قوله تعالی: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ کلبی گفت: بو سفیان و ولید مغیره و النضر بن الحارث و عتبه و شیبه پسران ربیعه و امیه و ابی پسران خلف، این جماعت همه بهم آمدند، و گوش فرا داشتند که رسول خدا (ص) قرآن میخواند، و آن خواندن وی در دلهای ایشان اثر نمیکرد، از آنکه دلهای ایشان زنگار کفر داشت، و حق پذیر نبود. نضر بن الحارث را گفتند چه گویی تو در کار محمد؟
هیچ میدریابی که چه میخواند و چه میگوید؟ و این نضر مردی بود معاند سخت خصومت و چرب سخن و کافر دل، پیوسته بزمین عجم سفر کردی، و اخبار عجم و قصه رستم و اسفندیار و امثال ایشان جمع کردی، و آن بر عرب میخواندی، یعنی معارضه قرآن میکنم. چون ایشان از نضر پرسیدند که چیست آنچه محمد میخواند؟ وی جواب داد: من ندانم. همی بینم که زبان میجنباند، و ترهاتی میگوید از جنس آن اساطیر الاولین و اخبار عجم که پیوسته من با شما میگویم. بو سفیان گفت: آنچه میخواند بعضی حق است و بعضی باطل. بو جهل گفت: کلا و لمّا، همه باطل است و ترهات. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ یعنی عند قراءتک القرآن.
وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً جمع کنان است همچون اعنّه جمع عنان، و کنان پوشش بود که در دل آید، تا قرآن بندانند و در نیابند. أَنْ یَفْقَهُوهُ یعنی ان لا یفقهوه.
وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً الوقر بفتح الواو الصمم، و بکسر الواو الحمل علی الظهر. زجاج گفت: أَنْ یَفْقَهُوهُ در موضع نصب است که مفعول له است، یعنی: و جعلنا علی قلوبهم اکنة لکراهة ان یفقهوه. فلما حذفت اللام نصبت الکراهة، و لما حذفت الکراهة انتقل نصبها الی ان.
اگر کسی گوید: چون پوشش در دل ایشان آورد؟ چرا ایشان را آورد؟ چرا ایشان را بدریافت آن تکلیف کرد؟ جواب آنست که این عطا و پوشش نه بدان است که تا ایشان را از دانستن و دریافتن آن منع کند، که این بر سبیل مجازات و عقوبت کفر ایشان است، که ایشان بر کفر مقیم بودند، و بر مخالفت و معصیت مصرّ. دیگر وجه آنست که این پوشش علامتی بود که بر دلهای ایشان پدید کرد، چنان که چیزی را بداغ کنند، تا از دیگران باز شناسند. رب العزة دلهای ایشان بر آن صفت کرد، تا فریشتگان ایشان را بدانند، و بشناسند. و گفتهاند: معنی آیت نه آنست که ایشان نشنیدند، و فهم نکردند، یا راه بدان نبردند، بلکه معنی آنست که بدان کار نکردند، و فرمان نبردند، و دل از اندیشه عاقبت آن بگردانیدند، و خود را بمنزلت ایشان رسانیدند که ندانند و نشنوند و نه دریابند.
وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها و هر آیتی و نشانی که بینند که دلالت کند بر صدق نبوت تو از آن آیات و معجزات چون انشقاق قمر و دخان و امثال آن، ایشان آن را تصدیق نکنند، و استوار ندارند که آن حق است و بفرمان خداست.
حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ «حتی» اینجا در موضع عطف است نه در موضع تاریخ، یعنی و اذا جاءوک یجادلونک. میگوید: غایت حجت و جدال ایشان عجز و تکذیب است چون در مانند از آوردن مثل قرآن، که ما گفتهایم: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ، و بر تو دست نیابند، که ما گفتهایم: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ، و نیز قمر بینند که باشارت تو بدو نیم گردد، چون از همه درمانند همین توانند گفت که: هذا سحر مستمر، و گهی گویند: افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً، و گهی گویند: إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. محمد بن اسحاق گفت: هر چه در قرآن أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ آن همه از گفتار نضر بن الحارث است، و اساطیر جمع است، واحد آن اسطارة، و قیل: اسطورة، و سطرت ای کتبت، و مستطر ای مکتتب. کسایی گفت: هو جمع الجمع سطر و سطور، و جمع السطور اساطیر.
این آیت حجت است بر قدریه و معتزله بآنکه اضافت فعل شر با خلق میکنند، و وجه حجت بر ایشان آنست که اللَّه گفت: وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ جعل از دو بیرون نیست، یا بمعنی خلق است یا بمعنی صیّر. اگر بمعنی خلق است پس اقرار دادند که اللَّه خالق شرّ است که آن اکنه که ایشان را از فقه میباز دارد، و آن وقر که حائل است میان ایشان و میان استماع حق، لا محاله شری است، و صریح بگفتند که اللَّه خالق آنست. و اگر جعل بمعنی صیّر نهند، در مسأله قرآن ایشان را لازم آید و قول ایشان بخلق قرآن باطل گردد. پس بهر دو معنی بر ایشان حجت است.
قوله وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ مقاتل گفت: این در شأن بو طالب عبد المطلب آمد. نام وی عبد مناف بن شیبه، مردمان را از رنجانیدن رسول خدا (ص) باز میداشت، و خود او را تصدیق نمیکرد، و این آن بود که قریش بخانه بو طالب گرد آمدند، و گفتند: ای سرور عرب و ای سالار قریش! این برادر زاده تو دین نو آورده است، و آئین نو نهاده است، و مردمان را از دین پدران میبرگرداند، یا او را از این کار باز دار، یا او را بدست ما بازده، تا خلق را از فتنه وی باز رهانیم، بو طالب گفت: مالی عنه صبر.
من این نتوانم، که من از وی یک ساعت نشکیبم. او روشنایی چشم من است و میوه دل.
ایشان گفتند: هر کدام یکی که خواهی ازین جوانان و برنایان ما اختیار کن، و بجای وی بپسند، تا بتو دهیم، و دست ازو بدار. بو طالب گفت: نماز شام که شتران چرنده بمراح خویش باز آیند، شتر بچهای از مادر خود باز گیرید، و دیگری را بجای وی بوی نمائید. اگر بوی آرام گیرد، من نیز محمد را بشما دهم، و با دیگری آرام گیرم، و اگر ناقه جز با بچه خویش بنسازد، و جز با وی آرام نگیرد، پس من سزاترم که با فرزند برادر خویش و میوه دل خویش آرام گیرم و بشما ندهم. پس هفده مرد از اشراف و رؤساء ایشان متفق شدند و عهد بستند، و نبشتهای کردند که بنی عبد المطلب را فرو گذارند، نه مبایعت کنند با ایشان نه مناکحت نه مجالست و مخالطت به هیچ وجه، تا آن گه که محمد را بدست ایشان دهند. بو طالب در آن حال گفت:
و اللَّه لن یصلوا الیک بجمعهم
حتی اوسّد فی التراب دفینا
فاصدع بأمرک ما علیک غضاضة
و ابشر و قرّ بذاک منک عیونا
و دعوتنی و زعمت انک ناصحی
و لقد صدقت و کنت ثم امینا
و عرضت دینا قد علمت بأنه
من خیر ادیان البریة دینا
لو لا الملامه او حذاری سبة
لوجدتنی سمحا بذاک مبینا
فانزل اللَّه سبحانه: وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ یعنی ینهون الناس عن اذی النبی (ص)، و یتباعدون عما جاء به من الهدی، فلا یصدقونه. و قیل نزلت فی جمیع الکفار من اهل مکة، یعنی و هم ینهون الناس عن اتباع محمد (ص)، و یتباعدون بأنفسهم عنه، فلا یؤمنون به.
وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ ای ما یهلکون الا انفسهم لأن اوزار الذین یصدونهم، علیهم، وَ ما یَشْعُرُونَ انها کذلک. پس بیان حال ایشان کرد در قیامت: وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ یعنی علی الصراط فوق النار، و گفتهاند «علی» بمعنی «فی» است، کقوله تعالی: عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ ای فی ملک سلیمان، و معنی آنست که: حبسوا فی النار، و «لو» اینجا در موضع تعجیب و تعظیم است نه در موضع شک، که بی گمان فردا مؤمن عذاب کافر خواهد دید. فَقالُوا یا لَیْتَنا ای عند ذلک یقولون یا لیتنا نرد الی الدنیا، و لا نکذب بآیات ربنا بعد المعاینة، وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ای مع المؤمنین بتوحید اللَّه تعالی.
ابن عامر و حمزه و حفص از عاصم وَ لا نُکَذِّبَ و نکون هر دو بنصب خوانند، و باقی برفع خوانند هر دو کلمه را، و رفع بر معنی استیناف است، ای و نحن لا نکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین، رددنا او لم نردّ. این همچنانست که گویند: دعنی و لا اعود، ای و لا اعود علی کل حال ترکتنی أ و لم تترکنی. و نصب، بر معنی صرف است، ای لیتنا اجتمع لنا الامران، الرد و ترک التکذیب مع الایمان، فیجوز ان یکونوا قالوه علی الوجهین جمیعا، فاکذبوا علی الوجه الاول. معنی آیت آنست که: چون بعذاب رسیدند و معاینه دیدند آرزو رد کنند با دنیا، و ضمان کنند که پس از آن تکذیب آیات و رسل نکنند، و با مؤمنان بتوحید یکی باشند، یعنی که بمشاهده و عیان آن دیدیم که پس از آن هرگز تکذیب نتوانیم کرد. رب العالمین ایشان را دروغ زن کرد در آن ضمان که کردند، و آن تمنی ایشان باطل کرد، گفت: بل نه چنانست که ایشان را آرزوست، که ایشان را هرگز با دنیا نگذارند.
بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ این را دو وجه گفتهاند: یکی آنست که ایشان در دنیا پنهان میداشتند از عامه خویش از وعید رستاخیز و کار بعث و نشور، تا چون بر بعث منکر باشند بر کفر و معصیت دلیر شوند. وجه دیگر آنست که ایشان کفر و شرک خود پنهان میداشتند، و میگفتند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، تا رب العالمین جوارح ایشان بسخن آورد، و بر ایشان گواهی داد بر کفر. معنی آنست که برستاخیز فضیحت ایشان آشکارا شد، و پرده ایشان بدرید، اگر ایشان را باز گذارند با دنیا، هم با کفر و شرک شوند، که در ازل قضا بر ایشان همین رفت، و شقاوت را آفریدهاند، اینست که اللَّه گفت: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ یعنی: الی ما نهوا عنه من الشرک و التکذیب، وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی قولهم: و لا نکذب بآیات ربنا. مبرد گفت: بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ای جزاء ما کانوا یخفون من قبل، و هذا وجه حسن. اگر کسی گوید: وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ چه معنی را گفت؟ و ایشان آن فعل نکردند. چیزی که از ایشان در وجود نیامد و نکردند رب العالمین ایشان را در آن دروغ زن کرد! جواب آنست که علم خدای عز و جل بهمه چیز روانست، در آنچه بود، و در آنچه نبود و خواهد بود، هر دو یکسانست، رب العزة ایشان را دروغ زن کرد بآن علم که وی راست بایشان و بعاقبت کار ایشان.
و اندر این آیت رد قدریان است که میگویند: ان اللَّه لا یعلم الشیء حتی یکون. میگویند: چیزی تا نبود علم خدا در آن روان نبود، و این سخن باطل است و محال، از بهر آنکه این فعل از ایشان نبود، و نخواهد بود، که ایشان را با دنیا نخواهند فرستاد، و نه آن خواهند گفت، و رب العزة بعلم قدیم خویش خبر میدهد که اگر ایشان را باز گذارند با دنیا، ایمان نیارند، از آنکه علم قدیم بر ایشان سابق است، همه میداند آنچه بود و آنچه نبود، آنچه کردند و آنچه نکردند.
روی سعید بن انس عن الحسن، قال: «یعتذر اللَّه عزّ و جل الی آدم (ع) بثلاثة معاذیر. یقول اللَّه: لو لا انی لعنت الکذابین و ابغض الکذب و الخلف، لرحمت ذریتک الیوم من شدّة ما اعددت لهم من العذاب، و لکن حق القول منی: لئن کذبت رسلی و عصی امری لأملان جهنم منکم اجمعین. و یا آدم! اعلم انی لم اعذب فی النار احدا منهم الا من علمت فی علمی انی لو رددته الی الدنیا، لعاد الی شر ما کان علیه، ثم لم یتب، و لم یراجع، و یا آدم! انت الیوم عدل بینی و بین ذریتک. قم عند المیزان فانظر ما رفع الیک من اعمالهم، فمن رجح خیره علی شره مثقال ذرة فله الجنة، حتی تعلم انی لم اعذب غیر ظالم».
معناه انی لم اعذب الا ظالما من ولدک.
وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ این زنادقه امتاند، و مکذبان بعث و نشور، که نشأة ثانیه مستبعد میدارند، از آنکه بر خلاف عادت روزگار است، و میپندارند که بیرون ازین کار که درآنند، و خلاف این عادت نتواند بود، و دلیل بر نشأة ثانیه صحت نشأة اولی است، اگر اتفاقی بودست از روی طبیعت، چنان که متبطلان میگویند، هم تواند بود که یک بار دیگر هم بر آن اتفاق و طبیعت درست شود، و اگر نه که صحت نشأة اولی بقادری مدبر بوده است که بحکمت پیدا کرد، چنان که اهل حق گویند، و مذهب راست و دین درست اینست، نشأة ثانیه را هم قادر است و مدبر و حکیم. یقول اللَّه تعالی: «کذبنی ابن آدم و لم یکن له ذلک، و شتمنی و لم یکن له ذلک، فأما تکذیبه ایای، فقوله: لن یعیدنی کما بدأنی، و لیس اول الخلق بأهون علیّ من اعادته، و اما شتمه ایای فقوله: اتخذ اللَّه ولدا و انا الاحد الصمد، لم الد و لم اولد، و لم یکن لی کفوا احد.
وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ ای عرضوا علی ربهم. این عرض اکبر است، چنان که آنجا گفت: عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ صَفًّا. عرض دو است: یکی عرض علی النار، چنان که گفت: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ. دیگر عرض علی الجبار، چنان که گفت: عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ، یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَةٌ، و العرض علی الجبار اصعب من العرض علی النار، لان النار مأمورة لا تعمل شیئا الا بأمر ربها، و صاحب الامر هو اللَّه عزّ و جلّ. و قد روی فی بعض الاخبار: «ان عبدا یوقف بین یدی اللَّه عز و جل، فیسأله ربه عن افعاله و احواله، حتی یتحیر العبد و ینقطع حیاء من اللَّه سبحانه. ثم یقول لارسالک بی الی النار اهون علیّ من حسابک».
و روی ان النبی (ص) قال: «یعرض الناس یوم القیامة ثلاث عرضات، فأما عرضتان فجدال و معاذیر، و اما العرضة الثالثة فعند ذلک نظائر الصحف فی الایدی، فآخذ بیمینه و آخذ بشماله».
و قیل: وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ ای عرفوا ربهم ضرورة، کما یقال: وقفت علی کلام فلان ای عرفته، و قیل: وقفوا علی مسئلة ربهم و توبیخه ایاهم، یؤکد ذلک قوله: أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ؟ ای هذا البعث، فیقرون حین لا ینفعهم ذلک، و یقولون: بلی و ربنا، فیقول اللَّه: فذوقوا العذاب بکفرکم. «قال» که در اول گفت، جواب «اذا» است. قالوا جواب سؤالست. «قال» که در آخر گفت جواب اقرار است. اول خدا گوید: این بعث که میبینید راست نیست؟ ایشان جواب این سؤال توبیخ دهند، و گویند: بلی و ربنا، حق است و راست. پس اللَّه گوید بجواب اقرار ایشان: پس اکنون عذاب میچشید بآنچه کافر شدید، و حق نپذیرفتید.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ یعنی بالبعث الذی فیه جزاء الاعمال. در قرآن فراوان بیاید ذکر لقاء اللَّه، و مراد بآن رستاخیز است. و همچنین در خبر مصطفی (ص) بیاید، چنان که گفت (ص): «لقاءک حق». جای دیگر گفت: لقی اللَّه و هو علیه غضبان.
لقی اللَّه اجذم. لقی اللَّه و علیه اثم صاحب مکس. ما منکم من احد الا و هو یلقی اللَّه لیس بینه و بینه ترجمان. لقی اللَّه و ما علیه خطیئة.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ میگوید: زیانکار و نومید شدند ایشان که دروغ شمردند خاستن از گور، و شدن پیش خدای جل جلاله تا جزاء اعمال بینند.
حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً یعنی کذبوا الی ان ظهرت الساعة بغتة فأقلعوا بالندامة فی وقت لا ینفع الندامة. دروغ شمردند تا آن گه که ناگاه رستاخیز درآمد، و ایشان پشیمانی خوردند، در وقتی که پشیمانی سود نداشت، و گفتند: یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها! این در قیامت باشد که کافران منازل خویش بینند از بهشت که بمؤمنان دهند. مصطفی (ص) گفت در تفسیر این آیت: یری اهل النار منازلهم من الجنة، فیقولون: یا حسرتنا.
و قال (ص): «لا یدخل النار احد الا رأی مقعده من الجنة لو احسن لیکون علیه حسرة».
گویند: یا حسرتنا! یا دردا و دریغا! بر آن تقصیر که کردیم اندر دنیا در طاعت خدای و فروختن ایمان بکفر و آخرت بدنیا.
وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ مفسران گفتند: روز قیامت چون کافران را از گور برانگیزانند، آن عمل خبیث وی بصورت حبشی سیاه کریه المنظر که از وی بوی ناخوش میدمد، برابر وی بایستد. کافر گوید: من انت؟ تو کیستی؟ گوید: انا عملک الخبیث، قد کنت احملک فی الدنیا بالشهوات و اللذات، فاحملنی الیوم. من آن عمل خبیث توأم، که در دنیا ترا با آن شهوتها و لذتها برداشته بودم، امروز مرا بردار.
گوید: من طاقت برداشتن تو ندارم. گوید: ناچار است برداشتن من. آن گه به پشت وی درآید بآن گرانباری. اینست که رب العالمین گفت: وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ.
أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ ای بئس ما یحملون! و حال بنده مؤمن بر عکس این باشد، که چون از خاک بیرون آید، عمل صالح وی بصورتی روحانی خوشبوی برابر وی آید، و گوید: هل تعرفنی؟ مرا میشناسی؟
گوید: نمیشناسم، اما شخصی روحانی میبینم ترا نیکو صورت و خوشبوی. گوید: آری در دنیا همچنین بودم. من آن عمل صالح توام، که در دنیا تو مرکب من بودی.
امروز من مرکب توام. بر من نشین، و سوی بهشت رو، اینست که رب العالمین گفت: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ای رکبانا. وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ای باطل و غرور لا یبقی. این دنیا نه چیزیست پاینده و پسندیده، بلکه رفتنی است باطل و فریبنده: «دار الالتواء لا دار الاستواء، و منزل ترح لا منزل فرح، فمن عرفها لم یفرح لرخاء، و لم یحزن لشقاء. الا و ان اللَّه خلق الدنیا دار بلوی، و الآخرة دار عقبی، فجعل بلوی الدنیا لثواب الآخرة سببا، و ثواب الآخرة من بلوی الدنیا عوضا، فاحذروا حلاوة رضاعها لمرارة فطامها، و اهجروا لذیذ عاجلها لکریه آجلها، و لا تسعوا فی عمران دار قد قضی اللَّه خرابها، و لا تواصلوها و قد اراد اللَّه منکم اجتنابها، فتکونوا لسخطه متعرضین، و لعقوبته مستحقین». الحدیث بطوله ذکره النبی (ص).
وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ این جواب آن کافران است که میگفتند: ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا، رب العالمین ایشان را در آنچه گفتند دروغ زن کرد، و حاصل این دنیا باز گفت که چیست. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ جای دیگر گفت: وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، آن گه گفت: وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ الشرک. قراءت شامی تنها، وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ بلام واحدة مع الاضافة، تقدیره: و لدار الساعة الآخرة، فصار وصف الساعة بالآخرة، کما وصف الیوم بالآخر فی قوله وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ. أَ فَلا تَعْقِلُونَ بتاء مخاطبه، قراءت نافع و ابن عامر و حفص عن عاصم.
معنی آنست که: قل لهم یا محمد: أَ فَلا تَعْقِلُونَ ایها المخاطبون! ان الآخرة افضل من الدنیا؟!
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ کلبی گفت: بو سفیان و ولید مغیره و النضر بن الحارث و عتبه و شیبه پسران ربیعه و امیه و ابی پسران خلف، این جماعت همه بهم آمدند، و گوش فرا داشتند که رسول خدا (ص) قرآن میخواند، و آن خواندن وی در دلهای ایشان اثر نمیکرد، از آنکه دلهای ایشان زنگار کفر داشت، و حق پذیر نبود. نضر بن الحارث را گفتند چه گویی تو در کار محمد؟
هوش مصنوعی: در آیات قرآن، به گروهی اشاره شده که به سخنان پیامبر گوش میدهند، اما درک و تأثیر آن بر دلهایشان درستی ندارد. یکی از افرادی که در این گروه بود، نضر بن الحارث نام داشت. او و سایر افرادی که با او بودند، تحت تأثیر کلام پیامبر قرار نمیگرفتند زیرا دلهایشان آلوده به کفر بود و قادر به پذیرش حقیقت نبودند. وقتی از نضر پرسیدند نظرش درباره محمد چیست، او شروع به سخنانی کرد که نشاندهنده عدم قبول و درک کلام پیامبر بود.
هیچ میدریابی که چه میخواند و چه میگوید؟ و این نضر مردی بود معاند سخت خصومت و چرب سخن و کافر دل، پیوسته بزمین عجم سفر کردی، و اخبار عجم و قصه رستم و اسفندیار و امثال ایشان جمع کردی، و آن بر عرب میخواندی، یعنی معارضه قرآن میکنم. چون ایشان از نضر پرسیدند که چیست آنچه محمد میخواند؟ وی جواب داد: من ندانم. همی بینم که زبان میجنباند، و ترهاتی میگوید از جنس آن اساطیر الاولین و اخبار عجم که پیوسته من با شما میگویم. بو سفیان گفت: آنچه میخواند بعضی حق است و بعضی باطل. بو جهل گفت: کلا و لمّا، همه باطل است و ترهات. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ یعنی عند قراءتک القرآن.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که چه میخواند و چه میگوید؟ این شخص نضر، مردی بود که نسبت به عقاید دیگران سخت مخالف بود و سخنان فریبندهای میزد. او همیشه به سرزمین عجم سفر میکرد و اخبار و داستانهای آنجا، مانند داستانهای رستم و اسفندیار را جمعآوری میکرد و سپس آنها را برای عربها میخواند، به این معنا که میخواهد با قرآن مخالفت کند. وقتی از نضر پرسیدند که آنچه محمد میخواند، چیست، او پاسخ داد که نمیداند. فقط میبیند که زبانش در حال حرکت است و نقایص و خبرهایی از افسانههای قدیمی و داستانهای عجم بیان میکند که او همیشه برای آنها میگوید. بو سفیان گفت که بعضی از آنچه محمد میخواند، حق و برخی باطل است. اما بو جهل گفت که تمامی آنچه گفته میشود، باطل و بیمحتواست. سپس خداوند درباره این افراد این آیه را نازل کرد: و از میان آنها کسانی هستند که به تو گوش میدهند، یعنی هنگام خواندن قرآن.
وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً جمع کنان است همچون اعنّه جمع عنان، و کنان پوشش بود که در دل آید، تا قرآن بندانند و در نیابند. أَنْ یَفْقَهُوهُ یعنی ان لا یفقهوه.
هوش مصنوعی: ما بر دلهایشان پردههایی قرار دادیم تا قرآن را درک نکنند و به آن رسیدگی نکنند. این پردهها مانند عبارت "اعنّه" که جمع "عنان" است، به نوعی پوشش هستند که در دلها قرار میگیرند. این به این معناست که آنها نمیتوانند به فهم قرآن دست یابند.
وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً الوقر بفتح الواو الصمم، و بکسر الواو الحمل علی الظهر. زجاج گفت: أَنْ یَفْقَهُوهُ در موضع نصب است که مفعول له است، یعنی: و جعلنا علی قلوبهم اکنة لکراهة ان یفقهوه. فلما حذفت اللام نصبت الکراهة، و لما حذفت الکراهة انتقل نصبها الی ان.
هوش مصنوعی: در گوشهایشان سنگینیای وجود دارد که به معنی ناشنوا بودن است و در عبارات دیگر به معنای بار سنگینی بر دوش است. زجاج میگوید: "اینکه آنها این موضوع را درک کنند" در جایگاه مفعول قرار دارد، به این معنا که: "ما بر دلهایشان پردهای قرار دادیم تا از درک آن کراهت داشته باشند." وقتی لام حذف شد، کراهت به حالت نصبی درآمد و با حذف کراهت، نصبت به "ان" منتقل شد.
اگر کسی گوید: چون پوشش در دل ایشان آورد؟ چرا ایشان را آورد؟ چرا ایشان را بدریافت آن تکلیف کرد؟ جواب آنست که این عطا و پوشش نه بدان است که تا ایشان را از دانستن و دریافتن آن منع کند، که این بر سبیل مجازات و عقوبت کفر ایشان است، که ایشان بر کفر مقیم بودند، و بر مخالفت و معصیت مصرّ. دیگر وجه آنست که این پوشش علامتی بود که بر دلهای ایشان پدید کرد، چنان که چیزی را بداغ کنند، تا از دیگران باز شناسند. رب العزة دلهای ایشان بر آن صفت کرد، تا فریشتگان ایشان را بدانند، و بشناسند. و گفتهاند: معنی آیت نه آنست که ایشان نشنیدند، و فهم نکردند، یا راه بدان نبردند، بلکه معنی آنست که بدان کار نکردند، و فرمان نبردند، و دل از اندیشه عاقبت آن بگردانیدند، و خود را بمنزلت ایشان رسانیدند که ندانند و نشنوند و نه دریابند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که چرا پوشش بر دلهای آنها قرار داده شد و چرا آنها به این حال درآمدند، باید گفت که این عطا و پوشش به این دلیل نیست که مانع فهم و دانستن آنها شود. بلکه این موضوع به عنوان مجازاتی برای کفر آنان است که به آن ادامه میدادند و در معصیت و مخالفت پایدار بودند. همچنین، این پوشش به عنوان علامتی بر دلهایشان نهاده شد، مانند نشانی که بر چیزی زده میشود تا از دیگران متمایز شود. خداوند دلهای آنها را به این حالت درآورده تا فرشتگان آنها را بشناسند. برخی گفتهاند که معنای آیه این نیست که آنان نشنیدند یا نفهمیدند، بلکه منظور این است که به آن دستور عمل نکردند و از فکر پیامدهای آن صرف نظر کردند و به حالتی رسیدند که دیگر نه بفهمند و نه بشنوند.
وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها و هر آیتی و نشانی که بینند که دلالت کند بر صدق نبوت تو از آن آیات و معجزات چون انشقاق قمر و دخان و امثال آن، ایشان آن را تصدیق نکنند، و استوار ندارند که آن حق است و بفرمان خداست.
هوش مصنوعی: اگر آنها هر نشانه و آیتی را ببینند، به آن باور نخواهند کرد. حتی اگر نشانههایی مثل شکافتن ماه یا دودی که به وجود آمد، مشاهده کنند، باز هم آن را تصدیق نمیکنند و قبول نخواهند کرد که این آیات حقیقت دارند و از سوی خداوند صادر شدهاند.
حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ «حتی» اینجا در موضع عطف است نه در موضع تاریخ، یعنی و اذا جاءوک یجادلونک. میگوید: غایت حجت و جدال ایشان عجز و تکذیب است چون در مانند از آوردن مثل قرآن، که ما گفتهایم: فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ، و بر تو دست نیابند، که ما گفتهایم: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ، و نیز قمر بینند که باشارت تو بدو نیم گردد، چون از همه درمانند همین توانند گفت که: هذا سحر مستمر، و گهی گویند: افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً، و گهی گویند: إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. محمد بن اسحاق گفت: هر چه در قرآن أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ آن همه از گفتار نضر بن الحارث است، و اساطیر جمع است، واحد آن اسطارة، و قیل: اسطورة، و سطرت ای کتبت، و مستطر ای مکتتب. کسایی گفت: هو جمع الجمع سطر و سطور، و جمع السطور اساطیر.
هوش مصنوعی: زمانی که به نزد تو میآیند و با تو مجادل میکنند، «حتی» در اینجا به معنای عطف است و نه اشاره به زمان. یعنی باید گفت: «و زمانی که به تو بیایند و مجادله کنند». میگوید که هدف اصلی جدل و بحث آنان، ناتوانی و انکار است. زیرا وقتی نمیتوانند مثل قرآن بیاورند، به گفتههای ما اشاره میکنند که میگوییم: «پس یک سوره مانند آن بیاورید» و به تو دست نخواهند یافت، همچنین در مورد ماه نیز به نشانهای که تو اشاره میکنی، میبینند که ماه شکافته میشود. در چنین حالتی تنها میتوانند بگویند: «این سحری دائمی است» و گاهی هم میگویند: «او دروغی بر خدا بسته است» و گاهی دیگر میگویند: «این جز افسانههای پیشینیان نیست». محمد بن اسحاق گفته که هر چه در قرآن به عنوان «افسانههای پیشینیان» آمده، برگرفته از سخنان نضر بن الحارث است. واژه «افسانه» جمع است و واحد آن «افسانه» است. همچنین ممکن است به معنای نوشتن و ثبت باشد. کسایی گفته است که جمع افسانه، همان جمع «سطر» و «سطور» است.
این آیت حجت است بر قدریه و معتزله بآنکه اضافت فعل شر با خلق میکنند، و وجه حجت بر ایشان آنست که اللَّه گفت: وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ جعل از دو بیرون نیست، یا بمعنی خلق است یا بمعنی صیّر. اگر بمعنی خلق است پس اقرار دادند که اللَّه خالق شرّ است که آن اکنه که ایشان را از فقه میباز دارد، و آن وقر که حائل است میان ایشان و میان استماع حق، لا محاله شری است، و صریح بگفتند که اللَّه خالق آنست. و اگر جعل بمعنی صیّر نهند، در مسأله قرآن ایشان را لازم آید و قول ایشان بخلق قرآن باطل گردد. پس بهر دو معنی بر ایشان حجت است.
هوش مصنوعی: این عبارت به این موضوع میپردازد که برخی عقاید فلسفی درباره وجود شر در جهان، به چالش کشیده شدهاند. نویسنده استدلال میکند که اگر خداوند فعل شر را ایجاد کرده باشد، به این معنی است که او خالق شر است و این موضوع بر اساس آیت قرآن به دست میآید که به حالتی اشاره دارد که مانع از درک حقیقت توسط انسانها میشود. اگر این حالت را به معنای ایجاد چیز بیفایده بدانیم، در این صورت اعتقاد به خلق قرآن نیز زیر سوال میرود. بنابراین، به هر دو صورت، استدلال برای اثبات تفکر نویسنده صحیح به نظر میرسد.
قوله وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ مقاتل گفت: این در شأن بو طالب عبد المطلب آمد. نام وی عبد مناف بن شیبه، مردمان را از رنجانیدن رسول خدا (ص) باز میداشت، و خود او را تصدیق نمیکرد، و این آن بود که قریش بخانه بو طالب گرد آمدند، و گفتند: ای سرور عرب و ای سالار قریش! این برادر زاده تو دین نو آورده است، و آئین نو نهاده است، و مردمان را از دین پدران میبرگرداند، یا او را از این کار باز دار، یا او را بدست ما بازده، تا خلق را از فتنه وی باز رهانیم، بو طالب گفت: مالی عنه صبر.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که بو طالب عبد المطلب، که نام واقعیاش عبد مناف بن شیبه است، از آزار رساندن به پیامبر خدا (ص) جلوگیری میکرد. او خود به پیامبر ایمان نداشت اما از او حمایت میکرد. قریش به خانه بو طالب رفتند و از او خواستند که از برادرزادهاش (پیامبر) جلوگیری کند و بگوید که اگر نمیتواند او را متوقف کند، باید او را به دست آنها بسپارد تا از فتنهای که به وجود آورده، مردم را نجات دهند. بو طالب در پاسخ آنها گفت که بر او صبر خواهد کرد.
من این نتوانم، که من از وی یک ساعت نشکیبم. او روشنایی چشم من است و میوه دل.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بدون او حتی یک ساعت تحمل کنم. او نور چشمم و عزیزترین کسی است که به او علاقه دارم.
ایشان گفتند: هر کدام یکی که خواهی ازین جوانان و برنایان ما اختیار کن، و بجای وی بپسند، تا بتو دهیم، و دست ازو بدار. بو طالب گفت: نماز شام که شتران چرنده بمراح خویش باز آیند، شتر بچهای از مادر خود باز گیرید، و دیگری را بجای وی بوی نمائید. اگر بوی آرام گیرد، من نیز محمد را بشما دهم، و با دیگری آرام گیرم، و اگر ناقه جز با بچه خویش بنسازد، و جز با وی آرام نگیرد، پس من سزاترم که با فرزند برادر خویش و میوه دل خویش آرام گیرم و بشما ندهم. پس هفده مرد از اشراف و رؤساء ایشان متفق شدند و عهد بستند، و نبشتهای کردند که بنی عبد المطلب را فرو گذارند، نه مبایعت کنند با ایشان نه مناکحت نه مجالست و مخالطت به هیچ وجه، تا آن گه که محمد را بدست ایشان دهند. بو طالب در آن حال گفت:
هوش مصنوعی: ایشان بیان کردند که هر کدام از جوانان و برادران ما را که میخواهید انتخاب کنید و فردی را به جای او برگزینید تا آن را به شما بدهیم و از او دست بکشید. ابو طالب پاسخ داد که وقتی شتران در وقت شام به خانه باز میگردند، اگر شتر بچهاش را از مادرش جدا کنند و شتری دیگر را به جای او معرفی کنند، اگر شتر آرام بگیرد، من نیز محمد را به شما میسپارم و با شتر دیگری آرام میگیرم. اما اگر شتر تنها با فرزندش آرام میگیرد و با هیچ شتر دیگری سازگار نیست، پس حق با من است که به فرزند برادرم و عزیزترین فرد خودم وابسته باشم و او را به شما ندهم. در این حین، هفده نفر از اشراف و بزرگان آنجا جمع شدند و پیمانی بستند و نوشتهای تهیه کردند که بنی عبدالمطلب را به حال خود رها کنند و هیچگونه توافق، ازدواج یا دوستی با آنان نداشته باشند، تا زمانی که محمد را به دست آنها بسپارند. ابو طالب در این لحظه گفت:
و اللَّه لن یصلوا الیک بجمعهم
حتی اوسّد فی التراب دفینا
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، در این بیان گفته میشود که دشمنان هرگز به تو دست نخواهند یافت و به تو آسیب نخواهند رساند، مگر اینکه من به زیر خاک بروم و از بین بروم.
فاصدع بأمرک ما علیک غضاضة
و ابشر و قرّ بذاک منک عیونا
هوش مصنوعی: هرچه را که میخواهی با شجاعت اعلام کن و نترس، زیرا این کار بر تو هیچ عیبی ندارد. به آنچه انجام میدهی خوشحال باش و بدان که این اقدام تو مورد تایید و حمایت است.
و دعوتنی و زعمت انک ناصحی
و لقد صدقت و کنت ثم امینا
هوش مصنوعی: تو مرا به دعوت خود خواندی و گمان کردی که خیرخواهی، و به راستی که سخنات درست بود و من در آن زمان به تو اعتماد داشتم.
و عرضت دینا قد علمت بأنه
من خیر ادیان البریة دینا
هوش مصنوعی: من به تو زندگی خود را ارائه میکنم، زیرا میدانم که بهترین دین در میان ادیان بشری، دین من است.
لو لا الملامه او حذاری سبة
لوجدتنی سمحا بذاک مبینا
هوش مصنوعی: اگر نبود انتقادات یا ترس از سرزنش، حتماً مییافتی که من در این زمینه بسیار بخشنده و راحتگیر بودم.
فانزل اللَّه سبحانه: وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ یعنی ینهون الناس عن اذی النبی (ص)، و یتباعدون عما جاء به من الهدی، فلا یصدقونه. و قیل نزلت فی جمیع الکفار من اهل مکة، یعنی و هم ینهون الناس عن اتباع محمد (ص)، و یتباعدون بأنفسهم عنه، فلا یؤمنون به.
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که برخی از افراد از آسیب رساندن به پیامبر (ص) نهی میکنند و از هدایتی که او آورده است فاصله میگیرند و به او ایمان نمیآورند. همچنین گفته شده که این آیه به همه کافران اهل مکه مربوط میشود؛ به این صورت که آنها مردم را از پیروی محمد (ص) منع میکنند و خود نیز از او دوری میکنند و به او ایمان نمیآورند.
وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ ای ما یهلکون الا انفسهم لأن اوزار الذین یصدونهم، علیهم، وَ ما یَشْعُرُونَ انها کذلک. پس بیان حال ایشان کرد در قیامت: وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ یعنی علی الصراط فوق النار، و گفتهاند «علی» بمعنی «فی» است، کقوله تعالی: عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ ای فی ملک سلیمان، و معنی آنست که: حبسوا فی النار، و «لو» اینجا در موضع تعجیب و تعظیم است نه در موضع شک، که بی گمان فردا مؤمن عذاب کافر خواهد دید. فَقالُوا یا لَیْتَنا ای عند ذلک یقولون یا لیتنا نرد الی الدنیا، و لا نکذب بآیات ربنا بعد المعاینة، وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ای مع المؤمنین بتوحید اللَّه تعالی.
هوش مصنوعی: آنها تنها خود را هلاک میکنند، زیرا گناهان کسانی که آنها را از ایمان باز میدارند، بر دوش آنها خواهد بود و خودشان متوجه این موضوع نیستند. در قیامت حال آنها بیان میشود: ای کاش میدیدی وقتی که در آتش قرار میگیرند، که میتوان به معنای گیر افتادن در عذاب در نظر گرفت. اینجا «اگر» به معنی تعجب و عظمت است نه شک، زیرا بهطور قطع، مؤمن در آن روز عذاب کافر را خواهد دید. در آن لحظه، آنها میگویند: ای کاش میتوانستیم به دنیا بازگردیم و دیگر آیات پروردگارمان را انکار نکنیم و جزو مؤمنان واقعی باشیم.
ابن عامر و حمزه و حفص از عاصم وَ لا نُکَذِّبَ و نکون هر دو بنصب خوانند، و باقی برفع خوانند هر دو کلمه را، و رفع بر معنی استیناف است، ای و نحن لا نکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین، رددنا او لم نردّ. این همچنانست که گویند: دعنی و لا اعود، ای و لا اعود علی کل حال ترکتنی أ و لم تترکنی. و نصب، بر معنی صرف است، ای لیتنا اجتمع لنا الامران، الرد و ترک التکذیب مع الایمان، فیجوز ان یکونوا قالوه علی الوجهین جمیعا، فاکذبوا علی الوجه الاول. معنی آیت آنست که: چون بعذاب رسیدند و معاینه دیدند آرزو رد کنند با دنیا، و ضمان کنند که پس از آن تکذیب آیات و رسل نکنند، و با مؤمنان بتوحید یکی باشند، یعنی که بمشاهده و عیان آن دیدیم که پس از آن هرگز تکذیب نتوانیم کرد. رب العالمین ایشان را دروغ زن کرد در آن ضمان که کردند، و آن تمنی ایشان باطل کرد، گفت: بل نه چنانست که ایشان را آرزوست، که ایشان را هرگز با دنیا نگذارند.
هوش مصنوعی: ابن عامر و حمزه و حفص از عاصم هر دو کلمه "لا نُکَذِّبَ" و "نکون" را با فتحه میخوانند، در حالی که بقیه خوانندگان این دو کلمه را با رفع میخوانند. در اینجا، رفع به معنای استیناف است، یعنی "ما آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکنیم و از مؤمنان خواهیم بود"، چه ما به دنیای خود بازگردیم یا نه. این مانند این است که کسی بگوید "مرا رها کن و من برنمیگردم"، یعنی "من در هر حال که مرا ترک کنی، برنمیگردم". اما در حالت نصب، معنای آن به پایان میرسد و نشان میدهد که آرزو دارند هر دو حالت، یعنی رد کردن و عدم تکذیب در کنار ایمان، برایشان تحقق یابد. پس ممکن است این عبارت به هر دو شکل گفته شود و در حالت اول، تکذیب کنند. معنی این آیه این است که وقتی که عذاب را دیدند و با چشم خود آن را مشاهده کردند، آرزو داشتند که به دنیای خود برگردند و تضمین کنند که پس از آن دیگر آیات و پیامبران را تکذیب نخواهند کرد و با مؤمنان در توحید یکسان خواهند بود. اما پروردگار عالمین آنها را در مورد تضمینی که داده بودند، دروغزن خواند و آرزوی آنها را باطل کرد و گفت: این طور نیست که آنها آرزو دارند، چرا که هرگز اجازه نخواهند داشت که به دنیا بازگردند.
بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ این را دو وجه گفتهاند: یکی آنست که ایشان در دنیا پنهان میداشتند از عامه خویش از وعید رستاخیز و کار بعث و نشور، تا چون بر بعث منکر باشند بر کفر و معصیت دلیر شوند. وجه دیگر آنست که ایشان کفر و شرک خود پنهان میداشتند، و میگفتند: وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، تا رب العالمین جوارح ایشان بسخن آورد، و بر ایشان گواهی داد بر کفر. معنی آنست که برستاخیز فضیحت ایشان آشکارا شد، و پرده ایشان بدرید، اگر ایشان را باز گذارند با دنیا، هم با کفر و شرک شوند، که در ازل قضا بر ایشان همین رفت، و شقاوت را آفریدهاند، اینست که اللَّه گفت: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ یعنی: الی ما نهوا عنه من الشرک و التکذیب، وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی قولهم: و لا نکذب بآیات ربنا. مبرد گفت: بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ای جزاء ما کانوا یخفون من قبل، و هذا وجه حسن. اگر کسی گوید: وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ چه معنی را گفت؟ و ایشان آن فعل نکردند. چیزی که از ایشان در وجود نیامد و نکردند رب العالمین ایشان را در آن دروغ زن کرد! جواب آنست که علم خدای عز و جل بهمه چیز روانست، در آنچه بود، و در آنچه نبود و خواهد بود، هر دو یکسانست، رب العزة ایشان را دروغ زن کرد بآن علم که وی راست بایشان و بعاقبت کار ایشان.
هوش مصنوعی: آنچه قبلاً پنهان میداشتند، اکنون بر آنها آشکار شده است. این موضوع به دو شکل تفسیر میشود: ابتدا اینکه آنها در زندگی دنیوی خود از مردم درباره وعدههای روز قیامت و برخاستن از قبرها پنهان میکردند تا با انکار قیامت، جسورتر در کفر و گناه عمل کنند. تفسیر دوم این است که آنها به کفر و شرک خود اعتراف نمیکردند و میگفتند: "و به خدا قسم ما مشرک نبودهایم"، اما در قیامت، خدای بزرگ از اعضای آنان گواهی میگیرد و به کفر آنها شهادت میدهد. معنای این آیه این است که در روز قیامت رسوایی آنها به وضوح نمایان میشود و دیگر نمیتوانند از حقیقت فرار کنند. اگر به آنها اجازه داده شود تا به زندگی دنیوی ادامه دهند، باز هم به کفر و شرک باز خواهند گشت، چرا که این سرنوشت از پیش برای آنها رقم خورده است. در قرآن آمده است که اگر به آنها فرصت بازگشت داده شود، به کارهایی که از آنها نهی شده بود، باز خواهند گشت. بنابراین، دروغگویی آنها درباره آیات خداوند، نشانهای از کفر پنهانشان است. در تفسیر دیگری، مفهوم این است که آنها در آنچه پنهان کرده بودند مورد مجازات قرار میگیرند و این بدان معنی است که علم خداوند به همه چیز شامل گذشته، حال و آینده است و او براساس علمش، به آنها اذعان میکند که دروغگو هستند.
و اندر این آیت رد قدریان است که میگویند: ان اللَّه لا یعلم الشیء حتی یکون. میگویند: چیزی تا نبود علم خدا در آن روان نبود، و این سخن باطل است و محال، از بهر آنکه این فعل از ایشان نبود، و نخواهد بود، که ایشان را با دنیا نخواهند فرستاد، و نه آن خواهند گفت، و رب العزة بعلم قدیم خویش خبر میدهد که اگر ایشان را باز گذارند با دنیا، ایمان نیارند، از آنکه علم قدیم بر ایشان سابق است، همه میداند آنچه بود و آنچه نبود، آنچه کردند و آنچه نکردند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نقد نظر قدریه پرداخته شده است، کسانی که ادعا میکنند خداوند هیچ چیزی را تا قبل از وقوع آن نمیداند. به عبارت دیگر، آنها معتقدند که علم خداوند پیش از به وجود آمدن یک چیز وجود ندارد. این دیدگاه نادرست و غیرممکن است، زیرا این فعل از سوی آنها نیست و نخواهد بود. خداوند با علم قدیمی خود به ما اطلاع میدهد که اگر این افراد در دنیا آزاد گذاشته شوند، به ایمان نخواهند آمد، چرا که علم قدیمی او شامل تمام چیزهایی میشود که بوده و نبوده، چه کارهایی را انجام دادهاند و چه چیزهایی را انجام ندادهاند.
روی سعید بن انس عن الحسن، قال: «یعتذر اللَّه عزّ و جل الی آدم (ع) بثلاثة معاذیر. یقول اللَّه: لو لا انی لعنت الکذابین و ابغض الکذب و الخلف، لرحمت ذریتک الیوم من شدّة ما اعددت لهم من العذاب، و لکن حق القول منی: لئن کذبت رسلی و عصی امری لأملان جهنم منکم اجمعین. و یا آدم! اعلم انی لم اعذب فی النار احدا منهم الا من علمت فی علمی انی لو رددته الی الدنیا، لعاد الی شر ما کان علیه، ثم لم یتب، و لم یراجع، و یا آدم! انت الیوم عدل بینی و بین ذریتک. قم عند المیزان فانظر ما رفع الیک من اعمالهم، فمن رجح خیره علی شره مثقال ذرة فله الجنة، حتی تعلم انی لم اعذب غیر ظالم».
هوش مصنوعی: خداوند به آدم (ع) سه دلیل میآورد. او میگوید: اگر من لعنت نکرده بودم دروغگویان را و از دروغ و خلاف بیزار نبودم، امروز فرزندان تو را از شدت عذابی که برایشان آماده کردهام، مورد لطف قرار میدادم. اما حقیقت این است که اگر پیامبرانم را دروغگو فرض کنید و بر امر من سرپیچی کنید، جهنم را از شما پر خواهم کرد. ای آدم! بدان که من هیچکس را در آتش مجازات نکردهام مگر آنکه در علم من مشخص شده که اگر او را به دنیا برگردانم، به بدترین حالتی که بوده بازمیگردد و توبه نمیکند. ای آدم! امروز تو میان خود و فرزندانت قضاوت میکنی. در کنار میزان قرار بگیر و ببین چه اعمالی از آنان به تو رسیده است. اگر کسی خوبیاش بر بدیاش برتری داشته باشد، حتی به اندازه یک ذره، بهشت برای او است تا بدانی که من جز ظالمین را مجازات نکردهام.
معناه انی لم اعذب الا ظالما من ولدک.
هوش مصنوعی: من هرگز جز ظالمی از فرزندان تو را عذاب نکردهام.
وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ این زنادقه امتاند، و مکذبان بعث و نشور، که نشأة ثانیه مستبعد میدارند، از آنکه بر خلاف عادت روزگار است، و میپندارند که بیرون ازین کار که درآنند، و خلاف این عادت نتواند بود، و دلیل بر نشأة ثانیه صحت نشأة اولی است، اگر اتفاقی بودست از روی طبیعت، چنان که متبطلان میگویند، هم تواند بود که یک بار دیگر هم بر آن اتفاق و طبیعت درست شود، و اگر نه که صحت نشأة اولی بقادری مدبر بوده است که بحکمت پیدا کرد، چنان که اهل حق گویند، و مذهب راست و دین درست اینست، نشأة ثانیه را هم قادر است و مدبر و حکیم. یقول اللَّه تعالی: «کذبنی ابن آدم و لم یکن له ذلک، و شتمنی و لم یکن له ذلک، فأما تکذیبه ایای، فقوله: لن یعیدنی کما بدأنی، و لیس اول الخلق بأهون علیّ من اعادته، و اما شتمه ایای فقوله: اتخذ اللَّه ولدا و انا الاحد الصمد، لم الد و لم اولد، و لم یکن لی کفوا احد.
هوش مصنوعی: آنها میگویند: زندگی ما فقط همین دنیای فانی است و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. این افراد از امتهای کافر هستند و به رستاخیز و معاد کاذب و بیاعتبار میدانند. آنها اعتقاد دارند که زندگی دوباره غیرممکن است و بر این باورند که دنیای فعلی تنها چیزی است که وجود دارد و هیچ چیز دیگری نمیتواند باشد. در حالی که اگر وجود این دنیا به صورت تصادفی و بر اساس طبیعت اتفاق افتاده باشد، ممکن است بار دیگر همان شرایط تکرار شود. اما اگر وجود این دنیا به خواست و حکمت خداوند بوده باشد، که معتقدان به حق میگویند، پس خداوند قادر است که زندگی دوباره را نیز ایجاد کند. خداوند میفرماید: "ابن آدم مرا دروغگو دانسته و این در حالی است که او نمیتواند این کار را بکند و به من نسبتهایی میدهد که شایسته من نیست. در مورد دروغگوییاش به من، او میگوید که نمیتواند مرا مانند نخستین بار برگرداند، در حالی که بازگرداندن نخستین موجودات بر من آسانتر از آغاز آنها نبود و در مورد بهنَسبت دادن، او میگوید که خدا فرزند دارد، در حالی که من یکتا و بینظیرم و نه زائیدهام و نه زادهای دارم و هیچکس مانند من نیست."
وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ ای عرضوا علی ربهم. این عرض اکبر است، چنان که آنجا گفت: عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ صَفًّا. عرض دو است: یکی عرض علی النار، چنان که گفت: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ. دیگر عرض علی الجبار، چنان که گفت: عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ، یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَةٌ، و العرض علی الجبار اصعب من العرض علی النار، لان النار مأمورة لا تعمل شیئا الا بأمر ربها، و صاحب الامر هو اللَّه عزّ و جلّ. و قد روی فی بعض الاخبار: «ان عبدا یوقف بین یدی اللَّه عز و جل، فیسأله ربه عن افعاله و احواله، حتی یتحیر العبد و ینقطع حیاء من اللَّه سبحانه. ثم یقول لارسالک بی الی النار اهون علیّ من حسابک».
هوش مصنوعی: اگر تو آن لحظه را ببینی که آنها در پیشگاه پروردگارشان ایستادهاند و به نمایش گذاشته میشوند. این نمایش بسیار بزرگ است، همانطور که در آنجا آمده است: «به صف برای پروردگارت عرضه میشوند». دو نوع نمایش وجود دارد: یکی نمایشی برای آتش، همانطور که گفته شده: «و روزی که کافران به آتش عرضه میشوند». دیگری نمایشی در پیشگاه خداوند قهار، که در آن آمده است: «در آن روز به پروردگارتان عرضه میشوید و هیچ چیز از شما پنهان نخواهد ماند». این نمایش در پیشگاه خداوند سختتر از نمایش در مقابل آتش است، زیرا آتش تابع دستور است و هیچ کاری انجام نمیدهد مگر با اجازه پروردگار، و صاحب امر خداوند بزرگ و والا است. در برخی از اخبار آمده که: «انسانی در پیشگاه خداوند ایستاده و پروردگار از اعمال و حالات او سوال میکند تا جایی که انسان دچار حیرت و شرم میشود. سپس او میگوید: فرستادن من به آتش برای من آسانتر از حساب و کتاب توست».
و روی ان النبی (ص) قال: «یعرض الناس یوم القیامة ثلاث عرضات، فأما عرضتان فجدال و معاذیر، و اما العرضة الثالثة فعند ذلک نظائر الصحف فی الایدی، فآخذ بیمینه و آخذ بشماله».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «در روز قیامت، مردم سه بار مورد آزمون قرار میگیرند. دو بار اول مربوط به جدل و بهانهجویی است، ولی در بار سوم، همچون دستنوشتههایی در دستها، یکی با راست و دیگری با چپ خواهد بود.»
و قیل: وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ ای عرفوا ربهم ضرورة، کما یقال: وقفت علی کلام فلان ای عرفته، و قیل: وقفوا علی مسئلة ربهم و توبیخه ایاهم، یؤکد ذلک قوله: أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ؟ ای هذا البعث، فیقرون حین لا ینفعهم ذلک، و یقولون: بلی و ربنا، فیقول اللَّه: فذوقوا العذاب بکفرکم. «قال» که در اول گفت، جواب «اذا» است. قالوا جواب سؤالست. «قال» که در آخر گفت جواب اقرار است. اول خدا گوید: این بعث که میبینید راست نیست؟ ایشان جواب این سؤال توبیخ دهند، و گویند: بلی و ربنا، حق است و راست. پس اللَّه گوید بجواب اقرار ایشان: پس اکنون عذاب میچشید بآنچه کافر شدید، و حق نپذیرفتید.
هوش مصنوعی: و گفته شده است: اگر ببینی که آنها در مقابل پروردگارشان ایستادهاند، به گونهای که پروردگارشان را به ضرورت میشناسند، همانطور که گفته میشود: من به سخنان فلانی واقف شدم، یعنی او را میشناسم. و نیز گفته شده است که آنها به مسئله پروردگارشان و توبیخ شدن از جانب او واقفند، که این موضوع را جمله: "آیا این حق نیست؟" تأیید میکند، یعنی درباره این بعث. آنها در آن لحظه که برایشان سودی ندارد، اقرار میکنند و میگویند: بله، به پروردگار ما. سپس خدا میفرماید: پس عذاب را به خاطر کفر خود بچشید. در ابتدا، خدا به آنها میگوید: آیا این بعث که میبینید حقیقت نیست؟ و آنها به این سوال پاسخ میدهند. آن گاه، خدا به اقرار آنها پاسخ میدهد: پس اکنون عذاب را به خاطر کفر و انکار حقیقتی که داشتید، تجربه کنید.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ یعنی بالبعث الذی فیه جزاء الاعمال. در قرآن فراوان بیاید ذکر لقاء اللَّه، و مراد بآن رستاخیز است. و همچنین در خبر مصطفی (ص) بیاید، چنان که گفت (ص): «لقاءک حق». جای دیگر گفت: لقی اللَّه و هو علیه غضبان.
هوش مصنوعی: کسانی که به لقای خداوند (به معنای بعث و جزیه اعمال) کافر شدند، به شدت زیان کردهاند. در قرآن مکرراً به موضوع لقای خدا اشاره شده که منظور از آن رستاخیز است. همچنین در احادیث پیامبر (ص) نیز به این موضوع پرداخته شده است؛ به عنوان مثال، او فرمود: «لقای تو حقی است». در جایی دیگر نیز آمده که کسی که به ملاقات خدا میرود در حالی که خشمگین است، به مشکلاتی دچار خواهد شد.
لقی اللَّه اجذم. لقی اللَّه و علیه اثم صاحب مکس. ما منکم من احد الا و هو یلقی اللَّه لیس بینه و بینه ترجمان. لقی اللَّه و ما علیه خطیئة.
هوش مصنوعی: هر کس در روز قیامت با خداوند ملاقات میکند و هیچکس نمیتواند به او در این ملاقات واسطهگری کند. هیچ فردی از شما نیست که به ملاقات خدا نرود و هیچ ترجمان و واسطهای بین او و خدا وجود ندارد. آنکس که با خدا ملاقات میکند و بر دوش او گناهی نیست، خوشبخت است.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ میگوید: زیانکار و نومید شدند ایشان که دروغ شمردند خاستن از گور، و شدن پیش خدای جل جلاله تا جزاء اعمال بینند.
هوش مصنوعی: کسانی که به ملاقات خداوند ایمان نیاورده و به دروغ از رستاخیز و قیامت سخن گفتهاند، زیانکار و ناامید شدهاند. آنها از برخاستن از گور و حاضر شدن در محضر خداوند غافلاند تا اعمال خود را پاسخ دهند.
حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً یعنی کذبوا الی ان ظهرت الساعة بغتة فأقلعوا بالندامة فی وقت لا ینفع الندامة. دروغ شمردند تا آن گه که ناگاه رستاخیز درآمد، و ایشان پشیمانی خوردند، در وقتی که پشیمانی سود نداشت، و گفتند: یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها! این در قیامت باشد که کافران منازل خویش بینند از بهشت که بمؤمنان دهند. مصطفی (ص) گفت در تفسیر این آیت: یری اهل النار منازلهم من الجنة، فیقولون: یا حسرتنا.
هوش مصنوعی: زمانی که ساعت رستاخیز به طور ناگهانی به سراغشان بیاید، دروغ گفتند تا اینکه ناگهان قیامت فرا رسید و آنها دچار پشیمانی شدند، در زمانی که پشیمانی سودی ندارد. آنها میگویند: «ای کاش بر آنچه در دنیا نسبت به آن کوتاهی کردیم، حسرت نمیخوردیم!» در قیامت، کافران میتوانند منازل خود را در بهشت مشاهده کنند که به مؤمنان داده میشود. پیامبر اسلام (ص) در تفسیر این آیه فرمودهاند: اهل جهنم منازل خود را در بهشت میبینند و میگویند: «ای کاش!»
و قال (ص): «لا یدخل النار احد الا رأی مقعده من الجنة لو احسن لیکون علیه حسرة».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «هیچ کس به آتش جهنم وارد نمیشود مگر اینکه جایگاهش در بهشت را میبیند و این برای او حسرتی بزرگ خواهد بود اگر عملش را نیکو انجام میداد.»
گویند: یا حسرتنا! یا دردا و دریغا! بر آن تقصیر که کردیم اندر دنیا در طاعت خدای و فروختن ایمان بکفر و آخرت بدنیا.
هوش مصنوعی: میگویند: ای دریغا! ای حسرت! بر آن خطایی که در دنیا انجام دادیم و در طاعت خدا کوتاهی کردیم و ایمانمان را به خاطر دنیا فروختیم و به آخرت بیاعتنا بودیم.
وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ مفسران گفتند: روز قیامت چون کافران را از گور برانگیزانند، آن عمل خبیث وی بصورت حبشی سیاه کریه المنظر که از وی بوی ناخوش میدمد، برابر وی بایستد. کافر گوید: من انت؟ تو کیستی؟ گوید: انا عملک الخبیث، قد کنت احملک فی الدنیا بالشهوات و اللذات، فاحملنی الیوم. من آن عمل خبیث توأم، که در دنیا ترا با آن شهوتها و لذتها برداشته بودم، امروز مرا بردار.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که کافران از قبرهایشان برانگیخته میشوند، اعمال زشت آنها به شکل موجودات زشت و بدبو در برابرشان قرار میگیرد. کافر از آن موجود میپرسد که تو کیستی و آن موجود پاسخ میدهد که من همان عمل زشت تو هستم که در دنیا تو را با لذتها و شهوتها حمل میکردم، اکنون مرا به دوش بکش.
گوید: من طاقت برداشتن تو ندارم. گوید: ناچار است برداشتن من. آن گه به پشت وی درآید بآن گرانباری. اینست که رب العالمین گفت: وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ.
هوش مصنوعی: گفت: من نمیتوانم تو را تحمل کنم. گفت: ناچار باید تو را تحمل کند. سپس بر پشت او سوار میشود با آن سنگینی. اینجا است که پروردگار عالم فرموده: و آنها بارهای خود را بر دوشهایشان حمل میکنند.
أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ ای بئس ما یحملون! و حال بنده مؤمن بر عکس این باشد، که چون از خاک بیرون آید، عمل صالح وی بصورتی روحانی خوشبوی برابر وی آید، و گوید: هل تعرفنی؟ مرا میشناسی؟
هوش مصنوعی: بدانید که چه بد است آنچه بر دوش دارند! اما حال بنده مؤمنی که در خلاف این وضعیت قرار دارد، این است که وقتی از خاک بیرون میآید، اعمال نیک او به شکل روحانی و خوشبو در برابرش ظاهر میشود و از او میپرسد: آیا مرا میشناسی؟
گوید: نمیشناسم، اما شخصی روحانی میبینم ترا نیکو صورت و خوشبوی. گوید: آری در دنیا همچنین بودم. من آن عمل صالح توام، که در دنیا تو مرکب من بودی.
هوش مصنوعی: میگوید: نمیشناسمت، اما یک فرد روحانی را میبینم که تو چهرهای زیبا و بوی خوشی داری. پاسخ میدهد: بله، در دنیا نیز همینطور بودم. من به آن عمل خوب تو اشاره میکنم که در دنیا تو وسیلهای برای من بودی.
امروز من مرکب توام. بر من نشین، و سوی بهشت رو، اینست که رب العالمین گفت: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ای رکبانا. وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ای باطل و غرور لا یبقی. این دنیا نه چیزیست پاینده و پسندیده، بلکه رفتنی است باطل و فریبنده: «دار الالتواء لا دار الاستواء، و منزل ترح لا منزل فرح، فمن عرفها لم یفرح لرخاء، و لم یحزن لشقاء. الا و ان اللَّه خلق الدنیا دار بلوی، و الآخرة دار عقبی، فجعل بلوی الدنیا لثواب الآخرة سببا، و ثواب الآخرة من بلوی الدنیا عوضا، فاحذروا حلاوة رضاعها لمرارة فطامها، و اهجروا لذیذ عاجلها لکریه آجلها، و لا تسعوا فی عمران دار قد قضی اللَّه خرابها، و لا تواصلوها و قد اراد اللَّه منکم اجتنابها، فتکونوا لسخطه متعرضین، و لعقوبته مستحقین». الحدیث بطوله ذکره النبی (ص).
هوش مصنوعی: امروز من مرکب تو هستم. بر من سوار شو و به سوی بهشت برو. این همان چیزی است که پروردگار جهانیان گفت: "روز وقتیکه پرهیزگاران را به سوی رحمان به صورت گروهی جمع میکنیم." ای سواران! و زندگی دنیوی جز بازی و سرگرمی نیست، ای باطل و فریبی که باقی نمیماند. این دنیا چیزی پایدار و پسندیده نیست، بلکه دنیایی فریبنده و زودگذر است. اینجا جای آزمون است، نه جای آرامش و خوشحالی. کسی که این حقیقت را بشناسد نه از خوشیها شاد میشود و نه از سختیها ناراحت. بدانید که خداوند دنیا را محل آزمایش قرار داده و آخرت را محل پاداش. آزمونهای دنیوی موجب پاداشهای آخرت میشوند و پاداشهای آخرت، عوضی برای آزمونهای دنیوی خواهند بود. پس مراقب شیرینیهای زندگی دنیا باشید که به تلخیهای جدایی میانجامد و لذائذ زودگذر را رها کنید تا به رنجهای دیرپا گرفتار نشوید. به عمران دنیایی که خداوند خراب شدن آن را مقدر کرده نپردازید و از آن دوری گزینید، چرا که با این رفتار خود را در معرض خشم خدا و مستحق عذاب قرار میدهید.
وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ این جواب آن کافران است که میگفتند: ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا، رب العالمین ایشان را در آنچه گفتند دروغ زن کرد، و حاصل این دنیا باز گفت که چیست. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ جای دیگر گفت: وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ، آن گه گفت: وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ الشرک. قراءت شامی تنها، وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ بلام واحدة مع الاضافة، تقدیره: و لدار الساعة الآخرة، فصار وصف الساعة بالآخرة، کما وصف الیوم بالآخر فی قوله وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ. أَ فَلا تَعْقِلُونَ بتاء مخاطبه، قراءت نافع و ابن عامر و حفص عن عاصم.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا جز بازی و سرگرمی نیست. این سخن پاسخ افرادی است که میپنداشتند فقط همین حیات دنیوی وجود دارد. خداوند در جواب آنها فرمود که این سخن false است و حقیقت زندگی دنیا را بیان کرد. دنیا به معنای بازی و سرگرمی است و همچنین زینت و تفاخر میان شما، و در افزایش اموال و فرزندان خلاصه میشود. در حقیقت، زندگی آخرت برای کسانی که از شرک پرهیز میکنند، بهتر است. همچنین در جایی بیان شده که این زندگی دنیوی موقتی است و باید به زندگی آخرت امید داشت. آیا این مطالب را درک نمیکنید؟
معنی آنست که: قل لهم یا محمد: أَ فَلا تَعْقِلُونَ ایها المخاطبون! ان الآخرة افضل من الدنیا؟!
هوش مصنوعی: به آنها بگو، ای محمد: آیا نمیفهمید ای کسانی که به شما خطاب میشود! که زندگی آخرت از دنیا بهتر است؟!