قوله تعالی و تقدس: وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ این خطاب باصحابه رسول است و با جمله مؤمنان امت تا بقیامت. صحابه با رسول خدا بیعت کردند، و دین و کتاب و سنت در پذیرفتند، از آنکه آیت آمد، بود: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا.
ربّ العزة ایشان را درین آیت فرمود که قرآن و سنت بشنوید، و طاعتدار باشید، و امر و نهی بر کار گیرید، و بآیات و کلمات و صحف و کتب ما ایمان آرید، و رسولان را که فرستادیم استوار گیرید، و آنچه گفتند و از غیب خبر دادند، از احوال قیامت و بهشت و دوزخ و غیر آن، همه قبول کنید، و بجان و دل آن را تصدیق کنید. مؤمنان آن همه در پذیرفتند، و گفتند: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. رب العالمین از سمع و طاعت ایشان حکایت باز کرد، و گفت: وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا.
اکنون درین آیت ربّ العزة آن نعمت و آن میثاق و آن قول با یاد ایشان میدهد و میگوید: یاد دارید آن نواخت که من بر شما نهادم، تا نعمت اسلام بر شما تمام کردم.
همان است که جایها در قرآن منّت بر نهاد و گفت: وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی، وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ، وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ، این همه نعمت اسلام و ایمانست، که اللَّه تعالی بر مؤمنان تمام کرده است.
وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا یاد دارید آن پیمان که اللَّه با شما بست، و شما گفتید: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. مجاهد گفت: این میثاق آن عهد است که ربّ العزة روز میثاق بر فرزند آدم گرفت، آن گه که ایشان را از صلب آدم بیرون گرفت، و همه بربوبیّت اللَّه اقرار دادند، و سمعا و طاعة گفتند. امروز در سرای حکم هر که بالغ شود و بر موجب آن اقرار عمل کند. و ایمان آرد مؤمن است و از اهل سعادت و نجات. و هر که بعد از بلوغ ایمان نیارد و عمل نکند، نقض آن عهد کرد، و در شمار مؤمنان نیست. اما اطفال مشرکان که بلوغ نرسیدند. و زمان عمل درنیافتند، از ابن عباس پرسیدند که حال ایشان چیست؟ گفت: ایشان بر میثاق اولاند، خدای داند که عمل ایشان چه بودی اگر روزگار زندگانی دریافتندی.
آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ این تهدید است بر نقض عهد، میگوید: بترسید از خشم خدا، و نقض عهد مکنید، و پس از آنکه بالغ شدید ایمان آرید، و عمل کنید.
إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ و بحقیقت دانید که خدای آگاه است از آنچه در دل شماست از ایمان یا از شک یا از نفاق یا از وفاق. این کلمتی جامع است، هر چیز را که در دل بود از سرّ، یا درافتد از ظنّ، یا برگذرد از خاطر، خدای بهمه داناست و از همه آگاه.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ تقومون للَّه بکل حق یلزمکم القیام به.
میگوید: ای شما که مؤمنانید قیام کنید، بر ایستادگی نمائید خدای را بهر حقی که شما را لازم آید که بدان قیام کنید و بپای ایستید، و گفتهاند: کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ ای قوالین للَّه.
سخن که گوئید خدای را گوئید، و بحق گفتن حق را بپای ایستید.
شُهَداءَ بِالْقِسْطِ تشهدون بالعدل فی الغضب و الرضا و الفقر و الغنی و الشدة و الرخاء. گواهی که دهید بداد و راستی دهید. نزدیک را چون دور و دشمن را چون دوست، در غضب و رضا و فقر و غنا و در دشخواری و آسانی یکسان.
وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا مؤمنان را میگوید: مبادا که عداوت شما با کفار مکه، و بغض شما مر ایشان را، شما را بر آن دارد که در گواهی دادن عدل و راستی بگذارید، و محرمی از ایشان حلال دارید، بلکه دوست و دشمن را، آشنا و بیگانه را، گواهی یکسان دهید. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی ای الی التقوی. وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ای قال لهم. لأن الوعد قول، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ای تغطیة علی ذنوبهم، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ای جزاء علی ایمانهم. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ مضی تفسیره.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ الایة قتاده گفت این آیت برسول خدا فروآمد، و وی در هفتم غزا بود به بطن نخل فرو آمده، کافران مکر ساختند، و اتفاق کردند که چون محمد و یاران وی در نماز شوند، و سر بسجود نهند، ما بر ایشان حمله بریم، که ایشان نماز دوست دارند، و نماز بنگذارند.
درین همت بودند که ربّ العالمین جبرئیل را فرستاد بنماز خوف، و درین آیت منت بر ایشان نهاد که دست دشمن از شما کوتاه کردم و شما را از مکر ایشان خبر دادم جابر بن عبد اللَّه گفت که: رسول خدا (ص) در بعضی سفرها بمنزل فرو آمد، و یاران همه متفرق گشتند، و رسول خدا سلاح که داشت از خود باز کرد، و از درختی درآویخت، و در سایه آن درخت بنشست. اعرابیی بیامد، و شمشیر رسول برگرفت، و روی برسول نهاد، و گفت: من یمنعک منی؟ رسول خدا گفت: «اللَّه یمنعک منی».
سه بار این سخن باز گفت. پس اعرابی شمشیر در نیام کرد. و هراسی بر وی افتاد، و یاران فراهم آمدند، و جبرئیل در آن حال این آیت آورد.
مجاهد و عکرمه و کلبی و مقاتل گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که قریظه و نضیر با رسول خدا عهد داشتند که قتال نکنند، و یکدیگر را در دیات یاری دهند. رسول ایشان را در دیات ایشان یاری دهد، و ایشان رسول را در دیات مسلمانان یاری دهند. پس دو مرد معاهد از بنی سلیم بدست مسلمانان کشته شدند. اولیاء مقتول دیت طلب کردند. رسول خدا برخاست و به یهود بنی النضیر شد و ابو بکر و عمر و عثمان و علی و عبد الرحمن عوف با وی بودند. در پیش کعب اشرف شدند، و بنی النضیر آنجا حاضر. رسول خدا با ایشان استعانت کرد بدیت دو مرد، بر مقتضای آن عهد که از پیش رفته بود. ایشان در پذیرفتند. و رسول خدا و یاران را در خانه بنشاندند، و خود بخلوت باز شدند، و مکر ساختند، گفتند اگر هرگز بر وی ظفر یابیم، امروز وقت آنست. کیست که این کار را شایسته است؟ عمرو بن جحاش بن کلیب گفت: این کار منست، و من مرد آنم. آسیا سنگی عظیم بسر وی فرو گذارم، و شما را ازو باز رهانم. رفت با جماعتی و این مکر ساخته. رب العالمین جبرئیل را فرستاد، و رسول را از آن مکر ایشان خبر کرد. رسول (ص) برخاست و بیرون شد، و علی (ع) را بر جای خود بداشت بر در آن سرای، و خود سوی مدینه رفت، پس ایشان نیز بیرون آمدند، و از پی رسول برفتند. رب العالمین در میان این قصه آیت فرستاد. آن گه بر عقب این آیت خبر داد از بنی اسرائیل: هم چنان که این قوم عهد رسول را نقض کردند، و پیمان شکستند، بنی اسرائیل که پدران ایشان بودند عهدی که با خدا بسته بودند نقض کردند، و پیمانی که داشتند بشکستند، و ذلک فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ یعنی فی التوراة، الّا یشرکوا به شیئا، و بالایمان باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و احلال ما احل اللَّه لهم و تحریم ما حرم اللَّه علیهم.
وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً النقیب، الرئیس علی القوم لانه ینقب عن امورهم، یبحث عنها، و یستخبرها، و یبین وجوهها. این دوازده نقیب از دوازده سبط بودند از اولاد یعقوب، از هر سبطی نقیبی، و عدد اسباط فراوان هزاران بودند. موسی چون خواستی که با بنی اسرائیل بیعتی کند، با ایشان بیعت کردی و عهد با ایشان بستی تا از هر نقیبی از سبط خویش بیعت ستدی و با ایشان عهد بستی. و گفتهاند این میثاق آنست که اللَّه تعالی وعده داد موسی را که دیار شام و زمین مقدسه بموسی و قوم وی سپارد، و جباران را که سکان آن زمیناند هلاک کند، پس چون بمصر آرام گرفتند، اللَّه تعالی ایشان را فرمود که به اریحای شام روید، و با جباران جنگ کنید، که من خدای شماام، شما را نصرت دهم. و موسی را فرمود تا از دوازده سبط از هر سبطی نقیبی برگزیند، که پیش رود، وکیل در قوم خویش باشد، و ایشان را بر وفاء عهد و امتثال فرمان داد. موسی آن نقیبان را برگزید، و چون بزمین کنعان رسیدند، ایشان را بجاسوسی بفرستاد، تا احوال جبابره بازدانند. عوج عنق برایشان رسید، گویند: این عوج بالای عظیم داشت چنان که دست وی بقعر دریا رسیدی، و ماهی بگرفتی، و بحرارت قرص آفتاب آن را بریان کردی و بخوردی، و گفتهاند که: بروزگار طوفان نوح که همه روی زمین آب گرفت، و بهر کوهی و بالایی که در زمین بود آب برگذشت، بدو زانوی عوج بیش نرسید، و نوح او را بر کشتی ننشاند، و گرد عالم میگشت، و سه هزار سال عمر وی بود، و بروزگار موسی او را هلاک کردند: پس چون آن نقبا بر عوج رسیدند، عوج ایشان را بگرفت، و بخانه برد، و با اهل خویش گفت: ایناناند که بجنگ ما آمدهاند. چه بینی اگر من ایشان را بیک بار در زیر پای نهم، و خرد کنم. اهل وی گفتند: ایشان را مکش، تا باز گردند، و قوم خود را بگویند که چه دیدند، و از شما خبر دهند. پس چون از دست عوج رهایی یافتند، با یکدیگر گفتند و عهد بستند که: با بنی اسرائیل قصه عوج نگوئیم
که ایشان بترسند، و مرتد شوند، و از قتال باز گردند. بلی با موسی و هارون بگوئیم، تا ایشان تدبیر کار کنند. پس باز گشتند، آن عهد نقض کردند، و هر نقیبی قوم خود را از قتال نهی کردند و بترسانیدند، مگر کالب بن یوحنا، و یوشع بن نون کالب نقیب سبط یهودا بود و یوشع نقیب سبط یوسف. این است قصه دوازده نقیب و شکستن پیمان ایشان.
وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ یعنی مع النقبا، و قیل مع بنی اسرائیل فی النصر لکم و الدفع عنکم. اینجا سخن تمام گشت، آن گه گفت: لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ یا معشر بنی اسرائیل بحدودها و فروضها و اوقاتها و معانیها و خشوعها، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ المفروضة علیکم فی اموالکم، وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی کلهم وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ ای نصرتموهم، و قیل اعنتموهم بالسیف. و التعزیر الادب فی غیر هذا الموضع، وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً ای صادقا من کل انفسکم، و هی کل نفقة یبتغی فیها وجه اللَّه، من النوافل و الفرائض، لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.
ثم قال: فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ ای بعد العهد و المیثاق، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ای اخطأ قصد الطریق. گویند از این دوازده نقیب پنج ملک بخاستند که خدای را عزّ و جلّ طاعت دار بودند: داود و سلیمان و طالوت و حرقیما و پسر وی، و از آن هفت دیگر سی و دو جبار بخاستند که ملک از اهل حق بقهر بستدند، و تباهکاری کردند، و طاغی گشتند.
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ «ما» صلت است، توکید قصه را درافزود، تقدیره: فبنقضهم میثاقهم. این پیمان شکستن آن بود که ایشان را گفته بودند وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ مراد بآن محمد بود، ایشان را ایمان دادن بدو و تعزیر و نصرت او فرموده بود، و ازیشان پیمان ستده، پیمان شکستند و بوی کافر شدند، لَعَنَّاهُمْ یعنی چون پیمان بشکستند بر ایشان لعنت کردیم، پس آن لعنت که بر ایشان بود بکافر شدن ایشان بعیسی مریم. و گفتهاند: این لعنت جزیت بود که بر ایشان نهاد، و قومی را ممسوخ کرد. وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً و دلهاشان سخت کردیم، و بقراءت حمزه و علی: و جعلنا قلوبهم قسیة، دلهایشان بهرج کردیم و نفایه و ناسره.
یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ای یغیرون کلام اللَّه عن جهته من آیة الرجم و نعت النبی و صفته. ابراهیم نخعی گفت: تحریف آن بود که در سخنان خدا که بایشان فرو آمده بود، این کلمات بود: «یا ابناء احباری، یا ابناء رسلی». ایشان بنوشتند که یا ابناء ابکاری. و در آثار بیارند که بنی اسرائیل بکلمهای کافر شدند که بتصحیف برخواندند: قال اللَّه تعالی لعیسی فی الانجیل: «انت نبیی، و انا ولّدتک»، ای ربیتک، فحرفته النصاری، و قرءوا: انت نبیی و انا ولدتک. وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ ای ترکوا نصیبا مما امروا به فی کتابهم من اتباع محمد (ص) و اقامة الحدود. وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ ای علی خیانة منهم، کقوله تعالی: لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ ای کذب، و خیانت اینجا معصیت است بآن نقض عهدها که کردند، چنان که کعب اشرف کرد، آن گه که به مکه، شد و به ابو سفیان برساختند که بجنگ محمد شوند، و نیز روز احزاب نقض عهد کردند، و مشرکان را پشتی دادند در حرب محمد، و آن روز که به بنی النضیر شدند بطلب دیت. نقض عهد کردند، و مکر ساختند.
رب العالمین منّت مینهد بر مصطفی (ص) که ما پیوسته از اسرار ایشان ترا خبر میدهیم، و آن نقض عهد که میکنند، و بر تو مکر میسازند، با تو میگوییم، تا بر اسرار ایشان مطلع میشوی آن گه گفت: إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ مگر اندکی که این نقض عهد نکردند، چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وی. فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ اول ایشان را فرمود که این نقض عهد ایشان و معصیت ایشان در گذار و عفو کن. پس بعاقبت این عفو و صفح منسوخ شد بآیت سیف.
وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ میگوید: چنان که از جهودان در تورات عهد و پیمانی ستدیم، از ترسایان در انجیل هم پیمان ستدیم باتّباع محمد، و نبوت وی پذیرفتن، و بنعت و صفت وی اقرار دادن، و هم چنان که جهودان نقض عهد کردند ترسایان هم نقض عهد کردند. رب العالمین گفت: فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ ما عداوت و بغض در میان جهودان و ترسایان افکندیم. جهود دشمن ترسا و ترسا دشمن جهود تا بقیامت، و گفتهاند: این عداوت خود میان ترسایانست، و «بینهم» ضمیر ترسایانست، نطوریه و یعقوبیه و ملکانیه همه دشمن و خصم یکدیگرند، در طلب ملک و جاه عداوت یکدیگر در دل گرفته، و در خون یکدیگر شده. و گفتهاند: این عداوت و بغضاء هواهای مختلف است در میان ایشان، و جدال در دین، ذکره النخعی رحمه اللَّه.
معویة بن قره گفت: «الخصومات فی الدین تحبط الاعمال»، در دین خصومت کردن، و در جدال آویختن، عمل باطل کند. روایت کنند از علی (ع) که گفت: «ایاکم و الخصومات فانها تمحق الدین»، وقال النبی (ص): «اجتنبوا اهل الاهواء فان لهم عرّة کعرّة الجرب»، و قال الحسن: «ایاکم و هذه الاهواء المتفرقة المتباعدة من اللَّه، التی جماعتها الضلالة، و مستقرها النار، و قال الفضیل بن عیاض: «نظر المؤمن الی المؤمن جلاء للقلب، و نظر الرجل الی صاحب البدعة و الهواء یورث العمی»، و عن الاوزاعی قال: «بلغنی ان اللَّه تعالی اذا اراد بقوم شرا الزمهم الجدل، و منعهم العمل» «وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» یعنی ینبئهم فی الآخرة بما کانوا یصنعون فی الدنیا من التکذیب بالنبی (ص) و اخفاء نعمته. این سخن بر طریق تهدید گفته است، چنان که کسی را گویی: آری بخبر کنم ترا و آگاه شوی.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی و تقدس: وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ این خطاب باصحابه رسول است و با جمله مؤمنان امت تا بقیامت. صحابه با رسول خدا بیعت کردند، و دین و کتاب و سنت در پذیرفتند، از آنکه آیت آمد، بود: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا.
هوش مصنوعی: خداوند را یاد کنید و نعمتهای او را بر خودتان به یاد آورید. این پیام به اصحاب پیامبر (ص) و به تمام مؤمنان مسلمان تا قیامت است. صحابه با پیامبر خدا بیعت کردند و دین، کتاب و سنت را پذیرفتند. با آمدن آیهای که میگوید: "تا آنجا که میتوانید از خدا بترسید و گوش دهید و اطاعت کنید"، به آنها دستور داده شد.
ربّ العزة ایشان را درین آیت فرمود که قرآن و سنت بشنوید، و طاعتدار باشید، و امر و نهی بر کار گیرید، و بآیات و کلمات و صحف و کتب ما ایمان آرید، و رسولان را که فرستادیم استوار گیرید، و آنچه گفتند و از غیب خبر دادند، از احوال قیامت و بهشت و دوزخ و غیر آن، همه قبول کنید، و بجان و دل آن را تصدیق کنید. مؤمنان آن همه در پذیرفتند، و گفتند: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. رب العالمین از سمع و طاعت ایشان حکایت باز کرد، و گفت: وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا.
هوش مصنوعی: پروردگار عزت در این آیه اعلام کرده است که باید به قرآن و سنت گوش فرا دهید و از آنها پیروی کنید، همچنین باید دستورات و نهیهای خدا را در زندگی خود به کار ببندید. به آیات، کلمات، صحف و کتابهای ما ایمان آورید و پیامبران را که فرستادهایم با قدرت و استقامت حمایت کنید. هر چیزی که آنها گفتهاند و از غیب خبر دادهاند، شامل اطلاعاتی درباره قیامت، بهشت، جهنم و مسائل دیگر را بپذیرید و با جان و دل به آنها باور داشته باشید. مؤمنان همگی با این سخنان موافقت کردند و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». پروردگار عالم از این شنیدن و اطاعت مؤمنان یادآوری کرده و گفته است: «آنها گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم».
اکنون درین آیت ربّ العزة آن نعمت و آن میثاق و آن قول با یاد ایشان میدهد و میگوید: یاد دارید آن نواخت که من بر شما نهادم، تا نعمت اسلام بر شما تمام کردم.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به یادآوری نعمتی که به انسانها عطا کرده و عهد و قولی که با آنها بسته اشاره میکند و از آنها میخواهد که به یاد داشته باشند که چگونه بر آنها لطف کرد و نعمت اسلام را به آنها بخشید.
همان است که جایها در قرآن منّت بر نهاد و گفت: وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی، وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ، وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ، این همه نعمت اسلام و ایمانست، که اللَّه تعالی بر مؤمنان تمام کرده است.
هوش مصنوعی: این متن اشاره به نعمتهای بزرگ و ارزشمند اسلام و ایمان دارد که خداوند بر مؤمنان عطا کرده است. در قرآن کریم تأکید شده که خداوند نعمتهایش را بر بندگانش تمام کرده و این نعمتها نشانی از لطف و کرم او به مومنان است.
وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا یاد دارید آن پیمان که اللَّه با شما بست، و شما گفتید: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. مجاهد گفت: این میثاق آن عهد است که ربّ العزة روز میثاق بر فرزند آدم گرفت، آن گه که ایشان را از صلب آدم بیرون گرفت، و همه بربوبیّت اللَّه اقرار دادند، و سمعا و طاعة گفتند. امروز در سرای حکم هر که بالغ شود و بر موجب آن اقرار عمل کند. و ایمان آرد مؤمن است و از اهل سعادت و نجات. و هر که بعد از بلوغ ایمان نیارد و عمل نکند، نقض آن عهد کرد، و در شمار مؤمنان نیست. اما اطفال مشرکان که بلوغ نرسیدند. و زمان عمل درنیافتند، از ابن عباس پرسیدند که حال ایشان چیست؟ گفت: ایشان بر میثاق اولاند، خدای داند که عمل ایشان چه بودی اگر روزگار زندگانی دریافتندی.
هوش مصنوعی: یادآوری میشود که خداوند با شما پیمانی بسته بود، هنگامی که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم». این میثاق، وعدهای است که خداوند در روز میثاق با فرزندان آدم گرفت، زمانی که آنها را از صلب آدم خارج کرد و همگی به ربوبیت خداوند اقرار کردند و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». اکنون که در دنیای عمل، هر کسی بالغ شود و بر اساس این اقرار، ایمان بیاورد و عمل کند، مؤمن است و از اهل سعادت و نجات به شمار میآید. اما کسانی که پس از بلوغ ایمان نیاورند و عمل نکنند، این پیمان را نقض کردهاند و در زمره مؤمنان نیستند. در مورد کودکان مشرکی که به بلوغ نرسیدهاند و فرصت عمل نکردهاند، از ابن عباس پرسیدند و او گفت: آنها در وضعیت میثاق اول هستند و خداوند میداند که اگر عمرشان طولانی میشد، چه اعمالی انجام میدادند.
آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ این تهدید است بر نقض عهد، میگوید: بترسید از خشم خدا، و نقض عهد مکنید، و پس از آنکه بالغ شدید ایمان آرید، و عمل کنید.
هوش مصنوعی: سپس گفت: از خدا بترسید. این جمله هشداردهندهای است درباره شکستن عهد. او میگوید که از خشم خدا بترسید و عهدهایتان را زیر پا نگذارید. همچنین بعد از اینکه به بلوغ رسیدید، ایمان بیاورید و عمل کنید.
إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ و بحقیقت دانید که خدای آگاه است از آنچه در دل شماست از ایمان یا از شک یا از نفاق یا از وفاق. این کلمتی جامع است، هر چیز را که در دل بود از سرّ، یا درافتد از ظنّ، یا برگذرد از خاطر، خدای بهمه داناست و از همه آگاه.
هوش مصنوعی: خداوند از آنچه در قلب شماست، چه ایمان باشد، چه شک، چه نفاق و چه تفاهم، آگاه است. این جمله شامل هر آنچه در دل انسان وجود دارد، از رازها و گمانها تا آنچه که به ذهن خطور میکند، میشود. خداوند به تمام این امور آگاهی کامل دارد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ تقومون للَّه بکل حق یلزمکم القیام به.
هوش مصنوعی: ای افرادی که ایمان آوردهاید، باید برای خداوند قیام کنید و در راه حق و عدالت بایستید و به آنچه که بر شما واجب است، عمل کنید.
میگوید: ای شما که مؤمنانید قیام کنید، بر ایستادگی نمائید خدای را بهر حقی که شما را لازم آید که بدان قیام کنید و بپای ایستید، و گفتهاند: کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ ای قوالین للَّه.
هوش مصنوعی: میگوید: ای مؤمنان، قیام کنید و در مقابل حق ایستادگی نمایید. خدا را به خاطر حقی که بر عهده شماست که باید به آن قیام کنید و ایستادگی کنید، بزرگ بدارید. همچنین گفته شده است: به عنوان افرادی که برای خدا قیام میکنند، باشید.
سخن که گوئید خدای را گوئید، و بحق گفتن حق را بپای ایستید.
هوش مصنوعی: هرگاه صحبت کنید، با یاد خدا باشد و در بیان حق، استوار و پابرجا بایستید.
شُهَداءَ بِالْقِسْطِ تشهدون بالعدل فی الغضب و الرضا و الفقر و الغنی و الشدة و الرخاء. گواهی که دهید بداد و راستی دهید. نزدیک را چون دور و دشمن را چون دوست، در غضب و رضا و فقر و غنا و در دشخواری و آسانی یکسان.
هوش مصنوعی: شهادت دهید به حق و عدالت، چه در مواقع خشم و چه در رضایت، چه در فقر و چه در ثروت، چه در دشواری و چه در راحتی. باید گواهی شما عادلانه باشد و به یکسان با نزدیکان و دوریان، دوستان و دشمنان رفتار کنید.
وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلَّا تَعْدِلُوا مؤمنان را میگوید: مبادا که عداوت شما با کفار مکه، و بغض شما مر ایشان را، شما را بر آن دارد که در گواهی دادن عدل و راستی بگذارید، و محرمی از ایشان حلال دارید، بلکه دوست و دشمن را، آشنا و بیگانه را، گواهی یکسان دهید. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی ای الی التقوی. وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ای قال لهم. لأن الوعد قول، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ای تغطیة علی ذنوبهم، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ای جزاء علی ایمانهم. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ مضی تفسیره.
هوش مصنوعی: مواظب باشید که نفرت شما از یک قوم باعث نشود که نتوانید در قضاوتهای خود انصاف را رعایت کنید. اگرچه ممکن است با کفار مکه دشمنی داشته باشید، اما نباید این احساسات بر قضاوتهای شما تأثیر بگذارد. باید به همگان، چه دوستان و چه دشمنان، به یکسان شهادت دهید و عدالت را در نظر بگیرید. انصاف ورزیدن، نزدیکترین راه به تقواست. از خدا بترسید، زیرا او از آنچه انجام میدهید آگاه است. خداوند به مؤمنانی که اعمال صالح انجام میدهند وعده بخشش و پاداش بزرگ داده است. اما کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، سرنوشتشان جهنم خواهد بود.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ الایة قتاده گفت این آیت برسول خدا فروآمد، و وی در هفتم غزا بود به بطن نخل فرو آمده، کافران مکر ساختند، و اتفاق کردند که چون محمد و یاران وی در نماز شوند، و سر بسجود نهند، ما بر ایشان حمله بریم، که ایشان نماز دوست دارند، و نماز بنگذارند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمتهای خداوند را بر خود به یاد آورید، زمانی که گروهی از کافران تصمیم گرفتند به شما حمله کنند. قتاده نقل کرده که این آیه در زمانی نازل شد که پیامبر (ص) در یکی از جنگها در منطقهای به نام بطن نخل بود. کافران در نظر داشتند که وقتی پیامبر و یارانش در حال نماز هستند و سر به سجده میگذارند، به آنان حمله کنند، زیرا میدانستند که آنها نماز را دوست دارند و حاضر نیستند از آن دست بردارند.
درین همت بودند که ربّ العالمین جبرئیل را فرستاد بنماز خوف، و درین آیت منت بر ایشان نهاد که دست دشمن از شما کوتاه کردم و شما را از مکر ایشان خبر دادم جابر بن عبد اللَّه گفت که: رسول خدا (ص) در بعضی سفرها بمنزل فرو آمد، و یاران همه متفرق گشتند، و رسول خدا سلاح که داشت از خود باز کرد، و از درختی درآویخت، و در سایه آن درخت بنشست. اعرابیی بیامد، و شمشیر رسول برگرفت، و روی برسول نهاد، و گفت: من یمنعک منی؟ رسول خدا گفت: «اللَّه یمنعک منی».
هوش مصنوعی: در این تلاش، خداوند جبرئیل را برای نماز خوف فرستاد و در این آیه به آنها عنایت کرد که من دشمنان را از شما دور کردم و شما را از دسیسههایشان آگاه ساختم. جابر بن عبد اللَّه میگوید که در برخی سفرها پیامبر (ص) در محلی توقف کرد و یارانش همه پراکنده شدند. پیامبر سلاحش را از خود خارج کرده و به درختی آویخت و در سایه آن درخت نشسته بود. ناگهان یک اعرابی آمد و شمشیر پیامبر را برداشت و آن را به روی پیامبر گرفت و گفت: «چه کسی ترا از من دور میکند؟» پیامبر پاسخ داد: «خداوند تو را از من دور میکند.»
سه بار این سخن باز گفت. پس اعرابی شمشیر در نیام کرد. و هراسی بر وی افتاد، و یاران فراهم آمدند، و جبرئیل در آن حال این آیت آورد.
هوش مصنوعی: او سه مرتبه این حرف را تکرار کرد. سپس یک عرب شمشیرش را در نیام گذاشت و دلهرهای به سراغش آمد. در این حین، همراهانش گرد came و جبرئیل این آیه را نازل کرد.
مجاهد و عکرمه و کلبی و مقاتل گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که قریظه و نضیر با رسول خدا عهد داشتند که قتال نکنند، و یکدیگر را در دیات یاری دهند. رسول ایشان را در دیات ایشان یاری دهد، و ایشان رسول را در دیات مسلمانان یاری دهند. پس دو مرد معاهد از بنی سلیم بدست مسلمانان کشته شدند. اولیاء مقتول دیت طلب کردند. رسول خدا برخاست و به یهود بنی النضیر شد و ابو بکر و عمر و عثمان و علی و عبد الرحمن عوف با وی بودند. در پیش کعب اشرف شدند، و بنی النضیر آنجا حاضر. رسول خدا با ایشان استعانت کرد بدیت دو مرد، بر مقتضای آن عهد که از پیش رفته بود. ایشان در پذیرفتند. و رسول خدا و یاران را در خانه بنشاندند، و خود بخلوت باز شدند، و مکر ساختند، گفتند اگر هرگز بر وی ظفر یابیم، امروز وقت آنست. کیست که این کار را شایسته است؟ عمرو بن جحاش بن کلیب گفت: این کار منست، و من مرد آنم. آسیا سنگی عظیم بسر وی فرو گذارم، و شما را ازو باز رهانم. رفت با جماعتی و این مکر ساخته. رب العالمین جبرئیل را فرستاد، و رسول را از آن مکر ایشان خبر کرد. رسول (ص) برخاست و بیرون شد، و علی (ع) را بر جای خود بداشت بر در آن سرای، و خود سوی مدینه رفت، پس ایشان نیز بیرون آمدند، و از پی رسول برفتند. رب العالمین در میان این قصه آیت فرستاد. آن گه بر عقب این آیت خبر داد از بنی اسرائیل: هم چنان که این قوم عهد رسول را نقض کردند، و پیمان شکستند، بنی اسرائیل که پدران ایشان بودند عهدی که با خدا بسته بودند نقض کردند، و پیمانی که داشتند بشکستند، و ذلک فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ یعنی فی التوراة، الّا یشرکوا به شیئا، و بالایمان باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و احلال ما احل اللَّه لهم و تحریم ما حرم اللَّه علیهم.
هوش مصنوعی: مجاهد، عکرمه، کلبی و مقاتل بیان کردند که دلیل نزول این آیه به عهدی برمیگردد که قریظه و نضیر با رسول خدا بسته بودند. بر اساس این عهد، قرار بود که بین خود و مسلمانان همکاری کنند و در پرداخت دیات یکدیگر را یاری دهند. اما وقتی دو نفر از بنی سلیم به دست مسلمانان کشته شدند، اولیای مقتول درخواست دیه کردند. رسول خدا به نزد یهود بنی نضیر رفت و تعدادی از صحابهاش مانند ابوبکر، عمر، عثمان، علی و عبد الرحمن عوف همراهش بودند. آنها در برابر کعب اشرف حاضر شدند و از یهود درخواست یاری کردند تا بر اساس عهد قبلی دیه دو مرد کشته را بپردازند، و یهود این درخواست را پذیرفتند و رسول و یارانش را در خانه نشاندند. اما یهود به دسیسه پرداختند و تصمیم گرفتند اگر فرصتی برای شکست رسول داشته باشند، امروز همان روز است. عمرو بن جحاش تلاش کرد تا این نقشه را عملی کند و با جمعی به این کار دست زد. خداوند جبرئیل را فرستاد تا رسول را از این دسیسه آگاه کند. رسول (ص) از آنجا خارج شد و علی (ع) را در جای خود ماندند. در ادامه خدا آیهای نازل کرد و به مثال بنی اسرائیل اشاره کرد که چگونه آنها نیز عهد خدا را نقض کردند و پیمان را شکستند، که به یادآوری آنچه در تورات آمده، پرداخته است.
وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً النقیب، الرئیس علی القوم لانه ینقب عن امورهم، یبحث عنها، و یستخبرها، و یبین وجوهها. این دوازده نقیب از دوازده سبط بودند از اولاد یعقوب، از هر سبطی نقیبی، و عدد اسباط فراوان هزاران بودند. موسی چون خواستی که با بنی اسرائیل بیعتی کند، با ایشان بیعت کردی و عهد با ایشان بستی تا از هر نقیبی از سبط خویش بیعت ستدی و با ایشان عهد بستی. و گفتهاند این میثاق آنست که اللَّه تعالی وعده داد موسی را که دیار شام و زمین مقدسه بموسی و قوم وی سپارد، و جباران را که سکان آن زمیناند هلاک کند، پس چون بمصر آرام گرفتند، اللَّه تعالی ایشان را فرمود که به اریحای شام روید، و با جباران جنگ کنید، که من خدای شماام، شما را نصرت دهم. و موسی را فرمود تا از دوازده سبط از هر سبطی نقیبی برگزیند، که پیش رود، وکیل در قوم خویش باشد، و ایشان را بر وفاء عهد و امتثال فرمان داد. موسی آن نقیبان را برگزید، و چون بزمین کنعان رسیدند، ایشان را بجاسوسی بفرستاد، تا احوال جبابره بازدانند. عوج عنق برایشان رسید، گویند: این عوج بالای عظیم داشت چنان که دست وی بقعر دریا رسیدی، و ماهی بگرفتی، و بحرارت قرص آفتاب آن را بریان کردی و بخوردی، و گفتهاند که: بروزگار طوفان نوح که همه روی زمین آب گرفت، و بهر کوهی و بالایی که در زمین بود آب برگذشت، بدو زانوی عوج بیش نرسید، و نوح او را بر کشتی ننشاند، و گرد عالم میگشت، و سه هزار سال عمر وی بود، و بروزگار موسی او را هلاک کردند: پس چون آن نقبا بر عوج رسیدند، عوج ایشان را بگرفت، و بخانه برد، و با اهل خویش گفت: ایناناند که بجنگ ما آمدهاند. چه بینی اگر من ایشان را بیک بار در زیر پای نهم، و خرد کنم. اهل وی گفتند: ایشان را مکش، تا باز گردند، و قوم خود را بگویند که چه دیدند، و از شما خبر دهند. پس چون از دست عوج رهایی یافتند، با یکدیگر گفتند و عهد بستند که: با بنی اسرائیل قصه عوج نگوئیم
هوش مصنوعی: خداوند دوازده نقیب را از بنی اسرائیل انتخاب کرد. نقیب به معنای رئیسی است که مسئول امور قوم خود است و به دنبال مسائل و اخبار آنها میگردد. این دوازده نقیب از دوازده یعقوب بودند و از هر سبط یک نقیب انتخاب شد. موسی به بنی اسرائیل قول داد که با آنها پیمان ببندد. او خواست تا از هر نقیب بیعت بگیرد و با آنها توافقی انجام دهد. این میثاق به این معنا بود که خداوند به موسی وعده داده بود که سرزمین شام و سرزمین مقدس را به او و قومش خواهد داد و جباران آن سرزمین را هلاک خواهد کرد. بعد از آرام گرفتن در مصر، خداوند به بنی اسرائیل فرمود که به اریحا در شام بروند و با جباران جنگ کنند و وعده داد که آنها را یاری خواهد کرد. موسی باید از هر سبط یک نقیب انتخاب میکرد تا نماینده قومش باشد و آنان را به وفای به عهد و اطاعت از دستوراتش راهنمایی کند. پس از انتخاب نقیبان، به سرزمین کنعان رسیدند و آنها را به جاسوسی فرستاد تا اطلاعاتی از جباران به دست آورند. آنها با عوج عنق روبرو شدند، که موجودی نقشدار و بزرگ بود و به قدری قدبلند بود که دستش به کف دریا میرسید. عوج او را به خانهاش برد و به خانوادهاش گفت که اینها جنگجویانی هستند که به سمت آنها آمدهاند و قصد داشت که آنها را نابود کند. ولی خانوادهاش پیشنهاد دادند که آنها را نکشد تا برگردند و از تجربیاتشان برای قومشان بگویند. بنابراین، وقتی نقیبان از چنگ عوج رهایی یافتند، همگی توافق کردند که داستان عوج را به بنی اسرائیل نگوید.
که ایشان بترسند، و مرتد شوند، و از قتال باز گردند. بلی با موسی و هارون بگوئیم، تا ایشان تدبیر کار کنند. پس باز گشتند، آن عهد نقض کردند، و هر نقیبی قوم خود را از قتال نهی کردند و بترسانیدند، مگر کالب بن یوحنا، و یوشع بن نون کالب نقیب سبط یهودا بود و یوشع نقیب سبط یوسف. این است قصه دوازده نقیب و شکستن پیمان ایشان.
هوش مصنوعی: آنها از ترس به مرتد شدن و ترک جنگ روی آوردند. به موسی و هارون بگوییم تا آنها تدبیر کنند. در نتیجه، به عقب برگشتند و پیمان را شکستند و هر نقیب از قوم خود را از جنگ بازداشتند و ترساندند، به جز کالب بن یوحنا و یوشع بن نون. کالب نقیب قبیله یهودا و یوشع نقیب قبیله یوسف بود. این داستان دوازده نقیب و شکستن پیمان آنهاست.
وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ یعنی مع النقبا، و قیل مع بنی اسرائیل فی النصر لکم و الدفع عنکم. اینجا سخن تمام گشت، آن گه گفت: لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ یا معشر بنی اسرائیل بحدودها و فروضها و اوقاتها و معانیها و خشوعها، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ المفروضة علیکم فی اموالکم، وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی کلهم وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ ای نصرتموهم، و قیل اعنتموهم بالسیف. و التعزیر الادب فی غیر هذا الموضع، وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً ای صادقا من کل انفسکم، و هی کل نفقة یبتغی فیها وجه اللَّه، من النوافل و الفرائض، لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: من با شما هستم. برخی گفتهاند منظور از این جمله، همراهی با نخبگان و برخی دیگر، همراهی با بنی اسرائیل در پیروزی و حمایت از آنان است. پس از آن، خداوند میفرماید: اگر شما نماز را به جا آورید و در انجام مناسک و زمانهای آن و با خشوع و فروتنی، زکات واجب خود را از اموالتان بدهید، به همه پیامبران من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید، و همچنین اگر به خداوند قرض نیکو دهید، یعنی با نیت خالص و به خاطر رضایت خدا انفاق کنید، من قطعاً گناهان شما را میآمرزم و شما را به بهشتهایی وارد میکنم که از زیر درختان آن نهرها جاری است.
ثم قال: فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ ای بعد العهد و المیثاق، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ای اخطأ قصد الطریق. گویند از این دوازده نقیب پنج ملک بخاستند که خدای را عزّ و جلّ طاعت دار بودند: داود و سلیمان و طالوت و حرقیما و پسر وی، و از آن هفت دیگر سی و دو جبار بخاستند که ملک از اهل حق بقهر بستدند، و تباهکاری کردند، و طاغی گشتند.
هوش مصنوعی: سپس گفت: پس هر کس که بعد از آن (عهد و میثاق) از شما کافر شود، به حقیقت از راه راست منحرف شده و به هدف خود نمیرسد. گفتهاند که از این دوازده نقیب، پنج نفر از آنها با خداوند عزّ و جل طاعت داشتند: داود، سلیمان، طالوت، حرقیما و پسرش. و از آن هفت نفر دیگر، سی و دو جبار (شخصیت قوی) خواستند که پادشاهی از اهل حق به قهر گرفتند و به فساد و طغیان پرداختند.
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ «ما» صلت است، توکید قصه را درافزود، تقدیره: فبنقضهم میثاقهم. این پیمان شکستن آن بود که ایشان را گفته بودند وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ مراد بآن محمد بود، ایشان را ایمان دادن بدو و تعزیر و نصرت او فرموده بود، و ازیشان پیمان ستده، پیمان شکستند و بوی کافر شدند، لَعَنَّاهُمْ یعنی چون پیمان بشکستند بر ایشان لعنت کردیم، پس آن لعنت که بر ایشان بود بکافر شدن ایشان بعیسی مریم. و گفتهاند: این لعنت جزیت بود که بر ایشان نهاد، و قومی را ممسوخ کرد. وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً و دلهاشان سخت کردیم، و بقراءت حمزه و علی: و جعلنا قلوبهم قسیة، دلهایشان بهرج کردیم و نفایه و ناسره.
هوش مصنوعی: به سبب نقض پیمانشان، «ما» در اینجا به معنای تاکید بر قصه آمده است. منظور این است که آنان پیمان شکنی کردند، و آن پیمانی که از آنان گرفته شده بود، شامل ایمان آوردن به پیامبر و حمایت از او، به ویژه محمد (ص)، بود. اما آنها به این پیمان عمل نکردند و کافر شدند. به همین دلیل، لعنتی بر آنان نازل شد که ناشی از کافر شدنشان به عیسی مریم بود. این لعنت به عنوان عذاب بر آنان در نظر گرفته شد و برخی از آنان به طور کامل هلاک شدند. همچنین دلهای آنها را سخت کردیم، به طوری که دیگر نتوانستند حقایق را درک کنند.
یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ای یغیرون کلام اللَّه عن جهته من آیة الرجم و نعت النبی و صفته. ابراهیم نخعی گفت: تحریف آن بود که در سخنان خدا که بایشان فرو آمده بود، این کلمات بود: «یا ابناء احباری، یا ابناء رسلی». ایشان بنوشتند که یا ابناء ابکاری. و در آثار بیارند که بنی اسرائیل بکلمهای کافر شدند که بتصحیف برخواندند: قال اللَّه تعالی لعیسی فی الانجیل: «انت نبیی، و انا ولّدتک»، ای ربیتک، فحرفته النصاری، و قرءوا: انت نبیی و انا ولدتک. وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ ای ترکوا نصیبا مما امروا به فی کتابهم من اتباع محمد (ص) و اقامة الحدود. وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ ای علی خیانة منهم، کقوله تعالی: لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ ای کذب، و خیانت اینجا معصیت است بآن نقض عهدها که کردند، چنان که کعب اشرف کرد، آن گه که به مکه، شد و به ابو سفیان برساختند که بجنگ محمد شوند، و نیز روز احزاب نقض عهد کردند، و مشرکان را پشتی دادند در حرب محمد، و آن روز که به بنی النضیر شدند بطلب دیت. نقض عهد کردند، و مکر ساختند.
هوش مصنوعی: در این متن به تغییر و تحریف کلام خداوند اشاره شده است. بعضی از مردم، آیات الهی را به گونهای دیگر تفسیر کردند یا تغییر دادند. به عنوان مثال، در مورد پیامبر و برخی دیگر از آیات، تعابیر نادرستی به کار بردند. ابراهیم نخعی به موضوع تحریف در کلام خدا اشاره کرده و توضیح داده که برخی از افراد در حین نوشتن آیات، به جای عبارات واقعی، عبارات اشتباهی را درج کردند.
همچنین، در این متن به ترک برخی از دستورات الهی از سوی بنیاسرائیل اشاره شده است، به طوری که نصیبی از آنچه که در کتابهایشان آمده بود و به آنان دستور داده شده بود تا پیامبر محمد (ص) را دنبال کنند و حدود الهی را برقرار سازند، را نادیده گرفتند. به علاوه از خیانتهای آنان نیز سخن به میان آمده است، از جمله نقض عهدهای زیادی که با خدا و پیامبر داشتند و در چندین مورد دشمنی با مسلمانان و همکاری با مشرکان را نشان دادهاند.
رب العالمین منّت مینهد بر مصطفی (ص) که ما پیوسته از اسرار ایشان ترا خبر میدهیم، و آن نقض عهد که میکنند، و بر تو مکر میسازند، با تو میگوییم، تا بر اسرار ایشان مطلع میشوی آن گه گفت: إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ مگر اندکی که این نقض عهد نکردند، چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وی. فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ اول ایشان را فرمود که این نقض عهد ایشان و معصیت ایشان در گذار و عفو کن. پس بعاقبت این عفو و صفح منسوخ شد بآیت سیف.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم بر پیغمبر مصطفی (ص) انعام میکند که ما همواره از اسرار ایشان به تو خبر میدهیم، و درباره نقض پیمانی که برخی از مردم انجام میدهند و نیرنگهایی که علیه تو میسازند، با تو صحبت میکنیم تا از رازهای آنها آگاه شوی. سپس در قرآن آمده است که مگر تعداد کمی از آنها که عهد خود را نقض نکردند، همانند عبدالله سلام و یارانش. پس به پیغمبر دستور داده میشود که از آنها درگذرد و عفو کند زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. او به پیغمبر فرمود که باید این نقض عهد و گناهان آنها را نادیده بگیرد. اما در پایان، این عفو و گذشت به آیهای که به جنگ و قتال اشاره میکند، نسخ شد.
وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ میگوید: چنان که از جهودان در تورات عهد و پیمانی ستدیم، از ترسایان در انجیل هم پیمان ستدیم باتّباع محمد، و نبوت وی پذیرفتن، و بنعت و صفت وی اقرار دادن، و هم چنان که جهودان نقض عهد کردند ترسایان هم نقض عهد کردند. رب العالمین گفت: فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ ما عداوت و بغض در میان جهودان و ترسایان افکندیم. جهود دشمن ترسا و ترسا دشمن جهود تا بقیامت، و گفتهاند: این عداوت خود میان ترسایانست، و «بینهم» ضمیر ترسایانست، نطوریه و یعقوبیه و ملکانیه همه دشمن و خصم یکدیگرند، در طلب ملک و جاه عداوت یکدیگر در دل گرفته، و در خون یکدیگر شده. و گفتهاند: این عداوت و بغضاء هواهای مختلف است در میان ایشان، و جدال در دین، ذکره النخعی رحمه اللَّه.
هوش مصنوعی: افرادی که خود را نصرانی مینامند، در گذشته پیمانهایی را که با خدا داشتند شکستهاند؛ همانطور که یهودیان که در تورات پیمانی داشتند، این پیمان را زیر پا گذاشتند. آنان نیز از پیروی محمد و قبول نبوت او سر باز زده و در وصف و ویژگیهای او پافشاری نکردند. خداوند این شکاف و دشمنی را بین آنها قرار داده است، به گونهای که تا روز قیامت عداوت و کینهورزی میان یهودیان و نصرانیان ادامه خواهد داشت. دشمنیها و اختلافات در بین خود نصرانیان نیز وجود دارد و هر یک به دنبال قدرت و مقام خود بر یکدیگر رنجش و نفرت دارند. این اختلافات به خاطر هوای نفس و جدال در مسائل دینی بروز کرده است.
معویة بن قره گفت: «الخصومات فی الدین تحبط الاعمال»، در دین خصومت کردن، و در جدال آویختن، عمل باطل کند. روایت کنند از علی (ع) که گفت: «ایاکم و الخصومات فانها تمحق الدین»، وقال النبی (ص): «اجتنبوا اهل الاهواء فان لهم عرّة کعرّة الجرب»، و قال الحسن: «ایاکم و هذه الاهواء المتفرقة المتباعدة من اللَّه، التی جماعتها الضلالة، و مستقرها النار، و قال الفضیل بن عیاض: «نظر المؤمن الی المؤمن جلاء للقلب، و نظر الرجل الی صاحب البدعة و الهواء یورث العمی»، و عن الاوزاعی قال: «بلغنی ان اللَّه تعالی اذا اراد بقوم شرا الزمهم الجدل، و منعهم العمل» «وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» یعنی ینبئهم فی الآخرة بما کانوا یصنعون فی الدنیا من التکذیب بالنبی (ص) و اخفاء نعمته. این سخن بر طریق تهدید گفته است، چنان که کسی را گویی: آری بخبر کنم ترا و آگاه شوی.
هوش مصنوعی: معاویه بن قره گفت: «دچار جدل و خصومت در دین نشوید، زیرا این کار اعمال انسان را باطل میکند». از علی (ع) روایت شده که فرمود: «از جدل و خصومت بپرهیزید، زیرا آن دین را نابود میکند». پیامبر (ص) نیز فرمود: «از اهل بدعت دوری کنید، زیرا آنها عیبی مشابه عیب جذام دارند». حسن (ع) نیز گفت: «از این عقاید پراکندهای که از خدا دورند، خودداری کنید؛ زیرا جمعشان سبب گمراهی است و آتش جهنم منزل آنهاست». فضیل بن عیاض گفت: «نگاه مؤمن به مؤمن، دل را روشن میکند، اما نگاه به صاحب بدعت و هوا، کوری را به دنبال دارد». اوزاعی نیز نقل کرده که «وقتی خداوند بخواهد برای قوم بدی کند، آنها را به جدل گرفتار میکند و از عمل کردن بازمیدارد». سپس گفته شده که در قیامت خداوند آنها را از کارهایی که در دنیا انجام دادهاند، آگاه خواهد کرد؛ از جمله انکار پیامبر (ص) و پنهانکردن نعمتها. این سخن به گونهای تهدیدآمیز بیان شده است، گویی میخواهد بگوید: «بگذار تو را باخبر کنم و آگاه سازی».