قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ الآیة ابو رافع روایت کند که جبرئیل (ع) فرو آمد، بر در سرای پیغامبر (ع) بایستاد و دستوری خواست تا در شود.
رسول (ع) او را دستوری داد. جبرئیل هم چنان ایستاده بود، و توقف همیکرد، تا رسول بیرون آمد، و گفت: یا جبرئیل ترا دستوری دادیم، چرا در نیایی؟ جبرئیل گفت: در این خانه سگبچهای است، و ما که فرشتگانایم در هیچ خانه نرویم که در آن سگ باشد یا صورتگری، و بهذا
روی علی بن ابی طالب (ع) أنّ النّبیّ (ص) قال: «الملائکة لا تدخل بیتا فیه صورة و لا کلب و لا جنب».
و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «اتانی جبرئیل (ع) فقال اتیتک البارحة فلم یمنعنی ان اکون دخلت الا انّه کان علی الباب تماثیل، و کان فی البیت قرام ستر فیه تماثیل، و کان فی البیت کلب، فمر برأس التمثال الذی علی باب البیت فیقطع فیصیر کهیئة الشجرة، و مر بالستر فیقطع فیجعل وسادتین توطئان، و مر بالکلب فیخرج»، ففعل رسول اللَّه (ص).
بو رافع میگوید: چون جبرئیل این سخن بگفت، رسول خدا بمن فرمود که در خانهای مدینه بگرد، و هر جا که سگ بینی بکش. گفتا: سگان را چندان که یافتم کشتم. رسول خدا حرام کرد داشتن آن و فروختن و بهای آن ستدن، و ذلک
فیما روی ابو هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یحلّ ثمن الکلب، و لا حلوان الکاهن، و لا مهر البغی».
و روی جابر، قال: «امرنا رسول اللَّه (ص) بقتل الکلاب حتی أن المرأة تقدم من البادیة بکلبها، فنقتله».
پس جماعتی آمدند و چنان نمودند که ایشان را بسگان حاجت است، از بهر صید و زرع و ماشیه، و بتعریض گفتند: ما ذا یحلّ لنا من هذه الأمّة التی تقتلها؟
رسول خدا ایشان را جواب نداد، انتظار وحی همیکرد، تا جبرئیل فرو آمد و این آیت آورد: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ. پس رسول خدا دستوری داد داشتن بعضی سگان را تا مردم انتفاع بدان همیگیرند، و دو نوع از آن بقتل مخصوص کرد یکی کلب عقور، دیگر سیاه همرنگ، و ذلک فی
قوله (ص): «اقتلوا منها کل اسود بهیم»، و قال: «علیکم بالأسود البهیم ذی النقطتین، فانّه شیطان».
اکنون سگ داشتن از بهر زرع و صید و ماشیه رواست و بیرون از آن نه رواست، لقول النّبی (ص): «من اتخذ کلبا الّا کلب ماشیة او صید او زرع انتقص من اجره کل یوم قیراط».
و قال (ص): «ما من اهل بیت یرتبطون کلبا الا نقص من عملهم کل یوم قیراط الا کلب صید او کلب حرث او کلب غنم».
یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ سعید جبیر گفت: این آیت در شأن عدی بن حاتم و زید بن المهلهل آمد، که گفتند: یا رسول اللَّه انا نصید بالکلاب و البزاة، فمنه ما ندرک ذکاته، و منه ما یقتل، فلا ندرک ذکاته، و قد حرّم اللَّه المیتة، فما ذا یحل لنا؟» گفتند: یا رسول اللَّه! پیوسته شکار کنیم بسگان و بازان، و صیدی که درافتد، باشد که زنده یابیم و بدست خویش چنان که شرع فرموده کشیم، و باشد که کشته یابیم، و بذکوة نرسد، و معلوم آنست که رب العزّة مردار حرام کرده، اکنون حلال از آن کدام است، و حرام کدام؟ رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ ای رسول من! ایشان را جواب ده که هر چه طیبات است شما را حلال است، و طیبات آنست که تحریم آن در کتاب و سنت نیامده است، و عرب آن را پاک دارد. هر چه بعرف و عادت عرب پاک است، و عرب آن را خورند از طیبات است، و هر چه بعرف و عادت ایشان پاک نیست و نخورند از خبائث است، و رب العزه میگوید: وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ. شتر و گاو و گوسفند و خرگور و اسب و آهو و گاو دشتی و خرگوش و روباه و کفتار و سوسمار، که عرب خورند، و یربوع و قنفذ و چرز و ملخ، این همه از طیبات است که عرب آن را صید کنند و خورند، و نصوص بدان آمده است.
وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ یعنی: و صید ما علمتم من الجوارح، هر چه صید کند از ددان و پرندگان، آن را جوارح گویند یعنی کواسب، و جوارح آدمی از آن نام کردند که کواسب ویاند، «اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ»
ای اکتسبوها، «وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ» ای اکتسبتم. «مُکَلِّبِینَ» علی الخصوص سگداراناند که بسگ صید کنند، و مراد باین جمله شکاریانند، لکن سگ بذکر مخصوص کرد که این عامتر است، و صید بسگ بیشتر کنند.
تُعَلِّمُونَهُنَّ یعنی تؤد بوهن لطلب الصید، آن شکاری باید که آموخته باشد چنان که صید که گیرد نگه دارد صیاد را، و از آن نخورد، کشته یا زنده، و چون صیاد آن را فرا صید کند فرا شود، و چون برخواند اجابت کند، و چون باز خواند باز ایستد.
روی عدی بن حاتم قال: قال لی رسول اللَّه (ص): «اذا ارسلت کلبک فاذکر اسم اللَّه، فان امسک علیک فأدرکته حیّا فاذبحه، و ان ادرکته قد قتل، و لم یأکل منه فکله، و ان اکل فلا تأکل، فانما امسک علی نفسه، و ان وجدت مع کلبک کلبا غیره، و قد قتل فلا تأکل، فانک لا تدری ایهما قتله، و اذا رمیت بسهمک فاذکر اسم اللَّه، فان غاب عنک یوما، فلم تجد فیه الا اثر سهمک فکل ان شئت، و ان وجدته غریقا فی الماء فلا تأکل».
و روی أن ابا ثعلبة الخشنی جاء الی النّبی (ص): فقال یا رسول اللَّه ان ارضنا ارض صید، فأرسل سهمی و اذکر اسم اللَّه، و أرسل کلبی المعلم، و اذکر اسم اللَّه، و أرسل کلبی الذی لیس بمعلم. فقال النّبی (ص): «ما حبس علیک سهمک، و ذکرت اسم اللَّه فکل، و ما حبس علیک کلبک المعلم و ذکرت اسم اللَّه فکل، و ما حبس علیک کلبک الّذی لیس بمعلم، و أدرکته ذکاته فکل، و ان لم تدرک ذکاته فلا تأکل».
فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ ای صدن لکم، وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ یعنی عند ارسال الجوارح. خلاف است میان علما که کلب معلم چون یک بار اتفاق افتد که از فریسه خود چیزی بخورد بعد از آنکه بارها صیاد را نگه داشته باشد و از آن نخورده، و طبیعت اصلی دست بداشته، این یک بار که از آن بخورد باقی حلال است یا حرام؟ یک قول شافعی آنست که حلالست، و باین یک دفعه که از آن چیزی خورد حرام نگشت، و معنی امساک از آن برنخاست، و قول دیگر آنست که حرام است، و این موافق مذهب ابو حنیفه است و بناء مسأله بر آنست که ترک اکل بنزدیک شافعی نه از شرائط امساک است، و بنزدیک بو حنیفه از شرایط امساک است، و هم چنین خلاف است در فریسهای پیش، بنزدیک شافعی همه حلالاند قولا واحدا، و بنزدیک بو حنیفه همه حرامند، اما فریسه باز اگر چه از آن بخورد حلالست باتفاق.
ثمّ قال: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» ای فی اوامره و نواهیه، «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ».
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ این یوم آن روز عرفه است که مصطفی (ص) بموقف بود، و این طیبات هم بهیمة الانعام است.
وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ذبائح اهل تورات و انجیل است. «أُحِلَّ لَکُمُ» ای حلال لکم. میگوید: ذبائح جهودان و ترسایان شما را حلالست که مسلمانانید، و همچنین ذبائح هر کس که در دین ایشان شد پیش از مبعث مصطفی (ص). اما آن کس که از دینی دیگر وادین ایشان شود بعد از مبعث مصطفی (ص)، ذبیحه وی حلال نیست، و ذبائح ترسایان عرب هم حلال نیست که مصطفی (ص) گفت: «ما نصاری العرب باهل الکتاب، لا تحلّ لنا ذبائحهم».
امّا اطعمه ایشان بیرون از ذبائح، علما در آن مختلفاند. بیشتر بر آنند که حلالست همچون ذبائح گفتند: طعام لفظی است که بر همه مأکولات افتد.
اما کتابی که بوقت ذبح نام دیگر برد، نه نام اللَّه، در آن ذبیحه وی دو قول است: بیک قول حرام است، لما روی ان ابن عمر قال: «لا تأکلوا ذبائح النصاری، فانّهم یقولون باسم المسیح، و انهم لا یستطیعون ان یهدوکم قد أضلوا انفسهم»، و بیشترین علما بر آن قولاند که حلالست. شعبی و عطا گفتند: اذا ذبح النصرانی، و قال باسم المسیح، فانّه لا یحرّم، لان اللَّه تعالی قد أحلّ ذبائحهم، و هو یعلم ما یقولون.
وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ یعنی و حلال لکم ان تطعموهم طعامکم. میگوید: شما را حلال است و گشاده، که ایشان را طعام دهید. و بدان که طعام در قرآن بر چهار وجه است. یکی از آن مطعوماتست که مردم آن را پیوسته بکار دارند، و ذلک فی قوله تعالی: أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ، وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ، فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا. وجه دوم طعام است بمعنی شراب، و ذلک فی قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی ای من لم یشربه.
وجه سیوم طعامست بمعنی تملیح السّمک. چنان که گفت: أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ یعنی تملیح السّمک منفعة لکم. وجه چهارم طعام است بمعنی ذبائح، چنان که درین آیت گفت: وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ.
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ یعنی: و أحل لکم نکاح حرائر المسلمات و حرائر الکتابیات. احصان ایدر بمعنی حرّیت است. میگوید: شما را حلالست و روا که آزاد زنان مؤمنان و آزاد زنان اهل کتاب تورات و انجیل بزنی کنید، مسلمانان را رواست که آزاد زنان اهل کتاب بزنی کنند، اما نکاح کنیزکان کتابیات روا نیست بمذهب شافعی، که ربّ العزّة گفت: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ. این آیت دلیل است که ایمان در نکاح کنیزکان شرط است، و این مسأله خلاف عراقیان است، که بنزدیک ایشان نکاح کنیزکان کتابیات رواست، و بقول ایشان محصنات درین آیت عفائفاند نه حرائر، یعنی که ناح عفائف رواست، اگر آزادند و اگر کنیزک مؤمناتند یا کتابیات، و نکاح فواجر روا نیست نه از مؤمنات و نه از کتابیّات، نه کنیزک و نه آزاد، و این قول سدی است و قول اول درستتر است، و بیشترین علما و فقها بر آنند.
إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ یعنی مهورهن، «مُحْصِنِینَ» ای متزوّجین کماامر اللَّه، غَیْرَ مُسافِحِینَ محالبین بالزّنا، وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ مسرّین بالزّنا بهن.
چون اللَّه تعالی نکاح زنان اهل کتاب حلال کرد، آن زنان گفتند: این نکاح را حلال نکرد بر مسلمانان مگر که اعمال ما نیز پسندید، و از ما خشنود گشت، رب العالمین این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ نه چنان است که ایشان میگویند، که نکاح ایشان ایشان را از کفر بیرون نیارد، و بایشان سود نکند، که هر که کافر شود بایمان، عمل وی تباه است. درین کلمت سه وجه گفتهاند: یکی آنست که هر که کافر شود بایمان یعنی که از ایمان باز برد، چنان که تصدیق کرد تکذیب کند. دیگر وجه آنست که: و من یکفر بشیء مما یحب به الایمان من صفات اللَّه و اسمائه و کتبه و رسله و ملائکته و الیوم الآخر و القدر کله خیره و شره و ما نطق به الکتاب و السنة الصحیفة من الغیب کالجنّة و النار و العرش و الکرسی و الحجب و الحوض و المیزان و الصراط. سدیگر وجه مجاهد گفت: و من یکفر بالایمان یعنی و من یکفر باللّه، «فقد حبط عمله و هو فی الآخرة من الخاسرین» ممّن خسر الثواب.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ الآیة علما در حکم این آیت مختلفاند، و ظاهر آیت چنان مینماید که در هر نمازی وضو میباید کرد، اما قومی گفتند که: این آیت اگر چه از روی لفظ عام است بمعنی خاص است، و در قرآن ازین عمومات و مجملات فراوان است که آن را حاجت بتخصیص و تفسیر و بیان است، و سنّت مصطفی مبیّن آنست، کما قال اللَّه تعالی: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ. یکی از آن عموم که سنّت آن را مخصوص کرد اینست که رب العزّة گفت: إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا یعنی اذا قمتم الی الصلاة محدثون، یعنی من النوم او من غیره، و دلیل برین تأویل آنست که از ابن عباس پرسیدند حکم این آیت، وی جواب داد که «لا وضوء الا من حدث»، و کذلک
روی ابن عمر: «أن النبی (ص) صلّی الظهر و العصر و المغرب و العشاء بوضوء واحد».
قومی گفتند: این تشدید در ابتداء اسلام بود، اما بعد از آن منسوخ گشت، و بتخفیف بدل کردند، لما
روی عبد اللَّه بن حنظلة: «ان النّبی (ص) امر بالوضوء عند کل صلاة فشق ذلک علیه، فأمر بالسواک، و رفع الوضوء عنه، الا من حدث»، و روی سلیمان بن بریدة عن ابیه أن رسول اللَّه (ص) کان یتوضأ لکل صلاة، فلما کان یوم فتح مکة صلی الصلوات کلّها بوضوء واحد، فقال عمر انّک فعلت شیئا لم تکن تفعله، فقال عمدا فعلته یا عمر».
قومی گفتند: سیاق این آیت بر طریق ندب است و استحباب، نه بر طریق حتم و اعجاب، و لهذا
قال عکرمة: «کان علی (ع) یتوضّأ لکل صلاة و یقرأ هذه الایة».
و روایت کنند از ابو غضیف الهذلی که عمر را دید که هر نمازی را وضو میکرد، گفت یا عمر چنین میباید کرد؟ هر نمازی را وضو واجب است؟ عمر گفت: نه، که یکی کفایت باشد ما دام که حدثی نیفتند، لکن من از بهر آن میکنم که از رسول خدا شنیدم: «من توضّأ علی ظهر کتب اللَّه له عشر حسنات، ففی ذلک رغبت یا ابن اخی».
قومی گفتند که: این آیت از بهر آن آمد که رسول خدا را عادت بود که در هر عمل که کردی، وضو فرا پیش آن داشتی، تا آن حد که یاران گفتند: چون اراقت کردی بر وی سلام کردیم، جواب نداد، تا آن گه که وضو کرد، و سخن گفتیم، همچنین جواب نداد تا وضو کرد. و روی حنظلة بن الراهب: «ان رجلا سلم علی النبی (ص)، و هو یبول، فلم یردّ علیه حتی تیمم، و قال: انه ما منعنی ان أرد علیک الا انی لم اکن متوضّئا».
پس رب العالمین او را درین آیت دستوری داد که در وقت حدث ترا این افعال مباح است، چون بر نماز خیزی وضو کن نه بر کاری دیگر. إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ یعنی اذا اردتم القیام الی الصلاة، کقوله تعالی: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ، یعنی فاذا اردت ان تقرأ القرآن فاستعذ باللّه. میگوید: چون خواهید و عزم کنید که بر نماز خیزید، فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ رویهای خویش بشویید. و حدّ روی از قصاص موی سر است تا طرف زنخ، تا با منبت دو گوش. آب مطلق درین موضع محدود براندن در وضو فرض است، و محاسن کشیده که ازین موضع درگذشته باشد شافعی را در شستن آن دو قول است: بیک قول واجب نیست، و این موافق مذهب ابو حنیفه است، و بقول دیگر واجب است، و آن قول صحیح است و مذهب اصحاب، مگر مزنی که اختیار وی قول اول است.
وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ قومی گفتند: مرافق در تحت غسل نشود، که الی بمعنی حدّ و غایت است، چنان که آنجا گفت: ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ، و این درست نیست و فتوی عامه علما بر آن نیست. عامه علما بر آنند که مرافق در تحت غسل شود، و الی بمعنی مع است، کقوله تعالی: وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ، ای مع قوتکم، وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ، ای مع اموالکم، فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ، مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ. و روی جابر: «ان النبی (ص) کان اذا توضأ ادار الماء علی مرفقیه».
دو دست با هر دو مرفق بشستن در وضو واجب است، از بهر آنکه اقامت مصالح تن بر دو دست میگردد، و دو دست بدو مرفق میگردد تا برفق بمصالح خویش برسد.
وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ مذهب مالک و مزنی مسح همه سرکشیدن واجبست در وضو، از بهر آنکه این «با» معنی تعمیم نهند، چنان که جای دیگر گفت تعالی و تقدس: فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ، و این مذهب درست نیست، و تعمیم باطلست، لما
روی المغیرة بن شعبه: «ان النبی (ص) مسح بناصیته، و علی عمامته».
ابو حنیفه گفت: قدر واجب مسح ربع سر است. ابو یوسف گفت: مسح نیمه سر. شافعی گفت: چندان که اسم مسح بر آن افتد کفایت باشد و فرض گذارده شود. گفتا و این با باء تبعیض است، چنان که گویند: مسحت یدی بالمندیل، فانه یسمی ماسحا، و ان کان مسح بعضه.
اما کمال مسح بمذهب شافعی در تکرار است، و مذهب ابو حنیفه در استیعاب، و حجت شافعی آنست که رسول خدا وضو کرد، و مسح سر سه بار کشید، بیک روایت آن گه چون فارغ شد گفت: «هذا وضویی، و وضوء الانبیاء قبلی، و وضوء خلیلی ابراهیم (ع)».
قوله: وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ مکی و ابو عمر و حمزه و ابو بکر و ارجلکم بخفض لام خوانند، باقی بنصب خوانند، آن کس که بنصب خواند گوید: عطف است بر وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ، و گوید: در آیت تقدیم و تأخیر است، تقدیره: فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق، و ارجلکم الی الکعبین، و امسحوا برءوسکم، و دلیل این تقدیم و تأخیر، هم از جهت خبر واضح است، هم از جهت نظر، اما خبر آنست که مصطفی (ص) گفت: «لا یقبل اللَّه صلاة امری حتی یضع الطهور مواضعه، فیغسل وجهه و یدیه و یمسح برأسه، و یغسل رجلیه».
و قال جابر: «امرنا رسول اللَّه ان نغسل ارجلنا اذا توضأنا للصلاة».
و روی «ان عثمان توضأ فأفرغ علی یدیه ثلاثا، فغسلهما ثم مضممض، و استنثر، ثم غسل وجهه ثلاثا، ثمّ غسل یده الیمنی الی المرفق ثلاثا، ثم غسل یده الیسری الی المرفق ثلاثا، ثمّ مسح برأسه، ثمّ غسل رجله الیمنی ثلاثا، ثم الیسری ثلاثا، ثم قال رأیت رسول اللَّه (ص) توضأ نحو وضویی هذا، ثمّ قال: من توضأ وضویی هذا ثم یصلی رکعتین لا یحدث نفسه فیهما بشیء غفر له ما تقدم من ذنبه».
و عن عبد اللَّه بن عمر، أن النبی (ص) رأی قوما، و اعقابهم تلوح لم یمسّها الماء، فقال: «ویل للاعقاب من النار، اسبغوا الوضوء».
و روی انس ان رجلا اتی النبی (ص)، و قد توضأ و ترک علی قدمیه مثل موضع الظفر، فقال رسول اللَّه: «ارجع فأحسن وضوءک».
اما دلیل نظری آنست که: رب العزة در شستن پای حدی پدید کرد، گفت: «إِلَی الْکَعْبَیْنِ»، هم چنان که در شستن دست حدی بنهاد، گفت: «إِلَی الْمَرافِقِ». چون در تحدید هر هر دو یکسان کرد، دلیلست که در حکم هر دو یکساناند، پس حکم دست غسل است، حکم پای نیز غسل باید بخلاف مسح، که در مسح هیچ حد ننهاد، نه در تیمم، که گفت: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ»، و نه در وضو، که گفت: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ». اگر حکم هر دو پای مسح بودی نه غسل، پس تحدید در آن نبودی، که در مسح تحدید نیست، چنان که بیان کردیم. و نیز در خبر است که مصطفی (ص) گفت در صفت مؤمنان: «انهم یحشرون فی القیامة غرا محجلین من آثار الوضوء».
فردا در قیامت امّت من میآیند رویهای ایشان سپید و دست و پایشان سپید از آثار وضوء. غرا سپیدی روی است، محجلین سپیدی دست و پای، رسول خدا دست و پای را بهم جمع کرد در ثواب، و هر دو بهم برابر کرد در آن روشنایی و سپیدی که از آثار وضو باشد. این دلیل است که امروز در سرای حکم هر دو بحکم برابرند و یکسان.
اما ایشان که «أَرْجُلَکُمْ» بخفض خوانند، گویند: عطف بر رؤس است، اما مراد باین مسح غسل است، که مسح در لغت مسح بود و غسل بود. عرب گویند: فلان مسح للصلاة، ای توضأ، و در پارسی گویند که: مسح کرد یعنی وضو کرد، و این از بهر آنست که آن کس که آبدست کند ناچار آب بر اعضاء خویش ریزد، و دست بدان بمالد تا غسل حاصل شود. پس چون معلوم شد که مسح هم غسل بود و هم مسح، گوئیم در سر مسح است بعینه، که تحدید با آن نیست، و در رجلین غسل است، که تحدید دلالت میکند بر غسل.
ابو عبیده و اخفش گفتند: «و أرجلکم» خفض است بر طریق جوار نه بحکم عطف، چنان که جای دیگر گفت: «فیأتیکم عذاب یوم الیم». موضع الیم رفع است که صفت عذابست، و خفض آن بر طریق جوار است، همچنین موضع «ارجلکم» نصب است که عطف بر وجوه است، و خفض آن بر طریق جوار است، و این چنین در قرآن و در لغت بسیار است، و در اعراب رواست.
اما واوها که درین آیت است، علما در آن مختلفاند که واو ترتیباند یا واو جمع؟ قومی گفتند: بمعنی ترتیب و تعقیباند، و ازینجا ترتیب در وضو واجب دیدند: اول روی شستن، پس هر دو دست بشستن، پس مسح سر کردن، پس هر دو پای بشستن.
وضو برین ترتیب واجب دیدند، و خلاف این باطل دانستند، و اختیار شافعی آنست، و حجت وی آنست که مصطفی (ص) گفت بر قول خدای عزّ و جلّ: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، ابدؤا بما بدأ اللَّه به.
این دلیلست که واو ترتیب واجب کند، و بدایت بلفظ، بدایت بفعل واجب کند، و کذلک
قیل لعبد اللَّه بن زید بن عاصم: کیف کان رسول اللَّه یتوضأ؟
فدعا بوضوء، فأفرغ علی یده الیمنی، فغسل یدیه مرّتین، ثمّ مضمض و استنثر ثلاثا، ثمّ غسل وجهه ثلاثا، ثمّ غسل یدیه مرّتین مرّتین الی المرفقین، ثمّ مسح رأسه بیدیه، فأقبل بهما، و ادبر بدأ بمقدم رأسه، ثمّ ذهب بهما الی قفاء، ثمّ ردهما حتی رجع الی المکان الّذی بدأ منه، ثمّ غسل رجلیه.
رسول خدا وضو برین ترتیب کرد، و پس ازین صحابه و تابعین و سلف صالحین الی یومنا هذا، همه چنین کردند، و بخلاف این هیچ کس نقل نکرد، دلیلی روشن است که این ترتیب که در وضو واجب دیدهاند. و مذهب مالک آنست که اگر ترتیب بعمد دست بدارد، آن وضو بکار نیست، و اعادت باید کرد، و اگر بنسیان دست بدارد، بر وی اعادت نیست، و اختیار مزنی اینست.
اما مذهب بو حنیفه و سفیان آنست که ترتیب در وضو سنّت است نه واجب، اگر بعمد یا بنسیان دست بدارد بر وی اعادت نیست، و بر وفق مذهب ایشان «واو» موجب ترتیب نیست، که واو بمعنی جمع است، هم چنان که در آن آیت گفت: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ الایة. قالوا: لا خلاف أن تقدیم بعض اهل السهام علی بعض فی الاعطاء جائز، فکذلک هاهنا. امّا ما ورد من الاخبار فی فضل الوضوء
فقد روی عن النبی (ص) انه قال: «من توضأ فأحسن الوضوء خرجت خطایاه من جسده، حتی تخرج من تحت اظفاره»، و قال: «اذا توضأ العبد المؤمن او المسلم، فغسل وجهه، خرج من وجهه کل خطیئة نظر الیها بعینه مع الماء او مع آخر قطر الماء، فاذا غسل یدیه خرج من یدیه کل خطیئة بطشتها یداه مع الماء او مع اخر قطر الماء حتی یخرج تقیا من الذّنوب»، و قال: «تبلغ الحلیّة من المؤمن حیث یبلغ الوضوء»، و قال: «الطّهور شطر الایمان، و الحمد للَّه یملأ المیزان، و سبحان اللَّه و الحمد للَّه یملأن ما بین السماوات و الارض، و الصلاة نور، و الصدقه برهان، و الصبر ضیاء، و القرآن حجة لک او علیک».
و عن عبد الرحمن بن سمرة، قال: «خرج علینا رسول اللَّه، و نحن فی مسجد المدینة، فقال لقد رأیت البارحة عجبا، رأیت رجلا من امتی سلط علیه عذاب القبر، فجاءه وضوءه، فاستنقذ من ذلک»، و عن انس قال: قال لی النبی (ص): «یا بنی! اسبغ الوضوء یزد فی عمرک، و یحبک حافظاک. یا بنی! ان استطعت ان لا تزال علی وضوء فانه من اتاه الموت، و هو علی وضوء، اعطی الشهادة»، و قال (ص): «استقیموا، و لن تحصوا، و اعلموا ان خیر اعمالکم الصلاة، و لا یحافظ علی الوضوء الا مؤمن.»
وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا ای: اغتسلوا. تطهّر و اطهّر یکی است. روایت کنند از علی (ع) که گفت: ده مرد ازین دانشمندان جهودان بر مصطفی آمدند، و گفتند: یا محمد لماذا امر اللَّه بالغسل من الجنابة؟ و لم یأمر من البول و الغائط، و هما اقذر من النطفة؟
یا محمد! چونست که اللَّه تعالی جنابت رسیده غسل فرمود و از وی نطفه پاک بیامد، و محدث را نفرمود، و از وی غائط پلید آمد. رسول خدا گفت: از آنکه آدم (ع) چون از آن درخت منهی بخورد، و شهوتی و لذتی بباطن وی رسید، و در عروق وی روان گشت، فرزند آدم چون صحبت کند از زیر هر تایی موی او شهوتی حرکت کند. رب العالمین غسل که واجب کرد تطهیر و تکفیر آن را واجب کرد. و گفتند: یا محمد چرا از جمله اعضاء چهار عضو مفرد کرد در وضو کردن؟ گفت: از بهر آنکه آدم چون خواست که از آن درخت بخورد روی بدان آورد و در آن نگرست. رب العالمین روی شستن واجب کرد کفارت آن را، پس بپای فرا آن رفت، و اول قدمی که بنافرمانی برداشتند آن بود. رب العزة پای شستن بفرمود تا کفارت آن باشد. پس دست فرا کرد و بگرفت و بخورد، دست شستن فرمود تطهیر آن را.
پس چون تاج و حلل از وی بپرید دست زلّت رسیده بر سر نهاد. خدای تعالی مسح فرمود طهارت آن را. پس چون آدم این فرمان بجای آورد، و عضوها را طهارت داد خدای وی را توبت داد، و گناهان وی بیامرزید، و بر امت من فرض کرد تا کفارت گناهان ایشان باشد از وضو تا بوضو، احبار چون این از مصطفی شنیدند همه صدق زدند، و مسلمان شدند.
و در فضیلت غسل مصطفی (ص) گفت در آن حدیث معروف: «رایت البارحة عجبا، رأیت رجلا من امتی و النبیون قعود حلقا حلقا، کلما دنا الی حلقة طرد، فجاءه اغتساله من الجنابة و أخذ بیده، فأقعده الی جنبی».
و فی حدیث انس قال: قال لی رسول اللَّه (ص): «یا بنی! بالغ فی الغسل من الجنابة، فتخرج من مغتسلک و لیس علیک ذنبا و لا خطیئة». قلت بابی و أمی فما المبالغة؟ قال: «تبلّ اصول الشعر، و تتقی البشرة».
وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ای من الصعید. شرح این در سورة النساء رفت.
ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ فیما فرض علیکم من الوضوء و الغسل و التیمم، «من حرج» ای ضیق. میگوید: اللَّه نمیخواهد بر شما تنگی در دین، بلکه دین بر شما فراخ کرد، باین رخصتها که داد، و آسانی فرمود. «و لکن یرید لیطهرکم» من الاحداث و الجنابات و الذّنوب و الخطیئات، لکن میخواهد که شما را پاک گرداند باین وضو و غسل که فرمود از حدث و جنابت از روی ظاهر، هم از معصیت از روی باطن، وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ و تا نعمت خود بر شما تمام کند بروشن داشتن راه دین و در آموختن کار دین، و قیل: بانجاءکم من النار، و ادخالکم الجنة، یدل علیه ما
روی ان رجلا سمع النبی (ص) یقول: اللهم انی اسئلک تمام النعمة. فقال: او تدری ما تمام النعمة؟ قال: لا. قال: «النجاة من النار و دخول الجنة».
و قیل: «ولیتم نعمته علیکم» فیما اباح لکم من التیمم عند عدم الماء و سائر نعمه الّتی لا تحصی، لعلکم تشکرون اللَّه علیها.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ الآیة ابو رافع روایت کند که جبرئیل (ع) فرو آمد، بر در سرای پیغامبر (ع) بایستاد و دستوری خواست تا در شود.
هوش مصنوعی: در آیهای از قرآن، آمده است که مردم از پیامبر میپرسند چه چیزهایی برایشان حلال است. ابو رافع نقل کرده که جبرئیل (ع) به زمین آمد و در برابر خانه پیامبر (ع) ایستاد و از او خواست تا به سراغش برود.
رسول (ع) او را دستوری داد. جبرئیل هم چنان ایستاده بود، و توقف همیکرد، تا رسول بیرون آمد، و گفت: یا جبرئیل ترا دستوری دادیم، چرا در نیایی؟ جبرئیل گفت: در این خانه سگبچهای است، و ما که فرشتگانایم در هیچ خانه نرویم که در آن سگ باشد یا صورتگری، و بهذا
هوش مصنوعی: پیامبر به جبرئیل دستوری داد. جبرئیل در همانجا ایستاده بود و تأمل میکرد تا اینکه پیامبر خارج شد و از او پرسید: ای جبرئیل، چرا نمیآیی؟ جبرئیل پاسخ داد: در این خانه یک سگ وجود دارد و ما فرشتگان هرگز به خانهای که سگ یا تصویرگری در آن باشد، وارد نمیشویم.
روی علی بن ابی طالب (ع) أنّ النّبیّ (ص) قال: «الملائکة لا تدخل بیتا فیه صورة و لا کلب و لا جنب».
هوش مصنوعی: حضرت علی بن ابیطالب (ع) نقل میکند که پیامبر (ص) فرمودند: «فرشتگان به خانهای که در آن تصویر یا سگی وجود دارد و همچنین به خانهای که شخص جنب در آن است، وارد نمیشوند.»
و روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «اتانی جبرئیل (ع) فقال اتیتک البارحة فلم یمنعنی ان اکون دخلت الا انّه کان علی الباب تماثیل، و کان فی البیت قرام ستر فیه تماثیل، و کان فی البیت کلب، فمر برأس التمثال الذی علی باب البیت فیقطع فیصیر کهیئة الشجرة، و مر بالستر فیقطع فیجعل وسادتین توطئان، و مر بالکلب فیخرج»، ففعل رسول اللَّه (ص).
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: "جبریل (ع) به من گفت: دیشب به تو آمدم، اما نتوانستم وارد شوم، زیرا در درگاه خانه تندیسها وجود داشت، در اتاق نیز پردهای با تندیسها بود و همچنین در خانه سگی بود. پس به تندیس ورودی خانه گذشت و آن را قطع کرد تا به شکل درختی درآید، به پرده گذشت و آن را برید تا دو بالش برای نشستن درست شود و بر سگی که در خانه بود گذشت و آن را بیرون کرد." پیامبر (ص) نیز این کارها را انجام داد.
بو رافع میگوید: چون جبرئیل این سخن بگفت، رسول خدا بمن فرمود که در خانهای مدینه بگرد، و هر جا که سگ بینی بکش. گفتا: سگان را چندان که یافتم کشتم. رسول خدا حرام کرد داشتن آن و فروختن و بهای آن ستدن، و ذلک
هوش مصنوعی: بو رافع میگوید: هنگامی که جبرئیل این سخن را گفت، پیامبر خدا به من دستور داد که در خانههای مدینه بگردم و هر جا که سگی دیدم، آن را بکشم. او میگوید: هر تعداد سگی که پیدا کردم، کشتم. پیامبر خدا داشتن، فروش و دریافت بهای سگها را حرام کرد.
فیما روی ابو هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یحلّ ثمن الکلب، و لا حلوان الکاهن، و لا مهر البغی».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل میکند که رسولالله (ص) فرمودهاند: «قیمت سگ حکم حلال ندارد، و همچنین حقهای که کاهن میگیرد و مهری که به فاحشه داده میشود نیز حلال نیست».
و روی جابر، قال: «امرنا رسول اللَّه (ص) بقتل الکلاب حتی أن المرأة تقدم من البادیة بکلبها، فنقتله».
هوش مصنوعی: جابر میگوید: «پیامبر خدا (ص) به ما دستور داد که تمامی سگها را بکشیم، حتی اگر زنی از بادیه با سگش به میان بیاید، ما آن را خواهیم کشت.»
پس جماعتی آمدند و چنان نمودند که ایشان را بسگان حاجت است، از بهر صید و زرع و ماشیه، و بتعریض گفتند: ما ذا یحلّ لنا من هذه الأمّة التی تقتلها؟
هوش مصنوعی: گروهی آمدند و طوری نشان دادند که به حیوانات نیاز دارند، برای شکار و زراعت و دامداری. و به طور غیرمستقیم گفتند: چه چیزی برای ما از این امتی که آنها را میکشند، حلال است؟
رسول خدا ایشان را جواب نداد، انتظار وحی همیکرد، تا جبرئیل فرو آمد و این آیت آورد: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ. پس رسول خدا دستوری داد داشتن بعضی سگان را تا مردم انتفاع بدان همیگیرند، و دو نوع از آن بقتل مخصوص کرد یکی کلب عقور، دیگر سیاه همرنگ، و ذلک فی
هوش مصنوعی: پیامبر پاسخ نداد و منتظر وحی بود، تا اینکه جبرائیل نازل شد و این آیه را آورد: «از تو میپرسند چه چیزهایی برایشان حلال است». سپس پیامبر دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه نگهداری از برخی سگها مجاز است تا مردم از آنها بهرهمند شوند، اما دو نوع خاص از سگها را به قتل رسانید: یکی سگهای درنده و دیگری سگهای سیاه.
قوله (ص): «اقتلوا منها کل اسود بهیم»، و قال: «علیکم بالأسود البهیم ذی النقطتین، فانّه شیطان».
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمودند: «همهی جانوران سیاه و بدون رنگ را بکشید» و همچنین فرمودند: «به سیاهپوستان با دو نقطه دقت کنید، زیرا آنها شیطان هستند.»
اکنون سگ داشتن از بهر زرع و صید و ماشیه رواست و بیرون از آن نه رواست، لقول النّبی (ص): «من اتخذ کلبا الّا کلب ماشیة او صید او زرع انتقص من اجره کل یوم قیراط».
هوش مصنوعی: در حال حاضر داشتن سگ برای کشاورزی، شکار و نگهداری دام قابل قبول است، ولی در غیر این موارد مجاز نیست. چرا که پیامبر (ص) فرمودهاند: «کسی که سگ داشته باشد، جز سگهای مربوط به دام، شکار یا کشاورزی، از اجرش هر روز یک قیراط کم میشود».
و قال (ص): «ما من اهل بیت یرتبطون کلبا الا نقص من عملهم کل یوم قیراط الا کلب صید او کلب حرث او کلب غنم».
هوش مصنوعی: پیام این متن به این معناست که هر خانوادهای که با یک سگ ارتباط داشته باشد، به هر روز از حسنات و اعمال نیک آنها یک قیراط کاسته میشود، مگر اینکه آن سگ برای شکار، کشاورزی یا دامداری باشد.
یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ سعید جبیر گفت: این آیت در شأن عدی بن حاتم و زید بن المهلهل آمد، که گفتند: یا رسول اللَّه انا نصید بالکلاب و البزاة، فمنه ما ندرک ذکاته، و منه ما یقتل، فلا ندرک ذکاته، و قد حرّم اللَّه المیتة، فما ذا یحل لنا؟» گفتند: یا رسول اللَّه! پیوسته شکار کنیم بسگان و بازان، و صیدی که درافتد، باشد که زنده یابیم و بدست خویش چنان که شرع فرموده کشیم، و باشد که کشته یابیم، و بذکوة نرسد، و معلوم آنست که رب العزّة مردار حرام کرده، اکنون حلال از آن کدام است، و حرام کدام؟ رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ ای رسول من! ایشان را جواب ده که هر چه طیبات است شما را حلال است، و طیبات آنست که تحریم آن در کتاب و سنت نیامده است، و عرب آن را پاک دارد. هر چه بعرف و عادت عرب پاک است، و عرب آن را خورند از طیبات است، و هر چه بعرف و عادت ایشان پاک نیست و نخورند از خبائث است، و رب العزه میگوید: وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ. شتر و گاو و گوسفند و خرگور و اسب و آهو و گاو دشتی و خرگوش و روباه و کفتار و سوسمار، که عرب خورند، و یربوع و قنفذ و چرز و ملخ، این همه از طیبات است که عرب آن را صید کنند و خورند، و نصوص بدان آمده است.
هوش مصنوعی: عدی بن حاتم و زید بن المهلهل از پیامبر خدا پرسیدند که اگر ما با سگها و بازها شکار کنیم، چه چیزی برای ما حلال است؟ آنها نگران بودند که شکارهایی که به دست میآورند ممکن است به درستی ذبح نشده باشند و با توجه به اینکه خدا مردار را حرام کرده، خواستند بدانند چه چیزی برای آنها حلال است. در پاسخ به این سوال، خداوند آیهای نازل کرد که به آنها اجازه میداد که هر چیز پاک و حلالی که در قرآن و سنت منع نشده، برایشان حلال است. این شامل چیزهایی میشود که بهطور معمول در فرهنگ عرب پاک شمرده شده و آنها خورده میشود، و به طور کلی به مواردی که از منظر عرف و عادت عربی راستگو است، اختصاص دارد. بنابراین از دیدگاه شرعی، چیزهایی مثل شتر، گاو، گوسفند و بعضی از حیوانات دیگری که عربها معمولاً میخورند، جزو حلالها به شمار میآید.
وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ یعنی: و صید ما علمتم من الجوارح، هر چه صید کند از ددان و پرندگان، آن را جوارح گویند یعنی کواسب، و جوارح آدمی از آن نام کردند که کواسب ویاند، «اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ»
هوش مصنوعی: وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ یعنی: و صیدهایی که شما با کمک پرندگان و حیوانات شکاری خود میگیرید. هر چیزی که این حیوانات از جانوران و پرندگان شکار کنند، به آنها "جوارح" میگویند. این واژه به دلیل توانایی آنها در شکار، به کار میرود و جوارح انسانها هم به همین دلیل به این اسم نامیده شدهاند، زیرا آنها نیز در انجام کارهای خود و کسب معیشت از این ویژگی بهرهمند هستند.
ای اکتسبوها، «وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ» ای اکتسبتم. «مُکَلِّبِینَ» علی الخصوص سگداراناند که بسگ صید کنند، و مراد باین جمله شکاریانند، لکن سگ بذکر مخصوص کرد که این عامتر است، و صید بسگ بیشتر کنند.
هوش مصنوعی: ای شکارچیان، «وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ» شما شکار کردید. «مُکَلِّبِینَ» به ویژه به افرادی اشاره دارد که با سگ شکار میکنند، و منظور از این جمله شکارچیان عمومیتی دارد، اما به خاطر ذکر سگ، تاکید بر این روش شکار بیشتر شده است. در واقع، این جمله به شکار با سگ بیشتر اشاره دارد.
تُعَلِّمُونَهُنَّ یعنی تؤد بوهن لطلب الصید، آن شکاری باید که آموخته باشد چنان که صید که گیرد نگه دارد صیاد را، و از آن نخورد، کشته یا زنده، و چون صیاد آن را فرا صید کند فرا شود، و چون برخواند اجابت کند، و چون باز خواند باز ایستد.
هوش مصنوعی: آموزش دادن به حیوانات شکاری به این معناست که آنها باید یاد بگیرند چطور شکار کنند. به این صورت که وقتی شکار را میگیرند، باید آن را برای صیاد نگه دارند و خودشان از آن نخورند، چه شکار زنده باشد و چه کشته شده. همچنین باید بتوانند به صیاد پاسخ دهند و وقتی که صیاد آنها را صدا میزند، نزد او بیایند و وقتی دوباره صدا میزند، بایستند و منتظر بمانند.
روی عدی بن حاتم قال: قال لی رسول اللَّه (ص): «اذا ارسلت کلبک فاذکر اسم اللَّه، فان امسک علیک فأدرکته حیّا فاذبحه، و ان ادرکته قد قتل، و لم یأکل منه فکله، و ان اکل فلا تأکل، فانما امسک علی نفسه، و ان وجدت مع کلبک کلبا غیره، و قد قتل فلا تأکل، فانک لا تدری ایهما قتله، و اذا رمیت بسهمک فاذکر اسم اللَّه، فان غاب عنک یوما، فلم تجد فیه الا اثر سهمک فکل ان شئت، و ان وجدته غریقا فی الماء فلا تأکل».
هوش مصنوعی: عدی بن حاتم روایت میکند که پیامبر (ص) به او فرمودند: «وقتی سگی را برای شکار میفرستی، نام خدا را ببر. اگر سگی که فرستادی شکار را نگه داشته و تو آن را زنده یافتی، آن را ذبح کن. اگر آن را مرده دیدی و از آن نخورده بود، میتوانی بخوری، و اگر از آن خورد، نخور چون خود آن سگی که شکار را نگه داشته، تنها برای خودش نگه داشته است. اگر همراه سگی که فرستادی، سگ دیگری هم پیدا کردی و آن مرده بود، نخور چون نمیدانی کدامیک آن را کشته است. همچنین وقتی تیرت را پرتاب کردی، نام خدا را ببر. اگر بعد از یک روز نتوانستی آن را پیدا کنی و فقط اثر تیر را دیدی، میتوانی بخوری. اما اگر آن را در آب غرقشده دیدی، نباید بخوری.»
و روی أن ابا ثعلبة الخشنی جاء الی النّبی (ص): فقال یا رسول اللَّه ان ارضنا ارض صید، فأرسل سهمی و اذکر اسم اللَّه، و أرسل کلبی المعلم، و اذکر اسم اللَّه، و أرسل کلبی الذی لیس بمعلم. فقال النّبی (ص): «ما حبس علیک سهمک، و ذکرت اسم اللَّه فکل، و ما حبس علیک کلبک المعلم و ذکرت اسم اللَّه فکل، و ما حبس علیک کلبک الّذی لیس بمعلم، و أدرکته ذکاته فکل، و ان لم تدرک ذکاته فلا تأکل».
هوش مصنوعی: ابا ثعلبه خشنی به پیامبر (ص) گفت: ای رسول خدا، سرزمین ما سرزمین صید است. من سه نوع شکار دارم؛ یکی با تیراندازی و ذکر نام خدا، دیگری با سگی که آموزش دیده و نام خدا را ذکر کردم و سومی با سگی که آموزش ندیده. پیامبر (ص) فرمودند: اگر تیرت را انداختی و نام خدا را ذکر کردی، میتوانی بخوری. اگر سگی که آموزش دیده را فرستادی و نام خدا را ذکر کردی، میتوانی بخوری. اما اگر سگی که آموزش ندیده را فرستادی و موفق به کشتن شکارش شدی، میتوانی بخوری، اما اگر نتوانستی، نباید بخوری.
فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ ای صدن لکم، وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ یعنی عند ارسال الجوارح. خلاف است میان علما که کلب معلم چون یک بار اتفاق افتد که از فریسه خود چیزی بخورد بعد از آنکه بارها صیاد را نگه داشته باشد و از آن نخورده، و طبیعت اصلی دست بداشته، این یک بار که از آن بخورد باقی حلال است یا حرام؟ یک قول شافعی آنست که حلالست، و باین یک دفعه که از آن چیزی خورد حرام نگشت، و معنی امساک از آن برنخاست، و قول دیگر آنست که حرام است، و این موافق مذهب ابو حنیفه است و بناء مسأله بر آنست که ترک اکل بنزدیک شافعی نه از شرائط امساک است، و بنزدیک بو حنیفه از شرایط امساک است، و هم چنین خلاف است در فریسهای پیش، بنزدیک شافعی همه حلالاند قولا واحدا، و بنزدیک بو حنیفه همه حرامند، اما فریسه باز اگر چه از آن بخورد حلالست باتفاق.
هوش مصنوعی: بنابراین، میتوانید از آنچه که اینگونه حیوانات برای شما شکار کردهاند، بخورید و اسم خدا را بر آن بگویید. در میان علما درباره سگ تعلیمدیده، مناقشه وجود دارد که اگر یک بار از شکار خود بخورد، در حالی که قبلاً بارها آن را نگه داشته و نخورده باشد، آیا این یک بار باعث میشود که آن شکار حلال بماند یا خیر؟ نظر شافعی این است که این خوردن ایرادی ندارد و خوراک همچنان حلال است. اما نظر دیگر این است که این خوراک حرام است، که این دیدگاه با مذهب ابو حنیفه مطابقت دارد. بنا بر این نظر، عدم خوردن آن طبق نظر شافعی شرط امساک نیست، اما بر اساس نظر ابو حنیفه، این عدم خوردن جزء شرایط امساک محسوب میشود. همچنین در مورد شکارهای قبلی نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ بر اساس نظر شافعی، همهی آنها حلال هستند، در حالی که به گفته ابو حنیفه، همه حراماند. اما در مورد شکارهایی که توسط باز صورت میگیرد، اگرچه ممکن است چیزی از آن خورده شود، به اتفاق نظر حلال محسوب میشود.
ثمّ قال: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» ای فی اوامره و نواهیه، «إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ».
هوش مصنوعی: سپس فرمود: «و از خدا بپرهیزید»، در مورد دستورات و نهیهای او، «که خداوند حسابرسی سریع دارد».
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ این یوم آن روز عرفه است که مصطفی (ص) بموقف بود، و این طیبات هم بهیمة الانعام است.
هوش مصنوعی: امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده است. این روز، روز عرفه است که پیامبر (ص) در آن مکان قرار داشت و این چیزهای پاکیزه به دامها و چهارپایان مربوط میشود.
وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ذبائح اهل تورات و انجیل است. «أُحِلَّ لَکُمُ» ای حلال لکم. میگوید: ذبائح جهودان و ترسایان شما را حلالست که مسلمانانید، و همچنین ذبائح هر کس که در دین ایشان شد پیش از مبعث مصطفی (ص). اما آن کس که از دینی دیگر وادین ایشان شود بعد از مبعث مصطفی (ص)، ذبیحه وی حلال نیست، و ذبائح ترسایان عرب هم حلال نیست که مصطفی (ص) گفت: «ما نصاری العرب باهل الکتاب، لا تحلّ لنا ذبائحهم».
هوش مصنوعی: غذاهایی که افرادی که کتاب آسمانی دارند، نظیر یهودیان و مسیحیان، ذبح کردهاند، برای مسلمانان حلال است. این بدان معناست که ذبحهایی که توسط یهودیان و مسیحیان انجام میشود برای مسلمانان مجاز است، به شرطی که آنها قبل از بعثت پیامبر اسلام ایمان آورده باشند. اما اگر کسی از دینی غیر از یهودیت و مسیحیت به دین آنها بپیوندد بعد از بعثت پیامبر اسلام، ذبحهای او برای مسلمانان حلال نیست. همچنین ذبحهای مسیحیان عرب هم حلال نیست، زیرا پیامبر اسلام اشاره کرده که ذبحهای آنها مجاز نیست.
امّا اطعمه ایشان بیرون از ذبائح، علما در آن مختلفاند. بیشتر بر آنند که حلالست همچون ذبائح گفتند: طعام لفظی است که بر همه مأکولات افتد.
هوش مصنوعی: اما درباره غذاهای غیر ذبیحه، علما نظرات متفاوتی دارند. بیشتر آنان بر این باورند که این غذاها حلال هستند، زیرا واژه "طعام" به همهی خوردنیها اطلاق میشود.
اما کتابی که بوقت ذبح نام دیگر برد، نه نام اللَّه، در آن ذبیحه وی دو قول است: بیک قول حرام است، لما روی ان ابن عمر قال: «لا تأکلوا ذبائح النصاری، فانّهم یقولون باسم المسیح، و انهم لا یستطیعون ان یهدوکم قد أضلوا انفسهم»، و بیشترین علما بر آن قولاند که حلالست. شعبی و عطا گفتند: اذا ذبح النصرانی، و قال باسم المسیح، فانّه لا یحرّم، لان اللَّه تعالی قد أحلّ ذبائحهم، و هو یعلم ما یقولون.
هوش مصنوعی: کتابی که در زمان ذبح نام دیگری را بر زبان آورد، به جای نام خدا، موضوعی دو نظریه دارد. یک نظریه معتقد است که ذبیحه حرام است، چرا که روایت شده که ابن عمر گفته است: «گوشتهای ذبح شده توسط مسیحیان را نخورید، زیرا آنان به نام مسیح میگویند و نمیتوانند شما را رهبری کنند، چرا که خودشان گمراهند.» اما بیشتر علما نظر دیگری دارند و آن را حلال میدانند. شعبی و عطا گفتهاند که اگر یک مسیحی ذبح کند و بگوید به نام مسیح، این ذبیحه حرام نیست، زیرا خداوند ذبیحههای آنان را حلال کرده و خود به آنچه میگویند، آگاه است.
وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ یعنی و حلال لکم ان تطعموهم طعامکم. میگوید: شما را حلال است و گشاده، که ایشان را طعام دهید. و بدان که طعام در قرآن بر چهار وجه است. یکی از آن مطعوماتست که مردم آن را پیوسته بکار دارند، و ذلک فی قوله تعالی: أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ، وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ، فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا. وجه دوم طعام است بمعنی شراب، و ذلک فی قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی ای من لم یشربه.
هوش مصنوعی: طعام شما برای آنها حلال است، یعنی شما میتوانید به آنها غذا بدهید. در قرآن، غذا به چهار معنا به کار رفته است. یکی از این معانی، مواد غذایی است که مردم به طور معمول مصرف میکنند، مانند آیهای که میفرماید: «او را از گرسنگی سیر کرد». همچنین در جایی دیگر اشاره میشود که وقتی غذا خوردید، باید پراکنده شوید. معنای دوم غذا به مفهوم نوشیدنی است، که در آیهای بیان شده: «هرکس آن را نچشد، از من نیست».
وجه سیوم طعامست بمعنی تملیح السّمک. چنان که گفت: أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ یعنی تملیح السّمک منفعة لکم. وجه چهارم طعام است بمعنی ذبائح، چنان که درین آیت گفت: وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ.
هوش مصنوعی: غذا به معنی نمکزنی ماهی است. به این معنا که در آیهای آمده: "صید دریا برای شما حلال است"، که نشاندهنده این است که نمکزنی ماهی برای شما منفعت دارد. همچنین غذا به معنای ذبحهای شرعی نیز آمده است، همانگونه که در آیهای دیگر ذکر شده: "غذای کسانی که کتاب داده شده برای شما حلال است و غذای شما نیز برای آنها حلال میباشد".
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ یعنی: و أحل لکم نکاح حرائر المسلمات و حرائر الکتابیات. احصان ایدر بمعنی حرّیت است. میگوید: شما را حلالست و روا که آزاد زنان مؤمنان و آزاد زنان اهل کتاب تورات و انجیل بزنی کنید، مسلمانان را رواست که آزاد زنان اهل کتاب بزنی کنند، اما نکاح کنیزکان کتابیات روا نیست بمذهب شافعی، که ربّ العزّة گفت: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ. این آیت دلیل است که ایمان در نکاح کنیزکان شرط است، و این مسأله خلاف عراقیان است، که بنزدیک ایشان نکاح کنیزکان کتابیات رواست، و بقول ایشان محصنات درین آیت عفائفاند نه حرائر، یعنی که ناح عفائف رواست، اگر آزادند و اگر کنیزک مؤمناتند یا کتابیات، و نکاح فواجر روا نیست نه از مؤمنات و نه از کتابیّات، نه کنیزک و نه آزاد، و این قول سدی است و قول اول درستتر است، و بیشترین علما و فقها بر آنند.
هوش مصنوعی: آزاد زنان مؤمن و آزاد زنان اهل کتاب برای شما حلال و مجاز است که با آنان ازدواج کنید. اشاره به "احصان" به معنی آزادی است. این به این معناست که مسلمانان میتوانند با زنان آزاد اهل کتاب ازدواج کنند، اما ازدواج با کنیزکان اهل کتاب بر اساس مذهب شافعی مجاز نیست. همچنین، آیهای آمده است که بیان میکند اگر کسی استطاعت لازم برای ازدواج با زنان آزاد مؤمن را نداشته باشد، میتواند از میان کنیزکان مؤمن خود ازدواج کند. این آیه نشان میدهد که ایمان شرط ازدواج با کنیزکان است، در حالی که عراقیها نظر متفاوتی دارند و ازدواج با کنیزکان اهل کتاب را مجاز میدانند. آنها میگویند که "محصنات" در این آیه به معنی عفیفها است، خواه آزاد باشند یا کنیز. هیچکدام از فواحش، چه مؤمن باشند یا اهل کتاب، مجاز به ازدواج نیستند. بیشتر علمای دین این نظر را درستتر میدانند.
إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ یعنی مهورهن، «مُحْصِنِینَ» ای متزوّجین کماامر اللَّه، غَیْرَ مُسافِحِینَ محالبین بالزّنا، وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ مسرّین بالزّنا بهن.
هوش مصنوعی: هنگامی که به آنها (زنان) مهرهایشان را میدهید، به این معناست که شما باید این کار را به عنوان مردان متعهد و متأهل انجام دهید، نه به عنوان افرادی که به روابط نامشروع مشغولند یا با زنان به صورت مخفیانه و غیررسمی ارتباط برقرار میکنند.
چون اللَّه تعالی نکاح زنان اهل کتاب حلال کرد، آن زنان گفتند: این نکاح را حلال نکرد بر مسلمانان مگر که اعمال ما نیز پسندید، و از ما خشنود گشت، رب العالمین این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ نه چنان است که ایشان میگویند، که نکاح ایشان ایشان را از کفر بیرون نیارد، و بایشان سود نکند، که هر که کافر شود بایمان، عمل وی تباه است. درین کلمت سه وجه گفتهاند: یکی آنست که هر که کافر شود بایمان یعنی که از ایمان باز برد، چنان که تصدیق کرد تکذیب کند. دیگر وجه آنست که: و من یکفر بشیء مما یحب به الایمان من صفات اللَّه و اسمائه و کتبه و رسله و ملائکته و الیوم الآخر و القدر کله خیره و شره و ما نطق به الکتاب و السنة الصحیفة من الغیب کالجنّة و النار و العرش و الکرسی و الحجب و الحوض و المیزان و الصراط. سدیگر وجه مجاهد گفت: و من یکفر بالایمان یعنی و من یکفر باللّه، «فقد حبط عمله و هو فی الآخرة من الخاسرین» ممّن خسر الثواب.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه خداوند ازدواج با زنان اهل کتاب را حلال کرده است، آن زنان اظهار کردند که این ازدواج فقط برای مسلمانان مجاز است اگر اعمال ما نیز مورد پسند خداوند قرار گیرد و او از ما راضی باشد. در پاسخ، خداوند این آیه را نازل کرد: «و هر کس به ایمان کافر شود، اعمالش نابود میشود.» اینگونه نیست که آنان میگویند؛ زیرا ازدواج با آنان نمیتواند از کفر نجاتشان دهد و به آنها سودی نخواهد رساند، چرا که هر که به ایمان کافر شود، اعمال او تباه است. در این زمینه سه تفسیر وجود دارد: اول اینکه هر که به ایمان کافر شود یعنی از ایمان بازگردد، درست مانند اینکه تأیید کند دروغ را. دوم اینکه اگر کسی به چیزی که به ایمان مربوط میشود، بهویژه صفات خداوند، نامهای او، کتابهایش، پیامبران، فرشتگان، روز قیامت، قضا و قدر نسبت به آنچه خوب یا بد است، و آنچه در کتاب و سنت درباره غیب ذکر شده است، کافر شود. سوم اینکه مجاهد گفته است که منظور از کفر به ایمان، کفر به خداوند است، و در این صورت «اعمال او نابود میشود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود» و از پاداش محروم خواهد شد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ الآیة علما در حکم این آیت مختلفاند، و ظاهر آیت چنان مینماید که در هر نمازی وضو میباید کرد، اما قومی گفتند که: این آیت اگر چه از روی لفظ عام است بمعنی خاص است، و در قرآن ازین عمومات و مجملات فراوان است که آن را حاجت بتخصیص و تفسیر و بیان است، و سنّت مصطفی مبیّن آنست، کما قال اللَّه تعالی: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ. یکی از آن عموم که سنّت آن را مخصوص کرد اینست که رب العزّة گفت: إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا یعنی اذا قمتم الی الصلاة محدثون، یعنی من النوم او من غیره، و دلیل برین تأویل آنست که از ابن عباس پرسیدند حکم این آیت، وی جواب داد که «لا وضوء الا من حدث»، و کذلک
هوش مصنوعی: این آیه به مؤمنان دستور میدهد که وقتی برای نماز آماده میشوند، وضو بگیرند. در تفسیر این آیه، اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی معتقدند که هر نماز نیاز به وضو دارد، در حالی که عدهای دیگر بر این باورند که این آیه به طور کلی بیان شده و مفهوم خاصی دارد. در قرآن نمونههای زیادی از این نوع عموم وجود دارد که نیاز به توضیح و تفسیر دارند و سنت پیامبر اسلام به تفصیل این موارد را روشن میسازد. یکی از این موارد، آیهای است که خداوند فرموده است: «وقتی برای نماز آماده شدید، وضو بگیرید» که مشخص میکند این آیه فقط در مورد افرادی است که حدثی (مانند خواب یا غیره) داشتهاند. ابن عباس نیز در پاسخ به این سؤال که حکم این آیه چیست، گفته است «وضو فقط در صورت حدوث است».
روی ابن عمر: «أن النبی (ص) صلّی الظهر و العصر و المغرب و العشاء بوضوء واحد».
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل کرده است که پیامبر (ص) نمازهای ظهر، عصر، مغرب و عشاء را با وضوی واحدی خوانده است.
قومی گفتند: این تشدید در ابتداء اسلام بود، اما بعد از آن منسوخ گشت، و بتخفیف بدل کردند، لما
هوش مصنوعی: گروهی اظهار داشتند که این تشدید در آغاز اسلام وجود داشت، اما بعداً کنار گذاشته شد و به صورت تخفیف درآمد.
روی عبد اللَّه بن حنظلة: «ان النّبی (ص) امر بالوضوء عند کل صلاة فشق ذلک علیه، فأمر بالسواک، و رفع الوضوء عنه، الا من حدث»، و روی سلیمان بن بریدة عن ابیه أن رسول اللَّه (ص) کان یتوضأ لکل صلاة، فلما کان یوم فتح مکة صلی الصلوات کلّها بوضوء واحد، فقال عمر انّک فعلت شیئا لم تکن تفعله، فقال عمدا فعلته یا عمر».
هوش مصنوعی: عبد اللَّه بن حنظله روایت کرده است که پیامبر (ص) دستور داده بود برای هر نماز وضو بگیرند، اما این برای برخی دشوار بود. بنابراین، ایشان استفاده از مسواک را توصیه کردند و وضو را برای کسانی که حدث (رویدادی که باعث باطل شدن وضو میشود) نداشتند، کنار گذاشتند. سلیمان بن بریده از پدرش نقل کرده که رسول اللَّه (ص) برای هر نماز وضو میگرفت، اما در روز فتح مکه، همه نمازها را با یک وضو خواند. عمر به ایشان گفت: «شما کاری کردید که قبلاً انجام نمیدادید»، که پیامبر (ص) پاسخ داد: «من اینکار را عمداً انجام دادم، ای عمر».
قومی گفتند: سیاق این آیت بر طریق ندب است و استحباب، نه بر طریق حتم و اعجاب، و لهذا
هوش مصنوعی: گروهی اظهار کردند که مضمون این آیه به شکل توصیه و مستحب بیان شده و نه به صورت الزام و تاکید.
قال عکرمة: «کان علی (ع) یتوضّأ لکل صلاة و یقرأ هذه الایة».
هوش مصنوعی: عکرمه گفت: «علی (ع) برای هر نماز وضو میگرفت و این آیه را میخواند.»
و روایت کنند از ابو غضیف الهذلی که عمر را دید که هر نمازی را وضو میکرد، گفت یا عمر چنین میباید کرد؟ هر نمازی را وضو واجب است؟ عمر گفت: نه، که یکی کفایت باشد ما دام که حدثی نیفتند، لکن من از بهر آن میکنم که از رسول خدا شنیدم: «من توضّأ علی ظهر کتب اللَّه له عشر حسنات، ففی ذلک رغبت یا ابن اخی».
هوش مصنوعی: ابو غضیف الهذلی نقل میکند که وقتی عمر را دید که قبل از هر نماز وضو میگیرد، از او پرسید آیا واقعاً لازم است که برای هر نمازی وضو بگیرد؟ عمر پاسخ داد که نه، با یک وضو کافی است هر زمان که حدثی اتفاق نیفتد. اما من این کار را انجام میدهم چون از رسول خدا شنیدم که کسی که در طول روز وضو بگیرد، خداوند برای او ده حسنه مینویسد. به همین خاطر است که من این کار را انجام میدهم، ای پسر برادرم.
قومی گفتند که: این آیت از بهر آن آمد که رسول خدا را عادت بود که در هر عمل که کردی، وضو فرا پیش آن داشتی، تا آن حد که یاران گفتند: چون اراقت کردی بر وی سلام کردیم، جواب نداد، تا آن گه که وضو کرد، و سخن گفتیم، همچنین جواب نداد تا وضو کرد. و روی حنظلة بن الراهب: «ان رجلا سلم علی النبی (ص)، و هو یبول، فلم یردّ علیه حتی تیمم، و قال: انه ما منعنی ان أرد علیک الا انی لم اکن متوضّئا».
هوش مصنوعی: گروهی اعتقاد دارند که این آیه به این دلیل نازل شده است که پیامبر اکرم (ص) عادت داشتند قبل از هر عملی وضو بگیرند. به طوری که یارانش میگفتند: وقتی که وضو میگرفتند و بر ایشان سلام میکردیم، پاسخی نمیدادند تا زمانی که وضو میکردند. حتی در مورد حنظله بن الراهب آمده است که مردی در حین ادرار کردن به پیامبر (ص) سلام کرد، اما ایشان پاسخ را ندادند تا زمانی که تیمم کردند و فرمودند که دلیل عدم پاسخ گویی این بود که وضو نداشتند.
پس رب العالمین او را درین آیت دستوری داد که در وقت حدث ترا این افعال مباح است، چون بر نماز خیزی وضو کن نه بر کاری دیگر. إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ یعنی اذا اردتم القیام الی الصلاة، کقوله تعالی: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ، یعنی فاذا اردت ان تقرأ القرآن فاستعذ باللّه. میگوید: چون خواهید و عزم کنید که بر نماز خیزید، فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ رویهای خویش بشویید. و حدّ روی از قصاص موی سر است تا طرف زنخ، تا با منبت دو گوش. آب مطلق درین موضع محدود براندن در وضو فرض است، و محاسن کشیده که ازین موضع درگذشته باشد شافعی را در شستن آن دو قول است: بیک قول واجب نیست، و این موافق مذهب ابو حنیفه است، و بقول دیگر واجب است، و آن قول صحیح است و مذهب اصحاب، مگر مزنی که اختیار وی قول اول است.
هوش مصنوعی: پروردگار در این آیه به او دستوری داده است که در هنگام بروز حدث، این اعمال مجاز هستند. وقتی میخواهید نماز بخوانید، وضو بگیرید، نه به کاری دیگر. عبارت «اِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ» به معنای «وقتی میخواهید برای نماز بایستید» است، مشابه به اینکه در آیهای میفرماید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» که به این معناست: «وقتی میخواهید قرآن بخوانید، از خداوند پناه ببرید». بنابراین، وقتی عزم بر نماز کنید، باید صورتهایتان را بشویید. حد صورت از آغاز مو تا کنار گردن است و شامل دو گوش میشود. در مورد وضو، شستن آب مطلق در این موارد واجب است. درباره ریش نیز دو قول وجود دارد: یکی اینکه شستن آن واجب نیست که مربوط به مذهب ابو حنیفه است و دیگری اینکه شستن واجب است که این قول صحیحتر است و مطابق مذهب دیگران است، مگر اینکه مزنی نظر اول را اختیار کند.
وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ قومی گفتند: مرافق در تحت غسل نشود، که الی بمعنی حدّ و غایت است، چنان که آنجا گفت: ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ، و این درست نیست و فتوی عامه علما بر آن نیست. عامه علما بر آنند که مرافق در تحت غسل شود، و الی بمعنی مع است، کقوله تعالی: وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ، ای مع قوتکم، وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ، ای مع اموالکم، فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ، مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ. و روی جابر: «ان النبی (ص) کان اذا توضأ ادار الماء علی مرفقیه».
هوش مصنوعی: در متون دینی و فقهی گفته شده که هنگام غسل، باید دستها تا مچ شسته شوند. برخی بر این عقیدهاند که "مرافق" به معنی مفصل آرنج است و در فرآیند غسل نیازی به شستشوی آن نیست. اما این نظر درست نیست و بر اساس نظر اکثر علمای دین، باید "مرافق" نیز شسته شود. در اینجا، واژه "الی" به معنای "به همراه" تفسیر میشود، به عنوان مثال در آیاتی که گفته شده "ای همراه قوت شما" یا "ای همراه اموال شما". همچنین، در روایتی از جابر ذکر شده که پیامبر (ص) هنگام وضو، آب را بر روی آرنجهای خود میریخت.
دو دست با هر دو مرفق بشستن در وضو واجب است، از بهر آنکه اقامت مصالح تن بر دو دست میگردد، و دو دست بدو مرفق میگردد تا برفق بمصالح خویش برسد.
هوش مصنوعی: در وضو، شستن هر دو دست تا آرنج الزامی است، زیرا سلامت و پاکی بدن به شستن این قسمتها وابسته است. همچنین، شستن دستها تا آرنج به انسان کمک میکند که به خوبی به اعضای بدن خود رسیدگی کند.
وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ مذهب مالک و مزنی مسح همه سرکشیدن واجبست در وضو، از بهر آنکه این «با» معنی تعمیم نهند، چنان که جای دیگر گفت تعالی و تقدس: فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ، و این مذهب درست نیست، و تعمیم باطلست، لما
هوش مصنوعی: برای وضو، باید تمام سر را مسح کرد و این مسح به معنای تعمیم است. در آیهای دیگر خداوند به این موضوع اشاره کرده است. اما برخی از فقها عقیده دارند که این تعمیم صحیح نیست و معتقدند که باید محدودیتهای خاصی را در نظر گرفت.
روی المغیرة بن شعبه: «ان النبی (ص) مسح بناصیته، و علی عمامته».
هوش مصنوعی: المغیره بن شعبه میگوید: «پیامبر (ص) بر روی سرش دست کشید و همچنین بر عمامهاش».
ابو حنیفه گفت: قدر واجب مسح ربع سر است. ابو یوسف گفت: مسح نیمه سر. شافعی گفت: چندان که اسم مسح بر آن افتد کفایت باشد و فرض گذارده شود. گفتا و این با باء تبعیض است، چنان که گویند: مسحت یدی بالمندیل، فانه یسمی ماسحا، و ان کان مسح بعضه.
هوش مصنوعی: ابو حنیفه معتقد بود که در وضو باید یک چهارم سر مسح شود. ابو یوسف این مقدار را نیمی از سر دانست. اما شافعی گفت که هر مقدار که نام مسح بر آن صدق کند، کافی است و میتواند به عنوان واجب محسوب شود. او این نکته را با اشاره به اینکه مسح با باء تبعیض صورت میگیرد بیان کرد، به طور مثال اگر بگویند: «من دستم را با دستمال پاک کردم» در حالیکه فقط قسمتی از آن را پاک کرده، هنوز به مسح کردن آن دست نسبت داده میشود.
اما کمال مسح بمذهب شافعی در تکرار است، و مذهب ابو حنیفه در استیعاب، و حجت شافعی آنست که رسول خدا وضو کرد، و مسح سر سه بار کشید، بیک روایت آن گه چون فارغ شد گفت: «هذا وضویی، و وضوء الانبیاء قبلی، و وضوء خلیلی ابراهیم (ع)».
هوش مصنوعی: در مذهب شافعی، اصول و قواعد وضو نیاز به تکرار دارند، در حالی که مذهب ابوحنیفه بر این اصل استوار است که باید همه احکام را به طور کامل ــ یعنی به طور جامع ــ اجرا کرد. شافعی استدلال میکند که پیامبر خدا (ص) در وضو، سر را سه بار مسح کرد و بعد از اتمام وضو فرمود: «این وضو من است و وضوی پیامبران گذشته و وضوی خلیل خدا، ابراهیم (ع) نیز همین گونه بود.»
قوله: وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ مکی و ابو عمر و حمزه و ابو بکر و ارجلکم بخفض لام خوانند، باقی بنصب خوانند، آن کس که بنصب خواند گوید: عطف است بر وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ، و گوید: در آیت تقدیم و تأخیر است، تقدیره: فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق، و ارجلکم الی الکعبین، و امسحوا برءوسکم، و دلیل این تقدیم و تأخیر، هم از جهت خبر واضح است، هم از جهت نظر، اما خبر آنست که مصطفی (ص) گفت: «لا یقبل اللَّه صلاة امری حتی یضع الطهور مواضعه، فیغسل وجهه و یدیه و یمسح برأسه، و یغسل رجلیه».
هوش مصنوعی: در این متن به کلمات قرآن اشاره شده که طبق نظرات مختلف مفسران، ترتیب و طریق خواندن آنها متفاوت است. برخی به گونهای خاصی از عطف و ترتیبی استفاده میکنند و بر اساس آن، برخی از عبارتها را به صورت مختلفی میخوانند. توضیح داده شده که یکی از دلایل این موضوع، بیان حدیثی از پیامبر (ص) است که نحوه صحیح وضو گرفتن را تشریح میکند. این حدیث به روشنی نشان میدهد که چه نکاتی در آداب وضو اهمیت دارد و باید رعایت شود.
و قال جابر: «امرنا رسول اللَّه ان نغسل ارجلنا اذا توضأنا للصلاة».
هوش مصنوعی: جابر گفت: «پیامبر خدا به ما دستور داد که هنگام وضو گرفتن برای نماز، پاهایمان را بشوییم».
و روی «ان عثمان توضأ فأفرغ علی یدیه ثلاثا، فغسلهما ثم مضممض، و استنثر، ثم غسل وجهه ثلاثا، ثمّ غسل یده الیمنی الی المرفق ثلاثا، ثم غسل یده الیسری الی المرفق ثلاثا، ثمّ مسح برأسه، ثمّ غسل رجله الیمنی ثلاثا، ثم الیسری ثلاثا، ثم قال رأیت رسول اللَّه (ص) توضأ نحو وضویی هذا، ثمّ قال: من توضأ وضویی هذا ثم یصلی رکعتین لا یحدث نفسه فیهما بشیء غفر له ما تقدم من ذنبه».
هوش مصنوعی: عثمان وضو گرفت و سه بار آب را بر دستانش ریخت و آنها را شست. سپس، دهانش را آب کشید و بینیاش را پاک کرد. بعد، سه بار صورتش را شست و سپس دست راستش را تا مچ شست. پس از آن، دست چپش را نیز سه بار تا مچ شست. سپس، سرش را مسح کرد و پس از آن، پای راستش را سه بار شست و سپس پای چپش را نیز سه بار شست. او گفت: "من دیدم رسولالله (ص) وضو میگرفت به این شکل." سپس افزود: "هر کس به این روش وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند بدون اینکه به چیزی دیگر فکر کند، خداوند گناهان گذشتهاش را میآمرزد."
و عن عبد اللَّه بن عمر، أن النبی (ص) رأی قوما، و اعقابهم تلوح لم یمسّها الماء، فقال: «ویل للاعقاب من النار، اسبغوا الوضوء».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) گروهی را دید که پشت پاهایشان خشک بود و آبی به آنها نرسیده بود. ایشان فرمودند: «وای بر پشت پاها از آتش، وضو را کامل و خوب بگیرید».
و روی انس ان رجلا اتی النبی (ص)، و قد توضأ و ترک علی قدمیه مثل موضع الظفر، فقال رسول اللَّه: «ارجع فأحسن وضوءک».
هوش مصنوعی: مردی به پیامبر (ص) مراجعه کرد در حالی که وضو گرفته بود، اما بر روی پاهایش جای مانند محل ناخن باقی مانده بود. پیامبر فرمود: «برگرد و وضوی خود را بهتر بگیر.»
اما دلیل نظری آنست که: رب العزة در شستن پای حدی پدید کرد، گفت: «إِلَی الْکَعْبَیْنِ»، هم چنان که در شستن دست حدی بنهاد، گفت: «إِلَی الْمَرافِقِ». چون در تحدید هر هر دو یکسان کرد، دلیلست که در حکم هر دو یکساناند، پس حکم دست غسل است، حکم پای نیز غسل باید بخلاف مسح، که در مسح هیچ حد ننهاد، نه در تیمم، که گفت: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ»، و نه در وضو، که گفت: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ». اگر حکم هر دو پای مسح بودی نه غسل، پس تحدید در آن نبودی، که در مسح تحدید نیست، چنان که بیان کردیم. و نیز در خبر است که مصطفی (ص) گفت در صفت مؤمنان: «انهم یحشرون فی القیامة غرا محجلین من آثار الوضوء».
هوش مصنوعی: دلیل نظری این است که خداوند در تعیین مقدار شستن پاها حد مشخصی قرار داده و فرمود: «تا مچ»، همانطور که برای شستن دستها نیز حدی گذاشت و فرمود: «تا آرنج». با توجه به اینکه در هر دو مورد حد مشخصی وجود دارد، نشاندهنده یکسان بودن حکم آنهاست. بنابراین، حکم دستها غسل است و حکم پاها نیز باید غسل باشد، بر خلاف مسح که حدی برای آن در نظر نگرفتهاند. همچنین در تیمم گفته شده: «صورت و دستهای خود را مسح کنید» و در وضو گفته: «سرتان را مسح کنید». اگر حکم پاها مسح بود و نه غسل، پس دلیلی برای تعیین حد وجود نداشت، زیرا در مسح هیچ محدودیتی وجود ندارد. همچنین در حدیثی آمده است که پیامبر (ص) در توصیف مؤمنان فرمودهاند: «آنها در قیامت با چهرههایی درخشان و پاهایی سفید از آثار وضو محشور میشوند».
فردا در قیامت امّت من میآیند رویهای ایشان سپید و دست و پایشان سپید از آثار وضوء. غرا سپیدی روی است، محجلین سپیدی دست و پای، رسول خدا دست و پای را بهم جمع کرد در ثواب، و هر دو بهم برابر کرد در آن روشنایی و سپیدی که از آثار وضو باشد. این دلیل است که امروز در سرای حکم هر دو بحکم برابرند و یکسان.
هوش مصنوعی: فردا در روز قیامت، پیروان من با چهرههایی روشن و دستان و پاهای سپید از نشانههای وضو میآیند. روشنایی صورت نشاندهنده پاکی آنهاست و سپیدی دستان و پاها بیانگر وضو گرفتنشان است. پیامبر خدا، دستان و پاهایشان را به هم مرتبط کرده و بر برابری آنها در این روشنایی و سپیدی تاکید کرده است. این نشان میدهد که امروز در دنیاست، هر دو گروه از نظر اهمیت و ارزش یکسان هستند.
اما ایشان که «أَرْجُلَکُمْ» بخفض خوانند، گویند: عطف بر رؤس است، اما مراد باین مسح غسل است، که مسح در لغت مسح بود و غسل بود. عرب گویند: فلان مسح للصلاة، ای توضأ، و در پارسی گویند که: مسح کرد یعنی وضو کرد، و این از بهر آنست که آن کس که آبدست کند ناچار آب بر اعضاء خویش ریزد، و دست بدان بمالد تا غسل حاصل شود. پس چون معلوم شد که مسح هم غسل بود و هم مسح، گوئیم در سر مسح است بعینه، که تحدید با آن نیست، و در رجلین غسل است، که تحدید دلالت میکند بر غسل.
هوش مصنوعی: اما برخی بر این باورند که کلمه «أَرْجُلَکُمْ» به معنای غسل است و نه صرفاً مسح. در زبان عربی، معمولاً میگویند وقتی شخصی برای نماز وضو میگیرد، آن را «مسح» مینامند. در واقع، در فارسی هم اگر بگوییم که فردی «مسح کرد»، منظورش وضو گرفتن است. این عبارت به این دلیل است که هنگام وضو، فرد به طور طبیعی آب را بر اعضای بدنش میریزد و با دست آنها را میساید تا غسل به درستی انجام شود. بنابراین، نتیجه میگیریم که «مسح» به معنای غسل است و جایگاهی مشابه دارد، اما در مورد پاها، به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد، به طور خاص به غسل اشاره میکند.
ابو عبیده و اخفش گفتند: «و أرجلکم» خفض است بر طریق جوار نه بحکم عطف، چنان که جای دیگر گفت: «فیأتیکم عذاب یوم الیم». موضع الیم رفع است که صفت عذابست، و خفض آن بر طریق جوار است، همچنین موضع «ارجلکم» نصب است که عطف بر وجوه است، و خفض آن بر طریق جوار است، و این چنین در قرآن و در لغت بسیار است، و در اعراب رواست.
هوش مصنوعی: ابو عبیده و اخفش بیان کردهاند که عبارت «و أرجلکم» به لحاظ دستوری با تغییر حالت (خفض) آمده است نه به دلیل اینکه به عبارتی دیگر مرتبط باشد. به همین ترتیب، در جایی دیگر نیز بیان شده که عبارت «فیأتیکم عذاب یوم الیم» به این صورت است که کلمه «الیم» به عنوان وصف عذاب در حالت رفع آمده و «رافع» است. همچنین، موضع «ارجلکم» در حالت نصب قرار دارد و به «وجوه» مربوط میشود، و خفض آن نیز به شکل جوار صورت گرفته است. این نوع ساختار در قرآن و همچنین در زبان عربی بسیار دیده میشود و در اعراب پذیرفته شده است.
اما واوها که درین آیت است، علما در آن مختلفاند که واو ترتیباند یا واو جمع؟ قومی گفتند: بمعنی ترتیب و تعقیباند، و ازینجا ترتیب در وضو واجب دیدند: اول روی شستن، پس هر دو دست بشستن، پس مسح سر کردن، پس هر دو پای بشستن.
هوش مصنوعی: در مورد واوهایی که در این آیه وجود دارد، علما نظرات متفاوتی دارند و نمیدانند آیا این واوها برای ترتیب هستند یا برای جمع. برخی از آنها معتقدند که این واوها به معنای ترتیب و پیروی هستند و به همین دلیل، ترتیب در انجام وضو را واجب میدانند؛ به این صورت که ابتدا باید صورت را شست، سپس هر دو دست را بشویند، بعد سر را مسح کنند و در نهایت هر دو پا را بشویند.
وضو برین ترتیب واجب دیدند، و خلاف این باطل دانستند، و اختیار شافعی آنست، و حجت وی آنست که مصطفی (ص) گفت بر قول خدای عزّ و جلّ: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، ابدؤا بما بدأ اللَّه به.
هوش مصنوعی: وضو باید به این ترتیب انجام شود و هرگونه ترتیب دیگری نادرست تلقی شده است. رأی امام شافعی نیز همین است و استدلال او به این آیه از قرآن است که در آن خداوند میفرماید: "اذان صفا و مروه از نشانههای خدا هستند، پس آغاز کنید به آنچه خداوند آغاز کرده است."
این دلیلست که واو ترتیب واجب کند، و بدایت بلفظ، بدایت بفعل واجب کند، و کذلک
هوش مصنوعی: این امر باعث میشود که واجب است که واو به ترتیب ذکر شود، و در ابتدا باید به لفظ و سپس به فعل توجه شود و به همین ترتیب ادامه دارد.
قیل لعبد اللَّه بن زید بن عاصم: کیف کان رسول اللَّه یتوضأ؟
هوش مصنوعی: عبدالله بن زید بن عاصم از کسی سوال کرد که چگونه پیامبر خدا وضو میگرفت.
فدعا بوضوء، فأفرغ علی یده الیمنی، فغسل یدیه مرّتین، ثمّ مضمض و استنثر ثلاثا، ثمّ غسل وجهه ثلاثا، ثمّ غسل یدیه مرّتین مرّتین الی المرفقین، ثمّ مسح رأسه بیدیه، فأقبل بهما، و ادبر بدأ بمقدم رأسه، ثمّ ذهب بهما الی قفاء، ثمّ ردهما حتی رجع الی المکان الّذی بدأ منه، ثمّ غسل رجلیه.
هوش مصنوعی: پس وضو گرفت، و آب را بر دست راستش ریخت و دستهایش را دو مرتبه شست، سپس دهانش را سه بار مضمضه کرد و بینیاش را سه بار استنشاق کرد. پس از آن، سه بار صورتش را شست و دوباره دستهایش را دو مرتبه تا مچ شست. سپس با دستانش سرش را مسح کرد، ابتدا از جلو سر شروع کرد و سپس به عقب رفت، و سپس دستانش را به جایی که از آن جا شروع کرده بود، برگرداند. در پایان، پاهایش را شست.
رسول خدا وضو برین ترتیب کرد، و پس ازین صحابه و تابعین و سلف صالحین الی یومنا هذا، همه چنین کردند، و بخلاف این هیچ کس نقل نکرد، دلیلی روشن است که این ترتیب که در وضو واجب دیدهاند. و مذهب مالک آنست که اگر ترتیب بعمد دست بدارد، آن وضو بکار نیست، و اعادت باید کرد، و اگر بنسیان دست بدارد، بر وی اعادت نیست، و اختیار مزنی اینست.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا وضو را به این ترتیب انجام داد و از آن زمان تا به امروز، صحابه، تابعین و سلف صالحین هم به همین روش عمل کردهاند و هیچ کس غیر از این را نقل نکرده است. این موضوع دلیلی روشن بر این است که ترتیب در وضو واجب است. مذهب امام مالک بر این است که اگر شخص عمدی به ترتیب وضو آسیب بزند، وضوی او باطل است و باید دوباره انجام شود، اما اگر این موضوع به خاطر فراموشی باشد، لازم نیست دوباره وضو بگیرد و این نظر مورد انتخاب است.
اما مذهب بو حنیفه و سفیان آنست که ترتیب در وضو سنّت است نه واجب، اگر بعمد یا بنسیان دست بدارد بر وی اعادت نیست، و بر وفق مذهب ایشان «واو» موجب ترتیب نیست، که واو بمعنی جمع است، هم چنان که در آن آیت گفت: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ الایة. قالوا: لا خلاف أن تقدیم بعض اهل السهام علی بعض فی الاعطاء جائز، فکذلک هاهنا. امّا ما ورد من الاخبار فی فضل الوضوء
هوش مصنوعی: مذهب ابوحنیفه و سفیان بر این است که ترتیب در وضو سنت است و نه واجب. اگر کسی به عمد یا به خاطر فراموشی ترتیب را رعایت نکند، نیازی به تکرار وضو ندارد. همچنین بر اساس مذهب آنها، «واو» در اینجا موجب ترتیب نیست و به معنای جمع است. همانطور که در آیهای آمده که صدقات فقط برای فقرا و مساکین است. آنها میگویند هیچ اختلافی وجود ندارد که تقدم برخی از افراد بر برخی دیگر در اعطا مسألهای پذیرفته شده است، و در اینجا نیز داستان مشابه است. اما درباره احادیثی که به فضیلت وضو اشاره دارند، اختلاف نظر وجود دارد.
فقد روی عن النبی (ص) انه قال: «من توضأ فأحسن الوضوء خرجت خطایاه من جسده، حتی تخرج من تحت اظفاره»، و قال: «اذا توضأ العبد المؤمن او المسلم، فغسل وجهه، خرج من وجهه کل خطیئة نظر الیها بعینه مع الماء او مع آخر قطر الماء، فاذا غسل یدیه خرج من یدیه کل خطیئة بطشتها یداه مع الماء او مع اخر قطر الماء حتی یخرج تقیا من الذّنوب»، و قال: «تبلغ الحلیّة من المؤمن حیث یبلغ الوضوء»، و قال: «الطّهور شطر الایمان، و الحمد للَّه یملأ المیزان، و سبحان اللَّه و الحمد للَّه یملأن ما بین السماوات و الارض، و الصلاة نور، و الصدقه برهان، و الصبر ضیاء، و القرآن حجة لک او علیک».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس وضو بگیرد و آن را به خوبی انجام دهد، گناهانش از بدنش خارج میشود، حتی از زیر ناخنش.» و همچنین فرمودند: «زمانی که بنده مؤمن یا مسلمانی وضو میگیرد و صورتش را میشوید، تمام خطاهایی که با چشمانش دیده، همراه با آب از صورتش خارج میشود. وقتی که دستهایش را میشوید، هر خطایی که با آن دستها انجام داده، همراه با آب از دستانش خارج میشود، تا جایی که از گناهان پاک میشود.» ایشان همچنین فرمودند: «صفای دل مؤمن به اندازه وضوی اوست.» و گفتند: «وضو بخشی از ایمان است؛ و حمد خداوند تمام وزن را پر میکند، و تسبیح و حمد خداوند، آنچه بین آسمانها و زمین است را پر میکند. و نماز نور است، و صدقه دلیل بر خیر است، و صبر روشنی است، و قرآن حجت است برای تو یا علیه تو.»
و عن عبد الرحمن بن سمرة، قال: «خرج علینا رسول اللَّه، و نحن فی مسجد المدینة، فقال لقد رأیت البارحة عجبا، رأیت رجلا من امتی سلط علیه عذاب القبر، فجاءه وضوءه، فاستنقذ من ذلک»، و عن انس قال: قال لی النبی (ص): «یا بنی! اسبغ الوضوء یزد فی عمرک، و یحبک حافظاک. یا بنی! ان استطعت ان لا تزال علی وضوء فانه من اتاه الموت، و هو علی وضوء، اعطی الشهادة»، و قال (ص): «استقیموا، و لن تحصوا، و اعلموا ان خیر اعمالکم الصلاة، و لا یحافظ علی الوضوء الا مؤمن.»
هوش مصنوعی: حضرت عبد الرحمن بن سمرة نقل کرده که پیامبر (ص) در مسجد مدینه بر ما ظاهر شد و گفت: «昨夜 دیدم چیزی عجیب. مردی از امتم بود که عذاب قبر بر او وارد شد، ولی وضو او آمد و او را نجات داد». همچنین انس گفته است که پیامبر (ص) به او فرمود: «ای پسرم! وضو را به خوبی رعایت کن، که این باعث طول عمرت میشود و تو را در نظر حافظانت محبوب میسازد. ای پسرم! اگر بتوانی همیشه در وضو باشی، این باعث میشود که اگر مرگ به سراغت آمد در حال وضو باشی، و در آن صورت شهادت خواهی داد». پیامبر (ص) همچنین گفت: «ثابت قدم باشید، و نمیتوانید همه چیز را بشمارید، و بدانید که بهترین اعمال شما نماز است، و هیچ کس جز مؤمن وضو را حفظ نخواهد کرد».
وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا ای: اغتسلوا. تطهّر و اطهّر یکی است. روایت کنند از علی (ع) که گفت: ده مرد ازین دانشمندان جهودان بر مصطفی آمدند، و گفتند: یا محمد لماذا امر اللَّه بالغسل من الجنابة؟ و لم یأمر من البول و الغائط، و هما اقذر من النطفة؟
هوش مصنوعی: اگر شما در حالت جنابت هستید، باید غسل کنید. تطهیر و پاک شدن به یک معناست. در روایتی آمده است که ده نفر از علمای یهود به نزد پیامبر آمدند و از او پرسیدند: ای محمد، چرا خداوند به غسل از جنابت فرمان داده است، در حالی که از بول و دفع آب بزرگ دستور غسل نداده است، با اینکه این دو از نطفه نیز ناپاکترند؟
یا محمد! چونست که اللَّه تعالی جنابت رسیده غسل فرمود و از وی نطفه پاک بیامد، و محدث را نفرمود، و از وی غائط پلید آمد. رسول خدا گفت: از آنکه آدم (ع) چون از آن درخت منهی بخورد، و شهوتی و لذتی بباطن وی رسید، و در عروق وی روان گشت، فرزند آدم چون صحبت کند از زیر هر تایی موی او شهوتی حرکت کند. رب العالمین غسل که واجب کرد تطهیر و تکفیر آن را واجب کرد. و گفتند: یا محمد چرا از جمله اعضاء چهار عضو مفرد کرد در وضو کردن؟ گفت: از بهر آنکه آدم چون خواست که از آن درخت بخورد روی بدان آورد و در آن نگرست. رب العالمین روی شستن واجب کرد کفارت آن را، پس بپای فرا آن رفت، و اول قدمی که بنافرمانی برداشتند آن بود. رب العزة پای شستن بفرمود تا کفارت آن باشد. پس دست فرا کرد و بگرفت و بخورد، دست شستن فرمود تطهیر آن را.
هوش مصنوعی: یا محمد! چرا خداوند متعال برای جنابت غسل واجب کرد و از او نطفه پاکی بیرون آمد، اما بیان نکرد که محدث میشود و وقتی که غائط به وجود آمد، این مسئله چگونه است؟ رسول خدا پاسخ داد: این از آن جهت است که آدم (ع) وقتی از درخت ممنوعه خورد، شهوت و لذتی در وجودش ایجاد شد و در عروقش جاری گشت. هر گاه فرزند آدم صحبت کند، از زیر هر موی او شهوتی به وجود میآید. پروردگار عالم غسل را واجب کرد تا پاکی و کفارهی آن بر او باشد. همچنین گفتند: یا محمد چرا در وضو چهار عضو را به طور خاص ذکر کردهای؟ رسول خدا فرمود: دلیل آن این است که آدم وقتی اراده کرد از آن درخت بخورد، به سمت آن رفت و به آن نگاه کرد. پروردگار عالم، شستن صورت را واجب کرد تا کفارهی آن باشد. سپس به پا رفت و نخستین قدمی که برداشت تخلف از فرمان بود، بنابراین خداوند شستن پا را واجب کرد تا کفارهی آن باشد. پس دستش را دراز کرد و خورد، بر این اساس شستن دست را نیز برای تطهیر آن واجب کرد.
پس چون تاج و حلل از وی بپرید دست زلّت رسیده بر سر نهاد. خدای تعالی مسح فرمود طهارت آن را. پس چون آدم این فرمان بجای آورد، و عضوها را طهارت داد خدای وی را توبت داد، و گناهان وی بیامرزید، و بر امت من فرض کرد تا کفارت گناهان ایشان باشد از وضو تا بوضو، احبار چون این از مصطفی شنیدند همه صدق زدند، و مسلمان شدند.
هوش مصنوعی: پس وقتی که تاج و حلی که بر سر آدم بود، از او برداشته شد، دست زلت بر سر او گذاشته شد. خداوند متعال او را پاکیزه فرمود. زمانی که آدم این فرمان را اجرا کرد و اعضایش را پاک کرد، خداوند توبهاش را قبول کرد و گناهانش را بخشید. این موضوع را بر امت خود واجب قرار داد تا کفاره گناهانشان از یک وضو تا وضوهای دیگر باشد. وقتی احبار (علمای یهود) این مطلب را از پیامبر شنیدند، همه صداقت او را تصدیق کردند و مسلمان شدند.
و در فضیلت غسل مصطفی (ص) گفت در آن حدیث معروف: «رایت البارحة عجبا، رأیت رجلا من امتی و النبیون قعود حلقا حلقا، کلما دنا الی حلقة طرد، فجاءه اغتساله من الجنابة و أخذ بیده، فأقعده الی جنبی».
هوش مصنوعی: در فضیلت غسل نبی مکرم اسلام (ص)، در حدیثی معروف آمده است: «شب گذشته شگفتزده شدم، مردی از امتم را دیدم که پیامبران دیگر در حلقهای نشستهاند. هر بار که او به حلقه نزدیک میشود، او را طرد میکنند. سپس غسل او از جنابت آمد و دستش را گرفتند و او را کنار من نشاندند».
و فی حدیث انس قال: قال لی رسول اللَّه (ص): «یا بنی! بالغ فی الغسل من الجنابة، فتخرج من مغتسلک و لیس علیک ذنبا و لا خطیئة». قلت بابی و أمی فما المبالغة؟ قال: «تبلّ اصول الشعر، و تتقی البشرة».
هوش مصنوعی: در حدیثی از انس آمده است که رسول خدا (ص) به من فرمودند: «ای پسرم! در شستشوی خود از جنابت تأکید کن به گونهای که وقتی از غسل خارج میشوی، هیچ گناهی بر تو نباشد.» من از او پرسیدم: «منظور از تأکید چیست؟» ایشان پاسخ دادند: «آب باید به ریشههای مو برسد و باید به پوست هم برسد.»
وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ای من الصعید. شرح این در سورة النساء رفت.
هوش مصنوعی: اگر شما بیمار هستید یا در سفر هستید، یا یکی از شما از دستشویی آمده است، یا با زنان تماس برقرار کردهاید و آبی پیدا نکردید، پس باید از خاک پاک تیمم کنید و بر صورت و دستان خود بزنید.
ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ فیما فرض علیکم من الوضوء و الغسل و التیمم، «من حرج» ای ضیق. میگوید: اللَّه نمیخواهد بر شما تنگی در دین، بلکه دین بر شما فراخ کرد، باین رخصتها که داد، و آسانی فرمود. «و لکن یرید لیطهرکم» من الاحداث و الجنابات و الذّنوب و الخطیئات، لکن میخواهد که شما را پاک گرداند باین وضو و غسل که فرمود از حدث و جنابت از روی ظاهر، هم از معصیت از روی باطن، وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ و تا نعمت خود بر شما تمام کند بروشن داشتن راه دین و در آموختن کار دین، و قیل: بانجاءکم من النار، و ادخالکم الجنة، یدل علیه ما
هوش مصنوعی: خداوند نمیخواهد بر شما در مسائلی مانند وضو، غسل و تیمم سختی و تنگنا بگذارد. بلکه هدف او این است که دین را برای شما آسان کند و با این رخصتها، شما را از گناه و ناپاکی پاک گرداند. این فرایض نه تنها شما را از ناپاکی ظاهری پاک میکند، بلکه شما را از گناهان و خطاهای باطنی نیز پاک خواهد کرد. در نهایت، او میخواهد نعمتهای خود را بر شما کامل کند و شما را به راه راست هدایت کند، به طوری که از عذاب آتش نجات یابید و به بهشت درآیید.
روی ان رجلا سمع النبی (ص) یقول: اللهم انی اسئلک تمام النعمة. فقال: او تدری ما تمام النعمة؟ قال: لا. قال: «النجاة من النار و دخول الجنة».
هوش مصنوعی: روزی مردی صدای پیامبر (ص) را شنید که میگفت: «خداوند، من از تو تمام نعمتها را میخواهم». آن مرد پرسید: «آیا میدانی تمام نعمت چیست؟» او پاسخ داد: «نه». پیامبر فرمود: «نجات از آتش جهنم و ورود به بهشت».
و قیل: «ولیتم نعمته علیکم» فیما اباح لکم من التیمم عند عدم الماء و سائر نعمه الّتی لا تحصی، لعلکم تشکرون اللَّه علیها.
هوش مصنوعی: و گفته شده است: «مراقب باشید که نعمتهای خدا را در نظر داشته باشید» در مورد آنچه که به شما اجازه داده شده است، مانند تیمم هنگام نبودن آب و سایر نعمتهای فراوانی که قابل شمارش نیستند، تا شاید شما به خاطر آنها شکر گزار خداوند باشید.