گنجور

۱۶ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذ درین موضع بمعنی اذا است، چنان که گفت: وَ لَوْ تَری‌ إِذْ فَزِعُوا یعنی اذا فزعوا، و قال بمعنی یقول است، چنان که گفت: وَ نادی‌ أَصْحابُ الْأَعْرافِ ای ینادی، و بناء این آیت بر آن سخن است که گفت جل جلاله: یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ یعنی که روز قیامت چون پیغامبران را جمع کند، با عیسی چنین خواهد گفت: أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ؟ این ناس بنی اسرائیل اند، یعنی که تو در دنیا بنی اسرائیل را گفتی که مرا و مادر مرا هر دو بخدایی گیرید؟

و رب العالمین خود دانا است که عیسی این سخن نگفت، اما سؤال توبیخ و تقریع است، و این تقریع نوعی عقوبت است مر آن ترسایان را که بر عیسی دعوایی کردند، میخواهد که ایشان را در آن عرصه قیامت علی رؤس الاشهاد دروغ زن گرداند، که عیسی ببندگی خویش اقرار دهد، و از آنچه ایشان دعوی کردند متبری گردد، و حجت بر ایشان لازم آید، این همچنانست که فریشتگان را گوید: أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِی هؤُلاءِ؟

و ظاهر این خطاب با عیسی است، اما مراد بدین ترسایان‌اند که حاضر باشند، لکن رب العالمین نخواهد که ایشان را اهل خطاب خود کند، و با ایشان سخن گوید، که ایشان از آن خوارترند و کمتر، این همچنانست که گفت: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ خطاب با موءودات است، و مراد باین توبیخ وائدات است که گنهکار ایشانند، لکن ایشان را اهل خطاب و سماع کلام خود می‌نکند، ظاهر سخن از ایشان بگردانید، و عقوبت توبیخ بماند بر ایشان.

بو روق گفت: بما چنین رسید که: چون این خطاب بعیسی رسد لرزه بر اندام وی افتد، و از زیر هر تای موی که بر تن وی است چشمه خون روان شود، جواب گوید: سُبْحانَکَ تنزیها و تعظیما لک ما یَکُونُ لِی ما ینبغی لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ یعنی بعدل، ان اعبد و امی غیرک، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ این نفس اینجا ذات خداوند است عز و جل هم چنان که اینجا گفت: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، و النفس الانسان بعینه من قوله خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ یعنی آدم، و نفس الشی‌ء ذاته و عینه، تقول: جاءنی نفسه، و لو لا نفسه ما فعلت کذا و کذا، یعنی ذاته و عینه.

اهل معانی گفتند: نفس در کلام عرب بر دو وجه است: یکی آنست که گویند خرجت نفس فلان، ای خرجت روحه، و فی نفس فلان ان یفعل کذا، ای فی روعه.

وجه دیگر آنست که نفس هر چیز حقیقت و جمله آن چیز باشد، تقول: قلت فلان نفسه ای اهلک فلان نفسه، لیس معناه ان الاهلاک وقع ببعضه، انما الاهلاک وقع بذاته کلها، و وقع بحقیقته. پس معنی آیت آنست که: تعلم ما اضمره، و لا اعلم ما فی حقیقتک و ما عندک علمه. لباب سخن اینست که: انت تعلم ما اعلم و لا اعلم ما تعلم. إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ما کان و ما یکون.

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ فی الدنیا، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ عیسی این سخن ایشان را گفت، و رب العزة سه جایگه از وی حکایت باز کرد: در این سورة و در سورة مریم و در سورة الزخرف. وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً یعنی علی بنی اسرائیل بأنی قد بلغتهم الرسالة ما دُمْتُ فِیهِمْ ما کنت بین اظهرهم، فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی قبضتنی الی السماء کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ الحافظ علیهم، وَ أَنْتَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ ای شهدت مقالتی فیهم، و بعد ما رفعتنی شهدت ما یقولون بعدی.

روی ان عیسی قال: یا رب غبت عنهم، و ترکتهم علی الحق الذی امرتنی به، فما ادری ما احدثوا بعدی؟ و گفته‌اند: وفات در قرآن بر سه وجه است: وفات موت و وفات نوم و وفات رفع. وفات موت قبض روح است، و ذلک فی قوله: «فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ»، و قال تعالی: قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ، و قال تعالی فی سورة النحل: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ. این همه قبض ارواح است در وقت انقضاء آجال. وفات نوم قبض ذهن است، و ذلک فی قوله: «وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ» یعنی یمیتکم فیقبض من الانفس الذهن الذی یعقل به الاشیاء، و یترک فیه الروح و الحیاة، فهو یتقلب بالروح الذی فیه، و یری الرؤیا بالذهن الذی قبض منه. وفات رفع عیسی را بود علیه السلام، یقول اللَّه تعالی: إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ ای قابضک من بنی اسرائیل و رافعک الی السماء. همانست که گفت: فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ یعنی قبضتنی الی السماء.

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ عیسی (ع) دانست که از قوم وی کس بود که ایمان آورد، خدای تعالی وی را بر ایمان بداشت، و کس بود که هم بر کفر خویش بماند، و مسلمان نگشت. عیسی هر دو فراهم گرفت، گفت: ان تعذب من کفر بک منهم فانهم عبادک و انت العادل فیهم، و ان تغفر لمن تاب منهم و آمن فانت عزیز لا یمتنع علیک ما ترید، حکیم فی ذلک. گفت: اگر آن کس که بر کفر خویش بماند، او را عذاب بعدل کنی، و براستی که راه بر ایشان روشن داشتی و نرفتند، و بعد از لزوم حجت کافر گشتند، و آن کس که از شرک باز گشت، و مؤمن شد، اگر بیامرزی فضل تو است، و انعام و احسان تو بروی، که ترا رسد که نپذیری و نیامرزی بعد از آن دروغ عظیم که بر ساختند، و شرک که آوردند. همین است قول حسن در معنی آیت که گفت: إِنْ تُعَذِّبْهُمْ، فباقامتهم علی کفرهم، وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فبتوبة کانت منهم، یعنی فی الدنیا فان التوبة فی الدنیا تنفعهم.

اگر کسی گوید: وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ اقتضاء آن کند که گوید: فانک انت الغفور الرحیم، تا سخن متجانس بود، و آخر لایق اول بود، پس چه حکمت را گفت: فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؟ جواب آنست که: سیاق این آیت نه بر معنی آمرزش خواستن است و دعا کردن از بهر ایشان، که عیسی دانست، و بشک نبود که رب العزة کافران را نیامرزد، لقوله تعالی: إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ. عیسی این سخن بر وجه شک نگفت، بلکه بر وجه خضوع و تسلیم و تفویض گفت و اقرار دادن که: لیس الیه من الامر شی‌ء. عبودیت خویش اظهار میکند، و الوهیت و قدرت و مشیت حق اثبات میکند، میگوید: اگر عذاب کنی کس را بر حکم تو اعتراض نه، و اگر بیامرزی و خود نیامرزی بر تو رد نه، که تویی آن عزیز که هر چه خواهی کنی، و از تو واخواست نه، حکیمی که بحکمت کنی، در آن پشیمانی نه.

عن ابن عباس ان النبی (ص) قال: «یحشر الناس یوم القیامة عراة حفاة غرلا»، و قرأ (ص) «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»، فیؤمر بأمتی ذات الیمین و ذات الشمال، فأقول: اصحابی! فیقال: انهم لم یزالوا مرتدین علی اعقابهم بعدک، فأقول کما قال العبد الصالح: وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.

قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ نافع یوم بنصب خواند، باقی برفع خوانند. وجه رفع آنست که یوم خبر هذا نهند، و معنی آنست که: قال اللَّه: الیوم یوم منفعة صدق الصادقین، و وجه نصب آنست که هذا کنایت باشد از «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»؟ یعنی اینکه اللَّه فرا عیسی گوید که: «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»؟ در آن روز گوید که صادقان را صدق بکار آید. نصب یوم بر ظرف باشد، و معنی نه آنست که آن روز هر کس که راست گوید، صدق وی سود دارد، که کافران آن روز همه راست گویند، و بر معصیت خود اقرار دهند، و ایشان را سود ندارد، بلکه معنی آنست که آن روز صادقان در دنیا و صدق ایشان در عمل آن روز سود دارد که روز پاداش کردار است.

کلبی گفت: صدق اینجا بمعنی ایمان است، یعنی ینفع المؤمنین ایمانهم.

قتاده گفت: فردا در قیامت دو متکلم سخن گویند: یکی روح اللَّه عیسی دیگر عدو اللَّه ابلیس. عیسی گوید: ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ الایة. ابلیس گوید: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ الایة. عیسی گوید: ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ الایة، عیسی در دنیا راستگو بود، آن صدق وی او را سود دارد. ابلیس در دنیا دروغ زن بود لا جرم صدق وی آن روز سود ندارد، اینست که اللَّه گفت: یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ.آن گه بیان ثواب کرد صادقان را: لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ حقیقت رضا آنست که بنده سر بر تقدیر نهد، و زبان اعتراض فرو بندد، که بر هیچ وجه بر حکم خدای اعتراض نکند. بو علی دقاق گفت: «لیس الرضا ان لا تحس بالبلاء، انما الرضا ان لا تعرض علی الحکم و القضاء».

بموسی وحی آمد که: «یا ابن عمران! رضایی فی رضاک بقضایی». بو عبد اللَّه خفیف گفت: رضا بر دو قسم است: رضا به و رضا عنه، فالرضا به مدبرا و الرضا عنه فیما یقضی.

قال رسول اللَّه (ص): «ذاق طعم الایمان من رضی باللّه ربّا».

و خلاف است میان علماء طریقت و ارباب معارف که رضا از جمله مقاماتست؟ یا از جمله احوال؟

خراسانیان بر آنند که از جمله مقاماتست، یعنی که نهایت توکل است و کسب بنده، و عراقیان بر آنند که از جمله احوال است نه کسب بنده، یعنی نازله ایست واردی که از غیب بدل پیوندد، و دل بوی آرام گیرد. قومی گفتند: بدایت رضا مکتسب است از جمله مقامات، و نهایت آن نامکتسب از جمله احوال، و گفته‌اند: الرضا سکون القلب تحت مجاری الاحکام، و سرور القلب بمر القضاء. روی ان عمر بن الخطاب کتب الی ابی موسی: اما بعد، فان الخیر کله فی الرضا، فان استطعت ان ترضی، و الا فاصبر، ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فازوا بالجنة، و نجوا مما خافوا.

لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ این آیت رد است بر ترسایان بر آنچه گفتند از زور و بهتان و ناسزا در خداوند جهان و جهانیان. میگوید: آسمان و زمین و هر چه در آن است همه ملک و ملک خدا است، همه رهی و بنده اوست، همه آفریده و ساخته اوست. عیسی و فریشتگان و غیر ایشان همه در ملک اوست، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وی بر همه چیز قادر است و توانا. عیسی را بی‌پدر بیافرید، و بر وی دشخوار نبود. هفت آسمان و هفت زمین راست کرد، و هر چه در آن بساخت، و او را در آن حاجت بانباز و یار نبود، و قیل: لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای خزائن السماوات، و هو المطر و خزائن الارض، و هو النبات، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ.

عن شهر بن حوشب عن اسماء بنت یزید الانصاریة، قالت: کنت آخذة بزمام ناقة رسول اللَّه (ص) اذ نزلت علیه سورة المائدة، فکاد عضد الناقة ان ینکسر من ثقلها.

۱۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ خدا خواهد گفت فردا در قیامت، یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ تو گفتی مردمان را، اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ مرا که عیسی‌ام و مادرم را مریم هر دو خدایان دانید و بخدایی گیرید فرود از اللَّه، قالَ سُبْحانَکَ عیسی گوید پاکی و بی‌عیبی ترا، ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ نبود مرا و نسزد که گویم ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ آنچه مرا نیامد و نه سزاست، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ اگر چنانست که گفتم فَقَدْ عَلِمْتَهُ تو خود دانسته‌ای. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی تو دانی که در نفس من چیست وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ و من ندانم که در نفس تو چیست، إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (۱۱۶) تو آنی که خداوند غیب دانی.۱۶ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الایة از روی اشارت بر ذوق جوانمردان طریقت این سؤال تشریف است نه خطاب تعنیف، که مراد براءت ساحت عیسی است و پاکی وی از گفتار تثلیث، که ترسایان برو بستند، و بر وی دعوی کردند، و عیسی ادب خطاب نگه داشت، که بجواب ابتدا بثناء حق کرد جل جلاله نه بتزکیت خویش، گفت: سُبْحانَکَ ای انزهت تنزیها عمّا لا یلیق بوصفک. پس گفت: ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ بار خدایا! چون از قبل تو برسالت مخصوصم، شرط نبوت عصمت باشد، چون روا بود که آن گویم که نه شرط رسالت بود؟! إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ! اگر گفته‌ام، خود دانسته‌ای، و واثقم بآنکه تو میدانی که نگفته‌ام.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذ درین موضع بمعنی اذا است، چنان که گفت: وَ لَوْ تَری‌ إِذْ فَزِعُوا یعنی اذا فزعوا، و قال بمعنی یقول است، چنان که گفت: وَ نادی‌ أَصْحابُ الْأَعْرافِ ای ینادی، و بناء این آیت بر آن سخن است که گفت جل جلاله: یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ یعنی که روز قیامت چون پیغامبران را جمع کند، با عیسی چنین خواهد گفت: أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ؟ این ناس بنی اسرائیل اند، یعنی که تو در دنیا بنی اسرائیل را گفتی که مرا و مادر مرا هر دو بخدایی گیرید؟
هوش مصنوعی: در این آیه، خدا به عیسی، پسر مریم می‌گوید که در روز قیامت او را مورد سوال قرار خواهد داد. در اینجا، معنای "اذ" به معنای "زمانی که" است و به نوعی به وقوع یک اتفاق در آینده اشاره می‌کند. همچنین، کلمه "قال" به معنای "می‌گوید" است. این جمله به این موضوع اشاره دارد که در روز قیامت، زمانی که پیامبران جمع می‌شوند، خدا از عیسی می‌پرسد که آیا تو به مردم (که بنی اسرائیل هستند) گفتی که من و مادرم را به عنوان خدا بپرستند؟
و رب العالمین خود دانا است که عیسی این سخن نگفت، اما سؤال توبیخ و تقریع است، و این تقریع نوعی عقوبت است مر آن ترسایان را که بر عیسی دعوایی کردند، میخواهد که ایشان را در آن عرصه قیامت علی رؤس الاشهاد دروغ زن گرداند، که عیسی ببندگی خویش اقرار دهد، و از آنچه ایشان دعوی کردند متبری گردد، و حجت بر ایشان لازم آید، این همچنانست که فریشتگان را گوید: أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِی هؤُلاءِ؟
هوش مصنوعی: پروردگار عالم می‌داند که عیسی چنین سخنی نگفته است، اما این سؤال به نوعی توبیخ و سرزنش است. این سرزنش به عنوان نوعی مجازات برای مسیحیانی است که به عیسی اتهام زده‌اند. هدف این است که در روز قیامت، در حضور همه، آن‌ها را به عنوان دروغگو معرفی کند و عیسی نیز بر بندگی خود تاکید کند و از ادعاهای آنها بیزاری جوید. این مانند آن است که از فرشتگان بپرسد: آیا شما بندگان من را گمراه کرده‌اید؟
و ظاهر این خطاب با عیسی است، اما مراد بدین ترسایان‌اند که حاضر باشند، لکن رب العالمین نخواهد که ایشان را اهل خطاب خود کند، و با ایشان سخن گوید، که ایشان از آن خوارترند و کمتر، این همچنانست که گفت: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ خطاب با موءودات است، و مراد باین توبیخ وائدات است که گنهکار ایشانند، لکن ایشان را اهل خطاب و سماع کلام خود می‌نکند، ظاهر سخن از ایشان بگردانید، و عقوبت توبیخ بماند بر ایشان.
هوش مصنوعی: ظاهر این جمله به عیسی اشاره می‌کند، اما منظور خداوند از این خطاب، مسیحیانی هستند که در آنجا حضور دارند. با این حال، خداوند نمی‌خواهد که آنها را جزء مخاطبان خود بداند و با آنها سخن بگوید، زیرا آنان از حیثیت پایین‌تری برخوردارند. این مشابه این است که وقتی درباره نوزادان به قتل رسیده سوال می‌شود، ظاهر خطاب به آنهاست، اما منظور توبیخ و سرزنش کسانی است که به گناهان خود آلوده‌اند. در واقع، خداوند چنین افراد را در مقام شنیدن کلام خود نمی‌داند و صرفاً به توبیخ آنها بسنده می‌کند.
بو روق گفت: بما چنین رسید که: چون این خطاب بعیسی رسد لرزه بر اندام وی افتد، و از زیر هر تای موی که بر تن وی است چشمه خون روان شود، جواب گوید: سُبْحانَکَ تنزیها و تعظیما لک ما یَکُونُ لِی ما ینبغی لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ یعنی بعدل، ان اعبد و امی غیرک، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ این نفس اینجا ذات خداوند است عز و جل هم چنان که اینجا گفت: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، و النفس الانسان بعینه من قوله خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ یعنی آدم، و نفس الشی‌ء ذاته و عینه، تقول: جاءنی نفسه، و لو لا نفسه ما فعلت کذا و کذا، یعنی ذاته و عینه.
هوش مصنوعی: بو روق گفت: به ما رسید که وقتی این سخن به عیسی می‌رسد، دچار لرزه می‌شود و از زیر هر رشته مویی که بر تن اوست، خون جاری می‌گردد. او پاسخ می‌دهد: «پاک و منزّهی، تعظیم و بزرگی برای توست. هیچ چیزی نیست که برای من شایسته باشد که بگویم چیزی را که حقی بر من نیست.» یعنی به عدالت بگوید: «من فقط تو را عبادت می‌کنم و هیچ کس دیگری را.» اگر من این را گفته‌ام، تو آن را می‌دانی. تو می‌دانی که در درون من چه می‌گذرد و من نمی‌دانم در درون تو چه می‌گذرد. اینجا نفس به معنای ذات خداوند است و همان‌طور که گفته شده :«پروردگارتان بر خود رحمت را نوشته است» و نفس انسان نیز به معنای خود اوست، مانند این گفته که: «شما را از یک نفس واحد خلق کرده است» یعنی آدم. نفس هر چیزی، ذات و عین آن چیز است؛ مثل این می‌گویند: «نفس او به من آمد» و اگر نه خود او، چنین و چنان نمی‌کرد. این به معنای ذات و عین اوست.
اهل معانی گفتند: نفس در کلام عرب بر دو وجه است: یکی آنست که گویند خرجت نفس فلان، ای خرجت روحه، و فی نفس فلان ان یفعل کذا، ای فی روعه.
هوش مصنوعی: اهل معنا گفته‌اند که واژه "نفس" در زبان عربی دو کاربرد دارد: یکی به این معنا که می‌گویند "خرجت نفس فلان"، یعنی روح او خارج شده است، و دیگری در جمله‌هایی مانند "فی نفس فلان ان یفعل کذا"، به معنای "در دل او این است که این کار را انجام دهد" است.
وجه دیگر آنست که نفس هر چیز حقیقت و جمله آن چیز باشد، تقول: قلت فلان نفسه ای اهلک فلان نفسه، لیس معناه ان الاهلاک وقع ببعضه، انما الاهلاک وقع بذاته کلها، و وقع بحقیقته. پس معنی آیت آنست که: تعلم ما اضمره، و لا اعلم ما فی حقیقتک و ما عندک علمه. لباب سخن اینست که: انت تعلم ما اعلم و لا اعلم ما تعلم. إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ما کان و ما یکون.
هوش مصنوعی: یک جنبه دیگر این موضوع این است که هر چیز حقیقت و ماهیت آن چیز را در بر دارد. مثلاً وقتی گفته می‌شود "فلان شخص به خود آسیب زد"، این به معنای این نیست که آسیب تنها به بخشی از او وارد شده، بلکه آسیب به کل وجود او و ماهیتش وارد شده است. بنابراین، معنای این آیه این است که: تو آنچه را که من در دل دارم می‌دانی، اما من از حقیقت تو و آنچه که در وجود توست، بی‌اطلاع هستم. در اصل موضوع این است که: تو آنچه را که من می‌دانم می‌دانی و من از آنچه که تو می‌دانی بی‌خبر هستم. تو همواره آگاهی از غیب، از گذشته و آینده هستی.
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ فی الدنیا، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ عیسی این سخن ایشان را گفت، و رب العزة سه جایگه از وی حکایت باز کرد: در این سورة و در سورة مریم و در سورة الزخرف. وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً یعنی علی بنی اسرائیل بأنی قد بلغتهم الرسالة ما دُمْتُ فِیهِمْ ما کنت بین اظهرهم، فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی قبضتنی الی السماء کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ الحافظ علیهم، وَ أَنْتَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ ای شهدت مقالتی فیهم، و بعد ما رفعتنی شهدت ما یقولون بعدی.
هوش مصنوعی: عیسى به آنها گفت: من تنها به آنچه که خدا به من فرمان داده بود، در دنیا گفتم که خدا را بپرستید، که او پروردگار من و پروردگار شماست. خداوند در سه جا از این سخن او روایت کرده است: در این سوره، در سوره مریم و در سوره زخرف. من بر بنی‌اسرائیل شاهد بودم که پیام را به آنها رساندم، در حالی که در میانشان بودم. وقتی که مرا وفات دادی، مرا به آسمان بردی و تو بودی که مراقب و حافظ آنها بودی، و تو به هر چیز گواه هستی، زیرا تو بر سخنان آنها درباره من بعد از اینکه مرا بالا بردی، شاهد بودی.
روی ان عیسی قال: یا رب غبت عنهم، و ترکتهم علی الحق الذی امرتنی به، فما ادری ما احدثوا بعدی؟ و گفته‌اند: وفات در قرآن بر سه وجه است: وفات موت و وفات نوم و وفات رفع. وفات موت قبض روح است، و ذلک فی قوله: «فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ»، و قال تعالی: قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ، و قال تعالی فی سورة النحل: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ. این همه قبض ارواح است در وقت انقضاء آجال. وفات نوم قبض ذهن است، و ذلک فی قوله: «وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ» یعنی یمیتکم فیقبض من الانفس الذهن الذی یعقل به الاشیاء، و یترک فیه الروح و الحیاة، فهو یتقلب بالروح الذی فیه، و یری الرؤیا بالذهن الذی قبض منه. وفات رفع عیسی را بود علیه السلام، یقول اللَّه تعالی: إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ ای قابضک من بنی اسرائیل و رافعک الی السماء. همانست که گفت: فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ یعنی قبضتنی الی السماء.
هوش مصنوعی: عیسی گفت: پروردگارا، من از آنها غایب شدم و آنها را بر حق که مرا به آن فرمان داده‌ای رها کردم، اما نمی‌دانم بعد از من چه کارهایی انجام داده‌اند. در قرآن، وفات به سه شکل تعریف شده است: وفات به معنای مرگ، وفات به معنای خواب و وفات به معنای صعود. وفات به معنای مرگ به قبض روح اشاره دارد، همان‌طور که در آیه‌ای آمده: «پس اگر بخواهیم، قسمتی از آنچه را به آنان وعده داده‌ایم به تو نشان می‌دهیم یا تو را ما می‌گیریم». همچنین خداوند فرموده است: «بگو، ملک الموت شما را می‌گیرد» و در سوره نحل می‌فرماید: «آنان که فرشتگان روحشان را می‌گیرند». اینها به معنای قبض ارواح در زمان پایان عمر است. وفات به معنای خواب به معنای قبض ذهن است، همان‌طور که در آیه‌ای گفته شده: «و اوست که شما را در شب می‌گیرد» یعنی در خواب می‌میرد و ذهنی را که به وسیله آن اشیاء را درک می‌کند می‌گیرد، در حالی که روح و حیات باقی می‌ماند. وفات به معنای صعود، مربوط به عیسی علیه‌السلام است، خداوند فرموده: «من تو را می‌گیرم و به سوی خودم بالا می‌برم» یعنی تو را از بنی‌اسرائیل می‌گیرم و به آسمان می‌برم. و همانطور که گفته شده: «وقتی مرا گرفتی، تو بر آنها ناظر بودی» یعنی تو را به آسمان بردی.
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ عیسی (ع) دانست که از قوم وی کس بود که ایمان آورد، خدای تعالی وی را بر ایمان بداشت، و کس بود که هم بر کفر خویش بماند، و مسلمان نگشت. عیسی هر دو فراهم گرفت، گفت: ان تعذب من کفر بک منهم فانهم عبادک و انت العادل فیهم، و ان تغفر لمن تاب منهم و آمن فانت عزیز لا یمتنع علیک ما ترید، حکیم فی ذلک. گفت: اگر آن کس که بر کفر خویش بماند، او را عذاب بعدل کنی، و براستی که راه بر ایشان روشن داشتی و نرفتند، و بعد از لزوم حجت کافر گشتند، و آن کس که از شرک باز گشت، و مؤمن شد، اگر بیامرزی فضل تو است، و انعام و احسان تو بروی، که ترا رسد که نپذیری و نیامرزی بعد از آن دروغ عظیم که بر ساختند، و شرک که آوردند. همین است قول حسن در معنی آیت که گفت: إِنْ تُعَذِّبْهُمْ، فباقامتهم علی کفرهم، وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فبتوبة کانت منهم، یعنی فی الدنیا فان التوبة فی الدنیا تنفعهم.
هوش مصنوعی: اگر آن‌ها را عذاب کنی، پس آن‌ها بندگان تو هستند و اگر آن‌ها را ببخشی، تو خود عزیز و حکیم هستی. عیسی (ع) می‌دانست که برخی از قومش به خدا ایمان آورده‌اند و خداوند او را بر ایمان آنها ثابت قدم نگه داشته، در حالی که بعضی دیگر هنوز بر کفر خود باقی مانده‌اند. بنابراین، او گفت: اگر کسی که به کفر خود ادامه می‌دهد را عذاب کنی، آنان بندگان تو هستند و تو در این کار عادل هستی. و اگر برای کسی که توبه کرده و مؤمن شده است، عفو کنی، این از فضل و احسان توست و هیچ چیزی نمی‌تواند مانع اراده تو شود، تو حکیم هستی. او بیان کرد که اگر کسانی که بر کفر خود باقی مانده‌اند را عذاب کنی، این عادلانه است چون راه را برای آن‌ها واضح کرده بودی و آن‌ها از آن سرپیچی کردند. و اگر کسی که از شرک برگشته و مؤمن شده، مورد رحمت تو قرار گیرد، این بدان معناست که تو بزرگ‌ترین و بخشنده‌ترین هستی و حق نداری که بعد از این حقیقت بزرگ، او را عذاب کنی. این همان گفتار نیکو است که در تفسیر آیه آمده که اگر عذاب کنی، به علت باقی ماندن آن‌ها بر کفرشان است و اگر ببخشی، به خاطر توبه‌ای است که از آن‌ها صادر شده است، زیرا توبه در این دنیا برای آن‌ها نفع دارد.
اگر کسی گوید: وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ اقتضاء آن کند که گوید: فانک انت الغفور الرحیم، تا سخن متجانس بود، و آخر لایق اول بود، پس چه حکمت را گفت: فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؟ جواب آنست که: سیاق این آیت نه بر معنی آمرزش خواستن است و دعا کردن از بهر ایشان، که عیسی دانست، و بشک نبود که رب العزة کافران را نیامرزد، لقوله تعالی: إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ. عیسی این سخن بر وجه شک نگفت، بلکه بر وجه خضوع و تسلیم و تفویض گفت و اقرار دادن که: لیس الیه من الامر شی‌ء. عبودیت خویش اظهار میکند، و الوهیت و قدرت و مشیت حق اثبات میکند، میگوید: اگر عذاب کنی کس را بر حکم تو اعتراض نه، و اگر بیامرزی و خود نیامرزی بر تو رد نه، که تویی آن عزیز که هر چه خواهی کنی، و از تو واخواست نه، حکیمی که بحکمت کنی، در آن پشیمانی نه.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید: "اگر تو آنها را ببخشایی"، این به نظر می‌رسد که باید ادامه دهد: "چرا که تو بخشنده و رحیمی". این گونه بیان متناسب و منسجم است. اما چرا در اینجا گفته شده: "چرا که تو عزیز و حکیمی"؟ پاسخ این است که محتوای این آیه صرفاً درباره درخواست آمرزش نیست، بلکه عیسی می‌دانست که خداوند متعال کافران را نمی‌بخشد. او این سخن را نه به صورت شک، بلکه با خضوع و تسلیم بیان کرد و نشان داد که نسبت به اراده خداوند هیچ اختیاری ندارد. او به عبودیت خود اعتراف می‌کند و بر قدرت و مشیت خداوند تاکید می‌ورزد و می‌گوید: اگر کسی را عذاب کنی، بر حکم تو هیچ اعتراضی نیست و اگر ببخشایی، به هیچ عنوان نمی‌توان تو را مورد سؤال قرار داد؛ زیرا تو عزیز هستی و هر کاری که بخواهی انجام می‌دهی و حکیمی که کارهایش بر اساس حکمت است و در این کار، هیچگونه پشیمانی وجود ندارد.
عن ابن عباس ان النبی (ص) قال: «یحشر الناس یوم القیامة عراة حفاة غرلا»، و قرأ (ص) «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»، فیؤمر بأمتی ذات الیمین و ذات الشمال، فأقول: اصحابی! فیقال: انهم لم یزالوا مرتدین علی اعقابهم بعدک، فأقول کما قال العبد الصالح: وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردم برهنه و بدون کفش و ختنه شده محشور می‌شوند. پیامبر (ص) آیه‌ای را می‌خواند که خداوند فرموده است: «چنان که شما را آغاز کردیم، دوباره به سوی ما برمی‌گردید». سپس به امتش اشاره می‌شود که به سمت راست و چپ هدایت می‌شوند. او می‌گوید: «ای یاران من!» اما به او پاسخ می‌دهند که یارانش بعد از او به کفر برگشته‌اند. او نیز مانند بنده صالح به خداوند می‌گوید: «من در میان آنها گواه بودم تا زمانی که در میانشان بودم، اما وقتی مرا وفات دادی، تو مراقب و ناظر بر آنها بودی و بر هر چیزی گواهی». و او اظهار می‌دارد: «اگر آنها را عذاب کنی، پس آنها بندگان تو هستند و اگر بخواهی آنها را ببخشی، تو هستی که عزیز و حکیم هستی».
قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ نافع یوم بنصب خواند، باقی برفع خوانند. وجه رفع آنست که یوم خبر هذا نهند، و معنی آنست که: قال اللَّه: الیوم یوم منفعة صدق الصادقین، و وجه نصب آنست که هذا کنایت باشد از «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»؟ یعنی اینکه اللَّه فرا عیسی گوید که: «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»؟ در آن روز گوید که صادقان را صدق بکار آید. نصب یوم بر ظرف باشد، و معنی نه آنست که آن روز هر کس که راست گوید، صدق وی سود دارد، که کافران آن روز همه راست گویند، و بر معصیت خود اقرار دهند، و ایشان را سود ندارد، بلکه معنی آنست که آن روز صادقان در دنیا و صدق ایشان در عمل آن روز سود دارد که روز پاداش کردار است.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «این روز، روز سودمند است.» برخی کلمه «روز» را منصوب می‌خوانند و برخی دیگر را مرفوع. دلیل مرفوع خواندن این است که «روز» خبر کلمه «این» خواهد بود و معنی آن این است که خداوند می‌فرماید: «امروز، روزی است که راستگویی راستگویان به کار می‌آید.» دلیل منصوب خواندن «روز» این است که می‌تواند اشاره‌ای به این سؤال باشد که «آیا تو به مردم گفتی؟» به عبارت دیگر، خداوند به عیسی می‌گوید: «آیا تو به مردم گفتی؟» در آن روز راستگویی به نفع راستگویان خواهد بود. نصب «روز» به عنوان ظرف است و معنی آن این است که در آن روز هر کس راست بگوید، راست‌گویی‌اش سودمند خواهد بود، اما کافران در آن روز همه راست خواهند گفت و به گناهان خود اعتراف می‌کنند و راست‌گویی آنان برایشان فایده‌ای ندارد. بلکه معنی این جمله آن است که در آن روز راستگویان در دنیا و صداقتشان در عمل برایشان سودمند خواهد بود، زیرا آن روز روز پاداش اعمال است.
کلبی گفت: صدق اینجا بمعنی ایمان است، یعنی ینفع المؤمنین ایمانهم.
هوش مصنوعی: کلبی معتقد است که واژه "صدق" در این زمینه به معنای ایمان است، به این معنا که ایمان مؤمنان به آنها سود می‌رساند.
قتاده گفت: فردا در قیامت دو متکلم سخن گویند: یکی روح اللَّه عیسی دیگر عدو اللَّه ابلیس. عیسی گوید: ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ الایة. ابلیس گوید: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ الایة. عیسی گوید: ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ الایة، عیسی در دنیا راستگو بود، آن صدق وی او را سود دارد. ابلیس در دنیا دروغ زن بود لا جرم صدق وی آن روز سود ندارد، اینست که اللَّه گفت: یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ.آن گه بیان ثواب کرد صادقان را: لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ حقیقت رضا آنست که بنده سر بر تقدیر نهد، و زبان اعتراض فرو بندد، که بر هیچ وجه بر حکم خدای اعتراض نکند. بو علی دقاق گفت: «لیس الرضا ان لا تحس بالبلاء، انما الرضا ان لا تعرض علی الحکم و القضاء».
هوش مصنوعی: قتاده گفت: در روز قیامت دو نفر صحبت خواهند کرد: یکی عیسی روح اللَّه و دیگری ابلیس که دشمن خداست. عیسی می‌گوید: من به آنها جز آنچه خدا دستور داده بود نگفتم. ابلیس نیز می‌گوید: خدا به شما وعده حقیقت داده است. عیسی بار دیگر تأکید می‌کند که تنها بر اساس دستور خدا صحبت کرده است. او در دنیا راستگو بود و این صداقت به او در آن روز کمک خواهد کرد. اما ابلیس در دنیا دروغگو بود و بنابراین صداقت او در آن روز به او کمکی نخواهد کرد. خداوند می‌فرماید: صداقت راستگویان به آنها نفع می‌بخشد. سپس خداوند به ثواب راستگویان اشاره می‌کند: برای آنها بهشت‌هایی است که از زیر آنها نهرها جاری است و آنها در آنجا جاودانه خواهند ماند. خداوند از آنها راضی است و آنها نیز از خدا راضی هستند. حقیقت رضا این است که بنده سر بر تقدیر خدا بگذارد و زبانش را از اعتراض باز بدارد، و به هیچ دلیلی بر حکم خداوند اعتراض نکند. بو علی دقاق می‌گوید: رضایت به این نیست که انسان درد و مصیبت را احساس نکند، بلکه رضایت به این است که به حکم و قضا اعتراض نکند.
بموسی وحی آمد که: «یا ابن عمران! رضایی فی رضاک بقضایی». بو عبد اللَّه خفیف گفت: رضا بر دو قسم است: رضا به و رضا عنه، فالرضا به مدبرا و الرضا عنه فیما یقضی.
هوش مصنوعی: وحی به موسی فرمایش کرد که: «ای پسر عمران! راضی بودن من در راضی بودن تو به قضای من است». عبد اللَّه خفیف گفت: راضی بودن به دو شکل است: یکی راضی بودن به (خود قضای الهی) و دیگری راضی بودن از (آنچه که قضا شده است). پس راضی بودن به یعنی رضایت از تدبیر الهی و راضی بودن از یعنی راضی بودن از آنچه که قضا شده است.
قال رسول اللَّه (ص): «ذاق طعم الایمان من رضی باللّه ربّا».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «کسی که خداوند را به عنوان پروردگار بپذیرد، طعم ایمان را می‌چشد».
و خلاف است میان علماء طریقت و ارباب معارف که رضا از جمله مقاماتست؟ یا از جمله احوال؟
هوش مصنوعی: بین علمای طریقت و صاحب‌نظران معارف اختلاف نظر وجود دارد که آیا رضا یکی از مقامات است یا از جمله احوال.
خراسانیان بر آنند که از جمله مقاماتست، یعنی که نهایت توکل است و کسب بنده، و عراقیان بر آنند که از جمله احوال است نه کسب بنده، یعنی نازله ایست واردی که از غیب بدل پیوندد، و دل بوی آرام گیرد. قومی گفتند: بدایت رضا مکتسب است از جمله مقامات، و نهایت آن نامکتسب از جمله احوال، و گفته‌اند: الرضا سکون القلب تحت مجاری الاحکام، و سرور القلب بمر القضاء. روی ان عمر بن الخطاب کتب الی ابی موسی: اما بعد، فان الخیر کله فی الرضا، فان استطعت ان ترضی، و الا فاصبر، ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فازوا بالجنة، و نجوا مما خافوا.
هوش مصنوعی: خراسانیان بر این باورند که مقام رضا یکی از عالی‌ترین درجات توکل و تلاش انسان است. در حالی که عراقیان به این نتیجه رسیده‌اند که رضا حالتی است که به انسان دست می‌دهد و نتیجه و ثمره آن در زندگی او نمایان می‌شود، به گونه‌ای که دل او آرامش می‌یابد. برخی دیگر گفته‌اند که رضا در آغاز به عنوان یک مقام و در نهایت به عنوان حالتی از قلب تعریف می‌شود. از نظر آن‌ها، رضا به معنای آرامش دل در مقابل قضای الهی و خوشحالی دل به واسطه آن است. همچنین، نقل قولی از عمر بن خطاب وجود دارد که در آن به ابی موسی می‌نویسد که همه خیرات در رضایت الهی نهفته است و اگر توانستی راضی باشی، در غیر این صورت باید صبر کنی، زیرا این صبر به عنوان پیروزی بزرگ محسوب می‌شود و انسان را به بهشت می‌برد و از چیزهایی که از آن می‌ترسد نجات می‌دهد.
لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ این آیت رد است بر ترسایان بر آنچه گفتند از زور و بهتان و ناسزا در خداوند جهان و جهانیان. میگوید: آسمان و زمین و هر چه در آن است همه ملک و ملک خدا است، همه رهی و بنده اوست، همه آفریده و ساخته اوست. عیسی و فریشتگان و غیر ایشان همه در ملک اوست، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وی بر همه چیز قادر است و توانا. عیسی را بی‌پدر بیافرید، و بر وی دشخوار نبود. هفت آسمان و هفت زمین راست کرد، و هر چه در آن بساخت، و او را در آن حاجت بانباز و یار نبود، و قیل: لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای خزائن السماوات، و هو المطر و خزائن الارض، و هو النبات، وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ.
هوش مصنوعی: مالکیت آسمان‌ها و زمین و هر آنچه در آن‌هاست تنها متعلق به خداوند است. این آیه به کسانی که در مورد خداوند و مسائل مربوط به او به باطل سخن می‌گویند، جواب می‌دهد. بدین معنا که تمام موجودات در آسمان‌ها و زمین، همه مخلوق و بندگان خداوند هستند و تحت سلطه او قرار دارند. عیسی و فرشتگان و دیگران نیز در همین ملکیت او هستند و او بر همه چیز تواناست. او می‌تواند بدون پدر، عیسی را بیافریند و این کار برای او دشوار نیست. همچنین او هفت آسمان و هفت زمین را خلق کرده و هر آنچه در آن‌ها موجود است، به اراده و خواست او پدید آمده است. خداوند نیاز به یاری و کمک هیچ‌کس ندارد و او به تنهایی صاحب خزائن آسمانی و زمینی است، که شامل باران و گیاهان نیز می‌شود. او بر هر چیزی تسلط و قدرت دارد.
عن شهر بن حوشب عن اسماء بنت یزید الانصاریة، قالت: کنت آخذة بزمام ناقة رسول اللَّه (ص) اذ نزلت علیه سورة المائدة، فکاد عضد الناقة ان ینکسر من ثقلها.
هوش مصنوعی: شهر بن حوشب از اسماء بنت یزید انصاری روایت می‌کند که او به دمه (گوشه) شتر پیامبر (ص) چنگ زده بود، زمانی که سوره مائده بر او نازل شد و وزن سنگینی بر شتر وارد آمد به طوری که نزدیک بود ساق شتر بشکند.