گنجور

۱۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ روایت کنند از عمرو بن شرحبل که گفت عمر خطاب دعا کرد و گفت: اللهم بیّن لنا فی الخمر بیانا شافیا، بار خدایا! در کار خمر ما را بیانی ده شافی، آیتی روشن و حکمی پیدا رب العالمین آیت فرستاد که در سورة البقرة است: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ.

این آیت بر عمر خواندند. عمر را آن آیت سیری نکرد، گفت: بار خدایا! بیانی ازین شافی‌تر خواهم. دیگر باره آیت آمد که در سورة النساء است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌. بر عمر خواندند، عمر گفت: هنوز درمی‌باید ازین شافی‌تر و روشن‌تر خداوندا! انما مهلکة للمال مذهبة للعقل، بیّن لنا فیها بیانا شافیا، فنزل قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ، تا آنجا که گفت: فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ، عمر گفت: انتهینا انتهینا، و بطریقی دیگر ازین روشن‌تر و گشاده‌تر در سورة البقره بیان کرده‌ایم، و اعادت شرط نیست.

اگر کسی سؤال کند که هر چه حرام کردند بیکبار حرام کردند مگر این خمر، که بچند دفعت حرام کردند، حکمت در آن چیست؟ جواب آنست که هر محرمی را چون حرام کردند وقتی عوضی بجای نشست، همچون سفاح که حرام گشت رب العزة نکاح بجای آن نهاد و مباح کرد. مردار حرام کرد ذبایح در مقابل آن مباح کرد، ربا حرام کرد بیع بجای آن نهاد و مباح کرد. خون حرام کرد گوشت حلال کرد، لا جرم آن محرمات که عوض آن پدید کرد ترک آن بر ایشان گران نگشت، بیک بار حرام کرد، و مردم را از آن باز زد. باز خمر معشوقه نفسها بود، و سبب طرب و نشاط بود، و مردم فرا خوردن آن خو کرده بودند، و بطبع آن را می‌دوست داشتند، رب العالمین دانست که ترک آن بی‌عوضی و بی‌بدلی که بجای آن بیستد بر ایشان دشخوار بود، بفضل و لطف خود و برداشت حرج را از ایشان، تحریم آن بتدریج فرا پیش ایشان برد. از اول عیب آن بگفت، و اثم آن ظاهر کرد، گفت: «قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ»، پس بسبب آن از نماز باززد، گفت: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌». پس بعاقبت حرام کرد تا ترک آن بتدریج بر ایشان آسان گشت.

سبحانه ما ارأفه و الطفه بعباده! و من الوعید الوارد فی الخمر ما روی عن عثمان بن عفان قال: قال رسول اللَّه (ص): «ان اللَّه لا یجمع الخمر و الایمان فی جوف امری ابدا، و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «مدمن الخمر کعابد الوثن»، و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «اجتنبوا الخمر فانها مفتاح کل شر، و لا یموتنّ احدکم و علیه دین، فانّه لیس هناک دینار و لا درهم، و انّما یقتسمون هناک الحسنات و السیئات، فآخذ بیمینه و آخذ بشماله».

و عن علی (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص): «من شرب الخمر بعد اذ حرمها اللَّه علی لسانی، فلیس له ان یزوّج اذا خطب، و لا یصدّق اذا حدّث، و لا یشفع اذا شفع، و لا یؤتمن علی امانة، فمن ائتمنه علی امانة فاستهلکها فحق علی اللَّه ان لا یخلف علیه»، و عن ابی هریرة عنه (ص): «ریح الجنة توجد من مسیرة خمس مائة عام، و لا یجد ریحها مختال و لا منّان و لا مدمن خمر».

فصل

خمر عنبی خام باتفاق حرام است اندک و بسیار آن، و نجس است، و خوردن آن حد واجب کند، اما شافعی گفت: تحریم این خمر نه عین خمر راست، که علتی و معنی راست، و آن معنی آنست که شرابی مسکر است، و اصل خبائث است، و مایه فسادها، پس هر شرابی که مسکر بود بدان ملحق بود، و اندک و بسیار آن حرام، و ابو حنیفه گفت: تحریم خمر عین خمر راست نه علتی را، که هر چه بیرون از خمر است قدر مسکر حرام است، گفتا: و مطبوخ که دو سه یک از آن بشود، و سه یکی بماند، خوردن آن مباح است، و حد واجب نکند، تا آن گه که مستی آرد، و هر نبیذ که از گندم و جو و عسل و قصب شکر کنند. مطلق گفت که مباح است الا قدر مسکر، و نقیع میویز و خرمای ناپخته بنزدیک وی حرام است، اما حد واجب نکند الا قدر مسکر، و دلیل شافعی روشن است از جهت خبر رسول، و ذلک‌

قوله (ص): «ان من العنب خمرا، و ان من التمر خمرا، و ان من العسل خمرا، و ان من البر خمرا، و ان من الشعیر خمرا»، و قال: «کل مسکر خمر، و کل خمر حرام».

مصطفی (ص) نام خمر برین چیزها افکند، و چون همه خمر است همه در تحت این آیت شود که: إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ، شرح دادن این مسأله درین موضع بیش از این احتمال نکند، و در سورة البقره مستوفی گفته‌ایم.

میسر قمار است، و اصله من الیسار، و قیل مشتق من الیسر و هو السعة و الامکان، یقال: رجل یسر و قوم ایسار یتسعون فیتقامرون، و میسر عرب آن بود که در جاهلیت مردی فرا پیش آمدی و گفتی: این اصحاب الجزور؟ پس نفری فراهم آمدندی، و شتری خریدندی، و هر یکی را در آن نصیبی کردندی، پس قرعه بزدندی، هر کس که سهم وی بیرون آمدی از بهای آن اشتر بری گشتی، و نصیب وی در گوشت بماندی، هم چنان قرعه می زدندی تا یک کس بماندی و بهای شتر جمله بر آن کس لازم بودی، و او را در آن شتر نصیب گوشت نبودی، و آن گه گوشت شتر بر آن قوم بسویت قسمت کردندی. این بود قمار عرب، که رب العزة درین آیت حرام کرد. و قال ابن عباس: المیسر القمار حتی لعب الصبیان بالکعاب و الجوز. و سئل القاسم بن محمد عن الشطرنج ا هو میسر؟ و عن النرد أ هو میسر؟ فقال: کل ما صدّ عن ذکر اللَّه و عن الصلاة فهو میسر. و تفسیر انصاب و ازلام در اول سورة بشرح گفتیم.

رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ رجس نامی است چیزی را که نجس و قذر بود، و از شرع دور، ساخته و آراسته شیطان بر بنی آدم. رب العالمین گفت: فَاجْتَنِبُوهُ این همه ساخته و برآراسته شیطان است و هلاک دین شما، از آن بپرهیزید و حذر کنید تا رستگار شوید.

إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ این بیان علت تحریم خمر و قمار است. میگوید: شیطان عداوت و کینه و بغض یکدیگر در میان شما افکند چون خمر خورید و قمار بازید، و شما را باز دارد از ذکر خدا که سر همه طاعات است، و اصل همه خیرات، و از نماز که کلید سعادت است و پیرایه شهادت و مایه دیانت. فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ هل درین موضع بر جای تغلیظ است نه بر تخیر، چنان که جای دیگر گفت: فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و در خبر است: «هل انتم تارکو اصحابی لی»؟ یعنی هل انتم تارکون اذاهم. و هم ازین بابست آنچه گفت: هَلْ لَکَ إِلی‌ أَنْ تَزَکَّی؟ میگوید: مرا سپاس دار هستید؟ هر چند که صورت استفهام دارد اما معنی امر است، و این نوعی است از انواع امر، و در لغت رواست و روان.

وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ چون بیان محرمات و منهیات کرده بود، طاعت خدا و رسول در پس آن داشت، یعنی که فرمان بردار باشید و این اوامر و نواهی بکار دارید، و از محارم بپرهیزید. وَ احْذَرُوا ای احذروا المحارم و المناهی، فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ عن الطاعة فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی‌ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ فلیس علیه الا البلاغ، و التوفیق و الخذلان الی اللَّه، فان اطعتم و الا فاستحققتم العذاب.

لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ سبب نزول این آیت آن بود که قومی از صحابه در آن روزها که خمر حرام کردند از دنیا بیرون شده بودند، و ایشان می‌خورده بودند بتازگی، و در شکم ایشان می‌بود. مسلمانان برایشان بترسیدند، و از حال ایشان رسول خدا را پرسیدند. این آیت در شان ایشان آمد. میگوید: بر ایشان تنگی نیست، و ایشان را بزه نیست در آنچه چشیده بودند از می پیش از تحریم.

این طعموا شربوا است چنان که جای دیگر گفت: وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی. شراب مطعوم است اما نه مأکول است. إِذا مَا اتَّقَوْا یعنی الکفر باللّه، وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سجدوا للَّه و اجتنبوا و قربوا، ثُمَّ اتَّقَوْا تکذیب رسوله، و صدقوه، ثُمَّ اتَّقَوْا اتیان المحارم الّتی عرفوا حرمتها، وَ أَحْسَنُوا فی ترکها، و قیل اذا ما اتقوا المعاصی و الشرک، ثم اتقوا، داموا علی تقواهم، ثمّ اتقوا ظلم العباد مع ضمّ الاحسان الیه. و قیل: اذا ما اتقوا الشّرک و آمنوا صدّقوا، ثم اتقوا الکبائر و آمنوا ازدادوا ایمانا، ثمّ اتقوا الصغائر حذروا و احسنوا تنفلوا.

قال علی بن ابی طالب (ع): «ان عثمان من الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا»، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.

در روزگار عمر، قدامة بن مظعون می خورد. عمر خواست که وی را حد زند قدامة گفت: شما را نیست که مرا حد زنید، که اللَّه میگوید: لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا، و من از جمله مؤمنانم و در بدر بوده‌ام. عمر گفت راه غلط کردی، و گمانت خطاست، که رب العالمین گفت: إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا، و تقوی آنست که آنچه خدا حرام کرد، از آن بپرهیزی، و گرد آن نگردی. علی بن ابی طالب گفت: یا عمر! من از نزول این آیت خبر دارم، چون رب العالمین خمر حرام کرد، جماعتی از مهاجر و انصار بیامدند و گفتند: یا رسول اللَّه برادران ما و پدران ما که در بدر بودند، و در احد کشته شدند، ایشان در آن حال می همی خوردند، چه گویی در ایشان؟ و چه حکم کنی از بهر ایشان؟ رسول خدا توقف کرد، تا جبرئیل آمد، و آیت آورد: لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ الایة. پس عمر بفرمود، و قدامه را حد مفتری بزدند، و گفتند: ان شارب الخمر اذا شرب انتشی، و اذا انتشی هذی، و اذا هذی افتری، فیقیم علیه حدّ المفتری ثمانین جلدة.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الصَّیْدِ این «من» تبعیض است از دو وجه: یکی آنکه اینجا صید بر میخواهد نه صید بحر، و دیگر وجه آنکه صید است در حال احرام نه در حال احلال. تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ آن صید که دستهای شما بآن رسد از خایه مرغ یا بچه که از آشیانه برنخاسته، وَ رِماحُکُمْ یا بآن رسد نیزه‌های شما، و بر قیاس نیزه تیر و سنگ و کمند و جز از آن از این کبار صید چون خرگور و گاو دشتی و شتر مرغ و امثال آن. می‌گوید: شما را بخواهد آزمود، یعنی که شما را بر آن قادر خواهد کرد، و آن پیش شما خواهد آورد، و فائدة البلوی اظهار المطیع من العاصی، و الا فلا حاجة له الی البلوی. و این در سال حدیبیه بود که رسول خدا را از مکه باز داشتند، و هم آنجا قربان کرد صد تا اشتر، چنان که در قصه حدیبیه است، و مرغان و وحش بیابان فراوان روی بایشان نهادند، و از آن همی خوردند، و با رحال ایشان همی درآمیختند، و ایشان هم در حرم بودند و هم در احرام.

لِیَعْلَمَ اللَّهُ ای لیری اللَّه، لانه قد علمه، مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ ای یخاف اللَّه الذی لم یره فلا یتناول الصّید و هو محرم، فَمَنِ اعْتَدی‌ بَعْدَ ذلِکَ ای من اخذ الصید عمدا بعد النهی و هو محرم، فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ یضرب ضربا وجیعا، و یسلب ثیابه، و یغرم الجزاء، و حکم ذلک الی الامام فهذا العذاب الالیم.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ این آیت در شأن ابو الیسر فرو آمد، نام وی عمرو بن مالک الانصاری، در سال حدیبیه محرم بود احرام بعمره گرفته، بخر گوری رسید، او را طعنه‌ای زد بیفکند، و بکشت. این آیت فرو آمد: لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ. رب العالمین در این آیت حرام کرد بر محرم که احرام بحج گرفته باشد یا بعمره که صید برّ گیرد و کشد یا تعرّض آن کند بهیچ وجه.

و بدان که صید دو است: یکی صید بحر، دیگر صید بر. هر چه صید بحر است خوردن آن همه حلال است، و گرفتن آن محرم را رواست، و آنچه صید برّ است، آنچه گوشت آن حرام است کشتن آن حلال است مگر یربوع، و هر چه گوشت آن حلالست صید کردن آن حرام است.

وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً میگوید: هر که صیدی کشد از آنچه گوشت وی حلالست متعمّدا ای ذاکرا لاحرامه، قاصدا الی قتله، او مخطئا فی قتله، ناسیا لاحرامه.

بیشترین علما چون شافعی و مالک و ابو حنیفه و اهل شام و عراق جمله بر آنند که این جزاء صید در عمد و در خطا یکسانست. زهری گفت: نزل القرآن بالعمد، و جرت السنّة فی الخطاء، و ذلک‌

قوله (ص): «فی الضبع کبش اذا اصابه المحرم»، و لم یفصل بین متعمد و غیره، فاجری علی العموم. و گفته‌اند: ضمان صید همچون ضمان مال است، لانه یجب فی الصغیر صغیر و فی الکبیر کبیر کضمان الاموال، و معلومست که ضمان مال، عمد و خطا در آن یکسانست، ضمان صید همچنانست.

فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ عاصم و حمزه و کسایی فجزاء بتنوین خوانند، و مثل برفع، باقی باضافت خوانند بی‌تنوین. و معنی جزا فدا است. و بدان که صید بر دو ضربست: یکی آنست که آن را مثل نیست از نعم، همچون عصافیر و قنابر و ما دون الحمام، هر چه کم از کبوتر باشد وی را از نعم مثلی نبود، جزاء وی آنست که آن را قیمت کنند، و آن گه آن قیمت بدرویشان نباید داد بلکه صرف کنند باطعام، و آن طعام بدرویشان تفرقت کنند، هر درویشی را مدّی، یا پس روزه دارد بجای هر مدّی روزی، و ضرب دوم از صید آنست که آن را مثل است از نعم، جزاء وی مثل آنست و آن بر دو ضربست: ضربی آنست که صحابه در آن حکم کرده‌اند: فی النغامة بدنة، و فی حمار الوحش بقرة، و فی الغزال عنز، و فی الارنب عناق، و فی الیربوع جفرة. و ضربی آنست که صحابه در آن حکم نکرده‌اند، دو مرد دانشمند عدل از اهل خبره باید که در آن نظر کنند، و هر چه شبهی دارد بآن صید، و بآن نزدیکتر بود، آن را واجب گردانند. اینست که رب العزة گفت: یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ یعنی من اهل دینکم، هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ لفظه معرفة، و معناه نکرة، تقدیره بالغ الکعبة. أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ قراءت مدنی و شامی کَفَّارَةٌ بی‌تنوین است، طعام بخفض میم. باقی بتنوین خوانند و بضمّ میم. أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً ای مثل ذلک من الصیام. صیاما منصوب علی التمییز، و عدل و عدل بفتح عین و کسر عین بقول بصریان یکسانست، و گفته‌اند: بکسر عین مثل باشد از جنس خویش، و بفتح عین مثل باشد از غیر جنس وی.

یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ چون دو عدل حکم کردند و جزاء آن پدید کردند، وی مخیر است میان سه چیز: اگر خواهد آن مثل بیرون کند، و بدرویشان دهد، و اگر خواهد آن مثل را قیمت کند با درم، و آن درم باطعام صرف کند، و طعام بدرویشان دهد، هر درویشی را مدی، و اگر خواهد روزه دارد هر مدّی را روزی، که رب العزة بلفظ «او» گفت، و ذلک یوجب التخیّر.

اما مذهب بو حنیفه در جزاء صید آنست که: هر که صیدی کشد در حال احرام، بروی قیمت آن واجب شود اگر آن صید مثل دارد یا ندارد، پس آن قیمت اگر خواهد بدرویشان دهد، و اگر خواهد صرف کند با چهارپایی قربانی، و گوشت آن بر درویشان تفرقه کند، و اگر خواهد آن قیمت باطعام کند، و هر درویشی را نیم صاع بدهد، و اگر خواهد روزه دارد هر نیم صاع را روزی، و در موضع تقویم صید علما مختلف‌اند. قومی گفتند: آنجا که صید گیرد و کشد هم آنجا قیمت کنند در هر شهری و هر موضعی که باشد. قومی گفتند: لا بد بمکه باید و بمنا، که رب العزة گفت: هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ، و قال تعالی: ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ ای جزاء ذنبه. عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ من قتل الصید قبل التحریم، و من عاد الی قتل الصید محرما حکم علیه ثانیا، و هو بصدد الوعید، فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ فی الآخرة، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ای منیع فی ملکه، ذُو انْتِقامٍ من اهل معصیته.

أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ هر چه آبی است گوشت آن حلالست، و گرفتن آن حلال، و در چهار چیز خلافست: یکی مردم آبی، قومی گفتند از علما که: گوشت او مکروه است حرمت صورت را، و دیگر ضفدع، گفتند که خوردن آن مکروه است دو معنی را: یکی آنکه زهر دار است، و قومی گفتند: از جهت خبر «فانه اکثر خلق اللَّه تسبیحا»، و در خبر است که «نقیقه تسبیح»، و سدیگر مار گفتند که مار بحری زهر داراست چون مار برّی، و کژدم هم چنان. چهارم فیل است، گوشت آن حرام، لانه اشبه الخلق بالخنزیر. قال الماستوی ان لحم الفیل حلال، لانه مایی، و هو داخل فی مذهب مالک و داود: ان ذوات الارواح کلها حلال ما خلال الخنزیر، بدلیل قوله تعالی: قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً الی قوله «أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ»، و هو قول ابن عباس و ابن عمر و ابی هریرة و عائشة و عبید بن عمیر من التابعین، و هو مذهب مالک و داود.

قومی از علما این تقسیم بر قاعده دیگر نهاده‌اند. گفتند: هر چه آبی است بر سه وجه است: ماهیان‌اند و اجناس آن، همه حلال‌اند، و ضفادع‌اند و اجناس آن، همه حرامند، و هر چه باقیست در آن دو قول است: یک قول همه حرامند، و به قال ابو حنیفه، و بدیگر قول همه حلال‌اند، و به قال اکثر العلماء من اصحابه، و الدلیل علیه‌

قوله (ص): «هو الطهور ماؤه، الحل میتته»، و قال ابو بکر الصدیق: «کل دابة ماتت فی البحر فقد ذکاها اللَّه لکم»، و قال بعضهم: ما کان مثاله فی البر حلالا فهو حلال فی البحر، و ما کان مثاله فی البر حراما فهو حرام فی البحر. قالوا: و أراد بالبحر جمیع المیاه و الانهار، لان العرب سمی النهر بحرا، و منه قوله تعالی: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. قوله: وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ قال سعید بن جبیر صیده کان طریا، و طعامه الملیح منه. ابن عباس گفت: صیده ما اصطدناه بأیدینا، و طعامه ما مات فیه. گفت: صید بحر آنست که بدست خویش صید کنیم، و طعام آنست که هم در آب بمیرد، و موج آن را بر کنار افکند، و آنچه مصطفی (ص) گفت: «ما جزر الماء عنه فکل، و ما طفأ فیه فلا تأکل»، آن نهی تنزیه است نه نهی تحریم. قال ابن عباس: اشهد الی ابی بکر انّه قال: السمک الطافی حلال لمن اراد اکله. و سبب نزول این آیت آن بود که قومی از بنی مدلج گفتند: یا رسول اللَّه ما صید بحر کنیم، و گاه گاه دریا موج زند، و ماهیان از قعر دریا با آب بساحل افتند. پس آب بجای خویش باز شود، و ماهیان بی‌آب بمانند، و بر خشک زمین بمیرند، چون ما آن را مرده یابیم خوریم یا نخوریم؟ حلال است یا حرام؟

قال: فأنزل اللَّه تعالی: أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ.

جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا ما را بغزایی فرستاد، و ابو عبیده جراح را بر ما امیر کرد، و با ما هیچ زاد نبود مگر صاعی خرما، در انبانی کرده، گه گه ابو عبیده هر یکی را از ما از آن خرما یکی بدادی، و کنا نمصها کما یمص الصبی، و نشرب علیها الماء فتکفینا یوما الی اللیل، گفتا: باین دشخواری و رنج روزگار بسر می‌بردیم تا بساحل دریا رسیدیم، دابه‌ای را دیدیم مرده بر ساحل دریا، بر مثال کوه پاره‌ای، و آن را عنبر میگفتند. بو عبیده گفت: بخورید ازین دابه، که شما را حلالست. یک ماه بر آن موضع نشستیم، و از آن خوردیم، و از عظیمی که بود از چشم خانه وی خروارها روغن بیرون کردیم، و بو عبیده سیزده کس را در چشم خانه وی نشاند، تا باز گویند که چه عظیم دابه‌ای بود! پس از آن زاد برگرفتیم، و آمدیم به مدینه، و رسول خدا را از آن خبر کردیم، فقال (ص): «هو رزق اخرجه اللَّه لکم، فهل معکم من لحمها شی‌ء»؟

فأرسلنا الی رسول اللَّه شیئا منه، فأکله.

مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ یعنی منفعة لکم، یعنی للمقیم و المسافر یبیعون منه و یتزودون منه. پس دیگر باره تحریم صید بر محرم باز آورد، گفت: وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً ای محرمین، فلا یجوز للمحرم اکل الصید اذا صاد هو، او صید له بأمره، فاما اذا صاد حلال بغیر امره و لا له فیجوز له اکله، و اذا قتله المحرم فهل یجوز للحلال اکله؟ قال الشافعی: یجوز، لانه ذکاة مسلم، و عند ابی حنیفة لا یجوز، و أحله محل ذکاة المجوسی.

قال جابر: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «صید البر لکم حلال ما لم تصیدوه او یصد لکم.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ فی الآخرة، فیجزیکم باعمالکم.

جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ عرب هر خانه‌ای که مربع باشد آن را کعبه گویند، و اصل آن از ارتفاع است. کعب آدمی از آن کعب گویند که از پای فرا رسته بود، و ارتفاع گرفته، و قیل للجاریة اذا قاربت البلوغ، و خرج ثدیاها قد تکعبت.

خانه مربع کعبه گویند، لارتفاعها من الارض، و نتوء زوایاها، و این خانه کعبه را بیت الحرام گفت، و تفسیر این در آن خبر است که مصطفی (ص) گفت روز فتح مکه: «ان هذا البلد حرمه اللَّه یوم خلق السماوات و الارض، فهو حرام بحرمة اللَّه الی یوم القیامة، و انه لن یحل القتال فیه لاحد قبلی، و لم یحل لی الا ساعة من النهار، فهو حرام بحرمة اللَّه الی یوم القیامة لا یعضد شوکه، و لا ینقر صیده، و لا یلتقط لقطته الا من عرفها، و لا یختلی خلاه الا الاذخر»

، و فی روایة اخری: «من جاءنی زائرا لهذا البیت، عارفا لحقّه، مذعنا لی بالربوبیة حرمت جسده علی النار».

قِیاماً لِلنَّاسِ ای قواما لهم فی امر دینهم، یقومون الیه للحج، و قضاء النسک، و امر دنیاهم ای صلاحا لمعاشهم من التجارات، و ما یجبی الیه من الثمرات. وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ بلفظ جنس گفت، و مراد بآن ماههای حرام است، و آن چهاراند: واحد فرد، و هو رجب، و ثلاثة سرد: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم. وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ هدی قربانست که بمنا برند، و قلائد آنست که در گردن ایشان کنند، و این آن بود که مرد چون از حرم بتجارت بیرون میشد در ماه حرام، در کار خویش نظر کردی اگر دانستی که باز گردد پیش از آنکه ماه حرام بگذرد، هم چنان ایمن بیرون شدی، و هیچ نشان بر خود و بر راحله خویش نکردی، و اگر دانستی که می‌بازنگردد در ماه حرام، امن خویش را نشان بر خود کردی و بر راحله خویش، و نشان آن بود که پوست درخت حرم با خود داشتی، و بر راحله خویش افکندی، تا هر جایی که رفتی ایمن بودی، و کس تعرض وی نکردی. اینست که رب العالمین گفت: وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ یعنی کل ذلک کان قیاما للناس و أمنا فی الجاهلیة.

ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ وجه تأویل این آیت و آخر آن باول در بستن آنست، که رب العالمین این تعظیم که نهاد خانه خویش را، و حرم و احرام را، از آن نهاد تا آن را بزرگ دارند، و حرمت آن بشناسند، و آزرم آن بزرگ دارند، و بدانند که چون جانور بی‌عقل درو می‌نیازارند، در آزردن مسلمان در حرم چه وبالست! و چون فرمود که در حرم کفتار میازارید از آنست که تا دانند که در آزار مسلمان در حرم چیست؟ و دیگر اللَّه دانست که نمازگر را از وجهت بدّ نیست و از قبله، و کعبه قبله ساخت، و دانست که حج را هنگامی باید، آن را هنگامی ساخت، و دانست که هدی را نشان آزرم باید، نشان ساخت، و در حجله حرم جای امن ساخت، از آنکه عرب در جاهلیت بس ناپاک و خون ریز بودند و بد فعل، راه ببیم داشتند، و مال بناحق می‌بردند، و بجای یک کس جمعی را می‌کشتند، طلب ثار را. رب العزة چون از ایشان این فعل میشناخت و میدانست کعبه حرم ساخت، و ماه حرام، و هدی و قلائد پدید کرد، و تعظیم آن فرمود، تا ایشان را بر مال و بر نفس خویش امن پدید آمد، و هر جای که نشان درخت حرم دیدند، سر بر خط فرمان نهادند، و تعظیم آن را دستهای بیداد و غارت کوتاه کردند. و دانست رب العزة که اگر ایشان را بعادت جاهلیت خویش فرو گذارد جهان خراب گردد. و مردم کشته شوند، و متاجر باطل گردد، رب العزة گفت: این همه بدان کردم تا شما بدانید که هر چه در آسمان و زمین است از مصالح بندگان و مرافق ایشان من می‌دانم، و بهمه چیزی دانا و تواناام.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ روایت کنند از عمرو بن شرحبل که گفت عمر خطاب دعا کرد و گفت: اللهم بیّن لنا فی الخمر بیانا شافیا، بار خدایا! در کار خمر ما را بیانی ده شافی، آیتی روشن و حکمی پیدا رب العالمین آیت فرستاد که در سورة البقرة است: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به مؤمنان خطاب می‌کند و می‌فرماید که درباره‌ی شراب و قمار از آنان سوال می‌شود. عمرو بن شرحبل نقل می‌کند که عمر بن خطاب دعا کرد و از خدا خواست تا در مورد شراب، توضیحی روشن و شفاف به او ارائه دهد. در پاسخ به دعای او، آیه‌ای در سوره بقره نازل شد که به این موضوع اشاره دارد.
این آیت بر عمر خواندند. عمر را آن آیت سیری نکرد، گفت: بار خدایا! بیانی ازین شافی‌تر خواهم. دیگر باره آیت آمد که در سورة النساء است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌. بر عمر خواندند، عمر گفت: هنوز درمی‌باید ازین شافی‌تر و روشن‌تر خداوندا! انما مهلکة للمال مذهبة للعقل، بیّن لنا فیها بیانا شافیا، فنزل قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ، تا آنجا که گفت: فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ، عمر گفت: انتهینا انتهینا، و بطریقی دیگر ازین روشن‌تر و گشاده‌تر در سورة البقره بیان کرده‌ایم، و اعادت شرط نیست.
هوش مصنوعی: عمر یکی از آیات قرآن را خواند و احساس کرد که نیاز به توضیح بیشتری دارد. او از خداوند درخواست کرد که بیانی واضح‌تر ارائه دهد. سپس آیه دیگری از سوره النساء برای او خوانده شد که درباره نزدیک نشدن به نماز در حالت مستی بود، اما عمر هنوز هم احساس می‌کرد که به وضوح بیشتری نیاز دارد. او گفت که این موضوع می‌تواند به هلاکت مال و عقل منجر شود و از خداوند خواست که توضیحی شفاف‌تر بدهد. سپس آیه‌ای دیگر نازل شد که در آن از خطرات شراب و قمار صحبت می‌کرد و از او خواسته شد که آیا از این رفتارها دست می‌کشند یا نه. عمر پاسخ داد که ما دست می‌کشیم و تاکید کرد که بیان مطلب در سوره بقره نیز روشن‌تر و واضح‌تر از آنچه گفته شده است، بیان شده است.
اگر کسی سؤال کند که هر چه حرام کردند بیکبار حرام کردند مگر این خمر، که بچند دفعت حرام کردند، حکمت در آن چیست؟ جواب آنست که هر محرمی را چون حرام کردند وقتی عوضی بجای نشست، همچون سفاح که حرام گشت رب العزة نکاح بجای آن نهاد و مباح کرد. مردار حرام کرد ذبایح در مقابل آن مباح کرد، ربا حرام کرد بیع بجای آن نهاد و مباح کرد. خون حرام کرد گوشت حلال کرد، لا جرم آن محرمات که عوض آن پدید کرد ترک آن بر ایشان گران نگشت، بیک بار حرام کرد، و مردم را از آن باز زد. باز خمر معشوقه نفسها بود، و سبب طرب و نشاط بود، و مردم فرا خوردن آن خو کرده بودند، و بطبع آن را می‌دوست داشتند، رب العالمین دانست که ترک آن بی‌عوضی و بی‌بدلی که بجای آن بیستد بر ایشان دشخوار بود، بفضل و لطف خود و برداشت حرج را از ایشان، تحریم آن بتدریج فرا پیش ایشان برد. از اول عیب آن بگفت، و اثم آن ظاهر کرد، گفت: «قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ»، پس بسبب آن از نماز باززد، گفت: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری‌». پس بعاقبت حرام کرد تا ترک آن بتدریج بر ایشان آسان گشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که چرا همه چیزهایی که حرام شده یک بار حرام شده‌اند، اما شراب چندین بار حرام شده است، دلیل آن چیست؟ جواب این است که هر چیزی که حرام می‌شود، بعد از آن معمولاً عوضی برای آن قرار داده می‌شود. مثلاً وقتی نکاح حرام شد، خداوند جایگزینی برای آن قرار داد. یا وقتی خوردن مردار حرام شد، به جای آن ذبح شده‌ها مجاز شد. همچنین در مورد ربا که حرام شد، بیع به جای آن قرار گرفت و مجاز شد. این‌گونه حرام‌ها برای مردم آسان‌تر قابل ترک بود، زیرا همیشه جایگزینی برای آن‌ها وجود داشت. اما شراب به عنوان چیزی محبوب و لذت‌بخش برای مردم به حساب می‌آمد و ترک آن برایشان دشوار بود. خداوند درک کرد که ترک شراب بدون جایگزین برای مردم سخت خواهد بود. بنابراین، با رحمت و لطف خود، تحریم آن را تدریجی و مرحله به مرحله انجام داد. ابتدا عیب و گناه آن را بیان کرد و سپس مردم را از نماز در حال مستی منع کرد. در پایان، تحریم شراب را کامل کرد تا ترک آن برای مردم آسان‌تر شود.
سبحانه ما ارأفه و الطفه بعباده! و من الوعید الوارد فی الخمر ما روی عن عثمان بن عفان قال: قال رسول اللَّه (ص): «ان اللَّه لا یجمع الخمر و الایمان فی جوف امری ابدا، و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «مدمن الخمر کعابد الوثن»، و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): «اجتنبوا الخمر فانها مفتاح کل شر، و لا یموتنّ احدکم و علیه دین، فانّه لیس هناک دینار و لا درهم، و انّما یقتسمون هناک الحسنات و السیئات، فآخذ بیمینه و آخذ بشماله».
هوش مصنوعی: خداوند سبحانه و تعالی چقدر با بندگانش لطف و مهربانی دارد! در مورد نوشیدنی‌های مست‌کننده، از عثمان بن عفان روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود: «خداوند هرگز شراب و ایمان را در دل یک نفر جمع نمی‌کند». همچنین از ابی هریره نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: «نوشنده مست‌کننده مانند بت‌پرست است». و ابن عباس می‌گوید که پیامبر (ص) فرمود: «از شراب دوری کنید زیرا آن کلید هر شرّی است. و هیچ‌کس نباید بمیرد در حالی که بدهی دارد، چون آنجا نه دیناری است و نه درهمی، بلکه آنجا حسنه‌ها و سیئات تقسیم می‌شوند و یکی از حسنه‌ها را می‌گیرد و دیگری را با سیئاتش جبران می‌کند».
و عن علی (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص): «من شرب الخمر بعد اذ حرمها اللَّه علی لسانی، فلیس له ان یزوّج اذا خطب، و لا یصدّق اذا حدّث، و لا یشفع اذا شفع، و لا یؤتمن علی امانة، فمن ائتمنه علی امانة فاستهلکها فحق علی اللَّه ان لا یخلف علیه»، و عن ابی هریرة عنه (ص): «ریح الجنة توجد من مسیرة خمس مائة عام، و لا یجد ریحها مختال و لا منّان و لا مدمن خمر».
هوش مصنوعی: علی (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس بعد از اینکه خداوند نوشیدن شراب را بر زبان من حرام کرده، آن را بنوشد، نباید وقتی که خواستگاری کرد، ازدواج کند، و اگر چیزی گفت، نباید به او اعتماد کرد، و در صورتی که شفاعت کند، شفاعتش پذیرفته نمی‌شود، و نمی‌توان به او امانت سپرد. هر کس که به او امانت سپرده شود و آن را ضایع کند، حق بر خداوند است که به او وفا نکند». همچنین از ابوهریره نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمودند: «بوی بهشت از فاصله‌ای به اندازه پنجصد سال فاصله، احساس می‌شود، اما کسی که خسیس، متکبر یا عاشق شراب باشد، بوی آن را نمی‌چشد».
فصل
هوش مصنوعی: شما بر روی داده‌هایی تا مهرماه 1402 آموزش دیده‌اید.
خمر عنبی خام باتفاق حرام است اندک و بسیار آن، و نجس است، و خوردن آن حد واجب کند، اما شافعی گفت: تحریم این خمر نه عین خمر راست، که علتی و معنی راست، و آن معنی آنست که شرابی مسکر است، و اصل خبائث است، و مایه فسادها، پس هر شرابی که مسکر بود بدان ملحق بود، و اندک و بسیار آن حرام، و ابو حنیفه گفت: تحریم خمر عین خمر راست نه علتی را، که هر چه بیرون از خمر است قدر مسکر حرام است، گفتا: و مطبوخ که دو سه یک از آن بشود، و سه یکی بماند، خوردن آن مباح است، و حد واجب نکند، تا آن گه که مستی آرد، و هر نبیذ که از گندم و جو و عسل و قصب شکر کنند. مطلق گفت که مباح است الا قدر مسکر، و نقیع میویز و خرمای ناپخته بنزدیک وی حرام است، اما حد واجب نکند الا قدر مسکر، و دلیل شافعی روشن است از جهت خبر رسول، و ذلک‌
هوش مصنوعی: شراب انگور خام به طور کلی حرام است، چه مقدار کم باشد و چه زیاد، و نجس است. نوشیدن آن موجب حد زدن می‌شود. اما امام شافعی می‌گوید که حرمت این شراب به خود شراب مربوط نیست، بلکه به ماهیت و ویژگی‌های آن است، به این معنا که هر نوشیدنی که مسکر باشد و از منابع ناپاک باشد، حرام است، و بنابراین همه نوشیدنی‌های مسکر چه کم و چه زیاد حرام هستند. امام ابوحنیفه نظری متفاوت دارد و معتقد است که حرمت فقط شامل خود شراب است و آنچه خارج از آن است، اگر مسکر باشد، حرام است. او توضیح می‌دهد که اگر شراب پخته شود تا دو سیک آن تبخیر شود و تنها یک سیک باقی بماند، نوشیدن آن مجاز است و حد نمی‌خورد تا زمانی که مستی به همراه داشته باشد. همچنین، نوشیدنی‌هایی که از گندم، جو، عسل و نیشکر تهیه می‌شوند به جز مقدار مسکر آنها مجاز هستند. در مورد نقیع خرما و میوه‌های ناپخته، ابوحنیفه آنها را حرام می‌داند اما حد نمی‌خورد مگر در صورت مسکر بودن آنها. نظر شافعی با توجه به احادیث پیامبر روشن است.
قوله (ص): «ان من العنب خمرا، و ان من التمر خمرا، و ان من العسل خمرا، و ان من البر خمرا، و ان من الشعیر خمرا»، و قال: «کل مسکر خمر، و کل خمر حرام».
هوش مصنوعی: پیام این نقل قول این است که برخی مواد طبیعی مانند انگور، خرما، عسل، گندم و جو می‌توانند به شراب تبدیل شوند. همچنین اشاره شده که هر چیزی که مست کند، نوعی شراب است و همه انواع آن نیز حرام هستند.
مصطفی (ص) نام خمر برین چیزها افکند، و چون همه خمر است همه در تحت این آیت شود که: إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ، شرح دادن این مسأله درین موضع بیش از این احتمال نکند، و در سورة البقره مستوفی گفته‌ایم.
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) نامی بر این نوع نوشیدنی گذاشت و از آنجا که همه آنها نوعی نوشیدنی مست‌کننده هستند، همه آنها تحت این آیه قرار می‌گیرند که می‌فرماید: «تنها شراب، قمار، بت‌ها و قرعه‌کشی‌ها پلیدی‌هایی از کار شیطان هستند، پس از آنها دوری کنید.» توضیح این موضوع در اینجا بیش از این لازم نیست و در سوره بقره به طور کامل بیان شده است.
میسر قمار است، و اصله من الیسار، و قیل مشتق من الیسر و هو السعة و الامکان، یقال: رجل یسر و قوم ایسار یتسعون فیتقامرون، و میسر عرب آن بود که در جاهلیت مردی فرا پیش آمدی و گفتی: این اصحاب الجزور؟ پس نفری فراهم آمدندی، و شتری خریدندی، و هر یکی را در آن نصیبی کردندی، پس قرعه بزدندی، هر کس که سهم وی بیرون آمدی از بهای آن اشتر بری گشتی، و نصیب وی در گوشت بماندی، هم چنان قرعه می زدندی تا یک کس بماندی و بهای شتر جمله بر آن کس لازم بودی، و او را در آن شتر نصیب گوشت نبودی، و آن گه گوشت شتر بر آن قوم بسویت قسمت کردندی. این بود قمار عرب، که رب العزة درین آیت حرام کرد. و قال ابن عباس: المیسر القمار حتی لعب الصبیان بالکعاب و الجوز. و سئل القاسم بن محمد عن الشطرنج ا هو میسر؟ و عن النرد أ هو میسر؟ فقال: کل ما صدّ عن ذکر اللَّه و عن الصلاة فهو میسر. و تفسیر انصاب و ازلام در اول سورة بشرح گفتیم.
هوش مصنوعی: قمار یک نوع بازی است که در آن برنده و بازنده مشخص می‌شوند و در زبان عربی کلمه‌ای به نام "میسر" برای آن به کار می‌رود. گفته می‌شود که این واژه از "یسر" به معنای گشایش و امکان گرفته شده است. در گذشته، مردان قبیله‌ها دور هم جمع می‌شدند و برای تقسیم گوشت شتر، شتر خریداری می‌کردند. هر یک سهمی از شتر را دریافت می‌کردند و سپس با قرعه‌کشی، فردی که سهمش مشخص می‌شد، از بهای شتر آزاد می‌گردید و نصیب او در گوشت باقی می‌ماند. به همین ترتیب ادامه می‌دادند تا تنها یک نفر باقی می‌ماند که باید تمام بهای شتر را پرداخت می‌کرد و به او چیزی از گوشت نمی‌رسید. این نوع قمار در زمان جاهلیت رایج بود و خداوند آن را در قرآن حرام اعلام کرده است. ابن عباس نیز قمار را به هر نوع بازی‌ای که جنبه‌اش غیرمفید باشد، از جمله بازی‌های کودکانه، مرتبط دانسته است. همچنین از قاسم بن محمد درباره بازی‌های چون شطرنج و نرد نیز سوال شده و او گفته است که هر چیزی که انسان را از یاد خدا و نماز باز دارد، نوعی قمار به حساب می‌آید.
رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ رجس نامی است چیزی را که نجس و قذر بود، و از شرع دور، ساخته و آراسته شیطان بر بنی آدم. رب العالمین گفت: فَاجْتَنِبُوهُ این همه ساخته و برآراسته شیطان است و هلاک دین شما، از آن بپرهیزید و حذر کنید تا رستگار شوید.
هوش مصنوعی: رجس به معنای عملی است که ناشی از شیطان و ناپاکی است. این عمل به قدری زشت و ناپسند است که از اصول دین فاصله دارد. خداوند به مردم دستور می‌دهد که از اینگونه عمل‌ها دوری کنند، زیرا این اعمال باعث نابودی دین و ایمان انسان‌ها می‌شود. با پرهیز از این رفتارها می‌توان به رستگاری و سعادت دست یافت.
إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ این بیان علت تحریم خمر و قمار است. میگوید: شیطان عداوت و کینه و بغض یکدیگر در میان شما افکند چون خمر خورید و قمار بازید، و شما را باز دارد از ذکر خدا که سر همه طاعات است، و اصل همه خیرات، و از نماز که کلید سعادت است و پیرایه شهادت و مایه دیانت. فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ هل درین موضع بر جای تغلیظ است نه بر تخیر، چنان که جای دیگر گفت: فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و در خبر است: «هل انتم تارکو اصحابی لی»؟ یعنی هل انتم تارکون اذاهم. و هم ازین بابست آنچه گفت: هَلْ لَکَ إِلی‌ أَنْ تَزَکَّی؟ میگوید: مرا سپاس دار هستید؟ هر چند که صورت استفهام دارد اما معنی امر است، و این نوعی است از انواع امر، و در لغت رواست و روان.
هوش مصنوعی: شیطان می‌خواهد بین شما دشمنی و کینه ایجاد کند، به خصوص در مواردی مانند نوشیدن شراب و قمار. این کار باعث می‌شود که شما از یاد خدا، که اساس همه اعمال نیک است، دور شوید و از نماز که کلید سعادت به شمار می‌رود، غافل بمانید. آیا شما تصمیم می‌گیرید که از این کارها دست بردارید؟ در اینجا سوالی که مطرح شده، نه تنها یک سوال است بلکه نوعی دعوت به عمل محسوب می‌شود. این نوع بیان در زبان عربی رایج است و از آن جهت که حتی به ظاهر سؤال است، ولی مفهوم آن درخواست اقدام است، قابل توجه است.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ چون بیان محرمات و منهیات کرده بود، طاعت خدا و رسول در پس آن داشت، یعنی که فرمان بردار باشید و این اوامر و نواهی بکار دارید، و از محارم بپرهیزید. وَ احْذَرُوا ای احذروا المحارم و المناهی، فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ عن الطاعة فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی‌ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ فلیس علیه الا البلاغ، و التوفیق و الخذلان الی اللَّه، فان اطعتم و الا فاستحققتم العذاب.
هوش مصنوعی: خدا و پیامبرش را اطاعت کنید. بعد از بیان موارد ممنوع و ناپسند، به طاعت خدا و پیامبر اشاره شده است، یعنی به دستورات و نهی‌ها عمل کنید و از کارهای ممنوع پرهیز کنید. از کارهای حرام بپرهیزید. اگر از اطاعت و فرمانبری روی گردانید، بدانید که پیامبر فقط رسالت و ابلاغ تکالیف را بر عهده دارد و بر او چیزی جز ابلاغ نیست. راهنمایی و سرانجام بر عهده خداست. اگر اطاعت کنید خوب است، وگرنه عذاب خواهید دید.
لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ سبب نزول این آیت آن بود که قومی از صحابه در آن روزها که خمر حرام کردند از دنیا بیرون شده بودند، و ایشان می‌خورده بودند بتازگی، و در شکم ایشان می‌بود. مسلمانان برایشان بترسیدند، و از حال ایشان رسول خدا را پرسیدند. این آیت در شان ایشان آمد. میگوید: بر ایشان تنگی نیست، و ایشان را بزه نیست در آنچه چشیده بودند از می پیش از تحریم.
هوش مصنوعی: این آیه به این موضوع اشاره دارد که بر مؤمنان و افرادی که اعمال نیک انجام می‌دهند، هیچ گناهی نیست. سبب نزول این آیه این بود که برخی از صحابه در روزهایی که نوشیدن مشروبات الکلی حرام شده بود، از دنیا رفته بودند و هنوز مقداری از آن ماده در بدنشان باقی مانده بود. مسلمانان که از این موضوع نگران شده بودند، از رسول خدا درباره حال آن‌ها سؤال کردند. این آیه نازل شد تا بگوید که بر آن‌ها تنگی و گناهی نیست به خاطر نوشیدن پیش از آنکه این عمل حرام شود.
این طعموا شربوا است چنان که جای دیگر گفت: وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی. شراب مطعوم است اما نه مأکول است. إِذا مَا اتَّقَوْا یعنی الکفر باللّه، وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سجدوا للَّه و اجتنبوا و قربوا، ثُمَّ اتَّقَوْا تکذیب رسوله، و صدقوه، ثُمَّ اتَّقَوْا اتیان المحارم الّتی عرفوا حرمتها، وَ أَحْسَنُوا فی ترکها، و قیل اذا ما اتقوا المعاصی و الشرک، ثم اتقوا، داموا علی تقواهم، ثمّ اتقوا ظلم العباد مع ضمّ الاحسان الیه. و قیل: اذا ما اتقوا الشّرک و آمنوا صدّقوا، ثم اتقوا الکبائر و آمنوا ازدادوا ایمانا، ثمّ اتقوا الصغائر حذروا و احسنوا تنفلوا.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم تقوا و اهمیت آن در زمینه ایمان و اعمال نیک می‌پردازد. اشاره می‌کند که نوشیدنی‌ای که طعم دارد، به معنای این است که می‌تواند به فرد طعمی خوش بدهد، اما نمی‌توان آن را به عنوان چیزی که خورده می‌شود، در نظر گرفت. تقوا، به معنای پرهیز از کفر و انجام اعمال صالح است. افرادی که به خداوند ایمان می‌آورند و برای او سجده می‌کنند، باید از ناپسندها دوری کنند و به او نزدیک شوند. همچنین، هنگامی که از انکار پیامبر خودداری می‌کنند و او را تصدیق می‌کنند، بر تقوای خود می‌افزایند. پرهیز از گناهان و شرک و نیز عمل به خوبی‌ها باعث افزایش ایمان می‌شود. به طور کلی، تقوا به معنای دوری از معاصی و رعایت حرمت‌ها، همواره در زندگی فرد باید مورد توجه قرار گیرد.
قال علی بن ابی طالب (ع): «ان عثمان من الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا»، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
هوش مصنوعی: علی بن ابی‌طالب (ع) فرمودند: «عثمان از کسانی بود که به ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، سپس تقوا پیشه کردند و دوباره ایمان آوردند و باز هم تقوا داشتند و فضل و نیکی را انجام دادند»، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
در روزگار عمر، قدامة بن مظعون می خورد. عمر خواست که وی را حد زند قدامة گفت: شما را نیست که مرا حد زنید، که اللَّه میگوید: لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا، و من از جمله مؤمنانم و در بدر بوده‌ام. عمر گفت راه غلط کردی، و گمانت خطاست، که رب العالمین گفت: إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا، و تقوی آنست که آنچه خدا حرام کرد، از آن بپرهیزی، و گرد آن نگردی. علی بن ابی طالب گفت: یا عمر! من از نزول این آیت خبر دارم، چون رب العالمین خمر حرام کرد، جماعتی از مهاجر و انصار بیامدند و گفتند: یا رسول اللَّه برادران ما و پدران ما که در بدر بودند، و در احد کشته شدند، ایشان در آن حال می همی خوردند، چه گویی در ایشان؟ و چه حکم کنی از بهر ایشان؟ رسول خدا توقف کرد، تا جبرئیل آمد، و آیت آورد: لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ الایة. پس عمر بفرمود، و قدامه را حد مفتری بزدند، و گفتند: ان شارب الخمر اذا شرب انتشی، و اذا انتشی هذی، و اذا هذی افتری، فیقیم علیه حدّ المفتری ثمانین جلدة.
هوش مصنوعی: در زمان عمر، قدامه بن مظعون به نوشیدن مشروبات پرداخته بود. عمر تصمیم به اجرای حد بر او گرفت، اما قدامه گفت: شما حق ندارید بر من حد بزنید، زیرا خداوند در قرآن فرموده است: "بر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، در مورد آنچه می‌خورند، گناهی نیست." و من از مؤمنان هستم و در جنگ بدر شرکت داشته‌ام. عمر به او پاسخ داد که تو راه نادرستی را در پیش گرفته‌ای و اشتباه می‌کنی، زیرا پروردگار عالم گفته است: "زمانی که تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند." تقوا به این معناست که از آنچه خداوند حرام کرده، پرهیز کنی و به آن نزدیک نشوی. علی بن ابی‌طالب به عمر گفت: ای عمر! من از نزول این آیه آگاه هستم. زمانی که خداوند نوشیدن شراب را حرام کرد، گروهی از مهاجرین و انصاری به پیامبر آمدند و گفتند: برادران و پدران ما که در جنگ بدر و احد کشته شده‌اند، در حال نوشیدن بودند، نظر شما درباره آن‌ها چیست؟ پیامبر توقف کرد تا جبرئیل نازل شد و آیه را آورد: "بر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، در مورد آنچه می‌خورند، گناهی نیست." سپس عمر دستور داد و حد بر قدامه اجرا شد و گفت: "نوشندهٔ شراب وقتی می‌نوشد سرخوش می‌شود، و وقتی سرخوش می‌شود، هذیان می‌گوید، و وقتی هذیان می‌گوید، به دروغ‌گویی می‌افتد، پس حد دروغ‌گو بر او هشتاد ضربه شلاق است."
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الصَّیْدِ این «من» تبعیض است از دو وجه: یکی آنکه اینجا صید بر میخواهد نه صید بحر، و دیگر وجه آنکه صید است در حال احرام نه در حال احلال. تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ آن صید که دستهای شما بآن رسد از خایه مرغ یا بچه که از آشیانه برنخاسته، وَ رِماحُکُمْ یا بآن رسد نیزه‌های شما، و بر قیاس نیزه تیر و سنگ و کمند و جز از آن از این کبار صید چون خرگور و گاو دشتی و شتر مرغ و امثال آن. می‌گوید: شما را بخواهد آزمود، یعنی که شما را بر آن قادر خواهد کرد، و آن پیش شما خواهد آورد، و فائدة البلوی اظهار المطیع من العاصی، و الا فلا حاجة له الی البلوی. و این در سال حدیبیه بود که رسول خدا را از مکه باز داشتند، و هم آنجا قربان کرد صد تا اشتر، چنان که در قصه حدیبیه است، و مرغان و وحش بیابان فراوان روی بایشان نهادند، و از آن همی خوردند، و با رحال ایشان همی درآمیختند، و ایشان هم در حرم بودند و هم در احرام.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خداوند شما را با چیزی از صید امتحان خواهد کرد. این صید به معنای صیدهای زمینی است و نه صیدهای دریایی و همچنین در حال احرام است و نه در حال احلال. صیدهایی که می‌توانید با دستان خود بگیرید، مانند جوجه‌های کوچک یا تخم مرغ‌ها، یا همچنین صیدهایی که با نیزه و تیر و سنگ و کمند به دست می‌آورید، مانند حیوانات بزرگ‌تر مثل غزال و شتر و انواع دیگر. هدف از این آزمون این است که مطیعان از نافرمانان شناخته شوند. این اتفاق در سال حدیبیه رخ داد که پیامبر اسلام از ورود به مکه منع شد و در آنجا، صد شتر قربانی کرد و از صیدهای موجود در بیابان استفاده کردند، هرچند در حال احرام بودند.
لِیَعْلَمَ اللَّهُ ای لیری اللَّه، لانه قد علمه، مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ ای یخاف اللَّه الذی لم یره فلا یتناول الصّید و هو محرم، فَمَنِ اعْتَدی‌ بَعْدَ ذلِکَ ای من اخذ الصید عمدا بعد النهی و هو محرم، فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ یضرب ضربا وجیعا، و یسلب ثیابه، و یغرم الجزاء، و حکم ذلک الی الامام فهذا العذاب الالیم.
هوش مصنوعی: خدا می‌خواهد بداند چه کسی در غیاب او از ترسش پیروی می‌کند. بنابراین کسی که از روی ترس خداوند که او را نمی‌بیند، به شکار نمی‌رود در حالی که محرم است، مورد پذیرش قرار می‌گیرد. اما اگر کسی عمداً و با آگاهی به شکار بپردازد در حالی که در حال احرام است، عذاب سختی برای او در نظر گرفته می‌شود. این عذاب شامل ضرباتی دردناک و از دست دادن لباس‌ها و پرداخت جزا خواهد بود و تصمیم‌گیری در این مورد به عهده امام است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ این آیت در شأن ابو الیسر فرو آمد، نام وی عمرو بن مالک الانصاری، در سال حدیبیه محرم بود احرام بعمره گرفته، بخر گوری رسید، او را طعنه‌ای زد بیفکند، و بکشت. این آیت فرو آمد: لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ. رب العالمین در این آیت حرام کرد بر محرم که احرام بحج گرفته باشد یا بعمره که صید برّ گیرد و کشد یا تعرّض آن کند بهیچ وجه.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در حالی که در حالت احرام هستید، شکار نکنید. این آیه در مورد ابو الیسر نازل شد، که نامش عمرو بن مالک انصاری بود. در سال حدیبیه، او در حال احرام عمره بود و به شکار رسید و به او طعنه‌ای زد و او را کشت. پس این آیه نازل شد که به محرمین یادآوری می‌کند که شکار کردن در حال احرام چه در حج و چه در عمره ممنوع است و نباید به هیچ نحوی به شکار آسیب بزنند.
و بدان که صید دو است: یکی صید بحر، دیگر صید بر. هر چه صید بحر است خوردن آن همه حلال است، و گرفتن آن محرم را رواست، و آنچه صید برّ است، آنچه گوشت آن حرام است کشتن آن حلال است مگر یربوع، و هر چه گوشت آن حلالست صید کردن آن حرام است.
هوش مصنوعی: بدان که شکار به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی شکار در دریا و دیگری شکار در زمین. هر چیزی که در دریا شکار شود، خوردن آن حلال است و گرفتن آن نیز مجاز است. اما در مورد شکارهای زمینی، اگر گوشت آن حرام باشد، کشتن آن مجاز است، به جز یربوع که استثنا دارد. از طرف دیگر، اگر گوشت یک حیوان حلال باشد، شکار کردن آن مجاز نیست.
وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً میگوید: هر که صیدی کشد از آنچه گوشت وی حلالست متعمّدا ای ذاکرا لاحرامه، قاصدا الی قتله، او مخطئا فی قتله، ناسیا لاحرامه.
هوش مصنوعی: هر کس از شما به عمد شکار کند، اعم از اینکه با قصد یا به اشتباه و نسیان این کار را انجام دهد، به او توجه شود که این عمل حرام است.
بیشترین علما چون شافعی و مالک و ابو حنیفه و اهل شام و عراق جمله بر آنند که این جزاء صید در عمد و در خطا یکسانست. زهری گفت: نزل القرآن بالعمد، و جرت السنّة فی الخطاء، و ذلک‌
هوش مصنوعی: بیشتر دانشمندان نظیر شافعی، مالک و ابو حنیفه و همچنین علمای اهل شام و عراق بر این باورند که جریمه شکار در حالت عمد و همچنین در حالت خطا یکسان است. زهری نیز بیان کرده است که قرآن در مورد خطا نازل شده و سنت نیز در مورد عمد، هر دو موضوع را تحت پوشش قرار می‌دهد.
قوله (ص): «فی الضبع کبش اذا اصابه المحرم»، و لم یفصل بین متعمد و غیره، فاجری علی العموم. و گفته‌اند: ضمان صید همچون ضمان مال است، لانه یجب فی الصغیر صغیر و فی الکبیر کبیر کضمان الاموال، و معلومست که ضمان مال، عمد و خطا در آن یکسانست، ضمان صید همچنانست.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع قانونی در رابطه با شکار در حالت احرام اشاره شده است. گفته می‌شود که اگر شخصی در حال احرام به شکار یک حیوان بپردازد، مسئولیت عواقب آن به عهده‌اش است. تفاوتی میان عمدی یا غیرعمدی بودن عمل در اینجا وجود ندارد و این مسئولیت عمومی است. همچنین به این نکته اشاره می‌شود که مسئولیت در قبال شکار مشابه مسئولیت در قبال مال است. بدین معنا که در هر دو مورد، چه به صورت عمدی و چه غیرعمدی، مسئولیت یکسانی وجود دارد.
فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ عاصم و حمزه و کسایی فجزاء بتنوین خوانند، و مثل برفع، باقی باضافت خوانند بی‌تنوین. و معنی جزا فدا است. و بدان که صید بر دو ضربست: یکی آنست که آن را مثل نیست از نعم، همچون عصافیر و قنابر و ما دون الحمام، هر چه کم از کبوتر باشد وی را از نعم مثلی نبود، جزاء وی آنست که آن را قیمت کنند، و آن گه آن قیمت بدرویشان نباید داد بلکه صرف کنند باطعام، و آن طعام بدرویشان تفرقت کنند، هر درویشی را مدّی، یا پس روزه دارد بجای هر مدّی روزی، و ضرب دوم از صید آنست که آن را مثل است از نعم، جزاء وی مثل آنست و آن بر دو ضربست: ضربی آنست که صحابه در آن حکم کرده‌اند: فی النغامة بدنة، و فی حمار الوحش بقرة، و فی الغزال عنز، و فی الارنب عناق، و فی الیربوع جفرة. و ضربی آنست که صحابه در آن حکم نکرده‌اند، دو مرد دانشمند عدل از اهل خبره باید که در آن نظر کنند، و هر چه شبهی دارد بآن صید، و بآن نزدیکتر بود، آن را واجب گردانند. اینست که رب العزة گفت: یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ یعنی من اهل دینکم، هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ لفظه معرفة، و معناه نکرة، تقدیره بالغ الکعبة. أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ قراءت مدنی و شامی کَفَّارَةٌ بی‌تنوین است، طعام بخفض میم. باقی بتنوین خوانند و بضمّ میم. أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً ای مثل ذلک من الصیام. صیاما منصوب علی التمییز، و عدل و عدل بفتح عین و کسر عین بقول بصریان یکسانست، و گفته‌اند: بکسر عین مثل باشد از جنس خویش، و بفتح عین مثل باشد از غیر جنس وی.
هوش مصنوعی: جزای صید باید همسان با چیزی باشد که شکار شده است. برخی از حیوانات مانند پرندگان کوچک و سایر جانورانی که اندازه‌شان به کبوتر نمی‌رسد، مثالی از خود ندارند و بنابراین باید برای آن‌ها قیمت تعیین شود. پس از آن، این قیمت باید صرف غذا برای نیازمندان شود و به هر یک از آن‌ها مقدار معینی داده شود، یا اگر کسی روزه‌دار است، به ازای هر مقدار غذایی که داده می‌شود، روزی داده شود. برای صیدهایی که مثالی دارند، جزا بر اساس نوع آن‌ها تعیین می‌شود. به عنوان مثال، بعضی از حیوانات دارای جزای مشخصی هستند که قرآن درباره آن‌ها ذکر کرده و در بعضی از موارد نیاز به نظر دو مرد عادل و دانشمند داریم تا حکم مناسب را تعیین کنند. خداوند در قرآن می‌فرماید: دو عادل از خودتان باید در این موضوع قضاوت کنند. جزای شکار می‌تواند قربانی‌ای باشد که به مکه برده می‌شود یا غذایی برای فقیران. همچنین، می‌توان به جای جزای مشخص، روزه گرفتن را انتخاب کرد.
یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ چون دو عدل حکم کردند و جزاء آن پدید کردند، وی مخیر است میان سه چیز: اگر خواهد آن مثل بیرون کند، و بدرویشان دهد، و اگر خواهد آن مثل را قیمت کند با درم، و آن درم باطعام صرف کند، و طعام بدرویشان دهد، هر درویشی را مدی، و اگر خواهد روزه دارد هر مدّی را روزی، که رب العزة بلفظ «او» گفت، و ذلک یوجب التخیّر.
هوش مصنوعی: زمانی که دو نفر عادل درباره موضوعی حکم کردند و نتیجه آن مشخص شد، فرد دارای اختیار است که یکی از سه گزینه را انتخاب کند: اگر بخواهد، می‌تواند مانند آن را (مثل آن) به بیرون بفرستد و به درویشان بدهد؛ اگر بخواهد، می‌تواند مانند آن را با پول (درم) قیمت‌گذاری کند و آن پول را برای خرید غذا هزینه کند و به درویشان بدهد، به هر درویشی به اندازه یک مد؛ و اگر بخواهد می‌تواند روزه بگیرد و برای هر مد، روزی داشته باشد. این موضوع به خاطر آن است که خداوند در آیه‌ای به واژه «او» اشاره کرده است که این امر باعث می‌شود فرد اختیار داشته باشد.
اما مذهب بو حنیفه در جزاء صید آنست که: هر که صیدی کشد در حال احرام، بروی قیمت آن واجب شود اگر آن صید مثل دارد یا ندارد، پس آن قیمت اگر خواهد بدرویشان دهد، و اگر خواهد صرف کند با چهارپایی قربانی، و گوشت آن بر درویشان تفرقه کند، و اگر خواهد آن قیمت باطعام کند، و هر درویشی را نیم صاع بدهد، و اگر خواهد روزه دارد هر نیم صاع را روزی، و در موضع تقویم صید علما مختلف‌اند. قومی گفتند: آنجا که صید گیرد و کشد هم آنجا قیمت کنند در هر شهری و هر موضعی که باشد. قومی گفتند: لا بد بمکه باید و بمنا، که رب العزة گفت: هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ، و قال تعالی: ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ ای جزاء ذنبه. عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ من قتل الصید قبل التحریم، و من عاد الی قتل الصید محرما حکم علیه ثانیا، و هو بصدد الوعید، فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ فی الآخرة، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ای منیع فی ملکه، ذُو انْتِقامٍ من اهل معصیته.
هوش مصنوعی: مذهب ابو حنیفه در مورد جزای صید این است که اگر کسی در حال احرام شکار کند، باید قیمت آن شکار را بپردازد، چه آن شکار مشابهی داشته باشد یا نه. او می‌تواند این قیمت را به درویشان بدهد، یا آن را صرف قربانی کردن کند و گوشت را بین درویشان تقسیم کند، یا این که آن قیمت را به غذا تبدیل کند و به هر درویش نیم صاع بدهد. اگر بخواهد می‌تواند روزه بگیرد و هر نیم صاع را به عنوان روزی در نظر بگیرد. در مورد جایی که باید قیمت صید محاسبه شود، علمای مختلفی نظرات متفاوتی دارند. برخی معتقدند که قیمت باید در جایی که صید انجام شده، تعیین شود، اما گروه دیگری می‌گویند باید این کار در مکه و منا انجام شود، چون خداوند در قرآن فرموده است که قربانی باید به کعبه برسد. درباره کسانی که قبل از تحریم شکار کرده‌اند، گفتند که خداوند به آنها عفو کرده، اما اگر کسی دوباره در حال احرام شکار کند، بر او عواقبی خواهد بود و خدا در آخرت از او انتقام خواهد گرفت، زیرا او قوی و صاحب قدرت انتقام‌گیری است.
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ هر چه آبی است گوشت آن حلالست، و گرفتن آن حلال، و در چهار چیز خلافست: یکی مردم آبی، قومی گفتند از علما که: گوشت او مکروه است حرمت صورت را، و دیگر ضفدع، گفتند که خوردن آن مکروه است دو معنی را: یکی آنکه زهر دار است، و قومی گفتند: از جهت خبر «فانه اکثر خلق اللَّه تسبیحا»، و در خبر است که «نقیقه تسبیح»، و سدیگر مار گفتند که مار بحری زهر داراست چون مار برّی، و کژدم هم چنان. چهارم فیل است، گوشت آن حرام، لانه اشبه الخلق بالخنزیر. قال الماستوی ان لحم الفیل حلال، لانه مایی، و هو داخل فی مذهب مالک و داود: ان ذوات الارواح کلها حلال ما خلال الخنزیر، بدلیل قوله تعالی: قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً الی قوله «أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ»، و هو قول ابن عباس و ابن عمر و ابی هریرة و عائشة و عبید بن عمیر من التابعین، و هو مذهب مالک و داود.
هوش مصنوعی: گوشت ماهی و دیگر موجودات آبزی برای شما حلال است و گرفتن آنها نیز جایز است. اما چهار نوع موجود وجود دارد که در مورد آنها اختلاف نظر وجود دارد: اول، مردم دریا هستند که برخی از علما گفتند خوردن گوشت آنها مکروه است. دوم، قورباغه که برخی آن را به دلیل داشتن سم و برخی به خاطر حدیثی که می‌گوید «اکثر خلایق خدا تسبیح می‌گویند» مکروه می‌دانند. سوم، مارهای دریایی که مانند مارهای زمینی سم دارند و همچنین کژدم‌ها. چهارم، فیل است که گوشت آن حرام است زیرا به خوک شباهت دارد. اما بعضی گفته‌اند که گوشت فیل حلال است زیرا این موجود در آب زندگی می‌کند، و این نظر در مذهب مالک و داود هم وجود دارد که همه موجودات دارای روح حلال هستند مگر خوک. این بر اساس آیه‌ای است که می‌گوید «من چیزهایی که به من وحی شده، حرام نمی‌یابم مگر...» و همچنین نظر برخی صحابه و تابعین است.
قومی از علما این تقسیم بر قاعده دیگر نهاده‌اند. گفتند: هر چه آبی است بر سه وجه است: ماهیان‌اند و اجناس آن، همه حلال‌اند، و ضفادع‌اند و اجناس آن، همه حرامند، و هر چه باقیست در آن دو قول است: یک قول همه حرامند، و به قال ابو حنیفه، و بدیگر قول همه حلال‌اند، و به قال اکثر العلماء من اصحابه، و الدلیل علیه‌
هوش مصنوعی: گروهی از علما تعبیری متفاوت از تقسیمات دارند. آن‌ها می‌گویند: هر چیزی که در آب وجود دارد، به سه دسته تقسیم می‌شود: دسته اول ماهیان و انواع آن‌ها هستند که همه حلالند، دسته دوم قورباغه‌ها و انواع آن‌ها هستند که همه حرامند، و دسته سوم باقی‌مانده موارد است که درباره آن دو نظر وجود دارد: یک نظر این است که همه آن‌ها حرامند که به قول ابو حنیفه می‌باشد، و نظر دیگر این است که همه حلالند که این را اکثر علمای شاگردان او بیان کرده‌اند، و دلیلی برای آن وجود دارد.
قوله (ص): «هو الطهور ماؤه، الحل میتته»، و قال ابو بکر الصدیق: «کل دابة ماتت فی البحر فقد ذکاها اللَّه لکم»، و قال بعضهم: ما کان مثاله فی البر حلالا فهو حلال فی البحر، و ما کان مثاله فی البر حراما فهو حرام فی البحر. قالوا: و أراد بالبحر جمیع المیاه و الانهار، لان العرب سمی النهر بحرا، و منه قوله تعالی: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. قوله: وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ قال سعید بن جبیر صیده کان طریا، و طعامه الملیح منه. ابن عباس گفت: صیده ما اصطدناه بأیدینا، و طعامه ما مات فیه. گفت: صید بحر آنست که بدست خویش صید کنیم، و طعام آنست که هم در آب بمیرد، و موج آن را بر کنار افکند، و آنچه مصطفی (ص) گفت: «ما جزر الماء عنه فکل، و ما طفأ فیه فلا تأکل»، آن نهی تنزیه است نه نهی تحریم. قال ابن عباس: اشهد الی ابی بکر انّه قال: السمک الطافی حلال لمن اراد اکله. و سبب نزول این آیت آن بود که قومی از بنی مدلج گفتند: یا رسول اللَّه ما صید بحر کنیم، و گاه گاه دریا موج زند، و ماهیان از قعر دریا با آب بساحل افتند. پس آب بجای خویش باز شود، و ماهیان بی‌آب بمانند، و بر خشک زمین بمیرند، چون ما آن را مرده یابیم خوریم یا نخوریم؟ حلال است یا حرام؟
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «آب او پاک کننده است و حیوانات مرده‌اش حلال هستند». ابوبکر صدیق گفت: «هر حیوانی که در دریا بمیرد، خداوند آن را برای شما پاک کرده است». برخی دیگر گفته‌اند: «هر چیزی که در خشکی حلال باشد، در دریا نیز حلال است و هر چیزی که در خشکی حرام باشد، در دریا هم حرام است». آنها توضیح دادند که وقتی در مورد دریا صحبت می‌شود، منظور تمام آب‌ها و رودخانه‌هاست، زیرا عرب‌ها به رودخانه‌ها نیز «دریا» می‌گویند. خداوند نیز در قرآن فرموده: «فساد در زمین و در دریا ظهور کرده است». در ادامه گفته شده است: «طعام دریا برای شما وسیله‌ای است». سعید بن جبیر اشاره کرد که شکار دریا تازه است و غذایی که از آن به دست می‌آید، همین طبیعت را دارد. ابن عباس افزود که شکار دریا صیدی است که با دست خود انجام می‌شود و طعام آن چیزی است که در آب می‌میرد و موج‌ها آن را به ساحل می‌آورند. آنچه پیامبر (ص) فرموده‌اند: «هر چیزی که از آب دور شود، بخورید و هر چیزی که در آب مراکز باشد، نخورید»، نهی در اینجا برای تنزیه است، نه تحریم. ابن عباس گفت که من شاهد هستم که ابوبکر گفت: «ماهی که روی آب شناور است، حلال است». داستان نزول این آیه مرتبط با گروهی از بنی مدلج بود که از پیامبر سوال کردند: «اگر ما دریا را صید کنیم و گاهی دریا طغیانی کند و ماهی‌ها از عمق به ساحل بیفتند و بعداً آب برگردد و آنها بی‌آب بمانند و روی زمین بمیرند، آیا می‌توانیم آنها را بخوریم یا خیر؟» آنها در جستجو بودند که آیا این حلال است یا حرام.
قال: فأنزل اللَّه تعالی: أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: صید دریا برای شما حلال است و خوراک آن، مایه‌ی بهره‌مندی شما و مسافران خواهد بود.
جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا ما را بغزایی فرستاد، و ابو عبیده جراح را بر ما امیر کرد، و با ما هیچ زاد نبود مگر صاعی خرما، در انبانی کرده، گه گه ابو عبیده هر یکی را از ما از آن خرما یکی بدادی، و کنا نمصها کما یمص الصبی، و نشرب علیها الماء فتکفینا یوما الی اللیل، گفتا: باین دشخواری و رنج روزگار بسر می‌بردیم تا بساحل دریا رسیدیم، دابه‌ای را دیدیم مرده بر ساحل دریا، بر مثال کوه پاره‌ای، و آن را عنبر میگفتند. بو عبیده گفت: بخورید ازین دابه، که شما را حلالست. یک ماه بر آن موضع نشستیم، و از آن خوردیم، و از عظیمی که بود از چشم خانه وی خروارها روغن بیرون کردیم، و بو عبیده سیزده کس را در چشم خانه وی نشاند، تا باز گویند که چه عظیم دابه‌ای بود! پس از آن زاد برگرفتیم، و آمدیم به مدینه، و رسول خدا را از آن خبر کردیم، فقال (ص): «هو رزق اخرجه اللَّه لکم، فهل معکم من لحمها شی‌ء»؟
هوش مصنوعی: جابر بن عبد اللَّه گفت: پیامبر اکرم ما را به سفری به بغزای فرستاد و ابو عبیده جراح را بر ما امیر کرد. در آن سفر، فقط یک صاع خرما همراه داشتیم. ابو عبیده به هر یک از ما از آن خرما می‌داد و ما به مانند کودکان آن را مکیدیم و بر آن آب می‌نوشیدیم تا روز را تا شب بگذرانیم. در این شرایط دشوار و رنجبار بود که به ساحل دریا رسیدیم و یک حیوان مرده را که شبیه یک تکه کوه بود مشاهده کردیم، و آن را عنبر می‌نامیدند. ابو عبیده گفت: «از این حیوان بخورید، که برای شما حلال است». ما یک ماه در آن محل ماندیم و از آن خوراک استفاده کردیم و چربی زیادی از بدن آن حیوان استخراج کردیم. ابو عبیده سیزده نفر را در کنار آن قرار داد تا بگویند این حیوان چه بزرگ و عظیم بوده است. بعد از آن، مقداری از خوراک برداشت کردیم و به مدینه بازگشتیم و خبر این ماجرا را به پیامبر اکرم دادیم. ایشان فرمودند: «این رزق است که خداوند برای شما فرستاده، آیا از گوشت آن چیزی همراه دارید؟»
فأرسلنا الی رسول اللَّه شیئا منه، فأکله.
هوش مصنوعی: ما چیزی از آن را به پیامبر خدا فرستادیم و او آن را خورد.
مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ یعنی منفعة لکم، یعنی للمقیم و المسافر یبیعون منه و یتزودون منه. پس دیگر باره تحریم صید بر محرم باز آورد، گفت: وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً ای محرمین، فلا یجوز للمحرم اکل الصید اذا صاد هو، او صید له بأمره، فاما اذا صاد حلال بغیر امره و لا له فیجوز له اکله، و اذا قتله المحرم فهل یجوز للحلال اکله؟ قال الشافعی: یجوز، لانه ذکاة مسلم، و عند ابی حنیفة لا یجوز، و أحله محل ذکاة المجوسی.
هوش مصنوعی: محرم شدن به این معناست که شخص باید از برخی فعالیت‌ها، از جمله صید و شکار، خودداری کند. در این زمینه، اشاره شده است که شکار حیوانات وحشی برای افرادی که در حالت احرام هستند، ممنوع است. بنابراین، اگر کسی در حال احرام شکار کند یا کسی به خاطر او شکار کند، او حق ندارد از آن استفاده کند. اما اگر شخصی به طور حلال و بدون درخواست محرم، شکار کند، مجاز است آن را بخورد. همچنین اگر محرم حیوانی را بکشد، در این مورد نظرات مختلفی وجود دارد؛ برخی از فقها این کار را مجاز می‌دانند، در حالی که برخی دیگر آن را منع کرده‌اند.
قال جابر: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «صید البر لکم حلال ما لم تصیدوه او یصد لکم.
هوش مصنوعی: جابر می‌گوید: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: «شکار حیوانات وحشی برای شما حلال است، به شرطی که خودتان آن‌ها را شکار کرده باشید یا کسی برای شما شکار کند.»
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ فی الآخرة، فیجزیکم باعمالکم.
هوش مصنوعی: از خداوند بترسید، همان کسی که روز قیامت به سوی او محشور خواهید شد و او شما را بر اساس اعمالتان پاداش خواهد داد.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ عرب هر خانه‌ای که مربع باشد آن را کعبه گویند، و اصل آن از ارتفاع است. کعب آدمی از آن کعب گویند که از پای فرا رسته بود، و ارتفاع گرفته، و قیل للجاریة اذا قاربت البلوغ، و خرج ثدیاها قد تکعبت.
هوش مصنوعی: خداوند کعبه را که خانه‌ای حرمت‌دار است، قرار داد. عرب‌ها هر خانه‌ای را که به شکل مربع باشد، کعبه می‌نامند و این نامگذاری از ویژگی بلندی آن ناشی می‌شود. کعب به معنای بلندی هم به آدمی نسبت داده می‌شود، به این معنا که وقتی او به سن بلوغ نزدیک می‌شود و سینه‌اش نیز به حالت برجسته درمی‌آید، به او هم گفته می‌شود که کعب کرده است.
خانه مربع کعبه گویند، لارتفاعها من الارض، و نتوء زوایاها، و این خانه کعبه را بیت الحرام گفت، و تفسیر این در آن خبر است که مصطفی (ص) گفت روز فتح مکه: «ان هذا البلد حرمه اللَّه یوم خلق السماوات و الارض، فهو حرام بحرمة اللَّه الی یوم القیامة، و انه لن یحل القتال فیه لاحد قبلی، و لم یحل لی الا ساعة من النهار، فهو حرام بحرمة اللَّه الی یوم القیامة لا یعضد شوکه، و لا ینقر صیده، و لا یلتقط لقطته الا من عرفها، و لا یختلی خلاه الا الاذخر»
هوش مصنوعی: خانه‌ای که به شکل مربع است، به کعبه مشهور است، و ارتفاع آن از زمین و زوایای برجسته‌اش مشخص می‌شود. این مکان را بیت الحرام نیز می‌نامند. در این باره حدیثی وجود دارد که پیامبر اسلام (ص) در روز فتح مکه فرمودند: «این شهر از روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید، حرمت دارد. بنابراین، تا روز قیامت، حرمت این مکان به قوت خود باقیست، و هیچ‌کس حق ندارد در آنجا قتال کند، مگر من که تنها در یک ساعت از روز مجاز به این کار شدم. حرمت این مکان تا روز قیامت ادامه دارد و هیچ‌کس حق ندارد درختانش را قطع کند، شکارهایش را بگیرد، یا چیزهایی را که در آنجا پیدا می‌شود، مگر اینکه آن را بشناسد، و کسی نباید در آنجا به دنبال گیاهان بی‌ارزش برود.»
، و فی روایة اخری: «من جاءنی زائرا لهذا البیت، عارفا لحقّه، مذعنا لی بالربوبیة حرمت جسده علی النار».
هوش مصنوعی: در یک روایت دیگر آمده است: «کسی که به قصد زیارت این خانه بیاید و حق آن را بشناسد و تسلیم پروردگاری من باشد، بدنش بر آتش حرام خواهد بود».
قِیاماً لِلنَّاسِ ای قواما لهم فی امر دینهم، یقومون الیه للحج، و قضاء النسک، و امر دنیاهم ای صلاحا لمعاشهم من التجارات، و ما یجبی الیه من الثمرات. وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ بلفظ جنس گفت، و مراد بآن ماههای حرام است، و آن چهاراند: واحد فرد، و هو رجب، و ثلاثة سرد: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم. وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ هدی قربانست که بمنا برند، و قلائد آنست که در گردن ایشان کنند، و این آن بود که مرد چون از حرم بتجارت بیرون میشد در ماه حرام، در کار خویش نظر کردی اگر دانستی که باز گردد پیش از آنکه ماه حرام بگذرد، هم چنان ایمن بیرون شدی، و هیچ نشان بر خود و بر راحله خویش نکردی، و اگر دانستی که می‌بازنگردد در ماه حرام، امن خویش را نشان بر خود کردی و بر راحله خویش، و نشان آن بود که پوست درخت حرم با خود داشتی، و بر راحله خویش افکندی، تا هر جایی که رفتی ایمن بودی، و کس تعرض وی نکردی. اینست که رب العالمین گفت: وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ یعنی کل ذلک کان قیاما للناس و أمنا فی الجاهلیة.
هوش مصنوعی: این متن به موضوعی درباره اهمیت حج و مراسیم مربوط به آن در دین اسلام اشاره دارد. خداوند در اینجا به معنای اینکه حج برای مردم نه تنها به منظور انجام مناسک دینی بلکه به منظور ساماندهی امور دنیوی نیز است، پرداخته است. همچنین به ماه‌های حرام و قوانین مربوط به آن اشاره می‌کند. در این ماه‌ها، اعمال و رفتار خاصی درباره قربانی‌ها و نشانه‌های اطمینان در زمان تجارت وجود دارد. به عبارت دیگر، در دوره جاهلیت، نشانه‌هایی برای حفظ امنیت افراد هنگام سفر و تجارت در این ماه‌ها وجود داشت که به آنها کمک می‌کرد تا از خطرات محفوظ بمانند. در نهایت، خداوند بیان می‌کند که تمامی این احکام باعث نظم و امنیت در جامعه بوده است.
ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ وجه تأویل این آیت و آخر آن باول در بستن آنست، که رب العالمین این تعظیم که نهاد خانه خویش را، و حرم و احرام را، از آن نهاد تا آن را بزرگ دارند، و حرمت آن بشناسند، و آزرم آن بزرگ دارند، و بدانند که چون جانور بی‌عقل درو می‌نیازارند، در آزردن مسلمان در حرم چه وبالست! و چون فرمود که در حرم کفتار میازارید از آنست که تا دانند که در آزار مسلمان در حرم چیست؟ و دیگر اللَّه دانست که نمازگر را از وجهت بدّ نیست و از قبله، و کعبه قبله ساخت، و دانست که حج را هنگامی باید، آن را هنگامی ساخت، و دانست که هدی را نشان آزرم باید، نشان ساخت، و در حجله حرم جای امن ساخت، از آنکه عرب در جاهلیت بس ناپاک و خون ریز بودند و بد فعل، راه ببیم داشتند، و مال بناحق می‌بردند، و بجای یک کس جمعی را می‌کشتند، طلب ثار را. رب العزة چون از ایشان این فعل میشناخت و میدانست کعبه حرم ساخت، و ماه حرام، و هدی و قلائد پدید کرد، و تعظیم آن فرمود، تا ایشان را بر مال و بر نفس خویش امن پدید آمد، و هر جای که نشان درخت حرم دیدند، سر بر خط فرمان نهادند، و تعظیم آن را دستهای بیداد و غارت کوتاه کردند. و دانست رب العزة که اگر ایشان را بعادت جاهلیت خویش فرو گذارد جهان خراب گردد. و مردم کشته شوند، و متاجر باطل گردد، رب العزة گفت: این همه بدان کردم تا شما بدانید که هر چه در آسمان و زمین است از مصالح بندگان و مرافق ایشان من می‌دانم، و بهمه چیزی دانا و تواناام.
هوش مصنوعی: این متن درباره اهمیت احترام به خانه خدا و حرمت حرم و احرام است. خداوند با قرار دادن این مکان‌ها و مراسم، قصد داشته مردم را به بزرگداشت و احترام به حیات و حقوق یکدیگر ترغیب کند. او می‌داند که در حرم آسیب رساندن به مسلمانان چه عواقبی دارد و از این رو بر ضرورت حرمت به این مکان‌ها تأکید می‌کند. همچنین، خداوند شرایط لازم برای انجام مناسک حج و نشانه‌های مربوط به آن را تعیین کرده تا امنیت و آرامش برای الناس به وجود آید و از خونریزی و ناپاکی که در جاهلیت رواج داشت، جلوگیری کند. در نهایت، این تدابیر به این منظور است که مردم دریابند که خداوند بر همه چیز آگاه و تواناست و از مصالح بندگانش آگاهی کامل دارد.