گنجور

۱۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ الایة این آیت در شأن نجاشی است نام وی اصحمه، و هو بالحبشیة عطیة، ملک حبشه بود والی زمین مهاجرة الاولی.

و نجاشی اول ترسا بود، پس مسلمان شد، و این آیت در شأن اوست و قوم او که مسلمان شدند از اهل ولایت او، چون قرآن بشنیدند چشم ایشان دیدند که آب می‌ریخت از شادی و بیداری آنچه بشناخته بودند از حق، که از قرآن آن شنیدند راست که در انجیل خوانده بودند، و گفته‌اند که این در شأن وفد یمن آمد که بر ابو بکر صدیق آمدند، و گفتند: اقرأ علینا القرآن، قرآن بر ما خوان. ابو بکر چیزی از قرآن بر ایشان خواند. ایشان از سر صفاء وقت و سوز دل خوش بزاریدند و بگریستند. ابو بکر صدیق که ایشان را چنان دید، او را خوش آمد، گفت: هکذا کنا، فقست القلوب. پس رب العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد. وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ یعنی القرآن تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ. و مصطفی (ص) ایشان را گفته: «ارق الناس اهل الیمن».

یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ یعنی مع امّة محمّد (ص) الذین یشهدون بالحق همی گویند خداوندا ما ایمان آوردیم، ما را در این امّت محمد نویس، ایشان که گواهی بسزا و راستی دهند. همانست که جای دیگر گفت: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ». معنی دیگر فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ یعنی مع من شهد من انبیائک و صالحی عبادک بأنه لا اله الا انت. ما را در جمله آن پیغامبران و نیکمردان نویس که گواهی میدهند بخداوندی و یکتایی تو.

وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ قوم نجاشی که مسلمان شدند چون بازگشتند با دیار و وطن خویش، کافران ایشان را ملامت کردند، و زبان در ایشان نهادند که: ترکتم ملة عیسی و دین آبائکم! دین پدران خویش و ملت عیسی بگذاشتید! ایشان جواب دادند که: وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ این ما لَنا در لغت عرب در جای «لم» نهادند. میگوید: چرا ایمان نیاریم و چه رسید ما را که بنگرویم بخدا و بآنچه بما آمد از رسول و قرآن؟! وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ ای مع امة محمّد (ص). این قوم صالحان امت محمداند که جای دیگر میگوید: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»، فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا الایة. رب العالمین جزاء ایشان بهشتها داد بآنچه گفتند که: فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ، و نیز گفتند: وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ، و بآن گفتار ایشان اخلاص پیوسته بود، که بآخر گفت: وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ ای المخلصین. این دلیل است که اخلاص قرین قول و عمل می‌باید تا مستحق ثواب گردد. آن گه صفت کافران و مآل و مرجع ایشان نیز بگفت: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ الجحیم النّار الشّدیدة الوقود. یقال: جحم النّار اذا زاد فی ایقادها، و جاحم الحرب اشدّ مواضعها.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ این آیت در شأن عثمان بن مظعون آمد که رهبانیت بر دست گرفته بود و در سرای خود سرب ساخته بود، و در آن می‌بود. بروز چیزی نمی‌خورد، و بشب خواب نمیکرد، و گوشت نمی‌خورد، و با اهل خود نمی‌بود، و این عثمان بن مظعون الجمحی از مهینان و بهینان صحابه بود. رسول خدا وی را برادر خواند، و چون از دنیا بیرون شد، مصطفی (ص) بخانه وی شد، وی را مرده دید، او را بوسه داد. چون عثمان این رهبانیت بر دست گرفت، قومی از صحابه را از وی آرزوی آمد، و بوی پیوستند در خانه وی، و در موافقت سیرت وی. ابو بکر صدّیق از ایشان بود و عمر و علی و عبد اللَّه بن مسعود و المقداد بن الاسود الکندی و سالم مولی ابی حذیفة بن عتبه و سلمان الفارسی و ابو ذر و عمار، این جماعت در خانه وی در آن سرب می‌بودند، بروز روزه می‌داشتند، و بشب قیام میکردند، و بر جامه خواب نمی‌خفتیدند، و گوشت و چربش نمی‌خوردند، و گرد زنان نمی‌گشتند، و بوی خوش بکار نمی‌داشتند، و پلاس می‌پوشیدند، و یکبارگی از دنیا و لذّات دنیا اعراض کردند، و همّت کردند که در زمین سیّاحی کنند، و رهبانیت بر دست گیرند، و تنهای خود را خصی گردانند.

روزی زن عثمان مظعون نام وی خوله در حجره عائشه شد، و رسول خدا حاضر بود، از عائشه پرسید که: آن زن کیست؟ عائشه وی را خبر کرد، گفت: «ما لی اراها باذّ الهیئة»؟ چونست که وی را ناساخته و ناآراسته می‌بینم و پژمرده؟ خوله قصّه عثمان و آن جماعت مصطفی را باز گفت: رسول خدا خشم گرفت، برخاست، و بدر سرای عثمان شد، و ایشان را از آن نهی کرد، و گفت: «انی لم اومر بذلک، ان لأنفسکم علیکم حقا، فصوموا و أفطروا و قوموا و ناموا، فانی اقوم و انام و اصوم و أفطر و آکل اللحم و الدسم و آتی النساء، و من رغب عن سنتی فلیس منّی».

پس رسول خدا مردمان را جمع کرد، و ایشان را خطبه خواند و گفت: «ما بال اقوام حرموا النساء و الطعام و الطیب و النوم و شهوات الدنیا؟ اما انی لست آمرکم ان تکونوا قسیسین و رهبانا، فانه لیس فی دینی ترک اللحم و النساء و لا اتخاذ الصوامع، و ان سیاحة امتی الصوم و رهبانیتهم الجهاد.

اعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا و حجّوا و اعتمروا و أقیموا الصّلاة و آتوا الزکاة و صوموا رمضان و استقیموا یستقم لکم، و انّما هلک من کان قبلکم بالتشدید، شدّدوا علی انفسهم فشدّد اللَّه علیهم، فأولئک بقایاهم فی الدیارات و الصوامع».

رسول خدا ایشان را از آن نهی کرد، و بر وفق آن آیت آمد که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ.

زید بن اسلم روایت کند از پدر خویش که: عبد اللَّه بن رواحه را مهمانی رسید، و شغلی را از خانه بیرون شد. اهل وی طعام پیش مهمان ننهاد، و انتظار عبد اللَّه کرد. چون باز آمد، گفت: چرا طعام بمهمان ندادی و از بهر من او را باز داشتی؟ گفت: طعام اندک بود میخواستم که تو نیز در رسی، و با یکدیگر بخوریم.

عبد اللَّه گفت: اکنون که چنین کردی، آن طعام بر خود حرام کردم. اهل وی گفت: اگر تو نخوری من نیز بر خود حرام کردم. مهمان گفت: اگر شما نخورید بر من نیز حرام گشت. عبد اللَّه گفت: یا فلانه دانی چه کنی؟ طعام بیار تا با یکدیگر موافقت کنیم، و بنام خدا دست فرا کنیم، و بکار بریم. بامداد عبد اللَّه رفت، و با رسول خدا گفت که: ما شب چنین کردیم. رسول گفت: «احسنت یا عبد اللَّه» در آن حال جبرئیل آمد، و این آیت در شأن وی فرو آورد.

و روایت کنند از ابن عباس که مردی گفت: یا رسول اللَّه انی اصبت من اللحم فانتشرت، و أخذتنی شهوة فحرمت اللحم. فانزل اللَّه هذه الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ. یعنی اللذات التی تشتهیها النفوس و تمیل الیها القلوب، ممّا احل لکم من المطاعم الطیبة و المشارب اللذیذة، وَ لا تَعْتَدُوا لا تجاوزوا الحلال الی الحرام. و گفته‌اند: اعتدا اینجا خصی کردن است خویشتن را و قطع آلت تناسل.

رب العالمین گفت: مکنید که این اعتداست، از حدود و اندازه شرع درگذشتن، و اللَّه تعالی ایشان را که این کنند دوست ندارد.

و فی الخبر ان عثمان بن مظعون اتی النبی (ص) فقال: ائذن لی فی الاختصاء، فقال رسول اللَّه (ص): «لیس منا من خصی، و لا اختصی، ان خصاء امتی الصیام». فقال: یا رسول اللَّه ائذن لنا فی السیاحة، فقال: «ان سیاحة امتی الجهاد فی سبیل اللَّه». قال: یا رسول اللَّه ائذن لنا فی الترهب، فقال: «ان ترهب امتی الجلوس فی المساجد انتظار الصلاة».

وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً عبد اللَّه مبارک گفت: الحلال ما اخذته من وجهه، و الطیب ما غذی و نما، فاما الجوامد و الطین و التراب و ما لا یغذی فمکروه الا علی جهة التداوی. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ

روی عن عائشة و ابی موسی الاشعری ان النبی (ص) کان یأکل الدجاج و الفالوذ، و کان یعجبه الحلواء و العسل، و قال: «ان المؤمن حلو یحبّ الحلاوة، و قال: فی بطن المؤمن زاویة لا یملأها الا الحلواء»، و روی: ان الحسن کان یأکل الفالوذ، فدخل علیه فرقد السبخی، فقال: «یا فرقد! ما تقول فی هذا»؟ فقال: لا آکله و لا احب اکله، فأقبل الحسن علی غیره کالمتعجب، و قال: «لعاب النحل بلباب البرّ مع سمن البقر، هل یعیه مسلم»؟ و جاء رجل الی الحسن، فقال: ان لی جارا لا یأکل الفالوذ. قال: فلم؟ قال: یقول سمن البقر لا نؤدّی شکره، فقال الحسن: فیشرب الماء البارد. قال: نعم. قال: «ان جارک جاهل ان نعمة اللَّه علیه فی الماء البارد اکثر من نعمته علیه فی الفالوذ».

قوله: لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ ابن عباس گفت: چون این آیت فرو آمد که لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ ایشان گفتند: یا رسول اللَّه ما سوگند خورده بودیم بر آن کار که پیش داشتیم، اکنون کفّارت سوگندان ما چیست؟

رب العالمین کفارت آن پدید کرد: إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ الی آخره، اما نخست بیان سوگندان کرد، و لغو و تحقیق از هم جدا کرد، گفت: لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ.

لغو یمین بر جمله آنست که در زبان گوینده میرود از سوگندان بی‌عزیمت بر عقد سوگند خوردن، عرب به آن بس گوینده‌اند: لا و اللَّه بلی و اللَّه، و در سورة البقرة بشرح ترازین گفته آمد.

وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و حفص عن عاصم عقّدتم بتشدید خوانند بمعنی مبالغت بی ارادت تکثیر. حمزه و کسایی و ابو بکر عن عاصم بتخفیف خوانند و هو الاصل. ابن عامر بالف خواند عاقدتم، و هو ایضا للواحد، کقوله: عافاه اللَّه، و عاقبت اللص. بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ ای قصدتم و تعمدتم و أردتم، و نویتم، کقوله: «بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ. «فَکَفَّارَتُهُ» یعنی فکفارة ما عقدتم من الایمان اذا حنثتم، اطعام عشرة مساکین. کفارت آن سوگند که دروغ کنند طعام دادن ده درویش است هر درویشی را یک مدّ، و المدّ رطل و ثلث، این مذهب شافعی است، و مذهب ابو حنیفه آنست که اگر گندم دهد هر درویشی را نیم صاع بدهد، و اگر جو دهد یا خرما یا مویز یک صاع تمام بدهد، و مذهب شافعی لا بد حبوب دهد نه قیمت آن دهد و نه آرد و نه نان و نه تغدیت و نه تعشیت، که بنزدیک وی اعتبار بنص است، و از نصّ تجاوز نکند، اما ابو حنیفه قیمت آن روا دارد و همچنین بجای حبوب آرد و نان ما تغدیت و تعشیت جائز دارد، که بنزدیک وی اعتبار بمنفعت و مصلحت است، و بقول شافعی کفارت الا بآزاد مسلمان محتاج نباید داد، و بقول بو حنیفه کفارت علی الخصوص بیرون از زکاة باهل ذمّت روا باشد که دهند. و دلیل شافعی قول خداست جل جلاله: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ، قال: و الکفر من اسفه السفه، یقول اللَّه تعالی: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ. و دلیل ابو حنیفه آنست که گفت جلّ و عزّ: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‌ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، قال: و الاسیر لا یکون الا من الکافرین.

مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ میگوید: از میانه آن طعام که اهل خویش را میدهید، نه نفیس‌تر طعام توانگران، و نه خسیس تر آن، نه بهینه طعام توانگران، و نه بترینه طعام درویشان. و قیل: «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ» یعنی المد لان هذا القدر وسط فی الشبع. أَوْ کِسْوَتُهُمْ شافعی گفت: هر چه نام کسوت بر آن افتد چون ازار و ردا و پیراهن روا باشد. ابو حنیفه گفت: جامه‌ای باید جامع که کسوت را بشاید، و عمامه روا نباشد که کسوت را نشاید.

أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ برده‌ای باید مؤمن، که جای دیگر مقید گفت: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ»، و شافعی این بر اصل خود بنا کرد که: یحمل المطلق علی المقید، و نیز در خبر است: «اعتقها فانها مؤمنة» و بو حنیفه رقبه کافره روا بیند مگر در کفارت قتل، و رقبه خرد و بزرگ و نرینه و مادینه در آن یکسانست، اما اگر عیبی دارد که وی را از عمل باز دارد، چون نابینایی در چشم و گنگی در زبان و شلل در اعضا روا نباشد، و اگر عیبی بود که وی را از عمل مقصود باز ندارد، چنان که اعور بود یا یک انگشت ندارد و امثال این جائز باشد.

و سوگند خواره که کفّارت میکند درین هر سه مخیر است، که رب العالمین بلفظ تخییر گفت، اما فاضلتر آنست که نفع مردم بیشتر در آن است، اگر در روزگار قحط و جدوبت باشد که مردم را حاجت بقوت و طعام بیشتر بود طعام اولی‌تر و نیکوتر، که قوام حیات درین طعام است، و مردم را بدان حاجت است، و اگر روزگار خصب بود و فراخی، و مردم از قوت و طعام در نمانند اعتاق و کسوت فاضل‌تر. پس اگر ازین سه درماند و درویش باشد، چنان که از قوت خود و عیال وی در یک شبانروز هیچ چیز بسر می‌نیاید، روزه دارد سه روز پیوسته یا گسسته، و پیوسته تمامتر و نیکوتر، و بیک قول شافعی واجب.

فذلک قوله: فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ.

ذلِکَ ای الّذی ذکرت کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ علی یمین، فرأیتم غیرها خیرا منها. چون سوگند خورید کاری را که کنید و ناکردن به، یا نکنید و کردن به، از سوگند خود بازآئید، و آن کنید که بهتر است و نیکوتر، پس آن گه آن سوگند را کفارت کنید.

روی عبد اللَّه بن سمرة قال: قال رسول اللَّه (ص): یا عبد الرحمن بن سمرة لا تسأل الامارة فانّک ان اوتیتها عن مسئلة وکلت الیها، و ان اوتیتها عن غیر مسئلة اعنت علیها، و اذا حلفت علی یمین فرأیت غیرها خیرا منها فکفّر عن یمینک، و آت الّذی هو خیر.

وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ و سوگندان خویش را میکوشید، بگزاف و بیداد مخورید، و نام اللَّه عرضه مسازید، مانع از خیر وصلة ارحام، و چون خوردید یاد دارید و نگه دارید، و آن را آزرم دارید، و جور را سوگند خوردن گناه است، و راست داشتن آن گناه، و از آن بازآمدن واجب، و کفارت فریضه، و جز بنام خدا و صفات وی و سخنان وی سوگند نیست. قال الشافعی: من حلف بغیر اللَّه فهو یمین مکروهة، و أخشی ان تکون معصیة.

قال النبی (ص): «لا تحلفوا بآبائکم و لا بالانداد»، و قال: «من حلف بغیر اللَّه فقد أشرک»، و روی: «فقد کفر».

قوله: کفر، تأویله انّه اذا حلف بغیر اللَّه، و هو یعتقد تعظیم ما حلف به کتعظیم اللَّه فقد کفر بذلک. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.

۱۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِذا سَمِعُوا و چون شنوند، ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ آنچه برسول فرو فرستادند، تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تو بینی چشمهای ایشان تَفِیضُ که آب می‌ریزد مِنَ الدَّمْعِ از اشک، مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ از آنچه بشناختند از حق، یَقُولُونَ همی گویند: رَبَّنا خداوند ما! آمَنَّا ما بگرویدیم، فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ (۸۳) ما را در گواهان خویش نویس. وَ ما لَنا و چه رسید ما را، لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ که بنگرویم بخدای وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ و بآنچه بما آمد از راستی، وَ نَطْمَعُ و امید میداریم أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا که در آرد ما را خداوند ما، مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ (۸۴) با گروه نیکان.۱۲ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ الایة درین آیت اشارتست که ایمان شنیدنی است و دیدنی و شناختنی و گفتنی و کردنی. سمعوا دلیل است که شنیدنی است، تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ دلیل است که دیدنی است، مِمَّا عَرَفُوا دلیل است که شناختنی است، یَقُولُونَ دلیل است که گفتنی است. آن گه در آخر آیت گفت: وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ این محسنین دلیل است که عمل در آن کردنی است اما ابتدا بسماع کرد که نخست سماع است، بنده حق بشنود، او را خوش آید، درپذیرد، و بکار درآید و عمل کند. رب العالمین قومی را می‌پسندد که جمله این خصال در ایشان موجود است. گفته‌اند که: سه چیز نشان معرفتست، و هر سه ایشان را بکمال بود: بکا و دعا و رضا. بکا بر جفا و دعا بر عطا و رضا بقضا. هر آن کس که دعوی معرفت کند، و این سه خصلت در وی نیست، وی در دعوی صادق نیست، و در شمار عارفان نیست، و در میان جوانمردان و دینداران او را نوایی نیست.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ الایة این آیت در شأن نجاشی است نام وی اصحمه، و هو بالحبشیة عطیة، ملک حبشه بود والی زمین مهاجرة الاولی.
هوش مصنوعی: این آیه درباره نجاشی صحبت می‌کند که نام او "اصحمه" است و در زبان حبشی به معنای "عطیه" می‌باشد. او پادشاه حبشه بود و بر سرزمین مهاجرت اولی تسلط داشت.
و نجاشی اول ترسا بود، پس مسلمان شد، و این آیت در شأن اوست و قوم او که مسلمان شدند از اهل ولایت او، چون قرآن بشنیدند چشم ایشان دیدند که آب می‌ریخت از شادی و بیداری آنچه بشناخته بودند از حق، که از قرآن آن شنیدند راست که در انجیل خوانده بودند، و گفته‌اند که این در شأن وفد یمن آمد که بر ابو بکر صدیق آمدند، و گفتند: اقرأ علینا القرآن، قرآن بر ما خوان. ابو بکر چیزی از قرآن بر ایشان خواند. ایشان از سر صفاء وقت و سوز دل خوش بزاریدند و بگریستند. ابو بکر صدیق که ایشان را چنان دید، او را خوش آمد، گفت: هکذا کنا، فقست القلوب. پس رب العالمین در شأن ایشان آیت فرستاد. وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ یعنی القرآن تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ. و مصطفی (ص) ایشان را گفته: «ارق الناس اهل الیمن».
هوش مصنوعی: نجاشی ابتدا مسیحی بود و سپس به اسلام روی آورد. آیه‌ای که در مورد او نازل شده، به قوم او نیز اشاره دارد که پس از مسلمان شدن، از تابعین او شدند. وقتی آن‌ها قرآن را شنیدند، چشمانشان از شوق و شادی اشک می‌ریخت، چون حقایق قرآن را که قبلاً در انجیل خوانده بودند، شناختند. گفته می‌شود این آیه در مورد گروهی از یمن نازل شده که به أبو بکر صدیق مراجعه کردند و از او خواستند که قرآن را برایشان بخواند. وقتی أبو بکر قسمتی از قرآن را بر آنان خواند، آن‌ها از شدت پاکی روح و عاطفه‌ای که احساس کردند، به گریه افتادند. او که این حالت را دید، خوشحال شد و گفت: «چنین حالتی با خالصان ماست؛ قلب‌ها می‌شکند». سپس خداوند آیه‌ای به خاطر حال آن‌ها نازل کرد که می‌گوید: «وقتی آن‌ها آنچه را به رسول نازل شده می‌شنوند، چشمانشان از اشک سرازیر می‌شود به خاطر حقایقی که شناخته‌اند». پیامبر (ص) نیز می‌فرمود: «بهترین مردم یمن هستند».
یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ یعنی مع امّة محمّد (ص) الذین یشهدون بالحق همی گویند خداوندا ما ایمان آوردیم، ما را در این امّت محمد نویس، ایشان که گواهی بسزا و راستی دهند. همانست که جای دیگر گفت: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ». معنی دیگر فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ یعنی مع من شهد من انبیائک و صالحی عبادک بأنه لا اله الا انت. ما را در جمله آن پیغامبران و نیکمردان نویس که گواهی میدهند بخداوندی و یکتایی تو.
هوش مصنوعی: می‌گویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم، ما را در زمره‌ی گواهان بنویس. این عبارت به این معناست که آنها خواهان این هستند که در جمع امّت پیامبر محمد (ص) که به حق شهادت می‌دهند، ثبت شوند. همچنین، این درخواست به برقراری گواهی آنها از طریق پیامبران و بندگان صالح اشاره دارد که بر یکتایی خداوند شهادت می‌دهند.
وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ قوم نجاشی که مسلمان شدند چون بازگشتند با دیار و وطن خویش، کافران ایشان را ملامت کردند، و زبان در ایشان نهادند که: ترکتم ملة عیسی و دین آبائکم! دین پدران خویش و ملت عیسی بگذاشتید! ایشان جواب دادند که: وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ این ما لَنا در لغت عرب در جای «لم» نهادند. میگوید: چرا ایمان نیاریم و چه رسید ما را که بنگرویم بخدا و بآنچه بما آمد از رسول و قرآن؟! وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ ای مع امة محمّد (ص). این قوم صالحان امت محمداند که جای دیگر میگوید: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»، فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا الایة. رب العالمین جزاء ایشان بهشتها داد بآنچه گفتند که: فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ، و نیز گفتند: وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ، و بآن گفتار ایشان اخلاص پیوسته بود، که بآخر گفت: وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ ای المخلصین. این دلیل است که اخلاص قرین قول و عمل می‌باید تا مستحق ثواب گردد. آن گه صفت کافران و مآل و مرجع ایشان نیز بگفت: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ الجحیم النّار الشّدیدة الوقود. یقال: جحم النّار اذا زاد فی ایقادها، و جاحم الحرب اشدّ مواضعها.
هوش مصنوعی: چرا باید به خدا ایمان نیاوریم؟ این سوالی است که یک گروه از افرادی که به دیانت جدیدی گرایش پیدا کرده بودند، در پاسخ به کسانی که آنها را به خاطر ترک دین پدرانشان سرزنش می‌کردند، مطرح کردند. آن‌ها به این نکته اشاره کردند که چرا نباید به حقایقی که به آن‌ها ارائه شده است، ایمان بیاورند. آنها امید داشتند که خداوند آن‌ها را به ردیف صالحان درآورد. در واقع، آنها با ایمان و اخلاص خود در درخواستشان تأکید کردند که امیدوارند در زمره نیکوکاران قرار بگیرند. در عوض، این گروه از کافران که آیات الهی را انکار کردند، مجازات سختی در جهنم را به انتظار داشتند. جهنم به شدت آتشین توصیف شده که شدت آن با افزایش آتش سوزی‌ها بیشتر می‌شود.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ این آیت در شأن عثمان بن مظعون آمد که رهبانیت بر دست گرفته بود و در سرای خود سرب ساخته بود، و در آن می‌بود. بروز چیزی نمی‌خورد، و بشب خواب نمیکرد، و گوشت نمی‌خورد، و با اهل خود نمی‌بود، و این عثمان بن مظعون الجمحی از مهینان و بهینان صحابه بود. رسول خدا وی را برادر خواند، و چون از دنیا بیرون شد، مصطفی (ص) بخانه وی شد، وی را مرده دید، او را بوسه داد. چون عثمان این رهبانیت بر دست گرفت، قومی از صحابه را از وی آرزوی آمد، و بوی پیوستند در خانه وی، و در موافقت سیرت وی. ابو بکر صدّیق از ایشان بود و عمر و علی و عبد اللَّه بن مسعود و المقداد بن الاسود الکندی و سالم مولی ابی حذیفة بن عتبه و سلمان الفارسی و ابو ذر و عمار، این جماعت در خانه وی در آن سرب می‌بودند، بروز روزه می‌داشتند، و بشب قیام میکردند، و بر جامه خواب نمی‌خفتیدند، و گوشت و چربش نمی‌خوردند، و گرد زنان نمی‌گشتند، و بوی خوش بکار نمی‌داشتند، و پلاس می‌پوشیدند، و یکبارگی از دنیا و لذّات دنیا اعراض کردند، و همّت کردند که در زمین سیّاحی کنند، و رهبانیت بر دست گیرند، و تنهای خود را خصی گردانند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چیزهای پاکیزه‌ای که خدا برای شما حلال کرده است را حرام نکنید. این آیه درباره عثمان بن مظعون نازل شد که زندگی رهبانی را انتخاب کرده بود و در خانه‌اش تنها به عبادت مشغول بود. او روزها چیزی نمی‌خورد و شب‌ها نمی‌خوابید، همچنین گوشت نمی‌خورد و با خانواده‌اش نمی‌گذرانید. عثمان از صحابه‌ی برجسته و محترم بود و پیامبر او را برادر خود خوانده بود. وقتی عثمان فوت کرد، پیامبر به خانه‌اش رفت و او را در حالتی مرده دید و او را بوسید. وقتی عثمان به زندگی رهبانی روی آورد، تعدادی از صحابه نیز به او پیوستند و سبک زندگی او را در پیش گرفتند. از جمله آن‌ها ابوبکر، عمر، علی، و عبدالله بن مسعود بودند. این گروه در خانه عثمان با روزه‌داری و شب‌زنده‌داری زندگی می‌کردند و از لذت‌های دنیا دوری می‌جستند. آن‌ها تصمیم گرفته بودند که در زمین گردش کنند و زندگی رهبانی را دنبال نمایند.
روزی زن عثمان مظعون نام وی خوله در حجره عائشه شد، و رسول خدا حاضر بود، از عائشه پرسید که: آن زن کیست؟ عائشه وی را خبر کرد، گفت: «ما لی اراها باذّ الهیئة»؟ چونست که وی را ناساخته و ناآراسته می‌بینم و پژمرده؟ خوله قصّه عثمان و آن جماعت مصطفی را باز گفت: رسول خدا خشم گرفت، برخاست، و بدر سرای عثمان شد، و ایشان را از آن نهی کرد، و گفت: «انی لم اومر بذلک، ان لأنفسکم علیکم حقا، فصوموا و أفطروا و قوموا و ناموا، فانی اقوم و انام و اصوم و أفطر و آکل اللحم و الدسم و آتی النساء، و من رغب عن سنتی فلیس منّی».
هوش مصنوعی: روزی زنی به نام خوله که همسر عثمان بود، به خانه عائشه رفت و پیامبر اسلام در آنجا حضور داشت. او از عائشه پرسید که این زن کیست و عائشه توضیحاتی درباره‌اش داد. پیامبر گفت: «چرا او را در حالتی ناآراسته و پژمرده می‌بینم؟» سپس خوله داستان عثمان و گروهی که با او بودند را تعریف کرد. پیامبر از این وضعیت ناراحت شد و به خانه عثمان رفت و به آنها توصیه کرد که از این کار نهی کنند و گفت: «من به شما دستور نداده‌ام که اینگونه رفتار کنید. بدن شما حق‌هایی بر شما دارد، پس روزه بگیرید، افطار کنید، نماز بخوانید و بخوابید. من بعضی اوقات می‌ایستم، می‌خوابم، روزه می‌گیرم، افطار می‌کنم، گوشت و غذاهای چرب می‌خورم و به همسرانم می‌روم. اگر کسی از سنت من روی گرداند، از من نیست.»
پس رسول خدا مردمان را جمع کرد، و ایشان را خطبه خواند و گفت: «ما بال اقوام حرموا النساء و الطعام و الطیب و النوم و شهوات الدنیا؟ اما انی لست آمرکم ان تکونوا قسیسین و رهبانا، فانه لیس فی دینی ترک اللحم و النساء و لا اتخاذ الصوامع، و ان سیاحة امتی الصوم و رهبانیتهم الجهاد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا مردم را جمع کرد و برایشان سخنرانی کرد و گفت: «چرا گروهی از مردم از زنان، غذا، چیزهای خوشبو، خواب و لذت‌های دنیوی خود را محروم کرده‌اند؟ بیدار باشید، من به شما نمی‌گویم که مانند راهبان و عابدان باشید، زیرا در دین من ترک گوشت و زنان وجود ندارد و نیز کلیساهای مخصوصی برای عبادت نمی‌سازیم. اما در دین من روزه گرفتن نوعی عبادت است و جهاد، نوعی رهبانیت برای امت من محسوب می‌شود.»
اعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئا و حجّوا و اعتمروا و أقیموا الصّلاة و آتوا الزکاة و صوموا رمضان و استقیموا یستقم لکم، و انّما هلک من کان قبلکم بالتشدید، شدّدوا علی انفسهم فشدّد اللَّه علیهم، فأولئک بقایاهم فی الدیارات و الصوامع».
هوش مصنوعی: خدا را عبادت کنید و هیچ چیزی را با او شریک نکنید. به حج و عمره بروید، نماز را برپا دارید، زکات بدهید و در ماه رمضان روزه بگیرید. ثابت قدم باشید تا خدا نیز شما را ثابت قدم نگه دارد. بدانید که پیشینیان شما به خاطر سخت‌گیری و زیاده‌روی در این امور هلاک شدند، زیرا بر خودشان سخت گرفتند و خدا نیز بر آن‌ها سخت گرفت. آن‌ها اکنون در سرزمین‌ها و صومعه‌ها باقی مانده‌اند.
رسول خدا ایشان را از آن نهی کرد، و بر وفق آن آیت آمد که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا به ایشان فرمود که از این کار خودداری کنند و طبق این آیه که آمده است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چیزهای پاکیزه‌ای را که خدا برای شما حلال کرده است، حرام نکنید.
زید بن اسلم روایت کند از پدر خویش که: عبد اللَّه بن رواحه را مهمانی رسید، و شغلی را از خانه بیرون شد. اهل وی طعام پیش مهمان ننهاد، و انتظار عبد اللَّه کرد. چون باز آمد، گفت: چرا طعام بمهمان ندادی و از بهر من او را باز داشتی؟ گفت: طعام اندک بود میخواستم که تو نیز در رسی، و با یکدیگر بخوریم.
هوش مصنوعی: زید بن اسلم از پدرش نقل می‌کند که عبد اللَّه بن رواحه مهمانی داشت و به یک کار خارج از خانه رفت. خانواده‌اش برای مهمان غذا قرار ندادند و منتظر بازگشت عبد اللَّه ماندند. وقتی او برگشت، پرسید: چرا برای مهمان غذا نیاوردید و او را به خاطر من منتظر گذاشتید؟ پاسخ داد: غذا کم بود و می‌خواستم تو هم به موقع برسی تا با هم غذا بخوریم.
عبد اللَّه گفت: اکنون که چنین کردی، آن طعام بر خود حرام کردم. اهل وی گفت: اگر تو نخوری من نیز بر خود حرام کردم. مهمان گفت: اگر شما نخورید بر من نیز حرام گشت. عبد اللَّه گفت: یا فلانه دانی چه کنی؟ طعام بیار تا با یکدیگر موافقت کنیم، و بنام خدا دست فرا کنیم، و بکار بریم. بامداد عبد اللَّه رفت، و با رسول خدا گفت که: ما شب چنین کردیم. رسول گفت: «احسنت یا عبد اللَّه» در آن حال جبرئیل آمد، و این آیت در شأن وی فرو آورد.
هوش مصنوعی: عبدالله گفت: حالا که این کار را کردی، دیگر آن غذا را برای خود حرام کردم. اهل خانواده‌اش گفتند: اگر تو نخوریش، من هم بر خودم حرام می‌کنم. مهمان نیز گفت: اگر شما نخورید، برای من هم حرام شده است. عبدالله گفت: ای خانم، آیا می‌دانی چه کار کنیم؟ غذا بیاور تا با هم توافق کنیم و به نام خدا دست به کار شویم. صبح عبدالله رفت و به پیامبر خدا گفت که: ما دیشب چنین کردیم. پیامبر گفت: «خوب کار کردی، ای عبدالله». در این هنگام، جبرئیل آمد و این آیه را در مورد او نازل کرد.
و روایت کنند از ابن عباس که مردی گفت: یا رسول اللَّه انی اصبت من اللحم فانتشرت، و أخذتنی شهوة فحرمت اللحم. فانزل اللَّه هذه الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ. یعنی اللذات التی تشتهیها النفوس و تمیل الیها القلوب، ممّا احل لکم من المطاعم الطیبة و المشارب اللذیذة، وَ لا تَعْتَدُوا لا تجاوزوا الحلال الی الحرام. و گفته‌اند: اعتدا اینجا خصی کردن است خویشتن را و قطع آلت تناسل.
هوش مصنوعی: روایتی از ابن عباس نقل شده که مردی به پیامبر گفت: ای رسول خدا، من از گوشت خوردم و به شدت هوس کردم، به طوری که خوردن گوشت برایم حرام شد. بنابراین خداوند این آیه را نازل کرد: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اموری که خداوند برای شما حلال کرده را بر خود تحریم نکنید. این بدان معناست که لذت‌هایی که نفوس به آن‌ها تمایل دارند و دل‌ها به سوی آن‌ها کشیده می‌شود، جزو غذاها و نوشیدنی‌های حلالی است که خدا برای شما قرار داده است. همچنین هشدار داده شده که از حدود حلال تجاوز نکنید و به حرام نروید. برخی نیز گفته‌اند که "اعتدا" در اینجا به معنای خویشتن را خنثی کردن و قطع عمود نسل است.
رب العالمین گفت: مکنید که این اعتداست، از حدود و اندازه شرع درگذشتن، و اللَّه تعالی ایشان را که این کنند دوست ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند عالم فرمود: این کار را نکنید، زیرا این یک نوع تجاوز است و از مرزهای شرع فراتر رفتن به شمار می‌آید، و خداوند متعال کسانی را که چنین کنند، دوست ندارد.
و فی الخبر ان عثمان بن مظعون اتی النبی (ص) فقال: ائذن لی فی الاختصاء، فقال رسول اللَّه (ص): «لیس منا من خصی، و لا اختصی، ان خصاء امتی الصیام». فقال: یا رسول اللَّه ائذن لنا فی السیاحة، فقال: «ان سیاحة امتی الجهاد فی سبیل اللَّه». قال: یا رسول اللَّه ائذن لنا فی الترهب، فقال: «ان ترهب امتی الجلوس فی المساجد انتظار الصلاة».
هوش مصنوعی: عثمان بن مظعون به پیامبر (ص) گفت: اجازه بدهید که ترکیه‌ای بشویم. پیامبر پاسخ داد: «از ما نیست کسی که خود را عقیم کند؛ عقیم شدن امت من، روزه‌داری است». او گفت: یا رسول‌الله، اجازه دهید که به سفر برویم. پیامبر فرمود: «سفر برای امت من، جهاد در راه خداست». او ادامه داد: یا رسول‌الله، اجازه دهید که به رهبری روی بیاوریم. پیامبر پاسخ داد: «رهبری امت من، نشستن در مساجد و انتظار برای نماز است».
وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً عبد اللَّه مبارک گفت: الحلال ما اخذته من وجهه، و الطیب ما غذی و نما، فاما الجوامد و الطین و التراب و ما لا یغذی فمکروه الا علی جهة التداوی. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ
هوش مصنوعی: از آنچه خداوند روزی شما کرده است، حلال و پاکیزه بخورید. عبدالله مبارک می‌گوید: "حلال آن چیزی است که از راه صحیح به دست آمده و پاکیزه آن چیزی است که تغذیه‌اش مفید و مطلوب است. اما چیزهایی مثل مواد جامد، گل، خاک و آنچه که به‌عنوان تغذیه در نظر گرفته نمی‌شود، مگر به منظور درمان، مورد استقبال نیست." و از خدا بترسید، همان‌طور که به او ایمان دارید.
روی عن عائشة و ابی موسی الاشعری ان النبی (ص) کان یأکل الدجاج و الفالوذ، و کان یعجبه الحلواء و العسل، و قال: «ان المؤمن حلو یحبّ الحلاوة، و قال: فی بطن المؤمن زاویة لا یملأها الا الحلواء»، و روی: ان الحسن کان یأکل الفالوذ، فدخل علیه فرقد السبخی، فقال: «یا فرقد! ما تقول فی هذا»؟ فقال: لا آکله و لا احب اکله، فأقبل الحسن علی غیره کالمتعجب، و قال: «لعاب النحل بلباب البرّ مع سمن البقر، هل یعیه مسلم»؟ و جاء رجل الی الحسن، فقال: ان لی جارا لا یأکل الفالوذ. قال: فلم؟ قال: یقول سمن البقر لا نؤدّی شکره، فقال الحسن: فیشرب الماء البارد. قال: نعم. قال: «ان جارک جاهل ان نعمة اللَّه علیه فی الماء البارد اکثر من نعمته علیه فی الفالوذ».
هوش مصنوعی: روایاتی از عایشه و ابی موسی اشعری نقل شده که نشان می‌دهد پیامبر (ص) به خوردن مرغ و فالوذ علاقه داشت و شیرینی و عسل را دوست می‌داشت. او فرمود: «مؤمن شیرین است و شیرینی را دوست دارد»، و همچنین اشاره کرد که در دل مؤمن فضایی وجود دارد که فقط با شیرینی پر می‌شود. همچنین روایت شده که حسن (ع) فالوذ می‌خورد و وقتی فرقد سبخی وارد شد، از او پرسید که نظرش درباره فالوذ چیست. فرقد گفت که آن را نمی‌خورد و دوست ندارد. حسن از این پاسخ متعجب شد و گفت: «عسل زنبور با مغز گندم و کره گاو، آیا مؤمنی نمی‌تواند آن را درک کند؟» همچنین مردی به حسن گفت که همسایه‌اش فالوذ نمی‌خورد. حسن پرسید چرا و او جواب داد که همسایه‌اش می‌گوید که برای کره گاو شکرگزاری نمی‌کند. حسن پاسخ داد که پس باید آب سرد بنوشد. مرد گفت: بله. حسن افزود: «همسایه‌ات نادان است، زیرا نعمت خداوند در آب سرد بیشتر از نعمتش در فالوذ است.»
قوله: لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ ابن عباس گفت: چون این آیت فرو آمد که لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ ایشان گفتند: یا رسول اللَّه ما سوگند خورده بودیم بر آن کار که پیش داشتیم، اکنون کفّارت سوگندان ما چیست؟
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که خداوند شما را به خاطر سوگندهای لغو و بی‌فایده‌تان مؤاخذه نمی‌کند. ابن عباس می‌گوید که وقتی این آیه نازل شد، برخی از مردم به پیامبر گفتند: ما قبلاً سوگند یاد کرده بودیم که کاری را انجام دهیم، حالا چه کفاره‌ای برای این سوگندها باید بدهیم؟
رب العالمین کفارت آن پدید کرد: إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ الی آخره، اما نخست بیان سوگندان کرد، و لغو و تحقیق از هم جدا کرد، گفت: لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ.
هوش مصنوعی: پروردگار جهانیان جزای این عمل را مشخص کرد: Feeding ten needy people و دیگر موارد، اما در ابتدا به قسم‌ها اشاره کرده و تفاوت بین قسم‌های لغو و قسم‌های معتبر را بیان کرد. این‌گونه فرمود: خداوند شما را به خاطر قسم‌های بی‌معنی‌تان مؤاخذه نمی‌کند.
لغو یمین بر جمله آنست که در زبان گوینده میرود از سوگندان بی‌عزیمت بر عقد سوگند خوردن، عرب به آن بس گوینده‌اند: لا و اللَّه بلی و اللَّه، و در سورة البقرة بشرح ترازین گفته آمد.
هوش مصنوعی: لغو سوگند به این معناست که گوینده بدون هیچ قصد و اراده‌ای به قسم یاد می‌کند. در زبان عربی، این نوع سوگند را با عباراتی مانند «نه به خدا» یا «بله به خدا» بیان می‌کنند. همچنین در سوره بقره به تفصیل درباره این موضوع توضیح داده شده است.
وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و حفص عن عاصم عقّدتم بتشدید خوانند بمعنی مبالغت بی ارادت تکثیر. حمزه و کسایی و ابو بکر عن عاصم بتخفیف خوانند و هو الاصل. ابن عامر بالف خواند عاقدتم، و هو ایضا للواحد، کقوله: عافاه اللَّه، و عاقبت اللص. بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ ای قصدتم و تعمدتم و أردتم، و نویتم، کقوله: «بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ. «فَکَفَّارَتُهُ» یعنی فکفارة ما عقدتم من الایمان اذا حنثتم، اطعام عشرة مساکین. کفارت آن سوگند که دروغ کنند طعام دادن ده درویش است هر درویشی را یک مدّ، و المدّ رطل و ثلث، این مذهب شافعی است، و مذهب ابو حنیفه آنست که اگر گندم دهد هر درویشی را نیم صاع بدهد، و اگر جو دهد یا خرما یا مویز یک صاع تمام بدهد، و مذهب شافعی لا بد حبوب دهد نه قیمت آن دهد و نه آرد و نه نان و نه تغدیت و نه تعشیت، که بنزدیک وی اعتبار بنص است، و از نصّ تجاوز نکند، اما ابو حنیفه قیمت آن روا دارد و همچنین بجای حبوب آرد و نان ما تغدیت و تعشیت جائز دارد، که بنزدیک وی اعتبار بمنفعت و مصلحت است، و بقول شافعی کفارت الا بآزاد مسلمان محتاج نباید داد، و بقول بو حنیفه کفارت علی الخصوص بیرون از زکاة باهل ذمّت روا باشد که دهند. و دلیل شافعی قول خداست جل جلاله: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ، قال: و الکفر من اسفه السفه، یقول اللَّه تعالی: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ. و دلیل ابو حنیفه آنست که گفت جلّ و عزّ: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‌ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، قال: و الاسیر لا یکون الا من الکافرین.
هوش مصنوعی: اما خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بسته‌اید مؤاخذه می‌کند. در اینجا منظور از "عقد وقتی" این است که شما با اراده و قصد به آن سوگندها پایبند بوده‌اید. در حقیقت، خدای متعال به شما می‌فرماید که اگر در سوگندهایتان شکسته‌اید، باید کفاره‌ای بدهید. کفاره این سوگندها، طعام دادن به ده مسکین است. از نظر شافعی، این طعام باید از حبوبات باشد و نباید به صورت پول یا آرد و نان داده شود. در مقابل، مذهب ابوحنیفه این اجازه را می‌دهد که به جای حبوبات، آرد یا نان نیز داده شود. همچنین، از نظر شافعی، کفاره باید به یک مسلمان نیازمند داده شود، در حالی که ابوحنیفه اجازه می‌دهد که کفاره به اهل ذمه نیز داده شود. دلیلی که شافعی بر این عقیده‌اش می‌آورد، آیه‌ای از قرآن است که به عدم دادن اموال به نابخردان اشاره دارد، در حالی که ابوحنیفه استدلال می‌کند که آیه‌ای دیگر به کمک به نیازمندان اشاره می‌کند که شامل غیرفروانی‌ها نیز می‌شود.
مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ میگوید: از میانه آن طعام که اهل خویش را میدهید، نه نفیس‌تر طعام توانگران، و نه خسیس تر آن، نه بهینه طعام توانگران، و نه بترینه طعام درویشان. و قیل: «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ» یعنی المد لان هذا القدر وسط فی الشبع. أَوْ کِسْوَتُهُمْ شافعی گفت: هر چه نام کسوت بر آن افتد چون ازار و ردا و پیراهن روا باشد. ابو حنیفه گفت: جامه‌ای باید جامع که کسوت را بشاید، و عمامه روا نباشد که کسوت را نشاید.
هوش مصنوعی: از میان غذاهایی که به خانواده‌تان می‌دهید، باید غذایی را انتخاب کنید که نه از بهترین غذاهای ثروتمندان باشد و نه از بدترین غذاهای فقرا. برخی نیز گفته‌اند منظور این است که غذایی که انتخاب می‌کنید باید در سطح مناسبی باشد که موجب سیری گردد. در مورد پوشش نیز، شافعی می‌گوید هر چیزی که به عنوان لباس به حساب بیاید، مانند شلوار، ردای اطلس و پیراهن قابل قبول است. اما ابو حنیفه معتقد است که لباس باید شامل تمام اجزا باشد و عمامه را نمی‌توان به عنوان پوشش اصلی در نظر گرفت.
أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ برده‌ای باید مؤمن، که جای دیگر مقید گفت: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ»، و شافعی این بر اصل خود بنا کرد که: یحمل المطلق علی المقید، و نیز در خبر است: «اعتقها فانها مؤمنة» و بو حنیفه رقبه کافره روا بیند مگر در کفارت قتل، و رقبه خرد و بزرگ و نرینه و مادینه در آن یکسانست، اما اگر عیبی دارد که وی را از عمل باز دارد، چون نابینایی در چشم و گنگی در زبان و شلل در اعضا روا نباشد، و اگر عیبی بود که وی را از عمل مقصود باز ندارد، چنان که اعور بود یا یک انگشت ندارد و امثال این جائز باشد.
هوش مصنوعی: آزاد کردن یک برده باید با شخص مؤمن صورت گیرد. در جایی دیگر به این موضوع اشاره شده که آزاد کردن یک برده واجب است. مکتب شافعی این مسأله را بر اساس اصل خود قرار داده که باید کلیات به جزئیات تطبیق داده شود. همچنین در روایتی آمده است که اگر برده‌ای مؤمن باشد، آزاد کردن او واجب است. اما ابوحنیفه معتقد است که آزاد کردن برده غیر مؤمن فقط در مواردی مانند کفاره قتل مجاز است. در این مورد، برده‌های خردسال و بزرگ، نر و ماده، تفاوتی ندارند. اما اگر برده‌ای عیبی داشته باشد که او را از انجام فعالیت‌ها باز دارد، مانند نابینایی یا ناتوانی گفتاری و حرکتی، آزاد کردن او مجاز نیست. اما اگر عیبی وجود داشته باشد که بر توانایی انجام کارهای مقصود تأثیر نگذارد، مانند فقدان یک چشم یا یک انگشت، آزاد کردن او جائز خواهد بود.
و سوگند خواره که کفّارت میکند درین هر سه مخیر است، که رب العالمین بلفظ تخییر گفت، اما فاضلتر آنست که نفع مردم بیشتر در آن است، اگر در روزگار قحط و جدوبت باشد که مردم را حاجت بقوت و طعام بیشتر بود طعام اولی‌تر و نیکوتر، که قوام حیات درین طعام است، و مردم را بدان حاجت است، و اگر روزگار خصب بود و فراخی، و مردم از قوت و طعام در نمانند اعتاق و کسوت فاضل‌تر. پس اگر ازین سه درماند و درویش باشد، چنان که از قوت خود و عیال وی در یک شبانروز هیچ چیز بسر می‌نیاید، روزه دارد سه روز پیوسته یا گسسته، و پیوسته تمامتر و نیکوتر، و بیک قول شافعی واجب.
هوش مصنوعی: سوگند فرد مخیر است که یکی از این سه گزینه را انتخاب کند. خداوند به صراحت در این مورد اختیار داده است، اما انتخابی که به نفع مردم باشد، بهتر است. در زمانی که قحطی یا کمبود مواد غذایی وجود دارد و نیاز مردم به غذا بیشتر است، اولویت با غذاست زیرا بقای زندگی به آن بستگی دارد و مردم نیاز به آن دارند. اما اگر زمانی باشد که فراوانی و رونق وجود دارد و مردم از نظر غذا مشکلی ندارند، آزادی یا پوشش گزینه بهتری است. اگر فردی به قدری در تنگدستی باشد که در یک روز و شب نتواند چیزی برای خوردن یا برای خانواده‌اش تهیه کند، می‌تواند سه روز روزه بگیرد، چه به طور پیوسته و چه به صورت غیر پیوسته، که روزه پیوسته بهتر است و طبق قول شافعی واجب است.
فذلک قوله: فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ.
هوش مصنوعی: این عبارت می‌گوید: "پس کسی که قادر به انجام این کار نیست، به جای آن سه روز روزه بگیرد."
ذلِکَ ای الّذی ذکرت کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ علی یمین، فرأیتم غیرها خیرا منها. چون سوگند خورید کاری را که کنید و ناکردن به، یا نکنید و کردن به، از سوگند خود بازآئید، و آن کنید که بهتر است و نیکوتر، پس آن گه آن سوگند را کفارت کنید.
هوش مصنوعی: این آیه به این موضوع اشاره دارد که اگر کسی قسمی می‌خورد و بعد از آن متوجه می‌شود که گزینه‌ای بهتر از آن وجود دارد، می‌تواند از قسم خود برگردد و به جای آن کاری نیکوتر انجام دهد. در این صورت باید برای جبران قسمش کفاره پرداخت کند.
روی عبد اللَّه بن سمرة قال: قال رسول اللَّه (ص): یا عبد الرحمن بن سمرة لا تسأل الامارة فانّک ان اوتیتها عن مسئلة وکلت الیها، و ان اوتیتها عن غیر مسئلة اعنت علیها، و اذا حلفت علی یمین فرأیت غیرها خیرا منها فکفّر عن یمینک، و آت الّذی هو خیر.
هوش مصنوعی: عبد الله بن سمرة گزارش می‌دهد که پیامبر (ص) به او گفت: ای عبد الرحمن بن سمرة، به دنبال مقام و مسئولیت نباش؛ زیرا اگر به خاطر درخواست خود به این مقام برسی، بار آن بر دوش تو خواهد بود و اگر بدون درخواست به تو داده شود، کمک به اداره آن خواهی کرد. همچنین، اگر قسمی خوردی و دیدی کار بهتری وجود دارد، باید کفاره قسم خود را بدهی و به انجام آن کار بهتر بپردازی.
وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ و سوگندان خویش را میکوشید، بگزاف و بیداد مخورید، و نام اللَّه عرضه مسازید، مانع از خیر وصلة ارحام، و چون خوردید یاد دارید و نگه دارید، و آن را آزرم دارید، و جور را سوگند خوردن گناه است، و راست داشتن آن گناه، و از آن بازآمدن واجب، و کفارت فریضه، و جز بنام خدا و صفات وی و سخنان وی سوگند نیست. قال الشافعی: من حلف بغیر اللَّه فهو یمین مکروهة، و أخشی ان تکون معصیة.
هوش مصنوعی: سوگندهای خود را حفظ کنید و از قسم‌های بی‌جا و بی‌دلیل خودداری کنید. نام خدا را بهانه‌ای برای جلوگیری از کارهای نیک و صله رحم قرار ندهید. وقتی که غذا می‌خورید به یاد داشته باشید و آن را با احترام نگاه دارید. قسم خوردن به چیزی غیر از خداوند و صفاتش گناه است و راست نگه داشتن این قسم نیز گناهی دیگر است. همچنین، واجب است که از چنین قسم‌هایی پرهیز کنید. شافعی گفته است که هر کس غیر از خدا قسم بخورد، قسمش ناپسند است و من نگرانم که این عمل به عنوان یک معصیت به حساب آید.
قال النبی (ص): «لا تحلفوا بآبائکم و لا بالانداد»، و قال: «من حلف بغیر اللَّه فقد أشرک»، و روی: «فقد کفر».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «به پدرانتان و به هر شخص دیگری قسم نخورید»، و همچنین فرمود: «کسی که به غیر از نام خدا قسم بخورد، مرتکب شرک شده است»، و نیز نقل شده که فرمودند: «این عمل به نوعی کفر است».
قوله: کفر، تأویله انّه اذا حلف بغیر اللَّه، و هو یعتقد تعظیم ما حلف به کتعظیم اللَّه فقد کفر بذلک. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.
هوش مصنوعی: کسی که سوگند یاد کند به غیر خدا و در عین حال آن چیز را همانند خدا عزیز و محترم بداند، در واقع به خاطر این اعتقاد کفر ورزیده است. خداوند نیز آیات خود را برای شما روشن می‌کند تا شاید شما شکرگزار باشید.