قوله تعالی و تقدس: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ معنی توسل تقرب است، یقال: توسلت الی فلان ای تقربت الیه، و گفتهاند: معنی وسیلت محبت است، ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ای تحبّبوا الی اللَّه، میگوید: ای شما که مؤمنانید، دوست خدا باشید، و بوی تقرب کنید، و نزدیکی جویید باخلاص اعمال، و اجتناب محارم، و احسان با خلق، و گفتهاند: وسیلت درجه عظیم است در بهشت ساخته از بهر مصطفی (ص)، و فی ذلک یقول النبی (ص): «سلوا اللَّه لی الوسیلة، فانها درجة فی الجنة، لا ینالها الا عبد واحد، و أرجو ان اکون انا هو»، و عن علی بن ابی طالب (ع)، قال: «ان فی الجنّة لؤلؤتین الی بطنان العرش، واحدة بیضاء، و الأخری صفراء، فی کل واحدة منهما الف غرفة، فالبیضاء هی الوسیلة لمحمد (ص) و اهل بیته، و الصفراء لابراهیم (ع) و اهل بیته.
و نظیر هذه الایة قوله تعالی و تقدس: أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ. یقال: و سل یسل وسیلة، فهو واسل، و جمع الوسیلة وسائل. وسائل آن وسائط است که میان رهی و مولی پیوستگی را نشانست، و سبب اتصال بنده بمولی آنست. وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ ای فی طاعته، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای تظفرون بعدوّکم و تسعدون فی آخرتکم.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ ای ضعفه معه، لِیَفْتَدُوا بِهِ ای لیفتدوا به انفسهم. مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ.
قال النبی (ص): «یقال للکافر یوم القیامة: أ رأیت لو کان لک مثل الارض ذهبا لکنت تفتدی به؟ فیقول: نعم. فیقال قد سئلت ایسر من ذلک».
یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها همانست که جای دیگر گفت حکایت از دوزخیان: رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها خداوندگارا! بیرون آر از آتش، و برهان از عقوبت. جواب ایشان دهند پس از هزار سال: اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ.
جای دیگر گفت: إِنَّکُمْ ماکِثُونَ این خطاب با کافرانست، و قضیت کفر ایشان که جاوید در دوزخ بمانند و هرگز بیرون نیایند. و دلیل برین ابتداء آیت است که گفت: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا. اما مؤمنان اهل معصیت اگر چه بگناهان خویش در دوزخ شوند، جاوید در آن نمانند و بیرون آیند، لقول النبی (ص): «لیصیبنّ اقواما سفع من النار بذنوب اصابوها عقوبة، ثم یدخلهم اللَّه الجنة بفضل رحمته فیقال لهم الجهنمیون».
و فی روایة اخری: «یخرج قوم من امتی من النّار بشفاعتی یسمّون الجهنمیین»
و روی: «اذا فرغ اللَّه من القضاء بین عباده، و اراد أن یخرج من النّار من اراد ان یخرجه ممّن کان یشهد ان لا اله الا اللَّه، امر الملائکة أن یخرجوا من کان یعبد اللَّه، فیخرجونهم، و یعرفونهم بآثار السجود، و حرم اللَّه علی النّار ان تأکل اثر السجود، فکل ابن آدم تأکله النار الا اثر السجود، فیخرجون من النّار قد امتحشوا و عادوا حمما، فیصبّ علیهم ماء الحیاة. فینبتون کما تنبت الحبّة فی حمیل السیل».
این اخبار صحاح دلیلهای روشناند که از مؤمنان هیچ کس در دوزخ نمیماند.
گرچه گنهکار و بد کردار بود، چون اصل توحید و مایه ایمان بر جای بود اگر چه اندکی باشد، ربّ العالمین چون خواهد که ایشان را برهاند، و کرم خود بخلق نماید، قومی را برگمارد ازین مؤمنان مخلصان تا در آن عرصه قیامت جدال درگیرند، و از بهر آن برادران که در آتشند سخن گویند. در خبر است که گویند: «ربّنا اخواننا کانوا یصومون معنا و یصلّون و یحجّون، فادخلتهم النّار»! خداوندا برادران ما که با ما نماز کردند، و روزه داشتند، و حج کردند، اکنون ایشان را بدوزخ فرستادی! ربّ العزّة گوید: روید، و هر که را بصورت شناسید، بیرون آرید که صورتهاشان برجاست.
آتش صورت ایشان نخورد. ایشان روند، و خلقی بسیار بیرون آرند. پس رب العالمین ایشان را گوید: «ارجعوا» بدین قناعت کنید، باز گردید، هر کرا در دیوان وی از خیر یک مثقال ببینید، بیرون آرید. ایشان روند، و بحکم فرمان قومی را بیرون آرند، پس با نیم مثقال آید، پس با همسنگ یک ذرّه آید. پس گویند: ربّنا لم نذر فیها خیرا. خداوندا نمیبینیم در دوزخ کسی که در وی هیچ خیر مانده است. پس ربّ العالمین گوید: شفعت الملائکة، و شفع النبیّون، و شفع المؤمنون، و لم یبق الا ارحم الراحمون، فیقبض قبضة من النار، فیخرج منها قوما لم یعلموا خیرا قطّ، قد عادوا حمما، فیلقیهم فی نهر فی افواه الجنّة، یقال له نهر الحیاة، فیخرجون کما تخرج الحبة فی حمیل السیل، فیخرجون کاللؤلؤ فی رقابهم الخواتیم، فیقول اهل الجنة هؤلاء عتقاء الرحمن، ادخلهم الجنة بغیر عمل عملوه.
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما این در شأن طعمة بن ابیرق فرو آمد که آن درع دزدید، و قصه وی در سورة النساء رفت، و رفع آن بر معنی جزاء است، یعنی: من سرق فاقطعوه. و روا باشد که خبر ابتدایی باشد که در آن مضمر است، یعنی: فیما فرض علیکم و السارق و السارقة فاقطعوا. میگوید: در آنکه بر شما فرض کردند حکم دزدان است، و آن حکم آنست که دستهای ایشان ببرید، یعنی که مرد را دست راست ببرید، و زن را دست راست چون دزدی بر ایشان روشن شود، و این آن گه باشد که دزد عاقل بود، و بالغ، و باختیار خویش، نه مکره و ملتزم حکم اسلام، نه حربی و نه مستأمن، بیک قول، و آنکه در حرز مسلمان شود یا ذمی ثابت العصمة، و کالایی که در شرع متقوّم بود، از حرز خویش بیرون آرد: زر و سیم و خزّ و بزّ و امثال آن از اندرونها در خانههای دربسته، یا حارس بر آن نشسته، و کفن از گور، و بیرون از کفن نه، و چارپای از اصطبل، و میوه از خرمنگاه که گوشوان بر آن نشسته، و گوسفند از گله، و شتر از قطار، چون شبان و جمّال بیدار باشند، و در آن مینگرند، و آواز ایشان بدان میرسد، و آن چیز که بیرون آرد از آن حرز، قیمت آن کم از دانگی و نیم زر باشد بمذهب شافعی، یا ده درم سفید بمذهب ابو حنیفه، یا سه درم بمذهب مالک.
و حجّت شافعی خبر صحیح است، قال النبی (ص): «لا تقطع ید السارق الا فی ربع دینار فصاعدا»
، و آنکه در آن شبهتی نبود که نه مال فرزند بود یا فرزند فرزند، و نه مال پدر بود یا اجداد وی، و نه مال هم جفت بود بیک قول، و آنکه یک نصاب بیک بار، تنها، بیشریکی از حرز بیرون آورده، یا دو نصاب بدو کس، چون این شرایط در وی مجتمع گشت، دست راست وی ببرند، از آنجا که مفصل کف است. پس اگر باز آید دوم بار پای چپ وی ببرند. اگر بازآید سیوم بار دست چپ وی ببرند. اگر بازآید چهارم بار پای راست وی ببرند، لما
روی ابو هریرة أن النبی (ص) قال فی السارق: «ان سرق فاقطعوا یده، ثمّ ان سرق فاقطعوا رجله، ثمّ ان سرق فاقطعوا یده، ثمّ ان سرق فاقطعوا رجله».
پس اگر پنجم بار دزدی کند، درست آنست که بر وی قتل نیست، و در شرع بر وی جز از تعزیر حدّی نیست. پس چون حدّ بر وی راندند تاوان آنچه دزدیده است بر وی واجب است، اگر درویش باشد، و اگر توانگر. امّا بمذهب کوفیان تاوان بر وی نباشد مگر که آنچه دزدیده بود خود بر جای بود که بخداوند خویش باز دهند، و اگر صاحب مال آن مال بدزد بگذارد بصدقه یا بهبه، بعد از آنکه با امام افتاد، و حدّ واجب شد، آن حدّ بنیوفتند، بدلیل خبر صفوان بن امیه که رداء وی بدزدیدند. صفوان دزد را بگرفت، و پیش رسول خدا برد. رسول بفرمود تا دست وی ببرند. صفوان گفت: یا رسول اللَّه او را نه بدین آوردم، آن ردا بصدقه بوی دادم.
رسول خدا گفت: «فهلّا قبل أن تأتینی به»؟
و بعد از آنکه بر بنده حدّ واجب شد اگر قطع باشد و اگر غیر آن، روا نباشد که در آن شفاعت کنند، و با سقاط آن مشغول شوند، لما
روی عن عائشة ان قریشا اهمّهم شأن المرأة المخزومیّة التی سرقت، فقالوا من یکلّم فیها رسول اللَّه (ص)؟ و من یجری علیه الا اسامة بن زید، حبّ رسول اللَّه، فکلّم اسامة، فقال رسول اللَّه: «الشفع فی حدّ من حدود اللَّه؟ ثمّ قام فاختطب، ثمّ قال: «انّما اهلک الّذین قبلکم، انّهم کانوا اذا سرق فیهم الشریف ترکوه، و اذا سرق فیهم الضعیف اقاموا علیه الحدّ، و ایم اللَّه لو أن فاطمة بنت محمد سرقت لقطعت یدها»، و روی أنّه قال (ص): «من حالت شفاعته دون حدّ من حدود اللَّه، فقد ضادّ اللَّه، و من خاصم فی باطل هو یعلمه، لم یزل فی سخط اللَّه حتی ینزع».
جَزاءً بِما کَسَبا بقول کسایی نصب علی الحال است، و بقول زجاج مفعول له، ای لجزاء فعلهما، و بقول قطرب مصدر است، و کذلک اعراب قوله: «نَکالًا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ این توبه و اصلاح عمل بعد از قطع است و ردّ مال، یعنی که چون حدّ خدای بر وی براندند، و مال که برده است باز داد، بآن مخالفت شرع و ارتکاب محظور دین که از وی بیامده، اگر توبت کند و در خدا زارد. و نیز نکند، و عمل خویش باصلاح آرد، خدای آمرزگار است و توبتپذیر و بخشاینده.
و دلیل بر این، خبر ابن عمر است، گفتا: در عهد رسول خدا زنی دزدی کرد، و او را بگرفتند، و بحضرت رسول خدا بردند. رسول بفرمود که: «اقطعوا یدها» دست وی ببرید. قوم آن زن گفتند: یا رسول اللَّه! او را میبازخریم به پانصد دینار. رسول خدا بدان التفات نکرد، گفت: «اقطعوا یدها». پس دست ببریدند. آن گه آن زن گفت: یا رسول اللَّه هل لی من توبة؟ مرا توبت هست از آنچه کردم؟ گفت: «نعم»، ترا توبت هست، و تو امروز پاکی از گناهان، چنان که آن روز که از مادر زادی. در آن حال این آیت فرو آمد که: فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خزائن السماوات، المطر و الرزق، و خزائن الارض النّبات. یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ من مات منهم علی کفره، وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ من تاب منهم علی کفره، و قیل: یعذب من یشاء علی الذنب الصغیر، و یغفر لمن یشاء الذنب العظیم، و وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ من التعذیب و المغفرة.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ای لا یحزنک مسارعتهم فی الکفر، اذ کنت موعود النصر علیهم، میگوید: یا محمد: نبادا که شتافتن این منافقان و جهودان بکفر، ترا اندوهگن کند بعد از آنکه اللَّه تعالی وعده نصرت بر ایشان داد، این نصرت زود بود. تو اندوهگن مباش، اگر چه پشتی دارند بیکدیگر، که ایشان را کاری از پیش نشود، و قوت نبود. مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ این حجت است بر مرجیان که میگویند: ایمان قولست و مجرد اقرار، بیتصدیق دل.
رب العالمین ایشان را دروغ زن کرد، و ایشان را مسارعان در کفر گفت. چون تصدیق دل با گفت زبان نبود.
وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا این سخن را دو وجه است: یکی آنکه: من الّذین قالوا و من الّذین هادوا، آن گه جهودان را صفت کرد: و هم سماعون. دیگر وجه آنست که وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ تم الکلام، آن گه گفت: وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سخنی مستأنف.
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ یعنی قائلون له، لقوله: سمع اللَّه لمن حمده ای قبل اللَّه حمده و اجاب، و بپارسی گویند: این سخن از وی مشنو یعنی مپذیر، ما سمع فلان کلامی ای ما قبله. میگوید: این جهودان دروغ شنوان و دروغ پذیرانند، یعنی از دانشمندان خویش، که ایشان را میگویند که محمد نه رسول است. سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ سفیان عیینه را پرسیدند که جاسوس را در قرآن ذکری هست؟ این آیت را برخواند: سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ. میگوید: این جهودان بنی قریظه و نضیر بجاسوسی بنزدیک تو میآیند، و سخن میگیرند، و با غائبان خویش میبرند، آنان که بنزدیک تو نمیآیند، و ایشان جهودان خیبرند. این همانست که جای دیگر گفت: وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ، وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ.
یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یعنی یغیرون القرآن من بعد وضع اللَّه ایاه مواضعه، این آنست که خدای تعالی گواهی دادن محمد را بپیغامبری در تورات بجای تصدیق بنهاد، و حدود بر جای تقریر و تنفیذ بنهاد. جهودان آن شهادت بر جای تکذیب بنهادند، و حدود بر جای تعطیل و تبدیل بنهادند. یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ این در شأن دو جهود آمد از اشراف خیبر. مردی و زنی زنا کرده بودند، و محصن بودند، و آن زنا بر ایشان درست شده. جهودان خواستند که حدّ از ایشان بیفکنند، تا مسلمانان شماتت نکنند. در میان ایشان اختلاف افتاد در آن کار. یکدیگر را گفتند: بیایید تا باین پیغامبر عرب شویم، و این حکم پیش او بریم، اگر او در دین خویش حکم کند در ایشان بحدّ فرود از کشتن، آن را بپذیریم، و آن حدّ که در تورات است فروگذاریم، و گوئیم که: بحکم پیغامبر کار کردیم. وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا و اگر چنانست که شما را از دین محمد حدّی ندهند فرود از کشتن، از پذیرفتن سخن محمد پرهیزید. آمدند بر رسول خدای و پرسیدند. رسول (ص) گفت: رجم است ایشان را، سنگسار کردن و کشتن. ایشان گفتند که: در تورات این نیست، که در تورات تحمیم است، روسیاه کردن و بر شتر بگردانیدن.
رسول خدا گفت ایشان را: فأتوا بالتوریة تورات بیارید. تورات بیاوردند، و عبد اللَّه بن سلام حاضر بود و ابن صوریا تورات خواندن گرفت، چون بآیت رجم رسید، دست بر آن نهاد. عبد اللَّه بن سلام گفت که: دست بر آیت رجم نهاد.
رسول گفت ایشان را: بآن خدای که به طور سینا، موسی را از خود سخن شنوانید، و تورات داد، و بآن خدای که بنی اسرائیل را دریا شکافت، و از فرعون و قبطیان برهانید، که شما در تورات زانی محصن را چه مییاوید؟ گفتند که: رجم. رسول خدا فرمود: تا ایشان را سنگسار کردند، و بسنگ بکشتند، قال و نزل فیه: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ.
آن گه ابن صوریا گفت: یا محمد خواهم که از تو سه چیز بپرسم اگر دستوری دهی؟ رسول خدا وی را دستوری سؤال داد. اول گفت: اخبرنی کیف نومک؟
مرا خبر ده که خواب تو چونست؟ رسول (ص) گفت: «تنام عینی و قلبی یقظان».
قال:صدقت. اخبرنی عن شبه الولد اباه، لیس فیه من شبه امّه شیء، او شبه امّه لیس فیه من شبه ابیه شیء. مرا خبر ده از فرزند که گاهی بپدر ماند، و بمادر نماند هیچ چیز، و گاه بود که بمادر ماند، و شبه وی دارد، و شبه پدر ندارد هیچ چیز. رسول خدا گفت: «ایّهما علا ماؤه ماء صاحبه، کان الشبه له»
هر که را آب وی ببالا افتد از مرد و زن، فرزند شبه وی گیرد. قال: صدقت، اخبرنی ما للرجل من الولد؟ و ما للمرأة منه؟ مرا خبر ده که فرزند را از مرد چه بود؟ و از زن چه بود؟ درین یکی توقف کرد یک ساعت. آن گه روی رسول سرخ گشت، و عرق بر پیشانی آورد، و گفت: «اللحم و الظفر و الدّم و الشعر للمرأة، و العظم و العصب و العروق للرجل».
قال: صدقت.
ابن صوریا چون جواب مسائل شنید، مسلمان گشت، گفت: اشهد أن لا اله الا اللَّه و هذا رسول اللَّه النبی الامّی العربی الّذی بشر به المرسلون. پس جهودان بازگشتند مفتون و مخذول، رب العزة گفت جلّ جلاله: وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ ای ضلالته و کفره، فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً لن تدفع عنه عذاب اللَّه. این بر معتزله و قدریه حجتی روشن است که رب العزّة ضلالت و کفر ایشان بارادت خود برد. و نفع و ضرر آن در دفع از رسول خود بگردانید. أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ای یصلح قلوبهم و یهدیهم، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ للمنافقین بهتک السر، و للیهود بالقتل و النفی، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ دائم کثیر.
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ یعنی یسمعون منک لیکذبوا علیک، فیقولوا سمعنا منه کذا و کذا لما لم یسمعوا، این هم صفت جهودانست. أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ حاکمان و دانشمندان ایشانند که حرامخواران و رشوت خواران بودند، رشوت میستدند از آن سادة خویش، تا بدان نبوت محمد (ص) از عامه خود پنهان میداشتند. سحت در لغت عرب استیصالست، و اسحات هم چنان، فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ بفتح الیاء و ضمّه، ازین باب است.
آن رشوت را سحت نام کرد که آن بترینه ارتشا بود در جهان که مرتشی خورد. سحت بضمّ حا قراءت مکی و بصری و علی است، باقی بسکون حا خوانند، و معنی هر دو لغت یکسانست. اخفش گفت: «کل کسب لا یحل فهو السحت»، و قال الحسن: «اذا کان لک علی رجل دین، فما اکلت فی بیته فهو السحت»، و قال عمر و علی و ابن عباس: «السحت خمسة عشر: الرشوة فی الحکم، و مهر البغی، و حلو ان الکاهن، و ثمن الکلب و القردة و الخمر و الخنزیر و المیتة و الدم، و عسب الفحل و اجر النّائحة و المغنّیة و الساحر، و اجر صور التماثیل، و هدیة الشفاعة»، و قال رسول اللَّه (ص): «لعنة اللَّه علی الراشی و المرتشی».
فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ این آیت دلالت میکند که مصطفی (ص) مخیّر بود در حکم کردن میان اهل کتاب چون از وی حکم خواستند، و لهذا قال تعالی: وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً. علماء دین در حکم این آیت مختلفاند، یعنی که حکم تخییر چنان که مصطفی را بود امروز حاکمان اسلام را ثابت است یا منسوخ، و بیشترین علما بر آنند که حکم تخییر ثابت است حکام اسلام را، اگر خواهند حکم کنند میان اهل کتاب و همه اهل ذمت را، و اگر خواهند نکنند، و از آن اعراض نمایند، و این قول نخعی است و شعبی و عطا و قتاده، اما قول حسن و مجاهد و عکرمه و سدی آنست که این تخییر منسوخ گشت، و حکم کردن واجبست، لقوله تعالی: وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، و آنچه گفت: بِما أَنْزَلَ اللَّهُ دلیل است که حکم اسلام و مسلمانان بر ایشان کنند، هم چنان که گفت: وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ یعنی بحکم الاسلام.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ معنی قسط عدلست. عرب گویند: اقسط ای ازال الجور و عدل. مقسطان دادگرانند، و صح فی الخبر «ان المقسطین عند اللَّه یوم القیامة علی منابر من نور عن یمین الرحمن عزّ و جلّ، و کلتا یدیه یمین، هم الذین یعدلون فی حکمهم و اهالیهم و ما ولوا.
مصطفی (ص) در غزاء حنین غنیمت قسمت میکرد. مردی بود نام وی حرقوس بن زهیر، گفت: یا رسول اللَّه اعدل فانّک لم تعدل. رسول خدا را چهره مبارک سرخ شد، اثر آن سخن در روی پدید آمد، گفت: «ان لم اعدل فمن الذی یعدل، و جبرئیل عن یمینی، و میکائیل عن شمالی؟» فقال عمر: یا رسول اللَّه ائذن لی اضرب عنقه. فقال: «دعه فانی لا احب ان یقال ان محمدا یقتل اصحابه».
وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ سیاق این سخن بر طریق تعجیب است، میگوید: این جهودان ترا چگونه حاکم کنند، و حکم تو چون پسندند! وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ! و آن گه تورات سخن من بنزدیک ایشان، و حکم من در میان، رجم در آن روشن! و خود میدانند، و اینک ترا حاکم میسازند، نه از آنست که بر تو وثوق دارند، که آن طلب رخصت است که میکنند، نه بینی که پس از تحکیم از تو برمیگردند! و حکم تو بر رجم مینپذیرند.
اینست که گفت: ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ. آن گه گفت: وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ این از آنست که ایشان مؤمن نهاند، و هرگز مؤمن نبودند: «من طلب غیر حکم اللَّه من حیث لم یرض به فهو کافر باللّه».
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی و تقدس: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ معنی توسل تقرب است، یقال: توسلت الی فلان ای تقربت الیه، و گفتهاند: معنی وسیلت محبت است، ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ای تحبّبوا الی اللَّه، میگوید: ای شما که مؤمنانید، دوست خدا باشید، و بوی تقرب کنید، و نزدیکی جویید باخلاص اعمال، و اجتناب محارم، و احسان با خلق، و گفتهاند: وسیلت درجه عظیم است در بهشت ساخته از بهر مصطفی (ص)، و فی ذلک یقول النبی (ص): «سلوا اللَّه لی الوسیلة، فانها درجة فی الجنة، لا ینالها الا عبد واحد، و أرجو ان اکون انا هو»، و عن علی بن ابی طالب (ع)، قال: «ان فی الجنّة لؤلؤتین الی بطنان العرش، واحدة بیضاء، و الأخری صفراء، فی کل واحدة منهما الف غرفة، فالبیضاء هی الوسیلة لمحمد (ص) و اهل بیته، و الصفراء لابراهیم (ع) و اهل بیته.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خداوند پرهیز کنید و وسیلهای به سوی او جستجو کنید. معنی توسل به نزدیک شدن به خداست، یعنی به او نزدیک شوید. برخی گفتهاند که مفهوم وسیله محبت است؛ بنابراین به معنای آن است که باید به خداوند عشق ورزید. ای مؤمنان، باید تلاش کنید تا با اعمال خالصانه به خدا نزدیک شوید و از ممنوعات پرهیز کنید و نسبت به خلق خدا نیکوکار باشید. همچنین گفته شده که وسیله، مقام والایی در بهشت است که برای پیامبر اکرم (ص) ساخته شده است. پیامبر (ص) فرمودند: «از خدا بپرسید که به من وسیله عطا کند، زیرا این مقام در بهشت است که تنها یک بنده آن را به دست میآورد و امیدوارم من او باشم.» علی بن ابیطالب (ع) نیز نقل کرده است که در بهشت دو مروارید در کنار عرش وجود دارد که یکی سفید و دیگری زرد است. هر کدام از این مرواریدها شامل هزار اتاق است؛ مروارید سفید برای پیامبر (ص) و اهل بیت او و مروارید زرد برای ابراهیم (ع) و اهل بیت اوست.
و نظیر هذه الایة قوله تعالی و تقدس: أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ. یقال: و سل یسل وسیلة، فهو واسل، و جمع الوسیلة وسائل. وسائل آن وسائط است که میان رهی و مولی پیوستگی را نشانست، و سبب اتصال بنده بمولی آنست. وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ ای فی طاعته، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای تظفرون بعدوّکم و تسعدون فی آخرتکم.
هوش مصنوعی: در این پاراگراف به آیهای اشاره شده که درباره انسانهایی صحبت میکند که در تلاش هستند تا به پروردگار خود نزدیک شوند و وسیلهای برای نزدیکی به او پیدا کنند. واژه "وسیله" به معنی راه یا وسیلهای است که به ارتباط بین بنده و پروردگار اشاره دارد. همچنین گفته میشود که انسانها باید در راه خدا تلاش کنند تا در نهایت موفق شوند و به سعادت در آخرت نائل گردند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ ای ضعفه معه، لِیَفْتَدُوا بِهِ ای لیفتدوا به انفسهم. مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ.
هوش مصنوعی: کسانی که کافر هستند، اگر همه آنچه در زمین است و به اندازهاش را داشته باشند، میخواهند با آن از عذاب روز قیامت نجات پیدا کنند، اما هیچ چیزی از آنچه ارائه دهند، پذیرفته نخواهد شد.
قال النبی (ص): «یقال للکافر یوم القیامة: أ رأیت لو کان لک مثل الارض ذهبا لکنت تفتدی به؟ فیقول: نعم. فیقال قد سئلت ایسر من ذلک».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: در روز قیامت به کافر گفته میشود: آیا اگر همین اندازه طلا مثل زمین داشتی، آیا با آن سعی میکردی خودت را نجات دهی؟ او پاسخ میدهد: بله. سپس به او گفته میشود که تو از چیزی آسانتر از این هم سؤال شدهای.
یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها همانست که جای دیگر گفت حکایت از دوزخیان: رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها خداوندگارا! بیرون آر از آتش، و برهان از عقوبت. جواب ایشان دهند پس از هزار سال: اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ.
هوش مصنوعی: آنها آرزو دارند که از آتش جهنم خارج شوند، اما هرگز نمیتوانند از آن بیرون بیایند. در جای دیگری از قرآن به سخنان دوزخیان اشاره شده که میگویند: «پروردگارا! ما را از این آتش بیرون کن و ما را از عذاب نجات بده.» اما از سوی خداوند به آنها پاسخ داده میشود که بعد از هزار سال انتظار، به آنها گفته میشود: «در اینجا بمانید و دیگر با ما سخن نگویید.»
جای دیگر گفت: إِنَّکُمْ ماکِثُونَ این خطاب با کافرانست، و قضیت کفر ایشان که جاوید در دوزخ بمانند و هرگز بیرون نیایند. و دلیل برین ابتداء آیت است که گفت: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا. اما مؤمنان اهل معصیت اگر چه بگناهان خویش در دوزخ شوند، جاوید در آن نمانند و بیرون آیند، لقول النبی (ص): «لیصیبنّ اقواما سفع من النار بذنوب اصابوها عقوبة، ثم یدخلهم اللَّه الجنة بفضل رحمته فیقال لهم الجهنمیون».
هوش مصنوعی: در جای دیگری ذکر شده است که خطاب به کافران است و این بیانگر آن است که آنان به طور همیشگی در جهنم خواهند ماند و هرگز نمیتوانند خارج شوند. دلیل این موضوع، آغاز آیهای است که اشاره به کفر آنان دارد. اما مؤمنانی که مرتکب گناه شدهاند، اگرچه ممکن است به علت گناهان خود به جهنم بروند، اما به طور دائمی در آنجا نخواهند ماند و روزی از آنجا خارج خواهند شد. به گفته پیامبر (ص)، برخی از افراد به خاطر گناهانشان عذاب میشوند و سپس به لطف الهی به بهشت وارد میشوند و در آن زمان به ایشان گفته میشود که شما اهل جهنم هستید.
و فی روایة اخری: «یخرج قوم من امتی من النّار بشفاعتی یسمّون الجهنمیین»
هوش مصنوعی: در روایت دیگری آمده است که دستهای از امت من به خاطر شفاعت من از آتش جهنم خارج میشوند و به آنها "جهنمیان" گفته میشود.
و روی: «اذا فرغ اللَّه من القضاء بین عباده، و اراد أن یخرج من النّار من اراد ان یخرجه ممّن کان یشهد ان لا اله الا اللَّه، امر الملائکة أن یخرجوا من کان یعبد اللَّه، فیخرجونهم، و یعرفونهم بآثار السجود، و حرم اللَّه علی النّار ان تأکل اثر السجود، فکل ابن آدم تأکله النار الا اثر السجود، فیخرجون من النّار قد امتحشوا و عادوا حمما، فیصبّ علیهم ماء الحیاة. فینبتون کما تنبت الحبّة فی حمیل السیل».
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند بین بندگان خود قضاوت کند و بخواهد کسانی را که شهادت به یگانگی او میدهند از آتش دوزخ نجات دهد، به فرشتگان دستور میدهد تا افرادی را که خدا را پرستیدهاند بیرون بیاورند. فرشتگان این افراد را از آثار سجودشان شناسایی میکنند، زیرا خداوند بر آتش دوزخ حرام کرده که اثری از سجود را بخورد. بنابراین، هر انسانی که در آتش میسوزد، جز اثر سجودش. افرادی که از آتش بیرون میآیند، در حالیکه سوخته و به مانند خاکستر درآمدهاند، سپس بر آنها آب حیات ریخته میشود و آنها مانند دانهای که در زمین تارق میشود، دوباره زنده و سرسبز خواهند شد.
این اخبار صحاح دلیلهای روشناند که از مؤمنان هیچ کس در دوزخ نمیماند.
هوش مصنوعی: این اخبار صحیح و معتبر، دلایل واضحی هستند که نشان میدهند هیچیک از مؤمنان در دوزخ باقی نمیمانند.
گرچه گنهکار و بد کردار بود، چون اصل توحید و مایه ایمان بر جای بود اگر چه اندکی باشد، ربّ العالمین چون خواهد که ایشان را برهاند، و کرم خود بخلق نماید، قومی را برگمارد ازین مؤمنان مخلصان تا در آن عرصه قیامت جدال درگیرند، و از بهر آن برادران که در آتشند سخن گویند. در خبر است که گویند: «ربّنا اخواننا کانوا یصومون معنا و یصلّون و یحجّون، فادخلتهم النّار»! خداوندا برادران ما که با ما نماز کردند، و روزه داشتند، و حج کردند، اکنون ایشان را بدوزخ فرستادی! ربّ العزّة گوید: روید، و هر که را بصورت شناسید، بیرون آرید که صورتهاشان برجاست.
هوش مصنوعی: اگرچه فرد خطاکار و بدرفتاری است، اما چون اصول توحید و ایمان در دل او وجود دارد، حتی اگر اندک باشد، خداوند رحمان اراده میکند تا او را نجات دهد و لطفش را به مخلوقاتش نشان دهد. به همین دلیل، گروهی از مؤمنان خالص را موظف میسازد تا در روز قیامت در این موضوع جدال کنند و به نفع برادرانی که در آتش جهنم هستند، سخن بگویند. در یک روایت آمده است که میگویند: «خداوندا، برادران ما که با ما نماز خواندند، روزه گرفتند و حج کردند، چرا اکنون آنها را به جهنم فرستادی؟» خداوند میفرماید: بروید و هر کس را که به چهره میشناسید، نجات دهید زیرا چهرههایشان در پیش است.
آتش صورت ایشان نخورد. ایشان روند، و خلقی بسیار بیرون آرند. پس رب العالمین ایشان را گوید: «ارجعوا» بدین قناعت کنید، باز گردید، هر کرا در دیوان وی از خیر یک مثقال ببینید، بیرون آرید. ایشان روند، و بحکم فرمان قومی را بیرون آرند، پس با نیم مثقال آید، پس با همسنگ یک ذرّه آید. پس گویند: ربّنا لم نذر فیها خیرا. خداوندا نمیبینیم در دوزخ کسی که در وی هیچ خیر مانده است. پس ربّ العالمین گوید: شفعت الملائکة، و شفع النبیّون، و شفع المؤمنون، و لم یبق الا ارحم الراحمون، فیقبض قبضة من النار، فیخرج منها قوما لم یعلموا خیرا قطّ، قد عادوا حمما، فیلقیهم فی نهر فی افواه الجنّة، یقال له نهر الحیاة، فیخرجون کما تخرج الحبة فی حمیل السیل، فیخرجون کاللؤلؤ فی رقابهم الخواتیم، فیقول اهل الجنة هؤلاء عتقاء الرحمن، ادخلهم الجنة بغیر عمل عملوه.
هوش مصنوعی: آتش به چهره آنها نرسید. آنها پیش رفتند و گروهی زیاد را بیرون آوردند. سپس خدا به آنها میگوید: "برگردید، با همین قناعت کنید. هر کس که در دیوان ما یک مثقال خیر داشته باشد، او را بیرون بیاورید." آنها میروند و به فرمان خدا گروهی را بیرون میآورند. یکی نصف مثقال خوب دارد و دیگری معادل یک دانه، و سپس میگویند: "پروردگارا، در دوزخ کسی را نمیبینیم که خوب باشد." سپس خدا میفرماید: "ملائکه شفاعت کردند، پیامبران شفاعت کردند، مؤمنان شفاعت کردند، و جز ارحم الراحمین باقی نمانده است." پس خدا تکهای از آتش برمیدارد و گروهی را از آن بیرون میآورد که هیچ خیری ندیدهاند و به شکل زغال درآمدهاند. آنها را در نهر حیات در بهشت میاندازند و به مانند دانهای که در جریان سیل خارج میشود، بیرون میآیند. آنها همچون مرواریدهایی هستند که بر گردنشان حلزون است و اهل بهشت میگویند: "اینها عتقاء الرحمن هستند، بدون اینکه کاری انجام داده باشند، وارد بهشت شوند."
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما این در شأن طعمة بن ابیرق فرو آمد که آن درع دزدید، و قصه وی در سورة النساء رفت، و رفع آن بر معنی جزاء است، یعنی: من سرق فاقطعوه. و روا باشد که خبر ابتدایی باشد که در آن مضمر است، یعنی: فیما فرض علیکم و السارق و السارقة فاقطعوا. میگوید: در آنکه بر شما فرض کردند حکم دزدان است، و آن حکم آنست که دستهای ایشان ببرید، یعنی که مرد را دست راست ببرید، و زن را دست راست چون دزدی بر ایشان روشن شود، و این آن گه باشد که دزد عاقل بود، و بالغ، و باختیار خویش، نه مکره و ملتزم حکم اسلام، نه حربی و نه مستأمن، بیک قول، و آنکه در حرز مسلمان شود یا ذمی ثابت العصمة، و کالایی که در شرع متقوّم بود، از حرز خویش بیرون آرد: زر و سیم و خزّ و بزّ و امثال آن از اندرونها در خانههای دربسته، یا حارس بر آن نشسته، و کفن از گور، و بیرون از کفن نه، و چارپای از اصطبل، و میوه از خرمنگاه که گوشوان بر آن نشسته، و گوسفند از گله، و شتر از قطار، چون شبان و جمّال بیدار باشند، و در آن مینگرند، و آواز ایشان بدان میرسد، و آن چیز که بیرون آرد از آن حرز، قیمت آن کم از دانگی و نیم زر باشد بمذهب شافعی، یا ده درم سفید بمذهب ابو حنیفه، یا سه درم بمذهب مالک.
هوش مصنوعی: اگر مرد یا زن دزدی کنند، باید دستهایشان را قطع کنید. این حکم به قصه طعمة بن ابیرق برمیگردد که درع (زره) را دزدیده بود و در سوره نساء به آن اشاره شده است. این حکم در واقع جزایی است برای عمل دزدی. دزدی که دستش باید قطع شود، باید عاقل، بالغ و مختار باشد، نه کسی که تحت فشار یا در شرایط خاصی قرار دارد. دزدی که از محل امن خودش (حرز) مانند خانه یا انبار دزدی کند، در صورتی که کالای دزدی از چیزهایی باشد که در شرع ارزشمند است، مشمول این حکم خواهد بود. همچنین نوع کالای دزدی و شرایط آن هم در تعیین حکم مؤثر است. اگر دزدی از چیزهایی با ارزش کمتر انجام شود، مانند مقدار ناچیزی از طلا یا نقره، ممکن است حکم متفاوتی داشته باشد.
و حجّت شافعی خبر صحیح است، قال النبی (ص): «لا تقطع ید السارق الا فی ربع دینار فصاعدا»
هوش مصنوعی: حجت شافعی بر این اساس است که اگر یک سارق دستگیر شود، باید توجه کرد که ارزش سرقت حداقل معادل یک چهارم دینار باشد تا اجرای مجازات قطع دست او صحیح و معتبر باشد.
، و آنکه در آن شبهتی نبود که نه مال فرزند بود یا فرزند فرزند، و نه مال پدر بود یا اجداد وی، و نه مال هم جفت بود بیک قول، و آنکه یک نصاب بیک بار، تنها، بیشریکی از حرز بیرون آورده، یا دو نصاب بدو کس، چون این شرایط در وی مجتمع گشت، دست راست وی ببرند، از آنجا که مفصل کف است. پس اگر باز آید دوم بار پای چپ وی ببرند. اگر بازآید سیوم بار دست چپ وی ببرند. اگر بازآید چهارم بار پای راست وی ببرند، لما
هوش مصنوعی: به طور کلی، اگر کسی مال بدون مالکیت روشن یا نامشخصی پیدا کند، و این مال متعلق به خود شخص یا فرزندانش یا پدرانش نباشد، و همچنین به همسرش نیز تعلق نداشته باشد، در صورتی که فرد یک نصاب (مقدار مشخصی از مال) را به تنهایی از جای امنی بردارد، باید دست راست او را قطع کنند. اگر دوباره این کار را انجام دهد، پای چپ او را قطع خواهند کرد. در ادامه، اگر این فرد باز هم تکرار کند، دست چپ او قطع میشود و در آخر، اگر باز هم این رفتار ادامه یابد، پای راست او را قطع میکنند.
روی ابو هریرة أن النبی (ص) قال فی السارق: «ان سرق فاقطعوا یده، ثمّ ان سرق فاقطعوا رجله، ثمّ ان سرق فاقطعوا یده، ثمّ ان سرق فاقطعوا رجله».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل کرده است که پیامبر (ص) در مورد دزد گفتند: "اگر دزدی کرد، دست او را قطع کنید؛ سپس اگر دوباره دزدی کرد، پای او را قطع کنید؛ و اگر دوباره دزدی کرد، باز هم دستش را قطع کنید؛ و اگر دوباره دزدی کرد، پایش را قطع کنید."
پس اگر پنجم بار دزدی کند، درست آنست که بر وی قتل نیست، و در شرع بر وی جز از تعزیر حدّی نیست. پس چون حدّ بر وی راندند تاوان آنچه دزدیده است بر وی واجب است، اگر درویش باشد، و اگر توانگر. امّا بمذهب کوفیان تاوان بر وی نباشد مگر که آنچه دزدیده بود خود بر جای بود که بخداوند خویش باز دهند، و اگر صاحب مال آن مال بدزد بگذارد بصدقه یا بهبه، بعد از آنکه با امام افتاد، و حدّ واجب شد، آن حدّ بنیوفتند، بدلیل خبر صفوان بن امیه که رداء وی بدزدیدند. صفوان دزد را بگرفت، و پیش رسول خدا برد. رسول بفرمود تا دست وی ببرند. صفوان گفت: یا رسول اللَّه او را نه بدین آوردم، آن ردا بصدقه بوی دادم.
هوش مصنوعی: اگر کسی برای پنجمین بار دزدی کند، مجازات آن چیزی جز تعزیر نیست و حکم قتل بر او جاری نمیشود. وقتی که مجازات او به اجرا درآمد، لازم است که آنچه را دزدیده، جبران کند. اگر او فرد فقیر باشد، جبران برایش لازم است و اگر فردی ثروتمند باشد، اما از دیدگاه کوفیان تنها در صورتی باید جبران کند که کالای دزدیده شده در دستش باشد و آن را به صاحبش برگرداند. اگر کسی مال دیگری را بدزدد و بعد آن مال را صدقه دهد یا بگذارد، بعد از آنکه حکم بر او اجرا شد، مجازات او از بین نمیرود. این موضوع به خاطر واقعهای است که در آن صفوان بن امیه، دزدی را که رداء او را دزدیده بود، گرفت و به محضر پیامبر آورد. پیامبر دستور داد تا دست دزد را قطع کنند، اما صفوان گفت که او دزد را به این منظور نیاورد، چون رداءاش را به عنوان صدقه به او داده بود.
رسول خدا گفت: «فهلّا قبل أن تأتینی به»؟
هوش مصنوعی: پیامبر خدا فرمود: «پس چرا قبل از اینکه آن را به من بیاوری، این کار را نکردی؟»
و بعد از آنکه بر بنده حدّ واجب شد اگر قطع باشد و اگر غیر آن، روا نباشد که در آن شفاعت کنند، و با سقاط آن مشغول شوند، لما
هوش مصنوعی: بعد از اینکه بر شخصی حدّ مشخصی واجب شد، اگر این حد قطع باشد یا به هر شکل دیگری، شفاعت در این مورد روا نیست و نباید در این امور مشغول شدند.
روی عن عائشة ان قریشا اهمّهم شأن المرأة المخزومیّة التی سرقت، فقالوا من یکلّم فیها رسول اللَّه (ص)؟ و من یجری علیه الا اسامة بن زید، حبّ رسول اللَّه، فکلّم اسامة، فقال رسول اللَّه: «الشفع فی حدّ من حدود اللَّه؟ ثمّ قام فاختطب، ثمّ قال: «انّما اهلک الّذین قبلکم، انّهم کانوا اذا سرق فیهم الشریف ترکوه، و اذا سرق فیهم الضعیف اقاموا علیه الحدّ، و ایم اللَّه لو أن فاطمة بنت محمد سرقت لقطعت یدها»، و روی أنّه قال (ص): «من حالت شفاعته دون حدّ من حدود اللَّه، فقد ضادّ اللَّه، و من خاصم فی باطل هو یعلمه، لم یزل فی سخط اللَّه حتی ینزع».
هوش مصنوعی: قریش درباره زنی از قبیله مخزوم که دزدیده بود، دچار نگرانی شدند و بحث میکردند که چه کسی باید با پیامبر (ص) در این مورد صحبت کند. در نهایت، تنها اسامه بن زید، دوست پیامبر، به این موضوع پرداخت. پیامبر پس از صحبت با او، مسئله را جدی گرفت و در سخنرانیاش گفت: «آیا با شفاعت در مورد حدّی از حدود خدا چنین چیزی قابل قبول است؟» سپس تأکید کرد که یکی از دلایل هلاکت اقوام پیشین این بود که اگر فرد ثروتمند و برجستهای دزدیده میشد، او را از مجازات معاف میکردند، اما اگر فردی ضعیف دزدیده میشد، حدّ بر او اعمال میشد. او تأکید کرد که حتی اگر دختر خودش هم دزدیده شود، دستش را قطع خواهد کرد. همچنین گفت اگر شفاعت کسی مانع از اعمال حدود الهی شود، در واقع با خدا به مخالفت برخاسته است و کسی که در مورد باطل با علم به باطل بگوید، در خشم خداوند باقی خواهد ماند تا زمانی که به حقیقت بازگردد.
جَزاءً بِما کَسَبا بقول کسایی نصب علی الحال است، و بقول زجاج مفعول له، ای لجزاء فعلهما، و بقول قطرب مصدر است، و کذلک اعراب قوله: «نَکالًا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ این توبه و اصلاح عمل بعد از قطع است و ردّ مال، یعنی که چون حدّ خدای بر وی براندند، و مال که برده است باز داد، بآن مخالفت شرع و ارتکاب محظور دین که از وی بیامده، اگر توبت کند و در خدا زارد. و نیز نکند، و عمل خویش باصلاح آرد، خدای آمرزگار است و توبتپذیر و بخشاینده.
هوش مصنوعی: عمل انسان نتیجهای دارد که بر اساس آن حاصل میشود. در اینجا گفته شده که کسی که بعد از ظلم خود به خدا بازگشت و اوضاع را سامان بخشد، مورد رحمت خدا خواهد بود. این توبه و اصلاح بعد از مرتکب شدن خطا و بازگرداندن مال به صاحبش ضروری است. اگر فرد پس از ارتکاب خطا، به خاطر مخالفت با دستورات دینی و انجام گناه، توبه کند و اعمال خود را اصلاح نماید، خداوند بخشنده و مهربان است و او را میآمرزد.
و دلیل بر این، خبر ابن عمر است، گفتا: در عهد رسول خدا زنی دزدی کرد، و او را بگرفتند، و بحضرت رسول خدا بردند. رسول بفرمود که: «اقطعوا یدها» دست وی ببرید. قوم آن زن گفتند: یا رسول اللَّه! او را میبازخریم به پانصد دینار. رسول خدا بدان التفات نکرد، گفت: «اقطعوا یدها». پس دست ببریدند. آن گه آن زن گفت: یا رسول اللَّه هل لی من توبة؟ مرا توبت هست از آنچه کردم؟ گفت: «نعم»، ترا توبت هست، و تو امروز پاکی از گناهان، چنان که آن روز که از مادر زادی. در آن حال این آیت فرو آمد که: فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل میکند که در زمان پیامبر اسلام، زنی دزدی کرد و دستگیر شد. او را به حضور پیامبر آوردند و ایشان دستور دادند که دست زن را ببُرند. افرادی که با آن زن بودند، گفتند که ما به او پنجصد دینار میدهیم تا او را آزاد کنیم، اما پیامبر به این درخواست توجه نکرد و دوباره فرمودند که دست او را ببُرند. بعد از این عمل، آن زن از پیامبر پرسید آیا برای او توبهای وجود دارد و میتواند از گناهانش پاک شود؟ پیامبر پاسخ دادند که بله، او میتواند توبه کند و امروز بهطور کامل از گناهانش پاک شده است. سپس آیهای نازل شد که بیان میکند اگر کسی بعد از ظلم خود توبه و اصلاح کند، خداوند به او بازمیگردد و او را میبخشد.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خزائن السماوات، المطر و الرزق، و خزائن الارض النّبات. یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ من مات منهم علی کفره، وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ من تاب منهم علی کفره، و قیل: یعذب من یشاء علی الذنب الصغیر، و یغفر لمن یشاء الذنب العظیم، و وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ من التعذیب و المغفرة.
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که خداوند مالک آسمانها و زمین است؟ او به اندازه کافی دارایی دارد، از جمله باران و روزی که از آسمان نازل میکند و گیاهانی که از زمین میروید. خداوند میتواند هر کس را که بخواهد عذاب کند، به ویژه کسانی که با کفر از دنیا رفتهاند، و همچنین میتواند به هر کس که بخواهد، در صورتی که به کفر خود بازگردد، بخشش دهد. همچنین گفته میشود که ممکن است او کسانی را به خاطر گناهان کوچک عذاب کند و از دیگران که گناهان بزرگ انجام دادهاند، چشمپوشی کند. به راستی، خداوند بر هر کاری توانایی دارد، چه در عذاب و چه در بخشش.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ای لا یحزنک مسارعتهم فی الکفر، اذ کنت موعود النصر علیهم، میگوید: یا محمد: نبادا که شتافتن این منافقان و جهودان بکفر، ترا اندوهگن کند بعد از آنکه اللَّه تعالی وعده نصرت بر ایشان داد، این نصرت زود بود. تو اندوهگن مباش، اگر چه پشتی دارند بیکدیگر، که ایشان را کاری از پیش نشود، و قوت نبود. مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ این حجت است بر مرجیان که میگویند: ایمان قولست و مجرد اقرار، بیتصدیق دل.
هوش مصنوعی: ای پیامبر، نگران نشوید از کسانی که به سرعت در کفر میدوند. این سرعت عملشان نباید شما را غمگین کند، زیرا خداوند به شما وعده پیروزی بر آنها را داده است و این پیروزی نزدیک خواهد بود. حتی اگر آنها به یکدیگر کمک کنند، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و قوتی ندارند. همچنین، این موضوع گواهی بر این است که ایمان صرفاً گفتار و اعتراف زبانی نیست، بلکه باید با تصدیق قلبی نیز همراه باشد.
رب العالمین ایشان را دروغ زن کرد، و ایشان را مسارعان در کفر گفت. چون تصدیق دل با گفت زبان نبود.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم، آنها را به دروغگویی وادار کرد و به سرعت به کفر گرایش پیدا کردند، زیرا آنچه در دل داشتند با آنچه به زبان گفتند، همخوانی نداشت.
وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا این سخن را دو وجه است: یکی آنکه: من الّذین قالوا و من الّذین هادوا، آن گه جهودان را صفت کرد: و هم سماعون. دیگر وجه آنست که وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ تم الکلام، آن گه گفت: وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سخنی مستأنف.
هوش مصنوعی: از جمله افرادی که یهودی هستند، دو تعبیر وجود دارد: اول اینکه سخن از افرادی است که خود را یهودی معرفی کردهاند و در اینجا به این گروه اشاره شده که آنها افرادی هستند که شنوا نیز میباشند. تعبیر دیگر این است که عبارت "وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ" به عنوان یک تکمیلکننده برای جمله قبلی مطرح شده و پس از آن به گروه یهودی اشاره شده است.
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ یعنی قائلون له، لقوله: سمع اللَّه لمن حمده ای قبل اللَّه حمده و اجاب، و بپارسی گویند: این سخن از وی مشنو یعنی مپذیر، ما سمع فلان کلامی ای ما قبله. میگوید: این جهودان دروغ شنوان و دروغ پذیرانند، یعنی از دانشمندان خویش، که ایشان را میگویند که محمد نه رسول است. سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ سفیان عیینه را پرسیدند که جاسوس را در قرآن ذکری هست؟ این آیت را برخواند: سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ. میگوید: این جهودان بنی قریظه و نضیر بجاسوسی بنزدیک تو میآیند، و سخن میگیرند، و با غائبان خویش میبرند، آنان که بنزدیک تو نمیآیند، و ایشان جهودان خیبرند. این همانست که جای دیگر گفت: وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ، وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف گروهی میپردازد که به دروغگویی گوش میدهند و این موضوع را به افرادی نسبت میدهد که به پیامبر اسلام ایمان ندارند. اشاره میکند که این افراد، که یهودیان هستند، باغ غیبت و سخنچینی در مورد پیامبر را پیشه خود میسازند و اطلاعاتی را که از او به دست میآورند، به دیگران منتقل میکنند. همچنین به توصیف جاسوسهایی میپردازد که برای جمعآوری اطلاعات نزد پیامبر میروند، اما از آنچه میشنوند، سوءاستفاده میکنند. این متن به نوعی به تعاملات منفی میان این گروه و مسلمانان اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه آنها در تلاش برای زیر question بردن پیامبر و دین او هستند.
یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یعنی یغیرون القرآن من بعد وضع اللَّه ایاه مواضعه، این آنست که خدای تعالی گواهی دادن محمد را بپیغامبری در تورات بجای تصدیق بنهاد، و حدود بر جای تقریر و تنفیذ بنهاد. جهودان آن شهادت بر جای تکذیب بنهادند، و حدود بر جای تعطیل و تبدیل بنهادند. یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ این در شأن دو جهود آمد از اشراف خیبر. مردی و زنی زنا کرده بودند، و محصن بودند، و آن زنا بر ایشان درست شده. جهودان خواستند که حدّ از ایشان بیفکنند، تا مسلمانان شماتت نکنند. در میان ایشان اختلاف افتاد در آن کار. یکدیگر را گفتند: بیایید تا باین پیغامبر عرب شویم، و این حکم پیش او بریم، اگر او در دین خویش حکم کند در ایشان بحدّ فرود از کشتن، آن را بپذیریم، و آن حدّ که در تورات است فروگذاریم، و گوئیم که: بحکم پیغامبر کار کردیم. وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا و اگر چنانست که شما را از دین محمد حدّی ندهند فرود از کشتن، از پذیرفتن سخن محمد پرهیزید. آمدند بر رسول خدای و پرسیدند. رسول (ص) گفت: رجم است ایشان را، سنگسار کردن و کشتن. ایشان گفتند که: در تورات این نیست، که در تورات تحمیم است، روسیاه کردن و بر شتر بگردانیدن.
هوش مصنوعی: آیهای اشاره دارد به اینکه برخی افراد کلام خدا را از معانی اصلیاش تحریف میکنند. این تحریف به این معناست که خداوند شهادت پیامبری محمد را در تورات به عنوان تصدیق قرار داده و احکام را به روشنی بیان کرده است. اما عدهای از یهودیان این شهادت را انکار کردند و احکام را تغییر دادند. داستانی درباره دو یهودی از اشراف خیبر نقل میشود که مرتکب زنا شده بودند و میخواستند از مجازاتهای تعیینشده در دین خود فرار کنند. آنها تصمیم گرفتند که به پیامبر عرب مراجعه کنند و اگر او حکم دیگری از آنچه در تورات آمده بود، بیان کند، آن را بپذیرند. در غیر این صورت، اگر پیامبر محمد حکم مجازات کمتری از کشتن را ندهد، بهتر است از او دوری کنند. وقتی به پیامبر مراجعه کردند، او حکم سنگسار برای آنها را مطرح کرد. آنها به این حکم معترض شدند و گفتند که در تورات چنین چیزی وجود ندارد و در عوض مجازاتهای دیگری برای چنین جرمی ذکر شده است.
رسول خدا گفت ایشان را: فأتوا بالتوریة تورات بیارید. تورات بیاوردند، و عبد اللَّه بن سلام حاضر بود و ابن صوریا تورات خواندن گرفت، چون بآیت رجم رسید، دست بر آن نهاد. عبد اللَّه بن سلام گفت که: دست بر آیت رجم نهاد.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم از آنها خواست که تورات را بیاورند. وقتی تورات را آوردند، عبد اللَّه بن سلام نیز آنجا بود و ابن صوریا شروع به خواندن تورات کرد. وقتی به آیه مربوط به رجم رسید، او دست خود را بر روی آن آیه گذاشت. عبد اللَّه بن سلام گفت که او دستش را بر روی آیه رجم گذاشته است.
رسول گفت ایشان را: بآن خدای که به طور سینا، موسی را از خود سخن شنوانید، و تورات داد، و بآن خدای که بنی اسرائیل را دریا شکافت، و از فرعون و قبطیان برهانید، که شما در تورات زانی محصن را چه مییاوید؟ گفتند که: رجم. رسول خدا فرمود: تا ایشان را سنگسار کردند، و بسنگ بکشتند، قال و نزل فیه: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ.
هوش مصنوعی: رسول به آنها گفت: به خدایی که به موسی در کوه سینا کلام کرد و به او تورات داد، و به آن خدایی که قوم بنی اسرائیل را از دریا عبور داد و از دست فرعون و مصریان نجاتشان داد، شما در تورات چه حکمی برای زناکار محصن دارید؟ آنها پاسخ دادند که باید سنگسار شود. رسول خدا فرمود تا آنها را سنگسار کردند و با سنگ کشتند. همچنین آیهای نازل شد که ای اهل کتاب، به شما پیامبر ما آمده تا بسیاری از آنچه را که از کتاب پنهان کردهاید برای شما روشن کند و از بسیاری بگذرد.
آن گه ابن صوریا گفت: یا محمد خواهم که از تو سه چیز بپرسم اگر دستوری دهی؟ رسول خدا وی را دستوری سؤال داد. اول گفت: اخبرنی کیف نومک؟
هوش مصنوعی: پس ابن صوریا گفت: ای محمد، میخواهم از تو سه چیز بپرسم اگر اجازه بدهی؟ پیامبر خدا به او اجازه داد تا سؤال کند. اولین سؤال او این بود: به من بگو چطور میخوابی؟
مرا خبر ده که خواب تو چونست؟ رسول (ص) گفت: «تنام عینی و قلبی یقظان».
هوش مصنوعی: مرا از خواب خود مطلع کن. پیامبر (ص) فرمود: «چشمانم میخوابد اما قلبم بیدار است».
قال:صدقت. اخبرنی عن شبه الولد اباه، لیس فیه من شبه امّه شیء، او شبه امّه لیس فیه من شبه ابیه شیء. مرا خبر ده از فرزند که گاهی بپدر ماند، و بمادر نماند هیچ چیز، و گاه بود که بمادر ماند، و شبه وی دارد، و شبه پدر ندارد هیچ چیز. رسول خدا گفت: «ایّهما علا ماؤه ماء صاحبه، کان الشبه له»
هوش مصنوعی: گفت: راست گفتی. به من بگو که آیا فرزندی هست که فقط به پدرش شباهت داشته باشد و هیچ شباهتی به مادرش نداشته باشد، یا برعکس، آیا فرزندی هست که فقط به مادرش شباهت داشته باشد و هیچ شباهتی به پدرش نداشته باشد؟ رسول خدا فرمود: «هرگاه آب مرد بر آب مرد دیگر غالب باشد، فرزند به همان شباهت پیدا میکند.»
هر که را آب وی ببالا افتد از مرد و زن، فرزند شبه وی گیرد. قال: صدقت، اخبرنی ما للرجل من الولد؟ و ما للمرأة منه؟ مرا خبر ده که فرزند را از مرد چه بود؟ و از زن چه بود؟ درین یکی توقف کرد یک ساعت. آن گه روی رسول سرخ گشت، و عرق بر پیشانی آورد، و گفت: «اللحم و الظفر و الدّم و الشعر للمرأة، و العظم و العصب و العروق للرجل».
هوش مصنوعی: هر کسی که آب او به بالا برود، چه مرد باشد و چه زن، فرزندش شبیه او میشود. سپس پرسید: «حالا بگو که مرد چه چیزی از فرزند دارد و زن چه چیزی؟» او برای پاسخ به این سوال مدتی درنگ کرد. سپس رنگش تغییر کرد، عرق بر پیشانیاش نشست و گفت: «گوشت، ناخن، خون و مو مربوط به زن است، در حالی که استخوان، عصب و رگها مربوط به مرد است.»
قال: صدقت.
هوش مصنوعی: او گفت: تو درست میگویی.
ابن صوریا چون جواب مسائل شنید، مسلمان گشت، گفت: اشهد أن لا اله الا اللَّه و هذا رسول اللَّه النبی الامّی العربی الّذی بشر به المرسلون. پس جهودان بازگشتند مفتون و مخذول، رب العزة گفت جلّ جلاله: وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ ای ضلالته و کفره، فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً لن تدفع عنه عذاب اللَّه. این بر معتزله و قدریه حجتی روشن است که رب العزّة ضلالت و کفر ایشان بارادت خود برد. و نفع و ضرر آن در دفع از رسول خود بگردانید. أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ای یصلح قلوبهم و یهدیهم، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ للمنافقین بهتک السر، و للیهود بالقتل و النفی، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ دائم کثیر.
هوش مصنوعی: ابن صوریا پس از شنیدن پاسخ سوالاتش، مسلمان شد و شهادت داد که جز خداوند، معبودی نیست و محمد پیامبر امی عربی است که پیامبران به او بشارت دادهاند. پس یهودیان با ناامیدی و سردرگمی بازگشتند. خداوند در آیات خود میفرماید که هر کس را بخواهد با آزمایش و کفر مواجه کند، هیچ چیزی از عذاب خداوند نمیتواند او را نجات دهد. این موضوع بهعنوان دلیلی روشن برای معتزله و قدریه است که کفر و گمراهی آنها به اراده خداوند است. نفع و ضرر این افراد در مسدود کردن دسترسی به پیامبر خود خلاصه شده است. آنها کسانی هستند که خداوند نمیخواهد دلهایشان را پاک کند یا هدایتشان کند. در دنیا برای آنها رسوایی، و برای یهودیان قتل و تبعید وجود دارد، و در آخرت عذاب بزرگی در انتظارشان است.
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ یعنی یسمعون منک لیکذبوا علیک، فیقولوا سمعنا منه کذا و کذا لما لم یسمعوا، این هم صفت جهودانست. أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ حاکمان و دانشمندان ایشانند که حرامخواران و رشوت خواران بودند، رشوت میستدند از آن سادة خویش، تا بدان نبوت محمد (ص) از عامه خود پنهان میداشتند. سحت در لغت عرب استیصالست، و اسحات هم چنان، فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ بفتح الیاء و ضمّه، ازین باب است.
هوش مصنوعی: افرادی که به دروغ گوش میسپارند به این معناست که آنچه را که نمیشنوند و یا باطل است، به دیگران منتقل میکنند و به نادرست به آن اشاره میکنند. این ویژگی به معنای کاذب بودن آنهاست. همچنین، گروهی از حاکمان و دانشمندان وجود دارند که به خوردن مال حرام و رشوهخواری مشغولند. آنها از مردم معمولی به خاطر منافع خود سواستفاده کرده و به پنهان نگهداشتن رسالت پیامبر محمد (ص) کمک میکنند. در زبان عربی، "سحت" به معنای درآمد حرام است و مرتبط با عذابهایی است که به خاطر چنین اعمالی نازل میشود.
آن رشوت را سحت نام کرد که آن بترینه ارتشا بود در جهان که مرتشی خورد. سحت بضمّ حا قراءت مکی و بصری و علی است، باقی بسکون حا خوانند، و معنی هر دو لغت یکسانست. اخفش گفت: «کل کسب لا یحل فهو السحت»، و قال الحسن: «اذا کان لک علی رجل دین، فما اکلت فی بیته فهو السحت»، و قال عمر و علی و ابن عباس: «السحت خمسة عشر: الرشوة فی الحکم، و مهر البغی، و حلو ان الکاهن، و ثمن الکلب و القردة و الخمر و الخنزیر و المیتة و الدم، و عسب الفحل و اجر النّائحة و المغنّیة و الساحر، و اجر صور التماثیل، و هدیة الشفاعة»، و قال رسول اللَّه (ص): «لعنة اللَّه علی الراشی و المرتشی».
هوش مصنوعی: رشوه به عنوان چیزی زشت در نظر گرفته میشود که بدترین نوع آن در جهان است و فردی که آن را دریافت میکند، به نوعی فاسد محسوب میشود. در مورد لفظ "سحت" بعضی از قاریان آن را با کسر حرف اول و برخی دیگر با سکون خواندهاند، اما در هر صورت معنی آن یکی است. اخفش میگوید: «هر درآمدی که حلال نباشد، سحت است»، و الحسن نیز اشاره میکند که «اگر بر شخصی طلبی داشته باشی، هر چیزی که در خانهاش بخوری، سحت است». عمر، علی و ابن عباس درباره سحت صحبت کرده و گفتهاند که سحت شامل پانزده نوع است: رشوه در حکم، مهریه زنا، اجرت کاهن، قیمت سگ و میمون، شراب، خوک، مردار، خون، اجرت به دنیا آمده، اجرت زن نالهزن و آوازخوان، ساحر، اجرت برای آثار مجسمهسازی، و هدیهای که در ازای شفاعت داده میشود. همچنین، پیامبر (ص) فرمودند: «لعنت خداوند بر رشوهدهنده و رشوهگیرنده».
فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ این آیت دلالت میکند که مصطفی (ص) مخیّر بود در حکم کردن میان اهل کتاب چون از وی حکم خواستند، و لهذا قال تعالی: وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً. علماء دین در حکم این آیت مختلفاند، یعنی که حکم تخییر چنان که مصطفی را بود امروز حاکمان اسلام را ثابت است یا منسوخ، و بیشترین علما بر آنند که حکم تخییر ثابت است حکام اسلام را، اگر خواهند حکم کنند میان اهل کتاب و همه اهل ذمت را، و اگر خواهند نکنند، و از آن اعراض نمایند، و این قول نخعی است و شعبی و عطا و قتاده، اما قول حسن و مجاهد و عکرمه و سدی آنست که این تخییر منسوخ گشت، و حکم کردن واجبست، لقوله تعالی: وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، و آنچه گفت: بِما أَنْزَلَ اللَّهُ دلیل است که حکم اسلام و مسلمانان بر ایشان کنند، هم چنان که گفت: وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ یعنی بحکم الاسلام.
هوش مصنوعی: این آیه نشان میدهد که پیامبر (ص) در مورد اهل کتاب اختیار داشت که بین آنها قضاوت کند یا از آنها روی گردان شود. خداوند در این آیه میفرماید که اگر از آنها روی برگردانی، به تو آسیبی نخواهد رسید. علما در مورد مفهوم این آیه نظرهای متفاوتی دارند؛ یعنی آیا اختیار بین قضاوت و عدم قضاوت که مختص پیامبر بود، هنوز برای حاکمان مسلمان وجود دارد یا منسوخ شده است. اکثر علما بر این باورند که این اختیار برای حاکمان مسلمان همچنان برقرار است، به این معنا که آنها میتوانند در مورد اهل کتاب قضاوت کنند یا خودداری نمایند. این نظر متعلق به گروهی از علما همچون نخعی، شعبی، عطا و قتاده است. اما گروهی دیگر مانند حسن، مجاهد، عکرمه و سدی بر این عقیدهاند که این اختیار دیگر وجود ندارد و قضاوت امر واجبی است. دلیل آن هم این است که خداوند فرموده است: «و آنگونه که خدا نازل کرده، بین آنها قضاوت کن.» همچنین در جایی دیگر آمده که اگر بخواهی قضاوت کنی، باید با انصاف قضاوت کنی که یعنی بر اساس قوانین اسلامی.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ معنی قسط عدلست. عرب گویند: اقسط ای ازال الجور و عدل. مقسطان دادگرانند، و صح فی الخبر «ان المقسطین عند اللَّه یوم القیامة علی منابر من نور عن یمین الرحمن عزّ و جلّ، و کلتا یدیه یمین، هم الذین یعدلون فی حکمهم و اهالیهم و ما ولوا.
هوش مصنوعی: خداوند عدالت را دوست دارد. کلمه "قسط" به معنای عدالت است. عربها میگویند "اقسط" یعنی از ظلم و نابرابری دوری کن و به عدالت عمل کن. کسانی که به عدالت رفتار میکنند، دادگران نامیده میشوند. در یک روایت آمده است که در روز قیامت، دادگران در محلهایی از نور قرار میگیرند، در سمت راست خداوند، که هر دو دست او به سمت راست است. آنها کسانی هستند که در قضاوت و مدیریت خانواده و اموری که به آنها سپرده شده، عدالت را رعایت میکنند.
مصطفی (ص) در غزاء حنین غنیمت قسمت میکرد. مردی بود نام وی حرقوس بن زهیر، گفت: یا رسول اللَّه اعدل فانّک لم تعدل. رسول خدا را چهره مبارک سرخ شد، اثر آن سخن در روی پدید آمد، گفت: «ان لم اعدل فمن الذی یعدل، و جبرئیل عن یمینی، و میکائیل عن شمالی؟» فقال عمر: یا رسول اللَّه ائذن لی اضرب عنقه. فقال: «دعه فانی لا احب ان یقال ان محمدا یقتل اصحابه».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) در روز غزوه حنین داشت غنائم را تقسیم میکرد. فردی به نام حرقوس بن زهیر به او گفت: ای رسول خدا، به انصاف رفتار کن چون تو انصاف را رعایت نمیکنی. چهره مبارک پیامبر رنگش سرخ شد و اثر آن سخن بر صورتش مشاهده میشد. او فرمود: «اگر من به انصاف رفتار نکنم، پس چه کسی باید انصاف را رعایت کند؟ جبرئیل در سمت راست من است و میکائیل در سمت چپ.» عمر گفت: ای پیامبر، اجازه بده به او حمله کنم. پیامبر فرمود: «او را رها کن، من نمیخواهم بگویند محمد به یارانش آسیب میزند.»
وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ سیاق این سخن بر طریق تعجیب است، میگوید: این جهودان ترا چگونه حاکم کنند، و حکم تو چون پسندند! وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ! و آن گه تورات سخن من بنزدیک ایشان، و حکم من در میان، رجم در آن روشن! و خود میدانند، و اینک ترا حاکم میسازند، نه از آنست که بر تو وثوق دارند، که آن طلب رخصت است که میکنند، نه بینی که پس از تحکیم از تو برمیگردند! و حکم تو بر رجم مینپذیرند.
هوش مصنوعی: چگونه این یهودیان میتوانند تو را حاکم بر خود قرار دهند در حالی که تورات در دست آنهاست؟ این سخن به صورت تعجب بیان میشود. آیا آنها حکم تو را که مورد پسندشان است، قبول خواهند کرد؟ در حالی که در تورات حکم خداوند وجود دارد! آنها خود میدانند که حکم تو بر اساس تورات روشن و ثابت است، اما حالا تو را به عنوان حاکم میسازند نه به این دلیل که به تو اعتماد دارند. در حقیقت، این مایه گرفتن است که باعث میشود از تو درخواست مشورت کنند، اما پس از اینکه تو حاکم شدی، دوباره به حرفهای خود برمیگردند و حکم تو درباره رجم را نمیپذیرند.
اینست که گفت: ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ. آن گه گفت: وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ این از آنست که ایشان مؤمن نهاند، و هرگز مؤمن نبودند: «من طلب غیر حکم اللَّه من حیث لم یرض به فهو کافر باللّه».
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برخی از مردم بعد از آن، از دین و ایمان خود دور میشوند. سپس بیان میکند که آنها هرگز مؤمن نبودهاند و در حقیقت، ایمان واقعی را ندارند. همچنین اشاره میکند که کسی که به دنبال حکمی غیر از حکم خدا باشد و با آن راضی نباشد، در واقع به خدا کافر است.