گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ الایة قصه دو برادر است از یک پدر، یکی صاحب دولت، بر بساط ولایت، در منزل قربت، نسیم مشاهدت یافته، و از یاد خود با یاد حق پرداخته، و آن دیگر برادر از بی‌دولتی در مغاک وحشت و مذلّت افتاده، و گرد بیگانگی بر رخسار تاریک وی نشسته، و نامش سر جریده اشقیا گشته.

چه توان کرد! کار نه بآنست که از کسی کسل آید، وز کسی عمل، کار بآنست که تا خود چه رفت در ازل! مثال آن دو برادر از یک پدر، دو شاخ است از یک درخت، یکی شیرین و یکی تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، و تلخ را جرمی نبوده که تلخ آمد. شیرین را هنری نبوده که شیرین آمد. آن بارادت آمد و این بمشیت. نه آن را علت بود نه این را وسیلت.

پیر طریقت گفت: «الهی! آن را که نخواستی چون آید، و او را که نخواندی کی آید. ناخوانده را جواب چیست؟ و ناکشته را از آب چیست؟ تلخ را چه سود گرش آب خوش در جوار است، و خار را چه حاصل از آن کش بوی گل در کنار است. آری نسب نسب تقوی است، و خویشی خویشی دین». مصطفی (ص) سلمان را نسب تقوی درست کرد، و او را در خود پیوست، گفت: «سلمان منا اهل البیت، من اراد أن ینظر الی عبد نوّر اللَّه قلبه فلینظر الی سلمان»، و بو لهب عم رسول بود، ببین تا از نسب قریش و قرابت رسول او را چه سود بود! تا بدانی که کار توفیق و عنایت دارد نه نسب و لحمت.

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ هابیل گفت: مر برادر خویش را که: اگر تو مرا بکشی، من ترا نکشم، که ترا حسد دادند، و مرا تقوی.

تقوی مرا نگذارد که ترا کشم، و حسد ترا بر آن دارد که مرا کشی. تو مقهوری از روی قدرت و عزت، و من مجبورم از روی لطافت و رحمت:

تو چنانی که ترا بخت چنان آمد
من چنین‌ام که مرا سال چنین آمد

ممشاد دینوری از بعضی سلف نقل کرده که: گناه آدم از حرص بود، و گناه پسر وی قابیل از حسد، و گناه ابلیس از کبر. حرص حرمان آرد، و حسد خذلان، و کبر اهانت و لعنت. حرمان درماندن است از بهشت، و خذلان بازماندن است از دین، و اهانت راندن از حضرت، و آدم (ع) هر چند که از بهشت بازماند، و بظاهر آن عقوبتی مینمود، اما از روی حقیقت تمامی کار آدم بود، و سبب کمال معرفت وی، که از حضرت عزت خطاب آمد که: یا آدم! ما میخواهیم که از تو مردی سازیم. تو چون عروسان برنگ و بوی قناعت کردی. مردان بدین صفت نباشند، و دل در ناز و نعم نبندند: «او من ینشؤ فی الحلیة»؟! کار مردان دیگر بود و کار بناز پروردگان دیگر.

چون زنان تا کی نشینی بر امید رنگ و بوی
همت اندر راه بند و گام زن مردانه‌وار.

کَتَبْنا عَلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً این همچنانست که مصطفی (ص) گفت: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامة، و من سنّ سنّة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها الی یوم القیامة».

وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً اشارتست که هر که بنده را از ظلمت کفر بنور ایمان آرد، یا از ظلمت بدعت بنور سنت آرد، یا از جهل با علم آرد، همچنانست که وی را زنده گردانید، و چون وی را زنده گردانید چنانست که همه مردمان را زنده گردانید، و حقیقت زندگانی خود علم است و ایمان و سنت، زیرا که زندگی زندگی دلست، و دل بروح ایمان و سنت زنده است:

سنی و دیندار شو تا زنده مانی زانکه هست
هر چه جز دین مردگی و هر چه جز سنت حزن‌

إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ الایة محاربان خدا و رسول ایشانند که پیوسته با تقدیر با جنگ‌اند، در محنت اندر شکایت و در نعمت اندر بطر.

بتن زنده، بدل مرده، بروز بطال، بشب بیکار، و بهمت همه زیانی را خریدار. عمر بر باد، و بزیان بود خود شاد. نه از خصمان باک، و نه گناهان در یاد، عیش چون عیش فرعونان، و ظن چون ظن صدیقان، و الحمد للَّه الملک الدیان:

طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سود
چون بزیر یک ردا فرعون داری صد هزار!

پیر طریقت جوانمردی را پند میداد، و نصیحت میکرد که: «ای مسکین! تا کی میروی و رداء مخالفت بر دوش! دیر است تا اجل ترا میخواند یک بار با او نیوش. ای عاشق بر شقاوت خویش، بر خود بفروخته مایه خویش، پیش از دیدار عزرائیل‌ یک روز بیدار گرد، پیش از هول مطلع یک لحظه هشیار گرد. شعر:

پیش از آن کین جان عذرآور فرو ماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ الایة قصه دو برادر است از یک پدر، یکی صاحب دولت، بر بساط ولایت، در منزل قربت، نسیم مشاهدت یافته، و از یاد خود با یاد حق پرداخته، و آن دیگر برادر از بی‌دولتی در مغاک وحشت و مذلّت افتاده، و گرد بیگانگی بر رخسار تاریک وی نشسته، و نامش سر جریده اشقیا گشته.
هوش مصنوعی: در این پاراگراف داستان دو برادر از یک پدر روایت شده است. یکی از آن‌ها در مقام و منزلتی عالی قرار دارد و به خاطر نزدیکی به خداوند از نعمت‌های وجود بهره‌مند است، در حالی که برادر دیگر به خاطر نداشتن مال و ثروت در وضعیت ناگواری به سر می‌برد و در غم و ذلت زندگی می‌کند. چهره او از غم و دوری از نعمت‌ها تیره و تار شده و دیگران او را با نامی ناخوشایند می‌شناسند.
چه توان کرد! کار نه بآنست که از کسی کسل آید، وز کسی عمل، کار بآنست که تا خود چه رفت در ازل! مثال آن دو برادر از یک پدر، دو شاخ است از یک درخت، یکی شیرین و یکی تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، و تلخ را جرمی نبوده که تلخ آمد. شیرین را هنری نبوده که شیرین آمد. آن بارادت آمد و این بمشیت. نه آن را علت بود نه این را وسیلت.
هوش مصنوعی: چکار می‌توان کرد! کار به این نیست که کسی خسته شود یا بخواهد کاری انجام دهد، بلکه به این بستگی دارد که از ابتدا چه پیش آمده است! مانند دو برادر که از یک پدر به دنیا آمده‌اند، شبیه دو شاخه از یک درخت هستند؛ یکی میوه‌اش شیرین و دیگری تلخ است. هر دو از یک آب خورده‌اند، اما تلخ بودن یکی به دلیل وجود عیبی نیست، و شیرین بودن دیگری هم به خاطر استعداد خاصی نیست. این وضعیت به خاطر تقدیر و خواست الهی است؛ هیچ‌یک دلیل یا وسیله‌ای برای خود ندارند.
پیر طریقت گفت: «الهی! آن را که نخواستی چون آید، و او را که نخواندی کی آید. ناخوانده را جواب چیست؟ و ناکشته را از آب چیست؟ تلخ را چه سود گرش آب خوش در جوار است، و خار را چه حاصل از آن کش بوی گل در کنار است. آری نسب نسب تقوی است، و خویشی خویشی دین». مصطفی (ص) سلمان را نسب تقوی درست کرد، و او را در خود پیوست، گفت: «سلمان منا اهل البیت، من اراد أن ینظر الی عبد نوّر اللَّه قلبه فلینظر الی سلمان»، و بو لهب عم رسول بود، ببین تا از نسب قریش و قرابت رسول او را چه سود بود! تا بدانی که کار توفیق و عنایت دارد نه نسب و لحمت.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: «خداوندا! چگونه ممکن است کسی که نمی‌خواهی بیاید و کسی که نمی‌خوانی چه زمانی خواهد آمد؟ پاسخ چیست برای کسی که دعوت نشده است؟ و چه فایده‌ای برای کسی که از آب نجات نیافته، وجود دارد؟ اگرچه آب شیرین در کنار آن تلخ باشد، و چه بهره‌ای دارد کسی که خار است حتی اگر بوی گل در کنار او باشد. حقیقت این است که نسب و خویشاوندی در تقوی و دین معنا پیدا می‌کند.» پیامبر اکرم (ص) سلمان را به عنوان کسی با تقوی پذیرفت و به او گفت: «سلمان از اهل بیت من است. هر کس بخواهد به بنده‌ای که خداوند دلش را روشن کرده نظر کند، باید به سلمان نگاه کند.» و بو لهب، عموی رسول الله بود، اما ببین که داشتن نسب قریش و نزدیکی به پیامبر برای او چه سودی داشت! تا بدانی که توفیق و لطف خدا مهم‌تر از نسب و خویشاوندی است.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ هابیل گفت: مر برادر خویش را که: اگر تو مرا بکشی، من ترا نکشم، که ترا حسد دادند، و مرا تقوی.
هوش مصنوعی: اگر تو دستت را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من هرگز دستم را به سوی تو دراز نخواهم کرد تا تو را بکشم. هابیل به برادرش گفت: اگر تو قصد کشتن من را داشته باشی، من هرگز به تو آسیب نخواهم زد، زیرا تو تحت تاثیر حسد قرار گرفته‌ای و من با تقوا هستم.
تقوی مرا نگذارد که ترا کشم، و حسد ترا بر آن دارد که مرا کشی. تو مقهوری از روی قدرت و عزت، و من مجبورم از روی لطافت و رحمت:
هوش مصنوعی: تقوی و پرهیزگاری من نمی‌گذارد که به تو آسیب برسانم، و حسد تو موجب می‌شود که بخواهی به من آسیب بزنی. تو به خاطر قدرت و شکوهی که داری، در موقعیت بالاتری قرار داری و من از روی مهربانی و رحمت، در موقعیتی پایین‌تر هستم.
تو چنانی که ترا بخت چنان آمد
من چنین‌ام که مرا سال چنین آمد
هوش مصنوعی: تو آن‌گونه‌ای که تقدیر و سرنوشتت رقم زده است، و من نیز به حال خودم چنین هستم که زمانه‌ام این‌گونه مقدر شده است.
ممشاد دینوری از بعضی سلف نقل کرده که: گناه آدم از حرص بود، و گناه پسر وی قابیل از حسد، و گناه ابلیس از کبر. حرص حرمان آرد، و حسد خذلان، و کبر اهانت و لعنت. حرمان درماندن است از بهشت، و خذلان بازماندن است از دین، و اهانت راندن از حضرت، و آدم (ع) هر چند که از بهشت بازماند، و بظاهر آن عقوبتی مینمود، اما از روی حقیقت تمامی کار آدم بود، و سبب کمال معرفت وی، که از حضرت عزت خطاب آمد که: یا آدم! ما میخواهیم که از تو مردی سازیم. تو چون عروسان برنگ و بوی قناعت کردی. مردان بدین صفت نباشند، و دل در ناز و نعم نبندند: «او من ینشؤ فی الحلیة»؟! کار مردان دیگر بود و کار بناز پروردگان دیگر.
هوش مصنوعی: ممشاد دینوری از برخی افراد گذشته نقل کرده است که: گناه آدم به خاطر حرص بود، و گناه پسر او، قابیل، به دلیل حسد، و گناه ابلیس به خاطر کبر. حرص انسان را از بهشت محروم می‌کند، حسد انسان را در انزوا قرار می‌دهد و کبر باعث تحقیر و لعنت می‌شود. محرومیت به معنای دور ماندن از بهشت است، انزوای ناشی از حسد به معنای فاصله گرفتن از دین است و تحقیر به معنای رانده شدن از درگاه خداوند است. هرچند آدم (ع) از بهشت رانده شد و این به ظاهر مجازاتی به نظر می‌رسید، اما در حقیقت این عمل سبب رشد و کمال معرفت او بود، زیرا هنگامی که خداوند به او خطاب کرد که ما می‌خواهیم از تو انسانی بسازیم، آدم در قناعت و شکرگزاری مانند عروس‌ها زیبا و خوشبو بود. اما مردان حقیقی چنین ویژگی‌هایی ندارند و نباید دل خود را به نعمت‌ها و لذت‌های دنیوی بندند. کار مردان واقعی و تربیت‌یافتگان به شیوه دیگر است.
چون زنان تا کی نشینی بر امید رنگ و بوی
همت اندر راه بند و گام زن مردانه‌وار.
هوش مصنوعی: تا کی باید منتظر بمانی و به امید رنگ و بوی موفقیت نشسته‌ای؟ باید در مسیر حرکت کنی و با اراده و اعتماد به نفس پیش بروی.
کَتَبْنا عَلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً این همچنانست که مصطفی (ص) گفت: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامة، و من سنّ سنّة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها الی یوم القیامة».
هوش مصنوعی: بر بنی‌اسرائیل مقرر کرده بودیم که هرکس انسانی را به ناحق بکشد، گویی تمام بشر را کشته است. همچنین پیامبر (ص) فرمودند: «هر کسی که راه خوبی را آغاز کند، پاداش آن و پاداش کسانی که تا روز قیامت به آن عمل می‌کنند، نصیبش می‌شود و هر کس که راه بدی را آغاز کند، گناه او و گناه کسانی که تا روز قیامت به آن عمل می‌کنند، بر دوش او خواهد بود».
وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً اشارتست که هر که بنده را از ظلمت کفر بنور ایمان آرد، یا از ظلمت بدعت بنور سنت آرد، یا از جهل با علم آرد، همچنانست که وی را زنده گردانید، و چون وی را زنده گردانید چنانست که همه مردمان را زنده گردانید، و حقیقت زندگانی خود علم است و ایمان و سنت، زیرا که زندگی زندگی دلست، و دل بروح ایمان و سنت زنده است:
هوش مصنوعی: هر کسی که فردی را از تاریکی کفر به نور ایمان، یا از تاریکی بدعت به نور سنت، یا از جهل به علم رهنمون کند، همچون این است که آن فرد را زنده کرده است و این عمل به گونه‌ای است که مانند این است که همه مردم را زنده کرده باشد. واقعیت زندگی در علم، ایمان و سنت نهفته است، زیرا زندگی واقعی، زندگی دل است و دل با روح ایمان و سنت زنده می‌شود.
سنی و دیندار شو تا زنده مانی زانکه هست
هر چه جز دین مردگی و هر چه جز سنت حزن‌
هوش مصنوعی: برای اینکه در زندگی‌ات موفق و برقرار بمانی، باید به اصول دینی و سنت‌های صحیح پایبند باشی. زیرا هر چیزی که خارج از دین باشد، به نوعی مردگی به شمار می‌آید و هر چیزی که خلاف سنت باشد، باعث ناراحتی و اندوه خواهد شد.
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ الایة محاربان خدا و رسول ایشانند که پیوسته با تقدیر با جنگ‌اند، در محنت اندر شکایت و در نعمت اندر بطر.
هوش مصنوعی: کیفر کسانی که با خدا و پیامبرش در جنگ هستند، این است که دائماً در سختی و مشقت به سر می‌برند و در نعمت‌ها نیز دچار غرور و فخر فروشی می‌شوند.
بتن زنده، بدل مرده، بروز بطال، بشب بیکار، و بهمت همه زیانی را خریدار. عمر بر باد، و بزیان بود خود شاد. نه از خصمان باک، و نه گناهان در یاد، عیش چون عیش فرعونان، و ظن چون ظن صدیقان، و الحمد للَّه الملک الدیان:
هوش مصنوعی: بتن زنده به معنی زندگی و نشاط است، در حالی که بدل مرده به بی‌حالی و کسالت اشاره دارد. بروز بطال یعنی به وقوع پیوستن بی‌کاری و بیکاری و به همت همه زیانی را خریدار به این معناست که همه چیز به قیمت زیان و سختی خریده می‌شود. عمر به هدر رفته و زندگی به زیان خود ادامه دارد. نه از دشمنان ترسی داریم و نه گناهان به یادمان است. زندگی باید شبیه زندگی فرعونان باشد و عقاید باید مانند عقاید صدیقین باشد. از خداوند سپاسگزاری می‌کنیم که مالک و حاکم هستی است.
طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سود
چون بزیر یک ردا فرعون داری صد هزار!
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که داشتن ظاهری زیبا و نشانه‌های مذهبی یا علمی (مثل زبان موسی و نعله‌های هارون) در شرایطی که درون انسان یا در زندگی‌اش فساد و ناپاکی وجود دارد، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. در واقع، اگر به ظاهر خود اهمیت بدهیم و در باطن مشکلی بزرگ مثل فساد و نیرنگ داشته باشیم، تمام نشانه‌ها و ظواهر معنوی یا علمی کم‌براهمیت می‌شوند. به عبارت دیگر، داشتن ارزش‌های ظاهری در صورتی معنا دارد که درونی سالم و درست داشته باشیم.
پیر طریقت جوانمردی را پند میداد، و نصیحت میکرد که: «ای مسکین! تا کی میروی و رداء مخالفت بر دوش! دیر است تا اجل ترا میخواند یک بار با او نیوش. ای عاشق بر شقاوت خویش، بر خود بفروخته مایه خویش، پیش از دیدار عزرائیل‌ یک روز بیدار گرد، پیش از هول مطلع یک لحظه هشیار گرد. شعر:
هوش مصنوعی: پیر دانا به جوانان درس می‌آموخت و نصیحت می‌کرد که: «ای بیچاره! تا کی باید به مخالفت ادامه دهی؟ زمان زیادی نگذشته که مرگ تو را می‌خواند، یک بار به او گوش کن. ای عاشق که به سرنوشت شقاوت‌بار خود چسبیده‌ای، پیش از آنکه عزرائیل را ببینی، یک روز کمی بیدار شو و پیش از آنکه دچار هراس شوئی، یک لحظه هشیار باش.»
پیش از آن کین جان عذرآور فرو ماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این جان به خاطر عذر و بهانه‌ها خاموش شود، قبل از اینکه این چشم عبرت‌بین از کار باز بماند.
تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار!
هوش مصنوعی: چقدر باید از دنیای فریب و غم رنج ببریم و چقدر باید تلاش کنیم تا به سرای آرامش و قرار برسیم؟