گنجور

۲۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ اشارت آیت آنست که درگاه ربوبیّت و جلال احدیّت بی‌نیاز است از طاعت مطیعان، و پاکست از عبادت خلقان، در زمین و در آسمان. اگر هر چه آفرینش است: افلاک و سماوات، موجودات و متلاشیات، همه بکتم عدم باز شود، پاکی و خداوندی وی را زیانی نیست، و از ایشان هیچ پیوندی در نباید. احدیّت وی را صمدیّت وی جمالست، و صمدیّت وی را فردانیّت وی جلالست.

خبر درست است از ابوذر غفاری عن رسول اللَّه (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ، انّه قال: «یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما، فلا تظالموا یا عبادی! انکم الذین تخطئون باللیل و النهار، و أنا الذی اغفر الذنوب و لا ابالی، فاستغفرونی اغفر لکم، یا عبادی! لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی اتقی رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم سألونی و اعطیت کل انسان منهم ما سأل لم ینقص ذلک منی شیئا الا کما ینقص البحر ان یغمس فیه المحیط غمسة واحدة».

وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ میگوید: اگر خلایق جمله فعل بندگی بگذارند، و کمر طاعت بندگی بگشایند، نتوانند که از بندگی بیرون شوند، یا از روی خلقت بند بندگی از خود برگیرند، تا عزت قرآن این خبر میدهد که: إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً. امّا فرق است میان بنده‌ای که از روی آفرینش اسم بندگی بر وی افتاد، و میان بنده‌ای که از روی نواخت و لطف این نام بر وی افتاد، که أَسْری‌ بِعَبْدِهِ، وَ عِبادُ الرَّحْمنِ، «فبشر عبادی»، إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ. اینان مقبولان حضرت‌اند، و آنان مطرودان قطیعت. نه هر که بنده است او نواخته لطف است یا در بند مهر است. بنده براستی دانی کدام است؟ او که آراسته انعام و اکرام است، و در حضرت وصال و مجلس انس شراب مهر، او را در جام است.

پیر طریقت گفت: الهی جمال من در بندگی است یا نه زبان من بیاد تو کیست؟ دولتم آنست که مذکور توام، ورنه در ذکر من مرا قیمت چیست؟

یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلوّ ایشان در دین آن بود که عبودیّت بجای ربوبیّت نهادند، و صفت لاهوت بنا سوت فرو آوردند، و ثالث ثلاثة اعتقاد گرفتند.

و وحده لا شریک له از دست بدادند. ربّ العالمین گفت: لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سه مگویید، ازین سخن باز گردید، و بدانید که خدا یکی است، در ذات یکتا، و در صفات بیهمتا، و از عیبها جدا، در صنعهاش حکمت پیدا، در نشانهاش قدرت پیدا، در یکتائیش حجّت پیدا، همه عاجزاند و او توانا، همه جاهل‌اند و او دانا، همه در عدداند و او احد، همه معیوبند و او صمد: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. لَنۡ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ‌

هرگز در خاطر مریم نیامد که باطن او خزانه قدرت شود، صدف‌وار آن درّ پاک نگاه میداشت تا آن روز که به جبرئیل امین که غوّاص بحار قدرتست فرمان آمد که آن گوهر دولت را از صدف اسرار بیرون گیر، و در صحرای وجود بر دیده اهل آفرینش عرضه کن. چون در وجود آمد، قومی در تصرّف ایستادند که نبات بی‌تخم کی روید؟ و فرزند بی‌پدر چون بود؟ این بنده نیست، و از بندگی وی را جز ننگ نیست، و تقدیر ایشان را جواب میدهد که در خزانه قدرت این چنین اعجوبها بدیع نیست. آدم بنده است، حلقه بندگی در گوش، نه مادر بود او را و نه پدر، فریشتگان همه بندگان‌اند، نه مادر است ایشان را نه پدر، و عیسی در مهد طفولیّت اوّل سخن که گفت جواب ایشان بود که: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ من بنده خدایم، مرا از بندگی ننگ نیست، و شرف من خود جز در بندگی نیست. ربّ العالمین تحقیق این را گفت: لَنۡ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ‌.

آن گه گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً باش تا فردا که اینان که از بندگی ننگ داشتند، و برتری جستند، و با ربوبیّت در کبریا و عظمت منازعت کردند، ایشان را بر فتراک بیدولتی آن ناکس بندند که میگفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‌، و ایشان را سرنگون بدوزخ اندازند، و با ایشان گویند: باری بنگر که از که ماندستی باز.

برتری جستن و استکبار کردن نه کار دینداران است، و نه راه بندگان. بنده باید که طالب مذلّت نفس خویش باشد تا از جمال دین برخوردار شود. او که پیوسته جویای عزّ نفس خویش باشد عزّ درگاه دین از کجا شناسد؟ «اذا اراد اللَّه بعبده خیرا دله علی ذل نفسه». عمر خطاب را روزی دیدند در عهد خلافت که میآمد و مشکی آب در گردن افکنده. گفتند: یا امیر المؤمنین این چه حال است؟ گفت: این ساعت رسولان روم رسیدند، و با من گفتند که: قیصر روم را از سیاست نام تو خواب نماند، و در همه روم کس نیست که نه عدل و راستی تو وی را درست شده است. نفس من بخود باز نگرست، خواستم که بدین مشک آب آن بارنامه نفس خود فرو شکنم. آن گه آب در حجره پیر زنی برد و بازگشت.

سفیان ثوری را عادت بودی که جز در صف آخر نه ایستادی، گفتند: یا سفیان! نه اولی‌تر آنست که اختیار صف اوّل کنی؟ گفت: صدر سزای خداوندان بود، بندگان را با صدر عزّت چه کار.

یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً جلال احدیّت منّت مینهد بر نقطه بشریّت که شما را دو چراغ افروختیم: یکی در دل، یکی در پیش، آنچه در پیش چراغ سنّت است که عین برهان است، و آنچه در دل چراغ ایمانست و نور تابانست. خنک مرا آن بنده‌ای که میان این دو چراغ روان است. عزیزتر ازو کیست که نور اعظم در دلش تابان است! و دیده و روی دوست دیده دل او را عیانست، یک نفس با دوست بدو گیتی ارزانست، یک دیدار از آن دوست بصد هزار جان رایگانست.

جان نیز بنزد تو فرستیم بدین شکر
صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت‌

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ الآیة از بنده ایمان و اعتصام بحکم بندگی، و از ربّ العزّة فضل و رحمت بنعت مهربانی. آن گه گفت: وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً ایشان را هدایت و رشد آن دهد که بدانند که آنچه یافتند از مثوبت، و آنچه دیدند از کرامت، بفضل و رحمت خدای بود، نه بایمان و اعتصام ایشان. و به‌

قال النّبیّ (ص): «ما منکم من احد ینجیه عمله». قیل: و لا انت یا رسول اللَّه؟ قال: «و لا أنا، الّا ان یتغمّدنی اللَّه برحمته».

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ اشارت آیت آنست که درگاه ربوبیّت و جلال احدیّت بی‌نیاز است از طاعت مطیعان، و پاکست از عبادت خلقان، در زمین و در آسمان. اگر هر چه آفرینش است: افلاک و سماوات، موجودات و متلاشیات، همه بکتم عدم باز شود، پاکی و خداوندی وی را زیانی نیست، و از ایشان هیچ پیوندی در نباید. احدیّت وی را صمدیّت وی جمالست، و صمدیّت وی را فردانیّت وی جلالست.
هوش مصنوعی: در این آیه به مردم اعلام می‌شود که پیامبر به حق از سوی پروردگارشان به آنان آمده است، بنابراین باید ایمان بیاورند که این برای آنان بهتر است. این بیان به ما یادآوری می‌کند که خداوند نیازمند عبادت و طاعت انسان‌ها نیست و از پرستش موجودات در زمین و آسمان بی‌نیاز است. حتی اگر تمام موجودات جهان از بین بروند، خداوند هیچ زیانی نخواهد دید و هیچ وابستگی به آنها ندارد. یکتایی و بزرگی خداوند به زیبایی وجودش وابسته است و صمدیت او، عظمت یکتایی او را برجسته می‌کند.
خبر درست است از ابوذر غفاری عن رسول اللَّه (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ، انّه قال: «یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما، فلا تظالموا یا عبادی! انکم الذین تخطئون باللیل و النهار، و أنا الذی اغفر الذنوب و لا ابالی، فاستغفرونی اغفر لکم، یا عبادی! لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی اتقی رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی افجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم سألونی و اعطیت کل انسان منهم ما سأل لم ینقص ذلک منی شیئا الا کما ینقص البحر ان یغمس فیه المحیط غمسة واحدة».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «ای بندگان من! من ظلم را بر خودم حرام کرده‌ام و آن را میان شما نیز حرام قرار داده‌ام، پس به یکدیگر ظلم نکنید! شما کسانی هستید که در روز و شب خطا می‌کنید و من کسی هستم که گناهان را می‌بخشایم و به آن اهمیت نمی‌دهم. پس از من آمرزش طلبید تا شما را ببخشم! ای بندگان من! اگر اول و آخر شما، جن و انس، همه از پرهیزکارترین افراد شما هم باشند، چیزی بر سلطنت من نمی‌افزاید. و اگر همه شما از فاسدترین قلب‌ها باشید، چیزی از سلطنت من کاسته نخواهد شد. و اگر همه شما از من درخواست کنید و هرکسی را آنچه می‌خواهد بدهم، چیزی از من کاسته نخواهد شد، جز همانند اینکه اگر در دریا یک قطره می‌ریزیم، از حجم دریا کاسته نمی‌شود.»
وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ میگوید: اگر خلایق جمله فعل بندگی بگذارند، و کمر طاعت بندگی بگشایند، نتوانند که از بندگی بیرون شوند، یا از روی خلقت بند بندگی از خود برگیرند، تا عزت قرآن این خبر میدهد که: إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً. امّا فرق است میان بنده‌ای که از روی آفرینش اسم بندگی بر وی افتاد، و میان بنده‌ای که از روی نواخت و لطف این نام بر وی افتاد، که أَسْری‌ بِعَبْدِهِ، وَ عِبادُ الرَّحْمنِ، «فبشر عبادی»، إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ. اینان مقبولان حضرت‌اند، و آنان مطرودان قطیعت. نه هر که بنده است او نواخته لطف است یا در بند مهر است. بنده براستی دانی کدام است؟ او که آراسته انعام و اکرام است، و در حضرت وصال و مجلس انس شراب مهر، او را در جام است.
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها تمام تلاش خود را برای نافرمانی و ترک بندگی کنند، نمی‌توانند از آن خارج شوند یا از طبیعت خود جدا شوند. عزت و عظمت قرآن به ما می‌آموزد که تمام موجودات در آسمان‌ها و زمین در نهایت بندگان خداوند هستند. اما تفاوتی میان بنده‌ای که به خاطر آفرینش به این نام شناخته می‌شود و بنده‌ای که به خاطر لطف و محبت خدا به این نام رسیده است، وجود دارد. بندگان خاص خداوند، کسانی هستند که در سایه رحمت و محبت الهی قرار دارند و از نعمت‌ها بهره‌مندند. این دسته از بندگان مورد قبول الهی هستند و در حالتی از عزت و احترام به سر می‌برند، در حالی که دیگران از این نعمت‌ها بی‌بهره‌اند. در واقع، بنده واقعی کسی است که با انعام و لطف خداوند آراسته شده و در نزد او مقام والایی دارد.
پیر طریقت گفت: الهی جمال من در بندگی است یا نه زبان من بیاد تو کیست؟ دولتم آنست که مذکور توام، ورنه در ذکر من مرا قیمت چیست؟
هوش مصنوعی: یک عارف بزرگ گفت: آیا زیبایی من در بندگی و خضوع به توست یا اینکه زبان من فقط به یاد توست؟ خوشبختی من این است که نامت را ذکر کنم، وگرنه در یادآوری خودم چه ارزشی دارم؟
یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غلوّ ایشان در دین آن بود که عبودیّت بجای ربوبیّت نهادند، و صفت لاهوت بنا سوت فرو آوردند، و ثالث ثلاثة اعتقاد گرفتند.
هوش مصنوعی: ای اهل کتاب، در دین خود افراط نکنید. افراط آنها در دین به این صورت بود که عبودیت (بندگی) را جایگزین ربوبیت (پروردگاری) کردند و صفات خداوند را به گونه‌ای نادرست بیان کردند، و به اعتقادی بی‌اساس به عنوان «سومین» در Trinity (سه‌گانه) روی آوردند.
و وحده لا شریک له از دست بدادند. ربّ العالمین گفت: لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سه مگویید، ازین سخن باز گردید، و بدانید که خدا یکی است، در ذات یکتا، و در صفات بیهمتا، و از عیبها جدا، در صنعهاش حکمت پیدا، در نشانهاش قدرت پیدا، در یکتائیش حجّت پیدا، همه عاجزاند و او توانا، همه جاهل‌اند و او دانا، همه در عدداند و او احد، همه معیوبند و او صمد: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. لَنۡ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ‌
هوش مصنوعی: وحدت خداوند را از دست ندهید. پروردگار عالم به شما می‌فرماید: «نگویید که خدا سه تاست، این سخن را رها کنید که برای شما بهتر است. خداوند تنها یک خداست.» او در ذات یکتاست، در صفات بی‌نظیر است و از هر عیبی پاک است. در آفرینش‌هایش حکمت روشن است و در نشانه‌هایش قدرت نمایان است. در یگانگی‌اش دلایل محکمی وجود دارد. همه ضعفا و ناتوان‌اند و او تواناست، همه نادان هستند و او داناست، همه محدود و در عدد هستند و او یکتاست، همه دچار نقص‌اند و او بی‌نقص است: «او نه زاییده و نه زاینده است و برای او هیچ‌کس همتایی ندارد.» مسیح هرگز شرم نخواهد کرد که بنده خدا باشد.
هرگز در خاطر مریم نیامد که باطن او خزانه قدرت شود، صدف‌وار آن درّ پاک نگاه میداشت تا آن روز که به جبرئیل امین که غوّاص بحار قدرتست فرمان آمد که آن گوهر دولت را از صدف اسرار بیرون گیر، و در صحرای وجود بر دیده اهل آفرینش عرضه کن. چون در وجود آمد، قومی در تصرّف ایستادند که نبات بی‌تخم کی روید؟ و فرزند بی‌پدر چون بود؟ این بنده نیست، و از بندگی وی را جز ننگ نیست، و تقدیر ایشان را جواب میدهد که در خزانه قدرت این چنین اعجوبها بدیع نیست. آدم بنده است، حلقه بندگی در گوش، نه مادر بود او را و نه پدر، فریشتگان همه بندگان‌اند، نه مادر است ایشان را نه پدر، و عیسی در مهد طفولیّت اوّل سخن که گفت جواب ایشان بود که: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ من بنده خدایم، مرا از بندگی ننگ نیست، و شرف من خود جز در بندگی نیست. ربّ العالمین تحقیق این را گفت: لَنۡ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ‌.
هوش مصنوعی: هرگز به ذهن مریم خطور نکرد که درون او به منبعی از قدرت تبدیل شود. او به مانند صدفی گران‌قدر، این گوهر را در خود حفظ کرد تا زمانی که جبرئیل، فرشته‌ای که به جستجوی عمق‌های قدرت می‌پردازد، به او دستور داد که این گوهری که به او بخشیده شده را از مخفی‌گاه خود بیرون بیاورد و در دنیای وجود برای دیگران نمایان کند. وقتی این گوهر به عالم وجود پا گذاشت، گروهی بر این باور بودند که آیا می‌توان بی‌دانه گیاه را پرورش داد؟ و آیا فرزندی بدون پدر ممکن است؟ آن‌ها می‌گفتند که او بنده نیست و بندگی برایش عار است، اما پاسخ آن‌ها این است که چنین شگفتی‌هایی در گنجینه قدرت عجیب نیست. آدم خود بنده‌ای است و در گوشش نشانه بندگی آویخته است؛ او نه مادری داشت و نه پدری. تمامی فرشتگان نیز بندگانند و پدر یا مادری ندارند. عیسی نیز در دوران کودکی‌اش، هنگامی که نخستین کلمات را بر زبان آورد، این سوال را پاسخ داد که: «من بنده خدا هستم»، و از بندگی خود هیچ شرمی ندارد، بلکه شرافت او تنها در بندگی است. پروردگار جهانیان این حقیقت را بیان کرده که مسیح و فرشتگان مقرب هرگز از بندگی خداوند ابا نخواهند داشت.
آن گه گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً باش تا فردا که اینان که از بندگی ننگ داشتند، و برتری جستند، و با ربوبیّت در کبریا و عظمت منازعت کردند، ایشان را بر فتراک بیدولتی آن ناکس بندند که میگفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‌، و ایشان را سرنگون بدوزخ اندازند، و با ایشان گویند: باری بنگر که از که ماندستی باز.
هوش مصنوعی: سپس فرمود: اما کسانی که از بندگی سرباز زدند و خود را برتر دانستند، عذاب سختی خواهند دید. این افراد که به بندگی خدای خود ننگ داشتند و در برابر عظمت و قدرت او ایستادگی کردند، به چنگال کسی افتاده و به جهنم خواهند افتاد. به آنها گفته خواهد شد: حالا نگاه کن ببین که به کجا دچار شدی.
برتری جستن و استکبار کردن نه کار دینداران است، و نه راه بندگان. بنده باید که طالب مذلّت نفس خویش باشد تا از جمال دین برخوردار شود. او که پیوسته جویای عزّ نفس خویش باشد عزّ درگاه دین از کجا شناسد؟ «اذا اراد اللَّه بعبده خیرا دله علی ذل نفسه». عمر خطاب را روزی دیدند در عهد خلافت که میآمد و مشکی آب در گردن افکنده. گفتند: یا امیر المؤمنین این چه حال است؟ گفت: این ساعت رسولان روم رسیدند، و با من گفتند که: قیصر روم را از سیاست نام تو خواب نماند، و در همه روم کس نیست که نه عدل و راستی تو وی را درست شده است. نفس من بخود باز نگرست، خواستم که بدین مشک آب آن بارنامه نفس خود فرو شکنم. آن گه آب در حجره پیر زنی برد و بازگشت.
هوش مصنوعی: برتری‌جویی و خودخواسته‌گی نه از ویژگی‌های دینداران است و نه از راه‌های بندگان خدا. بنده باید به ذلت نفس خود تمایل داشته باشد تا بتواند از زیبایی‌های دین بهره‌مند گردد. کسی که همواره به دنبال عزت نفس خود باشد، چگونه می‌تواند به عزت درگاه دین پی ببرد؟ زمانی عمر فاروق در دوران خلافت خود در حال حمل مشکی آب دیده شد. از او پرسیدند: ای امیر المؤمنین، این چه وضعیتی است؟ او پاسخ داد: امروز رسولان روم به نزد من آمده بودند و گفتند که قیصر روم به خاطر نام من خوابش نمی‌برد و در روم هیچ‌کس نیست که به عدالت من آشنا نباشد. من به نفس خود نگاه کردم و خواستم با این مشکی آب، بار سنگین خود را سبک کنم. سپس آب را به خانه پیرزنی برد و برگشت.
سفیان ثوری را عادت بودی که جز در صف آخر نه ایستادی، گفتند: یا سفیان! نه اولی‌تر آنست که اختیار صف اوّل کنی؟ گفت: صدر سزای خداوندان بود، بندگان را با صدر عزّت چه کار.
هوش مصنوعی: سفیان ثوری عادت داشت که همیشه در صف آخر نماز بایستد. به او گفتند: ای سفیان! آیا بهتر نیست که در صف اول بایستی؟ او پاسخ داد: جایگاه اول مخصوص خداوند است و بندگان چه کار دارند با مقام و جایگاه عزیز.
یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً جلال احدیّت منّت مینهد بر نقطه بشریّت که شما را دو چراغ افروختیم: یکی در دل، یکی در پیش، آنچه در پیش چراغ سنّت است که عین برهان است، و آنچه در دل چراغ ایمانست و نور تابانست. خنک مرا آن بنده‌ای که میان این دو چراغ روان است. عزیزتر ازو کیست که نور اعظم در دلش تابان است! و دیده و روی دوست دیده دل او را عیانست، یک نفس با دوست بدو گیتی ارزانست، یک دیدار از آن دوست بصد هزار جان رایگانست.
هوش مصنوعی: ای مردم، برای شما دلیلی روشن از سوی پروردگارتان آمده و نوری روشنگر برایتان نازل کرده‌ایم. جلال و یکتایی خداوند بر انسانیت می‌تابد و ما به شما دو چراغ داده‌ایم: یکی در درون شما و دیگری در پیش روی شما. چراغی که در پیش شماست، سنت است و دلیلی است آشكار، و آنچه در دل شماست، چراغ ایمان و نوری درخشان است. خوش به حال کسی که درمیان این دو چراغ راه می‌رود. هیچ‌کس عزیزتر از کسی نیست که نور بزرگ الهی در دلش می‌درخشد! او که به دوست نگاه می‌کند، عمق دیدار و حقیقت وجود او را درک می‌کند و یک لحظه با دوست بودن برای او ارزشمندتر از تمام دنیاست و تنها یک دیدار با آن دوست، به اندازه هزار جان ارزش دارد.
جان نیز بنزد تو فرستیم بدین شکر
صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت‌
هوش مصنوعی: ما جان خود را به یادت می‌فرستیم، اما هیچ‌کدام از جان‌ها نمی‌توانند آن حس و حال را که بوی وصالت به ما می‌دهد، به ما منتقل کنند.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ الآیة از بنده ایمان و اعتصام بحکم بندگی، و از ربّ العزّة فضل و رحمت بنعت مهربانی. آن گه گفت: وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً ایشان را هدایت و رشد آن دهد که بدانند که آنچه یافتند از مثوبت، و آنچه دیدند از کرامت، بفضل و رحمت خدای بود، نه بایمان و اعتصام ایشان. و به‌
هوش مصنوعی: در این متن به کسانی اشاره شده که به خدا ایمان آورده و به او پناه می‌برند. ایزد متعال به آنها لطف و رحمت می‌کند و آنها را با راهی راست هدایت می‌نماید. این هدایت باعث می‌شود که آنان درک کنند که هر چیزی که به عنوان پاداش و کرامت دریافت می‌کنند، نتیجه فضل و رحمت خداوند است و نه صرفاً به دلیل ایمان و پناهندگی آنها.
قال النّبیّ (ص): «ما منکم من احد ینجیه عمله». قیل: و لا انت یا رسول اللَّه؟ قال: «و لا أنا، الّا ان یتغمّدنی اللَّه برحمته».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «هیچ‌کدام از شما نمی‌تواند تنها به خاطر اعمالش نجات یابد.» گفته شد: حتی شما ای پیامبر خدا؟ پاسخ دادند: «حتی من نیز، مگر اینکه خداوند با رحمتش شامل حال من شود.»