گنجور

۲۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة ای خداوندی که تقدیرت را معارض نیست، و تدبیرت را مناقض نیست، حکمت را مردّ نیست، و فرمانت را ردّ نیست، آنجا که امان تو نیست، روی ایمان روشن نیست، و جهد بندگی بکار نیست. یکی درنگر، جوانمردا! بحال آن مخذولان درگاه بی‌نیازی، و راندگان قهر ازلی، که چون امان حق در ایشان نرسید، و عنایت ازلی ایشان را نگرفت، ایمانشان بکار نیامد، و دریافتشان بوقت معاینه سود نداشت، و در حال حیاتشان خود بار نداد، و در نگذاشت.

چه چاره مر مرا بختم چنین است
ندانم چرخ را با من چه کین است؟

هر چند ظاهر این آیت قومی را آمد علی الخصوص، امّا از روی اشارت حکم آن بر عموم است، و بندگان را تنبیهی تمام است، تا چشم عبرت باز کنند، و دیده فکرت بر گشایند، و از آن وقت معاینه بترسند: آن ساعت که رمزهای نفاق باز گشایند، و سرپوشهای زرّاقی از سر آن باز گیرند، و دلها را منشور نومیدی نویسند، و دیدها را کحل فراق در کشند، و رفته ازلی و سابقه حکمی در رسد، امّا از روی فضل بنواخت و لطف، و از روی عدل بسیاست و قهر.

نیکو گفت آن جوانمرد که: آه از قسمتی که پیش من رفته! و فغان از گفتاری که خود رأیی گفته! چه شود اگر شاد زیم یا آشفته؟ ترسانم از آنکه آن قادر در ازل چه گفته.

قوله: فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ارتکاب المحظورات یوجب تحریم المباحات. اگر لطافتی و کرامتی بینی در بنده‌ای، از آنست که ظاهر شریعت نگه‌داشت، و تعظیم آن بجان و دل خواست، تا لا جرم بروح مناجات و لطائف مواصلات رسید، و اگر بعکس آن سیاستی و قهری بینی، از آنست که بچشم انکار در حرم شریعت نگریست، و در متابعت نفس امّاره محظورات دین بکار داشت. آری چنین بود که هر که ظاهر شریعت دست بدارد، جمال حقیقت از وی روی بپوشد. هر که امر و نهی پست دارد، چه عجب اگر ایمان و معرفت از دل وی رخت بردارد.

اگر نز بهر شرعستی در اندر بنددی گردون
و گر نز بهر دینستی کمر بگشایدی جوزا

قوله: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ راسخان در علم ایشانند که انواع علوم ایشان را حاصل شده: علم شریعت، علم طریقت، علم حقیقت. علم شریعت آموختنی است، علم طریقت معاملتی است، علم حقیقت یافتنی است. علم شریعت را گفت: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ. علم طریقت را گفت: وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. علم حقیقت را گفت: وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً. حوالت علم شریعت را با استاد کرد. حوالت علم طریقت با پیر کرد. حوالت علم حقیقت با خود کرد. هر که پندارد که در علم شریعت واسطه استاد بکار نیست زندیق است، هر که چنان نماید که علم طریقت بی‌پیر میسّر شود، فتّان است. هر که گوید علم حقیقت را جز حق معلّم است مغرور است. گفته‌اند: راسخان در علم ایشانند که علم شریعت بیاموختند، و آن گه باخلاص آن را کار بستند، تا علم حقیقت اندر سر بیافتند، چنان که مصطفی (ص) گفت: «من عمل بما علم ورّثه اللَّه علما لم یعلم».

هر که علم شریعت را کار بند نبود، آن علم ضایع کرد، و بر وی حجّت گردد، و هر که مرا آن را کار بند بود، آن علم ظاهر حجّت وی گردد، و علم حقیقت بعطا بیابد.

إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ اساس کونین بعزّ نبوّتست، و ثمره نبوّت جمال شریعتست. شریعت راه راست، و پیغامبران نشان راه‌اند، راهبر تا نشان راه نبیند راه نبرد: أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی‌ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی.

ربّ العزّة پیغامبران را بخلق فرستاد، تا راه طاعت پدید کنند، و بنده بر آن طاعت بکرامت و مثوبت رسد، و نیز راه معصیت پیدا کنند و از آن حذر نمایند، تا بنده از معصیت پرهیزد، و مستوجب عقوبت نگردد. اینت فضل بی‌نهایت، و کرم بی‌غایت.

اگر بنده را بجای ماندی، و رسول را نفرستادی، و چراغ هدی بدست رسول فرا راه وی نداشتی، بنده در غشاوه خلقیّت و ظلمت خود رأیی بماندی. همه آن خوردی که زهر وی بودی، همه آن کردی که هلاک وی در آن بودی. پس اعتقاد کن که: پیغامبران رحمت و امامان جهانیان‌اند، خیار خلق و صفوت بشر ایشانند. بر سر کوی دوستی داعیان‌اند، و بر لب چشمه زندگانی ساقیان‌اند. شریعت را عنوان، و حقیقت را برهان‌اند. اگر در آفرینش کائنات مقصودی بود ایشان آن‌اند، و اگر حقیقت را گنجی است ایشان خازنان‌اند.

إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ الآیة فرمان آمد که: ای سیّد خافقین! و ای مقتدای کونین! آن تابشی که از عالم وحی بتو رسید، آن را رسالت خوانند، و پیش از تو مرسلان را هر کس باندازه خویش دادیم، امّا آنچه از وراء عالم رسالت است، و علی مشرب دولت تو است، روا نبود که دست هیچ ظالمی بدان رسد، یا دولت هیچ رونده‌ای آن را دریابد. اشارت مهتر عالم چنین است: «اوتیت القرآن و مثله معه».

چندان که از عالم نبوّت بزبان رسالت با شما بگفتیم، از عالم حقیقت بزبان وحی با ما بگفتند. همانست که گفت: «لی مع اللَّه وقت لا یسع فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل».

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة ای خداوندی که تقدیرت را معارض نیست، و تدبیرت را مناقض نیست، حکمت را مردّ نیست، و فرمانت را ردّ نیست، آنجا که امان تو نیست، روی ایمان روشن نیست، و جهد بندگی بکار نیست. یکی درنگر، جوانمردا! بحال آن مخذولان درگاه بی‌نیازی، و راندگان قهر ازلی، که چون امان حق در ایشان نرسید، و عنایت ازلی ایشان را نگرفت، ایمانشان بکار نیامد، و دریافتشان بوقت معاینه سود نداشت، و در حال حیاتشان خود بار نداد، و در نگذاشت.
هوش مصنوعی: در این متن به قدرت و حکمت خداوند اشاره شده است که هیچ چیز نمی‌تواند با آن مقابله کند. آیه‌ای از قرآن بیان می‌کند که همه اهل کتاب نهایتا به حقایق ایمان خواهند آورد. در ادامه، به وضعیت افرادی اشاره می‌شود که از رحمت و نعمت‌های الهی محروم مانده‌اند و به دلیل عدم دریافت امان الهی، نتوانسته‌اند به ایمان و بندگی دست یابند. این افراد در زمان حیات خود، به رغم زنده بودن، نتوانسته‌اند به حقیقت بپردازند و ایمانشان به کار نیامده است. در واقع، زمان و زمینه‌ای که برای آنها فراهم نشده، باعث شده که از درک حقیقت و بهره‌مندی از آن باز بمانند.
چه چاره مر مرا بختم چنین است
ندانم چرخ را با من چه کین است؟
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه تقدیری برایم رقم خورده و به چه دلیل، اما می‌دانم سرنوشت مرا به این حال و روز دچار کرده است.
هر چند ظاهر این آیت قومی را آمد علی الخصوص، امّا از روی اشارت حکم آن بر عموم است، و بندگان را تنبیهی تمام است، تا چشم عبرت باز کنند، و دیده فکرت بر گشایند، و از آن وقت معاینه بترسند: آن ساعت که رمزهای نفاق باز گشایند، و سرپوشهای زرّاقی از سر آن باز گیرند، و دلها را منشور نومیدی نویسند، و دیدها را کحل فراق در کشند، و رفته ازلی و سابقه حکمی در رسد، امّا از روی فضل بنواخت و لطف، و از روی عدل بسیاست و قهر.
هوش مصنوعی: هرچند ظاهر این آیه به نفع یک قوم نازل شده، اما در حقیقت پیام آن برای همه مردم است. این آیه به بندگان هشدار می‌دهد تا عبرت بگیرند و به تفکر بپردازند. در زمانی که نشانه‌های نفاق نمایان می‌شود و پرده‌های فریب کنار می‌رود، دل‌ها با یأس و ناامیدی سر و کار پیدا می‌کنند و چشم‌ها به جای امید، غم فراق را می‌بینند. این واقعیت‌ها در زمان مشخصی رخ می‌دهد، اما با رحمت و لطف الهی به همراه عدالت و تدبیر اجرا می‌شود.
نیکو گفت آن جوانمرد که: آه از قسمتی که پیش من رفته! و فغان از گفتاری که خود رأیی گفته! چه شود اگر شاد زیم یا آشفته؟ ترسانم از آنکه آن قادر در ازل چه گفته.
هوش مصنوعی: نیکو گفت: آه از آنچه که از پیش من رفته! و درد به خاطر گفته‌ای که خودم به زبان آورده‌ام! چه فرقی می‌کند اگر خوشحالم یا ناراحت؟ از این می‌ترسم که آن موجود قادر از همان ابتدا چه تصمیمی گرفته باشد.
قوله: فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ارتکاب المحظورات یوجب تحریم المباحات. اگر لطافتی و کرامتی بینی در بنده‌ای، از آنست که ظاهر شریعت نگه‌داشت، و تعظیم آن بجان و دل خواست، تا لا جرم بروح مناجات و لطائف مواصلات رسید، و اگر بعکس آن سیاستی و قهری بینی، از آنست که بچشم انکار در حرم شریعت نگریست، و در متابعت نفس امّاره محظورات دین بکار داشت. آری چنین بود که هر که ظاهر شریعت دست بدارد، جمال حقیقت از وی روی بپوشد. هر که امر و نهی پست دارد، چه عجب اگر ایمان و معرفت از دل وی رخت بردارد.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که ظلمی که برخی از یهودیان مرتکب شدند، باعث شد که برخی از چیزهای حلال بر آن‌ها حرام شود. اگر در میان بندگان، لطافت یا کرامتی می‌بینی، این ناشی از رعایت ظواهر شریعت و احترام به آن است که به روحشان مناجات و ارتباطات لطیف می‌بخشد. اما اگر ادب و احترام از کسی دور باشد و به شریعت توجه نکند و به خواسته‌های نفسانی خود برخیزد، نشان‌دهنده سیاست و قهر اوست. به همین دلیل، هر کس که به ظواهر شریعت توجه کند، به حقیقت نزدیک نمی‌شود و اگر کسی به دستورات و نواهی شریعت بی‌اعتنا باشد، از ایمان و معرفت او کم می‌شود.
اگر نز بهر شرعستی در اندر بنددی گردون
و گر نز بهر دینستی کمر بگشایدی جوزا
هوش مصنوعی: اگر برای تبعیت از دین و مذهب نباشد، هرچند در زنجیر و محدودیت‌های دنیا باشید، اما اگر برای پیروی از اصول شرع و دین باشد، آن زمان ممکن است که در برابر سختی‌ها ایستادگی کنید و به تقویت خود بپردازید.
قوله: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ راسخان در علم ایشانند که انواع علوم ایشان را حاصل شده: علم شریعت، علم طریقت، علم حقیقت. علم شریعت آموختنی است، علم طریقت معاملتی است، علم حقیقت یافتنی است. علم شریعت را گفت: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ. علم طریقت را گفت: وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. علم حقیقت را گفت: وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً. حوالت علم شریعت را با استاد کرد. حوالت علم طریقت با پیر کرد. حوالت علم حقیقت با خود کرد. هر که پندارد که در علم شریعت واسطه استاد بکار نیست زندیق است، هر که چنان نماید که علم طریقت بی‌پیر میسّر شود، فتّان است. هر که گوید علم حقیقت را جز حق معلّم است مغرور است. گفته‌اند: راسخان در علم ایشانند که علم شریعت بیاموختند، و آن گه باخلاص آن را کار بستند، تا علم حقیقت اندر سر بیافتند، چنان که مصطفی (ص) گفت: «من عمل بما علم ورّثه اللَّه علما لم یعلم».
هوش مصنوعی: برخی از افراد در زمینه علم به سطحی رسیده‌اند که توانسته‌اند علم شریعت، علم طریقت و علم حقیقت را به‌دست آورند. علم شریعت از طریق یادگیری به‌دست می‌آید، علم طریقت از طریق عمل و رفتار حاصل می‌شود و علم حقیقت باید کشف گردد. برای یادگیری علم شریعت باید از اهل علم پرسید، در علم طریقت باید وساطت و راهنمایی یک استاد را جستجو کرد و علم حقیقت نیز توسط خداوند و از طریق الهام به فرد آموخته می‌شود. هر کسی که فکر کند برای یادگیری علم شریعت نیازی به استاد ندارد، دچار گمراهی است و هر کسی که ادعا کند علم طریقت بدون مربی قابل کسب است، در اشتباه است. همچنین هر کسی که بگوید علم حقیقت تنها توسط خداوند آموخته می‌شود، دچار خودبینی است. گفته می‌شود افراد بااستعداد کسانی هستند که علم شریعت را یاد گرفته و سپس آن را با خلوص نیت به کار بسته‌اند تا به علم حقیقت برسند. این موضوع به گفته‌ای از پیامبر (ص) اشاره دارد که بیان می‌کند: «کسی که بر اساس علمی که دارد عمل کند، خداوند علم جدیدی به او می‌دهد».
هر که علم شریعت را کار بند نبود، آن علم ضایع کرد، و بر وی حجّت گردد، و هر که مرا آن را کار بند بود، آن علم ظاهر حجّت وی گردد، و علم حقیقت بعطا بیابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به علم دین عمل نکند، این علم را بی‌فایده کرده و از او خواسته خواهد شد. اما هر کسی که به آن علم عمل کند، آن علم به‌عنوان دلیلی برای او محسوب می‌شود و علم واقعی را نیز به او عطا خواهند کرد.
إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ اساس کونین بعزّ نبوّتست، و ثمره نبوّت جمال شریعتست. شریعت راه راست، و پیغامبران نشان راه‌اند، راهبر تا نشان راه نبیند راه نبرد: أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی‌ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی.
هوش مصنوعی: ما به تو وحی فرستادیم همان‌طور که به نوح و پیامبران دیگر پس از او وحی فرستادیم. اساس هستی بر محور عزت نبوت است، و میوه نبوت زیبایی شریعت می‌باشد. شریعت راه درست را نشان می‌دهد و پیامبران راهنما هستند؛ تا زمانی که کسی نشانه‌های راه را نبیند، نمی‌تواند آن را بپیماید. من و پیروانم به دعوت به سوی خداوند با بصیرت و بینش اقدام می‌کنیم.
ربّ العزّة پیغامبران را بخلق فرستاد، تا راه طاعت پدید کنند، و بنده بر آن طاعت بکرامت و مثوبت رسد، و نیز راه معصیت پیدا کنند و از آن حذر نمایند، تا بنده از معصیت پرهیزد، و مستوجب عقوبت نگردد. اینت فضل بی‌نهایت، و کرم بی‌غایت.
هوش مصنوعی: خداوند پیامبران را به سوی مردم فرستاد تا راه اطاعت و بندگی را به آن‌ها نشان دهند و بدین وسیله، بندگان بتوانند با عمل به این اطاعت به مقام‌های عالی و پاداش‌های بزرگ دست یابند. همچنین، این پیامبران مسیر معصیت را نیز مشخص کردند تا بندگان از آن پرهیز کنند و از گرفتار شدن به عذاب دور بمانند. این همه نشان‌دهنده‌ی فضل و کرم بی‌پایان خداوند است.
اگر بنده را بجای ماندی، و رسول را نفرستادی، و چراغ هدی بدست رسول فرا راه وی نداشتی، بنده در غشاوه خلقیّت و ظلمت خود رأیی بماندی. همه آن خوردی که زهر وی بودی، همه آن کردی که هلاک وی در آن بودی. پس اعتقاد کن که: پیغامبران رحمت و امامان جهانیان‌اند، خیار خلق و صفوت بشر ایشانند. بر سر کوی دوستی داعیان‌اند، و بر لب چشمه زندگانی ساقیان‌اند. شریعت را عنوان، و حقیقت را برهان‌اند. اگر در آفرینش کائنات مقصودی بود ایشان آن‌اند، و اگر حقیقت را گنجی است ایشان خازنان‌اند.
هوش مصنوعی: اگر من تنها و بی‌راهنما می‌ماندم و پیامبری به‌سوی من نمی‌فرستاده می‌شد و کسی چراغ راه را در دست او قرار نمی‌داد، من در دنیای تاریک و سرشار از جهل و نادانی خود، راهی جز گمراهی نداشتم. تمام کارهایی که می‌کردم، به سوی نابودی و ضرر من می‌رفت. بنابراین باید باور داشته باشی که پیامبران مظهر رحمت و امامان، برترین انسان‌ها هستند. آنها دعوت‌کنندگان به دوستی و نوشندگان از چشمه زندگی‌اند. شریعت به‌واسطه‌ی آنها معنا می‌یابد و حقیقت توسط آن‌ها اثبات می‌شود. اگر در آفرینش جهان هدفی وجود داشته باشد، آنها همان هدف‌اند و اگر حقیقت گنجی باشد، آنها نگهبانان آن گنج‌اند.
إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ الآیة فرمان آمد که: ای سیّد خافقین! و ای مقتدای کونین! آن تابشی که از عالم وحی بتو رسید، آن را رسالت خوانند، و پیش از تو مرسلان را هر کس باندازه خویش دادیم، امّا آنچه از وراء عالم رسالت است، و علی مشرب دولت تو است، روا نبود که دست هیچ ظالمی بدان رسد، یا دولت هیچ رونده‌ای آن را دریابد. اشارت مهتر عالم چنین است: «اوتیت القرآن و مثله معه».
هوش مصنوعی: خداوند به تو وحی کرد و فرمود: ای سرزمین‌های خافقین و ای رهبری که از هستی تبعیت می‌کنید! آن نوری که از عالم وحی به تو رسید، به عنوان رسالت شناخته می‌شود و پیش از تو، پیامبران هر کدام به اندازه خود مأموریت‌هایی داشتند. اما آنچه فراتر از عالم رسالت و در راستای حکومت توست، اجازه نداشت که به دست هیچ ستمگری برسد یا هیچ حکومتی آن را درک کند. نشانه‌ای از عالم بالا این گونه است: «تو قرآن و چیزی مشابه آن را دریافت کردی».
چندان که از عالم نبوّت بزبان رسالت با شما بگفتیم، از عالم حقیقت بزبان وحی با ما بگفتند. همانست که گفت: «لی مع اللَّه وقت لا یسع فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل».
هوش مصنوعی: هر آنچه که ما از دنیای نبوّت به زبان رسالت با شما بیان کردیم، از دنیای حقیقت از طریق وحی به ما گفته شده است. همانطور که گفته شده است: «برای من با خدا زمان‌هایی وجود دارد که هیچ فرشته‌ای نزدیک و هیچ پیامبری فرستاده‌ای در آن جایگاه نمی‌تواند وارد شود».