گنجور

۲۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ

روی ابو هریرة قال: قال النّبیّ (ص): «لینزلنّ ابن مریم حکما عدلا، و لیقتلنّ الدجال، و لیقتلنّ الخنزیر، و لیکسرنّ الصّلیب، و تکون السّجدة واحدة للَّه ربّ العالمین». ثمّ قال ابو هریرة: فاقرؤا ان شئتم: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة.

گفته‌اند که: کتاب اینجا انجیل است، و اهل کتاب ترسایان‌اند که در عیسی غلوّ میکنند، و کافر میشوند. میگوید: هیچ ترسا نماند بوقت نزول عیسی از آسمان، که نه بوی ایمان آرد، و پیش از مرگ عیسی بپیغامبری و بندگی وی گواهی دهد. و گفته‌اند که: اهل کتاب جهودان‌اند و ترسایان. و قیل: مَوْتِهِ کنایتست از آحاد ایشان. میگوید: هیچ نیست از جهودان و ترسایان که بوقت معاینه چون میمیرند، نه بعیسی ایمان آرند، و گویند پیغامبر است و بنده، لکن ایمان که بوقت معاینه بود سودی نکند، چنان که ربّ العزّة گفت: فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا. قال ابن عباس: لا یموت یهودیّ و لا صاحب کتاب حتّی یؤمن بعیسی، و ان احترق او غرق او سقط علیه جدار او اکله السّبع. عکرمه گفت: ابن عباس را امتحان کردند، گفتند: اگر از بالا بزیر افتد، و هلاک شود، ایمان چگونه آرد؟ گفت: در هوا آن کلمه بگوید. گفتند: و اگر او را گردن بزنند چون ایمان آرد؟ گفت: زبان بآن میگرداند چندان که تواند. محمد بن علی بن الحنفیة گفت: کسی که جهود باشد بوقت مرگ وی فریشتگان آیند، و بر روی و بر قفای وی میزنند، و میگویند: ای عدوّ اللَّه! نه عیسی پیغامبر بتو آمد و تو او را دروغ‌زن گرفتی؟ آن جهود گوید: آمنت انّه عبد نبیّ. این بگوید، لکن سود ندارد، و ایمان باین وقت بکار نیاید. و همچنین ترسا را گویند: ای عدوّ اللَّه! اتاک عیسی نبیّا، فکذبت به، و زعمت انّه اللَّه او ابنه؟ ترسا ایمان آرد و گوید: انّه عبد اللَّه و رسوله، لکن بکار نیاید و سود ندارد. و قیل: «لیؤمننّ به» یعود الی محمد (ص)، و «قبل موته» یعود الی الکتابیّ، و قیل: الأوّل یعود الی اللَّه سبحانه، و الثّانی الی الکتابیّ، و الصّحیح ما سبق، اذ لیس فی الآیة الّا ذکر عیسی (ع). وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً علی ان قد بلّغ الرّسالة، و اقرّ بالعبودیّة علی نفسه.

فَبِظُلْمٍ ای فبظلم طائفة، مِنَ الَّذِینَ هادُوا این ظلم آن است که نقض پیمان کردند، و بآیات خدای کافر شدند. ربّ العزّة ایشان را بآن ظلم و بآن بغی عقوبت کرد، و چیزهای حلال بر ایشان حرام کرد، و این تحریم آنجا است که گفت: وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ الآیة. و درین آیت تقدیم و تأخیر است، و نظم آیت اینست: فبظلم من الّذین هادوا و بصدّهم عن سبیل اللَّه و أخذهم الرّبوا و أکلهم اموال النّاس بالباطل حرّمنا علیهم طیّبات احلّت لهم، عقوبة لهم. میگوید: بآنکه ظلم کردند، و مردمان را از راه مصطفی و از راه خدا و از دین بر گردانیدند، و ربا ستدند، و مال مردم به بی‌حق و باطل خوردند، ما آن حلالها بر ایشان حرام کردیم، عقوبت ایشان را در دنیا، ایشان را این عقوبت کردیم، و در عقبی ایشان را عذابی دردنمای ساختیم. آن گه مؤمنان ایشان را چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وی مستثنی کرد، و گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ یعنی فی علم کتابهم من الیهود، وَ الْمُؤْمِنُونَ یعنی اصحاب النّبیّ (ص)، یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ یعنی القرآن، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یعنی التوراة و الانجیل و الزبور.

وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ و در نصب مقیمین گفتند که نصب علی المدح است، تفضیل اقامت صلاة را بر دیگر اعمال. این فضل و شرف از آن یافت که دیگر اعمال و احکام بواسطه جبرئیل ثابت گشت، و نماز شب معراج بی‌واسطه جبرئیل، مصطفی از حق گرفت جلّ جلاله. و گفته‌اند که: مقیمین مجرور است، معطوف بر ها و میم که در مِنْهُمْ است، یعنی: منهم و من المقیمین الصّلاة، یعنی الصّلوات الخمس بوضوئها و وقتها و قیامها و قراءة القرآن فیها، و الرکوع و السجود و خشوعها و جمیع معالمها.

وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ یعنی الزّکاة المفروضة، وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ انّه واحد لا شریک له، وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یعنی البعث الّذی فیه جزاء الأعمال. أُولئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ بیاء قراءت حمزه، و بنون قراءت باقی، و الوجه فیهما قد سبق. و اجر عظیم بهشت است.

إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ سبب نزول این آیت آن بود که ربّ العزّة جلّ جلاله در شأن جهودان این آیت فرستاد: یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ الآیة، و آن عیب و عوار ایشان، و آن فضایح اعمال ایشان درین آیات پیدا کرد. جهودان در خشم شدند، و یک زبان بیرون آمدند که: و ما انزل اللَّه علی بشر من شی‌ء، اللَّه بهیچ بشر چیزی از کتب و صحف نفرستاد. و بعضی گفتند از ایشان که: پس از موسی بهیچ پیغامبر هیچ کتاب نفرستاد. ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ یا محمد ما بتو پیغام دادیم، و وحی فرستادیم هم چنان که پیغامبران گذشته را دادیم، سبیل تو در وحی هم سبیل ایشانست، و این بر جهودان حجّت است، که ایشان دانسته بودند از تورات که ربّ العزّة باین پیغامبران وحی فرستاد، و پیغام داد، و چنان که ایشان را پیغام داد، مصطفی را پیغام داد. و آن گه نوح را فرا پیش همگان داشت اگرچه از وی فاضلتر در انبیاء بودند، امّا از بهر آن ذکر وی فرا پیش داشت که نوح، ابو البشر بود، کما قال عزّ و جلّ: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ. و اوّل پیغامبر از پیغامبران شریعت نوح بود، و اوّل کسی که دعوت کرد، و مشرکان را بیم داد نوح بود، و اوّل کسی که امّت وی را عذاب کردند بدعاء وی، نوح بود، و معجزت وی در نفس وی بود، که وی را هزار سال عمر بود، که یکتای موی وی سفید نگشت، و قوّت وی ساقط نشد، و هیچ پیغامبر در دعوت آن مبالغت ننمود که نوح نمود، هم در شب دعوت کرد، هم در روز، هم در نهان، هم در آشکارا، و ذلک فی قوله تعالی: قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَ نَهاراً، و قوله: ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً، ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً. و هیچ کس در رنج خویش آن صبر نکرد که وی کرد، بروزی در چند بار وی را بزدندی، چنان که از هوش برفتی، چون بهوش باز آمدی هم چنان دعوت کردی، و در روش خویش مقام شکر داشت، که برترین مقام است. کما قال تعالی: إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً.

و اوّل کسی که برستاخیز از خاک برآید بعد از مصطفی (ص)، نوح باشد، و ربّ العزّة جلّ جلاله در کتاب خویش دو جایگه نوح را ثانی مصطفی کرد: یکی در گرفتن عهد و پیمان، و ذلک فی قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ. دیگر در پیغام و وحی، چنان که گفت: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ. یقال: سمّی نوحا لانّه ناح علی نفسه. و «ابراهیم» نام عبری است، و بیان آن در سورة البقرة رفت، و «اسماعیل»، مجاهد گفت: مادر وی آن گه که وی را بزاد از رنج زادن این کلمت بگفت: «اسمع یا ربّ». وحی آمد بوی: «قد سمع ایل»، پس وی را ازین کلمه نام نهاد اسماعیل. و گفته‌اند: اسحاق ضحّاک است، و نوح، فرج، و ایوب، سعید، و یوسف، زیاد، و یعقوب، اسرائیل، و اسباط اولاد یعقوب‌اند دوازده: روبیل، و شمعون، و لاوی، و یهوذا، و یشخر، و دان، و ریالون، و تفثالی، و جاد، و اسر، و یوسف، و ابن یامین.

إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ این همچنانست که آنجا گفت: قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ. جای دیگر گفت: ما یُقالُ لَکَ إِلَّا ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ.

وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ ای اوحینا الیهم فی صحف ابراهیم. آن گه داود را از جهت آواز خوش بذکر زبور مخصوص کرد، و گفت: آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً. داود هر گه که زبور خواندی از خوشی آواز وی خلقی جان بدادندی. مصطفی (ص) گفت بو موسی اشعری را، از آنکه آواز وی خوش بود: «اعطیت مزمارا من مزامیر آل داود».

شبی بو موسی قرآن میخواند، و رسول خدا سماع میکرد. دیگر روز وی را گفت: «لو رأیتنی البارحة و أنا اسمع لقراءتک»! فقال: اما و اللَّه یا رسول اللَّه! لو علمت انّک تسمع لحبّرته تحبیرا.

بو عثمان نهدی گفت: هرگز آواز هیچ مزمار خوشتر از آواز بو موسی‌نشنیده‌ام، در نماز بامداد ما را امامی میکرد، و خواستیم که سورة البقرة خواندی، یا در قراءت بیفزودی، از بس که خوش میخواند.

وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً حمزة زبورا بضم «زا» خواند، و این را دو وجه است: یکی آنکه جمع زبر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده. چنان که گویند: هذا ضرب الامیر، ای مضروبه، و هذا نسج الیمن، ای منسوجها، و چنان که مکتوب را کتاب گویند، و محسوب را حساب گویند. و روا باشد که آن را جمع کنند، وگرچه مصدر است، زیرا که بجای اسم افتاده، نبینی که کتاب مصدر است در اصل، لکن چون بمعنی مکتوبست او را بر کتب جمع کنند. همچنین زبر را زبور جمع کنند، لوقوعه موقع الاسم، و هو المزبور، و ان کان فی الأصل مصدرا.

وجه دوم آنکه: احتمال دارد که زبور بضمّ جمع زبور باشد بفتح، و این جمعی باشد زوائد از آن حذف کرده، و بر خلاف حرکت اقتصار کرده، چنان که گویند: کروان و کروان، و ورشان و ورشان، و اسد و اسد، و فرس ورد و خیل ورد، و رجل ظریف و رجال ظروف. چون روا بود که اینها را چنین جمع کردند، همچنین ممتنع نباشد که زبور را بر زبور جمع کنند.

باقی «زبورا» خوانند، بفتح زا، و وجه این ظاهر است: فانّ زبور بمعنی مزبور، فعول بمعنی مفعولست، کرکوب بمعنی مرکوب. و زبور نامی است خاصّه این کتاب را. و گفته‌اند: زبور صد و پنجاه سورة است که در آن ذکر حدّ نه، و حکم نه، و فریضه نه، و حلال و حرام نه.

وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ این بآن فرو آمد که جهودان گفتند: ربّ العالمین ذکر پیغامبران کرد، و قصّه ایشان با محمد بگفت، و کار موسی بر ما روشن نکرد، که اللَّه با وی سخن گفت یا نگفت. ربّ العالمین این آیت فرستاد: وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ، میگوید: ما قصّه پیغامبران بر تو خواندیم پیش ازین، یعنی در مکه در سورة الانعام، که نزول آن به مکه بود، وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ و پیغامبرانی هستند که ذکر ایشان نکردیم، و قصّه ایشان بر تو نخواندیم. احتمال کند که ترک ذکر ایشان از آنست که نزدیک اهل کتاب در کتب ایشان ذکر و قصّه آن پیغامبران نیست، پس در ذکر ایشان رسول را بر ایشان حجّت نباشد.

آن گه گفت: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‌ تَکْلِیماً و هو ابن اربعین سنة، لیلة النّار مرّة، و مرّة اخری یوم اعطی التوراة. میگوید: اللَّه با موسی سخن گفت سخن گفتنی، بمصدر تأکید کرد، تا دانند که سخن گفتن با وی بی‌واسطه بود. و تخصیص موسی بتکلیم از میان دیگر پیغامبران، دلیل است که سخن گفتن با وی بر وجهی بود مهتر از آن وجه که با دیگران بود بواسطه.

روی الزهری عن انس بن مالک (رض)، قال: قال رسول اللَّه (ص): «کلّم اللَّه اخی موسی بمائة الف کلمة و أربعة و عشرین الف کلمة و ثلاث عشرة کلمة، فکأنّ الکلام من اللَّه، و الاستماع من موسی. فلمّا ان هبط موسی الی الوادی لقیه ابلیس، قال له: یا موسی! من این اقبلت؟ قال: کلّمنی ربّی عزّ و جلّ. قال: یا موسی لا تفرح، فانّ الّذی کلّمک لیس هو اللَّه. قال: فانطلق اللَّه الوادی الّذی کان علیه موسی، و هو یقول: یا موسی! لیطمئنّ قلبک فانّ الّذی کلّمک هو اللَّه.

قال: ثمّ رجع موسی الی مکانه الّذی کان اقبل منه، فعلم اللَّه عزّ و جلّ لمّا رجع، فقال له: لم رجعت یا موسی؟ قال موسی: الهی و سیّدی! انت کلّمتنی ام غیرک فیما بینی و بینک؟ قال اللَّه: یا موسی! أنا کلّمتک فما بینی و بینک ترجمان».

و عن ابی هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): «لمّا کلّم اللَّه موسی کان یبصر دبیب النّمل علی الصّفا فی اللّیلة المظلمة من مسیرة عشرة فراسخ».

و عن ابن مسعود، قال: قال رسول اللَّه (ص): کلّم اللَّه موسی و کانت علیه جبّة صوف، و کساء صوف، و سراویل صوف، و عمامة صوف، و نعلاه جلد حمار غیر ذکی.

و بدان که اوّل کسی که در اسلام انکار کرد که اللَّه با موسی سخن گفت، سخن مسموع بی‌واسطه، جعد درهم بود، بروزگار هشام بن عبد الملک بن مروان. هشام علماء وقت را جمع کرد بواسطه، و جعد را حاضر کردند تا خود چه میگوید. جعد بر آن انکار اصرار نمود، علما همه متّفق شدند که گوینده این سخن زندیق است، و معتقد این بر باطل، که در آن ردّ قرآن است، و تکذیب شرع. پس هشام بن عبد الملک روز عید اضحی وی را حاضر کرد، و خلق را پند داد، و قربان فرمود، و گفت: ارجعوا و ضحّوا تقبّل اللَّه منکم، فانّی مضح بالجور من درهم، فانّه زعم انّ اللَّه لم یکلّم موسی تکلیما، و لم یتّخذ ابراهیم خلیلا. ثمّ نزل، و ذبحه تحت المنبر بمحضر من الخاصّة و العامّة، فاستحسن الکلّ فعله، و قالوا: نفی الغلّ من الاسلام.

امّا کلام در قرآن بر چهار وجه است: یکی آنست که خدای تعالی بخودی خود با بندگان گوید بی وحی، چنان که اللَّه میگوید، و بنده میشنود، و سخن که با موسی گفت چنین بود. یقول اللَّه تعالی: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‌ تَکْلِیماً. نظیر این در سورة البقرة گفت: وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ یعنی: السّبعین الّذین سمعوا کلام اللَّه. وجه دوم کلام خدا است بوحی، چون قرآن به مصطفی (ص) فرود آمده بوحی، و ذلک قوله تعالی: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ یعنی القرآن. نظیر این در سورة الفتح گفت: یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ یعنی القرآن الّذی اوحی الی محمد. وجه سیوم کلام است بمعنی علم و عجائب، چنان که گفت تعالی و تقدّس: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی یعنی لعلم ربّی و عجائبه. همانست که در سورة لقمان گفت: ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ یعنی علم اللَّه و عجائبه. وجه چهارم کلام خلق است بوقت مرگ ایشان، کلامی که آدمیان نشنوند، و ذلک فی قوله تعالی: کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها، و لا یسمعها بنو آدم، لأنّ الکافر اذا عاین الملائکة آمن و ندم، و لا ینفعه الایمان و النّدم.

رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ اعراب این همچنانست که اعراب وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ، هر دو منصوب‌اند بنزع حرف خفض، یعنی اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و الی رسل. و روا باشد که نصب آن بفعلی مضمر بود یعنی: و ارسلنا رسلا مبشّرین، یعنی بالثّواب علی الطّاعة، و منذرین بالعقاب علی المعصیة. میگوید: پیغامبران را فرستادیم ببشارت و نذارت، تا فردا نگویند: ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ، لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا، و این الزام بر معقول خلق است، که ایشان چنان دانند که گرفتن پیش از آگاه کردن بیداد است، و اللَّه تعالی بر عقول حجّت افکند، و پیش از آنکه آگاه کرد نگرفت، گفت: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا، جای دیگر گفت: وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری‌ حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا. و بحقیقت حجّت اللَّه راست پیش از ارسال رسل، و پس از آن بحجّت آفریدگاری و خداوندی، که وی خداوندی است بوجود آرنده از عدم. رهی را از عدم بوجود آرد، بر آنکه با وی آن کند که خود خواهد، کس را با وی در آن سخن نیست. نه وی را خرید، یا از مالکی یافت، یا از مورثی میراث برد که در آن ملک حکمی را یا شرطی را فرا وی راهی بود.

لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ این لکن استثنا از آن است که پیش ازین در قصّه جهودان گفت: وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ، بآیات خدای کافر شدند، لکن خدای گواهی میدهد بآنچه فرو فرستاد بتو، یعنی قرآن. و گفته‌اند: سبب نزول این آیت آن بود که جهودان را از نبوّت مصطفی (ص) پرسیدند، گفتند که: ما ندانیم و نشناسیم، و باین گواهی ندهیم. پس جماعتی از آن جهودان در پیش رسول خدا شدند. رسول گفت: ای و اللَّه، شما دانسته‌اید که من رسول خدا ام. گفتند: ندانیم و نشناسیم و بدین گواهی ندهیم. خدای تعالی این آیت فرستاد: لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ ای یبیّن بنبوّتک، بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ من القرآن و دلایله، لأنّ الشّهادة تبیین. میگوید: خدای روشن گرداند بنبوّت تو بآنچه فرو فرستاد بتو از قرآن و دلائل آن. أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای هو یعلم انّک اهل لانزاله علیک، لقیامک به. فرو فرستاد بتو این قرآن بآنچه دانست که تو اهل آنی، و بجای آنی. معنی دیگر: أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای انزل علیک فیه علمه بالخلق، و ما یسرّون و ما یعلنون، و ما لهم فیه من لبیّنات و النّور المبین، و قیل: أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای من علمه.

وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ میگوید: فریشتگان گواهی میدهند بنبوّت تو یا محمد، اگر جهودان گواهی نمیدهند باکی نیست، و گواهی فریشتگان بقیام معجزه شناسند، هر که معجزه وی ظاهر گشت، فریشتگان بصدق وی گواهی دهند. وَ کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً یقول: فلا شاهد افضل من اللَّه. بأنّه انزل علیک القرآن.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بمحمّد (ص) و القرآن: وَ صَدُّوا النّاس عن الاسلام، قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً ای طویلا.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی الیهود، وَ ظَلَمُوا محمدا (ص) بکتمان نعته، میگوید: آن جهودان که به محمد و قرآن کافر شدند، و به محمد ظلم کردند که نعت و صفت وی بپوشیدند، لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ خدای بر آن نیست که ایشان را بیامرزد، که در علم قدیم وی چنانست که ایشان در کفر میرند. وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً

الی الهدی و الاسلام، و بآن نیست که ایشان را باسلام راه نماید. بلی راه جهودی که راه دوزخ است ایشان را نماید. خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً. ای عذابهم علی اللَّه هیّن.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان خواهد آورد.
روی ابو هریرة قال: قال النّبیّ (ص): «لینزلنّ ابن مریم حکما عدلا، و لیقتلنّ الدجال، و لیقتلنّ الخنزیر، و لیکسرنّ الصّلیب، و تکون السّجدة واحدة للَّه ربّ العالمین». ثمّ قال ابو هریرة: فاقرؤا ان شئتم: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ الآیة.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «فرزند مریم به عنوان یک داور عادل نازل خواهد شد و دجال را خواهد کشت، خوک‌ها را خواهد کشت، صلیب‌ها را خواهد شکست و مردم تنها برای خداوند، پروردگار جهانیان، سجده خواهند کرد». سپس ابو هریره گفت: «اگر می‌خواهید این آیه را بخوانید: و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان خواهد آورد».
گفته‌اند که: کتاب اینجا انجیل است، و اهل کتاب ترسایان‌اند که در عیسی غلوّ میکنند، و کافر میشوند. میگوید: هیچ ترسا نماند بوقت نزول عیسی از آسمان، که نه بوی ایمان آرد، و پیش از مرگ عیسی بپیغامبری و بندگی وی گواهی دهد. و گفته‌اند که: اهل کتاب جهودان‌اند و ترسایان. و قیل: مَوْتِهِ کنایتست از آحاد ایشان. میگوید: هیچ نیست از جهودان و ترسایان که بوقت معاینه چون میمیرند، نه بعیسی ایمان آرند، و گویند پیغامبر است و بنده، لکن ایمان که بوقت معاینه بود سودی نکند، چنان که ربّ العزّة گفت: فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا. قال ابن عباس: لا یموت یهودیّ و لا صاحب کتاب حتّی یؤمن بعیسی، و ان احترق او غرق او سقط علیه جدار او اکله السّبع. عکرمه گفت: ابن عباس را امتحان کردند، گفتند: اگر از بالا بزیر افتد، و هلاک شود، ایمان چگونه آرد؟ گفت: در هوا آن کلمه بگوید. گفتند: و اگر او را گردن بزنند چون ایمان آرد؟ گفت: زبان بآن میگرداند چندان که تواند. محمد بن علی بن الحنفیة گفت: کسی که جهود باشد بوقت مرگ وی فریشتگان آیند، و بر روی و بر قفای وی میزنند، و میگویند: ای عدوّ اللَّه! نه عیسی پیغامبر بتو آمد و تو او را دروغ‌زن گرفتی؟ آن جهود گوید: آمنت انّه عبد نبیّ. این بگوید، لکن سود ندارد، و ایمان باین وقت بکار نیاید. و همچنین ترسا را گویند: ای عدوّ اللَّه! اتاک عیسی نبیّا، فکذبت به، و زعمت انّه اللَّه او ابنه؟ ترسا ایمان آرد و گوید: انّه عبد اللَّه و رسوله، لکن بکار نیاید و سود ندارد. و قیل: «لیؤمننّ به» یعود الی محمد (ص)، و «قبل موته» یعود الی الکتابیّ، و قیل: الأوّل یعود الی اللَّه سبحانه، و الثّانی الی الکتابیّ، و الصّحیح ما سبق، اذ لیس فی الآیة الّا ذکر عیسی (ع). وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً علی ان قد بلّغ الرّسالة، و اقرّ بالعبودیّة علی نفسه.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که کتاب مقدس در این جا همان انجیل است و پیروان آن، یعنی مسیحیان، کسانی هستند که در عیسی دچار افراط می‌شوند و به کفر کشیده می‌شوند. در آن زمان که عیسی از آسمان فرود می‌آید، هیچ مسیحی باقی نمی‌ماند که به ایمان نرسیده باشد و پیش از مرگ او به پیامبری و بندگی‌اش شهادت ندهد. همچنین بر این باورند که پیروان کتاب، شامل یهودیان و مسیحیان هستند. مرگ آن‌ها به نوعی اشاره‌ای به احوال این افراد است. هیچ یک از یهودیان و مسیحیان نمی‌میرند مگر اینکه در لحظه آخر به عیسی ایمان بیاورند و او را پیامبر و بنده خدا بشناسند، اما این ایمان در آن لحظه برایشان سودی نخواهد داشت. همان‌طور که خداوند فرموده: ایمانشان در آن زمان فایده‌ای ندارد. در احادیثی ذکر شده که یهودی یا کسی که کتاب مقدس را دارد، نمی‌میرد مگر اینکه به عیسی ایمان آورد، حتی اگر در آتش بسوزد یا غرق شود. چندین دیدگاه درباره چگونگی بیان این ایمان در لحظه مرگ وجود دارد. برخی می‌گویند که فرشتگان با آن‌ها سخن می‌گویند و آن‌ها را به یاد می‌آورند که عیسی پیامبر بود و آن‌ها او را انکار کردند. در نهایت، اگرچه آن‌ها در لحظه مرگ به عیسی ایمان می‌آورند، این ایمان برای نجاتشان فایده‌ای نخواهد داشت. در روز قیامت، عیسی شاهدی خواهد بود بر این که پیام را به آن‌ها رسانده و بر بندگی خود اذعان کرده است.
فَبِظُلْمٍ ای فبظلم طائفة، مِنَ الَّذِینَ هادُوا این ظلم آن است که نقض پیمان کردند، و بآیات خدای کافر شدند. ربّ العزّة ایشان را بآن ظلم و بآن بغی عقوبت کرد، و چیزهای حلال بر ایشان حرام کرد، و این تحریم آنجا است که گفت: وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ الآیة. و درین آیت تقدیم و تأخیر است، و نظم آیت اینست: فبظلم من الّذین هادوا و بصدّهم عن سبیل اللَّه و أخذهم الرّبوا و أکلهم اموال النّاس بالباطل حرّمنا علیهم طیّبات احلّت لهم، عقوبة لهم. میگوید: بآنکه ظلم کردند، و مردمان را از راه مصطفی و از راه خدا و از دین بر گردانیدند، و ربا ستدند، و مال مردم به بی‌حق و باطل خوردند، ما آن حلالها بر ایشان حرام کردیم، عقوبت ایشان را در دنیا، ایشان را این عقوبت کردیم، و در عقبی ایشان را عذابی دردنمای ساختیم. آن گه مؤمنان ایشان را چون عبد اللَّه سلام و اصحاب وی مستثنی کرد، و گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ یعنی فی علم کتابهم من الیهود، وَ الْمُؤْمِنُونَ یعنی اصحاب النّبیّ (ص)، یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ یعنی القرآن، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یعنی التوراة و الانجیل و الزبور.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم گروهی از یهودیان، به دلیل نقض پیمان و کفر به آیات الهی، خداوند آنان را مجازات کرد. به خاطر این ظلم و فساد، بسیاری از چیزهای حلال را بر آنها حرام نمود. در آیه‌ای به صراحت آمده است که بر آنها هر چیزی که دارای چنگال است، حرام شده است. در این آیه ترتیب خاصی وجود دارد و به این ترتیب بیان شده است که به خاطر ظلم آنها و ممانعت از راه خدا و گرفتن ربا و خوردن مال مردم به ناحق، ما حلال‌ها را بر آنها حرام کردیم تا مجازاتی در دنیا برای آنها باشد و در آخرت نیز عذاب دردناکی برایشان مقرر شده است. سپس در این باره مؤمنان را که مانند عبد الله و یارانش هستند، استثنا کرد و بیان داشت که افراد عالم و مؤمن در میان آنها، به آنچه به پیامبر (ص) نازل شده، ایمان دارند، چه آنچه در قرآن آمده و چه آنچه از قبل از او نازل شده، شامل تورات و انجیل و زبور.
وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ و در نصب مقیمین گفتند که نصب علی المدح است، تفضیل اقامت صلاة را بر دیگر اعمال. این فضل و شرف از آن یافت که دیگر اعمال و احکام بواسطه جبرئیل ثابت گشت، و نماز شب معراج بی‌واسطه جبرئیل، مصطفی از حق گرفت جلّ جلاله. و گفته‌اند که: مقیمین مجرور است، معطوف بر ها و میم که در مِنْهُمْ است، یعنی: منهم و من المقیمین الصّلاة، یعنی الصّلوات الخمس بوضوئها و وقتها و قیامها و قراءة القرآن فیها، و الرکوع و السجود و خشوعها و جمیع معالمها.
هوش مصنوعی: مقیمان نماز افرادی هستند که در برپایی نماز دقت و اهتمام خاصی دارند. درباره اینکه چرا به این گروه ارج نهاده شده، بیان شده که این امتیاز به دلیل اهمیت و فضیلت نماز نسبت به دیگر اعمال است. در واقع، بقیه احکام و اعمال دین از طریق جبرئیل به مردم ابلاغ شده، اما نماز شب به عنوان یک معراج برای پیامبر (ص) به‌طور مستقیم از سوی خداوند به او داده شده است. همچنین، بیان شده که این افراد در واقع به نوعی به اقامه نماز اشاره دارند، که شامل نمازهای پنج‌گانه با تمامی آداب و شرایط آن مانند وضو، وقت، قیام، خواندن قرآن، رکوع، سجده و همچنین خضوع در نماز می‌شود.
وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ یعنی الزّکاة المفروضة، وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ انّه واحد لا شریک له، وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یعنی البعث الّذی فیه جزاء الأعمال. أُولئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ بیاء قراءت حمزه، و بنون قراءت باقی، و الوجه فیهما قد سبق. و اجر عظیم بهشت است.
هوش مصنوعی: کسانی که زکات را پرداخت می‌کنند، یعنی زکات واجب را، و همچنین کسانی که به خداوند، که واحد و بی‌همتاست، و به روز قیامت، که در آن پاداش اعمال داده می‌شود، ایمان دارند. آن‌ها را به پاداشی بزرگ می‌رسانیم که بهشت است.
إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ سبب نزول این آیت آن بود که ربّ العزّة جلّ جلاله در شأن جهودان این آیت فرستاد: یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ الآیة، و آن عیب و عوار ایشان، و آن فضایح اعمال ایشان درین آیات پیدا کرد. جهودان در خشم شدند، و یک زبان بیرون آمدند که: و ما انزل اللَّه علی بشر من شی‌ء، اللَّه بهیچ بشر چیزی از کتب و صحف نفرستاد. و بعضی گفتند از ایشان که: پس از موسی بهیچ پیغامبر هیچ کتاب نفرستاد. ربّ العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ یا محمد ما بتو پیغام دادیم، و وحی فرستادیم هم چنان که پیغامبران گذشته را دادیم، سبیل تو در وحی هم سبیل ایشانست، و این بر جهودان حجّت است، که ایشان دانسته بودند از تورات که ربّ العزّة باین پیغامبران وحی فرستاد، و پیغام داد، و چنان که ایشان را پیغام داد، مصطفی را پیغام داد. و آن گه نوح را فرا پیش همگان داشت اگرچه از وی فاضلتر در انبیاء بودند، امّا از بهر آن ذکر وی فرا پیش داشت که نوح، ابو البشر بود، کما قال عزّ و جلّ: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ. و اوّل پیغامبر از پیغامبران شریعت نوح بود، و اوّل کسی که دعوت کرد، و مشرکان را بیم داد نوح بود، و اوّل کسی که امّت وی را عذاب کردند بدعاء وی، نوح بود، و معجزت وی در نفس وی بود، که وی را هزار سال عمر بود، که یکتای موی وی سفید نگشت، و قوّت وی ساقط نشد، و هیچ پیغامبر در دعوت آن مبالغت ننمود که نوح نمود، هم در شب دعوت کرد، هم در روز، هم در نهان، هم در آشکارا، و ذلک فی قوله تعالی: قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَ نَهاراً، و قوله: ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً، ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً. و هیچ کس در رنج خویش آن صبر نکرد که وی کرد، بروزی در چند بار وی را بزدندی، چنان که از هوش برفتی، چون بهوش باز آمدی هم چنان دعوت کردی، و در روش خویش مقام شکر داشت، که برترین مقام است. کما قال تعالی: إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً.
هوش مصنوعی: این آیه به دلیل اعتراض یهودیان نازل شد که می‌گفتند خداوند هیچ کتابی برای بشر نازل نکرده است. آنها به خصوص اشاره کردند که از زمان موسی، خداوند هیچ پیامبری را به کتابی نرسانده است. خداوند در پاسخ به این اعتراض، آیه‌ای فرستاد و به پیامبر اسلام یادآوری کرد که او نیز همانند پیامبران پیشین وحی دریافت کرده است. این وحی به محمد نشان می‌دهد که او در صف پیامبران قرار دارد و یهودیان که به تورات باور داشتند، به خوبی می‌دانستند که خداوند به پیامبران وحی فرستاده است. نوح، به عنوان اولین پیامبر شریعت و کسی که قبل از دیگران دعوت به پرستش یکتا را آغاز کرد، در این آیات به طور خاص ذکر شد و اعمال وی و صبر و استقامتش بر روی دعوت مشهود است. او با وجود سختی‌ها و مخالفت‌ها، پیوسته به دعوت خود ادامه داد و شکیبایی بی‌نظیری از خود نشان داد.
و اوّل کسی که برستاخیز از خاک برآید بعد از مصطفی (ص)، نوح باشد، و ربّ العزّة جلّ جلاله در کتاب خویش دو جایگه نوح را ثانی مصطفی کرد: یکی در گرفتن عهد و پیمان، و ذلک فی قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ. دیگر در پیغام و وحی، چنان که گفت: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ. یقال: سمّی نوحا لانّه ناح علی نفسه. و «ابراهیم» نام عبری است، و بیان آن در سورة البقرة رفت، و «اسماعیل»، مجاهد گفت: مادر وی آن گه که وی را بزاد از رنج زادن این کلمت بگفت: «اسمع یا ربّ». وحی آمد بوی: «قد سمع ایل»، پس وی را ازین کلمه نام نهاد اسماعیل. و گفته‌اند: اسحاق ضحّاک است، و نوح، فرج، و ایوب، سعید، و یوسف، زیاد، و یعقوب، اسرائیل، و اسباط اولاد یعقوب‌اند دوازده: روبیل، و شمعون، و لاوی، و یهوذا، و یشخر، و دان، و ریالون، و تفثالی، و جاد، و اسر، و یوسف، و ابن یامین.
هوش مصنوعی: اولین کسی که پس از پیامبر مصطفی (ص) از خاک برمی‌خیزد، نوح خواهد بود. خداوند در کتاب خود، دو بار مقام نوح را بعد از مصطفی ذکر کرده است: یک بار در مورد عهدي که با پیامبران گرفت و بار دیگر در مورد وحی که به او و نوح نازل شده است. گفته می‌شود که نام نوح به این دلیل انتخاب شده که او برای خود ناله و فریاد کرد. نام «ابراهیم» عبری است و توضیحات آن در سوره بقره آمده است. همچنین، در مورد «اسماعیل» گفته شده که مادرش در زمان زایمان از شدت درد این جمله را گفت: «خدایا، بشنو!» و سپس وحی آمد که «شنیده شد»، بنابراین او را اسماعیل نامیدند. همچنین گفته‌اند که اسحاق به معنی شادی، نوح به معنی راحتی، ایوب به معنی خوشبختی، یوسف به معنی زیاد، و یعقوب اسرائیل نامیده شده و دوازده فرزند یعقوب به نام‌های روبیل، شمعون، لاوی، یهودا، یشخر، دان، ریالون، تفثالی، جاد، اسد، یوسف و ابن یامین شناخته می‌شوند.
إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ این همچنانست که آنجا گفت: قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ. جای دیگر گفت: ما یُقالُ لَکَ إِلَّا ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ.
هوش مصنوعی: ما به تو وحی کردیم همان‌طور که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم. در جای دیگری آمده است: بگو، من هیچ چیز جدیدی از رسولان نیستم. و در جاهای دیگر نیز ذکر شده که هیچ چیزی برای تو گفته نمی‌شود مگر آنچه پیش از این به رسولان گذشته گفته شده است.
وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ ای اوحینا الیهم فی صحف ابراهیم. آن گه داود را از جهت آواز خوش بذکر زبور مخصوص کرد، و گفت: آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً. داود هر گه که زبور خواندی از خوشی آواز وی خلقی جان بدادندی. مصطفی (ص) گفت بو موسی اشعری را، از آنکه آواز وی خوش بود: «اعطیت مزمارا من مزامیر آل داود».
هوش مصنوعی: ما به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نسل‌های آنان وحی کردیم و این وحی در صحف ابراهیم بود. سپس داود را به خاطر صدای زیبا و خاصش به یاد زبور مخصوص کردیم و گفتیم: «ما به داود زبور عطا کردیم». هر زمان که داود زبور را می‌خواند، آواز دلنشین او باعث می‌شد مردم جانشان را فدای او کنند. پیامبر اسلام (ص) به موسی اشعری گفت که به خاطر صدای زیبایش، او «از نوازندگان خاندان داود» است.
شبی بو موسی قرآن میخواند، و رسول خدا سماع میکرد. دیگر روز وی را گفت: «لو رأیتنی البارحة و أنا اسمع لقراءتک»! فقال: اما و اللَّه یا رسول اللَّه! لو علمت انّک تسمع لحبّرته تحبیرا.
هوش مصنوعی: شب حضرت ابو موسی قرآن می‌خواند و رسول خدا به تلاوت او گوش می‌داد. روز بعد، پیغمبر به او گفت: «اگر تو مرا در حال گوش دادن به قرائتت می‌دیدی!» ابو موسی پاسخ داد: «ای رسول خدا! اگر می‌دانستم که تو صدای مرا می‌شنوی، با اشتیاق بیشتری می‌خواندم.»
بو عثمان نهدی گفت: هرگز آواز هیچ مزمار خوشتر از آواز بو موسی‌نشنیده‌ام، در نماز بامداد ما را امامی میکرد، و خواستیم که سورة البقرة خواندی، یا در قراءت بیفزودی، از بس که خوش میخواند.
هوش مصنوعی: بو عثمان نهدی می‌گوید که هیچ صدای سازی را به خوش‌آوایی صدای ابو موسی نشنیده است. او به یاد می‌آورد که در نماز صبح، ابو موسی امام ما می‌شد و ما از او می‌خواستیم که سوره بقره بخواند یا در قرائت خود بیشتر بپردازد، زیرا صدای او آن‌قدر زیبا و دلنشین بود.
وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً حمزة زبورا بضم «زا» خواند، و این را دو وجه است: یکی آنکه جمع زبر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده. چنان که گویند: هذا ضرب الامیر، ای مضروبه، و هذا نسج الیمن، ای منسوجها، و چنان که مکتوب را کتاب گویند، و محسوب را حساب گویند. و روا باشد که آن را جمع کنند، وگرچه مصدر است، زیرا که بجای اسم افتاده، نبینی که کتاب مصدر است در اصل، لکن چون بمعنی مکتوبست او را بر کتب جمع کنند. همچنین زبر را زبور جمع کنند، لوقوعه موقع الاسم، و هو المزبور، و ان کان فی الأصل مصدرا.
هوش مصنوعی: و به داوود زبور را دادیم. بعضی خوانندگان، زبور را با ضم «زا» خوانده‌اند که این به دو صورت ممکن است: یکی اینکه جمع زبر باشد به معنای مزبور، یعنی به نوعی مصدر به جای اسم استفاده شده است. مثلاً می‌گویند: «هذا ضرب الامیر» یعنی از آن ضرب، و «هذا نسج الیمن» یعنی از آن نسج، و همچنین مانند این که مکتوب را کتاب می‌نامیم و محسوب را حساب. این امکان وجود دارد که مصدر را جمع کنند، حتی اگر در اصل مصدر باشد، چرا که به معنای مکتوب است و لذا آن را بر کتاب جمع می‌کنند. به همین ترتیب زبر را هم زبور می‌نامند، زیرا در جایگاه اسم قرار گرفته، و اگرچه در اصل مصدر است، اما به خاطر معنایش به شکل اسم به کار رفته است.
وجه دوم آنکه: احتمال دارد که زبور بضمّ جمع زبور باشد بفتح، و این جمعی باشد زوائد از آن حذف کرده، و بر خلاف حرکت اقتصار کرده، چنان که گویند: کروان و کروان، و ورشان و ورشان، و اسد و اسد، و فرس ورد و خیل ورد، و رجل ظریف و رجال ظروف. چون روا بود که اینها را چنین جمع کردند، همچنین ممتنع نباشد که زبور را بر زبور جمع کنند.
هوش مصنوعی: در وجه دوم گفته می‌شود که احتمال دارد "زبور" به صورت جمع "زبور" باشد، یعنی به شکل جمعی با تعدادی اضافه که حذف شده و به شکل خاصی به کار رفته است. مثلاً در زبان برخی از موارد، واژه‌هایی مانند "کروان" به "کروان" و "رجل" به "رجال" به همین صورت جمع می‌شوند. بر این اساس، اگر چنین جمع‌هایی ممکن است، بنابراین تعجبی ندارد که "زبور" نیز به همان شکل جمع بسته شود.
باقی «زبورا» خوانند، بفتح زا، و وجه این ظاهر است: فانّ زبور بمعنی مزبور، فعول بمعنی مفعولست، کرکوب بمعنی مرکوب. و زبور نامی است خاصّه این کتاب را. و گفته‌اند: زبور صد و پنجاه سورة است که در آن ذکر حدّ نه، و حکم نه، و فریضه نه، و حلال و حرام نه.
هوش مصنوعی: باقی «زبورا» خوانده می‌شود، با فتح ز. دلیل این عبارت این است که زبور به معنای ذکر شده است و فعول به معنای مفعول است؛ همچنین کرکوب به معنی مرکوب است. زبور نام خاصی برای این کتاب است. گفته شده که زبور شامل صد و پنجاه سوره است که در آن به حدود نه، احکام نه، واجبات نه و نیز حلال و حرام نه اشاره شده است.
وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ این بآن فرو آمد که جهودان گفتند: ربّ العالمین ذکر پیغامبران کرد، و قصّه ایشان با محمد بگفت، و کار موسی بر ما روشن نکرد، که اللَّه با وی سخن گفت یا نگفت. ربّ العالمین این آیت فرستاد: وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ، میگوید: ما قصّه پیغامبران بر تو خواندیم پیش ازین، یعنی در مکه در سورة الانعام، که نزول آن به مکه بود، وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ و پیغامبرانی هستند که ذکر ایشان نکردیم، و قصّه ایشان بر تو نخواندیم. احتمال کند که ترک ذکر ایشان از آنست که نزدیک اهل کتاب در کتب ایشان ذکر و قصّه آن پیغامبران نیست، پس در ذکر ایشان رسول را بر ایشان حجّت نباشد.
هوش مصنوعی: و در اینجا اشاره می‌شود که یهودیان بیان کردند که خداوند جهان، پیامبران را ذکر کرده و داستان آن‌ها را به محمد گفته است، ولی درباره موسی روشن نکرده که آیا خدا با او سخن گفته است یا نه. در پاسخ، خداوند آیه‌ای نازل می‌کند که می‌گوید ما داستان پیامبران را قبلاً برای تو روایت کردیم، اشاره به زمانی دارد که در مکه سوره انعام نازل شده است، و همچنین اشاره می‌کند که پیامبرانی هستند که از داستان آن‌ها سخن نگفته‌ایم. دلیل ممکن برای ذکر نکردن این پیامبران این است که در کتب اهل کتاب نام و داستان آن‌ها نیامده، بنابراین ذکر آن‌ها برای رسول به عنوان حجت، کارساز نخواهد بود.
آن گه گفت: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‌ تَکْلِیماً و هو ابن اربعین سنة، لیلة النّار مرّة، و مرّة اخری یوم اعطی التوراة. میگوید: اللَّه با موسی سخن گفت سخن گفتنی، بمصدر تأکید کرد، تا دانند که سخن گفتن با وی بی‌واسطه بود. و تخصیص موسی بتکلیم از میان دیگر پیغامبران، دلیل است که سخن گفتن با وی بر وجهی بود مهتر از آن وجه که با دیگران بود بواسطه.
هوش مصنوعی: سپس گفت: خدا با موسی صحبت کرد، به‌طور مستقیم، هنگامی که او چهل ساله بود، یک‌بار در شب و یک‌بار دیگر روزی که تورات را به او داد. این بیان تأکید دارد تا مشخص شود که صحبت خدا با موسی بدون واسطه بوده است. مشخص کردن موسی به عنوان کسی که به‌طور خاص با او صحبت شده، نشانه‌ای است بر این که ارتباط خدا با موسی از نظر اهمیت و کیفیت بالاتر از ارتباط او با سایر پیامبران بوده است که معمولاً به‌واسطه صورت می‌گرفته است.
روی الزهری عن انس بن مالک (رض)، قال: قال رسول اللَّه (ص): «کلّم اللَّه اخی موسی بمائة الف کلمة و أربعة و عشرین الف کلمة و ثلاث عشرة کلمة، فکأنّ الکلام من اللَّه، و الاستماع من موسی. فلمّا ان هبط موسی الی الوادی لقیه ابلیس، قال له: یا موسی! من این اقبلت؟ قال: کلّمنی ربّی عزّ و جلّ. قال: یا موسی لا تفرح، فانّ الّذی کلّمک لیس هو اللَّه. قال: فانطلق اللَّه الوادی الّذی کان علیه موسی، و هو یقول: یا موسی! لیطمئنّ قلبک فانّ الّذی کلّمک هو اللَّه.
هوش مصنوعی: حضرت انس بن مالک نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «خداوند با برادر موسی (ع) به میزان صد هزار و بیست و چهار هزار و سیزده کلمه سخن گفت. به گونه‌ای که گویا سخن از جانب خدا بود و شنیدن از سوی موسی. وقتی موسی به وادی فرود آمد، ابلیس او را ملاقات کرد و گفت: ای موسی! از کجا آمدی؟ موسی پاسخ داد: خداوند به من گفت. ابلیس ادامه داد: ای موسی، شاد نباش، زیرا کسی که با تو سخن گفت، خداوند نیست. اما خداوند در وادی‌ای که موسی در آن بود، گفت: ای موسی! دل‌ات آرام باشد، زیرا کسی که با تو سخن گفت، خود خداست.»
قال: ثمّ رجع موسی الی مکانه الّذی کان اقبل منه، فعلم اللَّه عزّ و جلّ لمّا رجع، فقال له: لم رجعت یا موسی؟ قال موسی: الهی و سیّدی! انت کلّمتنی ام غیرک فیما بینی و بینک؟ قال اللَّه: یا موسی! أنا کلّمتک فما بینی و بینک ترجمان».
هوش مصنوعی: موسی به مکان قبلی خود برگشت و خداوند دانست که او بازگشته است. خداوند از او پرسید: چرا برگشتی، ای موسی؟ موسی پاسخ داد: پروردگارا! آیا خودت با من سخن گفتی یا غیر از تو کسی با من حرف زده است؟ خداوند گفت: ای موسی! من با تو سخن گفتم و بین من و تو کسی نیست که ترجمان باشد.
و عن ابی هریرة، قال: قال رسول اللَّه (ص): «لمّا کلّم اللَّه موسی کان یبصر دبیب النّمل علی الصّفا فی اللّیلة المظلمة من مسیرة عشرة فراسخ».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که رسول خدا (ص) فرمودند: «وقتی که خداوند با موسی سخن گفت، او می‌توانست حرکت یک چی‌چی را بر روی سنگ صاف در شب تاریک از فاصله‌ای به اندازه ده فرسخ ببیند».
و عن ابن مسعود، قال: قال رسول اللَّه (ص): کلّم اللَّه موسی و کانت علیه جبّة صوف، و کساء صوف، و سراویل صوف، و عمامة صوف، و نعلاه جلد حمار غیر ذکی.
هوش مصنوعی: ابن مسعود روایت می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمود: خداوند با موسی صحبت کرد در حالی که او لباس‌هایی از پشم بر تن داشت که شامل یک جبه، یک کسای پشمی، شلوار پشمی، عمامه پشمی و نعلی از پوست الاغ غیر ذکی بود.
و بدان که اوّل کسی که در اسلام انکار کرد که اللَّه با موسی سخن گفت، سخن مسموع بی‌واسطه، جعد درهم بود، بروزگار هشام بن عبد الملک بن مروان. هشام علماء وقت را جمع کرد بواسطه، و جعد را حاضر کردند تا خود چه میگوید. جعد بر آن انکار اصرار نمود، علما همه متّفق شدند که گوینده این سخن زندیق است، و معتقد این بر باطل، که در آن ردّ قرآن است، و تکذیب شرع. پس هشام بن عبد الملک روز عید اضحی وی را حاضر کرد، و خلق را پند داد، و قربان فرمود، و گفت: ارجعوا و ضحّوا تقبّل اللَّه منکم، فانّی مضح بالجور من درهم، فانّه زعم انّ اللَّه لم یکلّم موسی تکلیما، و لم یتّخذ ابراهیم خلیلا. ثمّ نزل، و ذبحه تحت المنبر بمحضر من الخاصّة و العامّة، فاستحسن الکلّ فعله، و قالوا: نفی الغلّ من الاسلام.
هوش مصنوعی: اولین کسی که در اسلام این ادعا را کرد که خداوند با موسی به‌طور مستقیم سخن نگفته، شخصی به نام جعد درهم بود و این اتفاق در زمان هشام بن عبد الملک بن مروان رخ داد. هشام، دانشمندان آن زمان را جمع کرد و جعد را نیز حاضر کردند تا نظراتش را بیان کند. جعد بر این نظر خود اصرار ورزید و دانشمندان متفق‌القول شدند که او زندیق است و اعتقادش باطل است زیرا به قرآن رد می‌زند و شرع را تکذیب می‌کند. سپس هشام در روز عید قربانی او را حاضر کرد و به مردم نصیحت کرد و قربانی کرد و گفت: بروید و قربانی کنید، خداوند از شما قبول کند؛ زیرا من جعد را با این قربانی مجازات می‌کنم چرا که او ادعا کرده خداوند با موسی صحبت نکرده و ابراهیم را هم دوست خود قرار نداده است. سپس او را به زیر منبر آورد و در حضور مردم خاص و عام ذبح کرد و همه این عمل او را پسندیدند و گفتند: این کار شر را از اسلام دور می‌کند.
امّا کلام در قرآن بر چهار وجه است: یکی آنست که خدای تعالی بخودی خود با بندگان گوید بی وحی، چنان که اللَّه میگوید، و بنده میشنود، و سخن که با موسی گفت چنین بود. یقول اللَّه تعالی: وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی‌ تَکْلِیماً. نظیر این در سورة البقرة گفت: وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ یعنی: السّبعین الّذین سمعوا کلام اللَّه. وجه دوم کلام خدا است بوحی، چون قرآن به مصطفی (ص) فرود آمده بوحی، و ذلک قوله تعالی: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ یعنی القرآن. نظیر این در سورة الفتح گفت: یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ یعنی القرآن الّذی اوحی الی محمد. وجه سیوم کلام است بمعنی علم و عجائب، چنان که گفت تعالی و تقدّس: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی یعنی لعلم ربّی و عجائبه. همانست که در سورة لقمان گفت: ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ یعنی علم اللَّه و عجائبه. وجه چهارم کلام خلق است بوقت مرگ ایشان، کلامی که آدمیان نشنوند، و ذلک فی قوله تعالی: کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها، و لا یسمعها بنو آدم، لأنّ الکافر اذا عاین الملائکة آمن و ندم، و لا ینفعه الایمان و النّدم.
هوش مصنوعی: قرآن دارای چهار نوع کلام است. اول، کلامی که خداوند خود به بندگان می‌گوید بدون وحی، مانند زمانی که به موسی سخن گفت. دوم، کلام خدا که از طریق وحی است، مانند قرآن که به پیامبر (ص) نازل شده است. سوم، کلامی که به معنای علم و شگفتی‌هاست؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود که اگر دریا همجواری برای نوشتن علم خدا باشد، تمام آن دانش نمایان نمی‌شود. چهارم، کلامی که در لحظه مرگ انسان‌ها به وقوع می‌پیوندد، کلامی که آدمیان نمی‌شنوند و وقتی که کافر واقعیت را در برابر فرشتگان می‌بیند، پشیمان می‌شود، اما این پشیمانی برای او سودی ندارد.
رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ اعراب این همچنانست که اعراب وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ، هر دو منصوب‌اند بنزع حرف خفض، یعنی اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و الی رسل. و روا باشد که نصب آن بفعلی مضمر بود یعنی: و ارسلنا رسلا مبشّرین، یعنی بالثّواب علی الطّاعة، و منذرین بالعقاب علی المعصیة. میگوید: پیغامبران را فرستادیم ببشارت و نذارت، تا فردا نگویند: ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ، لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا، و این الزام بر معقول خلق است، که ایشان چنان دانند که گرفتن پیش از آگاه کردن بیداد است، و اللَّه تعالی بر عقول حجّت افکند، و پیش از آنکه آگاه کرد نگرفت، گفت: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا، جای دیگر گفت: وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری‌ حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا. و بحقیقت حجّت اللَّه راست پیش از ارسال رسل، و پس از آن بحجّت آفریدگاری و خداوندی، که وی خداوندی است بوجود آرنده از عدم. رهی را از عدم بوجود آرد، بر آنکه با وی آن کند که خود خواهد، کس را با وی در آن سخن نیست. نه وی را خرید، یا از مالکی یافت، یا از مورثی میراث برد که در آن ملک حکمی را یا شرطی را فرا وی راهی بود.
هوش مصنوعی: ما پیامبرانی را فرستادیم تا مردم را بشارت دهند و از عذاب الهی بترسانند. این پیامبران به گونه‌ای معرفی شده‌اند که مردم در روز قیامت نتوانند بگویند: «هیچ مبشری و نذیری به سوی ما نیامد.» خداوند به عقل‌ها استدلال کرد و فرمود که قبل از آگاه کردن، عذاب نمی‌کند. او به صراحت بیان کرده که هرگز قریه‌ای را عذاب نخواهد کرد مگر اینکه پیامبری را در آن قرار دهد. در حقیقت، حجت خداوند پیش از فرستادن پیامبران و همچنین پس از آن به واسطه خالقیتش و قدرتش وجود دارد، زیرا او خالق است و از عدم چیزی را به وجود می‌آورد. هیچ کس نمی‌تواند در کار او دخالت کند یا از او چیزی طلب کند، زیرا او مستقل و مالک همه چیز است.
لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ این لکن استثنا از آن است که پیش ازین در قصّه جهودان گفت: وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ، بآیات خدای کافر شدند، لکن خدای گواهی میدهد بآنچه فرو فرستاد بتو، یعنی قرآن. و گفته‌اند: سبب نزول این آیت آن بود که جهودان را از نبوّت مصطفی (ص) پرسیدند، گفتند که: ما ندانیم و نشناسیم، و باین گواهی ندهیم. پس جماعتی از آن جهودان در پیش رسول خدا شدند. رسول گفت: ای و اللَّه، شما دانسته‌اید که من رسول خدا ام. گفتند: ندانیم و نشناسیم و بدین گواهی ندهیم. خدای تعالی این آیت فرستاد: لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ ای یبیّن بنبوّتک، بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ من القرآن و دلایله، لأنّ الشّهادة تبیین. میگوید: خدای روشن گرداند بنبوّت تو بآنچه فرو فرستاد بتو از قرآن و دلائل آن. أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای هو یعلم انّک اهل لانزاله علیک، لقیامک به. فرو فرستاد بتو این قرآن بآنچه دانست که تو اهل آنی، و بجای آنی. معنی دیگر: أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای انزل علیک فیه علمه بالخلق، و ما یسرّون و ما یعلنون، و ما لهم فیه من لبیّنات و النّور المبین، و قیل: أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ای من علمه.
هوش مصنوعی: خداوند گواهی می‌دهد بر آنچه که به تو نازل کرده است، یعنی قرآن. در زمان‌های گذشته، یهودیان درباره نبوت پیامبر (ص) پرسیدند و گفتند که ما او را نمی‌شناسیم و نمی‌توانیم بر او گواهی دهیم. برخی از آنان در حضور پیامبر حاضر شدند و او به آن‌ها گفت که شما می‌دانید که من رسول خدا هستم، اما آنها همچنان ادعا کردند که نمی‌شناسند و بر او گواهی نمی‌دهند. در همین راستا، خداوند این آیه را نازل کرد تا صداقت نبوت پیامبر را با دلایل قرآن روشن سازد. این قرآن به تو نازل شده است زیرا خداوند می‌داند که تو شایستگی دریافت آن را داری و بر اساس علم اوست که این قرآن نازل شده است. به عبارتی دیگر، این نازل شدن از علم خداوند ناشی می‌شود که او از حقایق آفرینش و آنچه انسان‌ها در دل دارند آگاه است و در آن نشانه‌های روشنی برای هدایت بشر وجود دارد.
وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ میگوید: فریشتگان گواهی میدهند بنبوّت تو یا محمد، اگر جهودان گواهی نمیدهند باکی نیست، و گواهی فریشتگان بقیام معجزه شناسند، هر که معجزه وی ظاهر گشت، فریشتگان بصدق وی گواهی دهند. وَ کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً یقول: فلا شاهد افضل من اللَّه. بأنّه انزل علیک القرآن.
هوش مصنوعی: فرشتگان شهادت می‌دهند به نبوت تو، ای محمد؛ اگر یهودیان گواهی ندهند، جای نگرانی نیست. گواهی فرشتگان بر اساس معجزه‌ای است که او انجام داده و هر کس معجزه‌اش را مشاهده کند، فرشتگان به صداقت او گواهی می‌دهند. و خداوند بهترین گواه است، چرا که او قرآن را بر تو نازل کرده است.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بمحمّد (ص) و القرآن: وَ صَدُّوا النّاس عن الاسلام، قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً ای طویلا.
هوش مصنوعی: برخی از افراد که به پیامبر محمد (ص) و قرآن ایمان نیاوردند و مردم را از ورود به اسلام بازداشتند، به شدت گمراه شده‌اند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی الیهود، وَ ظَلَمُوا محمدا (ص) بکتمان نعته، میگوید: آن جهودان که به محمد و قرآن کافر شدند، و به محمد ظلم کردند که نعت و صفت وی بپوشیدند، لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ خدای بر آن نیست که ایشان را بیامرزد، که در علم قدیم وی چنانست که ایشان در کفر میرند. وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً
هوش مصنوعی: کسانی که به پیامبر محمد (ص) و قرآن کافر شدند و به او ظلم کردند، به این دلیل که صفات او را پنهان کردند، خداوند آنها را نمی‌بخشد. در علم ازلی خداوند اینگونه است که آنها در کفر خود خواهند مرد و کسی نیست که راه هدایت را به آنها نشان دهد.
الی الهدی و الاسلام، و بآن نیست که ایشان را باسلام راه نماید. بلی راه جهودی که راه دوزخ است ایشان را نماید. خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً. ای عذابهم علی اللَّه هیّن.
هوش مصنوعی: هدایت و اسلام به این معنا نیست که آنها را به اسلام راهنمایی کند. بلکه راهی که به دوزخ می‌انجامد، به آنها نشان می‌دهد. و آنها همیشه در آنجا خواهند ماند و این برای خداوند آسان است. عذاب آن‌ها بر خداوند سبک است.