گنجور

۲۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ الآیة ایمان دو قسم‌ است: یکی از روی برهان، یکی از روی عیان. برهانی از راه استدلال است، عیانی یافت روز وصال است. برهانی استعمال دلائل عقول است، عیانی رسیدن بدرجات وصول است. میگوید از روی اشارت: ای شما که ایمان برهانی بدست دارید! بکوشید تا بایمان عیانی رسید. ایمان عیانی چیست؟ بچشم اجابت فرا مجیب نگرستن، بچشم انفراد فرا فرد نگرستن، بچشم حضور فرا حاضر نگرستن، بدوری از خود نزدیکی حق را نزدیک بودن، و بغیبت از خود حضور وی را بکرم حاضر بودن. وی جلّ جلاله نه از قاصدان دور است، نه از مریدان غائب: میگوید عزّ جلاله: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ.

پیر طریقت گفت: خداوندا موجود نفسهای جوانمردانی! حاضر دلهای ذاکرانی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی! و از دورت میپندارند و نزدیکتر از جانی!

گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی‌

و قیل فی معنی الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تصدیقا آمنوا تحقیقا. میگوید: ای شما که از روی تصدیق ایمان آوردید از روی تحقیق ایمان آرید. شریعت پذیرفتید، حقیقت بپذیرید. شریعت چیست؟ حقیقت چیست؟ شریعت چراغست، حقیقت داغست. شریعت بند است، حقیقت پند است. شریعت نیاز است، حقیقت ناز است. شریعت ارکان ظاهر است، حقیقت ارکان باطنست. شریعت بی‌بدیست، حقیقت بی‌خودیست. شریعت خدمت است بر شریطت، حقیقت غربتست بر مشاهدت. شریعت بواسطه است، حقیقت بمکاشفه است. اهل شریعت طاعت دار است و معصیت گداز، اهل حقیقت از خویشتن گریزان است و بیکی نازان. اهل شریعت در آرزوی خلد و نعیم باقی است، اهل حقیقت گستاخ و مشغول بساقی است. ابتداء حقیقت در وی است که پدید آید، و حسرتی که ترا فرو گیرد، جهان فراخ بر تو تنگ کند، اندرون پیراهن بر تو زندان کند. آتشی در جانت زند، عطشی در دل افکند. سوز بینی و سوزنده نه، شور بینی و شوراننده نه. مساعدی نه که با وی چیزی بگویی، هام دردی نه که با وی طرفی بنشینی.

فرید من الخلّان فی کلّ بلدة
اذا عظم المطلوب قلّ المساعد

این جوانمرد آخر از آن تحسّر و تحیّر نفسی بر آرد که: الهی! این درخت ما بسوخت از تشنگی! آخر بچندین دیر کاری بیکبارگی. کریما! رهی زارنده در تو آخر نه کم از جوابی، یک بار برین کشت ماریز آبی! الهی! چون آن را که طمع میدارم نیرزم، پس بدلی پرکنده مهر چون ورزم؟ چون دست نیاز بشاخ امیدم نرسد، بر پای چون خیزم؟ و اگر مرا بخود راه ندهی، وا تو چون گریزم؟

کریما! بارم ده تا بر درگاه تو میزارم، و در امید بیم آمیز مینازم، واپذیرم لطیفا! تا وا تو پردازم، یک نظر در من نگر تا دو گیتی بآب اندازم! و جلال ربوبیّت بنعت کرم رهی را مینوازد که: مترس که نه در هر گزیدنی زهر است، گزیدن مادر فرزند را از مهر است! إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا الآیة نابایستگان ازل‌اند، و خستگان ابد. فرا رفتند، پس بروی در آمدند، پس برخاستند، باز بیفتادند، و آن گه داغ جدایی شان بر نهادند، و در حزب شیطان شدند. اللَّه بر آن نیست که ایشان را بیامرزد، از آنکه می‌شان نخواهد.

أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ و عجب آنست که از چون خودی عزّ میطلبند، و همه اسیر ذلّ‌اند، و بازداشتگان قهر. و در خبر است که: من اعتزّ بالعبد اذلّة اللَّه، فابتغ العزّ من ربّ العبید یعزّک اللَّه فی الدّنیا و الآخرة.

إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ‌ الآیة وصف الحال منافقان است، و ذکر سیرت و معتقد ایشان، باز در آخر ورد گفت: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.

صفت عذاب و عقوبت ایشانست، و ذکر سرانجام بد ایشان، و عجب نیست کسی که معتقد وی آن باشد اگر سرانجام وی این بود. آورده‌اند که آن منافقان را بدوزخ فرستند. در درک اوّل مالک گوید: یا نار خذیهم، ای آتش گیر ایشان را. آتش گوید: ولایت ما بر زبان است، و بر زبان وی هر چند که مجاز بود، کلمه توحید رفته، و راه بما فرو گرفته. بدرک دوم رسد، همین گوید، تا به هفتم درک. چون به هفتم رسد گوید: ما را ولایت بر دل است نه بر زبان، بیار تا از دل چه نشان داری؟

و در دل وی جز نشان کفر و شرک نباشد. آتش در وی گیرد، و آن عذاب صعب بدو رسد، اینست که ربّ العزّة گفت: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ الآیة.

إِلَّا الَّذِینَ تابُوا من النّفاق، وَ أَصْلَحُوا اعمالهم بالاخلاص فی الاعتقاد، وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ. باستدعاء التّوفیق وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فی انّ نجاتهم بفضل اللَّه و لطفه لا بإتیانهم بهذه الأشیاء فی التّحقیق.

۲۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ ابن عباس گفت: سبب نزول این آیت آن بود که عبد اللَّه بن سلام و اسد و اسید پسران کعب، و ثعلبة بن قیس و و یامین بن یامین و برادر زاده عبد اللَّه سلام، سلمه و خواهرزاده وی سلام، اینان مؤمنان اهل کتاب‌اند، پیش مصطفی (ص) شدند، و گفتند: یا رسول اللَّه! ما ایمان میآریم بتو، و بقرآن کتاب تو، و به موسی و بر تورات کتاب وی، و به عزیر، و بیرون ازین هر چه هست از کتاب و رسل ایمان بدان نیاریم. مصطفی (ص) گفت: نه، که ایمان آرید بخدا و برسول وی محمد، و بکتاب وی قرآن، و بهر کتاب که پیش از قرآن فرو آمد. ایشان گفتند: نکنیم. پس ربّ العالمین این آیت فرستاد، میگوید: ای شما که به محمد و بقرآن و به موسی و به تورات گرویدند، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ باللّه بگروید، و برسول وی محمد، و بکتاب وی قرآن، و بهر کتاب که پیش از وی فرو فرستاده آمد: تورات و انجیل و زبور و جز از آن از کتب و صحف.۲۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ چه کار دارد و چه کند خدای بعذاب کردن شما، إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ اگر خدای را منعم دانید و او را استوار گیرید، وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً (۱۴۷) و خدای سپاس دار است دانای همیشه‌ای. لا یُحِبُّ اللَّهُ دوست ندارد خدای، الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ سخن گفتن ببدی، إِلَّا مَنْ ظُلِمَ مگر کسی که بر وی ستم کنند، وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً (۱۴۸) و خدای شنواست دانای همیشه‌ای ای.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ الآیة ایمان دو قسم‌ است: یکی از روی برهان، یکی از روی عیان. برهانی از راه استدلال است، عیانی یافت روز وصال است. برهانی استعمال دلائل عقول است، عیانی رسیدن بدرجات وصول است. میگوید از روی اشارت: ای شما که ایمان برهانی بدست دارید! بکوشید تا بایمان عیانی رسید. ایمان عیانی چیست؟ بچشم اجابت فرا مجیب نگرستن، بچشم انفراد فرا فرد نگرستن، بچشم حضور فرا حاضر نگرستن، بدوری از خود نزدیکی حق را نزدیک بودن، و بغیبت از خود حضور وی را بکرم حاضر بودن. وی جلّ جلاله نه از قاصدان دور است، نه از مریدان غائب: میگوید عزّ جلاله: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید. ایمان به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی ایمان برهانی است که از طریق استدلال و دلایل عقلی به دست می‌آید و دیگری ایمان عیانی که به واسطه‌ی تجربه و شهود به دست می‌آید. ایمان برهانی بر پایه‌ی دلایل منطقی استوار است، در حالی که ایمان عیانی به درک و تجربه‌ی مستقیم از حقیقت مربوط می‌شود. در واقع، ایمان عیانی به معنای مشاهده‌ی نزدیک و حضور واقعی در ارتباط با حق است، به گونه‌ای که از خود فاصله می‌گیرد و به حقیقت نزدیک می‌شود. خداوند هرگز از مریدان خود دور نیست و برای کسانی که به او نزدیک می‌شوند، همیشه در دسترس و حاضر است.
پیر طریقت گفت: خداوندا موجود نفسهای جوانمردانی! حاضر دلهای ذاکرانی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی! و از دورت میپندارند و نزدیکتر از جانی!
هوش مصنوعی: پیر راه و هدف گفت: خدایا! موجوداتی که روح جوانمردی دارند، و دل‌هایی که به یاد تو مشغول‌اند! آنها تو را از نزدیکی به ما نشان می‌دهند و تو از آنچه که بالاتر است! و در عین حال، برخی تو را دور می‌پندارند، در حالی که تو به ما نزدیک‌تر از جان خودمان هستی!
گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی‌
هوش مصنوعی: به معشوق گفتم: آیا تو محبوب من نیستی؟ اکنون که به چشمانت نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم که تو جان من هستی.
و قیل فی معنی الآیة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تصدیقا آمنوا تحقیقا. میگوید: ای شما که از روی تصدیق ایمان آوردید از روی تحقیق ایمان آرید. شریعت پذیرفتید، حقیقت بپذیرید. شریعت چیست؟ حقیقت چیست؟ شریعت چراغست، حقیقت داغست. شریعت بند است، حقیقت پند است. شریعت نیاز است، حقیقت ناز است. شریعت ارکان ظاهر است، حقیقت ارکان باطنست. شریعت بی‌بدیست، حقیقت بی‌خودیست. شریعت خدمت است بر شریطت، حقیقت غربتست بر مشاهدت. شریعت بواسطه است، حقیقت بمکاشفه است. اهل شریعت طاعت دار است و معصیت گداز، اهل حقیقت از خویشتن گریزان است و بیکی نازان. اهل شریعت در آرزوی خلد و نعیم باقی است، اهل حقیقت گستاخ و مشغول بساقی است. ابتداء حقیقت در وی است که پدید آید، و حسرتی که ترا فرو گیرد، جهان فراخ بر تو تنگ کند، اندرون پیراهن بر تو زندان کند. آتشی در جانت زند، عطشی در دل افکند. سوز بینی و سوزنده نه، شور بینی و شوراننده نه. مساعدی نه که با وی چیزی بگویی، هام دردی نه که با وی طرفی بنشینی.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به ایمان خود اطمینان دارید، از روی حقیقت ایمان بیاورید. به شریعت کفایت نکنید، بلکه به عمق حقیقت بپردازید. شریعت به منزله‌ی روشنایی است که راه را نشان می‌دهد، اما حقیقت داغی است که وجود را می‌سوزاند. شریعت به بندگی می‌ماند، در حالی که حقیقت پند و نصیحت را در دل دارد. شریعت نیازمند است و حقیقت به خودی خود ارزشمند. شریعت نماد ظواهر است و حقیقت به باطن اشاره دارد. شریعت بدون نقص است، در حالی که حقیقت فراتر از خود را می‌طلبد. شریعت مربوط به قواعد و اصول است، اما حقیقت در کشف و شهود روشن می‌شود. پیروان شریعت معمولاً به اطاعت و پرهیز از گناه مشغولند، در حالی که اهل حقیقت از خود می‌گریزند و به یکتایی روی می‌آورند. در حالی که پیروان شریعت به دنبال بهشت و نعمت‌های آن هستند، اهل حقیقت با جسارت در پی حقیقت می‌گردند. حقیقت در وجود انسان شکل می‌گیرد، و وقتی احساس ناامیدی و تنگی وجود را فرا می‌گیرد، دنیا بر انسان تنگ می‌شود. در این حال، آتش و عطشی در دل زبانه می‌کشد، و انسان را به تپش و تأمل می‌کشاند. در این حالت، هرگونه گفتگویی با آن احساس ممکن نیست و دردی وجود دارد که هیچ طرفی نمی‌تواند مانع آن شود.
فرید من الخلّان فی کلّ بلدة
اذا عظم المطلوب قلّ المساعد
هوش مصنوعی: دوستان واقعی و وفادار در هر شهری ناپدید می‌شوند، وقتی که خواسته‌ها و آرزوها بزرگ و مهم می‌شوند، در آن زمان کمک‌ها و همراهی‌ها کمتر می‌شود.
این جوانمرد آخر از آن تحسّر و تحیّر نفسی بر آرد که: الهی! این درخت ما بسوخت از تشنگی! آخر بچندین دیر کاری بیکبارگی. کریما! رهی زارنده در تو آخر نه کم از جوابی، یک بار برین کشت ماریز آبی! الهی! چون آن را که طمع میدارم نیرزم، پس بدلی پرکنده مهر چون ورزم؟ چون دست نیاز بشاخ امیدم نرسد، بر پای چون خیزم؟ و اگر مرا بخود راه ندهی، وا تو چون گریزم؟
هوش مصنوعی: این جوانمرد در نهایت از آن حالت ناامیدی و تعجب، فریادی می‌کشد و می‌گوید: خدایا! این درخت به خاطر تشنگی‌اش سوخت. چرا باید برای یک بار، بعد از این همه سال انتظار، اینگونه بیفتد؟ ای کریم! آیا در وجود تو این امکان نیست که رحمتی به این حال من کنی؟ آیا فقط یک بار می‌توانی آبی به این کشتزار بیافکنی؟ خدایا! وقتی چیزی که امیدوارم را به من نمی‌دهی، پس چرا عشق را در دلم بپرورم؟ وقتی دست نیازم به شاخه امید نمی‌رسد، چگونه می‌توانم برپا بایستم؟ و اگر مرا به خود راه ندهی، پس من به کجا باید بروم؟
کریما! بارم ده تا بر درگاه تو میزارم، و در امید بیم آمیز مینازم، واپذیرم لطیفا! تا وا تو پردازم، یک نظر در من نگر تا دو گیتی بآب اندازم! و جلال ربوبیّت بنعت کرم رهی را مینوازد که: مترس که نه در هر گزیدنی زهر است، گزیدن مادر فرزند را از مهر است! إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا الآیة نابایستگان ازل‌اند، و خستگان ابد. فرا رفتند، پس بروی در آمدند، پس برخاستند، باز بیفتادند، و آن گه داغ جدایی شان بر نهادند، و در حزب شیطان شدند. اللَّه بر آن نیست که ایشان را بیامرزد، از آنکه می‌شان نخواهد.
هوش مصنوعی: ای کریم! من ده بار از تو درخواست می‌کنم و در حالی که امید و بیم در دلم است، سراغ رحمت تو می‌روم. ای لطیف! به من نگاهی بینداز تا بتوانم دو جهان را با آب خوشی بپوشانم! و عظمت پروردگاری به ناز و کرم ما را نوازش می‌کند و می‌گوید: نترس، زیرا هر گزیدنی زهر نیست. محبت مادر نسبت به فرزند باعث گزیدن او می‌شود! کسانی که ایمان آوردند و سپس کافر شدند، سپس دوباره ایمان آوردند و دوباره کافر شدند، در واقع از ازل نابینا و در ابد خسته‌اند. آنها رفتند و سپس بازگشتند، بعد برخاستند و دوباره افتادند و در نهایت بر اثر جدایی داغی بر دلشان گذاشته شد و به جماعت شیطان پیوستند. خداوند بر آن نیست که ایشان را ببخشد، زیرا که اقبال هوس نمی‌کنند.
أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ و عجب آنست که از چون خودی عزّ میطلبند، و همه اسیر ذلّ‌اند، و بازداشتگان قهر. و در خبر است که: من اعتزّ بالعبد اذلّة اللَّه، فابتغ العزّ من ربّ العبید یعزّک اللَّه فی الدّنیا و الآخرة.
هوش مصنوعی: آیا آنها به دنبال عزت و افتخار در کنار خود هستند؟ جالب اینجاست که در حالی که خودشان به ذلت گرفتارند، دنبال عزت می‌گردند. همچنین گفته شده که کسی که به بنده‌ای تکیه کند، خدا او را ذلت می‌دهد. بنابراین، اگر به دنبال عزت هستید، از خدای بندگان طلب کنید تا در دنیا و آخرت شما را عزت دهد.
إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ‌ الآیة وصف الحال منافقان است، و ذکر سیرت و معتقد ایشان، باز در آخر ورد گفت: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.
هوش مصنوعی: منافقان خود را فریب می‌دهند و تصور می‌کنند که خداوند را فریب می‌دهند. این آیه توصیف حال آن‌ها و بیان رفتار و اعتقاداتشان است. در انتها گفته شده که منافقان در پایین‌ترین سطح آتش دوزخ قرار دارند.
صفت عذاب و عقوبت ایشانست، و ذکر سرانجام بد ایشان، و عجب نیست کسی که معتقد وی آن باشد اگر سرانجام وی این بود. آورده‌اند که آن منافقان را بدوزخ فرستند. در درک اوّل مالک گوید: یا نار خذیهم، ای آتش گیر ایشان را. آتش گوید: ولایت ما بر زبان است، و بر زبان وی هر چند که مجاز بود، کلمه توحید رفته، و راه بما فرو گرفته. بدرک دوم رسد، همین گوید، تا به هفتم درک. چون به هفتم رسد گوید: ما را ولایت بر دل است نه بر زبان، بیار تا از دل چه نشان داری؟
هوش مصنوعی: در این متن به عذاب و punishment اشاره شده و به سرنوشت بد افرادی که از خدا دور مانده‌اند پرداخته شده است. گفته می‌شود که منافقان به جهنم فرستاده می‌شوند. در مرحله اول، مالک جهنم می‌گوید که آتش باید آنان را بگیرد، اما آتش در جواب بیان می‌کند که من فقط بر اساس کلمات و زبان عمل می‌کنم و اگر آنها کلمه توحید را بر زبان دارند، به همین دلیل نمی‌توانند به جهنم وارد شوند. این گفتگو ادامه می‌یابد تا به مرحله هفتم رسید. در آنجا آتش می‌گوید که قدرت او بر دل‌هاست نه بر زبان‌ها و از آنان می‌خواهد که نشان دهند در دلشان چه جایگاهی دارند.
و در دل وی جز نشان کفر و شرک نباشد. آتش در وی گیرد، و آن عذاب صعب بدو رسد، اینست که ربّ العزّة گفت: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ الآیة.
هوش مصنوعی: در دل او جز آثار کفر و شرک وجود ندارد. آتش به جانش می‌افتد و عذابی سخت به او می‌رسد. همین است که پروردگار عزت فرموده است: "منافقان در پایین‌ترین سطح آتش قرار دارند."
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا من النّفاق، وَ أَصْلَحُوا اعمالهم بالاخلاص فی الاعتقاد، وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ. باستدعاء التّوفیق وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فی انّ نجاتهم بفضل اللَّه و لطفه لا بإتیانهم بهذه الأشیاء فی التّحقیق.
هوش مصنوعی: جز کسانی که از نفاق توبه کرده‌اند و کارهایشان را با اخلاص در اعتقاد اصلاح کرده‌اند و به خداوند چنگ زده‌اند. با درخواست توفیق و اخلاص دین خود برای خدا، نجات آن‌ها به لطف و فضل خداوند است و نه به خاطر انجام این امور در واقعیت.