قوله تعالی: وَ ابْتَلُوا الْیَتامی الآیة... این آیت در شأن ثابت بن رفاعه و عم وی فرو آمد. رفاعه از دنیا بیرون شد. ثابت یتیم ماند، و عم وی بر وی قیّم بود.
بر مصطفی (ص) شد، گفت: یا رسول اللَّه پسر دارم، یعنی ثابت، کودکی است نارسیده، یتیم در حجر من، چه بوی دهم از مال او؟ و کی دهم؟ ربّ العالمین بجواب وی این آیت فرستاد: وَ ابْتَلُوا الْیَتامی بیازمائید یتیمان را هم در عقل، و هم در دین، و هم در حفظ مال، حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ نکاح ایدر جماع است، میگوید آن گه که به استطاعت نکاح رسند، پسر بحدّ مردان رسد، و دختر بحدّ زنان، و هر دو نشان بلوغ در خود بینند، و نشان بلوغ آنست که از پنج سبب کی در خود بینند: احتلام، و سنّ، و انبات، و حیض، و حبل. اما احتلام و سنّ و انبات هم مردان راست و هم زنان را، و حیض و حبل خاصه زنانراست. اما دلیل آنکه احتلام سبب بلوغست از کتاب خدای عزّ و جلّ: وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، و از قول رسول خدا، معاذ جبل را آن گه که وی را به یمن میفرستادند گفت: خذ من کلّ حالم دینارا. و روی عطیة القرظی، قال: عرضنا علی رسول اللَّه (ص) زمن قریظة، فمن کان محتلما او نبتت عانته قتل. این دلیلهای روشن است که احتلام سبب بلوغ است، و الاحتلام انزال الماء فمن انزل فقد بلغ، سواء کان بالجماع او بالاحتلام او غیرهما و سنّ آنست که کودک پانزده ساله شود، چون باین سنّ رسید او را حکم به بلوغ کنند بمذهب شافعی. و مذهب ابو حنیفة آنست که دختر به هفده سال بالغ شود، و پسر بنوزده سال، چون نشان بلوغ نیابند. و بمذهب مالک سنّ خود نشان بلوغ نیست، و داود گفت: اگر چهل ساله شود و احتلام نبیند بالغ نبود. و دلیل بر قول شافعی حدیث عبد اللَّه عمر است: قال عرضت علیه عام الخندق، و أنا ابن خمس عشرة سنة،فرآنی بلغت و أجازنی. امّا انبات بر آمدن موی خشن است زیر جامه، و اصحاب رای آن را حکمی ننهادهاند، امّا بمذهب امام مطلبی انبات سبب بلوغ است بیک قول.
و دلیل بر آن خبر عطیه قرظی است، قال: کنت فیمن حکم فیهم سعد بن معاذ (رض)، فشکّوا فیّ امن الذّریة انا ام من المقاتلة؟ فقال رسول اللَّه (ص): انظروا فان کان قد أنبت، و الّا فلا تقتلوه، فانظروا، فاذا عانتی لم تنبت، فجعلونی فی الذّریّة، و لم اقتل.
و حیض سبب بلوغ است بدلیل آنکه رسول خدا (ص) حیض نشان تکلیف کرد، و تکلیف نشان بلوغ است. و ذلک فی
قوله (ص): لا یقبل اللَّه تعالی صلاة حائض الّا بخمار.
و قال (ص): لاسماء بنت ابی بکر: انّ المرأة اذا بلغت المحیض لا یصلح أن یری منها الّا هذا، و أشار الی الوجه و الکفّ.
و حبل دلیل بلوغست از بهر آنکه حبل بی انزال نبود و انزال نشان بلوغ است. علی ما تقدّم شرحه.
فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً ایناس دیدن بود پس نگرستن، و بآن دیدن انس بود و آسایش، چنان که در حق موسی (ع) گفت: آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً و رشد و رشاد و رشد راست راهی است. یقال رجل رشید، و امر رشید، و طریق رشید.
و کسی که از نژاد راست بود او را طیّب الرّشده گویند، و چون نه از نژاد راست بود گویند: لیس فلان عن رشدة. و ایناس رشد درین آیت اصلاح دین است، و اصلاح مال. اصلاح دین آنست که مفسد و فاسق نبود، و اصلاح مال آنست که تبذیر نکند تا از اخوان الشیاطین نبود، و تا این دو شرط در وی موجود نبود او را رشید نگویند، و حجر از وی برندارند. اینست مذهب شافعی که هم صلاح دین و هم حفظ مال، معتبر دارد و رشد بر هر دو معنی حمل کنند، امّا اصحاب رأی اعتبار بحفظ مال کنند نه بصلاح دین، و گویند: رشد بلوغ و حفظ مال و عقل است، اگر چه در راه دین مفسد و فاسق بود، چون مال نگه دارد مال بوی تسلیم کنند.
و سخن مجمل در آیت آنست که یتیم تا بالغ نشود، و مصلح و دیندار نبود، و مال خویش بجای خویش نگه ندارد، مال وی با وی ندهند، که رب العالمین گفت: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ. سعید جبیر و مجاهد و شعبی گفتند: مرد اگر چه پیر شود تا رشد در وی نبینند مال بوی باز ندهند.
وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً این خطاب با اولیا و اوصیا است، میگوید: مال یتیمان بناحق و گزاف مخورید، وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا یقول: لا تبادروا بأکل مالهم کبرهم و رشدهم، حذرا ان یبلغوا فیلزمکم تسلیم المال الیهم. میگوید بخوردن مال ایشان مشتابید، چنان که بیش از رشد ایشان و زودتر از بزرگ شدن ایشان در اوفتید، و میخورید.
وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ و هر که بینیاز است ازین اولیا و اوصیا تا عفت کار فرماید، و از مال یتیم هیچیز نخورد. و هر که درویش است و مضطر بقدر مزد کار و تیمار داشت آن خورد، افزونی طلب نکند، و اسراف نکند. بعضی گفتند: این خوردن بمعروف قرض است، میگوید: از مال یتیم چنان که ضرورت است تا بقرض برگیرد، پس چون یسار پدید آید باز دهد، و اگر نه که یسار پدید نیامد و بران فقر بمیرد، هیچیز بر وی نیست، و بیتبعت بمیرد. و گفتهاند: اکل بمعروف آنست که چندان بر گیرد که گرسنگی بنشاند و عورت بپوشد، و بر وی نیست که آن باز دهد، امّا اگر برین بیفزاید که از آن حلّه نیکو پوشد، و زر و سیم گیرد، لا بدّ قضاء آن بر وی لازم بود.
ابن عباس گفت: مردی رسول خدا (ص) را گفت: که در حجر من یتیمی است، روا باشد که وی را بزنم؟ رسول (ص) جواب داد که: چندان زن او را، و چنان زن که فرزند خود را زنی. گفت: یا رسول اللَّه از مال وی چیزی بخورم؟ گفت:نه چنان که مالی از آن جمع کنی یا وقایه مال خویش سازی. یعنی که بقایاء میوه درختان و نبات زمین و شیر چهارپایان و امثال آن روا باشد، و بیش از آن نه. عمر خطاب در ولایت خویش روزی میگفت: «انزلت نفسی فی هذا المال منزلة ولیّ الیتیم، وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ».
فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ فریضه نیست بر اولیاء، این اشهاد کردن، لیکن ادبیست از آداب دین که دفع تهمت را فرمود و قطع خصومت را، تا اگر روزی اختلافی و خصومتی بود در ردّ امانت، بر ولّی اقامت بیّنت آسان بود.
وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً حسیب نگهبان هر چیز است تنها، و داننده هر چیز یکتا، و بسنده و فراخ بخشنده عطا. و گفتهاند: حسیب را دو معنی است: یکی کافی، دیگر محاسب. کافی بسنده کار است، و محاسب شمار کننده و جزا دهنده، فمن قال انّه بمعنی الکافی قال: اعطانی احسبنی، ای اعطانی حتی قلت حسبی، فیکون الحسیب بمعنی المحسب، کالألیم بمعنی المؤلم. و من قال انّه بمعنی المحاسب کان فعیلا بمعنی المفاعل، کالأکیل بمعنی المؤاکل، و النّدیم بمعنی المنادم.
لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ والدان پدر و مادراند. پدر را والد خوانند که وی در زادن سبب است، و درین کلمت مادر را والده خواند از بهر آنکه با پدر بهم بود. وَ الْأَقْرَبُونَ قریبون است در اصل، و عرب فاعل را بأفعل گویند و در سخنان ایشان بسیار است. وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، و هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ازین است.
مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نهی کرد، که چیزی اندک از میراث حقیر شمارند، و فرا قیّم نیارند. نَصِیباً نصیب است بر قطع، و قیل علی المصدر کقول القائل علیّ حقّ حقّا واجبا. و معنی مفروض مقدر است، چیزی را که بر کسی بتقدیر ببرند «مفروض» گویند و فرضناها مخفّف و مشدّد ازین است.
و سبب نزول این آیت آن بود که اوس بن ثابت بن انصاری از دنیا برفت، زنی بازماند از وی، نام آن زن ام کحه، و سه دختر، و دو پسر عمّ که هر دو وصی اوس بودند نام ایشان قتاده و عرفطه. این دو پسر عم مال اوس همه برگرفتند، و زن را و دختران را محروم بگذاشتند، و عادت عرب در جاهلیت چنین بود که مادینان را هیچ چیز از میراث بندادندی و گفتندی شمشیر مردان میزنند، و مؤنث مردان میکشند، مال هم مردان باید که برگیرند. پس آن زن برفت پیش مصطفی (ص)، و قصّه خویش و دختران و آنچه پسران عمّ کردند از بر گرفتن مال و محروم گذاشتن زنان، با مصطفی (ص) بگفت، و در وی زارید. ربّ العالمین ابطال آن حیف را این آیت فرستاد، امّا مجمل بود و قدر نصیب پیدا نبود. مصطفی (ص) قتاده و عرفطه را برخواند و گفت: مال اوس را تفرقه مکنید، و از آن هیچ چیز برمگیرید، که این زنان را در آن نصیب است و این آیت بر ایشان خواند که: وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ... آن گه گفت فرا گزارید تا اللَّه بیان کند، و نصیب ایشان هر یکی را پیدا کند. پس ربّ العالمین یُوصِیکُمُ اللَّهُ، تا آخر هر دو آیت فرو فرستاد. رسول خدا (ص) قتاده و عرفطه را برخواند، گفت: از مال اوس دو سیک دختران برگیرند، و ثمنی زن، و باقی شما راست.
وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی أُولُوا مردان را گویند و «اولات» زنان را، و «ذووا» مردان را گویند، و «ذوات» زنان را، و وحدان ذووا و اولوا، ذو است و وحدان ذوات، ذات. و قربی اسم است است قرابت را.
و علماء را در معنی و در نسخ این آیت اختلاف است. قومی گفتند: آیت منسوخ نیست، و أُولُوا الْقُرْبی آن خویشاونداناند که اهل حرماناند از میراث و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر ندب است و استحباب، نه امر حتم و ایجاب. میگوید چونوارثان بهم آیند و قسمت مواریث کنند، قومی از خویشان و یتیمان و درویشان که حاضر آیند در آن قسمت، و ایشان را از میراث نصیب نه، ایشان را چیزی دهید از آن، یعنی «رضخ»، اگر آن مال زر و سیم باشد و امثال آن، که از آن چیزی بر توان گرفت. پس اگر نه، که مال ضعیف باشد و برده، که رضخ از آن دشخوار بود ایشان را قول معروف باید گفت. یعنی بسخن خوش و مردمی ایشان را باز گردانید، و وعده نیکو دهید. و این قول موافق این آیت است که جایی دیگر گفت: وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ.
قومی گفتند از مفسّران که: آیت منسوخ است، و گفتند: این در وصیّت بود پیش از نزول آیت مواریث، و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر حتم و ایجابست و أُولُوا الْقُرْبی جمله خویشاونداناند و معنی قسمت وصیّت است. و رضخ بیک قول هم خویشاوندان راست و هم درویشان و هم یتیمان را و بدیگر قول رضخ خویشان را است علی الخصوص و قول معروف یتیمان و درویشان را. حکم این آیت برین موجب پیش از نزول آیت مواریث بود، پس چون آیت مواریث فرو آمد، این آیت منسوخ شد و کار وصیّت از آن پس بگشت.
وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا الآیة... گفتهاند: این در شأن کسی است که ببالین بیمار رسد و آن بیمار وصیت میکند یا وی آن بیمار را بوصیت میفرماید، میگوید: کسی که فرزند دارد ضعیف، از کوچکی یا از معتوهی یا از زمانت یا عاهتی در تن، و میترسد که پس مرگ وی ضایع ماند، و دوست میدارد که آن فرزند را از وی نوایی ماند پس مرگ وی، و میترسد از آن فرزند که ضایع ماند و بینوا، وی را گوی که: چون ببالین کسی رسی که از وی موارثان ضعیف ماند و مال اندک، در وصیت که میکند، وی را از افراط با اقتصاد آر، و اگر وی را بوصیت فرمایی، باقتصاد فرمایو از افراط فرود آر. و درست است خبر که سعد بن ابی وقاص، مصطفی (ص) را گفت: که از من یک دختر میماند و مال فراوان، وصیت کنم بمال خویش همه؟ گفت: نه.
گفت: دو بهر؟ گفت: نیمه ای؟ گفت: نه، گفت: سیکی؟ گفت: سیکی، و سیکی هم بسیار است، و اختیار احمد حنبل در وصیت چهار یک است از بهر این حدیث که گفت: «و الثلث کثیر».
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ ابْتَلُوا الْیَتامی الآیة... این آیت در شأن ثابت بن رفاعه و عم وی فرو آمد. رفاعه از دنیا بیرون شد. ثابت یتیم ماند، و عم وی بر وی قیّم بود.
هوش مصنوعی: این آیه درباره ثابت بن رفاعه و عموی او نازل شد. رفاعه فوت کرد و ثابت یتیم شد و عموی او برای او سرپرستی کرد.
بر مصطفی (ص) شد، گفت: یا رسول اللَّه پسر دارم، یعنی ثابت، کودکی است نارسیده، یتیم در حجر من، چه بوی دهم از مال او؟ و کی دهم؟ ربّ العالمین بجواب وی این آیت فرستاد: وَ ابْتَلُوا الْیَتامی بیازمائید یتیمان را هم در عقل، و هم در دین، و هم در حفظ مال، حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ نکاح ایدر جماع است، میگوید آن گه که به استطاعت نکاح رسند، پسر بحدّ مردان رسد، و دختر بحدّ زنان، و هر دو نشان بلوغ در خود بینند، و نشان بلوغ آنست که از پنج سبب کی در خود بینند: احتلام، و سنّ، و انبات، و حیض، و حبل. اما احتلام و سنّ و انبات هم مردان راست و هم زنان را، و حیض و حبل خاصه زنانراست. اما دلیل آنکه احتلام سبب بلوغست از کتاب خدای عزّ و جلّ: وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، و از قول رسول خدا، معاذ جبل را آن گه که وی را به یمن میفرستادند گفت: خذ من کلّ حالم دینارا. و روی عطیة القرظی، قال: عرضنا علی رسول اللَّه (ص) زمن قریظة، فمن کان محتلما او نبتت عانته قتل. این دلیلهای روشن است که احتلام سبب بلوغ است، و الاحتلام انزال الماء فمن انزل فقد بلغ، سواء کان بالجماع او بالاحتلام او غیرهما و سنّ آنست که کودک پانزده ساله شود، چون باین سنّ رسید او را حکم به بلوغ کنند بمذهب شافعی. و مذهب ابو حنیفة آنست که دختر به هفده سال بالغ شود، و پسر بنوزده سال، چون نشان بلوغ نیابند. و بمذهب مالک سنّ خود نشان بلوغ نیست، و داود گفت: اگر چهل ساله شود و احتلام نبیند بالغ نبود. و دلیل بر قول شافعی حدیث عبد اللَّه عمر است: قال عرضت علیه عام الخندق، و أنا ابن خمس عشرة سنة،فرآنی بلغت و أجازنی. امّا انبات بر آمدن موی خشن است زیر جامه، و اصحاب رای آن را حکمی ننهادهاند، امّا بمذهب امام مطلبی انبات سبب بلوغ است بیک قول.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) در پاسخ به کسی که از او پرسید چه چیزی باید از مال یتیم خود بدهد، آیهای نازل شد که به آزمایش یتیمان در موارد عقل، دین و حفظ مال اشاره دارد. این آیه بیان میکند که تا زمانی که یتیمان به سن بلوغ نرسیدهاند، باید در این زمینهها آزمایش شوند. بلوغ زمانی رخ میدهد که پسران و دختران به سن معینی برسند و نشانههایی از بلوغ مانند احتلام، سن، انبات، حیض و حاملگی را مشاهده کنند. احتلام و سن برای هر دو جنس است، اما حیض و حاملگی مختص به زنان است. براساس دستورات الهی و سنت پیامبر، بلوغ از سن خاصی شروع میشود: برای پسران پانزده سالگی و برای دختران هفده یا نوزده سالگی نیز بنا بر نظرات مختلف. البته برخی علمای دیگر سن بلوغ را وابسته به نشانههایی مانند ظهور موی خشن زیر لباس میدانند. در کل، بلوغ به نشانههای فیزیکی و روحی خاصی مرتبط است که افراد را از کودکی به دوره بزرگسالی منتقل میکند.
و دلیل بر آن خبر عطیه قرظی است، قال: کنت فیمن حکم فیهم سعد بن معاذ (رض)، فشکّوا فیّ امن الذّریة انا ام من المقاتلة؟ فقال رسول اللَّه (ص): انظروا فان کان قد أنبت، و الّا فلا تقتلوه، فانظروا، فاذا عانتی لم تنبت، فجعلونی فی الذّریّة، و لم اقتل.
هوش مصنوعی: دلیلی بر این موضوع وجود دارد که عطیه قرظی روایت کرده است: من جزو کسانی بودم که سعد بن معاذ در موردشان حکم کرد. در آن زمان درباره من شک کردند که آیا من از نسل و نوادگان هستم یا اینکه جزء رزمندگان میباشم. رسولالله فرمودند: بررسی کنید اگر او بزرگ شده است (یعنی به سن بلوغ رسیده) و اگر نه، او را نکشید. سپس نگاه کردند و دیدند که من بزرگ نشدهام، بنابراین مرا از دسته نژاد و نوادگان به حساب آوردند و من را نکشتند.
و حیض سبب بلوغ است بدلیل آنکه رسول خدا (ص) حیض نشان تکلیف کرد، و تکلیف نشان بلوغ است. و ذلک فی
هوش مصنوعی: حیض نشانهای از رسیدن به بلوغ است، زیرا پیامبر (ص) آن را علامت تکلیف شرعی دانسته است، و مشخص بودن تکلیف نیز دلیلی بر بلوغ فرد میباشد.
قوله (ص): لا یقبل اللَّه تعالی صلاة حائض الّا بخمار.
هوش مصنوعی: خداوند تعالی نماز زنی که در حال عادت ماهانه است را قبول نمیکند، مگر این که پوششی بر سر داشته باشد.
و قال (ص): لاسماء بنت ابی بکر: انّ المرأة اذا بلغت المحیض لا یصلح أن یری منها الّا هذا، و أشار الی الوجه و الکفّ.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به اسماء بنت ابوبکر فرمودند: وقتی زن به سن بلوغ رسید، تنها این قسمتها از بدن او را میتوان دید و اشاره کردند به صورت و دستها.
و حبل دلیل بلوغست از بهر آنکه حبل بی انزال نبود و انزال نشان بلوغ است. علی ما تقدّم شرحه.
هوش مصنوعی: رشتهای که به بلوغ اشاره دارد به این خاطر است که این رشته بدون انزال وجود ندارد و انزال خود نشانهای از بلوغ است. این مطلب قبلاً توضیح داده شده است.
فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً ایناس دیدن بود پس نگرستن، و بآن دیدن انس بود و آسایش، چنان که در حق موسی (ع) گفت: آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً و رشد و رشاد و رشد راست راهی است. یقال رجل رشید، و امر رشید، و طریق رشید.
هوش مصنوعی: اگر از آنها رشد و صلاحی دیدید، این مشاهده به معنای نزدیک شدن و آرامش است. همانطور که درباره موسی (ع) گفته شده که از جانب کوه طور آتش را مشاهده کرده است. رشد به معنای راهی درست و صحیح است. به فردی که در کارهایش خردمند و عاقل باشد، "رشدید" گفته میشود و امور و راههای صحیح نیز به همین طریق نامیده میشود.
و کسی که از نژاد راست بود او را طیّب الرّشده گویند، و چون نه از نژاد راست بود گویند: لیس فلان عن رشدة. و ایناس رشد درین آیت اصلاح دین است، و اصلاح مال. اصلاح دین آنست که مفسد و فاسق نبود، و اصلاح مال آنست که تبذیر نکند تا از اخوان الشیاطین نبود، و تا این دو شرط در وی موجود نبود او را رشید نگویند، و حجر از وی برندارند. اینست مذهب شافعی که هم صلاح دین و هم حفظ مال، معتبر دارد و رشد بر هر دو معنی حمل کنند، امّا اصحاب رأی اعتبار بحفظ مال کنند نه بصلاح دین، و گویند: رشد بلوغ و حفظ مال و عقل است، اگر چه در راه دین مفسد و فاسق بود، چون مال نگه دارد مال بوی تسلیم کنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نسل نیک و درست باشد، به او "طیب الرشده" گفته میشود. اگر کسی از نسلی نیکو نباشد، گفته میشود که او از رشد برخوردار نیست. در این متن، اصلاح دین به معنی جلوگیری از فساد و فحشاء است و اصلاح مال به معنی پرهیز از اسراف و تبذیر. تا زمانی که این دو ویژگی در فرد وجود نداشته باشد، نمیتوان او را رشید نامید و از او سلب مالی نمیشود. مذهب شافعی بر اهمیت هر دو جنبه، یعنی صلاح دین و حفظ مال، تأکید دارد و هر دو را در مفهوم رشد در نظر میگیرد. اما اصحاب رأی تنها بر حفظ مال تأکید میکنند و به صلاح دین توجهی ندارند و میگویند که رشد به معنی بلوغ و عقل است و اگرچه فرد در دین مفسد باشد، اما چون مال را حفظ میکند، به او اجازه تسلیم مال داده میشود.
و سخن مجمل در آیت آنست که یتیم تا بالغ نشود، و مصلح و دیندار نبود، و مال خویش بجای خویش نگه ندارد، مال وی با وی ندهند، که رب العالمین گفت: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ. سعید جبیر و مجاهد و شعبی گفتند: مرد اگر چه پیر شود تا رشد در وی نبینند مال بوی باز ندهند.
هوش مصنوعی: این متن به این موضوع اشاره دارد که تا زمانی که یتیم به سن بلوغ نرسیده و از نظر اخلاقی و دینداری اصلاح نشده باشد، نباید اموال او به خودشان برگردانده شود. خداوند در قرآن فرموده است که اگر از یتیم رشدی مشاهده کردید، باید اموالشان را به آنها بدهید. علمای بزرگی مانند سعید جبیر، مجاهد و شعبی بیان کردهاند که حتی اگر مردی پیر هم باشد، تا زمانی که رشد و صلاحیت او مشخص نشود، نباید اموالش به او داده شود.
وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً این خطاب با اولیا و اوصیا است، میگوید: مال یتیمان بناحق و گزاف مخورید، وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا یقول: لا تبادروا بأکل مالهم کبرهم و رشدهم، حذرا ان یبلغوا فیلزمکم تسلیم المال الیهم. میگوید بخوردن مال ایشان مشتابید، چنان که بیش از رشد ایشان و زودتر از بزرگ شدن ایشان در اوفتید، و میخورید.
هوش مصنوعی: در این جمله، خطاب به سرپرستان و وصیّان یتیمان است و هشدار میدهد که به هیچ وجه نباید مال یتیمان را به طور بیرویه و ناحق بخورید. همچنین اشاره میکند که نباید زودتر از آنکه یتیمان بالغ شوند، به خوردن مال آنها بپردازید، زیرا زمانی که آنها به رشد و بلوغ میرسند، شما موظف به تحویل مال آنها خواهید بود. این پیغام، تأکید میکند که باید از خوردن مال یتیمان پرهیز کنید و صبر کنید تا آنها به سنی برسند که قادر به مدیریت مال خود باشند.
وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ و هر که بینیاز است ازین اولیا و اوصیا تا عفت کار فرماید، و از مال یتیم هیچیز نخورد. و هر که درویش است و مضطر بقدر مزد کار و تیمار داشت آن خورد، افزونی طلب نکند، و اسراف نکند. بعضی گفتند: این خوردن بمعروف قرض است، میگوید: از مال یتیم چنان که ضرورت است تا بقرض برگیرد، پس چون یسار پدید آید باز دهد، و اگر نه که یسار پدید نیامد و بران فقر بمیرد، هیچیز بر وی نیست، و بیتبعت بمیرد. و گفتهاند: اکل بمعروف آنست که چندان بر گیرد که گرسنگی بنشاند و عورت بپوشد، و بر وی نیست که آن باز دهد، امّا اگر برین بیفزاید که از آن حلّه نیکو پوشد، و زر و سیم گیرد، لا بدّ قضاء آن بر وی لازم بود.
هوش مصنوعی: هر کس که دارا و بینیاز است، باید از خواستههای خود چشم بپوشد و از مال یتیم چیزی نخورد. اگر کسی فقیر و نیازمند است، میتواند به اندازهای که برای کار و تامین نیازهای خود لازم دارد، استفاده کند و نباید به دنبال زیادتر از آن باشد یا اسراف کند. برخی گفتهاند که این استفاده بهجا مانند قرض است؛ به این معنا که اگر تاکنون از مال یتیم به مقدار نیاز استفاده کرده، باید وقتی که توانگر شد، آن را برگرداند. اگر نتوانست توانگر شود و در شرایط فقر بمیرد، چیزی بر او نیست. همچنین گفته شده که استفاده بهجا به این معناست که به اندازهای غذای مورد نیاز و پوشش مناسب بگیرد و لازم نیست آن را برگرداند. اما اگر بیشتر از این مقدار بگیرد و به دنبال زندگی مرفهتری باشد، موظف است که آن را جبران کند.
ابن عباس گفت: مردی رسول خدا (ص) را گفت: که در حجر من یتیمی است، روا باشد که وی را بزنم؟ رسول (ص) جواب داد که: چندان زن او را، و چنان زن که فرزند خود را زنی. گفت: یا رسول اللَّه از مال وی چیزی بخورم؟ گفت:نه چنان که مالی از آن جمع کنی یا وقایه مال خویش سازی. یعنی که بقایاء میوه درختان و نبات زمین و شیر چهارپایان و امثال آن روا باشد، و بیش از آن نه. عمر خطاب در ولایت خویش روزی میگفت: «انزلت نفسی فی هذا المال منزلة ولیّ الیتیم، وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ».
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل میکند که مردی از رسول خدا (ص) پرسید که آیا میتواند در مورد یتیمی که تحت سرپرستیاش است، عمل کند و او را بزند؟ پیامبر (ص) پاسخ داد که باید او را به آرامی بزند، مانند اینکه فرزند خود را بزند. سپس مرد پرسید آیا میتواند از مال یتیم چیزی بخورد؟ پیامبر پاسخ داد که نه، مگر اینکه مانند باقیمانده میوهها، گیاهان یا شیر دامها باشد، اما نباید به صورت انبوه مالی از آن جمعآوری کند یا مالکیت آن را برای خود ایجاد کند. عمر نیز در زمان ریاست خود تأکید کرد که خود را در مدیریت مال یتیم مانند ولی یتیم قرار دهد و گفت هر کس ثروتمند است، باید خود را کنترل کند و هر کس فقیر است، میتواند به طور معقول از آن مال استفاده کند.
فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ فریضه نیست بر اولیاء، این اشهاد کردن، لیکن ادبیست از آداب دین که دفع تهمت را فرمود و قطع خصومت را، تا اگر روزی اختلافی و خصومتی بود در ردّ امانت، بر ولّی اقامت بیّنت آسان بود.
هوش مصنوعی: اگر اموال را به آنها میسپارید، بهتر است که در این کار شاهد بگیرید. این کار الزامی برای اولیا نیست، اما انجام این شهادت به عنوان یک رفتار مناسب در دین توصیه شده است. هدف از این کار جلوگیری از اتهام و حل و فصل اختلافات است تا در صورتی که روزی مشکلی یا دعوایی در مورد امانت پیش آمد، برای ولی آسانتر باشد که شاهدی بر ادعای خود ارائه دهد.
وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً حسیب نگهبان هر چیز است تنها، و داننده هر چیز یکتا، و بسنده و فراخ بخشنده عطا. و گفتهاند: حسیب را دو معنی است: یکی کافی، دیگر محاسب. کافی بسنده کار است، و محاسب شمار کننده و جزا دهنده، فمن قال انّه بمعنی الکافی قال: اعطانی احسبنی، ای اعطانی حتی قلت حسبی، فیکون الحسیب بمعنی المحسب، کالألیم بمعنی المؤلم. و من قال انّه بمعنی المحاسب کان فعیلا بمعنی المفاعل، کالأکیل بمعنی المؤاکل، و النّدیم بمعنی المنادم.
هوش مصنوعی: خداوند حافظ و نگهبان هر چیز است و تنها اوست که به تمامی امور آگاه است. او بخشنده است و به اندازه کافی عطا میکند. در مورد واژه "حسیب" دو معنا ذکر شده است: یکی به معنای "کافی" و دیگری به معنای "محاسب". وقتی کسی بگوید "کافی" است، به این معناست که به اندازه نیاز کافی است. اما اگر به معنای "محاسب" باشد، به شمارش و سنجش امور مربوط میشود. بنابراین، "حسیب" میتواند هم به معنای کافی و هم به معنای محاسب باشد.
لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ والدان پدر و مادراند. پدر را والد خوانند که وی در زادن سبب است، و درین کلمت مادر را والده خواند از بهر آنکه با پدر بهم بود. وَ الْأَقْرَبُونَ قریبون است در اصل، و عرب فاعل را بأفعل گویند و در سخنان ایشان بسیار است. وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، و هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ازین است.
هوش مصنوعی: مردان از آنچه پدر و مادر به جا گذاشتهاند سهمی دارند. پدر را به دلیل نقش او در تولد فرزند، والد مینامند و مادر را به عنوان والده میشناسند به خاطر اینکه او نیز در کنار پدر در این امر سهم دارد. نزدیکان به معنی کسانی هستند که نسبت خویشاوندی بیشتری دارند و در زبان عربی، فاعل را با واژهای خاص معرفی میکنند. در سخن آنان این موضوع به وفور یافت میشود و شما در این زمینه برتری دارید و این مورد برای او آسانتر است.
مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نهی کرد، که چیزی اندک از میراث حقیر شمارند، و فرا قیّم نیارند. نَصِیباً نصیب است بر قطع، و قیل علی المصدر کقول القائل علیّ حقّ حقّا واجبا. و معنی مفروض مقدر است، چیزی را که بر کسی بتقدیر ببرند «مفروض» گویند و فرضناها مخفّف و مشدّد ازین است.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده است که نباید چیزی از ارث را اندک و کم ارزش شمرد و همچنین نباید آن را بیقیمت دانست. هر چیزی دارای سهم مشخصی است و این سهم باید به وضوح تعیین شود. واژه «مفروض» به معنای چیزی است که به طور مشخص برای کسی در نظر گرفته شده است و شکل مختصری از این واژه به معنای همان مفهوم است.
و سبب نزول این آیت آن بود که اوس بن ثابت بن انصاری از دنیا برفت، زنی بازماند از وی، نام آن زن ام کحه، و سه دختر، و دو پسر عمّ که هر دو وصی اوس بودند نام ایشان قتاده و عرفطه. این دو پسر عم مال اوس همه برگرفتند، و زن را و دختران را محروم بگذاشتند، و عادت عرب در جاهلیت چنین بود که مادینان را هیچ چیز از میراث بندادندی و گفتندی شمشیر مردان میزنند، و مؤنث مردان میکشند، مال هم مردان باید که برگیرند. پس آن زن برفت پیش مصطفی (ص)، و قصّه خویش و دختران و آنچه پسران عمّ کردند از بر گرفتن مال و محروم گذاشتن زنان، با مصطفی (ص) بگفت، و در وی زارید. ربّ العالمین ابطال آن حیف را این آیت فرستاد، امّا مجمل بود و قدر نصیب پیدا نبود. مصطفی (ص) قتاده و عرفطه را برخواند و گفت: مال اوس را تفرقه مکنید، و از آن هیچ چیز برمگیرید، که این زنان را در آن نصیب است و این آیت بر ایشان خواند که: وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ... آن گه گفت فرا گزارید تا اللَّه بیان کند، و نصیب ایشان هر یکی را پیدا کند. پس ربّ العالمین یُوصِیکُمُ اللَّهُ، تا آخر هر دو آیت فرو فرستاد. رسول خدا (ص) قتاده و عرفطه را برخواند، گفت: از مال اوس دو سیک دختران برگیرند، و ثمنی زن، و باقی شما راست.
هوش مصنوعی: علت نزول این آیه این بود که اوس بن ثابت، یکی از انصار، درگذشت و همسر او به نام ام کحه و سه دختر و دو پسر عمویش به نامهای قتاده و عرفطه باقی ماندند. این دو پسر عم، تمام میراث اوس را تصرف کردند و زن و دختران را از ارث محروم کردند. در زمان جاهلیت، عربها عادت داشتند که هیچ ارثی به زنان داده نمیشد و بر این باور بودند که فقط مردان حق تصرف در اموال را دارند. زن به نزد پیامبر (ص) رفت و از ظلمی که بر او و دخترانش رفته بود شکایت کرد. خداوند این ظلم را با نزول این آیه ابطال کرد، اما آیه ابتدا به صورت اختصار بود و سهم دقیق مشخص نشده بود. پس پیامبر (ص) از قتاده و عرفطه خواست که مال اوس را تقسیم نکنند و به آنها گفت که زنان نیز باید سهمی داشته باشند. سپس خداوند آیات دیگری را نازل کرد که مشخص میکرد چگونه باید ارث تقسیم شود. در آخر، پیامبر (ص) به آنها گفت که باید از اموال اوس به دختران و همسرش سهمی بدهند و باقی را خودشان بردارند.
وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی أُولُوا مردان را گویند و «اولات» زنان را، و «ذووا» مردان را گویند، و «ذوات» زنان را، و وحدان ذووا و اولوا، ذو است و وحدان ذوات، ذات. و قربی اسم است است قرابت را.
هوش مصنوعی: زمانی که تقسیم ارث انجام میشود، به نزدیکان مرد «اولوا» و به نزدیکان زن «اولات» گفته میشود. همچنین به مردان «ذووا» و به زنان «ذوات» گفته میشود. واژه «ذو» به تنهایی برای مردان و «ذات» برای زنان به کار میرود. واژه «قربی» نیز به معنای خویشاوندی است.
و علماء را در معنی و در نسخ این آیت اختلاف است. قومی گفتند: آیت منسوخ نیست، و أُولُوا الْقُرْبی آن خویشاونداناند که اهل حرماناند از میراث و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر ندب است و استحباب، نه امر حتم و ایجاب. میگوید چونوارثان بهم آیند و قسمت مواریث کنند، قومی از خویشان و یتیمان و درویشان که حاضر آیند در آن قسمت، و ایشان را از میراث نصیب نه، ایشان را چیزی دهید از آن، یعنی «رضخ»، اگر آن مال زر و سیم باشد و امثال آن، که از آن چیزی بر توان گرفت. پس اگر نه، که مال ضعیف باشد و برده، که رضخ از آن دشخوار بود ایشان را قول معروف باید گفت. یعنی بسخن خوش و مردمی ایشان را باز گردانید، و وعده نیکو دهید. و این قول موافق این آیت است که جایی دیگر گفت: وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ.
هوش مصنوعی: علمای دین در تفسیر و نسخ این آیه نظرات متفاوتی دارند. برخی معتقدند که آیه نسخ نشده و واژه «أُولُوا الْقُرْبی» به خویشاوندانی اشاره دارد که از ارث محروم هستند. همچنین، «فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ» به معنای یک توصیه و قابل استحباب است، نه یک دستور اجباری. گفته میشود که وقتی وراث جمع میشوند و اموال را تقسیم میکنند، اگر خویشاوندان، یتیمان و نیازمندان حاضر باشند اما از ارث سهمی نداشته باشند، باید به آنها چیزی از ارث داده شود، بهویژه اگر آن مال طلا و نقره باشد. اما اگر مال کمارزش یا مالی باشد که نتوان به آن راحتی داد، در این صورت باید به آنها با زبان خوش سخن گفته شود و وعدههای نیکو داده شود. این نظرات با آیهای دیگر که تأکید میکند «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ» نیز همخوانی دارد.
قومی گفتند از مفسّران که: آیت منسوخ است، و گفتند: این در وصیّت بود پیش از نزول آیت مواریث، و فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ امر حتم و ایجابست و أُولُوا الْقُرْبی جمله خویشاونداناند و معنی قسمت وصیّت است. و رضخ بیک قول هم خویشاوندان راست و هم درویشان و هم یتیمان را و بدیگر قول رضخ خویشان را است علی الخصوص و قول معروف یتیمان و درویشان را. حکم این آیت برین موجب پیش از نزول آیت مواریث بود، پس چون آیت مواریث فرو آمد، این آیت منسوخ شد و کار وصیّت از آن پس بگشت.
هوش مصنوعی: گروهی از مفسران بر این باورند که این آیه منسوخ شده است و معتقدند که موضوع آن مربوط به وصیت قبل از نزول آیه مربوط به ارث است. آنها تأکید میکنند که دستور «فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ» الزامآور است و «أُولُوا الْقُرْبی» به خویشاوندان اشاره دارد و این به معنای بخشی از وصیت است. همچنین، برخی بر این باورند که این وصیت شامل خویشاوندان، درویشان و یتیمان میشود، در حالی که دیگران معتقدند که این سفارش بهویژه در مورد خویشاوندان است. حکم این آیه به وضعیت پیش از نزول آیه ارث اشاره دارد و پس از آن که آیه ارث نازل شد، این آیه دیگر اعتبار نداشت و موضوع وصیت تغییر کرد.
وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا الآیة... گفتهاند: این در شأن کسی است که ببالین بیمار رسد و آن بیمار وصیت میکند یا وی آن بیمار را بوصیت میفرماید، میگوید: کسی که فرزند دارد ضعیف، از کوچکی یا از معتوهی یا از زمانت یا عاهتی در تن، و میترسد که پس مرگ وی ضایع ماند، و دوست میدارد که آن فرزند را از وی نوایی ماند پس مرگ وی، و میترسد از آن فرزند که ضایع ماند و بینوا، وی را گوی که: چون ببالین کسی رسی که از وی موارثان ضعیف ماند و مال اندک، در وصیت که میکند، وی را از افراط با اقتصاد آر، و اگر وی را بوصیت فرمایی، باقتصاد فرمایو از افراط فرود آر. و درست است خبر که سعد بن ابی وقاص، مصطفی (ص) را گفت: که از من یک دختر میماند و مال فراوان، وصیت کنم بمال خویش همه؟ گفت: نه.
هوش مصنوعی: این متن به نگرانی افرادی پرداخته میشود که ممکن است پس از مرگ خود درباره سرنوشت فرزندانشان که ضعیف و نیازمند هستند، نگران باشند. این افراد به اهمیت وصیت کردن و چگونگی مدیریت داراییهای خود در وصیتنامه تاکید دارند. اگر کسی بیماری به بالینش برسد که فرزندی ضعیف دارد و نگران است که فرزندش پس از مرگ او بیسرپرست و بینوا بماند، باید در وصیتهای خود با احتیاط عمل کند و از افراط بپرهیزد. همچنین نقل قولی از سعد بن ابی وقاص آورده شده که در آن از پیامبر (ص) میپرسد آیا میتواند تمامی داراییاش را برای دخترش وصیت کند که پیامبر به او پاسخ میدهد که این کار درست نیست.
گفت: دو بهر؟ گفت: نیمه ای؟ گفت: نه، گفت: سیکی؟ گفت: سیکی، و سیکی هم بسیار است، و اختیار احمد حنبل در وصیت چهار یک است از بهر این حدیث که گفت: «و الثلث کثیر».
هوش مصنوعی: گفت: دو قسمت؟ گفت: یک نیمه؟ گفت: نه، گفت: یک قسمت؟ گفت: یک قسمت، و یک قسمت هم زیاد است، و نظر احمد حنبل درباره وصیت، یک چهارم است به خاطر این حدیث که میگوید: «و یک سوم زیاد است».