گنجور

۱۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة اظهار عزّت قرآن است، و نشر بساط توقیر کلام خدای جهانست، کلامی که دلهای عارفان را شفا است، اسرار آشنایان را ضیا است، جانهای دوستان را غذا است، درد درماندگان را درمان و دواست، کلامی که سناء الهیّت مطلع قدم اوست، قرآنی که بتیسیر ربوبیّت تنزّل اوست، یادگاری که قبّه حفظ حق مأمن اوست، کلامی که جانها را تذکرت است، و دلها را عدّتست، امروز وسیلت، و فردا را ذخیرتست. مصطفی (ص) گفت: «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار»، اگر چنان بودی که این قرآن در پوستی نهاده بودی، آن را فردا بنسوختندی. پس چون در دل بنده مؤمن یابند با معرفت ایمان، هم اولی‌تر که نسوزند. امّا کسی باید که بقرآن راه جوید، تا قرآن او را بر راه دارد، که قرآن راه جویان را راهست، و یار خواهان را یار است، مؤمن که راه میجوید، او را میراند بزمام حق، در راه صدق، و رسن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات، وادی بوادی، منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ، و بیگانه که راه جوی و بارخواه نیست، لا جرم قرآن او را روشنایی و راه نیست، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.

محمد بن اسحاق گفت: در خواب نمودند مرا که قیامت برخاسته بود، و حق‌را دیدم در خواب جلّ جلاله که مرا گفتی: ما تقول فی القرآن؟ گفتم: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: ترا که گفت که کلام منست؟ گفتم: که احمد بن حنبل.

ربّ العزّة گفت که: الحمد للَّه. پس احمد را بخواند و با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟ احمد گفت: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: از کجا دانستی که کلام منست؟ احمد دو و رق از هم باز کرد، در یک و رق نبشته بود: شعبه، و در یک و رق عطا عن ابن عباس، شعبه را خواند، و با وی همان گفت، و همان جواب داد، و گفت: شنیدم از عطا بن ابی رباح از ابن عباس، گفت: عطا را نخواندند اما ابن عباس را خواندند، و حق با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟ فقال: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: از کجا می‌گویی؟ گفت: اخبرنا محمد رسول اللَّه، رسول خدا محمد ما را خبر کرد. رسول را بخواندند، و ربّ العزّة با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟

گفت: اخبرنا جبرئیل عنک. آن گه گفت ربّ العزّة: «صدقت و صدقوا».

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ابو عثمان مغربی گفت: تدبّر سه قسم است: یکی اندیشه کردن در نفس خود و حال خود، آن را تدبّر موعظه گویند. دوم اندیشه کردن در...، آن را تدبّر... گویند. سه دیگر اندیشه کردن در قرآن، آن را تدبّر حقیقت و مکاشفه گویند. اوّل صفت عامّه مسلمانان است، دوم صفت زاهدان است، سوم صفت عارفان است. ایشان را دیده مکاشفه دهند، تا هر حجاب که بود میان دل ایشان و میان حق برداشته شود. همه آرزوهاشان نقد شود. آب مشاهدت شان در جوی ملاطفت روان شود. دل از ذکر پر، و زبان خاموش! سر از نظر پر، و خود را فراموش! وقار فریشتگان دیده، و ثبات ربّانیان یافته، و بسکینه صدّیقان در رسیده و مرد تا اینجا نرسد نشاید او را در بحر جلال قرآن شدن، و استنباط جواهر مکنون آن کردن، لا بل که هر ساعتی و هر لحظه‌ای بریدی از هیبت و بی‌نیازی قرآن دست رد بسینه وی باز نهد، که این علم سرّ حقّست، و این مردان صاحب اسرار. پاسبان را با راز ملک چه کار! اگر از ایشانی، دوست را وفاداری بر دل نگار، و اگر نه از ایشانی، ترا با رفتن با دوستان چه کار؟!

رو گرد سرا پرده اسرار مگرد
کوشش چه کنی که نیستی مرد نبرد

و اگر بتعریف ازلی و توفیق ربّانی بنده بآن مقام رسد که جلال عزّت قرآن او را بخود راه دهد، و اسرار لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ پرده غموض از روی اشکال فرو گشاید، پس اگر استنباط کند او را رسد که مصطفی (ص) او را دستوری داده، و فتوی کرده که: «انّ من العلم کهیئة المکنون، لا یعرفه الّا العلماء باللَّه، فاذا نطقوا به لم ینکره الّا اهل العزّة باللَّه».

۱۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة التدبّر فی اللّغة النّظر فی ادبار الامور. تدبّر آنست که در آخر کارها نظر کنی، تا اوّل و آخر آن بهم سازی و راست کنی. ربّ العالمین میگوید درین آیت که: چرا نشنوند منافقان این قرآن را؟! و چرا در آن تفکّر و تأمّل نکنند؟! و در اوّل و آخر آن ننگرند؟! تا بدانند که آیات آن براستی و درستی و پاکی همه بیکدیگر ماند، و یکدیگر را تصدیق میکند، در آن تناقض و تفاوت نه، و اگر جهانیان همه بهم آیند، و عقلها و علمها همه درهم پیوندند، تا مثل آن بیارند، نتوانند، و عاجز شوند، چنان که ربّ العزّة گفت: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ الآیة. مجاهد گفت: معنی آنست که چرا نیندیشند درین قرآن تا بدانند که مخلوق نیست، و بسخن مخلوق مانده نیست؟! مصطفی (ص) گفت: «فضل کلام اللَّه علی غیره کفضل اللَّه علی خلقه».۱۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِذا حُیِّیتُمْ و هر گه که شما را بنوازند، بِتَحِیَّةٍ بنواختی، فَحَیُّوا باز نوازید آن نوازنده را، بِأَحْسَنَ مِنْها بنواختی نیکوتر از آن، أَوْ رُدُّوها یا آن نواخت او را راست هم چنان باز دهید، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ حَسِیباً (۸۶) اللَّه بر همه چیز گوشوان است، و هر کاری را بسنده.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة اظهار عزّت قرآن است، و نشر بساط توقیر کلام خدای جهانست، کلامی که دلهای عارفان را شفا است، اسرار آشنایان را ضیا است، جانهای دوستان را غذا است، درد درماندگان را درمان و دواست، کلامی که سناء الهیّت مطلع قدم اوست، قرآنی که بتیسیر ربوبیّت تنزّل اوست، یادگاری که قبّه حفظ حق مأمن اوست، کلامی که جانها را تذکرت است، و دلها را عدّتست، امروز وسیلت، و فردا را ذخیرتست. مصطفی (ص) گفت: «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار»، اگر چنان بودی که این قرآن در پوستی نهاده بودی، آن را فردا بنسوختندی. پس چون در دل بنده مؤمن یابند با معرفت ایمان، هم اولی‌تر که نسوزند. امّا کسی باید که بقرآن راه جوید، تا قرآن او را بر راه دارد، که قرآن راه جویان را راهست، و یار خواهان را یار است، مؤمن که راه میجوید، او را میراند بزمام حق، در راه صدق، و رسن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات، وادی بوادی، منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ، و بیگانه که راه جوی و بارخواه نیست، لا جرم قرآن او را روشنایی و راه نیست، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که می‌گوید آیا در قرآن تأمل نمی‌کنند، نشان‌دهنده عظمت قرآن و احترام به کلام خداوند است. این کلام برای دل‌های عارفان شفا می‌آورد، برای آشنایان نور و برای جان‌های دوستان تغذیه‌ای روحانی است. همچنین، درد و درمان را به درماندگان عطا می‌کند. قرآن، کلامی است که نور الهی بر آن تابیده و یادگاری از محافظت حق است. این کلام، تذکری برای جان‌ها و آماده‌سازی برای دل‌هاست؛ وسیله‌ای در حال حاضر و ذخیره‌ای برای آینده. پیامبر اسلام فرموده است که اگر قرآن در پوستی هم قرار می‌داشت، آتش آن را نمی‌سوزاند. اگر کسی در دلش ایمان و معرفت داشته باشد، قرآن او را نمی‌سوزاند. اما برای بهره‌مندی از قرآن، باید در جستجوی آن بود تا قرآن فرد را در مسیر خود هدایت کند. قرآن، راهی برای جویندگان حقیقت و یاری برخواهان است. مؤمنی که در پی حقیقت است، با دستگیری قرآنی در مسیر راست قدم برمی‌دارد و به سرمنزل مقصود و حقیقت نزدیک می‌شود. اما برای بی‌خبران از راه و حقیقت، قرآن نوری نمی‌افزاید و تنها بر ستمگران افزون کرده و باعث زیان آن‌ها می‌شود.
محمد بن اسحاق گفت: در خواب نمودند مرا که قیامت برخاسته بود، و حق‌را دیدم در خواب جلّ جلاله که مرا گفتی: ما تقول فی القرآن؟ گفتم: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: ترا که گفت که کلام منست؟ گفتم: که احمد بن حنبل.
هوش مصنوعی: محمد بن اسحاق می‌گوید: در خواب دیدم که روز قیامت برپا شده است و خداوند عظمت‌اش را به من نشان داد. او از من سوال کرد: نظر تو درباره قرآن چیست؟ من پاسخ دادم: این کلام توست ای پروردگار عالم. خداوند پرسید: چه کسی به تو گفته که این کلام من است؟ من گفتم: احمد بن حنبل.
ربّ العزّة گفت که: الحمد للَّه. پس احمد را بخواند و با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟ احمد گفت: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: از کجا دانستی که کلام منست؟ احمد دو و رق از هم باز کرد، در یک و رق نبشته بود: شعبه، و در یک و رق عطا عن ابن عباس، شعبه را خواند، و با وی همان گفت، و همان جواب داد، و گفت: شنیدم از عطا بن ابی رباح از ابن عباس، گفت: عطا را نخواندند اما ابن عباس را خواندند، و حق با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟ فقال: کلامک یا ربّ العالمین. گفت: از کجا می‌گویی؟ گفت: اخبرنا محمد رسول اللَّه، رسول خدا محمد ما را خبر کرد. رسول را بخواندند، و ربّ العزّة با وی گفت: ما تقول فی القرآن؟
هوش مصنوعی: خدای عزت فرمود: خدا را شکر. سپس احمد را فراخواند و از او پرسید: در مورد قرآن چه می‌گویی؟ احمد پاسخ داد: این کلام توست، ای پروردگار جهانیان. خدا پرسید: از کجا دانستی که این کلام من است؟ احمد دو ورق را باز کرد، در یکی از آنها نوشته بود: شعبه و در دیگری نوشته شده بود: عطا از ابن عباس. احمد عباراتی را خواند و همانند قبل پاسخ داد. او افزود: از عطا بن ابی رباح از ابن عباس شنیدم که گفت: عطا را نخواندند اما ابن عباس را فراخواندند. سپس خدا دوباره پرسید: در مورد قرآن چه می‌گویی؟ و احمد همان پاسخ را تکرار کرد: این کلام توست، ای پروردگار جهانیان. خدا پرسید: از کجا این را می‌گویی؟ احمد پاسخ داد: محمد، رسول خدا، ما را خبر داد. سپس رسول خدا را فراخواندند و خدای عزت از او نیز پرسید: در مورد قرآن چه می‌گویی؟
گفت: اخبرنا جبرئیل عنک. آن گه گفت ربّ العزّة: «صدقت و صدقوا».
هوش مصنوعی: او گفت: جبرئیل درباره تو به ما خبر داد. سپس خداوند بلندمرتبه فرمود: «تو راست گفتی و آنها هم راست گفتند».
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ابو عثمان مغربی گفت: تدبّر سه قسم است: یکی اندیشه کردن در نفس خود و حال خود، آن را تدبّر موعظه گویند. دوم اندیشه کردن در...، آن را تدبّر... گویند. سه دیگر اندیشه کردن در قرآن، آن را تدبّر حقیقت و مکاشفه گویند. اوّل صفت عامّه مسلمانان است، دوم صفت زاهدان است، سوم صفت عارفان است. ایشان را دیده مکاشفه دهند، تا هر حجاب که بود میان دل ایشان و میان حق برداشته شود. همه آرزوهاشان نقد شود. آب مشاهدت شان در جوی ملاطفت روان شود. دل از ذکر پر، و زبان خاموش! سر از نظر پر، و خود را فراموش! وقار فریشتگان دیده، و ثبات ربّانیان یافته، و بسکینه صدّیقان در رسیده و مرد تا اینجا نرسد نشاید او را در بحر جلال قرآن شدن، و استنباط جواهر مکنون آن کردن، لا بل که هر ساعتی و هر لحظه‌ای بریدی از هیبت و بی‌نیازی قرآن دست رد بسینه وی باز نهد، که این علم سرّ حقّست، و این مردان صاحب اسرار. پاسبان را با راز ملک چه کار! اگر از ایشانی، دوست را وفاداری بر دل نگار، و اگر نه از ایشانی، ترا با رفتن با دوستان چه کار؟!
هوش مصنوعی: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ ابو عثمان مغربی می‌گوید: تدبر سه نوع است: اول، تأمل در نفس و وضعیت خود که به آن تدبر موعظه می‌گویند. دوم، تأمل در... که آن را تدبر... می‌نامند. سوم، تأمل در قرآن که به آن تدبر حقیقت و مکاشفه گفته می‌شود. نوع اول ویژگی عمومی مسلمانان است، نوع دوم ویژگی زاهدان و سوم ویژگی عارفان است. عارفان درک‌های ویژه‌ای دارند و حجاب‌های میان دل آنها و حق برطرف می‌شود. آرزوهایشان برآورده می‌شود و مشاهدات عمیق‌تری را تجربه می‌کنند. دلشان پر از ذکر و زبانشان خاموش می‌شود؛ تنها با دیدگاه‌های پر از معانی عمیق و فراموشی از خود مواجه‌اند. وقار فرشتگان را احساس می‌کنند و ثبات ربانیان را می‌یابند. کسانی که به این مقام نرسند نمی‌توانند در دریای جلال قرآن غرق شوند و گوهرهای پنهان آن را استخراج کنند. در غیر این صورت، هر لحظه رد شدن از عظمت و نیازی قرآن بر قلبشان سنگینی می‌کند، زیرا این علم اسرار حق است و این مردان دارای اسرار ویژه‌اند. چه ارتباطی دارد پاسبان با رازهای ملک؟ اگر از این افراد نیستی، ارتباطت با دوستان به چه معنا است؟
رو گرد سرا پرده اسرار مگرد
کوشش چه کنی که نیستی مرد نبرد
هوش مصنوعی: از جستجو در پرده اسرار دوری کن، زیرا هر چه تلاش کنی، در نهایت نمی‌توانی با حوادث نبرد کنی.
و اگر بتعریف ازلی و توفیق ربّانی بنده بآن مقام رسد که جلال عزّت قرآن او را بخود راه دهد، و اسرار لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ پرده غموض از روی اشکال فرو گشاید، پس اگر استنباط کند او را رسد که مصطفی (ص) او را دستوری داده، و فتوی کرده که: «انّ من العلم کهیئة المکنون، لا یعرفه الّا العلماء باللَّه، فاذا نطقوا به لم ینکره الّا اهل العزّة باللَّه».
هوش مصنوعی: اگر با تعبیری ازلی و کمک الهی، فرد به مقامی برسد که عظمت قرآن به او اجازه ورود دهد و رازهایی که دانشمندان از آن بهره‌مند می‌شوند را روشن کند، آنگاه اگر او به استنباطی درست دست یابد، متوجه خواهد شد که پیامبر (ص) به او دستوری داده و فتوی داده که: «از علم، چیزی همانند چیزهای پنهان وجود دارد که جز عالمین به خدا آن را نمی‌شناسند و هنگامی که آنان درباره آن صحبت کنند، تنها اهل عزت به خدا آن را انکار خواهند کرد».