گنجور

۱۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة التدبّر فی اللّغة النّظر فی ادبار الامور. تدبّر آنست که در آخر کارها نظر کنی، تا اوّل و آخر آن بهم سازی و راست کنی. ربّ العالمین میگوید درین آیت که: چرا نشنوند منافقان این قرآن را؟! و چرا در آن تفکّر و تأمّل نکنند؟! و در اوّل و آخر آن ننگرند؟! تا بدانند که آیات آن براستی و درستی و پاکی همه بیکدیگر ماند، و یکدیگر را تصدیق میکند، در آن تناقض و تفاوت نه، و اگر جهانیان همه بهم آیند، و عقلها و علمها همه درهم پیوندند، تا مثل آن بیارند، نتوانند، و عاجز شوند، چنان که ربّ العزّة گفت: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ الآیة. مجاهد گفت: معنی آنست که چرا نیندیشند درین قرآن تا بدانند که مخلوق نیست، و بسخن مخلوق مانده نیست؟! مصطفی (ص) گفت: «فضل کلام اللَّه علی غیره کفضل اللَّه علی خلقه».

و روی انّه قال: «انّ فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل اللَّه علی خلقه، و ذلک انّه منه».

عمران بن حصین گفت: عبد اللَّه مسعود را دیدم در کوفه، گفتم: یا عبد الرحمن! از علم تورات بنزدیک تو چیز هست؟ گفت: نعم، انّ اوّل ما انزل اللَّه علی موسی فی التوریة: لا اله الّا اللَّه، محمد رسول اللَّه، القرآن کلام اللَّه. وکیع بن الجراح گفت امام اهل سنّت: من زعم انّ القرآن مخلوق فقد زعم انّ القرآن محدث، و من زعم انّ القرآن محدث، فقد کفره. اسماعیل بن ابی اویس گفت: القرآن کلام اللَّه، و من اللَّه، و علم اللَّه، لیس بمخلوق، و من قال هو مخلوق فهو کافر، و من قال القرآن کلام اللَّه لا ادری مخلوق هو أم غیر مخلوق، فهو کافر، و من قال لفظی بالقرآن مخلوق فهو کافر. روایت کنند از احمد بن حنبل که جهمیان همین سه فرقت‌اند: قومی که گفتند: قرآن مخلوقست اینان را جهمی مطلق گویند، و قومی که گفتند: ندانیم که مخلوقست یا نه مخلوقست، اینان را واقفه گویند، و شکاک نیز گویند، و قومی که گفتند: لفظ ما بقرآن مخلوقست، اینان را لفظیه گویند، و هر سه متقارب‌اند، و در کفر و بدعت یکسان. و احمد بن حنبل و یحیی بن منصور گفتند: اللّفظیّة شر من الجهمیّة، لأنّ قولهم و کفرهم اغمض. فرقتی دیگراند ازین جهمیان که میگویند: کلام از متکلّم جدا نیست، و در زمین از آن چیز نیست. و قرآن و سنّت.

ایشان را دروغ زن میکنند. ربّ العالمین گفت: وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا. جای دیگر گفت: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، و جای دیگر گفت: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ، و مصطفی (ص) گفت: «لیسرینّ لیلة علی القرآن فلا یبقی فی المصاحف و الصّدور منه شی‌ء»، و قال (ص): «لا یقرأ الحائض و لا الجنب شیئا من القرآن».

درین آیت و اخبار دلالت روشن است که قرآن بحقیقت در زمین موجود است. و در جمله سخن اهل سنت و معتقد ایشان در قرآن آنست که قرآن از حق بیامد، چنان که مصطفی (ص) گفت: «منه بدأ و الیه یعود، منه خرج و الیه یعود».

کلام اوست جلّ جلاله، و علم اوست، و صفت اوست، بحقیقت در زمین موجود است، متّصل باو، قائم باو، نه جدا ازو، هر جا که یابند، بر زبان خوانند، و در گوش شنونده، و در دل دانند، و در لوح نبشته، قائم است بحرف و صوت، یک حرف از آن مخلوق نه، جبرئیل از خدا گرفت و مصطفی (ص) از جبرئیل. گرفت، و امّت از مصطفی (ص) گرفتند، و قرآن خود یکی است، و آن عین کلام حق است، نه عبارت از آنست، چنان که مبتدعان گویند و نه لفظ خواننده بآن مخلوقست، چنان که جهمیان گویند. و نه خود قرآن، که همه کتابهای خدا که به پیغامبران فرو فرستاد، تورات در دل جهودان نه مخلوق، و انجیل در دل ترسایان نه مخلوق، و زبور در دل صابئان نه مخلوق، همچنین نامهای خدا هیچ از آن نه مخلوق. اینست عقیده مسلمانان، و طریقت مؤمنان، و سخن اهل سنّت و جماعت. هر که برین نیست او را در دین هیچ بوی نیست، و بر راه راست نیست، و این هدایت جز از حق نیست، و بدست بنده هیچ چیز نیست.

مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً، وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً این اختلاف مردمان است در قرآن، که هیچ وجه نیست از وجوه علم در قرآن مگر که خلق در آن مختلف اند، بلکه این اختلاف که در قرآن نیست اختلاف قرآن در خویشتن است، و این اختلاف تعارض است و تناقض. چنان که سخنی باشد ناهامتا و ناهموار، و یکدیگر را مضادّ. چنان که گفت: إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ای قول غیر مستقیم. اختلاف در قول آنست که سخنی در جایی خاص بود، و در جای دیگر همان سخن عام بود. چیزی جایی منفی بود، و جای دیگر مثبت، و در قرآن این چنین اختلاف نیست. قرآن همه راست است و پاک است و خوش است و نیکو، در نظم متّسق، و در رسم متناسب، و در معنی مطّرد. مصطفی (ص) گفت: «القرآن افضل من دون اللَّه، فمن وقّر القرآن فقد وقّر اللَّه، و من لم یوقّر القرآن فقد استخفّ بحقّ اللَّه. حرمة القرآن عند اللَّه‌کحرمة الوالد علی ولده. حملة القرآن هم المحفوفون برحمة اللَّه، الملبسون نور اللَّه، المعلّمون کلام اللَّه، فمن والاهم فقد والی اللَّه، و من عاداهم فقد عادی اللَّه. یقول اللَّه تعالی: یا حملة القرآن! استجیبوا للَّه بتوقیر کتابه، یزدکم حبّا و یحببکم الی عباده.

یدفع عن مستمع القرآن بلوی الدّنیا، و یدفع عن تالی القرآن شرّ الآخرة، و لتالی آیة من کتاب اللَّه افضل ممّا تحت العرش الی اسفل النّجوم، و انّ فی کتاب اللَّه لسورة یدعی صاحبها الشّریف عند اللَّه، تشفع لصاحبها یوم القیامة باکثر من ربیعة و مضر»، قال رسول اللَّه (ص): هی سورة یس.

وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ای: حدیث فیه أمن او هزیمة، أَذاعُوا بِهِ افشوه. ذاع: فشا، و اذاع: افشی. این آیت در شأن منافقی آمد که رسول خدا (ص) در نهانی سخنی گفته بود در سگالش بیرون شدن غزا را بروزی از روزها، و می‌خواست که ناگاه بسر دشمن رسد. آن منافق که آن سگالش شنفته بود، آشکارا کرد، و باز گفت. أَذاعُوا بِهِ سخن اینجا سپری شد.

وَ لَوْ رَدُّوهُ متدبّران‌اند در قرآن. میگوید: اگر چیزی برایشان پوشیده شود، چنان که بنزدیک ایشان باختلاف ماند، آن را بکتاب خدا برندید، و با رسول وی و با اولی الأمر. گفته‌اند: اولی الأمر ابو بکر است و عمر و عثمان و علی، و گفته‌اند: امیران‌اند که بر لشکرها گماشته بودند، و گفته‌اند: فقهاء دین‌اند و علماء اسلام، که راسخان‌اند در علم، خطا و صواب شناسند، و مواضع شکر و صبر دانند، و بمکاید حرب راه برند.

لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ استنباط استخراج است، میگوید که: مستنبطان علم از میان ایشان بدانندید. آن گه گفت در آخر آیت: «إِلَّا قَلِیلًا»

یعنی: لعلمه الّذین یستنبطونه منهم الّا قلیلا. یعنی مستنبطان تأویل بجای آورندید آن را که بر ایشان پیچیده و پوشیده مانده، مگر اندکی. تأویل آن جز اللَّه کس نداند، از مبهمات قرآن چون حروف هجا در اوائل سور. معنی دیگر، گفته‌اند: «لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» آن منافقان که تتبّع اسرار از رسول (ص) کردند، و سرّ وی آشکارا کردند، اگر خود را از آن حدیث باز داشتندید، تا آن گه که از رسول خدا گرفتندید، یا از اولی الامر، بدانستندید از رسول خدا و از اولی الامر که آشکارا میباید کرد، یا نمی‌باید کرد، و آنچه حق بود ایشان را معلوم گشتید.

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فضل خدا اینجا اسلام است، و رحمت قرآن است، اگر نه اسلام و قرآن بودی شما بر پی دیو ایستادید. إِلَّا قَلِیلًا مگر اندکی که اسلام و قرآن در نیافتند، و بی‌کتاب و بی‌رسول خود راه یافتند، و عبادت بتان بگذاشتند چون زید بن عمرو بن نفیل و ورقة بن نوفل، و طلاب دین که پیش از مبعث رسول (ص) بودند. و روا باشد که إِلَّا قَلِیلًا استثناء از لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ نهند. میگوید: بر پی دیو رفتید، مگر اندکی که بر پی دیو نرفتند، و ایشان صحابه رسول خدااند در میان خلق. قولی دیگر آنست که الّا قلیلا متّصل است بآنچه گفت: لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ، و بیان این وجه از پیش رفت.

قوله: فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ این «فا» در اوّل آیت جواب آنست که گفت: وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً... فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.

و گفته‌اند متّصل است بآن آیت دیگر: وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. کلبی گفت: سبب نزول این آیت آن بود که بعد از وقعت احد رسول خدا (ص) با ابو سفیان‌وعده کرد که بموسم بدر صغری با هم آیند، و قتال کنند. چون وقت آن میعاد بود رسول (ص) ایشان را گفت تا بجهاد شویم، و بسر وعده که داده‌ایم باز رویم. بعضی را از ایشان کراهیت آمد، و دشخوار گشت برایشان. ربّ العالمین در آن حال این آیت فرستاد: فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ای محمد! تو بیرون شو و جهاد کن. لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ که این جز بر نفس تو ننهاده‌اند. این نه بر آن معنی است که دیگران بقتال مأمور نه‌اند، یعنی که ترا الزام نمی‌کنند فعل دیگران، و ترا بآن مؤاخذت نیست. فعل تو است که تو را الزام میکنند، و ترا بآن مؤاخذت است. و قیل: لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ ای الّا فعل نفسک، علی معنی انّه لا ضرر علیک فی فعل غیرک.

فلا تهتمّ بتخلّف من تخلّف عن الجهاد. ربّ العزّة وی را بجهاد فرمود، گرچه تنها بود، بی‌حشم و بی‌سپاه، از بهر آنکه وی را ضمان کرده بود بنصرت. ابو بکر هم از اینجا گفت در قتال اهل ردّت: لو خالفتنی یمینی لجاهدتها بشمالی.

وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ میگوید: مؤمنانرا بر جهاددار، و از ثواب جهاد ایشان را سخن گوی، و بزرگی وبال از پیش دشمن گریختن ایشان را باز نمای.

مصطفی (ص) بر وفق این فرمان برفت، و مؤمنانرا از ثواب جهاد خبر داد، و گفت: جاهدوا فی اللَّه القریب و البعید، فی الحضر و السّفر، فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّة، و انّه ینجی صاحبه من الهمّ و الغمّ»، و قال (ص): «رباط یوم فی سبیل اللَّه خیر من قیام شهر و صیامه، و من مات مرابطا فی سبیل اللَّه کان له اجر مجاهد الی یوم القیامة»

و قال (ص): «من غزا غزوة فی سبیل اللَّه ثمّ استشهد فیها حرّم اللَّه جسده علی النّار، و ادخله الجنّة بلا حساب و لا عذاب، و یشفع فی اربعین انسانا، کلّهم ممّن وجب له النّار». ثمّ قال: «و الّذی نفسی بیده، الغزوة فی سبیل اللَّه افضل عند اللَّه من الدّنیا و ما فیها، انّ اللَّه اشتری من المؤمنین الآیة».

«عسی اللَّه» عسی اینجا نه تشکّک است از اللَّه، یا در علم وی تردّد، و نه بمعنی رجاء در نعمت وی، امّا خواست که امید آدمی بنبرد از نصرت و ظفر بر دشمن، امید در وی افکند تا بر امید کار کند، که آدمی بر نومیدی کار نکند، هم چنان که موسی و هارون را گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی‌، موسی و هارون را گفت: که با فرعون سخن نرم گوئید، تا مگر پند پذیرد، و حق دریابد. این «لعلّ» نه تشکّک است از اللَّه، و نه تردّد است در علم وی، که امید است که در موسی و هارون افکند، تا رنج توانند کشید بر آن امید.

أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا دو موقع است این را: یکی آنکه آن غزا که این تحریض آن را آمده، بأس آن دشمنان در آن غزا از مسلمانان بازداشت، و دیگر آنست که عیسی (ع) بزمین آید، و دجال و سپاه وی را بکشد، و حرب اوزار خویش بنهد، آن وقت است که بأس کفّار از سر مؤمنان بازداشته آید. و نیز گفته‌اند: مراد باین جهودانند و ترسایان، که ربّ العزّة بأس ایشان از مؤمنان باز داشت، تا بترک محاربت بگفتند، و بخواری و فروتنی جزیت در پذیرفتند.

وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا تنکیل نامی است بازداشتن را، یعنی که من بازدارنده‌ترم دشمن را از مؤمنان، از آنچه آدمیان دشمنان را از خود، از «نکل» گرفته‌اند، و نکل بند است بر پای، و هم از آنست: إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالًا وَ جَحِیماً.

میگوید: نزدیک ما پایهای دوزخیان را بندها است، و نکال هم از آن گرفته‌اند: فَجَعَلْناها نَکالًا. و نکول هم ازین گرفته‌اند، که کسی باز نشیند از پیش قاضی از سوگند خوردن، یا از گواهی دادن، هم چنان که پای بسته باز نشیند از رفتن، و باز ماند.

مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها میگوید: هر که شفاعت نیکو کند، وی را از مزد آن بهره ایست، آن عفو کننده را مزد است، و این شفاعت کننده را بهره‌ایست. و شفاعت نیکو آنست که رسول (ص) گفت: «من یشفع الی ذی سلطان فی فکاک رقبة، او تیسیر عسیر ثبّت اللَّه قدمه علی الصراط یوم تدحض علیه الأقدام».

میگوید: هر کس که شفاعت کند ضعیفی را بخداوند ملکی، اللَّه تعالی قدم او بر صراط نگه دارد، آن روز که قدمها از صراط در گردد، و بلرزد. و خبر دیگری است از مصطفی (ص) که گفت: «اشفعوا توجروا، و یقضی اللَّه علی لسان نبیّه ما شاء».

بمن یکدیگر را شفیع باشید، تا مزد یابید، و اللَّه خود بر زبان رسول خویش از اجابت و اباء آن راند که خود خواهد.

وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها و هر که شفاعت بد کند وی راست از وبال آن بهره‌ای شفاعت بد. آنست که رسول خدا گفت: من حالت شفاعته دون حدّ من حدود اللَّه فقد ضادّ اللَّه فی ملکه»،معنی آنست که هر که شفاعت وی حدّی از جانی باز دارد که نزدیک سلطان جنایت او درست شده بود، و حدّ بروی واجب شده، این شفیع با خدای عزّ و جلّ در پادشاهی او برابری جست. و گفته‌اند: شفاعت نیکو آنست که از بهر مردم سخن نیکو گوید، و در اصلاح ذات البین بکوشد، و شفاعت بد آنست که در مردمان سخن بد گوید، و میان ایشان سخن چینی کند، تا ایشان را درهم افکند. و گفته‌اند: شفاعت نیکو و شفاعت بد درین آیت آنست که مصطفی (ص) گفت: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و أجر من عمل بها، من غیر ان ینتقص من اجورهم شی‌ء، و من سنّ سنّة سیّئة فله وزرها و وزر من عمل بها من غیر ان ینتقص من اوزارهم شی‌ء».

وَ کانَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مُقِیتاً ای: مقتدرا، مجازیا بالحسنة و السّیّئة.

یقال: اقات علی الشّی‌ء اذا اقتدر علیه، و قیل: المقیت هو الشّاهد للشی‌ء و الحافظ له، من قتّ فلانا اقوته: ای اعطیته قوّة و حفظته به. وفی الخبر: «کفی بالمرء اثما ان یضیع من یقوت»، و یروی: من یقیت. فالقوت ما به استقلال النّفس، و یکون قواما لها، و سبب بقائها.

۱۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ در نیندیشند درین قرآن ؟ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ و اگر این قرآن از نزدیک جز از اللَّه بودی، لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً (۸۲) درین قرآن اختلافهای فراوان یافتندید.۱۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة اظهار عزّت قرآن است، و نشر بساط توقیر کلام خدای جهانست، کلامی که دلهای عارفان را شفا است، اسرار آشنایان را ضیا است، جانهای دوستان را غذا است، درد درماندگان را درمان و دواست، کلامی که سناء الهیّت مطلع قدم اوست، قرآنی که بتیسیر ربوبیّت تنزّل اوست، یادگاری که قبّه حفظ حق مأمن اوست، کلامی که جانها را تذکرت است، و دلها را عدّتست، امروز وسیلت، و فردا را ذخیرتست. مصطفی (ص) گفت: «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار»، اگر چنان بودی که این قرآن در پوستی نهاده بودی، آن را فردا بنسوختندی. پس چون در دل بنده مؤمن یابند با معرفت ایمان، هم اولی‌تر که نسوزند. امّا کسی باید که بقرآن راه جوید، تا قرآن او را بر راه دارد، که قرآن راه جویان را راهست، و یار خواهان را یار است، مؤمن که راه میجوید، او را میراند بزمام حق، در راه صدق، و رسن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات، وادی بوادی، منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ، و بیگانه که راه جوی و بارخواه نیست، لا جرم قرآن او را روشنایی و راه نیست، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة التدبّر فی اللّغة النّظر فی ادبار الامور. تدبّر آنست که در آخر کارها نظر کنی، تا اوّل و آخر آن بهم سازی و راست کنی. ربّ العالمین میگوید درین آیت که: چرا نشنوند منافقان این قرآن را؟! و چرا در آن تفکّر و تأمّل نکنند؟! و در اوّل و آخر آن ننگرند؟! تا بدانند که آیات آن براستی و درستی و پاکی همه بیکدیگر ماند، و یکدیگر را تصدیق میکند، در آن تناقض و تفاوت نه، و اگر جهانیان همه بهم آیند، و عقلها و علمها همه درهم پیوندند، تا مثل آن بیارند، نتوانند، و عاجز شوند، چنان که ربّ العزّة گفت: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ الآیة. مجاهد گفت: معنی آنست که چرا نیندیشند درین قرآن تا بدانند که مخلوق نیست، و بسخن مخلوق مانده نیست؟! مصطفی (ص) گفت: «فضل کلام اللَّه علی غیره کفضل اللَّه علی خلقه».
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند از مردم می‌پرسد که چرا منافقان به قرآن گوش نمی‌دهند و چرا در آن فکر و تأمل نمی‌کنند؟ تدبّر به معنای بررسی عمیق و دقیق است؛ یعنی باید انسان به انتها و آغاز یک امر نگاه کند تا بتواند آن را به درستی درک کند. خداوند می‌خواهد که مردم با تفکر در آیات قرآن، بفهمند که این آیات به یکدیگر مرتبط و از نظر صحیح و پاکیزگی هماهنگ هستند و در آنها هیچ تناقضی وجود ندارد. حتی اگر تمامی انسان‌ها و جنیان جمع شوند تا چیزی شبیه به قرآن بیاورند، قادر نخواهند بود و شکست خواهند خورد، همان‌طور که خداوند فرموده است. مفسرین نیز بیان کرده‌اند که این آیات نشان می‌دهند که قرآن مخلوق نیست و به کلام مخلوق بستگی ندارد. همچنین، پیامبر (ص) فرمودند که ارزش کلام خداوند بر دیگر سخنان همچون برتری خداوند بر مخلوقات است.
و روی انّه قال: «انّ فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل اللَّه علی خلقه، و ذلک انّه منه».
هوش مصنوعی: او گفت: «بزرگ‌منشی قرآن نسبت به سایر کلام‌ها مانند بزرگی خداوند نسبت به مخلوقاتش است و این به خاطر این است که قرآن از خود اوست.»
عمران بن حصین گفت: عبد اللَّه مسعود را دیدم در کوفه، گفتم: یا عبد الرحمن! از علم تورات بنزدیک تو چیز هست؟ گفت: نعم، انّ اوّل ما انزل اللَّه علی موسی فی التوریة: لا اله الّا اللَّه، محمد رسول اللَّه، القرآن کلام اللَّه. وکیع بن الجراح گفت امام اهل سنّت: من زعم انّ القرآن مخلوق فقد زعم انّ القرآن محدث، و من زعم انّ القرآن محدث، فقد کفره. اسماعیل بن ابی اویس گفت: القرآن کلام اللَّه، و من اللَّه، و علم اللَّه، لیس بمخلوق، و من قال هو مخلوق فهو کافر، و من قال القرآن کلام اللَّه لا ادری مخلوق هو أم غیر مخلوق، فهو کافر، و من قال لفظی بالقرآن مخلوق فهو کافر. روایت کنند از احمد بن حنبل که جهمیان همین سه فرقت‌اند: قومی که گفتند: قرآن مخلوقست اینان را جهمی مطلق گویند، و قومی که گفتند: ندانیم که مخلوقست یا نه مخلوقست، اینان را واقفه گویند، و شکاک نیز گویند، و قومی که گفتند: لفظ ما بقرآن مخلوقست، اینان را لفظیه گویند، و هر سه متقارب‌اند، و در کفر و بدعت یکسان. و احمد بن حنبل و یحیی بن منصور گفتند: اللّفظیّة شر من الجهمیّة، لأنّ قولهم و کفرهم اغمض. فرقتی دیگراند ازین جهمیان که میگویند: کلام از متکلّم جدا نیست، و در زمین از آن چیز نیست. و قرآن و سنّت.
هوش مصنوعی: عمران بن حصین بیان می‌کند که در کوفه، عبد اللَّه مسعود را دیده و از او می‌پرسد که آیا چیزی از علم تورات دارد. عبد اللَّه پاسخ می‌دهد که اولین چیزی که خداوند بر موسی نازل کرده، لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه و قرآن کلام خداست. وکیع بن الجراح اشاره می‌کند که امام اهل سنت می‌گوید اگر کسی بگوید قرآن مخلوق است، به این معناست که قرآن پدیده‌ای جدید است و کسی که این را بگوید، کافر است. اسماعیل بن ابی اویس نیز می‌گوید قرآن کلام خدا، ناشی از علم خدا و غیر مخلوق است و کسی که بگوید قرآن مخلوق است، کافر است. همچنین، کسی که بگوید نمی‌داند قرآن مخلوق است یا نه، نیز کافر است و کسی که بگوید لفظ قرآن مخلوق است، او نیز کافر است. احمد بن حنبل روایت می‌کند که جهمیان به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروهی که می‌گویند قرآن مخلوق است، به آنها جهمی مطلق گفته می‌شود؛ گروهی که می‌گویند نمی‌دانیم مخلوق است یا نه، به آنها واقفه گفته می‌شود؛ و گروهی که می‌گویند لفظ قرآن مخلوق است، به آنها لفظیه گفته می‌شود. هر سه گروه در کفر و بدعت شبیه هم هستند. احمد بن حنبل و یحیی بن منصور می‌گویند: لفظیه از جهمیه بدترند چون اظهار نظر و کفر آنها پنهان‌تر است. گروهی دیگر از جهمیان می‌گویند که کلام از متکلم جدا نیست و در زمین چیزی جز قرآن و سنت نیست.
ایشان را دروغ زن میکنند. ربّ العالمین گفت: وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا. جای دیگر گفت: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، و جای دیگر گفت: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ، و مصطفی (ص) گفت: «لیسرینّ لیلة علی القرآن فلا یبقی فی المصاحف و الصّدور منه شی‌ء»، و قال (ص): «لا یقرأ الحائض و لا الجنب شیئا من القرآن».
هوش مصنوعی: ایشان به دروغ متهم می‌شوند. پروردگار عالمیان فرمود: ما قرآن را به تدریج نازل کردیم. در جای دیگری گفت: این قرآن کریم است در کتابی محفوظ که جز افراد پاک به آن دست نمی‌زنند. همچنین فرمود: اگر بخواهیم، آنچه را به تو وحی کرده‌ایم، از تو می‌گیریم. پیامبر (ص) نیز فرمودند: "به زودی قرآن از دل‌ها و کتاب‌ها محو خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند." و همچنین فرمودند: "زنی که در حال حیض یا جنابت باشد، حق ندارد چیزی از قرآن بخواند."
درین آیت و اخبار دلالت روشن است که قرآن بحقیقت در زمین موجود است. و در جمله سخن اهل سنت و معتقد ایشان در قرآن آنست که قرآن از حق بیامد، چنان که مصطفی (ص) گفت: «منه بدأ و الیه یعود، منه خرج و الیه یعود».
هوش مصنوعی: این متن به طور واضح نشان می‌دهد که قرآن در واقع در دنیا وجود دارد. همچنین، نظر اهل سنت و باورهای آن‌ها درباره قرآن این است که قرآن از حقیقت نشأت گرفته است. همانطور که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «قرآن از او آغاز می‌شود و به سوی او بازمی‌گردد، از او خارج می‌شود و به سوی او بازمی‌گردد».
کلام اوست جلّ جلاله، و علم اوست، و صفت اوست، بحقیقت در زمین موجود است، متّصل باو، قائم باو، نه جدا ازو، هر جا که یابند، بر زبان خوانند، و در گوش شنونده، و در دل دانند، و در لوح نبشته، قائم است بحرف و صوت، یک حرف از آن مخلوق نه، جبرئیل از خدا گرفت و مصطفی (ص) از جبرئیل. گرفت، و امّت از مصطفی (ص) گرفتند، و قرآن خود یکی است، و آن عین کلام حق است، نه عبارت از آنست، چنان که مبتدعان گویند و نه لفظ خواننده بآن مخلوقست، چنان که جهمیان گویند. و نه خود قرآن، که همه کتابهای خدا که به پیغامبران فرو فرستاد، تورات در دل جهودان نه مخلوق، و انجیل در دل ترسایان نه مخلوق، و زبور در دل صابئان نه مخلوق، همچنین نامهای خدا هیچ از آن نه مخلوق. اینست عقیده مسلمانان، و طریقت مؤمنان، و سخن اهل سنّت و جماعت. هر که برین نیست او را در دین هیچ بوی نیست، و بر راه راست نیست، و این هدایت جز از حق نیست، و بدست بنده هیچ چیز نیست.
هوش مصنوعی: خداوند، کلام، علم و صفاتش در جهان موجود هستند و به طور کامل با او ارتباط دارند. این کلام در هر جا که پیدا شود، خوانده و شنیده می‌شود و در دل‌ها حک شده است. هیچ بخشی از این کلام مخلوق نیست و انتقال آن از جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) و از ایشان به مردم، صورت گرفته است. قرآن یکی و عین کلام حق است و نه تنها یک عبارت یا لفظی از آن به شمار می‌آید. تمام کتاب‌های آسمانی که به پیامبران نازل شده‌اند، از جمله تورات برای یهودیان، انجیل برای مسیحیان و زبور برای صابئان، نیز مخلوق نیستند. نام‌های خداوند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. این باور، عقیده مسلمانان و روش مؤمنان است و هر کس به این اصل پایبند نباشد، در دین خود جایی ندارد و بر راه راست گام نمی‌نهد. هدایت راستین جز از سوی حق نمی‌آید و هیچ چیز نیز در دست بندگان نیست.
مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً، وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً این اختلاف مردمان است در قرآن، که هیچ وجه نیست از وجوه علم در قرآن مگر که خلق در آن مختلف اند، بلکه این اختلاف که در قرآن نیست اختلاف قرآن در خویشتن است، و این اختلاف تعارض است و تناقض. چنان که سخنی باشد ناهامتا و ناهموار، و یکدیگر را مضادّ. چنان که گفت: إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ای قول غیر مستقیم. اختلاف در قول آنست که سخنی در جایی خاص بود، و در جای دیگر همان سخن عام بود. چیزی جایی منفی بود، و جای دیگر مثبت، و در قرآن این چنین اختلاف نیست. قرآن همه راست است و پاک است و خوش است و نیکو، در نظم متّسق، و در رسم متناسب، و در معنی مطّرد. مصطفی (ص) گفت: «القرآن افضل من دون اللَّه، فمن وقّر القرآن فقد وقّر اللَّه، و من لم یوقّر القرآن فقد استخفّ بحقّ اللَّه. حرمة القرآن عند اللَّه‌کحرمة الوالد علی ولده. حملة القرآن هم المحفوفون برحمة اللَّه، الملبسون نور اللَّه، المعلّمون کلام اللَّه، فمن والاهم فقد والی اللَّه، و من عاداهم فقد عادی اللَّه. یقول اللَّه تعالی: یا حملة القرآن! استجیبوا للَّه بتوقیر کتابه، یزدکم حبّا و یحببکم الی عباده.
هوش مصنوعی: هر کسی که خدا هدایت کند، هدایت شده است و کسی که خدا به گمراهی بگذارد، هیچ ولی و راهنمایی نخواهد داشت. اگر کتابی غیر از قرآن بود، حتماً در آن اختلافات زیادی پیدا می‌شد. اختلافات میان مردم در قرآن نشان‌دهنده عدم وجود نقیصه در قرآن است، بلکه نشان‌دهنده تضاد و تناقض در نفوس انسان‌هاست. بدین معنا که یک سخن می‌تواند در یک زمینه خاص ذکر شود و در زمینه‌ای دیگر به گونه‌ای دیگر بیان شود و این نشان‌دهنده عدم هماهنگی در گفته‌هاست. اما قرآن همواره راست و پاک و مناسب است، دارای نظم و ساختار منسجم و معناهای یکسان. پیامبر (ص) فرمودند: «قرآن برتر از هر چیزی است. کسی که قرآن را احترام کند، خدا را احترام کرده و کسی که به قرآن بی‌احترامی کند، حق خدا را پایمال کرده است. حرمت قرآن نزد خدا مانند حرمت پدر بر فرزندش است. حاملان قرآن، کسانی هستند که تحت رحمت خدا قرار دارند و نور خدا بر ایشان تابیده است. آنها معلم کلام خدا هستند، پس هرکس به آنها محبت کند، به خدا محبت کرده و هرکس با آنها دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است. خداوند می‌فرماید: ای حاملان قرآن! به احترام کتاب خدا پاسخ دهید، تا محبت شما زیاد شود و محبوب بندگان خدا شوید.
یدفع عن مستمع القرآن بلوی الدّنیا، و یدفع عن تالی القرآن شرّ الآخرة، و لتالی آیة من کتاب اللَّه افضل ممّا تحت العرش الی اسفل النّجوم، و انّ فی کتاب اللَّه لسورة یدعی صاحبها الشّریف عند اللَّه، تشفع لصاحبها یوم القیامة باکثر من ربیعة و مضر»، قال رسول اللَّه (ص): هی سورة یس.
هوش مصنوعی: خواندن قرآن باعث دور شدن مشکلات دنیا از گوش‌دهنده آن می‌شود و از بدی‌های آخرت نیز او را حفظ می‌کند. تلاوت هر آیه از کتاب خدا ارزشش بیشتر از تمامی چیزهایی است که زیر عرش تا ستاره‌ها وجود دارد. در قرآن سوره‌ای هست که صاحبش در نزد خداوند شفیع محسوب می‌شود و در روز قیامت برای او از قبیله‌های بزرگ عرب شفاعت می‌کند. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: این سوره، یس است.
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ای: حدیث فیه أمن او هزیمة، أَذاعُوا بِهِ افشوه. ذاع: فشا، و اذاع: افشی. این آیت در شأن منافقی آمد که رسول خدا (ص) در نهانی سخنی گفته بود در سگالش بیرون شدن غزا را بروزی از روزها، و می‌خواست که ناگاه بسر دشمن رسد. آن منافق که آن سگالش شنفته بود، آشکارا کرد، و باز گفت. أَذاعُوا بِهِ سخن اینجا سپری شد.
هوش مصنوعی: و زمانی که خبری از امنیت یا ترس به آن‌ها برسد، آن را منتشر می‌کنند. «ذاع» به معنی فاش کردن است و هرگاه اطلاعاتی را فاش کنند، آن را به دیگران می‌رسانند. این آیه درباره منافقانی نازل شده است که رسول خدا (ص) در مورد یک عملیات نظامی به طور پنهانی صحبت کرده بود، و می‌خواست که ناگهان به دشمن حمله کند. اما یک منافق که این گفت‌وگو را شنیده بود، آن را علنی کرد و به دیگران منتقل کرد.
وَ لَوْ رَدُّوهُ متدبّران‌اند در قرآن. میگوید: اگر چیزی برایشان پوشیده شود، چنان که بنزدیک ایشان باختلاف ماند، آن را بکتاب خدا برندید، و با رسول وی و با اولی الأمر. گفته‌اند: اولی الأمر ابو بکر است و عمر و عثمان و علی، و گفته‌اند: امیران‌اند که بر لشکرها گماشته بودند، و گفته‌اند: فقهاء دین‌اند و علماء اسلام، که راسخان‌اند در علم، خطا و صواب شناسند، و مواضع شکر و صبر دانند، و بمکاید حرب راه برند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای آن‌ها مبهم باشد و میانشان اختلاف ایجاد شود، باید به قرآن و کتاب خدا رجوع کنند و از رسول خدا و کسانی که در امور جامعه حق تصمیم‌گیری دارند، کمک بگیرند. گفته شده که کسانی مانند ابوبکر، عمر، عثمان و علی از این گروه هستند. برخی نیز معتقدند که این افراد، فرماندهانی هستند که بر لشکرها نظارت داشته‌اند یا فقیهان دین و علمای اسلام که در علم خود راسخ هستند، نظرشان مهم است و می‌توانند خطا را از درست تشخیص دهند و از موضوعات مربوط به شکر و صبر آگاهی داشته باشند و در جنگ‌ها مشورت دهند.
لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ استنباط استخراج است، میگوید که: مستنبطان علم از میان ایشان بدانندید. آن گه گفت در آخر آیت: «إِلَّا قَلِیلًا»
هوش مصنوعی: افرادی که علوم را از میان دیگران استخراج و استنباط می‌کنند، باید آن را درک کنند. سپس در انتهای آیه اشاره می‌کند که فقط تعداد کمی هستند که این توانایی را دارند.
یعنی: لعلمه الّذین یستنبطونه منهم الّا قلیلا. یعنی مستنبطان تأویل بجای آورندید آن را که بر ایشان پیچیده و پوشیده مانده، مگر اندکی. تأویل آن جز اللَّه کس نداند، از مبهمات قرآن چون حروف هجا در اوائل سور. معنی دیگر، گفته‌اند: «لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» آن منافقان که تتبّع اسرار از رسول (ص) کردند، و سرّ وی آشکارا کردند، اگر خود را از آن حدیث باز داشتندید، تا آن گه که از رسول خدا گرفتندید، یا از اولی الامر، بدانستندید از رسول خدا و از اولی الامر که آشکارا میباید کرد، یا نمی‌باید کرد، و آنچه حق بود ایشان را معلوم گشتید.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که فقط عده کمی از کسانی که به تأویل و تفسیر آیات قرآن می‌پردازند، می‌توانند معانی عمیق و پیچیده آن را درک کنند. بسیاری از آیات قرآن به ویژه حروف مقطع در آغاز سوره‌ها، معانی مبهمی دارند که تنها خداوند از آن‌ها آگاه است. همچنین، اشاره شده که برخی از منافقان به دنبال کشف اسرار پیامبر اسلام (ص) بودند و در حالت عادی، باید احتیاط می‌کردند تا درک درستی از معانی داشته باشند. آن‌ها می‌توانستند اطلاعات لازم را از پیامبر یا اهل علم بگیرند تا بفهمند چه چیزی باید علنی شود و چه چیزی را باید مخفی نگه دارند. در نهایت، حقایق برای آن‌ها روشن شده است.
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فضل خدا اینجا اسلام است، و رحمت قرآن است، اگر نه اسلام و قرآن بودی شما بر پی دیو ایستادید. إِلَّا قَلِیلًا مگر اندکی که اسلام و قرآن در نیافتند، و بی‌کتاب و بی‌رسول خود راه یافتند، و عبادت بتان بگذاشتند چون زید بن عمرو بن نفیل و ورقة بن نوفل، و طلاب دین که پیش از مبعث رسول (ص) بودند. و روا باشد که إِلَّا قَلِیلًا استثناء از لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ نهند. میگوید: بر پی دیو رفتید، مگر اندکی که بر پی دیو نرفتند، و ایشان صحابه رسول خدااند در میان خلق. قولی دیگر آنست که الّا قلیلا متّصل است بآنچه گفت: لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ، و بیان این وجه از پیش رفت.
هوش مصنوعی: اگر نه فضل خدا و رحمتی که به شما عطا کرده، شما همگی به گمراهی می‌رفتید. این فضل به اسلام و رحمت به قرآن برمی‌گردد. اگر دین و کتابی نبود، شما هم به دنبال شیطان می‌رفتید، مگر افرادی اندک که اسلام و قرآن را درک کرده بودند و بدون کتاب و پیامبر راه خود را پیدا کردند و به پرستش بت‌ها پایان دادند؛ مانند زید بن عمرو بن نفیل و ورقه بن نوفل و برخی از پیروان دین قبل از ظهور پیامبر (ص). اینجا می‌گوید که فقط گروهی اندک از شما به دنبال شیطان نرفتند و آن‌ها اصحاب پیامبر خدا هستند. همچنین، می‌توان این عبارت را به آیات قبلی ارتباط داد؛ یعنی کسانی که به حقیقت می‌رسند، از میان همین افراد اندک هستند.
قوله: فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ این «فا» در اوّل آیت جواب آنست که گفت: وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً... فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده است به ما می‌گوید که در راه خدا باید مبارزه کنیم. این "فا" در ابتدا نشان‌دهنده پاسخ به سوالی است که از طرفی مطرح شده، به این معنا که اگر کسی در راه خدا جنگ کند و کشته شود یا پیروز شود، خداوند به او پاداش بزرگ خواهد داد. بنابراین، فرمان به مبارزه در راه خدا به دنبال وعده پاداش عظیم قرار دارد.
و گفته‌اند متّصل است بآن آیت دیگر: وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. کلبی گفت: سبب نزول این آیت آن بود که بعد از وقعت احد رسول خدا (ص) با ابو سفیان‌وعده کرد که بموسم بدر صغری با هم آیند، و قتال کنند. چون وقت آن میعاد بود رسول (ص) ایشان را گفت تا بجهاد شویم، و بسر وعده که داده‌ایم باز رویم. بعضی را از ایشان کراهیت آمد، و دشخوار گشت برایشان. ربّ العالمین در آن حال این آیت فرستاد: فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ای محمد! تو بیرون شو و جهاد کن. لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ که این جز بر نفس تو ننهاده‌اند. این نه بر آن معنی است که دیگران بقتال مأمور نه‌اند، یعنی که ترا الزام نمی‌کنند فعل دیگران، و ترا بآن مؤاخذت نیست. فعل تو است که تو را الزام میکنند، و ترا بآن مؤاخذت است. و قیل: لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ ای الّا فعل نفسک، علی معنی انّه لا ضرر علیک فی فعل غیرک.
هوش مصنوعی: این متن به بیان مفهومی از آیه‌ای در قرآن می‌پردازد. روایت شده که در پی واقعه‌ای تاریخی به نام غزوه احد، پیامبر (ص) با ابوسفیان توافق کردند که در موسم بدر صغری به یکدیگر کمک کنند و به قتال بپردازند. زمانی که موعد مقرر فرا رسید، پیامبر (ص) از حاضران خواست که به جهاد بروند، اما برخی از آنها از این کار ابا کردند و برایشان دشوار شد. در این زمان، خداوند این آیه را نازل کرد که به پیامبر (ص) فرمان می‌دهد که جهاد کند و بیان می‌کند که مسئولیت اعمال دیگران بر دوش او نیست، بلکه او فقط باید به عمل خود توجه کند و پاسخگو باشد. در واقع، این پیام به نوعی تأکید بر این نکته است که هر فرد تنها در قبال اعمال خود مسئول است و نباید نگران اعمال دیگران باشد.
فلا تهتمّ بتخلّف من تخلّف عن الجهاد. ربّ العزّة وی را بجهاد فرمود، گرچه تنها بود، بی‌حشم و بی‌سپاه، از بهر آنکه وی را ضمان کرده بود بنصرت. ابو بکر هم از اینجا گفت در قتال اهل ردّت: لو خالفتنی یمینی لجاهدتها بشمالی.
هوش مصنوعی: نگران افرادی نباش که از جهاد بازمانده‌اند. خداوند متعال به او فرمان جهاد داده، حتی اگر به تنهایی و بدون لشکر باشد، زیرا او را از حمایت خود مطمئن کرده است. ابو بکر نیز در زمان جنگ با اهل ارتداد گفت: اگر به من در این کار مخالفت کنی، با دست چپ خود با تو می‌جنگم.
وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ میگوید: مؤمنانرا بر جهاددار، و از ثواب جهاد ایشان را سخن گوی، و بزرگی وبال از پیش دشمن گریختن ایشان را باز نمای.
هوش مصنوعی: مؤمنان را ترغیب به جهاد کن، سخنانی درباره پاداش جهاد آنان بگو و اهمیت و ارزش فرار از دشمن را برای آن‌ها توضیح بده.
مصطفی (ص) بر وفق این فرمان برفت، و مؤمنانرا از ثواب جهاد خبر داد، و گفت: جاهدوا فی اللَّه القریب و البعید، فی الحضر و السّفر، فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّة، و انّه ینجی صاحبه من الهمّ و الغمّ»، و قال (ص): «رباط یوم فی سبیل اللَّه خیر من قیام شهر و صیامه، و من مات مرابطا فی سبیل اللَّه کان له اجر مجاهد الی یوم القیامة»
هوش مصنوعی: مصطفی طبق این دستور عمل کرد و مؤمنان را از پاداش جهاد مطلع ساخت. او فرمود: "در راه خدا جهاد کنید، چه در نزدیک و چه دور، در خانه و چه در مسافرت، زیرا جهاد دروازه‌ای از درهای بهشت است و صاحبش را از نگرانی و غم نجات می‌دهد". همچنین فرمود: "یک روز نگهبانی در راه خدا بهتر از یک ماه عبادت و روزه‌داری است و کسی که در راه خدا نگهبانی کند، پاداش یک مجاهد را تا روز قیامت خواهد داشت".
و قال (ص): «من غزا غزوة فی سبیل اللَّه ثمّ استشهد فیها حرّم اللَّه جسده علی النّار، و ادخله الجنّة بلا حساب و لا عذاب، و یشفع فی اربعین انسانا، کلّهم ممّن وجب له النّار». ثمّ قال: «و الّذی نفسی بیده، الغزوة فی سبیل اللَّه افضل عند اللَّه من الدّنیا و ما فیها، انّ اللَّه اشتری من المؤمنین الآیة».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر کسی در راه خدا به جهاد برود و در این راه شهید شود، جسم او بر آتش جهنم حرام خواهد شد و او بدون محاسبه و عذاب وارد بهشت می‌شود و برای چهل نفر شفاعت می‌کند که همه آنها مستحق جهنم هستند». سپس افزودند: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، جهاد در راه خدا در نظر خدا از دنیا و آنچه در آن است، بهتر و ارزشمندتر است، زیرا خداوند ایمان‌داران را خریداری کرده است».
«عسی اللَّه» عسی اینجا نه تشکّک است از اللَّه، یا در علم وی تردّد، و نه بمعنی رجاء در نعمت وی، امّا خواست که امید آدمی بنبرد از نصرت و ظفر بر دشمن، امید در وی افکند تا بر امید کار کند، که آدمی بر نومیدی کار نکند، هم چنان که موسی و هارون را گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی‌، موسی و هارون را گفت: که با فرعون سخن نرم گوئید، تا مگر پند پذیرد، و حق دریابد. این «لعلّ» نه تشکّک است از اللَّه، و نه تردّد است در علم وی، که امید است که در موسی و هارون افکند، تا رنج توانند کشید بر آن امید.
هوش مصنوعی: عبارت «عسی اللَّه» به معنای تردید یا عدم یقین در علم خداوند نیست. این واژه به معنای امید و انتظار در نعمت‌های خداوند آمده است. خداوند می‌خواهد انتظار انسان را از نصر و پیروزی بر دشمنان تقویت کند و امید را در دل او بیفکند، زیرا انسان زمانی کار می‌کند که امیدوار باشد و نه ناامید. مانند دستوری که به موسی و هارون داده شده بود تا با فرعون به زبان نرم صحبت کنند، شاید او پند بپذیرد و حقیقت را درک کند. این «لعلّ» نیز بیانگر تردید در علم خداوند نیست، بلکه امیدی است که در دل موسی و هارون ایجاد می‌شود تا آنها بتوانند بر اساس آن امید، سختی‌ها را تحمل کنند.
أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا دو موقع است این را: یکی آنکه آن غزا که این تحریض آن را آمده، بأس آن دشمنان در آن غزا از مسلمانان بازداشت، و دیگر آنست که عیسی (ع) بزمین آید، و دجال و سپاه وی را بکشد، و حرب اوزار خویش بنهد، آن وقت است که بأس کفّار از سر مؤمنان بازداشته آید. و نیز گفته‌اند: مراد باین جهودانند و ترسایان، که ربّ العزّة بأس ایشان از مؤمنان باز داشت، تا بترک محاربت بگفتند، و بخواری و فروتنی جزیت در پذیرفتند.
هوش مصنوعی: این متن به دو زمان اشاره دارد که در آن‌ها قدرت و نیروی دشمنان کافر متوقف خواهد شد. اولین زمان زمانی است که در جنگی که در آن تحریض شده، قدرت دشمنان از مسلمانان بازداشته می‌شود. دومین زمان وقتی است که عیسی (ع) بر زمین فرود می‌آید و دجال و سپاه او را نابود می‌کند و در آن زمان است که قدرت کفار از مؤمنان متوقف می‌شود. همچنین گفته شده که مراد از این کفار، یهودیان و مسیحیان هستند که خداوند قدرت آن‌ها را از مؤمنان باز داشته است تا از جنگ و دشمنی دست بردارند و با خضوع و رضایت، جزیه را بپذیرند.
وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا تنکیل نامی است بازداشتن را، یعنی که من بازدارنده‌ترم دشمن را از مؤمنان، از آنچه آدمیان دشمنان را از خود، از «نکل» گرفته‌اند، و نکل بند است بر پای، و هم از آنست: إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالًا وَ جَحِیماً.
هوش مصنوعی: خداوند قدرتش بیشتر و تنبیهش شدیدتر است. "تنکیل" به معنای بازداشتن است، یعنی من به طرز موثرتری دشمنان مؤمنان را بازمی‌دارم نسبت به آنچه که انسان‌ها از دشمنان خود انجام می‌دهند. همچنین "نکل" به معنای بند زدن به پا است و در جایی دیگر آمده که ما "زنجیرها و آتش سوزان" داریم.
میگوید: نزدیک ما پایهای دوزخیان را بندها است، و نکال هم از آن گرفته‌اند: فَجَعَلْناها نَکالًا. و نکول هم ازین گرفته‌اند، که کسی باز نشیند از پیش قاضی از سوگند خوردن، یا از گواهی دادن، هم چنان که پای بسته باز نشیند از رفتن، و باز ماند.
هوش مصنوعی: می‌گوید: نزدیک ما زنجیرهای دوزخیان قرار دارد و از اینجا به واژه "نکال" رسیده‌اند. همچنین "نکول" از این مفهوم گرفته شده است؛ به این معنا که کسی از پیش قاضی به خاطر سوگند خوردن یا گواهی دادن عقب‌نشینی کند، همان‌طور که پای بسته نمی‌تواند حرکت کند و در جا می‌ماند.
مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها میگوید: هر که شفاعت نیکو کند، وی را از مزد آن بهره ایست، آن عفو کننده را مزد است، و این شفاعت کننده را بهره‌ایست. و شفاعت نیکو آنست که رسول (ص) گفت: «من یشفع الی ذی سلطان فی فکاک رقبة، او تیسیر عسیر ثبّت اللَّه قدمه علی الصراط یوم تدحض علیه الأقدام».
هوش مصنوعی: هر کس شفاعت نیکو و پسندیده‌ای انجام دهد، از پاداش آن سهمی خواهد داشت. عفو کننده پاداش می‌گیرد و شفاعت کننده نیز از آن بهره‌ای خواهد داشت. شفاعت نیکو به این صورت است که پیامبر (ص) فرمود: «هر کس برای کسی که در قدرت است شفاعت کند تا در آزاد کردن یک بنده یا آسان کردن یک مشکل کمک کند، خداوند قدمش را در روزی که قدم‌ها لغزنده می‌شود، ثابت نگه می‌دارد».
میگوید: هر کس که شفاعت کند ضعیفی را بخداوند ملکی، اللَّه تعالی قدم او بر صراط نگه دارد، آن روز که قدمها از صراط در گردد، و بلرزد. و خبر دیگری است از مصطفی (ص) که گفت: «اشفعوا توجروا، و یقضی اللَّه علی لسان نبیّه ما شاء».
هوش مصنوعی: هر کسی که برای حمایتی از یک ضعیف دعا کند، خداوند پاهای او را در روز قیامت بر صراط ثابت نگه می‌دارد، زمانی که پاها در آنجا لغزنده می‌شوند. همچنین حدیثی از پیامبر اسلام وجود دارد که می‌فرماید: «شما شفاعت کنید تا بتوانید بهره‌مند شوید، و خداوند آنچه را بخواهد از زبان نبی‌اش به سرانجام خواهد رساند.»
بمن یکدیگر را شفیع باشید، تا مزد یابید، و اللَّه خود بر زبان رسول خویش از اجابت و اباء آن راند که خود خواهد.
هوش مصنوعی: یک‌دیگر را شفیع قرار دهید تا پاداش ببرید، چرا که خداوند با زبان پیامبرش بیان کرده که برخی از دعاها را می‌پذیرد و برخی را رد می‌کند.
وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها و هر که شفاعت بد کند وی راست از وبال آن بهره‌ای شفاعت بد. آنست که رسول خدا گفت: من حالت شفاعته دون حدّ من حدود اللَّه فقد ضادّ اللَّه فی ملکه»،معنی آنست که هر که شفاعت وی حدّی از جانی باز دارد که نزدیک سلطان جنایت او درست شده بود، و حدّ بروی واجب شده، این شفیع با خدای عزّ و جلّ در پادشاهی او برابری جست. و گفته‌اند: شفاعت نیکو آنست که از بهر مردم سخن نیکو گوید، و در اصلاح ذات البین بکوشد، و شفاعت بد آنست که در مردمان سخن بد گوید، و میان ایشان سخن چینی کند، تا ایشان را درهم افکند. و گفته‌اند: شفاعت نیکو و شفاعت بد درین آیت آنست که مصطفی (ص) گفت: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و أجر من عمل بها، من غیر ان ینتقص من اجورهم شی‌ء، و من سنّ سنّة سیّئة فله وزرها و وزر من عمل بها من غیر ان ینتقص من اوزارهم شی‌ء».
هوش مصنوعی: هر کس شفاعت بد کند، از عواقب آن سهمی خواهد داشت. رسول خدا فرمودند که اگر کسی شفاعتی کند که موجب رهایی فردی از مجازات الهی شود، در واقع بر ضد حق سلطنت الهی عمل کرده است. شفاعت نیکو به معنای سخن گفتن نیک درباره دیگران و تلاش برای اصلاح روابط میان آنهاست، در حالی که شفاعت بد شامل سخن گفتن بد و ایجاد نفاق میان مردم می‌شود. این موضوع در گفتار پیامبر نیز بازتاب یافته است که هر کسی که سنت حسنه‌ای را برقرار کند، پاداش آن را دریافت خواهد کرد و همچنین پاداش کسانی که از آن پیروی کنند، بدون اینکه از اجر آنها کاسته شود. و برعکس، کسی که سنت سیئه‌ای را معرفی کند، بار گناه آن و گناه کسانی که از او پیروی کنند، به او خواهد رسید، بدون اینکه از بار آنها چیزی کاسته شود.
وَ کانَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مُقِیتاً ای: مقتدرا، مجازیا بالحسنة و السّیّئة.
هوش مصنوعی: خدا بر هر چیزی توانایی و قدرت دارد و به خوبی‌ها و بدی‌ها رسیدگی می‌کند.
یقال: اقات علی الشّی‌ء اذا اقتدر علیه، و قیل: المقیت هو الشّاهد للشی‌ء و الحافظ له، من قتّ فلانا اقوته: ای اعطیته قوّة و حفظته به. وفی الخبر: «کفی بالمرء اثما ان یضیع من یقوت»، و یروی: من یقیت. فالقوت ما به استقلال النّفس، و یکون قواما لها، و سبب بقائها.
هوش مصنوعی: در متن آمده است که واژه "اقتدار" به معنای توانایی بر چیزی است. همچنین "مقیت" به کسی اشاره دارد که شاهد و حافظ چیزی است. به معنای دیگر، اگر کسی به دیگری قدرت و حمایت بدهد، او را "قوت" کرده است. در روایت آمده است که برای یک فرد گناهی بزرگ‌تر از این نیست که کسی را که به او قوت و نگهداری می‌دهد، به حال خود رها کند. "قوت" به آنچه که استقلال فرد را ایجاد می‌کند و باعث بقای او می‌شود، اشاره دارد.