گنجور

۱۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة بر ذوق ارباب حکمت و سالکان راه حقیقت از روی اشارت میگوید: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ، ای اخرجوا ایدیکم عن امورکم، و کلوها الی معبودکم. خویشتن را از کارها بیرون آرید، و یکسر شغلها بمولی سپارید، و باو بازگذارید، که اوست سازنده کار بندگان، مدبّر و مقدّر کارران، و نگهبان، بسر برنده شغل ایشان بی‌ایشان، دل دهنده تائبان،و پذیرنده عذر خواهان. چند که منّت است او را بر بندگان: از اوّل بنده را رایگان بیافریند، چون در ظهور آرد، از آب و باد و آتش نگه دارد. بسمع و بصر، بفطنت و حکمت بیاراید، ایمان و معرفت بر وی نگه دارد. پس آن گه چون دست بمخلوقی بردارد، خطاب آید که: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ دست از مخلوق فرو دار، و بخالق بردار، که خداوند با وفا اوست، دهنده عطا و پوشنده خطا اوست، در مهربانی و کریمی بیهمتا اوست.

و گفته‌اند: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ، معنی آنست که: دست از دنیا باز دارید، و در شهوات بر خود فرو بندید، و مال و جاه دنیا براندازید، آنچه حرام است لعنت است، و آنچه حلالست محنت است، و آنچه افزونی است عقوبتست. مصطفی (ص) گفت: «الدّنیا ملعونة، ملعون ما فیها الّا ذکر اللَّه، عالما او متعلما».

گفت: این دنیا ملعون است، سرای بینوایی و بیدولتی، طبل میان تهی، و بساط فرومایگی. ربّ العزّة تا دنیا را بیافرید در آن ننگرسته، و آن را لعنت کرده، و دشمن داشته، و هر چه در آن، بلعنت کرده مگر سه چیز: ذکر خداوند جلّ جلاله، که در دنیا است و نه از دنیا است.

دیگر مرد عالم که مسلمانان را چون روشن چراغ و بر دل شیطان داغ است. سیوم کسی که جوینده علم است، و در راه دانش اندر منزل طلب است. مصطفی (ص) از بهر وی گفته:«انّ الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم»، این کس هم در دنیا است، و نه از دنیا. چون ازین سه درگذشت، زینهار گرد دنیا مگرد، که روی معرفت سیاه کند، و جامه عصمت چاک گرداند. خبر نداری که این دنیای دنی دیرست تا بر مثال عروسی آراسته، بر طارم نشسته، و از شبکه شکّ بیرون مینگرد، و با تو میگوید:

من چون تو هزار عاشق از غم کشتم
نابود بخون هیچکس انگشتم‌

علی مرتضی (ع) آن هزبر درگاه رسالت و داماد حضرت نبوت، هر گه که بدنیا بر گذشتی، دامن دیانت خویش فراهم گرفتی ترسان ترسان، و گفتی‌ «غرّی غیری یا دنیا! فقد تبتّک ثلاثا»

گفتند: ای عجبا، که روان شیر مردان عصر از بیم ذو الفقار تو همه آب گشت، چنین از دنیا می‌بترسی؟ گفتا: شما خبر ندارید که این دنیا درختی خارآور است، دست هوی و حرص آن را بر کنار جوی عمر تو نشانده، اگر نه باحتراز روی خار آن در دامن عصمت تو افتد، و پاره پاره کند.

نشنیده‌ای که در بدایت کار که هنوز خار آن قوّت نگرفته بود، دامن درّاعه عصمت آدم چون میدرید؟ اکنون که خار آن قوی گشت، و روزگار برآمد با علی بو طالب خود چه کند؟ مصطفی (ص) ازینجا گفت: «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة»،تا دل بر آن کمتر نهند، و حذر کنند، و ربّ العزّة جلّ جلاله گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌. تا رغبت کمتر نمایند، و از آن پرهیزند.

واسطی گفته: چون ایشان را در دنیا زهد فرمود، بچشم ایشان اندکی ساخت، و در قرآن مجید «قلیل» خواند، تا ترک آن بر ایشان آسان شود، هذا غایة الکرم و الرّحمة. و گفته‌اند: ربّ العزّة عارفان را درین آیت از دنیا بربود و بعقبی کشید، بآنچه گفت: وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌ پس از عقبی نیز بربود، و بخود کشید بآنچه گفت: وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی‌.

أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ حکایت کنند از جوانمردی که هر گه که این آیت برخواندی گفتی: آه از مرگ نفس! آه از مرگ دل! آه آه از مرگ‌جان! اگر درین بمانم مرا چه توان؟ و درد را چه درمان؟ چون حال اینست و کار چنین، بی کسا که منم، بی سر و سامان، خداوندا!

هم تو مگر سامان کنی، را هم بخود آسان کنی
درد مرا درمان کنی، زان مرهم احسان تو!

او که نفسش میرد از دنیا درماند، او که دلش میرد از عقبی درماند، او که جانش میرد از مولی درماند، او که نفسش مرد از اهل و ولد جدا ماند، او که دلش مرد از انس و طرب باز ماند، او که جانش مرد از خدای صمد درماند. پس دلهای عزیزان و صادقان که از نهیب این سخن و سیاست این حال خون گشت، که آیا در ازل برای ما چه رفته؟ و در ابد کار ما چون آمده؟

پیر طریقت اینجا گفته: اولیتر بتیمار خوردن از آن کسی نیست که از ازل خویش او را بی آگهیست! غافل بودن از ابد خویش از نادانی است، میان بوده و و بودنی این خواب غفلت چیست؟ آدمی را میان دو موج از آتش چه جای بازیست؟! أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ ابو هریره گفت: که از رسول خدا (ص) شنیدم که گفت: «انّ الرّوح اذا خرج من جسده، و اتی علیه سبعة ایّام، یقول: یا ربّ ائذن لی حتّی انظر الی جسدی».

گفتا: چون جان پاک از آلایش بشریّت مرغ وار از قفص خاک بیرون آید، و سوی عالم علوی قصد آشیان عزّت کند، چون بر آن مرکز خویش قرار گیرد، و یک هفته بر آید، از خالق دستوری خواهد تا آن منزل خاصّ خویش را باز بینم، و حال وی باز دانم. دستوری یابد، آن جان پاک بخاک در آید، و از دور بقالب خویش نگه کند، آن را نه برنگ خود بیند، و نه‌بر حال خود، آب بیند که از چشم در ایستاده بجای روشنایی، و از دهن در ایستاده بجای گریانی. بزارد و بنالد و بگرید، و باز گردد تا هفته دیگر، پس دیگر بار دستوری خواهد، آید، و جسد خود را بیند، در آن لحد تاریک، بزاری زار آن آب همه صدید شده، و بوی بگشته، از نخستین بار بیشتر گرید، و زارتر بود.

پس برود و به هفته دیگر باز آید. خورنده بیند براست و چپ روی وی، و آن جمال و کمال خلقت وی همه دیگرگون گشته. خورنده از چشم بیرون میآید، و در بینی میشود، و از بینی بیرون میآید، و در دهن میشود. آن گه جان بفریاد آید، و گوید: آه صرت جیفة قذرة! کجا است آن قدّ و بالای تو کجاست آن جمال و کمال تو؟ کجاست آن صورت زیبای تو؟ کجاست آن محاسن نورانی تو؟ کجاست آن گفت دلربای تو؟ کجااند عیال و فرزندان تو؟ که از بهر ایشان بار کشیدی، و رنج بردی، تا به بینند حال و جای تو، و عبرت گیرند بکار تو. این املک الطّویل؟

و حرصک الشّدید؟ این منزلک العمران؟ این ما جمعت من حلال و حرام؟ این اخوانک و رفقاؤک؟ این من کنت تفخر بهم؟ ترکوک فی لحدک وحیدا، بین التّراب و الدّود، لو نظروا علیک کما نظرت لترکوا الدّنیا و بکوا علی انفسهم ایّام حیاتهم! فالویل لی و لک الی یوم القیامة من الملک الجلیل، و دیّان یوم الدّین! فعلیک السّلام، فلیتنی لم ارک و لم ترنی. ثمّ انقلب عنه و مضی. پس راوی خبر گفت و اللَّه اعلم: فهذا احوالنا و مردّنا و مصیرنا، و انّا للَّه و انّا الیه راجعون.

أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ مجاهد گفت: این آیت در شأن زنی فرو آمد که دختری داشت، و این زن مزدوری داشت از خانه بیرون فرستاد تا آتشپاره‌ای بخانه آرد. مزدور مردی را دید بر در خانه ایستاده، و میگوید: دختری را زادند درین خانه؟ مزدور گفت: آری. گفت: آن دختر نمیرد، تا آن گه که قضاءفسق و فجور فراوان بر سر وی برود، و آن گه بعاقبت مزدور او وی را بخواهد، و آن گه مرگ او بعنکبوت بود. مزدور از آن سخن در خشم شد، و کارد برداشت، و شکم آن دخترک بشکافت، و در بحر شد، و خویشتن را ناپدید کرد. آن دخترک را شکم بدوختند، و معالجت کردند، تا بحال صحّت باز آمد. چون بحدّ بلوغ رسید، سر در نهاد، و آنچه قضا بود از فجور بر سر وی برفت. پس بساحل بحر شد، و آنجا مقام کرد، تا روزی که آن مزدور از دریا بر آمد، و مالی فراوان با وی. پس دلّاله را برخواند، و گفت: زنی با جمال از بهر من بخواه. دلّاله گفت: اینجا زنی است نیکوترین زنان بجمال، چنان که میخواهی، امّا فاجره است، مگر که تو او را بخواهی دست از فجور باز دارد. آن زن بخواست، و هم چنان کرد، از فجور توبت کرد، و بعقد نکاح در تحت این مرد آمد. و این مزدور او را سخت دوست میداشت. روزی این مزدور سرگذشت خود باز گفت، و حکایت باز کرد. زن گفت: من آن جاریه‌ام که تو شکم وی بشکافتی، و اینک نشان شکافتن و دوختن. مزدور گفت: مرگ تو بعنکبوت باشد چنان که نشان داده‌اند، امّا من از بهر تو در میان صحرا کوشکی بسازم، و چندان بالا دهم که عنکبوت آنجا نرسد. چنان کردند، و آن زن در قصر مینشست. آخر روزی عنکبوت در میان قصر پیدا گشت. این زن بترسید، و بر آشفت، و انگشت پای وی بر آن عنکبوت آمد، او را در گزید. و از آن گزیدن اندامهای وی سیاه گشت، و از دنیا برفت. ربّ العالمین آیت فرستاد در شأن وی که: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ از مرگ هیچکس نتواند گریخت، هر جا که روید بشما در رسد.

مصطفی (ص) گفت: «احبب من شئت فانّک مفارقه، و عش ما شئت فانّک میّت، و اعمل ما شئت فانّک ملاقیه».

۱۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که قومی از اجلّه صحابه چون عبد الرحمن بن عوف الزهری و سعد بن ابی وقاص الزهری و قدامة بن مظعون الجمحی و مقداد بن عمرو الکندی پیش از هجرت در مکه دستوری خواستند از مصطفی (ص) که: شمشیر کشند بر مشرکان از رنج و أذی که از ایشان میدیدند. رسول خدا ایشان را گفت: «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» دستها فرا دارید از قتال، که مرا بقتال نفرموده‌اند، نماز بپای دارید، و زکاة مال بدهید، که مرا کنون با این فرموده‌اند. آن قوم رنجور شدند، و دلتنگ گشتند از آن منع. پس چون هجرت کردند به مدینه، و فرمان آمد از اللَّه که: جهاد کنید با کافران، و جنگ بدر در پیش بود، ایشان را بقتال فرمودند. گروهی از ایشان از قتال ترسیدند، و باز نشستند. چنین گویند که طلحة بن عبید اللَّه بود.و این بازماندن و از قتال ترسیدن از طبع بشری بود و از دوستی حیات، نه از کراهیت فرمان حق جلّ جلاله. این همچنانست که جای دیگر گفت: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ، و این از ایشان عجب نبود که پیغامبران مرسل نیز از دوستی حیات از مرگ جزع نموده‌اند، و آن بر ایشان عیب نبود. و گفته‌اند: این آیت در شأن قومی مؤمنان آمد که هنوز در علم راسخ نبودند، و ضعیف دل بودند، و ایمان ایشان کمالی و قوّتی نداشت. و مذهب اهل سنّت آنست که: اهل ایمان در ایمان متفاوت‌اند، و مؤمنان در ایمان بر یکدیگر افزونی دارند: کس است که ایمان وی بکمال است، و بغایتی که طبع بشری بر وی زور نتواند کرد، بلکه طبع بشری مغلوب ایمان وی باشد. و کس است که درجه وی فروتر بود تا در طبع بشری بماند، و خود را از سختیها و رنجها بگریزاند. اینست راه راست و معتقد درست و جادّه سنّت. و مذهب مرجیان آنست که ایمان همه یکسانست، و بعد از گفت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کبائر و فواحش هیچ زیان نکند بر برنده، و پارسای نیکمرد و فاجر بد مرد، در ایمان و در ثواب، هر دو یکسان دانند، و نعوذ باللَّه ازین گفت شنیع، و معتقد خبیث. ربّ العزّة جلّ جلاله میگوید: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌.۱۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ در نیندیشند درین قرآن ؟ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ و اگر این قرآن از نزدیک جز از اللَّه بودی، لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً (۸۲) درین قرآن اختلافهای فراوان یافتندید.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة بر ذوق ارباب حکمت و سالکان راه حقیقت از روی اشارت میگوید: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ، ای اخرجوا ایدیکم عن امورکم، و کلوها الی معبودکم. خویشتن را از کارها بیرون آرید، و یکسر شغلها بمولی سپارید، و باو بازگذارید، که اوست سازنده کار بندگان، مدبّر و مقدّر کارران، و نگهبان، بسر برنده شغل ایشان بی‌ایشان، دل دهنده تائبان،و پذیرنده عذر خواهان. چند که منّت است او را بر بندگان: از اوّل بنده را رایگان بیافریند، چون در ظهور آرد، از آب و باد و آتش نگه دارد. بسمع و بصر، بفطنت و حکمت بیاراید، ایمان و معرفت بر وی نگه دارد. پس آن گه چون دست بمخلوقی بردارد، خطاب آید که: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ دست از مخلوق فرو دار، و بخالق بردار، که خداوند با وفا اوست، دهنده عطا و پوشنده خطا اوست، در مهربانی و کریمی بیهمتا اوست.
هوش مصنوعی: این آیات به حکمت‌مندان و جویندگان حقیقت اشاره دارند و می‌گویند که باید از دخالت در امور خود دست بردارند و همه چیز را به خدا بسپارند. آنان باید خود را از کارها کنار بکشند و تمام تلاش‌ها را به معبودشان واگذار کنند، زیرا اوست که بندگان را می‌آفریند و تدبیر امورشان را در دست دارد. خداوند تمام نیازهای بندگان را برآورده می‌سازد و آن‌ها را در مسیر توبه و عذرخواهی یاری می‌کند. نعمت‌های خداوند بر بندگانش فراوان است: او از ابتدا بندگان را به صورت رایگان خلق کرده و در زندگی از آن‌ها محافظت می‌کند. او با حکمت و فراست، ایمان و معرفت را به بندگان می‌بخشد. زمانی که بندگان به مخلوق روی می‌آورند، به آنها می‌گوید که از مخلوق دست بردارند و به خالق بپردازند، زیرا خداوند وفادار، عطاکننده و پرده‌پوشی بی‌نظیر است.
و گفته‌اند: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ، معنی آنست که: دست از دنیا باز دارید، و در شهوات بر خود فرو بندید، و مال و جاه دنیا براندازید، آنچه حرام است لعنت است، و آنچه حلالست محنت است، و آنچه افزونی است عقوبتست. مصطفی (ص) گفت: «الدّنیا ملعونة، ملعون ما فیها الّا ذکر اللَّه، عالما او متعلما».
هوش مصنوعی: در این متن، توصیه شده است که افراد باید از وابستگی به دنیا دست بردارند و خود را از شهوات دور کنند. همچنین، اشاره شده که جستجوی مال و مقام دنیوی باید کنار گذاشته شود. آنچه حرام است، ناپسند و لعنت شده است و آنچه که حلال است، می‌تواند منجر به مشکلات و دردسرها شود. در این راستا، به بیان پیامبر (ص) نیز اشاره شده که دنیا و چیزهای آن به جز ذکر خداوند، ناپسند و مورد لعنت است، خواه انسان عالم باشد یا دانش‌آموز.
گفت: این دنیا ملعون است، سرای بینوایی و بیدولتی، طبل میان تهی، و بساط فرومایگی. ربّ العزّة تا دنیا را بیافرید در آن ننگرسته، و آن را لعنت کرده، و دشمن داشته، و هر چه در آن، بلعنت کرده مگر سه چیز: ذکر خداوند جلّ جلاله، که در دنیا است و نه از دنیا است.
هوش مصنوعی: او گفت: این دنیا نفرین‌شده است، مکانی پر از فقر و نادانی، پر از زخر و بی‌ارزشی. خداوند متعال وقتی دنیا را خلق کرد، به آن نگاه نکرد و آن را لعنت کرد و از آن متنفر گردید. هر چیزی که در این دنیا وجود دارد ملعون است، جز سه چیز: ذکر خداوند متعال که در دنیا هست اما متعلق به آن نیست.
دیگر مرد عالم که مسلمانان را چون روشن چراغ و بر دل شیطان داغ است. سیوم کسی که جوینده علم است، و در راه دانش اندر منزل طلب است. مصطفی (ص) از بهر وی گفته:«انّ الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم»، این کس هم در دنیا است، و نه از دنیا. چون ازین سه درگذشت، زینهار گرد دنیا مگرد، که روی معرفت سیاه کند، و جامه عصمت چاک گرداند. خبر نداری که این دنیای دنی دیرست تا بر مثال عروسی آراسته، بر طارم نشسته، و از شبکه شکّ بیرون مینگرد، و با تو میگوید:
هوش مصنوعی: مرد عالم و دانشمندی که مسلمانان را مانند چراغ روشن می‌بیند و بر دل شیطان تأثیرگذار است. شخصی که در جستجوی علم است و در مسیر یادگیری قدم می‌زند. پیامبر (ص) درباره او فرموده است: «فرشتگان بال های خود را برای طالب علم می‌گسترند». این شخص هم در دنیا زندگی می‌کند و هم از دنیا فاصله دارد. پس از آنکه از این سه درجه عبور کرد، مراقب باشد که به دنیا نغلطد، چون این دنیا می‌تواند معرفت را تیره و پاکی را زیر سوال ببرد. فراموش نکن که این دنیا، دنیا فانی است و مانند عروسی است که در حال تزیین و زینت است، در حالی که به اسیرشدن در دام شک و تردید می‌نگرد و با تو سخن می‌گوید.
من چون تو هزار عاشق از غم کشتم
نابود بخون هیچکس انگشتم‌
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و غم تو، هزاران عاشق را به نابودی کشانده‌ام، اما خودم حتی به اندازه یک انگشت هم خون نریخته‌ام.
علی مرتضی (ع) آن هزبر درگاه رسالت و داماد حضرت نبوت، هر گه که بدنیا بر گذشتی، دامن دیانت خویش فراهم گرفتی ترسان ترسان، و گفتی‌ «غرّی غیری یا دنیا! فقد تبتّک ثلاثا»
هوش مصنوعی: علی مرتضی، که به عنوان داماد پیامبر نیز شناخته می‌شود، هر بار که به دنیا قدم می‌گذاشت، با احتیاط و ترس دامن دیانت خود را جمع می‌کرد و می‌گفت: "ای دنیا! از من دور شو، من سه بار به تو پشت کردم."
گفتند: ای عجبا، که روان شیر مردان عصر از بیم ذو الفقار تو همه آب گشت، چنین از دنیا می‌بترسی؟ گفتا: شما خبر ندارید که این دنیا درختی خارآور است، دست هوی و حرص آن را بر کنار جوی عمر تو نشانده، اگر نه باحتراز روی خار آن در دامن عصمت تو افتد، و پاره پاره کند.
هوش مصنوعی: گفتند: حیرت‌انگیز است که دلیران و شیرمردان از ترس شمشیر تو به آب تبدیل شده‌اند، آیا تو این‌گونه از دنیا می‌ترسی؟ او پاسخ داد: شما نمی‌دانید که در این دنیا مانند درختی است با خارهایی تیز. هوای نفس و حرص، آن را در کنار جوی عمرت قرار داده‌اند و اگر احتیاط نکنی و به خارهای آن نزدیک شوی، ممکن است دامن پاکی‌ات را پاره‌پاره کند.
نشنیده‌ای که در بدایت کار که هنوز خار آن قوّت نگرفته بود، دامن درّاعه عصمت آدم چون میدرید؟ اکنون که خار آن قوی گشت، و روزگار برآمد با علی بو طالب خود چه کند؟ مصطفی (ص) ازینجا گفت: «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة»،تا دل بر آن کمتر نهند، و حذر کنند، و ربّ العزّة جلّ جلاله گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌. تا رغبت کمتر نمایند، و از آن پرهیزند.
هوش مصنوعی: آیا نشنیده‌ای که در آغاز کار، وقتی که گناه هنوز قدرتی نداشت، چگونه دامان عصمت آدم را می‌درید؟ حال که گناه قوی شده و روزگار پیش آمده، با علی بن ابی‌طالب چه باید کرد؟ پیامبر (ص) از این موضوع گفت: «عشق به دنیا ریشه تمام خطاهاست»، تا دل‌ها کمتر به آن وابسته شوند و از آن دوری کنند. خداوند نیز فرمود: «بگو که نعمت‌های دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگاری کند بهتر است»، تا رغبت مردم به دنیا کاهش یابد و از آن پرهیز کنند.
واسطی گفته: چون ایشان را در دنیا زهد فرمود، بچشم ایشان اندکی ساخت، و در قرآن مجید «قلیل» خواند، تا ترک آن بر ایشان آسان شود، هذا غایة الکرم و الرّحمة. و گفته‌اند: ربّ العزّة عارفان را درین آیت از دنیا بربود و بعقبی کشید، بآنچه گفت: وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌ پس از عقبی نیز بربود، و بخود کشید بآنچه گفت: وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی‌.
هوش مصنوعی: واسطی می‌گوید: به خاطر اینکه خداوند به کسانی زهد و پارسایی عطا کرده است، کمی از دنیا را در نظر ایشان کوچک کرد و در قرآن از آن به «قلیل» یاد کرد تا ترک دنیا برای آنها آسان‌تر شود. این نشانه‌ای از کرم و رحمت الهی است. همچنین گفته‌اند که خداوند عارفان را از دنیا دور کرده و به آخرت رهنمون شده است، زیرا فرموده است: «و آخرت برای کسی که تقوا پیشه کند، بهتر است» و پس از آن نیز به آنجا کشیده است، چرا که گفته است: «و خداوند بهتر و پایدارتر است».
أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ حکایت کنند از جوانمردی که هر گه که این آیت برخواندی گفتی: آه از مرگ نفس! آه از مرگ دل! آه آه از مرگ‌جان! اگر درین بمانم مرا چه توان؟ و درد را چه درمان؟ چون حال اینست و کار چنین، بی کسا که منم، بی سر و سامان، خداوندا!
هوش مصنوعی: هر جا که باشید، مرگ به سراغتان خواهد آمد. حکایت‌ می‌کند از فرد شجاعی که هر بار این آیه را می‌خواند، آه و ناله‌ای از دل برمی‌آورد و می‌گوید: آه از مرگ نفس! آه از مرگ دل! آه، آه از مرگ جان! اگر در این وضعیت بمانم، چه بر من خواهد گذشت؟ و برای این درد چه درمانی وجود دارد؟ با این حال و روز و این کار به این شکل، بی‌کس و رها، ای خداوند!
هم تو مگر سامان کنی، را هم بخود آسان کنی
درد مرا درمان کنی، زان مرهم احسان تو!
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی و تلاش کنی، می‌توانی به من کمک کنی و دردهای من را درمان کنی. مهربانی و لطف تو می‌تواند مرهمی بر زخم‌هایم باشد.
او که نفسش میرد از دنیا درماند، او که دلش میرد از عقبی درماند، او که جانش میرد از مولی درماند، او که نفسش مرد از اهل و ولد جدا ماند، او که دلش مرد از انس و طرب باز ماند، او که جانش مرد از خدای صمد درماند. پس دلهای عزیزان و صادقان که از نهیب این سخن و سیاست این حال خون گشت، که آیا در ازل برای ما چه رفته؟ و در ابد کار ما چون آمده؟
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا دچار سکوت و کسالت می‌شود، کسی که از آینده و آخرت دل‌سرد است، کسی که از عشق و محبت جانش می‌رود، کسی که از خانواده و فرزندانش جدا می‌افتد، کسی که از شادی و لذت‌ها دور می‌ماند، و کسی که از خداوند بی‌نصیب می‌شود، همه در رنج و درماندگی هستند. در این میان، دل‌های عزیزان و راست‌گویان که از شنیدن این سخن و تعالیم به درد آمده‌اند، به فکر فرو می‌روند که برای ما در ابتدا چه سرنوشتی رقم خورده و در آینده چه سرنوشت‌هایی برای ما رقم خواهد خورد.
پیر طریقت اینجا گفته: اولیتر بتیمار خوردن از آن کسی نیست که از ازل خویش او را بی آگهیست! غافل بودن از ابد خویش از نادانی است، میان بوده و و بودنی این خواب غفلت چیست؟ آدمی را میان دو موج از آتش چه جای بازیست؟! أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ ابو هریره گفت: که از رسول خدا (ص) شنیدم که گفت: «انّ الرّوح اذا خرج من جسده، و اتی علیه سبعة ایّام، یقول: یا ربّ ائذن لی حتّی انظر الی جسدی».
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که بهترین حالت برای انسان این است که از حقیقت خود آگاه باشد. نادانی از واقعیت ابدی خود، به معنای غفلت از وجود است. این سوال مطرح می‌شود که انسان در میان این دو موج آتشین چطور می‌تواند خوش بگذراند؟ در ادامه، ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «وقتی روح از بدن خارج می‌شود و هفت روز بر آن می‌گذرد، می‌گوید: خداوندا، به من اجازه بده تا به بدنم نگاه کنم.»
گفتا: چون جان پاک از آلایش بشریّت مرغ وار از قفص خاک بیرون آید، و سوی عالم علوی قصد آشیان عزّت کند، چون بر آن مرکز خویش قرار گیرد، و یک هفته بر آید، از خالق دستوری خواهد تا آن منزل خاصّ خویش را باز بینم، و حال وی باز دانم. دستوری یابد، آن جان پاک بخاک در آید، و از دور بقالب خویش نگه کند، آن را نه برنگ خود بیند، و نه‌بر حال خود، آب بیند که از چشم در ایستاده بجای روشنایی، و از دهن در ایستاده بجای گریانی. بزارد و بنالد و بگرید، و باز گردد تا هفته دیگر، پس دیگر بار دستوری خواهد، آید، و جسد خود را بیند، در آن لحد تاریک، بزاری زار آن آب همه صدید شده، و بوی بگشته، از نخستین بار بیشتر گرید، و زارتر بود.
هوش مصنوعی: وقتی روح پاک از آلودگی‌های انسانی رها شده و مانند پرنده‌ای از قفس خاک خارج می‌شود و به سمت عالم بالا می‌رود، زمانی که به مقام و جایگاه خود برسد، یک هفته می‌گذرد و از خالق خود درخواست می‌کند تا منزل خاص خود را ببیند و حال خود را درک کند. هنگامی که این دستور به او داده می‌شود، آن روح پاک به زمین بازمی‌گردد و از دور خود را در قالب انسانی‌اش مشاهده می‌کند، اما نمی‌تواند خود را به طور واقعی ببیند و حتی حال خود را درک کند. تنها آبی را مشاهده می‌کند که در جایگاه نور قرار دارد به جای روشنایی، و صدای گریه‌ای که از دهان او به گوش می‌رسد. او به شدت می‌نالد و می‌گرید و دوباره تا یک هفته دیگر برمی‌گردد. سپس یک بار دیگر دستور دریافت می‌کند و خود را در قبر تاریک می‌بیند، جایی که به شدت بر زاری آن آب که با گذشت زمان به درد و اندوه تبدیل شده است، می‌گرید و بیشتر از قبل زار می‌زند.
پس برود و به هفته دیگر باز آید. خورنده بیند براست و چپ روی وی، و آن جمال و کمال خلقت وی همه دیگرگون گشته. خورنده از چشم بیرون میآید، و در بینی میشود، و از بینی بیرون میآید، و در دهن میشود. آن گه جان بفریاد آید، و گوید: آه صرت جیفة قذرة! کجا است آن قدّ و بالای تو کجاست آن جمال و کمال تو؟ کجاست آن صورت زیبای تو؟ کجاست آن محاسن نورانی تو؟ کجاست آن گفت دلربای تو؟ کجااند عیال و فرزندان تو؟ که از بهر ایشان بار کشیدی، و رنج بردی، تا به بینند حال و جای تو، و عبرت گیرند بکار تو. این املک الطّویل؟
هوش مصنوعی: پس به زندگی‌اش ادامه می‌دهد و پس از یک هفته دوباره برمی‌گردد. او خودش را از زاویه‌های مختلف می‌بیند و متوجه می‌شود که زیبایی و کمالش به کلی تغییر کرده است. او از چشمانش خارج می‌شود، وارد بینی‌اش می‌شود و سپس به دهنش منتقل می‌شود. در این لحظه، جانش به فریاد می‌آید و می‌گوید: وای بر من، تو که اکنون فقط یک لاشه‌ی متعفن هستی! کجاست آن قامت و بزرگی‌ات؟ کجاست آن زیبایی و کمالت؟ کجاست آن چهره‌ی زیبا و محاسن درخشان‌ات؟ کجاست آن صحبت دلنشین‌ات؟ و همسر و فرزندان تو کجا هستند؟ که تو برایشان زحمت کشیدی و مشقت‌ها را تحمل کردی تا آن‌ها شاهد حال و روز تو شوند و عبرت بگیرند از اعمالت. آیا این همان زندگی طولانی است که آرزویش را داشتی؟
و حرصک الشّدید؟ این منزلک العمران؟ این ما جمعت من حلال و حرام؟ این اخوانک و رفقاؤک؟ این من کنت تفخر بهم؟ ترکوک فی لحدک وحیدا، بین التّراب و الدّود، لو نظروا علیک کما نظرت لترکوا الدّنیا و بکوا علی انفسهم ایّام حیاتهم! فالویل لی و لک الی یوم القیامة من الملک الجلیل، و دیّان یوم الدّین! فعلیک السّلام، فلیتنی لم ارک و لم ترنی. ثمّ انقلب عنه و مضی. پس راوی خبر گفت و اللَّه اعلم: فهذا احوالنا و مردّنا و مصیرنا، و انّا للَّه و انّا الیه راجعون.
هوش مصنوعی: این حرص و ولع تو برای چه بود؟ این زندگی پرزرق و برق تو کجا رفت؟ چه مقدار از مال حلال و حرام را جمع کردی؟ دوستان و همراهانت کجا هستند؟ کی از آن‌ها به خود می‌بالیدی؟ حالا تنها در گور خوابیده‌ای، در میان خاک و کرم‌ها. اگر آن‌ها به تو نگاه کنند مثل اینکه تو به آن‌ها نگاه کردی، دنیا را رها کرده و به حال خود می‌گریستند تا پایان عمرشان! وای بر من و بر تو تا روز قیامت از رب جلیل و داوری روز حساب! خداحافظی بر تو باد، ای کاش هرگز تو را نمی‌دیدم و تو هم مرا نمی‌دیدی. سپس او از آنجا دور شد. راوی نیز گفت: و خدا داند درست چیست: این وضعیت ما و سرنوشت ماست، و ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم.
أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ مجاهد گفت: این آیت در شأن زنی فرو آمد که دختری داشت، و این زن مزدوری داشت از خانه بیرون فرستاد تا آتشپاره‌ای بخانه آرد. مزدور مردی را دید بر در خانه ایستاده، و میگوید: دختری را زادند درین خانه؟ مزدور گفت: آری. گفت: آن دختر نمیرد، تا آن گه که قضاءفسق و فجور فراوان بر سر وی برود، و آن گه بعاقبت مزدور او وی را بخواهد، و آن گه مرگ او بعنکبوت بود. مزدور از آن سخن در خشم شد، و کارد برداشت، و شکم آن دخترک بشکافت، و در بحر شد، و خویشتن را ناپدید کرد. آن دخترک را شکم بدوختند، و معالجت کردند، تا بحال صحّت باز آمد. چون بحدّ بلوغ رسید، سر در نهاد، و آنچه قضا بود از فجور بر سر وی برفت. پس بساحل بحر شد، و آنجا مقام کرد، تا روزی که آن مزدور از دریا بر آمد، و مالی فراوان با وی. پس دلّاله را برخواند، و گفت: زنی با جمال از بهر من بخواه. دلّاله گفت: اینجا زنی است نیکوترین زنان بجمال، چنان که میخواهی، امّا فاجره است، مگر که تو او را بخواهی دست از فجور باز دارد. آن زن بخواست، و هم چنان کرد، از فجور توبت کرد، و بعقد نکاح در تحت این مرد آمد. و این مزدور او را سخت دوست میداشت. روزی این مزدور سرگذشت خود باز گفت، و حکایت باز کرد. زن گفت: من آن جاریه‌ام که تو شکم وی بشکافتی، و اینک نشان شکافتن و دوختن. مزدور گفت: مرگ تو بعنکبوت باشد چنان که نشان داده‌اند، امّا من از بهر تو در میان صحرا کوشکی بسازم، و چندان بالا دهم که عنکبوت آنجا نرسد. چنان کردند، و آن زن در قصر مینشست. آخر روزی عنکبوت در میان قصر پیدا گشت. این زن بترسید، و بر آشفت، و انگشت پای وی بر آن عنکبوت آمد، او را در گزید. و از آن گزیدن اندامهای وی سیاه گشت، و از دنیا برفت. ربّ العالمین آیت فرستاد در شأن وی که: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ از مرگ هیچکس نتواند گریخت، هر جا که روید بشما در رسد.
هوش مصنوعی: هر کجا که باشید، مرگ به شما خواهد رسید. روزی، زنی که دختری داشت، کارگری را برای آوردن آتشپاره‌ای به بیرون فرستاد. آن کارگر مردی را دید که در جلوی خانه ایستاده و از او پرسید آیا دختری در این خانه به دنیا آمده است. مرد پاسخ داد بله و سپس گفت که آن دختر هیچ‌گاه نخواهد مرد، مگر زمانی که گناه فراوانی بر او بیافتد و در نهایت، مرگ او به مانند عنکبوت خواهد بود. کارگر از این حرف خشمگین شد و به دختر آسیب رساند، اما او پس از مدتی بهبود یافت. وقتی دختر به سن بلوغ رسید، به کنار دریا رفت و در آنجا ماند تا روزی که همان کارگر به ساحل آمد. او برای خود زنی زیبا خواست و دلالی پیشنهاد کرد که زنی بسیار زیبا در آن نزدیکی وجود دارد، ولی به فواحش مشهور است. مرد با او ازدواج کرد و او از زندگی فاسد خود توبه کرد. پس از مدتی، مرد داستان گذشته‌اش را تعریف کرد و زن بلافاصله گفت که او همان دختر است. مرد تصمیم گرفت برای زن قصر زیبا بسازد تا از خطرات حفاظت کند. اما روزی عنکبوتی در قصر پدیدار شد و زن در اثر ترس و هراس از آن گزیده شد و جان خود را از دست داد. پروردگار آیه‌ای فرستاد که نشان می‌دهد هیچ‌کس نمی‌تواند از مرگ فرار کند، هر کجا که باشند، مرگ به سراغشان می‌آید.
مصطفی (ص) گفت: «احبب من شئت فانّک مفارقه، و عش ما شئت فانّک میّت، و اعمل ما شئت فانّک ملاقیه».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) فرمودند: «هر کسی را که می‌خواهی دوست داشته باش، زیرا در نهایت از او جدا خواهی شد. هر طور که می‌خواهی زندگی کن، زیرا روزی خواهی مرد. هر کاری که می‌خواهی انجام بده، زیرا در نهایت با نتایج آن روبه‌رو خواهی شد.»