گنجور

۱۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که قومی از اجلّه صحابه چون عبد الرحمن بن عوف الزهری و سعد بن ابی وقاص الزهری و قدامة بن مظعون الجمحی و مقداد بن عمرو الکندی پیش از هجرت در مکه دستوری خواستند از مصطفی (ص) که: شمشیر کشند بر مشرکان از رنج و أذی که از ایشان میدیدند. رسول خدا ایشان را گفت: «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» دستها فرا دارید از قتال، که مرا بقتال نفرموده‌اند، نماز بپای دارید، و زکاة مال بدهید، که مرا کنون با این فرموده‌اند. آن قوم رنجور شدند، و دلتنگ گشتند از آن منع. پس چون هجرت کردند به مدینه، و فرمان آمد از اللَّه که: جهاد کنید با کافران، و جنگ بدر در پیش بود، ایشان را بقتال فرمودند. گروهی از ایشان از قتال ترسیدند، و باز نشستند. چنین گویند که طلحة بن عبید اللَّه بود.و این بازماندن و از قتال ترسیدن از طبع بشری بود و از دوستی حیات، نه از کراهیت فرمان حق جلّ جلاله. این همچنانست که جای دیگر گفت: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ، و این از ایشان عجب نبود که پیغامبران مرسل نیز از دوستی حیات از مرگ جزع نموده‌اند، و آن بر ایشان عیب نبود. و گفته‌اند: این آیت در شأن قومی مؤمنان آمد که هنوز در علم راسخ نبودند، و ضعیف دل بودند، و ایمان ایشان کمالی و قوّتی نداشت. و مذهب اهل سنّت آنست که: اهل ایمان در ایمان متفاوت‌اند، و مؤمنان در ایمان بر یکدیگر افزونی دارند: کس است که ایمان وی بکمال است، و بغایتی که طبع بشری بر وی زور نتواند کرد، بلکه طبع بشری مغلوب ایمان وی باشد. و کس است که درجه وی فروتر بود تا در طبع بشری بماند، و خود را از سختیها و رنجها بگریزاند. اینست راه راست و معتقد درست و جادّه سنّت. و مذهب مرجیان آنست که ایمان همه یکسانست، و بعد از گفت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کبائر و فواحش هیچ زیان نکند بر برنده، و پارسای نیکمرد و فاجر بد مرد، در ایمان و در ثواب، هر دو یکسان دانند، و نعوذ باللَّه ازین گفت شنیع، و معتقد خبیث. ربّ العزّة جلّ جلاله میگوید: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌.

جای دیگر گفت: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ. أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؟! نظائر این در قرآن فراوان است، چنان که رسیم بآن شرح دهیم.

قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ معناه: قل یا محمد لهم: اجل الدّنیا قریب، و عیشها قلیل.

وَ الْآخِرَةُ ای الجنّة خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌ الشّرک و معصیة الرّسول. ای محمد ایشان را گوی: سر گذشت و فرا سر برد و عیش این جهان و بر خورداری درین گیتی اندکست. و کسی که پرهیزکار بود، و فرمانبردار رسول خدا بود، او را آن جهان به است، سرای امن و نعیم جاودانی، و جوار حضرت ربّانی! و گفته‌اند: قلیل در قرآن بچند معنی آید: یکی از آن، ریا و سمعت است، چنان که در سورة النساء گفت: وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا

ای ریاء و سمعة، و در سورة الاحزاب گفت: وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا ای ریاء و سمعة. دوم بمعنی لا شی‌ء است، چنان که در سورة الاعراف گفت: قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ یعنی انّکم لا تشکرون البتّة، و مثله فی سورة الحاقه: قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ، قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ، و در سورة الملک گفت: وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ ای لا تشکرون البتّة. سیوم قلیل است بمعنی یسیر، یعنی اندک. چنان که در سورة البقرة گفت: لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا ای عرضا من الدّنیا یسیرا. همانست که درین آیت گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ. و در قرآن قلیل است بمعنی سیصد و سیزده بعدد، چنان که در سورة البقرة اصحاب طالوت را گفت: فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ یعنی ثلاثمائة و ثلاثة عشر، کعدد اصحاب رسول اللَّه یوم بدر. و قلیل است بمعنی هشتاد، چنان که در سورة هود گفت اصحاب کشتی نوح را: وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ یعنی مع نوح الّا ثمانین نفسا: اربعین رجلا و أربعین امرأة.

وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا بر شما ستم نکنند، یعنی که از شما یک طاعت و شما را بیک معصیت ناکرده نگیرند، و اگر آن طاعت یا آن معصیت فتیلی بود. فتیل آنست که میان دو انگشت تهی بر هم مالی، چیزی فراهم آید. ابن کثیر و حمزه و کسایی و ابن عامر بروایت هشام «و لا یظلمون» بیا خوانند علی الغیبة، تا موافق باشد ما قبل را، زیرا که ذکر غیبت متقدّم است، و هو قوله: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ. باقی وَ لا تُظْلَمُونَ بتا خوانند علی الخطاب، و مخاطب آن قوم‌اند که ذکر آن از پیش رفت، و پیغامبر (ص) و مؤمنان را با ایشان ضمّ کرده، و هذا علی تغلیب الخطاب علی الغیبة. و اختیار بو حاتم «تا» است، از بهر آنکه از پیش گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ. و در عقب گفت: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ بر خطاب، «ما» اینجا صلت است، معنی آنست که: این کنتم، هر جا که شما باشید مرگ بشما رسد. و این سخن متّصل است بآیت پیش، میگوید: از جهاد چه ترسید؟

و از مرگ کجا گریزید؟ چون اجل در رسد، و روزگار شمرده برسد، مرگ در آید و گرچه در حصارها بید، آن حصارهای دور برده و دواخ کرده.

همانست که جای دیگر گفت: قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ، فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ.

و فی معناه انشدوا:
قد طالما أکلوا دهرا و ما نعموا
باتوا علی قلل الجبال تحرسهم
غلب الرّجال فلم تمنعهم القلل
و استنزلوا بعد عزّ من معاقلهم
و اسکنوا حفرا یا بئس ما نزلوا
ناداهم صائح من بعد ما دفنوا
این الا سرّة و التیجان و الحلل؟
این الوجوه الّتی کانت محجّبة
من دونها تضرب الاستار و الکلل؟
فأصفح القبر عنهم حین یسألهم
تلک الوجوه علیها الدّود تقتتل

فأصبحوا بعد طول الأکل قد اکلوا

وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ای حصون محصّنة مطوّلة مرفوعة البناء، من اشاد البناء و شیّده، اذا رفعه. مشیّده آنست که دور بر آرند اندر هوا، و استوار کنند، چنان که آدمی بآن نرسد. میگوید: اگر چه از دوری و استواری آدمی بدان نرسد، مرگ برسد، که مرگ از کس در نماند، و از چیز باز نماند. و گفته‌اند مشیّده از شیّد است یعنی محکمة بالشّید ای بالجصّ. و روایت کنند از ابن عباس که گفت فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ای فی قصور من حدید، یعنی اگر چه در حصنها وکوشکهای آهنین باشید، مرگ بشما رسد. و گفته‌اند: اگر همه در برجهای فلک بید مرگ هم در رسد. و گفته‌اند: درین آیت ردّ قدریان است که گفتند: کشته نه بوقت خویش مرد، که اگر او را نکشتندید تا زمانی بزیستی.

ربّ العزّة درین آیت بیان کرد که هر کس را روزگاری و اجلی نامزد است، چون اجل در رسد لا بد روح از جسم مفارقت گیرد، اگر بقتل باشد یا بموت. و سخن قدریان بسخن کافران و منافقان ماند که گفتند بعد از وقعت احد: لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا. جای دیگر حکایت کرد از منافق که گفت: قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیداً. ربّ العالمین سخن ایشان ردّ کرد، گفت: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ.

ثمّ قال تعالی: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ. سبب نزول این آیت آن بود که: قومی از اعراب یکدیگر را گفتند: بیائید تا به محمد شویم بهجرت: اگر چنانست که ما را و ستوران ما را زمین وی سازد او راستگویست، و دین وی راستست، و اگر نسازد پس نه دین او راستست، و نه او راستگویست. پس چون به مدینه آمدند ایشان را تب گرفت که مدینه عاهت و وبا داشت، تا پس رسول خدا (ص) دعا کرد که: «و انقل حمّاها الی الجحفة»

گفت تب آن بر گیر، و بر زمین کافران بر.

ربّ العالمین گفت: قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ای محمد! ایشان را گوی: از محمد چه بینید! از تقدیر و خواست خدای بینید، که همه از خدا است خیر این جهانی و شرّ این جهانی، همه بخواست و تقدیر اوست. و هم در شأن ایشان باین معنی آیت آمد: یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا الآیة.

فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً؟! یعنی ما لهؤلاء الیهود و المنافقین لا یفقهون قولا الّا التّکذیب بالنّعم؟! اگر خواهی اینجا وقف کن، پس بافتتاح سخن درگیر که: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، یعنی ما اصابک یا ابن آدم من فتح و غنیمة فمن تفضّل اللَّه، و ما اصابک من سیّئة ای من جدب و هزیمة و أمر تکرهه، فمن نفسک، ای فذنبک یا ابن آدم، و أنا الّذی قدّرتها علیک. نظیر این آنست که ربّ العزّة گفت: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ. جای دیگر گفت: أَ وَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ، الی قوله: قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ ای من استحقاق انفسکم. و اگر خواهی وقف مکن، و سخن در پیوند: لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، یعنی یقولون: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ. و معنی آنست که چه رسید اینان را، و چه بودست که در نمی‌یابند این سخن که میگویند که: هر چه بتو رسد از نیکی، از خدا است، و هر چه بتو رسد از بدی، از نفس تو است. پس این سخن حکایت است از ایشان که بر سبیل انکار باز میگوید.

ابو صالح خوانده و علی بن الحسین و زید بن علی: و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک، و أنا قدّرتها علیک. ابن عباس خوانده: فمن نفسک و انّا کتبناها علیک، و در مصحف ابی کعب است: و ما اصابک من سیّئة فبذنبک و أنا قدّرتها علیک، و ابن مسعود خوانده: و ما اصابک من سیّئة فمن عندک»، و بعضی از قراء خوانده‌اند: و ما اصابک من حسنة فمن اللَّه و من اصابک من سیّئة، پیوسته تا آنجا، و قطع سخن کند، آن گه گوید: فَمِنْ نَفْسِکَ. معنی آنست که هر چه بتو رسید از نیک و بد این جهانی از خدا است. پس از کیست از تو است. و کسایی گوید: شنیده‌ام در بعضی قراءت: ما اصابک من حسنة فمن اللَّه و ما اصابک من سیّئة، پس آن گه فمن نفسک؟ معنی آنست که هر چه بتو رسد از نیک و بد این جهانی از خدا است، تو در میانه که ای؟ این نفس تو کیست؟ و این قراءت بو جعفر است روایت دختر وی میمونه. و بدان که معتزله را و قدریه را درین آیت قوت نیست، و نه ایشان را حجّت است، که این نه «ما اصبت» است که ما أَصابَکَ است، و سخن نه در آن میرود که از بنده آید از نیکی و بدی، سخن در آنست که ببنده رسد از نیک و بد. و نظیر این در قرآن فراوان است: أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ، ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ الآیة، نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ. و سرّ مسأله آنست که حسنه و سیّئة درین آیت نه از فعل و کسب بنده است، و ازینجا که ثواب و عقاب در آن نه پیوسته است، و وعد و وعید در آن نه بسته است. نظیر این در قرآن: إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها، فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ. این همه حسنات و سیّئات از اسباب است نه از اکتساب، و آنچه از اکتسابست و ببنده منسوب، بثواب و عقاب پیوسته است، چنان که گفت: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها الآیة، و مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ.

الحسین بن الفضل را پرسیدند ازین آیت، جواب داد: انّ الحسنات و السّیّئات فی هذه الآیة ماسّات لا ممسوسات. قال: و هی النّعماء و الرّخاء و الشّدّة و البلاء. این همه آنست که ربّ العزّة بعلم رفته، و قلم سابق، بر بندگان نوشته است، و نه از عمل و از کسب بنده است. و از بهر این عادت رفته است که گویند: اصابنی بلاء، اصابنی فرح و محبوب، و کس نگوید:، اصابتنی الصّلاة و الزّکاة و الطّاعة و المعصیة ثمّ قال تعالی: وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً و کفی باللَّه، این باء تأکید را در افزود، معنی آنست که: و کفی اللَّه شهیدا. اللَّه بگواهی بسست، که تو رسول اویی. معنی دیگر گفته‌اند که: اللَّه بگواهی بس است، که حسنات و سیّآت همه ازوست جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه.

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ای: من یطع الرّسول فی سنّته، فقد أطاع اللَّه فی فریضته. رسول خدا (ص) چون به مدینه هجرت کرد گفت: «من احبّنی فقد احبّ اللَّه، و من اطاعنی فقد اطاع اللَّه»

و منافقان گفتند می‌نه بینید این مرد را که میخواهد که او را بخدایی گیریم، چنان که ترسایان عیسی را بخدایی گرفتند. پس ربّ العالمین تصدیق قول رسول خویش را این آیت فرستاد: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.

هر که رسول را فرمانبردار است خدای را فرمانبردار است.

وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً و هر که از طاعت برگردد، تو بر ایشان حفیظ نه‌ای. یعنی که تو غیب ایشان ندانی، ظاهر ایشان دانی، غیب و سرّ ایشان ما دانیم. دلیل برین قول آنست که در عقب گفت: وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ این منافقان میآیند و میگویند: ما فرمانبرداریم، و طاعت‌دار، و آن گه در سرّ کافر میشوند، و نافرمانی میکنند.

وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ یعنی: منّا طاعة و أمرنا طاعة. و بعضی مفسّران گفتند: وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً منسوخ است بآیت سیف.

فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ این در شأن قومی منافقانست. گویند در شأن خلاس بن سوید آمد. مردی از متّهمان بنفاق بحضرت رسول (ص) آمدی، و گفتی: سمعا و طاعة، فرمانبرداری، یعنی هر چه فرمایی فرمانبرداریم، ربّ العزّة گفت: فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ پس چون از نزدیک تو بیرون شند نه آن گویند که‌ تو می‌گویی بایشان.

وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ این را دو وجه است: یکی آنکه اندر کتاب فرو فرستد، و ترا از سرّ ایشان خبر دهد. دیگر وجه آنکه حفظه را فرماید تا بنویسند آنچه ایشان همه شب میکنند و میگویند، تا فردا جزا ایشان بایشان رساند. و این سخن پادشاهانه است! پادشاه گوید: ما کشتیم و ما کردیم و ما کندیم یعنی بسپاه.

فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ اوّل او را اعراض فرمودند از قتل منافقان، پس منسوخ گشت باین آیت: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ.

ثمّ قال: تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا توکّل قنطره یقین است، و عماد ایمان، و محلّ اخلاص. و سرّ توکّل آنست که بحقیقت دانی که بدیگر کس چیز نیست، و از حیلت سود نیست، عطا و منع که هست بحکمت است، و قسّام مهربان بی غفلت است. «وکیل» فعیل است بمعنی مفعول، یعنی: وکّل الیه الأمور، اللَّه اوست که کارها همه بدو گذارند، که کارران بندگان و نگهبان ایشان اوست، کارساز و بنده نواز اوست جلّ جلاله، و عزّ کبریاءه و عظم شأنه.

۱۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ نبینی، ننگری، إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ بایشان که ایشان را گفتند: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ دستها فرا دارید، وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپای دارید، وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة از مال بدهید، فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ چون بر ایشان واجب نوشتند غزا کردن، إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ گروهی از ایشان، یَخْشَوْنَ النَّاسَ از جنگ مشرکان بترسیدند، کَخَشْیَةِ اللَّهِ چنان ترسیدند که از خدا باید ترسید، أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً یا نیز سختتر، وَ قالُوا و چنین گفتند، رَبَّنا خداوند ما! لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ چرا بر ما جهاد کردن نبشتی؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا چرا ما را باز نگذاشتی، إِلی‌ أَجَلٍ قَرِیبٍ تا اجلی که خود نزدیکست. قُلْ ای پیغامبر من گوی، مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ برخورداری درین گیتی‌اند کست، وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ و آن جهان به است، لِمَنِ اتَّقی‌ او را که درین جهان پرهیزکار است، وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا (۷۷) و بر شما ستم نیاید باندازه فتیلی.۱۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة بر ذوق ارباب حکمت و سالکان راه حقیقت از روی اشارت میگوید: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ، ای اخرجوا ایدیکم عن امورکم، و کلوها الی معبودکم. خویشتن را از کارها بیرون آرید، و یکسر شغلها بمولی سپارید، و باو بازگذارید، که اوست سازنده کار بندگان، مدبّر و مقدّر کارران، و نگهبان، بسر برنده شغل ایشان بی‌ایشان، دل دهنده تائبان،و پذیرنده عذر خواهان. چند که منّت است او را بر بندگان: از اوّل بنده را رایگان بیافریند، چون در ظهور آرد، از آب و باد و آتش نگه دارد. بسمع و بصر، بفطنت و حکمت بیاراید، ایمان و معرفت بر وی نگه دارد. پس آن گه چون دست بمخلوقی بردارد، خطاب آید که: کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ دست از مخلوق فرو دار، و بخالق بردار، که خداوند با وفا اوست، دهنده عطا و پوشنده خطا اوست، در مهربانی و کریمی بیهمتا اوست.

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که قومی از اجلّه صحابه چون عبد الرحمن بن عوف الزهری و سعد بن ابی وقاص الزهری و قدامة بن مظعون الجمحی و مقداد بن عمرو الکندی پیش از هجرت در مکه دستوری خواستند از مصطفی (ص) که: شمشیر کشند بر مشرکان از رنج و أذی که از ایشان میدیدند. رسول خدا ایشان را گفت: «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» دستها فرا دارید از قتال، که مرا بقتال نفرموده‌اند، نماز بپای دارید، و زکاة مال بدهید، که مرا کنون با این فرموده‌اند. آن قوم رنجور شدند، و دلتنگ گشتند از آن منع. پس چون هجرت کردند به مدینه، و فرمان آمد از اللَّه که: جهاد کنید با کافران، و جنگ بدر در پیش بود، ایشان را بقتال فرمودند. گروهی از ایشان از قتال ترسیدند، و باز نشستند. چنین گویند که طلحة بن عبید اللَّه بود.و این بازماندن و از قتال ترسیدن از طبع بشری بود و از دوستی حیات، نه از کراهیت فرمان حق جلّ جلاله. این همچنانست که جای دیگر گفت: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ، و این از ایشان عجب نبود که پیغامبران مرسل نیز از دوستی حیات از مرگ جزع نموده‌اند، و آن بر ایشان عیب نبود. و گفته‌اند: این آیت در شأن قومی مؤمنان آمد که هنوز در علم راسخ نبودند، و ضعیف دل بودند، و ایمان ایشان کمالی و قوّتی نداشت. و مذهب اهل سنّت آنست که: اهل ایمان در ایمان متفاوت‌اند، و مؤمنان در ایمان بر یکدیگر افزونی دارند: کس است که ایمان وی بکمال است، و بغایتی که طبع بشری بر وی زور نتواند کرد، بلکه طبع بشری مغلوب ایمان وی باشد. و کس است که درجه وی فروتر بود تا در طبع بشری بماند، و خود را از سختیها و رنجها بگریزاند. اینست راه راست و معتقد درست و جادّه سنّت. و مذهب مرجیان آنست که ایمان همه یکسانست، و بعد از گفت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کبائر و فواحش هیچ زیان نکند بر برنده، و پارسای نیکمرد و فاجر بد مرد، در ایمان و در ثواب، هر دو یکسان دانند، و نعوذ باللَّه ازین گفت شنیع، و معتقد خبیث. ربّ العزّة جلّ جلاله میگوید: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده، مربوط به زمانی است که گروهی از صحابه نزد پیامبر (ص) درخواست کردند که برای مبارزه با مشرکان اقدام کنند، زیرا از آزار و اذیت آن‌ها رنج می‌بردند. پیامبر به آن‌ها گفت که باید از جنگیدن خودداری کنند و به عبادت و پرداخت زکات بپردازند. این اقدام باعث ناراحتی و دل‌تنگی آن‌ها شد. اما پس از هجرت به مدینه و با فرمان جدید الهی برای جهاد با کافران، برخی از این صحابه از جنگیدن ترسیدند و از میدان دور شدند. این ترس طبیعی بود و ناشی از محبت به زندگی بود، نه از عدم ایمان. در نهایت، گفته می‌شود که مؤمنان درجات متفاوتی از ایمان دارند و برخی به علت ضعف ایمان نتوانستند در برابر خطرات مقاومت کنند. در مقابل، گروهی دیگر از مؤمنان از ثبات و ایمان کامل برخوردارند و قادر به مقابله با سختی‌ها هستند. همچنین، اعتقاد مرجیان این است که همه مؤمنان در ایمان برابرند و گناهانی که انجام دهند، به ایمان‌شان آسیبی نمی‌زند، که این دیدگاه نادرست و ایراددار است. خداوند در آیات قرآن به این نکته اشاره دارد که آیا کسانی که کارهای بد انجام می‌دهند، می‌توانند با کسانی که ایمان دارند و اعمال نیک انجام می‌دهند، برابر باشند؟
جای دیگر گفت: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ. أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؟! نظائر این در قرآن فراوان است، چنان که رسیم بآن شرح دهیم.
هوش مصنوعی: آیا ما باید کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند، مانند مفسدان در زمین قرار دهیم؟ یا باید پرهیزکاران را مانند فاسقان قرار دهیم؟ چنین پرسش‌هایی در قرآن فراوان به چشم می‌خورد و ما به زودی به شرح و توضیح آن‌ها خواهیم پرداخت.
قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ معناه: قل یا محمد لهم: اجل الدّنیا قریب، و عیشها قلیل.
هوش مصنوعی: بگو که زندگی دنیا به سرعت سپری می‌شود و لذت‌های آن اندک است.
وَ الْآخِرَةُ ای الجنّة خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‌ الشّرک و معصیة الرّسول. ای محمد ایشان را گوی: سر گذشت و فرا سر برد و عیش این جهان و بر خورداری درین گیتی اندکست. و کسی که پرهیزکار بود، و فرمانبردار رسول خدا بود، او را آن جهان به است، سرای امن و نعیم جاودانی، و جوار حضرت ربّانی! و گفته‌اند: قلیل در قرآن بچند معنی آید: یکی از آن، ریا و سمعت است، چنان که در سورة النساء گفت: وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا
هوش مصنوعی: و آخرت یعنی بهشت، برای کسی که از شرک و نافرمانی رسول خدا پرهیز کند، بهتر است. ای محمد، به آنان بگو: زندگی دنیا و لذت‌هایی که در این جهان وجود دارد، اندک و زودگذر است. ولی کسی که تقوا داشته باشد و از رسول خدا تبعیت کند، در آن جهان بهره‌اش بیشتر است؛ سرای امن و نعمت‌های جاودانی و نزد پروردگار! همچنین گفته‌اند که واژه "قلیل" در قرآن معانی مختلفی دارد، یکی از آن‌ها ریا و شهرت است، چنان که در سوره نساء گفته شده: و آن‌ها فقط به ندرت خدا را یاد می‌کنند.
ای ریاء و سمعة، و در سورة الاحزاب گفت: وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا ای ریاء و سمعة. دوم بمعنی لا شی‌ء است، چنان که در سورة الاعراف گفت: قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ یعنی انّکم لا تشکرون البتّة، و مثله فی سورة الحاقه: قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ، قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ، و در سورة الملک گفت: وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ ای لا تشکرون البتّة. سیوم قلیل است بمعنی یسیر، یعنی اندک. چنان که در سورة البقرة گفت: لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا ای عرضا من الدّنیا یسیرا. همانست که درین آیت گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ. و در قرآن قلیل است بمعنی سیصد و سیزده بعدد، چنان که در سورة البقرة اصحاب طالوت را گفت: فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ یعنی ثلاثمائة و ثلاثة عشر، کعدد اصحاب رسول اللَّه یوم بدر. و قلیل است بمعنی هشتاد، چنان که در سورة هود گفت اصحاب کشتی نوح را: وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ یعنی مع نوح الّا ثمانین نفسا: اربعین رجلا و أربعین امرأة.
هوش مصنوعی: در این متن به معنای مختلف کلمه "قلیل" اشاره شده است. اولاً، "قلیل" به معنای نادر است و به فراوانی کم اشاره دارد، به‌ویژه در مواردی که افراد به سختی به انجام اعمال نیک می‌پردازند. به عنوان مثال، در جاهایی گفته شده که از نظر شمردن شکرگزاری یا ایمان، افراد به شدت کم هستند. همچنین، "قلیل" می‌تواند به معنای کم ارزش یا ناچیز باشد، مثل اینکه چیزی تنها ارزش اندکی دارد. علاوه بر این، در قرآن تعدادی خاص نیز به کلمه "قلیل" نسبت داده شده که به تعداد خاصی اشاره دارد، مانند سیصد و سیزده نفر یا هشتاد نفر، که در داستان‌هایی از افراد مؤمن آمده است. این معانی نشان‌دهنده تنوع استفاده از کلمه "قلیل" در متن‌های مذهبی و ادبیات است.
وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا بر شما ستم نکنند، یعنی که از شما یک طاعت و شما را بیک معصیت ناکرده نگیرند، و اگر آن طاعت یا آن معصیت فتیلی بود. فتیل آنست که میان دو انگشت تهی بر هم مالی، چیزی فراهم آید. ابن کثیر و حمزه و کسایی و ابن عامر بروایت هشام «و لا یظلمون» بیا خوانند علی الغیبة، تا موافق باشد ما قبل را، زیرا که ذکر غیبت متقدّم است، و هو قوله: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ. باقی وَ لا تُظْلَمُونَ بتا خوانند علی الخطاب، و مخاطب آن قوم‌اند که ذکر آن از پیش رفت، و پیغامبر (ص) و مؤمنان را با ایشان ضمّ کرده، و هذا علی تغلیب الخطاب علی الغیبة. و اختیار بو حاتم «تا» است، از بهر آنکه از پیش گفت: قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ. و در عقب گفت: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ بر خطاب، «ما» اینجا صلت است، معنی آنست که: این کنتم، هر جا که شما باشید مرگ بشما رسد. و این سخن متّصل است بآیت پیش، میگوید: از جهاد چه ترسید؟
هوش مصنوعی: بر شما هیچ گونه ستمی نمی‌شود، به این معنا که از شما خواسته نمی‌شود که به طاعتی اقدام کنید یا در معصیت گرفتار آئید، حتی اگر این موارد به اندازه یک فتیل هم باشد. فتیل به معنای چیز کوچکی است که با فشار دو انگشت به‌دست می‌آید. برخی از مفسران مثل ابن کثیر و حمزه و کسایی و ابن عامر این عبارت را به‌گونه‌ای خوانده‌اند که به غیبت اشاره کند، تا با آنچه قبلاً ذکر شده هم‌ساز باشد. زیرا در آیه قبل به غیبت اشاره شده بود. برخی دیگر به این خطاب به عنوان خطاب به گروهی اشاره کرده‌اند که قبلاً ذکر شده‌اند. پیامبر (ص) و مؤمنان نیز در این مورد به آن‌ها اشاره شده است. در ادامه نیز گفته شده که «متاع دنیا اندک است» و به کسانی که در جهاد ضربه می‌زنند، یادآوری می‌شود که هر کجا که باشید، مرگ به شما می‌رسد. این سخن به آیه قبلی مرتبط است و به آن اشاره دارد که از جهاد چه ترسید؟
و از مرگ کجا گریزید؟ چون اجل در رسد، و روزگار شمرده برسد، مرگ در آید و گرچه در حصارها بید، آن حصارهای دور برده و دواخ کرده.
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان از مرگ فرار کرد؟ وقتی زمان آن برسد و عمر به پایان خود نزدیک شود، مرگ سراغمان می‌آید. حتی اگر در امنیت و دور از خطر باشیم، این امنیت ناپایدار است و در نهایت نمی‌تواند ما را از چنگ مرگ نجات دهد.
همانست که جای دیگر گفت: قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ، فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ.
هوش مصنوعی: بگو: قطعاً، مرگی که از آن فرار می‌کنید، به زودی با شما ملاقات خواهد کرد.
و فی معناه انشدوا:
قد طالما أکلوا دهرا و ما نعموا
هوش مصنوعی: مدت زیادی را در خوراک و لذت بردن سپری کردند اما هیچ‌گاه به خوشبختی و نعمت واقعی دست نیافتند.
باتوا علی قلل الجبال تحرسهم
غلب الرّجال فلم تمنعهم القلل
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف انسانی می‌پردازد که خود را در ارتفاعات کوه‌ها قرار داده و به نظارت بر اطراف مشغول است، اما علی‌رغم تمام تلاش‌ها و مراقبت‌هایشان، نتوانسته‌اند از حملات و خرابی‌هایی که مردان قوی‌تر بر آن‌ها وارد می‌کنند، جلوگیری کنند. به عبارتی دیگر، هیچگاه حفاظت و مراقبت کامل نمی‌تواند از آسیب‌ها جلوگیری کند.
و استنزلوا بعد عزّ من معاقلهم
و اسکنوا حفرا یا بئس ما نزلوا
هوش مصنوعی: آنها پس از اینکه در جایگاه‌های بلند و محترم خود قرار داشتند، از آنجا به جایی پست و ناچیز فرود آمدند و در چاله‌ها و گودال‌ها ساکن شدند، که جایی بسیار بد و ناپسند است.
ناداهم صائح من بعد ما دفنوا
این الا سرّة و التیجان و الحلل؟
هوش مصنوعی: آیا پس از آنکه آن‌ها را دفن کردند، کسی صدایی از آن‌ها نشنید جز نکته‌ای از راز و تاج‌ها و لباس‌های زیبا؟
این الوجوه الّتی کانت محجّبة
من دونها تضرب الاستار و الکلل؟
هوش مصنوعی: این چهره‌ها که پیش از این پشت پرده بودند، اکنون در پرده‌برداری و نمایاندن خود قرار دارند؟
فأصفح القبر عنهم حین یسألهم
تلک الوجوه علیها الدّود تقتتل
هوش مصنوعی: پس وقتی از آن‌ها در قبر سوال می‌شود، به آن چهره‌ها که مملو از کرم هستند، رحمت کن و ببخشید.
فأصبحوا بعد طول الأکل قد اکلوا
هوش مصنوعی: پس از مدت طولانی غذا خوردن، آن‌ها به این مرحله رسیدند که دیگر غذایی برای خوردن نداشتند.
وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ای حصون محصّنة مطوّلة مرفوعة البناء، من اشاد البناء و شیّده، اذا رفعه. مشیّده آنست که دور بر آرند اندر هوا، و استوار کنند، چنان که آدمی بآن نرسد. میگوید: اگر چه از دوری و استواری آدمی بدان نرسد، مرگ برسد، که مرگ از کس در نماند، و از چیز باز نماند. و گفته‌اند مشیّده از شیّد است یعنی محکمة بالشّید ای بالجصّ. و روایت کنند از ابن عباس که گفت فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ای فی قصور من حدید، یعنی اگر چه در حصنها وکوشکهای آهنین باشید، مرگ بشما رسد. و گفته‌اند: اگر همه در برجهای فلک بید مرگ هم در رسد. و گفته‌اند: درین آیت ردّ قدریان است که گفتند: کشته نه بوقت خویش مرد، که اگر او را نکشتندید تا زمانی بزیستی.
هوش مصنوعی: اگر شما در برج‌های محکم و بلند باشید، همچنانکه در دژی استوار و غیرقابل دسترس قرار دارید، مرگ شما را خواهد یافت. این برج‌ها به نوعی نمایانگر دژی هستند که هیچ‌کس به راحتی به آن دسترسی ندارد. اما با وجود این استحکام و دوری، مرگ به سراغ شما خواهد آمد و هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را متوقف کند. برخی گفته‌اند این برج‌ها می‌توانند به معنای قصرهای آهنی نیز باشند. در واقع، حتی اگر در این دژهای محکم و ستودنی باشید، مرگ به هر حال به شما خواهد رسید. همچنین، این آیه به نظریه کسانی که معتقدند مرگ به دلخواه انسان نمی‌رسد، پاسخ می‌دهد، زیرا برخی بر این باورند که انسان تنها زمانی می‌میرد که برای آن زمان مقرر شده باشد.
ربّ العزّة درین آیت بیان کرد که هر کس را روزگاری و اجلی نامزد است، چون اجل در رسد لا بد روح از جسم مفارقت گیرد، اگر بقتل باشد یا بموت. و سخن قدریان بسخن کافران و منافقان ماند که گفتند بعد از وقعت احد: لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا. جای دیگر حکایت کرد از منافق که گفت: قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیداً. ربّ العالمین سخن ایشان ردّ کرد، گفت: أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ در این آیه بیان می‌کند که هر شخصی زمانی مشخص و مقدری دارد که باید به آن برسد. وقتی زمان مقرر فرا برسد، روح آن فرد از بدنش جدا می‌شود، چه در اثر قتل باشد و چه به مرگ طبیعی. سخن گروهی به نام قدریه شبیه به سخنان کافران و منافقان است که پس از حادثه احد گفتند: اگر این افراد در نزد ما بودند، نه می‌مردند و نه کشته می‌شدند. همچنین داستانی از یکی از منافقان نقل شده که گفت: خداوند بر من نعمت داده است زیرا من با آن‌ها در آنجا نبودم. خداوند عالم سخن آن‌ها را رد کرد و فرمود: هر جا که باشید، مرگ شما را می‌یابد، حتی اگر در برج‌های مستحکم باشید.
ثمّ قال تعالی: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ. سبب نزول این آیت آن بود که: قومی از اعراب یکدیگر را گفتند: بیائید تا به محمد شویم بهجرت: اگر چنانست که ما را و ستوران ما را زمین وی سازد او راستگویست، و دین وی راستست، و اگر نسازد پس نه دین او راستست، و نه او راستگویست. پس چون به مدینه آمدند ایشان را تب گرفت که مدینه عاهت و وبا داشت، تا پس رسول خدا (ص) دعا کرد که: «و انقل حمّاها الی الجحفة»
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: اگر به آن‌ها نیکی برسد، می‌گویند این از طرف خداست و اگر بدی به آن‌ها برسد، می‌گویند این از جانب توست. ماجرای نزول این آیه به این صورت بود که گروهی از عرب‌ها گفتند: بیایید به محمد برویم و ببینیم آیا او و مرکب‌هایمان را در زمین خود قرار می‌دهد. اگر چنین کند، پس او راستگو است و دین او درست است، و اگر نتواند، پس نه دین او درست است و نه او راستگو. هنگامی که به مدینه رسیدند، به تب مبتلا شدند، زیرا مدینه دچار بیماری و وبا بود. سپس پیامبر خدا (ص) دعا کرد که: «خداوند این تب را به جحفه منتقل کند.»
گفت تب آن بر گیر، و بر زمین کافران بر.
هوش مصنوعی: گفت: تب را بگیر و بر زمین کافران بگذار.
ربّ العالمین گفت: قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ای محمد! ایشان را گوی: از محمد چه بینید! از تقدیر و خواست خدای بینید، که همه از خدا است خیر این جهانی و شرّ این جهانی، همه بخواست و تقدیر اوست. و هم در شأن ایشان باین معنی آیت آمد: یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا الآیة.
هوش مصنوعی: خداوند عالم فرمود: ای محمد، بگو که همه چیز از طرف خداست! به آنها بگو که آنچه از محمد می‌بینید، در واقع نشانه‌ای از تقدیر و خواست خداوند است. هر چیزی که در این دنیا خوب یا بد است، همه به خواست و تقدیر او می‌باشد. همچنین در این مورد آیه‌ای نازل شده است که به همین معنا اشاره دارد.
فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً؟! یعنی ما لهؤلاء الیهود و المنافقین لا یفقهون قولا الّا التّکذیب بالنّعم؟! اگر خواهی اینجا وقف کن، پس بافتتاح سخن درگیر که: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، یعنی ما اصابک یا ابن آدم من فتح و غنیمة فمن تفضّل اللَّه، و ما اصابک من سیّئة ای من جدب و هزیمة و أمر تکرهه، فمن نفسک، ای فذنبک یا ابن آدم، و أنا الّذی قدّرتها علیک. نظیر این آنست که ربّ العزّة گفت: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ. جای دیگر گفت: أَ وَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ، الی قوله: قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ ای من استحقاق انفسکم. و اگر خواهی وقف مکن، و سخن در پیوند: لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، یعنی یقولون: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ. و معنی آنست که چه رسید اینان را، و چه بودست که در نمی‌یابند این سخن که میگویند که: هر چه بتو رسد از نیکی، از خدا است، و هر چه بتو رسد از بدی، از نفس تو است. پس این سخن حکایت است از ایشان که بر سبیل انکار باز میگوید.
هوش مصنوعی: این قوم چه شده است که به سختی می‌توانند موضوعی را درک کنند؟ چه شده است که این یهودیان و منافقین جز تکذیب نعمت‌ها چیز دیگری نمی‌فهمند؟ اگر بخواهی در اینجا مکث کن، سپس با سخن آغاز کن که: هر حسنه‌ای که به تو می‌رسد از سوی خداوند است. یعنی هر چیزی که به تو می‌رسد، مانند فتح و غنیمت، از لطف خداست و هر بدی که به تو می‌رسد، مانند کمبود و شکست، از خود تو است؛ که این ناشی از گناه توست و من، یعنی خداوند، آن را بر تو مقرر داشته‌ام. خداوند عزت فرموده: و هر مصیبتی که به شما می‌رسد، نتیجه اعمال دستان شماست. در جای دیگر فرمود: آیا وقتی مصیبتی به شما رسید، این را درک نکردید که این از خود شماست؟ و اگر نخواهی مکث کنی، می‌توانی ادامه دهی و به ارتباطی که بین درک آن‌ها و این سخن وجود دارد اشاره کنی: آنها می‌گویند هر حسنه‌ای که به تو می‌رسد از خدا است. پس این سخن نشان‌دهنده این است که آن‌ها به طور مداوم در حال انکار این حقیقت هستند.
ابو صالح خوانده و علی بن الحسین و زید بن علی: و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک، و أنا قدّرتها علیک. ابن عباس خوانده: فمن نفسک و انّا کتبناها علیک، و در مصحف ابی کعب است: و ما اصابک من سیّئة فبذنبک و أنا قدّرتها علیک، و ابن مسعود خوانده: و ما اصابک من سیّئة فمن عندک»، و بعضی از قراء خوانده‌اند: و ما اصابک من حسنة فمن اللَّه و من اصابک من سیّئة، پیوسته تا آنجا، و قطع سخن کند، آن گه گوید: فَمِنْ نَفْسِکَ. معنی آنست که هر چه بتو رسید از نیک و بد این جهانی از خدا است. پس از کیست از تو است. و کسایی گوید: شنیده‌ام در بعضی قراءت: ما اصابک من حسنة فمن اللَّه و ما اصابک من سیّئة، پس آن گه فمن نفسک؟ معنی آنست که هر چه بتو رسد از نیک و بد این جهانی از خدا است، تو در میانه که ای؟ این نفس تو کیست؟ و این قراءت بو جعفر است روایت دختر وی میمونه. و بدان که معتزله را و قدریه را درین آیت قوت نیست، و نه ایشان را حجّت است، که این نه «ما اصبت» است که ما أَصابَکَ است، و سخن نه در آن میرود که از بنده آید از نیکی و بدی، سخن در آنست که ببنده رسد از نیک و بد. و نظیر این در قرآن فراوان است: أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ، ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ الآیة، نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ. و سرّ مسأله آنست که حسنه و سیّئة درین آیت نه از فعل و کسب بنده است، و ازینجا که ثواب و عقاب در آن نه پیوسته است، و وعد و وعید در آن نه بسته است. نظیر این در قرآن: إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها، فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ. این همه حسنات و سیّئات از اسباب است نه از اکتساب، و آنچه از اکتسابست و ببنده منسوب، بثواب و عقاب پیوسته است، چنان که گفت: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها الآیة، و مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به تو می‌رسد از نیک و بد، تنها از جانب خداوند است و تأکید می‌شود که این مسائل به نفس انسان مرتبط می‌شود. قرآن بیان می‌کند که نیک و بد به طور کلی از خدا ناشی می‌شود، اما انسان در قبال اعمال خود نیز مسئول است و باید پاسخگو باشد. تفسیرهایی درباره این آیات وجود دارد که به این نکته اشاره دارند که حسنه و سیئة به صورت مستقیم به عمل انسان نسبت داده نمی‌شود، بلکه بیشتر به آثار و نتایج اعمال انسان اشاره دارد. در نهایت، برداشت‌هایی وجود دارد که به این نتیجه می‌رسند که پاداش و کیفر با عمل انسان ارتباط دارد، و چنانچه انسان کار نیک انجام دهد، پاداش خواهد گرفت و در مقابل، مرتکب شدن به گناه موجب عذاب خواهد شد.
الحسین بن الفضل را پرسیدند ازین آیت، جواب داد: انّ الحسنات و السّیّئات فی هذه الآیة ماسّات لا ممسوسات. قال: و هی النّعماء و الرّخاء و الشّدّة و البلاء. این همه آنست که ربّ العزّة بعلم رفته، و قلم سابق، بر بندگان نوشته است، و نه از عمل و از کسب بنده است. و از بهر این عادت رفته است که گویند: اصابنی بلاء، اصابنی فرح و محبوب، و کس نگوید:، اصابتنی الصّلاة و الزّکاة و الطّاعة و المعصیة ثمّ قال تعالی: وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً و کفی باللَّه، این باء تأکید را در افزود، معنی آنست که: و کفی اللَّه شهیدا. اللَّه بگواهی بسست، که تو رسول اویی. معنی دیگر گفته‌اند که: اللَّه بگواهی بس است، که حسنات و سیّآت همه ازوست جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه.
هوش مصنوعی: حسین بن فضل در پاسخ به سؤال درباره آیتی گفت: در این آیه، نیک deeds و بد deeds به مسّات اشاره دارد، نه به چیزهایی که لمس شده‌اند. او توضیح داد که این‌ها به نعمت‌ها و راحتی‌ها، همچنین به سختی‌ها و بلاها اشاره دارند. این موارد همه چیزهایی هستند که پروردگار بزرگ به علم خود مقدر کرده و با قلم پیشین بر بندگان نوشته است و ربطی به اعمال و تلاش بندگان ندارد. به همین دلیل، مردم معمولاً می‌گویند: "به من بلا رسید" یا "به من خوشی و محبوبیت رسید"، اما هیچ‌کس نمی‌گوید "نماز و زکات و اطاعت و معصیت به من رسید". سپس به آیه‌ای اشاره کرد که خداوند فرموده است: "و ما تو را برای مردم فرستادیم، و خداوند به عنوان شاهد کافی است." این باء تأکید در اینجا به معنای این است که "و خداوند به عنوان شاهد کافی است" و به وضوح تأکید می‌کند که او به گواهی می‌رسد که تو رسول او هستی. همچنین گفته‌اند که این بدان معناست که خداوند به عنوان شاهد کافی است، و نیک deeds و بد deeds همه از جانب او هستند.
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ای: من یطع الرّسول فی سنّته، فقد أطاع اللَّه فی فریضته. رسول خدا (ص) چون به مدینه هجرت کرد گفت: «من احبّنی فقد احبّ اللَّه، و من اطاعنی فقد اطاع اللَّه»
هوش مصنوعی: هر که از پیامبر پیروی کند، در واقع از خداوند پیروی کرده است. یعنی هر که به سنت پیامبر عمل کند، به وظایف الهی عمل کرده است. زمانی که پیامبر اسلام (ص) به مدینه مهاجرت کرد، فرمود: «هر کس که مرا دوست داشته باشد، در واقع خداوند را دوست دارد و هر کس از من اطاعت کند، در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است.»
و منافقان گفتند می‌نه بینید این مرد را که میخواهد که او را بخدایی گیریم، چنان که ترسایان عیسی را بخدایی گرفتند. پس ربّ العالمین تصدیق قول رسول خویش را این آیت فرستاد: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.
هوش مصنوعی: منافقان می‌گفتند که این مرد می‌خواهد مانند عیسی را که مسیحیان به خدایی گرفتند، ما نیز او را به خدایی بپنداریم. سپس خداوند برای تأیید سخن پیامبرش آیه‌ای نازل کرد که بیان می‌کند هر کسی که از پیامبر اطاعت کند، در واقع از خدا اطاعت کرده است.
هر که رسول را فرمانبردار است خدای را فرمانبردار است.
هوش مصنوعی: هر کس از پیامبر پیروی کند، در واقع از خدا نیز پیروی کرده است.
وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً و هر که از طاعت برگردد، تو بر ایشان حفیظ نه‌ای. یعنی که تو غیب ایشان ندانی، ظاهر ایشان دانی، غیب و سرّ ایشان ما دانیم. دلیل برین قول آنست که در عقب گفت: وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ این منافقان میآیند و میگویند: ما فرمانبرداریم، و طاعت‌دار، و آن گه در سرّ کافر میشوند، و نافرمانی میکنند.
هوش مصنوعی: هرکس از اطاعت دوری کند، تو نگهبان و واژهٔ دانای غیب او نیستی. تو تنها آنچه را که نمایان است، می‌دانی و باطن و اسرار افراد در دست ماست. این مطلب به وضوح در ادامه آمده است که برخی از منافقان به ظاهر می‌گویند: "ما فرمانبرداریم" اما در باطن کافر و نافرمان هستند.
وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ یعنی: منّا طاعة و أمرنا طاعة. و بعضی مفسّران گفتند: وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً منسوخ است بآیت سیف.
هوش مصنوعی: آنها می‌گویند که اطاعت به معنای فرامین ما اطاعتی است. برخی مفسرین نیز اظهار کرده‌اند که آیه‌ای که می‌گوید "و هر کس که اطاعت نکند، ما تو را بر آنها نگهبان نگردانیدیم" منسوخ شده است به وسیله آیه‌ای که به شمشیر اشاره دارد.
فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ این در شأن قومی منافقانست. گویند در شأن خلاس بن سوید آمد. مردی از متّهمان بنفاق بحضرت رسول (ص) آمدی، و گفتی: سمعا و طاعة، فرمانبرداری، یعنی هر چه فرمایی فرمانبرداریم، ربّ العزّة گفت: فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ پس چون از نزدیک تو بیرون شند نه آن گویند که‌ تو می‌گویی بایشان.
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها از نزد تو دور می‌شوند، واقعیت خود را نشان می‌دهند. این موضوع درباره قومی از منافقان است. گفته می‌شود که این آیه در مورد شخصی به نام خلاس بن سوید نازل شده است. او یکی از افرادی بود که به نفاق متهم شده بود و به حضور پیامبر (ص) آمد و گفت: «ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم»، به معنای اینکه هرچه بگویی، ما تابع هستیم. اما خداوند فرمود: وقتی که آن‌ها از پیش تو دور می‌شوند، دیگر به آنچه که تو می‌گویی عمل نمی‌کنند.
وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ این را دو وجه است: یکی آنکه اندر کتاب فرو فرستد، و ترا از سرّ ایشان خبر دهد. دیگر وجه آنکه حفظه را فرماید تا بنویسند آنچه ایشان همه شب میکنند و میگویند، تا فردا جزا ایشان بایشان رساند. و این سخن پادشاهانه است! پادشاه گوید: ما کشتیم و ما کردیم و ما کندیم یعنی بسپاه.
هوش مصنوعی: خداوند آنچه را که در دل‌ها دارند و شب‌ها به آن فکر می‌کنند می‌نویسد. این موضوع دو معنا دارد: یکی این است که خداوند آن را در کتاب ثبت می‌کند و به شما از اسرار آنها آگاه می‌گرداند. دیگری این است که فرشتگان نگهبان را مأمور می‌کند تا آنچه آنها در طول شب انجام می‌دهند و می‌گویند را یادداشت کنند تا در روز بعد جزای اعمالشان به خودشان داده شود. این بیان به نوعی نشان‌دهنده قدرت و سلطنت است؛ مانند فرمانروایی که می‌گوید ما این کار را کردیم و آن کار را انجام دادیم.
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ اوّل او را اعراض فرمودند از قتل منافقان، پس منسوخ گشت باین آیت: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ.
هوش مصنوعی: از آن‌ها روی برگردان و بر خدا توکل کن. ابتدا به پیامبر دستور داده شده بود که از کشتن منافقان صرف‌نظر کند، اما بعدها با آیه‌ای جدید این دستور تغییر یافت و به او گفته شد که با کافران و منافقان جهاد کند.
ثمّ قال: تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا توکّل قنطره یقین است، و عماد ایمان، و محلّ اخلاص. و سرّ توکّل آنست که بحقیقت دانی که بدیگر کس چیز نیست، و از حیلت سود نیست، عطا و منع که هست بحکمت است، و قسّام مهربان بی غفلت است. «وکیل» فعیل است بمعنی مفعول، یعنی: وکّل الیه الأمور، اللَّه اوست که کارها همه بدو گذارند، که کارران بندگان و نگهبان ایشان اوست، کارساز و بنده نواز اوست جلّ جلاله، و عزّ کبریاءه و عظم شأنه.
هوش مصنوعی: سپس فرمود: به خدا توکل کن، و برای توکل خدا کافیست. توکل پل یقینی است و اساس ایمان و نشانه صداقت است. راز توکل در این است که به حقیقت بدانی هیچ چیزی در دست دیگران نیست و هیچ تدبیری سود ندارد. عطا و منع بر اساس حکمت است و بخشنده مهربان همواره بیدار است. «وکیل» به معنای کسی است که امور به او واگذار می‌شود، یعنی خداوند حساب کارها را به عهده دارد و او سرپرست بندگان و نگهبان ایشان است. او کارساز و نوازشگر بندگانش است و بزرگی و عظمت او بی‌نظیر است.