گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ تاهت القلوب بسماع بسم اللَّه، طابت القلوب بشهود بسم اللَّه، غابت القلوب بظهور بسم اللَّه، طوبی لمن حدیثه فی اللَّه، و جلیسه هو اللَّه.

و لا جلست الی قوم احدّثهم
الّا و أنت حدیثی بین جلّاسی‌

نزهة اسرار الموحدین فی الاناخة بعفوة بسم اللَّه. رتع فی حدائق القدس من استروح الی نسیم بسم اللَّه.

نام خداوند کریم مهربان، بزرگ بخشایش بر جهانیان، برحمت فراخ، روزی دهنده آفریدگان، و دارنده همگان، دشمنان و دوستان بلطف درواخ، نوازنده آشنایان و سازنده کار ایشان در دو جهان.

اللَّه اشارتست بکمال قدرت، رحمن اشارتست بعموم رحمت، رحیم اشارتست بخصوص مغفرت. اللَّه است که بیافرید بقدرت فراخ بی‌حیلت، رحمن است که روزی داد از خزینه فراخ بی‌مئونت، رحیم است که عیبها فرا پوشید بکرم فراخ بی‌شفاعت.

اللَّه است که بیافرید بنده را، و حق شناس ندید، و از وی ببرید. رحمن است که نعمت گسترانید، و از بنده شکر نشنید، و نعمت باز نگرفت. رحیم است که عیبها دید و فرا پوشید، عذر نشنید، و پرده ندرید. اللَّه داغ کردنست، رحمن مرهم نهادنست، رحیم در کرم بیفزودنست.

خداوندان معرفت و جوانمردان طریقت گفتند: معنی باء بسم اللَّه آنست که: «بی فافرحوا و بی فتروّحوا». رهیگان من! بندگان من! بمن شاد باشید، و از غیر من آزاد باشید. بنام من آرام گیرید. بر ضمان من تکیه کنید. بیاد من آرامش‌کنید. حق من در دل گیرید. عهد من در جان گیرید. بنده من! هر جا که راستی است آن راستی بنام ماست. هر جا که شادی است آن شادی بصحبت ما. هر جا که عیشی است آن عیش بیاد ما. هر جا که سوزی است آن سوز بذکر ما. هر کس را شادیی، و شادی دوستان بمهر ما، ملک امروز یاد و شناخت ما، ملک فردا دیدار و یافت ما.

زهی سعادت! زهی جلالت! که بنده را پیش آمد بی‌بهانه و علت!

جلالتی نه تکلف، سعادتی نه گزاف،
حقیقتی نه مجاز، و مقالتی نه محال!
در سرای طرب چون بکوفت دست غمان
ز چرخ و هم فرو شد ستارگان خیال
زمان محو بپوشید خلعتی ز یقین
عیان وصل کشیده برو طراز جمال
ز راه عشق درآمد طلایه اقبال
ز ابر هجر بتابید آفتاب وصال‌
سرای پرده حیرت کشید لشکر دلب
طبل دهشت برزد سپاه عشق دوال

‌ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الآیة ای نقطه انسانیت، ای صفات بشریت، تقوی پناه خویش‌گیر، آن را ملازم باش، که حیات بندگان باوست، و رستگاری رهیگان دروست و تقوی آنست که بنده فرمان شرع را سپر خویش سازد، تأثیر نهی بدو نرسد، و آن بر سه رتبت است: اول بپناه کلمه توحید شود، و از هر چه شرک است بپرهیزد. پس بپناه طاعت شود، و از راه معصیت بر خیزد. پس بپناه احتیاط شود و از شبهت بگریزد. هر که این منازل تقوی بصدق باز برد لا محاله بمقصد رستگاری رسد، که قرآن مجید چنین خبر می‌دهد:وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، جای دیگر میگوید: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.

هر که او دست در تقوی زند راه رستگاری او، از هر چه رنج است برو آسان کنیم، و از آنجا که نبیوسد روزی فرستیم.

آورده‌اند که خواهر بشر حافی بر احمد حنبل شد، گفت: ای امام مسلمانان، بر بام خانه دوک ریسم، مشعله طاهریان بگذرد، باشد که تایی بشعاع آن مشعله در پیوندم روا باشد یا نه؟ احمد گفت: اول بگو که تو کیستی تا خود در آن قدمگاه هستی که این تقوی احتمال کند؟ گفت: من خواهر بشر حافی‌ام، احمد بگریست گفت: این چنین تقوی جز خاندان بشر حافی را روا نبود. ترا نشاید، زینهار تا نکنی، که آن گه بشر حافی از تو بطیره شود. اقتدا ببرادر کن، تا مگر چنان شوی، که اگر خواهی که در پرتو مشعله طاهریان دوک ریسی، دست ترا طاعت ندارد، که برادرت باین درجت بود که هر وقت که دست بطعامی بردی که در آن شبهت بودی آن دست او را طاعت‌دار نبودی.

اذا اراد العبد أن یسهو عنّی حلت بینه و بین السّهو عنّی. این در آن خبر بیاید که مصطفی (ص) گفت حکایة از کردگار قدیم جلّ جلاله: اذا علمت أنّ الغالب علی قلب عبدی الاشتغال بی، جعلت شهوة عبدی فی مسألتی و مناجاتی، فاذا کان عبدی کذلک عشقنی عبدی، و عشقته، فاذا کان عبدی کذلک فاراد أن یسهو عنّی حلت بینه و بین السّهو عنّی، اولئک اولیائی حقّا، اولئک الأبطال، اولئک الّذین اذا ارادت اهل الارض بعقوبة زویتها عنهم لأجلهم.

میگوید: چون بنده من همه مرا خواند، همه مرا داند، همه مرا بود، من نیز روی دل خود با وی گردانم، در همه ارادتها و شهوتها و بایستها برو در بندم، و اغیار را بتمامی از آن دل بیرون کنم. عشق و اما گفتن و ازما شنیدن، بر جان و دلش مسلط کنم، بر بساط عشقش آرام دهم، صمصام غیرت ازل بر سرش بدارم، تا اگر خواهد که با غیری نگرد، یا بکسی طمع کند، یا بدیگری بازاری سازد، فرا نگذارم!

شب روز کنم، روز شب اندر کارت
با خلق جهان تبه کنم بازارت‌

آری، ما چون او را خواهیم، دانیم که بغارت چون باید برد، امروز او را بشحنه تقوی سپاریم تا او را در حمایت شرع خویش جای دهد، و حرکات و سکنات او بشرط ادب در آرد، و فردا او را در مقعد صدق بحضرت عندیّت فرود آریم.

نشنیده‌ای که فردا برستاخیز تقوی را گویند: بیا که امروز روز بازار تست، هر که را از تو نصیبی بود، در آن سرای بقدر نصیب وی او را بمنزلی فرود آر، آشنایان خویش را در حضرت عندیّت فرود آر، که ما در ازل حکم چنین کردیم: فی جنّات و نهر، فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.

الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها خداوندی که هر چه آفرید جفت آفرید هر کس را هام سری پدید کرد، و مثلی درو پیوست، و شکلی درو بست، که وحدانیت و فردانیّت صفت خاص اوست! و حق و سزای او! روی فی بعض الکتب: زوّجت الأشیاء لیستدلّ بها علی وحدانیّتی.

وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً کمال قدرت و جلال ربوبیّت خود فرا خلق نمود، که از نسل شخصی راست چندین هزار خلق بیرون آوردم، با طبعها و رنگهای مختلف، با صورتها و سیرتهای متفاوت، هر یکی برنگی دیگر، و طبعی دیگر، و صورتی دیگر، و خلقی دیگر، و حالی دیگر، و همّتی دیگر. دو کس را نه بینی هرگز که بیکدیگر مانند بطبع، و رُوا یا بصورت و آسا! فسبحان من لا نهایة لمقدوراته، و لا غایة لمعلوماته.

ثمّ قال فی آخر الآیة: «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً رقیب گوشوان است بر دلها بی بر رسیدن، آگاه از کردها بی‌پرسیدن، بی‌نیاز در کوشیدن از آسودن.

این تنبیهی است مر بنده را، و پندی بلیغ رونده را، یعنی که چون میدانی که من گوشوانم بر دلها، و دیده‌بان بر کردها و گفتها، مراقبت بکاردار، و حق ما بجای آر و مراقبت آنست که بنده بدل پیوسته با حق مینگرد، و نظر حق پیش چشم خویش میدارد، و چون داند که از و غافل نیند، پیوسته بر حذر می‌باشد. مصطفی (ص) از اینجا گفت: ما کرهت أن یراه النّاس منک فلا تفعله اذا خلوت‌

و انشد فی معناه:

اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب‌
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست‌
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

ابن عمر بغلامی شبان بگذشت که گوسفندان بچرا داشت، گفت: ای غلام ازین گوسفندان یکی بمن فروش. غلام گفت: این نه آن منست. ابن عمر گفت: اگر جویند گو که گرگ بخورد. غلام گفت: فأین اللَّه؟ یعنی پس خدا کو؟ ابن عمر را این سخن از وی خوش آمد، رفت، و آن غلام را و آن گوسفندان را همه بخرید، و غلام را آزاد کرد، و گوسفندان را بنام وی باز کرد. روزگاری باز میگفت ابن عمر که قال ذلک العبد: فأین اللَّه؟.

۱ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ ابْتَلُوا الْیَتامی‌ و می‌آزمائید یتیمان را، حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ تا آن گه که بنکاح رسند، فَإِنْ آنَسْتُمْ اگر بینید، مِنْهُمْ از ایشان، رُشْداً راست راهی، فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ بایشان دهید مالهای ایشان، وَ لا تَأْکُلُوها و آن را مخورید، إِسْرافاً بگزاف، وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا شتافتن و پیشی کردن بر بلوغ و بر بزرگ شدن ایشان، وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا و هر که بی‌نیاز باد از قیّمان، فَلْیَسْتَعْفِفْ ایدون باد که دست پاک دارد از مال یتیمان، وَ مَنْ کانَ فَقِیراً، و هر که درویش باد، فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ ایدون باد که از مال یتیم باندازه خوراد و بداد، فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ چون بایشان دهید مال ایشان، فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ گواهان گیرید بر اقرار ایشان بقبض مال ایشان، وَ کَفی‌ بِاللَّهِ حَسِیباً (۶) و پسندیده است اللَّه بگواهی و پسنده کاری و آگاهی و شمار خواهی.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ تاهت القلوب بسماع بسم اللَّه، طابت القلوب بشهود بسم اللَّه، غابت القلوب بظهور بسم اللَّه، طوبی لمن حدیثه فی اللَّه، و جلیسه هو اللَّه.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده و مهربان، دل‌ها به شنیدن نام خدا سرگردان می‌شوند، دل‌ها با مشاهدۀ نام خدا به آرامش می‌رسند، دل‌ها با ظهور نام خدا غایب می‌گردند. خوشا به حال کسی که در مورد خدا سخن می‌گوید و همنشین او خداوند است.
و لا جلست الی قوم احدّثهم
الّا و أنت حدیثی بین جلّاسی‌
هوش مصنوعی: با کسی که در کنارم نشسته، صحبت نمی‌کنم مگر اینکه داستان من در میان حرف‌های آن‌ها باشد.
نزهة اسرار الموحدین فی الاناخة بعفوة بسم اللَّه. رتع فی حدائق القدس من استروح الی نسیم بسم اللَّه.
هوش مصنوعی: شادی‌نامه اسرار مؤمنان در آرامش با رحمت الهی. در باغ‌های قدس پرورش یافته است، کسانی که از نسیم رحمت الهی بهره‌مند شده‌اند.
نام خداوند کریم مهربان، بزرگ بخشایش بر جهانیان، برحمت فراخ، روزی دهنده آفریدگان، و دارنده همگان، دشمنان و دوستان بلطف درواخ، نوازنده آشنایان و سازنده کار ایشان در دو جهان.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده و مهربان که بزرگترین بخشش را به مردم عطا می‌کند. او با رحمت وسیعش روزی بخش موجودات است و مالک همه چیز، چه دوستان و چه دشمنان. او با مهربانی خود، به آشنایان لطف می‌کند و کارهایشان را در این دنیا و آن دنیا سامان می‌دهد.
اللَّه اشارتست بکمال قدرت، رحمن اشارتست بعموم رحمت، رحیم اشارتست بخصوص مغفرت. اللَّه است که بیافرید بقدرت فراخ بی‌حیلت، رحمن است که روزی داد از خزینه فراخ بی‌مئونت، رحیم است که عیبها فرا پوشید بکرم فراخ بی‌شفاعت.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ نماد کامل قدرت است. رحمان به معنی رحمت عمومی و گسترده است و رحیم به معنای مغفرت خاص و ویژه. خدای متعال با قدرت بی‌نظیر خود خلق را آفرید، رحمان از مخازن گسترده‌اش روزی می‌دهد بدون اینکه نیازی به زحمت باشد و رحیم با سعی و گشاده‌دستی‌اش عیب‌ها را می‌پوشاند بدون اینکه نیازمند شفاعت باشد.
اللَّه است که بیافرید بنده را، و حق شناس ندید، و از وی ببرید. رحمن است که نعمت گسترانید، و از بنده شکر نشنید، و نعمت باز نگرفت. رحیم است که عیبها دید و فرا پوشید، عذر نشنید، و پرده ندرید. اللَّه داغ کردنست، رحمن مرهم نهادنست، رحیم در کرم بیفزودنست.
هوش مصنوعی: خداوند، انسان را خلق کرده و در عین حال از او خواسته که شکرش را بجا آورد، اما هرگز او را رها نکرده است. او رحمت و نعمت‌های بی‌پایانی به بندگانش عطا کرده و حتی در برابر ناسپاسی آن‌ها، نعمت‌هایش را بازپس نمی‌گیرد. خداوند عیوب و اشتباهات بندگان را می‌بیند و به جای اینکه آنان را رسوا کند، آن‌ها را می‌پوشاند و حتی به عذرخواهی آن‌ها گوش نمی‌دهد. خداوند در عین حال که به بندگانش سخت می‌گیرد، رحمت و شفقت بر آن‌ها دارد و همواره در رحمتش براساس بزرگواری و بخشش عمل می‌کند.
خداوندان معرفت و جوانمردان طریقت گفتند: معنی باء بسم اللَّه آنست که: «بی فافرحوا و بی فتروّحوا». رهیگان من! بندگان من! بمن شاد باشید، و از غیر من آزاد باشید. بنام من آرام گیرید. بر ضمان من تکیه کنید. بیاد من آرامش‌کنید. حق من در دل گیرید. عهد من در جان گیرید. بنده من! هر جا که راستی است آن راستی بنام ماست. هر جا که شادی است آن شادی بصحبت ما. هر جا که عیشی است آن عیش بیاد ما. هر جا که سوزی است آن سوز بذکر ما. هر کس را شادیی، و شادی دوستان بمهر ما، ملک امروز یاد و شناخت ما، ملک فردا دیدار و یافت ما.
هوش مصنوعی: دانایان و جوانمردان مسیر حقیقت گفته‌اند: معنی باء در "بسم اللَّه" این است که: «بی‌فرح و بی‌ترویح». ای رهروان من! ای بندگان من! با من شاد باشید و از غیر من رها و آزاد باشید. با نام من آرامش یابید و به پشتوانه من تکیه کنید. به یاد من آرامش بگیرید و حقیقت من را در دل خود قرار دهید. عهد من را در وجود خود ثبت کنید. ای بنده من! هر جا که راستی وجود دارد، آن راستی به نام ما است. هر جا که شادی باشد، آن شادی در کنار ماست. هر کجا که لذتی وجود دارد، آن لذت به یاد ماست. هر کجا که سوز و احساس باشد، آن سوز در ذکر ماست. هر کس شاد باشد، شادی او و دوستانش به محبت ماست. امروز نشانه و یاد ماست و فردا دیدار و شناخت ما خواهد بود.
زهی سعادت! زهی جلالت! که بنده را پیش آمد بی‌بهانه و علت!
هوش مصنوعی: چقدر خوشبختی! چقدر عظمت! که این بنده بدون هیچ دلیل و بهانه‌ای پیش شما آمده است!
جلالتی نه تکلف، سعادتی نه گزاف،
حقیقتی نه مجاز، و مقالتی نه محال!
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی‌ای که ساختگی نیست، خوشبختی‌ای که بی‌دلیل نیست، حقیقتی که ساختگی نیست و سخنی که غیرممکن نیست.
در سرای طرب چون بکوفت دست غمان
ز چرخ و هم فرو شد ستارگان خیال
هوش مصنوعی: در خانه‌ی شادی، وقتی دست غم به در کوبید، ستاره‌های آرزوها نیز به زیر آمدند.
زمان محو بپوشید خلعتی ز یقین
عیان وصل کشیده برو طراز جمال
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقتی آشکار می‌شود، آن را مانند لباسی برتن کن و زیبایی وصل را به نمایش بگذار.
ز راه عشق درآمد طلایه اقبال
ز ابر هجر بتابید آفتاب وصال‌
هوش مصنوعی: از مسیر عشق، خوشبختی وارد شد و نور وصل، از ابر جدایی تابید.
سرای پرده حیرت کشید لشکر دلب
طبل دهشت برزد سپاه عشق دوال
هوش مصنوعی: در دل حیرت، جایی که افکار و احساسات به شدت درگیر هستند، لشکری از عاشقان به حرکت درآمده و صدای طبل ترسناک عشق را به گوش می‌رسانند. این عشق مانند گروهی از سربازان با هیبت و قدرت خود جلوه‌گر شده است.
‌ یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الآیة ای نقطه انسانیت، ای صفات بشریت، تقوی پناه خویش‌گیر، آن را ملازم باش، که حیات بندگان باوست، و رستگاری رهیگان دروست و تقوی آنست که بنده فرمان شرع را سپر خویش سازد، تأثیر نهی بدو نرسد، و آن بر سه رتبت است: اول بپناه کلمه توحید شود، و از هر چه شرک است بپرهیزد. پس بپناه طاعت شود، و از راه معصیت بر خیزد. پس بپناه احتیاط شود و از شبهت بگریزد. هر که این منازل تقوی بصدق باز برد لا محاله بمقصد رستگاری رسد، که قرآن مجید چنین خبر می‌دهد:وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، جای دیگر میگوید: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.
هوش مصنوعی: ای مردم، تقوای الهی را رعایت کنید. تقوا، ویژگی انسانیت است و باید آن را به عنوان مقصد خود انتخاب کنید، زیرا زندگی بندگان در گرو آن است و رستگاری در آن نهفته است. تقوا این است که انسان همیشه پیرو دستورات شرع باشد و از نهی‌ها دوری کند. تقوا دارای سه مرحله است: نخست به کلمه توحید پناه برید و از هر گونه شرک دوری کنید، سپس به راه طاعت بروید و از معصیت پرهیز کنید، و در نهایت به احتیاط پرداخته و از شبهات دوری کنید. هرکسی که به این مراحل تقوا پایبند باشد بدون شک به رستگاری خواهد رسید. قرآن کریم نیز می‌گوید که خداوند بر تقواپیشگان منت می‌گذارد و آن‌ها را از بدی‌ها دور نگه می‌دارد و غم و اندوه بر آن‌ها نخواهد آمد. همچنین، هرکس که تقوای الهی را رعایت کند، خداوند راهی برای خروج از مشکلات برای او قرار می‌دهد و از جایی که حساب نمی‌برد، روزی‌اش را خواهد رساند.
هر که او دست در تقوی زند راه رستگاری او، از هر چه رنج است برو آسان کنیم، و از آنجا که نبیوسد روزی فرستیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تقوی و پرهیزگاری متوسل شود، راه نجاتش را پیدا می‌کند. ما سختی‌ها را برای او آسان می‌کنیم و از جایی که انتظارش را ندارد، روزی و روزی رسانی خواهیم کرد.
آورده‌اند که خواهر بشر حافی بر احمد حنبل شد، گفت: ای امام مسلمانان، بر بام خانه دوک ریسم، مشعله طاهریان بگذرد، باشد که تایی بشعاع آن مشعله در پیوندم روا باشد یا نه؟ احمد گفت: اول بگو که تو کیستی تا خود در آن قدمگاه هستی که این تقوی احتمال کند؟ گفت: من خواهر بشر حافی‌ام، احمد بگریست گفت: این چنین تقوی جز خاندان بشر حافی را روا نبود. ترا نشاید، زینهار تا نکنی، که آن گه بشر حافی از تو بطیره شود. اقتدا ببرادر کن، تا مگر چنان شوی، که اگر خواهی که در پرتو مشعله طاهریان دوک ریسی، دست ترا طاعت ندارد، که برادرت باین درجت بود که هر وقت که دست بطعامی بردی که در آن شبهت بودی آن دست او را طاعت‌دار نبودی.
هوش مصنوعی: خواهر بشر حافی به احمد حنبل مراجعه کرد و گفت: ای امام مسلمانان، اگر دوک ریسم در خانه‌ای بر روی بام قرار گیرد که مشعله طاهریان در آن بگذرد، آیا ممکن است که من از نور آن مشعله بهره‌مند شوم یا نه؟ احمد از او پرسید که تو کی هستی تا بتوانی در این امر تقوایی داشته باشی؟ او پاسخ داد: من خواهر بشر حافی‌ام. احمد با شنیدن این پاسخ گریه کرد و گفت: چنین تقوایی فقط از خاندان بشر حافی برمی‌آید. تو تحت چنین شرایطی نباید وارد این موضوع شوی، زیرا ممکن است بشر حافی از تو دور شود. بهتر است که از برادر خود پیروی کنی، چرا که برادر تو در حدی بود که هرگاه دستی به طعامی که در آن شبهه‌ای بود می‌برد، آن دستش در آن شرایط طاعت نداشت.
اذا اراد العبد أن یسهو عنّی حلت بینه و بین السّهو عنّی. این در آن خبر بیاید که مصطفی (ص) گفت حکایة از کردگار قدیم جلّ جلاله: اذا علمت أنّ الغالب علی قلب عبدی الاشتغال بی، جعلت شهوة عبدی فی مسألتی و مناجاتی، فاذا کان عبدی کذلک عشقنی عبدی، و عشقته، فاذا کان عبدی کذلک فاراد أن یسهو عنّی حلت بینه و بین السّهو عنّی، اولئک اولیائی حقّا، اولئک الأبطال، اولئک الّذین اذا ارادت اهل الارض بعقوبة زویتها عنهم لأجلهم.
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای بخواهد از من غافل شود، من میان او و غفلت از من حایل می‌شوم. در گزارشی آمده که پیامبر (ص) حکایتی از خداوند متعال نقل می‌کند: وقتی بدانم که دل بنده‌ام بیشتر مشغول به من است، شهوات او را در خواستن و مناجات با من قرار می‌دهم. در این صورت، بنده‌ام به من عشق می‌ورزد و من هم به او عشق می‌ورزم. اگر بنده‌ام چنین باشد و بخواهد از من غافل شود، من میان او و غفلت از خودم پرده می‌زنم. این‌ها واقعاً یاران من هستند، این‌ها قهرمانان‌اند. این‌ها کسانی هستند که اگر مردم زمین بخواهند مجازات شوند، به خاطر آن‌ها مجازات از آن‌ها دور می‌شود.
میگوید: چون بنده من همه مرا خواند، همه مرا داند، همه مرا بود، من نیز روی دل خود با وی گردانم، در همه ارادتها و شهوتها و بایستها برو در بندم، و اغیار را بتمامی از آن دل بیرون کنم. عشق و اما گفتن و ازما شنیدن، بر جان و دلش مسلط کنم، بر بساط عشقش آرام دهم، صمصام غیرت ازل بر سرش بدارم، تا اگر خواهد که با غیری نگرد، یا بکسی طمع کند، یا بدیگری بازاری سازد، فرا نگذارم!
هوش مصنوعی: می‌گوید: چون من را کامل می‌شناسد و همه چیز مرا می‌داند، من هم تصمیم می‌گیرم دل خود را به او بسپارم و تمام تمایلات و خواسته‌هایم را بر او متمرکز کنم و اجازه ندهم کسی دیگر سهمی از دل من داشته باشد. عشق را به تمام وجودش تسلط می‌بخشم و زندگی‌اش را با آرامش عشق پر می‌کنم. غیرت عمیق خود را در وجودش قرار می‌دهم تا اگر او بخواهد با کسی دیگر ارتباط برقرار کند یا به کسی امید ببندد، اجازه ندهید!
شب روز کنم، روز شب اندر کارت
با خلق جهان تبه کنم بازارت‌
هوش مصنوعی: من شب و روز می‌کنم و تلاش می‌کنم، اما در عین حال روزهایم را برای تو می‌گذارم و با دیگران روزگار را درهم می‌آمیزم تا کار و کسب تو را رونق دهم.
آری، ما چون او را خواهیم، دانیم که بغارت چون باید برد، امروز او را بشحنه تقوی سپاریم تا او را در حمایت شرع خویش جای دهد، و حرکات و سکنات او بشرط ادب در آرد، و فردا او را در مقعد صدق بحضرت عندیّت فرود آریم.
هوش مصنوعی: بله، ما او را چون بخواهیم، می‌دانیم که باید چگونه به تسخیر درآید. امروز او را به فردی با تقوا می‌سپاریم تا او را در چارچوب قوانین شرع قرار دهد و رفتارهایش را با آداب مناسب همراه سازد. فردا او را در جایگاه مناسبی نزد ما هدایت خواهیم کرد.
نشنیده‌ای که فردا برستاخیز تقوی را گویند: بیا که امروز روز بازار تست، هر که را از تو نصیبی بود، در آن سرای بقدر نصیب وی او را بمنزلی فرود آر، آشنایان خویش را در حضرت عندیّت فرود آر، که ما در ازل حکم چنین کردیم: فی جنّات و نهر، فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.
هوش مصنوعی: نشنیده‌ای که در قیامت از تقوای الهی گفته می‌شود: امروز روز عمل و بازار کسب و کار توست، هر کس که از تو نصیبی دارد، در آن سرای به اندازه نصیبش او را منزلت بده. دوستان و آشنایانت را در نزد حضرت حق پذیرا باش، زیرا ما از ابتدا چنین حکمی داشته‌ایم: در باغ‌ها و نهرها، در جایگاه صدق نزد پادشاه قدرتمند.
الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها خداوندی که هر چه آفرید جفت آفرید هر کس را هام سری پدید کرد، و مثلی درو پیوست، و شکلی درو بست، که وحدانیت و فردانیّت صفت خاص اوست! و حق و سزای او! روی فی بعض الکتب: زوّجت الأشیاء لیستدلّ بها علی وحدانیّتی.
هوش مصنوعی: خدایی که شما را از یک نفس واحد خلق کرد و از آن زوجش را آفرید. او هر چیزی را جفت آفرید و برای هر موجودی ویژگی‌هایی قرار داد، به گونه‌ای که یگانگی و منحصر به فردی‌اش تنها به او تعلق دارد. در برخی از کتاب‌ها آمده است: "اشیاء را جفت آفرید تا به وحدانیت او دلالت کند."
وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً کمال قدرت و جلال ربوبیّت خود فرا خلق نمود، که از نسل شخصی راست چندین هزار خلق بیرون آوردم، با طبعها و رنگهای مختلف، با صورتها و سیرتهای متفاوت، هر یکی برنگی دیگر، و طبعی دیگر، و صورتی دیگر، و خلقی دیگر، و حالی دیگر، و همّتی دیگر. دو کس را نه بینی هرگز که بیکدیگر مانند بطبع، و رُوا یا بصورت و آسا! فسبحان من لا نهایة لمقدوراته، و لا غایة لمعلوماته.
هوش مصنوعی: خداوند از آن دو شخصیت، بسیاری مردان و زنان را ایجاد کرد و این کار نشانه‌ای از قدرت و عظمت ربوبیت اوست. او از نسل یک انسان، هزاران انسان با طبیعت‌ها و رنگ‌ها و شکل‌ها و رفتارهای مختلف به وجود آورد. هر یک از آن‌ها دارای ویژگی‌ها و حالاتی متمایز از هم هستند. هیچ‌گاه دو نفر را نمی‌توان یافت که از نظر طبیعت، شکل یا رفتار شبیه به یکدیگر باشند. بنابراین، ستایش و تمجید از خداوندی که قدرتش بی‌پایان و دانشش حد و مرزی ندارد.
ثمّ قال فی آخر الآیة: «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً رقیب گوشوان است بر دلها بی بر رسیدن، آگاه از کردها بی‌پرسیدن، بی‌نیاز در کوشیدن از آسودن.
هوش مصنوعی: سپس در پایان آیه گفته شده است: «خداوند بر شما ناظر است». این ناظر، به دل‌ها گوش می‌دهد و از افکار آگاه است، نه از آنچه که گفته می‌شود. او در تلاش‌ها نیازمند آسایش نیست و از اعمال آگاه است، بی‌آنکه نیازی به پرسش داشته باشد.
این تنبیهی است مر بنده را، و پندی بلیغ رونده را، یعنی که چون میدانی که من گوشوانم بر دلها، و دیده‌بان بر کردها و گفتها، مراقبت بکاردار، و حق ما بجای آر و مراقبت آنست که بنده بدل پیوسته با حق مینگرد، و نظر حق پیش چشم خویش میدارد، و چون داند که از و غافل نیند، پیوسته بر حذر می‌باشد. مصطفی (ص) از اینجا گفت: ما کرهت أن یراه النّاس منک فلا تفعله اذا خلوت‌
هوش مصنوعی: این یک تنبیه و نکته آموزنده برای بنده است. به این معنا که چون می‌دانی من مراقب قلب‌ها و رفتارها و گفتارها هستم، باید به آنچه انجام می‌دهی توجه کنی و حق را به جا بیاوری. مراقبت در واقع به این معناست که بنده همیشه باید به حق نظر داشته باشد و این حقیقت را در جلو چشم خود قرار دهد. هنگامی که انسان بداند که از حق غافل نیست، همیشه هوشیار و مراقب خواهد بود. پیامبر (ص) هم در این زمینه گفت: "هرگاه کاری هست که نمی‌خواهی مردم تو را در حال انجام آن ببینند، آن را وقتی تنها هستی انجام نده."
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب‌
هوش مصنوعی: اگر یک روز در خلوت خود به سر می‌بری، این را نگو که تنها هستی، بلکه بگو که کسی بر تو نظارت دارد.
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست‌
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من لحظه‌ای از حال تو غافل نیستم. می‌دانم که در کجا هستی و چه احساسی داری.
ابن عمر بغلامی شبان بگذشت که گوسفندان بچرا داشت، گفت: ای غلام ازین گوسفندان یکی بمن فروش. غلام گفت: این نه آن منست. ابن عمر گفت: اگر جویند گو که گرگ بخورد. غلام گفت: فأین اللَّه؟ یعنی پس خدا کو؟ ابن عمر را این سخن از وی خوش آمد، رفت، و آن غلام را و آن گوسفندان را همه بخرید، و غلام را آزاد کرد، و گوسفندان را بنام وی باز کرد. روزگاری باز میگفت ابن عمر که قال ذلک العبد: فأین اللَّه؟.
هوش مصنوعی: ابن عمر در راهی می‌گذشت که با پسری جوان مواجه شد که در حال نگهداری از گوسفندها بود. از او خواست یکی از گوسفندانش را به او بفروشد. پسر گفت که این گوسفندان متعلق به او نیستند. ابن عمر پاسخ داد که اگر خواسته باشد، می‌تواند بپرسد که چه کسی اگر گرگ گوسفند را بخورد، پاسخگو خواهد بود. پسر به او گفت: "پس خدا کجا است؟" این سخن پس از شنیدن، قلب ابن عمر را شاد کرد. او رفت و همه گوسفندها را خرید و همچنین پسر را آزاد کرد و گوسفندها را به نام او ثبت کرد. پس از مدتی، ابن عمر به یاد آن نوجوان گفت: "پسر گفت: پس خدا کجا است؟"