گنجور

۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ الآیة معنی آنست که اگر از گناهان کبائر بپرهیزید گناهان صغائر از دیوان شما برگیریم، و ناپیدا کنیم بنماز پنجگانه، و ذلک فی‌قوله (ص): «الصّلوات الخمس کفّارة لما بینهنّ، ما اجتنب الکبائر».

و در کبائر علماء سلف مختلف‌اند، هم در اعداد آن، و هم در اعیان آن. از ابن عباس روایت کنند که هر چه در قرآن در آن عقوبتی نامزد است، چنان که ختم آن گناه بلعنت است، یا بغضب، یا بآتش دوزخ، یا بعذاب مطلق، آن همه کبائراند. قومی گفتند: کبائر آنند که در آن حدّی است مسمّی، چنان که زنا، و دزدی، و قتل بناحق، و شرب خمر، و قذف محصنات و قومی بضدّ این گفته‌اند، گفتند: کبائر آن گناهان‌اند که درین جهان از آن تطهیر نیست، چون تضییع نماز، و سوگند بدروغ، و کبر، و عجب، و سخن چینی، و استهزاء بمردم کردن، و قمار باختن، و خیانت کردن، و فضله آب خویش از آشامنده باز گرفتن، و در حکم رشوت ستدن، و عقوق پدر و مادر و امثال آن.

امّا اختلاف اعداد آنست که قومی گفتند: کبائر سیزده‌اند، قومی گفتند: نه‌اند، قومی گفتند: هفت‌اند، قومی گفتند: چهاراند، قومی گفتند: بیست‌اند.

علی الجمله متفق‌اند بر زنا، و سوگند بدروغ، و دزدی، و خون ناحق، و شرب خمر، و سحر، و قذف محصنات. قومی گفتند: بزرگتر گناهی پس از شرک نومیدی است از رحمت خدا، و ایمنی از مکر خدا، و طمع بریدن از فرج فرستادن خدای. قال سعید بن جبیر: عن ابن عباس (رض) «کلّ شی‌ء عصی اللَّه عزّ و جلّ فیه، فهو کبیرة، فمن عمل منهما شیئا فلیستغفر، فانّ اللَّه لا یخلّد فی النّار من هذه الامّة الّا راجعا عن الاسلام، او جاحدا فرضه، او مکذّبا بقدره.»، و در تورات است که: «امّهات الخطایا ثلاث و هنّ: الکبر، و هو اوّل ذنب عصی اللَّه به، و کان ذلک لابلیس و الحرص، و کان لآدم (ع)، و الحسد، و کان لقابیل حین قتل هابیل،» مالک بن مغول گفت: کبائر درین آیت گناه اهل بدعت است، و سیّآت گناه اهل سنّت است.

و روایت کنند از ابن عباس که گفت: هر چه اللَّه تعالی از آن نهی کرده است آن کبیره است، و اگر چه یک نظر بود و بهذا قال انس بن مالک: «انّکم تعملون اعمالا هی ادقّ فی انفسکم من الشّعر، کنّا نعدّها علی عهد رسول اللَّه من الکبائر.»

وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً مدخلا بفتح میم قراءت مدنی است، و احتمال دو وجه کند: یا مصدر باشد بمعنی دخول، یا مکان دخول باشد، همچون مخرج که بمعنی خروج باشد، یا بمعنی مکان خروج. اگر بر مصدر حمل کنی لا بدّ فعلی اضمار باید کرد که بر آن دلالت کند، و انتصاب او بدان فعل مضمر باشد، و تقدیر چنان بود که: و ندخلکم فتدخلون مدخلا کریما، ای دخولا کریما. میگوید: درآریم شما را تا درشوید درشدنی نیکو و اگر بر مکان حمل کنی، حاجت باضمار فعلی دیگر نباشد، و انتصاب او باین فعل بود که مذکور است، ای و ندخلکم مکان دخول زیرا که چون تو گویی: ادخلتک مکانا، این «مکانا» به «ادخلتک» بنصب کنی، و این بر خلاف حرف جرّ باشد. و التقدیر، ادخلتک فی مکان. میگوید: در آریم شما را بجای نیکو یعنی بهشت.

باقی قرّاء مدخلا خوانند بضمّ میم، و این نیز همان دو وجه را که گفتیم محتمل باشد: یا مصدر «ادخل» باشد، بمعنی الادخال، ای و ندخلکم ادخالا کریما، در آریم شما را درآوردنی نیکو. یا مفعول «ادخل» باشد بمعنی مکان الادخال، ای و ندخلکم مکان ادخال کریما، درآریم شما را در جایی نیکو و اگر بر مصدر حمل کنی، در هر دو قراءت مفعول به محذوف باشد. تقدیر چنان بود که: و ندخلکم الجنّة ادخالا، او فتدخلونها دخولا. نیکوتر آنست که بر مکان حمل کنند، زیرا که به «کرم» آن را صفت میکند، چنان که در سورة الدخان مکان را بکرم صفت کرد، گفت: کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ. ۶۱

روی انّ النّبیّ (ص) قال: «ما من عبد یأتی الصّلوات الخمس، و یصوم رمضان، و یجتنب الکبائر الّا فتحت له ابواب الجنّة یوم القیامة، حتّی انّها لتصطفق ثم تلا: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ، وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.

کریم ایدر بمعنی شریف است، یعنی بهشت بر دیگر جایها شرف و فضل دارد، همانست که عرش را گفت: رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ، ای الشّریف الفاضل و نامه سلیمان را گفت: إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ ای شریف بشرف کاتبه و قیل شریف بالختم، کما جاء فی الحدیث: کرم الکتاب ختمه و در قرآن کریم بمعنی شرف و فضل فراوان است: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ، ای أفضلکم و اشرفکم، وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ، ای شرّفناهم و فضّلناهم، أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ؟

ای فضّلت، فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ ای فضّله و کریم بمعنی صفوح است، آنجا که گفت: فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، ای صفوح، ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ای الصّفوح و کریم بمعنی کثیر است آنجا که گفت: لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ای کثیر و کریم است بمعنی حسن، آنجا که گفت: کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ای حسن، وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً ای حسنا. هر چند که عبارات مختلف است امّا حقیقت کرم در همه بشرف و فضل باز گردد.

وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی‌ بَعْضٍ مجاهد گفت در تفسیر این آیت که: ام سلمه گفت: یا رسول اللَّه مردان را در راه خدا جهاد است و زنان را نیست، تا لا جرم زنان را در میراث نیمه مردان است، کاشک ما نیز مردان بودمانی، تا ما را نیز مزد جهاد بودی، و میراث تمام. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد که دریغ مدارید، و خویشتن را این آرزو مکنید. لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا من الجهاد، وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ من حفظ فروجهنّ، و طاعة ازواجهنّ.

چنان که مردان را ثواب است در جهاد، زنان را ثواب است در پارسایی، و خویشتن داری، و شوهران را فرمان برداری. قول سدی آنست که: چون مردان را در میراث دو بهر آمد، و زنان را یک بهر، مردان گفتند: چنان که امروز در میراث ما را بر زنان فضل دادند، امید داریم که فردا قیامت در ثواب اعمال، ما را بر ایشان فضل بود، این بود آرزوی مردان. و زنان نیز آرزو کردند، گفتند: چنان که امروز ما را میراث نیمه مردان است امید داریم که فردا در قیامت گناهان ما نیمه گناه مردان بود. ربّ العالمین این آیت فرستاد، یعنی که این آرزو مکنید که فردا ثواب و عقاب باندازه کردار بود، هم مردان را و هم زنان را. کلبی گفت: این تمنّی که ایشان را از آن نهی کردند شبه حسد بود بر ایشان که مال داشتند، و زن و فرزند بر مراد، و چاکران و چهارپایان نیکو. ایشان می‌حسد بردند و دریغ میداشتند، و خود را آن میخواستند. ربّ العالمین گفت: این آرزو مکنید، و گر حاجت بمال دارید از فضل خدای خواهید.

اینست که گفت جلّ جلاله: وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، بفتح سین بی همزه قراءت مکی و کسایی است، و وجه این قراءت آنست که همزه را حذف کردند تخفیف را، و حرکت وی با سین دادند. باقی قرّاء وَ سْئَلُوا اللَّهَ خوانند، با ثبات همزه بر اصل خویش، زیرا که همزه عین فعل است، و کلمه امر مخاطبه است، بمنزلت اقطعوا و فضل اینجا بمعنی رزق است، میگوید: حسد مبرید، و روزی از خدا خواهید.

قال رسول اللَّه (ص): «سلوا اللَّه من فضله، فانّه یحبّ ان یسأل، و انّ من افضل العبادة انتظار الفرج.

و قال: «من لم یسل اللَّه من فضله غضب علیه»

و قالت عائشة: «سلوا ربّکم حتّی الشّسع، فانّه ان لم ییسّره اللَّه عزّ و جلّ لم یتیسّر»، و قال سفیان بن عیینة: «لم یأمر بالمسألة الّا لیعطی».

وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ الآیة این آیت را دو تأویل گفته‌اند: یکی آنست که‌هر کس را عصبه ایست که آن عصبه ازو می‌میراث برند، آن میراث که پدران و مادران و خویشان وی او را گذاشته‌اند. والدان و اقربون برین تأویل موروثان‌اند نه وارثان. تأویل دیگر آنست که: و لکلّ شخص جعلنا موالی ممّن ترکهم، و هم الوالدان و الأقربون، میگوید: هر شخصی را عصبه‌ایست که از وی می‌بازمانند، و میراث برند، آن عصبه پدران و مادران و خویشاوندان‌اند. برین تأویل «ما» بمعنی «من» است و والدان و اقربون وارثان‌اند.

و الّذین عاقدت و عقدت، هر دو خوانده‌اند: بی الف قراءت کوفی است، و بالف قراءت باقی. و معاقدت و معاهدت هر دو یکسانند، و ایمان جمع یمین است، و قسم را بدان یمین نام کردند که آن عقدی است و عهدی که میان دو کس یا میان جماعتی میرود، و آن ساعت که عهد میدهند دست در دست یکدیگر نهند، و سوگند یاد کنند. مفسّران گفتند: معنی معاقدت درین آیت آنست که در جاهلیّت دو کس فراهم میشدند، و میگفتند: دمی دمک، و حربی حربک، و سلمی سلمک، ترثنی و ارثک، و ایشان را حلیف یکدیگر میگفتند. چون اسلام پدید آمد از یکدیگر میراث میبردند، بحکم این آیت که اللَّه گفته بود: فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ، و آن نصیب ایشان سدس بود. روزگاری در بدو اسلام چنین بود. پس این آیت منسوخ گشت، و ناسخ این بود که: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ. ابو روق گفت: این آیت در شأن ابو بکر صدیق فرو آمد، که وی سوگند یاد کرد که بر فرزند وی عبد الرحمن هیچ نفقه نکند، و وی را از میراث محروم کند. پس چون عبد الرحمن مسلمان شد، او را فرمودند تا از مال خویش وی را نصیبی داد. اینست که اللَّه گفت: فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ.

إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ من اعمالکم، «شَهِیداً» ان اعطیتموهم أ و لم تعطوهم. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ الآیة مقاتل گفت: این آیت در شأن سعد بن الربیع بن عمرو الانصاری فرو آمد. زن وی حبیبة بنت زید بن ابی زهیر الانصاریة نافرمانی کرد، و نشوز نمود. سعد لطمه‌ای بر وی زد. حبیبه بخشم برفت، بخانه پدر بار شد. پدرش پیش مصطفی (ص) شد، و شکایت کرد از سعد، و گفت: افرشته کریمتی فلطمها، دختر گرامی خویش را فراش وی ساختم، و او را بزد.

رسول خدا (ص) گفت: او را بر شوهر قصاص است. حبیبه رفت تا قصاص خواهد.

رسول (ص) او را باز خواند و گفت: توقّف کن تا جبرئیل فرود آید، و از آسمان حکم آرد. آن ساعت جبرئیل فرو آمد، و آیت آورد: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ.

فقال النّبیّ (ص): «اراد اللَّه امرا و اردنا امرا، و الّذی اراده اللَّه خیر».

معنی آیت آنست که مردان بر زنان مسلّطاند، و بر سر ایشان بداشته، تا ایشان را تأدیب و تعلیم میکنند، و آنچه صلاح ایشانست بایشان مینمایند، و فرا آن میدارند، و میان ایشان قصاص نیست مگر در نفس و در جرح. و مردان را بر زنان فضل است با فزونی عقل، و دین، و یقین، و قوّت عبادت، و کمال شهادت، و استحقاق نبوّت و خلافت، و امارت، و دیت و میراث دو چندان زنان، و طلاق در دست مردان، و زنان را یک شوی، و مردان را چهار زن و زنان را در خانه نشستن آئین، که اللَّه تعالی گفت: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ، و مردان را بیرون شدن و جهاد کردن که اللَّه گفت: انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.

قال رسول اللَّه (ص): «المرأة مسکینة ما لم یکن لها زوج.» قیل یا رسول اللَّه: و ان کان لها مال؟ قال: «و ان کان لها مال» و قال: «خیر النّساء امرأة ان نظرت الیها سرتک، و ان امرتها اطاعتک، و اذا غبت عنها حفظتک فی مالها و نفسها»، ثمّ تلا (ص): «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»

یعنی: و فضّلوا بما ساقوا الیهنّ من المهر و الانفاق علیهنّ.

فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ الغیب هاهنا الفرج، و قیل یحفظن فروجهن اذا غاب ازواجهنّ. میگوید: نیک زنان ایشانند که خدای را فرمان بردارند، و آن گه در غیبت شوی خویشتن، خویش و سرّ خویش نگه دارند. بِما حَفِظَ اللَّهُ بآنچه اللَّه نگه داشت، یعنی نکاح حلال، ایشان تن خویش بآن نگه دارند. ابو جعفر در شواذّ خوانده: «بما حفظ اللَّه» بنصب ها، یعنی ایشان خود را نگه میدارند بآنچه اللَّه را نگاه میدارد، یعنی حدود و فرمان وی را، و آن تقوی است. و این هم چنان است که مصطفی (ص) گفت فرا ابن عباس: «احفظ اللَّه یحفظک»، خدای را نگه‌دار تا خدا ترا نگه دارد.

یعنی ازو بترس، و حدود وی را نگه‌دار، تا او ترا نگاه دارد. پس حدود اینجا مقدّر است، ای احفظ حدود اللَّه، فحذف المضاف و أقام المضاف الیه مقامه. یدلّ علیه قوله: وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ.

وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ اللّاتی جمع الّتی است، و اللّائی و اللّاء و اللّواتی و اللّوات همچنین. وَ اللَّاتِی تَخافُونَ ای تعلمون نشوزهنّ. نشوز زن آنست که عصیان نماید شوهر خویش را، و طاعت داری نکند. چون امارات نشوز بر زن ظاهر گشت بر شوهر وی است که نخست او را پند دهد، و بخدای عزّ و جلّ بترساند، و آنچه شرع او را فرموده از طاعت داری شوهر بر وی خواند، و با وی گوید: اتّقی اللَّه و ارجعی الی فراشی. اگر بوعظ مجرّد از عصیان باطاعت داری نیاید هجرت باید جست از وی، هم در کلام و هم در جامه خواب. امّا هجرت در کلام بیش از سه روز روا نباشد، که مصطفی (ص) گفت: «لا یحلّ لمسلم أن یهجر اخاه فوق ثلاثة ایّام».

و هجرت در فراش آنست که ابن عباس گفت: لا تضاجعها فی فراشک. پس اگر بهجرت کار بر نیاید، زخم کردن رواست، زخمی که نه بر مقتل بود، و نه بر روی، و نه از جای بخیزانند، و به‌

قال النّبیّ (ص): «اتّقوا اللَّه فی النّساء فانّکم اخذتموهنّ بکتاب اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه، و انّ لکم علیهن أن لا یوطئن فراشکم احدا تکرهونه، فان فعلن ذلک فاضربوهنّ ضربا غیر مبرح»

، وقال (ص): «علّق السّوط حیث یراه اهل البیت»، و عن اسماء بنت ابی بکر، قالت: کنت رابعة اربع نسوة عند الزبیر بن العوام، فاذا غضب علی احدینا ضربها بعود المشجب حتّی یکسره علیها.

فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ طاعت ایدر جماع است، میگوید: اگر طاعت دارند شما را فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا بر ایشان بهانه مجوئید. و قیل: لا تکلّفها من الحبّ لک ما لا تطیق.

إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا ای رفیعا فوق خلقه، «کَبِیراً» لیس شی‌ء اکبر و لا اعظم منه.

قوله تعالی: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما الآیة یعنی: و ان علمتم خلاف بینهما، میگوید: اگر دانید که مرد و زن را بهم سازگاری نبود، و بسر نتوانند برد، و هر دو را بر یکدیگر دعوای نشوز کنند، بر حاکم مسلمانان است که دو حکم بر ایشان گمارد، یعنی دو مرد عدل: یکی از قبیله مرد و یکی از قبیله زن، تا در کار ایشان نظر کنند، و با صلح و آشتی خوانند، اگر ممکن شود، و الّا فرقت افکنند میان ایشان، چنان که رای ایشان اقتضا کند در کار ایشان. و قول درست آنست که: رضاء زوجین در جمع و تفریق از جهت حکمین معتبر نیست، بدلیل خبر علی (ع)، و هو انّ رجلا و امرأة أتیا علیا (ع)، مع کلّ واحد منهما قیام من النّاس، فقال علی (ع): «ما شأن هذین؟» قالوا: وقع بینهما شقاق، قال علی (ع): «فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها». فقال علی للحکمین: «هل تدریان ما علیکما؟ انّ علیکما ان رأیتما أن تجمعا جمعتما، و ان رأیتما أن تفرقا فرقتما». فقالت المرأة: رضیت بکتاب اللَّه عزّ و جلّ‌بما علیّ فیه. فقال الرّجل: امّا الفرقة فلا. فقال علی (ع): «کذبت و اللَّه لا تنقلب منّی حتّی تقرّ بمثل ما اقرّت به».

ثمّ قال عزّ و جلّ: إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یعنی ان اراد الحکمان اصلاحا، یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما ای بین المرأة و الزّوج بالصّلاح.

إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً بما فی قلوب الزّوجین و الحکمین.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ الآیة معنی آنست که اگر از گناهان کبائر بپرهیزید گناهان صغائر از دیوان شما برگیریم، و ناپیدا کنیم بنماز پنجگانه، و ذلک فی‌قوله (ص): «الصّلوات الخمس کفّارة لما بینهنّ، ما اجتنب الکبائر».
هوش مصنوعی: این آیه به این معناست که اگر از گناهان بزرگ خودداری کنید، گناهان کوچک شما بخشوده می‌شود. همچنین اشاره دارد که نمازهای پنجگانه می‌توانند برای گناهان میان آن‌ها کفاره باشند، به شرطی که از گناهان بزرگ پرهیز کنید.
و در کبائر علماء سلف مختلف‌اند، هم در اعداد آن، و هم در اعیان آن. از ابن عباس روایت کنند که هر چه در قرآن در آن عقوبتی نامزد است، چنان که ختم آن گناه بلعنت است، یا بغضب، یا بآتش دوزخ، یا بعذاب مطلق، آن همه کبائراند. قومی گفتند: کبائر آنند که در آن حدّی است مسمّی، چنان که زنا، و دزدی، و قتل بناحق، و شرب خمر، و قذف محصنات و قومی بضدّ این گفته‌اند، گفتند: کبائر آن گناهان‌اند که درین جهان از آن تطهیر نیست، چون تضییع نماز، و سوگند بدروغ، و کبر، و عجب، و سخن چینی، و استهزاء بمردم کردن، و قمار باختن، و خیانت کردن، و فضله آب خویش از آشامنده باز گرفتن، و در حکم رشوت ستدن، و عقوق پدر و مادر و امثال آن.
هوش مصنوعی: در مورد گناهان بزرگ، نظرات علما متفاوت است، هم از نظر تعداد آنها و هم از نظر مصداق‌های آنها. ابن عباس نقل کرده است که هر گناهی که در قرآن به عذاب اشاره شده باشد، مانند لعنت، غضب، آتش جهنم یا عذاب مطلق، جزو گناهان بزرگ محسوب می‌شود. بعضی گفته‌اند که گناهان بزرگ باید حد معینی داشته باشند، مانند زنا، دزدی، قتل به ناحق، نوشیدن الکل و تهمت به افراد پاکدامن. در مقابل، گروهی نیز بر این باورند که گناهان بزرگ شامل گناهان وعده‌داده نشده‌ای است که در این دنیا از آنها پاکسازی وجود ندارد، مانند ضایع کردن نماز، قسم دروغ خوردن، خودبزرگ‌بینی، کبر، غیبت کردن، تمسخر دیگران، قمار، خیانت، جلوگیری از آب خوردن شخص و در حکم رشوه گرفتن، نافرمانی از والدین و مشابه اینها.
امّا اختلاف اعداد آنست که قومی گفتند: کبائر سیزده‌اند، قومی گفتند: نه‌اند، قومی گفتند: هفت‌اند، قومی گفتند: چهاراند، قومی گفتند: بیست‌اند.
هوش مصنوعی: اما در مورد تعداد گناهان کبیره اختلاف نظر وجود دارد. برخی می‌گویند تعداد آنها سیزده است، برخی دیگر می‌گویند نه، عده‌ای آنها را هفت عدد می‌دانند، گروهی چهار عدد و عده‌ای نیز به بیست می‌رسند.
علی الجمله متفق‌اند بر زنا، و سوگند بدروغ، و دزدی، و خون ناحق، و شرب خمر، و سحر، و قذف محصنات. قومی گفتند: بزرگتر گناهی پس از شرک نومیدی است از رحمت خدا، و ایمنی از مکر خدا، و طمع بریدن از فرج فرستادن خدای. قال سعید بن جبیر: عن ابن عباس (رض) «کلّ شی‌ء عصی اللَّه عزّ و جلّ فیه، فهو کبیرة، فمن عمل منهما شیئا فلیستغفر، فانّ اللَّه لا یخلّد فی النّار من هذه الامّة الّا راجعا عن الاسلام، او جاحدا فرضه، او مکذّبا بقدره.»، و در تورات است که: «امّهات الخطایا ثلاث و هنّ: الکبر، و هو اوّل ذنب عصی اللَّه به، و کان ذلک لابلیس و الحرص، و کان لآدم (ع)، و الحسد، و کان لقابیل حین قتل هابیل،» مالک بن مغول گفت: کبائر درین آیت گناه اهل بدعت است، و سیّآت گناه اهل سنّت است.
هوش مصنوعی: به طور کلی، در مورد گناهان بزرگ اتفاق نظر وجود دارد که شامل زنا، سوگند دروغ، دزدی، قتل نفس بی‌گناه، نوشیدن الکل، سحر و افترا به زنان پاکدامن می‌شود. گروهی بر این باورند که بزرگترین گناه بعد از شرک، ناامیدی از رحمت خداوند، احساس ایمنی در برابر مکر الهی و قطع امید از رحمت خداست. سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‌کند که هر چیزی که موجب نافرمانی خداوند باشد، گناه بزرگ تلقی می‌شود و هر کس از این گناهان بکند، باید استغفار کند، زیرا خداوند هیچکس از این امّت را در آتش جاوید نخواهد کرد مگر کسی که از اسلام برگردد، واجب الهی را انکار کند یا به قضا و قدر خدا کذب بگوید. همچنین در تورات آمده است که سه مادر گناه وجود دارد: تکبر، که نخستین گناه است که شیطان به خاطر آن سرپیچی کرد؛ حرص که باعث سرپیچی آدم شد؛ و حسد که موجب قتل هابیل به دست قابیل شد. مالک بن مغول بیان می‌کند که گناهان بزرگ در این آیه به گناهان اهل بدعت مربوط می‌شود، در حالی که گناهان کوچک‌تر مربوط به اهل سنت است.
و روایت کنند از ابن عباس که گفت: هر چه اللَّه تعالی از آن نهی کرده است آن کبیره است، و اگر چه یک نظر بود و بهذا قال انس بن مالک: «انّکم تعملون اعمالا هی ادقّ فی انفسکم من الشّعر، کنّا نعدّها علی عهد رسول اللَّه من الکبائر.»
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که تمامی مواردی که خداوند از آن‌ها نهی کرده، گناهان کبیره هستند، حتی اگر به نظر کوچک بیایند. همچنین انس بن مالک می‌گوید: «شما رفتارهایی انجام می‌دهید که به نظر خودتان ناچیز است، اما در زمان رسول خدا ما آن‌ها را از گناهان بزرگ محسوب می‌کردیم.»
وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً مدخلا بفتح میم قراءت مدنی است، و احتمال دو وجه کند: یا مصدر باشد بمعنی دخول، یا مکان دخول باشد، همچون مخرج که بمعنی خروج باشد، یا بمعنی مکان خروج. اگر بر مصدر حمل کنی لا بدّ فعلی اضمار باید کرد که بر آن دلالت کند، و انتصاب او بدان فعل مضمر باشد، و تقدیر چنان بود که: و ندخلکم فتدخلون مدخلا کریما، ای دخولا کریما. میگوید: درآریم شما را تا درشوید درشدنی نیکو و اگر بر مکان حمل کنی، حاجت باضمار فعلی دیگر نباشد، و انتصاب او باین فعل بود که مذکور است، ای و ندخلکم مکان دخول زیرا که چون تو گویی: ادخلتک مکانا، این «مکانا» به «ادخلتک» بنصب کنی، و این بر خلاف حرف جرّ باشد. و التقدیر، ادخلتک فی مکان. میگوید: در آریم شما را بجای نیکو یعنی بهشت.
هوش مصنوعی: ما شما را به مکانی نیکو وارد می‌کنیم. واژه "مدخلا" در اینجا به دو صورت قابل تفسیر است: یکی به معنای ورود یا دخول و دیگری به معنای مکان ورود. اگر بخواهیم آن را به معنای ورود در نظر بگیریم، باید فعلی را برای آن تصور کنیم که بر آن دلالت کند، به طوری که ما می‌توانیم بگوییم: "ما شما را وارد می‌کنیم تا وارد شوید به ورود نیکو". اما اگر بخواهیم بر مکان تأکید کنیم، نیاز به فعلی پنهان نیست و به سادگی می‌توانیم بگوییم: "ما شما را به مکانی نیکو وارد می‌کنیم". به عبارت دیگر، ما شما را به بهشت می‌بریم.
باقی قرّاء مدخلا خوانند بضمّ میم، و این نیز همان دو وجه را که گفتیم محتمل باشد: یا مصدر «ادخل» باشد، بمعنی الادخال، ای و ندخلکم ادخالا کریما، در آریم شما را درآوردنی نیکو. یا مفعول «ادخل» باشد بمعنی مکان الادخال، ای و ندخلکم مکان ادخال کریما، درآریم شما را در جایی نیکو و اگر بر مصدر حمل کنی، در هر دو قراءت مفعول به محذوف باشد. تقدیر چنان بود که: و ندخلکم الجنّة ادخالا، او فتدخلونها دخولا. نیکوتر آنست که بر مکان حمل کنند، زیرا که به «کرم» آن را صفت میکند، چنان که در سورة الدخان مکان را بکرم صفت کرد، گفت: کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ. ۶۱
هوش مصنوعی: باقی قرّاء "مدخلا" را به فتحه میم می‌خوانند و در اینجا دو احتمال وجود دارد: یا اینکه به معنای "ادخال" یعنی "و ما شما را به طریقی نیکو وارد خواهیم کرد" باشد، یا اینکه به معنای "محل ادخال" باشد، یعنی "و ما شما را به مکانی نیکو وارد خواهیم کرد." اگر بخواهیم آن را به معنای نخست تفسیر کنیم، در هر دو قرائت می‌توان مفعول را محذوف در نظر گرفت. به گونه‌ای که تقدیر می‌شود "و ما شما را به بهشت وارد خواهیم کرد" یا "شما به آن وارد خواهید شد." اما بهتر است آن را به معنای مکان تفسیر کنیم، زیرا "کرم" آن را وصف می‌کند. این مشابهت در سوره دخان نیز وجود دارد که مکان را به "کرم" توصیف می‌کند و می‌گوید: "چقدر آن‌ها از باغ‌ها، چشمه‌ها، زمین‌های زراعی و مکان‌های نیکو ترک کردند."
روی انّ النّبیّ (ص) قال: «ما من عبد یأتی الصّلوات الخمس، و یصوم رمضان، و یجتنب الکبائر الّا فتحت له ابواب الجنّة یوم القیامة، حتّی انّها لتصطفق ثم تلا: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ، وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «هیچ بنده‌ای نیست که به پنج نماز واجب برسد، ماه رمضان را روزه بگیرد و از گناهان بزرگ دوری کند، مگر اینکه در روز قیامت درهایی به سوی بهشت برای او گشوده می‌شود، به‌طوری که آن درها به هم می‌کوبند». سپس آیه‌ای را خواند: «اگر از بزرگ‌ترین گناهان که از آن نهی شده‌اید پرهیز کنید، ما بدی‌های شما را می‌پوشانیم و شما را وارد مکانی محترم می‌نماییم».
کریم ایدر بمعنی شریف است، یعنی بهشت بر دیگر جایها شرف و فضل دارد، همانست که عرش را گفت: رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ، ای الشّریف الفاضل و نامه سلیمان را گفت: إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ ای شریف بشرف کاتبه و قیل شریف بالختم، کما جاء فی الحدیث: کرم الکتاب ختمه و در قرآن کریم بمعنی شرف و فضل فراوان است: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ، ای أفضلکم و اشرفکم، وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ، ای شرّفناهم و فضّلناهم، أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ؟
هوش مصنوعی: کریم به معنای شریف است و به این معناست که بهشت بر سایر مکان‌ها برتری و فضیلت دارد. مانند آنچه درباره عرش گفته شده است که "پروردگار عرش شریف است" و همچنین در نامه سلیمان آمده است که "به سوی من نامه‌ای شرفی ارسال شده است". واژه شریف گاهی به معنی شرافت و فضیلت نویسنده آن نیز به کار می‌رود. در قرآن نیز کلمه کریم به معنای شرف و فضیلت بسیار وجود دارد؛ مانند این آیه که می‌گوید "بهترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست" و همچنین "ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم" که به معنای شرافت و فضیلت دادن به انسان‌هاست. در این متن به اهمیت شرافت و کرامت اشاره می‌شود.
ای فضّلت، فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ ای فضّله و کریم بمعنی صفوح است، آنجا که گفت: فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، ای صفوح، ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ای الصّفوح و کریم بمعنی کثیر است آنجا که گفت: لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ای کثیر و کریم است بمعنی حسن، آنجا که گفت: کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ای حسن، وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً ای حسنا. هر چند که عبارات مختلف است امّا حقیقت کرم در همه بشرف و فضل باز گردد.
هوش مصنوعی: ای فضیلت، وقتی خداوند انسان را آزمایش می‌کند و مورد احترام و اکرام قرار می‌دهد، به او عظمت می‌بخشد. همچنین، زمانی که می‌گوید "پروردگار من بی‌نیاز و کریم است"، این صفت کریم به معنای بخشندگی و فزونی است. در جایی دیگر، وقتی می‌فرماید "برای آنان آمرزش و روزی شایسته‌ای است"، این نیز بیانگر کثرت و فراوانی کریم است. همچنین در مورد زیبایی، به هنگام گفتن "چقدر انواع گیاهان را در آن (زمین) رویانده‌ایم که هر یک زیبا و شایسته هستند" و همچنین "به آن دو (والدین) سخنی نیکو بگو"، همه به نوعی حاکی از خوبی و زیبایی هستند. اگرچه واژه‌ها متفاوت‌اند، اما حقیقت بخشندگی و کرامت در همگان به عظمت و فضل برمی‌گردد.
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی‌ بَعْضٍ مجاهد گفت در تفسیر این آیت که: ام سلمه گفت: یا رسول اللَّه مردان را در راه خدا جهاد است و زنان را نیست، تا لا جرم زنان را در میراث نیمه مردان است، کاشک ما نیز مردان بودمانی، تا ما را نیز مزد جهاد بودی، و میراث تمام. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد که دریغ مدارید، و خویشتن را این آرزو مکنید. لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا من الجهاد، وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ من حفظ فروجهنّ، و طاعة ازواجهنّ.
هوش مصنوعی: آرزوی چیزهایی را که خداوند برخی از شما را به خاطر آن بر برخی دیگر برتری داده است، نداشته باشید. یکی از مجاهدان در تفسیر این آیه بیان کرد که ام سلمه گفت: ای رسول خدا، مردان در راه خدا جهاد می‌کنند و زنان جهاد نمی‌کنند، به همین دلیل زنان نیمی از ارث مردان را می‌برند. ای کاش ما نیز مرد بودیم تا مزد جهاد و ارث کامل را نیز داشته باشیم. اما خداوند در مورد این نگرانی آیه‌ای نازل کرد و فرمود که نگران نباشید و خود را به این آرزو مبتلا نکنید. برای مردان نصیبی از آنچه به دست آورده‌اند وجود دارد و برای زنان نیز نصیبی از آنچه که به دست آورده‌اند، در حفظ خود و اطاعت از همسرانشان.
چنان که مردان را ثواب است در جهاد، زنان را ثواب است در پارسایی، و خویشتن داری، و شوهران را فرمان برداری. قول سدی آنست که: چون مردان را در میراث دو بهر آمد، و زنان را یک بهر، مردان گفتند: چنان که امروز در میراث ما را بر زنان فضل دادند، امید داریم که فردا قیامت در ثواب اعمال، ما را بر ایشان فضل بود، این بود آرزوی مردان. و زنان نیز آرزو کردند، گفتند: چنان که امروز ما را میراث نیمه مردان است امید داریم که فردا در قیامت گناهان ما نیمه گناه مردان بود. ربّ العالمین این آیت فرستاد، یعنی که این آرزو مکنید که فردا ثواب و عقاب باندازه کردار بود، هم مردان را و هم زنان را. کلبی گفت: این تمنّی که ایشان را از آن نهی کردند شبه حسد بود بر ایشان که مال داشتند، و زن و فرزند بر مراد، و چاکران و چهارپایان نیکو. ایشان می‌حسد بردند و دریغ میداشتند، و خود را آن میخواستند. ربّ العالمین گفت: این آرزو مکنید، و گر حاجت بمال دارید از فضل خدای خواهید.
هوش مصنوعی: مردان در جهاد ثواب می‌برند و زنان در پارسایی و خودداری، و همچنین زنان موظف به اطاعت از شوهرانشان هستند. مردان که در ارث دو سهم می‌گیرند و زنان تنها یک سهم، به این فکر افتادند که اگر امروز در ارث بر آنان برتری داده شده، امیدوارند که در روز قیامت نیز در پاداش اعمال، برتر از زنان باشند. این آرزو متعلق به مردان بود. از طرف دیگر، زنان نیز آرزو داشتند که چون ارث آن‌ها نصف مردان است، در قیامت گناهانشان نیز نصف گناهان مردان محاسبه شود. خداوند این آیه را نازل کرد و به آن‌ها اعلام کرد که نباید امیدوار باشند که در قیامت پاداش و عذاب به اندازه اعمالشان باشد، چه برای مردان و چه برای زنان. یکی از مفسران گفته است که این نوع آرزو به حسادت مردان نسبت به زنان برمی‌گردد، زیرا مردان دارای مال و دارایی، و خانواده خوبی بودند و نمی‌خواستند که دیگران نیز از موهبت‌هایشان بهره‌مند شوند. خداوند به آن‌ها فرمود که نباید چنین آرزویی داشته باشند و اگر به مال احتیاج دارند، باید از فضل خداوند درخواست کنند.
اینست که گفت جلّ جلاله: وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، بفتح سین بی همزه قراءت مکی و کسایی است، و وجه این قراءت آنست که همزه را حذف کردند تخفیف را، و حرکت وی با سین دادند. باقی قرّاء وَ سْئَلُوا اللَّهَ خوانند، با ثبات همزه بر اصل خویش، زیرا که همزه عین فعل است، و کلمه امر مخاطبه است، بمنزلت اقطعوا و فضل اینجا بمعنی رزق است، میگوید: حسد مبرید، و روزی از خدا خواهید.
هوش مصنوعی: این جمله از خداوند است که می‌فرماید: «از فضل خداوند بخواهید». در قرائت مکی و کسایی، حرف «س» بدون همزه خوانده می‌شود و دلیل این خوانش، حذف همزه به منظور تسهیل بیان است. سایر قراء هم به صورت معمول و با حفظ همزه، این جمله را می‌خوانند، زیرا همزه جزء اصلی فعل است و جمله به نوعی فرمانی خطاب به دیگران محسوب می‌شود. در اینجا «فضل» به معنای روزی است و این جمله به معنای این است که حسادت را کنار بگذارید و از خداوند روزی طلب کنید.
قال رسول اللَّه (ص): «سلوا اللَّه من فضله، فانّه یحبّ ان یسأل، و انّ من افضل العبادة انتظار الفرج.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «از خداوند فضل و رحمتش را بخواهید، زیرا او دوست دارد که از او درخواست کنید و یکی از بهترین عبادت‌ها انتظار برای فرج و گشایش است.»
و قال: «من لم یسل اللَّه من فضله غضب علیه»
هوش مصنوعی: او گفت: «هر کس از خداوند نعمت‌هایش را درخواست نکند، بر او خشمگین می‌شود.»
و قالت عائشة: «سلوا ربّکم حتّی الشّسع، فانّه ان لم ییسّره اللَّه عزّ و جلّ لم یتیسّر»، و قال سفیان بن عیینة: «لم یأمر بالمسألة الّا لیعطی».
هوش مصنوعی: عایشه فرمود: «از پروردگارتان بخواهید حتی درباره بند کفش‌تان، زیرا اگر خداوند عزّ و جلّ نخواهد، آن‌هم برایتان آسان نخواهد شد». همچنین سفیان بن عیینه گفت: «از پرسش نکردن چیزی دستور داده نشده، مگر برای اینکه عطا شود».
وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ الآیة این آیت را دو تأویل گفته‌اند: یکی آنست که‌هر کس را عصبه ایست که آن عصبه ازو می‌میراث برند، آن میراث که پدران و مادران و خویشان وی او را گذاشته‌اند. والدان و اقربون برین تأویل موروثان‌اند نه وارثان. تأویل دیگر آنست که: و لکلّ شخص جعلنا موالی ممّن ترکهم، و هم الوالدان و الأقربون، میگوید: هر شخصی را عصبه‌ایست که از وی می‌بازمانند، و میراث برند، آن عصبه پدران و مادران و خویشاوندان‌اند. برین تأویل «ما» بمعنی «من» است و والدان و اقربون وارثان‌اند.
هوش مصنوعی: در این آیه بیان شده است که برای هر شخص، گروهی از خویشاوندان تعیین شده‌اند که از او ارث می‌برند. این گروه می‌تواند شامل پدر و مادر و نزدیکان فرد باشد. در اینجا دو تفسیر وجود دارد: نخست اینکه این خویشاوندان به عنوان سازندگان ارث شناخته می‌شوند و از آنچه والدین و نزدیکان شخص به او می‌سپارند ارث می‌برند. تفسیر دیگر این است که این خویشاوندان به عنوان وارثان افرادی هستند که پس از شخص می‌مانند و از او ارث می‌برند. در این تفسیر، واژه‌ «ما» به معنای «من» در نظر گرفته شده است و والدین و نزدیکان به عنوان وارثان شناخته می‌شوند.
و الّذین عاقدت و عقدت، هر دو خوانده‌اند: بی الف قراءت کوفی است، و بالف قراءت باقی. و معاقدت و معاهدت هر دو یکسانند، و ایمان جمع یمین است، و قسم را بدان یمین نام کردند که آن عقدی است و عهدی که میان دو کس یا میان جماعتی میرود، و آن ساعت که عهد میدهند دست در دست یکدیگر نهند، و سوگند یاد کنند. مفسّران گفتند: معنی معاقدت درین آیت آنست که در جاهلیّت دو کس فراهم میشدند، و میگفتند: دمی دمک، و حربی حربک، و سلمی سلمک، ترثنی و ارثک، و ایشان را حلیف یکدیگر میگفتند. چون اسلام پدید آمد از یکدیگر میراث میبردند، بحکم این آیت که اللَّه گفته بود: فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ، و آن نصیب ایشان سدس بود. روزگاری در بدو اسلام چنین بود. پس این آیت منسوخ گشت، و ناسخ این بود که: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ. ابو روق گفت: این آیت در شأن ابو بکر صدیق فرو آمد، که وی سوگند یاد کرد که بر فرزند وی عبد الرحمن هیچ نفقه نکند، و وی را از میراث محروم کند. پس چون عبد الرحمن مسلمان شد، او را فرمودند تا از مال خویش وی را نصیبی داد. اینست که اللَّه گفت: فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ.
هوش مصنوعی: این متن به مفهوم پیمان‌ها و سوگندها در دوران جاهلیت و تأثیرات آن‌ها در اسلام اشاره دارد. در گذشته، افراد با یکدیگر پیمان می‌بستند و با یکدیگر متحد می‌شدند و در مواقعی مانند جنگ یا صلح به یکدیگر کمک می‌کردند. این پیمان‌ها به گونه‌ای بود که افراد حق و حقوق یکدیگر را در ارث و دیگر مسائل رعایت می‌کردند. اما با ظهور اسلام، تعالیم جدیدی در مورد تقسیم ارث و احکام اجتماعی مطرح شد که به تدریج جایگزین نظام قدیمی شد. در این متن همچنین به داستان ابو بکر صدیق و فرزندش عبد الرحمن اشاره شده است که پس از مسلمان شدن عبد الرحمن، او مجدد به ارث خود دست یافت. در نهایت، این تحولات نشان‌دهنده تغییرات اجتماعی و حقوقی ناشی از دین اسلام است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ من اعمالکم، «شَهِیداً» ان اعطیتموهم أ و لم تعطوهم. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ الآیة مقاتل گفت: این آیت در شأن سعد بن الربیع بن عمرو الانصاری فرو آمد. زن وی حبیبة بنت زید بن ابی زهیر الانصاریة نافرمانی کرد، و نشوز نمود. سعد لطمه‌ای بر وی زد. حبیبه بخشم برفت، بخانه پدر بار شد. پدرش پیش مصطفی (ص) شد، و شکایت کرد از سعد، و گفت: افرشته کریمتی فلطمها، دختر گرامی خویش را فراش وی ساختم، و او را بزد.
هوش مصنوعی: خداوند بر هر چیزی از اعمال شما آگاه است، چه به دیگران کمک کنید یا نه. مردان سرپرست و نگران زنان هستند. در تفسیر این آیه گفته شده که این آیه درباره سعد بن ربیع، یک انصاری، نازل شده است. همسر او، حبیبه، نافرمانی کرد و از او سرپیچی نمود. سعد به او لطمه‌ای زد. حبیبه به خانه پدرش رفت و پدرش به نزد پیامبر خدا آمد و از سعد شکایت کرد، گفت: «من دختر گرامی خود را به او سپردم، اما او به او آسیب زده است.»
رسول خدا (ص) گفت: او را بر شوهر قصاص است. حبیبه رفت تا قصاص خواهد.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمود: او باید قصاص شود. حبیبه رفت تا انتقام بگیرد.
رسول (ص) او را باز خواند و گفت: توقّف کن تا جبرئیل فرود آید، و از آسمان حکم آرد. آن ساعت جبرئیل فرو آمد، و آیت آورد: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) به او گفت که بایستد تا جبرئیل نازل شود و حکم الهی را از آسمان بیاورد. در آن لحظه جبرئیل نازل شد و آیه‌ای را آورد که می‌گوید: مردان قیّم و سرپرست زنان هستند.
فقال النّبیّ (ص): «اراد اللَّه امرا و اردنا امرا، و الّذی اراده اللَّه خیر».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «خداوند اراده‌ای دارد و ما نیز اراده‌ای داریم، ولی آنچه خداوند خواسته است، خیر است.»
معنی آیت آنست که مردان بر زنان مسلّطاند، و بر سر ایشان بداشته، تا ایشان را تأدیب و تعلیم میکنند، و آنچه صلاح ایشانست بایشان مینمایند، و فرا آن میدارند، و میان ایشان قصاص نیست مگر در نفس و در جرح. و مردان را بر زنان فضل است با فزونی عقل، و دین، و یقین، و قوّت عبادت، و کمال شهادت، و استحقاق نبوّت و خلافت، و امارت، و دیت و میراث دو چندان زنان، و طلاق در دست مردان، و زنان را یک شوی، و مردان را چهار زن و زنان را در خانه نشستن آئین، که اللَّه تعالی گفت: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ، و مردان را بیرون شدن و جهاد کردن که اللَّه گفت: انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: این متن درباره جایگاه و مسئولیت‌های مردان و زنان در یک نظام اجتماعی صحبت می‌کند. بر اساس آن، مردان مسئولیت‌های بیشتری نسبت به زنان دارند و وظیفه دارند که به تعلیم و تربیت آنان بپردازند. همچنین اشاره شده که مردان از نظر عقل و دین برتری دارند و در مسائل مالی و خانواده، مانند وراثت و طلاق، حقوق بیشتری دارند. زنان به ماندن در خانه توصیه شده‌اند و مردان می‌توانند در مواردی نظیر جهاد و فعالیت‌های بیرونی شرکت کنند.
قال رسول اللَّه (ص): «المرأة مسکینة ما لم یکن لها زوج.» قیل یا رسول اللَّه: و ان کان لها مال؟ قال: «و ان کان لها مال» و قال: «خیر النّساء امرأة ان نظرت الیها سرتک، و ان امرتها اطاعتک، و اذا غبت عنها حفظتک فی مالها و نفسها»، ثمّ تلا (ص): «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «زن بی‌پناه است تا زمانی که شوهری نداشته باشد.» سپس پرسیدند: «اگر او دارای مال باشد چطور؟» فرمودند: «حتی اگر مال داشته باشد نیز همین‌طور است.» ایشان همچنین فرمودند: «بهترین زنان، زنی است که وقتی به او نگاه می‌کنی، خوشحال می‌شوی؛ وقتی او را دستور می‌دهی، اطاعت می‌کند؛ و وقتی تو غایب هستی، در مال و جانش به تو وفادار می‌ماند.» سپس آیه‌ای از قرآن را تلاوت کردند که در آن به قوام بودن مردان نسبت به زنان اشاره شده است؛ به این معنا که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده و مردان بخاطر انفاق مالی که می‌کنند، مسئولیت بیشتری دارند.
یعنی: و فضّلوا بما ساقوا الیهنّ من المهر و الانفاق علیهنّ.
هوش مصنوعی: آن‌ها به دلیل مهری که به آن‌ها داده‌اند و هزینه‌هایی که برایشان صرف کرده‌اند، بر دیگران برتری دارند.
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ الغیب هاهنا الفرج، و قیل یحفظن فروجهن اذا غاب ازواجهنّ. میگوید: نیک زنان ایشانند که خدای را فرمان بردارند، و آن گه در غیبت شوی خویشتن، خویش و سرّ خویش نگه دارند. بِما حَفِظَ اللَّهُ بآنچه اللَّه نگه داشت، یعنی نکاح حلال، ایشان تن خویش بآن نگه دارند. ابو جعفر در شواذّ خوانده: «بما حفظ اللَّه» بنصب ها، یعنی ایشان خود را نگه میدارند بآنچه اللَّه را نگاه میدارد، یعنی حدود و فرمان وی را، و آن تقوی است. و این هم چنان است که مصطفی (ص) گفت فرا ابن عباس: «احفظ اللَّه یحفظک»، خدای را نگه‌دار تا خدا ترا نگه دارد.
هوش مصنوعی: زنان نیکوکار، اطاعت کننده از خداوند و حافظ رازهای خود هستند. آن‌ها در غیاب شوهرانشان، مراقب (عفت و حجاب) خود هستند. این نگهداری به معنای حفظ از طریق ازدواج حلال است که خداوند در نظر گرفته است. به گفته ابو جعفر، این بدان معناست که آن‌ها خود را با رعایت دستورهای خدا حفظ می‌کنند، که همان تقوا است. همچنین، پیامبراکرم (ص) در حدیثی به ابن عباس گفت: "خدا را حفظ کن تا خدا تو را حفظ کند."
یعنی ازو بترس، و حدود وی را نگه‌دار، تا او ترا نگاه دارد. پس حدود اینجا مقدّر است، ای احفظ حدود اللَّه، فحذف المضاف و أقام المضاف الیه مقامه. یدلّ علیه قوله: وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: از او بترس و مرزهای او را حفظ کن تا او نیز تو را نگه دارد. حدودی که در اینجا مطرح شده، مشخص است. ای کسی که حدود الهی را حفظ می‌کنی، باید توجه داشته باشی که در این عبارت، نقش و رابطه واژه‌ها به خوبی بیان شده است. این موضوع را آیه‌ای که می‌گوید: «و حافظان حدود خدا»، تأیید می‌کند.
وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ اللّاتی جمع الّتی است، و اللّائی و اللّاء و اللّواتی و اللّوات همچنین. وَ اللَّاتِی تَخافُونَ ای تعلمون نشوزهنّ. نشوز زن آنست که عصیان نماید شوهر خویش را، و طاعت داری نکند. چون امارات نشوز بر زن ظاهر گشت بر شوهر وی است که نخست او را پند دهد، و بخدای عزّ و جلّ بترساند، و آنچه شرع او را فرموده از طاعت داری شوهر بر وی خواند، و با وی گوید: اتّقی اللَّه و ارجعی الی فراشی. اگر بوعظ مجرّد از عصیان باطاعت داری نیاید هجرت باید جست از وی، هم در کلام و هم در جامه خواب. امّا هجرت در کلام بیش از سه روز روا نباشد، که مصطفی (ص) گفت: «لا یحلّ لمسلم أن یهجر اخاه فوق ثلاثة ایّام».
هوش مصنوعی: در متون دینی به مسئله نشوز زنان اشاره شده است. نشوز به معنای خروج زنی از حدود اطاعت نسبت به شوهر خود است. زمانی که شوهر نشانه‌های نشوز را در همسرش مشاهده کرد، ابتدا باید او را نصیحت کند و او را از عواقب نافرمانی بترساند. مهم است که شوهر به همسرش یادآوری کند که باید از خدا بترسد و به وظایف زناشویی خود برگردد. اگر نصیحت موثر واقع نشد، شوهر باید از همسرش دوری جسته و از کلام و حتی محل خواب جدا شود. اما این دوری نباید بیشتر از سه روز ادامه داشته باشد، زیرا بر اساس احادیث، مدت هجرت میان مسلمانان نباید از این حد فراتر رود.
و هجرت در فراش آنست که ابن عباس گفت: لا تضاجعها فی فراشک. پس اگر بهجرت کار بر نیاید، زخم کردن رواست، زخمی که نه بر مقتل بود، و نه بر روی، و نه از جای بخیزانند، و به‌
هوش مصنوعی: هجرت در بستر به این معناست که ابن عباس گفته است: در بستر خود با او هم‌خواب نشو. بنابراین، اگر هجرت کارساز نباشد، زدن او جایز است، ولی زخمی که نه کشنده باشد، نه بر صورت، و نه باعث فرار او شود.
قال النّبیّ (ص): «اتّقوا اللَّه فی النّساء فانّکم اخذتموهنّ بکتاب اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه، و انّ لکم علیهن أن لا یوطئن فراشکم احدا تکرهونه، فان فعلن ذلک فاضربوهنّ ضربا غیر مبرح»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «از خداوند درباره زنان پرهیز کنید، زیرا شما آنها را به موجب کتاب خدا به همسری گرفته‌اید و با کلام خدا اجازه نزدیکی با آنها را یافته‌اید. بر شماست که آنها کسی را که مورد پسندتان نیست بر بستر شما راه ندهند، و اگر چنین کردند، می‌توانید آنها را به طور غیر شدید تنبیه کنید.»
، وقال (ص): «علّق السّوط حیث یراه اهل البیت»، و عن اسماء بنت ابی بکر، قالت: کنت رابعة اربع نسوة عند الزبیر بن العوام، فاذا غضب علی احدینا ضربها بعود المشجب حتّی یکسره علیها.
هوش مصنوعی: امام صادق (ع) فرمودند: «شلاق را در جایی آویزان کن که اهل خانه آن را ببینند». اسماء بنت ابی بکر گفت: من چهارمین زن در کنار الزبیری بن العوام بودم و هرگاه او بر یکی از ما عصبانی می‌شد، با چوب بلند چادر، او را می‌زد تا آن چوب بشکند.
فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ طاعت ایدر جماع است، میگوید: اگر طاعت دارند شما را فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا بر ایشان بهانه مجوئید. و قیل: لا تکلّفها من الحبّ لک ما لا تطیق.
هوش مصنوعی: اگر آن‌ها از شما اطاعت کنند، یعنی اطاعت‌شان به‌گونه‌ای است که در آن جمعی هستند، پس بهانه‌ای برای ستم بر آن‌ها نگیرید. همچنین گفته شده است که از آن‌ها انتظار نداشته باشید که بیشتر از محبت و علاقه‌ای که دارند، برای شما انجام دهند.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا ای رفیعا فوق خلقه، «کَبِیراً» لیس شی‌ء اکبر و لا اعظم منه.
هوش مصنوعی: قطعاً خداوند بلندمرتبه و بزرگ است، و هیچ چیزی بزرگ‌تر یا اعظم از او نیست.
قوله تعالی: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما الآیة یعنی: و ان علمتم خلاف بینهما، میگوید: اگر دانید که مرد و زن را بهم سازگاری نبود، و بسر نتوانند برد، و هر دو را بر یکدیگر دعوای نشوز کنند، بر حاکم مسلمانان است که دو حکم بر ایشان گمارد، یعنی دو مرد عدل: یکی از قبیله مرد و یکی از قبیله زن، تا در کار ایشان نظر کنند، و با صلح و آشتی خوانند، اگر ممکن شود، و الّا فرقت افکنند میان ایشان، چنان که رای ایشان اقتضا کند در کار ایشان. و قول درست آنست که: رضاء زوجین در جمع و تفریق از جهت حکمین معتبر نیست، بدلیل خبر علی (ع)، و هو انّ رجلا و امرأة أتیا علیا (ع)، مع کلّ واحد منهما قیام من النّاس، فقال علی (ع): «ما شأن هذین؟» قالوا: وقع بینهما شقاق، قال علی (ع): «فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها». فقال علی للحکمین: «هل تدریان ما علیکما؟ انّ علیکما ان رأیتما أن تجمعا جمعتما، و ان رأیتما أن تفرقا فرقتما». فقالت المرأة: رضیت بکتاب اللَّه عزّ و جلّ‌بما علیّ فیه. فقال الرّجل: امّا الفرقة فلا. فقال علی (ع): «کذبت و اللَّه لا تنقلب منّی حتّی تقرّ بمثل ما اقرّت به».
هوش مصنوعی: اگر دانستید که بین یک مرد و زن توافقی وجود ندارد و نمی‌توانند با هم زندگی کنند و هر کدام بر دیگری اعتراض دارند، بر عهده حاکم مسلمان است که دو قاضی عادل را تعیین کند؛ یکی از قبیله مرد و دیگری از قبیله زن، تا بر مسائل بین آن‌ها نظارت کنند و اگر ممکن باشد، آن‌ها را به صلح و آشتی دعوت کنند. در غیر این صورت، باید آن‌ها را از یکدیگر جدا کنند، بر اساس نظر آن‌ها در مورد مسائلشان. همچنین، در مورد تصمیم‌گیری برای ادامه یا پایان دادن به زندگی مشترک آن‌ها، رضایت هر دو طرف لازم نیست، همانطور که در روایت علی (ع) آمده است. در آن روایت، مرد و زنی به علی (ع) مراجعه کردند چون بینشان اختلافی پیش آمده بود. علی (ع) دستور داد دو قاضی از خانواده‌هاشان انتخاب کنند و به آن‌ها گفت که اگر تشخیص دهند که باید زندگی مشترک را ادامه دهند، این کار را بکنند و اگر نه، باید آن‌ها را از هم جدا کنند. زن گفت که او به حکیم الهی رضایت دارد، اما مرد گفت که با جدایی مخالف است. علی (ع) پاسخ داد که او نمی‌تواند از نظر علی (ع) خارج شود تا زمانی که همان‌طور که زن قبول کرده، او نیز رضایت دهد.
ثمّ قال عزّ و جلّ: إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یعنی ان اراد الحکمان اصلاحا، یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما ای بین المرأة و الزّوج بالصّلاح.
هوش مصنوعی: سپس خداوند متعال می‌فرماید: اگر دو داور بخواهند اصلاحی انجام دهند، خداوند میان آن دو، یعنی زن و شوهر، در اصلاح امور توفیق می‌دهد.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً بما فی قلوب الزّوجین و الحکمین.
هوش مصنوعی: خداوند به تمام اسرار دل‌های زن و شوهر و داوران آگاه است و از آنچه در درون آنها می‌گذرد مطلع است.