قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً درین آیت دو حکم است: یکی آنست که زن را بینکاح بمیراث بردن حرامست، و این از نکاحهای جاهلیّت یکی است. دیگر حکم آنست که زن را بزنی کردن بر کراهین آن زن نشاید، از بهر آنکه بمیراث بردن زن بینکاح بطوع زن هم نرواست، و ایشان بیرضاء زن و بیطوع زن آن زن را میحق وارث دیدند. اللَّه تعالی آن را باطل کرد، و آن کس که این آیت در شأن وی فرو آمد قیس بن ابی قیس الانصاری بود، و کبیشه بنت معن الانصاریة زن پدرش: چون ابو قیس از دنیا بیرون شد و کبیشه از وی بازماند، قیس پیش از آنکه کبیشه بخانه پدر باز شد، جامه بر وی افکند، و گفت: انّما ارثک لأنّی ولیّ زوجک و أنا احقّ بک، و عادت ایشان در وراثت زنان همین بود که عصبه شوهر جامه بر آن زن افکندی، پیش از آنکه باهل خویش باز شدی، و اگر باهل باز شدی، و جامه بر وی نیفکنده، و از وراثت خبر نداده، این حقیّت آن عصبه را نبودی. پس چون قیس، کبیشه را میراث برد، وی را فرو گذاشت بیمراعات و بینفقه، نه او را مراعات میکرد، و نه از حبالت خویش رهایی میداد، بطبع آنکه تا مگر خویشتن را بمال باز خرد. کبیشه برخاست و پیش رسول خدا رفت، و قصّه خویش باز گفت. رسول (ص) گفت: رو بخانه بنشین تا اللَّه تعالی در حقّ تو فرمان دهد، و حکم کند. جماعتی از زنان مدینه چون حال کبیشه شنیدند همه برخاستند و گفتند: یا رسول اللَّه حال ما هم حال کبیشه است، امّا کبیشه را پسر شوهر واخواست، و ما را ابناء اعمام شوهر. پس ربّ العالمین این آیت فرستاد، و آن حکم باطل کرد.
أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً بضمّ کاف قراءت حمزه و کسایی است، و بفتح کاف قراءت باقی، و هما لغتان: کالفقر و الفقر، و الضّعف و الضّعف، و الدّفّ و الدّفّ.
و الشّهد و الشّهد. ابو عمرو شیبانی میگوید: هر چیزی که تو آن را بدل کراهیت داری، آن کره است بفتح، و هر چه مشقّت آن بر تن است آن کره بضمّ. و ابو عبید و جماعتی گفتهاند: کره بفتح مصدر است و کره بضمّ اسم است، ای اسم ما کرهته. و گفتهاند: بفتح از اکراه دیگری است و بضمّ از کراهیّت نفس خویش، و جز ازین گفتهاند، و الصّحیح أنّهما لغتان قاله ابو علی الفسوی.
وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ ابن عباس گفت: این در شأن کسی است که زن خویش را بقهر میدارد بینصیبی و حظّی که زن را بود از داشت وی، و کراهیت میدارد صحبت این زن، و در آن داشتن وی را باز دارد از شوی دیگر کردن، تا آنکه زن خویشتن را از وی باز خرد بکاوین، که بر وی دارد. ربّ العالمین ایشان را از آن نهی کرد، پس استثنا کرد و گفت: إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ مگر این زنان فاحشهای کنند. فاحشه اینجا زنا است، و گفتهاند که: عصیان و نشوز است، یعنی درین دو حال ضرار زنان روا بود، تا خویشتن را باز خرند، و فدیت دهند.
روی جابر بن عبد اللَّه، قال قال النّبیّ (ص): اتّقوا اللَّه فی النّساء، فانّکم اخذتموهنّ بأمانة اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه، و لکم علیهنّ أن لا یوطین فرشکم احدا تکرهون، فان فعلن فاضربوهنّ ضربا غیر مبرّح، و لهنّ علیکم رزقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف.
بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ بفتح یا قراءت مکی است و ابو بکر از عاصم، علی بناء الفعل للمفعول به، بیّنت فهی مبیّنة، ای فاحشة مظهرة مثبتة بالشّهادة. میگوید: مگر فاحشهای کنند بچهار گواه، هام سخن، بر وی روشن و محکم کرده. و یقال بفاحشة قد بیّن فحشها، فهی مبیّنة. باقی قرّاء بکسر یا خوانند: مبیّنة، علی بناء الفعل للفاعل، ای بفاحشة مبیّنة ظاهرة. میگوید: مگر فاحشهای کنند پیدا و روشن. و قیل المعنی بفاحشة تبیّن فحشها و بیّن برین قراءت لازم است، و بر قراءت اوّل متعدّی است، و گفتهاند برین قراءت هم متعدّی است، و المعنی بفاحشة مظهرة للحدّ علیها.
میگوید: مگر فاحشهای کنند که حدّ بر ایشان پیدا و روشن کند بآن، و تبیّن لازم است، یقال بان الأمر و تبیّن اذا ظهر، امّا ابان و بیّن و استبان هم لازم است و هم متعدّی. قال سیبویه: ابان الامر و بیّن و استبان، ابنته و بیّنته و استبنته.
وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ یعنی: قبل أن یأتین بالفاحشة. میگوید: چون این زنان فاحشهای نکنند، و نشوز و نافرمانی از جهت ایشان نبود، با ایشان خوش زندگانی کنید، و در عشرت آداب شریعت بجای آرید، و خلق نیکوکار فرمائید، و رنجها از ایشان احتمال کنید، و بر محال گفتن و ناسپاسی ایشان صبر کنید، و با ایشان گرفته و تاریک مباشید، و بقدر عقل ایشان با ایشان زندگانی کنید. مصطفی (ص) گفت: «خیرکم خیرکم لأهله، و أنا خیرکم لأهلی».
بهتر شما آنست که با اهل خویش بهتر است، و خوشخویتر، و خوش زندگانیتر، و من با اهل خویش از همه بهترم. و آخر سخنی که مصطفی (ص) در آخر عهد خویش گفت، آن بود که: نماز بپای دارید، و بردگان را نیکو دارید، و بر شما باد که حقّ زنان بجای آرید که اسیرانند در دست شما، با ایشان زندگانی نیکو کنید. و کان النّبیّ (ص) من النّاس مع نسائه.
فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً میگوید: اگر شما ایشان را نخواهید و صحبت ایشان کراهیت دارید، باشد که شما رااز شان رزق و منفعت بود، یا فرزندی صالح پدید آید، که شما را دعای نیکو کند. و گفتهاند: معنی آنست که اگر شما صحبت ایشان کراهیت میدارید، و ایشان را طلاق میدهید، باشد که شوی دیگر کنند، و خدای تعالی آن شوی را از وی روزی فراوان دهد و فرزند نیکو.
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً الآیة اگر کسی زن خویشتن را طلاق دهد، و دیگری بجای وی کند، و آن زن را که طلاق داده است قنطاری زر بمهر بوی داده بود. قنطار پری پوست گاوی از زر بود یا از درم، و گفتهاند: هزار دینار بود، و گفتهاند: پانصد، علی الجمله مالی فراوان باشد. میگوید: اگر یک قنطار زر بوی بمهر داده بید هیچیز وامستانید.
این دلیل است که چون از آن زن، فاحشهای نیاید، و نشوزی نبود، ضرار وی نمودن بطمع فدا حرامست. و نیز رخصت است در مغالات مهر، و دلیل برین رخصت آنست که عمر خطاب، ام کلثوم را بخواست دختر علی (ع) که از فاطمه بنت رسول اللَّه (ص) بود. علی (ع) گفت: آن دختر کوچکست. عمر گفت: انّی سمعت رسول اللَّه یقول: انّ کلّ نسب و صهر ینقطع یوم القیمة الّا نسبی و صهری، فلذلک رغبت فی هذی، فقال: انّی مرسلها الیک حتّی تنظر الی صغرها. فأرسلها الیه، فجاءته، فقالت: ابی یقول لک: هل رضیت الحلّة؟ فقال: قد رضیتها. قال: فأنکحه علی، فاصدقها عمر اربعین الف درهم.
عمر خطاب دختر علی (ع) را چهل هزار درهم کاوین کرد.
آن گه خود روزی بر منبر خطبه میکرد و میگفت: الا لا تغالوا فی صدق النّساء، فانّها لو کانت مکرمة فی الدّنیا او تقوی عند اللَّه، لکان اولاکم به النّبیّ (ص)، ما اصدق امرأة من نسائه فوق اثنتی عشرة اوقیّة.
و سخن مجمل درین باب آنست که اگر مرد اگر زن بمال فراوان و مهرگران، رواست، و رخصت هست، که عمر خطاب چهل هزار درم مهر زن خویش کرد، و رسول خدا (ص) ام حبیبه بزنی خواست، و نجاشی از بهر رسول خدا چهارصد دینار بمهری بوی داد، و ابن عمر دختر خویش را کاوین ده هزار درم کرد، امّا چنان نیکوتر است و پسندیدهتر که مهر زنان سبک باشد و آسان، نه فراوان و گران، بدلیل آن خبر که مصطفی (ص) گفت: الا لا تغالوا فی صدق النّساء.
و در خبر است که رسول خدا (ص) یکی را گفت که زن را میخواست: رو بطلب کاوین، و اگر همه یک انگشتری آهنین بود. و نیز مصطفی (ص) گفت: من اعطی فی صداق ملء کفّ من برّ او سویق او تمر، فقد استحلّ، یعنی فی النّکاح.
هر چند که این تقلیل در مهر رواست، و شرع بدان آمده، امّا اختیار آنست که بعضی علماء از سلف نقل کردهاند که: انّهم کانوا یکرهون ان یکون مهر الحرائر مثل اجور البغایا، الدّرهم و الدّرهمین، و یحبّون أن یکون عشرین درهما. گفتا: سلف کراهیت میداشتند که مهر آزاد زنان همچون اجرت پلید کاران باشد یک درم و دو درم و مانند آن، بلی دوست داشتهاند که بیست درم بود یا صد درم، یا رطلی درم، یا زیادت از آن چندان که در آن مغالات نباشد.
أَ تَأْخُذُونَهُ استفهام نهی و توبیخ است، بُهْتاناً یعنی ظلما بغیر حقّ، و البهتان الباطل الّذی تتحیّر من بطلانه. وَ إِثْماً مُبِیناً ای بیّنا، انتصابهما علی أنّهما مصدران موضوعان فی موضع الحال، و المعنی: أ تأخذونه باهتین و آثمین؟ و کیف تأخذونه؟ این بر سبیل استفهام گفت. چنان که جای دیگر گفت: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ میگوید: و خود چون واستانید آن مهر که با ایشان دادید، یا چیزی از آن مهر پس افضا؟! و «افضا» از نامهایی است که آن کنایاتاند در قرآن از جماع، و أصله الغشیان.
وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً این میثاق آنست که: امساک بمعروف او تسریح باحسان، از تسریح باحسان یکی آنست که از حق آن زن چیزی کاسته نیاید.
مجاهد گفت: میثاق کلمه نکاح است که استحلال بآن حاصل شود. عکرمه و ربیع گفتند: هو قوله: «اخذتموهنّ بأمانة اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه.»
وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ. الآیة این در شأن قومی آمد از عرب که زن پدر خویش بعد از پدر میباز خواستند، و از ایشان صفوان بن امیه بود و اسود بن خلف و ابو نفیل العدوی و قیس بن ابی قیس. ربّ العالمین این آیت فرستاد، و آن برایشان حرام کرد، و این تحریم بنفس عقد حاصل شود، و پدر نسبی و رضاع هر دو در آن یکسانند. آن گه گفت: إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ یعنی آنچه در جاهلیّت بود گذشت، اکنون در اسلام آن حلال نیست. بر عازب گفت: خال خود را دیدم، گفتم کجا میروی؟ گفت: رسول خدا مرا فرستاد بکسی که زن پدر خویش بعد از پدر باز خواسته است، میروم که وی را گردن زنم. إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً ای فاحشة عند اللَّه و معصیة، تورث بغض اللَّه. وَ ساءَ سَبِیلًا ای قبح هذا الفعل طریقا.
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ ربّ العالمین درین آیت نکاح چهارده زن حرام کرد: هفت از روی نسب، و هفت از روی سبب، امّا ایشان که از روی نسب حرامند: مادراناند. هر آن زن که نسب تو با وی شود اگر دور است و اگر نزدیک، آن مادر تو است، و بر تو حرام است. مادران که مادرت را زادند، مادران که پدرت را زادند، همه در تحت این حدّ مندرجاند. دیگر دختراناند. هر زن که نسب وی از روی ولادت با تو آید، اگر دور بود و اگر نزدیک، آن دختر تو است، و بر تو حرام است.
دختران فرزندان و فرزندان فرزندان همه در تحت این شوند. سیوم خواهراناند، که هام شاخ تواند از هر جهت که باشد. چهارم خواهران پدراند، که هام شاخ پدر باشند. پنجم خواهران مادر، که هام شاخ مادر باشند. ششم دختران برادرند، از هر جهت که برادر بود، از یک طرف بود یا از هر دو طرف. هفتم دختران خواهراند، از هر جهت که خواهر باشد.
امّا ایشان که از روی سبب حرامند: اوّل دایه است، که ترا شیر دهد، هر که ترا شیر داد یا پدرت را، یا مادرت را شیر داد، وی مادر تو است، یعنی از روی حرمت نه از روی نسب و وراثت. و از اینجا است که دختران مصطفی (ص) را بنات امّهات المؤمنین گویند، نه اخوات المؤمنین. دوم خواهران هام شیرانند، چنان که گفت: وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ، و ایشان سهاند همچون خواهران نسبی، و هر چند که در قرآن این دو نفرند که مخصوصاند، یعنی مادران و خواهران که از جهت رضاع محرّماند، امّا سنّت جماعتی دیگر در افزود به آنچه گفت: «یحرم من الرّضاع ما یحرم من النّسب»، و روی انّه قال (ص): «ما حرّمته الولادة حرّمه الرّضاع».
اگر زنی کنیزک شوهر خویش را که طفله باشد شیر دهد، آن کنیزک بر شوهرش حرام شود، و قیمتش بیوفتد، که اکنون دختر وی است از جهت رضاع و اگر زنی پسری دارد، آن گه دختری بیگانه را شیر دهد، آن دختر خواهر این پسر شود، و نشاید که این پسر آن دختر را بزنی کند. امّا اگر آن دختر خواهری دارد مر این پسر را رسد که آن خواهر را بزنی کند، و اگر چه خواهر خواهرش باشد. و صورت این در نسب آنست که اگر مردی را پسری بود و آن گه زنی خواهد که آن زن را دختری بود از شوهری دیگر، اکنون دختری آرد ازین زن، این دختر خواهر آن پسر است هام پدر، و خواهر آن دختر است هام مادر. اکنون پسر را رواست که آن دختر را بخواهد که از شویی دیگر است، و اگر چه خواهر خواهر وی است، و در جمله هر مرد که بزنی رسد بنکاح درست یا بوطی شبهت، یا بملک یمین، و از وی فرزندی در وجود آید، شیر وی هم حقّ مرد است و هم حق زن، چون این زن کودکی بیگانه را شیر دهد، آن کودک مر ایشان را چون فرزند نسبی بود، فرزندان وی و فرزند فرزند چندان که بود بر ایشان حرام شدند. امّا برادران و خواهران این کودک، و پدران و مادران وی، و اعمام و عمّات وی، هیچ بر ایشان حرام نشوند، و تحریم بایشان تعلّق ندارد، که آنجا نه نسب است و نه رضاع.
و بدان که حرمت رضاع بدو شرط ثابت شود: یکی آنست که چون شیر خورد این طفل، وی را کم از دو سال بود، یا دو سال. اگر بیش بود رضاع را اثری نبود، که مصطفی (ص) گفت: «لا رضاع بعد الحولین».
دیگر شرط آنست که هیچ رضعت کم نخورد، بحکم خبر عائشه، قالت: کان فیما انزل من القرآن عشر رضعات یحرمن، ثمّ نسخ بخمس معلومات.
وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ و مادران زنان شما بر شما حرامند. این تحریم بنفس عقد حاصل شود، اگر بزن خویش رسید یا نرسید، دخول افتاد یا نیفتاد، بعد از عقد نکاح مادر زن حرام است، حرامی مؤبد، تا آن حدّ که اگر دخترکی طفله بزنی بخواهد، و عقد نکاح بندد، پس وی را طلاق دهد، پس آن گه زنی اجنبیّه آن طفله را شیر دهد، آن اجنبیه بر وی حرام گشت، از بهر آنکه مادر دختری است که آن دختر روزی زن وی بود بنکاحی صحیح.
وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ و دختران زنان شما بر شما حرام اند، یعنی پس از آنکه بمادران ایشان رسیدید، و دخول کردید. ۵۸ اگر مردی زنی بخواهد و دخول کند، آن گه آن زن را طلاق دهد، پس بعد از طلاق، این زن دختری طفله را شیر دهد، آن دختر برین مرد حرام شود، از بهر آنکه دختر زنی است که روزی زن این مرد بود و بوی رسیده. امّا اگر بوی نرسیده باشد، و او را طلاق دهد، یا بمیرد، دختر وی بزنی تواند کرد، که ربّ العالمین گفت: فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ ای فی نکاح بناتهنّ، و به
قال النّبیّ (ص): اذا نکح الرّجل المرأة فلا یحلّ له أن یتزوّج بأمّها، دخل بالبنت او لم یدخل. و اذا تزوّج الأمّ و لم یدخل بها، ثمّ طلّقها، فان شاء تزوّج البنت.
و در خبر است که ام حبیبه بنت ابی سفیان گفت: یا رسول اللَّه خواهر من بنت ابی سفیان بزنی بخواه.
رسول (ص) گفت: تو میدوست داری که من چنین کنم؟ گفت: آری دوست دارم، و خواهر خود را نیکبختی و نیک جهانی میخواهم. رسول (ص) گفت که: او مرا حلال نیست، و روا نباشد که وی را بزنی کنم. ام حبیبه گفت: یا رسول اللَّه ما چنان دانستیم، و در آن حدیث کردیم که تو دختر بو سلمه میخواهی که بزنی کنی، گفت: دختر بو سلمه که مادرش ام سلمه است که زن منست؟ گفت: آری. رسول (ص) گفت: او ربیبه منست. در حجر من پرورده، و اگر نیز ربیبه نبودی، هم حلال نبودی مرا، که وی دختر برادرم است از جهت رضاع کنیزکی نوبی بود که مرا و بو سلمه را بیکدیگر شیر داد. آن گه رسول خدا گفت: دختران و خواهران خود را بر ما عرضه مکنید.
وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ تسمّی المرأة حلیلة، و الرّجل حلیلا، لأنّ کلّ واحد منهما حلال لصاحبه، و قیل لأنّ کلّ واحد منهما یحلّ صاحبه، من الحلول، و قیل لأنّ کلّ واحد منهما یحلّ ازار صاحبه، من حلّ العقد. میگوید: حرام است بر شما که زنان پسران شما بزنی کنید، چون زن در عقد نکاح پسر باشد، بر پدر حرام گشت بنفس عقد، اگر پسر از جهت نسب باشد یا از جهت رضاع هر دو درین حکم یکسانند، امّا پسر خوانده در تحت این نشود. عطا گفت: این در شأن سید (ص) فرو آمد، که زینب بنت جحش را بزنی خواست، و زینب زن زید حارثه بوده بود، و زید پسر خوانده مصطفی (ص) بود.
وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ و حرام است بر شما که جمع کنید میان دو خواهر بزنی کردن، از بهر آنکه دو خواهر ضرّة یکدیگر شوند، و بقطیعت رحم کشد. إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ عطا و سدی گفتند: الّا ما کان من یعقوب (ع) فانّه جمع بین لیا ام یهودا و بین راحیل ام یوسف، و کانتا اختین. امّا امروز اگر کسی بنادانی خواهر زن خویش بخواهد، فرقت باید افکندن میان ایشان، و این خواهر که بر زن خویش بخواسته بود او را صداق نباشد، مگر که دخول کند، که آن گه مهر المثل واجب شود.
لقوله (ص): «فله المهر بما استحلّ من فرجها»
، و تا عدّت این خواهر بسر نیاید نه روا باشد که مباشرت آن خواهر کند که زن اصلی بود، و چنان که جمع کردن میان دو خواهر بنکاح روا نیست، جمع کردن میان زنی و خواهر پدر او، و میان زنی و خواهر مادر او هم روا نیست. بدلیل خبر، و هو ما
روی انّ النّبیّ قال: «لا تنکح المرأة علی عمّتها، و لا علی ابنة اخیها، و لا علی خالتها، و لا علی ابنة اختها».
إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً یعنی لما کان فی الجاهلیّة «رحیما» لما کان فی الاسلام.
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ الآیة این هفتم زن است از محرّمات که از روی سبب حرام گشتهاند، و محصنات در قرآن بر سه وجهاند: یکی ذوات الأرحام، چنان که درین آیت گفت. دیگر محصنات حرائرند از آزاد زنان، چنان که آنجا گفت: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ، و جایی دیگر گفت: فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ. سیوم محصنات عفائفاند، پرهیزکاران و پارسایان، چنان که گفت: إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ. و ذوات الازواج را محصنات بآن گویند که حصانت ایشان از جهت شوهران است، فانّ الازواج احصنوهنّ، و منّعوا منهنّ. و أصل الاحصان المنع. امّا حرائر و عفائف، حصانت ایشان از جهت حرّیت و عفّت است. قال اللَّه تعالی: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها ای عفّت.
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ میگوید: زنانی که ایشان را شوهراناند بر غیر شوهران حرامند. إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ یعنی بالسّبی من دار الحرب فانّها یحلّ لمالکها بعد الاستبراء بحیضة، و ان کان لهنّ ازواج من المشرکین فی دار الحرب.
ابو سعید خدری گفت که: رسول خدا (ص) روز حنین لشکری را به اوطاس فرستاد، و ایشان را نصرت و غنیمت بود، و بردگان آوردند، و در جمله بردگان زنان بودند که شوهران مشرک داشتند. مسلمانان از صحبت ایشان میتحرّج نمودند، یعنی که ایشان شوهران مشرک دارند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد.
و قیل: معناه، حرام علیکم المحصنات من النّساء، فوق الأربع، الّا ما ملکت ایمانکم، فانّه لا عدّة علیکم فیهنّ.
کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ نصب است بر مصدر، توکید را و این محمولست بر معنی، لانّ معنی قوله عزّ و جلّ: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ، کتب اللَّه علیکم کتابا و هذا کما قال الشّاعر: «و رضت فذلّت صعبة ایّ اذلال»، لأنّ معنی رضت، اذللت. و قیل نصب علی الاغراء، ای الزموا کتاب اللَّه بتحریم ما ذکرنا من النّساء علیکم.
وَ أُحِلَّ لَکُمْ بضمّ الف قراءت حمزه و کسایی است و حفص، از عاصم علی بناء الفعل للمفعول به، عطفا علی قوله حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ، و الفعل فیه بنی للمفعول به لیشاکل المعطوف المعطوف علیه. باقی قرّا وَ أُحِلَّ لَکُمْ خوانند بفتح الف، علی بناء الفعل للفاعل، حملا علی ما یلیه من قوله: کِتابَ اللَّهِ لأنّ المعنی کتب اللَّه علیکم کتابا وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ ای ما سوی ذلکم من النّساء.
أَنْ تَبْتَغُوا موضع آن نصب است علی نزع الخافض، یعنی لأن تبتغوا، ای تطلبوا بأموالکم. میگوید: هر چه بیرون ازین محرّمات است که بر شمردیم از زنان، اللَّه شما را حلال کرد بشرط آنکه بمال خویش ایشان را طلب کنید، بنکاح و صداق، یا بملک و بها.
مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ یعنی ناکحین غیر زانین، بشرط آنکه عقد درست و راست و پاک بود، ایجاب و قبول بلفظ نکاح، و گواه و ولی.
قال النّبیّ (ص): «کلّ نکاح لم یحضره اربعة فهو سفاح: خاطب و ولیّ و شاهدا عدل».
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ اختلاف است میان علما که این آیت محکم است یا منسوخ. قول حسن و مجاهد آنست که: آیت محکم است، و معنی آنست که: فما انتفعتم و تلذّذتم به من النّساء بالنّکاح الصّحیح.
فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ای مهورهنّ کاملا بعد الدّخول، و نصفا قبل الدّخول. میگوید: چون بنکاح صحیح بیکدیگر رسید ایشان را مهر تمام دهید، و پیش از دخول و مسیس نیمه مهر. و بمذهب ابن عباس آیت محکم است، رخصت نکاح متعت است و نکاح متعت آنست که زنی خواهد بولیّ و دو گواه تا زمانی نام کرده، بأجری معلوم. پس چون آن مدّت بسر آید، زن مالک نفس خویش باشد. آن گه اگر خواهد با وی میباشد، و اگر نه، وی را رسد که از وی مفارقت کند و عدّت وی آنست که یک قرء باز برد، اگر از ذوات الأقراء باشد، و اگر نه از ذوات الاقرا بود، یک ماه است عدّت وی، تا استبراء رحم حاصل شود و میان ایشان توارث نباشد، و اگر فرزندی آید بپدر ملحق بود.
این شرح نکاح متعت است، و ابن عباس و طائفهای از اهل بیت این رخصت دادهاند، و دلیل ایشان قراءت ابی و سعید بن جبیر است: «فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی فآتوهن اجورهن». امّا معظم علما و فقها از صحابه و تابعین و سلف صالحین بر آنند که: این نکاح متعت در ابتدا. اسلام بود پس منسوخ گشت، و متعت زنان در شریعت امروز حرام است. مصطفی (ص) گفت در بعضی از خطب: یا ایّها النّاس انّی کنت امرتکم بالاستمتاع من هذه النّساء، ألا انّ اللَّه سبحانه حرّم ذلک الی یوم القیمة.»
و قال عمر بن الخطاب: ما بال رجال ینکحون هذه المتعة، و قد نهی رسول اللَّه (ص) عنها، لا أجد رجلا نکحها الّا رجمته بالحجارة. و قال ابن عمر: المتعة سفاح و قال عطا: المتعة حرام مثل المیتة و الدّم و لحم الخنزیر. قال ابو اسحاق الزجاج: هذه آیة قد غلط فیها قوم غلطا عظیما جدّا، لجهلهم باللّغة، و ذلک انّهم ذهبوا الی انّ قوله عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ من المتعة الّتی قد أجمع اهل الفقه انّه حرام و انّما معنی فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فما نکحتموه منهنّ علی الشّرائط الّتی جرت فی الآیة، آیة الاحصان. أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ ای عاقدین التّزویج، فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ علی عقد التّزویج الّذی جری ذکره، فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً ای مهورهنّ، فان استمتع بالدّخول بها آتی المهر تامّا، و ان استمتع بعقد النّکاح آتی نصف المهر و المتاع فی اللّغة کلّ ما ینتفع به و قوله عزّ و جلّ: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ، لیس معناه زوّجوهنّ المتع، انّما معناه: اعطوهنّ ما یستمتعن به و کذلک وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ. و من زعم انّ ما استمتعتم به منهنّ، المتعة الّتی هی الشّرط فی التّمتع الّذی تفعله الرّافضة، فقد أخطأ خطأ عظیما. لأنّ الآیة بیّنة واضحة.
فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً اجر اینجا مهر است، و سمّی اجرا لأنّه اجر الاستمتاع، و لهذا یتأکّد بالخلوة و الدّخول. و بمذهب شافعی مهر را حدّی نیست، اگر اندک بود و اگر بسیار، رواست، که در شرع مقدّر نیست و بمذهب بو حنیفه مقدّر است، و کمینه آن ده درم سپید است و دلیل شافعی آنست که مصطفی (ص) گفت: «الصّداق جائز قلیله و کثیره»، و قال: «من اعطی فی صداق امرأته ملء کفّیه سویقا او تمرا فقد استحلّ».
و اگر زنی را بزنی کند بیمهر، عقد درست است. امّا شافعی را دو قول است: که مهر المثل او کی واجب شود؟ یک قول آنست که بنفس عقد واجب شود، و هو الموافق لمذهب ابی حنیفة، و قول دوم آنست که بوطی و دخول واجب شود، و هو الصحیح و المنصور فی الخلاف.
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ بقول ایشان که نکاح متعت روا دارند معنی آنست که: اگر بعد از انقضاء مدّت و پیش از استبراء رحم برضاء یکدیگر خواهند که در مدّت و در اجر بیفزایند، ایشان را روا باشد و بقول عامّه فقها و جمهور اهل علم معنی آنست که: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ یعنی من حطّ من المهر و ابراء من بعض الصّداق او کلّه، ای لا اثم علیکم فی أن تهب المرأة للرّجل مهرها، او یهب الرّجل للمرأة ان لم یدخل بها نصف المهر الّذی لا یجب لها الّا بالدخول و قیل لا بأس أن ترضی المرأة من النّفقه بدون نفقة مثلها.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً بما یصلح امر العباد، «حَکِیماً» فیما بیّن لهم من عقد النّکاح الّذی به حفظت الاموال و الأنساب.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً درین آیت دو حکم است: یکی آنست که زن را بینکاح بمیراث بردن حرامست، و این از نکاحهای جاهلیّت یکی است. دیگر حکم آنست که زن را بزنی کردن بر کراهین آن زن نشاید، از بهر آنکه بمیراث بردن زن بینکاح بطوع زن هم نرواست، و ایشان بیرضاء زن و بیطوع زن آن زن را میحق وارث دیدند. اللَّه تعالی آن را باطل کرد، و آن کس که این آیت در شأن وی فرو آمد قیس بن ابی قیس الانصاری بود، و کبیشه بنت معن الانصاریة زن پدرش: چون ابو قیس از دنیا بیرون شد و کبیشه از وی بازماند، قیس پیش از آنکه کبیشه بخانه پدر باز شد، جامه بر وی افکند، و گفت: انّما ارثک لأنّی ولیّ زوجک و أنا احقّ بک، و عادت ایشان در وراثت زنان همین بود که عصبه شوهر جامه بر آن زن افکندی، پیش از آنکه باهل خویش باز شدی، و اگر باهل باز شدی، و جامه بر وی نیفکنده، و از وراثت خبر نداده، این حقیّت آن عصبه را نبودی. پس چون قیس، کبیشه را میراث برد، وی را فرو گذاشت بیمراعات و بینفقه، نه او را مراعات میکرد، و نه از حبالت خویش رهایی میداد، بطبع آنکه تا مگر خویشتن را بمال باز خرد. کبیشه برخاست و پیش رسول خدا رفت، و قصّه خویش باز گفت. رسول (ص) گفت: رو بخانه بنشین تا اللَّه تعالی در حقّ تو فرمان دهد، و حکم کند. جماعتی از زنان مدینه چون حال کبیشه شنیدند همه برخاستند و گفتند: یا رسول اللَّه حال ما هم حال کبیشه است، امّا کبیشه را پسر شوهر واخواست، و ما را ابناء اعمام شوهر. پس ربّ العالمین این آیت فرستاد، و آن حکم باطل کرد.
هوش مصنوعی: در این آیه، دو حکم مهم مطرح شده است. اولاً، وراثت زنان بدون نکاح، حرام است و این موضوع به رسومات جاهلیت بازمیگردد. ثانياً، مردان نمیتوانند زنان را به ازدواج تحمیل کنند، زیرا وراثت زنان بدون رضایت آنها نیز نادرست است. خداوند این دیدگاه باطل را رد کرده است. داستانی از قیس بن ابی قیس انصاری و کبیشه بنت معن انصاری وجود دارد که نشان میدهد بعد از مرگ پدر کبیشه، قیس سعی کرد با پوشاندن لباس خود بر او، ادعای وراثت کند، در حالی که این عمل بر اساس عادات نادرست آن زمان بود. قیس پس از وراثت، به کبیشه بیتوجهی کرد و او را بدون حمایت رها کرد. کبیشه از این وضعیت ناراحت شده و به پیامبر اسلام شکایت کرد. در پاسخ، پیامبر فرمود که منتظر بماند تا خداوند در این مورد حکمی صادر کند. زنانی از مدینه نیز به وضعیت کبیشه اعتراض کردند و سرانجام خداوند این آیه را نازل کرد تا حکم غلط گذشته را باطل کند.
أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً بضمّ کاف قراءت حمزه و کسایی است، و بفتح کاف قراءت باقی، و هما لغتان: کالفقر و الفقر، و الضّعف و الضّعف، و الدّفّ و الدّفّ.
هوش مصنوعی: به معنای اینکه، "وراثت زنان بهزور" در قرائتهای حمزه و کسایی با ضمّ کاف و در قرائتهای دیگر با فتح کاف آمده است. همچنین، این دو حالت، مانند دو واژه "فقر" و "فقر"، یا "ضعف" و "ضعف"، یا "دف" و "دف" در زبان عربی هستند که هرکدام به یک معنا اشاره دارند.
و الشّهد و الشّهد. ابو عمرو شیبانی میگوید: هر چیزی که تو آن را بدل کراهیت داری، آن کره است بفتح، و هر چه مشقّت آن بر تن است آن کره بضمّ. و ابو عبید و جماعتی گفتهاند: کره بفتح مصدر است و کره بضمّ اسم است، ای اسم ما کرهته. و گفتهاند: بفتح از اکراه دیگری است و بضمّ از کراهیّت نفس خویش، و جز ازین گفتهاند، و الصّحیح أنّهما لغتان قاله ابو علی الفسوی.
هوش مصنوعی: ابو عمرو شیبانی میگوید که هر چیزی که شما از آن احساس تنفر میکنید، "کره" است که با فتحه خوانده میشود. اما وقتی چیزی برای شما دردسرساز و مشکلساز باشد، "کره" است که با ضمه خوانده میشود. ابو عبید و دیگران بیان کردهاند که "کره" با فتحه در اصل به معنی اکراه و اجبار است و "کره" با ضمه به معنی تنفر از چیزهایی است که انسان خودش را وادار به انجام آن میکند. همچنین برخی دیگر نظرهای متفاوتی دارند، اما به گفته ابو علی فساوی، به طور کلی این دو شکل زبانی، هر دو درست هستند.
وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ ابن عباس گفت: این در شأن کسی است که زن خویش را بقهر میدارد بینصیبی و حظّی که زن را بود از داشت وی، و کراهیت میدارد صحبت این زن، و در آن داشتن وی را باز دارد از شوی دیگر کردن، تا آنکه زن خویشتن را از وی باز خرد بکاوین، که بر وی دارد. ربّ العالمین ایشان را از آن نهی کرد، پس استثنا کرد و گفت: إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ مگر این زنان فاحشهای کنند. فاحشه اینجا زنا است، و گفتهاند که: عصیان و نشوز است، یعنی درین دو حال ضرار زنان روا بود، تا خویشتن را باز خرند، و فدیت دهند.
هوش مصنوعی: زنها را به دلیل برخی از اموالی که به آنها دادهاید، تحت فشار قرار ندهید. ابن عباس بیان کرده که این موضوع به کسانی مربوط میشود که به زور همسر خود را نگه میدارند و اجازه نمیدهند او از آنها جدا شود، در حالی که رابطه را با نفرت ادامه میدهند. خداوند آنها را از چنین رفتاری نهی کرده و تنها در صورتی که زن مرتکب عمل زشتی مانند زنا شود، اجازه میدهد مرد او را رها کند. در این زمینه، زنا به عنوان عمل زشت شناخته میشود و برخی از اعمال ناپسند دیگر نیز به آن اضافه شده است که ممکن است باعث شوند زنان از همسران خود جدا شوند.
روی جابر بن عبد اللَّه، قال قال النّبیّ (ص): اتّقوا اللَّه فی النّساء، فانّکم اخذتموهنّ بأمانة اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه، و لکم علیهنّ أن لا یوطین فرشکم احدا تکرهون، فان فعلن فاضربوهنّ ضربا غیر مبرّح، و لهنّ علیکم رزقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: از خدا بترسید و در مورد زنان مراقب باشید، زیرا که شما زنان را به عنوان امانت خداوند قبول کردهاید و با کلام خدا از آنان بهرهبرداری میکنید. برای زنان واجب است که کسی را که شما ناخوش دارید بر بستر شما راه ندهند و اگر چنین کردند، میتوانید آنها را به صورتی غیر سخت تنبیه کنید. همچنین، بر شما واجب است که نیازهای غذایی و پوشاک آنها را به شیوهای مناسب تأمین کنید.
بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ بفتح یا قراءت مکی است و ابو بکر از عاصم، علی بناء الفعل للمفعول به، بیّنت فهی مبیّنة، ای فاحشة مظهرة مثبتة بالشّهادة. میگوید: مگر فاحشهای کنند بچهار گواه، هام سخن، بر وی روشن و محکم کرده. و یقال بفاحشة قد بیّن فحشها، فهی مبیّنة. باقی قرّاء بکسر یا خوانند: مبیّنة، علی بناء الفعل للفاعل، ای بفاحشة مبیّنة ظاهرة. میگوید: مگر فاحشهای کنند پیدا و روشن. و قیل المعنی بفاحشة تبیّن فحشها و بیّن برین قراءت لازم است، و بر قراءت اوّل متعدّی است، و گفتهاند برین قراءت هم متعدّی است، و المعنی بفاحشة مظهرة للحدّ علیها.
هوش مصنوعی: عبارت "بفاحشة مبیّنه" به معنای ارتکاب گناه یا عمل زشت به وضوح قابل مشاهده است. در اینجا، نشان داده شده که این عمل از نظر گواهی و شواهد به روشنی و بدون تردید مشخص است. در این ساختار، میتوان گفت اعمالی وجود دارد که به وضوح زشتی آنها مشخص است و برخی تفاسیر نیز اشاره دارند که این زشتی باید با شواهد کافی اثبات شود. به طور کلی، این عبارات به وضوح بر زشتی و آشکار بودن یک عمل زشت تأکید دارند.
میگوید: مگر فاحشهای کنند که حدّ بر ایشان پیدا و روشن کند بآن، و تبیّن لازم است، یقال بان الأمر و تبیّن اذا ظهر، امّا ابان و بیّن و استبان هم لازم است و هم متعدّی. قال سیبویه: ابان الامر و بیّن و استبان، ابنته و بیّنته و استبنته.
هوش مصنوعی: میگوید: آیا ممکن است که اعمال ناشایست به حدی برسد که حد و مرز آنها به وضوح مشخص شود؟ در این مورد، نیاز به توضیح و شفافسازی وجود دارد. این موضوع باید واضح شود، اما علاوه بر آن، باید به طور معنایی و عملی نیز روشن گردد. سیبویه میگوید: وقتی که موضوعی به وضوح بیان میشود، باید هم به صورت مستقیم مورد اشاره قرار گیرد و هم به صورت غیرمستقیم قابل درک باشد.
وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ یعنی: قبل أن یأتین بالفاحشة. میگوید: چون این زنان فاحشهای نکنند، و نشوز و نافرمانی از جهت ایشان نبود، با ایشان خوش زندگانی کنید، و در عشرت آداب شریعت بجای آرید، و خلق نیکوکار فرمائید، و رنجها از ایشان احتمال کنید، و بر محال گفتن و ناسپاسی ایشان صبر کنید، و با ایشان گرفته و تاریک مباشید، و بقدر عقل ایشان با ایشان زندگانی کنید. مصطفی (ص) گفت: «خیرکم خیرکم لأهله، و أنا خیرکم لأهلی».
هوش مصنوعی: با زنان به نیکی و رفتار خوب معاشرت کنید، به این معنا که زمانی که آنها به کار زشت و فاحش دست نزدهاند و بر خلاف شما نافرمانی نکردهاند، با آنها خوش رفتار باشید و آداب زندگی را رعایت کنید. باید اخلاق نیکو داشته باشید و صبر و تحمل را در برابر سختیها و ناسپاسیهای آنها از خود نشان دهید. نباید با آنها سختگیر و تند برخورد کنید و در سطح فهم و عقل آنها با آنها زندگی کنید. پیامبر (ص) فرمودهاند: «بهترین شما، بهترین شما برای خانوادهاش است و من بهترین شما برای خانوادهام هستم».
بهتر شما آنست که با اهل خویش بهتر است، و خوشخویتر، و خوش زندگانیتر، و من با اهل خویش از همه بهترم. و آخر سخنی که مصطفی (ص) در آخر عهد خویش گفت، آن بود که: نماز بپای دارید، و بردگان را نیکو دارید، و بر شما باد که حقّ زنان بجای آرید که اسیرانند در دست شما، با ایشان زندگانی نیکو کنید. و کان النّبیّ (ص) من النّاس مع نسائه.
هوش مصنوعی: بهتر است که با اهل خانوادهتان رفتار خوبی داشته باشید و زندگی خوشی را در کنار آنها تجربه کنید. من نیز با خانوادهام بهترین رابطه را دارم. آخرین وصیتی که پیامبر (ص) در پایان عمر خود داشت، این بود که به نماز اهمیت دهید، با بردگان به خوبی رفتار کنید و حق زنان را ادا کنید، زیرا آنها در دستان شما هستند. با آنها زندگی خوبی داشته باشید. پیامبر (ص) همواره با خانوادهاش ارتباط نزدیک و خوبی داشت.
فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً میگوید: اگر شما ایشان را نخواهید و صحبت ایشان کراهیت دارید، باشد که شما رااز شان رزق و منفعت بود، یا فرزندی صالح پدید آید، که شما را دعای نیکو کند. و گفتهاند: معنی آنست که اگر شما صحبت ایشان کراهیت میدارید، و ایشان را طلاق میدهید، باشد که شوی دیگر کنند، و خدای تعالی آن شوی را از وی روزی فراوان دهد و فرزند نیکو.
هوش مصنوعی: اگر شما از زنانی که با آنان در ارتباط هستید، کراهت دارید، ممکن است از چیزی که به آن ناملایمتی میگویید، خیر و برکت زیادی برای شما پیش آید. به عبارت دیگر، اگر تمایل به ادامه رابطه ندارید و قصد جدایی دارید، ممکن است همسر جدیدی برای شما فراهم شود که رزق و روزی فراوانی برایتان به ارمغان آورد و یا فرزندی نیکو و صالح برایتان بهوجود آید که در آینده از شما دعا کند.
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً الآیة اگر کسی زن خویشتن را طلاق دهد، و دیگری بجای وی کند، و آن زن را که طلاق داده است قنطاری زر بمهر بوی داده بود. قنطار پری پوست گاوی از زر بود یا از درم، و گفتهاند: هزار دینار بود، و گفتهاند: پانصد، علی الجمله مالی فراوان باشد. میگوید: اگر یک قنطار زر بوی بمهر داده بید هیچیز وامستانید.
هوش مصنوعی: اگر شما بخواهید که همسر خود را با همسر دیگری عوض کنید و به آن زن که او را طلاق دادهاید، مقدار زیادی مهر (قنطار زر) داده باشید، بدانید که اگر یک قنطار زر به او مهر داده باشید، نباید هیچ چیزی از او طلب کنید. قنطار به معنای مقدار زیادی از طلا یا نقره است و آن را به اشکال مختلف تعریف کردهاند؛ برخی گفتهاند که برابر هزار دینار است و برخی دیگر پانصد دینار. در هر صورت، این یک مقدار بسیار زیاد است.
این دلیل است که چون از آن زن، فاحشهای نیاید، و نشوزی نبود، ضرار وی نمودن بطمع فدا حرامست. و نیز رخصت است در مغالات مهر، و دلیل برین رخصت آنست که عمر خطاب، ام کلثوم را بخواست دختر علی (ع) که از فاطمه بنت رسول اللَّه (ص) بود. علی (ع) گفت: آن دختر کوچکست. عمر گفت: انّی سمعت رسول اللَّه یقول: انّ کلّ نسب و صهر ینقطع یوم القیمة الّا نسبی و صهری، فلذلک رغبت فی هذی، فقال: انّی مرسلها الیک حتّی تنظر الی صغرها. فأرسلها الیه، فجاءته، فقالت: ابی یقول لک: هل رضیت الحلّة؟ فقال: قد رضیتها. قال: فأنکحه علی، فاصدقها عمر اربعین الف درهم.
هوش مصنوعی: این به این معناست که چون آن زن فاحشه نبود و نشوزی از او سر نمیزد، پس ضرر زدن به او به نیت فدا کردن حرام است. همچنین، در مورد مهر، رخصتی وجود دارد و دلیل این رخصت آن است که عمر خطاب، ام کلثوم را خواست، دختری از علی(ع) که از فاطمه دختر پیامبر(ص) بود. علی(ع) گفت که او هنوز کوچک است، اما عمر گفت که از پیامبر شنیده که همه نسبها و پیوندها در روز قیامت قطع میشود به جز نسب و پیوند او، بنابراین به این دختر علاقهمند شده است. سپس علی(ع) گفت که او را به سوی عمر بفرستد تا او به سنش توجه کند. وقتی ام کلثوم به نزد او آمد، گفت که پدرش میپرسد آیا با این ازدواج موافق است؟ عمر پاسخ داد که موافق است و سپس علی(ع) او را به عقد عمر درآورد و عمر مهر او را چهل هزار درهم تعیین کرد.
عمر خطاب دختر علی (ع) را چهل هزار درهم کاوین کرد.
هوش مصنوعی: عمر خطاب برای ازدواج دختر علی (ع) مبلغ چهل هزار درهم مهریه تعیین کرد.
آن گه خود روزی بر منبر خطبه میکرد و میگفت: الا لا تغالوا فی صدق النّساء، فانّها لو کانت مکرمة فی الدّنیا او تقوی عند اللَّه، لکان اولاکم به النّبیّ (ص)، ما اصدق امرأة من نسائه فوق اثنتی عشرة اوقیّة.
هوش مصنوعی: روزی در دامنه خطبهای سخن میگفت و میفرمود: «حواستان باشد که در صداقت زنان زیادهروی نکنید، زیرا اگر صداقت برای آنان در دنیا ارجمند بود یا در نزد خدا تقوا محسوب میشد، باید محمد (ص) از همه شما به صداقت آنان نزدیکتر میبود. اما او هیچ زنی را بیشتر از دوازده اوقیه راستگو نمیدانست.»
و سخن مجمل درین باب آنست که اگر مرد اگر زن بمال فراوان و مهرگران، رواست، و رخصت هست، که عمر خطاب چهل هزار درم مهر زن خویش کرد، و رسول خدا (ص) ام حبیبه بزنی خواست، و نجاشی از بهر رسول خدا چهارصد دینار بمهری بوی داد، و ابن عمر دختر خویش را کاوین ده هزار درم کرد، امّا چنان نیکوتر است و پسندیدهتر که مهر زنان سبک باشد و آسان، نه فراوان و گران، بدلیل آن خبر که مصطفی (ص) گفت: الا لا تغالوا فی صدق النّساء.
هوش مصنوعی: موضوع این است که اگر مرد یا زن دارای ثروت زیادی باشند و بتوانند مهر زیادی تعیین کنند، این امر قابل قبول و مجاز است. به عنوان مثال، عمر خطاب مهر همسرش را چهل هزار درم تعیین کرد، و پیامبر اسلام (ص) نیز ام حبیبه را با مهر خواست، همچنین نجاشی به خاطر پیامبر چهارصد دینار به عنوان مهر او پرداخت. ابن عمر نیز مهر دخترش را ده هزار درم قرار داد. اما بهتر و پسندیدهتر است که مهر زنان کم و معقول باشد و نه زیاد و سنگین، زیرا پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: "مهر زنان را زیاد سنگین نکنید."
و در خبر است که رسول خدا (ص) یکی را گفت که زن را میخواست: رو بطلب کاوین، و اگر همه یک انگشتری آهنین بود. و نیز مصطفی (ص) گفت: من اعطی فی صداق ملء کفّ من برّ او سویق او تمر، فقد استحلّ، یعنی فی النّکاح.
هوش مصنوعی: در خبر آمده که رسول خدا (ص) به کسی که دنبال زنی بود، فرمود: برو و چیزی برای او پیدا کن، حتی اگر آن چیزی فقط یک انگشتر آهنی باشد. همچنین ایشان فرمودند: کسی که در مهریه، مقداری از دانه گندم یا آرد یا خرما بدهد، در واقع حق ازدواج را بر خود حلال کرده است.
هر چند که این تقلیل در مهر رواست، و شرع بدان آمده، امّا اختیار آنست که بعضی علماء از سلف نقل کردهاند که: انّهم کانوا یکرهون ان یکون مهر الحرائر مثل اجور البغایا، الدّرهم و الدّرهمین، و یحبّون أن یکون عشرین درهما. گفتا: سلف کراهیت میداشتند که مهر آزاد زنان همچون اجرت پلید کاران باشد یک درم و دو درم و مانند آن، بلی دوست داشتهاند که بیست درم بود یا صد درم، یا رطلی درم، یا زیادت از آن چندان که در آن مغالات نباشد.
هوش مصنوعی: اگرچه کاهش میزان مهر جایز است و شرع این را پذیرفته، اما برخی از علما از زمانهای گذشته نقل کردهاند که آنها نمیخواستند مهر زنان آزاد به میزانی پایین مانند اجرت فاحشهها یعنی یک یا دو درهم باشد. بلکه آنها دوست داشتند که مهر حداقل بیست درهم باشد، یا مثلاً صد درهم، یا مقداری بیشتر به طوری که از حد اعتدال خارج نشود.
أَ تَأْخُذُونَهُ استفهام نهی و توبیخ است، بُهْتاناً یعنی ظلما بغیر حقّ، و البهتان الباطل الّذی تتحیّر من بطلانه. وَ إِثْماً مُبِیناً ای بیّنا، انتصابهما علی أنّهما مصدران موضوعان فی موضع الحال، و المعنی: أ تأخذونه باهتین و آثمین؟ و کیف تأخذونه؟ این بر سبیل استفهام گفت. چنان که جای دیگر گفت: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ میگوید: و خود چون واستانید آن مهر که با ایشان دادید، یا چیزی از آن مهر پس افضا؟! و «افضا» از نامهایی است که آن کنایاتاند در قرآن از جماع، و أصله الغشیان.
هوش مصنوعی: آیا شما او را میگیرید؟ این سوال به معنای نهی و توبیخ است. "بهتاناً" به معنای ظلم و ناحق است و بهتان به دروغی اشاره دارد که انسان از بطلان آن حیران میماند. "و اثماً مبیناً" نیز به معنای گناهی روشن است. این دو عبارت به عنوان مصدرهایی در جایگاه حال قرار گرفتهاند، بنابراین معنا اینطور است: آیا شما او را به ناحق و در حال گناه میگیرید؟ و چگونه او را میگیرید؟ این سوال به شکل سوالی مطرح شده است. در جای دیگر نیز آمده است: چگونه به خدا کفر میورزید؟ همچنین اشاره شده که آیا شما هنگام دریافت مهر، آن را به طور کامل پس میدهید یا تنها بخشی از آن را؟ "افضا" از واژههایی است که در قرآن به کنایات مربوط به جماع اشاره دارد و ریشه آن به معنای پوشاندن است.
وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً این میثاق آنست که: امساک بمعروف او تسریح باحسان، از تسریح باحسان یکی آنست که از حق آن زن چیزی کاسته نیاید.
هوش مصنوعی: ما از شما یک پیمان محکم گرفتهایم. این پیمان به این معناست که برای نگهداری همسر به روش نیکو عمل کنید یا در صورت جدا شدن، او را با احترام و نیکی آزاد کنید. یکی از نکات مهم در این زمینه این است که از حقوق آن زن چیزی کم نشود.
مجاهد گفت: میثاق کلمه نکاح است که استحلال بآن حاصل شود. عکرمه و ربیع گفتند: هو قوله: «اخذتموهنّ بأمانة اللَّه، و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه.»
هوش مصنوعی: مجاهد بیان کرد که میثاق به معنی کلمه نکاح است و به وسیله آن میتوان به حلال بودن روابط دست یافت. عکرمه و ربیع نیز اشاره کردند که این مطلب در جملهای آمده است که به این معنا اشاره دارد: «شما آنها را با امانت خداوند گرفتید و با کلمه خداوند به روابط آنها حلالیت بخشیدید.»
وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ. الآیة این در شأن قومی آمد از عرب که زن پدر خویش بعد از پدر میباز خواستند، و از ایشان صفوان بن امیه بود و اسود بن خلف و ابو نفیل العدوی و قیس بن ابی قیس. ربّ العالمین این آیت فرستاد، و آن برایشان حرام کرد، و این تحریم بنفس عقد حاصل شود، و پدر نسبی و رضاع هر دو در آن یکسانند. آن گه گفت: إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ یعنی آنچه در جاهلیّت بود گذشت، اکنون در اسلام آن حلال نیست. بر عازب گفت: خال خود را دیدم، گفتم کجا میروی؟ گفت: رسول خدا مرا فرستاد بکسی که زن پدر خویش بعد از پدر باز خواسته است، میروم که وی را گردن زنم. إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً ای فاحشة عند اللَّه و معصیة، تورث بغض اللَّه. وَ ساءَ سَبِیلًا ای قبح هذا الفعل طریقا.
هوش مصنوعی: این آیه به مردمی از عرب نازل شد که بعد از فوت پدر، ازدواج با زن پدر خود را مورد نظر داشتند. افرادی مانند صفوان بن امیه و دیگران از جمله این افراد بودند. خداوند این عمل را حرام کرد و این تحریم به محض عقد ازدواج برقرار میشود. در این زمینه، پدر چه نسبی و چه رضاعی یکسان است. همچنین گفته شده که آنچه در دوران جاهلیت رخ داده است، گذشت و در زمان اسلام این عمل مجاز نیست. در روایتی آمده که یکی از افراد به رسول خدا گفت که میخواهد کسی را که با زن پدرش بعد از فوت او ازدواج کرده، مجازات کند. این کار از نظر خداوند زشت و غیرقابل قبول است و موجب خشم خدا میشود. به طور کلی، این عمل راهی زشت و ناپسند به شمار میرود.
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ ربّ العالمین درین آیت نکاح چهارده زن حرام کرد: هفت از روی نسب، و هفت از روی سبب، امّا ایشان که از روی نسب حرامند: مادراناند. هر آن زن که نسب تو با وی شود اگر دور است و اگر نزدیک، آن مادر تو است، و بر تو حرام است. مادران که مادرت را زادند، مادران که پدرت را زادند، همه در تحت این حدّ مندرجاند. دیگر دختراناند. هر زن که نسب وی از روی ولادت با تو آید، اگر دور بود و اگر نزدیک، آن دختر تو است، و بر تو حرام است.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه، برخی از زنان را که برای ازدواج حرام هستند، مشخص کرده است. این زنان به دو دسته تقسیم میشوند: هفت نفر به خاطر نسب و هفت نفر به خاطر سبب. از آن دستهای که به خاطر نسب حرام هستند، مادران قرار دارند. هر زنی که با نسب تو مرتبط باشد، چه نزدیک و چه دور، مادر تو محسوب میشود و نمیتوانی با او ازدواج کنی. همچنین، تمامی زنانی که مادر تو یا پدر تو را به دنیا آوردهاند، شامل این قاعدهاند. درباره دختران هم همینطور است؛ هر زنی که از طریق زاد و ولد به تو مرتبط باشد، چه نزدیک و چه دور، دختر تو به حساب میآید و ازدواج با او حرام است.
دختران فرزندان و فرزندان فرزندان همه در تحت این شوند. سیوم خواهراناند، که هام شاخ تواند از هر جهت که باشد. چهارم خواهران پدراند، که هام شاخ پدر باشند. پنجم خواهران مادر، که هام شاخ مادر باشند. ششم دختران برادرند، از هر جهت که برادر بود، از یک طرف بود یا از هر دو طرف. هفتم دختران خواهراند، از هر جهت که خواهر باشد.
هوش مصنوعی: دختران، نوهها و فرزندان نوهها همگی تحت این تعمیم قرار میگیرند. در مرحله سیام، خواهران هستند که میتوانند از هر جهت معرفی شوند. در مرحله چهارم، خواهران پدر هستند که از سمت پدر ناشی میشوند. در مرحله پنجم، خواهران مادر وجود دارند که از سمت مادر ناشی میشوند. در مرحله ششم، دختران برادر هستند، که میتوانند از هر یک یا هر دو طرف برادر باشند. در مرحله هفتم، دختران خواهر وجود دارند که از هر طرف خواهر باشند.
امّا ایشان که از روی سبب حرامند: اوّل دایه است، که ترا شیر دهد، هر که ترا شیر داد یا پدرت را، یا مادرت را شیر داد، وی مادر تو است، یعنی از روی حرمت نه از روی نسب و وراثت. و از اینجا است که دختران مصطفی (ص) را بنات امّهات المؤمنین گویند، نه اخوات المؤمنین. دوم خواهران هام شیرانند، چنان که گفت: وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ، و ایشان سهاند همچون خواهران نسبی، و هر چند که در قرآن این دو نفرند که مخصوصاند، یعنی مادران و خواهران که از جهت رضاع محرّماند، امّا سنّت جماعتی دیگر در افزود به آنچه گفت: «یحرم من الرّضاع ما یحرم من النّسب»، و روی انّه قال (ص): «ما حرّمته الولادة حرّمه الرّضاع».
هوش مصنوعی: ولی کسانی که بر اساس رابطه حرام هستند، در درجه اول دایه است که به تو شیر میدهد. هر کسی که به تو یا پدرت یا مادرت شیر داده باشد، او مادر تو به حساب میآید، یعنی به خاطر حرمت نه به خاطر نسب و وراثت. به همین دلیل، دختران پیامبر (ص) را "فرزندان مادران مؤمن" مینامند، نه "خواهران مؤمن". دوم، خواهران از طریق شیر نیز وجود دارند، چنانکه در قرآن آمده: "و خواهرانتان از طریق شیر". این خواهران سه نفر هستند و همانند خواهران خونی هستند. هرچند در قرآن تنها دو گروه مشخص شدهاند که به خاطر شیر حرام هستند، یعنی مادران و خواهران، اما سنت برخی دیگر این موضوع را به آنچه گفته شده، اضافه کرده است: "هر چیزی که به واسطه نسب حرام است، از طریق شیر نیز حرام است" و همچنین پیامبر (ص) فرمودهاند: "هر چیزی که از طریق زاد و ولد حرام است، از طریق شیر نیز حرام است".
اگر زنی کنیزک شوهر خویش را که طفله باشد شیر دهد، آن کنیزک بر شوهرش حرام شود، و قیمتش بیوفتد، که اکنون دختر وی است از جهت رضاع و اگر زنی پسری دارد، آن گه دختری بیگانه را شیر دهد، آن دختر خواهر این پسر شود، و نشاید که این پسر آن دختر را بزنی کند. امّا اگر آن دختر خواهری دارد مر این پسر را رسد که آن خواهر را بزنی کند، و اگر چه خواهر خواهرش باشد. و صورت این در نسب آنست که اگر مردی را پسری بود و آن گه زنی خواهد که آن زن را دختری بود از شوهری دیگر، اکنون دختری آرد ازین زن، این دختر خواهر آن پسر است هام پدر، و خواهر آن دختر است هام مادر. اکنون پسر را رواست که آن دختر را بخواهد که از شویی دیگر است، و اگر چه خواهر خواهر وی است، و در جمله هر مرد که بزنی رسد بنکاح درست یا بوطی شبهت، یا بملک یمین، و از وی فرزندی در وجود آید، شیر وی هم حقّ مرد است و هم حق زن، چون این زن کودکی بیگانه را شیر دهد، آن کودک مر ایشان را چون فرزند نسبی بود، فرزندان وی و فرزند فرزند چندان که بود بر ایشان حرام شدند. امّا برادران و خواهران این کودک، و پدران و مادران وی، و اعمام و عمّات وی، هیچ بر ایشان حرام نشوند، و تحریم بایشان تعلّق ندارد، که آنجا نه نسب است و نه رضاع.
هوش مصنوعی: اگر زنی به دختر بچه کنیز شوهرش شیر بدهد، آن کنیز برای شوهرش حرام میشود و ارزشش پایین میآید، زیرا اکنون به خاطر شیر دادن، دختر او محسوب میشود. همچنین اگر زنی پسری داشته باشد و سپس به دختر بیگانهای شیر بدهد، آن دختر خواهر این پسر خواهد شد و این پسر نمیتواند آن دختر را به ازدواج درآورد. اما اگر آن دختر خواهر داشته باشد، این پسر میتواند با آن خواهر ازدواج کند، حتی اگر آن خواهر خودش خواهر دختر باشد. اگر مردی پسری داشته باشد و سپس زنی را بخواهد که دختری از شوهر دیگری دارد، دختر او خواهر آن پسر خواهد بود و پسر میتواند با این دختر ازدواج کند چون او از شوهر دیگری است. در کل، هر مردی که با زنی ازدواج کند، چه به شکل قانونی و چه رابطهای غیرقانونی، فرزندانی از او داشته باشد، آن فرزندان هم به او و هم به همسرش تعلق دارند. اگر این زن به کودکی بیگانه شیر دهد، آن کودک از نظر نسبی مانند فرزند آنها محسوب میشود و فرزندان آنان و نوههایشان برای یکدیگر حرام میشوند. اما برادران و خواهران آن کودک و پدر و مادرش و عموها و زنعموهایش به ایشان حرام نمیشوند، چون در اینجا نه نسب وجود دارد و نه شیر دادن.
و بدان که حرمت رضاع بدو شرط ثابت شود: یکی آنست که چون شیر خورد این طفل، وی را کم از دو سال بود، یا دو سال. اگر بیش بود رضاع را اثری نبود، که مصطفی (ص) گفت: «لا رضاع بعد الحولین».
هوش مصنوعی: حرمت رضاع به دو شرط بستگی دارد: یکی این که کودک در حین شیر خوردن کمتر از دو سال داشته باشد یا دقیقاً دو ساله باشد. اگر بیش از دو سال داشته باشد، اثر رضاع منتفی است، زیرا پیامبر (ص) فرمود: «بعد از دو سال، رضاعی وجود ندارد».
دیگر شرط آنست که هیچ رضعت کم نخورد، بحکم خبر عائشه، قالت: کان فیما انزل من القرآن عشر رضعات یحرمن، ثمّ نسخ بخمس معلومات.
هوش مصنوعی: شرط دیگری که برای رضاع مطرح شده است این است که هیچ کم و کاستی در تعداد رضاعت وجود نداشته باشد. بر اساس روایت عایشه، گفتند: در آنچه از قرآن نازل شده، ده بار رضاع وجود داشته که حرمت ایجاد میکرد، اما بعداً به پنج بار معین تغییر یافت.
وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ و مادران زنان شما بر شما حرامند. این تحریم بنفس عقد حاصل شود، اگر بزن خویش رسید یا نرسید، دخول افتاد یا نیفتاد، بعد از عقد نکاح مادر زن حرام است، حرامی مؤبد، تا آن حدّ که اگر دخترکی طفله بزنی بخواهد، و عقد نکاح بندد، پس وی را طلاق دهد، پس آن گه زنی اجنبیّه آن طفله را شیر دهد، آن اجنبیه بر وی حرام گشت، از بهر آنکه مادر دختری است که آن دختر روزی زن وی بود بنکاحی صحیح.
هوش مصنوعی: مادران همسران شما برای شما حرام هستند. این تحریم به واسطه عقد نکاح به وجود میآید، چه رابطه زناشویی برقرار شده باشد یا نه. حتی اگر پس از عقد نکاح، همسر شما مادرش را ملاقات نکند، باز هم مادر همسر برای او حرام است. این تحریم دائمی است؛ به طوری که اگر یک دختر جوان با مردی ازدواج کند و بعد از آن طلاق بگیرد، و سپس یک زن غیرخویشاوند به آن دختر شیردهی کند، آن زن غیرخویشاوند نیز برای او حرام میشود، زیرا مادر دختر روزی همسر آن مرد بوده است.
وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ و دختران زنان شما بر شما حرام اند، یعنی پس از آنکه بمادران ایشان رسیدید، و دخول کردید. ۵۸ اگر مردی زنی بخواهد و دخول کند، آن گه آن زن را طلاق دهد، پس بعد از طلاق، این زن دختری طفله را شیر دهد، آن دختر برین مرد حرام شود، از بهر آنکه دختر زنی است که روزی زن این مرد بود و بوی رسیده. امّا اگر بوی نرسیده باشد، و او را طلاق دهد، یا بمیرد، دختر وی بزنی تواند کرد، که ربّ العالمین گفت: فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ ای فی نکاح بناتهنّ، و به
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع ازدواج و ممنوعیتهای مربوط به آن پرداخته شده است. مشخص شده که دختران همسران قبلی، پس از ازدواج با مادرشان، بر مردانی که با مادرانشان رابطه برقرار کردهاند، حرام هستند. همچنین توضیح داده شده که اگر مردی با زنی رابطه برقرار کرده و سپس آن زن را طلاق دهد، در صورتی که آن زن دختر خود را شیر دهد، آن دختر برای آن مرد حرام است، چرا که دختر متعلق به زنی است که روزگاری همسر او بود. اما اگر آن زن هیچ رابطهای با مرد نداشته باشد، آن مرد میتواند با دختر آن زن ازدواج کند. این موارد بیانگر قوانین خاص در ارتباط با ازدواج و روابط خویشاوندی است.
قال النّبیّ (ص): اذا نکح الرّجل المرأة فلا یحلّ له أن یتزوّج بأمّها، دخل بالبنت او لم یدخل. و اذا تزوّج الأمّ و لم یدخل بها، ثمّ طلّقها، فان شاء تزوّج البنت.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: وقتی مردی با زنی ازدواج کرد، نمیتواند با مادر او ازدواج کند، چه این که با دختر وارد رابطه شده باشد یا نه. اگر او با مادر ازدواج کند و سپس طلاق بگیرد، میتواند با دختر آن زن ازدواج کند.
و در خبر است که ام حبیبه بنت ابی سفیان گفت: یا رسول اللَّه خواهر من بنت ابی سفیان بزنی بخواه.
هوش مصنوعی: ام حبیبه دختر ابوسفیان به پیامبر گفت: ای رسول خدا، خواهر من، دختر ابوسفیان، را به همسری بگیر.
رسول (ص) گفت: تو میدوست داری که من چنین کنم؟ گفت: آری دوست دارم، و خواهر خود را نیکبختی و نیک جهانی میخواهم. رسول (ص) گفت که: او مرا حلال نیست، و روا نباشد که وی را بزنی کنم. ام حبیبه گفت: یا رسول اللَّه ما چنان دانستیم، و در آن حدیث کردیم که تو دختر بو سلمه میخواهی که بزنی کنی، گفت: دختر بو سلمه که مادرش ام سلمه است که زن منست؟ گفت: آری. رسول (ص) گفت: او ربیبه منست. در حجر من پرورده، و اگر نیز ربیبه نبودی، هم حلال نبودی مرا، که وی دختر برادرم است از جهت رضاع کنیزکی نوبی بود که مرا و بو سلمه را بیکدیگر شیر داد. آن گه رسول خدا گفت: دختران و خواهران خود را بر ما عرضه مکنید.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: آیا تو دوست داری که من این کار را انجام دهم؟ او پاسخ داد: بله، من این کار را دوست دارم و برای خواهرم سعادت و خوشبختی میخواهم. پیامبر (ص) گفت: او برای من حلال نیست و نباید او را به همسری بگیرم. ام حبیبه گفت: ای رسول خدا، ما در مورد این موضوع شنیدهایم و فکر میکردیم که شما دختر ابوسلمه را میخواهید. پیامبر (ص) گفت: دختر ابوسلمه که مادرش ام سلمه، همسر من است؟ ام حبیبه پاسخ داد: بله. پیامبر (ص) ادامه داد: او فرزند ناتنی من است. در خانه من بزرگ شده و حتی اگر او فرزند ناتنی من هم نمیبود، هنوز هم برای من حلال نیست زیرا او دختر برادرم است که از شیر یک کنیز نوبی شیر خوردهایم. سپس رسول خدا فرمود: دختران و خواهران خود را به ما پیشنهاد نکنید.
وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ تسمّی المرأة حلیلة، و الرّجل حلیلا، لأنّ کلّ واحد منهما حلال لصاحبه، و قیل لأنّ کلّ واحد منهما یحلّ صاحبه، من الحلول، و قیل لأنّ کلّ واحد منهما یحلّ ازار صاحبه، من حلّ العقد. میگوید: حرام است بر شما که زنان پسران شما بزنی کنید، چون زن در عقد نکاح پسر باشد، بر پدر حرام گشت بنفس عقد، اگر پسر از جهت نسب باشد یا از جهت رضاع هر دو درین حکم یکسانند، امّا پسر خوانده در تحت این نشود. عطا گفت: این در شأن سید (ص) فرو آمد، که زینب بنت جحش را بزنی خواست، و زینب زن زید حارثه بوده بود، و زید پسر خوانده مصطفی (ص) بود.
هوش مصنوعی: زنانی که به همسران پسران شما تعلق دارند، به «حلیله» معروفند و مردان به «حلیلا». زیرا هر کدام برای دیگری حلال است. بعضی گفتهاند که این به خاطر این است که هر یک میتواند جای دیگری باشد و برخی دیگر به دلیل این است که هر یک میتواند پوشش دیگری را بردارد. گفته میشود که ازدواج زنان پسران شما بر شما حرام است، زیرا زنی که در عقد ازدواج پسر است، به واسطه این عقد بر پدرش حرام میشود، چه پسر از لحاظ نسبی باشد یا از لحاظ شیر دادن. در این مورد، پسر خوانده در این حکم مشمول نمیشود. عطا میگوید که این موضوع درباره سید (ص) نازل شد، هنگامی که خواستگاه زینب بنت جحش بود، زیرا زینب همسر زید حارثه بود و زید پسر خوانده پیامبر (ص) بود.
وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ و حرام است بر شما که جمع کنید میان دو خواهر بزنی کردن، از بهر آنکه دو خواهر ضرّة یکدیگر شوند، و بقطیعت رحم کشد. إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ عطا و سدی گفتند: الّا ما کان من یعقوب (ع) فانّه جمع بین لیا ام یهودا و بین راحیل ام یوسف، و کانتا اختین. امّا امروز اگر کسی بنادانی خواهر زن خویش بخواهد، فرقت باید افکندن میان ایشان، و این خواهر که بر زن خویش بخواسته بود او را صداق نباشد، مگر که دخول کند، که آن گه مهر المثل واجب شود.
هوش مصنوعی: جمع کردن دو خواهر به عنوان همسر حرام است، زیرا این کار باعث ایجاد تنش و درگیری میان آنها میشود و روابط خانوادگی را مختل میکند. فقط در موارد خاص، مانند داستان یعقوب (ع)، که بین دو خواهر ازدواج کرده بود، این موضوع استثنا شده است. امروزه اگر کسی بخواهد خواهر زن خود را به همسری بگیرد، باید بین آنها جدایی ایجاد کند. در این صورت، خواهر زن او به عنوان همسر شناخته نمیشود و تنها در صورتی که به او نزدیک شود، مهریه او باید تعیین شود.
لقوله (ص): «فله المهر بما استحلّ من فرجها»
هوش مصنوعی: به گفته او: «مرد باید مهریه را بپردازد، زیرا از عفت او بهرهبرداری کرده است.»
، و تا عدّت این خواهر بسر نیاید نه روا باشد که مباشرت آن خواهر کند که زن اصلی بود، و چنان که جمع کردن میان دو خواهر بنکاح روا نیست، جمع کردن میان زنی و خواهر پدر او، و میان زنی و خواهر مادر او هم روا نیست. بدلیل خبر، و هو ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که دوره عدت این خواهر به پایان نرسیده، جایز نیست که آن خواهر با شوهر اولی خودش نزدیک شود. همچنین، ازدواج همزمان با دو خواهر ممنوع است و همچنین ازدواج با خواهر پدر یا خواهر مادر هم مجاز نیست. این مسئله به دلیل روایاتی است که وجود دارد.
روی انّ النّبیّ قال: «لا تنکح المرأة علی عمّتها، و لا علی ابنة اخیها، و لا علی خالتها، و لا علی ابنة اختها».
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: «زنی را نباید با عمویش، یا دختر برادرش، یا خالهاش، یا دختر خواهرش ازدواج داد.»
إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً یعنی لما کان فی الجاهلیّة «رحیما» لما کان فی الاسلام.
هوش مصنوعی: خداوند همیشه بخشنده و مهربان است، به ویژه زمانی که به دوران جاهلیت و دوران اسلام اشاره میشود.
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ الآیة این هفتم زن است از محرّمات که از روی سبب حرام گشتهاند، و محصنات در قرآن بر سه وجهاند: یکی ذوات الأرحام، چنان که درین آیت گفت. دیگر محصنات حرائرند از آزاد زنان، چنان که آنجا گفت: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ، و جایی دیگر گفت: فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ. سیوم محصنات عفائفاند، پرهیزکاران و پارسایان، چنان که گفت: إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ. و ذوات الازواج را محصنات بآن گویند که حصانت ایشان از جهت شوهران است، فانّ الازواج احصنوهنّ، و منّعوا منهنّ. و أصل الاحصان المنع. امّا حرائر و عفائف، حصانت ایشان از جهت حرّیت و عفّت است. قال اللَّه تعالی: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها ای عفّت.
هوش مصنوعی: زنانی که از نظر شرعی به عنوان محرم شناخته میشوند، به دستههای مختلفی تقسیم میشوند. یک دسته شامل زنانی است که به وسیله نسبتهای خانوادگی ممنوع شدهاند. دسته دیگر شامل زنان آزاد و مؤمن است که در ازدواج با آنها شروط خاصی وجود دارد. همچنین، زنانی که عفیف و پارسا هستند نیز به عنوان محصنات شناخته میشوند. بهعلاوه، زنان متأهل نیز به همین عنوان نامیده میشوند، چرا که اعتبار آنها به واسطه شوهرانشان تأمین میشود. در نهایت، عفت و پرهیزگاری نیز از اصول مهم در تعریف محصنات محسوب میشود. برای مثال، خداوند به عفت مریم، دختر عمران اشاره کرده است.
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ میگوید: زنانی که ایشان را شوهراناند بر غیر شوهران حرامند. إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ یعنی بالسّبی من دار الحرب فانّها یحلّ لمالکها بعد الاستبراء بحیضة، و ان کان لهنّ ازواج من المشرکین فی دار الحرب.
هوش مصنوعی: زنان متأهّل برای مردان غیر همسرشان حرام هستند. تنها در مورد زنانی که از طریق جنگ به دست آمدهاند، میتوانند بعد از پاکسازی به وسیله یک دوره قاعدگی، برای مالک خود حلال شوند، حتی اگر این زنان همسرانی از مشرکان در سرزمین جنگ داشته باشند.
ابو سعید خدری گفت که: رسول خدا (ص) روز حنین لشکری را به اوطاس فرستاد، و ایشان را نصرت و غنیمت بود، و بردگان آوردند، و در جمله بردگان زنان بودند که شوهران مشرک داشتند. مسلمانان از صحبت ایشان میتحرّج نمودند، یعنی که ایشان شوهران مشرک دارند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: ابو سعید خدری نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) در روز حنین، گروهی را به منطقه اوطاس فرستاد. آنها در این نبرد پیروزی و غنیمت کسب کردند و تعدادی برده، از جمله زنانی که شوهرانشان مشرک بودند، به اسارت آوردند. مسلمانان در ارتباط با این زنان احساس نگرانی کردند، زیرا آنها شوهران مشرکی داشتند. در این رابطه، خداوند آیهای نازل کرد.
و قیل: معناه، حرام علیکم المحصنات من النّساء، فوق الأربع، الّا ما ملکت ایمانکم، فانّه لا عدّة علیکم فیهنّ.
هوش مصنوعی: گفته شده است که معنی آن این است: بر شما حرام است که بیش از چهار زن محصنه (متأهل) داشته باشید، مگر زنانی که مالکیت آنها در دست شماست (کنیزان). زیرا برای این زنان عده (مدت انتظار برای ازدواج دوباره پس از جدایی) لازم نیست.
کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ نصب است بر مصدر، توکید را و این محمولست بر معنی، لانّ معنی قوله عزّ و جلّ: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ، کتب اللَّه علیکم کتابا و هذا کما قال الشّاعر: «و رضت فذلّت صعبة ایّ اذلال»، لأنّ معنی رضت، اذللت. و قیل نصب علی الاغراء، ای الزموا کتاب اللَّه بتحریم ما ذکرنا من النّساء علیکم.
هوش مصنوعی: کتاب خداوند بر شما واجب است، به معنای تأکید بر این موضوع است و این جمله به مفهوم خاصی اشاره دارد. به عبارت دیگر، وقتی خداوند میفرماید: "مادران شما بر شما حراماند"، به این معناست که خداوند وظیفهای را بر دوش شما نهاده است. این بیان مشابه گفته شاعری است که میگوید: "او راضی شد و به این ترتیب به ذلت افتاد"، چرا که در این جمله، مفهوم راضی شدن به معنای ذلیل کردن است. برخی نیز معتقدند که این جمله به منظور ترغیب و الزام است، یعنی از شما خواسته شده است که به کتاب خداوند پایبند باشید و حرمت آن زنان که ذکر شد را رعایت کنید.
وَ أُحِلَّ لَکُمْ بضمّ الف قراءت حمزه و کسایی است و حفص، از عاصم علی بناء الفعل للمفعول به، عطفا علی قوله حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ، و الفعل فیه بنی للمفعول به لیشاکل المعطوف المعطوف علیه. باقی قرّا وَ أُحِلَّ لَکُمْ خوانند بفتح الف، علی بناء الفعل للفاعل، حملا علی ما یلیه من قوله: کِتابَ اللَّهِ لأنّ المعنی کتب اللَّه علیکم کتابا وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ ای ما سوی ذلکم من النّساء.
هوش مصنوعی: و برای شما حلال شده است، این جمله به گونهای تنظیم شده است که به جمله قبلی که گفت "مادرانتان بر شما حرام است" مرتبط میشود. برخی از قاریان این را با فتح "الف" میخوانند و این به معنای این است که خداوند به شما اجازه داده است که چیزهایی را که در ادامه ذکر میشود، بپذیرید. به علاوه، در این متن اشاره شده است که منظور از این جمله، بیان حلال بودن زنانی است که جز مادرانتان هستند.
أَنْ تَبْتَغُوا موضع آن نصب است علی نزع الخافض، یعنی لأن تبتغوا، ای تطلبوا بأموالکم. میگوید: هر چه بیرون ازین محرّمات است که بر شمردیم از زنان، اللَّه شما را حلال کرد بشرط آنکه بمال خویش ایشان را طلب کنید، بنکاح و صداق، یا بملک و بها.
هوش مصنوعی: شما میتوانید هر چیزی را که در فهرست حرامها از زنان ذکر نشده، حلال بدانید، به شرطی که با مال خود آنها را به دست آورید، چه از طریق ازدواج و پرداخت مهریه باشد، و چه از طریق مالکیت و پرداخت بهایشان.
مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ یعنی ناکحین غیر زانین، بشرط آنکه عقد درست و راست و پاک بود، ایجاب و قبول بلفظ نکاح، و گواه و ولی.
هوش مصنوعی: مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ به معنای افرادی هستند که ازدواج کردهاند و با کسانی که به صورت نامشروع رابطه دارند، به دنبال ارتباط نیستند. این امر مشروط به این است که عقد ازدواج به شکل صحیح و پاک انجام شده باشد و شامل ایجاب و قبول با لفظ نکاح و داشتن گواه و ولی باشد.
قال النّبیّ (ص): «کلّ نکاح لم یحضره اربعة فهو سفاح: خاطب و ولیّ و شاهدا عدل».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودهاند: «هر عقد نکاحی که چهار نفر در آن حاضر نباشند، زنا محسوب میشود: خواستگار، ولی (سرپرست) و دو شاهد عادل».
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ اختلاف است میان علما که این آیت محکم است یا منسوخ. قول حسن و مجاهد آنست که: آیت محکم است، و معنی آنست که: فما انتفعتم و تلذّذتم به من النّساء بالنّکاح الصّحیح.
هوش مصنوعی: در مورد این آیه که به لذت بردن از زنان اشاره دارد، میان علما بحث و جدل وجود دارد که آیا این آیه دائمی و غیرقابل تغییر است یا اینکه منسوخ شده است. برخی نظرات از جمله نظرات حسن و مجاهد بیان میکند که این آیه همچنان معتبر است و به این معناست که شما از طریق ازدواج صحیح و قانونی از زنان بهرهمند میشوید و لذت میبرید.
فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ای مهورهنّ کاملا بعد الدّخول، و نصفا قبل الدّخول. میگوید: چون بنکاح صحیح بیکدیگر رسید ایشان را مهر تمام دهید، و پیش از دخول و مسیس نیمه مهر. و بمذهب ابن عباس آیت محکم است، رخصت نکاح متعت است و نکاح متعت آنست که زنی خواهد بولیّ و دو گواه تا زمانی نام کرده، بأجری معلوم. پس چون آن مدّت بسر آید، زن مالک نفس خویش باشد. آن گه اگر خواهد با وی میباشد، و اگر نه، وی را رسد که از وی مفارقت کند و عدّت وی آنست که یک قرء باز برد، اگر از ذوات الأقراء باشد، و اگر نه از ذوات الاقرا بود، یک ماه است عدّت وی، تا استبراء رحم حاصل شود و میان ایشان توارث نباشد، و اگر فرزندی آید بپدر ملحق بود.
هوش مصنوعی: به زنان حق بدهید که مهرشان را بهطور کامل پس از ورود به زندگی مشترک دریافت کنند و نیمی از آن را قبل از ورود. این بیان میکند که پس از ازدواج صحیح، باید مهر کامل را به همسران بدهید و قبل از ورود، نیم مهر. بر اساس نظر ابن عباس، این یک آیه محکم است که اجازه عقد موقت را میدهد. عقد موقت یعنی اینکه زنی با یک مرد به شرط حضور دو شاهد، برای زمانی معین و با اجرتی مشخص، توافق کند. پس از پایان این مدت، زن مالک خود است و میتواند با او بماند یا جدا شود. اگر بخواهد جدا شود، عدت او یک بار menstruation (قرء) است، اگر زن جزو کسانی باشد که عادت ماهانه دارند، و اگر نداشته باشد، عدت او یک ماه است تا زمان پاک شدن رحم. در این نوع ازدواج، میان آنها ارث بری وجود ندارد و اگر فرزندی به دنیا بیاید، پدر به او تعلق خواهد داشت.
این شرح نکاح متعت است، و ابن عباس و طائفهای از اهل بیت این رخصت دادهاند، و دلیل ایشان قراءت ابی و سعید بن جبیر است: «فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی فآتوهن اجورهن». امّا معظم علما و فقها از صحابه و تابعین و سلف صالحین بر آنند که: این نکاح متعت در ابتدا. اسلام بود پس منسوخ گشت، و متعت زنان در شریعت امروز حرام است. مصطفی (ص) گفت در بعضی از خطب: یا ایّها النّاس انّی کنت امرتکم بالاستمتاع من هذه النّساء، ألا انّ اللَّه سبحانه حرّم ذلک الی یوم القیمة.»
هوش مصنوعی: این متن به موضوع نکاح متعه اشاره دارد و بیان میکند که برخی از علمای اهل بیت و از جمله ابن عباس این نوع نکاح را روا دانستهاند، بر اساس آیهای که به آن استناد شده است. با این حال، اکثر علمای بزرگ و فقیهان از صحابه و تابعین بر این باورند که نکاح متعه در اوایل اسلام جایز بوده اما بعدها نسخ شده و در حال حاضر در شریعت حرام است. همچنین پیامبر (ص) در برخی از خطبهها بیان کردهاند که این نوع ازدواج تا روز قیامت ممنوع است.
و قال عمر بن الخطاب: ما بال رجال ینکحون هذه المتعة، و قد نهی رسول اللَّه (ص) عنها، لا أجد رجلا نکحها الّا رجمته بالحجارة. و قال ابن عمر: المتعة سفاح و قال عطا: المتعة حرام مثل المیتة و الدّم و لحم الخنزیر. قال ابو اسحاق الزجاج: هذه آیة قد غلط فیها قوم غلطا عظیما جدّا، لجهلهم باللّغة، و ذلک انّهم ذهبوا الی انّ قوله عزّ و جلّ: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ من المتعة الّتی قد أجمع اهل الفقه انّه حرام و انّما معنی فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فما نکحتموه منهنّ علی الشّرائط الّتی جرت فی الآیة، آیة الاحصان. أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ ای عاقدین التّزویج، فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ علی عقد التّزویج الّذی جری ذکره، فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً ای مهورهنّ، فان استمتع بالدّخول بها آتی المهر تامّا، و ان استمتع بعقد النّکاح آتی نصف المهر و المتاع فی اللّغة کلّ ما ینتفع به و قوله عزّ و جلّ: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ، لیس معناه زوّجوهنّ المتع، انّما معناه: اعطوهنّ ما یستمتعن به و کذلک وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ. و من زعم انّ ما استمتعتم به منهنّ، المتعة الّتی هی الشّرط فی التّمتع الّذی تفعله الرّافضة، فقد أخطأ خطأ عظیما. لأنّ الآیة بیّنة واضحة.
هوش مصنوعی: عمر بن خطاب گفت: چه شده است که مردانی به این نوع لذتجویی روی آوردهاند، در حالی که پیامبر خدا (ص) آن را نهی کرده است؟ من هیچ مردی را که به این عمل پرداخته باشد، نمیبینم مگر اینکه او را با سنگ میزنم. همچنین ابوعبید و ابن عمر درباره این نوع لذتجویی گفتند که این عمل زنا محسوب میشود و عطا نیز آن را مانند مردار، خون و گوشت خوک حرام دانست. ابو اسحاق زجاج بیان داشت که برخی افراد در درک این آیه دچار خطای بزرگی شدهاند، به دلیل ناآگاهی از زبان عربی. آنها تصور کردند که معنی آیه «فما استمتعتم به منهن» اشاره به همان لذتجویی است که فقیهان بر حرام بودن آن اجماع دارند، در حالی که این آیه در واقع به نکاح و شرایطی که در آیه احصان به آن اشاره شده، اشاره دارد. به گزاره «آنگاه که با اموال خود به (نکاح) محصنین» اشاره شده که منظور، داشتن قرارداد ازدواج است، و در این صورت باید مهریههایشان را پرداخت کرد. اگر کسی دختر را به ازدواج برگزید و با او نزدیکی کرد، باید تمام مهر را بپردازد و اگر فقط به عقد نکاح اکتفا کرد، نیمی از مهر را میپردازد. همچنین، متاع به معنای هر چیزی است که از آن بهرهمند میشویم. در ادامه نیز، آیهای دیگر اشاره دارد که منظور از «و متعوهن» آن نیست که آنها را به لذتجویی تشویق کنید، بلکه بیشتر به معنای این است که به آنها آنچه را که نیاز دارند بدهید. همچنین آمده که برای زنان مطلقه نیز متاعی بر اساس عرف وجود دارد. بنابراین، هر کس گمان کند که «فما استمتعتم به منهن» به لذتجویی اشاره دارد که برخی از گروهها انجام میدهند، اشتباه بزرگی کرده است. زیرا این آیه به وضوح معنا و مفهوم خود را بیان میکند.
فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً اجر اینجا مهر است، و سمّی اجرا لأنّه اجر الاستمتاع، و لهذا یتأکّد بالخلوة و الدّخول. و بمذهب شافعی مهر را حدّی نیست، اگر اندک بود و اگر بسیار، رواست، که در شرع مقدّر نیست و بمذهب بو حنیفه مقدّر است، و کمینه آن ده درم سپید است و دلیل شافعی آنست که مصطفی (ص) گفت: «الصّداق جائز قلیله و کثیره»، و قال: «من اعطی فی صداق امرأته ملء کفّیه سویقا او تمرا فقد استحلّ».
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع مهر در اسلام اشاره شده است. مهر به عنوان حق مالی برای زن در نظر گرفته میشود و به آن اجر گفته میشود، زیرا به نوعی پاداش برای بهرهمندی از زن محسوب میشود. این حق با ورود به زندگی مشترک و خلوت کردن با زن تأکید بیشتری پیدا میکند. در مذهب شافعی، هیچ حد و اندازهای برای مهر وجود ندارد؛ یعنی هم میتواند کم باشد و هم زیاد، زیرا در شرع مشخص نشده است. اما در مذهب ابوحنیفه، برای مهر حداقل مقداری تعیین شده که ده درم سپید است. دلیل شافعیها این است که پیامبر (ص) فرمودهاند: «مهر کم و زیادش جائز است» و همچنین کسی که برای مهر همسرش مقدار کمی به عنوان خوراک بدهد، آن را مشروع دانستهاند.
و اگر زنی را بزنی کند بیمهر، عقد درست است. امّا شافعی را دو قول است: که مهر المثل او کی واجب شود؟ یک قول آنست که بنفس عقد واجب شود، و هو الموافق لمذهب ابی حنیفة، و قول دوم آنست که بوطی و دخول واجب شود، و هو الصحیح و المنصور فی الخلاف.
هوش مصنوعی: اگر زنی را بدون مهر بزنید، عقد همچنان معتبر است. اما در فقه شافعی دو نظر وجود دارد: یکی این که مهر مثل به محض عقد واجب میشود، که این نظر به مذهب ابوحنیفه نزدیکتر است. نظر دوم این است که مهر مثل، پس از ازدواج و دخول واجب میشود که این نظر صحیحتر و برتر در میان اختلافات است.
وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ بقول ایشان که نکاح متعت روا دارند معنی آنست که: اگر بعد از انقضاء مدّت و پیش از استبراء رحم برضاء یکدیگر خواهند که در مدّت و در اجر بیفزایند، ایشان را روا باشد و بقول عامّه فقها و جمهور اهل علم معنی آنست که: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ یعنی من حطّ من المهر و ابراء من بعض الصّداق او کلّه، ای لا اثم علیکم فی أن تهب المرأة للرّجل مهرها، او یهب الرّجل للمرأة ان لم یدخل بها نصف المهر الّذی لا یجب لها الّا بالدخول و قیل لا بأس أن ترضی المرأة من النّفقه بدون نفقة مثلها.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که بین افراد در شرایط خاصی که بعد از یک عمل مشخص (مثل ازدواج موقت) توافق کنند، هیچ اشکالی وجود ندارد. به این معنی که اگر بعد از انقضای مدت قرارداد و پیش از پایان دوره مشخص، آنها بخواهند بر سر شرایط مالی یا امور دیگر به توافق برسند، مجاز هستند. همچنین اشاره شده است که هیچ گناهی نیست اگر زن بخواهد بخشی از مهریهاش را ببخشد یا مرد بخواهد بخشی از آن را به او اعطا کند، حتی اگر هیچ رابطهای برقرار نشده باشد. به عبارت دیگر، این توافقات و جابجاییها بین طرفین به شرط توافق آنها منعی ندارد.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً بما یصلح امر العباد، «حَکِیماً» فیما بیّن لهم من عقد النّکاح الّذی به حفظت الاموال و الأنساب.
هوش مصنوعی: خداوند آگاه است به آنچه که برای اصلاح امور بندگانش مناسب است و حکیمانه در مورد عقد نکاح که باعث حفظ داراییها و نسلها میشود، اقدام کرده است.