گنجور

۲۹ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ الآیة:

یا حیاة الرّوح مالی لیس لی علمی بحالی
تلک روحی منک ملئی، و سوادی منک خالی‌

الهی زندگی ما با یاد تست، و شادی همه با یافت تست، و جان آنست که در شناخت تست! پیر طریقت گفت: زندگان سه کس‌اند: یکی زنده بجان، یکی زنده بعلم، یکی زنده بحق. او که بجان زنده است زنده بقوت است و بباد! او که بعلم زنده است زنده بمهر است و بیاد! او که بحق زنده است زندگانی خود بدو شاد! الهی جان در تن گر از تو محروم ماند مرده زندانیست، و او که در راه تو بامید وصال تو کشته شود زنده جاودانیست!

گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ما هست غیور
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور!

آری! دوستان را زخم خوردن در کوی دوست بفال نیکوست! در قمار خانه عشق ایشان را جان باختن عادت و خوست.

مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت‌

هان، و هان، نگر! تا از هلاک جان در راه دوست اندیشی! که هلاک جان در وفاء دوست حقا که شرف است، و شرط جان در قیام بحق دوستی تلف است!

الحبّ سکر خماره تلف
یحسن فیه الذّبول و الدّنف‌
البسنی الذّلّ فی محبّته
و الذّلّ فی حبّ مثله شرف‌

آن شوریده وقت شبلی رحمه اللَّه گفت: من کان فی اللَّه تلفه کان اللَّه خلفه.

باختن جان در وفاء دوستی دولتی رایگانست! که دوست او را بجای جانست! اگر صد هزار جان داری فداء این وصل کنی حقا که هنوز رایگانست.

چون شاد نباشم که خریدم بتنی
وصلی که هزار جان شیرین ارزد؟!

عاشقی بحقیقت درین راه چون حسین منصور حلاج برنخاست، وصل دوست بازوار به هوای تفرید پران دید. خواست تا صید کند، دستش بر نرسید، بسرّش فرو گفتند: یا حسین! خواهی که دستت بر رسد سر وا زیر پای نه! حسین سر وا زیر پای نهاد، به هفتم آسمان برگذشت.

گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی‌
ور امروز اندرین منزل ترا حالی زیانی بد
زهی سرمایه و سودا، که فردا زین زیان بینی!

نگر! تا این چنین جوانمردان و جانبازان که ازین سرای رحیل کنند، تو ایشان را مرده نگویی که گوهر زندگانی جز دل ایشان را معدن نیامد، و آب حیاة جز از چشمه جان ایشان روان نگشت. رب العالمین می‌گوید: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ علیهم رداء الهیبة فی ظلال الانس، یبسطهم جماله مرّة، و یستغرقهم جلاله اخری.

گه ناز چشیدند و گهی راز شنیدند
گاهی ز جلالت بجمالت نگریدند

معروف کرخی یکی را می‌شست آن کس بخندید! معروف گفت: آه! پس از مردگی زندگی؟! وی جواب داد که: دوستان او نمیرند، «بل ینقلون من دار الی دار». چگونه میرند، و عزّت قرآن گوید: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؟

شادند و خرم، آسوده از اندوه و غم، با فضل و با نعم، در روضه انس بر بساط کرم! قدح شادی بر دست نهاده دمادم! این است که رب العالمین گفت: یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ.

الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ ایشان که فرمان خدا و رسول را گردن نهادند، و از عشق دین، جان عزیز خویش هدف تیر دشمن ساختند.

جان بذل کرده، و تن سبیل، و دل فدا، و آن رنج و آن خستگی بجان و دل خریده! سری سقطی گفت: حق عزّ جلاله در خواب چنان نمود مرا که گفتی: یا سری! خلق را بیافریدم، لختی دنیا دیدند در آن آویختند! لختی بلا دیدند در بهشت و عافیت گریختند لختی از بلا نیندیشیدند محنت بجان و دل باز گرفتند، و نعمت وصال ما خواستند. فمن انتم؟ شما از کدام گروه‌اید؟ و چه خواهید؟ سری گفت: جواب دادم که: «و انّک تعلم ما نرید».

چندم پرسی مرا چرا رنجانی
حقا که تو حال من زمن به دانی!

گفت: یا سری لاصبن علیکم البلاء صبا بجلال قدر ما که تازیانه بلا بر سر شما فرو گذارم! و آسیای محنت بر سرتان بگردانم. سری گوید: از سر نور معرفت بالهام ربانی جواب دادم: أ لیس المبلی انت؟ ریزنده نثار بلا بر سرما نه تو خواهی بود؟

نفس المحبّ علی الأسقام صابرة
لعلّ مسقمها یوما یداویها
چون شفا ای دلربا از خستگی و درد تست
خسته را مرهم مساز و درد را درمان مکن‌
۲۹ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة. مفسّران گفته‌اند که: این آیت در شأن شهداء بدر و احد فرود آمد. شهداء بدر چهارده کس بودند، ازیشان شش کس مهاجراند: مهجع بن عبد اللَّه مولی عمر بن خطاب، و هو اوّل قتیل قتل یوم بدر، و عبید بن الحرث، و عمیر بن ابی وقاص، و ذو الشمالین عبد عمرو بن نضلة، و عقیل بن بکیر، و صفوان بن بیضا. و شهداء احد هفتاد کس بودند. ازیشان پنج کس مهاجران: حمزة بن عبد المطلب، مصعب بن عمیر، عثمان بن شماس، عبد اللَّه بن جحش، سعد مولی عتبة بن ربیعة. دیگر همه انصار بودند که در راه خدا، از بهر خدا کشته شدند، و از رب العزة بایشان نواختها رسید و کرامتها دیدند. ارواح ایشان در شکم مرغان بهشتی تا در مرغزار بهشت پرواز می‌کنند، و از آن میوه‌های بهشتی می‌خورند، و آن گه قرارگاه ایشان قندیلهای زرین در زیر عرش ملک. ایشان چون این نواخت و این کرامت دیدند و یافتند، قالوا: یا لیت قومنا یعلمون ما نحن فیه من النّعیم. گفتند: ای کاشک کسان ما که در دنیااند از احوال ما خبر داشتندی، و این نواخت و کرامت و این جای خوش و این ناز و نعیم که ما داریم بدانستندی، بودی که ایشان نیز جهاد کردندی تا باین روز دولت و شادی رسیدندی.۳۰ - النوبة الاولى: قوله تعالی: ما کانَ اللَّهُ خدای بران نیست، لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ که فرو گذارد گرویدگان را، عَلی‌ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بر آنچه شما بر آنید، حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ تا جدا کند ناپاک از پاک، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ و نیست خدای بر آن که شما را مطلع گرداند بر غیب، وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی لکن خدای میگزیند، مِنْ رُسُلِهِ از فرستادگان خود، مَنْ یَشاءُ آن را که خواهد، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ پس بگروید بخدای و فرستادگان وی، وَ إِنْ تُؤْمِنُوا و اگر بگروید، وَ تَتَّقُوا و بپرهیزید، فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ (۱۷۹) شما راست مزد بزرگوار.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ الآیة:
هوش مصنوعی: خداوند به ما می‌فرماید که هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند. بلکه آن‌ها زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.
یا حیاة الرّوح مالی لیس لی علمی بحالی
تلک روحی منک ملئی، و سوادی منک خالی‌
هوش مصنوعی: ای جانِ زندگی، چه بر من گذشته است که از حال خود آگاهی ندارم. این روح من از تو پر است و در عین حال، خود را خالی احساس می‌کنم.
الهی زندگی ما با یاد تست، و شادی همه با یافت تست، و جان آنست که در شناخت تست! پیر طریقت گفت: زندگان سه کس‌اند: یکی زنده بجان، یکی زنده بعلم، یکی زنده بحق. او که بجان زنده است زنده بقوت است و بباد! او که بعلم زنده است زنده بمهر است و بیاد! او که بحق زنده است زندگانی خود بدو شاد! الهی جان در تن گر از تو محروم ماند مرده زندانیست، و او که در راه تو بامید وصال تو کشته شود زنده جاودانیست!
هوش مصنوعی: خداوند، زندگی ما با یاد توست و شادی همه در یافتن توست، و حقیقت زندگی در شناخت توست! پیر راه گفت: مردم به سه دسته تقسیم می‌شوند: یکی زنده با جان، یکی زنده با علم و دیگری زنده با حقیقت. آن که با جان زنده است، زنده به قوت و پشتیبانی است! آن که با علم زنده است، زنده به محبت و یاد است! و آن که با حقیقت زنده است، زندگی‌اش شاد و سرشار از توست! خداوند، اگر جان در تن از تو خالی باشد، مانند مرده‌ای در زندان است، و آن که در راه تو با امید رسیدن به تو جان بدهد، زنده‌ای جاودانه خواهد بود!
گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ما هست غیور
هوش مصنوعی: گفتی به سمت ما نیا و در حالت مستی نباش، چون ممکن است که آسیب ببینی، زیرا دشمن ما بسیار غیرت‌مند و سخت‌گیر است.
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور!
هوش مصنوعی: من سخنی می‌گویم که در کوی تو حق داشته باشم، زیرا بودن در نزد تو برای من ارزش بیشتری دارد از اینکه به دور از چهره‌ات زندگی کنم و کشته شوم.
آری! دوستان را زخم خوردن در کوی دوست بفال نیکوست! در قمار خانه عشق ایشان را جان باختن عادت و خوست.
هوش مصنوعی: بله! آسیب دیدن دوستان در مسیر عشق به فال نیک گرفته می‌شود! در دنیای عشق، پذیرش شکست و باخت برای آن‌ها عادت و ویژگی‌ای شده است.
مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت‌
هوش مصنوعی: مال و ثروت و چیزهای رایگان را باید فدای جان کرد، زیرا وقتی زندگی در خطر است، جان مهم‌تر از همه چیز است و باید برای آن هزینه کرد.
هان، و هان، نگر! تا از هلاک جان در راه دوست اندیشی! که هلاک جان در وفاء دوست حقا که شرف است، و شرط جان در قیام بحق دوستی تلف است!
هوش مصنوعی: بنگر و توجه کن! اگر می‌خواهی جان خود را برای دوست فدای کنی، بدان که این فدا کردن در راه وفای به دوست، واقعاً ارزشمند و مایه شرف است. و لازم است که برای حفظ اصول دوستی، جان خود را قربانی کنی.
الحبّ سکر خماره تلف
یحسن فیه الذّبول و الدّنف‌
هوش مصنوعی: عشق حالتی شبیه مستی دارد، که در آن زیبایی و حُسن با گذر زمان و زوال آمیخته می‌شود.
البسنی الذّلّ فی محبّته
و الذّلّ فی حبّ مثله شرف‌
هوش مصنوعی: مرا به خاطر عشقش به جنون انداختی و احساس ذلت در عشق او برایم افتخاری است.
آن شوریده وقت شبلی رحمه اللَّه گفت: من کان فی اللَّه تلفه کان اللَّه خلفه.
هوش مصنوعی: شخصی در شبلی رحمه‌الله گفت: کسی که در راه خدا خود را فدای خدا کند، خداوند او را به بهترین شکل جبران می‌کند.
باختن جان در وفاء دوستی دولتی رایگانست! که دوست او را بجای جانست! اگر صد هزار جان داری فداء این وصل کنی حقا که هنوز رایگانست.
هوش مصنوعی: از دست دادن جان در پایبندی به دوستی، هزینه‌ای ندارد! زیرا دوست جان او را به جای جان می‌داند! اگر صد هزار جان هم داشته باشی و بخواهی در این ارتباط فدای آن کنی، واقعاً هنوز هزینه‌ای ندارد.
چون شاد نباشم که خریدم بتنی
وصلی که هزار جان شیرین ارزد؟!
هوش مصنوعی: چرا باید خوشحال باشم وقتی به خاطر چیز بی‌ارزشی که تنها یک سنگ و چسب است، جان‌های شیرین و ارزشمندی را فدای کرده‌ام؟
عاشقی بحقیقت درین راه چون حسین منصور حلاج برنخاست، وصل دوست بازوار به هوای تفرید پران دید. خواست تا صید کند، دستش بر نرسید، بسرّش فرو گفتند: یا حسین! خواهی که دستت بر رسد سر وا زیر پای نه! حسین سر وا زیر پای نهاد، به هفتم آسمان برگذشت.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی، در این مسیر، همچون حسین منصور حلاج، به اوج نرسید. او لحظه‌ای از وصال دوست و الهام گرفتن از خداوند را تجربه کرد. وقتی خواست که به این حال دست یابد، نتوانست به آنچه می‌خواست برسد. به او گفتند: ای حسین! اگر می‌خواهی به آرزویت برسی، باید از خود بگذری و زیر پای او قرار بگیری. حسین این کار را کرد و به مرتبه‌ای بالا دست یافت.
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی‌
هوش مصنوعی: اگر از جذابیت‌های شهوانی فاصله بگیری و به سوی خرد و عقل بروی، مانند ستاره کیوان (زحل) در زمان خود، مقام و مرتبه‌ات به آن سوی آسمان‌ها خواهد رسید.
ور امروز اندرین منزل ترا حالی زیانی بد
زهی سرمایه و سودا، که فردا زین زیان بینی!
هوش مصنوعی: امروز در این دنیا، حال بدی داری که خوشبختی و سود زندگی را از دست داده‌ای. فردا که به این زیان نگاه کنی، متوجه خواهی شد چه خسارتی را تجربه کرده‌ای.
نگر! تا این چنین جوانمردان و جانبازان که ازین سرای رحیل کنند، تو ایشان را مرده نگویی که گوهر زندگانی جز دل ایشان را معدن نیامد، و آب حیاة جز از چشمه جان ایشان روان نگشت. رب العالمین می‌گوید: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ علیهم رداء الهیبة فی ظلال الانس، یبسطهم جماله مرّة، و یستغرقهم جلاله اخری.
هوش مصنوعی: بنگر! تا وقتی که چنین جوانمردان و جانبازان از این دنیا می‌روند، تو نباید آن‌ها را مرده بخوانی، زیرا که زندگی و ارزش وجودی ایشان تنها در دل‌هایشان قرار دارد و جوهر زندگی‌شان از جانشان نشأت می‌گیرد. پروردگار جهانیان می‌فرماید: بلکه آن‌ها زنده‌اند در پیشگاه پروردگارشان و روزی می‌خورند. بر آن‌ها لباس باعظمت الهی پوشیده می‌شود در سایه روشنی و زیبایی، زیبایی که یک بار آن‌ها را آراسته کرده و در بار دیگر جلال و شکوهش آن‌ها را در بر می‌گیرد.
گه ناز چشیدند و گهی راز شنیدند
گاهی ز جلالت بجمالت نگریدند
هوش مصنوعی: گاهی با ناز و زیبایی نگاه کردند و گاهی راز دل را دریافتند، و در برخی مواقع از عظمت تو به زیبایی‌ات نگریستند.
معروف کرخی یکی را می‌شست آن کس بخندید! معروف گفت: آه! پس از مردگی زندگی؟! وی جواب داد که: دوستان او نمیرند، «بل ینقلون من دار الی دار». چگونه میرند، و عزّت قرآن گوید: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؟
هوش مصنوعی: معروف کرخی فردی را می‌شست و آن شخص بخندید. معروف گفت: وای! آیا پس از مرگ هم زندگی وجود دارد؟ آن فرد پاسخ داد که: دوستان او نمی‌میرند، بلکه از یک مکان به مکان دیگر منتقل می‌شوند. چگونه می‌توانند بمیرند، در حالی که عزت قرآن می‌گوید: بلکه آن‌ها در نزد پروردگارشان زنده‌اند و روزی می‌خورند؟
شادند و خرم، آسوده از اندوه و غم، با فضل و با نعم، در روضه انس بر بساط کرم! قدح شادی بر دست نهاده دمادم! این است که رب العالمین گفت: یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ.
هوش مصنوعی: آن‌ها خوشحال و شاداب هستند، بی‌خبر از غم و اندوه، با نعمت و برکت، در باغ انس و محبت! پیوسته جام شادی در دست دارند! به همین دلیل است که خداوند فرمود: «آن‌ها از رحمت و فضل خدا شادمانند و خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمی‌کند.»
الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ ایشان که فرمان خدا و رسول را گردن نهادند، و از عشق دین، جان عزیز خویش هدف تیر دشمن ساختند.
هوش مصنوعی: کسانی که به فرمان خدا و پیامبر پاسخ مثبت دادند و پس از آنکه زخم‌ها و مشکلاتی به آن‌ها رسید، همچنان در راه اعتقاد و دین خود ایستادگی کردند و جان خود را برای دفاع از آن فدای کردند.
جان بذل کرده، و تن سبیل، و دل فدا، و آن رنج و آن خستگی بجان و دل خریده! سری سقطی گفت: حق عزّ جلاله در خواب چنان نمود مرا که گفتی: یا سری! خلق را بیافریدم، لختی دنیا دیدند در آن آویختند! لختی بلا دیدند در بهشت و عافیت گریختند لختی از بلا نیندیشیدند محنت بجان و دل باز گرفتند، و نعمت وصال ما خواستند. فمن انتم؟ شما از کدام گروه‌اید؟ و چه خواهید؟ سری گفت: جواب دادم که: «و انّک تعلم ما نرید».
هوش مصنوعی: جان را فدای عشق کرده و با تمام وجود خود را وقف کرده است. او رنج و خستگی را بر خود هموار کرده و آن‌ها را پذیرفته است. در خواب به من گفتند: ای سر! من خلقت را آفریدم و آدمیان کمی در دنیا زندگی کردند و به آن دل بستند. مدتی در بهشت و آرامش بودند و وقتی با بلا مواجه شدند، گریختند. اندکی از بلا غافل ماندند و دوباره محنت را با جان و دل پذیرفتند و نعمت نزدیکی به ما را خواستند. پس شما کدام گروه هستید و چه می‌خواهید؟ من جواب دادم که: «تو می‌دانی ما چه می‌خواهیم».
چندم پرسی مرا چرا رنجانی
حقا که تو حال من زمن به دانی!
هوش مصنوعی: چند بار از من می‌پرسی که چرا ناراحتت می‌کنم؟ واقعاً تو خودت بهتر از من حال و روز من را می‌دانی!
گفت: یا سری لاصبن علیکم البلاء صبا بجلال قدر ما که تازیانه بلا بر سر شما فرو گذارم! و آسیای محنت بر سرتان بگردانم. سری گوید: از سر نور معرفت بالهام ربانی جواب دادم: أ لیس المبلی انت؟ ریزنده نثار بلا بر سرما نه تو خواهی بود؟
هوش مصنوعی: گفت: ای سر، آیا بلای سختی بر شما نازل می‌کنم که به عظمت مقام و جایگاه شما باشد! و سختی و مشقت را بر سرتان می‌کشم. در پاسخ سر می‌گوید: آیا تو نیستی که خود دچار بلا هستی؟ آیا تو نیستی که بار مشکلات را بر سر ما می‌ریزی؟
نفس المحبّ علی الأسقام صابرة
لعلّ مسقمها یوما یداویها
هوش مصنوعی: نفس عاشق در برابر دردها و رنج‌ها، صبر می‌کند، امید دارد که شاید کسی که سبب این دردهاست، روزی بتواند او را شفا بخشد.
چون شفا ای دلربا از خستگی و درد تست
خسته را مرهم مساز و درد را درمان مکن‌
هوش مصنوعی: ای دلربا، تو خود مایه‌ی شفا و آرامش من هستی. اگر خسته و دردناک هستی، به من کمک نکن و به دنبال درمان برای درد و خستگی من نباش.