گنجور

۲۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا... الآیة هم نواخت است و هم سیاست! هم کرامت و هم اهانت. مؤمنان را کرامت است و کافران را اهانت.

دوستان را نواختست و دشمنان را سیاست. میگوید: ای شما که مؤمنان‌اید فرمان ما را گردن نهادگان، و دوستی ما را بجان و دل خواهان، چون کافران مباشید، و خوی ایشان مگیرید، و راه ایشان مروید! ایشان بیگانگان‌اند و شما آشنایان، ایشان راندگان‌اند و شما خواندگان. ایشان حزب شیطان‌اند و شیطان را مهمان: أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ. شیطان ایشان را می‌خواند تا بدوزخ کشد و بکام خود کند، إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ. و شما که مؤمنان‌اید حزب خدااید، و خدا را مهمان! امروز از آنجا که عرفان و فردا در فردوس جاودان! أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. اللَّه شما را میخواند بدعوت تا بنوازد بمغفرت و رحمت، یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و شما را رحمت و مغفرت به از جهان و هر چه در جهان. اینست که رب العالمین گفت: لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. و این بس عجب نیست که مؤمنان را بفضل خود بمغفرت خود رساند. ازین عجب‌تر آنست که دوستان را بلطف خود به حضرت احدیت خود برد. این است که گفت تعالی و تقدس: وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ. اذا کان المسیر الی اللَّه طاب المسیر الی اللَّه، طوبی لمن کان مسیره الی اللَّه، و حدثیه فی اللَّه، و جلیسه هو اللَّه، و اللَّه لا اله الا اللَّه!

و انّ صباحا نلتقی فی مسائه
یکون علی قلب الغریب حبیبا
کنون که با تو بهم صحبت اوفتاد مرا
دعا کنم که وصالت خجسته باد مرا

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ای سیّد سادات! ای مهتر کائنات! کریم و مهربانی، لطیف و رحیم بر همگانی، همه را بر سنن صواب می‌رانی، همه را بر مائده عزّت می‌خوانی، و بسعادت جاودانه میرسانی. یتیمان را چون پدری، بیوه زنان را چون شوهری. آشنا را نوازنده‌ای، و بیگانه را راه نماینده. جهانیان را عین رحمتی، رهیگان را سبب کرامتی. ای سید! این همه هست، و نگر تا خود را نه بینی! وز مکتسبات خود ندانی، کان همه مائیم، و ما بودیم، و ما نواختیم، و ما ساختیم، و ترا بران داشتیم، و بخوش خویی بداشتیم. ای مهتر! با مؤمنان و دوستان همچنین میباش، هم باین مهربانی و هم باین خوشخویی، وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.

اما با کافران و منافقان لختی درشت‌تر شو، و با ایشان جهاد کن. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ. بسا فرقا که میان حبیب و میان کلیم است! حبیب را بدرشتی فرمود در کافران، و باز خواند از مداهنت، که در خوی وی همه رفق و لین بود. و کلیم را بضدّ این گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً بنرمی و رفق فرمود، و باز خواند او را از حدّت و غلظت که در وی بود.

ثم قال: وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ یا سیّد! اگر تو یاران خود را شراب توحید صرف، بی‌آمیغ حظوظ دهی، بگریزند، و نیز گرد تو نگردند. یا سید! حوصله ایشان بر نتابد آنچه حوصله تو برتابد. کسی که شام و چاشتش بحضرت احدیت بود دیگران را با وی چه برابری بود و چه مناسبت؟! سیّد صلوات اللَّه علیه از خود این خبر داد که: لست کاحدکم، اظل عند ربی یطعمنی و یسقینی. وقتی دیگر میگفت: لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل.

مصطفی (ص) خلق را این ادب دین در آموخت و گفت: «کلّموا الناس علی قدر عقولهم».

با هر کسی سخن بقدر عقل وی گوئید، و آنچه برنتابد بر وی منهید.

هر کسی را جام او بر جان او همسان کنید
هر کسی را نقل او با عقل او هم برنهید

فَاعْفُ عَنْهُمْ ای سید! تقصیری که کرده‌اند در حق تو و در کار تو، عفو کن از ایشان، و فرا گذار. و بآنچه تقصیر کردند در اداء حقوق ما، تو ایشان را شفیع باش، و از ما آمرزش خواه.

فَاعْفُ عَنْهُمْ اشارت بجمع است از بهر آنکه حکم است و حاکم خداست بحقیقت، و رسول بر تبعیت.

وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اشارت بتفرقت است که مقام تذلّل و عبودیت است، این است سنّت خداوند عزّ کبریائه با انبیاء و اولیاء، گه ایشان را در جمع دارد گه در تفرقت. جمع بی‌تفرقت کفر است، و تفرقت بی جمع شرک. جمع عین حقیقت است و تفرقت راه عبودیت. آن کس که این دو خصلت در وی مجتمع شد بر جاده سنت و جماعت افتاد، و بر طریقت و شریعت مستقیم گشت.

وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ یا سید! احوال روندگان درین راه مختلف است: یکی مقصّر است ازو عفو کن. یکی تائب است از بهر وی آمرزش خواه. یکی مطیع است با وی مشاورت کن.

فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ عزم را حقیقتی است، و مایه حقیقت آن درستی مراد است. و جمع دل، مایه آن صلابت است در دین، و غیرت بر أمر، و استقامت وقت. و عزم را سه قسم است: یکی عزم توبه، دیگر عزم خدمت، سدیگر عزم حقیقت. و بناء همه بر توکل است. و توکل را اصلی است و شرطی و ثمرتی: اصل آن یقین است و شرط آن ایمان، و هو المشار الیه بقوله تعالی: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ و ثمره آن محبت حق عزّ و جل، و ذلک فی قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.

استاد ابو علی دقاق گفت: توکل را سه رتبت است: اول توکل، پس تسلیم، سوم تفویض. توکل بدایت است، تسلیم وساطت، و تفویض نهایت. توکل صفت عوام است، تسلیم صفت خواص، تفویض صفت خاص الخاص. توکل صفت انبیاء است علی العموم، تسلیم صفت ابراهیم (ع) علی الخصوص، و تفویض صفت خاتم النبیین مصطفی (ص) علی اخص الخصوص. صاحب توکل گوش بر وعده حق دارد. صاحب تسلیم با علم حق آرام دارد. صاحب تفویض بحکم اللَّه رضا دهد. او که با توکل است طالب عطا است، او که با تسلیم است منتظر لقاء است، و او که با تفویض است در مجمع روح و ریحان آسوده رضاء است. این است که رب العالمین گفت: وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.

۲۷ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا الآیة این پندیست که خدای تعالی مؤمنان را میدهد که شما چون منافقان مباشید، و شک و نفاق بدل خود راه مدهید، و آنچه ایشان گویند مگویید. و گفت ایشان آن بود که: عبد اللَّه بن ابی سلول و جماعتی از منافقان که روز احد بوقعت حاضر نبودند فرا عبد اللَّه بن رباب و اصحاب او گفتند که این برادران و پیوستگان ما که بسفر تجارت شدند و در آن سفر بمردند یا بغزاء احد شدند و در آن غزا کشته شدند، إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ فماتوا أَوْ کانُوا غُزًّی فقتلوا هر دو کلمه درآیت مضمر است. «غزّی» جمع غازی است، فعّل من الغزو. گفتند اگر ایشان بیرون نشدندی بسفر، نمردندی، و ایشان را در غزو نکشتندی، و این سخن از ایشان تکذیب قدر است. ربّ العالمین گفت: لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ ای لیجعل ظنّهم انّهم: لو لم یحضروا الحرب لا ندفع القتل عنهم، حسرة فی قلوبهم. این بآن کرد تا ایشان ظن برند که: اگر بقتال و حرب نشدندی ایشان را نکشتندی، و این ظن در دل ایشان حسرت و دریغ فرو آورد، و رنجوری بیفزود. اللَّه تعالی مؤمنان را ازین گفت نهی فرمود، تا آن حسرت در دل ایشان نبود چنان که در دل منافقان. آن گه خبر داد که: موت و حیات در قدرت اللَّه است و بمشیّت اوست، آن را وقتی است معین. و هنگامی نامزد کرده گفت: وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای است که زنده میدارد نه مقام و زیرکی، و اوست که می‌میراند نه سفر و دلیری. چون فراز آید در سفر و در حضر بنگردد و آن را مردی نبود.۲۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی: إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ اگر یاری دهد اللَّه شما را، فَلا غالِبَ لَکُمْ باز شکننده‌ای نیست شما را، وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ و اگر خوار کند شما را و فرو گذارد، فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ کیست آنکه یاری دهد شما را؟ مِنْ بَعْدِهِ از پس فرو گذاشتن او، وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۶۰) و ایدون باد که بخدای سپارند گرویدگان کار خویش را.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا... الآیة هم نواخت است و هم سیاست! هم کرامت و هم اهانت. مؤمنان را کرامت است و کافران را اهانت.
هوش مصنوعی: این آیه به مؤمنان هشدار می‌دهد که مانند کافرانی که به خداوند ایمان نیاورده‌اند نباشند. در اینجا هم بُعد آموزشی و هم بُعد سیاست اجتماعی وجود دارد. همچنین، این آیه حاکی از احترام و عزت نسبت به مؤمنان و در عوض توهین به کافران است.
دوستان را نواختست و دشمنان را سیاست. میگوید: ای شما که مؤمنان‌اید فرمان ما را گردن نهادگان، و دوستی ما را بجان و دل خواهان، چون کافران مباشید، و خوی ایشان مگیرید، و راه ایشان مروید! ایشان بیگانگان‌اند و شما آشنایان، ایشان راندگان‌اند و شما خواندگان. ایشان حزب شیطان‌اند و شیطان را مهمان: أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ. شیطان ایشان را می‌خواند تا بدوزخ کشد و بکام خود کند، إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ. و شما که مؤمنان‌اید حزب خدااید، و خدا را مهمان! امروز از آنجا که عرفان و فردا در فردوس جاودان! أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. اللَّه شما را میخواند بدعوت تا بنوازد بمغفرت و رحمت، یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و شما را رحمت و مغفرت به از جهان و هر چه در جهان. اینست که رب العالمین گفت: لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. و این بس عجب نیست که مؤمنان را بفضل خود بمغفرت خود رساند. ازین عجب‌تر آنست که دوستان را بلطف خود به حضرت احدیت خود برد. این است که گفت تعالی و تقدس: وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ. اذا کان المسیر الی اللَّه طاب المسیر الی اللَّه، طوبی لمن کان مسیره الی اللَّه، و حدثیه فی اللَّه، و جلیسه هو اللَّه، و اللَّه لا اله الا اللَّه!
هوش مصنوعی: دوستان را باید با محبت و نوازش مورد توجه قرار داد و دشمنان را با تدبیر و سیاست مدیریت کرد. به مؤمنان می‌گوید: ای کسانی که به فرمان ما گوش می‌دهید و محبت ما را در دل دارید، خود را مانند کافران نکنید و از رفتار آن‌ها پیروی نکنید! آن‌ها بیگانه‌اند و شما آشنا هستید؛ آن‌ها طرد شده‌اند و شما دعوت شده‌اید. آن‌ها از گروه شیطان‌اند و شیطان همواره آن‌ها را به آتش می‌کشاند. اما شما مؤمنان، از گروه خداوندید و تحت مهمانی خدا قرار دارید! امروز در معرفت و فردا در جایگاه جاودانه! خداوند شما را به سوی رحمت و بخشش دعوت می‌کند و این دعوت به مراتب از هر چیزی که در این دنیا دارید، ارزشمندتر است. قرآن می‌فرماید که مغفرت و رحمت خداوند از هر آنچه جمع می‌کنید، بهتر است. این که خداوند مؤمنان را به مغفرت خود می‌سپورَد، شگفت‌انگیز نیست؛ بلکه شگفت‌انگیزتر آن است که ایشان را به مقام قرب خود می‌رساند. در اینجا بیان شده است که در نهایت، همه شما به سوی خدا بازمی‌گردید. اگر راه به سوی خدا خوشایند باشد، خوشا به حال آنانی که در این مسیر گام بردارند و با خدا همراه شوند. خداوند یکتاست و جز او هیچ معبودی نیست.
و انّ صباحا نلتقی فی مسائه
یکون علی قلب الغریب حبیبا
هوش مصنوعی: ما صبح به هم می‌رسیم و در شب، آن دیدار برای دل‌های غریب مانند یک عشق خواهد بود.
کنون که با تو بهم صحبت اوفتاد مرا
دعا کنم که وصالت خجسته باد مرا
هوش مصنوعی: حالا که فرصتی پیش آمده و با تو صحبت می‌کنم، دعا می‌کنم که ارتباط و وصال ما برایم خوشبختی به ارمغان بیاورد.
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ای سیّد سادات! ای مهتر کائنات! کریم و مهربانی، لطیف و رحیم بر همگانی، همه را بر سنن صواب می‌رانی، همه را بر مائده عزّت می‌خوانی، و بسعادت جاودانه میرسانی. یتیمان را چون پدری، بیوه زنان را چون شوهری. آشنا را نوازنده‌ای، و بیگانه را راه نماینده. جهانیان را عین رحمتی، رهیگان را سبب کرامتی. ای سید! این همه هست، و نگر تا خود را نه بینی! وز مکتسبات خود ندانی، کان همه مائیم، و ما بودیم، و ما نواختیم، و ما ساختیم، و ترا بران داشتیم، و بخوش خویی بداشتیم. ای مهتر! با مؤمنان و دوستان همچنین میباش، هم باین مهربانی و هم باین خوشخویی، وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت خداوند، تو برای مردم مهربان شده‌ای، ای بزرگترین سرور! تو با بزرگواری و لطافت، همه را به راه درست هدایت می‌کنی و به مائده‌ای از عظمت و عزت دعوت می‌کنی و به سعادت ابدی می‌رسانی. یتیمان را مانند پدری عزیز می‌داری و بیوه زنان را چون شوهری حمایت می‌کنی. به آشنایانت محبت می‌کنی و به بیگانگان راهنمایی می‌کنی. تو برای همه جهانیان نشانه‌ای از رحمت هستی و برای کسانی که به دنبال هدایت هستند، وسیله‌ای برای کرامت و احترام. ای سرور! این همه ویژگی‌ها را داشته باش و مراقب باش که خود را نبینی و نپنداری که این همه از دستاوردهای خودت است، چرا که همه از ماست و ما هستیم که این رحمت‌ها را خلق کرده‌ایم و تو را به این ویژگی‌ها هدایت کرده‌ایم. ای بزرگ! با مؤمنان و دوستان خود نیز اینگونه رفتار کن و با مهربانی و خوش‌خلقی به آنها نزدیک شو و برای کسانی که از تو پیروی می‌کنند، تواضع و محبت نشان بده.
اما با کافران و منافقان لختی درشت‌تر شو، و با ایشان جهاد کن. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ. بسا فرقا که میان حبیب و میان کلیم است! حبیب را بدرشتی فرمود در کافران، و باز خواند از مداهنت، که در خوی وی همه رفق و لین بود. و کلیم را بضدّ این گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً بنرمی و رفق فرمود، و باز خواند او را از حدّت و غلظت که در وی بود.
هوش مصنوعی: با کافران و منافقان باید به سختی برخورد کنی و در برابر آنها جهاد نمائید. در قرآن به پیامبر گفته شده که با کافران و منافقان به شدت رفتار کند و از نرمش پرهیز نماید. این موضوع نشان‌دهنده تفاوت میان دو شخصیت، حبیب و کلیم، است. حبیب با کافران با تندی رفتار می‌کند و از نرمش دوری می‌نماید، در حالی که کلیم به نرمی و محبت خطاب می‌شود و از رفتار سخت‌گیرانه‌اش نهی می‌شود.
ثم قال: وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ یا سیّد! اگر تو یاران خود را شراب توحید صرف، بی‌آمیغ حظوظ دهی، بگریزند، و نیز گرد تو نگردند. یا سید! حوصله ایشان بر نتابد آنچه حوصله تو برتابد. کسی که شام و چاشتش بحضرت احدیت بود دیگران را با وی چه برابری بود و چه مناسبت؟! سیّد صلوات اللَّه علیه از خود این خبر داد که: لست کاحدکم، اظل عند ربی یطعمنی و یسقینی. وقتی دیگر میگفت: لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل.
هوش مصنوعی: سپس گفت: اگر تو زودعصبانی و سخت‌دل باشی، یاران از دورت پراکنده خواهند شد. اگر تو به آن‌ها خالصانه و بدون هیچ شبهه‌ای از شراب توحید بنوشانی، آن‌ها فرار خواهند کرد و دیگر به تو نزدیک نخواهند شد. ای سید! صبر و حوصله آن‌ها به اندازه‌ای نیست که تو به آنچه تحمل می‌کنی، بتوانند. کسی که شب و روزش را در نزد خداوند می‌گذراند، چگونه می‌تواند با دیگران مقایسه شود؟ سید صلوات‌الله‌علیه خود را از دیگران متمایز می‌داند و می‌فرماید: «من مانند شما نیستم، من در نزد خداوندی هستم که به من غذا می‌دهد و آب می‌نوشاند.» همچنین می‌فرماید: «من با خداوند وقتی دارم که ملک مقرب و پیامبر فرستاده شده هم در آنجا جایی ندارند.»
مصطفی (ص) خلق را این ادب دین در آموخت و گفت: «کلّموا الناس علی قدر عقولهم».
هوش مصنوعی: مصطفی (ص) با رفتار خود به مردم آموخت که باید با دیگران طبق میزان فهم و دانش آن‌ها صحبت کنند.
با هر کسی سخن بقدر عقل وی گوئید، و آنچه برنتابد بر وی منهید.
هوش مصنوعی: با هر کسی به اندازهٔ فهم و دانش او صحبت کن و چیزی را که نمی‌تواند بپذیرد، به او تحمیل نکن.
هر کسی را جام او بر جان او همسان کنید
هر کسی را نقل او با عقل او هم برنهید
هوش مصنوعی: هر فردی را بر اساس ویژگی‌ها و فهم خود ارزیابی کنید و دیگران را با توجه به دیدگاه و عقلشان قضاوت نکنید.
فَاعْفُ عَنْهُمْ ای سید! تقصیری که کرده‌اند در حق تو و در کار تو، عفو کن از ایشان، و فرا گذار. و بآنچه تقصیر کردند در اداء حقوق ما، تو ایشان را شفیع باش، و از ما آمرزش خواه.
هوش مصنوعی: ای سرور! درباره خطاهایی که این افراد در حق تو و کارهای تو انجام داده‌اند، از آنها بگذر و عفو کن. همچنین، در مورد قصورشان در انجام حقوق ما، واسطه‌ای برای آنها باش و از ما طلب آمرزش کن.
فَاعْفُ عَنْهُمْ اشارت بجمع است از بهر آنکه حکم است و حاکم خداست بحقیقت، و رسول بر تبعیت.
هوش مصنوعی: پس از آن‌ها درگذر، چون این حکم جمعی است و خداوند حاکم واقعی است و پیامبر به پیروی از او عمل می‌کند.
وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اشارت بتفرقت است که مقام تذلّل و عبودیت است، این است سنّت خداوند عزّ کبریائه با انبیاء و اولیاء، گه ایشان را در جمع دارد گه در تفرقت. جمع بی‌تفرقت کفر است، و تفرقت بی جمع شرک. جمع عین حقیقت است و تفرقت راه عبودیت. آن کس که این دو خصلت در وی مجتمع شد بر جاده سنت و جماعت افتاد، و بر طریقت و شریعت مستقیم گشت.
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع تفاوت و جدایی اشاره شده که نشان‌دهندهٔ حالت تسلیم و بندگی است. این موضوع به سنت‌های الهی در رابطه با پیامبران و اولیاء مربوط می‌شود که گاه در جمع و گاه در جدایی قرار می‌گیرند. جمع بدون جدایی به معنای کفر و جدایی بدون جمع به معنای شرک است. حقیقت در جمع نهفته است و جدایی راهی به سوی بندگی است. اگر فردی هر دو ویژگی جمع و جدایی را در خود داشته باشد، بر مسیر سنت و اجتماع و همچنین بر طریقیت و شریعت مستقیم قرار می‌گیرد.
وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ یا سید! احوال روندگان درین راه مختلف است: یکی مقصّر است ازو عفو کن. یکی تائب است از بهر وی آمرزش خواه. یکی مطیع است با وی مشاورت کن.
هوش مصنوعی: ای آقا! در مورد این موضوع با ایشان مشورت کن، زیرا وضعیت افرادی که در این راه هستند متفاوت است: برخی مقصرند، برای آن‌ها عفو کن. برخی توبه کرده‌اند، برای آنان طلب بخشش کن. و برخی مطیع هستند، با آن‌ها مشاوره کن.
فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ عزم را حقیقتی است، و مایه حقیقت آن درستی مراد است. و جمع دل، مایه آن صلابت است در دین، و غیرت بر أمر، و استقامت وقت. و عزم را سه قسم است: یکی عزم توبه، دیگر عزم خدمت، سدیگر عزم حقیقت. و بناء همه بر توکل است. و توکل را اصلی است و شرطی و ثمرتی: اصل آن یقین است و شرط آن ایمان، و هو المشار الیه بقوله تعالی: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ و ثمره آن محبت حق عزّ و جل، و ذلک فی قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.
هوش مصنوعی: اگر به چیزی اراده کردی، باید بر خدا توکل کنی. عزم یک حقیقت است که درستی هدف در آن نهفته است. همبستگی دل‌ها نشانه‌ی استقامت در دین و غیرت نسبت به مسائل مهم است. عزم به سه دسته تقسیم می‌شود: عزم توبه، عزم خدمت و عزم حقیقت. پایه و اساس همه آن‌ها بر توکل استوار است. توکل دارای اصول، شرایط و ثمراتی است؛ اصل آن یقین، شرط آن ایمان و ثمره‌اش محبت به خداوند می‌باشد.
استاد ابو علی دقاق گفت: توکل را سه رتبت است: اول توکل، پس تسلیم، سوم تفویض. توکل بدایت است، تسلیم وساطت، و تفویض نهایت. توکل صفت عوام است، تسلیم صفت خواص، تفویض صفت خاص الخاص. توکل صفت انبیاء است علی العموم، تسلیم صفت ابراهیم (ع) علی الخصوص، و تفویض صفت خاتم النبیین مصطفی (ص) علی اخص الخصوص. صاحب توکل گوش بر وعده حق دارد. صاحب تسلیم با علم حق آرام دارد. صاحب تفویض بحکم اللَّه رضا دهد. او که با توکل است طالب عطا است، او که با تسلیم است منتظر لقاء است، و او که با تفویض است در مجمع روح و ریحان آسوده رضاء است. این است که رب العالمین گفت: وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
هوش مصنوعی: استاد ابو علی دقاق توضیح می‌دهد که توکل سه مرحله دارد: اول توکل، سپس تسلیم، و در نهایت تفویض. توکل آغاز مسیر است، تسلیم میانه آن و تفویض اوج و نهایت. توکل ویژگی عوام مردم است، تسلیم ویژگی خواص و تفویض مختص خاص‌ترین افراد است. توکل علامت انبیاء به‌طور کلی است، تسلیم خصوصیت ابراهیم (ع) به‌طور خاص و تفویض ویژگی پیامبر خاتم، حضرت محمد (ص) در خاص‌ترین وجه است. فردی که توکل دارد، به وعده‌های خدا گوش می‌دهد. کسی که تسلیم است، با علم خداوند آرامش دارد. فردی که تفویض می‌کند، از حکم خداوند راضی است. کسی که توکل را در پیش دارد، عطا را می‌خواهد، کسی که تسلیم است، منتظر دیدار خداوند است، و کسی که تفویض کند، در جمع روح و ریحان آرامش و رضایت دارد. به همین دلیل خداوند می‌فرماید: «و رضوانی از جانب خدا بزرگ‌تر است، این همان پیروزی بزرگ است.»