گنجور

۲۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا الآیة این پندیست که خدای تعالی مؤمنان را میدهد که شما چون منافقان مباشید، و شک و نفاق بدل خود راه مدهید، و آنچه ایشان گویند مگویید. و گفت ایشان آن بود که: عبد اللَّه بن ابی سلول و جماعتی از منافقان که روز احد بوقعت حاضر نبودند فرا عبد اللَّه بن رباب و اصحاب او گفتند که این برادران و پیوستگان ما که بسفر تجارت شدند و در آن سفر بمردند یا بغزاء احد شدند و در آن غزا کشته شدند، إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ فماتوا أَوْ کانُوا غُزًّی فقتلوا هر دو کلمه درآیت مضمر است. «غزّی» جمع غازی است، فعّل من الغزو. گفتند اگر ایشان بیرون نشدندی بسفر، نمردندی، و ایشان را در غزو نکشتندی، و این سخن از ایشان تکذیب قدر است. ربّ العالمین گفت: لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ ای لیجعل ظنّهم انّهم: لو لم یحضروا الحرب لا ندفع القتل عنهم، حسرة فی قلوبهم. این بآن کرد تا ایشان ظن برند که: اگر بقتال و حرب نشدندی ایشان را نکشتندی، و این ظن در دل ایشان حسرت و دریغ فرو آورد، و رنجوری بیفزود. اللَّه تعالی مؤمنان را ازین گفت نهی فرمود، تا آن حسرت در دل ایشان نبود چنان که در دل منافقان. آن گه خبر داد که: موت و حیات در قدرت اللَّه است و بمشیّت اوست، آن را وقتی است معین. و هنگامی نامزد کرده گفت: وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای است که زنده میدارد نه مقام و زیرکی، و اوست که می‌میراند نه سفر و دلیری. چون فراز آید در سفر و در حضر بنگردد و آن را مردی نبود.

قال النبی (ص): «مثّل للانسان الأجل و الأمل. فمثل الاجل خلفه و الأمل امامه، فبینما هو یؤمّل امامه، اذ أتاه اجله فاختجله».

قوله: وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ اگر بیا خوانی قراءت مکی و حمزه و کسایی است با الذین کفروا شود. و اگر بتا مخاطبه خوانی قراءت باقی است با یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شود.

قوله تعالی: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ... الی آخر الآیتین نافع و اکثر اهل کوفه «متنا و متم» و هر چه ازین باب آید بکسر میم خوانند. و باقی بضم میم خوانند. ایشان که بکسر خوانند فعل «مات، یمات، متّ» نهند چنان که «خاف، یخاف، خفت» و «هاب، یهاب، هبت». و ایشان که بضم خوانند فعل آن «مات، یموت» نهند چنان که کان یکون، قال یقول.

قوله مِمَّا یَجْمَعُونَ حفص تنها بیا خواند بر فعل غائب. و دیگران بتاء مخاطبه خوانند. رب العالمین درین دو آیت مؤمنان را بمرگ تهنیت کرد، و مرگ ایشان مرگ کرامت کرد. و علی الجمله مرگ بر دو قسم است: یکی در راه خدا، دیگر در راه شیطان. اما آنچه در راه خدا بود یکی مرگ شهیدانست که در سبیل خدا کشته شوند، چنان که اینجا گفت: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. دیگر مرگ عارفانست که در رضاء خدا و خوشنودی از وی بمیرند، چنان که گفت: «او متّم» یعنی فی سبیل اللَّه و رضاه من غیر قتل. و هم الّذین‌

قال فیهم النبی: «انّ للَّه عبادا یصونهم عن القتل و الزلازل و الاسقام، یطیل اعمارهم فی حسن العمل، و یحسن ارزاقهم، و یحییهم فی عافیة، و یقبض ارواحهم فی عافیة علی الفرش، و یعطیهم منازل الشهداء.»

این دو گروه ایشانند که مرگ ایشان را تحفه است، چنان که مصطفی (ص) گفت: «تحفة المؤمن الموت».

و سر انجام ایشان آنست که اللَّه گفت: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ اما آن مرگ که در راه شیطان بود نیز بر دو قسم است: یکی آنکه بیگانه زادند او را و بیگانه مرد. رب العالمین در وصف ایشان گفت: وَ لَوْ تَری‌ إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ. دیگر آنست که: مسلمان زادند او را و کافر مرد. آن مسکین چون در سکرات مرگ افتد روی معرفتش بنکرت سیاه شود، جان از تن بر آید، و ایمان از دل بر آید، تن ماند بی‌جان، و دل ماند بی‌ایمان. ضربت ملک الموت بر تن آید و قطیعت ملک بر دل افتد، بیچاره سالها در مسلمانی رفته و بر کفر مرده! مسلمانان بر وی نماز کرده، و وی خود رانده! سرانجام این دو فرقت آنست که رب العالمین گفت: لا بُشْری‌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً. و به‌ قال النبی (ص): «الا انّ بنی آدم خلقوا علی طبقات شتّی، فمنهم من یولد مؤمنا، و یحیی مؤمنا، و یموت مؤمنا».

و منهم من یولد کافرا، و یحیی کافرا، و یموت کافرا. و منهم من یولد مؤمنا، و یحیی مؤمنا و یموت کافرا. و منهم من یولد کافرا و یحیی کافرا و یموت مؤمنا.

قوله تعالی: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ. «ما» صله است یعنی فبرحمة من اللَّه لنت لهم یا محمد فی القول، و سهلت اخلاقک لهم، و کثر احتمالک فلم تسرع الیهم بما کان منهم یوم احد.

وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا فی القول غَلِیظَ الْقَلْبِ فی الفعل.

لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ای لتفرّقوا عنک.

روت عائشة قالت قال رسول اللَّه (ص): «انّ اللَّه امرنی بمداراة الناس کما امرنی باقامة الفرائض».

و قال (ص): «من سرّه ان یقیه اللَّه من فور جهنم یوم القیامة و یجعله فی ظله فلا یکون غلیظا علی المؤمنین و لیکن بهم رحیما.»

قوله: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ مشاورت و تشاور، و شوری آنست که هر کس رای و دانش دیگر کس جوید، و استصواب وی از دل وی بیرون آرد. از «شور» گرفته‌اند و آن استخراج است. و رب العالمین مؤمنان را در مشاورت بستود آنجا که گفت: وَ أَمْرُهُمْ شُوری‌ بَیْنَهُمْ. و قال النبی (ص): «اذا کان امراءکم خیارکم، و اغنیاءکم سمحائکم، و امرکم شوری بینکم، فظهر الارض خیر من بطنها. و اذا کان امرائکم شرارکم و اغنیاءکم بخلاءکم و لم یکن امرکم شوری بینکم، فبطن الارض خیر من ظهرها».

و قال (ص): «ما سعد احد برأیه و لا شقی عن مشورة».

عبد الرحمن بن عوف گفت: روز بدر مشاورت کردیم لا جرم نصرت دیدیم، و بر کافران شکستگی و هزیمت آمد. و روز احد مشاورت بگذاشتیم تا عتاب آمد، چنان که دیدیم، و رسیدیم بآنچه رسیدیم. اوزاعی گفت: بیشترین که هلاک شدند ازین امت بعجب و ترک مشاورت هلاک شدند. و آنچه مصطفی (ص) گفت: «لا تستضیئوا بنار المشرکین».

گفته‌اند که: معنی آنست که: لا تستشیروا المشرکین فی شی‌ء من امرکم. پس معنی وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، و اللَّه اعلم، آنست که: با مؤمنان مشاورت کن در کاری که پیش آید. از ابن عباس روایت کردند که گفت: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ قال ابو بکر و عمر: اگر کسی گوید چونست که مصطفی (ص) را به مشاورت فرمودند، و او را داناترین خلق و زیرک‌ترین جهانیان بود، وحی بوی پیوسته از آسمان، و فرمان وی بر خلق بهر چه فرماید اگر خواهند و گر نه روان، پس وی را چه حاجت باین مشاورت؟ جواب آنست: که ایشان قومی از سادات عرب بودند، و از مصطفی (ص) اکرام و استمالت توقع می‌کردند. رب العالمین بمشاورت فرمود اکرام ایشان را، و برداشت قدر ایشان را. هر چند که رأی ایشان هم رأی وی بودی، و اعتماد و وثوق همه بر صواب دید وی بودی، اما اکرام ایشان در آن حاصل شدی و دل ایشان خوش گشتی. و نیز گفته‌اند مشاورت بدان کرد تا سنتی باشد بعد از وی تا بقیامت. و هر کسی که کاری کند، بمشاورت کند تا بصلاح رسد، و بسداد نزدیکتر بود.

آن گه گفت: فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ حقیقة التوکل شهود التقدیر و استراحة القلوب عن کل التدبیر. یا محمد (ص)! چون از شوری عزم کردی، و قصد را جمع کردی، و کار پیش گرفتی، پشت باللّه باز کن نه بمشاورت با ایشان. یعنی مپندار که جز باللّه ترا کاری از پیش شود، یا مرادی برآید. و الیه الاشارة بقوله تعالی: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ و وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. و متوکلی چون خلیل برنخاست که گفت: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ. آن گه حقیقت و معنی آن بجای آورد که چون جبرئیل در هوا بر وی رسید و گفت: «ا لک حاجة؟» جواب داد که: «امّا الیک فلا». این برای آن گفت تا بگفت «حسبی اللَّه» وفا کند. لا جرم رب العالمین وی را در آن وفا بستود و از وی بپسندید و گفت: وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی. و به داود وحی آمد که: یا داود! هیچ بنده نیست که بر من توکل کند، وز همه جهانیان دست در ما زند. و اگر چه همه آسمان و زمین بمکر و کید وی برخیزند که نه وی را از آن خلاص دهم، و از همه اندوه برهانم. سعید بن جبیر گفت: مرا کژدمی درگزید، مادرم سوگند برنهاد که دست فرا ده تا افسون کنند، گفتا برای سوگندان مادر، آن دیگر دست که بسلامت بود فرا افسونگر دادم، و آنکه بر آن رنج و درد بود ندادم، برای آن خبر که مصطفی (ص) گفته است: متوکل نباشد کسی که افسون و داغ کند. و این در آن خبر است که مصطفی (ص) گفت: «أریت الامم بالموسم فرأیت امّتی قد ملئوا السهل و الجبل، فاعجبنی کثرتهم و هیبتهم، فقیل لی أ رضیت؟ قلت نعم! قال و مع هؤلاء سبعون الفا یدخلون الجنة بغیر حساب. لا یکتوون و لا یتطیّرون و لا یسترقون و علی ربهم یتوکلون. فقام عکاشة بن محصن فقال: یا رسول اللَّه ادع اللَّه ان یجعلنی منهم، فقال (ص): اللّهمّ اجعله منهم. فقام آخر فقال: ادع اللَّه ان یجعلنی منهم. فقال: سبقک بها عکاشة».

سهل بن عبد اللَّه التستری گفت: توکل حال رسول خداست و کسب سنت وی است، هر که بر کسب طعن کرد بر سنت وی طعن کرد، و هر که بر توکل طعن کرد بر ایمان طعن کرد. آن گه گفت: اگر از حال رسول (ص) درمانی، نگر تا سنت او دست بنداری! گفتند: یا شیخ! آن توکل که حال وی بود عبارت از آن چه نهیم؟ گفت: «قلب عاش مع اللَّه بلا علاقة». و هو المشار الیه بقوله تعالی: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌.

و قال (ص): «من سرّه ان یکون اقوی النّاس فلیتوکّل علی اللَّه، و من سرّه ان یکون اسعد النّاس فلیتّق اللَّه، و من سرّه ان یکون اغنی النّاس فلیکن بما فی ید اللَّه اوثق منه بما فی یده».

۲۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا چون ایشان مبید که کافر شدند، وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ و قومی را گفتند از برادران و دوستان خویش، إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ آن گه که بسفر شدند (از بهر تجارت و در آن سفر بمردند)، أَوْ کانُوا غُزًّی یا بغزا شدند (و در آن غزا کشته شدند)، لَوْ کانُوا عِنْدَنا اگر بنزدیک ما بودندی (و بنشدندی)، ما ماتُوا در سفر نمردندی، وَ ما قُتِلُوا و در غزا کشته نشدندی لِیَجْعَلَ اللَّهُ تا کند خدای، ذلِکَ آن سفر و غزای ایشان (بسخن ایشان)، حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ در بغی و حسرتی در دلهای کسان آن مردگان و کشتگان، وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ و اللَّه است که می‌زنده کند و می‌میراند، وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (۱۵۶) و خدای بآنچه شما می‌کنید بیناست و دانا.۲۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا... الآیة هم نواخت است و هم سیاست! هم کرامت و هم اهانت. مؤمنان را کرامت است و کافران را اهانت.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا الآیة این پندیست که خدای تعالی مؤمنان را میدهد که شما چون منافقان مباشید، و شک و نفاق بدل خود راه مدهید، و آنچه ایشان گویند مگویید. و گفت ایشان آن بود که: عبد اللَّه بن ابی سلول و جماعتی از منافقان که روز احد بوقعت حاضر نبودند فرا عبد اللَّه بن رباب و اصحاب او گفتند که این برادران و پیوستگان ما که بسفر تجارت شدند و در آن سفر بمردند یا بغزاء احد شدند و در آن غزا کشته شدند، إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ فماتوا أَوْ کانُوا غُزًّی فقتلوا هر دو کلمه درآیت مضمر است. «غزّی» جمع غازی است، فعّل من الغزو. گفتند اگر ایشان بیرون نشدندی بسفر، نمردندی، و ایشان را در غزو نکشتندی، و این سخن از ایشان تکذیب قدر است. ربّ العالمین گفت: لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ ای لیجعل ظنّهم انّهم: لو لم یحضروا الحرب لا ندفع القتل عنهم، حسرة فی قلوبهم. این بآن کرد تا ایشان ظن برند که: اگر بقتال و حرب نشدندی ایشان را نکشتندی، و این ظن در دل ایشان حسرت و دریغ فرو آورد، و رنجوری بیفزود. اللَّه تعالی مؤمنان را ازین گفت نهی فرمود، تا آن حسرت در دل ایشان نبود چنان که در دل منافقان. آن گه خبر داد که: موت و حیات در قدرت اللَّه است و بمشیّت اوست، آن را وقتی است معین. و هنگامی نامزد کرده گفت: وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای است که زنده میدارد نه مقام و زیرکی، و اوست که می‌میراند نه سفر و دلیری. چون فراز آید در سفر و در حضر بنگردد و آن را مردی نبود.
هوش مصنوعی: خدای تعالی به مؤمنان هشدار می‌دهد که شبیه به کافران نباشند و نباید در دل خود شک و نفاق راه دهند و آنچه آن‌ها می‌گویند را تکرار کنند. عبدالله بن ابی سلول و جمعی از منافقان که در روز جنگ احد حاضر نبودند، به کسانی که در سفر تجارت بودند یا در جنگ کشته شدند، گفتند که اگر آن‌ها به سفر نمی‌رفتند یا در جنگ شرکت نمی‌کردند، نمی‌مردند. این سخن نشان‌دهنده نادرستی باورهای آن‌هاست. خداوند می‌فرماید که این احساس حسرت و غم در دلشان قرار خواهد گرفت، تا فکر کنند که اگر در جنگ بودند، جانشان نجات می‌یافت. خداوند مؤمنان را از این تفکرات نهی می‌کند تا آن حسرت در دلشان نباشد. سپس خداوند بیان می‌کند که مرگ و زندگی به دست اوست و زمان معین و مشخصی برای آن وجود دارد، و این خود اوست که زنده می‌کند و می‌میراند، نه ویژگی‌های انسانی مثل زیرکی و دلیری. در واقع، چه در سفر و چه در حضور، این خداست که تعیین‌کننده است و کسی نمی‌تواند بر آن تأثیر بگذارد.
قال النبی (ص): «مثّل للانسان الأجل و الأمل. فمثل الاجل خلفه و الأمل امامه، فبینما هو یؤمّل امامه، اذ أتاه اجله فاختجله».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «زندگی انسان شبیه به دو چیز است: اجل و امید. اجل مانند چیزی است که در پشت سر او قرار دارد و امید مانند چیزی است که در جلو اوست. در حالی که او به امیدهایش در جلوش می‌نگرد، ناگهان اجلش از پشت سرش به سراغش می‌آید و او را غافلگیر می‌کند.»
قوله: وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ اگر بیا خوانی قراءت مکی و حمزه و کسایی است با الذین کفروا شود. و اگر بتا مخاطبه خوانی قراءت باقی است با یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شود.
هوش مصنوعی: خداوند به اعمال شما بینا و آگاه است. اگر این آیه را به صورت قرائت مکی و به سبک حمزه و کسایی بخوانید، به «کسانی که کافر شدند» اشاره می‌کند. اما اگر آن را به صورت خطاب به مؤمنان بخوانید، با «ای کسانی که ایمان آورده‌اید» آغاز می‌شود.
قوله تعالی: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ... الی آخر الآیتین نافع و اکثر اهل کوفه «متنا و متم» و هر چه ازین باب آید بکسر میم خوانند. و باقی بضم میم خوانند. ایشان که بکسر خوانند فعل «مات، یمات، متّ» نهند چنان که «خاف، یخاف، خفت» و «هاب، یهاب، هبت». و ایشان که بضم خوانند فعل آن «مات، یموت» نهند چنان که کان یکون، قال یقول.
هوش مصنوعی: در آیه‌ای اشاره شده که اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، و دیگر بخش‌های آیه نیز به همین موضوع می‌پردازد. در اینجا، دو قرائت مختلف برای کلمه "مردن" وجود دارد: یک دسته از قاریان این کلمه را به صورت مخفف (با شکست میم) می‌خوانند و در این حالت به افعالی مانند "خوف" و "هاب" مشابهت می‌دهند. دسته دیگر این کلمه را به صورت ضم (با ضم میم) می‌خوانند و آن را به افعالی چون "کان" و "قال" نسبت می‌دهند.
قوله مِمَّا یَجْمَعُونَ حفص تنها بیا خواند بر فعل غائب. و دیگران بتاء مخاطبه خوانند. رب العالمین درین دو آیت مؤمنان را بمرگ تهنیت کرد، و مرگ ایشان مرگ کرامت کرد. و علی الجمله مرگ بر دو قسم است: یکی در راه خدا، دیگر در راه شیطان. اما آنچه در راه خدا بود یکی مرگ شهیدانست که در سبیل خدا کشته شوند، چنان که اینجا گفت: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. دیگر مرگ عارفانست که در رضاء خدا و خوشنودی از وی بمیرند، چنان که گفت: «او متّم» یعنی فی سبیل اللَّه و رضاه من غیر قتل. و هم الّذین‌
هوش مصنوعی: حفص فقط کلمه را به صورت فعل غائب خوانده است، در حالی که دیگران آن را با "تاء" مخاطبه می‌خوانند. رب العالمین در این دو آیه به مؤمنان تبریک می‌گوید که مرگ آنها مرگ کرامت است. به طور کلی، مرگ به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی در راه خدا و دیگری در راه شیطان. در میان مرگ‌هایی که در راه خدا قرار دارند، یکی مرگ شهیدان است که در راه خدا کشته می‌شوند. همچنین مرگ عارفانی نیز وجود دارد که در رضایت خداوند و با خوشنودی از او می‌میرند، بدون اینکه در جنگ کشته شوند.
قال فیهم النبی: «انّ للَّه عبادا یصونهم عن القتل و الزلازل و الاسقام، یطیل اعمارهم فی حسن العمل، و یحسن ارزاقهم، و یحییهم فی عافیة، و یقبض ارواحهم فی عافیة علی الفرش، و یعطیهم منازل الشهداء.»
هوش مصنوعی: پیامبر در مورد این افراد فرمود: «خداوند بندگانی دارد که آنها را از قتل، زلزله و بیماری‌ها محافظت می‌کند. عمر آنها را به لطف اعمال نیکشان طولانی می‌کند و روزی آنها را بهتر می‌سازد. همچنین آنها را در شرایط خوب و سلامت نگه می‌دارد و روحشان را در حالتی خوب و روی بستر می‌گیرد و به آنها مقام شهیدان می‌دهد.»
این دو گروه ایشانند که مرگ ایشان را تحفه است، چنان که مصطفی (ص) گفت: «تحفة المؤمن الموت».
هوش مصنوعی: این دو گروه کسانی هستند که مرگ برایشان نعمت است، همان‌طور که پیامبر (ص) فرمود: «مرگ، هدیه مومن است».
و سر انجام ایشان آنست که اللَّه گفت: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ اما آن مرگ که در راه شیطان بود نیز بر دو قسم است: یکی آنکه بیگانه زادند او را و بیگانه مرد. رب العالمین در وصف ایشان گفت: وَ لَوْ تَری‌ إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ. دیگر آنست که: مسلمان زادند او را و کافر مرد. آن مسکین چون در سکرات مرگ افتد روی معرفتش بنکرت سیاه شود، جان از تن بر آید، و ایمان از دل بر آید، تن ماند بی‌جان، و دل ماند بی‌ایمان. ضربت ملک الموت بر تن آید و قطیعت ملک بر دل افتد، بیچاره سالها در مسلمانی رفته و بر کفر مرده! مسلمانان بر وی نماز کرده، و وی خود رانده! سرانجام این دو فرقت آنست که رب العالمین گفت: لا بُشْری‌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً. و به‌ قال النبی (ص): «الا انّ بنی آدم خلقوا علی طبقات شتّی، فمنهم من یولد مؤمنا، و یحیی مؤمنا، و یموت مؤمنا».
هوش مصنوعی: در نهایت، خداوند می‌گوید که، افرادی که ملائکه در حال وفات‌شان به سراغشان می‌آیند و پاک-hearted هستند، می‌گویند: "سلام بر شما، به بهشت وارد شوید به خاطر اعمالی که انجام داده‌اید." اما مرگ‌هایی که در مسیر شیطان اتفاق می‌افتد، به دو دسته تقسیم می‌شود: اول، شخصی که در دامن بیگانه بزرگ شده و بیگانه نیز می‌میرد. خداوند درباره این افراد می‌گوید: "اگر می‌دیدی وقتی که ظالمین در غم و اندوه مرگ قرار می‌گیرند." دوم، شخصی که مسلمان به دنیا آمده و در پایان کافر می‌میرد. وقتی این فرد در مراحل سخت مرگ قرار می‌گیرد، معرفتش به شدت تاریک می‌شود، جانش از بدن خارج می‌شود و ایمانش از دلش می‌رود، در حالی که بدن بدون جان و دل بدون ایمان باقی می‌ماند. ضربه‌ی ملک الموت بر بدن او وارد می‌شود و قضاوت ملک بر دلش سایه می‌افکند، او که سال‌ها به عنوان مسلمان زندگی کرده، در کفر می‌میرد! مسلمانان بر او نماز می‌خوانند، در حالی که او خود را دور کرده است! در نهایت، پیامد این دو حالت این است که خداوند می‌فرماید: "در آن روز برای مجرمان بشارتی نیست." و پیامبر (ص) نیز گفته است: "بدانید که انسان‌ها به صورت طبقات مختلف خلق شده‌اند، برخی از آن‌ها مؤمن به دنیا می‌آیند، مؤمن زندگی می‌کنند و مؤمن از دنیا می‌روند."
و منهم من یولد کافرا، و یحیی کافرا، و یموت کافرا. و منهم من یولد مؤمنا، و یحیی مؤمنا و یموت کافرا. و منهم من یولد کافرا و یحیی کافرا و یموت مؤمنا.
هوش مصنوعی: برخی از افراد به دنیا می‌آیند و کافر می‌مانند و در نهایت نیز کافر از دنیا می‌روند. گروهی دیگر در آغاز مؤمن به دنیا می‌آیند، اما در طول زندگی‌شان از ایمان خارج می‌شوند و کافر می‌میرند. همچنین، عده‌ای وجود دارند که به عنوان کافر به دنیا می‌آیند، اما در زندگی‌شان به ایمان می‌رسند و در نهایت مؤمن جان می‌سپارند.
قوله تعالی: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ. «ما» صله است یعنی فبرحمة من اللَّه لنت لهم یا محمد فی القول، و سهلت اخلاقک لهم، و کثر احتمالک فلم تسرع الیهم بما کان منهم یوم احد.
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد به اینکه لطف و رحمت الهی باعث شد که تو، ای پیامبر، با مردم نرمخویانه رفتار کنی. این رحمت موجب شده است که اخلاق تو برای آنان آسان باشد و تحمل تو نسبت به آنچه که در روز احد از آنان دیدی، بسیار زیاد باشد و در واکنش به رفتارهایشان عجله نکردی.
وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا فی القول غَلِیظَ الْقَلْبِ فی الفعل.
هوش مصنوعی: اگر تو در گفتارت خشن و در عمل سخت‌دل بودی،
لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ای لتفرّقوا عنک.
هوش مصنوعی: اگر از دور تو پراکنده شوند.
روت عائشة قالت قال رسول اللَّه (ص): «انّ اللَّه امرنی بمداراة الناس کما امرنی باقامة الفرائض».
هوش مصنوعی: عائشه نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «خداوند به من دستور داده که با مردم مدارا کنم، همان‌طور که به من فرمان داده که واجبات دینی را به جای آورم».
و قال (ص): «من سرّه ان یقیه اللَّه من فور جهنم یوم القیامة و یجعله فی ظله فلا یکون غلیظا علی المؤمنین و لیکن بهم رحیما.»
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: «هر کسی که بخواهد خدا او را از شدت عذاب جهنم در روز قیامت حفظ کند و در سایه‌اش قرار دهد، باید با مؤمنان با مهربانی رفتار کند و بر آنها سخت نگیرد.»
قوله: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ مشاورت و تشاور، و شوری آنست که هر کس رای و دانش دیگر کس جوید، و استصواب وی از دل وی بیرون آرد. از «شور» گرفته‌اند و آن استخراج است. و رب العالمین مؤمنان را در مشاورت بستود آنجا که گفت: وَ أَمْرُهُمْ شُوری‌ بَیْنَهُمْ. و قال النبی (ص): «اذا کان امراءکم خیارکم، و اغنیاءکم سمحائکم، و امرکم شوری بینکم، فظهر الارض خیر من بطنها. و اذا کان امرائکم شرارکم و اغنیاءکم بخلاءکم و لم یکن امرکم شوری بینکم، فبطن الارض خیر من ظهرها».
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع مشاورت و اهمیت آن در روابط میان افراد اشاره شده است. مشاورت به معنای جستجوی نظر و دانش دیگران برای به دست آوردن دیدگاه‌های آن‌هاست. این به نوعی تبادل نظر و همکاری در تصمیم‌گیری محسوب می‌شود. خداوند در آیات قرآن به ستایش مؤمنانی پرداخته که در امور خود به مشاوره یکدیگر می‌پردازند. همچنین پیامبر اسلام (ص) اشاره کرده که اگر رهبران و ثروتمندان جامعه افراد نیکوکار و بخشنده باشند و تصمیم‌گیری‌ها از طریق مشاوره انجام شود، وضعیت جامعه بهتر خواهد بود. اما اگر برعکس، رهبران و ثروتمندان افراد بد و کنجکاوی باشند و مشاوره در اتخاذ تصمیمات وجود نداشته باشد، وضعیت جامعه نامطلوب خواهد بود.
و قال (ص): «ما سعد احد برأیه و لا شقی عن مشورة».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «هیچ کس به خاطر نظر خود سعادتمند نشده و از مشورت کردن به بدبختی نیفتاده است».
عبد الرحمن بن عوف گفت: روز بدر مشاورت کردیم لا جرم نصرت دیدیم، و بر کافران شکستگی و هزیمت آمد. و روز احد مشاورت بگذاشتیم تا عتاب آمد، چنان که دیدیم، و رسیدیم بآنچه رسیدیم. اوزاعی گفت: بیشترین که هلاک شدند ازین امت بعجب و ترک مشاورت هلاک شدند. و آنچه مصطفی (ص) گفت: «لا تستضیئوا بنار المشرکین».
هوش مصنوعی: عبد الرحمن بن عوف بیان کرد که در روز بدر وقتی به مشاوره پرداخته بودند، موفقیت و نصرت نصیبشان شد و کافران شکست خوردند. اما در روز احد وقتی مشاوره را کنار گذاشتند، دچار عذاب شدند و عواقب بدی را تجربه کردند. اوزاعی همچنین گفت که بسیاری از هلاکت‌ها و نابودی‌ها در این امت به خاطر خودخواهی و ترک مشاوره بوده است. همچنین یادآور شد که پیامبر (ص) فرموده است: «از آتش مشرکان نور نگیرید».
گفته‌اند که: معنی آنست که: لا تستشیروا المشرکین فی شی‌ء من امرکم. پس معنی وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، و اللَّه اعلم، آنست که: با مؤمنان مشاورت کن در کاری که پیش آید. از ابن عباس روایت کردند که گفت: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ قال ابو بکر و عمر: اگر کسی گوید چونست که مصطفی (ص) را به مشاورت فرمودند، و او را داناترین خلق و زیرک‌ترین جهانیان بود، وحی بوی پیوسته از آسمان، و فرمان وی بر خلق بهر چه فرماید اگر خواهند و گر نه روان، پس وی را چه حاجت باین مشاورت؟ جواب آنست: که ایشان قومی از سادات عرب بودند، و از مصطفی (ص) اکرام و استمالت توقع می‌کردند. رب العالمین بمشاورت فرمود اکرام ایشان را، و برداشت قدر ایشان را. هر چند که رأی ایشان هم رأی وی بودی، و اعتماد و وثوق همه بر صواب دید وی بودی، اما اکرام ایشان در آن حاصل شدی و دل ایشان خوش گشتی. و نیز گفته‌اند مشاورت بدان کرد تا سنتی باشد بعد از وی تا بقیامت. و هر کسی که کاری کند، بمشاورت کند تا بصلاح رسد، و بسداد نزدیکتر بود.
هوش مصنوعی: گفته شده که منظور از "با مشرکین در هیچ یک از کارهای خود مشورت نکنید"، این است که باید با مؤمنان در مسائل مختلف مشورت کنید. ابن عباس روایت کرده که ابوبکر و عمر گفتند: اگر کسی بگوید چرا پیامبر (ص) به مشورت پرداخته در حالی که او داناترین و زیرک‌ترین افراد بود و وحی نیز از آسمان به او می‌رسید، بعید به نظر می‌رسد که نیاز به مشورت داشته باشد. پاسخ این است که پیامبر (ص) به خاطر احترام به نظر سادات عرب و جلب محبت آنها به مشورت پرداخته است. هرچند نظرات آنها در نهایت با نظر او هماهنگ بوده و همه به درستی او اعتماد داشتند، اما این مشورت نشان‌دهنده احترام به مقام آنها بود و باعث خوشحالی‌شان می‌شد. همچنین هدف از این مشورت‌ها، ایجاد سنتی بود تا بعد از او نیز ادامه یابد و هر کس در انجام امور خود به مشورت بپردازد تا به صلاح و درستی نزدیک‌تر شود.
آن گه گفت: فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ حقیقة التوکل شهود التقدیر و استراحة القلوب عن کل التدبیر. یا محمد (ص)! چون از شوری عزم کردی، و قصد را جمع کردی، و کار پیش گرفتی، پشت باللّه باز کن نه بمشاورت با ایشان. یعنی مپندار که جز باللّه ترا کاری از پیش شود، یا مرادی برآید. و الیه الاشارة بقوله تعالی: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ و وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. و متوکلی چون خلیل برنخاست که گفت: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ. آن گه حقیقت و معنی آن بجای آورد که چون جبرئیل در هوا بر وی رسید و گفت: «ا لک حاجة؟» جواب داد که: «امّا الیک فلا». این برای آن گفت تا بگفت «حسبی اللَّه» وفا کند. لا جرم رب العالمین وی را در آن وفا بستود و از وی بپسندید و گفت: وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی. و به داود وحی آمد که: یا داود! هیچ بنده نیست که بر من توکل کند، وز همه جهانیان دست در ما زند. و اگر چه همه آسمان و زمین بمکر و کید وی برخیزند که نه وی را از آن خلاص دهم، و از همه اندوه برهانم. سعید بن جبیر گفت: مرا کژدمی درگزید، مادرم سوگند برنهاد که دست فرا ده تا افسون کنند، گفتا برای سوگندان مادر، آن دیگر دست که بسلامت بود فرا افسونگر دادم، و آنکه بر آن رنج و درد بود ندادم، برای آن خبر که مصطفی (ص) گفته است: متوکل نباشد کسی که افسون و داغ کند. و این در آن خبر است که مصطفی (ص) گفت: «أریت الامم بالموسم فرأیت امّتی قد ملئوا السهل و الجبل، فاعجبنی کثرتهم و هیبتهم، فقیل لی أ رضیت؟ قلت نعم! قال و مع هؤلاء سبعون الفا یدخلون الجنة بغیر حساب. لا یکتوون و لا یتطیّرون و لا یسترقون و علی ربهم یتوکلون. فقام عکاشة بن محصن فقال: یا رسول اللَّه ادع اللَّه ان یجعلنی منهم، فقال (ص): اللّهمّ اجعله منهم. فقام آخر فقال: ادع اللَّه ان یجعلنی منهم. فقال: سبقک بها عکاشة».
هوش مصنوعی: سپس گفت: هنگامی که در کاری اراده کردی، به خدا توکل کن. حقیقت توکل، مشاهده تقدیر الهی و آرامش دل‌ها از همۀ تدبیرهاست. ای محمد (ص)، وقتی تصمیمی جدی گرفتی و قصد خود را متمرکز کردی، به خدا تکیه کن و بر مشورت با دیگران تکیه نکن. نباید گمان کنی که غیر از خدا کسی می‌تواند به تو کمک کند یا خواسته‌ات را برآورده سازد. خداوند می‌فرماید: "آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟" و "هر کس به خدا توکل کند، او برای او کافی است." متوکلین مثل ابراهیم (ع) در سختی‌ها دست به دعا بردند و گفتند: "خدا کافی است و او بهترین یاور است." در یکی از روایات آمده که وقتی جبرئیل به ابراهیم رسید و پرسید آیا به چیزی نیاز دارد، او پاسخ داد: "اما به تو خیر." او به این دلیل این را گفت که به کلام خدا وفا کند. به همین دلیل، پروردگار عالم او را ستود و فرمود: "و ابراهیم که وفا کرد." وحی به داود آمد که: ای داود، هیچ بنده‌ای نیست که به من توکل کند و از تمامی موجودات دست به سوی من دراز کند، حتی اگر همه آسمان‌ها و زمین‌ها علیه او توطئه کنند، من او را نجات می‌دهم و از هر غمی رها می‌سازم. سعید بن جبیر نقل می‌کند که یک کژدم او را گزید و مادرش قسم خورد که دستش را به افسون‌گری بدهد. او دست سالم را به افسون‌گر داد و دست دیگر که درد می‌کرد را نداد، زیرا پیامبر (ص) گفته‌اند: "متوکل کسی نیست که به افسون و داغ متوسل شود." در حدیثی دیگر، پیامبر (ص) فرمود: "در یک حج دیدم که امت من در دشت و کوه پراکنده‌اند و کثرت و هیبت آن‌ها مرا شگفت‌زده کرد. به من گفته شد: آیا راضی هستی؟ گفتم بله! سپس گفته شد: و با این‌ها، هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. آن‌ها نه داغ می‌زنند، نه طالع‌بینی می‌کنند و نه به افسون متوسل می‌شوند و فقط بر خدا توکل دارند." عکاشه بن محصن از پیامبر درخواست کرد که او را از این دسته قرار دهد و پیامبر (ص) دعایش کرد. دیگری نیز این درخواست را داشت، اما پیامبر فرمود: "عکاشه قبلاً جلوتر رفت."
سهل بن عبد اللَّه التستری گفت: توکل حال رسول خداست و کسب سنت وی است، هر که بر کسب طعن کرد بر سنت وی طعن کرد، و هر که بر توکل طعن کرد بر ایمان طعن کرد. آن گه گفت: اگر از حال رسول (ص) درمانی، نگر تا سنت او دست بنداری! گفتند: یا شیخ! آن توکل که حال وی بود عبارت از آن چه نهیم؟ گفت: «قلب عاش مع اللَّه بلا علاقة». و هو المشار الیه بقوله تعالی: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌.
هوش مصنوعی: سهل بن عبد اللَّه تستری بیان می‌کند که توکل به خدا ویژگی خاص پیامبر است و دنبال‌کردن سنت او نیز به همین معناست. هر کسی که به توکل ایراد بگیرد در واقع به ایمان حمله می‌کند. او ادامه می‌دهد که اگر کسی به دنبال درمان حال پیامبر (ص) باشد، باید سنت او را در نظر گیرد. وقتی از او پرسیدند که توکل به چه معناست، او گفت: «قلبی که به خدا عشق ورزد بدون وابستگی به غیر». این حدیث اشاره به آیه‌ای دارد که در آن آمده: «چشم منحرف نشد و سرکشی نکرد».
و قال (ص): «من سرّه ان یکون اقوی النّاس فلیتوکّل علی اللَّه، و من سرّه ان یکون اسعد النّاس فلیتّق اللَّه، و من سرّه ان یکون اغنی النّاس فلیکن بما فی ید اللَّه اوثق منه بما فی یده».
هوش مصنوعی: پیام این جمله این است که اگر کسی می‌خواهد قوی‌ترین انسان باشد، باید بر خداوند توکل کند. و اگر کسی می‌خواهد خوشبخت‌ترین انسان باشد، باید تقوای الهی را رعایت کند. همچنین، اگر کسی می‌خواهد ثروتمندترین انسان باشد، باید به آنچه که در دست خداوند است، اعتماد بیشتری داشته باشد تا آنچه که در دست خود دارد.