قوله تعالی هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ یعنی: القرآن مِنْهُ ای من القرآن آیاتٌ مُحْکَماتٌ ای متقنات مبینات مفصّلات لا اشکال فی لفظهن و ظاهرهن، یعمل بهنّ میگوید: این قرآن بعضی محکمات است و بعضی متشابهات.
محکمات آنست که در لفظ و معنی آن هیچ اشکال نبود، نسخ از آن باز گرفتهاند و معارضه از آن باز گردانیده، و اختلاف را در آن حاجت بتکلف نظر نباشد، از آنک روشن و پیدا و ظاهر بود و آن فرائض و حدود است، امر و نهی، و حلال و حرام. و معظم قرآن و اصل قرآن آنست، چنان که گفت هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ أمّ هر چیز معظم آنست که قوام آن چیز بدانست و از سر جانور أمّ آنست که زندگانی آدمی در بقاء آنست و گفتهاند: هنّ أمّ الکتاب ای: أم کل کتاب أنزله اللَّه علی کل نبی فیهن کل ما احل و کل ما حرم میگوید این آیات محکمات که درین قرآن بتو فرو فرستادیم اصل همه کتاب خدایاند که پیغامبران را داد، یعنی که همه را بیان حلال و حرام و فروض و حدود کردیم و روشن گفتیم. ابن عباس گفت: آنست که در سورة الانعام بسه آیت بیان کرد: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ الی آخر الآیات الثلاث و نظیر آن در سوره بنی اسرائیل است وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ الآیات وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ أخر جمع أخری است میگوید: متشابهات است درین قرآن. و متشابهات آنست که بچیزی ماند در ظاهر و که جز از آن باشد در حقیقت، چنان که میگوید وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها (فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ) فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً.
و در آیتی دیگر گفت: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ظاهر این هر دو بدان ماند که آن جا بفسق میفرماید و این جا نهی از آن میکند، تا آن گه که عالم بیان کند و گوید معنی آیت آنست که: امرناهم بالطاعة فخالفوا و فسقوا.
قتاده و ربیع و ضحاک و سدی گفتند: محکمات ناسخات است که موجب عمل است، و متشابهات منسوخات است که ایمان آوردن بدان واجب است، اما عمل بدان نیست. ابن زید گفت: محکمات قصص انبیاء است، که رب العالمین آن را مفصل و مبین کرده در قرآن، قصه نوح در بیست و چهار آیت، قصه هود در ده آیت، قصه صالح در هشت آیت، قصه لوط در هشت آیت، قصه شعیب در سیزده آیت، قصه موسی در آیات فراوان، و ذکر پیغامبر ما (ص) در بیست و چهار آیت باز گفته، و فضل و شرف وی در آن مبین کرده. و متشابهات آنست که درین قصهها مکرر میشود.
چنان که در قصه نوح گفت قُلْنَا احْمِلْ جای دیگر گفت فَاسْلُکْ فِیها و عصاء موسی را گفت فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعی جای دیگر گفت فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ.
و گفتهاند که محکمات آنست که علما را دریافت معنی آن هست و بر تأویل آن رسند، و متشابهات آنست که علم آن جز اللَّه نداند، چنان که وقت خروج دجال و نزول عیسی، و آفتاب از مغرب برآمدن، و قیامت برخواستن، و مانند این که اللَّه بدانستن آن متأثر است، و خلق را بران اطلاع نه، و جز ایمان آوردن بدان کس را در آن نصیب نه.
و بروایتی دیگر از ابن عباس متشابهات آنست که تشابهت علی الیهود، و هی حروف التهجی فی اوائل السّور. و اصل این قصه آنست که قومی جهودان چون کعب اشرف و حیی اخطب و همسران ایشان آمدند بنزدیک رسول ص و گفتند «بما رسید که در جمله آن چه بر تو فرو فرستادند الم است، و اگر این حق است پس ما مدت ملک امت تو میدانیم که چند خواهد بود و تا کی خواهد بود، بیش از هفتاد و یک سال نخواهد بود» و این تأویل که نهادند از شمار جمل بر گرفتند، یعنی که الف یکی، لام سی، و میم چهل. مصطفی ص گفت پس ازین بیشتر هست المص. ایشان گفتند «ص» نود باشد پس صد و شصت و یک سال خواهد بود. ایشان گفتند: مانند این دیگر هست؟ مصطفی ص گفت: الر. ایشان گفتند: اکنون دویست و سی و یکسان خواهد بود مصطفی گفت ازین بیشتر هست المر. ایشان گفتند: این بسیار بیفزود دویست و هفتاد و یکی باشد و این بر ما مشتبه شد ندانیم آن بیشتر گیریم یا کمتر؟ ما خود بتو ایمان نخواهیم آوردن. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ یعنی اشتبه علی الیهود بما أولو الحروف علی حساب الجمل.
اگر کسی گوید چه فایدت راست متشابه در قرآن آوردن و چه حکمت است در آن که همه محکمات نبود؟ جواب آنست که تشریف و تخصیص علما را، تا بمنقاش فهم معانی دقیق از آیات استخراج میکنند، و بدان معنی از عامه خلق متمیز میشوند، و نیز مستحق ثواب اخروی میگردند، بآن که در آن استنباط خاطر و فکرت خویش را میرنجانند، و اگر همه محکمات بودی حاجت بتکلف نظر و اتعاب فکرت نبودی، و آن ثواب حاصل نیامدی. معنی دیگر آنست که دانایان چون در متشابهات تأمل کنند و از دریافت معانی آن عاجز شوند نقص خویش ببینند و عجز خویش بشناسند و آن گه در راه بندگی راستتر روند، که بندگی عجز خود شناختن است و بدرماندگی خود اقرار کردن.
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ معنی زیغ آنست که از راه استقامت با یک سویی چسبد. یقال «زاغ القلب، و زاغت الشمس من کبد السّماء» و منه قوله: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ». میگوید ایشان که در دل زیغ دارند همواره بر پی متشابهات باشند، یعنی کافران و منافقان و جهودان که طلب مدت ملک این امت از حساب جمل استخراج میکنند.
و جماعتی از مفسران گفتند مراد باین همه مبتدعاناند که عائشه گفت: رسول خدا هر گه که این آیت برخواندی گفتی: «اذا رأیتم الذین یجادلون فیه فهم الذین عنی اللَّه عز و جل فاحذروهم و لا تجالسوهم.»
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ای تشابه لفظه، و اشکل معناه و هو صحیح فی نظمه و تألیفه. پس خبر داد که چه معنی را بر پی متشابه باشند و گفت: ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ ای ابتغاء التکذیب و قیل ابتغاء ابتغاء الشّبهات و اللبس لیضلّوا بها جهالهم. میگوید آن را متشابه جویند تا بدروغ دارند، یا جهال را اندران در شبهت افکنند، و دین بر ضعیفان بشورانند. وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ و تأویلی بر آن متشابه نهند تا حقیقت و مراد اللَّه از ان بدانند، و هرگز ندانند که اللَّه گفت: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ. تأویل بر لفظ تفعیل است، و مراد بآن متأوّل است، هم چنان که تنزیل در صدر سورة الزمر مراد بآن منزّل است نه بینی که جای دیگر گفت یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ای یأتی متأوّله و مآله یعنی آنچ عاقبت معنی در آخر با آن آید.
و فرق میان تفسیر و تأویل آنست که تفسیر علم نزول و شأن و قصه آیت است و این جز بتوقیف و سماع درست نیاید، و نتوان گفت الّا بنقل و اثر و تأویل حمل آیت است بر معنی که احتمال کند، و استنباط این معنی بر علما محظور نیست بعد از آن که موافق کتاب و سنت باشد.
استعمال تفسیر یا در الفاظ غریب باشد چنان که بحیره و سائبه و وصیله، یا در سخن موجز باشد که حاجت بشرح دارد چون أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ یا سخنی که قصه در آن تعبیه باشد و تا آن قصه بندانند آن سخن متصور نشوند چنان که گفت: إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ.
اما استعمال «تأویل» گاه بر سبیل عموم بود، گاه بر سبیل خصوص. چنان که «کفر» گاه در جحود مطلق کار فرمایند و گاه در جحود باری جل ثنائه علی الخصوص، و چون «ایمان» که گاه در تصدیق مطلق کار فرمایند و گاه در تصدیق دین حق علی الخصوص.
و هم از تأویل است لفظی مشترک میان معنیهای مختلف، چنان که لفظ «وجد» کار فرمایند هم در «جدة» و هم در «وجد» و هم در «وجود». هم از تأویل است آنچه رب العالمین گفت: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ میان علما اختلاف است که این بصر عین است یا بصر قلب.
وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. این ابتداء سخن است، که بر إِلَّا اللَّهُ وقفی تمام است. میگوید که راسخان در علم از دانش تأویل نومیدند. و دلیل بر آن قرائت ابی کعب است و در مصحف انس و بو صالح. و ابتغاء تأویله و ما لهم بتأویله من علم إن تاویله إلا عند اللَّه. عمر عبد العزیز هر گاه که این آیت بر خواندی گفتی: انتهی علم الراسخین فی الغلم بتأویل القرآن الی ان قالوا «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».
ابن عباس گفت رسوخ ایشان و ثبوت ایشان در علم آنست که گفتند آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا همانست که عائشه گفت «من رسوخ علمهم الایمان بمحکمه و متشابهه و ان لم یعلموا تأویله» از مصطفی (ص) پرسیدند که راسخان در علم کداماند؟ گفت «من برّت یمینه و صدق لسانه، و استقام قلبه و عفّ بطنه و فرجه، فذلک الراسخ فی العلم».
و گفتهاند تقوی باید با حق و تواضع با خلق، و زهد با دنیا، و مجاهدت با نفس تا از راسخان در علم باشی. این راسخان درین آیت هم ایشاناند که در آن آیت گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ. پس معنی هر دو آیت آنست که راسخان در علم میگویند: ما بگرویدیم بآنچه اللَّه فرو فرستاد، کلّ من عند ربنا دریافته و نادریافته ما، همه پاکست و راست، و از نزدیک خداوند ما جلّ جلاله.
مذهب اهل سنت و تسلیم، و راسخان در علم، و ثابتان در ایمان، و جمهور اهل اثبات و جماعت آنست که نامعقول قبول کردن بتسلیم درست آید و اهل تکلف و کلام میگویند که معقول بقبول درست آید.
وَ ما یَذَّکَّرُ ای و ما یتذکر و ما یتعظ بالقرآن الّا اولو اللّبّ و الحجی.
میگوید جز خردمندان پند نپذیرند باین قرآن.
آن گه درآموخت رهیگان خود را تا گویند رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا این آیت رد قدریانست. و وجه دلیل اهل سنت و ردّ ایشان در آن روشنست و ظاهر، که اضافت ازاغت و هدایت بکلیت با خداست، و خلق در آن مجبورند و مقهور. میگوید خداوند ما! دلهای ما از دین حق، و راه استقامت، و سنن صواب بمگردان، چنان که دل جهودان، و ترسایان، و مبتدعان که در دل زیغ دارند بگردانیدی. مصطفی (ص) این دعا بسیار کردی که: «یا مقلّب القلوب! ثبت قلبی علی دینک»
یاران گفتند یا رسول اللَّه میبترسی بر ما و بر دین ما؟ پس از آنکه ایمان آوردیم بتو، و ترا استوار گرفتیم بدانچه گفتی و رسانیدی از کتاب و دین و شریعت؟ مصطفی ایشان را جواب داد که «إنّ قلوب بنی آدم کلها بین اصبعین من اصابع الرحمن، یقیمه إن شاء و یزیغه إن شاء، و المیزان بید الرحمن یرفع أقواما و یضع آخرین الی یوم القیامة».
و روی انه قال (ص): انّ قلب ابن آدم مثل العصفور یتقلب فی الیوم سبع مرات
و عن ابی موسی قال: إنّما سمّی القلب لتقلبه، و انما مثل القلب مثل ریشة بفلاة من الارض.
و گفتهاند در معنی رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا ای لا تفعل بنا من الاکرام ما یودی إلی الزیغ فکان الازاغة اعطاء الخیرات الدنیویّة المثبطة عن الخیرات الأخرویة المشار الیه بقوله: وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ. و لهذا
قال علی علیه السلام: من وسّع علیه دنیاه و لم یعلم انّه مکر به فهو مخدوع عن عقله.
وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً: رحمت ایدر ثباتست بر صواب، و عصمت از ریبت. و فائده مِنْ لَدُنْکَ آنست که عطاء بر دو قسم است یکی عوض طاعات و اعمال، و یکی بی عوض بتبرع و تفضّل. این کلمه تنبیه است مر بنده را تا بداند که عطاء إلهی نه بر سبیل جزا و عوض اعمال است، بلکه همه فضل و رحمت اوست مصطفی (ص) گفت: «سدّدوا و قاربوا و ابشروا فإنّه لن یدخل الجنّة احدا عمله» قالوا و لا انت؟ یا رسول اللَّه؟ قال «و لا أنا إلّا أن یتغمّدنی اللَّه منه برحمته»
روایت است از عائشه که گفت مصطفی (ص) هر گه که از خواب بیدار شدی در شب این چند کلمه بگفتی: «لا إله إلا أنت إنّی استغفرک لذنبی، و اسألک رحمتک، اللّهمّ فزدنی علما، و لا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی، و هب لی من لدنک رحمة، انّک انت الوهاب».
رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ یعنی یوم القیامة بحشرهم و نشرهم و حسابهم و جزائهم جامع نامیست از نامهای خداوند عز و جل، این جا بمعنی حشر و نشر و قیامت است یعنی که آن روز خلق را با هم آرد، و حساب کند، و جزاء کردار دهد این معنی را فریشته گفت ببعضی آدمیان: «خلقتم لأمر عظیم» این آفرینش شما مردمان نه از گزاف و بازی است أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً؟ بلکه کاری عظیم راست، و آن حشر و نشر و ثواب و عقاب است و این وعده حق راست است و بودنی چنان که گفت عز و جل: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً، وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا و ازان گفته و وعده که داده باز پس نیاید و خلاف نکند که گفت إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ یعنی: القرآن مِنْهُ ای من القرآن آیاتٌ مُحْکَماتٌ ای متقنات مبینات مفصّلات لا اشکال فی لفظهن و ظاهرهن، یعمل بهنّ میگوید: این قرآن بعضی محکمات است و بعضی متشابهات.
هوش مصنوعی: خداوند همان کسی است که کتاب را بر تو نازل کرده، یعنی قرآن. برخی از آیات آن محکم و روشن هستند، به گونهای که در لفظ و ظاهرشان هیچ ابهامی وجود ندارد و بر اساس آن عمل میشود. بنابراین، قرآن شامل دستهای از آیات محکم و دستهای دیگر از آیات متشابه است.
محکمات آنست که در لفظ و معنی آن هیچ اشکال نبود، نسخ از آن باز گرفتهاند و معارضه از آن باز گردانیده، و اختلاف را در آن حاجت بتکلف نظر نباشد، از آنک روشن و پیدا و ظاهر بود و آن فرائض و حدود است، امر و نهی، و حلال و حرام. و معظم قرآن و اصل قرآن آنست، چنان که گفت هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ أمّ هر چیز معظم آنست که قوام آن چیز بدانست و از سر جانور أمّ آنست که زندگانی آدمی در بقاء آنست و گفتهاند: هنّ أمّ الکتاب ای: أم کل کتاب أنزله اللَّه علی کل نبی فیهن کل ما احل و کل ما حرم میگوید این آیات محکمات که درین قرآن بتو فرو فرستادیم اصل همه کتاب خدایاند که پیغامبران را داد، یعنی که همه را بیان حلال و حرام و فروض و حدود کردیم و روشن گفتیم. ابن عباس گفت: آنست که در سورة الانعام بسه آیت بیان کرد: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ الی آخر الآیات الثلاث و نظیر آن در سوره بنی اسرائیل است وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ الآیات وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ أخر جمع أخری است میگوید: متشابهات است درین قرآن. و متشابهات آنست که بچیزی ماند در ظاهر و که جز از آن باشد در حقیقت، چنان که میگوید وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها (فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ) فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً.
هوش مصنوعی: آیات محکمات، آیات واضح و روشن قرآن هستند که در معنا و لفظ آنها هیچ گونه تناقضی وجود ندارد. نسخ و تعارض آنها امکانپذیر نیست و نیازی به تأمل و تفسیر خاصی برای درک آنها نیست. این آیات شامل احکام، دستورها، حلال و حرام میشوند و بنیاد و اصل قرآن به شمار میروند. به عبارت دیگر، این آیات بیانگر مواردی هستند که زندگی انسان و دین او به آن وابسته است. آیات محکمات به وضوح هر چیزی را که خداوند بر پیامبران نازل کرده، چه حلال و چه حرام، تبیین میکنند. همچنین، در قرآن آیات متشابه وجود دارند که ممکن است ظاهر آنها با باطنشان متفاوت باشد. به عنوان مثال، در متشابهات، ممکن است مطلبی به ظاهر ساده باشد در حالی که عمق و فلسفهای دیگری دارد.
و در آیتی دیگر گفت: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ظاهر این هر دو بدان ماند که آن جا بفسق میفرماید و این جا نهی از آن میکند، تا آن گه که عالم بیان کند و گوید معنی آیت آنست که: امرناهم بالطاعة فخالفوا و فسقوا.
هوش مصنوعی: در آیتی دیگر آمده است که خداوند دستور به عدالت و احسان و دادن به نزدیکان میدهد و از فحشا و کارهای ناپسند نهی میکند. ظاهر این دو موضوع به این معناست که در یک جا به فسق اشاره میشود و در جای دیگر از آن نهی شده است. این به آن معناست که عالمان باید توضیح دهند و بگویند که معنای آیه این است که ما آنها را به اطاعت فراخواندیم، اما آنها مخالفت کرده و به فسق روی آوردند.
قتاده و ربیع و ضحاک و سدی گفتند: محکمات ناسخات است که موجب عمل است، و متشابهات منسوخات است که ایمان آوردن بدان واجب است، اما عمل بدان نیست. ابن زید گفت: محکمات قصص انبیاء است، که رب العالمین آن را مفصل و مبین کرده در قرآن، قصه نوح در بیست و چهار آیت، قصه هود در ده آیت، قصه صالح در هشت آیت، قصه لوط در هشت آیت، قصه شعیب در سیزده آیت، قصه موسی در آیات فراوان، و ذکر پیغامبر ما (ص) در بیست و چهار آیت باز گفته، و فضل و شرف وی در آن مبین کرده. و متشابهات آنست که درین قصهها مکرر میشود.
هوش مصنوعی: محکمات آیات قرآن، آن دسته از آیات هستند که مفهوم روشنی دارند و باعث عمل میشوند، در حالی که متشابهات آیات، آنهایی هستند که معنایشان مشخص نیست و اعتقاد به آنها واجب است، اما عمل به آنها ضروری نیست. همچنین ابن زید بیان میکند که محکمات شامل داستانهای پیامبران است که خداوند آنها را به طور واضح در قرآن توضیح داده است. به عنوان مثال، داستان نوح در ۲۴ آیه، داستان هود در ۱۰ آیه، داستان صالح در ۸ آیه، داستان لوط در ۸ آیه، داستان شعیب در ۱۳ آیه، و داستان موسی در آیات زیادی آمده است. همچنین پیامبر اسلام نیز در ۲۴ آیه به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته و فضایل و مقام ایشان توضیح داده شده است. متشابهات نیز شامل آن بخشهایی از داستانها است که به کرات تکرار شدهاند.
چنان که در قصه نوح گفت قُلْنَا احْمِلْ جای دیگر گفت فَاسْلُکْ فِیها و عصاء موسی را گفت فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعی جای دیگر گفت فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ.
هوش مصنوعی: در داستان نوح، به او گفته شد که بار و بندیلش را بردارد، و در جای دیگری به او فرمان داده شد که در داخل کشتی برود. همچنین درباره عصای موسی، در یک جا گفته شده که این عصا به صورت مار حرکت میکند و در جای دیگری توصیف شده که آن یک مار بزرگ و آشکار است.
و گفتهاند که محکمات آنست که علما را دریافت معنی آن هست و بر تأویل آن رسند، و متشابهات آنست که علم آن جز اللَّه نداند، چنان که وقت خروج دجال و نزول عیسی، و آفتاب از مغرب برآمدن، و قیامت برخواستن، و مانند این که اللَّه بدانستن آن متأثر است، و خلق را بران اطلاع نه، و جز ایمان آوردن بدان کس را در آن نصیب نه.
هوش مصنوعی: در متون دینی، آیات محکم به آن دسته از آیات گفته میشود که علما میتوانند معنی آنها را درک کنند و به تأویل آنها برسند. اما آیات متشابه، آنهایی هستند که تنها خداوند از معنی واقعی آنها آگاه است. به عنوان مثال، زمان ظهور دجال، نزول عیسی، و برآمدن آفتاب از مغرب، و همچنین وقوع قیامت، از جمله مسائلی هستند که علم آنها در اختیار مخلوق نیست و تنها باید به آنها ایمان آورد.
و بروایتی دیگر از ابن عباس متشابهات آنست که تشابهت علی الیهود، و هی حروف التهجی فی اوائل السّور. و اصل این قصه آنست که قومی جهودان چون کعب اشرف و حیی اخطب و همسران ایشان آمدند بنزدیک رسول ص و گفتند «بما رسید که در جمله آن چه بر تو فرو فرستادند الم است، و اگر این حق است پس ما مدت ملک امت تو میدانیم که چند خواهد بود و تا کی خواهد بود، بیش از هفتاد و یک سال نخواهد بود» و این تأویل که نهادند از شمار جمل بر گرفتند، یعنی که الف یکی، لام سی، و میم چهل. مصطفی ص گفت پس ازین بیشتر هست المص. ایشان گفتند «ص» نود باشد پس صد و شصت و یک سال خواهد بود. ایشان گفتند: مانند این دیگر هست؟ مصطفی ص گفت: الر. ایشان گفتند: اکنون دویست و سی و یکسان خواهد بود مصطفی گفت ازین بیشتر هست المر. ایشان گفتند: این بسیار بیفزود دویست و هفتاد و یکی باشد و این بر ما مشتبه شد ندانیم آن بیشتر گیریم یا کمتر؟ ما خود بتو ایمان نخواهیم آوردن. پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ یعنی اشتبه علی الیهود بما أولو الحروف علی حساب الجمل.
هوش مصنوعی: در روایت دیگری از ابن عباس آمده است که متشابهات به معنای حروف الفبا در ابتدای سورههاست. داستان از این قرار است که گروهی از یهودیان مانند کعب اشرف و حیی اخطب به نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: «آیا در میان آنچه بر تو نازل شده، حرف "الم" هست؟ اگر این حق است، ما میدانیم که مدت سلطنت امت تو چقدر خواهد بود و این بیشتر از هفتاد و یک سال نخواهد بود.» آنها این تأویل را از طریق شمارش جملی کردند، به این صورت که "الف" را یکی، "لام" را سی و "میم" را چهل به حساب آوردند. پیامبر (ص) پاسخ داد که بیشتر از اینها هم هست. آنها گفتند: «پس "ص" نود خواهد بود و مدت سلطنت صد و شصت و یک سال خواهد بود.» آنها ادامه دادند که آیا چیزی مشابه این وجود دارد؟ پیامبر (ص) گفت: «بله، "الر" وجود دارد.» آنها محاسبه کردند و گفتند: «اکنون دویست و سی و یک سال خواهد شد.» پیامبر (ص) به آنها گفت: «بله، "المر" هم هست.» آنها پاسخ دادند که این خیلی بیشتر میشود و به دویست و هفتاد و یک سال خواهد رسید. در اینجا به آن نتیجه رسیدند که آیا باید اعداد بیشتری را در نظر بگیرند یا کمتر؟ و گفتند که به تو ایمان نخواهند آورد. بیآنکه در عذاب و پاداششان شکی داشته باشند، خداوند در مورد آنان این آیه را فرستاد: «اوست آن کسی که کتاب را بر تو نازل کرده؛ از آن آیات محکماتی است که اساس کتاب هستند و آیات متشابهاتی که وجود دارند.» به عبارت دیگر، آنها در مورد حروف به حساب جمل دچار اشتباه شدند.
اگر کسی گوید چه فایدت راست متشابه در قرآن آوردن و چه حکمت است در آن که همه محکمات نبود؟ جواب آنست که تشریف و تخصیص علما را، تا بمنقاش فهم معانی دقیق از آیات استخراج میکنند، و بدان معنی از عامه خلق متمیز میشوند، و نیز مستحق ثواب اخروی میگردند، بآن که در آن استنباط خاطر و فکرت خویش را میرنجانند، و اگر همه محکمات بودی حاجت بتکلف نظر و اتعاب فکرت نبودی، و آن ثواب حاصل نیامدی. معنی دیگر آنست که دانایان چون در متشابهات تأمل کنند و از دریافت معانی آن عاجز شوند نقص خویش ببینند و عجز خویش بشناسند و آن گه در راه بندگی راستتر روند، که بندگی عجز خود شناختن است و بدرماندگی خود اقرار کردن.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که چرا در قرآن آیات متشابه وجود دارد و حکمت آن چیست که همه آیات محکم نیستند، باید گفت که این موضوع به احترام و جایگاه علمای دین مربوط میشود. آنها میتوانند با دقت معانی عمیق و دقیق آیات را استخراج کنند و این کار آنها را از دیگران متمایز میکند. همچنین، تلاش و تفکر آنها باعث میشود که شایسته پاداش اخروی شوند، زیرا در این فرآیند باید وقت و انرژی صرف کنند. اگر تمام آیات محکم بودند، نیازی به این تلاش و تفکر نبود و نتیجهای از آن به دست نمیآمد. به علاوه، وقتی علما به تأمل در آیات متشابه میپردازند و نمیتوانند معانی آن را درک کنند، این احساس ناتوانی باعث میشود که بیشتر به ناتوانیهای خود پی ببرند و در نتیجه در مسیر بندگی خداوند با عزم بیشتری گام بردارند، چرا که بندگی شناخت ناتوانی خود و اعتراف به آن است.
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ معنی زیغ آنست که از راه استقامت با یک سویی چسبد. یقال «زاغ القلب، و زاغت الشمس من کبد السّماء» و منه قوله: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ». میگوید ایشان که در دل زیغ دارند همواره بر پی متشابهات باشند، یعنی کافران و منافقان و جهودان که طلب مدت ملک این امت از حساب جمل استخراج میکنند.
هوش مصنوعی: کسانی که در دلهایشان انحراف وجود دارد، به معنای این است که از مسیر درست فاصله میگیرند. این انحراف بهگونهای است که قلبشان به سمت نادرست میچرخد و زمانی که انحراف پیدا میکنند، خداوند هم قلبهایشان را منحرف میکند. این افراد که دلشان دچار انحراف است، مدام به دنبال معانی پنهان و تأویلهای نادرست میگردند و معمولاً شامل کافران، منافقان و یهودیانی میشوند که از حساب و کتابهای خاص برای جستجوی حکومت و سلطه بر این امت استفاده میکنند.
و جماعتی از مفسران گفتند مراد باین همه مبتدعاناند که عائشه گفت: رسول خدا هر گه که این آیت برخواندی گفتی: «اذا رأیتم الذین یجادلون فیه فهم الذین عنی اللَّه عز و جل فاحذروهم و لا تجالسوهم.»
هوش مصنوعی: گروهی از مفسران بر این باورند که منظور از این آیه، افرادی هستند که به بدعتگذاری پرداختهاند. عائشه نقل کرده که پیامبر خدا هر بار که این آیه را تلاوت میکرد، میفرمود: «هرگاه کسانی را دیدید که درباره آن جدل میکنند، بدانید که آنها کسانی هستند که خداوند عز و جل از آنها سخن گفته است، پس از آنها پرهیز کنید و با آنها نشست و برخاست نکنید.»
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ای تشابه لفظه، و اشکل معناه و هو صحیح فی نظمه و تألیفه. پس خبر داد که چه معنی را بر پی متشابه باشند و گفت: ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ ای ابتغاء التکذیب و قیل ابتغاء ابتغاء الشّبهات و اللبس لیضلّوا بها جهالهم. میگوید آن را متشابه جویند تا بدروغ دارند، یا جهال را اندران در شبهت افکنند، و دین بر ضعیفان بشورانند. وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ و تأویلی بر آن متشابه نهند تا حقیقت و مراد اللَّه از ان بدانند، و هرگز ندانند که اللَّه گفت: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ. تأویل بر لفظ تفعیل است، و مراد بآن متأوّل است، هم چنان که تنزیل در صدر سورة الزمر مراد بآن منزّل است نه بینی که جای دیگر گفت یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ای یأتی متأوّله و مآله یعنی آنچ عاقبت معنی در آخر با آن آید.
هوش مصنوعی: افرادی که در دلشان انحراف وجود دارد، به دنبال قسمتهایی از قرآن میگردند که مشابه و مبهم هستند، و معنای آنها برایشان دشوار است، با این حال نظم و تألیف آن صحیح است. آنها به این متشابهات رو میآورند تا به هدف فریبکاری و تشکیک برسند یا شبهاتی را برای گمراه کردن نادانان بکار ببرند و دین را در نظر افراد ضعیف مخدوش کنند. همچنین، به دنبال تأویل این متشابهات هستند تا حقیقت و معنی مورد نظر خداوند را بیابند، غافل از اینکه خداوند فرموده است: "تنها خدا تأویل آنها را میداند." تأویل به معنای تفسیری است که به کلام نسبت داده میشود، همانطور که «تنزیل» در ابتدای سوره الزمر به معنای نازلشده است. همچنین در جای دیگری آمده که "روزیکه تأویل آن میآید"، یعنی آنچه که عاقبت او را رقم میزند.
و فرق میان تفسیر و تأویل آنست که تفسیر علم نزول و شأن و قصه آیت است و این جز بتوقیف و سماع درست نیاید، و نتوان گفت الّا بنقل و اثر و تأویل حمل آیت است بر معنی که احتمال کند، و استنباط این معنی بر علما محظور نیست بعد از آن که موافق کتاب و سنت باشد.
هوش مصنوعی: تفاوت بین تفسیر و تأویل در این است که تفسیر به شناخت زمان نزول، موضوع و داستان آیه مربوط میشود و فقط از طریق نقل و شنیدنی معتبر قابل دستیابی است. بنابراین، نمیتوان چیزی را بدون دلیل و سند بیان کرد. اما تأویل به معنای تطبیق آیه بر معنایی است که امکان دارد و استنباط این معنا برای علما مانعی ندارد، به شرط آنکه با کتاب و سنت سازگار باشد.
استعمال تفسیر یا در الفاظ غریب باشد چنان که بحیره و سائبه و وصیله، یا در سخن موجز باشد که حاجت بشرح دارد چون أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ یا سخنی که قصه در آن تعبیه باشد و تا آن قصه بندانند آن سخن متصور نشوند چنان که گفت: إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ.
هوش مصنوعی: استفاده از تفسیر میتواند به دو صورت باشد: اول اینکه کلمات به گونهای غیرمعمول و عجیب به کار رفته باشند، مانند واژههای "بحیره"، "سائبه" و "وصیله". دوم اینکه سخن به شکل مختصر بیان شود و نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد، مثل جملهی "نماز را برپا دارید و زکات بدهید". همچنین ممکن است سخن به نوعی داستان یا روایت نیاز داشته باشد که تا زمانی که آن داستان به بیان در نیاید، مفهوم سخن به درستی درک نمیشود، مانند بیان "إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ".
اما استعمال «تأویل» گاه بر سبیل عموم بود، گاه بر سبیل خصوص. چنان که «کفر» گاه در جحود مطلق کار فرمایند و گاه در جحود باری جل ثنائه علی الخصوص، و چون «ایمان» که گاه در تصدیق مطلق کار فرمایند و گاه در تصدیق دین حق علی الخصوص.
هوش مصنوعی: استفاده از واژه «تأویل» گاهی به معنای عام و گاهی به معنای خاص به کار میرود. به همین ترتیب، واژه «کفر» نیز ممکن است به معنای انکار کلی و یا انکار خاص خداوند به کار رود. همچنین، واژه «ایمان» ممکن است به معنای تصدیق کلی و یا تصدیق دین حق به طور خاص مورد استفاده قرار گیرد.
و هم از تأویل است لفظی مشترک میان معنیهای مختلف، چنان که لفظ «وجد» کار فرمایند هم در «جدة» و هم در «وجد» و هم در «وجود». هم از تأویل است آنچه رب العالمین گفت: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ میان علما اختلاف است که این بصر عین است یا بصر قلب.
هوش مصنوعی: این پاراگراف به مفهوم تأویل و معانی مختلف واژهها اشاره دارد. به عنوان مثال، کلمه «وجد» ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد، مانند «جدة» و «وجود». همچنین در مورد جملهای از آیات قرآن که میگوید «چشمها او را درک نمیکنند»، میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد که آیا منظور از «چشم» تنها دیدن ظاهری است یا بینش قلبی نیز مدنظر است.
وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. این ابتداء سخن است، که بر إِلَّا اللَّهُ وقفی تمام است. میگوید که راسخان در علم از دانش تأویل نومیدند. و دلیل بر آن قرائت ابی کعب است و در مصحف انس و بو صالح. و ابتغاء تأویله و ما لهم بتأویله من علم إن تاویله إلا عند اللَّه. عمر عبد العزیز هر گاه که این آیت بر خواندی گفتی: انتهی علم الراسخین فی الغلم بتأویل القرآن الی ان قالوا «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».
هوش مصنوعی: راسخون در علم، کسانی هستند که در تأویل قرآن از دانش خود ناامید شدهاند. این موضوع با توجه به قرائتهایی که از ابی کعب و همچنین از مصحف انس و ابوالصالح وجود دارد، تأیید میشود. در واقع، تأویل قرآن نزد خداوند قرار دارد و آنها هیچ دانشی درباره تأویلی که جز نزد خداوند وجود ندارد، ندارند. عمر بن عبدالعزیز هر بار که این آیه را میخواند، بیان میکرد که علم راسخون در علم به تأویل قرآن محدود است و به همین خاطر میگویند: «به او ایمان داریم، همه از جانب پروردگار ماست».
ابن عباس گفت رسوخ ایشان و ثبوت ایشان در علم آنست که گفتند آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا همانست که عائشه گفت «من رسوخ علمهم الایمان بمحکمه و متشابهه و ان لم یعلموا تأویله» از مصطفی (ص) پرسیدند که راسخان در علم کداماند؟ گفت «من برّت یمینه و صدق لسانه، و استقام قلبه و عفّ بطنه و فرجه، فذلک الراسخ فی العلم».
هوش مصنوعی: ابن عباس میگوید که عمیق بودن و ثبات در علم به این معناست که گفتهاند "ما به این ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست"، که به نوعی مشابه سخنی است که عایشه بیان کرده است. او اشاره میکند که عمق علم آنها ایمان به آیات محکم و متشابه است، حتی اگر تأویل آنها را ندانند. وقتی از رسول خدا (ص) پرسیدند راسخان در علم چه کسانی هستند، ایشان فرمودند: "کسی که دستش را درستی کند و زبانش راستگو باشد، و قلبش استوار و شکمش و اندامش پاک باشد، او راسخ در علم است."
و گفتهاند تقوی باید با حق و تواضع با خلق، و زهد با دنیا، و مجاهدت با نفس تا از راسخان در علم باشی. این راسخان درین آیت هم ایشاناند که در آن آیت گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ. پس معنی هر دو آیت آنست که راسخان در علم میگویند: ما بگرویدیم بآنچه اللَّه فرو فرستاد، کلّ من عند ربنا دریافته و نادریافته ما، همه پاکست و راست، و از نزدیک خداوند ما جلّ جلاله.
هوش مصنوعی: در اینجا آمده است که تقوی باید با حق همراه باشد و تواضع در برابر دیگران، زهد نسبت به دنیا و مجاهدت با نفس انجام شود تا به مقام راسخان در علم دست پیدا کنی. راسخان در علم همان کسانیاند که در آیات الهی به فضایل و دانش خود اشاره شده و معتقد هستند که به آنچه خداوند نازل کردهاند ایمان دارند. آنها میگویند که تمام آنچه از سوی پروردگار درک کرده و یا نکردهاند، همگی پاک و درست است و از نزدیک به خداوند تعلق دارد.
مذهب اهل سنت و تسلیم، و راسخان در علم، و ثابتان در ایمان، و جمهور اهل اثبات و جماعت آنست که نامعقول قبول کردن بتسلیم درست آید و اهل تکلف و کلام میگویند که معقول بقبول درست آید.
هوش مصنوعی: مذهب اهل سنت بر این اساس استوار است که تسلیم بودن و پذیرش حقایق دینی بدون فرافکنی و بحثهای پیچیده، درست است. افراد دانشمند و دارای ایمان راسخ نیز همین عقیده را دارند. بر اساس نظر اکثریت مؤمنان، پذیرش چیزی که بالاتر از فهم انسانی است، منطقی و صحیح است؛ اما گروهی که به بحثهای فلسفی و کلامی میپردازند، معتقدند که باید از نظر عقلانی به پذیرش حقایق نزدیک شویم.
وَ ما یَذَّکَّرُ ای و ما یتذکر و ما یتعظ بالقرآن الّا اولو اللّبّ و الحجی.
هوش مصنوعی: تنها افرادی که دارای عقل و درک صحیح هستند، میتوانند از قرآن الهام بگیرند و اندرزهای آن را درک کنند.
میگوید جز خردمندان پند نپذیرند باین قرآن.
هوش مصنوعی: میگوید افرادی که خردمند هستند از قرآن پند میگیرند.
آن گه درآموخت رهیگان خود را تا گویند رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا این آیت رد قدریانست. و وجه دلیل اهل سنت و ردّ ایشان در آن روشنست و ظاهر، که اضافت ازاغت و هدایت بکلیت با خداست، و خلق در آن مجبورند و مقهور. میگوید خداوند ما! دلهای ما از دین حق، و راه استقامت، و سنن صواب بمگردان، چنان که دل جهودان، و ترسایان، و مبتدعان که در دل زیغ دارند بگردانیدی. مصطفی (ص) این دعا بسیار کردی که: «یا مقلّب القلوب! ثبت قلبی علی دینک»
هوش مصنوعی: آن گاه یاد میگیرد که چگونه به خداوند بگوید: «پروردگارا، دلهای ما را منحرف نکن.» این آیه ردّ نظر قدریان است. دلیل اهل سنت و پاسخ آنها نیز روشن و واضح است، زیرا هدایت و انحراف به طور کامل در اختیار خداوند است و انسانها در این مورد مجبور و تابع اراده او هستند. آنها میگویند: «خداوندا! دلهای ما را از دین حق و راه راست و سنتهای صحیح منحرف نکن، مانند دلهای یهودیان، مسیحیان و بدعتگذاران که در دلهایشان انحراف دارند.» پیامبر (ص) نیز این دعا را بسیار میکرد که: «ای تغییر دهنده دلها! دل مرا بر دین خود استوار بدار.»
یاران گفتند یا رسول اللَّه میبترسی بر ما و بر دین ما؟ پس از آنکه ایمان آوردیم بتو، و ترا استوار گرفتیم بدانچه گفتی و رسانیدی از کتاب و دین و شریعت؟ مصطفی ایشان را جواب داد که «إنّ قلوب بنی آدم کلها بین اصبعین من اصابع الرحمن، یقیمه إن شاء و یزیغه إن شاء، و المیزان بید الرحمن یرفع أقواما و یضع آخرین الی یوم القیامة».
هوش مصنوعی: دوستان از پیامبر خدا پرسیدند آیا از ما و دین ما میترسی، در حالی که به تو ایمان آوردیم و آنچه را که گفتی و به ما رساندی را پذیرفتهایم؟ پیامبر به آنها پاسخ داد که: «دلهای انسانها همچون دو انگشت از انگشتان خداوند در دست اوست؛ او هرگاه بخواهد آنها را هدایت میکند و هرگاه بخواهد از راه حق منحرف میسازد. همچنین، ترازوی الهی در دست خداست که برخی را در روز قیامت بالا میبرد و برخی دیگر را پایین میآورد.»
و روی انه قال (ص): انّ قلب ابن آدم مثل العصفور یتقلب فی الیوم سبع مرات
هوش مصنوعی: قلب انسان مانند پرندهای است که در طول روز هفت بار تغییر حالت میدهد.
و عن ابی موسی قال: إنّما سمّی القلب لتقلبه، و انما مثل القلب مثل ریشة بفلاة من الارض.
هوش مصنوعی: ابو موسی گفت: قلب به این دلیل قلب نامیده میشود که دائم در حال تغییر و تحول است. و مثال قلب مانند پرندهای است که در بیابان سرگردان میشود.
و گفتهاند در معنی رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا ای لا تفعل بنا من الاکرام ما یودی إلی الزیغ فکان الازاغة اعطاء الخیرات الدنیویّة المثبطة عن الخیرات الأخرویة المشار الیه بقوله: وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ. و لهذا
هوش مصنوعی: در تفسیر عبارت "پروردگارا، دلهای ما را کج نکن" آمده است که به معنای این است که از ما کاری نکن که به انحراف و فساد دلمان منجر شود. زیرا انحراف ممکن است به خاطر عطای نعمتهای دنیوی باشد که ما را از خیرات آخرت باز میدارد. در این باره اشاره شده که اگر خداوند رزق و روزی را برای بندگانش گسترده کند، آنها در زمین به طغیانی میافتند.
قال علی علیه السلام: من وسّع علیه دنیاه و لم یعلم انّه مکر به فهو مخدوع عن عقله.
هوش مصنوعی: امام علی علیه السلام فرمودهاند: اگر کسی در زندگیاش به او فراوانی و آسایش برسد و نَداند که این وضعیت نتیجه فریب و مکر است، او در حقیقت از عقل خود غافل است و فریب خورده است.
وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً: رحمت ایدر ثباتست بر صواب، و عصمت از ریبت. و فائده مِنْ لَدُنْکَ آنست که عطاء بر دو قسم است یکی عوض طاعات و اعمال، و یکی بی عوض بتبرع و تفضّل. این کلمه تنبیه است مر بنده را تا بداند که عطاء إلهی نه بر سبیل جزا و عوض اعمال است، بلکه همه فضل و رحمت اوست مصطفی (ص) گفت: «سدّدوا و قاربوا و ابشروا فإنّه لن یدخل الجنّة احدا عمله» قالوا و لا انت؟ یا رسول اللَّه؟ قال «و لا أنا إلّا أن یتغمّدنی اللَّه منه برحمته»
هوش مصنوعی: رحمت از سوی تو به ما عطا کن: رحمت به معنای ثبات در صواب و محفوظ ماندن از شک و تردید است. واژه "مِنْ لَدُنْکَ" به ما میفهماند که عطا کردن دو نوع دارد: یکی در ازای اعمال و عبادات و دیگری بدون چشمداشت و به عنوان تفضل. این عبارت یادآوری میکند که عطای الهی تنها به عنوان پاداش و جبران اعمال نیست، بلکه همه از فضل و رحمت اوست. پیامبر (ص) فرمود: «سعی کنید و تلاش کنید و خوشحال باشید؛ زیرا هیچکس به بهشت نمیرود مگر اینکه خداوند او را با رحمت خود در بر بگیرد.» سوال کردند: حتی تو ای رسول خدا؟ و او پاسخ داد: «حتی من نیز، مگر اینکه خداوند مرا با رحمت خود در پوشش قرار دهد.»
روایت است از عائشه که گفت مصطفی (ص) هر گه که از خواب بیدار شدی در شب این چند کلمه بگفتی: «لا إله إلا أنت إنّی استغفرک لذنبی، و اسألک رحمتک، اللّهمّ فزدنی علما، و لا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی، و هب لی من لدنک رحمة، انّک انت الوهاب».
هوش مصنوعی: روایت شده است که عائشه از پیامبر (ص) نقل کرده که هر بار که ایشان در شب از خواب بیدار میشدند، این چند جمله را میفرمودند: «خدایی جز تو نیست، من از تو برای گناهانم طلب آمرزش میکنم و رحمتت را میطلبم. خدایا، بر علمم بیفزا و پس از هدایت کردنت، قلبم را منحرف مکن و از جانب خودت رحمتی به من عطا کن، زیرا تو بخشندهای.»
رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ یعنی یوم القیامة بحشرهم و نشرهم و حسابهم و جزائهم جامع نامیست از نامهای خداوند عز و جل، این جا بمعنی حشر و نشر و قیامت است یعنی که آن روز خلق را با هم آرد، و حساب کند، و جزاء کردار دهد این معنی را فریشته گفت ببعضی آدمیان: «خلقتم لأمر عظیم» این آفرینش شما مردمان نه از گزاف و بازی است أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً؟ بلکه کاری عظیم راست، و آن حشر و نشر و ثواب و عقاب است و این وعده حق راست است و بودنی چنان که گفت عز و جل: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً، وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا و ازان گفته و وعده که داده باز پس نیاید و خلاف نکند که گفت إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ.
هوش مصنوعی: خداوند در روز قیامت، انسانها را جمع میکند تا آنان را محاسبه کرده و به اعمالشان پاداش دهد. این مفهوم از نامهای خداوند برگرفته شده و به معنای حشر و نشر انسانها و حسابرسی از آنان است. فرشتگان به برخی از انسانها میگویند که آفرینش شما هدفمند و عظیم است و نه از روی بیهودهگی. در واقع، این آفرینش به منظور حشر و نشر و پاداش و مجازات صورت گرفته است. این وعده خداوند حقیقت دارد و بازگشت همه به سوی او قطعی است. خداوند در وعدههایش تخلفی نمیکند و به وعدههایش عمل میکند.