قوله تعالی: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که دوازده مرد از دین اسلام برگشتند و مرتدّ شدند، در جمله ایشان حارث بن سوید انصاری بود و طعمة بن ابیرق و عبد اللَّه بن انس بن خطل و غیرهم از مدینه بیرون شدند و بکفّار مکه پیوستند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً... اسلام اینجا شریعت مصطفی (ص) است.
و دین اینجا دین حنیفی که مصطفی (ص) بآن اشاره کرده و گفته: «بعثت بالحنیفیّة السّهلة السّمحة».
معنی آیت آنست که: هر که بعد از بعثت محمد (ص) بجز شریعت وی شریعت جوید، و جز دین و سنّت وی دینی دیگر گیرد، و راهی دیگر رود آن از وی نپذیرند، و از راه حق بیراه است، و از جمله هالکان و دوزخیان است، که مصطفی (ص) گفت: «و الّذی نفسی بیده لا یسمع بی رجل من هذه الامّة و لا یهودیٌّ و لا نصرانی ثمّ لم یؤمن بی الّا کان من اهل النّار.
و روی: «ما یسمع بی من هذه الامّة من یهودی او نصرانی یموت و لم یؤمن بالذی ارسلت به الّا کان من اهل النّار».
و قصّه زید بن عمرو بن نفیل معروف است که بر مصطفی (ص) رسید پیش از بعثت وی، مصطفی (ص) وی را گفت: «ما لی اری قومک قد شنفوا لک؟»
چه بودست که این قوم تو بنظر کراهیت بتو مینگرند؟ گفت: از آنکه ایشان بضلالتاند، و من نه بر دین ایشانم. آن گه قصّه خویش بگفت که: بیرون شدم راه راست و دین حق طلب کردم، از دانشمندان و احبار یثرب بر رسیدم، ایشان را بر عبادت اللَّه یافتم. لکن بآن عبادت شرک داشتند. دانستم که نه دین حقّ است، برگشتم و از احبار خیبر بر رسیدم ایشان را هم چنان بر عبادت اللَّه مشرک یافتم. گفتم این نه آن دین است که من میجویم.
باحبار فدک رفتم ایشان را هم بر شرک دیدم. از احبار ایله بر رسیدم همان دیدم. پس حبری از احبار شام گفت: این دین که تو میجویی کس را ندانیم که بر آنست مگر شیخی بجزیره. رفتم و از وی بر رسیدم، و قصه خود با وی بگفتم، و مقصود خویش عرضه کردم. شیخ گفت: آنها که تو دیدی همه بر ضلالت و بیراهیاند، و آنچه تو میجویی دین خدای عزّ و جلّ و راه راست آنست، و دین فریشتگان است، که اللَّه را بآن میپرستند، و هم در زمین خویش آن دین یابی. باز گردد و طلب کن که پیغامبری بیرون آمد یا خواهد آمد، که خلق را بآن دین خواند. اگر وی را در یابی در پی او باش، و بوی ایمان آر. مصطفی (ص) آن گه که این قصّه از زید میشنید بر راحله بود. پس آن راحله فرو خوابانید و قصد طواف خانه کرد. زید گفت من هنوز ندانسته بودم که پیغمبرست، من نیز با وی طواف کردم. دو بت نهاده بودند که مشرکان در طواف خویش ایشان را میپاسیدند، زید ایشان را بپاسید، مصطفی (ص) از آن نهی کرد، گفت: «لا تمسّه»
زید با خود اندیشه کرد که یک بار دیگر بپاسم تا چه گوید! رسول (ص) با وی نگرست گفت: «الم تنه»
نه ترا نهی کردند و از آن باز داشتند. آن گه زید گفت: فو الّذی هو اکرمه و انزل علیه الکتاب ما استلم صنما، حتّی اکرمه اللَّه عزّ و جلّ بالّذی اکرمه، و انزل علیه الکتاب». زید بن عمرو بن نفیل از دنیا بیرون شد و هنوز پیغام و وحی از آسمان بر رسول (ص) نیامده بود و دعوت نکرده. مصطفی (ص) زید را گفت: «یأتی یوم القیامة امّة وحده»
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ؟ مجاهد گفت: این در شأن مردی آمد از بنی عمرو بن عوف که از دین بر گشت و با روم شد، کیش ترسایی گرفت.
و حکم مرتدّ آنست که مصطفی (ص) گفت: «لا یحلّ دم امرئ مسلم الّا باحدی ثلاث: رجل کفر بعد اسلامه، او زنی بعد احصانه، او قتل نفسا بغیر نفس.»
این خبر دلیل است که هر مرد که از دین اسلام برگردد کشتنی است، و زن را همین حکم است. امّا کودک و دیوانه را ردّت ایشان درست نباشد، لقوله علیه السّلام: رفع القلم عن ثلاثة، عن الصّبی حتّی یبلغ، و عن النّائم حتّی یستیقظ، و عن المجنون حتّی یفیق»
و مکره را هم چنین لقوله تعالی: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ.
و مست را دو طریق است چنان که در طلاق است. و قتل مرتدّ حقّ خدا است، و سیاست شرعی جز امام اعظم را نرسد که این سیاست کند، اگر آزاد باشد آن مرتدّ یابنده.
و شافعی را دو قول است که پیش از قتل از مرتدّ توبت خواهند یا نه؟ و درست آنست که از وی توبت خواهند. اگر در آن ساعت توبت کند، و الّا بکشند. و مال وی بعد از قضاء دیون و حقوق مسلمانان فیء باشد بدرستترین اقوال، و فرزندان وی را حکم بردگان و جزیت داران نیست. امّا چون بالغ شوند احکام و شرائط اسلام از ایشان در خواهند، اگر بآن درست آیند، و الّا ایشان را بکشند. و اگر دو مرد مسلمان بر ردّت کسی گواهی دهند و وی انکار کند، مجرّد انکار وی در حق وی اسلام نیست تا وی را تلقین شهادت نکنند و نگوید: «لا اله الّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه». و اگر طائفهای که ایشان را شوکت و منعت باشد مرتدّ شوند بر امام اعظم واجب است که بجنگ ایشان شود، یا ایشان را باسلام باز آرد یا از زمین بردارد.
قوله: کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ بعضی مفسّران گفتند: این در شأن جهودان آمد که پیش از مبعث مصطفی (ص) بوی ایمان آورده بودند، و بعد مبعث بوی کافر شدند «وَ شَهِدُوا» ای و بعد ان شهدوا انّ محمدا حقّ.
وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ ما بیّن فی التّوراة من نعته و صفته.
وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ همان است که جای دیگر گفت: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً. اگر کسی گوید چونست که ربّ العالمین اینجا هدایت از کافر نفی کرد، و جای دیگر گفت وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ؟ جواب آنست که هدایت بر سه ضرب است: یکی عقل ممیّز است میان خیر و شرّ، و راست و دروغ، و راه بردن به بعضی مصالح کار خویش.
و عامّه اهل تکلیف از مؤمن و کافر و آشنا و بیگانه درین هدایت یکسانند. و هو المعنی بقوله تعالی: أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ و مثله قوله: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ. وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ، أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی این همه ازین هدایت است که گفتیم. و هم ازین بابست آنچه بعضی جانوران را داد بر سبیل تسخیر، و ذلک فی قوله تعالی: وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ. امّا ضرب دوّم از هدایت، تزکیت اعمال و احوال بندگان است، و توفیق خیرات در اکتساب طاعات، و ذلک فی قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ، و قال تعالی: وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ، و قوله: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ، و قوله: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.
هدایت سوّم راه نمودن است بدار الخلد و مجاورت حق عزّ و جلّ، و ذلک فی قوله عزّ و جلّ سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ. و قوله تعالی: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا. ربّ العالمین جلّ جلاله این سه قسم هدایت خود را اثبات کرد و نسبت آن با خویشتن برد، و از مخلوق نفی کرد، چنان که گفت عزّ جلاله: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ، و لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ، وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ. قسمی دیگر است از اقسام هدایت که آن را دعا گویند. این یک قسم مصطفی (ص) را و جمله پیغامبران را اثبات کرد گفت: وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. انبیاء را گفت: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا قرآن را گفت: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. بیرون ازین سه قسم آنست که اللَّه بآن مستأثر است، کس را با وی در آن مشارکت نه، و او را در آن با کس مشاورت نه.
أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ مثل این آیت در سورة البقرة شرح آن رفت، و فرق آنست که: آنجا قطعی بلعنت حکم کرد، گفت: أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ، از بهر آنکه قومی را گفت که بر کافری مردند و امید اسلام و صلاح دریشان نماند،و اینجا گفت: أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ قطعی لعنت نکرد. گفت: جزاء ایشان لعنت است، یعنی که زندگاناند، و تا زندگی میبود امید اسلام و صلاح در ایشان جای است.
و گفتهاند که: این هر سه آیت از کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ تا وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ منسوخاند، و ناسخ این آنست که بر عقب گفت: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا این آیت در شأن حارث بن سوید بن الصامت الانصاری آمد بر خصوص. امّا حکم آن بر عموم است تا بقیامت. این حارث بعد از آن که مرتدّ گشته بود پشیمان شد، باز آمد تا بنزدیکی مدینه رسید. نامهای نبشت ببرادر خویش خلاس بن سوید که من پشیمان شدم و باز آمدم، از رسول خدا (ص) بپرس که مرا توبه هست یا نه؟ خلاس رفت و قصّه حارث با رسول (ص) بگفت. در حال جبرئیل آمد و آیت آورد: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا الخ حارث را ازین خبر کردند، بیامد و مسلمان شد، و حسن اسلامه.
قوله: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا در قرآن هر جای که ذکر توبت کرد بیشتر آنست که ذکر اصلاح قرین آن ساخت، از بهر آنکه حقیقت «توبت» دو چیز است: تصنیف اعتقاد و اصلاح اعمال. پس هر دو مجتمع باید، تا توبت درست آید. اگر کسی گوید: چون است که در سورة البقرة إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا گفت و اینجا نگفت وَ بَیَّنُوا؟ جواب آنست که: در سورة البقرة آیت در شأن احبار جهودان آمد که نعت و صفت محمد (ص) در تورات از عوام خویش پنهان کرده بودند و پوشیده داشته، و معظم گناه ایشان آن بود، پس تا اظهار آن نکردند و با مردم بیان آن روشن نگفتند توبت ایشان درست نبود. و آن معنی درین قوم که این آیت در شأن ایشان آمد نبود، و گناه ایشان جز ردّت نبود. ازین جهت وَ بَیَّنُوا نگفت.
و گفتهاند: چون هر دو آیت بیان توبت است، چه فرق را در آخر این آیت گفت: فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ و در سورة البقرة گفت: وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؟ جواب آنست که: توّاب و غفور بمعنی، هر دو متقارباند، امّا «توّاب» خاصّتر است و غفور عامتر و تمامتر، و گناه آن جهودان صعبتر بود و عظیمتر که هم ضلال خودشان بود و هم اضلال دیگران. پس اسم اخصّ بآن اولیتر بود. و گناه این مرتدّ کمتر بود که اضلال با وی نبود. پس نام غفور اینجا لائقتر و موافقتر. و در خبر است که مصطفی (ص) چون آمرزش خواستی این هر دو نام: هم «توّاب» و هم «غفور» فراهم گرفتی. ابن عمر گفت: میشمردم که اندر یک مجلس سیّد (ص) صد بار گفتی: رب اغفر لی و تب علی انک انت التواب الغفور.
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ این آیت در شأن اصحاب حارث بن سوید آمد که با حارث مرتدّ گشته بودند. پس که حارث باسلام باز آمد و توبت کرد، خبر اسلام حارث بایشان رسید، گفتند: ما نیز در مکه میباشیم و چشم بر روز محمد (ص) نهیم، و بد افتاد جهان در حقّ وی. و ذلک فی قوله عزّ و جلّ: نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ، و هر گه که خواهیم باز گردیم که توبت ما بپذیرند، چنان که توبت حارث پذیرفتند. فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.
بعضی مفسّران گفتند: این آیت منسوخ است که ربّ العالمین وعده داده است که توبه هر تائبی بپذیرند، تا آن گه که آفتاب از مغرب آید، و ذلک فی
قول النّبی (ص): ان بالمغرب بابا فتحه اللَّه عز و جل للتوبة یوم خلق السماوات و الارض، فلا یغلق حتی تطلع الشمس من مغربها
و قومی گفتند: آیت منسوخ نیست، و معنی آیت آنست که: لن تقبل توبتهم فی حال ضلالتهم. برین قول واو وَ أُولئِکَ واو حال است. میگوید: توبت ایشان در آن حال که گمراه باشند نپذیرند، که توبت و ضلالت ضدّ یکدیگرند، بهم جمع نیایند. و گفتهاند: لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ یعنی عند الموت و المعاینة، نحو قوله تعالی: وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ... الآیة.
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدی بِهِ. این «واو» معنی عموم را درآورد. میگوید: اگر کسی چندان که یک روی زمین زر از آن او باشد و بقربت و طاعت خرج کرده باشد در دنیا، چون بر کفر میرد آن وی را هیچ بکار نیاید، و نپذیرند که آن انفاق از متّقیان پذیرند نه از کافران، و ذلک فی قوله تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ. و روا باشد که این بر آخرت حمل کنند، یعنی در قیامت آن کافر که بر کفر مرده باشد اگر بپری روی زمین زر دارد و خواهد که تا خود را از عذاب اللَّه بآن باز خرد، وی را سود ندارد، و از وی نپذیرند. و فی ذلک ما
روی انّ النّبی (ص) قال: یجاء بالکافر یوم القیامة فیقال له أ رأیت لو کان لک ملأ الارض ذهبا لکنت مفتدیا به؟ فیقول نعم! فیقال لقد سئلت ما هو ایسر من ذلک.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که دوازده مرد از دین اسلام برگشتند و مرتدّ شدند، در جمله ایشان حارث بن سوید انصاری بود و طعمة بن ابیرق و عبد اللَّه بن انس بن خطل و غیرهم از مدینه بیرون شدند و بکفّار مکه پیوستند. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً... اسلام اینجا شریعت مصطفی (ص) است.
هوش مصنوعی: در آیهای آمده است که هر کس جز اسلام، دینی را انتخاب کند، مورد قبول نخواهد بود. مفسران بیان کردهاند که این آیه به خاطر جماعتی از دوازده نفر نازل شده است که از دین اسلام خارج شده و مرتد شدند. از جمله آنها، حارث بن سوید انصاری و طعمة بن ابیرق و عبد اللَّه بن انس بن خطل بودند که از مدینه خارج شده و به کفار مکه پیوستند. به همین دلیل، این آیه نازل شد که نشاندهنده مقام والای اسلام به عنوان شریعت پیامبر (ص) است.
و دین اینجا دین حنیفی که مصطفی (ص) بآن اشاره کرده و گفته: «بعثت بالحنیفیّة السّهلة السّمحة».
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دینی میشود که توسط پیامبر اسلام (ص) به نام حنیفی شناخته میشود و او دربارهی آن بیان کرده است که این دین ساده و آسان است.
معنی آیت آنست که: هر که بعد از بعثت محمد (ص) بجز شریعت وی شریعت جوید، و جز دین و سنّت وی دینی دیگر گیرد، و راهی دیگر رود آن از وی نپذیرند، و از راه حق بیراه است، و از جمله هالکان و دوزخیان است، که مصطفی (ص) گفت: «و الّذی نفسی بیده لا یسمع بی رجل من هذه الامّة و لا یهودیٌّ و لا نصرانی ثمّ لم یؤمن بی الّا کان من اهل النّار.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که هر کسی که بعد از ظهور حضرت محمد (ص) به دنبال دینی غیر از دین او باشد و شریعت و روش او را نپذیرد، در حقیقت از راه درست خارج شده و در زمره هلاکشدگان و اهل آتش خواهد بود. همچنین در متن اشاره شده که هیچکس از این امت یا اهل کتاب (یهود و نصاری) اگر به او ایمان نیاورد، در نهایت از اهل جهنم خواهد بود.
و روی: «ما یسمع بی من هذه الامّة من یهودی او نصرانی یموت و لم یؤمن بالذی ارسلت به الّا کان من اهل النّار».
هوش مصنوعی: و در مورد جملهای که گفته شده: هر کسی از این امت که یهودی یا نصرانی باشد و پیش از ایمان آوردن به آنچه که من به آن فرستادهام بمیرد، حتماً از اهل آتش خواهد بود.
و قصّه زید بن عمرو بن نفیل معروف است که بر مصطفی (ص) رسید پیش از بعثت وی، مصطفی (ص) وی را گفت: «ما لی اری قومک قد شنفوا لک؟»
هوش مصنوعی: قصه زید بن عمرو بن نفیل معروف است که قبل از آغاز رسالت پیامبر (ص)، به ایشان رسید. پیامبر (ص) به او گفت: «چرا میبینم که قوم تو به تو بیاحترامی میکنند؟»
چه بودست که این قوم تو بنظر کراهیت بتو مینگرند؟ گفت: از آنکه ایشان بضلالتاند، و من نه بر دین ایشانم. آن گه قصّه خویش بگفت که: بیرون شدم راه راست و دین حق طلب کردم، از دانشمندان و احبار یثرب بر رسیدم، ایشان را بر عبادت اللَّه یافتم. لکن بآن عبادت شرک داشتند. دانستم که نه دین حقّ است، برگشتم و از احبار خیبر بر رسیدم ایشان را هم چنان بر عبادت اللَّه مشرک یافتم. گفتم این نه آن دین است که من میجویم.
هوش مصنوعی: این افراد به چه دلیلی به من نگاه ناآرامی دارند؟ او پاسخ داد: به خاطر اینکه آنان در گمراهیاند و من پیرو دین آنها نیستم. سپس داستان خود را تعریف کرد که چگونه از راه راست خارج شد و به دنبال دین حق رفت. به دانشمندان و روحانیون یثرب رسید و آنها را در حال عبادت خدا یافت، اما متوجه شد که در عبادتشان شریکی وجود دارد. او فهمید که این دین حقیقی نیست و از آنجا برگشت و به احبار خیبر رسید، اما آنها نیز در عبادت خدا شرک میورزیدند. او گفت: این دین نیست که من به دنبالش هستم.
باحبار فدک رفتم ایشان را هم بر شرک دیدم. از احبار ایله بر رسیدم همان دیدم. پس حبری از احبار شام گفت: این دین که تو میجویی کس را ندانیم که بر آنست مگر شیخی بجزیره. رفتم و از وی بر رسیدم، و قصه خود با وی بگفتم، و مقصود خویش عرضه کردم. شیخ گفت: آنها که تو دیدی همه بر ضلالت و بیراهیاند، و آنچه تو میجویی دین خدای عزّ و جلّ و راه راست آنست، و دین فریشتگان است، که اللَّه را بآن میپرستند، و هم در زمین خویش آن دین یابی. باز گردد و طلب کن که پیغامبری بیرون آمد یا خواهد آمد، که خلق را بآن دین خواند. اگر وی را در یابی در پی او باش، و بوی ایمان آر. مصطفی (ص) آن گه که این قصّه از زید میشنید بر راحله بود. پس آن راحله فرو خوابانید و قصد طواف خانه کرد. زید گفت من هنوز ندانسته بودم که پیغمبرست، من نیز با وی طواف کردم. دو بت نهاده بودند که مشرکان در طواف خویش ایشان را میپاسیدند، زید ایشان را بپاسید، مصطفی (ص) از آن نهی کرد، گفت: «لا تمسّه»
هوش مصنوعی: به یکی از علمای یهودی رفتم و او را بر دین شرک دیدم. سپس به یکی از علمای دیگری رسیدم و همان وضعیت را مشاهده کردم. یکی از علمای شام گفت: "این دینی که تو به دنبالش هستی کسی را نمیشناسیم که بر آن باشد جز یک شیخ در جزیره." به سراغ آن شیخ رفتم و داستان خود را برای او تعریف کردم و منظورم را بیان کردم. شیخ گفت: "کسانی که تو دیدی همه در ضلالت و گمراهیاند و آنچه تو به دنبال آن هستی دین خدای عز و جل و راه راست است، دینی که فریشتگان به آن پرستش میکنند و در زمین خود نیز آن دین را خواهی یافت. بازگرد و جستوجو کن که آیا پیامبری آمده یا خواهد آمد که مردم را به این دین دعوت کند. اگر او را بیابی، دنبال او برو و به او ایمان بیاور." محمد (ص) وقتی این داستان را از زید میشنید، بر شتری نشسته بود. او شتر را متوقف کرد و به طواف خانه کعبه قصد کرد. زید گفت: "من هنوز نمیدانستم که او پیامبر است، اما من هم با او طواف کردم." آنها دو بت در کعبه قرار داده بودند که مشرکان در طواف خود به آنها توجه میکردند و زید نیز آنها را پاسبانی میکرد، اما محمد (ص) او را از این کار نهی کرد و گفت: «به آنها دست نزن.»
زید با خود اندیشه کرد که یک بار دیگر بپاسم تا چه گوید! رسول (ص) با وی نگرست گفت: «الم تنه»
هوش مصنوعی: زید در فکر فرو رفت و تصمیم گرفت دوباره پرسش کند و ببیند که چه پاسخی خواهد شنید! پیامبر (ص) به او نگاه کرد و گفت: «آیا نگفتم...»
نه ترا نهی کردند و از آن باز داشتند. آن گه زید گفت: فو الّذی هو اکرمه و انزل علیه الکتاب ما استلم صنما، حتّی اکرمه اللَّه عزّ و جلّ بالّذی اکرمه، و انزل علیه الکتاب». زید بن عمرو بن نفیل از دنیا بیرون شد و هنوز پیغام و وحی از آسمان بر رسول (ص) نیامده بود و دعوت نکرده. مصطفی (ص) زید را گفت: «یأتی یوم القیامة امّة وحده»
هوش مصنوعی: زید بن عمرو بن نفیل هرگز از بتپرستی دست نکشید و از آن دور نشد. او گفت: «با قسم به کسی که او را حرمت داده و کتاب را بر او نازل کرده است، من هرگز به بتها دست نزدم تا اینکه خداوند عز و جل، به من چیزی داد که او را گرامی داشت و کتاب را بر او نازل کرد». زید در حالی که هنوز پیام و وحی از آسمان به رسول (ص) نرسیده بود از دنیا رفت و دعوتی صورت نگرفته بود. پیامبر (ص) درباره زید فرمود: «او در روز قیامت به تنهایی خواهد آمد».
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ؟ مجاهد گفت: این در شأن مردی آمد از بنی عمرو بن عوف که از دین بر گشت و با روم شد، کیش ترسایی گرفت.
هوش مصنوعی: چگونه خداوند قومی را که بعد از ایمانشان کافر شدند هدایت میکند؟ مجاهد گفته است: این موضوع مربوط به مردی از بنی عمرو بن عوف است که از دینش برگشت و به جمع رومیها پیوست و مسیحی شد.
و حکم مرتدّ آنست که مصطفی (ص) گفت: «لا یحلّ دم امرئ مسلم الّا باحدی ثلاث: رجل کفر بعد اسلامه، او زنی بعد احصانه، او قتل نفسا بغیر نفس.»
هوش مصنوعی: حکم مرتد این است که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «خون هیچ مسلمانی حلال نیست مگر در یکی از سه مورد: فردی که بعد از اسلام کافر شود، زنی که بعد از ازدواج دچار زنا شود، یا کسی که جان فرد دیگری را بدون حق بگیرد.»
این خبر دلیل است که هر مرد که از دین اسلام برگردد کشتنی است، و زن را همین حکم است. امّا کودک و دیوانه را ردّت ایشان درست نباشد، لقوله علیه السّلام: رفع القلم عن ثلاثة، عن الصّبی حتّی یبلغ، و عن النّائم حتّی یستیقظ، و عن المجنون حتّی یفیق»
هوش مصنوعی: این خبر بیان میکند که هر مردی که از دین اسلام خارج شود، مجازات او اعدام است و همین حکم برای زنان نیز صادق است. اما این حکم شامل کودکان و افراد دیوانه نمیشود، زیرا گفته شده که قلم (مجازات) از سه گروه برداشته شده است: از کودک تا زمانی که به سن بلوغ برسد، از خوابآلود تا زمانی که بیدار شود و از دیوانه تا زمانی که به حالت عادی برگردد.
و مکره را هم چنین لقوله تعالی: إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ.
هوش مصنوعی: و همچنین در مورد کسی که تحت فشار قرار میگیرد، آیهای وجود دارد که میگوید: "مگر کسی که مجبور شده باشد، در حالی که قلبش از ایمان آرامش دارد."
و مست را دو طریق است چنان که در طلاق است. و قتل مرتدّ حقّ خدا است، و سیاست شرعی جز امام اعظم را نرسد که این سیاست کند، اگر آزاد باشد آن مرتدّ یابنده.
هوش مصنوعی: مست دارای دو حالت است، مانند طلاق. همچنین، مجازات فرد مرتد حق خداوند است و فقط امام بزرگتر میتواند به وظیفه سیاستگذاری در این زمینه عمل کند، به شرطی که آن فرد مرتد آزاد باشد.
و شافعی را دو قول است که پیش از قتل از مرتدّ توبت خواهند یا نه؟ و درست آنست که از وی توبت خواهند. اگر در آن ساعت توبت کند، و الّا بکشند. و مال وی بعد از قضاء دیون و حقوق مسلمانان فیء باشد بدرستترین اقوال، و فرزندان وی را حکم بردگان و جزیت داران نیست. امّا چون بالغ شوند احکام و شرائط اسلام از ایشان در خواهند، اگر بآن درست آیند، و الّا ایشان را بکشند. و اگر دو مرد مسلمان بر ردّت کسی گواهی دهند و وی انکار کند، مجرّد انکار وی در حق وی اسلام نیست تا وی را تلقین شهادت نکنند و نگوید: «لا اله الّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه». و اگر طائفهای که ایشان را شوکت و منعت باشد مرتدّ شوند بر امام اعظم واجب است که بجنگ ایشان شود، یا ایشان را باسلام باز آرد یا از زمین بردارد.
هوش مصنوعی: شافعی دو نظر دارد درباره اینکه آیا قبل از اعدام از مرتد توبه میخواهند یا نه؟ نظر صحیح این است که باید از او توبه خواسته شود. اگر در آن لحظه توبه کند، قبول میشود و در غیر این صورت اعدام میشود. اموال او پس از پرداخت دیون و حقوق مسلمانان باید به عنوان فیء (غنیمت) در نظر گرفته شود، و فرزندان او مانند بردگان یا کسانی که جزیت میپردازند تحت حکم قرار نمیگیرند. اما وقتی بزرگ شوند باید شرایط و احکام اسلام را رعایت کنند، اگر به آن پایبند باشند وگرنه باید اعدام شوند. اگر دو مسلمان بر ارتداد کسی گواهی دهند و او انکار کند، تنها انکار او دلیل بر اسلام او نیست تا زمانی که او شهادتشان را بپذیرد و نگوید: «لا اله الا اللَّه و محمّد رسول اللَّه». اگر گروهی که دارای قدرت و نفوذ هستند مرتد شوند، بر امام واجب است که با آنها به جنگ بپردازد، یا آنها را به اسلام بازگرداند یا از روی زمین بردارد.
قوله: کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ بعضی مفسّران گفتند: این در شأن جهودان آمد که پیش از مبعث مصطفی (ص) بوی ایمان آورده بودند، و بعد مبعث بوی کافر شدند «وَ شَهِدُوا» ای و بعد ان شهدوا انّ محمدا حقّ.
هوش مصنوعی: چگونه خداوند میتواند قومی را که پس از ایمان آوردن کافر شدهاند هدایت کند؟ برخی مفسران میگویند این آیه در مورد یهودیان نازل شده است که پیش از بعثت پیامبر (ص) به ایمان روی آورده بودند، اما پس از بعثت او کافر شدند و شهادت دادند که محمد (ص) حق است.
وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ ما بیّن فی التّوراة من نعته و صفته.
هوش مصنوعی: و دلایل روشنی به آنان رسید که در تورات، ویژگیها و صفات او توضیح داده شده است.
وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ همان است که جای دیگر گفت: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً. اگر کسی گوید چونست که ربّ العالمین اینجا هدایت از کافر نفی کرد، و جای دیگر گفت وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ؟ جواب آنست که هدایت بر سه ضرب است: یکی عقل ممیّز است میان خیر و شرّ، و راست و دروغ، و راه بردن به بعضی مصالح کار خویش.
هوش مصنوعی: خداوند قوم ستمکاران را هدایت نمیکند. در جایی دیگر نیز فرموده است که کسانی که کافر و ستمگرند، خداوند نه آنها را میبخشد و نه به راهی هدایتشان میکند. اگر کسی بپرسد که چگونه است که خداوند در اینجا هدایت را از کافر نفی کرده و در جای دیگر درباره ثمود گفته که آنها را هدایت کرده است، پاسخ این است که هدایت به سه نوع تقسیم میشود: یکی عقل است که خوب و بد، راست و دروغ را تمییز میدهد و به برخی از مصالح زندگی راه میبرد.
و عامّه اهل تکلیف از مؤمن و کافر و آشنا و بیگانه درین هدایت یکسانند. و هو المعنی بقوله تعالی: أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ و مثله قوله: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ. وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ، أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی این همه ازین هدایت است که گفتیم. و هم ازین بابست آنچه بعضی جانوران را داد بر سبیل تسخیر، و ذلک فی قوله تعالی: وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ. امّا ضرب دوّم از هدایت، تزکیت اعمال و احوال بندگان است، و توفیق خیرات در اکتساب طاعات، و ذلک فی قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ، و قال تعالی: وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ، و قوله: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ، و قوله: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.
هوش مصنوعی: تمام کسانی که تحت تکلیف قرار دارند، چه مؤمن و چه کافر، چه نزدیک و چه دور، در دریافت هدایت از یک منبع مشترک برخوردارند. خداوند در قرآن میفرماید که او به قوم ثمود هدایت داده است و همچنین در آیهای دیگر اشاره کرده که ما راه را به انسانها نشان میدهیم. این هدایت شامل خلق و آفرینش همه چیز است. همچنین، برخی از موجودات را به تسخیر درآورده و به آنها وحی کرده است، مانند آیهای که به زنبور عسل اشاره دارد.
نوع دیگری از هدایت، شامل تزکیه اعمال و حالات بندگان است که به آنها توفیق انجام کارهای نیک را میدهد. خداوند وعده داده کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام میدهند را هدایت کند و گفته است که آنها را به بهترین سخن هدایت میکند. همچنین وعده داده که کسانی که در راهش جهاد کنند، راههای خود را به آنها نشان میدهد.
هدایت سوّم راه نمودن است بدار الخلد و مجاورت حق عزّ و جلّ، و ذلک فی قوله عزّ و جلّ سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ. و قوله تعالی: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا. ربّ العالمین جلّ جلاله این سه قسم هدایت خود را اثبات کرد و نسبت آن با خویشتن برد، و از مخلوق نفی کرد، چنان که گفت عزّ جلاله: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ، و لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ، وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ. قسمی دیگر است از اقسام هدایت که آن را دعا گویند. این یک قسم مصطفی (ص) را و جمله پیغامبران را اثبات کرد گفت: وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. انبیاء را گفت: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا قرآن را گفت: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. بیرون ازین سه قسم آنست که اللَّه بآن مستأثر است، کس را با وی در آن مشارکت نه، و او را در آن با کس مشاورت نه.
هوش مصنوعی: هدایت سوم به معنای راهنمایی در مسیر بهشت و نزدیکی به خداوند متعال است. در این زمینه، خداوند میفرماید که ایشان کسانی را هدایت میکند و اصلاح مینماید و به بهشت واردشان میکند. همچنین به ستایش از خداوند میپردازد که ما را به این هدایت رهنمون شده است. خدا این سه نوع هدایت را برای خود ثابت کرده و از مخلوقات نفی مینماید که هیچکس نمیتواند به هدایت دیگران بپردازد. قسمتی دیگر از هدایت وجود دارد که به دعا مربوط میشود و این مورد را پیامبر (ص) و دیگر پیامبران تأکید کردند. از طرفی، قرآن نیز هدایتکنندهای به سوی راه راست معرفی شده است. علاوه بر این سه نوع، نوعی دیگر از هدایت وجود دارد که انحصاری برای خداوند است و هیچکس نمیتواند در آن شریک باشد.
أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ مثل این آیت در سورة البقرة شرح آن رفت، و فرق آنست که: آنجا قطعی بلعنت حکم کرد، گفت: أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ، از بهر آنکه قومی را گفت که بر کافری مردند و امید اسلام و صلاح دریشان نماند،و اینجا گفت: أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ قطعی لعنت نکرد. گفت: جزاء ایشان لعنت است، یعنی که زندگاناند، و تا زندگی میبود امید اسلام و صلاح در ایشان جای است.
هوش مصنوعی: آن افراد، پاداششان لعنت خداست. در سوره بقره توضیح داده شده که چرا این حکم صادر شده است. در آنجا به طور قطعی ادعا شد که لعنت خدا شامل آن افراد میشود، زیرا آنها به گمراهی مردند و امیدی به اسلام و اصلاح در آنها نمانده بود. اما در اینجا گفته میشود که پاداش آنها لعنت است، که نشان میدهد هنوز زندهاند و تا زمانی که زنده هستند، امید به اسلام و اصلاح در آنها وجود دارد.
و گفتهاند که: این هر سه آیت از کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ تا وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ منسوخاند، و ناسخ این آنست که بر عقب گفت: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا این آیت در شأن حارث بن سوید بن الصامت الانصاری آمد بر خصوص. امّا حکم آن بر عموم است تا بقیامت. این حارث بعد از آن که مرتدّ گشته بود پشیمان شد، باز آمد تا بنزدیکی مدینه رسید. نامهای نبشت ببرادر خویش خلاس بن سوید که من پشیمان شدم و باز آمدم، از رسول خدا (ص) بپرس که مرا توبه هست یا نه؟ خلاس رفت و قصّه حارث با رسول (ص) بگفت. در حال جبرئیل آمد و آیت آورد: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا الخ حارث را ازین خبر کردند، بیامد و مسلمان شد، و حسن اسلامه.
هوش مصنوعی: گفتهاند که سه آیه ابتدایی از "چگونه خدا هدایت میکند" تا "و آنان نخواهند نگریست" منسوخ شدهاند و آیه جدیدی که این آیات را نسخ کرده، این است که بعد از آن بیان شده: "مگر کسانی که توبه کردند." این آیه به طور خاص درباره حارث بن سوید بن صامت انصاری نازل شده، اما حکم آن تا قیامت عمومی است. حارث بعد از اینکه مرتد شده بود، پشیمان شد و به نزدیکی مدینه برگشت. او نامهای به برادرش خلاس بن سوید نوشت و از او خواست تا از رسول خدا (ص) بپرسد آیا برای او توبهای وجود دارد یا نه. خلاس به نزد رسول (ص) رفت و ماجرای حارث را بیان کرد. در آن لحظه جبرئیل آمد و آیهای نازل کرد: "مگر کسانی که توبه کردند." سپس این خبر به حارث رسانده شد و او دوباره مسلمان شد و اسلامش نیکو بود.
قوله: إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا در قرآن هر جای که ذکر توبت کرد بیشتر آنست که ذکر اصلاح قرین آن ساخت، از بهر آنکه حقیقت «توبت» دو چیز است: تصنیف اعتقاد و اصلاح اعمال. پس هر دو مجتمع باید، تا توبت درست آید. اگر کسی گوید: چون است که در سورة البقرة إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا گفت و اینجا نگفت وَ بَیَّنُوا؟ جواب آنست که: در سورة البقرة آیت در شأن احبار جهودان آمد که نعت و صفت محمد (ص) در تورات از عوام خویش پنهان کرده بودند و پوشیده داشته، و معظم گناه ایشان آن بود، پس تا اظهار آن نکردند و با مردم بیان آن روشن نگفتند توبت ایشان درست نبود. و آن معنی درین قوم که این آیت در شأن ایشان آمد نبود، و گناه ایشان جز ردّت نبود. ازین جهت وَ بَیَّنُوا نگفت.
هوش مصنوعی: آیهای از قرآن اشاره به توبه و اصلاح دارد و بیان میکند که این دو باید با هم وجود داشته باشند تا توبه حقیقی تحقق یابد. در قرآن، هر جا که صحبت از توبه شده، معمولاً اصلاح نیز به آن افزوده شده است. این دو وجه اصلی توبه هستند: یکی تصحیح اعتقادات و دیگری اصلاح اعمال. برای اینکه توبه به درستی صورت گیرد، باید هر دو این موارد وجود داشته باشد. ممکن است سؤال شود که چرا در سوره بقره، عبارت «و بیانوا» به توبه اضافه شده، ولی در اینجا نیامده است. پاسخ این است که در سوره بقره، این آیه در مورد علمای یهود است که ویژگیهای پیامبر (ص) را از عوام خود مخفی کرده بودند و عدم بیان این حقیقت، گناه بزرگ آنها بود. بنابراین، تا زمانی که آنها این اظهارات را نکردند، توبه آنها پذیرفته نمیشد. اما در مورد گروهی که این آیه مربوط به آنهاست، این موضوع صدق نمیکند و گناه آنها فقط انکار بوده است، به همین دلیل عبارت «و بیانوا» در اینجا نیامده است.
و گفتهاند: چون هر دو آیت بیان توبت است، چه فرق را در آخر این آیت گفت: فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ و در سورة البقرة گفت: وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؟ جواب آنست که: توّاب و غفور بمعنی، هر دو متقارباند، امّا «توّاب» خاصّتر است و غفور عامتر و تمامتر، و گناه آن جهودان صعبتر بود و عظیمتر که هم ضلال خودشان بود و هم اضلال دیگران. پس اسم اخصّ بآن اولیتر بود. و گناه این مرتدّ کمتر بود که اضلال با وی نبود. پس نام غفور اینجا لائقتر و موافقتر. و در خبر است که مصطفی (ص) چون آمرزش خواستی این هر دو نام: هم «توّاب» و هم «غفور» فراهم گرفتی. ابن عمر گفت: میشمردم که اندر یک مجلس سیّد (ص) صد بار گفتی: رب اغفر لی و تب علی انک انت التواب الغفور.
هوش مصنوعی: در متون مذهبی آمده است که چون هر دو آیه به موضوع توبه اشاره دارند، تفاوتی که در انتهای هر کدام وجود دارد به این صورت است: در آیه اول گفته شده "فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ" و در سوره بقره آمده "وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ". پاسخ این تفاوت این است که واژههای "تواب" و "غفور" هر دو به معنای آمرزنده هستند، اما "تواب" مفهومی خاصتر دارد و "غفور" عمومیتر و کاملتر است. همچنین گناهان یهودیان به لحاظ شدت و اهمیت بسیار سنگینتر بود، زیرا شامل گمراهی خود آنها و همچنین گمراه کردن دیگران میشد. بنابراین، استفاده از واژه خاص "تواب" در اینجا مناسبتر به نظر میرسد. اما در مورد مرتدین، گناهان آنها کمتر بود چون آنها دیگران را گمراه نکردند. به همین دلیل، واژه "غفور" در اینجا بیشتر مورد تناسب است. همچنین در احادیث آمده که پیامبر (ص) هنگام طلب آمرزش هر دو نام "تواب" و "غفور" را به کار میبردند. ابن عمر نیز ذکر کرده که در یک مجلس، پیامبر (ص) صد بار گفتند: "رب اغفر لی و تب علی انک انت التواب الغفور".
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ این آیت در شأن اصحاب حارث بن سوید آمد که با حارث مرتدّ گشته بودند. پس که حارث باسلام باز آمد و توبت کرد، خبر اسلام حارث بایشان رسید، گفتند: ما نیز در مکه میباشیم و چشم بر روز محمد (ص) نهیم، و بد افتاد جهان در حقّ وی. و ذلک فی قوله عزّ و جلّ: نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ، و هر گه که خواهیم باز گردیم که توبت ما بپذیرند، چنان که توبت حارث پذیرفتند. فانزل اللَّه تعالی هذه الآیة.
هوش مصنوعی: در آیهای از قرآن به مسألهای اشاره شده که مربوط به افرادی است که پس از ایمان آوردن کافر شدهاند. این آیه به ماجرای گروهی از اصحاب حارث بن سوید مرتبط میشود که به کفر بازگشته بودند. وقتی حارث دوباره به Islam بازگشت و توبه کرد، خبر بازگشت او به دیگران رسید. آنها گفتند که در مکه هستند و منتظر روزی هستند که محمد (ص) به آنها خبر دهد و دنیا در حق آن حضرت به بدی افتاده است. آنها امیدوار بودند که هر زمان بخواهند میتوانند به دین برگردند و توبه کنند، همانطور که توبه حارث پذیرفته شد. به همین خاطر، خداوند این آیه را نازل کرد.
بعضی مفسّران گفتند: این آیت منسوخ است که ربّ العالمین وعده داده است که توبه هر تائبی بپذیرند، تا آن گه که آفتاب از مغرب آید، و ذلک فی
هوش مصنوعی: برخی مفسران معتقدند که این آیه منسوخ شده و خداوند وعده داده است که توبه هر کسی را که بازگردد، بپذیرد تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند.
قول النّبی (ص): ان بالمغرب بابا فتحه اللَّه عز و جل للتوبة یوم خلق السماوات و الارض، فلا یغلق حتی تطلع الشمس من مغربها
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: در مغرب درگاهی وجود دارد که خداوند برای توبه در روز خلق آسمانها و زمین آن را گشود و این درگاه تا زمانی که خورشید از مغربش طلوع کند، بسته نخواهد شد.
و قومی گفتند: آیت منسوخ نیست، و معنی آیت آنست که: لن تقبل توبتهم فی حال ضلالتهم. برین قول واو وَ أُولئِکَ واو حال است. میگوید: توبت ایشان در آن حال که گمراه باشند نپذیرند، که توبت و ضلالت ضدّ یکدیگرند، بهم جمع نیایند. و گفتهاند: لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ یعنی عند الموت و المعاینة، نحو قوله تعالی: وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ... الآیة.
هوش مصنوعی: گروهی معتقدند که این آیه نسخ نشده است و منظور از آن این است که توبه آنها در حال گمراهی پذیرفته نخواهد شد. بر اساس این دیدگاه، "واو" به معنای "در حال" است و میگوید که توبه آنها در زمانی که در ضلالت هستند قبول نخواهد شد، زیرا توبه و گمراهی با یکدیگر سازگاری ندارند. برخی نیز گفتهاند که منظور از "توبه آنها پذیرفته نخواهد شد" در زمان مرگ و مشاهده حقیقت است، همانطور که در آیهای دیگر آمده است که توبه برای کسانی که اعمال زشت انجام میدهند، پذیرفته نیست.
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدی بِهِ. این «واو» معنی عموم را درآورد. میگوید: اگر کسی چندان که یک روی زمین زر از آن او باشد و بقربت و طاعت خرج کرده باشد در دنیا، چون بر کفر میرد آن وی را هیچ بکار نیاید، و نپذیرند که آن انفاق از متّقیان پذیرند نه از کافران، و ذلک فی قوله تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ. و روا باشد که این بر آخرت حمل کنند، یعنی در قیامت آن کافر که بر کفر مرده باشد اگر بپری روی زمین زر دارد و خواهد که تا خود را از عذاب اللَّه بآن باز خرد، وی را سود ندارد، و از وی نپذیرند. و فی ذلک ما
هوش مصنوعی: آیه بیان میکند که افرادی که کافر بوده و در حال کفر از دنیا بروند، حتی اگر تمام زمین را طلا داشته باشند و آن را در راه خدا خرج کرده باشند، باز هم چیزی از آنها پذیرفته نمیشود. این موضوع به این معناست که کنشهای نیکو و انفاق آنها در دنیا به هیچ کار نمیآید و فقط اعمال نیک متقیان مورد قبول خداوند است. همچنین میتوان این موضوع را به قیامت نیز تعمیم داد؛ یعنی اگر فردی کافر باشد و روز قیامت بخواهد با ثروت خود از عذاب خداوند رهایی یابد، این ثروت برای او کارساز نخواهد بود و از او پذیرفته نخواهد شد.
روی انّ النّبی (ص) قال: یجاء بالکافر یوم القیامة فیقال له أ رأیت لو کان لک ملأ الارض ذهبا لکنت مفتدیا به؟ فیقول نعم! فیقال لقد سئلت ما هو ایسر من ذلک.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، فرد کافر را میآورند و از او میپرسند: اگر تمام زمین پر از طلا بود، آیا برای نجات خود از عذاب خدا آن را فدای میکردی؟ او پاسخ میدهد: بله! سپس به او گفته میشود که تو در مورد چیزی سادهتر از این سؤال شدهای.