قوله تعالی وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ الایة... خدای عالمیان کردگار جهانیان، روزی گمار بندگان، بخشاینده و مهربان، نوازنده دوستان درین آیت مریم را بنواخت، و با وی کرامتها کرد. و بآن کرامتها بر زنان جهانیان تفضیل داد و از همه جدا کرد. اوّل آنست که او را بنداء کرامت برخواند که یا مَرْیَمُ عزیزست این خطاب! عزیز است این ندا! که هزاران هزار انبیاء و اولیاء رفتند یا در روح یافت آن رفتند، یا در حسرت و آرزوی آن رفتند! ای جان جهان اگر هزار بار تو او را برخوانی گویی «ربّی ربّی!» چنان نبود که او یک بار ترا بر خواند که «عبدی عبدی!» اگر چند او را بخداوندی پذیری، سودت ندارد، که خداوندی او خود ترا لازم است کار آن دارد که او یک بار ترا ببندگی پذیرد.
بو یزید بسطامی قدّس سرّه گفت: اوقفنی الحق سبحانه بین یدیه الف موقف یعرض علیّ المملکة فاقول لا اریدها. فقال لی فی آخر الموقف یا با یزید! ما ترید؟ قلت: ارید ان لا ارید ای ارید ما ترید. فقال تعالی عز اسمه: اتت عبدی حقا. هر چند ترا زهره آن نیست که با حق بو یزید و از سخن گویی. آخر کم از آن نباشد که نیازی عرضه کنی، و سوزی و آرزوئی بنمایی گویی: خداوندا! بنامی و نشانی بسنده کردهام آمدی که از درگاه خود مرا نامی نهی هر نام که خواهی، تا بود. مردی به بازار رفته بود تا غلامی خرد، غلامان عرضه کردند، یکی اختیار کرد تا بخرد، گفت: ای غلام چه نامی؟ گفت: اول بخر تا ترا باشم پس بهر نام که خواهی میخوان! چون بنده او باشی بهر نام که خواهد ترا خواند و بهر صفت که خواهد تا دارد.
استاد بو علی گفت: پیری را دیدم ازین دیوار بآن دیوار میشتافت درمانده و سراسیمه گشته. گفت: از سر جوانی خود از وی سؤال کردم که یا شیخ اندرین وقت چه شربت خوردهای؟ گفت: ما را خود آن نه بس که بار خدای عالم ما را بیاگاهاند که شما را من آفریدم، و من خداوند شمایم. و دیگر چیزی در میباید؟
از عشق تو این بس نبود حاصل من؟
کآراسته وصل تو باشد دل من؟
نواخت دیگر مریم را آنست که، رب العالمین او را رقم اصطفائیت کشید بدو جایگه در اول آیت و آخر آیت. گفت: اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ، وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ کرا بود از زنان جهانیان این کرامت که وی را بود؟ از دنیا و جهانیان آزاد بود، چنانک گفت: ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً و آنکه در آن آزادی پذیرفته و پسندیده خدای بود فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ. جای و نشستگاه وی مسجد و محراب بود، و در آن جایگه روزی وی روان از درگاه خدای بود وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً. و آن گه پرهیزگار و خدا را فرمان بردار بود وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ. و در بزرگی و صدیقی خدای وی را گواه بود وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ. و ازین عجبتر که فرزندش بیپدر آمد و «رَوْحِ اللَّهِ» بود و ذلک فی قوله إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ رب العالمین درین آیت عیسی (ع) را چهار نام گفت: مسیح، عیسی کلمة و روح. یعنی که عیسی رسول خداست، و موجود آورده سخن وی کان سخن را بمریم او کند، و جانی است ازو بعطاء بخشیده.
و درین آیت گفت: بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ روشناس و نیک نام در دنیا و در آخرت، و کریم بود بر خدای عزّ و جلّ، وی را کرامتها و معجزتها بود، یکی آن که از مادر بیپدر در وجود آمد. دیگر آنکه از نفخ جبرئیل حاصل گشت. سدیگر آنکه بکلمة، ناآفریده پیدا شد، چهارم آنکه وی را در کودکی حکمت و دانش داد و ذلک فی قوله تعالی. وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ تا آخر آیت همه معجزات وی است. و بحکم آنکه در علم خدا بود که ترسایان در حق او غلو کنند، رب العالمین رد آن ترسایان را وی را در گهواره بحال طفولیت در سخن آورد تا گفت: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ یعنی نه چنانست که ترسایان گویند، بلکه من بنده خدایم آفریده اویم و وی خداوند من. و نیز رد ایشانست که در مادر وی طعن زدند که: یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ! رب العالمین براءة ساحت مریم را، و روشنایی چشم وی را آن سخن در حال طفولیت بر زبان وی براند.
این جا نکتهای عزیز است: چون در علم خدا بود که مریم از عیسی روشنایی چشم و سرور دل خواهد بود در دنیا و در عقبی، رب العالمین بار و رنج عیسی در وقت ولادت بر وی نهاد و ذلک فی قوله تعالی: فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ تا حق وی واجب شد. آن گه در مقابله آن رنج و شدت نعمت و راحت بوی رسید. و حال مصطفی (ص) با مادر وی بعکس این بود، چون در علم خدا بود که مادر را از وی نصیب نخواهد بود، نه در دنیا نه در آخرت، بار مصطفی (ص) بر وی ننهاد، و در وقت ولادت هیچ رنج بوی نرسید، تا حقی واجب نگشت. نظیر این قصه نوح (ع) است با امت خویش، و قصه مصطفی (ص) است با امت خویش. نوح را گفتند: رنج امّت بر خویشتن منه و بار بلاء ایشان مکش، که هرگز ترا از ایشان روشنایی چشم و سرور دل نخواهد بود، لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ پس بر مقتضی این خطاب دعا کرد: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً، ففعل اللَّه ذلک، و مصطفی (ص) را گفتند: یا سید! رنج امت خویش احتمال کن، و بر ایشان صابر باش فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ و اگر ازیشان زشتی بینی از آن درگذر و عفو کن: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ که ترا از ایمان ایشان روشنایی چشم و سرور دل خواهد بود.
اینجا لطیفهای گفتهاند چنانستی که: رب العالمین گفتی: بنده من هر چه بلا و محنت و شدت است از بیماری و گرسنگی و تشنگی و غم روزی و بیم عاقبت، این همه از فریشتگان برداشتیم و بریشان نهادیم که نعیم باقی و بهشت جاودانی و وعده دیدار و رضاء ذو الجلال همه نه ایشان را ساختهایم نه ایشان را بآن وعدهای دادهایم، بنده من ترا که این همه بلا دادم و محنت و مصیبت بر تو ریختم از آنست که نعیم خلد و بهشت باقی هم ترا ساختم و بتو دادم، قسمت ما چنین است، آنجا که گنج است ره گذر آن بر رنج است، و آنجا که بلاست ثمره آن شفا و عطا است.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ الایة... خدای عالمیان کردگار جهانیان، روزی گمار بندگان، بخشاینده و مهربان، نوازنده دوستان درین آیت مریم را بنواخت، و با وی کرامتها کرد. و بآن کرامتها بر زنان جهانیان تفضیل داد و از همه جدا کرد. اوّل آنست که او را بنداء کرامت برخواند که یا مَرْیَمُ عزیزست این خطاب! عزیز است این ندا! که هزاران هزار انبیاء و اولیاء رفتند یا در روح یافت آن رفتند، یا در حسرت و آرزوی آن رفتند! ای جان جهان اگر هزار بار تو او را برخوانی گویی «ربّی ربّی!» چنان نبود که او یک بار ترا بر خواند که «عبدی عبدی!» اگر چند او را بخداوندی پذیری، سودت ندارد، که خداوندی او خود ترا لازم است کار آن دارد که او یک بار ترا ببندگی پذیرد.
هوش مصنوعی: خداوند جهانیان به مریم گفت: «ای مریم!» و او را مورد لطف و کرامت خود قرار داد و به او جایگاهی ویژه داد. این کرامت باعث شد که مریم بر سایر زنان برتری پیدا کند. نخستین نشانه این برتری، ندای خداوند به اوست که او را با عنوان عزیزی خطاب میکند. این خطاب نه تنها محترم بلکه خاص است، به طوری که بسیاری از پیامبران و اولیاء در حسرت شنیدن چنین ندایی بودند. بنابراین، اگر تو نیز بارها او را بخوانی و بگویی «پروردگار من!»، باز هم مثل یک بار او تو را بخواند و بگوید «بنده من!» نخواهد بود. بندگی او و رابطهاش با تو مهمتر از هر چیز دیگری است، زیرا پذیرفتن تو به عنوان بنده برای خداوند ضروری است و این رابطه از همه چیز باارزشتر است.
بو یزید بسطامی قدّس سرّه گفت: اوقفنی الحق سبحانه بین یدیه الف موقف یعرض علیّ المملکة فاقول لا اریدها. فقال لی فی آخر الموقف یا با یزید! ما ترید؟ قلت: ارید ان لا ارید ای ارید ما ترید. فقال تعالی عز اسمه: اتت عبدی حقا. هر چند ترا زهره آن نیست که با حق بو یزید و از سخن گویی. آخر کم از آن نباشد که نیازی عرضه کنی، و سوزی و آرزوئی بنمایی گویی: خداوندا! بنامی و نشانی بسنده کردهام آمدی که از درگاه خود مرا نامی نهی هر نام که خواهی، تا بود. مردی به بازار رفته بود تا غلامی خرد، غلامان عرضه کردند، یکی اختیار کرد تا بخرد، گفت: ای غلام چه نامی؟ گفت: اول بخر تا ترا باشم پس بهر نام که خواهی میخوان! چون بنده او باشی بهر نام که خواهد ترا خواند و بهر صفت که خواهد تا دارد.
هوش مصنوعی: باوی یزید بسطامی گفته است که خداوند در چندین مقام او را قرار داده و از او خواسته که آنچه را میخواهد انتخاب کند. یزید پاسخ داده که او هیچچیز نمیخواهد و آرزویش این است که خواسته خداوند را اراده کند. خداوند به او میگوید که او به حق روی آورده است، اما با این حال گاهی انسانها به خداوند نیازهایی را عرضه میکنند و آرزوهایی دارند. یزید مثالی از شخصی میآورد که برای خرید غلامی به بازار رفته و وقتی غلام را انتخاب میکند، غلام میگوید که ابتدا او را بخرد و سپس هر نامی که خواست میتواند بر او بگذارد، زیرا وقتی او در مقام بندگی باشد، به هر نام و صفتی که خواسته شود، اطلاق میشود.
استاد بو علی گفت: پیری را دیدم ازین دیوار بآن دیوار میشتافت درمانده و سراسیمه گشته. گفت: از سر جوانی خود از وی سؤال کردم که یا شیخ اندرین وقت چه شربت خوردهای؟ گفت: ما را خود آن نه بس که بار خدای عالم ما را بیاگاهاند که شما را من آفریدم، و من خداوند شمایم. و دیگر چیزی در میباید؟
هوش مصنوعی: استاد بوعلی داستانی را نقل میکند از پیرمردی که از یک طرف دیوار به طرف دیگر میدوید و به نظر میرسید که بسیار ناراحت و گیج است. بوعلی به او نزدیک شد و پرسید که در این سن و سال چه چیزی نوشیده است که اینطور پریشان شده است. پیر پاسخ داد که نیازی به چیز دیگری نیست، چرا که خود خداوند عالم به ما یادآوری کرده است که ما را آفریده و او صاحب و سرپرست ماست. آیا چیز دیگری هم لازم است؟
از عشق تو این بس نبود حاصل من؟
کآراسته وصل تو باشد دل من؟
هوش مصنوعی: آیا عشق تو تنها به همین حد برای من کافی بود؟ که دل من فقط به وصل تو مزین شده باشد؟
نواخت دیگر مریم را آنست که، رب العالمین او را رقم اصطفائیت کشید بدو جایگه در اول آیت و آخر آیت. گفت: اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ، وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ کرا بود از زنان جهانیان این کرامت که وی را بود؟ از دنیا و جهانیان آزاد بود، چنانک گفت: ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً و آنکه در آن آزادی پذیرفته و پسندیده خدای بود فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ. جای و نشستگاه وی مسجد و محراب بود، و در آن جایگه روزی وی روان از درگاه خدای بود وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً. و آن گه پرهیزگار و خدا را فرمان بردار بود وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ. و در بزرگی و صدیقی خدای وی را گواه بود وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ. و ازین عجبتر که فرزندش بیپدر آمد و «رَوْحِ اللَّهِ» بود و ذلک فی قوله إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ رب العالمین درین آیت عیسی (ع) را چهار نام گفت: مسیح، عیسی کلمة و روح. یعنی که عیسی رسول خداست، و موجود آورده سخن وی کان سخن را بمریم او کند، و جانی است ازو بعطاء بخشیده.
هوش مصنوعی: نواخت مریم به این صورت است که خداوند او را به عنوان انتخاب شدهای ویژه برگزیده و در ابتدا و انتهای آیات به این انتخاب اشاره کرده است. گفته شده که او پاکیزه است و به عنوان بهترین زن عالم شناخته میشود. مریم از دنیای مادی آزاد بود و در آغوش محبت پروردگار قرار داشت، به طوری که خدا او را به خوبی پذیرفت. محل عبادت و زندگی او مسجد و محراب بوده و در آنجا روزیاش از درگاه خدا نازل میشد. او انسان پارسا و مطیعی بود و از راستگویان محسوب میشد و مادرش نیز صدیقه بود. نکته قابل توجه این است که فرزندش بدون پدر به دنیا آمد و او به عنوان "روح خدا" شناخته میشود. در آیهای به عیسی (ع) چهار نام نسبت داده شده است: مسیح، عیسی، کلمه و روح. به این معنا که عیسی پیامآور خداست و کلمات او به مریم نازل شده و روحی از جانب خدا به او بخشیده شده است.
و درین آیت گفت: بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ روشناس و نیک نام در دنیا و در آخرت، و کریم بود بر خدای عزّ و جلّ، وی را کرامتها و معجزتها بود، یکی آن که از مادر بیپدر در وجود آمد. دیگر آنکه از نفخ جبرئیل حاصل گشت. سدیگر آنکه بکلمة، ناآفریده پیدا شد، چهارم آنکه وی را در کودکی حکمت و دانش داد و ذلک فی قوله تعالی. وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ تا آخر آیت همه معجزات وی است. و بحکم آنکه در علم خدا بود که ترسایان در حق او غلو کنند، رب العالمین رد آن ترسایان را وی را در گهواره بحال طفولیت در سخن آورد تا گفت: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ یعنی نه چنانست که ترسایان گویند، بلکه من بنده خدایم آفریده اویم و وی خداوند من. و نیز رد ایشانست که در مادر وی طعن زدند که: یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ! رب العالمین براءة ساحت مریم را، و روشنایی چشم وی را آن سخن در حال طفولیت بر زبان وی براند.
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که حضرت عیسی، پسر مریم، به عنوان شخصیتی محترم و نیکو در دنیا و آخرت شناخته میشود. او از جانب خداوند دارای کراماتی و معجزاتی بود، از جمله اینکه بدون پدر به دنیا آمد و در این باره معجزات دیگری نیز داشت، از جمله اینکه در دوران کودکی به او حکمت و دانش آموخته شد. حتی زمانی که در گهواره بود، با کلامی به وضوح اعلام کرد که بنده خداست و نه آنچنانی که برخی معتقدند. همچنین خداوند او را از انتقادهایی که به مادرش میشد، دفاع کرد و در این راستا در دوران کودکی او بر زبانش سخنانی قرار داد که به وضوح حمایت از مادرش را نشان میدهد.
این جا نکتهای عزیز است: چون در علم خدا بود که مریم از عیسی روشنایی چشم و سرور دل خواهد بود در دنیا و در عقبی، رب العالمین بار و رنج عیسی در وقت ولادت بر وی نهاد و ذلک فی قوله تعالی: فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ تا حق وی واجب شد. آن گه در مقابله آن رنج و شدت نعمت و راحت بوی رسید. و حال مصطفی (ص) با مادر وی بعکس این بود، چون در علم خدا بود که مادر را از وی نصیب نخواهد بود، نه در دنیا نه در آخرت، بار مصطفی (ص) بر وی ننهاد، و در وقت ولادت هیچ رنج بوی نرسید، تا حقی واجب نگشت. نظیر این قصه نوح (ع) است با امت خویش، و قصه مصطفی (ص) است با امت خویش. نوح را گفتند: رنج امّت بر خویشتن منه و بار بلاء ایشان مکش، که هرگز ترا از ایشان روشنایی چشم و سرور دل نخواهد بود، لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ پس بر مقتضی این خطاب دعا کرد: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً، ففعل اللَّه ذلک، و مصطفی (ص) را گفتند: یا سید! رنج امت خویش احتمال کن، و بر ایشان صابر باش فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ و اگر ازیشان زشتی بینی از آن درگذر و عفو کن: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ که ترا از ایمان ایشان روشنایی چشم و سرور دل خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که خداوند از قبل میدانست که مریم چه آیندهای با عیسی خواهد داشت و از این رو در زمان زایمان، بار رنجی بر او نهاد تا بعد از آن نعمت و آرامش نصیبش شود. در مقابل، وضعیت پیامبر (ص) و مادرش متفاوت بود؛ خداوند علم داشت که مادر پیامبر از او بهرهای نخواهد داشت و به همین دلیل هیچ رنجی در هنگام زایش برای مادرش مقرر نکرد. همچنین داستان نوح و پیامبر (ص) را مقایسه میکند. نوح به خاطر عدم ایمان قومش از خدا خواسته بود که بار رنج آنان را بر دوش خود نگیرد و خداوند دعایش را اجابت کرد. اما در مورد پیامبر (ص) گفته شده که باید صبر کند و زحمات امت را به دوش بگیرد، زیرا این کار برای او باعث روشنایی دل و شادی خواهد بود.
اینجا لطیفهای گفتهاند چنانستی که: رب العالمین گفتی: بنده من هر چه بلا و محنت و شدت است از بیماری و گرسنگی و تشنگی و غم روزی و بیم عاقبت، این همه از فریشتگان برداشتیم و بریشان نهادیم که نعیم باقی و بهشت جاودانی و وعده دیدار و رضاء ذو الجلال همه نه ایشان را ساختهایم نه ایشان را بآن وعدهای دادهایم، بنده من ترا که این همه بلا دادم و محنت و مصیبت بر تو ریختم از آنست که نعیم خلد و بهشت باقی هم ترا ساختم و بتو دادم، قسمت ما چنین است، آنجا که گنج است ره گذر آن بر رنج است، و آنجا که بلاست ثمره آن شفا و عطا است.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی بیان میکند که خداوند به بندگانش میگوید که مشکلات و بلاهایی مانند بیماری، گرسنگی و غم که در زندگیاشان تجربه میکنند، در حقیقت برای این است که نعمتهای جاودانی و بهشت را برای آنها آماده کرده است. خداوند به بندگانش وعده داده است که این سختیها و رنجها بخشی از مسیر رسیدن به نعمتهای بزرگتر و روحانیتر است. در واقع، این مشکلات به نوعی برای آنها فرصتی برای دستیابی به شفا و عطا محسوب میشود و نشاندهنده این است که هرچه رنج بیشتری تحمل کنند، به پاداش بیشتری نیز خواهند رسید.