گنجور

۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ... الایة اذ در اول این آیت تعلق بآخر آیت گذشته دارد، یعنی: سَمِیعٌ عَلِیمٌ إِذْ قالَتِ میگوید: اللَّه شنوا و دانا است بحال و گفتار آن زن عمران که گفت: رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ و گفته‌اند که تعلق باصطفائیت دارد، یعنی «و اصطفی امرأة عمران اذ قالت». و گفته‌اند: تقدیر آنست که اذکر یا محمد بنیوش تا گویم از آنچه زن عمران گفت. بو عبیده گوید: این اذ را حکمی نیست و بهیچ چیز تعلق ندارد. و ازین جنس فراوان آید در قرآن در ابتداء آیات و قصص. إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ معنی آنست که زن عمران بن ماثان گفت، نام وی حنه، و به مریم بارور بود: لان نجانی اللَّه و وضعت ما فی بطنی لاجعلنه محررا اگر خداوند عز و جلّ مرا ازین عقبه برهاند، و این فرزند که در شکم دارم بسلامت از من جدا شود، بر خود واجب کردم که وی را آزاد دارم از کارهاء این جهانی، تا خدای را پرستد، و خدمت بیت المقدس کند. و ایشان بزرگ می‌داشتند خدمت مسجد قدس، و فرزندان بآن میدادند تقرّب را بخدای عزّ و جل.

و در شرع ایشان بر فرزندان فریضه بود طاعت داشتن، و گردن نهادن، و خود را بسپردن در چنین نذر که بایشان رفتی و این در حال کودکی بودی تا ببلوغ، و بعد از بلوغ اختیار ایشان را بودی از خدمت مسجد کردن و تیمار داشتن هم چنان بر عادت تا آخر عمر. یا بگذاشتن آن و بیرون شدن. اما معنی «محرر» خالص است، چنان که بهیچ چیز تعلق ندارد و هیچ چیز در وی نگیرد و یقال «رجل حرّ» ای خالص من العیوب «و طین حرّ» ای خالص من الرّمل و الحصاة، و الحرّ هو الذی صار للَّه تعالی فی الحقیقة عبدا.

آن گه دعا کرد مادر مریم تا آن نذر از وی پذیرفته شود. گفت: فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ از آنکه آن فرزند را هدیه‌ای ساخته بود در راه حق و در کار خیر، و نه هر هدیه بمحل قبول افتد و لهذا قال اللَّه تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ قوله: فَلَمَّا وَضَعَتْها الایة... ای وضعت حملها اشارت بمعنی کرد از آن جهت بلفظ تأنیث گفت. قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی‌ عادت انبیاء و علماء ایشان چنان بود که هر کسی ازیشان فرزندی بخدمت مسجد قدس دادی تقرّب را بخدای عزّ و جلّ و پسر دادی نه دختر، که دختر عورت باشد و ناقص عقل و دین. و نیز زنان را عذر باشد گاه‌گاه، پس دختر شایستگی تحریر ندارد. مادر مریم گمان برد که پسر زاید، نذر از آن جهت کرد، پس که دختر بود، این سخن بر سبیل اعتذار برون داد و گفت: رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی‌ خداوندا، من دختر زادم، و دختر چون پسر نبود و شایستگی تحریر ندارد. و آن گه گفت: وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ ای اعلم بمآلها و حقیقة احوالها. گفت: خدا داناتر است که عاقبت کار وی بچه باز آید و حقیقت حال وی چه بود.

قراءة شامی و عاصم بروایة بو بکر عیاش و یعقوب بِما وَضَعَتْ بضم تا است. و این از قول مادر مریم است . و روا بود برین قراءة که وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی‌ عارض بود نه از قول مادر مریم و بر قراءة دیگران که وَضَعَتْ باسکان تا خوانند، لا بدّ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ عارض بود، نه از قول مادر مریم. وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی‌ برین قراءة هر دو وجه پذیرد. وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ بزبان رومی «مریم» امة اللَّه است. حنة گفت: من این دختر را مریم نام نهادم، و کذلک اسمها عند اللَّه عزّ و جلّ. مصطفی (ص) گفت: «حسبک من نساء العالمین اربع: مریم بنت عمران و آسیة امرأة فرعون و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد».

وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ ای امنعها و اجیرها بک و ذریّتها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ الملعون المطرود.

عن النبی (ص) انه قال: «ما من مولود الّا و الشیطان ینال منه طعنة و لها یستهل الصّبیّ الّا ما کان من مریم و ابنها فانها لما وضعتها قالت: انی اعیذها بک و ذرّیتها من الشیطان الرجیم فضرب من دونها، حجاب»

ذرّیة زایندگانند که ذرّیت از ایشان بود و نیز فرزندان باشند که زادگانند، از ذرو گرفته‌اند. یعنی از خلق خدا که بر زمین پراکنده‌اند. ذرا یذرو و تَذْرُوهُ الرِّیاحُ ازینست و رواست که از ذَرَأَ بود، و قد تقدم ذکره . شیطان نامیست از جن و انس هر ناپاک را. و در خبر است که از خلفاء راشدین یکی مردی را دید در پی کبوتر، گفت: شیطان یتبع شیطانة ، تأنیث روا داشت در شیطان. و اللَّه در قرآن از جن و انس شیاطین گفت. و عرب کسی را که داهی بود، شیطان گویند. و بآن ذم نخواهند. و شیطان را دو وجه است از روی معنی. یکی آنکه از «شاط بدمه» است، یعنی که: او در خون ولد آدم شده است. برین تأویل نون نه اصلی است و بر وزن فعلان است چون عطشان. دیگر وجه اشتقاق آن از «شطون» است. عرب گویند: «نوی شطون» ای بعیدة و برین تأویل نون اصلی است و بر وزن «فیعال».

و «رجم» در قرآن بر وجوه است، یکی کشتن، یکی دور کردن، یکی بیرون کردن، یکی بگمان گفتن، یکی نکوهیدن و رجیم این جا از دو وجه است: یکی از بیرون کردن است که گفتند او را: فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ. و دیگر از نکوهیدن است و لعنت شنوانیدن و بد نام کردن که گفت وی را: مَذْمُوماً و الذّم العیب این رجم که عیب است، زبان زدن است. چنان که در احکام اسلام «رجم» سنگ زدن است و کشتن.

فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ الایة... این اجابت دعاء مادر مریم است، تا آنجا که گفت: «حسنا» میگوید: بپذیرفت آن را خداوند آن پذیرفتنی نیکو، و برویانید او را به نبات نیکو. یعنی بر صلاح و سداد و معرفت و طاعت خدای.

قبول مصدر است بر وزن فعول چنان که وضوء و طهور و ولوع و وقود. و انبات سخنی روانست در میان عرب در کار پروردن فرزند. وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا قراءة کوفی مشدّد است و زکریا مقصور، ای و کفلها اللَّه زکریا میگوید: وی را بداشتن فرا زکریا (ع) سپرد، و باقی بتخفیف خوانند و زکریاء ممدود، و معنی آنست که زکریا مریم را بداشتن بپذیرفت و صحّ فی الخبر «انا و کافل الیتیم فی الجنة کهاتین و اشار باصبعیه»

و زکریا پیغامبری بود از خداوند عزّ و جلّ باهل شام در آن زمان، و از فرزندان سلیمان بن داود (ع) بود. کلبی گفت: چون مریم از مادر جدا شد، مادر او را در خرقه‌ای پیچید و بمسجد بیت المقدس فرستاد، پیش احبار و دانشمندان ایشان، و رئیس و مهتر احبار زکریا بود. گفت: من او را برگیرم، و من بداشت او اولی‌ترم که خواهر او نزدیک من است بزنی. احبار گفتند: اگر او را بخویشان و قرابت باز می گذاشتندی، هیچکس بوی نزدیکتر از مادر وی نبود، بوی بگذاشتندی. پس باتفاق قرعه بزدند و سهم زکریا بقرعه بیرون آمد، بوی تسلیم کردند. زکریا رفت و از بهر وی غرفه‌ای بساخت چنان که بنردبان پایه بر آن غرفه میشدند، و او را در آن غرفه بنشاند. این است که رب العالمین گفت: کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ.

محراب نامیست شریف‌تر جای را و گرامی‌تر چون غرفها، و کوشکها. إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ. این محراب کوشک داود است و محاریب مقاصیر است. و گفته‌اند که: محراب مسجد است. و مسجد و نمازگاه از بهر آن محراب گویند، لکونه موضع محاربة النفس و الشیطان.

کُلَّما دَخَلَ میگوید: هر گه که زکریا بر مریم در شدی، در آن محراب وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً. بنزدیک وی روزیی یافتی. در تفسیر آورده‌اند که در تابستان میوه زمستانی تازه یافتی، و در زمستان میوه تابستانی تازه. قالَ یا مَرْیَمُ! گفت: ای مریم! أَنَّی لَکِ هذا این ترا از کجاست؟ انّی در لغت عرب دو چیز بود: بمعنی کیف بود، چنان که گفت: أَنَّی یُحْیِی. و بمعنی من أین چنان که این جا گفت: أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مریم گفت: این از نزدیک خداست.

گفته‌اند که: جبرئیل می‌آورد از آسمان. آن گه گفت: إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. محتمل است که این هم از قول مریم بود. معنی آنست که: درین هیچ شگفتی نیست که ما را از غیب روزی میرسد که خدای دارنده و روزی گمارست، آن را که خواهد روزی میدهد از خزانه فراخ بکرم فراخ، بی‌مئونت و بی‌قیاس.

روی عن جابر بن عبد اللَّه: «ان رسول اللَّه (ص) اقام ایاما لم یطعم طعاما، حتّی شقّ ذلک علیه، فطاف فی منازل ازواجه فلم یجد عند واحدة منهن شیئا، فاتی فاطمة فقال: یا بنیّة! هل عندک شیئا آکله فانی جائع. فقالت: لا و اللَّه بابی انت و امی، فلما خرج من عندها رسول اللَّه ص بعثت إلیها جارة رغیفین و بضعة لحم، فاخذته منها فوضعته، فی جفنة لها و غطت عندها و قالت و اللَّه لاؤثرنّ بها رسول اللَّه (ص) علی نفسی و من عندی، و کانوا جمیعا محتاجین الی شبعة طعام، فبعثت حسنا او حسینا الی رسول اللَّه فرجع الیها، فقالت بابی انت و امی، قد اتانا اللَّه بشی‌ء فخبأته لک، فکشفت عن الجفنة فاذا هی مملوءة خبزا و لحما، فلما نظرت الیها عرفت انها برکة من اللَّه عزّ و جلّ. فحمدت اللَّه و صلّت علی نبیّه ص. فقال علیه السلام: من این لک یا بنیة! فقالت هو من عند اللَّه إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. فحمد اللَّه و قال: الحمد للَّه الذی جعلک شبیهة سیدة نساء بنی اسرائیل، فانها کانت اذا رزقها اللَّه شیئا فسئلت عنها قالت هو من عند اللَّه ان اللَّه یرزق... و بعث رسول اللَّه الی علی (ع) ثم اکل رسول اللَّه (ص) و فاطمة و علی و الحسن و الحسین و جمیع ازواج النبی (ص) و اهل بیته جمیعا حتی شبعوا قالت فاطمة و بقیت الجفنة کما هی و اوسعت منها علی جمیع جیرانی، و جعل اللَّه‌ عزّ و جلّ فیها برکة و خیرا.

قوله: هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ هنالک بلام و کاف هناک بکاف و بی‌لام، و هنا بی‌لام و بی‌کاف هر سه بمعنی ثمّ است. عرب آن را بیشتر در موضع حین نهند. میگوید: هم بر آن جای و هم در آن هنگام که زکریا ع میوه تازه دید نه در هنگام خویش و دانست که آن از قدرت فراخ خداوندست و نه از هنگام طبع، طمع افتاد او را بفرزند، و زن او عاقر بود که نه زائید. با خود گفت: که او که میوه تواند آفرید بی‌هنگام، فرزند تواند آورد از عاقر. در آن هنگام زکریا ع خداوند خویش را خواند گفت: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ... لدّ، و لدی و لدن هر سه بمعنی عند است.

ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً ای نسلا مبارکا، تقیا، رضیا، همانست که جای دیگر گفت: وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ ای مجیب الدعاء. کقوله تعالی: إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ ای فاجیبونی و کقولهم سمع اللَّه لمن حمده ای اجاب.

روی ان النبی (ص) قال: ایما رجل مات و ترک ذرّیة طیبة اجری اللَّه علیه مثل اجر عملهم لا ینقص من اجورهم شیئا.

فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ حمزه و کسایی فنادیه بیاء خوانند بر تقدیم فعل و ملائکة هر چند که جمع است، این جا جبرئیل خواهد. عرب روا دارند کسی را که رئیس و مهتر قوم باشد که از وی خبر بلفظ جمع باز دهند. چنانک رب العالمین گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ در تفسیر است که باین ناس ابو سفیان بن حرب خواهد بود. فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ میگوید: جبرئیل آواز داد زکریا (ع) را، و او بر پای بود، نماز میکرد در محراب. این محراب مسجد بیت المقدس است.«ان اللَّه» بکسر الف قراءة شامی و حمزه. یُبَشِّرُکَ بتخفیف قراءة حمزه و کسایی میگوید: خدا ترا شاد میکند به پسری نام وی یحیی (ع). و در سوره مریم است که هرگز پیش از وی یحیی نیافریدیم. مفسران گفتند: «سمّی یحیی لانّ اللَّه احیا قلبه بالایمان و النبوة» یحیی از حیاة است، و حیاة حقیقی حیاة دل است، و حیاة دل بنبوت و ایمان است. و یحیی را هم نبوت بود و هم ایمان. و گفته‌اند که: یحیی نام کردند او را که اللَّه بعلم قدیم خود دانست که از دنیا شهید بیرون شود، و رب العالمین شهیدان را زندگان خواند: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.

روی ان النبی (ص) قال من هوان الدنیا علی اللَّه ان یحیی بن زکریا قتلته امرأة.

و قیل سمّی یحیی لانّ اللَّه تعالی احیا به عقر امّه. و قیل لانّه، احیاه بالطاعة حتی لم یعص قطّ و لم یهمّ بمعصیة.

قال رسول اللَّه (ص) ما من احد الا یلقی اللَّه عزّ و جلّ قد همّ بخطیئة او عملها الّا یحیی بن زکریا فانه لم یهمّ و لم یعملها.

مُصَدِّقاً نصب علی الوصف، او الحال «بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ» و این بکلمه را سه معنی است: یکی آنست که یبشرک بیحیی بکلمة من اللَّه یعنی که این بشارت سخنی است از خداوند عزّ و جلّ. دیگر وجه آنست که: خدای ترا بشارت میدهد به پسری از زن عاقر بکلمه کن سدیگر معنی آنست که: مصدقا بعیسی بن مریم انّه ابن مریم من غیر أب و انه عبد اللَّه و رسوله. گویند: اول کسی که بعیسی بن مریم ایمان آورد و بنبوت و رسالت وی اقرار داد، یحیی بود. یحیی بسه سال مه از عیسی بود، و هر دو پسر خاله یکدیگر بودند. عیسی از مریم بنت عمران زاد و یحیی از حنة بنت عمران. و گفته‌اند: مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ معنی آنست که: یحیی از عاقر زاده قدرت خدای را گواهست. عیسی عن را از مادر بی‌پدر زاده.

روی: انّ امرأة زکریّا أتت مریم لیلة تزورها، فلما فتحت الباب التزمتها. فقالت امرأة زکریا یا مریم اشعرت انّی حبلی: قالت مریم. اشعرت انّی ایضا حامل قالت امرأة زکریا فانی وجدت ما فی بطنی سجد لما فی بطنک و ذلک قوله: مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً

در نعت یحیی (ع) میگوید: بار خدای مهتری است کریم‌تر خدای عزّ و جلّ گفته‌اند: که سه چیز شرط سیادت است: علم و حلم و تقوی. تا این سه خصلت بهم نیایند در یک شخص، استحقاق سیادت مرو را ثابت نشود و قیل السّیّد السّائس لسواد النّاس ای معظمهم و لهذا یقال سید العبد و لا یقال سید الثوب. وَ حَصُوراً حصور آنست که بزنان نرسد و گرد ایشان نگردد، و فعول است بمعنی فاعل، یعنی حصر نفسه، عن الشهوات، و گفته‌اند: فعول است بمعنی مفعول کانه، محصور عنهن ای ممنوع محبوس عنهنّ من قبل اللَّه عزّ و جلّ.

وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ این صالح در قرآن پیغامبران را جایهاست. پارسی آن «شایسته» است. چنانک گویی: فلان یصلح لهذا الامر

روی ابو هریرة قال: سمعت رسول اللَّه (ص): کل بنی آدم یلقی اللَّه بذنب قد اذنبه یعذّبه اللَّه ان شاء او یرحمه، الّا یحیی بن زکریا فانه کان سیدا و حصورا و نبیّا من الصالحین.

قالَ رَبِّ الایة... مفسران گفتند: زکریا (ع) این خطاب با جبرئیل کرد و گفت: یا سیدی! أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ مرا فرزند چون بود؟

و پیری بمن رسید و پوستم بر استخوان خشک شده از پیری. گویند: صد و بیست سالش از عمر گذشته بود، و زن او را نود و هشت سال. و این سخن نه بر سبیل انکار گفت، بل چون رب العالمین در آفرینش خلق حکم چنان کرده است بر عموم، و عادت چنان رانده که از مرد پیر و زن عاقر فرزند نیاید، زکریا (ع) خواست تا بداند که این فرزند ایشان را چون در وجود خواهد آمد هم در حال پیری و ضعف؟ یا ایشان را بجوانی و قوت شباب باز برد و فرزند آرد، یا از زنی دیگر خواهد بود؟ یا بر طریقی دیگر بیرون از عادت آفرینش عموم خواهد بود؟! پس این سؤال از کیفیت وجود فرزند رفت، نه از اصل وجود. بعضی علماء گفتند: این سخن که از وی رفت، نه سؤال بود بلکه استعظام نعمت خدای عزّ و جلّ بود، چنان که عرب گویند، چون شغلی عظیم و نعمتی بزرگ پدید آید: «من لی بکذا، و من أین لی کذا؟» یعنی من ازین که باشم؟

و چه باشم؟ و از کجا اهل این نعمت شوم؟ پس جبرئیل از پیغام خدای وی را جواب داد: کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ. معنی آنست که: این فرزند ترا هم در حال ضعف و پیری دهد، و از کمال قدرت وی دور نیست که آفرینش خدای این فرزند را همچون آفرینش اللَّه است آن را که خواهد و هر چه خواهد. یعنی که اگر تعجب میکنی درین کار پس تعجب کن در همه اختراعات و ابداعات اللَّه که آن همه بر یک نسق است از روی قدرت.

قوله: قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً زکریا (ع) از آن پس نشان خواست که وقت حمل این فرزند کی بود؟ و چه نشان دارد؟ تا در شکر و سپاس داری و عبادت بیفزایم قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً این رمز همان وحی است که جای دیگر گفت: فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ. و معنی هر دو درین قصه اشارتست او را.

گفتند: شرط آنست که با اهل خود مباشرت کنی در حال طهر و نشان حمل آنست که سه روز سخن با مردم نتوانی گفتن، مگر اشارتی بدست یا بسر و زبان، هم چنان بجای بی‌خرس و بی‌مرض. بعضی علماء گفتند: آن زبان بستن وی از سخن با مردمان عقوبتی بود که رب العالمین بوی خواست که بعد از آنکه بمشافهه با فرشته سخن گفته بود آیت و علامت میخواست. قومی دیگر بعکس این گفته‌اند و آن آنست که: زکریا (ع) از رب العزت قربتی و عبادتی خواست تا آن بجای آرد شکر نعمت اجابت دعا را، رب العزّت وی را فرمود که جملگی خویش سه روز در کار عبادت و تسبیح و ذکر ما کن، و با مردم سخن مگوی، آن ترا شکر نعمت است و پذیرفته ما.

وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً این دلیل است که زبان وی از تسبیح نماز و ذکر خدا بسته نبود. وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ تسبیح نامی است همه سخنان را که بآن خدای ستایند، هر چند که استعمال آن بیشتر در سُبْحانَ اللَّهِ رود. و سبّوح پاک بی‌عیب است مصطفی (ص) گفت: هیچ روز نبود، که نه منادی ندا کند: «ایها الخلائق سبّحوا الملک القدوس» عایشه گفت: مصطفی (ص) در سجود گفتی: «سبوح، قدوس، رب الملائکة و الروح».

روایت است از عبد العزیز بن ابی داود، گفت: روزی مصطفی (ص) در مدینه با یاران نشسته بود، یاران بکوهی نگریستند و گفتند: یا رسول اللَّه «ما اعظم هذا الجبل!» چه عظیم است این کوه! رسول (ص) گفت: هیچکس از شما در بهشت نشود، تا چندان که این کوه است وی را عمل نبود. یاران همه دلتنگ شدند و سر در پیش افکندند، و از آن گفت خویش پشیمان شدند که ما چرا آن گفتیم تا این شنیدیم؟ رسول خدا گفت: «مالی أراکم محزونین؟»

چه بودست مرا که شما را دلتنگ می‌بینم؟ ایشان گفتند: کاشکی ما را این نظر و این گفت نبودی! یعنی که این دشخوار کاریست عمل فراوان باید تا چندانک باین کوه برآید. رسول (ص) گفت: دلتنگی مکنید، این آسان‌تر از آنست که شما پندارید.

نه شما می‌گوئید: «سبحان اللَّه»! این گفت شما از آن عظیم‌تر است و تمام‌تر! در روزگار عمر (رض) مردی را حدّ می‌خوردن می‌زدند. آن مرد در میانه ضرب گفت: «سبحان اللَّه» عمر (رض) فرا جلاد گفت: «دعه، فان التسبیح لا یستقرّ الّا فی قلب مؤمن». و روی ان علیا (ع) قال: «سبحان اللَّه کلمة احبّها اللَّه و رضیها و قالها لنفسه و احبّ ان یقال له، و لم تقل الّا لربنا و الیها یفزع الخلائق،» بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ ابکار در بامداد شدن است و این جا بمعنی بکرة است، مصدر بجای اسم نهاد، چنانک گفت: فالِقُ الْإِصْباحِ. اصباح بمعنی صبح است، مصدر بجای اسم گفت، اینجا همچنانست. عرب از وقت آفتاب برآمدن تا بچاشتگاه بکرة گویند، و از وقت آفتاب فرو شدن تا پاره‌ای از شب بگذرد، عشی گویند.

و مراد باین دو کلمه نه آنست که: تا زکریا (ع) در تسبیح و نماز بهر دو طرف روز اختصار کند، بلکه دوام ذکر و عبادت خواهد، در همه اوقات شبانروز باین سه روز مخصوص.

روی عن ابی الدرداء (رض) قال: «یا ایها الناس! اذکروا للَّه یذکرکم، ما من عبد یقول لا اله الا اللَّه الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی لا اله إلّا انا وحدی. و ما من عبد یقول: الحمد للَّه، الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی، منّی بدأ الحمد و الیّ یعود و انا احقّ به. و ما من عبد یقول: اللَّه اکبر الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی انا اکبر کل شی‌ء، و لا شی‌ء اکبر منی. و ما من عبد یقول سبحان اللَّه و بحمده الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی سبحانی و بحمدی، منی بدأ التسبیح و الیّ یعود. و هی لی خالصا. و ما من عبد یقول لا حول و لا قوّة الا باللَّه، الا قال اللَّه. صدق عبدی، لا حول و لا قوة الّا بی. سل عبدی تؤت.»

روی انّ یحیی بن زکریا (ع) مرّ علی قبر دانیال النبی (ع) فسمعه، و هو فی القبر، یقول: «سبحان الّذی تعزّز بالقدرة و البقاء، قهّر العباد بالموت و الفناء، قال فسمع ثم مضی.

فنادی به مناد من السماء: یا یحیی! انا الّذی تعززت بالقدرة و قهّرت العباد بالموت، استغفرت له السماوات و الارض و من فیهنّ. و روی ان النبی (ص) قال: أ لا ادلّکم علی کلمات هنّ افضل الکلام الّا القرآن؟ و هنّ من القرآن خفاف علی اللسان، ثقال فی المیزان، یرضین الرحمن و یطردن الشیطان، سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.

و عن ابی ذر قال: قال رسول اللَّه (ص): «علی کلّ نفس کلّ یوم طلعت فیه الشمس صدقة منه علی نفسه». قلت: یا رسول اللَّه! من این نتصدق و لیس لنا اموال؟ قال: «و ان من ابواب الصدقة الصلاة و التکبیر و التحمید للَّه، و سبحان اللَّه، و لا اله الّا اللَّه، و اللَّه اکبر و استغفر اللَّه» قال: «و قبض علیهنّ ملک فجعلهنّ تحت جناحه و صعد بهنّ. فلا تمرّ علی جمع من الملائکة الّا استغفروا لقائلهنّ حتّی تجی‌ء بها وجه الرحمن عزّ و جل.»

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ... الایة اذ در اول این آیت تعلق بآخر آیت گذشته دارد، یعنی: سَمِیعٌ عَلِیمٌ إِذْ قالَتِ میگوید: اللَّه شنوا و دانا است بحال و گفتار آن زن عمران که گفت: رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ و گفته‌اند که تعلق باصطفائیت دارد، یعنی «و اصطفی امرأة عمران اذ قالت». و گفته‌اند: تقدیر آنست که اذکر یا محمد بنیوش تا گویم از آنچه زن عمران گفت. بو عبیده گوید: این اذ را حکمی نیست و بهیچ چیز تعلق ندارد. و ازین جنس فراوان آید در قرآن در ابتداء آیات و قصص. إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ معنی آنست که زن عمران بن ماثان گفت، نام وی حنه، و به مریم بارور بود: لان نجانی اللَّه و وضعت ما فی بطنی لاجعلنه محررا اگر خداوند عز و جلّ مرا ازین عقبه برهاند، و این فرزند که در شکم دارم بسلامت از من جدا شود، بر خود واجب کردم که وی را آزاد دارم از کارهاء این جهانی، تا خدای را پرستد، و خدمت بیت المقدس کند. و ایشان بزرگ می‌داشتند خدمت مسجد قدس، و فرزندان بآن میدادند تقرّب را بخدای عزّ و جل.
هوش مصنوعی: در این آیه، به گفته زن عمران اشاره شده است که از خداوند می‌خواهد که او را از مشکلات نجات دهد و فرزندش را در سلامت به دنیا آورد. او نذر می‌کند که این فرزند را به خدمت خدا و پرستش در مکان‌های مقدس اختصاص دهد. زن عمران، که نامش حنه است، او را برای خدمت به خدا و انجام عبادت در بیت المقدس تربیت خواهد کرد، و این عمل به عنوان یک عمل تقرب به خدا در نظر گرفته می‌شود. در گذشته، خانواده‌ها فرزندان خود را به این منظور به خدمت خدا و عبادت در مسجد قدس می‌سپردند.
و در شرع ایشان بر فرزندان فریضه بود طاعت داشتن، و گردن نهادن، و خود را بسپردن در چنین نذر که بایشان رفتی و این در حال کودکی بودی تا ببلوغ، و بعد از بلوغ اختیار ایشان را بودی از خدمت مسجد کردن و تیمار داشتن هم چنان بر عادت تا آخر عمر. یا بگذاشتن آن و بیرون شدن. اما معنی «محرر» خالص است، چنان که بهیچ چیز تعلق ندارد و هیچ چیز در وی نگیرد و یقال «رجل حرّ» ای خالص من العیوب «و طین حرّ» ای خالص من الرّمل و الحصاة، و الحرّ هو الذی صار للَّه تعالی فی الحقیقة عبدا.
هوش مصنوعی: طبق این متن، در دیانت آنها بر فرزندان واجب است که از لحاظ اطاعت و فرمانبرداری عمل کنند و خود را به نوعی در دینی که به آن‌ها تحمیل شده، تحت تأثیر قرار دهند، به‌ویژه در دوران کودکی تا زمان بلوغ. پس از آن ، انتخاب خود را دارند که آیا به خدمت در مسجد ادامه دهند یا از آن خارج شوند. همچنین، واژه "محرر" به معنای خالص و آزاد به کار می‌رود، به گونه‌ای که هیچ چیز در آن دخالتی نداشته باشد. به عبارتی دیگر، فرد "حر" به معنای واقعی کلمه، از عیوب و نقص‌ها پاک است و در نهایت به الله تعالی به عنوان بنده‌ای واقعی نسبت داده می‌شود.
آن گه دعا کرد مادر مریم تا آن نذر از وی پذیرفته شود. گفت: فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ از آنکه آن فرزند را هدیه‌ای ساخته بود در راه حق و در کار خیر، و نه هر هدیه بمحل قبول افتد و لهذا قال اللَّه تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ قوله: فَلَمَّا وَضَعَتْها الایة... ای وضعت حملها اشارت بمعنی کرد از آن جهت بلفظ تأنیث گفت. قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی‌ عادت انبیاء و علماء ایشان چنان بود که هر کسی ازیشان فرزندی بخدمت مسجد قدس دادی تقرّب را بخدای عزّ و جلّ و پسر دادی نه دختر، که دختر عورت باشد و ناقص عقل و دین. و نیز زنان را عذر باشد گاه‌گاه، پس دختر شایستگی تحریر ندارد. مادر مریم گمان برد که پسر زاید، نذر از آن جهت کرد، پس که دختر بود، این سخن بر سبیل اعتذار برون داد و گفت: رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی‌ خداوندا، من دختر زادم، و دختر چون پسر نبود و شایستگی تحریر ندارد. و آن گه گفت: وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ ای اعلم بمآلها و حقیقة احوالها. گفت: خدا داناتر است که عاقبت کار وی بچه باز آید و حقیقت حال وی چه بود.
هوش مصنوعی: مادر مریم دعا کرد تا نذرش مورد قبول خداوند قرار گیرد و گفت: «خداوند، تو شنوا و دانایی». او فرزندش را به عنوان هدیه‌ای برای کارهای نیک و خداپسندانه در نظر گرفته بود، و به همین خاطر بیان شده است که خداوند فقط از متقیان پذیرایی می‌کند. وقتی مادر مریم فرزندش را به دنیا آورد، با کمال تعجب متوجه شد که او دختر است. او به طور سنتی گمان کرده بود که فرزندش پسر خواهد بود، زیرا انبیا و دانشمندان معمولاً پسران را برای خدمت به خدا انتخاب می‌کردند و دختران را به عنوان ناقص و موجودات کم‌ارزش تلقی می‌کردند. مادر مریم به خداوند گفت: «خداوندا، من دختر زادم»، با این حال او در این سخن به نوعی به خداوند عذر خواهی می‌کرد و به او یادآور می‌شد که دختران به اندازه پسران ارزشمند نیستند. اما او همچنین به این حقیقت اشاره کرد که خداوند به خوبی از سرنوشت و ماهیت واقعی فرزندش آگاه است و می‌داند که در آینده چه بر وی خواهد گذشت.
قراءة شامی و عاصم بروایة بو بکر عیاش و یعقوب بِما وَضَعَتْ بضم تا است. و این از قول مادر مریم است . و روا بود برین قراءة که وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی‌ عارض بود نه از قول مادر مریم و بر قراءة دیگران که وَضَعَتْ باسکان تا خوانند، لا بدّ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ عارض بود، نه از قول مادر مریم. وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی‌ برین قراءة هر دو وجه پذیرد. وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ بزبان رومی «مریم» امة اللَّه است. حنة گفت: من این دختر را مریم نام نهادم، و کذلک اسمها عند اللَّه عزّ و جلّ. مصطفی (ص) گفت: «حسبک من نساء العالمین اربع: مریم بنت عمران و آسیة امرأة فرعون و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد».
هوش مصنوعی: قرائت شامی و عاصم به روایت ابو بکر عیاش و یعقوب، روی کلمه‌ای که با ضم تا بیان شده، اشاره دارد. این مطلب از قول مادر مریم نقل شده است. در مورد این قرائت که «وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی‌» مطرح شده، این عارض بر اساس سخن مادر مریم نیست. اما دیگران که این کلمه را با سکون تا می‌خوانند، باید تصریح کنند که «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ» به این معناست که این مطلب هم از قول مادر مریم نیست. در قرائت مورد اشاره، هر دو وجه پذیرفته می‌شود. همچنین، من این دختر را به زبان رومی «مریم» نامیدم که به معنای «امّه‌ اللَّه» است. حنه گفته است: من این دختر را مریم نام نهادم و همچنین این نام در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ نیز ثبت شده است. پیامبر (ص) فرمود: «شما را کفایت می‌کند از زنان جهانیان، چهار زن: مریم بنت عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد».
وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ ای امنعها و اجیرها بک و ذریّتها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ الملعون المطرود.
هوش مصنوعی: من او و فرزندانش را به تو پناه می‌برم و از تو می‌خواهم که آنها را از شیطان ملعون و طرد شده در امان داری.
عن النبی (ص) انه قال: «ما من مولود الّا و الشیطان ینال منه طعنة و لها یستهل الصّبیّ الّا ما کان من مریم و ابنها فانها لما وضعتها قالت: انی اعیذها بک و ذرّیتها من الشیطان الرجیم فضرب من دونها، حجاب»
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمودند: «هیچ مولودی وجود ندارد که شیطان به او آسیبی نرساند و در لحظه تولد صدای او را برنگیزد، مگر آنچه در مورد مریم و فرزندش صدق می‌کند. زیرا هنگامی که مریم او را به دنیا آورد، گفت: من او و نسلش را از شیطان رجیم به تو پناه می‌برم و به همین دلیل، حجاب یا محافظی میان آن‌ها و شیطان قرار داده شد.»
ذرّیة زایندگانند که ذرّیت از ایشان بود و نیز فرزندان باشند که زادگانند، از ذرو گرفته‌اند. یعنی از خلق خدا که بر زمین پراکنده‌اند. ذرا یذرو و تَذْرُوهُ الرِّیاحُ ازینست و رواست که از ذَرَأَ بود، و قد تقدم ذکره . شیطان نامیست از جن و انس هر ناپاک را. و در خبر است که از خلفاء راشدین یکی مردی را دید در پی کبوتر، گفت: شیطان یتبع شیطانة ، تأنیث روا داشت در شیطان. و اللَّه در قرآن از جن و انس شیاطین گفت. و عرب کسی را که داهی بود، شیطان گویند. و بآن ذم نخواهند. و شیطان را دو وجه است از روی معنی. یکی آنکه از «شاط بدمه» است، یعنی که: او در خون ولد آدم شده است. برین تأویل نون نه اصلی است و بر وزن فعلان است چون عطشان. دیگر وجه اشتقاق آن از «شطون» است. عرب گویند: «نوی شطون» ای بعیدة و برین تأویل نون اصلی است و بر وزن «فیعال».
هوش مصنوعی: ذرّیت به معنی نسل و فرزندان است که از زاینده‌ها به وجود می‌آید و می‌توان آن را به خلق خدا که در زمین پراکنده‌اند، نسبت داد. واژه «ذر» به معنای پراکنده کردن نیز به کار رفته و در عربی به معنای زاییده شدن است. شیطان به عنوان نامی از جن و انسان به کار می‌رود و به معنای ناپاک است. در روایتی آمده که یکی از خلفای راشدین مردی را دید که در پی کبوتر بود و گفت: «شیطان، شیطان را دنبال می‌کند»، که در اینجا از واژه مؤنث برای شیطان استفاده شده است. خداوند نیز در قرآن به شیاطین از جن و انسان اشاره کرده است. در عربی، شخص زرنگ و داهی را نیز شیطان می‌نامند. واژه شیطان از دو لحاظ معانی مختلفی دارد: یکی اینکه به معنای فاسد و ناپاک است که به خون انسان مربوط می‌شود و دیگری از واژه‌ای به معنای دور و بعید گرفته شده است.
و «رجم» در قرآن بر وجوه است، یکی کشتن، یکی دور کردن، یکی بیرون کردن، یکی بگمان گفتن، یکی نکوهیدن و رجیم این جا از دو وجه است: یکی از بیرون کردن است که گفتند او را: فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ. و دیگر از نکوهیدن است و لعنت شنوانیدن و بد نام کردن که گفت وی را: مَذْمُوماً و الذّم العیب این رجم که عیب است، زبان زدن است. چنان که در احکام اسلام «رجم» سنگ زدن است و کشتن.
هوش مصنوعی: در قرآن کلمه «رجم» معانی مختلفی دارد. یکی از معانی آن به کشتن مربوط می‌شود، دیگری به دور کردن و بیرون کردن، همچنین به گمان گفتن و نکوهیدن نیز اشاره دارد. در اینجا، «رجیم» به دو معنا آمده است: یکی به معنای بیرون کردن، همانطور که در آیه‌ای گفته شده «از آنجا بیرون بیا، زیرا تو رانده‌شده‌ای» و دیگری به معنی نکوهیدن و لعنت‌کردن است که به مذمت و عیب‌جویی برمی‌گردد. به عبارت دیگر، رجم به معنای عیب‌گذاری و زبان‌زدن است. در قوانین اسلامی، رجم به معنای سنگ‌زدن و کشتن نیز کاربرد دارد.
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ الایة... این اجابت دعاء مادر مریم است، تا آنجا که گفت: «حسنا» میگوید: بپذیرفت آن را خداوند آن پذیرفتنی نیکو، و برویانید او را به نبات نیکو. یعنی بر صلاح و سداد و معرفت و طاعت خدای.
هوش مصنوعی: خداوند دعای مادر مریم را با خوبی پذیرفت و او را به طرز نیکو رشد داد. این به معنای آن است که مریم در فضیلت و شناخت خداوند و اطاعت از او به کمال رسید.
قبول مصدر است بر وزن فعول چنان که وضوء و طهور و ولوع و وقود. و انبات سخنی روانست در میان عرب در کار پروردن فرزند. وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا قراءة کوفی مشدّد است و زکریا مقصور، ای و کفلها اللَّه زکریا میگوید: وی را بداشتن فرا زکریا (ع) سپرد، و باقی بتخفیف خوانند و زکریاء ممدود، و معنی آنست که زکریا مریم را بداشتن بپذیرفت و صحّ فی الخبر «انا و کافل الیتیم فی الجنة کهاتین و اشار باصبعیه»
هوش مصنوعی: قبول یک مصدر به وزن فعول است، همانند کلمات وضوء، طهور، ولوع و وقود. در میان عرب، انبات به معنی پرورش فرزند استفاده می‌شود. واژه "کفّل" به معنای سرپرستی کردن است و در خوانش کوفی به صورت مشدد و در نوع دیگر به صورت مقصور خوانده می‌شود. معنای آن این است که زکریا (ع) مریم را به عنوان سرپرست پذیرفت و در حدیثی آمده است: «من و سرپرست یتیم در بهشت مانند این دو خواهیم بود» و در اینجا با دو انگشت خود اشاره کرده است.
و زکریا پیغامبری بود از خداوند عزّ و جلّ باهل شام در آن زمان، و از فرزندان سلیمان بن داود (ع) بود. کلبی گفت: چون مریم از مادر جدا شد، مادر او را در خرقه‌ای پیچید و بمسجد بیت المقدس فرستاد، پیش احبار و دانشمندان ایشان، و رئیس و مهتر احبار زکریا بود. گفت: من او را برگیرم، و من بداشت او اولی‌ترم که خواهر او نزدیک من است بزنی. احبار گفتند: اگر او را بخویشان و قرابت باز می گذاشتندی، هیچکس بوی نزدیکتر از مادر وی نبود، بوی بگذاشتندی. پس باتفاق قرعه بزدند و سهم زکریا بقرعه بیرون آمد، بوی تسلیم کردند. زکریا رفت و از بهر وی غرفه‌ای بساخت چنان که بنردبان پایه بر آن غرفه میشدند، و او را در آن غرفه بنشاند. این است که رب العالمین گفت: کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ.
هوش مصنوعی: زکریا پیامبری از سوی خداوند در سرزمین شام بود و از نسل سلیمان، پسر داود (ع) محسوب می‌شد. طبق گفته کلبی، زمانی که مریم از مادرش جدا شد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و به مسجد بیت المقدس فرستاد، جایی که احبار و دانشمندان جمع بودند. زکریا که رئیس احبار بود، خواستار سرپرستی مریم شد چون خواهر او در نزدیکی او بود. اما احبار اظهار کردند که اگر تصمیم بر اساس روابط نزدیک‌تر باشد، هیچ‌کس به مادر او نزدیک‌تر نیست. بنابراین، با قرعه‌کشی تصمیم‌گیری کردند و نام زکریا بیرون آمد. او به عنوان سرپرست مریم منصوب شد و برای او اتاقکی ساخت که به وسیله نردبان به آن دسترسی داشتند و مریم در آنجا ساکن شد. به این ترتیب، خداوند اشاره کرده که هر بار زکریا به محراب مریم وارد می‌شد، او را در حال عبادت می‌یافت.
محراب نامیست شریف‌تر جای را و گرامی‌تر چون غرفها، و کوشکها. إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ. این محراب کوشک داود است و محاریب مقاصیر است. و گفته‌اند که: محراب مسجد است. و مسجد و نمازگاه از بهر آن محراب گویند، لکونه موضع محاربة النفس و الشیطان.
هوش مصنوعی: محراب نامی است با ارزش‌تر از مکان‌های دیگر، مثل اتاق‌های قصر و ساختمان‌های بزرگ. هنگامی که وارد محراب می‌شویم، این مکان به کوشک داود نسبت داده می‌شود و همچنین به محاریب مرتبط است. برخی معتقدند که محراب به معنای مسجد است و به همین خاطر به مکان نماز هم این نام را می‌دهند، چرا که نقطه‌ای است برای مقابله با نفس و شیاطین.
کُلَّما دَخَلَ میگوید: هر گه که زکریا بر مریم در شدی، در آن محراب وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً. بنزدیک وی روزیی یافتی. در تفسیر آورده‌اند که در تابستان میوه زمستانی تازه یافتی، و در زمستان میوه تابستانی تازه. قالَ یا مَرْیَمُ! گفت: ای مریم! أَنَّی لَکِ هذا این ترا از کجاست؟ انّی در لغت عرب دو چیز بود: بمعنی کیف بود، چنان که گفت: أَنَّی یُحْیِی. و بمعنی من أین چنان که این جا گفت: أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مریم گفت: این از نزدیک خداست.
هوش مصنوعی: هر بار که زکریا به مریم وارد می‌شد، در آن محراب روزی‌هایی را می‌یافت. در تفسیر گفته‌اند که در تابستان میوه‌هایی از زمستان و در زمستان میوه‌هایی از تابستان تازه پیدا می‌کرد. زکریا از مریم پرسید: ای مریم! اینها از کجا برای تو آمده است؟ در زبان عربی، واژه "انی" به دو معنی استفاده می‌شود: به معنی "چگونه" و به معنی "از کجا". مریم پاسخ داد: اینها از جانب خداست.
گفته‌اند که: جبرئیل می‌آورد از آسمان. آن گه گفت: إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. محتمل است که این هم از قول مریم بود. معنی آنست که: درین هیچ شگفتی نیست که ما را از غیب روزی میرسد که خدای دارنده و روزی گمارست، آن را که خواهد روزی میدهد از خزانه فراخ بکرم فراخ، بی‌مئونت و بی‌قیاس.
هوش مصنوعی: گفته شده که جبرئیل از آسمان پیام می‌آورد و می‌گوید که خداوند به هر کسی که بخواهد، بدون محاسبه روزی می‌دهد. ممکن است این سخنان از زبان مریم باشد. معنایش این است که هیچ تعجبی ندارد که ما از عالم غیب روزی می‌گیریم، چون خداوند، که صاحب روزی است، به هر کسی که بخواهد، از خزانه وسیع و بی‌نهایت خود روزی می‌دهد، بدون هیچ محدودیت و اندازه‌ای.
روی عن جابر بن عبد اللَّه: «ان رسول اللَّه (ص) اقام ایاما لم یطعم طعاما، حتّی شقّ ذلک علیه، فطاف فی منازل ازواجه فلم یجد عند واحدة منهن شیئا، فاتی فاطمة فقال: یا بنیّة! هل عندک شیئا آکله فانی جائع. فقالت: لا و اللَّه بابی انت و امی، فلما خرج من عندها رسول اللَّه ص بعثت إلیها جارة رغیفین و بضعة لحم، فاخذته منها فوضعته، فی جفنة لها و غطت عندها و قالت و اللَّه لاؤثرنّ بها رسول اللَّه (ص) علی نفسی و من عندی، و کانوا جمیعا محتاجین الی شبعة طعام، فبعثت حسنا او حسینا الی رسول اللَّه فرجع الیها، فقالت بابی انت و امی، قد اتانا اللَّه بشی‌ء فخبأته لک، فکشفت عن الجفنة فاذا هی مملوءة خبزا و لحما، فلما نظرت الیها عرفت انها برکة من اللَّه عزّ و جلّ. فحمدت اللَّه و صلّت علی نبیّه ص. فقال علیه السلام: من این لک یا بنیة! فقالت هو من عند اللَّه إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. فحمد اللَّه و قال: الحمد للَّه الذی جعلک شبیهة سیدة نساء بنی اسرائیل، فانها کانت اذا رزقها اللَّه شیئا فسئلت عنها قالت هو من عند اللَّه ان اللَّه یرزق... و بعث رسول اللَّه الی علی (ع) ثم اکل رسول اللَّه (ص) و فاطمة و علی و الحسن و الحسین و جمیع ازواج النبی (ص) و اهل بیته جمیعا حتی شبعوا قالت فاطمة و بقیت الجفنة کما هی و اوسعت منها علی جمیع جیرانی، و جعل اللَّه‌ عزّ و جلّ فیها برکة و خیرا.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله روایت می‌کند که رسول‌الله (ص) روزهایی را بدون غذا گذراند تا این‌که برایش سخت شد. او به خانه همسرانش رفت، اما هیچ‌کدام غذایی نداشتند. سپس به خانه فاطمه آمد و گفت: "ای دخترم! آیا چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه‌ام." فاطمه در پاسخ گفت: "به خدا سوگند، هیچ چیزی ندارم." بعد از این‌که رسول‌الله (ص) از نزد او بیرون رفت، فاطمه از یکی از همسایه‌هایش دو نان و مقداری گوشت دریافت کرد و آن را در ظرفی گذاشت و پوشاند. او تصمیم گرفت که این غذا را بهتر از خود به رسول‌الله (ص) بدهد، در حالی که همه آن‌ها به غذا نیاز داشتند. او حسنین را به نزد رسول‌الله (ص) فرستاد و وقتی که او برگشت، با شادی گفت: "ای پدر و مادر من! خداوند چیزی به ما داده است." فاطمه ظرف را باز کرد و آن‌جا را پر از نان و گوشت دید و فهمید که این یک نعمت از سوی خداوند است. او خدا را حمد کرد و بر نبی‌اش درود فرستاد. رسول‌الله (ص) از او پرسید: "این نعمت را از کجا آورده‌ای، دخترم؟" فاطمه پاسخ داد: "این از سوی خداست، زیرا خداوند به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد." رسول‌الله (ص) خدا را حمد کرد و گفت: "خدا را شکر که تو را مانند بهترین زنان بنی‌اسرائیل قرار داد." او ادامه داد که وقتی خداوند به آنها چیزی می‌داد، آنها نیز می‌گفتند: "این از سوی خداست." سپس رسول‌الله (ص) علی (ع) را دعوت کرد و خود و فاطمه و علی و حسنین و همه همسران پیامبر (ص) و خانواده‌اش از آن غذا خوردند و سیر شدند. فاطمه گفت که باقی‌مانده‌ی غذا به همان صورت باقی ماند و او به همه همسایه‌هایش نیز از آن بخشید و خداوند در آن برکت و خیر قرار داد.
قوله: هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ هنالک بلام و کاف هناک بکاف و بی‌لام، و هنا بی‌لام و بی‌کاف هر سه بمعنی ثمّ است. عرب آن را بیشتر در موضع حین نهند. میگوید: هم بر آن جای و هم در آن هنگام که زکریا ع میوه تازه دید نه در هنگام خویش و دانست که آن از قدرت فراخ خداوندست و نه از هنگام طبع، طمع افتاد او را بفرزند، و زن او عاقر بود که نه زائید. با خود گفت: که او که میوه تواند آفرید بی‌هنگام، فرزند تواند آورد از عاقر. در آن هنگام زکریا ع خداوند خویش را خواند گفت: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ... لدّ، و لدی و لدن هر سه بمعنی عند است.
هوش مصنوعی: در آن زمان زکریا به درگاه خداوند دعا کرد، در حالی که میوه تازه‌ای را مشاهده کرده بود که در فصل خود نبوده و این موضوع او را به فکر فرزند آوری انداخت، در حالی که همسرش نازا بود. او با خود اندیشید که همان خداوندی که می‌تواند میوه‌ای خارج از فصل را آفریند، می‌تواند فرزندی نیز به او بدهد. بنابراین در آن لحظه به خداوندش گفت:‌ای پروردگارا، به من فرزندی عطا کن.
ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً ای نسلا مبارکا، تقیا، رضیا، همانست که جای دیگر گفت: وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ ای مجیب الدعاء. کقوله تعالی: إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ ای فاجیبونی و کقولهم سمع اللَّه لمن حمده ای اجاب.
هوش مصنوعی: نسلی پاک و مبارک و پرهیزگار را برای من قرار بده، همان‌طور که در جای دیگری نیز گفته شده، پروردگارا او را راضی و خرسند قرار بده، چرا که تو دعای بندگانت را می‌شنوی. اینجا به این معناست که من به پروردگارتان ایمان آورده‌ام، پس مرا بشنوید و جواب بدهید. همچنین مانند گفته‌ای که خدا می‌فرماید: خدا به کسی که او را ستایش کند پاسخ می‌دهد.
روی ان النبی (ص) قال: ایما رجل مات و ترک ذرّیة طیبة اجری اللَّه علیه مثل اجر عملهم لا ینقص من اجورهم شیئا.
هوش مصنوعی: هر مردی که بمیرد و نسل نیکویی از خود به جای بگذارد، خداوند پاداش اعمال آن نسل را برای او جاری می‌سازد و از اجر آنها چیزی کاسته نمی‌شود.
فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ حمزه و کسایی فنادیه بیاء خوانند بر تقدیم فعل و ملائکة هر چند که جمع است، این جا جبرئیل خواهد. عرب روا دارند کسی را که رئیس و مهتر قوم باشد که از وی خبر بلفظ جمع باز دهند. چنانک رب العالمین گفت: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ در تفسیر است که باین ناس ابو سفیان بن حرب خواهد بود. فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ میگوید: جبرئیل آواز داد زکریا (ع) را، و او بر پای بود، نماز میکرد در محراب. این محراب مسجد بیت المقدس است.«ان اللَّه» بکسر الف قراءة شامی و حمزه. یُبَشِّرُکَ بتخفیف قراءة حمزه و کسایی میگوید: خدا ترا شاد میکند به پسری نام وی یحیی (ع). و در سوره مریم است که هرگز پیش از وی یحیی نیافریدیم. مفسران گفتند: «سمّی یحیی لانّ اللَّه احیا قلبه بالایمان و النبوة» یحیی از حیاة است، و حیاة حقیقی حیاة دل است، و حیاة دل بنبوت و ایمان است. و یحیی را هم نبوت بود و هم ایمان. و گفته‌اند که: یحیی نام کردند او را که اللَّه بعلم قدیم خود دانست که از دنیا شهید بیرون شود، و رب العالمین شهیدان را زندگان خواند: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.
هوش مصنوعی: فرشتگان به زکریا گفتند که او در حال ایستادن و نماز خواندن در محراب است. این محراب به مسجد بیت المقدس اشاره دارد. جبرئیل به او بشارت می‌دهد که خداوند به او پسری به نام یحیی می‌دهد. در قرآن آمده که پیش از او یحیی هیچ‌کس متولد نشده است. مفسران معتقدند که نام یحیی به معنای زنده بودن است، چرا که خداوند قلب او را با ایمان و نبوت زنده کرده است. یحیی هم نبوت داشت و هم ایمان. همچنین گفته شده است که نام او به این دلیل یحیی انتخاب شده که خداوند از علم ازلی خود می‌دانست او در دنیا شهید خواهد شد، و در قرآن آمده که شهیدان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.
روی ان النبی (ص) قال من هوان الدنیا علی اللَّه ان یحیی بن زکریا قتلته امرأة.
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) فرمودند: از خوار بودن دنیا در نظر خداوند این است که حیات زکریا را به دست یک زن می‌گیرند و او را به قتل می‌رساند.
و قیل سمّی یحیی لانّ اللَّه تعالی احیا به عقر امّه. و قیل لانّه، احیاه بالطاعة حتی لم یعص قطّ و لم یهمّ بمعصیة.
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که نام یحیی به دلیل این است که خداوند او را به عنوان نشانه‌ای از زنده کردن جامعه‌ی خود قرار داد. همچنین گفته شده که نامش به این خاطر است که او در اطاعت از خداوند زندگی کرد و هرگز معصیت نکرد و حتی به گناه فکر نکرد.
قال رسول اللَّه (ص) ما من احد الا یلقی اللَّه عزّ و جلّ قد همّ بخطیئة او عملها الّا یحیی بن زکریا فانه لم یهمّ و لم یعملها.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هیچ کس نیست که در روز قیامت در مقابل خداوند عز و جل قرار بگیرد، مگر اینکه به گناهی فکر کرده یا آن را مرتکب شده باشد، مگر یحیی بن زکریا که نه به آن گناه فکر کرد و نه آن را انجام داد.
مُصَدِّقاً نصب علی الوصف، او الحال «بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ» و این بکلمه را سه معنی است: یکی آنست که یبشرک بیحیی بکلمة من اللَّه یعنی که این بشارت سخنی است از خداوند عزّ و جلّ. دیگر وجه آنست که: خدای ترا بشارت میدهد به پسری از زن عاقر بکلمه کن سدیگر معنی آنست که: مصدقا بعیسی بن مریم انّه ابن مریم من غیر أب و انه عبد اللَّه و رسوله. گویند: اول کسی که بعیسی بن مریم ایمان آورد و بنبوت و رسالت وی اقرار داد، یحیی بود. یحیی بسه سال مه از عیسی بود، و هر دو پسر خاله یکدیگر بودند. عیسی از مریم بنت عمران زاد و یحیی از حنة بنت عمران. و گفته‌اند: مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ معنی آنست که: یحیی از عاقر زاده قدرت خدای را گواهست. عیسی عن را از مادر بی‌پدر زاده.
هوش مصنوعی: یحیی به عنوان تصدیق‌کننده به دنیا آمد و او همچنین به معنای «با سخنی از طرف خدا» شناخته می‌شود. این واژه چندین تفسیر دارد: یکی اینکه خداوند به یحیی بشارت می‌دهد که او پسر یک زن نازا خواهد بود، یعنی این بشارت از جانب خداوند است. تفسیر دیگر این است که یحیی به عنوان کسی که به عیسی بن مریم ایمان آورده و رسالت او را تصدیق کرده شناخته می‌شود. گفته می‌شود که یحیی نخستین کسی بود که به پیامبری و رسالت عیسی ایمان آورد. یحیی سه سال کوچک‌تر از عیسی بود و هر دو پسرخاله بودند. عیسی از مریم دختر عمران و یحیی از حنانه دختر عمران به دنیا آمد. همچنین گفته شده که یحیی به عنوان گواهی بر قدرت خداوند از یک زن نازا به دنیا آمده است، در حالی که عیسی بدون پدر به دنیا آمده است.
روی: انّ امرأة زکریّا أتت مریم لیلة تزورها، فلما فتحت الباب التزمتها. فقالت امرأة زکریا یا مریم اشعرت انّی حبلی: قالت مریم. اشعرت انّی ایضا حامل قالت امرأة زکریا فانی وجدت ما فی بطنی سجد لما فی بطنک و ذلک قوله: مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً
هوش مصنوعی: زنی به نام همسر زکریا به ملاقات مریم آمد. وقتی مریم در را باز کرد، او را به گرمی در آغوش گرفت. همسر زکریا گفت: "آیا خبر داری که من حامله‌ام؟" مریم پاسخ داد: "آیا تو هم خبر داری که من نیز حامله‌ام؟" همسر زکریا گفت: "من متوجه شدم که آنچه در درونم است، برای آنچه در درون توست، سجده می‌کند." و این اشاره به کلام خداست که او را تصدیق می‌کند و همچنین به مقام والای او اشاره دارد.
در نعت یحیی (ع) میگوید: بار خدای مهتری است کریم‌تر خدای عزّ و جلّ گفته‌اند: که سه چیز شرط سیادت است: علم و حلم و تقوی. تا این سه خصلت بهم نیایند در یک شخص، استحقاق سیادت مرو را ثابت نشود و قیل السّیّد السّائس لسواد النّاس ای معظمهم و لهذا یقال سید العبد و لا یقال سید الثوب. وَ حَصُوراً حصور آنست که بزنان نرسد و گرد ایشان نگردد، و فعول است بمعنی فاعل، یعنی حصر نفسه، عن الشهوات، و گفته‌اند: فعول است بمعنی مفعول کانه، محصور عنهن ای ممنوع محبوس عنهنّ من قبل اللَّه عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: در وصف یحیی (ع) گفته شده است که او تنها خدمتگزار خدای مهربان و بزرگوار است. همچنین اشاره شده که برای رسیدن به مقام رهبری و سیادت، داشتن سه ویژگی ضروری است: علم، حلم (خویشتنداری) و تقوا. تا زمانی که این سه خصلت در یک شخص جمع نیايد، او شایستگی سیادت را ندارد. همچنین بیان شده است که در جامعه، تنها مردان به عنوان "سید" شناخته می‌شوند و نه لباس. در ادامه، به معنای "حصور" اشاره شده که به فردی اطلاق می‌شود که با زنان ارتباط ندارد و از آن‌ها دوری می‌گزیند. این ویژگی به معنای خودداری از خواسته‌ها و شهوت‌هاست و به نوعی نشان‌دهنده این است که او به خواسته‌های نفسانی خود اجازه ورود نداده و از آن‌ها محافظت شده است.
وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ این صالح در قرآن پیغامبران را جایهاست. پارسی آن «شایسته» است. چنانک گویی: فلان یصلح لهذا الامر
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه "صالح" به معنای "شایسته" به کار رفته و به پیغامبران اشاره دارد. به عبارت دیگر، این کلمه به کسانی اطلاق می‌شود که برای انجام کارهای مهم و نیکو مناسب و شایسته هستند.
روی ابو هریرة قال: سمعت رسول اللَّه (ص): کل بنی آدم یلقی اللَّه بذنب قد اذنبه یعذّبه اللَّه ان شاء او یرحمه، الّا یحیی بن زکریا فانه کان سیدا و حصورا و نبیّا من الصالحین.
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هر انسانی در روز قیامت با گناهانی که انجام داده، در پیشگاه خداوند حاضر می‌شود و خداوند می‌تواند او را عذاب کند یا رحم کند، مگر یحیی بن زکریا، که او انسانی بزرگ، پاک و نبی‌ای از صالحان بود.
قالَ رَبِّ الایة... مفسران گفتند: زکریا (ع) این خطاب با جبرئیل کرد و گفت: یا سیدی! أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ مرا فرزند چون بود؟
هوش مصنوعی: زکریا (ع) با جبرئیل صحبت کرد و گفت: ای آقای من! چگونه ممکن است که برای من فرزندی باشد در حالی که سن من به حدی رسیده است؟
و پیری بمن رسید و پوستم بر استخوان خشک شده از پیری. گویند: صد و بیست سالش از عمر گذشته بود، و زن او را نود و هشت سال. و این سخن نه بر سبیل انکار گفت، بل چون رب العالمین در آفرینش خلق حکم چنان کرده است بر عموم، و عادت چنان رانده که از مرد پیر و زن عاقر فرزند نیاید، زکریا (ع) خواست تا بداند که این فرزند ایشان را چون در وجود خواهد آمد هم در حال پیری و ضعف؟ یا ایشان را بجوانی و قوت شباب باز برد و فرزند آرد، یا از زنی دیگر خواهد بود؟ یا بر طریقی دیگر بیرون از عادت آفرینش عموم خواهد بود؟! پس این سؤال از کیفیت وجود فرزند رفت، نه از اصل وجود. بعضی علماء گفتند: این سخن که از وی رفت، نه سؤال بود بلکه استعظام نعمت خدای عزّ و جلّ بود، چنان که عرب گویند، چون شغلی عظیم و نعمتی بزرگ پدید آید: «من لی بکذا، و من أین لی کذا؟» یعنی من ازین که باشم؟
هوش مصنوعی: پیری بر من سایه افکنده و پوستم مانند استخوان خشک شده است. می‌گویند او صد و بیست سال عمر کرده و همسرش نود و هشت سال دارد. این سخن نه از سر انکار، بلکه به این خاطر گفته شد که خداوند در آفرینش بندگان چنین حکم کرده و عادت بر این است که از مردان پیر و زنان نازا فرزندی به دنیا نمی‌آید. زکریا (ع) خواسته است بداند که آیا فرزند ایشان در این سن و سال و ضعف به دنیا خواهد آمد یا ممکن است که جوانی برگردد و فرزند بیاورد، یا اینکه از زنی دیگر خواهد بود، یا اینکه به طریقی غیر از آنچه که معمول است، فرزندی به وجود خواهد آمد. بنابراین این سؤال درباره چگونگی فرزند بود، نه درباره وجود آن. برخی از علمای علم گفته‌اند که این سخن سؤال نبود بلکه ابراز شگفتی از نعمت بزرگ خداوند بود، به گونه‌ای که در زبان عربی می‌گویند وقتی نعمت بزرگی پیش می‌آید: «من از کجا چنین چیزی دارم؟»
و چه باشم؟ و از کجا اهل این نعمت شوم؟ پس جبرئیل از پیغام خدای وی را جواب داد: کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ. معنی آنست که: این فرزند ترا هم در حال ضعف و پیری دهد، و از کمال قدرت وی دور نیست که آفرینش خدای این فرزند را همچون آفرینش اللَّه است آن را که خواهد و هر چه خواهد. یعنی که اگر تعجب میکنی درین کار پس تعجب کن در همه اختراعات و ابداعات اللَّه که آن همه بر یک نسق است از روی قدرت.
هوش مصنوعی: من چه باید بگویم؟ و چگونه می‌توانم از این نعمت بهره‌مند شوم؟ سپس جبرئیل پیام خدا را به او رساند: خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد. این بدان معناست که خداوند می‌تواند به تو فرزندی بدهد حتی در زمان ضعف و پیری. قدرت خدا به حدی است که خلق فرزند را همان‌طور که بخواهد، به آسانی انجام می‌دهد. اگر در این موضوع حیرت‌زده‌ای، باید در برابر تمام آفرینش‌ها و نوآوری‌های خداوند شگفت‌زده شوی، چرا که همه آن‌ها نتیجه قدرت او هستند و به یک صورت انجام می‌شوند.
قوله: قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً زکریا (ع) از آن پس نشان خواست که وقت حمل این فرزند کی بود؟ و چه نشان دارد؟ تا در شکر و سپاس داری و عبادت بیفزایم قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً این رمز همان وحی است که جای دیگر گفت: فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ. و معنی هر دو درین قصه اشارتست او را.
هوش مصنوعی: زکریا (ع) از خدا خواست که نشانه‌ای به او بدهد تا بفهمد زمان حمل فرزندش چه وقتی خواهد بود و چه علامتی دارد، تا شکر و عبادتش را افزایش دهد. خداوند به او پاسخ داد که نشانه‌اش این است که نمی‌تواند به مردم سه روز سخن بگوید جز به رمز و اشاره. این رمز همان وحی است که در جای دیگری نیز به آن اشاره شده است. در واقع، معنی هر دو در این داستان به یکدیگر مرتبط است.
گفتند: شرط آنست که با اهل خود مباشرت کنی در حال طهر و نشان حمل آنست که سه روز سخن با مردم نتوانی گفتن، مگر اشارتی بدست یا بسر و زبان، هم چنان بجای بی‌خرس و بی‌مرض. بعضی علماء گفتند: آن زبان بستن وی از سخن با مردمان عقوبتی بود که رب العالمین بوی خواست که بعد از آنکه بمشافهه با فرشته سخن گفته بود آیت و علامت میخواست. قومی دیگر بعکس این گفته‌اند و آن آنست که: زکریا (ع) از رب العزت قربتی و عبادتی خواست تا آن بجای آرد شکر نعمت اجابت دعا را، رب العزّت وی را فرمود که جملگی خویش سه روز در کار عبادت و تسبیح و ذکر ما کن، و با مردم سخن مگوی، آن ترا شکر نعمت است و پذیرفته ما.
هوش مصنوعی: گفتند: شرط این است که در زمان پاکی با خانواده‌ات باشید و علامت حاملگی این است که برای سه روز نتوانی با مردم صحبت کنی، مگر به اشاره با دست یا سر و زبان، همان‌طور که بدون خشم و بیماری هستی. برخی از علمای دین گفته‌اند زبان بسته شدن او از صحبت با مردم، عذابی بود که خداوند خواست پس از این که با فرشته صحبت کرده بود، نشانه‌ای برای او باشد. گروهی دیگر برعکس این را اظهار کرده‌اند و گفته‌اند که زکریا (ع) از پروردگارش خواست که نسبت به او نزدیکی و عبادتی را برقرار کند تا به این وسیله سپاس‌گزاری از نعمت اجابت دعا را به جا آورد. پروردگار به او فرمود که برای سه روز در کار عبادت و ذکر ما قرار بگیر و با مردم صحبت نکن، زیرا این شکر نعمت است و مورد قبول ما خواهد بود.
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً این دلیل است که زبان وی از تسبیح نماز و ذکر خدا بسته نبود. وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ تسبیح نامی است همه سخنان را که بآن خدای ستایند، هر چند که استعمال آن بیشتر در سُبْحانَ اللَّهِ رود. و سبّوح پاک بی‌عیب است مصطفی (ص) گفت: هیچ روز نبود، که نه منادی ندا کند: «ایها الخلائق سبّحوا الملک القدوس» عایشه گفت: مصطفی (ص) در سجود گفتی: «سبوح، قدوس، رب الملائکة و الروح».
هوش مصنوعی: خداوند را به یاد داشته باشید و هر روز و هر شب او را تسبیح کنید. ذکر تسبیح به معنای بیان هر سخنی است که خداوند را ستایش کند، اگرچه بیشتر در مورد عبارت "سبحان‌الله" استفاده می‌شود. همچنین تسبیح به معنای پاکی و بی‌عیبی است. به گفته پیامبر (ص)، هیچ روزی نبود که ندا ندهند: «ای بندگان خدا، پاکی و ستایش را به جا آورید». عایشه می‌گوید که پیامبر (ص) در حال سجده این عبارات را می‌گفت: «پاک و قدوس، پروردگار فرشتگان و روح».
روایت است از عبد العزیز بن ابی داود، گفت: روزی مصطفی (ص) در مدینه با یاران نشسته بود، یاران بکوهی نگریستند و گفتند: یا رسول اللَّه «ما اعظم هذا الجبل!» چه عظیم است این کوه! رسول (ص) گفت: هیچکس از شما در بهشت نشود، تا چندان که این کوه است وی را عمل نبود. یاران همه دلتنگ شدند و سر در پیش افکندند، و از آن گفت خویش پشیمان شدند که ما چرا آن گفتیم تا این شنیدیم؟ رسول خدا گفت: «مالی أراکم محزونین؟»
هوش مصنوعی: روایتی از عبدالعزیز بن ابی داود وجود دارد که می‌گوید روزی پیامبر (ص) در مدینه با یارانش نشسته بود. یاران به یک کوه نگاه کرده و گفتند: «چه کوه بزرگی!» پیامبر (ص) فرمود: هیچ‌یک از شما به بهشت نخواهد رفت مگر اینکه اعمالی به اندازه این کوه داشته باشید. یاران از این سخن ناراحت و دل‌شکسته شدند و به این فکر کردند که چرا چنین حرفی زدند. پیامبر (ص) سپس پرسید: «چرا شما را محزون می‌بینم؟»
چه بودست مرا که شما را دلتنگ می‌بینم؟ ایشان گفتند: کاشکی ما را این نظر و این گفت نبودی! یعنی که این دشخوار کاریست عمل فراوان باید تا چندانک باین کوه برآید. رسول (ص) گفت: دلتنگی مکنید، این آسان‌تر از آنست که شما پندارید.
هوش مصنوعی: چه چیزی بر من گذشته که می‌بینم شما ناراحت و اندوهگینید؟ آنها گفتند: ای کاش این نگاه و این سخن از تو نبود! یعنی اینکه این کار دشواری است و نیاز به تلاش زیادی دارد تا به این بلندی برسد. پیامبر (ص) فرمود: نگران نباشید، این کار از آنچه شما تصور می‌کنید، آسان‌تر است.
نه شما می‌گوئید: «سبحان اللَّه»! این گفت شما از آن عظیم‌تر است و تمام‌تر! در روزگار عمر (رض) مردی را حدّ می‌خوردن می‌زدند. آن مرد در میانه ضرب گفت: «سبحان اللَّه» عمر (رض) فرا جلاد گفت: «دعه، فان التسبیح لا یستقرّ الّا فی قلب مؤمن». و روی ان علیا (ع) قال: «سبحان اللَّه کلمة احبّها اللَّه و رضیها و قالها لنفسه و احبّ ان یقال له، و لم تقل الّا لربنا و الیها یفزع الخلائق،» بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ ابکار در بامداد شدن است و این جا بمعنی بکرة است، مصدر بجای اسم نهاد، چنانک گفت: فالِقُ الْإِصْباحِ. اصباح بمعنی صبح است، مصدر بجای اسم گفت، اینجا همچنانست. عرب از وقت آفتاب برآمدن تا بچاشتگاه بکرة گویند، و از وقت آفتاب فرو شدن تا پاره‌ای از شب بگذرد، عشی گویند.
هوش مصنوعی: شما به جای گفتن «سبحان اللَّه» می‌گویید! این بیان شما از آن هم بزرگ‌تر و کامل‌تر است! در دوران عمر (رض)، مردی را در حال حد زدن مجازات می‌کردند. آن مرد در میانه ضربه‌ها گفت: «سبحان اللَّه». عمر (رض) به جلاد گفت: «او را رها کن، زیرا تسبیح تنها در دل مؤمن آرام می‌گیرد». و درباره علی (ع) گفته شده است: «سبحان اللَّه کلمه‌ای است که خدا آن را دوست دارد و از آن خشنود است و خودش آن را گفت و دوست دارد که به او گفته شود، و این کلمه تنها برای پروردگار ما است و مخلوقات به آن پناه می‌برند». در اینجا از «بکرة» به معنای صبح زود استفاده شده است و در اصطلاح عربها از زمان طلوع آفتاب تا هنگام چاشت، این اصطلاح به کار می‌رود و از هنگام غروب آفتاب تا اواخر شب را «عشی» می‌نامند.
و مراد باین دو کلمه نه آنست که: تا زکریا (ع) در تسبیح و نماز بهر دو طرف روز اختصار کند، بلکه دوام ذکر و عبادت خواهد، در همه اوقات شبانروز باین سه روز مخصوص.
هوش مصنوعی: منظور از این دو کلمه این نیست که زکریا (ع) در تسبیح و نماز تنها در دو زمان خاص از روز تمرکز کند، بلکه هدف این است که ذکر و عبادت او در تمام ساعات شبانه‌روز ادامه داشته باشد و در این سه روز خاص به طور مداوم انجام گیرد.
روی عن ابی الدرداء (رض) قال: «یا ایها الناس! اذکروا للَّه یذکرکم، ما من عبد یقول لا اله الا اللَّه الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی لا اله إلّا انا وحدی. و ما من عبد یقول: الحمد للَّه، الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی، منّی بدأ الحمد و الیّ یعود و انا احقّ به. و ما من عبد یقول: اللَّه اکبر الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی انا اکبر کل شی‌ء، و لا شی‌ء اکبر منی. و ما من عبد یقول سبحان اللَّه و بحمده الّا قال اللَّه تعالی صدق عبدی سبحانی و بحمدی، منی بدأ التسبیح و الیّ یعود. و هی لی خالصا. و ما من عبد یقول لا حول و لا قوّة الا باللَّه، الا قال اللَّه. صدق عبدی، لا حول و لا قوة الّا بی. سل عبدی تؤت.»
هوش مصنوعی: امام ابی الدرداء (رض) فرمودند: «ای مردم! به یاد خدا باشید تا او شما را یاد کند. هیچ بنده‌ای نمی‌گوید "لا اله الا اللَّه" مگر اینکه خداوند می‌فرماید: "بنده‌ام راست گفت، جز من خدایی نیست." و هیچ بنده‌ای نمی‌گوید "الحمد للَّه" مگر اینکه خداوند می‌فرماید: "بنده‌ام راست گفت، شایسته ستایش من هستم و من آغازگر حمد هستم و به من برمی‌گردد." همچنین هیچ بنده‌ای نمی‌گوید "اللَّه اکبر" مگر اینکه خداوند می‌فرماید: "بنده‌ام راست گفت، من بزرگتر از هر چیزی هستم و چیزی بزرگتر از من وجود ندارد." و هیچ بنده‌ای نمی‌گوید "سبحان اللَّه و بحمده" مگر اینکه خداوند می‌فرماید: "بنده‌ام راست گفت، من پاکم و به حمد خودم، آغازگر تسبیح هستم و به من باز می‌گردد. این تنها برای من خالص است." و هیچ بنده‌ای نمی‌گوید "لا حول و لا قوّة الا باللَّه" مگر اینکه خداوند می‌فرماید: "بنده‌ام راست گفت، هیچ قدرت و نیرویی جز به وسیله من نیست. از من بخواهید تا به شما داده شود."
روی انّ یحیی بن زکریا (ع) مرّ علی قبر دانیال النبی (ع) فسمعه، و هو فی القبر، یقول: «سبحان الّذی تعزّز بالقدرة و البقاء، قهّر العباد بالموت و الفناء، قال فسمع ثم مضی.
هوش مصنوعی: یحیی بن زکریا (ع) در گذر خود از کنار قبر دانیال نبی (ع) صدایی را از داخل قبر شنید. دانیال در آنجا می‌گفت: «پاک و منزه است خدایی که با قدرت و جاودانگی‌اش برتر است و بندگان را با مرگ و فنا مغلوب می‌سازد». یحیی این صدا را شنید و سپس به راه خود ادامه داد.
فنادی به مناد من السماء: یا یحیی! انا الّذی تعززت بالقدرة و قهّرت العباد بالموت، استغفرت له السماوات و الارض و من فیهنّ. و روی ان النبی (ص) قال: أ لا ادلّکم علی کلمات هنّ افضل الکلام الّا القرآن؟ و هنّ من القرآن خفاف علی اللسان، ثقال فی المیزان، یرضین الرحمن و یطردن الشیطان، سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.
هوش مصنوعی: خدای من، ای یحیی! من همان کسی هستم که با قدرت خویش بزرگ شده و بندگان را با مرگ وادار به تسلیم کرده‌ام. آسمان‌ها و زمین و همه موجودات در آن‌ها برای او طلب آمرزش کرده‌اند. روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود: آیا شما را با کلماتی آشنا نکنم که از دیگر سخنان بهترند جز قرآن؟ این کلمات که از قرآن هستند، بر زبان آسان و در ترازوی اعمال سنگین هستند و موجب رضایت خداوند و دوری شیطان می‌گردند: سپاس و پاکی خدا، ستایش خدا و اینکه خدایی جز او نیست و خدا بزرگ است.
و عن ابی ذر قال: قال رسول اللَّه (ص): «علی کلّ نفس کلّ یوم طلعت فیه الشمس صدقة منه علی نفسه». قلت: یا رسول اللَّه! من این نتصدق و لیس لنا اموال؟ قال: «و ان من ابواب الصدقة الصلاة و التکبیر و التحمید للَّه، و سبحان اللَّه، و لا اله الّا اللَّه، و اللَّه اکبر و استغفر اللَّه» قال: «و قبض علیهنّ ملک فجعلهنّ تحت جناحه و صعد بهنّ. فلا تمرّ علی جمع من الملائکة الّا استغفروا لقائلهنّ حتّی تجی‌ء بها وجه الرحمن عزّ و جل.»
هوش مصنوعی: ابو ذر نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «هر فردی که روزی روبه‌خورشید می‌شود، باید به عنوان صدقه‌ای برای خود صدقه‌ای بدهد.» من پرسیدم: «ای پیامبر خدا! ما که مالی نداریم، چگونه صدقه بدهیم؟» ایشان پاسخ دادند: «از راه‌هایی که می‌توانید صدقه بدهید، نماز، تکبیر، حمد، سبحان‌الله، لا اله الا الله، الله اکبر و استغفار است.» ایشان گفتند: «این اعمال به صورت جمع‌آوری‌شده، در نزد فرشته‌ای قرار می‌گیرد و او آن‌ها را به آسمان می‌برد. هیچ گروهی از ملائکه‌ای بر او نمی‌گذرد مگر اینکه برای گوینده این اعمال استغفار می‌کنند تا زمانی که او را به سوی وجه خداوند عز و جل می‌آورد.»