گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا رب العالمین جل جلاله و تقدست اسمائه و لا اله غیره، درین آیت دوستان خود را می‌نوازد، و روش ایشان باز می‌گوید و گفتار و کردار ایشان می‌ستاید، و می‌پسندد. آفرین خدا بر آن جوانمردان باد که در هر چه گویند و هر چه خواهند و هر قاعده که نهند از اول نام دوست برند، و ازو گویند، و باو گویند، که با او خو کرده‌اند و بآن آسوده‌اند.

با هر که سخن گویم گر خواهم و گر نه
ز اول سخن نام توام در دهن آید

آن گه در هر چه شنوند و خوانند گویند: «آمنّا» در گفته اللَّه گویند «آمنّا» در گفته رسول گویند «آمنا» از ذات صمدی و صفات سرمدی شنوند گویند «آمنّا» بهشت و دوزخ و ترازو و صراط شنوند گویند «آمنّا» امروز نادیده در غیبت «آمنّا» فردا در قیامت با مشاهدت «آمنّا» جلال رؤیت ذو الجلال، و رضوان اکبر، هم در قیامت هم در بهشت ثمره «آمنّا.»

بهرچ از اولیا گویند ارزقنا و دفّقنا
بهرچ از انبیا گفتند: آمنّا و صدّقنا

اگر نیاز نمودند و آمرزش خواستند فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا خداوندا! خط کرم بر گناهان ما کش، و این نهادهای ضعیف را مسوز بآتش. خداوندا! بحرمت این دلهای با وصال تو خوش، که نسوزی ما را بآتش! فریاد ازو که باو بد گمانست، از گمان بدت او را چه زیان است! وَ قِنا عَذابَ النَّارِ خداوندا! ما را از آتش دوزخ پرهیز ده! و از عقوبت خویش ما را گریز ده! این جا نکته عزیز گفته‌اند: آتش هر چند قوی‌تر و سوزان‌تر بود چون آب بآن رسد نیست شود، یا بباید کشته گردد، آن ساعت که تو خلوتی را دست آری، و در پس زانو نشینی، و قطره چند آب از چشم فروباری، فرشته را گویند این آب نگه‌دار. نفسی سرد از سر حسرت و درد بر آری، فرشته دیگر را گوینداین بردار. تا فردا که آتش دوزخ تاختن آرد، از یک سو آب آید و از یک سو باد، و آن آتش هزیمت گیرد، بنده گوید بار خدایا! این چیست؟ گویند او را: این آب دیده تو و آن آه سینه تو.

الصَّابِرِینَ ای بقلوبهم، الصَّادِقِینَ بارواحهم، الْقانِتِینَ بنفوسهم، الْمُنْفِقِینَ بمیسورهم، الْمُسْتَغْفِرِینَ بالسنتهم. آن جوانمردانی که گفتارشان آنست، کردارشان اینست که بدل شکیبایانند بر فرمان حق، بروح راست روانند در عهد حق، بتن فرمان بردارانند در حق حق، بمال هزینه کنندگانند در راه حق، بزبان آمرزش خواهانند و جویندگانند از کرم حق.

الصَّابِرِینَ ای صبروا علی البلوی، و رفضوا الشکوی حتی و صلوا الی المولی، و لم یقطعهم شی‌ء من الدنیا و العقبی. بهر بلوی صبر کردند، و شکوی بگذاشتند، از دنیا و عقبی روی برتافتند تا بمولی رسیدند. وَ الصَّادِقِینَ ای صدقوا فی الطلب فقصدوا، ثم صدقوا حتی شهدوا، ثم صدقوا حتی وجدوا، ثم وجدوا حتی قعدوا فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. راست گفتند تا در روش آمدند، پس راست رفتند تا منزل بریدند، راست اندیشیدند تا بمقصد رسیدند، پس شاهد صدق بگذاشتند و خود را فرا آب دادند تا بساحل امن و مقعد صدق رسیدند، عند ملیک مقتدر.

الْقانِتِینَ ای بملازمة الباب، و تجرّع الاکتئاب، و ترک المحاب، و رفض الاصحاب، الی ان تحققوا بالاقتراب، جامه فقر بپوشیدند، و بر در سرای کرم دست نیاز برداشتند، که تا نگشایی نرویم، و تا ننوازی برنگردیم، ساجدا و قائما یحذر الآخرة و یرجو رحمة ربه. گه در سجود و گه در قیام، گه با بیم و گه با امید. از حضرت عزّت این نواخت می‌آید که میدان راه دوستی افرادست، آشامنده شراب آن از دیدار بر میعاد است. برسد هر که صادق است روزی بآنچه مرادست.

بخت از در خان ما در آید روزی
خورشید نشاط ما بر آید روزی‌
و از تو بسوی ما نظر آید روزی
و این انده ما هم بسر آید روزی

وَ الْمُنْفِقِینَ ای جادوا بمیسورهم من الاموال، ثم بنفوسهم من حیث الاعمال، ثم بقلوبهم من صدق الاحوال. گه مال بازند و گه حال، گه تن بازند و گه جان. مال در راه دوست، و حال در کار دوست، تن در جستن دوست، و جان در دیدار دوست.

ما را همه هر چه هست ایثار تراست
گوش از قبل سماع گفتار تراست
دیده نظر جمال بسیار تراست
جان و دل و دین نثار دیدار تراست‌

وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ ای یستغفرون عن جمیع ذلک اذا رجعوا الی الصّحو عند ظهور الاسفار من فجر القلوب، لا من فجر یظهر فی الاقطار. تا در روش باشند این سان و صفت ایشان و نعت و سیرت ایشان! باز که بکشش رسند و صبح یگانگی از افق تجلی اسفار دهد، از آن شواهد خوف و رجا و صدق و صبر استغفار کنند. مصطفی ص ازین جا گفت: انّه لیغان علی قلبی لانّی لاستغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة

از معرفت فرا گذرند تا بمعرفت رسند، و از دوستی برتر شوند تا دوست بینند، دوستان را دوستی منزل است و دوست وطن، با شناخته آرام گیر نه با شناختن! این است که ربّ العزت گفت: وَ أَنَّ إِلی‌ رَبِّکَ الْمُنْتَهی‌.

شیخ الاسلام انصاری رحمه اللَّه بجمله این معانی اشاره کرده است و گفت: نشان حوادث در ازلیت کوم، سیل که بدریا رسید از آن سیل چه معلوم؟ همه هستیها نیستند در آن اول قیّوم! ای رستاخیز شواهد و استهلاک رسوم، عارف به نیستی خود زنده است، ای ماجد قیوم! جهان از روز پر و نابینا محروم! ظاهر شدی سخن شدم سخن نماند، پیدا شدی دیده شدم دیده نماند!

دیدیم نهان گیتی و اصل جهان
وز علت و عار برگذشتیم آسان‌
آن نور سیه ز لا نقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن

قوله: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ شهد الحقّ للحقّ بانّه الحقّ، خود را خود ستود! و خود را خود گواهی داد، بسزای خویش، از صفت خویش، در کلام خویش خبر داد از وجود خویش، و صمدیت خویش، و قیّومیت خویش، و دیمومیت خویش، شهد سبحانه بجلال قدره و کمال عزّه حین لا جحد و لا جهل و لا عرفان لمخلوق، و لا عقل و لا وفاق و لا نفاق و لا حدثان و لا سماء و لا فضاء و لا ظلام و لا ضیاء. نه عالم بود و نه آدم، نه هوا و نه فضا، نه بر و نه بحر، نه نور و نه ظلمت، نه فهم و نه فرهنگ، نه وفاق و نه نفاق. که ربّ العالمین بجلال قدر خویش و کمال عز خویش سخن گفت و گواهی داد بیکتایی و بی‌همتایی خویش، و خبر داد از صفات و ذات خویش! امروز همانست که بود، و جاوید همان! هرگز نبود که نبوده و هرگز نباشد که نباشد! اولست و آخر، ظاهر و باطن! اول که همیشه هست، و بود و نبودها دانست! آخر که همیشه باشد، و میداند آنچه دانست. ظاهر بکردگاری، و غالب هر کس بجبّاری، و برتر از هر چیز به بزرگواری! باطن از دریافت چون، و از قیاس وهمها بیرون! و پاک از گمان و پندار و ایدون.

در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها

وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ بزرگست شرف فرشتگان و انبیاء و علما، و شگرف بر آمد کار ایشان، که اللَّه شهادت ایشان با شهادت خود پیوند داد، نه از آن که شهادت وی را بوحدانیت خود پیوندی می‌دریابد از شهادت مخلوقان! نی‌نی که عزت وی وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند، از نبود پس بود پیوند نیابد، و وحدانیت او را موحّدی می‌درنیابد، و هستی وی را مقرّی می درنیابد، و دوام ملک وی را آسمان و آسمانیان و زمین و زمینیان می‌درنیابد، و کمال الوهیت وی را دنیا و آخرت، بهشت و دوزخ می‌درنیابد، کبریاء وی عزت وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند!

فلوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحلّ‌

ترا که داند که ترا تو دانی و تو، ترا نه داند کس، ترا تو دانی بس!، بلی سعادت فرشتگان و انبیاء و علما بود و تشریف و اکرام ایشان و تخصیص ایشان از میان خلقان که خود خواست و خود کرد و خود نواخت، و بمعرفت خودشان راه داد. و اللَّه یختص برحمته من یشاء.

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ دین پسندیده که خدای را ببندگی بآن برزنند و بر حکم آن وی را پرستند، و رضای وی بآن جویند، و بآن بوی باز گردند دین اسلام است. و اسلام را سه منزل است: اول منزل اعتراف حقن دماء و اموال است، شمشیر از گردن بردارد، و مال وی بر وی نگه دارد، اگر موافق باشند یا منافق، متّبع یا مبتدع. منزل دیگر اعتراف است با اعتقاد درست، و اتباع سنت، و وفاء عمل. سوم منزل اسلام استسلام است: و این غایت کار است، و پسندیده اللَّه است، و معرفت را پناه است. خود را بر درگاه عزّت حق بیفکندن و وی را منقاد بودن، و بحکم وی راضی شدن. و بآن اعتراض نیاوردن، و از آن اعراض نکردن و آن را تعظیم نهادن، و شکوه داشتن! و آنچه ابراهیم دعا کرد خود را و اسماعیل را مسلمان خواست غایت این منزل سوم بود و گفت: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ همانست که گفتند او را أَسْلِمْ فقال أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ و هو المشار الیه بقوله تعالی حکایة عن یوسف علیه الصلاة و السلام تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ.

۵ - النوبة الثانیة: قوله تعالی الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا این الذین همان گروهند که لِلَّذِینَ اتَّقَوْا در آیت اول اشارت به ایشانست میگوید گفتار ایشان اینست که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا و کردار ایشان الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ این آیت بیان گفت ایشان و آن آیت نعت کرد ایشان گفتار بجای اساس است و کردار بجای بنا، و اساس بی‌بنا بکار نیاید و بنای بی‌اساس پای ندارد. یعنی که تا هر دو خصلت سر درهم ندهند بنده بدرجه ایمان نرسد، و انّنا آمنّا در حق وی محقق نشود.۶ - النوبة الاولى: قوله، تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر می‌شوند و نمی گروند بِآیاتِ اللَّهِ بسخنان خدای وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و پیغامبران را میکشند بناحق وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ و میکشند ایشان را که بداد و راستی فرمایند. مِنَ النَّاسِ از مردمان، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۲۱) بشارت ده ایشان را بعذابی دردنمای.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا رب العالمین جل جلاله و تقدست اسمائه و لا اله غیره، درین آیت دوستان خود را می‌نوازد، و روش ایشان باز می‌گوید و گفتار و کردار ایشان می‌ستاید، و می‌پسندد. آفرین خدا بر آن جوانمردان باد که در هر چه گویند و هر چه خواهند و هر قاعده که نهند از اول نام دوست برند، و ازو گویند، و باو گویند، که با او خو کرده‌اند و بآن آسوده‌اند.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که خداوند به دوستانش توجه ویژه‌ای دارد و رفتار و گفتار آنها را تحسین می‌کند. این افراد در هر سخن و عمل خود، ابتدا نام خدا را بر زبان می‌آورند و از او یاد می‌کنند. آنها با خدا انس گرفته‌اند و در کنار او احساس آرامش می‌کنند. خداوند به چنین جوانمردانی که به پیروی از اصول و قواعد خود ابتدا به یاد خداوند می‌افتند، مباهات می‌کند.
با هر که سخن گویم گر خواهم و گر نه
ز اول سخن نام توام در دهن آید
هوش مصنوعی: هر کسی که با او صحبت کنم، چه بخواهم و چه نخواهم، نام تو ابتدا به زبانم می‌آید.
آن گه در هر چه شنوند و خوانند گویند: «آمنّا» در گفته اللَّه گویند «آمنّا» در گفته رسول گویند «آمنا» از ذات صمدی و صفات سرمدی شنوند گویند «آمنّا» بهشت و دوزخ و ترازو و صراط شنوند گویند «آمنّا» امروز نادیده در غیبت «آمنّا» فردا در قیامت با مشاهدت «آمنّا» جلال رؤیت ذو الجلال، و رضوان اکبر، هم در قیامت هم در بهشت ثمره «آمنّا.»
هوش مصنوعی: آن‌ها در هر چیزی که بشنوند یا بخوانند می‌گویند: «ما ایمان آوردیم». در کلام خدا می‌گویند: «ما ایمان آوردیم»، در سخنان پیامبر هم می‌گویند: «ما ایمان آوردیم». وقتی از وجود ازلی و صفات ابدی بشنوند، می‌گویند: «ما ایمان آوردیم». درباره بهشت، دوزخ، ترازوی اعمال و صراط هم می‌گویند: «ما ایمان آوردیم». در این دنیا که دیده نمی‌شود می‌گویند: «ما ایمان آوردیم» و در روز قیامت که همه چیز را با چشم خود می‌بینند، باز هم می‌گویند: «ما ایمان آوردیم». در آن روز، زیبایی دیدن خداوند و رضایت بزرگ، نتیجه‌ی این ایمان خواهد بود؛ چه در قیامت و چه در بهشت.
بهرچ از اولیا گویند ارزقنا و دفّقنا
بهرچ از انبیا گفتند: آمنّا و صدّقنا
هوش مصنوعی: اولیا درخواست روزی و آرامش می‌کنند، در حالی که پیامبران ایمان می‌آورند و صداقت خود را اعلام می‌کنند.
اگر نیاز نمودند و آمرزش خواستند فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا خداوندا! خط کرم بر گناهان ما کش، و این نهادهای ضعیف را مسوز بآتش. خداوندا! بحرمت این دلهای با وصال تو خوش، که نسوزی ما را بآتش! فریاد ازو که باو بد گمانست، از گمان بدت او را چه زیان است! وَ قِنا عَذابَ النَّارِ خداوندا! ما را از آتش دوزخ پرهیز ده! و از عقوبت خویش ما را گریز ده! این جا نکته عزیز گفته‌اند: آتش هر چند قوی‌تر و سوزان‌تر بود چون آب بآن رسد نیست شود، یا بباید کشته گردد، آن ساعت که تو خلوتی را دست آری، و در پس زانو نشینی، و قطره چند آب از چشم فروباری، فرشته را گویند این آب نگه‌دار. نفسی سرد از سر حسرت و درد بر آری، فرشته دیگر را گوینداین بردار. تا فردا که آتش دوزخ تاختن آرد، از یک سو آب آید و از یک سو باد، و آن آتش هزیمت گیرد، بنده گوید بار خدایا! این چیست؟ گویند او را: این آب دیده تو و آن آه سینه تو.
هوش مصنوعی: اگر نیازمند عذرخواهی باشند و درخواست بخشش کنند، خداوندا! بر گناهان ما بپوشان، و این وجودهای ضعیف را در آتش نزن. خدایا! به حق دل‌های شاداب از وصال تو، ما را در آتش نسوزان. افسوس بر کسی که به او بدگمان است، چنین گمانی چه ضرری برای او دارد! خدایا! ما را از آتش دوزخ نگه‌دار و از عذاب خود دور کن! در اینجا نکته‌ای بسیار ارزشمند بیان شده است: هرچند آتش قوی و سوزان باشد، زمانی که آب به آن برسد، وجودش از بین می‌رود، یا باید از بین برود. آن زمانی که تو به خلوت نشستی و چند قطره اشک از چشمت بریزی، فرشتگان به همدیگر می‌گویند که این آب را نگه‌دار. هنگامی که از درد و حسرت نفسی سرد بکشی، یکی دیگر از فرشتگان می‌گوید آن را بردار. تا فردا که آتش دوزخ به شدت حمله کند، از یک سو آب بیاید و از سوی دیگر باد، و آن آتش شکست بخورد. بنده می‌گوید: خدایا! این چیست؟ و به او می‌گویند: این همان آبی است که از چشمت ریخته و آن آهی است که از سینه‌ات برآمده.
الصَّابِرِینَ ای بقلوبهم، الصَّادِقِینَ بارواحهم، الْقانِتِینَ بنفوسهم، الْمُنْفِقِینَ بمیسورهم، الْمُسْتَغْفِرِینَ بالسنتهم. آن جوانمردانی که گفتارشان آنست، کردارشان اینست که بدل شکیبایانند بر فرمان حق، بروح راست روانند در عهد حق، بتن فرمان بردارانند در حق حق، بمال هزینه کنندگانند در راه حق، بزبان آمرزش خواهانند و جویندگانند از کرم حق.
هوش مصنوعی: صابرین، کسانی هستند که قلب‌هایشان پر از صبر است و در برابر مشکلات استقامت نشان می‌دهند. صادقین، افرادی هستند که روحشان سرشار از صداقت و راستی است و به وعده‌های خود وفادارند. قانتین، کسانی‌اند که در برابر دستورات الهی تسلیم و فرمانبردارند. منفقین، افرادی هستند که از مال و دارایی خود در راه حق و کمک به دیگران دریغ نمی‌کنند. مستغفرین، کسانی هستند که با زبان خود از خداوند مغفرت طلب می‌کنند و همواره در جستجوی رحمت و بخشش الهی هستند. این افراد جوانمردانی هستند که با وجود چالش‌ها، به راه راست پایبندند و زندگی‌شان را بر اساس ایمان و نیکی بنا کرده‌اند.
الصَّابِرِینَ ای صبروا علی البلوی، و رفضوا الشکوی حتی و صلوا الی المولی، و لم یقطعهم شی‌ء من الدنیا و العقبی. بهر بلوی صبر کردند، و شکوی بگذاشتند، از دنیا و عقبی روی برتافتند تا بمولی رسیدند. وَ الصَّادِقِینَ ای صدقوا فی الطلب فقصدوا، ثم صدقوا حتی شهدوا، ثم صدقوا حتی وجدوا، ثم وجدوا حتی قعدوا فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. راست گفتند تا در روش آمدند، پس راست رفتند تا منزل بریدند، راست اندیشیدند تا بمقصد رسیدند، پس شاهد صدق بگذاشتند و خود را فرا آب دادند تا بساحل امن و مقعد صدق رسیدند، عند ملیک مقتدر.
هوش مصنوعی: صبر کنندگان کسانی هستند که در برابر مشکلات صبر از خود نشان دادند و هیچگاه شکایت نکردند تا به خدا رسیدند و هیچ چیزی از دنیا و آخرت مانع آنها نشد. آنها در برابر هر نوع آزمایشی صبر کردند و به دنیا و امور آن بی‌توجه بودند تا به مقام معنوی بالایی دست یافتند. راست‌گویان نیز کسانی هستند که در جستجوی حقیقت صادقانه تلاش کردند، ابتدا هدف‌گذاری کردند، سپس در صادق بودن خود ثابت قدم ماندند تا اینکه به مقام شایسته‌ای رسیدند. آن‌ها راست گفتند و در مسیر درست قدم گذاشتند، به طوری که به مقصد خود رسیدند و حقیقت را درک کردند و تسلیم شدند تا به ساحل امن و مقام والای خود برسند.
الْقانِتِینَ ای بملازمة الباب، و تجرّع الاکتئاب، و ترک المحاب، و رفض الاصحاب، الی ان تحققوا بالاقتراب، جامه فقر بپوشیدند، و بر در سرای کرم دست نیاز برداشتند، که تا نگشایی نرویم، و تا ننوازی برنگردیم، ساجدا و قائما یحذر الآخرة و یرجو رحمة ربه. گه در سجود و گه در قیام، گه با بیم و گه با امید. از حضرت عزّت این نواخت می‌آید که میدان راه دوستی افرادست، آشامنده شراب آن از دیدار بر میعاد است. برسد هر که صادق است روزی بآنچه مرادست.
هوش مصنوعی: دو مرد زاهد و با دل‌ساده، با پشتکار و تلاش درک کردند که باید در درگاه خداوند توبه کنند و از غصه و اندوه رهایی یابند. آن‌ها تصمیم گرفتند از تعلقات دنیوی دست بکشند و به تنهایی و فقر رو بیاورند. آنها به درگاه خداوند دعا کردند و گفتند که تا زمانی که در را به روی ما باز نکنی، از اینجا نمی‌رویم و تا زمانی که به ما الطاف نکرده‌ای، برنخواهیم گشت. در حالی که در سجده و قیام بودند، به یاد روز قیامت و رحمت خداوند می‌اندیشیدند. آنها گاهی با بیم و گاهی با امید در مقابل خداوند می‌ایستادند. این توجه و مهر از جانب خداوند است که نشان می‌دهد راه دوستی با او چگونه است؛ زیرا کسانی که حقیقتاً صادق هستند، روزی به مقصود خود خواهند رسید.
بخت از در خان ما در آید روزی
خورشید نشاط ما بر آید روزی‌
هوش مصنوعی: یک روز بخت خوب به خانه ما می‌آید و روزی خوشی و شادی مثل خورشید بر زندگی ما تابیده می‌شود.
و از تو بسوی ما نظر آید روزی
و این انده ما هم بسر آید روزی
هوش مصنوعی: روزی نگاهی از تو به سوی ما خواهد بود و آن زمان غم و اندوه ما نیز به پایان خواهد رسید.
وَ الْمُنْفِقِینَ ای جادوا بمیسورهم من الاموال، ثم بنفوسهم من حیث الاعمال، ثم بقلوبهم من صدق الاحوال. گه مال بازند و گه حال، گه تن بازند و گه جان. مال در راه دوست، و حال در کار دوست، تن در جستن دوست، و جان در دیدار دوست.
هوش مصنوعی: و انفاق‌کنندگان کسانی هستند که بر اساس توان مالی خود،資ع می‌کنند و سپس در اعمال خود نیز اهتمام دارند و در نهایت با دل‌هایشان به صداقت در وضعیت خود می‌پردازند. گاهی مال خود را در راه دوستی هزینه می‌کنند و گاهی نیز حال خود را. گاهی بدن خود را در طلب دوست می‌گذرانند و گاهی جان خود را برای دیدن او فدا می‌کنند.
ما را همه هر چه هست ایثار تراست
گوش از قبل سماع گفتار تراست
هوش مصنوعی: هر چیزی که داریم، به خاطر فدای توست و گوش ما از قبل به شنیدن صحبت‌های تو عادت کرده است.
دیده نظر جمال بسیار تراست
جان و دل و دین نثار دیدار تراست‌
هوش مصنوعی: چشم‌ها به زیبایی تو بسیار خیره شده‌اند و جان، دل و دینم را برای دیدارت فدای تو کرده‌ام.
وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ ای یستغفرون عن جمیع ذلک اذا رجعوا الی الصّحو عند ظهور الاسفار من فجر القلوب، لا من فجر یظهر فی الاقطار. تا در روش باشند این سان و صفت ایشان و نعت و سیرت ایشان! باز که بکشش رسند و صبح یگانگی از افق تجلی اسفار دهد، از آن شواهد خوف و رجا و صدق و صبر استغفار کنند. مصطفی ص ازین جا گفت: انّه لیغان علی قلبی لانّی لاستغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة
هوش مصنوعی: و کسانی که در سحرها طلب بخشش می‌کنند، به این معنا که وقتی به حالت هوشیاری می‌رسند و صبح را می‌بینند، از همه خطاها و اشتباهاتشان آگاهی پیدا می‌کنند. این حالت شامل شعف و امید، صداقت و شکیبایی است و در این لحظات است که از خداوند طلب مغفرت می‌کنند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌عليه‌وآله نیز اشاره فرموده‌اند که دلش تحت تاثیر قرار می‌گیرد و از این رو، روزانه تا هفتاد بار از خداوند طلب بخشش می‌کند.
از معرفت فرا گذرند تا بمعرفت رسند، و از دوستی برتر شوند تا دوست بینند، دوستان را دوستی منزل است و دوست وطن، با شناخته آرام گیر نه با شناختن! این است که ربّ العزت گفت: وَ أَنَّ إِلی‌ رَبِّکَ الْمُنْتَهی‌.
هوش مصنوعی: افراد باید از دانش بلکه از تعمق فراتر بروند تا به شناخت واقعی برسند و از محبت‌های سطحی عبور کنند تا بتوانند دوست واقعی را ببینند. دوستان واقعی در یک مقام بالاتر از دوستی، همچون وطن هستند و تنها با درک صحیح می‌توانند آرامش را پیدا کنند، نه با صرف شناختن. به همین دلیل، خداوند فرمود: «و به سوی پروردگارت پایان کار است.»
شیخ الاسلام انصاری رحمه اللَّه بجمله این معانی اشاره کرده است و گفت: نشان حوادث در ازلیت کوم، سیل که بدریا رسید از آن سیل چه معلوم؟ همه هستیها نیستند در آن اول قیّوم! ای رستاخیز شواهد و استهلاک رسوم، عارف به نیستی خود زنده است، ای ماجد قیوم! جهان از روز پر و نابینا محروم! ظاهر شدی سخن شدم سخن نماند، پیدا شدی دیده شدم دیده نماند!
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام انصاری رحمه الله به نکات متعددی اشاره کرده و می‌گوید: نشانه‌های حوادث از اول خلقت وجود دارد، مانند سیلی که به دریا می‌رسد و از آن سیل نمی‌توان به آینده پی برد. در آن آغاز وجود، همه‌ها نیستند! ای رستاخیز و نشانه‌های زوال آداب و رسوم، کسی که به نبود خود آگاه است، زنده است. ای موجودی که قیومیت تو را می‌ستاییم! جهان از نظر روشنایی و بینش بی‌نصیب است! تو ظاهر شدی و من به کلام درآمدم، ولی اکنون که تو را مشاهده می‌کنم، دیگر چیزی از دیده نمی‌ماند!
دیدیم نهان گیتی و اصل جهان
وز علت و عار برگذشتیم آسان‌
هوش مصنوعی: ما جهان را به صورت پنهان دیدیم و به اصل آن پی بردیم و به راحتی از علل و حالات ظاهری گذشته‌ایم.
آن نور سیه ز لا نقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن
هوش مصنوعی: آن نور تاریک را بالاتر از نقطه بی‌نهایت بدان، چرا که از این هم عبور کردیم و نه این باقی ماند و نه آن.
قوله: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ شهد الحقّ للحقّ بانّه الحقّ، خود را خود ستود! و خود را خود گواهی داد، بسزای خویش، از صفت خویش، در کلام خویش خبر داد از وجود خویش، و صمدیت خویش، و قیّومیت خویش، و دیمومیت خویش، شهد سبحانه بجلال قدره و کمال عزّه حین لا جحد و لا جهل و لا عرفان لمخلوق، و لا عقل و لا وفاق و لا نفاق و لا حدثان و لا سماء و لا فضاء و لا ظلام و لا ضیاء. نه عالم بود و نه آدم، نه هوا و نه فضا، نه بر و نه بحر، نه نور و نه ظلمت، نه فهم و نه فرهنگ، نه وفاق و نه نفاق. که ربّ العالمین بجلال قدر خویش و کمال عز خویش سخن گفت و گواهی داد بیکتایی و بی‌همتایی خویش، و خبر داد از صفات و ذات خویش! امروز همانست که بود، و جاوید همان! هرگز نبود که نبوده و هرگز نباشد که نباشد! اولست و آخر، ظاهر و باطن! اول که همیشه هست، و بود و نبودها دانست! آخر که همیشه باشد، و میداند آنچه دانست. ظاهر بکردگاری، و غالب هر کس بجبّاری، و برتر از هر چیز به بزرگواری! باطن از دریافت چون، و از قیاس وهمها بیرون! و پاک از گمان و پندار و ایدون.
هوش مصنوعی: خداوند گواهی می‌دهد که هیچ معبودی جز او وجود ندارد و این حقیقت را با تمام وجودش شهادت می‌دهد. او خود را ستوده و از ویژگی‌ها و صفات خود سخن می‌گوید. در کلامش، به وجود و ویژگی‌های خود، همچون صمدیت و قیومیت اشاره می‌کند. او بدون هیچ‌گونه جحد، جهل یا شناخت از مخلوق، با جلال قدرت و عزت خود سخن می‌گوید. در آن لحظه نه جهانی وجود داشت، نه انسانی، نه فضا و نه زمان. تنها خداوند بود که به یکتایی و بی‌همتایی خود شهادت می‌دهد و از صفات خویش خبر می‌دهد. او همان است که همیشه بود و خواهد بود و وجودش ازلی و ابدی است. او اول و آخر، ظهور و باطن است و به هیچ‌چیز شباهت ندارد. هر شک و تردید و گمانی از او دور است و او از همه چیز برتر و بالاتر است.
در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
هوش مصنوعی: در حقیقت ظریف تو، افکار من در حیرت است و دانش کهن تو، رازهای پنهان را نمایان کرده است.
وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ بزرگست شرف فرشتگان و انبیاء و علما، و شگرف بر آمد کار ایشان، که اللَّه شهادت ایشان با شهادت خود پیوند داد، نه از آن که شهادت وی را بوحدانیت خود پیوندی می‌دریابد از شهادت مخلوقان! نی‌نی که عزت وی وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند، از نبود پس بود پیوند نیابد، و وحدانیت او را موحّدی می‌درنیابد، و هستی وی را مقرّی می درنیابد، و دوام ملک وی را آسمان و آسمانیان و زمین و زمینیان می‌درنیابد، و کمال الوهیت وی را دنیا و آخرت، بهشت و دوزخ می‌درنیابد، کبریاء وی عزت وی شناسد و عزت وی احدیت وی داند!
هوش مصنوعی: فرشتگان و علمای بزرگ جایگاه والایی دارند و کارهای آنها شگفت‌انگیز است. خداوند شهادت آنها را با شهادت خود پیوند داده است. این پیوند به این معنا نیست که شهادت خداوند به یکتایی‌اش وابسته به شهادت مخلوقان است، بلکه چون او عزت و یکتایی‌اش را می‌شناسد، از این رو پیوندی برقرار نمی‌شود. هیچ‌کس نمی‌تواند یکتایی او را درک کند یا وجودش را درک کند، و هیچ‌چیز نمی‌تواند سلطنت او را در آسمان و زمین بفهمد. کمال الوهیت او را نه در دنیا و نه در آخرت می‌توان شناخت. عظمت و عزت او به درستی شناخته شده است و از این رو نیز او یکی است.
فلوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحلّ‌
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند ماه درخشان است و چشمانش مانند سرمه زیبا و جذاب است.
ترا که داند که ترا تو دانی و تو، ترا نه داند کس، ترا تو دانی بس!، بلی سعادت فرشتگان و انبیاء و علما بود و تشریف و اکرام ایشان و تخصیص ایشان از میان خلقان که خود خواست و خود کرد و خود نواخت، و بمعرفت خودشان راه داد. و اللَّه یختص برحمته من یشاء.
هوش مصنوعی: تو خودت هستی که می‌دانی کیستی و چه ویژگی‌هایی داری، اما هیچ کس جز تو به واقعیت تو آگاه نیست. آری، سعادت و خوشبختی فرشتگان، پیامبران و دانشمندان در این است که مورد احترام و زیور قرار گیرند و از میان دیگران برجسته شوند، و این تنها به خواست و تقدیر خودشان مربوط می‌شود. آنان با شناخت خودشان به کمال رسیده‌اند. و خداوند بر رحمت خود هر کس را که بخواهد خاص می‌کند.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ دین پسندیده که خدای را ببندگی بآن برزنند و بر حکم آن وی را پرستند، و رضای وی بآن جویند، و بآن بوی باز گردند دین اسلام است. و اسلام را سه منزل است: اول منزل اعتراف حقن دماء و اموال است، شمشیر از گردن بردارد، و مال وی بر وی نگه دارد، اگر موافق باشند یا منافق، متّبع یا مبتدع. منزل دیگر اعتراف است با اعتقاد درست، و اتباع سنت، و وفاء عمل. سوم منزل اسلام استسلام است: و این غایت کار است، و پسندیده اللَّه است، و معرفت را پناه است. خود را بر درگاه عزّت حق بیفکندن و وی را منقاد بودن، و بحکم وی راضی شدن. و بآن اعتراض نیاوردن، و از آن اعراض نکردن و آن را تعظیم نهادن، و شکوه داشتن! و آنچه ابراهیم دعا کرد خود را و اسماعیل را مسلمان خواست غایت این منزل سوم بود و گفت: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ همانست که گفتند او را أَسْلِمْ فقال أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ و هو المشار الیه بقوله تعالی حکایة عن یوسف علیه الصلاة و السلام تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ.
هوش مصنوعی: دين اسلام، از نظر خدا، بهترين دين است. افراد به واسطه آن به خدا بندگی می‌کنند و بر اساس دستورات آن او را پرستش می‌نمایند و به دنبال رضایتش هستند. اسلام دارای سه مرحله است. مرحله اول، حفظ جان و مال انسان‌هاست؛ باید از آسیب رساندن به یکدیگر پرهیز کرد و اموال یکدیگر را محترم شمرد، چه در روابط دوستانه و چه در روابط مخالفان. مرحله دوم شامل شناخت و باور درست به اصول دین و پیروی از سنت پیامبر و عمل به آن است. مرحله سوم اسلام، تسلیم کامل در برابر خداوند و پذیرش اوامر اوست. این مرحله، هدف نهایی بوده و از طرف خداوند پسندیده است. تسلیم شدن به اراده خدا، عدم سرپیچی از دستورات او و احترام به دین از نشانه‌های این مرحله است. آیت ابراهیم و اسماعیل که خود را مسلمان نامیدند، تجسم این مرحله سوم است و در نهایت، تمام این موارد مختص به کسانی است که خواستار پیوستن به صالحان و مومنان هستند.

حاشیه ها

1402/02/04 12:05
یزدانپناه عسکری

[قرآن کریم]

7- فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر - القمر  55

[یزدانپناه عسکری*]

جریان جاودانی و لاینقطع زندگی بر محمل مَلْک‏ (شدت)

ادراک در سیلان اقتدار فیاض فیوضات جاودانه، ابدی، ملیک (شدید)

[الصِّدق(شدت) ؛ مقعد صدق(مطابقت و تحقّق ‏ فعل در موضع شدت) ؛ المَحْمِل(مکان و زمان حمل)]

 [وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ- 33/ زمر – آنچه را به‏ زبان بیان کرده و در عمل آن را قصد کرده بود به انجام رسانید و محقّق داشت- مفردات راغب]