گنجور

۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا این الذین همان گروهند که لِلَّذِینَ اتَّقَوْا در آیت اول اشارت به ایشانست میگوید گفتار ایشان اینست که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا و کردار ایشان الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ این آیت بیان گفت ایشان و آن آیت نعت کرد ایشان گفتار بجای اساس است و کردار بجای بنا، و اساس بی‌بنا بکار نیاید و بنای بی‌اساس پای ندارد. یعنی که تا هر دو خصلت سر درهم ندهند بنده بدرجه ایمان نرسد، و انّنا آمنّا در حق وی محقق نشود.

فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا میگوید خداوند ما! بیامرز گناهان ما. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ای احفظنا من الشهوات و الذنوب المودّیة الی النار: و مگذار ما را فرا کاری و گفتی که سرانجام آن آتش بود.

الصَّابِرِینَ مکسور است بآن لام که در لِلَّذِینَ اتَّقَوْا است. و صبر در لغت عرب حبس است. و مصبوره که مصطفی از خوردن گوشت او نهی کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایی بیافتند و وی را می‌زدند تا مردار گشت هم موقوده است و هم مصبوره. پس معنی الصَّابِرِینَ آنست که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران گفتند الصَّابِرِینَ ای علی ما امر اللَّه عز و جل و فرائضه، و الصابرین علی دینهم و علی ما اصابهم. یعنی که شکیبایان‌اند بر گذاردن فرمان اللَّه، و بجای آوردن فرائض و لوازم. و شکیبایان‌اند بهر چه بایشان رسد از رنجها و مصیبتها و بی‌کامیها.

وَ الصَّادِقِینَ یعنی فی الاعتقاد و القول و العمل، و ذلک غایة الایمان، راست گویان و راست روان و راست کاران، در دل با صدق اعتقادند، و در زبان با صدق گفتارند، و در ارکان با صدق کردارند. وَ الْقانِتِینَ ای المطیعین للَّه، و الدائمی العبادة فی السرّ و الجهر خدای را فرمان برداران‌اند، و همیشه وی را پرستندگان چه در نهان و چه در آشکارا در همه حال چنانند. وَ الْمُنْفِقِینَ یعنی من الحلال فی طاعة اللَّه، هزینه کنندگان و صدقه دهندگانند، و آنچه دهند حلال دهند، و در راه خدا دهند، نعمت اللَّه در طاعت اللَّه خرج کننده وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ.

یعنی المصلّین من آخر اللیل، نماز کنندگان‌اند در سه یک بازپسین از شب. جماعتی از مفسران بر آنند که این مستغفران ایشان‌اند که نماز بامداد بجماعت گذارند و ذکر استغفار در قرآن سی و سه جایست. و معنی استغفار آمرزش خواستن است و آنچه بنده گوید «استغفر اللَّه و اتوب الیه» عزم است بر استغفار نه حقیقت استغفار.

ربیع خثیم کسی را دید که میگفت: استغفر اللَّه و اتوب الیه. گفت: ای جوانمرد تو می‌گویی که من از اللَّه آمرزش میخواهم وز معصیت با طاعت وی میگردم، نی اگر نکنی دروغ باشد این سخن و گناهی دیگر. آن مرد گفت: یا ربیع! اکنون چون گویم؟ گفت بگو «اللّهمّ اغفر لی و تب علی» شهر حوشب گفت: این معنی در خبر است که مصطفی ص کسی را دید که همان سخن میگفت، جواب وی همین داد که ربیع خثیم داد.

وهب ابن منبه گفت که در زبور داود خوانده‌ام که «یا داود! بشنو از من که من حق‌ام، و حق میگویم، اگر بنده از بندگان من بپری دنیا گناه دارد پس پشیمان شود باندازه یک دوشش پستان، و از من که خدایم آمرزش خواهد یک بار، راست، و من دانم از دل وی که آن صدق است، و نمی‌خواهد که با سر گناه رود، یا داود! من آن گناهان از وی زودتر از آن بیفکنم که قطرات باران که از هوا بزمین افتد.

و عن عبد الرحمن ابن دلهم: ان رجلا قال یا رسول اللَّه علمنی عملا ادخل به الجنة، قال: «لا تغضب و لک الجنة»، قال: یا رسول اللَّه زدنی: قال «لا تسأل الناس شیئا و لک الجنة» قال زدنی، قال استغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة یغفر لک ذنب سبعین عاما. قال یا رسول اللَّه لیس لی ذنب سبعین عاما، قال فلامّک، قال لیس لامّی، قال فلابیک قال و لیس لابی قال فلاهل بیتک، قال لیس لاهل بیتی، قال فلجیرانک.

و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه رأس الاستغفار کل یوم الف مره.

این سه خبر که گفتیم در استغفار اشارة است بسه مقام از مقامات راه دین بر ترتیب: اول مقام سابقانست، ایشان را یک بار استغفار فرمود که گفتشان با کمال صدقست و حقیقت اخلاص. و در خبر است که «اخلص العمل یجزک منه القلیل»

، دوم مقام مقتصدانست، از اللَّه بهشت خواستند ایشان را هفتاد بار استغفار فرمود. سوم مقام ظالمانست، معیشت دنیا و روزی فراخ خواستند، ایشان را هزار بار فرمود. و کلید روزی فراخ استغفار بسیار ساخت. مصطفی گفت: «من استبطأ رزقه، فلیکثر من الاستغفار.»

در آثار بیارند که یکی از فرزندان عباس نام وی ابو جعفر از بنی مروان بگریخت که قصد وی میکردند، باعرابی فرود آمد، و روزگاری در تواری با آن اعرابی بماند. پس که اعرابی بیامد، وی را گفت: اگر شنوی که خلافت ما را راست شد و بر ما قرار گرفت قصد حضرت ما کن تا با تو نیکویی کنیم. اعرابی بعد از روزگاری بیامد بحضرت او، و خلافت بر وی راست شده و از وی طلب معیشت کرد ابو جعفر گفت: من ترا چیزی بیاموزم اگر بکارداری پیش از یک سال اللَّه ترا مستغنی گرداند. اعرابی گفت آن چیست؟ گفت هر روز هزار بار استغفار کن. و عیال خود را هم چنین بفرمای تا هزار بار استغفار کند. اعرابی رفت و وصیت امیر المؤمنین بر کار گرفت، نه بسی بر آمد که بمال دفین در افتاد، عاملان امیر المؤمنین از وی خمس خواستند برخاست و بحضرت خلافت باز آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من وصیت تو بر کار گرفتم، و بمال فراوان دفین در افتادم، اکنون عاملان تو خمس میخواهند، امیر المؤمنین گفت: مال چند باشد؟ گفت سی و شش هزار درهم امیر المؤمنین ساعتی سر در پیش افگند، آن گه گفت یا اعرابی رو که آن مال همه آن تو است، و کس را نیست که از تو خمس خواهد. پس آن گه از ابو جعفر پرسیدند که این از کجا گفتی؟

گفت از قول خداوند عز و جل اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً الی قوله وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً میگوید استغفار کنید تا روزی شما فراخ و روان شود، مصطفی ص گفت «رأس الاستغفار کل یوم الف مرة»

دانستم که هر که بحکم این خبر و بر وفق این آیت استغفار کند روزی وی فراخ شود، که اللَّه تعالی و عده خود خلاف نکند.

«وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» جعفر بن محمد ع گفت: «من صلی من اللیل ثم استغفر فی آخره سبعین مرة کتب من المستغفرین بالاسحار»

ابن عمر نماز شب کردی تا بوقت سحر و بعد از سحر استغفار کردی تا بوقت صبح. و این تخصیص بوقت سحر بآنست که عبادت در آن وقت بر تن دشوارتر بود و وقت صافی‌تر و دل حاضرتر و رقیق‌تر . داود علیه السلام از جبرئیل پرسید که در شب کدام ساعت فاضلتر؟ گفت: این ندانم و لکن هر شب بوقت سحر عرش عظیم در اهتزاز و جنبش می‌آید.

روی عن النبی ص قال: «انّ ثلاثة اصوات یجیبهم اللَّه: صوت الدیک، و صوت الّذی یقرأ القرآن، و صوت المستغفرین بالاسحار.»

و عن معاذ بن جبل قال: قال اللَّه تبارک و تعالی حقت محبتی بعبادی الذین یعمّرون مساجدی، و یکثّرون ذکری، و یستغفرون بالاسحار، اولئک الذین اذا اردت نقمةً بعبادی خففت بهم نقمتی من عبادی.

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الایة، مصطفی ص گفت هر که این آیت برخواند آن ساعت که در خواب میشود تا آنجا که گفت لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنَا عَلی‌ ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ رب العالمین هفتاد هزار فرشته بر وی گمارد تا از بهر وی استغفار میکنند تا بقیامت. و بخبری دیگر می‌آید هر که این آیت برخواند و بآخر گوید

«و انا اشهد بما شهد اللَّه و استودع اللَّه هذه الشهادة، فهی لی عند اللَّه ودیعةٌ.»

روز قیامت این خواننده را بیارند و ربّ العالمین گوید: انّ لعبدی هذا عهداً و انا احقّ من وافی بالعهد، ادخلوا عبدی الجنة

: گوید این بنده را با من عهدیست و کیست از من سزاوارتر بوفاء عهد، فرود آرید بنده مرا ببهشت.

زبیر ابن العوام گفت عشیه عرفه نزدیک مصطفی فرا رفتم تا بدانم که چه میخواند گفتا شَهِدَ اللَّهُ می‌خواند تا بآخر، آن گه میگفت و انا علی ذلک من الشاهدین هم چنان باز پس میخواند تا بوقت افاضت. حکایت کنند که مردی شهد اللَّه برخواند، آن گه گفت بار خدایا ودیعت منست بنزدیک تو تا روز حاجتم باز دهی، پس بوقت وفات آن مرد گویند زبانش گشاده گشت و میخواند شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ تا باین کلمه شهادت فروشد و در آن حال هاتفی آواز داد که «هذه ودیعتک رددناها الیک». کلبی گفت سبب نزول این آیت آن است که، دو حبر از احبار شام آمدند نزدیک مصطفی ص چون چشم ایشان بر مدینه افتاد، یکدیگر را گفتند چه نیکو ماند این مدینه بمدینة آن پیغامبر که در آخر الزمان بیرون آید. پس چون مصطفی را دیدند، او را بآن صفت و نعت دیدند که خوانده بودند و دانسته، گفتند: «انت محمد؟» تو محمدی؟ جواب داد که: آری من محمدم، گفتند «تو احمدی؟» گفت «آری من احمدم» گفتند ترا از شهادتی پرسیم اگر ما را از آن خبر دهی و بیان کنی ناچار بتو ایمان آریم و بگرویم، رسول خدا گفت: بپرسید آنچه خواهید.

گفتند: «اخبرنا عن اعظم شهادة فی کتاب اللَّه عز و جل» ما را بخبر کن که کدام شهادة است بزرگوارتر و عظیم‌تر در کتاب خدای، جبرئیل آمد و آیت آورد شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ..

قرائت بو جعفر: شهداء اللَّه است ممدود و منصوب بر صفت یا بر حال، و چون این قرائت خوانی پیوسته باید خواند بِالْأَسْحارِ و بانه. اما قرّاء ثمانیة همه فعل خوانند شَهِدَ اللَّهُ، میگوید گواهی داد اللَّه که جز او هیچ خدا نیست، گواهی داد خود را بخود پیش از گواهی خلق او را، بی‌نیاز بگواهی خود از گواهی جز از خود، بسزاء حق خویش بیش از پیدایی خلق خویش.

قال المفسرون شَهِدَ اللَّهُ ای بیّن و اظهر بما نصب من الادلّة علی توحیده.

مفسران گفتند: معنی شهادت بیان کردن است و بیرون دادن آنچه نهفته بود، یعنی که دلائل توحید بر عالمیان روشن کرد تا هر که نظر کرد بآن هیکل علوی، و درین مرکز سفلی، و درین آیات و روایات قدرت وی، و در زمین، و در سماوات، در برّ و در بحر، در هواء و در فضا، دلیل گرفت بر صانع با جلال و قادر بر کمال عز جلاله و عظم شانه.

حاصل معنی آنست: که «لا تستوحش من تکذیب الکافرین لک فقد اظهرک اللَّه من الآیات ما ینبی انه تعالی شاهد لک بصدق دعواک.» وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ ای و شهدت الملائکة گفته‌اند: که شهادت اللَّه اخبار و اعلام است، و شهادت فرشتگان و اولوا العلم اقرار است، چنان که گفت‌هِدْنا عَلی‌ أَنْفُسِنا

ای اقررنا. و این شهادة ایشان که معطوف است بر شهادت اللَّه نه از روی معنی است که از روی لفظ است، چنان که جای دیگر گفت انّ اللَّه و ملائکته یصلّون علی النبی ص و شهادت علماء که در شهادة خود بست و در شهادت فرشتگان دلیل است بر فضل علماء و شرف ایشان مصطفی ص گفت «ساعةٌ من عالم یتکئُ علی فراشه ینظر فی علمه خیرٌ من عبادة العابد سبعین عاما».

و روی انه قال: خیار امتی علمائها و خیار علمائها رحمائها، الا و ان اللَّه تعالی یغفر للعالم اربعین ذنبا قبل ان یغفر للجاهل ذنبا واحدا، ألا و ان العالم الرحیم یجی‌ء یوم القیامة و ان نوره أضاء ما بین المشرق و المغرب.

قائِماً بِالْقِسْطِ. ترتیب آیت آنست که شهد اللَّه قائما بالقسط نصب است بر حال، یعنی که ایستاده بعدل. قائم و قیّوم و قیّام و قیّم همه نامهای خداوند عز و جل‌اند، و معنی آن پائنده بر حال بیک نعت، نه حال گردد و نه نعت تغییر پذیرد.

و گفته‌اند که معنی قائِماً بِالْقِسْطِ آنست که مدبّر رازق، مجاز بالاعمال. یقال فلان قائم بامر فلان ای مدبّر له متعهد لاسبابه، و قائم بحق فلان ای مجاز له.. قسط نامیست داد را، و اقساط مصدرست و قسوط مصدر قاسط است، یقال معنی قسط ای اخذ قسط غیره و هو جور، و اقسط ای اعطی غیره قسطه، و ذلک عدل.

لا إِلهَ إِلَّا هُوَ اول این کلمه شهادت است و آخر آیت همان کلمت، یعنی که اول بجای دعوی و شهادتست و آخر بجای حکم جعفر ابن محمد ع گفت: اول وصف و توحید است و آخر رسم و تعلیم. و گفته‌اند: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ در آخر آیت از آن باز آورد که الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ از پس آن بود، و مخلوق را باین هر دو نام خوانند، یعنی که عزت او نه چون عزّ مخلوقاتست و حکمت او نه همچون حکمت ایشان، هر چند که هم نامی هست هم‌سانی نیست، که هیچ خدا جز ازو نیست تا هم سانی میان ایشان باشد. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ در پیش داشت تا این معنی را تنبیه کند.

الْعَزِیزُ عزیز در اصل شدید است و عزّت شدّت است و غلبه. پارسی عزت زور است عرب گوید عز علی ای شقّ علی. عزیز علیه ما عنتّم ای شدید شاق.

و عزنی فی الخطاب ای غلبنی و شادنی

یعزّ علیّ فراقی لکم

و ان کان سهلا علیکم یسیرا

و اصل حکیم زیرکست و حکمت به است از علم، حکمت نامیست علم محکم درواخ را که اختلاف نپذیرد و بران تهمت نبود و در آن گمان نیامیزد.

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. الایة... کسایی خوانده است تنها إِنَّ الدِّینَ بنصب الف معطوف در آن که شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ، و إِنَّ الدِّینَ و کسانی آن از کس نشنیده است و بر کس نخوانده، جز زان که قرائت ابن عباس است. معنی آنست که دین معروف که آن را ملّت و کیش خوانند. آن نزدیک خدا اسلام است، و اگر تفصیل آن خواهی که بدانی، قول و عمل و نیت است، و اگر روشن‌تر و گشاده‌تر خواهی پنج چیز است: یکی قرآن و حکم آن، دیگر رسول و سنت وی، سدیگر اجماع علماء اهل سنت، چهارم آثار پیشینیان، پنجم قیاس سمعی. این همان دینست که رب العالمین گفت وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً. و بعضی مفسران گفته‌اند که این جواب مشرکان است، که هر کسی ازیشان بآنچه داشت از ملت و کیش فخر می‌آورد، و میگفت لا دین الا دیننا و هو دین اللَّه. پس ربّ العالمین ایشان را دروغ زن کرد باین آیت و گفت: نه چنان است که ایشان می‌گویند، انّ الدین عند اللَّه السلام الذی جاء به محمد ص. و دین را چند معنی است: فرمان داری، و ولایت‌داری، و پاداش، و شمار، و عادت و این همه در دین ملت داخل‌اند.

و اصل اسلام خویشتن فرادست دادن است، و فرماینده را خویشتن بیفکندن است، و اختیار خود برگرفتن، و کسی در دست کسی دهند که او را چنانک خواهی میکن او را، گویند او را مسلّم در دست وی نهادند و اسلام و استسلام هر دو یکسان است:

فالآن قد جئت مستسلما
فما شئت فافعل بمستسلم‌

قوله: وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ ایشان که مختلف شدند جهودان‌اند، و کتاب توریت است، و علم اینجا قرآن است. و گفته‌اند که محمد است. و از بهر آن او را علم نام نهادند که معلوم ایشان بود بنعت و صفت وی بیش از بعثت وی. میگوید تا نیامده بود یک گروه بودند بیک قول که او آمدنی است و بودنی براستی، و چون بیامد دو گروه شدند: قومی گفتند که استوارست، قومی گفتند که نیست. آن گه گفت بَغْیاً بَیْنَهُمْ یعنی این اختلاف که افتاد بحسدی بود که در میان ایشان بوده. حسد آنست که در دلست، چون بگفت و کرد آید بغی است.

وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ قیل: یعنی بمحمد و القرآن فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ ای سریع التعریف للعامل عمله.

فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ میگوید: اگر این جهودان با تو خصومت کنند، در کار دین. تو بگوی من قرار دادم و سپردم خودی خود و کردار خود و دل خود و نیت خود از برای خدای وَ مَنِ اتَّبَعَنِی و مهاجر و انصار که بر پی من ایستاده‌اند، همین کردند که من کردم. و آنچه گفت: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ مراد وجه مفرد نیست که همه تن و جمله جوارح مرادست. اما وجه با آن مخصوص کرد که شریف ترین جوارح است و عظیم‌تر همه، چون وجه بخضوع درآید همه جوارح تبع وی بود، وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و گو جهودان و ترسایان را که توریت و انجیل ایشان را دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب یعنی مشرکان، ایشان که کتاب نداشتند. أَ أَسْلَمْتُمْ؟: لفظ استفهام است و معنی امر، چنان که جای دیگر گفت فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و جای دیگر فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ أَ أَسْلَمْتُمْ خود را بیوکنید.

فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا مصطفی ص این آیت بریشان خواند یعنی بر اهل کتاب ایشان گفتند «اسلمنا» ما مسلمان شدیم. رسول خدا گفت: جهودان را

«أ تشهدون انّ عیسی کلمة من اللَّه و عبده و رسوله؟»

ایشان گفتند: معاذ اللَّه که عیسی بنده باشد. این است که رب العالمین گفت: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ. بلاغ اسم است و تبلیغ مصدر. میگوید: اگر ایشان از اسلام و دین برگردند، بر تو جز تبلیغ رسالت نیست، و راه نمودن کار تو نیست: لیس علیک هداهم» و این آیت پیش از نزول آیت قتال فرود آمد، پس چون آیت قتال فرود آمد این آیت منسوخ گشت.

وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ یعنی بصیر بمن آمن بک و صدّقک و بمن کفر بک و کذّبک. مومن و کافر را می‌بیند، و اعمال همه می‌داند، و فردا همه را پاداش می‌دهد، هر کسی را سزاء خویش و جزاء خویش، چنان که گفت «و وفیّت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا این الذین همان گروهند که لِلَّذِینَ اتَّقَوْا در آیت اول اشارت به ایشانست میگوید گفتار ایشان اینست که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا و کردار ایشان الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ این آیت بیان گفت ایشان و آن آیت نعت کرد ایشان گفتار بجای اساس است و کردار بجای بنا، و اساس بی‌بنا بکار نیاید و بنای بی‌اساس پای ندارد. یعنی که تا هر دو خصلت سر درهم ندهند بنده بدرجه ایمان نرسد، و انّنا آمنّا در حق وی محقق نشود.
هوش مصنوعی: افرادی که به خداوند می‌گویند "پروردگارا، گناهان ما را ببخش"، همان کسانی هستند که در آیه قبل به آنها اشاره شده و ویژگی‌هایشان شامل صبر و صداقت است. این آیه بیانگر سخنان آنهاست و آیه قبلی نیز به توصیف آنها می‌پردازد. گفتار آنان به عنوان اساس و کردارشان به عنوان بنای وجودشان محسوب می‌شود. اساس بدون بنا کارایی ندارد و بنا نیز بدون اساس استحکام نخواهد داشت. بدین معنا که هر دو ویژگی (گفتار و کردار) باید در انسان وجود داشته باشد تا او به مرتبه ایمان واقعی برسد و ایمان او به خداوند محقق شود.
فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا میگوید خداوند ما! بیامرز گناهان ما. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ای احفظنا من الشهوات و الذنوب المودّیة الی النار: و مگذار ما را فرا کاری و گفتی که سرانجام آن آتش بود.
هوش مصنوعی: خداوند، ما را ببخشای و از عذاب آتش جهنم در امان نگه‌دار. از شهوات و گناهان که به آتش می‌انجامند، حفظ‌مان کن و نگذار دچار آنان شویم.
الصَّابِرِینَ مکسور است بآن لام که در لِلَّذِینَ اتَّقَوْا است. و صبر در لغت عرب حبس است. و مصبوره که مصطفی از خوردن گوشت او نهی کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایی بیافتند و وی را می‌زدند تا مردار گشت هم موقوده است و هم مصبوره. پس معنی الصَّابِرِینَ آنست که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران گفتند الصَّابِرِینَ ای علی ما امر اللَّه عز و جل و فرائضه، و الصابرین علی دینهم و علی ما اصابهم. یعنی که شکیبایان‌اند بر گذاردن فرمان اللَّه، و بجای آوردن فرائض و لوازم. و شکیبایان‌اند بهر چه بایشان رسد از رنجها و مصیبتها و بی‌کامیها.
هوش مصنوعی: صابرین به معنای افرادی هستند که در برابر مشکلات و مصائب صبر و شکیبایی می‌کنند. در عربی، کلمه صبر به معنای حبس و خودداری است. روایت‌هایی از قدیم وجود دارد که نشان می‌دهد برخی جانوران به شکل خاصی غیرقابل خوردن بودند. در اینجا، معنی صابرین به افرادی اطلاق می‌شود که در برابر مشکلات و سختی‌ها، گله و ناله را در دل خود نگه می‌دارند و به بیان نمی‌آورند. مفسران گفتند که صابرین به معنای افرادی هستند که در اجرای دستورات خداوند و انجام واجبات دینی ثابت‌قدم‌اند و همچنین بر هر آنچه که به آن‌ها می‌رسد، از رنج‌ها، مشکلات و ناکامی‌ها، صبر می‌کنند.
وَ الصَّادِقِینَ یعنی فی الاعتقاد و القول و العمل، و ذلک غایة الایمان، راست گویان و راست روان و راست کاران، در دل با صدق اعتقادند، و در زبان با صدق گفتارند، و در ارکان با صدق کردارند. وَ الْقانِتِینَ ای المطیعین للَّه، و الدائمی العبادة فی السرّ و الجهر خدای را فرمان برداران‌اند، و همیشه وی را پرستندگان چه در نهان و چه در آشکارا در همه حال چنانند. وَ الْمُنْفِقِینَ یعنی من الحلال فی طاعة اللَّه، هزینه کنندگان و صدقه دهندگانند، و آنچه دهند حلال دهند، و در راه خدا دهند، نعمت اللَّه در طاعت اللَّه خرج کننده وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ.
هوش مصنوعی: صادقین به کسانی اطلاق می‌شود که در ایمان، گفتار و اعمالشان راستگو و درستکارند. آنها در دل به اعتقاد خود پایبندند، در حرف‌های خود صادق‌اند و در کارهایشان نیز بر اساس صداقت عمل می‌کنند. قانتین به افرادی گفته می‌شود که به خداوند اطاعت می‌کنند و همواره در خفا و آشکار عبادت او را انجام می‌دهند. آن‌ها در هر شرایطی به یاد خدا هستند. منفقین به کسانی اشاره دارد که از مال حلال خود در راه خدا صدقه می‌دهند و هزینه می‌کنند. آنها فقط از اموالی که حلال است خرج می‌کنند و نعمت‌های خدا را در راستای اطاعت از او هزینه می‌کنند. همچنین، مستغفرین به کسانی اشاره دارد که در سحرگاهان از خدا طلب آمرزش می‌کنند.
یعنی المصلّین من آخر اللیل، نماز کنندگان‌اند در سه یک بازپسین از شب. جماعتی از مفسران بر آنند که این مستغفران ایشان‌اند که نماز بامداد بجماعت گذارند و ذکر استغفار در قرآن سی و سه جایست. و معنی استغفار آمرزش خواستن است و آنچه بنده گوید «استغفر اللَّه و اتوب الیه» عزم است بر استغفار نه حقیقت استغفار.
هوش مصنوعی: نمازخوانان در آخر شب، افرادی هستند که در یک سوم پایانی شب نماز می‌خوانند. برخی مفسران بر این باورند که این افراد همان مستغفران هستند که نماز صبح را به جماعت می‌خوانند و در قرآن سی و سه بار به ذکر استغفار پرداخته شده است. معنای استغفار، طلب مغفرت و آمرزش است و وقتی بنده می‌گوید «استغفر اللَّه و اتوب الیه»، نشان‌دهنده تصمیم او برای طلب مرگ عرضی است، نه خود استغفار واقعی.
ربیع خثیم کسی را دید که میگفت: استغفر اللَّه و اتوب الیه. گفت: ای جوانمرد تو می‌گویی که من از اللَّه آمرزش میخواهم وز معصیت با طاعت وی میگردم، نی اگر نکنی دروغ باشد این سخن و گناهی دیگر. آن مرد گفت: یا ربیع! اکنون چون گویم؟ گفت بگو «اللّهمّ اغفر لی و تب علی» شهر حوشب گفت: این معنی در خبر است که مصطفی ص کسی را دید که همان سخن میگفت، جواب وی همین داد که ربیع خثیم داد.
هوش مصنوعی: ربیع خثیم مردی را دید که می‌گفت: "از خدا آمرزش می‌طلبم و به سوی او بازمی‌گردم." ربیع به او گفت: "ای جوان! تو می‌گویی که از خدا آمرزش می‌طلبی و از گناه به طاعت او می‌روی. اگر این کار را نکنی، حرفت دروغ است و این خود یک گناه دیگر خواهد بود." آن مرد پرسید: "حال چه باید بگویم؟" ربیع پاسخ داد: "بگو: 'اللّهُم اغفر لی و تب علی'." او هم گفت که این معنا در خبر آمده که رسول خدا (ص) نیز مردی را دید که همین جمله را می‌گفت و پاسخ مشابهی به او داده بود.
وهب ابن منبه گفت که در زبور داود خوانده‌ام که «یا داود! بشنو از من که من حق‌ام، و حق میگویم، اگر بنده از بندگان من بپری دنیا گناه دارد پس پشیمان شود باندازه یک دوشش پستان، و از من که خدایم آمرزش خواهد یک بار، راست، و من دانم از دل وی که آن صدق است، و نمی‌خواهد که با سر گناه رود، یا داود! من آن گناهان از وی زودتر از آن بیفکنم که قطرات باران که از هوا بزمین افتد.
هوش مصنوعی: وهب ابن منبه نقل می‌کند که در زبور داود آمده است که خدا به داود می‌گوید: «ای داود! به من گوش کن، من خود حق هستم و حق را می‌گویم. اگر یکی از بندگان من به دنیا گناه کند و سپس پشیمان شود، من به میزان یک دوش پستان، او را می‌بخشم. اگر او به درستی از دلش پشیمان شده باشد و نخواهد با گناه به سوی من بیاید، من گناهانش را پیش از آنکه قطرات باران از آسمان به زمین بیفتند، از او دور می‌کنم.»
و عن عبد الرحمن ابن دلهم: ان رجلا قال یا رسول اللَّه علمنی عملا ادخل به الجنة، قال: «لا تغضب و لک الجنة»، قال: یا رسول اللَّه زدنی: قال «لا تسأل الناس شیئا و لک الجنة» قال زدنی، قال استغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة یغفر لک ذنب سبعین عاما. قال یا رسول اللَّه لیس لی ذنب سبعین عاما، قال فلامّک، قال لیس لامّی، قال فلابیک قال و لیس لابی قال فلاهل بیتک، قال لیس لاهل بیتی، قال فلجیرانک.
هوش مصنوعی: روزی مردی به پیامبر گفت: «ای رسول خدا، کاری به من یاد بده که به بهشت بروم.» پیامبر پاسخ داد: «خشمگین نشو، و بهشت برای تو خواهد بود.» آن مرد دوباره درخواست کرد: «ای رسول خدا، چیزی بیشتر به من بگو.» پیامبر فرمود: «از مردم چیزی نخواه، و بهشت برای تو خواهد بود.» او همچنان اصرار کرد: «بیشتری بگو.» پیامبر گفت: «هر روز 70 بار از خداوند طلب آمرزش کن تا خداوند 70 سال گناهت را ببخشد.» مرد گفت: «ای رسول خدا، من 70 سال گناه ندارم.» پیامبر پرسید: «پس از چه کسی پدرت را بخوانیم؟» مرد گفت: «پدرم هم ندارد،» پیامبر ادامه داد: «بگذار درباره خاندانت بپرسم.» مرد پاسخ داد: «خاندان من هم ندارند.» پیامبر گفت: «پس درباره همسایگان خود بگو.» مرد باز هم گفت: «همسایگان من هم ندارند.»
و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه رأس الاستغفار کل یوم الف مره.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که رسول‌الله فرمودند: «رأس الاستغفار» باید هر روز هزار بار گفته شود.
این سه خبر که گفتیم در استغفار اشارة است بسه مقام از مقامات راه دین بر ترتیب: اول مقام سابقانست، ایشان را یک بار استغفار فرمود که گفتشان با کمال صدقست و حقیقت اخلاص. و در خبر است که «اخلص العمل یجزک منه القلیل»
هوش مصنوعی: این سه خبری که ذکر شد، به سه مقام از مقامات دین اشاره دارند. مقام اول مربوط به پیشگامان است که برای آن‌ها یک بار استغفار شده و این استغفار با صداقت تمام و خلوص نیت انجام می‌شود. در یک روایت آمده است که اگر کارها با اخلاص انجام شود، حتی مقدار کمی از آن کافی است.
، دوم مقام مقتصدانست، از اللَّه بهشت خواستند ایشان را هفتاد بار استغفار فرمود. سوم مقام ظالمانست، معیشت دنیا و روزی فراخ خواستند، ایشان را هزار بار فرمود. و کلید روزی فراخ استغفار بسیار ساخت. مصطفی گفت: «من استبطأ رزقه، فلیکثر من الاستغفار.»
هوش مصنوعی: در مقام دوم، افرادی که میانه‌رو هستند از خداوند درخواست بهشت کردند و او برایشان هفتاد بار آمرزش خواست. در مقام سوم، افرادی که ظلم می‌کنند، درخواست زندگی راحت و روزی فراوان کردند و خداوند برایشان هزار بار آمرزش خواست. همچنین گفته شده که کلید روزی فراوان، استغفار زیاد است. پیامبر فرمود: «هر کس احساس کند روزی‌اش کم شده، باید استغفار زیادی کند.»
در آثار بیارند که یکی از فرزندان عباس نام وی ابو جعفر از بنی مروان بگریخت که قصد وی میکردند، باعرابی فرود آمد، و روزگاری در تواری با آن اعرابی بماند. پس که اعرابی بیامد، وی را گفت: اگر شنوی که خلافت ما را راست شد و بر ما قرار گرفت قصد حضرت ما کن تا با تو نیکویی کنیم. اعرابی بعد از روزگاری بیامد بحضرت او، و خلافت بر وی راست شده و از وی طلب معیشت کرد ابو جعفر گفت: من ترا چیزی بیاموزم اگر بکارداری پیش از یک سال اللَّه ترا مستغنی گرداند. اعرابی گفت آن چیست؟ گفت هر روز هزار بار استغفار کن. و عیال خود را هم چنین بفرمای تا هزار بار استغفار کند. اعرابی رفت و وصیت امیر المؤمنین بر کار گرفت، نه بسی بر آمد که بمال دفین در افتاد، عاملان امیر المؤمنین از وی خمس خواستند برخاست و بحضرت خلافت باز آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من وصیت تو بر کار گرفتم، و بمال فراوان دفین در افتادم، اکنون عاملان تو خمس میخواهند، امیر المؤمنین گفت: مال چند باشد؟ گفت سی و شش هزار درهم امیر المؤمنین ساعتی سر در پیش افگند، آن گه گفت یا اعرابی رو که آن مال همه آن تو است، و کس را نیست که از تو خمس خواهد. پس آن گه از ابو جعفر پرسیدند که این از کجا گفتی؟
هوش مصنوعی: در متنی اشاره شده که یکی از فرزندان عباس به نام ابو جعفر، از بنی مروان فرار کرده و با یک عربی همراه می‌شود و مدتی در کنار او زندگی می‌کند. پس از مدتی، آن عرب به او می‌گوید که اگر خبر بهبود خلافت را بشنود، باید به او کمک کند. وقتی که خبر از خلافت خوب می‌رسد، ابو جعفر به آن عرب توصیه می‌کند که روزی هزار بار استغفار کند تا به خودکفایی برسد. عرب انجام می‌دهد و به مرور زمان به ثروت زیادی دست می‌یابد. اما وقتی که ماموران خلافت از او خمس می‌خواهند، به ابو جعفر مراجعه می‌کند تا راه حلی پیدا کند. ابو جعفر به او می‌فرماید که کل مال از آن خود اوست و کسی حق ندارد خمس از او بخواهد. سپس از ابو جعفر می‌پرسند که چطور به این مسئله واقف شده است.
گفت از قول خداوند عز و جل اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً الی قوله وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً میگوید استغفار کنید تا روزی شما فراخ و روان شود، مصطفی ص گفت «رأس الاستغفار کل یوم الف مرة»
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که خداوند انسان‌ها را به طلب بخشش دعوت می‌کند و می‌فرماید که اگر از او طلب آمرزش کنند، او بسیار بخشنده است و در نتیجه رحمت و نعمت‌ها را به سوی آنها می‌فرستد. همچنین پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند که بهترین عمل طلب آمرزش، انجام آن حداقل یک‌هزار بار در هر روز است. این موارد نشان‌دهنده اهمیت استغفار در جلب رحمت الهی و افزایش برکت در زندگی فردی و اجتماعی است.
دانستم که هر که بحکم این خبر و بر وفق این آیت استغفار کند روزی وی فراخ شود، که اللَّه تعالی و عده خود خلاف نکند.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که هر کس بر اساس این خبر و به موجب این آیت توبه و استغفار کند، روزی و روزگارش بهبود خواهد یافت، زیرا خداوند وعده‌ی خود را نقض نخواهد کرد.
«وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» جعفر بن محمد ع گفت: «من صلی من اللیل ثم استغفر فی آخره سبعین مرة کتب من المستغفرین بالاسحار»
هوش مصنوعی: و کسانی که در اوج سحر دعا و طلب مغفرت می‌کنند. امام جعفر صادق (ع) فرمودند: «کسی که در شب نماز بگزارد و در پایان آن هفتاد بار استغفار کند، در زمره مستغفرین در سحر نوشته می‌شود».
ابن عمر نماز شب کردی تا بوقت سحر و بعد از سحر استغفار کردی تا بوقت صبح. و این تخصیص بوقت سحر بآنست که عبادت در آن وقت بر تن دشوارتر بود و وقت صافی‌تر و دل حاضرتر و رقیق‌تر . داود علیه السلام از جبرئیل پرسید که در شب کدام ساعت فاضلتر؟ گفت: این ندانم و لکن هر شب بوقت سحر عرش عظیم در اهتزاز و جنبش می‌آید.
هوش مصنوعی: ابن عمر در شب تا وقت سحر نماز می‌خواند و پس از سحر به استغفار مشغول می‌شد تا صبح فرا برسد. پرداختن به عبادت در این زمان به دلیل سخت‌تر بودن آن از لحاظ جسمی و همچنین پاک‌تر بودن فضا و آمادگی بیشتر قلب، اهمیت ویژه‌ای دارد. داود علیه السلام از جبرئیل پرسید که در شب کدام ساعت برتر است. جبرئیل پاسخ داد که نمی‌داند، اما هر شب در وقت سحر، عرش بزرگ خداوند در حال حرکت و جنبش است.
روی عن النبی ص قال: «انّ ثلاثة اصوات یجیبهم اللَّه: صوت الدیک، و صوت الّذی یقرأ القرآن، و صوت المستغفرین بالاسحار.»
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) فرمودند: «خداوند به سه صدای خاص پاسخ می‌دهد: صدای خروس، صدای کسی که قرآن را می‌خواند و صدای کسانی که در سحرگاهان طلب مغفرت می‌کنند.»
و عن معاذ بن جبل قال: قال اللَّه تبارک و تعالی حقت محبتی بعبادی الذین یعمّرون مساجدی، و یکثّرون ذکری، و یستغفرون بالاسحار، اولئک الذین اذا اردت نقمةً بعبادی خففت بهم نقمتی من عبادی.
هوش مصنوعی: مُعاذ بن جبل روایت کرده است که خداوند متعال فرمود: محبت من بر عبادی که مساجد مرا آباد می‌کنند، ذکر من را زیاد می‌گویند و در سحرگاهان از من طلب بخشش می‌کنند، واجب شده است. این افراد وقتی که خواهان عذاب برای بندگانم باشم، به خاطر آنها عذابم را سبک می‌کنم.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الایة، مصطفی ص گفت هر که این آیت برخواند آن ساعت که در خواب میشود تا آنجا که گفت لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنَا عَلی‌ ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ رب العالمین هفتاد هزار فرشته بر وی گمارد تا از بهر وی استغفار میکنند تا بقیامت. و بخبری دیگر می‌آید هر که این آیت برخواند و بآخر گوید
هوش مصنوعی: خداوند شهادت می‌دهد که جز او هیچ معبودی نیست. پیامبر (ص) فرموده‌اند که هر کسی این آیه را بخواند، به محض اینکه بخوابد، تا جایی که به نام خداوند قدرتمند و حکیم می‌رسد، هفتاد هزار فرشته بر او گمارده می‌شود تا از او استغفار کنند تا قیامت. همچنین در خبر دیگری آمده است که هر کس این آیه را بخواند و در پایان آن بگوید...
«و انا اشهد بما شهد اللَّه و استودع اللَّه هذه الشهادة، فهی لی عند اللَّه ودیعةٌ.»
هوش مصنوعی: من شاهدی بر آنچه که خداوند شهادت داده‌ام و این شهادت را به خداوند سپردم، زیرا این شهادت برای من در پیشگاه خداوند امانتی است.
روز قیامت این خواننده را بیارند و ربّ العالمین گوید: انّ لعبدی هذا عهداً و انا احقّ من وافی بالعهد، ادخلوا عبدی الجنة
هوش مصنوعی: در روز قیامت، این خواننده را حاضر می‌کنند و پروردگار عالم می‌فرماید: «این بنده من با من پیمانی دارد و من سزاوارترم که به پیمان وفا کنم. پس بنده‌ام را به بهشت وارد کنید.»
: گوید این بنده را با من عهدیست و کیست از من سزاوارتر بوفاء عهد، فرود آرید بنده مرا ببهشت.
هوش مصنوعی: او می‌گوید که این بنده با من پیمانی دارد و چه کسی سزاوارتر از من است که به این پیمان وفا کنم. بنده‌ام را به بهشت ببرید.
زبیر ابن العوام گفت عشیه عرفه نزدیک مصطفی فرا رفتم تا بدانم که چه میخواند گفتا شَهِدَ اللَّهُ می‌خواند تا بآخر، آن گه میگفت و انا علی ذلک من الشاهدین هم چنان باز پس میخواند تا بوقت افاضت. حکایت کنند که مردی شهد اللَّه برخواند، آن گه گفت بار خدایا ودیعت منست بنزدیک تو تا روز حاجتم باز دهی، پس بوقت وفات آن مرد گویند زبانش گشاده گشت و میخواند شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ تا باین کلمه شهادت فروشد و در آن حال هاتفی آواز داد که «هذه ودیعتک رددناها الیک». کلبی گفت سبب نزول این آیت آن است که، دو حبر از احبار شام آمدند نزدیک مصطفی ص چون چشم ایشان بر مدینه افتاد، یکدیگر را گفتند چه نیکو ماند این مدینه بمدینة آن پیغامبر که در آخر الزمان بیرون آید. پس چون مصطفی را دیدند، او را بآن صفت و نعت دیدند که خوانده بودند و دانسته، گفتند: «انت محمد؟» تو محمدی؟ جواب داد که: آری من محمدم، گفتند «تو احمدی؟» گفت «آری من احمدم» گفتند ترا از شهادتی پرسیم اگر ما را از آن خبر دهی و بیان کنی ناچار بتو ایمان آریم و بگرویم، رسول خدا گفت: بپرسید آنچه خواهید.
هوش مصنوعی: زبیر ابن عوام می‌گوید در عصر عرفه نزد پیامبر اکرم رفتم تا ببینم او چه می‌خواند. پیامبر در آن لحظه می‌فرمود "شَهِدَ اللَّهُ" و همچنان ادامه می‌داد تا به آخر آن آیات. وقتی به وقت افاضه رسید، می‌گفت فردی هم می‌گفت "شَهِدَ اللَّهُ" و سپس به درگاه خدا دعا می‌کرد و درخواست بازپس‌گیری ودیعه‌اش را داشت تا روز نیازش. در هنگام وفات آن مرد، زبانش باز شد و به خواندن ادامه داد تا به کلمه شهادت رسید و در آن لحظه ندایی آمد که «این ودیعه‌ات به تو بازگردانده شد». همچنین کلبی گفته است که دو عالم از شام نزد پیامبر آمدند و وقتی به مدینه رسیدند، به یکدیگر گفتند که مدینه چقدر خوب است، اینجا محل پیامبری است که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد. وقتی پیامبر را دیدند، او را با وصف‌هایی که شنیده بودند شناختند و پرسیدند: «تو محمد هستی؟» پیامبر تأیید کرد و سپس او را به نام احمد نیز معرفی کردند و در ادامه از او خواستند تا از شهادتی که دارد آن‌ها را مطلع کند تا بتوانند به او ایمان بیاورند. پیامبر پاسخ داد: «هر سوالی دارید، بپرسید».
گفتند: «اخبرنا عن اعظم شهادة فی کتاب اللَّه عز و جل» ما را بخبر کن که کدام شهادة است بزرگوارتر و عظیم‌تر در کتاب خدای، جبرئیل آمد و آیت آورد شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ..
هوش مصنوعی: از ما خواستند که بگوییم کدامین شهادت در کتاب خدا بزرگتر و باعظمت‌تر است. در این لحظه جبرائیل نازل شد و آیه‌ای آورد که می‌فرماید: «خداوند گواهی می‌دهد که هیچ معبودی جز او نیست...»
قرائت بو جعفر: شهداء اللَّه است ممدود و منصوب بر صفت یا بر حال، و چون این قرائت خوانی پیوسته باید خواند بِالْأَسْحارِ و بانه. اما قرّاء ثمانیة همه فعل خوانند شَهِدَ اللَّهُ، میگوید گواهی داد اللَّه که جز او هیچ خدا نیست، گواهی داد خود را بخود پیش از گواهی خلق او را، بی‌نیاز بگواهی خود از گواهی جز از خود، بسزاء حق خویش بیش از پیدایی خلق خویش.
هوش مصنوعی: قرائت بو جعفر به معنای "شهادت خدا" است و به نوعی به صفت یا حال وابسته است. این قرائت باید به صورت پیوسته خوانده شود، به ویژه در سحر و با تأکید. اما در قرائت‌های هشتگانه، آن‌ها به فعل "شهادت داد" اشاره دارند. این به معنای این است که خدا شهادت می‌دهد که جز او هیچ معبودی نیست و او قبل از گواهی دیگران، خودش را شاهد می‌گیرد و نیاز به گواهی دیگران ندارد. او با حق خودش، فراتر از موجودات خلق شده است.
قال المفسرون شَهِدَ اللَّهُ ای بیّن و اظهر بما نصب من الادلّة علی توحیده.
هوش مصنوعی: تعبیر مفسران این است که خداوند به روشنی و وضوح با دلایل روشنی که برای اثبات یکتایی‌اش قرار داده، شهادت داده است.
مفسران گفتند: معنی شهادت بیان کردن است و بیرون دادن آنچه نهفته بود، یعنی که دلائل توحید بر عالمیان روشن کرد تا هر که نظر کرد بآن هیکل علوی، و درین مرکز سفلی، و درین آیات و روایات قدرت وی، و در زمین، و در سماوات، در برّ و در بحر، در هواء و در فضا، دلیل گرفت بر صانع با جلال و قادر بر کمال عز جلاله و عظم شانه.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کردند که شهادت به معنای ابراز و نمایش آنچه در دل نهفته است، می‌باشد. این بدان معناست که دلایل و نشانه‌های توحید را برای تمام مردمان آشکار کرد تا هر شخصی که به آن موجود برتر نگاه می‌کند و در این دنیای پستی و در آیات و احادیث قدرت او، در زمین و آسمان، در دریا و خشکی، در هوا و فضا، نشانه‌هایی برای شناخت خالق عظیم و توانا بیابد.
حاصل معنی آنست: که «لا تستوحش من تکذیب الکافرین لک فقد اظهرک اللَّه من الآیات ما ینبی انه تعالی شاهد لک بصدق دعواک.» وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ ای و شهدت الملائکة گفته‌اند: که شهادت اللَّه اخبار و اعلام است، و شهادت فرشتگان و اولوا العلم اقرار است، چنان که گفت‌هِدْنا عَلی‌ أَنْفُسِنا
هوش مصنوعی: خلاصه این جمله این است که نگران ردّ و انکار کافران نباش، چرا که خداوند نشانه‌هایی به تو داده است که نشان می‌دهد او به صداقت دعوت تو گواهی می‌دهد. همچنین فرشتگان و دانشمندان نیز بر این گواهی می‌دهند؛ به این معنا که شهادت خداوند به معنای اطلاع و اعلام است، در حالی که شهادت فرشتگان و دانشمندان به معنای تأیید و اقرار است.
ای اقررنا. و این شهادة ایشان که معطوف است بر شهادت اللَّه نه از روی معنی است که از روی لفظ است، چنان که جای دیگر گفت انّ اللَّه و ملائکته یصلّون علی النبی ص و شهادت علماء که در شهادة خود بست و در شهادت فرشتگان دلیل است بر فضل علماء و شرف ایشان مصطفی ص گفت «ساعةٌ من عالم یتکئُ علی فراشه ینظر فی علمه خیرٌ من عبادة العابد سبعین عاما».
هوش مصنوعی: این متن به این موضوع اشاره دارد که شهادت انسان‌ها به خداوند تنها از روی کلام و ظاهر نیست، بلکه معنایی عمیق‌تر دارد. همچنین به فضیلت علم و دانش اشاره می‌کند و می‌گوید که دانشمندانی که در حال مطالعه علم خود هستند، از عبادت سال‌ها بیشتر ارزش دارند.
و روی انه قال: خیار امتی علمائها و خیار علمائها رحمائها، الا و ان اللَّه تعالی یغفر للعالم اربعین ذنبا قبل ان یغفر للجاهل ذنبا واحدا، ألا و ان العالم الرحیم یجی‌ء یوم القیامة و ان نوره أضاء ما بین المشرق و المغرب.
هوش مصنوعی: و او همچنین گفت: بهترین افراد امتم دانشمندان و بهترین دانشمندان، رحماء (رحمت‌کنندگان) هستند. توجه داشته باشید که خداوند متعال قبل از آنکه به یک نا آگاه (جاهل) یک گناه ببخشد، به عالم (دانشمند) تا چهل گناه می‌بخشد. همچنین عالم رحیم در روز قیامت ظهور می‌کند و نور او تمام فضای بین مشرق و مغرب را پر می‌کند.
قائِماً بِالْقِسْطِ. ترتیب آیت آنست که شهد اللَّه قائما بالقسط نصب است بر حال، یعنی که ایستاده بعدل. قائم و قیّوم و قیّام و قیّم همه نامهای خداوند عز و جل‌اند، و معنی آن پائنده بر حال بیک نعت، نه حال گردد و نه نعت تغییر پذیرد.
هوش مصنوعی: خداوند همواره به عدالت قیام کرده و ایستاده است. واژه‌هایی مانند قائم، قیّوم، قیّام و قیّم، از نام‌های خداوند هستند که نشان‌دهنده پایداری و قوام او در عدالت می‌باشند. این نام‌ها به معنای دائمی بودن خداوند در کیفیتی است که نه وضعیت او تغییر می‌کند و نه صفاتش تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
و گفته‌اند که معنی قائِماً بِالْقِسْطِ آنست که مدبّر رازق، مجاز بالاعمال. یقال فلان قائم بامر فلان ای مدبّر له متعهد لاسبابه، و قائم بحق فلان ای مجاز له.. قسط نامیست داد را، و اقساط مصدرست و قسوط مصدر قاسط است، یقال معنی قسط ای اخذ قسط غیره و هو جور، و اقسط ای اعطی غیره قسطه، و ذلک عدل.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که معنی «قائم بالقسط» این است که خداوند تدبیر و روزی‌دهی را به عهده دارد و بالغرض‌های اعمال مجاز است. وقتی گفته می‌شود کسی «قائم به امر فلانی» است، یعنی او متولی و مسئول امور اوست. همچنین وقتی گفته می‌شود کسی «قائم بحق فلانی» است، به معنای این است که او مجاز به انجام حقوق آن شخص است. قسط به معنای عدالت است و «اقساط» به عنوان یک منبع از آن ناشی می‌شود. در اینجا، قسط به معنی گرفتن قسمتی از چیزی است که ناعادلانه محسوب می‌شود، در حالی که «اقسط» به معنی دادن حق دیگران و عدالت است.
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ اول این کلمه شهادت است و آخر آیت همان کلمت، یعنی که اول بجای دعوی و شهادتست و آخر بجای حکم جعفر ابن محمد ع گفت: اول وصف و توحید است و آخر رسم و تعلیم. و گفته‌اند: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ در آخر آیت از آن باز آورد که الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ از پس آن بود، و مخلوق را باین هر دو نام خوانند، یعنی که عزت او نه چون عزّ مخلوقاتست و حکمت او نه همچون حکمت ایشان، هر چند که هم نامی هست هم‌سانی نیست، که هیچ خدا جز ازو نیست تا هم سانی میان ایشان باشد. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ در پیش داشت تا این معنی را تنبیه کند.
هوش مصنوعی: عبارت "لا إلهَ إِلَّا هُوَ" به عنوان ابتدایی‌ترین کلمه شهادت شناخته می‌شود و انتهای این عبارت به همان کلمه اشاره دارد. این بیان نشان‌دهندهٔ اصل توحید و وصف یکتاپرستی است. از دیدگاه جعفر ابن محمد، این عبارت ابتدا به وصف و توحید و سپس به اصول و تعالیم اشاره دارد. همچنین گفته شده که ذکر "لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ" در این زمینه به این دلیل است که باید اشاره‌ای به نام‌های "العزیز" و "الحکیم" صورت گیرد. این نام‌ها نشان‌دهندهٔ ویژگی‌های خداوند هستند، با این حال، عزت و حکمت الهی با عزت و حکمت مخلوقات متفاوت است و هیچ‌گونه شباهتی بین آن‌ها وجود ندارد. در حقیقت، این عبارت برای تنبه و یادآوری این مفهوم مهم در نظر گرفته شده است.
الْعَزِیزُ عزیز در اصل شدید است و عزّت شدّت است و غلبه. پارسی عزت زور است عرب گوید عز علی ای شقّ علی. عزیز علیه ما عنتّم ای شدید شاق.
هوش مصنوعی: عزیز به معنای قدرت و شدت است و ارتباط نزدیکی با مفهوم عزت دارد که به معنای تسلط و قدرت بیشتر است. در زبان پارسی، عزت به معنای قدرت و زور استفاده می‌شود، و در عربی نیز به معنای سختی و شدت به کار می‌رود.
و عزنی فی الخطاب ای غلبنی و شادنی
هوش مصنوعی: و در سخن گفتن بر من چیره شد و مرا شاداب کرد.
یعزّ علیّ فراقی لکم
هوش مصنوعی: فراق و جدایی از شما برای من بسیار سخت و غم‌انگیز است.
و ان کان سهلا علیکم یسیرا
هوش مصنوعی: و اگرچه این کار برای شما آسان و بی‌دردسر است.
و اصل حکیم زیرکست و حکمت به است از علم، حکمت نامیست علم محکم درواخ را که اختلاف نپذیرد و بران تهمت نبود و در آن گمان نیامیزد.
هوش مصنوعی: حکمت، برتری و عمق بیشتری نسبت به علم دارد. حکمت به معنای دانشی است که استوار و قابل اعتماد است و نمی‌توان به راحتی درباره‌اش تردید کرد یا به آن اتهام زد. در حکمت، هیچ گونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. الایة... کسایی خوانده است تنها إِنَّ الدِّینَ بنصب الف معطوف در آن که شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ، و إِنَّ الدِّینَ و کسانی آن از کس نشنیده است و بر کس نخوانده، جز زان که قرائت ابن عباس است. معنی آنست که دین معروف که آن را ملّت و کیش خوانند. آن نزدیک خدا اسلام است، و اگر تفصیل آن خواهی که بدانی، قول و عمل و نیت است، و اگر روشن‌تر و گشاده‌تر خواهی پنج چیز است: یکی قرآن و حکم آن، دیگر رسول و سنت وی، سدیگر اجماع علماء اهل سنت، چهارم آثار پیشینیان، پنجم قیاس سمعی. این همان دینست که رب العالمین گفت وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً. و بعضی مفسران گفته‌اند که این جواب مشرکان است، که هر کسی ازیشان بآنچه داشت از ملت و کیش فخر می‌آورد، و میگفت لا دین الا دیننا و هو دین اللَّه. پس ربّ العالمین ایشان را دروغ زن کرد باین آیت و گفت: نه چنان است که ایشان می‌گویند، انّ الدین عند اللَّه السلام الذی جاء به محمد ص. و دین را چند معنی است: فرمان داری، و ولایت‌داری، و پاداش، و شمار، و عادت و این همه در دین ملت داخل‌اند.
هوش مصنوعی: دین واقعی و مورد قبول God در پیشگاه او اسلام است. برخی از مفسران به این نکته اشاره کرده‌اند که این بیان پاسخی است به مشرکانی که به دین و مذهب خود افتخار می‌کردند و می‌گفتند جز دین ما، دینی نیست. اما خداوند با این آیه آنها را رد کرده و می‌فرماید که دین واقعی در نزد او اسلام است، دینی که محمد (ص) به ارمغان آورده است. دین دارای معانی مختلفی است از جمله اطاعت، رهبری، پاداش، نظم و عادات، و همه اینها در مفهوم دین شامل می‌شود. اگر بخواهیم دین را دقیق‌تر توضیح دهیم، شامل مواردی چون قرآن و احکام آن، سنت پیامبر، اجماع علمای اهل سنت، آثار پیشینیان و قیاس سمعی می‌شود.
و اصل اسلام خویشتن فرادست دادن است، و فرماینده را خویشتن بیفکندن است، و اختیار خود برگرفتن، و کسی در دست کسی دهند که او را چنانک خواهی میکن او را، گویند او را مسلّم در دست وی نهادند و اسلام و استسلام هر دو یکسان است:
هوش مصنوعی: اصل اسلام surrender کردن یا تسلیم شدن به حق و حقیقت است. یعنی اینکه فرد باید خود را به کسی که او را راهنمایی می‌کند واگذار کند و اختیار کامل خود را به او بدهد. وقتی کسی اختیار خود را به دیگران می‌سپارد و به آن‌ها اجازه می‌دهد که هر کاری با او انجام دهند، گفته می‌شود که او به آن شخص تسلیم شده است. در واقع، مفهوم اسلام و تسلیم شدن به یکدیگر نزدیک هستند.
فالآن قد جئت مستسلما
فما شئت فافعل بمستسلم‌
هوش مصنوعی: پس اکنون پیش تو آمدم تسلیم و مطیع، هر کاری که بخواهی بکن با این تسلیم.
قوله: وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ ایشان که مختلف شدند جهودان‌اند، و کتاب توریت است، و علم اینجا قرآن است. و گفته‌اند که محمد است. و از بهر آن او را علم نام نهادند که معلوم ایشان بود بنعت و صفت وی بیش از بعثت وی. میگوید تا نیامده بود یک گروه بودند بیک قول که او آمدنی است و بودنی براستی، و چون بیامد دو گروه شدند: قومی گفتند که استوارست، قومی گفتند که نیست. آن گه گفت بَغْیاً بَیْنَهُمْ یعنی این اختلاف که افتاد بحسدی بود که در میان ایشان بوده. حسد آنست که در دلست، چون بگفت و کرد آید بغی است.
هوش مصنوعی: افرادی که کتاب الهی دریافت کرده‌اند، فقط پس از آنکه علم به آن‌ها رسید، اختلاف کردند. این اختلاف به دلیل وسوسه‌های باطنی و حسد در میانشان بود. در ابتدا، همه بر این عقیده بودند که پیامبری قرار است بیاید. اما زمانی که پیامبر ظهور کرد، گروهی به حقانیت او اعتراف کردند و گروهی دیگر منکر شدند. این اختلاف به دلیل حسد در دل‌هایشان بروز کرد. حسد به معنای آرزوی آسیب رساندن به دیگری از روی کینه یا حسرت است و وقتی فردی آن را ابراز کند، به معنای بغض و کینه‌ورزی است.
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ قیل: یعنی بمحمد و القرآن فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ ای سریع التعریف للعامل عمله.
هوش مصنوعی: هر کس به آیات الهی، یعنی به پیامبر و قرآن کفر ورزد، باید بداند که خداوند در حسابرسی بسیار سریع است و به اعمال بندگانش توجه دارد.
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ میگوید: اگر این جهودان با تو خصومت کنند، در کار دین. تو بگوی من قرار دادم و سپردم خودی خود و کردار خود و دل خود و نیت خود از برای خدای وَ مَنِ اتَّبَعَنِی و مهاجر و انصار که بر پی من ایستاده‌اند، همین کردند که من کردم. و آنچه گفت: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ مراد وجه مفرد نیست که همه تن و جمله جوارح مرادست. اما وجه با آن مخصوص کرد که شریف ترین جوارح است و عظیم‌تر همه، چون وجه بخضوع درآید همه جوارح تبع وی بود، وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و گو جهودان و ترسایان را که توریت و انجیل ایشان را دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب یعنی مشرکان، ایشان که کتاب نداشتند. أَ أَسْلَمْتُمْ؟: لفظ استفهام است و معنی امر، چنان که جای دیگر گفت فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و جای دیگر فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ أَ أَسْلَمْتُمْ خود را بیوکنید.
هوش مصنوعی: اگر این یهودیان با تو در مورد دین مجادله کردند، بگو: من روحم را به خدا سپرده‌ام. این به این معناست که من تمام وجودم، اعم از رفتار، دل و نیت‌ام را برای خدا قرار داده‌ام. کسانی که به من پیوسته‌اند، از مهاجران و انصار، نیز همین کار را کرده‌اند. واژه "وجه" در اینجا به معنای صورت نیست، بلکه به تمام اعضای بدن اشاره دارد، و از آنجا که صورت شریف‌ترین عضو است، زمانی که آن تسلیم شود، سایر اعضا نیز تبعیت می‌کنند. همچنین به اهل کتاب و اعراب امی یعنی مشرکان بگویید: آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟ این نوع سوال در واقع به شکل یک دستور است، همان‌طور که در جاهای دیگر نیز مطرح شده است: آیا شما مسلمان شده‌اید؟ آیا شما شکرگزارید؟ آیا شما از کار خود بازخواهید گشت؟ تسلیم خود را نشان دهید.
فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا مصطفی ص این آیت بریشان خواند یعنی بر اهل کتاب ایشان گفتند «اسلمنا» ما مسلمان شدیم. رسول خدا گفت: جهودان را
هوش مصنوعی: اگر آنها اسلام بیاورند، هدایت شده‌اند. در این آیه پیامبر (ص) به اهل کتاب می‌فرماید که اگر بگویند «ما مسلمان شدیم»، به راه راست هدایت خواهند شد. رسول خدا همچنین درباره یهودیان سخن گفت.
«أ تشهدون انّ عیسی کلمة من اللَّه و عبده و رسوله؟»
هوش مصنوعی: آیا شهادت می‌دهید که عیسی کلامی از خدا و بنده و پیامبر اوست؟
ایشان گفتند: معاذ اللَّه که عیسی بنده باشد. این است که رب العالمین گفت: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ. بلاغ اسم است و تبلیغ مصدر. میگوید: اگر ایشان از اسلام و دین برگردند، بر تو جز تبلیغ رسالت نیست، و راه نمودن کار تو نیست: لیس علیک هداهم» و این آیت پیش از نزول آیت قتال فرود آمد، پس چون آیت قتال فرود آمد این آیت منسوخ گشت.
هوش مصنوعی: ایشان فرمودند: چگونه ممکن است عیسی بنده باشد؟ خداوند عالم فرموده است: اگر آنان از دین و اسلام برگردند، بر تو تنها وظیفه رساندن پیام است و هدایت آنان بر عهده تو نیست. این آیه قبل از نازل شدن آیه مربوط به قتال نازل شده بود و بعد از آن آیه، این آیه اعتبارش را از دست داد.
وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ یعنی بصیر بمن آمن بک و صدّقک و بمن کفر بک و کذّبک. مومن و کافر را می‌بیند، و اعمال همه می‌داند، و فردا همه را پاداش می‌دهد، هر کسی را سزاء خویش و جزاء خویش، چنان که گفت «و وفیّت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»
هوش مصنوعی: خداوند به خوبی به بندگانش آگاه است. او به مؤمنانی که به او ایمان آورده‌اند و پیامبر را تصدیق کرده‌اند و همچنین به کافرانی که به او کفر ورزیده و او را تکذیب کرده‌اند، آگاه است. خداوند اعمال همه افراد را می‌داند و در آخرت به هر کس مطابق آنچه که انجام داده، پاداش می‌دهد. او به طور کامل از آنچه که هر شخص انجام می‌دهد، مطلع است.