گنجور

بخش ۹۵ - ۲۹ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ... الآیة... این آیت در شأن مشرکان قریش آمد، کنانة، و ثقیف، و خزاعة، و بنی مدلج، و بنی عامر بن صعصعة، و الحرث، و عامر ابنی عبد مناة (؟)، که ایشان چیزهای بهوا و خرد خویش می‌حلال کردند، و چیزهای می‌حرام کردند، و نهادهای بد و بنیادهای کژ مینهادند.

و این در قرآن چند جای است و ذلک فی قوله تعالی: ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ الآیة، قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ... الآیة، وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ... الآیة، قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ... الایة، قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ...

الآیة، وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ... الآیة، یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ... الآیة. شرح این هر یک بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه.

یا أَیُّهَا النَّاسُ... ای همه مردمان کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ این من تبعیض راست که نه هر چه در زمین حلال است و پاک، میگوید آنچه حلالست و پاک در این زمین میخورید.

آورده‌اند که شریح قاضی یکی را رد شهادت کرد بسبب آنک گل میخورد از وی پرسیدند، این آیت بحجت آورد گفت یقول اللَّه عز و جل کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً فاباح ما فی الارض و لم یبح الارض قال و لانه اذا اکل الطین الذی لیس بمشتهی و هو ملحق للضرر کان مظنونا ان یقدم علی الشهوات المحظورات.

وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ... نافع و عاصم و ابو عمرو و حمزه خطوات بسکون طا خوانند، بضم طا، و بهر دو قراءة جمع خطوة است، و الخطوة ما بین القدمین، و الخطوة بالفتح المصدر من خطا یخطو خطوة و خطوا معنی آنست که بر پی شیطان مروید که شیطان شما را بوسوسه از حلال باز دارد و بحلیت در حرام او کند. مفسران گفتند خطوات الشیطان تزیینه و نزغاته و سلبه و آثاره و طاعته فی تحریم الحرث و الانعام، و یقال هی النذور فی المعاصی.

إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ دشمنی آشکار است شما را این دیو، عداوت وی ظاهر هم با پدر شما آدم که وی را سجود نکرد، و آنکه او را غرور داد و از بهشت بیرون کرد، و هم با شما که فرزندان آدم اید، که همه روز شما را ببدی و گزاف کاری فرماید و ذلک قوله: إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ... الآیة هر معصیتی که شریعت در آن حدی واجب نکند آن را سوء گویند، و هر چه در حدی شرعی واجب شود چون زنا و سرقة و مانند آن آن را فحشاء گویند، ذکره ابن عباس رض، مقاتل گفت فحشا بخل است و زکاة مال باز گرفتن و گفته‌اند فحشا در همه قرآن بمعنی زنا است، مگر آنجا که گفت الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ که اینجا بمعنی منع زکاة است.

وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ میگوید و از آن چیزها که دیو شما را می‌فرماید یکی آنست که بر اللَّه آن گوئید که می‌ندانید. یعنی که بحیره و سائبه و جز زان حرام می‌کنید و خدای حرام نکرد از آن هیچیز.

وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا الآیة... این‌ها و میم کنایت از آن ناس است که ایشان را بر عموم گفت یا أَیُّهَا النَّاسُ، و مراد بدین آن حلال و حرام کنندگان‌اند، یعنی که چون ایشان را گویند بر پی آن روید که اللَّه فرستاد، و آنچه بر خود حرام کردید حلال دارید و گشاده، ایشان گویند نه! بل که بر پی آن رویم که پدران خود را ور آن یافتیم از تحریم و تحلیل و دین و طریقت.

پس اللَّه تعالی ایشان را پاسخ کرد گفت: أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ الف استفهام است و لو کلمه جواب یعنی که میگویند بر پی آن رویم که پدران خود را وران یافتیم، باش و گر پدران ایشان چیزی در نمی‌یافتند و راه راست نمی‌شناختند هم، و نظیر این آنست که از قول شعیب علیه السّلام گفت أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ چون فرا شعیب گفتند که از دین خویش و از آی، جواب داد أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ الف استفهام و لو کلمه جواب، میگوید و اگر ما ناخواه و ناپسندیم این را هم، و این لفظ در پارسی هم بغنّه باید راند بر جای استفهام.

گفته‌اند فایده این دو لفظ که جمع کرد یعنی لا یَعْقِلُونَ و لا یَهْتَدُونَ آنست که عقل اضافت با علم و معرفت کنند، و اهتداء اضافت با عمل کنند، میگوید ایشان را نه علم درست است نه عمل مستقیم. ابن کیسان گفت خدای تعالی درین آیت ذم تقلید کرد، و ایشان را بر نظر خواند، یعنی تقلید پدران خویش مکنید، بل که بگفتار و کردار ایشان نظر کنید، تا بدانید که ایشان را نه عقل بود نه هدایت، نه قول راست نه عمل درست.

امّا مسألة تقلید شرح آن درازست، و سخن در آن فراوان، و ما بر سبیل ایجاز آنچه لا بد است بگوئیم، و باصول آن اشارت کنیم. بدانک معنی تقلید آنست که سخن کسی قبول کنی و حکم وی بی دلیل و بی حجت بپذیری، و صواب و خطا در آن حکم در گردن وی افکنی، و احکام درین باب از سه قسم بیرون نیست: بعضی آنست که تقلید در آن بهیچ حال روانیست، نه عالم را و نه عامی را. و بعضی آنست که عامی را رواست و عالم را نه، و بعضی آنست که علما در آن مختلف‌اند علی ما یأتی شرحه. اما آنچه تقلید در آن بهیچ حال روا نیست: اصول توحید است، و اثبات رسالت و نبوت، و احکام غیبی، چون بعث و نشور و حساب و بهشت و دوزخ و امثال آن، هر چه ازین باب‌اند واجب است بر هر مسلمانی که بیقین بداند و بشناسد، و بآن ایمان دهد، و تقلید در آن روا ندارد، که اللَّه تعالی قومی را درین تقلید عیب کرد گفت: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ الآیة، و قال تعالی: إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ... و راه این روشن است که اگر اللَّه تعالی توفیق دهد بنده را تا نظر کند در محدثات و مکونات و در عجائب بر و بحر، و آیات و روایات قدرت حق در زمین و آسمان، و در معجزات و خرق عادات که بر دست انبیا رود معرفت وحدانیت به حق او را حاصل شود، و صدق نبوت و رسالت بداند، پس تقلید را در آن جای نماند. اما آنچه نقل کرده‌اند از ائمه سلف چون احمد و اوزاعی و جماعتی که ایشان تقلید در دین روا داشته‌اند، آن نه محض تقلید است که آن فرمودن اتّباع سلف است در آنچه نقل کرده‌اند از کتاب و سنت، و حذر نمودن از استبداد و بدعت. و کسی که اتّباع سلف کند به پذیرفتن کتاب و سنت از ایشان آن را تقلید نگویند، که تقلید پذیرفتن قول است بی دلیل، و این خود پذیرفتن عین دلیل است. بلی بوسیلت اتّباع سلف اتّباع دلیل میکند، همچنانک مأموم در صف آخر بوسیلت صفوف که در پیش دارد اتباع امام می‌کند نه اتباع صفوف، همچنین کتاب و سنت امام است. صحابه دیدند و پذیرفتند، و پس روان قرنا فقرنا شنیدند و پذیرفتند.

پس معلوم شد که آن عین اتباع است و پذیرفتن دلیل نه محض تقلید. و شافعی از اینجا گفت: لا تقلدونی و اذا بینت الدلیل فقبلتم قولی، فانما قبلتم الدلیل و اتبعتموه دون قولی و قال اذا وجدتم فی کتابی خلاف‌

قول رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فدعوا ما قلت و خذوا بالحدیث: یعنی لا تقبلوا قول الذی لا دلیل علیه فانّ الدلیل هو المقبول، و المؤید بالکتاب و السنة هو المتبوع، اما قسم دوم که تقلید در آن مختلف فیه است: احکام شرایع دین است چون نماز و روزه و حج و زکاة که باخبار متواتر ثابت شده، قومی تقلید در آن روا دارند، و قومی نه، و درست آنست که تقلید در آن روا نیست، که هر کسرا علم ضرورتی بآن حاصل میشود، و نیز این شرایع عین ایمانست، و ایمان بآن همچون ایمان بخدای و رسول است و احکام غیبی، و تقلید در آن هیچ روا نیست.

امّا قسم سوم که تقلید در آن رواست: آن احکامی است که باخبار آحاد ثابت گشت از ابواب نکاح و طلاق و خلع و عتاق و حدود و بیوع و امثال آن. عامی را جائز است که تقلید عالم کند درین ابواب، بدلیل این آیت که گفت فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، و قال تعالی وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ، و بحکم آنک طلب علم فرض کفایت است، و اگر بر هر کس واجب بودی تعلّم این احکام پس فرض عین بودی، و تعطیل صناعات و مکاسب در آن بودی، و سبب مشقت خلق بودی. پس معلوم گشت که عامی را تقلید عالم درین ابواب جائز است و نیز این ابواب از فروع دین است، و مجال اجتهاد و قیاس است، که عامی را آلت اجتهاد نیست، بخلاف اصول دین که طریق آن سمع و ایمان است، و نه مجال اجتهاد و قیاس است، لا جرم عالم و عامی در آن یکسانست و تقلید در آن روا نیست. و همچنین عالم اگر آلت اجتهاد دارد و در طلب حجت و دلیل توانا بود، وی را تقلید دیگری روا نیست و بذلک یقول اللَّه تعالی فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ و قال تعالی لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ و قال تعالی وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ، و قال فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ... وجه دلیل آنست که وی را در وقت اختلاف و تنازع با کتاب و سنت خواند نه با کسی دیگر که تقلید وی کند. و بعضی علما روا داشته‌اند عالم را تقلید کند کسی را که ازو عالم‌تر بود، یا وقت اجتهاد بر وی تنگ بود از آنک بعبادت وقت مشغول باشد جائزست وی را که تقلید عالمی دیگر کند.

وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا... الایة.... پارسی مثل سان و صفت است چنانک گفت مَثَلُ الْجَنَّةِ، مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ، وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی‌ و تقدیر الآیة: مثل واعظ الّذین کفروا کمثل الّذی ینعق ای یصیح بالغنم میگوید صفت آن کس که کافر را پند دهد و بر دین حق خواند همچون صفت آن شبانست که بانگ بر گوسپند میزند گوسپند از آن بانگ شبان چه فهم کند، و چه منفعت گیرد؟ کافر را با واعظ حق همان مثل است، از آنک رب العزة قفل بیگانگی بر دل وی زده، و مهر شقاوت بدان نهاده، نه پند بشنود نه حق دریابد، همانست که جای دیگر گفت: أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ....

وجهی دیگر گفته‌اند در معنی آیت و مثل الذین کفروا فی دعائهم الاصنام کمثل الناعق بغنمه میگوید مثل کافران که بت را میخوانند. و آن را می‌پرستند همچون شبانست که گوسپند را میخواند، گوسپند چه داند! و چه دریابد که شبان چه میگوید! و از آن خواندن با شبان چیست جز رنجی و عنائی؟ همین است مثل کافر که بت را میخواند، چون بت نشنود و در نیابد در دست وی جز عنائی و بلائی چیست؟ إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ. پس صفت کافران کرد و گفت: صمّ یعنی عن الایمان، بکم عن القرآن، عمی عن معرفة الرحمن و عظمته، فهم لا یعقلون شیئا مما جئت به و لا بما یراد بهم.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ الآیة... این آیت تحریض مومنان است بر طلب حلال و خوردن، و بکار داشتن آن، و در وسوسه‌ها نیاویختن، که این وساوس از عمل شیطان است، شیطان جهد کند که بنده مؤمن را بوسوسه از حلال باز دارد، و بحیلت در حرام افکند، و اگر حلال خوردن را تبعة بودی، رب العزة آن را طیّبات نگفتی. و مصطفی علیه السلام بیان این کرده و گفته

«الحلال بیّن و الحرام بیّن، و بین ذلک امور مشتبهات، لا یدری کثیر من الناس أ من الحلال هی؟ ام من الحرام؟

فمن ترکها استبراء لدینه و عرضه فقد سلم، و من واقع شیئا منها، یوشک ان یواقع الحرام، کما انّه من یرعی حول الحمی یوشک ان یواقعه، ألا و ان لکل ملک حمی، الا و انّ حمی اللَّه محارمه»

رسول علیه السّلام درین خبر بیان کرد که حلال و حرام روشن است و پیدا، و میان این هر دو شبهت‌ها است، که مردم در آن بگمان افتند، که حلال است یا حرام، پس هر چه شبهاتست پرهیز کردن از آن ورع باشد، و هر چه حرامست پرهیز کردن از آن واجب.و تفصیل این حلال و حرام و شبهات در سنت و در قرآن جایهای پراکنده بیاید، چنانک رسیم بآن شرح دهیم ان شاء اللَّه.

و روی ابو هریره ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان اللَّه طیّب و لا یقبل الّا الطیب، و انّ اللَّه امر المؤمنین بما أمر به المرسلین فقال یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ ثم ذکر الرجل لطیل السفر اشعث اغبر یمدّ یدیه الی السماء بیا ربّ! یا رب! و مطعمه حرام و مشربه و ملبسه حرام، فأنّی یستجاب له؟

و قال سعد بن ابی وقاص لرسول اللَّه «ادع اللَّه ان یستجیب دعائی، فقال «یا سعد اطب طعمتک تستجب دعوتک»: قوله: وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ شکر نعمت است که خدای از بندگان می‌درخواهد، میگوید مرا سپاس داری کنید، که شما را بدین اسلام راه نمودم، و احکام اسلام از حلال و حرام و شبهات بیان کردم، چون مرا خدای خود میدانید و میپرستید و نعمت هم از من می‌بینید، شکر از من کنید، که شکر منعم لا محاله بر بندگان واجب است.

آن گه بعضی محرمات یاد کرد و گفت: إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ آنچه اللَّه ببست بر شما و حرام کرد مردار است، و خون، یعنی خون روان که جای دیگر تقلید کرد گفت أَوْ دَماً مَسْفُوحاً، و سنت مستثنی کرد از مردار ملخ و ماهی، وز خون جگر و سپرز. مفسران گفتند از منسوخات این سورة یکی این آیت است که سنت بعضی مردار و خون منسوخ کرد تا حلال گشت، و حکم تحریم از آن برخاست و ذلک فی‌

قول النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «اجلت لنا میتتان و دمان، فاما المیتتان الحوت و الجراد و امّا الدمان فالکبد و الطحال».

و خون مشک علما بران قیاس کرده‌اند، بیشتر بر آنند که پاکست، و خانه خون گرفته، و خونابه گوشت هم چنان، وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ و حرام کرد گوشت خوک با جمله اجزا و ابعاض او، و خصّ اللحم لانّه المقصود بالاکل. وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ کافران بر کشتن جانور نام معبود خویش می‌بردند بآواز که می‌برداشتند، رب العالمین گفت آن جانور که بر گشتن آن نام معبودی جز از خدای برند هم حرام است چون مردار، و آن ذبح بکار نیست.

فَمَنِ اضْطُرَّ بکسر نون قراءة عاصم و حمزه و ابو عمرو و یعقوب است باقی بضم نون خوانند فَمَنِ اضْطُرَّ و معنی اضطرّ ای احوج و ألجئ الی ذلک هر که بیچاره ماند در نایافت و از مرگ ترسد غَیْرَ باغٍ در سفری یا در حالی که در آن عاصی نبود در خدای عز و جل وَ لا عادٍ و نه ستمکار بود در آن سفر یا در آن حال بر کس. شافعی ازینجا گفت «العاصی بسفره لا یترخّص برخص المسافرین» معنی دیگر گفته‌اند این دو کلمه را غیر باغ یعنی که بیش از ضرورت نخورد، و لا عاد و افزون از مسکه‌ی نخورد که جان وی بر جای بدارد، و از آن نفروشد، و هنگامی دیگر را بننهد، پس بروی از آن خوردن بزهی نیست، و حقیقت بغی طلب کردن است یعنی که باغی طالب آنست که وی را نیست و نمیرسد، و عادی آنست که تجاوز کند یعنی بحد و رسم شرع در گذارد.

إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ خدای پوشنده و آمرزنده است، مهربان و بخشاینده از مغفرت سخن گفت از بهر آنک آنچه وی خورد نه در عین حلالست، که بعذر مباح است، قومی گفتند این آیت دلیل است که بعضی محرّمات چون خمر و مانند آن، اگر بر سبیل مداواة در حال ضرورت که هیچ چیز بجای آن نه ایستد، و بیم فوت روح باشد، اگر در آن حال بحکم اطبا بجای دارو استعمال کنند روا باشد. و هم ازین بایست رخصت شرع در شرب بول شتر و شیر خر، و آنچ مصطفی علیه السلام گفت: «ان اللَّه عز و جل لم یجعل شفاء کم فیما حرّم علیکم»

گفتند معنی آنست که انّ قدر ما فیه الشفاء غیر محرّم علیکم، هذا ما ذکروه، و العهدة علی قائله، و اللَّه اعلم. قوله... إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ الایة... دانشمندان جهودان از مهتران خویش کی با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم جنگ می‌کردند رشوت می‌ستدند، و فراعام خویش میگفتند که محمد نه پیغامبر است، که در توریة ذکر و نشان وی نیست.

رب العالمین گفت بهای اندک می‌ستانند، بکتمان نعت محمد در توریة وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا این هاء با کتمان شود، یعنی بآن پنهان کردن اثبات نبوت محمد ع در توریة، که می‌فروشند بهای اندک می‌خرند.

أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ایشان آنند که نمی‌خورند در شکمهای خویش، این تأکید را گفت إِلَّا النَّارَ مگر آتش، یعنی بآنچ امروز میخورند از رشوتها، فردا آتش خورند بپاداش آن.

وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ و روز رستاخیز خدای با ایشان سخن نگوید که بخیر ایشان باز گردد، یا ایشان را خوش آید، وَ لا یُزَکِّیهِمْ و ایشان را از آن اعمال خبیثه ایشان پاک نگرداند، و بر ایشان ثنا نگوید، و هر که خدای بر وی ثنا نگوید معذّب باشد لا محاله، لذلک قال تعالی: وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.

أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ الایة... ای الیهودیة بالایمان، میگوید این جهودان ایمان و معرفت فروختند، و دین جهودی خریدند، و عذاب خداوند بر مغفرت وی اختیار کردند. و اگر از دین جهودی برگشتندی، و صفت و نعت محمد چنانک در توریة است بیان کردندی خدای تعالی ایشان را بیامرزیدی.

فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ای فما الّذی جرأهم علی النار چه چیز ایشان را چنین دلیر کرد بر کردار اهل آتش؟ و یقال فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ای ما ابقاهم علی النّار، کما یقال ما اصبر فلانا علی الحبس ای ما ابقاه فیه. چندکی بمانند ایشان در آتش، و در آن شکیبایی کنند. قال کعب ان الخازن من خزان جهنم مسیرة ما بین منکبیه سنة، و ان مع کل ملک منهم لعمودا له شعبتان من حدید، یدفع به الدفعة فیکبّ فی النّار سبعمائة الف سنة» و قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم: «یرسل علی اهل النار البکاء فیبکون حتی تنقطع الدموع، ثم یبکون الدم حتی یری فی وجوههم کهیئة الاخدود، لو ارسلت فیه السفن لجرت.

ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ ای ذلک العذاب بأن اللَّه نزل الکتاب بالحق فاختلفوا فیه آن پاداش کردن ایشان را و عذاب نمودن بآنست کی خدای تعالی توریة را که فرستاد و ذکر محمد ع و نعت وی در آن، و قرآن که به محمد فرستاد بد از فرستاد و راستی و سزا، و ایشان در آن بخلاف افتادند.

آن گه گفت: وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ آنان که در آن بخلاف افتادند و سخن جدا جدا گفتند، بعضی استوار گرفتند و بعضی نگرفتند، ایشان از حق دور افتادند و در ستیز بماندند، و قال بعضهم ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ ای فعلهم الذی هو الکفر و الاختلاف و الاجتراء من اجل. انّ اللَّه نزل الکتاب بالحق فآیسهم به عن الایمان و اخبر عنهم بالحرمان، و ذلک فی قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ الآیة، میگوید این اختلاف و کفر که در ان افتادند از آنست کی خدای تعالی به بی راهی و ناگرویدن ایشان حکم کرد و بآن حکم کتاب فرستاد گفت سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ الآیة...

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ... الآیة... این آیت در شأن مشرکان قریش آمد، کنانة، و ثقیف، و خزاعة، و بنی مدلج، و بنی عامر بن صعصعة، و الحرث، و عامر ابنی عبد مناة (؟)، که ایشان چیزهای بهوا و خرد خویش می‌حلال کردند، و چیزهای می‌حرام کردند، و نهادهای بد و بنیادهای کژ مینهادند.
هوش مصنوعی: این آیه به گروهی از مشرکان قریش اشاره دارد، از جمله قبایل کنانه، ثقیف، خزاعه، بنی مدلج، و بنی عامر بن صعصعه و دیگران. این افراد بر اساس خواسته‌ها و هوای نفس خود برخی امور را حلال و برخی دیگر را حرام اعلام کردند و در زمینه‌های اعتقادی و اجتماعی بنیان‌های نادرستی گذاشتند.
و این در قرآن چند جای است و ذلک فی قوله تعالی: ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ الآیة، قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ... الآیة، وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ... الآیة، قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ... الایة، قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ...
هوش مصنوعی: در قرآن در چندین جا به موضوعاتی اشاره شده است، از جمله اینکه خداوند چیزی به نام بحیره و سائب را قرار نداده است و همچنین از مردم می‌پرسد که چه کسی زینت‌های خداوند را حرام کرده است. در این آیات، به مسائلی همچون رزق و آسیب رساندن به فرزندان نیز اشاره شده است، و گفته شده است که کسانی که فرزندان خود را به قتل می‌رسانند، در واقع زیانکار هستند.
الآیة، وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ... الآیة، یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ... الآیة. شرح این هر یک بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: در این متن به دو آیه قرآن اشاره شده است. در آیه اول، از مردم خواسته می‌شود که به دروغ‌گویی نپردازند و آنچه را که زبانشان نسبت به دیگران بیان می‌کند، در نظر نداشته باشند. در آیه دوم نیز از مؤمنان دعوت می‌شود تا چیزهای خوشایند و حلالی را که خداوند برای آنان حلال کرده است، تحریم نکنند. توضیح و تفسیر هر یک از این آیات به طور جداگانه و مناسب انجام خواهد شد.
یا أَیُّهَا النَّاسُ... ای همه مردمان کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ این من تبعیض راست که نه هر چه در زمین حلال است و پاک، میگوید آنچه حلالست و پاک در این زمین میخورید.
هوش مصنوعی: ای مردم، از آنچه در زمین وجود دارد، بخورید. همه چیزهایی که حلال و پاک هستند، مصرف کنید.
آورده‌اند که شریح قاضی یکی را رد شهادت کرد بسبب آنک گل میخورد از وی پرسیدند، این آیت بحجت آورد گفت یقول اللَّه عز و جل کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً فاباح ما فی الارض و لم یبح الارض قال و لانه اذا اکل الطین الذی لیس بمشتهی و هو ملحق للضرر کان مظنونا ان یقدم علی الشهوات المحظورات.
هوش مصنوعی: نقل شده که شریح قاضی شهادت یکی را رد کرد، زیرا او گل می‌خورد. از او پرسیدند که چرا این کار را کرد، و او به این آیه استناد کرد که خداوند می‌فرماید: "از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید." و تأکید کرد که خدا فقط خوردن چیزهای حلال را مجاز دانسته است و خاک را منع نکرده است. او همچنین افزود که اگر کسی از خاکی بخورد که خوشمزه نیست و ممکن است ضرر برساند، این نشان می‌دهد که ممکن است به سمت لذت‌های ممنوع برود.
وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ... نافع و عاصم و ابو عمرو و حمزه خطوات بسکون طا خوانند، بضم طا، و بهر دو قراءة جمع خطوة است، و الخطوة ما بین القدمین، و الخطوة بالفتح المصدر من خطا یخطو خطوة و خطوا معنی آنست که بر پی شیطان مروید که شیطان شما را بوسوسه از حلال باز دارد و بحلیت در حرام او کند. مفسران گفتند خطوات الشیطان تزیینه و نزغاته و سلبه و آثاره و طاعته فی تحریم الحرث و الانعام، و یقال هی النذور فی المعاصی.
هوش مصنوعی: از پی گام‌های شیطان نروید... نافع، عاصم، ابو عمرو و حمزه به دو شکل کلمه «خطوات» را تلفظ می‌کنند: به شکل سکون در حرف «طا» و با فتح آن. به هر دو حالت، «خطوات» جمع کلمه «خطوة» است. «خطوة» به معنی فاصله‌ای است که بین دو پا قرار دارد و در واقع به معنای گام برداشتن است. معنای این جملات این است که از پی شیطان نروید، زیرا او شما را با وسوسه‌ها از چیزهای حلال منصرف می‌کند و شما را به سمت حرام می‌کشاند. مفسران بر این باورند که «خطوات شیطان» شامل وسوسه‌ها، فریب‌ها و تأثیرات او است که مانع از انجام کارهای درست می‌شود و در نتیجه به تحریم امور مانند کشت و دامداری می‌انجامد. همچنین گفته می‌شود که این اقدامات مضیف به نذرهایی است که به سوی گناهان فرامی‌خواند.
إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ دشمنی آشکار است شما را این دیو، عداوت وی ظاهر هم با پدر شما آدم که وی را سجود نکرد، و آنکه او را غرور داد و از بهشت بیرون کرد، و هم با شما که فرزندان آدم اید، که همه روز شما را ببدی و گزاف کاری فرماید و ذلک قوله: إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ... الآیة هر معصیتی که شریعت در آن حدی واجب نکند آن را سوء گویند، و هر چه در حدی شرعی واجب شود چون زنا و سرقة و مانند آن آن را فحشاء گویند، ذکره ابن عباس رض، مقاتل گفت فحشا بخل است و زکاة مال باز گرفتن و گفته‌اند فحشا در همه قرآن بمعنی زنا است، مگر آنجا که گفت الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ که اینجا بمعنی منع زکاة است.
هوش مصنوعی: این موجود دشمنی آشکار نسبت به شما دارد. او با پدر شما، آدم، که از او سجده نکرد به دشمنی برخاست و شما را نیز مورد دشمنی قرار داده است، زیرا شما فرزندان آدم هستید. هر روز شما را به کارهای بد و ناپسند وامی‌دارد. او شما را به کارهایی که در دین گناه محسوب می‌شود، تشویق می‌کند. معصیت‌هایی که در دین حد و حدود معین ندارند، سوء نامیده می‌شوند و آن دسته از کارهایی که حد شرعی دارند، مانند زنا و دزدی، فحشاء نامیده می‌شوند. برخی از مفسران مانند ابن عباس گفتند که فحشاء می‌تواند به معنای بخل نیز باشد، در حالی که به طور کلی در قرآن به معنای زنا استفاده شده است، مگر در موارد خاصی که به دیگر معانی اشاره دارد.
وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ میگوید و از آن چیزها که دیو شما را می‌فرماید یکی آنست که بر اللَّه آن گوئید که می‌ندانید. یعنی که بحیره و سائبه و جز زان حرام می‌کنید و خدای حرام نکرد از آن هیچیز.
هوش مصنوعی: این متن می‌گوید که نباید درباره خداوند چیزی بگویید که از آن اطلاعی ندارید. یکی از موضوعات مطرح شده این است که برخی افراد به دلایلی مانند باورهای غلط، اقدام به تحریم برخی چیزها می‌کنند، در حالی که خداوند هیچ‌یک از آن‌ها را حرام نکرده است.
وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا الآیة... این‌ها و میم کنایت از آن ناس است که ایشان را بر عموم گفت یا أَیُّهَا النَّاسُ، و مراد بدین آن حلال و حرام کنندگان‌اند، یعنی که چون ایشان را گویند بر پی آن روید که اللَّه فرستاد، و آنچه بر خود حرام کردید حلال دارید و گشاده، ایشان گویند نه! بل که بر پی آن رویم که پدران خود را ور آن یافتیم از تحریم و تحلیل و دین و طریقت.
هوش مصنوعی: وقتی به آنها گفته می‌شود که از آیه‌های الهی پیروی کنند، به کسانی اشاره دارد که به صورت عمومی خطاب قرار می‌گیرند، یعنی «ای مردم». در اینجا منظور از این افراد، کسانی هستند که بر اساس سلیقه خود حلال و حرام کرده‌اند. وقتی به آنها گفته می‌شود که به دستورات خداوند توجه کنند و آنچه را که خود به ناحق حرام کرده‌اند، دوباره حلال بدانند، پاسخ می‌دهند که نه، ما به آنچه که از پدران خود آموخته‌ایم و با آن بزرگ شده‌ایم در مورد حرام و حلال و دین و روش زندگی پایبند خواهیم ماند.
پس اللَّه تعالی ایشان را پاسخ کرد گفت: أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ الف استفهام است و لو کلمه جواب یعنی که میگویند بر پی آن رویم که پدران خود را وران یافتیم، باش و گر پدران ایشان چیزی در نمی‌یافتند و راه راست نمی‌شناختند هم، و نظیر این آنست که از قول شعیب علیه السّلام گفت أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ چون فرا شعیب گفتند که از دین خویش و از آی، جواب داد أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ الف استفهام و لو کلمه جواب، میگوید و اگر ما ناخواه و ناپسندیم این را هم، و این لفظ در پارسی هم بغنّه باید راند بر جای استفهام.
هوش مصنوعی: خداوند به ایشان پاسخ داد و گفت: آیا اگر پدرانشان چیزی نداشته باشند و راه راست را نشناسند، باز هم باید به دنبال آنها بروند؟ این مشابه سخنی است که شعیب علیه‌السّلام گفت وقتی که قومش از او خواستند که از دینش دست بردارد و او پاسخ داد که حتی اگر ما به این دین ناخوشایند باشیم، همچنان نمی‌توانیم از آن دست بکشیم. در این جملات، مفهوم پرسش و پاسخ به خوبی نمایان است.
گفته‌اند فایده این دو لفظ که جمع کرد یعنی لا یَعْقِلُونَ و لا یَهْتَدُونَ آنست که عقل اضافت با علم و معرفت کنند، و اهتداء اضافت با عمل کنند، میگوید ایشان را نه علم درست است نه عمل مستقیم. ابن کیسان گفت خدای تعالی درین آیت ذم تقلید کرد، و ایشان را بر نظر خواند، یعنی تقلید پدران خویش مکنید، بل که بگفتار و کردار ایشان نظر کنید، تا بدانید که ایشان را نه عقل بود نه هدایت، نه قول راست نه عمل درست.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که دو عبارت «لا یَعْقِلُونَ» و «لا یَهْتَدُونَ» به این معناست که عقل باید با علم و معرفت همراه باشد و هدایت باید به عمل مربوط شود. بنابراین، به این افراد نه علم صحیحی تعلق دارد و نه عملی درست. همچنین اشاره شده که خداوند در این آیه به انتقاد از تقلید پرداخته و از آن‌ها خواسته که فقط به تقلید از پدران خود نپردازند، بلکه باید به گفته‌ها و رفتار آن‌ها نگاه کنند تا دریابند که آن‌ها نه عقل صحیحی دارند و نه هدایت درستی، و نه کلام صحیحی می‌گویند و نه عمل درستی انجام می‌دهند.
امّا مسألة تقلید شرح آن درازست، و سخن در آن فراوان، و ما بر سبیل ایجاز آنچه لا بد است بگوئیم، و باصول آن اشارت کنیم. بدانک معنی تقلید آنست که سخن کسی قبول کنی و حکم وی بی دلیل و بی حجت بپذیری، و صواب و خطا در آن حکم در گردن وی افکنی، و احکام درین باب از سه قسم بیرون نیست: بعضی آنست که تقلید در آن بهیچ حال روانیست، نه عالم را و نه عامی را. و بعضی آنست که عامی را رواست و عالم را نه، و بعضی آنست که علما در آن مختلف‌اند علی ما یأتی شرحه. اما آنچه تقلید در آن بهیچ حال روا نیست: اصول توحید است، و اثبات رسالت و نبوت، و احکام غیبی، چون بعث و نشور و حساب و بهشت و دوزخ و امثال آن، هر چه ازین باب‌اند واجب است بر هر مسلمانی که بیقین بداند و بشناسد، و بآن ایمان دهد، و تقلید در آن روا ندارد، که اللَّه تعالی قومی را درین تقلید عیب کرد گفت: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ الآیة، و قال تعالی: إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ... و راه این روشن است که اگر اللَّه تعالی توفیق دهد بنده را تا نظر کند در محدثات و مکونات و در عجائب بر و بحر، و آیات و روایات قدرت حق در زمین و آسمان، و در معجزات و خرق عادات که بر دست انبیا رود معرفت وحدانیت به حق او را حاصل شود، و صدق نبوت و رسالت بداند، پس تقلید را در آن جای نماند. اما آنچه نقل کرده‌اند از ائمه سلف چون احمد و اوزاعی و جماعتی که ایشان تقلید در دین روا داشته‌اند، آن نه محض تقلید است که آن فرمودن اتّباع سلف است در آنچه نقل کرده‌اند از کتاب و سنت، و حذر نمودن از استبداد و بدعت. و کسی که اتّباع سلف کند به پذیرفتن کتاب و سنت از ایشان آن را تقلید نگویند، که تقلید پذیرفتن قول است بی دلیل، و این خود پذیرفتن عین دلیل است. بلی بوسیلت اتّباع سلف اتّباع دلیل میکند، همچنانک مأموم در صف آخر بوسیلت صفوف که در پیش دارد اتباع امام می‌کند نه اتباع صفوف، همچنین کتاب و سنت امام است. صحابه دیدند و پذیرفتند، و پس روان قرنا فقرنا شنیدند و پذیرفتند.
هوش مصنوعی: موضوع تقلید موضوعی پیچیده و طولانی است که نیاز به توضیحات زیادی دارد. اما ما به اختصار به نکات اساسی آن اشاره می‌کنیم. تقلید به معنای پذیرش گفته‌های دیگران و تأیید احکام آن‌ها بدون دلیل و مدرک است. در این زمینه، احکام به سه دسته تقسیم می‌شوند: نخست، مواردی وجود دارند که تقلید در آن‌ها به هیچ عنوان مجاز نیست، نه برای عالم و نه برای عامی. دوم، مواردی که تنها برای عامی مجاز است و برای عالم نه. سوم، احکامی که علمای مختلف در آن اختلاف نظر دارند که در ادامه توضیح داده خواهد شد. مواردی که تقلید در آن‌ها مجاز نیست شامل اصول اعتقادی، اثبات نبوت و رسالت و مسائل غیبی مانند معاد، حساب و بهشت و دوزخ است. هر مسلمان باید با قاطعیت به این مسائل ایمان داشته باشد و در آن‌ها تقلید نکند، زیرا خداوند درباره تقلید عیب‌جویی کرده است. اگر خدا توفیق دهد که بنده در مورد مسائل مختلف تفکر کند و نشانه‌های وحدانیت و صدق نبوت را بشناسد، دیگر جایی برای تقلید باقی نمی‌ماند. نقل اقوال ائمه سلف مانند احمد و اوزاعی درباره اجازه تقلید در دین، در واقع پذیرش آموزه‌های کتاب و سنت است و نه صرفاً تقلید به معنای پذیرش بدون دلیل. پیروی از سلف به معنای تبعیت از شواهد و دلایل است، نه صرفاً پذیرش بدون دلیل. در این راستا، تقلید زمانی است که بدون در نظر گرفتن دلیل، صرفاً به دنبال نظر دیگران برویم، در حالی که پیروی از سلف به معنای پیروی از دلایلی است که در کتاب و سنت وجود دارد.
پس معلوم شد که آن عین اتباع است و پذیرفتن دلیل نه محض تقلید. و شافعی از اینجا گفت: لا تقلدونی و اذا بینت الدلیل فقبلتم قولی، فانما قبلتم الدلیل و اتبعتموه دون قولی و قال اذا وجدتم فی کتابی خلاف‌
هوش مصنوعی: بنابراین مشخص شد که این همان پیروی است و پذیرفتن دلیل تنها به معنای تقلید نیست. شافعی از این موضوع گفت: "به من تقلید نکنید و هنگامی که دلیل را توضیح می‌دهم، اگر سخن من را قبول کردید، در واقع شما دلیل را پذیرفته‌اید و از آن پیروی کرده‌اید نه اینکه تنها به سخن من اعتماد کرده باشید." او همچنین گفت: "اگر در کتاب من چیزی متفاوت یافتید..."
قول رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فدعوا ما قلت و خذوا بالحدیث: یعنی لا تقبلوا قول الذی لا دلیل علیه فانّ الدلیل هو المقبول، و المؤید بالکتاب و السنة هو المتبوع، اما قسم دوم که تقلید در آن مختلف فیه است: احکام شرایع دین است چون نماز و روزه و حج و زکاة که باخبار متواتر ثابت شده، قومی تقلید در آن روا دارند، و قومی نه، و درست آنست که تقلید در آن روا نیست، که هر کسرا علم ضرورتی بآن حاصل میشود، و نیز این شرایع عین ایمانست، و ایمان بآن همچون ایمان بخدای و رسول است و احکام غیبی، و تقلید در آن هیچ روا نیست.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده است که باید به احادیث معتبر و مستند توجه شود و از نظراتی که دلایل محکمی ندارند پرهیز کرد، زیرا تنها دلیل معتبر است که پذیرفته می‌شود. در مورد احکام شرعی مانند نماز، روزه، حج و زکات که به صورت متواتر ثابت شده‌اند، برخی افراد قائل به تقلید در این موارد هستند، ولی گروهی دیگر این کار را جایز نمی‌دانند. نظر درست این است که تقلید در این احکام جایز نیست، زیرا هر فرد به طور ضروری باید به این احکام آگاه باشد. همچنین این احکام جزئی از ایمان محسوب می‌شوند و اعتقاد به آن‌ها به اندازه‌ اعتقاد به خدا و پیامبر اهمیت دارد، بنابراین تقلید در این موارد جایز نیست.
امّا قسم سوم که تقلید در آن رواست: آن احکامی است که باخبار آحاد ثابت گشت از ابواب نکاح و طلاق و خلع و عتاق و حدود و بیوع و امثال آن. عامی را جائز است که تقلید عالم کند درین ابواب، بدلیل این آیت که گفت فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، و قال تعالی وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ، و بحکم آنک طلب علم فرض کفایت است، و اگر بر هر کس واجب بودی تعلّم این احکام پس فرض عین بودی، و تعطیل صناعات و مکاسب در آن بودی، و سبب مشقت خلق بودی. پس معلوم گشت که عامی را تقلید عالم درین ابواب جائز است و نیز این ابواب از فروع دین است، و مجال اجتهاد و قیاس است، که عامی را آلت اجتهاد نیست، بخلاف اصول دین که طریق آن سمع و ایمان است، و نه مجال اجتهاد و قیاس است، لا جرم عالم و عامی در آن یکسانست و تقلید در آن روا نیست. و همچنین عالم اگر آلت اجتهاد دارد و در طلب حجت و دلیل توانا بود، وی را تقلید دیگری روا نیست و بذلک یقول اللَّه تعالی فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ و قال تعالی لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ و قال تعالی وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ، و قال فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ... وجه دلیل آنست که وی را در وقت اختلاف و تنازع با کتاب و سنت خواند نه با کسی دیگر که تقلید وی کند. و بعضی علما روا داشته‌اند عالم را تقلید کند کسی را که ازو عالم‌تر بود، یا وقت اجتهاد بر وی تنگ بود از آنک بعبادت وقت مشغول باشد جائزست وی را که تقلید عالمی دیگر کند.
هوش مصنوعی: در زمینه سوم که تقلید انجام آن جایز است، احکامی مطرح می‌شود که از طریق اخبار آحاد در موضوعاتی مانند ازدواج، طلاق، خلع و حدود به اثبات رسیده‌اند. برای افراد غیرمتخصص جایز است که در این موارد از علما تقلید کنند، زیرا در قرآن به این موضوع اشاره شده که اگر نمی‌دانید، از اهل ذکر بپرسید. همچنین، طلب علم یک وظیفه عمومی است و اگر هر فردی مجبور به یادگیری این احکام می‌شد، بسیاری از حرفه‌ها و مشاغل رها می‌شد و مشکلاتی برای مردم به وجود می‌آورد. بنابراین، جایز است که غیرمتخصص‌ها در این زمینه‌ها از علما پیروی کنند. این موضوعات جزء فروع دین محسوب می‌شوند و اجتهاد و قیاس در این زمینه‌ها امکان‌پذیر است، در حالی که اصول دین بر اساس شنیدن و ایمان است و اجتهاد و قیاس در این زمینه‌ها راهی ندارد. بنابراین، عالم و غیرعالم در این مسائل برابر هستند و تقلید جایز نیست. همچنین، در صورتی که عالم خود دارای توانایی اجتهاد باشد و به دنبال حجت و دلیل باشد، نیازی به تقلید از دیگری ندارد. در مواقعی که اختلاف وجود دارد، باید به کتاب و سنت مراجعه کرد، نه به تقلید از افراد دیگر. البته برخی از علما نیز مجاز دانسته‌اند که عالم از کسی که در علم از او برتر است تقلید کند یا در زمانی که فرصت اجتهاد ندارد، به دلیل مشغولیت به عبادت، از علمی دیگر پیروی کند.
وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا... الایة.... پارسی مثل سان و صفت است چنانک گفت مَثَلُ الْجَنَّةِ، مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ، وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی‌ و تقدیر الآیة: مثل واعظ الّذین کفروا کمثل الّذی ینعق ای یصیح بالغنم میگوید صفت آن کس که کافر را پند دهد و بر دین حق خواند همچون صفت آن شبانست که بانگ بر گوسپند میزند گوسپند از آن بانگ شبان چه فهم کند، و چه منفعت گیرد؟ کافر را با واعظ حق همان مثل است، از آنک رب العزة قفل بیگانگی بر دل وی زده، و مهر شقاوت بدان نهاده، نه پند بشنود نه حق دریابد، همانست که جای دیگر گفت: أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ....
هوش مصنوعی: در این آیه بیان شده که کسانی که کافرند، مانند کسانی هستند که صدای شبان را نمی‌شنوند. این تشبیه به این معناست که واعظی که می‌خواهد آن‌ها را به حق دعوت کند، مانند شبانی است که بر گوسفندها صدا می‌زند، اما گوسفندها از صدای او هیچ نمی‌فهمند و برایشان سودی ندارد. زیرا خداوند بر دل‌های آن‌ها قفلی زده و سرنوشت شقاوت را بر آن‌ها مقرر کرده است. به همین دلیل نه نصیحت را می‌پذیرند و نه حقیقت را درک می‌کنند. در جای دیگر نیز اشاره شده که آیا فکر می‌کنید بیشتر آن‌ها می‌توانند بشنوند یا درک کنند؟ آن‌ها فقط مانند چهارپایان هستند.
وجهی دیگر گفته‌اند در معنی آیت و مثل الذین کفروا فی دعائهم الاصنام کمثل الناعق بغنمه میگوید مثل کافران که بت را میخوانند. و آن را می‌پرستند همچون شبانست که گوسپند را میخواند، گوسپند چه داند! و چه دریابد که شبان چه میگوید! و از آن خواندن با شبان چیست جز رنجی و عنائی؟ همین است مثل کافر که بت را میخواند، چون بت نشنود و در نیابد در دست وی جز عنائی و بلائی چیست؟ إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ. پس صفت کافران کرد و گفت: صمّ یعنی عن الایمان، بکم عن القرآن، عمی عن معرفة الرحمن و عظمته، فهم لا یعقلون شیئا مما جئت به و لا بما یراد بهم.
هوش مصنوعی: در این متن به تشبیه کافران با کسانی اشاره می‌شود که بت‌ها را می‌پرستند و آن‌ها را صدا می‌زنند. به گونه‌ای که این عمل شبیه به صدای شبانی است که گوسفندها را صدا می‌زند، در حالی که گوسفندها از آنچه که او می‌گوید، هیچ نمی‌دانند و هیچ درکی ندارند. این مثال نشان می‌دهد که کافران نیز مانند گوسفندها نسبت به بت‌های خود نادان و ناآگاه هستند و فقط رنج و عذاب از این پرستش نصیبشان می‌شود. همچنین اشاره می‌شود که آن‌ها به جز این که ناآگاه و کور از حقیقت ایمان و عظمت خداوند باشند، هیچ درکی از آنچه به آن‌ها گفته می‌شود ندارند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ الآیة... این آیت تحریض مومنان است بر طلب حلال و خوردن، و بکار داشتن آن، و در وسوسه‌ها نیاویختن، که این وساوس از عمل شیطان است، شیطان جهد کند که بنده مؤمن را بوسوسه از حلال باز دارد، و بحیلت در حرام افکند، و اگر حلال خوردن را تبعة بودی، رب العزة آن را طیّبات نگفتی. و مصطفی علیه السلام بیان این کرده و گفته
هوش مصنوعی: این آیه به مومنان توصیه می‌کند که از محصولات پاک و حلالی که خداوند به آن‌ها رزق داده است، بخورند. این دعوت به مصرف حلال و استفاده از آن است و همچنین هشدار می‌دهد که در برابر وسوسه‌ها که از جانب شیطان است، تسلیم نشوند. شیطان سعی می‌کند تا مؤمنان را از خوردن حلال باز دارد و آن‌ها را به سمت حرام سوق دهد. اگر خوردن حلال عواقبی داشت، خداوند آن را با اصطلاح "طیبات" توصیف نمی‌کرد. همچنین پیامبر اسلام نیز بر این موضوع تأکید کرده و آن را توضیح داده است.
«الحلال بیّن و الحرام بیّن، و بین ذلک امور مشتبهات، لا یدری کثیر من الناس أ من الحلال هی؟ ام من الحرام؟
هوش مصنوعی: حلال و حرام هرکدام مشخص و واضح هستند، اما بین این دو، مسائلی وجود دارند که متعین نیستند و بسیاری از افراد نمی‌دانند که آیا این مسائل حلال هستند یا حرام.
فمن ترکها استبراء لدینه و عرضه فقد سلم، و من واقع شیئا منها، یوشک ان یواقع الحرام، کما انّه من یرعی حول الحمی یوشک ان یواقعه، ألا و ان لکل ملک حمی، الا و انّ حمی اللَّه محارمه»
هوش مصنوعی: هر کسی که به دلایلی از چیزهایی که مورد شک و تردید هستند پرهیز کند و این کار را برای حفظ دین و آبرویش انجام دهد، نجات یافته است. ولی کسی که مرتکب یکی از این کارها شود، به زودی ممکن است به کارهای حرام دچار شود. مانند کسی که در اطراف چراگاهی می‌چراند، به زودی به آن چراگاه نزدیک می‌شود. باید بدانید که هر سرزمین و حکومتی حریم و محدوده‌ای دارد و حریم خداوند نیز دستورات و ممنوعیت‌های اوست.
رسول علیه السّلام درین خبر بیان کرد که حلال و حرام روشن است و پیدا، و میان این هر دو شبهت‌ها است، که مردم در آن بگمان افتند، که حلال است یا حرام، پس هر چه شبهاتست پرهیز کردن از آن ورع باشد، و هر چه حرامست پرهیز کردن از آن واجب.و تفصیل این حلال و حرام و شبهات در سنت و در قرآن جایهای پراکنده بیاید، چنانک رسیم بآن شرح دهیم ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) در این حدیث اعلام کردند که مسأله حلال و حرام کاملاً واضح و شفاف است، اما میان این دو مواردی وجود دارد که جنبه‌ای از شک و تردید دارند و مردم در تشخیص اینکه آیا حلال هستند یا حرام، دچار اشتباه می‌شوند. بنابراین، دوری از این موارد مشکوک بهترین راه کار به شمار می‌آید و اجتناب از کارهای حرام نیز بر هر فرد واجب است. جزئیات مربوط به حلال و حرام و موارد مشکوک در آیات قرآن و سنت پیامبر به شکل پراکنده بیان شده است و در صورت امکان به توضیح آن خواهیم پرداخت.
و روی ابو هریره ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان اللَّه طیّب و لا یقبل الّا الطیب، و انّ اللَّه امر المؤمنین بما أمر به المرسلین فقال یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ ثم ذکر الرجل لطیل السفر اشعث اغبر یمدّ یدیه الی السماء بیا ربّ! یا رب! و مطعمه حرام و مشربه و ملبسه حرام، فأنّی یستجاب له؟
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند که خداوند پاک و پاکیزه است و فقط اعمال پاکیزه را قبول می‌کند. همچنین خداوند به مؤمنان دستور داده است که همانند رسولان، از نعمت‌های پاکیزه استفاده کنند. سپس ایشان به مردی اشاره کردند که در سفر طولانی است، ظاهری پریشان و خاکی دارد و دست‌هایش را به سمت آسمان دراز می‌کند و می‌گوید: «پروردگارا! پروردگارا!» اما او غذایی حرام، نوشیدنی حرام و لباس حرام می‌پوشد. حال چگونه ممکن است دعایش مستجاب شود؟
و قال سعد بن ابی وقاص لرسول اللَّه «ادع اللَّه ان یستجیب دعائی، فقال «یا سعد اطب طعمتک تستجب دعوتک»: قوله: وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ شکر نعمت است که خدای از بندگان می‌درخواهد، میگوید مرا سپاس داری کنید، که شما را بدین اسلام راه نمودم، و احکام اسلام از حلال و حرام و شبهات بیان کردم، چون مرا خدای خود میدانید و میپرستید و نعمت هم از من می‌بینید، شکر از من کنید، که شکر منعم لا محاله بر بندگان واجب است.
هوش مصنوعی: سعد بن ابی وقاص به پیامبر گفت: «از خدا بخواه که دعایم را مستجاب کند.» پیامبر پاسخ داد: «ای سعد، غذاهای حلال و پاکیزهConsumption کن تا دعایت مستجاب شود.» سپس به آیه‌ای اشاره می‌شود که خداوند فرموده است: «و اگر تنها او را پرستش می‌کنید، شکرگزار او باشید.» این نشان از اهمیت شکرگزاری نسبت به خدا دارد، زیرا او نعمت‌هایی را به بندگان عطا کرده و ایشان را به راه راست هدایت کرده است. خداوند خواسته است که بندگانش شکرگزار نعمت‌های او باشند، چرا که شکرگزاری نسبت به کسی که نعمت می‌دهد، بر هر بندهای واجب است.
آن گه بعضی محرمات یاد کرد و گفت: إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ آنچه اللَّه ببست بر شما و حرام کرد مردار است، و خون، یعنی خون روان که جای دیگر تقلید کرد گفت أَوْ دَماً مَسْفُوحاً، و سنت مستثنی کرد از مردار ملخ و ماهی، وز خون جگر و سپرز. مفسران گفتند از منسوخات این سورة یکی این آیت است که سنت بعضی مردار و خون منسوخ کرد تا حلال گشت، و حکم تحریم از آن برخاست و ذلک فی‌
هوش مصنوعی: سپس درباره برخی از چیزهای حرام سخن گفت و بیان کرد که خداوند چه چیزهایی را بر شما حرام کرده است: مردار و خون. او به طور خاص به خون روان اشاره کرده و همچنین اشاره کرد که در گذشته گفته شده بود که برخی از خون‌ها مانند خون جگر و سپرز استثنا شده‌اند. مفسران معتقدند که یکی از آیات منسوخ این سوره، همین آیه است که استثنائات مربوط به برخی مردارها و خون‌ها را بیان کرده و حکم تحریم آنها را لغو کرده است.
قول النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «اجلت لنا میتتان و دمان، فاما المیتتان الحوت و الجراد و امّا الدمان فالکبد و الطحال».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «برای ما دو نوع مردار و دو نوع خون حلال شده است. مردارها عبارتند از ماهی و ملخ و اما دو نوع خون حلال، کبد و طحال هستند.»
و خون مشک علما بران قیاس کرده‌اند، بیشتر بر آنند که پاکست، و خانه خون گرفته، و خونابه گوشت هم چنان، وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ و حرام کرد گوشت خوک با جمله اجزا و ابعاض او، و خصّ اللحم لانّه المقصود بالاکل. وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ کافران بر کشتن جانور نام معبود خویش می‌بردند بآواز که می‌برداشتند، رب العالمین گفت آن جانور که بر گشتن آن نام معبودی جز از خدای برند هم حرام است چون مردار، و آن ذبح بکار نیست.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوعاتی دربارهٔ حلال و حرام در زمینهٔ گوشت و ذبح حیوانات اشاره شده است. علمای دین بر این باورند که خون مشک پاک است و وجود خون در گوشت نیز به پاکی آن لطمه‌ای نمی‌زند. همچنین، گوشت خوک به‌طور کامل حرام اعلام شده و هیچ‌یک از بخش‌های آن قابل استفاده نیست. خداوند همچنین تأکید کرده است که جانوری که به نام غیر خدا ذبح شود، مانند مردار حرام است و ذبح آن مصداقی ندارد.
فَمَنِ اضْطُرَّ بکسر نون قراءة عاصم و حمزه و ابو عمرو و یعقوب است باقی بضم نون خوانند فَمَنِ اضْطُرَّ و معنی اضطرّ ای احوج و ألجئ الی ذلک هر که بیچاره ماند در نایافت و از مرگ ترسد غَیْرَ باغٍ در سفری یا در حالی که در آن عاصی نبود در خدای عز و جل وَ لا عادٍ و نه ستمکار بود در آن سفر یا در آن حال بر کس. شافعی ازینجا گفت «العاصی بسفره لا یترخّص برخص المسافرین» معنی دیگر گفته‌اند این دو کلمه را غیر باغ یعنی که بیش از ضرورت نخورد، و لا عاد و افزون از مسکه‌ی نخورد که جان وی بر جای بدارد، و از آن نفروشد، و هنگامی دیگر را بننهد، پس بروی از آن خوردن بزهی نیست، و حقیقت بغی طلب کردن است یعنی که باغی طالب آنست که وی را نیست و نمیرسد، و عادی آنست که تجاوز کند یعنی بحد و رسم شرع در گذارد.
هوش مصنوعی: هر quien در شرایطی دشوار قرار گیرد و برای نجات از مرگ ناچار به خوردن چیزی شود، باید شرایط خاصی را رعایت کند. این فرد نمی‌تواند در حالتی که در آن معصیت‌کار باشد یا به دیگران ظلم کند، از این رخصت استفاده کند. در فقه اسلامی، این موضوع مورد بحث قرار گرفته که کسی که در سفر است، نمی‌تواند به سادگی از الزامات مسافرین چشم‌پوشی کند. همچنین، باید توجه داشت که فرد تنها در حد ضرورت می‌تواند از منابع غذایی استفاده کند و نباید از آن فراتر رود. در واقع، مفهوم "بغی" به معنای طلب چیزی است که در دسترس نیست و "عدی" به معنای فراتر رفتن از حدود و قوانین شرعی است.
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ خدای پوشنده و آمرزنده است، مهربان و بخشاینده از مغفرت سخن گفت از بهر آنک آنچه وی خورد نه در عین حلالست، که بعذر مباح است، قومی گفتند این آیت دلیل است که بعضی محرّمات چون خمر و مانند آن، اگر بر سبیل مداواة در حال ضرورت که هیچ چیز بجای آن نه ایستد، و بیم فوت روح باشد، اگر در آن حال بحکم اطبا بجای دارو استعمال کنند روا باشد. و هم ازین بایست رخصت شرع در شرب بول شتر و شیر خر، و آنچ مصطفی علیه السلام گفت: «ان اللَّه عز و جل لم یجعل شفاء کم فیما حرّم علیکم»
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و مهربان است و در مورد بخشش و رحمتش صحبت می‌کند. برخی بر این باورند که این آیه می‌تواند دلیل بر این باشد که بعضی از چیزهای ممنوع مانند شراب، در شرایطی خاص و اضطراری که هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد و خطر جان انسان در میان است، می‌توانند به عنوان دارو استفاده شوند. همچنین این موضوع در مورد مواردی همچون نوشیدن ادرار شتر و شیر الاغ نیز صدق می‌کند. همچنین در روایتی آمده است که خداوند درمان شما را در چیزهایی که برایتان حرام شده است قرار نداده است.
گفتند معنی آنست که انّ قدر ما فیه الشفاء غیر محرّم علیکم، هذا ما ذکروه، و العهدة علی قائله، و اللَّه اعلم. قوله... إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ الایة... دانشمندان جهودان از مهتران خویش کی با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم جنگ می‌کردند رشوت می‌ستدند، و فراعام خویش میگفتند که محمد نه پیغامبر است، که در توریة ذکر و نشان وی نیست.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که معنی آن این است که آنچه که در آن شفا وجود دارد، بر شما حرام نیست، این چیزی است که آنها ذکر کرده‌اند و مسئولیت آن بر عهده کسی است که گفته است و خدا داناتر است. در ادامه آیه‌ای آمده است که بیان می‌کند کسانی که آنچه را که خدا نازل کرده است، پنهان می‌کنند... دانشمندان یهود از بزرگان خود در زمانی که با رسول خدا (ص) می‌جنگیدند، رشوه می‌گرفتند و به عوام خود می‌گفتند که محمد پیامبر نیست و در تورات هیچ ذکری از او نیست.
رب العالمین گفت بهای اندک می‌ستانند، بکتمان نعت محمد در توریة وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا این هاء با کتمان شود، یعنی بآن پنهان کردن اثبات نبوت محمد ع در توریة، که می‌فروشند بهای اندک می‌خرند.
هوش مصنوعی: خداوند عالم فرمود که برخی از افراد قیمت کمی را می‌پردازند و حقیقت نبوت محمد (ع) را در تورات پنهان می‌کنند. این اشاره به آن دارد که آن‌ها با مخفی کردن این زوایا، تنها برای کسب منافع ناچیز اقدام می‌کنند.
أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ایشان آنند که نمی‌خورند در شکمهای خویش، این تأکید را گفت إِلَّا النَّارَ مگر آتش، یعنی بآنچ امروز میخورند از رشوتها، فردا آتش خورند بپاداش آن.
هوش مصنوعی: این افراد تنها چیزی که در وجودشان می‌خورند آتش است. به این معنی که آنچه امروز از طریق رشوه و ناحق به دست می‌آورند، در آینده به عذاب و عواقب بد و آتش‌سوزی تبدیل خواهد شد.
وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ و روز رستاخیز خدای با ایشان سخن نگوید که بخیر ایشان باز گردد، یا ایشان را خوش آید، وَ لا یُزَکِّیهِمْ و ایشان را از آن اعمال خبیثه ایشان پاک نگرداند، و بر ایشان ثنا نگوید، و هر که خدای بر وی ثنا نگوید معذّب باشد لا محاله، لذلک قال تعالی: وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خداوند با آن‌ها سخن نخواهد گفت و به هیچ بهانه‌ای به نیکی آنان باز نمی‌گردد. همچنین، او آنان را از اعمال بدشان پاک نخواهد کرد و بر آن‌ها ستایش نخواهد کرد. هر کسی که مورد ستایش خداوند قرار نگیرد، بی‌تردید معذب خواهد بود؛ به همین دلیل قرآن می‌فرماید که برای آنان عذاب دردناکی وجود خواهد داشت.
أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ الایة... ای الیهودیة بالایمان، میگوید این جهودان ایمان و معرفت فروختند، و دین جهودی خریدند، و عذاب خداوند بر مغفرت وی اختیار کردند. و اگر از دین جهودی برگشتندی، و صفت و نعت محمد چنانک در توریة است بیان کردندی خدای تعالی ایشان را بیامرزیدی.
هوش مصنوعی: آن‌ها کسانی هستند که هدایت را با گمراهی تبادل کردند. این یهودیان ایمان و شناخت خود را فروختند و به جای آن دین یهودی را انتخاب کردند و عذاب خداوند را بر رحمت او اختیار کردند. اگر آن‌ها از دین یهودی بازمی‌گشتند و ویژگی‌ها و صفات پیامبر محمد را همان‌طور که در تورات بیان شده بود، توضیح می‌دادند، خداوند بلندمرتبه آن‌ها را می‌بخشید.
فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ای فما الّذی جرأهم علی النار چه چیز ایشان را چنین دلیر کرد بر کردار اهل آتش؟ و یقال فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ای ما ابقاهم علی النّار، کما یقال ما اصبر فلانا علی الحبس ای ما ابقاه فیه. چندکی بمانند ایشان در آتش، و در آن شکیبایی کنند. قال کعب ان الخازن من خزان جهنم مسیرة ما بین منکبیه سنة، و ان مع کل ملک منهم لعمودا له شعبتان من حدید، یدفع به الدفعة فیکبّ فی النّار سبعمائة الف سنة» و قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم: «یرسل علی اهل النار البکاء فیبکون حتی تنقطع الدموع، ثم یبکون الدم حتی یری فی وجوههم کهیئة الاخدود، لو ارسلت فیه السفن لجرت.
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث می‌شود که آنها با این همه شجاعت به آتش روی آورند؟ آیا چیزی آنان را به این وضعیت دچار کرده است؟ به گونه‌ای گفته می‌شود که چه چیزی آنها را در آتش نگه داشته است. در واقع مانند این است که گفته شود چه چیزی فلانی را در زندان نگه داشته است. به آن‌ها اجازه داده می‌شود مدت زیادی در آتش بمانند و در آنجا صبر کنند. طبق گفته‌های کعب، نگهبانان جهنم فاصله‌ای به اندازه یک سال بین شانه‌هایشان دارند و هر یک از آنها دارای یک میله آهنی است که دو شاخه دارد و با آن میله بقیه را به جلو می‌رانند و هر بار که کسی به داخل آتش پرتاب شود، این کار برای او به مدت هفتصد هزار سال ادامه می‌یابد. همچنین پیامبر اسلام فرمودند که بر اهل آتش اندوهی ارسال می‌شود و آنها آنقدر گریه می‌کنند که اشک‌هایشان تمام می‌شود، سپس خون می‌گریند و این خون بر روی چهره‌هایشان به گونه‌ای نمایان می‌شود که اگر کشتی‌ها در آن جاری شوند، به راحتی می‌توانند حرکت کنند.
ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ ای ذلک العذاب بأن اللَّه نزل الکتاب بالحق فاختلفوا فیه آن پاداش کردن ایشان را و عذاب نمودن بآنست کی خدای تعالی توریة را که فرستاد و ذکر محمد ع و نعت وی در آن، و قرآن که به محمد فرستاد بد از فرستاد و راستی و سزا، و ایشان در آن بخلاف افتادند.
هوش مصنوعی: این عذاب به این خاطر است که خداوند کتاب را با حق نازل کرد و مردم در مورد آن دچار اختلاف شدند. پاداش و عذاب آنها به دلیل این است که خداوند تورات را فرستاد و در آن ذکر محمد و ویژگی‌های او را قرار داد و بعد از آن قرآن را به محمد نازل کرد. اما مردم در مورد آنچه که در این کتاب‌ها آمده دچار اختلاف شدند.
آن گه گفت: وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ آنان که در آن بخلاف افتادند و سخن جدا جدا گفتند، بعضی استوار گرفتند و بعضی نگرفتند، ایشان از حق دور افتادند و در ستیز بماندند، و قال بعضهم ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ ای فعلهم الذی هو الکفر و الاختلاف و الاجتراء من اجل. انّ اللَّه نزل الکتاب بالحق فآیسهم به عن الایمان و اخبر عنهم بالحرمان، و ذلک فی قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ الآیة، میگوید این اختلاف و کفر که در ان افتادند از آنست کی خدای تعالی به بی راهی و ناگرویدن ایشان حکم کرد و بآن حکم کتاب فرستاد گفت سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ الآیة...
هوش مصنوعی: سپس گفت: کسانی که در مورد کتاب اختلاف کردند، در گمراهی بزرگی به سر می‌برند. برخی از آنها بر باور خود پافشاری کردند و برخی دیگر از آن دست برداشتند. این افراد از حقیقت فاصله گرفته و در مقابل آن ایستادگی می‌کنند. برخی از آنها می‌گویند این به خاطر آن است که خداوند کتاب را نازل کرده است. عمل آنها که کفر و اختلاف و جسارت است، به همین دلیل است که خداوند کتاب را به حق نازل کرده و آنها را از ایمان ناامید کرده است. او درباره آنان بیان کرده که کسانی که کافرند، برایشان فرقی ندارد که آیا آنها را انذار کنی یا نه، به هر حال ایمان نخواهند آورد. خداوند بر دل‌های ایشان مهر زده است...