گنجور

بخش ۷۱ - ۲۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... ابو هریرة گفت اهل کتاب بزبان عبری توریة می‌خواندند و تفسیر آن با مسلمانان میگفتند بزبان تازی، رسول گفت لا تصدقوهم و لا تکذبوهم و قولوا آمَنَّا بِاللَّهِ گفت ایشان راست گوی مدارید و دروغ زن مگیرید راه ایمان شما آنست که گوئید آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا ایمان داریم باللّه و بآنچه فرو فرستادند بما، یعنی قرآن، و بآنچه ابراهیم را دادند.

از صحف و آن ده صحیفه بود بروایت ابو ذر از مصطفی، قال ابو ذر قلت یا نبی اللَّه فما کانت صحف ابراهیم؟ فذکر کلاما ثم قال فیها علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله ان تکون له ساعة یناجی فیها ربّه و ساعة یتفکر بها فی صنیع اللَّه عز و جل، و ساعة یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و اخّر، و ساعة یخلو فیها لحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب.

وَ ما أُنْزِلَ إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و ایمان دادیم بآنچه فرو فرستادند اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان وی را گفته‌اند اسباط در فرزندان یعقوب همچون قبائل است در فرزندان اسماعیل، و اسماعیل پدر تازیان بود، و اسحاق پدر عبرانیان، و اسماعیل بجود و سخا معروف بود، ازینجاست که عرب همه با جود و سخا باشند. و اسحاق بزهد و عبادت معروف بود از اینجاست که در اهل کتاب زهّاد و رهبان بسیار باشند، و فرزندان یعقوب را اسباط از آن گفتند که بسیار بودند، و سبط در لغت عرب درختی پر شاخ باشد، یعنی که ایشان را شاخه‌های بسیارست، چنانک عرب را قبائل بسیارست، و آنچه گفت ایشان را کتاب دادیم و در عداد کتاب داران آورد، پیغامبران ایشان را خواهد که در اسباط چهار هزار پیغامبر بودند.

و روا باشد که اسباط اینجا بر فرزندان صلب نهند از یعقوب، که همه پیغامبران بودند و کتاب داران.

وَ ما أُوتِیَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ و آنچه به موسی دادند یعنی توریة و دیگر صحیفه‌ها، و به عیسی دادند از انجیل وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ و آنچه دیگر پیغامبران را دادند چون زبور داود و صحف شیث و مانند ایشان. میگوید ایمان آرید بهر چه پیغامبران آوردند از هر چه بود و آنچه دانید و شناسید و آنچه نشناسید که نه همه دانید و شناسید. و عن معقل بن یسار: قال قال رسول اللَّه «اعملوا بالقرآن و اقتدوا به و لا تکفروا بشی‌ء منه، و آمنوا بالتوریة و الانجیل و الزبور و ما اوتی النّبیّون من ربهم، و یشفیکم القرآن و ما فیه البیان.

ثم قال لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ جدا نکنیم یکی را از پیغامبران از دیگران بنا استوار گرفتن و ناگرویدن، چنانک جهودان و ترسایان کردند.

وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و ما مسلمانانیم و اللَّه را گردن نهادگانیم. چون این آیت فرو آمد رسول بر جهودان و ترسایان خواند، جهودان چون حدیث عیسی شنیدند منکر شدند او را، و به نبوت وی اقرار ندادند، و ترسایان خود غلو کردند و گفتند که عیسی باری نه چون دیگر پیغامبرانست که او پسر خداست پس رب العالمین این آیة دیگر فرو فرستاد و گفت: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا گفته‌اند که مثل اینجا صلت است و زیادت یعنی بما آمنتم به، می‌گوید اگر ایشان ایمان آرند بآنچه شما ایمان آوردید، و بگروند گرویدنی چنان شما، یعنی شما که امت محمد اید بکتاب ایشان ایمان آوردید، اگر ایشان بکتاب شما ایمان آرند راست راهان‌اند و مسلمانان.

وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ و اگر بر گردند از مسلمانی و از راه حق، بر گوشه افتادند و آنچه گفت بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ دلیل است که ایمان و اسلام هر دو یکسانست که همان قوم را میگوید. که ایشان را گفت فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ.

فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ آری بسنده کند ترا اللَّه ببازداشت خویش بدایشان را از تو، و شغل ایشان ترا کفایت کند، و هم چنان کرد که جهودان قریظه و نضیر بودند بعضی را ازیشان بکشتند، و بعضی را به بردگی ببردند، و بعضی را از وطن خویش آواره کردند، و ترسایان نجران بودند که جزیت بریشان نهادند بخواری و مذلت، وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ او خداوندی شنواست که گفت همه می‌شنود، داناست که حال همه میداند.

قوله تعالی صِبْغَةَ اللَّهِ ای اتبعوا صبغة اللَّه میگوید دین اللَّه و سنت وی گیرید و راه وی جویید، صبغة رنگ باشد و این در معارضه آن آمد که ترسایان فرزند خود را که می‌زادند بآبی زرد می‌برآوردند در شهر عموریه، و میگفتند. صبغناه نصرانیا او را ترسا رشتیم. اللَّه گفت عزّ جلاله من بتوحید و اسلام رهی را مسلمان رشتم، و این صبغة آنست که قرآن بوی اشارت میکند که فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها و مصطفی گفت: «کل مولود یولد علی الفطرة»

و عن ابن عباس ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان بنی اسرائیل قالوا یا موسی هل یصبغ ربک؟ فقال موسی یا رب هل تصبغ؟ قال نعم، أنا اصبغ الالوان الاحمر و الأبیض و الاسود، و الالوان کلها فمن صبغی.»

و عن ابن عباس ایضا قال جاء رجل الی النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال یا رسول اللَّه أ یصبغ ربک؟ قال نعم صبغا لا یصبغ احمر و ابیض و اصفر و اسود.

وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و کیست نیکو رزنده تر از اللَّه، آن گه اقرار خواست تا گویند که اللَّه نیکو رزنده تر است، و ما وی را پرستگارانیم، یعنی کیست از ما نیکو رنگ تر و ما وی را بندگانیم. و قال النبی «یؤتی بانعم اهل الدنیا و من اهل النار یوم القیمة فیصبغ فی النار صبغة، ثم یقال له یا بن آدم هل رأیت خیرا قط؟ هل مرّ بک شر قط؟ فیقول لا و اللَّه یا ربّ ما مرّ بی بؤس قط و لا رأیت شدة قط.»

قوله تعالی... قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ الآیة... ای أ تخاصموننا فی دین اللَّه مفسران گفتند این پاسخ جهودانست که ایشان دعوی آشنایی و دوستی حق میکردند و خود را به نزدیک اللَّه حقی میدیدند، گاهی می‌گفتند نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ گاهی گفتند لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌ و با مصطفی علیه السّلام و با عرب میگفتند ما بخدای نزدیکتریم و اولیتریم از شما، که رسول ما پیش از رسول شما بود، و کتاب ما پیش از کتاب شما بود و دین ما پیش از دین شما بود. رب العالمین گفت ای مهتر ایشان را جواب بده و بگوی أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ الحجة ادعاء الحق حجت می جویید بر من؟ و دعوی حق می‌کنید و حق سزای میجوئید؟ و بر من غلبه می‌پیوسید؟ بحق در دین خدای، وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ و او خداوندست ما را و شما را هر دو را دارنده و پروراننده، آن کس بوی اولیتر است که او را طاعت دارست و رسولان وی را استوار گیر. آن گه گفت وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ ما را کردارهاست و شما را کردارها، و ما در آن کردار خویش مخلص آمدیم، اللَّه را گردن نهاده و بیگانگی وی اقرار داده، و شما مشرکان و دو گویان‌اید، پس چونست که با ما در دین اللَّه حجت میگیرید؟ و ما نه چون شماایم. نظیر این آنست که گفت تعالی و تقدس وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ... وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ «أَمْ تَقُولُونَ» الآیة.... بیا و تا هر دو خوانده‌اند، بتاء قراءت شامی و حمزه و کسایی و حفص و رویس از یعقوب، و خطاب با حاضر است. و بیا قراءت باقی، و فعل غائب است. و بهر دو قرائت حکایت از جهودانست. میگفتند پیغامبران گذشته ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان همه همه بر دین جهودی بودند. و ترسایان میگفتند نه که بر دین ترسایی بودند رب العالمین رسول خود را گفت علیه السّلام قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ گوی این بیگانگان را که شما به دانید از کار ایشان و دین ایشان یا اللَّه؟ و بگوی که اللَّه مرا خبر داد که ایشان نه جهود بودند نه ترسا، بل که مؤمنان بودند بر دین اسلام. پس ایشان را بر آن گفتن ملامت کرد، که ایشان دانسته بودند و از کتاب خوانده که پیغامبران بر دین اسلام بودند لیکن نهان میداشتند و ظاهر نمی‌کردند. گفت وَ مَنْ أَظْلَمُ کیست ستمکار تر بر خویشتن از آن کس که گواهی دارد دانسته؟ و دادن آن پذیرفته؟ و آن گواهی بنزدیک وی باشد از اللَّه که از کتاب خوانده باشد؟ و بدانسته که این پیغامبران بر دین اسلام بودند و نبوت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلّم راست است و درست و دین وی حق، و آن گه آن را پنهان دارد؟ کیست ازین کس بیداد گرتر و بر خود ظالمتر؟

وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ اللَّه غافل نیست از آنچه شما میکنید، آنچه پنهان میکنند از کتاب خدا میداند، و آنچه ظاهر میکنند از تکذیب میداند، و فردا بقیامت همه را پاداش دهد، بهمه چیز و هیچ فرو نگذارد قوله تعالی: تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ.... الآیة... از بسیاری که تفاخر می‌کردند بپدران و گذشتگان خویش، و دین ایشان می‌پسندیدند و راه ایشان میرفتند و میگفتند إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی‌ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ رب العالمین ایشان را باین آیت از آن بازداشت گفت ایشان قومی اند که رفتند و گذشتند نه شما را از کردار ایشان پرسند، و نه ایشان را از کردار شما، بل که همه را از کردار خود پرسند و بکردار خود گیرند، همانست که جایی دیگر گفت وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی‌ و قال تعالی وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‌ و هر چند که این آیت از روی ظاهر یک بار گفت اما از روی معنی در آن تکرار نیست که امت در آیت پیش پیغامبران را میخواهد ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، و درین آیت اسلاف جهودان و ترسایان را میخواهد، پدران ایشان که بر ملت ایشان بودند.

سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ این سفهاء مشرکان مکه‌اند، و جهودان مدینه، و سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی از اول در مکه روی بکعبه داشت در نماز کردن پس چون هجرت کرد به مدینه او را فرمودند تا روی بقبله جهودان آرد، یعنی بیت المقدس، پس چون روزگاری بر آمد دیگر بار او را فرمودند تا بقبله خود باز آید، و روی فرا کعبه کند. مشرکان گفتند محمد قبله پدران بگذاشته بود و اکنون باز آمد، چنان دانیم که بدین پدران که بگذاشته است نیز باز آید، اللَّه تعالی این آیت فرو فرستاد که سَیَقُولُ السُّفَهاءُ آری این جاهلان و سبک خردان از مردمان مکه ترا منکر میشوند باین بر گشتن از قبله بقبله دیگر، تو ایشان را جواب ده و بگوی.

لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ جهان همه خدایراست، هم مشرق که کعبه سوی آنست، هم مغرب که بیت المقدس سوی آنست. چنانک فرماید او را فرمانبردارم و گردن نهادم.

یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ راه نماید او را که خواهد براه راست و دین پاک و کیش پسندیده و قبله حق.

فصل

بدانک در قرآن ذکر مشرق و مغرب بر سه وجه آید: یکی بلفظ واحد چنانک درین سوره گفت بدو جایگه وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ. جای دیگر گفت رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ. وجه دوم بلفظ تثنیه گفت، چنان که در سورة الرحمن است رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ. وجه سوم بلفظ جمع است چنانک در سورة المعارج گفت فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ. اما آنچه بلفظ واحد گفت مراد بآن یک سوی جهان است که آن را مشرق گویند و مغرب سوی دیگر، و آنچه به تثنیه گفت مشرقین یکی مشرق تابستانی است، جای بر آمدن آفتاب آن روز که آفتاب بسر حمل شود دیگر مشرق زمستانی جای بر آمدن آفتاب آن روز که آفتاب بسر میزان شود. و مغربین آن دو مغرب‌اند که در مقابله این دو مشرق افتادند. و آنچه مصطفی علیه السّلام گفت‌: «ما بین المشرق و المغرب قبلة» معنی آنست که چون مغرب تابستانی بر راست خویش گذاری، و مشرق زمستانی بر چپ خویش، روی تو بقبله باشد. و این اهل مشرق راست علی الخصوص. اما آنچه بلفظ جمع گفت و ذلک فی قوله بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ آن صد و هشتاد مشرق‌اند، نود در تابستان و نود در زمستان، و صد و هشتاد مغرب در مقابله آن. هر روز که آفتاب می‌برآید بمشرق برمی‌آید و بمغربی که مقابله آنست می‌فرو شود.

و شرح این از گفتار اهل خبرت درین صنعت آنست که آفتاب را مشرقهاست و مغربها و اول مشرقها آن مشرق تابستانی است جای بر آمدن آفتاب، در درازترین روز از سال آن گه که آفتاب بسرطان شود، و آن نزدیک است بمطلع سماک رامح، و آخر مشرقها مشرق زمستانی است جای بر آمدن آفتاب در کوتاهترین روز از سال، آن گه که آفتاب بجدی شود. و آن نزدیک است بمطلع قلب العقرب و از مشرق تابستانی تا مشرق زمستانی نود درجه است. هر روز آفتاب بدرجه دیگر برآید. و میان این و آن مشرق استوا است آن گه که آفتاب بحمل شود در بهار، و بمیزان شود در مهرگان. و اول مغربها مغرب تابستانی است، جای فرو شدن سماک رامح، و آخر مغربها مغرب زمستانی است جای فرو شدن قلب عقرب، و میان این و آن مغرب استوار است، حمل و میزان و آن هم نود درجه است، هر گه که آفتاب بدرجه سوی جنوب یا شمال میل کند در طلوع، هم چنان در مغرب میل کند در غروب، پس کسی که اول مشرق تابستانی پس پشت خویش دارد و آخر مغرب زمستانی پیش روی خویش روی وی بقبله باشد، و همچنین اول مغرب تابستانی بر دست راست گذارد، و آخر مشرق زمین زمستانی بر چپ روی وی بقبله بود. و اگر اول مشارق براست خویش گذارد و آخر مغارب بر چپ خویش، روی وی بشام باشد.

بخش ۷۰ - ۲۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ گوئید ایمان داریم باللّه وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا و بآنچه فرو فرستاده آمد بما وَ ما أُنْزِلَ إِلی‌ إِبْراهِیمَ و بآنچه فرو فرستاده آمد به ابراهیم، وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و به پیغامبران فرزندان یعقوب، وَ ما أُوتِیَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ و آنچه دادند موسی و عیسی را از نامه و پیغام، وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ و به آنچه دادند همه پیغامبران را از خداوند ایشان، لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ جدا نکنیم یکی را از پیغامبران از دیگران وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و ما وی را گردن نهادگانیم.بخش ۷۲ - ۲۲ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ... الآیة... فرمان خداوند عالم است، خداوندی سازنده، نوازنده داننده دارنده، بخشنده پوشنده، دلگشای، رهنمای، سر آرای، مهر افزای، غالب فضل، ظاهر بذل، سابق مهر، دائم ستر، خداوند جهان، دانای آشکارا و نهان، دایم بثنای خود، قائم بسزای خود، نه افزود و نه کاست، همه آن بود که وی خواست، فرمان داد بمؤمنان فرمانی لازم و حکمی واجب وصیّتی بسزا، و به حق پیدا، بزبان کرم با خیر الامم، که قُولُوا گوئید رهیکان من، بندگان من، و چون گوئید از من گوئید، و چون خوانید مرا خوانید، همه حدیث من کنید، عهد من در جان گیرید، ایمان بمن آرید، مهر من در دل دارید، سخن من گوئید، که من نیز در ازل حدیث شما کردم، سخن شما گفتم، عطر دوستی شما سرشتم، رحمت خود را از بهر شما نبشتم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ الآیة... ابو هریرة گفت اهل کتاب بزبان عبری توریة می‌خواندند و تفسیر آن با مسلمانان میگفتند بزبان تازی، رسول گفت لا تصدقوهم و لا تکذبوهم و قولوا آمَنَّا بِاللَّهِ گفت ایشان راست گوی مدارید و دروغ زن مگیرید راه ایمان شما آنست که گوئید آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا ایمان داریم باللّه و بآنچه فرو فرستادند بما، یعنی قرآن، و بآنچه ابراهیم را دادند.
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که به مردم بگویید ما به خدا ایمان داریم. ابو هریره نقل می‌کند که اهل کتاب به زبان عبری تورات می‌خواندند و تفسیر آن را به زبان عربی با مسلمانان در میان می‌گذاشتند. رسول خدا فرمودند که نه به آن‌ها باور کنید و نه آنها را دروغگو بشمارید. بلکه باید بگویید ما به خدا و به آنچه به ما فرستاده شده ایمان داریم، یعنی به قرآن و به آنچه به ابراهیم داده شده است.
از صحف و آن ده صحیفه بود بروایت ابو ذر از مصطفی، قال ابو ذر قلت یا نبی اللَّه فما کانت صحف ابراهیم؟ فذکر کلاما ثم قال فیها علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله ان تکون له ساعة یناجی فیها ربّه و ساعة یتفکر بها فی صنیع اللَّه عز و جل، و ساعة یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و اخّر، و ساعة یخلو فیها لحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب.
هوش مصنوعی: این متن به نقل از ابوذَر از پیامبر اشاره دارد که صحف ابراهیم را توضیح می‌دهد. او می‌گوید: در این صحف، سخنانی نوشته شده که برای عقلای قوم مناسب است. اولین نکته این است که باید وقتی برای مناجات با خدا داشته باشند. دومین نکته این است که زمانی را برای تفکر در آفرینش و کارهای خداوند اختصاص دهند. سومین نکته حسابرسی از خود است که باید به آنچه انجام داده‌اند، فکر کنند و در آخر، زمانی برای دوری از کارهای حرام و تأمین نیازهای حلال در غذا و نوشیدنی داشته باشند.
وَ ما أُنْزِلَ إِلی‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و ایمان دادیم بآنچه فرو فرستادند اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان وی را گفته‌اند اسباط در فرزندان یعقوب همچون قبائل است در فرزندان اسماعیل، و اسماعیل پدر تازیان بود، و اسحاق پدر عبرانیان، و اسماعیل بجود و سخا معروف بود، ازینجاست که عرب همه با جود و سخا باشند. و اسحاق بزهد و عبادت معروف بود از اینجاست که در اهل کتاب زهّاد و رهبان بسیار باشند، و فرزندان یعقوب را اسباط از آن گفتند که بسیار بودند، و سبط در لغت عرب درختی پر شاخ باشد، یعنی که ایشان را شاخه‌های بسیارست، چنانک عرب را قبائل بسیارست، و آنچه گفت ایشان را کتاب دادیم و در عداد کتاب داران آورد، پیغامبران ایشان را خواهد که در اسباط چهار هزار پیغامبر بودند.
هوش مصنوعی: آنچه به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و فرزندانشان نازل شده، مورد ایمان قرار گرفت. اسماعیل، اسحاق و یعقوب به همراه نسل‌هایشان به عنوان قبایل شناخته می‌شوند. اسماعیل پدر عرب‌ها و اسحاق پدر عبرانی‌ها بوده است. اسماعیل به سخاوت و generosity شهرت داشت و به همین دلیل عرب‌ها معمولاً سخاوتمند هستند. در حالی که اسحاق به زهد و عبادت معروف بود و به همین علت در میان اهل کتاب افراد زاهد و رهبان زیادی وجود دارند. فرزندان یعقوب به دلیل کثرتشان به اسباط معروف شدند و واژه «سبط» در زبان عربی به معنای درخت پربار است که نشان‌دهنده داشتن شاخه‌های فراوان است، مشابه با کثرت قبایل عرب. همچنین گفته شده است که به آنها کتاب داده شده و در زمره کتاب‌داران قرار گرفتند، و در بین اسباط چهار هزار پیامبر وجود داشت.
و روا باشد که اسباط اینجا بر فرزندان صلب نهند از یعقوب، که همه پیغامبران بودند و کتاب داران.
هوش مصنوعی: این امکان وجود دارد که نسل‌های فرزندان یعقوب که همگی پیامبر و صاحب کتاب بودند، اینجا معرفی شوند.
وَ ما أُوتِیَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ و آنچه به موسی دادند یعنی توریة و دیگر صحیفه‌ها، و به عیسی دادند از انجیل وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ و آنچه دیگر پیغامبران را دادند چون زبور داود و صحف شیث و مانند ایشان. میگوید ایمان آرید بهر چه پیغامبران آوردند از هر چه بود و آنچه دانید و شناسید و آنچه نشناسید که نه همه دانید و شناسید. و عن معقل بن یسار: قال قال رسول اللَّه «اعملوا بالقرآن و اقتدوا به و لا تکفروا بشی‌ء منه، و آمنوا بالتوریة و الانجیل و الزبور و ما اوتی النّبیّون من ربهم، و یشفیکم القرآن و ما فیه البیان.
هوش مصنوعی: موسی و عیسی به چیزهایی رسیدند که به آنها داده شد؛ مانند تورات و انجیل. همچنین به سایر پیامبران، از جمله داوود و شیث، نیز نوشتارهای الهی داده شده است. بر این اساس، باید به همه آنچه پیامبران آورده‌اند ایمان داشته باشیم، چه آنچه آگاهیم و چه آنچه نمی‌دانیم. همچنین، رسول الله فرمودند که باید به قرآن عمل کنید و از آن پیروی کنید و به هیچ یک از مفاهیم آن کافر نشوید. همچنین به تورت، انجیل، زبور و آنچه که پیامبران از پروردگارشان دریافت کرده‌اند، ایمان بیاورید، زیرا قرآن شفابخش است و در آن بیان‌هایی وجود دارد.
ثم قال لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ جدا نکنیم یکی را از پیغامبران از دیگران بنا استوار گرفتن و ناگرویدن، چنانک جهودان و ترسایان کردند.
هوش مصنوعی: سپس گفتند که ما هیچ‌کس را از میان پیامبران از دیگری جدا نمی‌کنیم و نباید به صورت نابرابر به آنها توجه کنیم، همان‌طور که یهودیان و مسیحیان انجام دادند.
وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و ما مسلمانانیم و اللَّه را گردن نهادگانیم. چون این آیت فرو آمد رسول بر جهودان و ترسایان خواند، جهودان چون حدیث عیسی شنیدند منکر شدند او را، و به نبوت وی اقرار ندادند، و ترسایان خود غلو کردند و گفتند که عیسی باری نه چون دیگر پیغامبرانست که او پسر خداست پس رب العالمین این آیة دیگر فرو فرستاد و گفت: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا گفته‌اند که مثل اینجا صلت است و زیادت یعنی بما آمنتم به، می‌گوید اگر ایشان ایمان آرند بآنچه شما ایمان آوردید، و بگروند گرویدنی چنان شما، یعنی شما که امت محمد اید بکتاب ایشان ایمان آوردید، اگر ایشان بکتاب شما ایمان آرند راست راهان‌اند و مسلمانان.
هوش مصنوعی: و ما تسلیم شده‌ایم به خداوند. زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر به یهودیان و مسیحیان اشاره کرد. یهودیان وقتی داستان عیسی را شنیدند، منکر او شدند و به نبوت او اعتراف نکردند. مسیحیان نیز افراط کردند و گفتند عیسی فرزند خداست و همانند دیگر پیامبران نیست. بنابراین، خداوند آیه دیگری نازل کرد و فرمود اگر آنها به چیزی مانند آنچه شما به آن ایمان دارید، ایمان بیاورند، هدایت یافته‌اند. گفته‌اند که در اینجا کلمه "مثل" به معنای تطابق و افزونگی است. یعنی اگر آنها به آنچه شما به آن ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند و همانند شما گرایش پیدا کنند، به راستی هدایت‌ یافته و مسلمان خواهند بود.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ و اگر بر گردند از مسلمانی و از راه حق، بر گوشه افتادند و آنچه گفت بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ دلیل است که ایمان و اسلام هر دو یکسانست که همان قوم را میگوید. که ایشان را گفت فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ.
هوش مصنوعی: اگر از ایمان و راه حق روی بگردانند، در انحراف و نفاق قرار گرفته‌اند و این نشان می‌دهد که ایمان و اسلام هر دو مفهوم یکسانی دارند. در اینجا سخن از یک گروه است که به آن‌ها گفته شده است که جز در حالتی که مسلمان باشید، از دنیا نروید.
فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ آری بسنده کند ترا اللَّه ببازداشت خویش بدایشان را از تو، و شغل ایشان ترا کفایت کند، و هم چنان کرد که جهودان قریظه و نضیر بودند بعضی را ازیشان بکشتند، و بعضی را به بردگی ببردند، و بعضی را از وطن خویش آواره کردند، و ترسایان نجران بودند که جزیت بریشان نهادند بخواری و مذلت، وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ او خداوندی شنواست که گفت همه می‌شنود، داناست که حال همه میداند.
هوش مصنوعی: خداوند تو را از آن‌ها حفظ خواهد کرد و کارشان را به تو واگذار می‌کند. او همان‌طور که با یهودیان قریظه و نضیر انجام داد، بعضی را به قتل رساند، برخی را به بردگی آورد و برخی دیگر را از سرزمین‌شان آواره کرد. همچنین نجرانی‌ها را نیز در وضعیتی ذلت‌آور قرار داد. خداوند شنواست و به همه امور آگاه است.
قوله تعالی صِبْغَةَ اللَّهِ ای اتبعوا صبغة اللَّه میگوید دین اللَّه و سنت وی گیرید و راه وی جویید، صبغة رنگ باشد و این در معارضه آن آمد که ترسایان فرزند خود را که می‌زادند بآبی زرد می‌برآوردند در شهر عموریه، و میگفتند. صبغناه نصرانیا او را ترسا رشتیم. اللَّه گفت عزّ جلاله من بتوحید و اسلام رهی را مسلمان رشتم، و این صبغة آنست که قرآن بوی اشارت میکند که فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها و مصطفی گفت: «کل مولود یولد علی الفطرة»
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده است که خداوند در آیه‌ای به پیروی از دین و سنت خود اشاره کرده و از مؤمنان خواسته است که راه او را در پیش بگیرند. "صبغة" به معنای رنگ است و این مفهوم به contrast با روش‌های غیر اسلامی است که در میان برخی از مسیحیان وجود داشته است. آن‌ها فرزندان خود را به زردی می‌زنده کردند و می‌گفتند که آن‌ها را به مذهب مسیحیت پرورش داده‌اند. اما خداوند در پاسخ می‌گوید که او تنها مسلمان را به ایمان و توحید هدایت کرده است. این "صبغت" همان فطرتی است که خداوند مردم را بر آن آفریده و همچنین اشاره‌ای به حدیثی از پیامبر اسلام است که می‌فرماید هر مولودی بر اساس فطرت به دنیا می‌آید.
و عن ابن عباس ان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان بنی اسرائیل قالوا یا موسی هل یصبغ ربک؟ فقال موسی یا رب هل تصبغ؟ قال نعم، أنا اصبغ الالوان الاحمر و الأبیض و الاسود، و الالوان کلها فمن صبغی.»
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر اسلام فرمود: «بنی‌اسرائیل از موسی سؤال کردند که آیا پروردگارت رنگ‌ها را می‌آفریند؟ موسی به پروردگارش گفت: آیا تو رنگ می‌آفرینی؟ خداوند پاسخ داد: بله، من رنگ‌های قرمز، سفید و سیاه و همه رنگ‌ها را می‌آفریزم و این‌ها از آفرینش من هستند.»
و عن ابن عباس ایضا قال جاء رجل الی النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال یا رسول اللَّه أ یصبغ ربک؟ قال نعم صبغا لا یصبغ احمر و ابیض و اصفر و اسود.
هوش مصنوعی: و همچنین ابن عباس نقل می‌کند که مردی به پیش پیامبر اسلام (ص) آمد و از او پرسید: «ای پیامبر خدا، آیا پروردگارت رنگ می‌زند؟» پیامبر پاسخ داد: «بله، رنگی دارد که نه قرمز است، نه سفید، نه زرد و نه سیاه.»
وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و کیست نیکو رزنده تر از اللَّه، آن گه اقرار خواست تا گویند که اللَّه نیکو رزنده تر است، و ما وی را پرستگارانیم، یعنی کیست از ما نیکو رنگ تر و ما وی را بندگانیم. و قال النبی «یؤتی بانعم اهل الدنیا و من اهل النار یوم القیمة فیصبغ فی النار صبغة، ثم یقال له یا بن آدم هل رأیت خیرا قط؟ هل مرّ بک شر قط؟ فیقول لا و اللَّه یا ربّ ما مرّ بی بؤس قط و لا رأیت شدة قط.»
هوش مصنوعی: کیست که رنگ و جلوه‌اش از رنگ و جلوه‌ی خداوند بهتر باشد؟ سپس از بندگان خواسته می‌شود که بگویند خداوند نیکوترین است و ما او را می‌پرستیم، یعنی از ما چه کسی می‌تواند بهتر از او باشد و ما بندگان او هستیم. همچنین نبی اکرم (ص) فرمودند: در روز قیامت، از خوشبخت‌ترین و ثروتمندترین افراد دنیا که اهل آتش جهنم هستند، خواهند خواست که در آتش رنگی بزنند، سپس از او پرسیده می‌شود: ای فرزند آدم، آیا هرگز خیری دیده‌ای؟ آیا بدی‌ای بر تو گذشته است؟ و او خواهد گفت: نه، به خدا قسم، هیچ بدبختی و سختی‌ای بر من نگذشته است.
قوله تعالی... قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ الآیة... ای أ تخاصموننا فی دین اللَّه مفسران گفتند این پاسخ جهودانست که ایشان دعوی آشنایی و دوستی حق میکردند و خود را به نزدیک اللَّه حقی میدیدند، گاهی می‌گفتند نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ گاهی گفتند لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌ و با مصطفی علیه السّلام و با عرب میگفتند ما بخدای نزدیکتریم و اولیتریم از شما، که رسول ما پیش از رسول شما بود، و کتاب ما پیش از کتاب شما بود و دین ما پیش از دین شما بود. رب العالمین گفت ای مهتر ایشان را جواب بده و بگوی أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ الحجة ادعاء الحق حجت می جویید بر من؟ و دعوی حق می‌کنید و حق سزای میجوئید؟ و بر من غلبه می‌پیوسید؟ بحق در دین خدای، وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ و او خداوندست ما را و شما را هر دو را دارنده و پروراننده، آن کس بوی اولیتر است که او را طاعت دارست و رسولان وی را استوار گیر. آن گه گفت وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ ما را کردارهاست و شما را کردارها، و ما در آن کردار خویش مخلص آمدیم، اللَّه را گردن نهاده و بیگانگی وی اقرار داده، و شما مشرکان و دو گویان‌اید، پس چونست که با ما در دین اللَّه حجت میگیرید؟ و ما نه چون شماایم. نظیر این آنست که گفت تعالی و تقدس وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ... وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ «أَمْ تَقُولُونَ» الآیة.... بیا و تا هر دو خوانده‌اند، بتاء قراءت شامی و حمزه و کسایی و حفص و رویس از یعقوب، و خطاب با حاضر است. و بیا قراءت باقی، و فعل غائب است. و بهر دو قرائت حکایت از جهودانست. میگفتند پیغامبران گذشته ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان همه همه بر دین جهودی بودند. و ترسایان میگفتند نه که بر دین ترسایی بودند رب العالمین رسول خود را گفت علیه السّلام قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ گوی این بیگانگان را که شما به دانید از کار ایشان و دین ایشان یا اللَّه؟ و بگوی که اللَّه مرا خبر داد که ایشان نه جهود بودند نه ترسا، بل که مؤمنان بودند بر دین اسلام. پس ایشان را بر آن گفتن ملامت کرد، که ایشان دانسته بودند و از کتاب خوانده که پیغامبران بر دین اسلام بودند لیکن نهان میداشتند و ظاهر نمی‌کردند. گفت وَ مَنْ أَظْلَمُ کیست ستمکار تر بر خویشتن از آن کس که گواهی دارد دانسته؟ و دادن آن پذیرفته؟ و آن گواهی بنزدیک وی باشد از اللَّه که از کتاب خوانده باشد؟ و بدانسته که این پیغامبران بر دین اسلام بودند و نبوت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلّم راست است و درست و دین وی حق، و آن گه آن را پنهان دارد؟ کیست ازین کس بیداد گرتر و بر خود ظالمتر؟
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن می‌گوید: آیا می‌خواهید در مورد خدا با ما بحث کنید؟ مفسران بیان کرده‌اند که این پاسخ به افرادی از یهود است که خود را نزدیک به خدا می‌دانستند و ادعای دوستی و آشنایی با حق را داشتند. آن‌ها می‌گفتند ما فرزندان خدا هستیم و تنها کسانی که به بهشت می‌روند، یهود و نصاری هستند. در حالی که پیامبر ما پیش از پیامبر شما آمد و کتاب ما قبل از کتاب شما نازل شد. خداوند به پیامبرش می‌گوید با آن‌ها گفتگو کند و به آن‌ها اشاره کند که آیا می‌توانند حق را بر خداوند ثابت کنند؟ در واقع، آن‌ها دروغین حق را ادعا می‌کنند. خداوند پروردگار ما و پروردگار شماست، و هر کسی که به فرمان او عمل کند، نزد او اولویت دارد. سپس می‌گوید ما اعمال خود را داریم و شما نیز اعمال خود را دارید. ما در انجام اعمال‌مان خالصانه هستیم و به خداوند ایمان داریم، در حالی که شما مشرکانی هستید. بنابراین چرا در دین خدا با ما بحث می‌کنید درحالی‌که ما مانند شما نیستیم؟ در ادامه، خداوند به پیامبر می‌فرماید که اگر آنان تو را تکذیب کنند، بگو شما اعمال خود را دارید و من هم اعمال خود را. ما فقط برای خداوند خالص هستیم. آن‌ها می‌گفتند پیامبران پیشین همگی بر دین یهود بوده‌اند و نصاری بر دین خود هستند. خداوند به پیامبر می‌فرماید: آیا شما به دانسته‌های خود بر خداوند علم دارید یا او؟ و به آن‌ها گوشزد می‌کند که خداوند به او خبر داده که پیامبران نه یهود بودند و نه نصاری، بلکه مؤمنان واقعی به دین اسلام بودند. در ادامه بیان شده که آن‌ها می‌دانسته‌اند پیامبران بر دین اسلام بوده‌اند اما این را پنهان می‌کردند. خداوند می‌فرماید: چه کسی از آن کس ستمکارتر است که بر دانسته‌های خود شهادت می‌دهد و آن را پنهان می‌کند؟ آیا کسی بدتر از این وجود دارد که با علم و آگاهی به حقایق، آن‌ها را پنهان کند؟
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ اللَّه غافل نیست از آنچه شما میکنید، آنچه پنهان میکنند از کتاب خدا میداند، و آنچه ظاهر میکنند از تکذیب میداند، و فردا بقیامت همه را پاداش دهد، بهمه چیز و هیچ فرو نگذارد قوله تعالی: تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ.... الآیة... از بسیاری که تفاخر می‌کردند بپدران و گذشتگان خویش، و دین ایشان می‌پسندیدند و راه ایشان میرفتند و میگفتند إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی‌ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ رب العالمین ایشان را باین آیت از آن بازداشت گفت ایشان قومی اند که رفتند و گذشتند نه شما را از کردار ایشان پرسند، و نه ایشان را از کردار شما، بل که همه را از کردار خود پرسند و بکردار خود گیرند، همانست که جایی دیگر گفت وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی‌ و قال تعالی وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‌ و هر چند که این آیت از روی ظاهر یک بار گفت اما از روی معنی در آن تکرار نیست که امت در آیت پیش پیغامبران را میخواهد ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، و درین آیت اسلاف جهودان و ترسایان را میخواهد، پدران ایشان که بر ملت ایشان بودند.
هوش مصنوعی: خداوند از اعمال شما غافل نیست و به خوبی از آنچه در دل‌ها و کردارهای شما پنهان است آگاه است. او روز قیامت به همه کارها پاداش خواهد داد و هیچ چیزی را نادیده نخواهد گرفت. در آیه‌ای آمده که: آن جامعه‌ای که به گذشته خود افتخار می‌کردند، اکنون رفته و دیگر چیزی از کردارشان از شما سوال نخواهد شد. بلکه هرکس مسئول اعمال خود است و شما تنها از کارهایی که انجام داده‌اید محکوم خواهید شد. در آیات دیگر نیز آمده که هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید و هر کس باید در برابر سعی و تلاش خودش پاسخگو باشد. این آیات به یاد آوری این نکته پرداخته‌اند که نباید به پدران و نیاکان خود افتخار کنید، بلکه خودتان باید جوابگوی اعمال خود باشید.
سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ این سفهاء مشرکان مکه‌اند، و جهودان مدینه، و سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی از اول در مکه روی بکعبه داشت در نماز کردن پس چون هجرت کرد به مدینه او را فرمودند تا روی بقبله جهودان آرد، یعنی بیت المقدس، پس چون روزگاری بر آمد دیگر بار او را فرمودند تا بقبله خود باز آید، و روی فرا کعبه کند. مشرکان گفتند محمد قبله پدران بگذاشته بود و اکنون باز آمد، چنان دانیم که بدین پدران که بگذاشته است نیز باز آید، اللَّه تعالی این آیت فرو فرستاد که سَیَقُولُ السُّفَهاءُ آری این جاهلان و سبک خردان از مردمان مکه ترا منکر میشوند باین بر گشتن از قبله بقبله دیگر، تو ایشان را جواب ده و بگوی.
هوش مصنوعی: این پاراگراف به بازگشت پیامبر اسلام به قبله اصلی خود (کعبه) پس از مدتی که به سوی بیت المقدس نماز می‌خواند، اشاره دارد. پس از هجرت، به پیامبر دستور داده شد که رو به قبله یهودیان نماز بخواند، اما سپس دوباره به قبله اولیه‌اش، یعنی کعبه، بازگشت. در این بین، مشرکان مکه به این تغییر انتقاد کردند و گفتند که محمد قبله پدرانش را رها کرده و حالا به آن بازگشته است. این آیه الهی در پاسخ به این انتقادات نازل شد و به پیامبر گفته شد که به این جاهلان پاسخ دهد.
لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ جهان همه خدایراست، هم مشرق که کعبه سوی آنست، هم مغرب که بیت المقدس سوی آنست. چنانک فرماید او را فرمانبردارم و گردن نهادم.
هوش مصنوعی: جهان به طور کامل متعلق به خداست، چه در سمت شرق که کعبه قرار دارد و چه در سمت غرب که بیت‌المقدس واقع شده است. به گونه‌ای که من با خدا همکاری کرده و به او تسلیم شدم.
یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ راه نماید او را که خواهد براه راست و دین پاک و کیش پسندیده و قبله حق.
هوش مصنوعی: خداوند هر کسی را که بخواهد به راه درست و صحیح هدایت می‌کند، به دینی پاک و باورهایی پسندیده و سوی قبله‌ای راست.
بدانک در قرآن ذکر مشرق و مغرب بر سه وجه آید: یکی بلفظ واحد چنانک درین سوره گفت بدو جایگه وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ. جای دیگر گفت رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ. وجه دوم بلفظ تثنیه گفت، چنان که در سورة الرحمن است رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ. وجه سوم بلفظ جمع است چنانک در سورة المعارج گفت فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ. اما آنچه بلفظ واحد گفت مراد بآن یک سوی جهان است که آن را مشرق گویند و مغرب سوی دیگر، و آنچه به تثنیه گفت مشرقین یکی مشرق تابستانی است، جای بر آمدن آفتاب آن روز که آفتاب بسر حمل شود دیگر مشرق زمستانی جای بر آمدن آفتاب آن روز که آفتاب بسر میزان شود. و مغربین آن دو مغرب‌اند که در مقابله این دو مشرق افتادند. و آنچه مصطفی علیه السّلام گفت‌: «ما بین المشرق و المغرب قبلة» معنی آنست که چون مغرب تابستانی بر راست خویش گذاری، و مشرق زمستانی بر چپ خویش، روی تو بقبله باشد. و این اهل مشرق راست علی الخصوص. اما آنچه بلفظ جمع گفت و ذلک فی قوله بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ آن صد و هشتاد مشرق‌اند، نود در تابستان و نود در زمستان، و صد و هشتاد مغرب در مقابله آن. هر روز که آفتاب می‌برآید بمشرق برمی‌آید و بمغربی که مقابله آنست می‌فرو شود.
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه‌های مشرق و مغرب به سه شکل مختلف ذکر شده است. ابتدا، به صورت مفرد آمده که به یک سمت جهان اشاره دارد، یعنی مشرق به معنای جایی است که خورشید طلوع می‌کند و مغرب جایی که خورشید غروب می‌کند. در مرحله دوم، این دو واژه به صورت تثنیه ذکر شده‌اند، به این معنا که یک مشرق مربوط به فصل تابستان و دیگری به فصل زمستان است. به همین ترتیب، مغرب‌ها نیز به دو نوع تقسیم می‌شوند که در مقابل این مشرق‌ها قرار دارند. در نهایت، زمانی که واژه‌ها به صورت جمع آمده‌اند، به ۱۸۰ مشرق و ۱۸۰ مغرب اشاره دارد که شامل ۹۰ مشرق و مغرب در تابستان و ۹۰ مشرق و مغرب در زمستان می‌شود. در واقع، هر روز خورشید از مشرق طلوع می‌کند و در مغرب مقابل آن غروب می‌کند.
و شرح این از گفتار اهل خبرت درین صنعت آنست که آفتاب را مشرقهاست و مغربها و اول مشرقها آن مشرق تابستانی است جای بر آمدن آفتاب، در درازترین روز از سال آن گه که آفتاب بسرطان شود، و آن نزدیک است بمطلع سماک رامح، و آخر مشرقها مشرق زمستانی است جای بر آمدن آفتاب در کوتاهترین روز از سال، آن گه که آفتاب بجدی شود. و آن نزدیک است بمطلع قلب العقرب و از مشرق تابستانی تا مشرق زمستانی نود درجه است. هر روز آفتاب بدرجه دیگر برآید. و میان این و آن مشرق استوا است آن گه که آفتاب بحمل شود در بهار، و بمیزان شود در مهرگان. و اول مغربها مغرب تابستانی است، جای فرو شدن سماک رامح، و آخر مغربها مغرب زمستانی است جای فرو شدن قلب عقرب، و میان این و آن مغرب استوار است، حمل و میزان و آن هم نود درجه است، هر گه که آفتاب بدرجه سوی جنوب یا شمال میل کند در طلوع، هم چنان در مغرب میل کند در غروب، پس کسی که اول مشرق تابستانی پس پشت خویش دارد و آخر مغرب زمستانی پیش روی خویش روی وی بقبله باشد، و همچنین اول مغرب تابستانی بر دست راست گذارد، و آخر مشرق زمین زمستانی بر چپ روی وی بقبله بود. و اگر اول مشارق براست خویش گذارد و آخر مغارب بر چپ خویش، روی وی بشام باشد.
هوش مصنوعی: آفتاب در طول روز از نقاط مختلفی طلوع و غروب می‌کند. اولین نقطه‌ی طلوع آفتاب در تابستان، یعنی در بلندترین روز سال، نزدیک به ستاره سماک رامح است. در مقابل، آخرین نقطه‌ی طلوع در زمستان، که در کوتاه‌ترین روز سال اتفاق می‌افتد، نزدیک به قلب العقرب است. فاصله بین این دو نقطه به اندازه نود درجه است. آفتاب هر روز در درجه‌ای متفاوت طلوع می‌کند. در میان این دو نقطه، در زمان بهار آفتاب در حالت اعتدال بهاری (حمل) و در مهرگان در حالت اعتدال پاییزی (میزان) قرار می‌گیرد. اولین نقطه‌ی غروب آفتاب در تابستان، زمان غروب سماک رامح، و آخرین نقطه‌ی غروب در زمستان، زمان غروب قلب العقرب است. فاصله بین این دو نقطه هم نود درجه است. اگر آفتاب به سمت شمال یا جنوب در هنگام طلوع مایل شود، در هنگام غروب نیز به همان سمت مایل خواهد بود. بنابراین، اگر فردی نقطه‌ی طلوع آفتاب را در تابستان پشت سر خود داشته باشد و آخرین نقطه‌ی غروب آفتاب در زمستان را در مقابل خود ببیند، او به سمت قبله قرار دارد. همچنین اگر نقطه‌ی غروب تابستانی را در سمت راست و نقطه‌ی غروب زمستانی را در سمت چپ خود داشته باشد، او به سمت قبله کعبه می‌نگرد. در صورتی که نقطه‌ی طلوع آفتاب در سمت راست او باشد و نقطه‌ی غروب در سمت چپ او، آن وقت او به سمت شمال خواهد بود.