گنجور

بخش ۶۹ - ۲۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ... الآیة... چون خلیل در روش آمد از حضرت عزت فرمان آمد که یا ابراهیم هر که ما را خواهد جمله باید که ما را بود، تا شطبه از مرادات بشری و معارضات نفسی با تو مانده است از رنج کوشش بآسایش کشش نرسی، المکاتب عبد ما بقی علیه درهم:

ما را خواهی مراد ما باید خواست
یکباره ز پیش خویش بر باید خاست

خلیل گفت خداوندا ابراهیم را نه تدبیر مانده است نه اختیار، اینک آمدم بقدم افتقار، بر حالت انکسار، تا چی فرمایی! أَسْلَمْتُ خود را بیوکندم و کار خود بتو سپردم، و بهمگی بتو باز گشتم. فرمان در آمد که یا ابرهیم دعوایی بس شگرف است، و هر دعوی را معنی باید و هر حقی را حقیقتی باید، اکنون امتحان را پای دار! او را امتحان کردند بغیر خویش و جزء خویش و کل خویش: امتحان بغیر او آن بود که مال داشت فراوان، گفته‌اند هفتصد هزار سر گوسپند داشت بهفت هزار گله با هر گله سگی که قلاده‌های زرین در گردن داشت، او را فرمودند که دل از همه بردار و در راه خدا خرج کن خلیل همه را در باخت، و هیچیز خود را نگذاشت. در آثار بیارند که فریشتگان گفتند بار خدایا! تا این ندا در عالم ملکوت داده که وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا جانهای ما در غرقاب است و زهره‌های ما آب گشت. ازین تخصیص، خلیل از کجا مستحق این کرامت گشت؟ ندا آمد که جبریل پرهای طاووسی خویش فروگشای و از ذروه سدره بقمّه آن کوه رو، و خلیل را آزمونی کن. جبریل فرود آمد بصورت یکی از بنی آدم، بتقدیر و تیسیر الهی، آنجا در پس کوه بیستاد، و آواز بر آورد که یا قدوس خلیل از لذت آن سماع بی هوش گشت، از پای در آمد گفت یا عبد اللَّه یک بار دیگر این نام باز گوی و این گله گوسپند ترا، جبریل یک بار دیگر آواز بر آورد که یا قدوس! خلیل در خاک تمرغ میکرد چون مرغی نیم بسمل، و میگفت یک بار دیگر بازگوی و گله دیگر ترا.

و حدثتنی یا سعد عنه فزدتنی
جنونا فزدنی من حدیثک یا سعد

همچنین وا می‌خواست، و هر بار گله‌ای گوسپند با آن سگ و قلاده زرین بدو میداد، تا آن همه بداد و در باخت، چون همه در باخته بود آن عقدها محکم تر گشت، عشق و افلاس بهم پیوست. خلیل آواز بر آورد که یا عبد اللَّه یک بار دیگر نام دوست بر گوی و جانم ترا!

مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت

جبریل را وقت خوش گشت، پرهای طاوسی خویش فرو گشاد و گفت بحق اتخذک خلیلا براستیت بدوست گرفت، اگر قصوری هست در دیده ماست، اما ترا عشق بر کمال است. پس چون جبرئیل بر وی آشکار شد گفت یا خلیل این گوسپندان ما را بکار نیست و ما را بآن حاجت نیست. خلیل گفت اگر ترا بکار نیست و استدن هم در شرط جوانمردی نیست! جبرئیل گفت اکنون پر کنده کنیم در صحرا و بیابان تا بمراد خود می‌چرند. و عالمیان تا قیامت بصید از آن منفعت میگیرند، اکنون گوسپندان کوهی که در عالم پر کنده‌اند همه از نژاد آن‌اند، و هر که از آن صید گیرد و خورد تا قیامت مهمان خلیل است، و روزیخور خوان احسان حضرت ملک جلیل است.

اما امتحان وی بجزء او آن بود که وی را خواب نمودند بذبح فرزند، و اشارتی از آن رفت و تمامی آن قصه بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه تعالی. اما امتحان وی به کل وی آن بود که نمرود طاغی را بر آن داشتند تا آتش افروخت و منجنیق ساخت تا خلیل را بآتش او کند و خطاب ربانی بآتش پیوسته که یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً خلیل در آن حال گریستن در گرفت، فریشتگان گمان بردند که خلیل بآن می‌گرید که وی را بآتش می‌اوکنند، جبرئیل در آمد و گفت لما ذا تبکی یا خلیل؟ چرا می‌گریی؟ گفت از آنک سوختن و کوفتن بر منست و نداء حق بآتش پیوسته! یا جبرئیل اگر هزار بارم بسوختی، و این ندا مرا بودی دوست‌تر داشتی، یا جبرئیل این گریستن نه بر فوات روح است و سوختن نفس، که این بر فوات لطائف نداء حق است. و گفته‌اند جبرئیل براه وی آمد و گفت هل لک من حاجة؟ هیچ حاجت داری یا خلیل؟ جواب داد امّا الیک فلا بتو ندارم حاجتی جبرئیل گفت باللّه داری لا محاله، از وی بخواه گفت عجبت می‌بینم اگر خفته است تا بیدارش کنم یا خبر ندارد تا بیاگاهانم، حسبی من سؤالی علمه بحالی! فریشته بحار و طوفان آمده که یا خلیل دستور باشد استوار باش تا بیک چشم زخم این آتش را به نیست آرم، و بیگانگان را هلاک کنم. خلیل گفت همه وی را بندگانند و آفریدگان، اگر خواهد که ایشان را هلاک کند خود با ایشان تا ود، و در آسمان غلغلی در صفوف فریشتگان افتاده که بار خدایا در روی زمین خود ابراهیم است که ترا شناسد و به یگانگی تو اقرار دهد، و تو خود بهتر دانی او را می‌بسوزی؟

فرمان آمد از درگاه بی نیازی که ساکن باشید و آرام گیرید که شما از اسرار این کار خبر ندارید! او خلوت گاه دوستی میطلبد، خواهد تا یک نفس بی زحمت اغیار در آن خلوتگاه با ما پردازد. ازینجا بود که خلیل را پرسیدند پس از آن که ترا کدام روز خوشتر بود و سازگارتر؟ گفت آن روز که در آتش نمرود بودم، وقتم خالی بود و دلم صافی، و بحق نزدیک و از خلق معزول.

سقیا لمعهدک الذی لو لم یکن
ما کان قلبی للصّبابة معهدا

چون ابراهیم از کوره امتحان خالص بیرون آمد و اندر گفت اسلمت صادقا رب العالمین رقم خلّت بر وی کشید و جهانیان را اتباع وی فرمود گفت فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.

بخش ۶۸ - ۲۱ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ الآیة... ابن عباس گفت رب العالمین با ابراهیم این خطاب آن گه کرد که از آن سرب بیرون آمد، و در کوکب می‌نگرست و طالب حق بود، از بتان و بت پرستان روی بر تافته، وزیشان بیزاری گرفته، و گفته «إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ» من بیزارم از آنچه شما بانبازی میگیرید با خدای عزّ و جل اللَّه گفت او را در آن حال اسلم یا ابراهیم روی دل خود فرا ماده و کردار خویش و دین خویش پاک دار، و ما را یگانه و یکتا شناس، گفته‌اند این امر استدامت است نه امر ابتدا، یعنی استقم علی الاسلام و قل لمتبعیک اسلموا هذا کقوله تعالی للنبی ع فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ ای اثبت علی علمک. و قیل معناه: فوّض الامر الیّ و استسلم لقضائی یا ابراهیم کار من با من گذار و خویشتن را بمن سپار.بخش ۷۰ - ۲۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ گوئید ایمان داریم باللّه وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا و بآنچه فرو فرستاده آمد بما وَ ما أُنْزِلَ إِلی‌ إِبْراهِیمَ و بآنچه فرو فرستاده آمد به ابراهیم، وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ و به پیغامبران فرزندان یعقوب، وَ ما أُوتِیَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ و آنچه دادند موسی و عیسی را از نامه و پیغام، وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ و به آنچه دادند همه پیغامبران را از خداوند ایشان، لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ جدا نکنیم یکی را از پیغامبران از دیگران وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و ما وی را گردن نهادگانیم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ... الآیة... چون خلیل در روش آمد از حضرت عزت فرمان آمد که یا ابراهیم هر که ما را خواهد جمله باید که ما را بود، تا شطبه از مرادات بشری و معارضات نفسی با تو مانده است از رنج کوشش بآسایش کشش نرسی، المکاتب عبد ما بقی علیه درهم:
هوش مصنوعی: وقتی پروردگار به ابراهیم گفت: "اسلام بیاور"، نشان می‌دهد که اگر کسی خواهان نزدیکی به ما است، باید تمام خواسته‌های بشری و موانع نفسانی را کنار بگذارد. تا زمانی که این موانع وجود دارد، انسان نمی‌تواند آرامش و آسایش واقعی را به دست آورد، همچنان که یک بنده تا زمانی که بدهی‌اش به او باقی است، آزاد نخواهد شد.
ما را خواهی مراد ما باید خواست
یکباره ز پیش خویش بر باید خاست
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به ما عطا کنی، باید یک‌باره از نیروی خود برخیزیم و خواسته خود را بجویی.
خلیل گفت خداوندا ابراهیم را نه تدبیر مانده است نه اختیار، اینک آمدم بقدم افتقار، بر حالت انکسار، تا چی فرمایی! أَسْلَمْتُ خود را بیوکندم و کار خود بتو سپردم، و بهمگی بتو باز گشتم. فرمان در آمد که یا ابرهیم دعوایی بس شگرف است، و هر دعوی را معنی باید و هر حقی را حقیقتی باید، اکنون امتحان را پای دار! او را امتحان کردند بغیر خویش و جزء خویش و کل خویش: امتحان بغیر او آن بود که مال داشت فراوان، گفته‌اند هفتصد هزار سر گوسپند داشت بهفت هزار گله با هر گله سگی که قلاده‌های زرین در گردن داشت، او را فرمودند که دل از همه بردار و در راه خدا خرج کن خلیل همه را در باخت، و هیچیز خود را نگذاشت. در آثار بیارند که فریشتگان گفتند بار خدایا! تا این ندا در عالم ملکوت داده که وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا جانهای ما در غرقاب است و زهره‌های ما آب گشت. ازین تخصیص، خلیل از کجا مستحق این کرامت گشت؟ ندا آمد که جبریل پرهای طاووسی خویش فروگشای و از ذروه سدره بقمّه آن کوه رو، و خلیل را آزمونی کن. جبریل فرود آمد بصورت یکی از بنی آدم، بتقدیر و تیسیر الهی، آنجا در پس کوه بیستاد، و آواز بر آورد که یا قدوس خلیل از لذت آن سماع بی هوش گشت، از پای در آمد گفت یا عبد اللَّه یک بار دیگر این نام باز گوی و این گله گوسپند ترا، جبریل یک بار دیگر آواز بر آورد که یا قدوس! خلیل در خاک تمرغ میکرد چون مرغی نیم بسمل، و میگفت یک بار دیگر بازگوی و گله دیگر ترا.
هوش مصنوعی: خلیل با خدای خود گفت که نه تدبیر و نه اختیاری از خود ندارد. او با حالتی فروتنانه و در انتظار درخواست الهی خود را به خدا سپرد و به واسطه‌اش به سوی خدا بازگشت. سپس صدایی از جانب خدا شنید که گفت: ای ابراهیم، این یک آزمایش بزرگ است که هر آزمایش معانی و حقایقی دارد. بنابراین باید آماده باشی. او را بدون وابستگی به خود، دارایی و تمام وجودش مورد آزمایش قرار دادند. آزمایش اول این بود که او دارایی زیادی داشت، گفته شده که هفتصد هزار رمه گوسفند داشت و هر کدام گله‌ای داشتند. خدا به او فرمان داد که از همه چیز دل بکَند و در راه خدا خرج کند. خلیل تمام دارایی‌اش را بخشید و هیچ چیزی برای خود نگذاشت. در روایات آمده که فرشتگان گفتند: بار خدایا! چه نداهایی از جانب تو در عالم ملکوت صادر شده و دل‌های ما در این موضوع غرق شده است. از این اختصاص، چگونه خلیل مستحق چنین کرامتی شد؟ سپس ندایی آمد که جبریل، فرشته الهی، پرهای طاووسی خود را به زیر افکند و به کوهی رفت تا خلیل را مورد آزمایش قرار دهد. جبریل به صورت یکی از انسان‌ها فرود آمد و در آن منطقه ایستاد. به او گفت: ای قدوس! خلیل از لذت آن صدا بی‌هوش شد و به زمین افتاد و خواست که دوباره آن نام را بشنود و گله گوسفند خود را به یاد آورد. جبریل دوباره ندا کرد: ای قدوس! خلیل در خاک غلت می‌زد و به صورت مرغی ناتوان شده بود و می‌خواست که دوباره آن صدا را بشنود و گله‌اش را به یاد بیاورد.
و حدثتنی یا سعد عنه فزدتنی
جنونا فزدنی من حدیثک یا سعد
هوش مصنوعی: ای سعد، تو راجع به او با من صحبت کردی و من به خاطر صحبت‌هایت دچار جنون شدم، پس بیشتر از داستان‌هایت برایم بگو، ای سعد!
همچنین وا می‌خواست، و هر بار گله‌ای گوسپند با آن سگ و قلاده زرین بدو میداد، تا آن همه بداد و در باخت، چون همه در باخته بود آن عقدها محکم تر گشت، عشق و افلاس بهم پیوست. خلیل آواز بر آورد که یا عبد اللَّه یک بار دیگر نام دوست بر گوی و جانم ترا!
هوش مصنوعی: همچنین او آرزو می‌کرد و هر بار تعدادی گوسفند به آن سگ و قلاده طلایی می‌داد، تا همه چیز را از دست داده و باخت. چون تمام چیزهایی که داشت را باخته بود، این پیوندها محکم‌تر شد و عشق و فقر به هم پیوستند. خلیل فریاد زد که ای بندۀ خدا، فقط یک بار دیگر نام دوست را بر زبان بیاور و جانم را نجات بده!
مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت
هوش مصنوعی: ثروت و دارایی و چیزهای رایگان را باید فدای جان کرد، زیرا زمانی که به خطر جدی افتادیم، باید جان را در اولویت قرار دهیم.
جبریل را وقت خوش گشت، پرهای طاوسی خویش فرو گشاد و گفت بحق اتخذک خلیلا براستیت بدوست گرفت، اگر قصوری هست در دیده ماست، اما ترا عشق بر کمال است. پس چون جبرئیل بر وی آشکار شد گفت یا خلیل این گوسپندان ما را بکار نیست و ما را بآن حاجت نیست. خلیل گفت اگر ترا بکار نیست و استدن هم در شرط جوانمردی نیست! جبرئیل گفت اکنون پر کنده کنیم در صحرا و بیابان تا بمراد خود می‌چرند. و عالمیان تا قیامت بصید از آن منفعت میگیرند، اکنون گوسپندان کوهی که در عالم پر کنده‌اند همه از نژاد آن‌اند، و هر که از آن صید گیرد و خورد تا قیامت مهمان خلیل است، و روزیخور خوان احسان حضرت ملک جلیل است.
هوش مصنوعی: زمانی که جبریل خوشحال شد، بال‌های طاوسی‌اش را گشود و گفت: «به حق، تو را به دوستی انتخاب کرده‌ام، زیرا عشق تو به کمال است.» سپس جبریل به خلیل گفت که این گوسفندانی که داریم به کار ما نمی‌آیند و به آنها نیازی نیست. خلیل پاسخ داد که اگر به کار شما نمی‌آید، پس این درست نیست که از جوانمردی صرف نظر کنید! جبریل گفت اکنون می‌توانیم در صحرا و بیابان پرواز کنیم تا به مقصود خود برسیم. از این گوسفندانی که در دنیا پرپر شده‌اند، همه از نسل همان‌ها هستند و هر کسی که از این نسل چیزی بگیرد و استفاده کند تا قیامت مهمان خلیل خواهد بود و از نعمت‌های بزرگ روحانی بهره‌مند خواهد شد.
اما امتحان وی بجزء او آن بود که وی را خواب نمودند بذبح فرزند، و اشارتی از آن رفت و تمامی آن قصه بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه تعالی. اما امتحان وی به کل وی آن بود که نمرود طاغی را بر آن داشتند تا آتش افروخت و منجنیق ساخت تا خلیل را بآتش او کند و خطاب ربانی بآتش پیوسته که یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً خلیل در آن حال گریستن در گرفت، فریشتگان گمان بردند که خلیل بآن می‌گرید که وی را بآتش می‌اوکنند، جبرئیل در آمد و گفت لما ذا تبکی یا خلیل؟ چرا می‌گریی؟ گفت از آنک سوختن و کوفتن بر منست و نداء حق بآتش پیوسته! یا جبرئیل اگر هزار بارم بسوختی، و این ندا مرا بودی دوست‌تر داشتی، یا جبرئیل این گریستن نه بر فوات روح است و سوختن نفس، که این بر فوات لطائف نداء حق است. و گفته‌اند جبرئیل براه وی آمد و گفت هل لک من حاجة؟ هیچ حاجت داری یا خلیل؟ جواب داد امّا الیک فلا بتو ندارم حاجتی جبرئیل گفت باللّه داری لا محاله، از وی بخواه گفت عجبت می‌بینم اگر خفته است تا بیدارش کنم یا خبر ندارد تا بیاگاهانم، حسبی من سؤالی علمه بحالی! فریشته بحار و طوفان آمده که یا خلیل دستور باشد استوار باش تا بیک چشم زخم این آتش را به نیست آرم، و بیگانگان را هلاک کنم. خلیل گفت همه وی را بندگانند و آفریدگان، اگر خواهد که ایشان را هلاک کند خود با ایشان تا ود، و در آسمان غلغلی در صفوف فریشتگان افتاده که بار خدایا در روی زمین خود ابراهیم است که ترا شناسد و به یگانگی تو اقرار دهد، و تو خود بهتر دانی او را می‌بسوزی؟
هوش مصنوعی: امتحان ابراهیم (خلیل) این بود که او را به خواب دیدند که می‌بایست پسرش را قربانی کند و یک اشاره از این موضوع وجود داشت که به تفصیل در آینده گفته خواهد شد. اما امتحان واقعی او زمانی بود که نمرود، طاغی زمان، دستور آتش زدن او را داد و منجنیق را برای سوزاندن ابراهیم ساخت. در این هنگام، صدای الهی به آتش گفت که ای آتش، سرد و سلامتی بر ابراهیم باش. ابراهیم در این حال گریه می‌کرد و فرشتگان گمان کردند که او به خاطر سوزاندن خود گریه می‌کند. جبرئیل نزد او آمد و پرسید که چرا می‌گریی؟ ابراهیم گفت که علت گریه‌ام به خاطر سوختن و آزار نیست، بلکه به خاطر فقدان لطافت ندای الهی است. جبرئیل از او پرسید که آیا به چیزی نیاز داری؟ ابراهیم پاسخ داد که نیازی به تو ندارم، اما جبرئیل گفت قطعاً نیازی داری و اگر خواسته‌ای داری، بگو. ابراهیم با خود فکر کرد که آیا او خواب است یا از وضعیت او خبر ندارد. او در دل گفت که خدا از حال من آگاه است. جبرئیل گفت که بر تو نازل شدم و به تو قوت می‌دهم تا در برابر این آتش، استوار باشی و این آتش را به نابودی بکشی. ابراهیم پاسخ داد که همه مخلوقات خداوند هستند و اگر او بخواهد آن‌ها را نابود کند، خودش باید این کار را انجام دهد. در آسمان جمعی از فرشتگان به دعا مشغول بودند و می‌گفتند که ای خداوند، ابراهیم بر روی زمین است، او تو را می‌شناسد و به یگانگی‌ات شهادت می‌دهد. تو خود بهتر می‌دانی که آیا او را خواهی سوزاند؟
فرمان آمد از درگاه بی نیازی که ساکن باشید و آرام گیرید که شما از اسرار این کار خبر ندارید! او خلوت گاه دوستی میطلبد، خواهد تا یک نفس بی زحمت اغیار در آن خلوتگاه با ما پردازد. ازینجا بود که خلیل را پرسیدند پس از آن که ترا کدام روز خوشتر بود و سازگارتر؟ گفت آن روز که در آتش نمرود بودم، وقتم خالی بود و دلم صافی، و بحق نزدیک و از خلق معزول.
هوش مصنوعی: فرمان آمد از منبع بی‌نیازی که آرام بمانید و سکون اختیار کنید، زیرا شما از رازهای این ماجرا اطلاعی ندارید! او به خلوتگاه دوستی نیاز دارد و می‌خواهد که یک لحظه بدون زحمت دیگران، با ما در آن خلوتگاه به گفت‌وگو بپردازد. از اینجا سوال کردند از خلیل که کدام روز برای تو خوشایندتر و سازگارتر بود؟ او پاسخ داد: آن روز که در آتش نمرود بودم، زیرا وقتم خالی و دلم صاف بود و به حقیقت نزدیک‌تر و از دیگران دور بودم.
سقیا لمعهدک الذی لو لم یکن
ما کان قلبی للصّبابة معهدا
هوش مصنوعی: ای ساقی، برای محلی که تو در آن هستی، می‌نوشم، که اگر آنجا نبود، قلب من برای عشق و اشتیاق به تو، همچون مکانی می‌ماند.
چون ابراهیم از کوره امتحان خالص بیرون آمد و اندر گفت اسلمت صادقا رب العالمین رقم خلّت بر وی کشید و جهانیان را اتباع وی فرمود گفت فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.
هوش مصنوعی: زمانی که ابراهیم از آزمون‌های سخت و دشواری که گذرانید، به طور خالص و صادقانه به درگاه پروردگار جهان روی آورد، خداوند به او مقام شایسته‌ای عطا کرد و او را الگوی دیگران قرار داد و به جهانیان فرمود که از مکتب ابراهیم پیروی کنند؛ مکتبی که خالص و آزاد از شرک بود.