گنجور

بخش ۵۸ - ۱۸ - النوبة الاولى

قوله تعالی: وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً گفتند که اللَّه فرزندی گرفت سُبْحانَهُ پاکی و بی‌عیبی وی را، بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نیست فرزند بل که رهی است و بنده اوست هر چه در آسمانها و زمین کس است و چیز کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ همه وی را پرستگاراند و به بندگی مقر.

بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ نو کارست و نو ساز و نو آرنده آسمان و زمین را از نیست، وَ إِذا قَضی‌ أَمْراً و چون کاری خواهد که راند فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ آن بود که گویدش. باش تامی بود.

وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ و گفتند ایشان که خدای را نمیدانند لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ چرا خدا با ما سخن نمیگوید أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ یا بر یکی از ما بزبان ما پیغامی نمی‌آید؟ کَذلِکَ قالَ همچنین گفتند الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ایشان که نادانان پیشین بودند، مِثْلَ قَوْلِهِمْ گفتنی همچون گفت ایشان تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ دل بدل مانست تا گفت بگفت مانست. قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ پیدا کردیم نشانهای خویش و روشن فرستادیم سخنان خویش لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ قومی را که بی‌گمانانند.

إِنَّا أَرْسَلْناکَ ما ترا فرستادیم بِالْحَقِّ بر سزاواری و براستی بَشِیراً وَ نَذِیراً شاد کننده و بیم نماینده، وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ و مپرس از حال دوزخیان از سختی و زاری و رسوایی.

وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ و خشنود نگردند از تو جهودان وَ لَا النَّصاری‌ و نه ترسایان حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ تا آن گه که پس کیش ایشان شوی، قُلْ گوی إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‌ راه نمونی اللَّه راه نمونی آنست وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ و اگر بخوش آمد ایشان پی بری و بر پسند ایشان روی بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ پس آن دانش و پیغام که از خدای آمد بتو ما لَکَ ترا نیست از خدای پس آن مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ نه رهاننده و نه بروی یاری دهنده.

الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ ایشان که نامه دادیم ایشان را یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‌

پی می‌برند بآن پی بردن بسزا، أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ ایشانند که گرویده‌اند بنامه خویش، وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ هر که کافر گردد بآن فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ایشانند که زیان کارانند و نومیدان.

یا بَنِی إِسْرائِیلَ ای فرزندان یعقوب اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ یاد کنید و یاد دارید نعمت من الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ آن نیکو کاری و نواخت که من بر شما کردم وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ و شما را افزونی دادم و بهتری بر جهانیان روزگار شما.

وَ اتَّقُوا یَوْماً و به پرهیزید از روزی لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً که بسنده نبود و به کار نیاید کس کس را وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ و از وی باز خریدی نه پذیرند، وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ و بکار نیاید وی را که کسی آید و وی را خواهش گری کند، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ و نه ایشان را کسی فریاد رسد یا یاری دهد.

بخش ۵۷ - ۱۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: بَلی‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ... الآیة... کار کار مخلصانست، و دولت دولت صادقان، و سیرت سیرت پاکان، و نقد آن نقد که در دستارچه ایشان، امروز بر بساط خدمت با نور معرفت، فردا بر بساط صحبت با سرور وصلت، إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ میگوید پاکشان گردانیم و از کوره امتحان خالص بیرون آریم، تا حضرت را بشایند. که حضرت پاک جز پاکان را بخود راه ندهد ان اللَّه تعالی طیّب. لا یقبل الا الطیّب. بحضرت پاک جز عمل پاک و گفت پاک بکار نیاید، آن گه از آن عمل پاک چنان پاک باید شد که نه در دنیا بازجویی آن را و نه در عقبی، تا بخداوند پاک رسی. وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ.بخش ۵۹ - ۱۸ - النوبة الثانیة: قوله تعالی ، وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً... الآیة... جهودان مدینه را میخواهد که گفتند عزیز ابن اللَّه و ترسایان نجران که گفتند المسیح ابن اللَّه، و مشرکان عرب که گفتند الملائکة بنات اللَّه. جای دیگر گفت تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ نزدیک بید آسمانها که بشکافید و پاره پاره درهم افتید که ایشان خدای را فرزند گفتند و فریشتگان را فرزند وی خواندند، آن گه ایشان را جوابها داد و گفت فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ پرس ازیشان که فریشتگان ما را دختران می‌گویید و خداوند را دختران می‌پسندید و خود را پسران؟ أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی‌ شما خود را پسر نهید و او را دختر؟ تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی‌ اینست قسمتی کژ و ستمکارانه، جای دیگر گفت فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ چه رسید شما را؟ چیست این حکم که میکند؟ أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً، وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ، وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً و در حکایت از جهودان و ترسایان گفت وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ رب العالمین ایشان را جواب داد ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ آن چیزیست که بزبان میگویند، یعنی که در آنچه میگویند هیچ علم نیست ایشان را، و هیچ اصل ندارد که اللَّه از آن پاکست و منزه. و مصطفی ع گفت حکایت از خداوند جل جلاله تنزیه و تقدیس خویش را

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.