گنجور

بخش ۲۶ - ۷ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ اذ ابتداء سخن را و در گرفتن قصّه را گفت و در قرآن فراوانست ازین اذ و بقول بعضی علما آن را حکمی نیست. میگوید شما را رهانیدیم و پدران ایشان را رهانیده بود و سپاس بر فرزندان نهاد که حصول فرزندان ببقاء پدران بود. مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ آل فرعون گفت و فرعون در آن داخل یعنی شما را از فرعون و کسان وی برهانیدیم و کسان وی قبطیان بودند که فرعون را کار میساختند و بنی اسرائیل را سخره می‌گرفتند. فرعون بقوت ایشان بنی اسرائیل را می‌رنجانید و فرعون نامی است ملوک عمالقه را چنان که ملک روم را قیصر گویند و ملک پارس را کسری گویند همچنین ملک مصر را از عمالقه فرعون میگفتند.

و نام فرعون موسی، ولید بن مصعب بن ریان بن ثروان بود، کنیت وی ابو العباس قبطی، و اقداح عباسی که مقامران دارند بوی باز خوانند. اما فرعون ابراهیم که بروزگار خلیل بود او را نمرود بن کنعان میگفتند نام وی سنان بود و کنیت وی ابو مالک.

یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ میگوید شما را می‌رنجانیدند و عذاب بد می‌رسانیدند دربار بر نهادن و کار فرمودن و مزد بندادن. ابن اسحاق گفت هر فرقتی را ازیشان کاری پدید کرد قومی را بنا و عمارت، قومی را حراثت و زراعت، قومی چون بردگان در خدمت خود بداشت، و کسی که صنعتی ندانست و بشغلی مشغول نکرد جزیت بروی نهاد. گفته‌اند تفسیر سُوءَ الْعَذابِ آنست که گفت یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ نود هزار کودکان ایشان بکشت، پسران خرد، و سبب آن بود که فرعون را بخواب نمودند که آتشی از جهت بیت المقدس در مصر افتادی و جمله قبطیان و خانه‌های ایشان را بسوختی، و بنی اسرائیل را نسوختی، فرعون جاودان و کاهنان را بر خواند و قصه بگفت. ایشان گفتند در بنی اسرائیل غلامی پدید آید که زوال ملک تو در دست وی بود. پس فرعون بفرمود تا پسران ایشان را میکشتند. یکی از جمله علماء گفت فرعون سخت نادان و احمق بود بآنچه فرمود از کشتن کودکان، از بهر آنک آنچه جاودان گفتند خواب یا راست بود یا دروغ اگر دروغ بود چرا قتل میکرد و خود میدانست که گفت ایشان دروغ است؟ و اگر راست بود در کشتن ایشان چه فایده بود؟ که ملک وی ناچار در زوال بود.

یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ کودکان را میکشت و پیران میرفتند، چند سال بر آمد بنی اسرائیل کم ماندند قبطیان با خود گفتند اگر ایشان را همچنین می‌کشیم ایشان برسند و هیچ نمانند، و خدمتکاری فرعون جمله بما باز افتد اتفاق کردند که از این پس یک سال بکشیم و یک سال نه، و در آن سال که نمیکشتند هارون را زادند برادر موسی صلع و دیگر سال که میکشتند موسی را زادند و رب العزة او را از دشمن نگه داشت و این قصه بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه.

یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ پسران را میکشتند و زنان را زنده میگذاشتند و کارهای صعب بایشان میفرمودند، و نیز حاجت مردان را میداشتند.

صد سال در دنیا درین بلیّت و محنت بودند. رب العالمین میگوید وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ این است عظیم بلائی و فتنه که بشما بود ازیشان و اگر بلای نعمت نهی و این در لغت رواست معنی آنست که این است نعمتی عظیم که از من بر شما است که شما را ازین فتنه‌ها و بلیّتها برهانیدم.

وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ این منتی دیگرست و نعمتی دیگر که اللَّه تعالی در یاد ایشان میدهد. وَ إِذْ فَرَقْنا ابن عباس گفت اوحی اللَّه الی موسی ان اسر بعبادی لیلا انکم متبعون اللَّه تعالی بموسی وحی فرستاد که یا موسی این بندگان مرا بشب از مصر بیرون بر که دشمن بر پی شماست. موسی فرمود تا در خانه‌ها چراغ برافروختند همه شب تا قبطیان را گمان افتاد که ایشان بخانه‌ها ساکن نشسته‌اند.

موسی بفرمان خداوند عز و علا از مصر بیرون شد و با وی ششصد هزار مرد جنگی و بیست هزار بود که سنّ ایشان کم از شصت و بیش از بیست بود، چون بیرون آمدند راه نبردند متحیر فرو ماندند، تا ایشان را بقبر یوسف نشان دادند در جوف نیل، و صندوق مرمر که یوسف در آن نهاده بود بیرون بیاوردند تا با خود بشام برند، چنانک یوسف از برادران در خواسته بود، و آن نشان پیر زنی داد چنانک در خبر است، تا این نکردند راه بریشان گشاده نشد پس فرعون بدانست که ایشان از مصر بیرون شدند ندا فرمود تا چون خروه بانک کند جمله قبطیان ساخته باشند تا از پی ایشان بروند.

و رب العزة تقدیر چنان کرد که آن شب هیچ خروه ببانک نیامد، تا بوقت اسفار. پس فرعون و قبطیان بیرون آمدند لشکری انبوه و جمعی عظیم. گفته‌اند که هزار هزار و هفتصد هزار بودند و از جمله هفتاد هزار اسب هام گون هام رنگ هم بالا بودند، و هامان در مقدمه ایشان، تا به موسی و بنی اسرائیل نزدیک شدند. پس لشکر موسی چون بکناره دریا رسیدند، در پیش دریا دیدند و از پس دشمنان، فریاد برآوردند که یا موسی أوذینا من قبل ان تأتینا و من بعد ما جئتنا، هذا البحر اما منا، و العدو خلفنا فما الحیلة؟ یا موسی پیش از آمدن تو ما بدست ایشان رنجه و شکسته و کوفته بودیم و پس از آمدن تو هم چنان، خود این رنج و عذاب ما روزی بسر نیاید و از ما باز نشود اینک دریا در پیش و دشمن از پس؟ موسی گفت «عَسی‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ» چه دانید، باشد که خداوند شما آن دارنده و پروراننده شما دشمن شما را هلاک گرداند، و شما را بجای ایشان بنشاند. چون دشمن نزدیکتر در رسید و ایشان هم چنان متحیر مانده گفتند یا موسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ اینک ما را دریافتند. موسی گفت کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ چون درماندگی بنی اسرائیل بغایت رسید، اللَّه تعالی وحی فرستاد بموسی که أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ عصا در دریا زن. موسی عصا در دریا زد یک بار و فرمان نبرد، دیگر باره وحی آمد که یا موسی دریا را بکنیت بر خوان و عصا درو زن، موسی دیگر باره عصا بر دریا زد و گفت «انفلق یا ابا خالد باذن اللَّه» فانفلق فکان کلّ فرق کالطّود العظیم ابن اسحاق گفت پیشتر وحی رسید بدریا که فرمان موسی را منتظر باش و چون عصا بر تو زند شکافته شو، گفت دریا از هیبت خداوند بلرزید و تلاطم امواج در وی افتاد و پاره پاره خود را بر یکدیگر میزد، تا آن گه که موسی عصا بر وی زد، دوازده راه در آن بریده شد آشکارا، هر سبطی از اسباط بنی اسرائیل یک راه. پس اللَّه تعالی باد را فرمود و آفتاب را تا بر قعر دریا تافت و خشک کرد. سعید جبیر گفت معویه از ابن عباس رض که در زمین چه جای است که آفتاب یک بار بر آن تافت و نتافت؟ جواب داد که آن راهها که در قعر بحر نهادند بنی اسرائیل را. پس چون موسی با لشکر خویش در دریا شد، قومی گفتند موسی را که این اصحابنا لا نراهم، قال سیروا فانهم علی طریق مثل طریقکم، قالوا لا نرضی حتی نراهم، فقال موسی اللهم اعنّی علی اخلاقهم السیئة فاوحی اللَّه الیه ان قل بعصاک هکذا فاذا ضرب موسی عصاه علی البحر فصار فیه کوی ینظر بعضهم الی بعض فساروا حتی خرجوا من البحر.

اینست که رب العالمین گفت وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ پس فرعون را و کسان وی را با آب بکشت.

چنانک گفت وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ گفته‌اند که چون فرعون بکناره دریا رسید و آن راهها بریده دید در قعر بحر، کسان خود را گفت دریا از هیبت من شکافته شد فرو روید بر پی ایشان. گویند اسب فرعون از دریا باز رمید و در نمیشد تا جبرئیل فرود آمد بر مادیانی نشسته و آن مادیان از پیش فرعون بدریا در کشید اسب فرعون از پی آن در رفت، و جمله لشکر از پی وی در شدند، و میکائیل بآخر قوم بود ایشان را میراند تا جمله در دریا شدند پس بفرمان خداوند عزّ و جل دریا بهم باز افتاد و جمله هلاک شدند. فرعون چون سلطان قهر خداوند دید و مذلت و خذلان خود، گفت «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» او را گفتند «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» اکنون می‌گویی، و سرکشی کرده پیش ازین و از تباهکاران بودی! این سخن او را بدان گفتند که ایمان پس از آن آورد که بأس و بطش حق بدید. و رب العزة جایی دیگر میگوید فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا و قال تعالی یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ و میگویند آن روز، روز عاشوراء بود دهم ماه محرم و موسی و بنی اسرائیل آن روز روزه داشتند شکر نعمت را و دفع بلیت را.

وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ قیل اخرجوا لهم بعد ذلک فنظروا الیهم فغرقوهم. پس از آنک غرق شدند اللَّه تعالی دریا را فرمود تا موج زد ایشان را بیرون او کند. و بنی اسرائیل در ایشان مینگریستند و پس از آن دریا هیچ غریق را نپذیرفت هر که را غرق کرد بر سر افکند.

وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی‌ قراءة ابو جعفر و بصریان «وعدنا» بی الف است، و واعَدْنا بالف قراءة باقی، و معنی هر دو یکسانست. میگوید وعده نهادیم و هنگام ساختیم موسی را بر کوه طور چهل روز تا شما را توریة بستاند، چهل روز مرادست اما چهل شب گفت از بهر آنک ابتداء ماه از شب در گیرند آن گه که ماه نو بینند. و گفته‌اند که اربعین لیلة بآن گفت که وی را درین چهل روز روزه وصال فرمودند، چنانک در شب افطار نکند و اگر اربعین یوما گفتی روزه معروف از آن مفهوم شدی امساک روز و افطار شب، و اللَّه تعالی وی را درین چهل صوم درین وصال فرمود و این لفظ بآن نزدیکتر است و بمعنی موجزتر، فان معناه وعدناک اربعین یوما لتصومها و لا تفطر فیها لیلا و نهارا، و هذا من جوامع الکلم الذی اختصر له صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اختصارا. ابو بکر نقاش آورده است در شفاء الصدور که موسی ع بنی اسرائیل را گفته بود آن گه که در مصر بودند که اگر از اینجا بیرون شویم شما را کتابی آرم از نزدیک خداوند عز و جل، کتابی که دین شما بر شما روشن کند و کردنی و ناکردنی در آن پیدا گرداند. پس چون از مصر بیرون آمدند دریا را بازگذاشته و دشمن ایشان بآب کشته، موسی را گفتند ما آتینا بکتاب کما وعدتنا کتاب خداوند را که وعده دادی ما را نیاوردی؟ موسی گفت ازین پس تا چهل روز شما را کتاب آرم که خداوند عز و جل مرا این وعده نهاد. گویند ماه ذی القعده بود و ده روز از ذی الحجة همانست که در سوره اعراف گفت وَ واعَدْنا مُوسی‌ ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ. موسی هارون را بجای خود نشاند و بر بنی اسرائیل گماشت و ذلک فی قوله اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ موسی هارون را گفت خلیفه باش مرا و از پس من کارران در قوم من و نیکی کن و مهربان باش و دلها را مراعات کن، و قوم فراهم دار و راه تباه کان را پی مبر. موسی این بگفت و ایشان را چهل روز وعده داد و بمیعاد حق شتافت. بنی اسرائیل وعده خلاف کردند شبانروزی بدو روز می‌شمردند و پس از غیبت موسی به بیست شبانروز عاصی شدند، و گوساله سامری را بخدایی گرفتند.

اینست که رب العالمین گفت: ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ و ذلک تنبیه علی انّ کفرهم بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لیس با عجب من کفرهم و عبادتهم العجل فی زمن موسی ع. و عن عکرمة عن ابن عباس رض قال لما هجم فرعون علی البحر و هاب ان یقتحم فیه، تمثّل له جبرئیل علی فرس انثی، فعرف السامری جبرئیل، و کان السامری من قوم موسی من اهل باجر و انشأ من قوم کانوا یعبدون البقر، و هو ابن عم موسی و اسمه موسی بن ظفر. و انما عرف جبریل لان امه حیث خافت ان یذبح جعلته فی غار و اطبقت علیه و کان جبرئیل یاتیه فیغذوه باصابعه، یجد فی احدی اصابعه لبنا و فی الأخری عسلا و فی الأخری سمنا، فلم یزل یغذوه حتی نشأ فلما عاینه عرفه، فقبض قبضة من اثر فرسه. و القی فی روع السّامری انک لا تلقیها علی شی‌ء فتقول کن کذا و کذا الا کان، فلم تزل القبضة معه حتی مضی موسی لوعد ربه، و کان مع بنی اسرائیل‌ حلی آل فرعون، قد تعوّروه بعلة العرس، و کانهم تأثموا منه، فاخرجوه و قذفوه فی حفرة لتنزل النّار فتاکله، فلما جمعوه قال السامری لهارون و کانت القبضة فی یده یا نبیّ اللَّه القی ما فی یدی؟ قال هارون نعم و ظن انه لبعض ما جاء به غیره من ذلک الحلی فقذفه فیها و قال کن عجلا جسدا له خوار فصار عجلا جسدا له خوار ای صوت، قیل کان یخور و یمشی، فقال هذا الهکم و اله موسی، فعکفوا علی عبادته.

فذلک قوله ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ اصل الاتخاذ ابتداء عمل الشی‌ء، قال اللَّه تعالی وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ، و قد یکون مدحا و یکون ذمّا، فاذا کان مدحا کان بمعنی الاصطفاء کقوله تعالی وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا، و اذا کان ذما کان بمعنی التصییر کقوله. أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا.

ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ ترکناکم فلم نستأصلکم پس شما را عفو کردیم و در حال عقوبت نفرستادیم تا از شما فرا گذاشتیم. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ آن را کردیم تا مگر شکر کنید و نعمت عفو من بر خود بشناسید و سپاس‌گزاری کنید.

روی ان موسی ع قال یا رب کیف استطاع آدم ان یؤدّی شکر ما اجریت علیه من نعمک، خلقته بیدک و اسجدت له ملائکتک و اسکنته جنتک، فاوحی اللَّه عز و جل الیه ان آدم علم ان ذلک منی و من عندی فلذلک شکره‌

و عن داود ع قال سبحان من جعل اعتراف العبد بالعجز عن شکره شکرا، کما جعل اعترافه بالعجز عن معرفته معرفة».

وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ و موسی را نامه دادیم یعنی توریة وَ الْفُرْقانَ فرقان آن معانی و علم و احکام است که در توریة بود که بآن میان حق و باطل جدایی پیدا شد. و گفته‌اند فرقان اینجا انفلاق البحر است و بر دشمنان نصرت. و روز بدر را از آن یوم الفرقان خواندند که مؤمنانرا بر کافران نصرت بود.

قطرب گفت فرقان اینجا قرآن است و در آیت ضمیری است محذوف یعنی آتینا موسی الکتاب و محمدا الفرقان. و گفته‌اند فرقان در همه قرآن بر سه وجه آید و معانی آن سه قسم است: یکی بمعنی نصرت چنانک درین آیت است بقول بعضی مفسران.

نظیر این «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ» یعنی یوم النصر فنصر اللَّه موسی و اهلک فرعون جایی دیگر گفت یوم الفرقان یوم التقی الجمعان یعنی یوم النّصر، فنصر اللَّه فیه المسلمین و هزم الکافرین. وجه دوم فرقان آنست که بنده را از شبهة بیرون آرد تا در یقین وی بیفزاید و ذلک قوله فی الانفال إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً همانست که در سورة البقرة گفت وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی‌ وَ الْفُرْقانِ یعنی المخرج فی الدین من الشبهة و الضلالة. وجه سوم فرقان است بمعنی قرآن و ذلک فی قوله تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‌ عَبْدِهِ، در آل عمران گفت وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ لعلکم تهتدون هر چند که این خطاب با ایشان است که در عهد مصطفی ع بوده مراد باین اسلاف ایشانند آنان که در عهد موسی ع بودند و اهتداء ایشان و راهبردن ایشان بحق در توریة بود. و روا باشد که گویی لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ایشان را خواهد که در عهد رسول ما بودند، و اهتداء ایشان به توریة از راه توحید و اصول دین بودند از راه فروع، و در اصول توحید کتابهای حق یکسانند و خلق با آن مخاطب.

وَ إِذْ قالَ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ ابن جریر گفت موسی بزبان عبری موشی گویند و مو آب باشد وشا درخت یعنی او را بنزدیک آب و درخت یافتند آن گه که یافتند در سرای فرعون. و موسی از فرزندان لاوی بن یعقوب بود: موسی بن عمران بن یصیر بن ناهث بن لاوی بن یعقوب.

مفسران گفتند که پرستندگان گوساله پس از آن پشیمان شدند و بدانستند که از راه حق دور افتاده‌اند، و الیه الاشارة بقوله وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا آن گه که پشیمان شدند و بدانستند که حق گم کردند قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا گفتند اگر خداوند ما بر شما نبخشاید و ما را نیامرزد ناچاره از زیان کارانیم.

و موسی ایشان را میگفت إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ شما بر خویشتن ستم کردید که عبادت گوساله کردید. گفتند یا موسی اکنون حیلت چیست؟ موسی گفت: فَتُوبُوا إِلی‌ بارِئِکُمْ البارئ الخالق و البریّة المخلوقون یقال برأ اللَّه الخلق و یبرأ منهم برأ میگوید که راه شما آنست که توبه کنید از معصیت، بطاعت بازگردید و از کرده پشیمان شوید، و از آفریدگار عذری بازخواهید.

گفتند یا موسی بمجرد عذر کار ما راست شود یا نه؟ موسی گفت نه که شما مرتدّ گشتید بدانک گوساله را معبود گرفتید و حکم مرتد قتل است: فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ معنی نه آنست که خود را بدست خویش بکشید بل که میگوید یکدیگر بکشید هذا کقوله تعالی وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ای لا یقتل بعضکم بعضا، و کقوله ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ ای نظراءکم فی الدین. گفته‌اند ظلمتی و تاریکی دریشان پیچید چنانک یکدیگر را نمی‌دیدند و نمی‌شناختند و هر یکی را تیغی در دست نهادند و فرمان آمد که یکدیگر را بکشید. ابن عباس گفت موسی ایشان را گفت توبه شما آن گه بپذیرد که ایشان که عبادت گوساله نکرده‌اند شما را میکشند و شما صبر میکنید در پس زانو نشسته که هیچ باز نکوشید و ننگرید گفتند همه صبر کنیم چنانک فرمانست. پس هارون بیامد و با وی دوازده هزار مرد بود که گوساله پرستی نکرده بودند و منادی ندا کرد.

«الا انّ هؤلاء اخوانکم قد اتوکم شاهری السیوف، فاتقوا اللَّه و اصبروا فلعن اللَّه رجلا حلّ حیاته او قام من مجلسه، او مدّ طرفه الیهم او اتّقاهم بید او رجل، فیقولون آمین فیقتلون الی المساء. موسی که آن قتل فراوان دید بگریست و زاری در گرفت، «یا رب هلکت بنو اسرائیل» فرزندان یعقوب بسیار هلاک شدند، بقیتی بگذار. رب العالمین دعاء موسی اجابت کرد و فرمان داد تا از قتل باز ایستادند و هفتاد هزار کشته بودند موسی دلتنگ شد بآن حال که برفت، رب العالمین وحی فرستاد به موسی که. «اما یرضیک انی ادخل القاتل و المقتول الجنّة، فکان من قتل منهم شهیدا و من بقی منهم مکفّرا عنه ذنوبه» اللَّه تعالی موسی را خشنود کرد به آنک کشتگان را شهید کرد و باقی که زنده مانده بودند عفو کرد.

اینست که رب العزة گفت فَتابَ عَلَیْکُمْ ای فعلتم ما امرتم به فتاب علیکم و تجاوز عنکم. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ یعود الی العبد بالطافه و بتیسیره التوبة له و برحمته المنجیة من عقوبته.

وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ مفسران گفته‌اند آن گه که موسی از طور باز آمد خشمناک شد بر قوم خویش به پرستیدن گوساله، و از خشم لوحها که در آن تورات نبشته بود بیوکند، و با برادر و با سامری سخن درشت گفت، آن گه گوساله را بسوخت و بر روی آب به پراکند، و قصه چنانک رفت تا بآخر، پس موسی بیارمید و خشم وی باز نشست. چنانک رب العالمین گفت وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ موسی آن لوحها برداشت و راهنمونی و بخشایش حق که در آن بود ایشان را بیان کرد و گفت من با اللَّه سخن گفتم و از وی سخن شنیدم ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فیکلّمنا جهارا و یشهد لک بتکلیمه ایّاک استوار نداریم ترا که اللَّه سخن گفت با تو، تا آن گه که اللَّه را به بینیم تا گواهی دهد ترا بدانک می‌گویی موسی ازیشان بحق نالید گفت خداوندا تو خود داناتری که چه میگویند. رب العالمین گفت ادعهم الی الطور ایشان را بطور خواند، فاختار موسی منهم سبعین رجلا موسی هفتاد مرد را برگزید ازیشان و ایشان را روزه و طهارت و غسل فرمود و پاکی جامه، پس ایشان را بطور برد. گفتند یا موسی نرید ان نسمع کلام ربنا خواهیم تا سخن خداوند خویش بشنویم. موسی گفت بر جای خود می‌باشید تا میغ در کوه گیرد و نداء حق شنوید آن گه نزدیک شوید و بسجود در افتید، پس موسی بکوه برآمد و حجابی پیدا شد میان ایشان و میان موسی تا موسی را نه بینند، که موسی هر آن گه که با حق سخن گفتی نوری بر وی تافتی که هیچکس از آدمیان طاقت نداشتی که در وی نگرستی، چون خداوند عز و جل با موسی سخن در گرفت ایشان بسجود افتادند، و کلام حق بشنودند و امر و نهی بدانستند، و از حق شنیدند که گفت «انا اللَّه ربکم لا اله الا انا الحی القیوم لا اله الا انا ذو بکة اخرجتکم من ارض مصر، فاعبدونی و لا تعبدوا غیری» و یروی عن مقاتل انه قال فسمعوا من السحابة صوتا مثل صوت السنّور پس چون موسی از مناجات فارغ شد و با نزدیک ایشان آمد، ایشان گفتند یا موسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً تا خدای را عز و جل معاینه نه بینیم بتو ایمان نیاریم، در آن حال بگرفت ایشان را صاعقه، چنانک اللَّه گفت: فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ گفته‌اند صاعقة درین آیت بانگ جبرئیل بود که بریشان زد بفرمان حق زلزله در زمین افتاد و ایشان از آن فزع جان بدادند. گفته‌اند اصل صاعقه بانگ صعب است و آواز سخت و باشد که با آن مرگ بود و باشد که آتش افتد از آن، و باشد که عذاب رسد از آن، و هر سه وجه در قرآن بیاید فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ. فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ این هر دو مرگ است. «أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» این عذاب است وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ این آتش است و صاعقه و صاقعه متقارب‌اند و فرق آنست که صاعقه از هوا و سوی آسمان درآید و صاقعه از اجسام زمین بدر آید.

وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ میگوید شما در آن عذاب می‌نگرستید یعنی وقت نزوله قبیل الموت هذا کقوله وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ یعنی تنظرون الی اوائل الموت و ما یظهر منه این آیت دلیل است که آفریدگار جل جلاله دیدنی است و رد است بر معتزله که رؤیت را منکرند و وجه دلیل آنست که از موسی نکیری پیدا نشد بریشان بآن سؤال، و اگر مستحیل بودی بر موسی انکار آن واجب بودی، که بر پیغامبران واجب باشد که چون منکری به بینند آن را منکر شوند و از آن نهی کنند. اگر معتزلی گوید که صاعقه که رسید ایشان را بآن رسید که دیار خواستند و اگر حق بودی ایشان را صاعقه نرسیدی؟ جواب وی آنست که صاعقه نه بآن رسید ایشان را که دیدار خواستند، و مستحیل بود که موسی هم خواست و وی را صاعقه نرسید، بلکه اقتراح الآیات بعد الآیات کردند، و هر آن گه که آیتی از آیات نبوت بر پیغامبر پیدا شود و بنگروند و دیگر آیتی خواهند عذاب واجب شود. و گفته‌اند ایشان را صاعقه بآن رسید که رؤیت حق جل جلاله از مقدورات بشر بشمردند بآنچه گفتند أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً و اگر بجای آن سل اللَّه ان یرینا گفتندی، بودی که ایشان را صاعقه نرسیدی و اللَّه اعلم. و گفته‌اند درین آیت اثبات نبوت مصطفی است که بیان قصه پیشینیان و ذکر احوال گذشتگان از علوم اهل کتاب بود نه از علوم عرب، و ایشان میدانستند که مصطفی از عرب است، کتاب ایشان ناخوانده و ناآموخته، و آن گه از آنچه در کتاب ایشان بود خبر میداد و بیان میکرد تا بدانند که آن جز از وحی حق نیست، و نبوت وی جز صدق نیست.

ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ موسی چون آن قوم را دید، فزع زده و جان داده، گریستن در گرفت و زاری میکرد و میگفت ما ذا اقول لبنی اسرائیل؟

اذا اتیتهم و قد اهلکت خیارهم لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ خداوند بنی اسرائیل را چه گویم و چون بر ایشان باز شوم، که بهینه ایشان را هلاک کردی! آن گه از سر ضجرت گفت لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ اگر خواستی تو ایشان را هلاک کردی هم در خانه‌هاشان بمیرانیدی و مرا نیز با ایشان بهم، تا کفن یافتندی و جای دفن، «أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» می هلاک کنی ما را بآنچه نادانی چند کردند از ما یعنی عبادت گوساله پس رب العزة ایشان را یک یک زنده کرد و در یکدیگر می‌نگریستند آن گه که زنده می‌شدند. مفسران گفتند مرگ عبرت بود نه مرگ فنا پس از مرگ دیگر باره مکلّف بودند.

اللَّه تعالی منت نهاد بریشان و گفت ثُمَّ بَعَثْناکُمْ پس شما را برانگیختم و زنده کردم و با موسی سپردم تا زندگی و روزی که شما را مقدر است بتمامی بشما رسد لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ این را از بهر آن کردم تا از من آزادی کنید و سپاس دارید. این آیت حجت است اهل حق را بر منکران بعث، و حجت است بر قومی فلاسفه که گفتند بعث و نشور ارواح راست نه اجساد و اعیان را، و معلوم است که رب العالمین اینان را که بعث کرد اجساد و اعیان ایشان کرد و امثال این فراوانست در قرآن که حجت است بریشان. عزیز را گفت فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قوم حزقیل را گفت مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ اصحاب کهف را گفت بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ وجه الاستدلال بهذه الآیات ظاهر لمن تدبره و تأمّل فیه.

بخش ۲۵ - ۷ - النوبة الاولى: قوله تعالی وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ و رهانیدیم شما را مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ از کسان فرعون یَسُومُونَکُمْ می‌رسانیدند و می‌جنبانیدند شما را سُوءَ الْعَذابِ رنج عذاب یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ میکشتند پسران شما وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ و زنده میگذاشتند زنان شما وَ فِی ذلِکُمْ در آنچه میبود بشما بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ آزمونی بود از خداوند شما عَظِیمٌ آزمایشی بزرگ.بخش ۲۷ - ۷ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ کریم است و مهربان، لطیف است و نگاهبان، خداوند جهان و جهانیان، فریاد رس نومیدان، ذخیره منقطعان، چاره بیچارگان، نوازنده رنجوران، رهاننده بندوران، در نگر بحال پیغمبران و رسولان که هر یکی را ازیشان رنجی دیگر بود و اندوهی دیگر، منت نهاد بریشان و جهانیان را گفت باز برنده اندوهان و رهاننده ایشان منم. آنک نوح پیغمبر در دست قوم خویش گرفتار شده و درمانده، و شخص عزیز وی نشانه زخم ایشان شده. رب العالمین گفت وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ آخر او را از دست ایشان رهانیدیم، و اندوهان وی را پایان پدید کردیم. و در حق لوط پیغامبر گفت وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ. و در حق ایوب پیغامبر گفت فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و در حق یونس گفت وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ او را از غم برهانیدیم و از ظلمتها بیرون آوردیم و درد وی را مرهم پدید کردیم. در حق موسی و بنی اسرائیل همین میگوید، و منت می‌نهد وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ در عذاب و رنج فرعون بودند کارهای دشوار و بار گران بریشان می‌نهاد و فرزندان ایشان را میکشت، آخر آن محنت ایشان را پایان پدید کردیم، و آن رنج ازیشان برداشتیم، و آن غمّ و آن همّ از دل ایشان برگرفتیم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ اذ ابتداء سخن را و در گرفتن قصّه را گفت و در قرآن فراوانست ازین اذ و بقول بعضی علما آن را حکمی نیست. میگوید شما را رهانیدیم و پدران ایشان را رهانیده بود و سپاس بر فرزندان نهاد که حصول فرزندان ببقاء پدران بود. مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ آل فرعون گفت و فرعون در آن داخل یعنی شما را از فرعون و کسان وی برهانیدیم و کسان وی قبطیان بودند که فرعون را کار میساختند و بنی اسرائیل را سخره می‌گرفتند. فرعون بقوت ایشان بنی اسرائیل را می‌رنجانید و فرعون نامی است ملوک عمالقه را چنان که ملک روم را قیصر گویند و ملک پارس را کسری گویند همچنین ملک مصر را از عمالقه فرعون میگفتند.
هوش مصنوعی: در این آیه الهی، به یادآوری نجات قوم بنی اسرائیل از دست فرعون و نیروهایش اشاره شده است. خداوند می‌فرماید که شما را از فرعون و پیروانش رهایی بخشیدیم و این نجات متوجه پدران شما نیز بوده است. با این بیان، اهمیت نسل‌ها و حفظ یاد و نام پدران در زندگی فرزندان مورد تأکید قرار می‌گیرد. همچنین اشاره شده که فرعون به عنوان نامی برای پادشاهان مصر، مشابهی با عنوان‌های قیصر برای پادشاهان روم و کسری برای پادشاهان ایران دارد. بنی اسرائیل در زمان فرعون تحت ظلم و ستم بودند و او با استفاده از قدرت و نیروی خود، به آنان آسیب می‌زد.
و نام فرعون موسی، ولید بن مصعب بن ریان بن ثروان بود، کنیت وی ابو العباس قبطی، و اقداح عباسی که مقامران دارند بوی باز خوانند. اما فرعون ابراهیم که بروزگار خلیل بود او را نمرود بن کنعان میگفتند نام وی سنان بود و کنیت وی ابو مالک.
هوش مصنوعی: نام فرعون موسی ولید بن مصعب بن ریان بن ثروان بود و او را با کنیت ابو العباس قبطی می‌شناختند. همچنین، در مورد فرعون ابراهیم که در زمان خلیل زندگی می‌کرد، او را نمرود بن کنعان می‌نامیدند و نامش سنان بود و کنیتش ابو مالک بود.
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ میگوید شما را می‌رنجانیدند و عذاب بد می‌رسانیدند دربار بر نهادن و کار فرمودن و مزد بندادن. ابن اسحاق گفت هر فرقتی را ازیشان کاری پدید کرد قومی را بنا و عمارت، قومی را حراثت و زراعت، قومی چون بردگان در خدمت خود بداشت، و کسی که صنعتی ندانست و بشغلی مشغول نکرد جزیت بروی نهاد. گفته‌اند تفسیر سُوءَ الْعَذابِ آنست که گفت یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ نود هزار کودکان ایشان بکشت، پسران خرد، و سبب آن بود که فرعون را بخواب نمودند که آتشی از جهت بیت المقدس در مصر افتادی و جمله قبطیان و خانه‌های ایشان را بسوختی، و بنی اسرائیل را نسوختی، فرعون جاودان و کاهنان را بر خواند و قصه بگفت. ایشان گفتند در بنی اسرائیل غلامی پدید آید که زوال ملک تو در دست وی بود. پس فرعون بفرمود تا پسران ایشان را میکشتند. یکی از جمله علماء گفت فرعون سخت نادان و احمق بود بآنچه فرمود از کشتن کودکان، از بهر آنک آنچه جاودان گفتند خواب یا راست بود یا دروغ اگر دروغ بود چرا قتل میکرد و خود میدانست که گفت ایشان دروغ است؟ و اگر راست بود در کشتن ایشان چه فایده بود؟ که ملک وی ناچار در زوال بود.
هوش مصنوعی: این متن به داستانی از زمان فرعون اشاره دارد که در آن به بنی‌اسرائیل سختی‌ها و عذاب‌های زیادی می‌رساندند. فرعون و اطرافیانش برای کنترل و تسلط بر آنان، روش‌های مختلفی را به کار می‌گرفتند؛ برخی را به کارهای ساختمانی و زراعت وادار می‌کردند و برخی دیگر را مانند برده در خدمت خود نگه می‌داشتند. اگر کسی صنعتی نداشت، برای او مالیات تعیین می‌کردند. یکی از نکات مهم داستان این است که فرعون به خواب می‌بیند که آتش از بیت المقدس به سمت مصر می‌آید و تمام قبطیان را می‌سوزاند، اما بنی‌اسرائیل آسیب نمی‌بینند. بر اساس این خواب، فرعون و کاهنانش پیش‌بینی می‌کنند که کودکی از بنی‌اسرائیل به زودی ظهور خواهد کرد که موجب زوال حکومت فرعون خواهد شد. به همین دلیل، فرعون دستور می‌دهد تا پسران خردسال بنی‌اسرائیل را بکشند. اما یکی از دانشمندان آن زمان معتقد است که فرعون نادان است، زیرا اگر خواب او راست می‌بود، کشتن کودکان چه فایده‌ای داشت و اگر دروغ بود، چرا دست به این اقدام می‌زد؟
یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ کودکان را میکشت و پیران میرفتند، چند سال بر آمد بنی اسرائیل کم ماندند قبطیان با خود گفتند اگر ایشان را همچنین می‌کشیم ایشان برسند و هیچ نمانند، و خدمتکاری فرعون جمله بما باز افتد اتفاق کردند که از این پس یک سال بکشیم و یک سال نه، و در آن سال که نمیکشتند هارون را زادند برادر موسی صلع و دیگر سال که میکشتند موسی را زادند و رب العزة او را از دشمن نگه داشت و این قصه بجای خویش گفته شود ان شاء اللَّه.
هوش مصنوعی: قومی به نام قبطیان به طور زنجیره‌ای کودکان بنی‌اسرائیل را می‌کشتند و در همین حال، پیری و سالخوردگی نیز در میان آن‌ها وجود داشت. آن‌ها متوجه شدند که اگر به همین روش ادامه دهند، بنی‌اسرائیل به کلی از بین خواهند رفت. بنابراین تصمیم گرفتند که هر سال یک سال کودکان را بکشند و سال بعد را رها کنند. در سالی که کشتار نداشتند، هارون، برادر موسی، به دنیا آمد و در سالی که کشتار انجام می‌شد، موسی متولد شد. خداوند موسی را از خطرات و دشمنان حفظ کرد. این داستان در جای خودش به تفصیل بیان خواهد شد.
یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ پسران را میکشتند و زنان را زنده میگذاشتند و کارهای صعب بایشان میفرمودند، و نیز حاجت مردان را میداشتند.
هوش مصنوعی: آن‌ها پسران شما را می‌کشتند و زنان شما را زنده می‌گذاشتند و با آن‌ها به سختی رفتار می‌کردند و همچنین نیازهای مردان شما را تأمین می‌کردند.
صد سال در دنیا درین بلیّت و محنت بودند. رب العالمین میگوید وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ این است عظیم بلائی و فتنه که بشما بود ازیشان و اگر بلای نعمت نهی و این در لغت رواست معنی آنست که این است نعمتی عظیم که از من بر شما است که شما را ازین فتنه‌ها و بلیّتها برهانیدم.
هوش مصنوعی: صد سال در دنیا در این مشکلات و دردهای زندگی بودند. خداوند می‌فرماید در این شرایط، آزمایش بزرگی از سوی من برای شماست. این مشکل و آزمایش بزرگ، نتیجه‌ای است که شما از آن تجربه کرده‌اید. اگر آزمایش به معنای نعمت باشد، پس این نعمت بزرگ به شما ارزانی شده که من شما را از این فتنه‌ها و مشکلات نجات داده‌ام.
وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ این منتی دیگرست و نعمتی دیگر که اللَّه تعالی در یاد ایشان میدهد. وَ إِذْ فَرَقْنا ابن عباس گفت اوحی اللَّه الی موسی ان اسر بعبادی لیلا انکم متبعون اللَّه تعالی بموسی وحی فرستاد که یا موسی این بندگان مرا بشب از مصر بیرون بر که دشمن بر پی شماست. موسی فرمود تا در خانه‌ها چراغ برافروختند همه شب تا قبطیان را گمان افتاد که ایشان بخانه‌ها ساکن نشسته‌اند.
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند دریا را برای شما شکافت، این نشانه‌ای دیگر از رحمت و نعمت‌های الهی است که به یاد آن‌ها می‌آورد. ابن عباس نقل کرده که خداوند به موسی وحی فرستاد که شبانه بندگانم را از مصر خارج کن، زیرا دشمن به دنبال شماست. موسی به قومش گفت که تا شب همه چراغ‌ها را روشن نگه دارند تا مصریان تصور کنند که آن‌ها در خانه‌ها مانده‌اند.
موسی بفرمان خداوند عز و علا از مصر بیرون شد و با وی ششصد هزار مرد جنگی و بیست هزار بود که سنّ ایشان کم از شصت و بیش از بیست بود، چون بیرون آمدند راه نبردند متحیر فرو ماندند، تا ایشان را بقبر یوسف نشان دادند در جوف نیل، و صندوق مرمر که یوسف در آن نهاده بود بیرون بیاوردند تا با خود بشام برند، چنانک یوسف از برادران در خواسته بود، و آن نشان پیر زنی داد چنانک در خبر است، تا این نکردند راه بریشان گشاده نشد پس فرعون بدانست که ایشان از مصر بیرون شدند ندا فرمود تا چون خروه بانک کند جمله قبطیان ساخته باشند تا از پی ایشان بروند.
هوش مصنوعی: موسی به فرمان خداوند از مصر خارج شد و همراه خود ششصد هزار مرد جنگجو و بیست هزار مرد دیگر را داشت که سن آن‌ها بین بیست تا شصت سال بود. وقتی که او و همراهانش بیرون آمدند، در پی ادامه مسیر دچار حیرت شدند تا اینکه قبر یوسف را در نیل به آن‌ها نشان دادند. آن‌ها صندوق مرمری را که یوسف در آن گذاشته بود، بیرون آوردند تا با خود به شام ببرند؛ همان‌طور که یوسف از برادرانش خواسته بود. این کار بر اساس نشانه‌ای بود که یک زن سالخورده به آن‌ها نشان داد. تا زمانی که این کار انجام نشد، مسیر پیش روی آن‌ها باز نشد. سپس فرعون متوجه شد که آن‌ها از مصر بیرون رفته‌اند و فرمان داد تا همه قبطیان آماده شوند و به دنبال آن‌ها بروند.
و رب العزة تقدیر چنان کرد که آن شب هیچ خروه ببانک نیامد، تا بوقت اسفار. پس فرعون و قبطیان بیرون آمدند لشکری انبوه و جمعی عظیم. گفته‌اند که هزار هزار و هفتصد هزار بودند و از جمله هفتاد هزار اسب هام گون هام رنگ هم بالا بودند، و هامان در مقدمه ایشان، تا به موسی و بنی اسرائیل نزدیک شدند. پس لشکر موسی چون بکناره دریا رسیدند، در پیش دریا دیدند و از پس دشمنان، فریاد برآوردند که یا موسی أوذینا من قبل ان تأتینا و من بعد ما جئتنا، هذا البحر اما منا، و العدو خلفنا فما الحیلة؟ یا موسی پیش از آمدن تو ما بدست ایشان رنجه و شکسته و کوفته بودیم و پس از آمدن تو هم چنان، خود این رنج و عذاب ما روزی بسر نیاید و از ما باز نشود اینک دریا در پیش و دشمن از پس؟ موسی گفت «عَسی‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ» چه دانید، باشد که خداوند شما آن دارنده و پروراننده شما دشمن شما را هلاک گرداند، و شما را بجای ایشان بنشاند. چون دشمن نزدیکتر در رسید و ایشان هم چنان متحیر مانده گفتند یا موسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ اینک ما را دریافتند. موسی گفت کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ چون درماندگی بنی اسرائیل بغایت رسید، اللَّه تعالی وحی فرستاد بموسی که أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ عصا در دریا زن. موسی عصا در دریا زد یک بار و فرمان نبرد، دیگر باره وحی آمد که یا موسی دریا را بکنیت بر خوان و عصا درو زن، موسی دیگر باره عصا بر دریا زد و گفت «انفلق یا ابا خالد باذن اللَّه» فانفلق فکان کلّ فرق کالطّود العظیم ابن اسحاق گفت پیشتر وحی رسید بدریا که فرمان موسی را منتظر باش و چون عصا بر تو زند شکافته شو، گفت دریا از هیبت خداوند بلرزید و تلاطم امواج در وی افتاد و پاره پاره خود را بر یکدیگر میزد، تا آن گه که موسی عصا بر وی زد، دوازده راه در آن بریده شد آشکارا، هر سبطی از اسباط بنی اسرائیل یک راه. پس اللَّه تعالی باد را فرمود و آفتاب را تا بر قعر دریا تافت و خشک کرد. سعید جبیر گفت معویه از ابن عباس رض که در زمین چه جای است که آفتاب یک بار بر آن تافت و نتافت؟ جواب داد که آن راهها که در قعر بحر نهادند بنی اسرائیل را. پس چون موسی با لشکر خویش در دریا شد، قومی گفتند موسی را که این اصحابنا لا نراهم، قال سیروا فانهم علی طریق مثل طریقکم، قالوا لا نرضی حتی نراهم، فقال موسی اللهم اعنّی علی اخلاقهم السیئة فاوحی اللَّه الیه ان قل بعصاک هکذا فاذا ضرب موسی عصاه علی البحر فصار فیه کوی ینظر بعضهم الی بعض فساروا حتی خرجوا من البحر.
هوش مصنوعی: خداوند تقدیر کرد که در آن شب هیچ صدایی از خروس‌ها شنیده نشد تا صبح. در این حال، فرعون و مصری‌ها با لشکری بسیار بزرگ و عظیم بیرون آمدند که گفته می‌شود تعدادشان به یک میلیون و هفتصد هزار نفر می‌رسید و هفتاد هزار اسب نیز با رنگ‌های مختلف همراه آن‌ها بود. هامان هم در پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کرد تا به موسی و بنی اسرائیل نزدیک شد. وقتی لشکر موسی به دریای سرخ رسیدند، دریا را در مقابل خود دیدند و از پشت، دشمنان را. بنی اسرائیل وحشت‌زده فریاد زدند که ای موسی، ما قبل از آمدنت از دست آن‌ها آزار می‌دیدیم و حالا هم که آمده‌ایم، وضعیت ما تغییری نکرده است. دریا در جلو و دشمن در عقب ماست، باید چه کنیم؟ موسی به آن‌ها گفت: ممکن است پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند و شما را در زمین جانشین آن‌ها کند. وقتی دشمنان نزدیک‌تر شدند و بنی اسرائیل نگران شدند، گفتند: ای موسی، ما به زودی به دست آن‌ها گرفتار خواهیم شد. موسی پاسخ داد: نه، زیرا پروردگار من همراه من است و مرا هدایت خواهد کرد. در این هنگام، خداوند به موسی وحی کرد که با عصایت به دریا بزن. موسی عصا را زد، ولی دریا حرکت نکرد، سپس به او وحی شد که باید دوباره این کار را کند. موسی با عصا به دریای سرخ زد و گفت: به اذن خدا بشکن، و ناگهان دریا به دو نیم شد و هر نیمه مانند کوه‌های عظیم ایستاد. طبق روایت، دریا پیش از این از خداوند خواسته بود که فرمان موسی را منتظر باشد و به محض زدن عصا شکافته شود. در نتیجه، دوازده راه در دریا باز شد و هر قبیله از بنی اسرائیل می‌توانست از یک راه عبور کند. سپس خداوند به باد و آفتاب فرمان داد تا بر بستر دریا بتابد و آن را خشک کند. وقتی موسی و لشکرش وارد دریا شدند، برخی از آن‌ها گفتند که ما دوستانمان را نمی‌بینیم. موسی خطاب به آن‌ها گفت که باید پیش بروید، زیرا آن‌ها هم بر روی راه شما هستند. اما آن‌ها رضایت نمی‌دادند تا وقتی که دوستانشان را ببینند. موسی از خداوند کمک خواست و وحی آمد که با عصایت به دریا بزن. وقتی او عصایش را زد، دریا شکافت و آن‌ها توانستند یکدیگر را ببینند و به راه خود ادامه دهند تا از دریا خارج شوند.
اینست که رب العالمین گفت وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ پس فرعون را و کسان وی را با آب بکشت.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که خداوند گفت زمانی که ما دریا را با شما شکاف دادیم و شما را نجات دادیم، سپس فرعون و همراهانش را با آب غرق کردیم.
چنانک گفت وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ گفته‌اند که چون فرعون بکناره دریا رسید و آن راهها بریده دید در قعر بحر، کسان خود را گفت دریا از هیبت من شکافته شد فرو روید بر پی ایشان. گویند اسب فرعون از دریا باز رمید و در نمیشد تا جبرئیل فرود آمد بر مادیانی نشسته و آن مادیان از پیش فرعون بدریا در کشید اسب فرعون از پی آن در رفت، و جمله لشکر از پی وی در شدند، و میکائیل بآخر قوم بود ایشان را میراند تا جمله در دریا شدند پس بفرمان خداوند عزّ و جل دریا بهم باز افتاد و جمله هلاک شدند. فرعون چون سلطان قهر خداوند دید و مذلت و خذلان خود، گفت «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» او را گفتند «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» اکنون می‌گویی، و سرکشی کرده پیش ازین و از تباهکاران بودی! این سخن او را بدان گفتند که ایمان پس از آن آورد که بأس و بطش حق بدید. و رب العزة جایی دیگر میگوید فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا و قال تعالی یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ و میگویند آن روز، روز عاشوراء بود دهم ماه محرم و موسی و بنی اسرائیل آن روز روزه داشتند شکر نعمت را و دفع بلیت را.
هوش مصنوعی: زمانی که فرعون به کنار دریا رسید و دید که راه‌هایش بسته شده، به افرادش گفت که دریا به خاطر قدرت او شکافته شده است و بپرید به داخل دریا. گفته شده که اسب فرعون از دریا ترسید و به داخل نمی‌رفت تا اینکه جبرئیل بر روی مادیان‌هایی نشسته، به سمت دریا رفت و آنها را به پیش برد. اسب فرعون هم به دنبال آنها وارد دریا شد و تمامی لشکرش نیز به دنبال وی رفتند. میکائیل در نهایت به عقب مانده و آنها را هدایت کرد تا همه به دریا وارد شدند. سپس، به فرمان خدا، دریا دوباره بهم پیوست و همه آنها هلاک شدند. وقتی فرعون عذاب و ذلت خود را دید، گفت که ایمان آورده به خدای بنی‌اسرائیل و او را مسلمان می‌داند. به او پاسخ دادند که اکنون ایمان می‌آوری در حالی که پیش از این سرکشی کردی و از فاسدین بودی. این گفته برای او در زمانی بود که ایمانش بعد از مشاهده عذاب خداوند بود. در جای دیگری خداوند می‌فرماید که ایمان آنها وقتی که عذاب ما را دیدند، به آنان کمک نکرد و همچنین گفته شده که روزی که برخی از نشانه‌های پروردگارت بیاید، ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده، به او فایده‌ای نخواهد رساند. این روز، روز عاشورا بود که دهم ماه محرم است و موسی و بنی‌اسرائیل در آن روز به خاطر نعمت‌ها شکرگزاری کرده و روزه گرفتند.
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ قیل اخرجوا لهم بعد ذلک فنظروا الیهم فغرقوهم. پس از آنک غرق شدند اللَّه تعالی دریا را فرمود تا موج زد ایشان را بیرون او کند. و بنی اسرائیل در ایشان مینگریستند و پس از آن دریا هیچ غریق را نپذیرفت هر که را غرق کرد بر سر افکند.
هوش مصنوعی: و شما در حال تماشای آن بودید. گفته شد که آنها را بیرون بیاورید و به آنان نگاه کردید و آنها غرق شدند. بعد از اینکه غرق شدند، خداوند به دریا فرمان داد تا برای آنها موجی ایجاد کند و آنها را به بیرون بیندازد. و بنی‌اسرائیل به آنها نگاه می‌کردند و پس از آن هرگز دریا هیچ غریقی را نپذیرفت و هر که را غرق کرد، بر سطح آب انداخت.
وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی‌ قراءة ابو جعفر و بصریان «وعدنا» بی الف است، و واعَدْنا بالف قراءة باقی، و معنی هر دو یکسانست. میگوید وعده نهادیم و هنگام ساختیم موسی را بر کوه طور چهل روز تا شما را توریة بستاند، چهل روز مرادست اما چهل شب گفت از بهر آنک ابتداء ماه از شب در گیرند آن گه که ماه نو بینند. و گفته‌اند که اربعین لیلة بآن گفت که وی را درین چهل روز روزه وصال فرمودند، چنانک در شب افطار نکند و اگر اربعین یوما گفتی روزه معروف از آن مفهوم شدی امساک روز و افطار شب، و اللَّه تعالی وی را درین چهل صوم درین وصال فرمود و این لفظ بآن نزدیکتر است و بمعنی موجزتر، فان معناه وعدناک اربعین یوما لتصومها و لا تفطر فیها لیلا و نهارا، و هذا من جوامع الکلم الذی اختصر له صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اختصارا. ابو بکر نقاش آورده است در شفاء الصدور که موسی ع بنی اسرائیل را گفته بود آن گه که در مصر بودند که اگر از اینجا بیرون شویم شما را کتابی آرم از نزدیک خداوند عز و جل، کتابی که دین شما بر شما روشن کند و کردنی و ناکردنی در آن پیدا گرداند. پس چون از مصر بیرون آمدند دریا را بازگذاشته و دشمن ایشان بآب کشته، موسی را گفتند ما آتینا بکتاب کما وعدتنا کتاب خداوند را که وعده دادی ما را نیاوردی؟ موسی گفت ازین پس تا چهل روز شما را کتاب آرم که خداوند عز و جل مرا این وعده نهاد. گویند ماه ذی القعده بود و ده روز از ذی الحجة همانست که در سوره اعراف گفت وَ واعَدْنا مُوسی‌ ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ. موسی هارون را بجای خود نشاند و بر بنی اسرائیل گماشت و ذلک فی قوله اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ موسی هارون را گفت خلیفه باش مرا و از پس من کارران در قوم من و نیکی کن و مهربان باش و دلها را مراعات کن، و قوم فراهم دار و راه تباه کان را پی مبر. موسی این بگفت و ایشان را چهل روز وعده داد و بمیعاد حق شتافت. بنی اسرائیل وعده خلاف کردند شبانروزی بدو روز می‌شمردند و پس از غیبت موسی به بیست شبانروز عاصی شدند، و گوساله سامری را بخدایی گرفتند.
هوش مصنوعی: موسی در کوه طور به مدت چهل روز وعده ملاقات با خداوند را دریافت کرد تا قومش را با تورات آشنا کند. این مدت چهل روز به دلیل شروع ماه از شب محاسبه شده است، به طوری که در طول این زمان، او روزه‌ای به نام وصال را به خود گرفت. او به قومش گفته بود که وقتی از مصر خارج شوند، کتابی از جانب خداوند برایشان می‌آورد که راه و رسم زندگی‌شان را روشن کند. پس از عبور از دریا و نجات از دشمنان، قوم موسی از او خواستند که وعده‌اش را عملی کند و کتاب را برایشان بیاورد. موسی به آن‌ها گفت که باید چهل روز صبر کنند، زیرا این وعده از سوی خداوند به او داده شده است. در این مدت، موسی هارون را به عنوان جانشین خود منصوب کرد و از او خواست تا بر قوم سرپرستی کند و با نیکی و مهربانی با آن‌ها رفتار کند. اما قوم موسی پس از غیبت او و در عرض بیست روز به پرستش گوساله سامری روی آوردند و به وعده خود وفا نکردند.
اینست که رب العالمین گفت: ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ و ذلک تنبیه علی انّ کفرهم بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لیس با عجب من کفرهم و عبادتهم العجل فی زمن موسی ع. و عن عکرمة عن ابن عباس رض قال لما هجم فرعون علی البحر و هاب ان یقتحم فیه، تمثّل له جبرئیل علی فرس انثی، فعرف السامری جبرئیل، و کان السامری من قوم موسی من اهل باجر و انشأ من قوم کانوا یعبدون البقر، و هو ابن عم موسی و اسمه موسی بن ظفر. و انما عرف جبریل لان امه حیث خافت ان یذبح جعلته فی غار و اطبقت علیه و کان جبرئیل یاتیه فیغذوه باصابعه، یجد فی احدی اصابعه لبنا و فی الأخری عسلا و فی الأخری سمنا، فلم یزل یغذوه حتی نشأ فلما عاینه عرفه، فقبض قبضة من اثر فرسه. و القی فی روع السّامری انک لا تلقیها علی شی‌ء فتقول کن کذا و کذا الا کان، فلم تزل القبضة معه حتی مضی موسی لوعد ربه، و کان مع بنی اسرائیل‌ حلی آل فرعون، قد تعوّروه بعلة العرس، و کانهم تأثموا منه، فاخرجوه و قذفوه فی حفرة لتنزل النّار فتاکله، فلما جمعوه قال السامری لهارون و کانت القبضة فی یده یا نبیّ اللَّه القی ما فی یدی؟ قال هارون نعم و ظن انه لبعض ما جاء به غیره من ذلک الحلی فقذفه فیها و قال کن عجلا جسدا له خوار فصار عجلا جسدا له خوار ای صوت، قیل کان یخور و یمشی، فقال هذا الهکم و اله موسی، فعکفوا علی عبادته.
هوش مصنوعی: خدای جهانیان فرمود: پس شما پس از آنکه این موارد را مشاهده کردید، همچنان به پرستش گوساله ادامه دادید در حالی که ظلم می‌کردید. این گفته به ما یادآوری می‌کند که نافرمانی آن‌ها از پیامبر محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) مانند نافرمانی و پرستش گوساله در زمان موسی نیست که جای تعجب داشته باشد. عکرمه از ابن عباس نقل می‌کند که زمانی که فرعون به دریا نزدیک شد و ترسید وارد آن شود، جبرئیل به شکل اسبی ظاهر شد، و سامری او را شناخت. سامری از قوم موسی بود و از خانواده‌ای می‌آمد که خدایان خود را گاو قرار داده بودند و نامش موسی بن ظفر بود. او جبرئیل را به این دلیل شناخت که مادرش وقتی ترسید از کشتن او، او را در غاری پنهان کرده بود و جبرئیل به او غذا می‌داد. جبرئیل همیشه با انگشتانش به او غذا می‌داد؛ یک انگشتش شیر و دیگری عسل و سومی کره داشت. او بزرگ شد و وقتی جبرئیل را دید، او را شناخت. سامری از خاک پایی که جبرئیل بر زمین گذاشته بود، برداشت و در دلش انداخت که چیزی که به آن دست بزند، به همین شکل می‌شود. این خاک را با خود نگه داشت تا زمانی که موسی طبق وعده‌اش رفت. او و بنی‌اسرائیل طلا و زیورآلات فرعون را که به مناسبت جشن ازدواج جمع‌آوری شده بود، به دلیل گناه و ناپسند بودن از آن استفاده نکردند و آن را در چاله‌ای انداختند تا آتش آن را بسوزاند. تا اینکه سامری به هارون گفت: ای پیامبر خدا، آیا چیزی را که در دست دارم بیندازم؟ هارون فکر کرد که آن مربوط به زیورآلات است و آن را در چاله انداخت و گفت: پس تو گوساله‌ای با صدای گاو باش. اینگونه گوساله‌ای با صدای خوار ایجاد شد و مردم گفتند: این خدای شما و خدای موسی است. و آن‌ها به پرستش آن گوساله مشغول شدند.
فذلک قوله ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ اصل الاتخاذ ابتداء عمل الشی‌ء، قال اللَّه تعالی وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ، و قد یکون مدحا و یکون ذمّا، فاذا کان مدحا کان بمعنی الاصطفاء کقوله تعالی وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا، و اذا کان ذما کان بمعنی التصییر کقوله. أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا.
هوش مصنوعی: این عبارت به این موضوع اشاره دارد که خداوند می‌فرماید شما گوساله را پس از آن (حادثه) به عنوان معبود خود برگزیدید در حالی که ظلم می‌کردید. "اتخاذ" به معنای آغاز انجام چیزی است و ممکن است به معنای مدح (ستایش) یا ذم (سرزنش) به کار رود. در مورد مدح، به معنای انتخاب یا برگزیدگی است، مانند جایی که خداوند ابراهیم را دوست خاص خود انتخاب کرده است. اما در صورتی که به معنای ذم باشد، به معنای تحقیر و سرزنش است، مثل وقتی که گفته می‌شود آن‌ها را به سخره گرفتیم.
ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ ترکناکم فلم نستأصلکم پس شما را عفو کردیم و در حال عقوبت نفرستادیم تا از شما فرا گذاشتیم. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ آن را کردیم تا مگر شکر کنید و نعمت عفو من بر خود بشناسید و سپاس‌گزاری کنید.
هوش مصنوعی: سپس، ما شما را بخشیدیم و به کیفر شما نپرداختیم و به همین دلیل شما را رها کردیم. این اقدام به این امید بود که قدردان نعمت عفو ما باشید و شکرگذاری کنید.
روی ان موسی ع قال یا رب کیف استطاع آدم ان یؤدّی شکر ما اجریت علیه من نعمک، خلقته بیدک و اسجدت له ملائکتک و اسکنته جنتک، فاوحی اللَّه عز و جل الیه ان آدم علم ان ذلک منی و من عندی فلذلک شکره‌
هوش مصنوعی: موسی از خدا پرسید: «پروردگارا، چگونه آدم توانست شکر نعمت‌هایی را که به او عطا کردی، به جا آورد؟ تو او را با دستانت خلق کردی، فرشتگانت به او سجده کردند و او را در بهشت قرار دادی.» خداوند به او وحی کرد که آدم دانست که شکر او از جانب خداوند است و به همین خاطر او سپاسگزاری کرد.
و عن داود ع قال سبحان من جعل اعتراف العبد بالعجز عن شکره شکرا، کما جعل اعترافه بالعجز عن معرفته معرفة».
هوش مصنوعی: داود (علیه‌السلام) می‌فرماید: سپاس خداوندی را که اعتراف بنده به ناتوانی در شکرگزاری، خود نوعی شکرگزاری است، همان‌طور که اعتراف او به ناتوانی در درک و شناخت خداوند، نشان‌دهنده‌ی شناخت اوست.
وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ و موسی را نامه دادیم یعنی توریة وَ الْفُرْقانَ فرقان آن معانی و علم و احکام است که در توریة بود که بآن میان حق و باطل جدایی پیدا شد. و گفته‌اند فرقان اینجا انفلاق البحر است و بر دشمنان نصرت. و روز بدر را از آن یوم الفرقان خواندند که مؤمنانرا بر کافران نصرت بود.
هوش مصنوعی: زمانی که به موسی کتاب دادیم، یعنی تورات و فرقانی به او عطا کردیم که شامل معانی، علوم و احکامی بود که در تورات وجود داشت و به واسطه آن حق از باطل تفکیک شد. برخی گفته‌اند فرقان در اینجا به شکافتن دریا و پیروزی بر دشمنان اشاره دارد. همچنین، روز بدر نیز به عنوان روز فرقان نامیده شده است، چرا که در آن روز، مؤمنان بر کافران پیروز شدند.
قطرب گفت فرقان اینجا قرآن است و در آیت ضمیری است محذوف یعنی آتینا موسی الکتاب و محمدا الفرقان. و گفته‌اند فرقان در همه قرآن بر سه وجه آید و معانی آن سه قسم است: یکی بمعنی نصرت چنانک درین آیت است بقول بعضی مفسران.
هوش مصنوعی: قطرب می‌گوید که "فرقان" در اینجا به معنای قرآن است و در آیه به ضمری اشاره شده که حذف شده، یعنی به معنای "به موسی کتاب دادیم و به محمد فرقان." برخی مفسران معتقدند که "فرقان" در کل قرآن به سه معنا آمده و یکی از این معانی به معنای نصرت است، چنانکه در این آیه اشاره شده است.
نظیر این «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ» یعنی یوم النصر فنصر اللَّه موسی و اهلک فرعون جایی دیگر گفت یوم الفرقان یوم التقی الجمعان یعنی یوم النّصر، فنصر اللَّه فیه المسلمین و هزم الکافرین. وجه دوم فرقان آنست که بنده را از شبهة بیرون آرد تا در یقین وی بیفزاید و ذلک قوله فی الانفال إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً همانست که در سورة البقرة گفت وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی‌ وَ الْفُرْقانِ یعنی المخرج فی الدین من الشبهة و الضلالة. وجه سوم فرقان است بمعنی قرآن و ذلک فی قوله تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی‌ عَبْدِهِ، در آل عمران گفت وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ لعلکم تهتدون هر چند که این خطاب با ایشان است که در عهد مصطفی ع بوده مراد باین اسلاف ایشانند آنان که در عهد موسی ع بودند و اهتداء ایشان و راهبردن ایشان بحق در توریة بود. و روا باشد که گویی لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ایشان را خواهد که در عهد رسول ما بودند، و اهتداء ایشان به توریة از راه توحید و اصول دین بودند از راه فروع، و در اصول توحید کتابهای حق یکسانند و خلق با آن مخاطب.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم "فرقان" پرداخته و معانی مختلف آن را توضیح می‌دهد. در ابتدا به نصرت الهی اشاره می‌کند که موجب پیروزی موسی و هارون بر فرعون شد و این روز را "روز فرقان" می‌نامد. همچنین "فرقان" به معنای جدا کردن حق از باطل و کمک به افزایش یقین بنده از شائبه‌ها و تردیدها است. برخی آیات به تقوا و دریافت توانایی تمییز دادن حق و باطل اشاره می‌کنند. در نهایت، "فرقان" به معنای قرآن نیز ذکر شده و نشان‌دهنده راهنمایی و هدایت بشر به سوی حق و حقیقت است. این متن به طور کلی به وعده‌هایی از سوی خدا در مورد هدایت و نصرت مؤمنان اشاره دارد و نشان می‌دهد که هدایت همواره از طریق آموزه‌های حق صورت می‌گیرد.
وَ إِذْ قالَ مُوسی‌ لِقَوْمِهِ ابن جریر گفت موسی بزبان عبری موشی گویند و مو آب باشد وشا درخت یعنی او را بنزدیک آب و درخت یافتند آن گه که یافتند در سرای فرعون. و موسی از فرزندان لاوی بن یعقوب بود: موسی بن عمران بن یصیر بن ناهث بن لاوی بن یعقوب.
هوش مصنوعی: موسی به قوم خود گفت که در زبان عبری به او موشی می‌گویند و به معنای مو و همچنین به درخت اشاره دارد. او در مکانی نزدیک آب و درخت پیدا شد، زمانی که در خانه فرعون یافت شده بود. موسی از نسل لاوی، پسر یعقوب به شمار می‌رود و نسب او به این صورت است: موسی، پسر عمران، پسر یصیر، پسر ناهث، پسر لاوی، پسر یعقوب.
مفسران گفتند که پرستندگان گوساله پس از آن پشیمان شدند و بدانستند که از راه حق دور افتاده‌اند، و الیه الاشارة بقوله وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا آن گه که پشیمان شدند و بدانستند که حق گم کردند قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا گفتند اگر خداوند ما بر شما نبخشاید و ما را نیامرزد ناچاره از زیان کارانیم.
هوش مصنوعی: مفسران بیان کرده‌اند که پرستندگان گوساله پس از مدتی از عمل خود پشیمان شدند و متوجه شدند که از مسیر حقیقت منحرف شده‌اند. آنها وقتی به اشتباه خود پی بردند، گفتند: اگر خداوند ما بر ما رحم نکند و ما را ببخشد، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.
و موسی ایشان را میگفت إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ شما بر خویشتن ستم کردید که عبادت گوساله کردید. گفتند یا موسی اکنون حیلت چیست؟ موسی گفت: فَتُوبُوا إِلی‌ بارِئِکُمْ البارئ الخالق و البریّة المخلوقون یقال برأ اللَّه الخلق و یبرأ منهم برأ میگوید که راه شما آنست که توبه کنید از معصیت، بطاعت بازگردید و از کرده پشیمان شوید، و از آفریدگار عذری بازخواهید.
هوش مصنوعی: موسی به آن‌ها گفت: «شما بر خودتان ظلم کردید که به عبادت گوساله پرداختید.» آن‌ها گفتند: «ای موسی، حالا چاره کار چیست؟» موسی پاسخ داد: «پس به سوی خالق خود توبه کنید. خالق، جهان را آفریده و شما مخلوق او هستید. باید از گناهانی که مرتکب شده‌اید توبه کنید، به انجام اطاعت بازگردید و از کارهای خود پشیمان شوید و از آفریدگار خود طلب بخشش کنید.»
گفتند یا موسی بمجرد عذر کار ما راست شود یا نه؟ موسی گفت نه که شما مرتدّ گشتید بدانک گوساله را معبود گرفتید و حکم مرتد قتل است: فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ معنی نه آنست که خود را بدست خویش بکشید بل که میگوید یکدیگر بکشید هذا کقوله تعالی وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ای لا یقتل بعضکم بعضا، و کقوله ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ ای نظراءکم فی الدین. گفته‌اند ظلمتی و تاریکی دریشان پیچید چنانک یکدیگر را نمی‌دیدند و نمی‌شناختند و هر یکی را تیغی در دست نهادند و فرمان آمد که یکدیگر را بکشید. ابن عباس گفت موسی ایشان را گفت توبه شما آن گه بپذیرد که ایشان که عبادت گوساله نکرده‌اند شما را میکشند و شما صبر میکنید در پس زانو نشسته که هیچ باز نکوشید و ننگرید گفتند همه صبر کنیم چنانک فرمانست. پس هارون بیامد و با وی دوازده هزار مرد بود که گوساله پرستی نکرده بودند و منادی ندا کرد.
هوش مصنوعی: موسی به قوم خود گفت که آیا ممکن است به خاطر عذر شما کارتان درست شود یا نه؟ آنها پاسخ دادند که نه، چرا که مرتد شده‌اند و گوساله را به عنوان معبود قبول کرده‌اند و حکم مرتد، قتل است. او به آنها گفت که خود را بکشید، اما منظورش این بود که هر یک از شما باید دیگری را بکشد. در این زمان، تاریکی بر آنها حاکم شد و یکدیگر را نمی‌دیدند و نمی‌شناختند. هر فردی شمشیری در دست گرفت و دستور رسید که یکدیگر را بکشند. ابن عباس بیان کرد که موسی به آنها گفت توبه شما زمانی پذیرفته می‌شود که کسانی که به گوساله پرستی نپرداخته‌اند، شما را بکشند و شما باید در جای خود صبر کنید. آنها تصمیم گرفتند صبر کنند چون این دستور بود. سپس هارون با دوازده هزار مردی که گوساله را پرستش نکرده بودند آمد و ندا کرد.
«الا انّ هؤلاء اخوانکم قد اتوکم شاهری السیوف، فاتقوا اللَّه و اصبروا فلعن اللَّه رجلا حلّ حیاته او قام من مجلسه، او مدّ طرفه الیهم او اتّقاهم بید او رجل، فیقولون آمین فیقتلون الی المساء. موسی که آن قتل فراوان دید بگریست و زاری در گرفت، «یا رب هلکت بنو اسرائیل» فرزندان یعقوب بسیار هلاک شدند، بقیتی بگذار. رب العالمین دعاء موسی اجابت کرد و فرمان داد تا از قتل باز ایستادند و هفتاد هزار کشته بودند موسی دلتنگ شد بآن حال که برفت، رب العالمین وحی فرستاد به موسی که. «اما یرضیک انی ادخل القاتل و المقتول الجنّة، فکان من قتل منهم شهیدا و من بقی منهم مکفّرا عنه ذنوبه» اللَّه تعالی موسی را خشنود کرد به آنک کشتگان را شهید کرد و باقی که زنده مانده بودند عفو کرد.
هوش مصنوعی: اما این افراد برادران شما هستند که با شمشیرهای برهنه به شما حمله می‌کنند. پس از خدا بترسید و صبر کنید. خدا لعنت کند کسی را که زندگی‌اش بر او حلال باشد، یا از جای خود برخیزد، یا به آن‌ها نگاهی بیندازد، یا به آن‌ها با دستی یا هر چیز دیگری حمله کند. آنگاه آن‌ها می‌گویند «آمین» و تا غروب می‌کشند. موسی، هنگامی که این قتل و کشتار را دید، اشک ریخت و به شدت ناله کرد و گفت: «پروردگارا، بنی اسرائیل هلاک شدند. برایشان باقی بگذار.» خداوند دعای موسی را اجابت کرد و فرمان داد که از کشتار دست بردارند. در آن زمان، هفتاد هزار نفر کشته شده بودند و موسی دلگیر شد. سپس خداوند وحی فرستاد که «آیا این برای تو پسندیده است که قاتل و مقتول هر دو به بهشت وارد شوند؟» در این صورت، کشتگان از آن‌ها شهید شدند و باقی‌مانده‌ها مورد عفو قرار گرفتند.
اینست که رب العزة گفت فَتابَ عَلَیْکُمْ ای فعلتم ما امرتم به فتاب علیکم و تجاوز عنکم. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ یعود الی العبد بالطافه و بتیسیره التوبة له و برحمته المنجیة من عقوبته.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود که به شما توفیق توبه داد و بر شما لطف کرده و از گناهان شما چشم‌پوشی نموده است. او همواره توبه‌پذیر و مهربان است و به بندگانش با رحمتش، راه توبه را آسان می‌کند و آنها را از عذاب رهایی می‌بخشد.
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ مفسران گفته‌اند آن گه که موسی از طور باز آمد خشمناک شد بر قوم خویش به پرستیدن گوساله، و از خشم لوحها که در آن تورات نبشته بود بیوکند، و با برادر و با سامری سخن درشت گفت، آن گه گوساله را بسوخت و بر روی آب به پراکند، و قصه چنانک رفت تا بآخر، پس موسی بیارمید و خشم وی باز نشست. چنانک رب العالمین گفت وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ موسی آن لوحها برداشت و راهنمونی و بخشایش حق که در آن بود ایشان را بیان کرد و گفت من با اللَّه سخن گفتم و از وی سخن شنیدم ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فیکلّمنا جهارا و یشهد لک بتکلیمه ایّاک استوار نداریم ترا که اللَّه سخن گفت با تو، تا آن گه که اللَّه را به بینیم تا گواهی دهد ترا بدانک می‌گویی موسی ازیشان بحق نالید گفت خداوندا تو خود داناتری که چه میگویند. رب العالمین گفت ادعهم الی الطور ایشان را بطور خواند، فاختار موسی منهم سبعین رجلا موسی هفتاد مرد را برگزید ازیشان و ایشان را روزه و طهارت و غسل فرمود و پاکی جامه، پس ایشان را بطور برد. گفتند یا موسی نرید ان نسمع کلام ربنا خواهیم تا سخن خداوند خویش بشنویم. موسی گفت بر جای خود می‌باشید تا میغ در کوه گیرد و نداء حق شنوید آن گه نزدیک شوید و بسجود در افتید، پس موسی بکوه برآمد و حجابی پیدا شد میان ایشان و میان موسی تا موسی را نه بینند، که موسی هر آن گه که با حق سخن گفتی نوری بر وی تافتی که هیچکس از آدمیان طاقت نداشتی که در وی نگرستی، چون خداوند عز و جل با موسی سخن در گرفت ایشان بسجود افتادند، و کلام حق بشنودند و امر و نهی بدانستند، و از حق شنیدند که گفت «انا اللَّه ربکم لا اله الا انا الحی القیوم لا اله الا انا ذو بکة اخرجتکم من ارض مصر، فاعبدونی و لا تعبدوا غیری» و یروی عن مقاتل انه قال فسمعوا من السحابة صوتا مثل صوت السنّور پس چون موسی از مناجات فارغ شد و با نزدیک ایشان آمد، ایشان گفتند یا موسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً تا خدای را عز و جل معاینه نه بینیم بتو ایمان نیاریم، در آن حال بگرفت ایشان را صاعقه، چنانک اللَّه گفت: فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ گفته‌اند صاعقة درین آیت بانگ جبرئیل بود که بریشان زد بفرمان حق زلزله در زمین افتاد و ایشان از آن فزع جان بدادند. گفته‌اند اصل صاعقه بانگ صعب است و آواز سخت و باشد که با آن مرگ بود و باشد که آتش افتد از آن، و باشد که عذاب رسد از آن، و هر سه وجه در قرآن بیاید فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ. فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ این هر دو مرگ است. «أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» این عذاب است وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ این آتش است و صاعقه و صاقعه متقارب‌اند و فرق آنست که صاعقه از هوا و سوی آسمان درآید و صاقعه از اجسام زمین بدر آید.
هوش مصنوعی: زمانی که شما به موسی گفتید "ما به تو ایمان نخواهیم آورد" مفسران گفته‌اند که وقتی موسی از کوه طور بازگشت، از پرستش گوساله توسط قوم خود خشمگین شد و به خاطر این خشم لوح‌هایی که در آن‌ها احکام الهی نوشته شده بودند را شکست. او با برادرش و سامری به تندی صحبت کرد، سپس گوساله را سوزاند و خاکستر آن را در آب پخش کرد. پس از آن، موسی آرام شد و خداوند گفت که وقتی خشم او برطرف شد، لوح‌ها را برداشت و پیام حق را به قومش بیان کرد و گفت که با خدا صحبت کرده و سخن او را شنیده است. اما قوم او گفتند که تا زمانی که خدا را به شکل آشکار نبینند، به او ایمان نخواهند آورد. موسی از الله خواست که در مورد صحبت‌های آنها بداند و خداوند به او گفت که آنها را به کوه طور بخواند. او هفتاد مرد را انتخاب کرد و آنها را آماده کرد تا به کوه بروند و بگویند که می‌خواهند صحبت خدا را بشنوند. موسی به آنها گفت که در محل خود بمانند و به زودی صدای خدا را بشنوند. وقتی موسی بر فراز کوه رفت، حجاب و پرده‌ای بین او و قومش ایجاد شد که نتوانند او را ببینند. وقتی موسی با خدا صحبت کرد، نوری بر او تابید که هیچکس نمی‌توانست به آن نگاه کند. قوم، در آنجا به سجده افتادند و دستورات الهی را شنیدند، که شامل پیام‌های بنیادین خداوند بود. اما زمانی که موسی به آنها نزدیک شد، دوباره به او گفتند که ایمان نخواهند آورد تا خدا را به شکل واضح ببینند. در آن لحظه، آنها به صاعقه‌ای گرفتار شدند که ناشی از فرمان خدا بود و باعث ترس و مرگ آنها شد. صاعقه به معنای صدای سخت و عذاب است و در قرآن به گونه‌های مختلفی ذکر شده است.
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ میگوید شما در آن عذاب می‌نگرستید یعنی وقت نزوله قبیل الموت هذا کقوله وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ یعنی تنظرون الی اوائل الموت و ما یظهر منه این آیت دلیل است که آفریدگار جل جلاله دیدنی است و رد است بر معتزله که رؤیت را منکرند و وجه دلیل آنست که از موسی نکیری پیدا نشد بریشان بآن سؤال، و اگر مستحیل بودی بر موسی انکار آن واجب بودی، که بر پیغامبران واجب باشد که چون منکری به بینند آن را منکر شوند و از آن نهی کنند. اگر معتزلی گوید که صاعقه که رسید ایشان را بآن رسید که دیار خواستند و اگر حق بودی ایشان را صاعقه نرسیدی؟ جواب وی آنست که صاعقه نه بآن رسید ایشان را که دیدار خواستند، و مستحیل بود که موسی هم خواست و وی را صاعقه نرسید، بلکه اقتراح الآیات بعد الآیات کردند، و هر آن گه که آیتی از آیات نبوت بر پیغامبر پیدا شود و بنگروند و دیگر آیتی خواهند عذاب واجب شود. و گفته‌اند ایشان را صاعقه بآن رسید که رؤیت حق جل جلاله از مقدورات بشر بشمردند بآنچه گفتند أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً و اگر بجای آن سل اللَّه ان یرینا گفتندی، بودی که ایشان را صاعقه نرسیدی و اللَّه اعلم. و گفته‌اند درین آیت اثبات نبوت مصطفی است که بیان قصه پیشینیان و ذکر احوال گذشتگان از علوم اهل کتاب بود نه از علوم عرب، و ایشان میدانستند که مصطفی از عرب است، کتاب ایشان ناخوانده و ناآموخته، و آن گه از آنچه در کتاب ایشان بود خبر میداد و بیان میکرد تا بدانند که آن جز از وحی حق نیست، و نبوت وی جز صدق نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شما در حال مشاهده عذاب هستید، مانند زمانی که به مرگ نزدیک می‌شوید. در این context، اشاره به این دارد که شما در حال مشاهده نشانه‌ها و مراحل مرگ هستید. این آیه دلیلی بر این است که خداوند قابل مشاهده است و به اعتقادات گروهی که منکر رؤیت خدا هستند، پاسخ می‌دهد. اگر این ادعا درست بود، موسی باید آن را انکار می‌کرد، زیرا پیامبران وظیفه دارند که در برابر منکرها واکنش نشان دهند. برخی می‌گویند که وقتی صاعقه به آنها رسید، آنها در واقع خواستار دیدن خدا بودند و اگر این خواسته حقیقی بود، صاعقه نباید به آنها آسیب می‌زد. اما پاسخ این است که آن صاعقه نتیجه خواسته آنها برای دیدن خدا نبود. همچنین، این آیه نشان‌دهنده نبوت پیامبر اسلام است زیرا داستان‌های پیشینیان و اطلاعات مربوط به آنها را بیان می‌کند به گونه‌ای که فقط از وحی الهی ممکن است و نه از علم عربی.
ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ موسی چون آن قوم را دید، فزع زده و جان داده، گریستن در گرفت و زاری میکرد و میگفت ما ذا اقول لبنی اسرائیل؟
هوش مصنوعی: سپس بعد از مرگتان شما را برانگیختیم. وقتی موسی آن قوم را مشاهده کرد، ترس و وحشت بر او عارض شد و به شدت گریه کرد و می‌گفت: «چه بگویم به فرزندان اسرائیل؟»
اذا اتیتهم و قد اهلکت خیارهم لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ خداوند بنی اسرائیل را چه گویم و چون بر ایشان باز شوم، که بهینه ایشان را هلاک کردی! آن گه از سر ضجرت گفت لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ اگر خواستی تو ایشان را هلاک کردی هم در خانه‌هاشان بمیرانیدی و مرا نیز با ایشان بهم، تا کفن یافتندی و جای دفن، «أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا» می هلاک کنی ما را بآنچه نادانی چند کردند از ما یعنی عبادت گوساله پس رب العزة ایشان را یک یک زنده کرد و در یکدیگر می‌نگریستند آن گه که زنده می‌شدند. مفسران گفتند مرگ عبرت بود نه مرگ فنا پس از مرگ دیگر باره مکلّف بودند.
هوش مصنوعی: اگر به جمعیتی که بهترین‌هایشان را نابود کرده‌ای، برگردی، چه بگویم به خداوند بنی‌اسرائیل؟ وقتی پیش آن‌ها بیایم، چگونه می‌توانم بگویم که بهترین‌شان را هلاک کردی! سپس با ناامیدی بگوید: «اگر خواستی می‌توانستی آن‌ها را زودتر هلاک کنی و ما را هم با آن‌ها نابود کنی که لااقل برای دفن آن‌ها جایی پیدا می‌کردیم.» آیا قرار است ما را به خاطر کارهای نادانانه تعدادی از ما، مثل پرستش گوساله، نابود کنی؟ سپس خداوند همه آن‌ها را زنده کرد و آن‌ها یکدیگر را نگاه می‌کردند زمانی که زنده می‌شدند. مفسران گفته‌اند که این مرگ به معنای فنا نبود، بلکه درسی بود و بعد از آن، دوباره مسئولیت داشتند.
اللَّه تعالی منت نهاد بریشان و گفت ثُمَّ بَعَثْناکُمْ پس شما را برانگیختم و زنده کردم و با موسی سپردم تا زندگی و روزی که شما را مقدر است بتمامی بشما رسد لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ این را از بهر آن کردم تا از من آزادی کنید و سپاس دارید. این آیت حجت است اهل حق را بر منکران بعث، و حجت است بر قومی فلاسفه که گفتند بعث و نشور ارواح راست نه اجساد و اعیان را، و معلوم است که رب العالمین اینان را که بعث کرد اجساد و اعیان ایشان کرد و امثال این فراوانست در قرآن که حجت است بریشان. عزیز را گفت فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قوم حزقیل را گفت مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ اصحاب کهف را گفت بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ وجه الاستدلال بهذه الآیات ظاهر لمن تدبره و تأمّل فیه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال بر مردم نعمت نهاد و گفت: "سپس شما را برانگیختم و زنده کردم و با موسی قرار دادم تا زندگی و روزی‌ای که برای شما مقدر شده است، به طور کامل به شما برسد. این کار را کردم تا شما از من سپاسگزاری کنید." این آیه دلیلی است بر حقانیت کسانی که به معاد ایمان دارند و بر کسانی که به قیامت اعتقاد ندارند. همچنین، این آیه بر فلاسفه‌ای که گفتند روح‌ها برانگیخته می‌شوند نه بدن‌ها، دلیلی محکم است. واضح است که خداوند، کسانی را که برانگیخت، بدن‌هایشان را نیز برانگیخت و نمونه‌های فراوانی از این در قرآن وجود دارد که دلیلی بر حقانیت اوست. خداوند به عزیز گفت: "پس او را به مدت صد سال می‌میرد و سپس او را برمی‌انگیزم." و به قوم حزقیل گفت: "شما بمیرید، سپس زندگان می‌شوید." و به اصحاب کهف فرمود: "ما آنها را برانگیختیم تا بین خود گفتگو کنند." دلیل این آیات برای کسانی که در آن تدبر و تفکر کنند، روشن و واضح است.