گنجور

بخش ۲۰ - ۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا معطوفست بر آیه پیش، و در موضع نصب است فکانه قال اذکر یا محمد: إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اللَّه تعالی نعمتهای خویش و منتها بر بندگان می‌شمارد و در یاد ایشان میدهد، ایشان که در عهد رسول خدا بودند و پس از ایشان تا بقیامت. میگوید من آن خداوندم که هر چه در زمین از بهر شما آفریدم و منافع و معایش شما در زمین پدید کردم چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً پس با آدم که پدر شما بود کرامتها کردم و نواختها افزودم. از آن کرامتها یکی آنست که از بهر وی با فریشتگان این خطاب کردم که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً دیگر آنکه فریشتگان را فرمودم که وی را سجود کنید، فذلک قوله وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ. اینجا گفت سجود کنید آدم را، جای دیگر گفت فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ او را بسجود افتید شما که فریشتگانید. فسجد الملائکة کلّهم اجمعون فریشتگان همه سجود کردند أَکْلِهِمْ گفت تا خلق دانند که همگنان سجود کردند نه جوکی ازیشان. و أَجْمَعُونَ گفت و همه بهم، تا دانند که بیکبار بیک آهنگ بودند نه پراکنده و در هنگامهای گسسته.

از عمر عبد العزیز آورده‌اند که اول کسی که سجود کرد از فریشتگان اسرافیل بود فاثابه اللَّه عزّ و جلّ ان کتب القرآن فی جبهته. و حکمت در سجود فرمودن آن بود تا فضل آدم بر فریشتگان پیدا شود و نافرمانی ابلیس آشکارا گردد. مفسران گفتند سجود تعظیم و تحیت بود نه سجود طاعت و عبادت. چنانک برادران یوسف را گفت در پیش تخت یوسف وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً و ذلک انحناء یدل علی التواضع پشت خم دادن بود بر سبیل تواضع نه روی بر زمین نهادن. و این تحیّت بدین صفت رسم و آئین عجم بود در جاهلیّت.

و امروز در اسلام نیست بلکه رسم و آئین مسلمانان سلام است مصطفی علیه السّلام گفت: السلام تحیّة لملّتنا و امان لذمّتنا

و روی انّ النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لما سجدت له الشجرة و الجمل الشارد و غیر هما قال له اصحابه یا رسول اللَّه نحن اولی بالسجود لک من الشجرة و الجمل فقال انه لا ینبغی السجود الّا للَّه رب العالمین، و قال لا ینبغی لمخلوق ان یسجد لاحد الا اللَّه، و لو جاز أن یسجد احد لاحد الّا اللَّه لامرت المرأة ان تسجد لبعلها لعظیم حقه علیها.

و روی انّ معاذ بن جبل رجع من الیمن، فسجد الرسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، فتغیر وجه رسول اللَّه و قال ما هذا؟ فقال رأیت الیهود یسجدون لاحبارهم و النصاری یسجدون لقسیسهم، فقال رسول اللَّه مه یا معاذ کذبت الیهود و النصاری، انما السجود للَّه عز و جل.

قومی مفسران گفتند مقتضی لفظ مطلق آنست که بر سجود حقیقی نهند. روی بر زمین نهادن دو معنی دارد. یکی آنک آدم قبله بود همچون کعبه و سجود خدای را بود عزّ و جلّ. دیگر آنک آدم خدای را سجود میکرد و فریشتگان از پس آدم بودند خدای را بمتابعت آدم سجود کردند. و این یک قول گفت ابن مسعود رض. قتاده گفت کانت الطاعة للَّه و السجود لآدم، و هو الاصح و الی الصواب اقرب.

پس ابلیس را از فریشتگان مستثنی کرد گفت إِلَّا إِبْلِیسَ و این استثنا نه از جنس گویند که درست آنست که ابلیس نه از جنس فریشتگان بود بلکه از جنّ بود، چنانک گفت جای دیگر کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ. شعبی گفت ابلیس ابو الجنّ کما انّ آدم ابو الانس و قیل ابو الجنّ هو الجان، و ابلیس ابو الشیاطین فالشیاطین اولاد ابلیس و کلهم فی النّار الّا شیطان رسول اللَّه فان اللَّه اعانه علیه فاسلم.

و امّا اولاد الجانّ مسلمهم فی الجنّة و کافر هم فی النار، و مع کل جنّی شیطان کما انّ مع کل آدمی شیطان، و الجانّ خلق من خضرة النار و الشیطان من یحمومها و الملائکة من نورها. و معنی ابلیس نومید است یعنی ابلس من رحمة اللَّه و پیش از آنک لعنت بر وی آشکارا شد نام وی عزازیل بود گفته‌اند حارث بود و کنیت وی ابو کردوس بود أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ سؤال کنند که ابلیس از فرمان سر وازد مستحق لائمه و عقوبت گشت و آسمان و زمین از فرمان سر وا زدند، گفت فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها و بقول بعضی مفسران اهل آسمان و زمین سر وا زدند و آن گه درین ابا مستوجب عقوبت نگشتند چه فرقست؟ جواب آنست که اباء ابلیس اباء استکبار و عجب بود و لهذا قال تعالی أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ و مستکبر مذموم بود، و اباء آسمان و زمین و اهل آن اباء اشفاق و ترس بود چنانک گفت وَ أَشْفَقْنَ مِنْها و ترسنده معذور بود.

گفتند آدم را فرمودند که گرد شجره مگرد فرمانرا خلاف کرد و ابلیس را فرمودند که سجود کن نکرد و فرمانروا خلاف کرد، هر دو نافرمانی کردند پس ابلیس مستوجب لعنت گشت و آدم نه، چه حکمت است؟ جواب آنست که نافرمانی آدم از جهت شهوت بود و نافرمانی ابلیس از عجب و تکبر، و تجبر و تکبر مزاحمت ربوبیت و وجب نقمت است. گفتند از آدم یک زلّت آمد در حال وی را از بهشت بیرون کردند، و از فرزندانش هر روز چندین معاصی و زلّات آید و آن گه عقوبت نمیرسد؟ جواب آنست که آدم بر بساط قربت معصیت آورد و فرزندان بر بساط محنت، و یک زلت بر بساط قرب صعب تر است از هزاران گناه بر بساط محنت، و لهذا قال ابراهیم «یا ربّ لم اخرجت آدم من الجنّة؟» فقال أما علمت ان جفاء الحبیب شدید» و قیل اخرج آدم من الجنّة لأنّ الجنة لیست بدار التوبة فاراد ان یأتی الدنیا فیتوب ثم یردّه الی الجنّة.

روی انّ اللَّه عزّ و جلّ قال یا آدم لو غفرت لک فی الجنّة لغفرت لرجل واحد فکیف یتبیّن کرمی و رحمتی، اخرج الی الدنیا و ائت بالعصاة من ذریتک حتی اغفر لک معهم لیتبیّن کرمی و جودی و رحمتی.

أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ میگوید نافرمانی کرد ابلیس و بر آدم برتری جست که او را سجود نکرد و گفت انا خیر منه ابو العالیة گفت لمّا رکب نوح السفینة اذا هو بابلیس علی کوثلها و هی مؤخّر السفینة. فقال له ویحک قد غرق الناس من اجلک قال فما تأمرنی قال تب قال سل ربّک هل لی من توبة قال فقیل له انّ توبته ان یسجد لقبر آدم، فقال ترکته حیّا و اسجد له میّتا؟ و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اذا قرأ ابن آدم السّجدة فسجد اعتزل الشیطان یبکی یقول یا ویله أمر ابن آدم بالسجود فسجد فله الجنّة، و امرت بالسجود فعصیت فلی النّار

وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ میگوید در علم خدا پیش از آفرینش وی از جمله کافران بود، و قیل، صار من الکافرین حین ابی السجود و معنی کان در قرآن بر وجوه است بمعنی مستقبل چنانک گفت وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ و بمعنی حال چنانک گفت کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا و بمعنی وقوع چنانک گفت وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ و بمعنی صیرورت چنانک گفت فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ. وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و بمعنی ماضی و حال و مستقبل چنانک گفت وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً.

وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ این آیت رد است بر معتزله که میگویند بهشت نیافریدند هنوز، و موجود نیست. و وجه دلالت روشن است که اگر موجود نبودی ربّ العالمین آدم را نگفتی اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ.

یقال للمرأة زوج و زوجة، و الزّوج افصح و هو لغة القرآن، و الزّوج اثنان و واحد قال اللَّه تعالی وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی‌ فجعل کل واحد منهما زوجا.

و الزوج بمعنی الصّنف فی قوله خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها یعنی الاصناف، و فی قوله ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ ای ثمانیة اصناف و فی قوله کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ. ای من کل صنف حسن. و الزوج القرین فی قوله تعالی وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها و فی قوله احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ ای قرناءهم، و فی قوله وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ای قرنت نفوس الکفار بعضها ببعض».

امّا قصه آیت آنست که مفسّران گفتند آدم در بهشت مونسی هم جنس خویش نداشت مستوحش میشد، خواب بروی افتاد بخفت. رب العالمین از استخوان پهلوی وی از جانب چپ آن یکی زیرترین که قصیری خوانند حوا را بیافرید و آدم از آن هیچ خبر نداشت، و هیچ رنج بوی نرسید که اگر رنج رسیدی بوی مهربان نبودی.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّ اللَّه تعالی خلق الرجال من التراب فنهمتهم فی التراب یعنی فی العمارة، و خلق النساء من الرجال فنهمتهن فی الرجال.

پس چون آدم بیدار شد زنی را دید بر بالین وی نشسته سخت با جمال و با نیکویی، او را پرسید که تو کیستی؟ گفت من هم جفت توام مرا بدان آفریدند تا ترا مونس باشم و بمن آرام گیری. گفته‌اند که نخست آدم فرا حوا خاست و او را پاسید ازینجاست که خطبة یعنی زن خواستن از جانب مردانست، و اگر نخست حوا خاستی فرا آدم خطبة از جانب زنان بودی. و گفته‌اند که حوا از آدم درخواست که دعا کن تا اللَّه تعالی مرا رفیقی سازد که مرا انیس و دمساز بود تا با وی برون می‌آیم و در بهشت میگردم. قال فجعل معها العنقاء فکانت تخرج فتطوف هی و العنقاء آن گه ملائکه امتحان علم آدم را پرسیدند از وی یا آدم ما هذه؟ این چیست؟ گفت زنی.

گفتند نام وی چیست؟ گفت حوا گفتند چرا حوا نام است؟ گفت لانّها خلقت من حی گفتند او را دوست داری؟ گفت آری. پس حوا را پرسیدند که تو او را دوست داری؟ گفت نه و دوستی وی آدم را بیشتر بود و تمامتر، لکن راست نگفت فقالوا لو صدقت امرأة فی حبّها لزوجها لصدقت حواء. و قال النبی ص ان المرأة خلقت من ضلع، لن تستقیم لک علی طریقة، فان ذهبت تقیمها کسرتها و ان استمتعت بها استمتعت بها و فیها عوج.

وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما و عیشی فراخ و خوش بی رنج میکنید درین بهشت، و هی الفردوس وسط الجنّة و اعلاها، و میخورید بی حساب هر چه خواهید، چنانک خواهید، هر جا که خواهید لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ درختی نمود بایشان گفت گرد این درخت مگردید و ازین مخورید که آن گه از جمله ظالمان باشید، یعنی: ان عملتما باعمال الظالمین صرتما منهم و کنتما من الناقصین لانفسکما الضّارّین لها اما آن درخت منهی، میگویند که آن درخت علم بود که از آن بخوردی چیزها بدانستی و میوه‌های گوناگون در آن بود. سعید بن جبیر گفت درخت انگور بود. ابن عباس و جماعتی گویند گندم بود و دانه آن گندم از روغن نرمتر بود و از عسل شیرینتر، معتزله گفتند درخت منهی دلیلست که آن نه بهشت بود بلکه بوستانی بود از بستانهای دنیا، و اگر بهشت بودی در آن هیچ چیز حرام نبودی. جواب ایشان آنست که در بهشت ولدان و غلمان هستند و استمتاع بایشان حرامست و این بمثابت آنست. معتزلی گفت اگر بهشت بودی با آدم در آن تکلیف نرفتی که بهشت جای تکلیف نیست. جواب آنست که دنیا جای تکلیف است علی العموم، و پس قومی را بتکلیف از آن بیرون کرد و هم الاطفان و المجانین. همچنین جایز باشد که بهشت در حق همگنان نه جای تکلیف باشد و در حق آدم علی الخصوص فی وقت دون وقت جای تکلیف بود، و اللَّه را رسد که در ملک و ملک خود آن کند که خود خواهد هر چند که تکلیف در بهشت مستبعد نیست، که اجتماع مسلمانان آنست که اهل بهشت بمعرفت اللَّه همه مأمورند و مکلّف، معتزلی گفت بهشت سرای اندوه و بلا نیست، و آدم اندوه و بلا دید! گوئیم عجب نیست از قدرت خداوند عزّ و جلّ که جمع کند میان دو ضد، چنانک آتش سوزنده است و خلیل را نسوخت، و در حق وی چون بستان و ریحان شد. محنت در بهشت در حق آدم چنانست که نعمت در آتش در حق خلیل. و سرّ این آنست که تابنده در محنت نومید نشود و در نعمت ایمن نگردد. معتزلی گفت اگر بهشت بودی آدم بیرون نیامدی که اللَّه میگوید و ما هم منها بمخرجین جواب آنست که هر که ثواب را در بهشت شود هرگز بیرون نیاید، و آدم که در بهشت بود نه ثواب اعمال را در بهشت بود همچون رضوان و خازنان بهشت، که ایشان از بهشت بیرون میآیند از بهر آنک نه جزاء اعمال و ثواب را در بهشت‌اند.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ این همچنانست که جای دیگر گفته إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ و ذلک من الزلل الذی هو الخطاء ای طلب زللهم و کسبه لهم. حمزه خواند تنها فازالهما الشیطان ای نحّاهما عنها یعنی عن الجنة، و قیل عن الطاعة، و اضاف الفعل الی الشیطان لانه سبب ذلک، کقوله تعالی رب انهن اضللن کثیرا من النّاس اضاف الاضلال الی الاصنام لانهنّ سبب الضّلالة. میگوید شیطان ایشان را از بهشت بیوکند و از فرمانبرداری ایشان را بنافرمانی درآورد، یا آنک ایشان را وسوسه کرد، و ذلک فی قوله تعالی فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ دیو در دل ایشان داد، و بر ایستاد کرد بر اندیشه ایشان تا ایشان را بآنروز آورد که پیدا کرد آنچه پوشیده بود از عورتهای ایشان. گفته‌اند این وسوسه شیطان از بیرون بهشت بآدم رسید که شیطان را پس از آنکه از بهشت بیرون کردند به بهشت باز نرسید. و گفته‌اند که از دهان مار با وی سخن گفت. وهب منبه گفت ما را چهار دست و پای بود بر مثال شتر بختی، و نیکوتر چهار پای در دنیا آن گه مار بود، و شیطان در شکم وی شد تا چون بر خزنه بهشت گذر کند ایشان ندانند که یک بار پیش از آن رفته بود و خزنه او را منع کرده بودند، پس در شکم مار شد آن گه در بهشت از شکم وی بیرون آمد، و آن لذت و رایحه که بهشتیان یابند وی را نبود و نیافت آن گه از آن درخت منهی چیزی گرفت و نخست به حوا داد، گفت می‌بینی که چه نیکوست رنگ و بوی و طعم این میوه و هر که ازین میوه بخورد جاوید در بهشت بماند و شما را نهی از آن کردند تا جاوید در بهشت نمایند. ابن اسحاق گفت ابتداء کید وی آن بود که نوحه در گرفت و بر آدم و حوا میگریست ایشان گفتند چرا می‌گریی؟

گفت بر شما میگریم که بمیرید و از چنین ناز و نعیم و از چندین نعمت و کرامت بیفتید! و آن سخن دریشان اثر کرد، و در دل ایشان افتاد آن گه ابلیس گفت یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی‌؟.» گفته‌اند که آنچه گرفته بود از درخت منهی اول بحوا داد و حوا از آن بخورد آن گه حوّا به آدم داد و گفت من خوردم و زیان نکرد پس چون آدم بخورد بدت لهما سوآتهما عورت ایشان پیدا شد هر دو را عقوبت رسید. اگر کسی گوید چه حکمت بود چون حوا تنها خورد او را عقوبت نرسید؟ پس چون آدم بخورد هر دو را عقوبت کردند؟ جواب آنست که آدم اصل بود و پیش رو و حوا رعیت وی، و ما دام که پیشرو بر صفت صلاح رود فساد رعیت را اثری نبود، ببرکت صلاح پیش رو. و الیه اشار النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «انّ اللَّه لا یهلک الرعیّة و ان کانت ظالمة اذا کانت الأئمّة هادیة».

پس چون عورت ایشان پیدا شد، آدم شرمسار شد، در میان درختان گریخت.

رب العالمین ندا کرد یا آدم این انت؟ کجایی ای آدم؟ و خود داناتر بود. آدم گفت انا هذا رب اینک منم خداوندا! در میان درخت. قال ألا تخرج یا آدم بیرون نیایی؟ قال استحیی منک، گفت از تو شرم دارم خداوندا قال الم انهکما عن تلکما الشّجرة؟ نه شما را گفتم که ازین درخت مخورید؟ فقال آدم انّه حلف لی بک و لم اکن اظن ان احدا من خلقک یحلف بک کاذبا، فذلک قوله وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ پس رب العالمین حوا را گفت «انت غررت عبدی، فانک لا تحملین حملا الّا حملته کرها، فاذا اردت ان تضعی ما فی بطنک اشرفت علی الموت مرارا. ثم قال للحیّه انت التی دخل الملعون فی جوفک حتی غرّ عبدی، ملعونة انت لا رزق لک الّا التّراب، انت عدو بنی آدم و هم اعداؤک. وهب بن منبه گفت اللَّه تعالی پس از آن که آدم را در بهشت بنشاند انگشتری بوی داد و گفت یا آدم هذا خاتم العز خلقته لک لا تنس فیه عهدی، فاخلعه. یا آدم این انگشتری بتو دادم و عزّ تو درین بستم نگر تا عهد من فراموش نکنی، که اگر عهد من فراموش کنی من این خاتم عز تو از تو واستانم و بدیگری دهم.

عکرمه گفت مربع بود چهار سوی بر یک جانب نبشته انا اللَّه لم ازل و بر دیگر جانب نبشته انا الحی القیّوم بر سه دیگر جانب نبشته انا اللَّه العزیز لا عزیز غیری الّا من البسته خاتمی یعزّ بعزّی، بر جانب چهارم نبشته آیة الکرسی و بآخر گفته محمد رسول اللَّه خاتم الانبیاء پس گرد این حرفها نبشته لن یستقرّ هذا الخاتم علی من عصی الرحمن گفته‌اند چون آدم آن انگشتری در انگشت کرد از انگشت آدم چنان می‌تافت که آفتاب در دنیا می‌تابد درختان و دیوار بهشت از آن روشن شده و زمین بهشت از آن بویا گشته، پس چون آدم عاصی شد طار الخاتم من اصبعه از انگشت وی انگشتری بپرید، گفته‌اند که در شاخ سدرة المنتهی آویخت و گفته‌اند بر کن عرش در آویخت، گفت الهی هذا آدم قد نقض عهدک، و انک جعلتنی لاهل الطّهارة. فقیل له استقر، فلک الامان و انک تبعث الی ولیّ من اولیائی یقال له سلیمان بن داود، لتدخل الدنیا کلها راغمة فی طاعته و لا یملکه بعده احد.

وَ قُلْنَا اهْبِطُوا گفتیم همه فرود روید. آدم بکوه سرندیب در زمین هند فرو آمد و طعام وی از این جوز هندی بود و حوا بجده فرود آمد و مار باصفهان و ابلیس بابله سوی مشرق. و گفته‌اند که آدم چون بزمین فرو آمد بالای وی از زمین تا آسمان بود از بس که سر بآسمان باز می‌نهاد پاره موی سر وی باز شد. این صلع در فرزند آدم از آنست، آدم آواز فریشتگان می‌شنید، و طواف فریشتگان گرد عرش مجید می‌دید، و بوی بهشت می‌یافت و استیناس بآن می‌گرفت.

روی جابر بن عبد اللَّه انّ آدم (ع) لما اهبط الی الارض هبط با لهند و انّ رأسه کان ینال السّماء، و ان الارض شکت الی ربها ثقل آدم، فوضع الجبار یده علی رأسه فانحط منه سبعون ذراعا. فلما اهبط قال ربّ هذا العبد الذی جعلت بینی و بینه الشّیطان عداوة و ان لم تعن علیه لا اقوی علیه. فقال لا یولد لک ولد الا وکّلت به ملکا. قال رب زدنی. قال اجازی بالسّیئة السّیئة و بالحسنة عشرا الا ما ازید. قال ربّ زدنی قال باب التوبة مفتوح ما دام الرّوح فی الجسد. فقال ابلیس یا ربّ هذا العبد الذی اکرمته علی ان لم تعنّی علیه لا اقوی علیه، قال لا یولد له ولد الا ولد لک ولد، قال ربّ زدنی، قال تجری فیه مجری الدّم و تتّخذ فی صدورهم بیوتا، قال رب زدنی، قال اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد.

قوله تعالی بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ شما دشمن یکدیگر و بر یکدیگر گماشته، دشمنی ابلیس و آدم و فرزندان آنست که بوی حسد برد او را سجود نکرد و گفت انا خیر منه و دشمنی آدم و فرزندان و ابلیس از آنست که ابلیس باللّه کافر شد و نافرمانی کرد و دشمن داشتن کافران و مخالفان حق واجبست لقوله تعالی لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ، و قال تعالی لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و دشمنی آدمیان و امار آنست که ابلیس را در بهشت برد تا آدم را وسوسه کرد. و سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عن قتل الحیّات، فقال «خلقت هی و الانسان کلّ واحد منهما عدو لصاحبه، ان رآها افزعته، و ان لدغته اوجعته، فاقتلها حیث وجدتها»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا ظهرت الحیة فی المسکن، فقولوا لها انا نسألک بعهد نوح و بعهد سلیمان بن داود ألّا تؤذینا، فان عادت فاقتلوها»

وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ مستقر و متاع گیتی است، قرارگاه و معیشت. و حِینٍ مرگ است و قیامت، گیتی بخلق سپرد و خلق را بمرگ سپرد، میگوید شما را در زمین است قرارگاهی و معیشتی، هر کس را تا مرگ و خلق را تا قیامت و اصل متاع منفعت است، چنانک گفت جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ، غیر مسکونة فیها متاع لکم و منه متعة المطلقة، و المتاع الآلات ینتفع بها کقوله تعالی ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ و اصل حین هنگام است، چنانک گفت حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ پس آن هنگام باشد که قیامت بود چنانک درین آیت گفت وَ مَتاعٌ إِلی‌ حِینٍ. و باشد که مرگ خواهد، چنانک گفت أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی‌ حِینٍ. بعضی علما گفتند که اللَّه تعالی آدم را از بهشت آن روز بیرون کرد که با فریشتگان میگفت إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً آدم که در زمین خلیفه می‌بایست که باشد در بهشت چون بماندی؟ و خبر درست است از مصطفی (ع) که گفت: التقی آدم و موسی فقال موسی یا آدم «انت ابونا خلقک اللَّه بیده و نفخ فیک من روحه، و اسجد لک ملائکته خیبتنا و اخرجتنا من الجنّة.»

فقال آدم «انت موسی کلمک اللَّه تکلیما، و خط لک التوریة بیده و اصطفاک برسالته فبکم وجدت فی کتاب اللَّه وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌ قال باربعین سنة. قال أ فتلومنی علی امر قدره اللَّه علی قبل ان یخلقنی باربعین سنة؟ فقال فحجّ آدم موسی (ع)

خلافست میان علما که بر انبیا معاصی رود یا نه و مذهب اهل حق درین مسئله آنست که کبایر بریشان البته روا نیست که ایشان پاکان و گزیدگان حق‌اند. یقول اللَّه تعالی اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ و صاحب الکبایر فاسق است، و نسبت پیغامبران با فسق کفرست و الحاد و انکس که از وی کبیره آید در دنیا محدود است و در عقبی معذّب، و پیغامبران ازین معصوم‌اند، و رب العالمین خلق را بر طاعت رسول خواند. و فرمان وی بردن، و رسالت وی شنیدن و قبول کردن، واجب کرد و گفت وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ جای دیگر گفت إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا یعنی لا تقبلوا من الفساق شیئا این دلیل است که بریشان فسق و کبایر نرود، اما نوعی صغایر بریشان روا داشته‌اند بحکم ظاهر قرآن که چند جایگه دلالت میکند در حق آدم گفت وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌ و حکایت از وی رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا و در حق یونس گفت سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و در حق موسی إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی و در حق مصطفی لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ و در حق داود فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ. و در حق یوسف وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی‌ بُرْهانَ رَبِّهِ و قال تعالی وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی الی غیر ذلک من الآیات الدّالّة علی انّ صغائر الذنوب تجری علیهم. و من استوحش من ذکرها کان ذلک من قصور رأی و ضعف علم، اذ لیس فی تلک الصّغائر للانبیاء معاب و لا ینسبون الی سباب، اذ لم یکن ذلک عن اعتقاد متقدّم و لا نیة صحیحة، و لا همّة بمعاودة، و لهذا یقال عصی آدم ربّه فغوی و لا یقال هو عاص و غاو و هذا حسن لمن تامّله.

اما وجه حکمت در زلات انبیا گفته‌اند که تا بخود معجب نشوند و همواره در حالت انکسار بزبان افتقار عذری میخواهند و نیازی می‌نمایند. روی انّ داود (ع) قال یا ربّ لم اوقعتنی فی الذّنب؟ قال لانک قبل الذنب کنت تدخل علیّ کما تدخل الملوک علی عبیدهم، و الان تدخل علیّ کدخول العبید علی ملوکهم. و نیز کسی که هرگز هیچ زلت از وی نیاید و پیوسته بر طهارت و عصمت رود حال عاصیان نداند و ز شکستگی و سوختگی ایشان خبر ندارد، و از بهر ایشان شفاعت نکند، ألا تری؟ ان داود (ع) کان قبل الذنب یقول اللهم اهلک العصاة فلمّا وقع فی الذّنب قال اللهم اغفر للعصاة و اغفر لداود معهم» اما سهو و غلط اگر کسی پرسد که در انبیا جایز است یا نه؟ جواب آنست که هر پیغام که از اللَّه گزارند و هر چه از وحی حق گویند در ابتدا غلط و سهو بریشان در آن روا نیست در هیچ چیز، که اگر در یک چیز غلط روا باشد پس در همه محتمل بود اما هر آنچه در دلها و بر زبانها مقرر شد وجوب آن، و ثابت گشت حکم آن، پس از آن اگر ایشان را در آن سهو افتد یا غلطی رود جائز بود، غیر انهم لا یقرّون علیه. و الدلیل علی ذلک‌

حدیث ذی الیدین: فانّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اقتصر فی احدی صلوتی النهار علی رکعتین فلما ذکر تذکّر فبنی علیها حتی اتمها اربعا لان وجوبها کان متقررا علی اربع رکعات، و لم یکن ذلک فی ابتداء ما یبلغ عن اللَّه فجاز له فیه السهو و الغلط.

مسئله اگر کسی گوید که خوردن آدم از آن شجره بارادت حق بود و ابلیس را همان ارادت بود از کجا مستوجب لعنت گشت؟ و ارادت وی مخالف ارادت حق نبود؟

جواب وی از دو وجه است: یکی آنست که خالق را رسد بحجت آفریدگاری و پادشاهی که خلق خود را عقوبت کند بی سبب معصیت، یا عقوبت کند بسبب معصیت، اما آن عقوبت که بی سابقه معصیت است تعذیب اطفال است و بهائم و دیوانگان را که عقل ندارند ایشان را گاهگاه تعذیب کند بگرسنگی و تشنگی و وبا و بلا و غرق و حرق و امثال این، و ایشان را سابقه معصیت و مقدمه جرم نیست. و قومی را بسبب معصیت تعذیب کند چنانک در حق قومی گفت فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ و هر دو وجه از خدا راست است و عدل و در آن بیداد نه، بیداد آن بود که کسی کاری کند که وی را آن کار نرسد، یا حقی بر وی لازم است که آن حق می‌فرو گذارد، و رب العالمین ازین هر دو پاک است و منزّه، پس لعن و طرد ابلیس نه بمقابله جرمی است یا از آنک مراد وی مخالف مراد حق بود یا موافق بود، بلکه بسابقه ازلی است و در ازل حکم کرد بشقاوت وی، و او را برانداز درگاه خود. چنانک خلقی را گفت «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» و ابلیس را علی الخصوص گفت وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و قد قال فی محکم تنزیله لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ جواب دیگر آنست که ارادت ابلیس موافق ارادت حق نبود در کار آدم، که ارادت آن بود که آدم از آن درخت بخورد تا مستحق آن شود که وی را از بهشت بیرون کند، و با چیزی نقل کند از بهشت شریفتر و عالیتر، و آن اصطفائیّت و اجتبائیّت و توبت و رسالت و کمال محبت است. و ارادت ابلیس آن بود که از آن درخت بخورد تا بسخط و غضب حق رسد و کافر شود و بدبخت گردد، پس ابلیس بآن مراد خود نرسید و ملعون و مطرود گشت و آدم بمراد حق رسید و بعنایت حق بتوبت و رسالت رسید.

فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ تلقّی و تلقّن یکی است، روی انّ النبی کان یتلقی الوحی من جبریل ای یأخذه و یتقبله. فَتَلَقَّی آدَمُ میگوید فرا گرفت آدم از تلقین اللَّه سخنانی. ابن کثیر خواند: آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ آدم بنصب و کلمات برفع. ابن کثیر چنین خوانده است یعنی رسید بآدم و بر وی آمد از خداوند او سخنانی. علما را اختلافست که آن سخنان چه بود؟ عکرمه و سعید جبیر و حسن گفتند: رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا تا آخر آیت بود، و این موافق قرآن است و بحال آدم لایق. عبد اللَّه مسعود گفت «ان احب الکلام الی اللَّه ما قال ابونا حین اقترف الخطیئة سبحانک اللّهم و بحمدک تبارک اسمک و تعالی جدّک، لا اله الّا انت ظلمت نفسی، فاغفر لی انّه لا یغفر الذّنوب الّا أنت » اینست کلمات که از حق گرفت یقول ابن مسعود. اما قول ابن عباس آنست که کلمات آن بود که آدم گفت «یا ربّ الم تخلقنی بیدک؟ قال بلی، قال الم تنفخ فیّ من روحک؟ قال بلی، قال الم تسبق رحمتک لی غضبک؟ قال بلی، قال الم تسکنی جنّتک قال؟ بلی، قال فلم اخرجتنی منها؟

قال فبشؤم معصیتک. قال یا رب أ رأیت ان تبت و اصلحت أراجعی انت الی الجنة؟ قال بلی قال فهذه الکلمات» عبید بن عمیر گفت «قال آدم یا رب ما اتیت أ شی‌ء کتبته علیّ قبل ان تخلقنی او شی‌ء ابتدعته من قبل نفسی؟ قال بل شی‌ء کتبته علیک قبل ان اخلقک قال فکما کتبته علیّ فاغفر لی.» و گفتند آدم بر ساق عرش نبشته دید لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» چون در زلت افتاد مصطفی را شفیع گرفت و گفت خداوندا بحق محمد که مرا بیامرزی! رب العالمین گفت از چه شناختی او را و بمن شفیع آوردی؟ گفت بر ساق عرش نام وی قرین نام تو دیدم، دانستم که بنده ایست بر تو عزیز، اللَّه گفت رو کت آمرزیدم. ازینجا گفت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم‌

«کنت نبیا و آدم مجبول فی طینته، و لقد کنت وسیلته الی ربّی».

و گفته‌اند کلمات کی آدم از حق گرفت حروف تهجی است که مفردات الفاظ و مقدمات از آن مرکب است، و از مفردات و مقدمات ادلّه و اخبار مرکب است، و از ادله صحیحه و اخبار صادقه بحقایق علوم رسند، و از حقایق علوم باعمال صالحه رسند، آن گه بمجموع علم و عمل ایمان حاصل شود و محقق گردد؟ و بتحقیق ایمان بنده بحقیقت توبه رسد، و محبوب رب العزه گردد، چنانک گفت إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ اینست که رب العالمین گفت: فَتابَ عَلَیْهِ توبه پذیرفت خدای عز و جل از آدم و با خود آورد او را، توبه نامیست پسند را و نواخت را، و توّاب نامیست از نامهای اللَّه و هو الّذی یرجع الی تیسیر اسباب التوبة لعباده مرّة بعد اخری بما یظهر لهم من آیاته، و یسوق الیهم من تنبیهاته، و یطلعهم علیه من تخفیفاته و تحذیراته، حتی اذا اطّلعوا بتعریفه علی غوائل الذنوب استشعروا الخوف بتخویفه، فرجعوا الی التوبة فرجع الیهم فضل اللَّه بالقبول.

توّاب اوست که اسباب توبه بندگان را میسر گرداند و بنده را بر توبه دارد، آن گه بفضل و رحمت خود آن توبه وی قبول کند، تواب اوست که باز پذیرد باز آیندگان را و نیکو نیوشد عذر خواهان را و بنوازد صلح‌جویان را، آن گه نام «رحیم» در «تواب» پیوست که آنچه کرد از نواخت بنده و پذیرفتن توبه برحمت و فضل خود کرد، نه باستحقاق بنده، که بنده را بر خداوند حقی نیست.

روی عن قتاده «انّ الیوم الذی تاب اللَّه فیه علی آدم کان یوم عاشوراء».

و منه قول النبی «ان نوحا هبط من السفینة علی الجودی فی یوم عاشوراء فصام نوح و امر من معه بالصیام شکر اللَّه عزّ و جلّ، قال و فی یوم عاشوراء تاب اللَّه عز و جل علی آدم، و علی اهل مدینة یونس، و فیه فلق البحر لبنی اسرائیل، و فیه ولد ابراهیم و عیسی علیهما السلام.

و عن عایشه قال «لما اراد اللَّه تعالی ان یتوب علی آدم (ع) طاف سبعا بالبیت و البیت یومئذ لیس بمبنی هی ربوة حمراء، ثم قام و صلّی رکعتین، ثم قال اللهّم انک تعلم سریرتی و علانیتی فاقبل معذرتی، و تعلم حاجتی فاعطنی سؤلی، و تعلم ما فی نفسی فاغفر لی ذنوبی، اللهم انی اسألک ایمانا ثابتا یباشر قلبی، و یقینا صادقا حتی اعلم انه لا یصیبنی الا ما کتبت لی، و الرضا بما قسمت لی فاوحی اللَّه تعالی الیه انی قد غفرت لک و لن یأتینی احد من ذریتک فیدعونی بمثل الذی دعوتنی به الا غفرت له و کشفت غمومه و همومه، و نزعت الفقر من بین عینیه، و انجزت له من وراء کلّ ناجز، و جاءته الدنیا و هی راغمة و ان کانت لا یریدها.»

و قد روی ذلک مرفوعا ایضا الی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً» این هبوط از بهشت است تا بآسمان. و در آیت اول گفت وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ آن هبوط از آسمان است تا بزمین تا معلوم شود که هر دو یکسان نیست، و در قرآن تکرار بی فایده نیست. قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً گفتیم فرو روید همگان بهم آدم و حوا و ابلیس و مار فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ ما صلت است و نون مبالغت. صلت سخن فان یأتکم است. میگوید اگر بشما آید یعنی چون بشما آید چنانک فارسی گویان گویند اگر یک بار باد سرد بر خیزد خود بینی، یعنی چون باد سرد برخیزد خود بینی هُدیً پیغامی و بیانی و نشانی پیغام کتابست و بیان حلال و حرام، نشان معجزه. قتاده گفت «هدی» یعنی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.

فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ لفظ عام است و معنی خاص، ای من تبع هدای من بنی آدم دون ابلیس، فانه خارج منه لانه آیس من رحمة اللَّه عزّ و جلّ. قال اللَّه تعلم وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی‌ یَوْمِ الدِّینِ، و قال لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ میگوید هر کس که پی برد بپیغام و نشان من، و برایستد بر پی راهنمونی من بر زبان فرستاده من.

فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ فلا خوف منصوب بی تنوین قراءة یعقوب است. میگوید بیمی نیست و ریشان و هیچ اندوهگن نباشند فردا در قیامت چنانک جای دیگر گفت لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ. هر چه اصناف خیر و عافیت است و ضروب نعمت در تحت این دو کلمه است. از بهر آنک تا از هر چه آفات است نرهد بی بیم نشود، و تا بهر چه لذات است نرسد اندوه فوت از وی زائل نشود. اگر کسی گوید چونست که اللَّه تعالی اینجا نفی خوف از دوستان خود کرد و بگردانید خوف ازیشان از کمال نعمت شمرد و جای دیگر ایشان را در خوف بستود و گفت یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ. جواب آنست که: این لا خوف هر چند در لفظ خبر است امّا بمعنی نهی است، ای لا تخافوا و لا تحزنوا. جواب دیگر آن است که آن خوف که ایشان را بستود در دنیا است، اما در عقبی ایشان را همه ام و راحت است چنانک در خبر است من خاف اللَّه فی الدّنیا آمنه اللَّه فی الآخرة و علی ذلک قال اللَّه عز و جل حکایة عنهم وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ و قال تعالی لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا الکفر ضربان: احدهما کفران النعمة، و الثانی تکذیب باللّه عز و جل، کفر بر دو قسم است یکی کفران نعمت چنانک در قصه سلیمان پیغامبر گفت لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ دیگر سرباز زدن از توحید، چنانک کفر کافران، پس یکی از اقرار به یگانگی اللَّه سر باز زد چنانک بت‌پرستان‌اند، و یکی از اقرار به نبوت محمد ع سر باز زد چنانک ترسایان و جهودان‌اند، و یکی از فرمان اللَّه سرباز زد چنانک ابلیس است. پس رب العالمین درین آیت همه فراهم گرفت و گفت وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ای ستروا نعم اللَّه عنهم وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و آیات اللَّه حججه و ادلّته علی وحدانیّته و ما جاءت به الرسل من الاعلام و الشّواهد علی ذلک. میگوید ایشان که نعمت خداوند خود را ناسپاس آمدند و منت و افضال او بر خود بپوشیدند و سخنان و نشان او دروغ شمردند و رساننده را استوار نداشتند و فرمان نبردند.

أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ اهل آتش ایشان‌اند که جاوید در آنند، ایشان را هرگز از آن رهایی نه، و زان بیرون آمدن نه. و این در قرآن نه جای است جز زانک گفت فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ این نهایت قصه آدم است و ازینجا قصه بنی اسرائیل در گرفت و سخن در آن رود ان شاء اللَّه تعالی.

بخش ۱۹ - ۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ و گفتیم فریشتگان را اسْجُدُوا لِآدَمَ سجود کنید آدم را، فَسَجَدُوا سجود کردند فریشتگان إِلَّا إِبْلِیسَ مگر ابلیس «ابی» سر وازد وَ اسْتَکْبَرَ و برتری جست وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و در علم خدا خود از کافران بود.بخش ۲۱ - ۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ... الآیة جلیل است و جبار خدای جهان و جهانیان، کردگار نامدار نهان دان، قدیم الاحسان و عظیم الشّان، نه بر دانسته خود منکر نه از بخشیده خود پشیمان، نه بر کرده خود بتاوان. خداوندی که ناپسندیده خود بر یکی میآراید و پسندیده خود بچشم دیگری زشت می‌نماید. ابلیس نومید را از آن آتش بیافریند و در سدرة المنتهی وی را جای دهد و مقربان حضرت را بطالب علمی پیش وی فرستد، با این همه منقبت و مرتبت رقم شقاوت بر وی کشد و زنّار لعنت بر میان وی بندد، و آدم را از خاک تیره بر کشد، و ملا اعلی را حمالان پایه تخت او کند، و کسوت عزت و رو پوشد، و تاج کرامت بر فرق او نهد. و مقربان حضرت را گوید که اسْجُدُوا لِآدَمَ در آثار بیارند که آمد را بر تختی نشاندند که آن را هفتصد پایه بود از پایه تا پایه هفتصد ساله راه. فرمان آمد که یا جبرئیل و یا میکائیل شما که رئیسان فریشتگان‌اید این تخت آدم بر گیرید و بآسمانها بگردانید تا شرف و منزلت وی بدانند، ایشان که گفتند أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها آن گه آن تخت آدم را برابر عرش مجید بنهادند و فرمان آمد ملائکه را که شما همه سوی تخت آدم روید و آدم را سجود کنید.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا معطوفست بر آیه پیش، و در موضع نصب است فکانه قال اذکر یا محمد: إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اللَّه تعالی نعمتهای خویش و منتها بر بندگان می‌شمارد و در یاد ایشان میدهد، ایشان که در عهد رسول خدا بودند و پس از ایشان تا بقیامت. میگوید من آن خداوندم که هر چه در زمین از بهر شما آفریدم و منافع و معایش شما در زمین پدید کردم چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً پس با آدم که پدر شما بود کرامتها کردم و نواختها افزودم. از آن کرامتها یکی آنست که از بهر وی با فریشتگان این خطاب کردم که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً دیگر آنکه فریشتگان را فرمودم که وی را سجود کنید، فذلک قوله وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ. اینجا گفت سجود کنید آدم را، جای دیگر گفت فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ او را بسجود افتید شما که فریشتگانید. فسجد الملائکة کلّهم اجمعون فریشتگان همه سجود کردند أَکْلِهِمْ گفت تا خلق دانند که همگنان سجود کردند نه جوکی ازیشان. و أَجْمَعُونَ گفت و همه بهم، تا دانند که بیکبار بیک آهنگ بودند نه پراکنده و در هنگامهای گسسته.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به پیامبر می‌فرماید که به یاد داشته باشد زمانی که به فرشتگان گفت: «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم». این اشاره به این است که خداوند نعمت‌ها و توانایی‌هایی که برای بندگانش فراهم کرده است را یادآور می‌شود. او می‌گوید که همه چیزهایی که در زمین برای شما خلق کرده‌ام، به خاطر شماست. همچنین به آدم، به عنوان پدر انسان‌ها، کرامت‌هایی عطا کرده و به فرشتگان دستور سجده به او را داده است. در اینجا مشخص می‌شود که فرشتگان به طور کامل و یکپارچه سجده کردند و هیچ‌یک از آنها از این دستور سرپیچی نکردند، نشان‌دهنده هماهنگی و اتحاد آنها در برابر فرمان خداوند است.
از عمر عبد العزیز آورده‌اند که اول کسی که سجود کرد از فریشتگان اسرافیل بود فاثابه اللَّه عزّ و جلّ ان کتب القرآن فی جبهته. و حکمت در سجود فرمودن آن بود تا فضل آدم بر فریشتگان پیدا شود و نافرمانی ابلیس آشکارا گردد. مفسران گفتند سجود تعظیم و تحیت بود نه سجود طاعت و عبادت. چنانک برادران یوسف را گفت در پیش تخت یوسف وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً و ذلک انحناء یدل علی التواضع پشت خم دادن بود بر سبیل تواضع نه روی بر زمین نهادن. و این تحیّت بدین صفت رسم و آئین عجم بود در جاهلیّت.
هوش مصنوعی: گفته شده که ابتدا اسرافیل، فرشته‌ای از فرشتگان، سجده کرد و خداوند عزّ و جلّ او را پاداش داد و قرآن را بر پیشانی‌اش نوشت. دلیل این سجده، نشان دادن برتری آدم بر فرشتگان و آشکار کردن نافرمانی ابلیس بود. مفسران می‌گویند این سجده به معنای تعظیم و احترام بود نه عبادت و فرمانبری. مانند زمانی که برادران یوسف در مقابل او سجده کردند که این کار نشان‌دهنده تواضع و فروتنی بود نه سجده به معنای worship. این نوع تحیت و احترام در دوره جاهلیت، نشانه‌ای از آداب و رسوم عجم‌ها بود.
و امروز در اسلام نیست بلکه رسم و آئین مسلمانان سلام است مصطفی علیه السّلام گفت: السلام تحیّة لملّتنا و امان لذمّتنا
هوش مصنوعی: امروز در دین اسلام، سلام به عنوان یک رسم و آئین برای مسلمانان شناخته شده است. پیامبر اسلام، مصطفی (علیه السلام) فرمودند: سلام نشانه‌ای است از ملّت ما و نشانه‌ای از امنیت و آرامش ما.
و روی انّ النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لما سجدت له الشجرة و الجمل الشارد و غیر هما قال له اصحابه یا رسول اللَّه نحن اولی بالسجود لک من الشجرة و الجمل فقال انه لا ینبغی السجود الّا للَّه رب العالمین، و قال لا ینبغی لمخلوق ان یسجد لاحد الا اللَّه، و لو جاز أن یسجد احد لاحد الّا اللَّه لامرت المرأة ان تسجد لبعلها لعظیم حقه علیها.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، زمانی که در مقابل او درختی و شتر سرگردانی سجده کردند، به همراهانش گفت که ما سزاوارتر از درخت و شتر به سجده کردن برای تو هستیم. اما او پاسخ داد که سجده تنها باید برای خداوند، پروردگار جهانیان باشد. او تأکید کرد که هیچ مخلوقی نباید برای غیر از خدا سجده کند و اگر اجازه می‌داشت که کسی به غیر از خدا سجده کند، باید به زنان سفارش می‌شد که به خاطر حقوق بزرگی که شوهرانشان بر آنها دارند، برای آنها سجود کنند.
و روی انّ معاذ بن جبل رجع من الیمن، فسجد الرسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، فتغیر وجه رسول اللَّه و قال ما هذا؟ فقال رأیت الیهود یسجدون لاحبارهم و النصاری یسجدون لقسیسهم، فقال رسول اللَّه مه یا معاذ کذبت الیهود و النصاری، انما السجود للَّه عز و جل.
هوش مصنوعی: معاذ بن جبل از یمن برگشت و پیامبر اسلام علیه و آله و سلم به سجده رفت. در این حال، چهره پیامبر تغییر کرد و پرسید: «این چیست؟» معاذ پاسخ داد که دیدم یهودیان برای علمای خود سجده می‌کنند و مسیحیان برای کشیش‌هایشان. پیامبر فرمود: «ای معاذ، یهود و نصاری دروغ می‌گویند؛ سجده فقط برای خداوند بزرگ و باعظمت است.»
قومی مفسران گفتند مقتضی لفظ مطلق آنست که بر سجود حقیقی نهند. روی بر زمین نهادن دو معنی دارد. یکی آنک آدم قبله بود همچون کعبه و سجود خدای را بود عزّ و جلّ. دیگر آنک آدم خدای را سجود میکرد و فریشتگان از پس آدم بودند خدای را بمتابعت آدم سجود کردند. و این یک قول گفت ابن مسعود رض. قتاده گفت کانت الطاعة للَّه و السجود لآدم، و هو الاصح و الی الصواب اقرب.
هوش مصنوعی: برخی از مفسران بر این باورند که معنای واژه مطلق به سجود حقیقی اشاره دارد. قرار دادن صورت روی زمین دو معنای مختلف دارد. نخست این‌که آدم خود قبله بود، مانند کعبه، و سجود به خداوند عز وجل محسوب می‌شد. دوم این‌که آدم در حال سجود به خدا بود و فرشتگان به دنبال او به خدا سجود کردند. ابن مسعود نیز همین را بیان کرده است. قتاده نیز گفت که تقدیم طاعت به خداوند و سجود به آدم صحیح‌تر و نزدیک‌تر به واقعیت است.
پس ابلیس را از فریشتگان مستثنی کرد گفت إِلَّا إِبْلِیسَ و این استثنا نه از جنس گویند که درست آنست که ابلیس نه از جنس فریشتگان بود بلکه از جنّ بود، چنانک گفت جای دیگر کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ. شعبی گفت ابلیس ابو الجنّ کما انّ آدم ابو الانس و قیل ابو الجنّ هو الجان، و ابلیس ابو الشیاطین فالشیاطین اولاد ابلیس و کلهم فی النّار الّا شیطان رسول اللَّه فان اللَّه اعانه علیه فاسلم.
هوش مصنوعی: ابلیس از میان فرشتگان استثنا شد و این استثنا به این معنی نیست که او از همان نوع فرشتگان بود، زیرا ابلیس در حقیقت از جن بود. در جایی دیگر نیز ذکر شده است که او از جن بود و از فرمان پروردگار سرپیچی کرد. شعبی بیان کرده است که ابلیس پدر جن‌هاست، همان‌طور که آدم پدر انسان‌هاست. همچنین گفته شده است که پدر جن‌ها "جان" است و ابلیس پدر شیاطین است. شیاطین فرزندان ابلیس هستند و همه آن‌ها در آتش خواهند بود، به جز شیطانی که مأمور پیامبر خدا بوده و خداوند او را یاری کرده و باعث تسلیم شدنش شده است.
و امّا اولاد الجانّ مسلمهم فی الجنّة و کافر هم فی النار، و مع کل جنّی شیطان کما انّ مع کل آدمی شیطان، و الجانّ خلق من خضرة النار و الشیطان من یحمومها و الملائکة من نورها. و معنی ابلیس نومید است یعنی ابلس من رحمة اللَّه و پیش از آنک لعنت بر وی آشکارا شد نام وی عزازیل بود گفته‌اند حارث بود و کنیت وی ابو کردوس بود أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ سؤال کنند که ابلیس از فرمان سر وازد مستحق لائمه و عقوبت گشت و آسمان و زمین از فرمان سر وا زدند، گفت فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها و بقول بعضی مفسران اهل آسمان و زمین سر وا زدند و آن گه درین ابا مستوجب عقوبت نگشتند چه فرقست؟ جواب آنست که اباء ابلیس اباء استکبار و عجب بود و لهذا قال تعالی أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ و مستکبر مذموم بود، و اباء آسمان و زمین و اهل آن اباء اشفاق و ترس بود چنانک گفت وَ أَشْفَقْنَ مِنْها و ترسنده معذور بود.
هوش مصنوعی: فرزندان جن در بهشت از مسلمانان و در آتش از کافران هستند. هر جنّی یک شیطان دارد، همان‌طور که هر انسانی نیز شیطانی دارد. جنّ از سرشت آتش و شیطان از دود آن خلق شده‌اند، در حالی که فرشتگان از نور آفریده شده‌اند. ابلیس به معنای ناامید است که به خاطر دوری از رحمت خداوند، این نام را به دست آورد. پیش از اینکه لعنت بر او ظاهر شود، نامش عزازیل بود و برخی گفته‌اند که او حارث بود و با لقب ابو کردوس شناخته می‌شد. او به خاطر استکبارش از فرمان خدا سرپیچی کرد و به همین دلیل مستحق عذاب و لعن گردید. آسمان و زمین نیز در برابر فرمان او سرپیچی کردند، اما در مورد سرپیچی ابلیس، دلیل آن غرور و خودپسندی او بود که در قرآن ذکر شده است. در contrast، سرپیچی آسمان و زمین ناشی از ترس و دلسوزی بود و آنها عذرخواهی داشتند.
گفتند آدم را فرمودند که گرد شجره مگرد فرمانرا خلاف کرد و ابلیس را فرمودند که سجود کن نکرد و فرمانروا خلاف کرد، هر دو نافرمانی کردند پس ابلیس مستوجب لعنت گشت و آدم نه، چه حکمت است؟ جواب آنست که نافرمانی آدم از جهت شهوت بود و نافرمانی ابلیس از عجب و تکبر، و تجبر و تکبر مزاحمت ربوبیت و وجب نقمت است. گفتند از آدم یک زلّت آمد در حال وی را از بهشت بیرون کردند، و از فرزندانش هر روز چندین معاصی و زلّات آید و آن گه عقوبت نمیرسد؟ جواب آنست که آدم بر بساط قربت معصیت آورد و فرزندان بر بساط محنت، و یک زلت بر بساط قرب صعب تر است از هزاران گناه بر بساط محنت، و لهذا قال ابراهیم «یا ربّ لم اخرجت آدم من الجنّة؟» فقال أما علمت ان جفاء الحبیب شدید» و قیل اخرج آدم من الجنّة لأنّ الجنة لیست بدار التوبة فاراد ان یأتی الدنیا فیتوب ثم یردّه الی الجنّة.
هوش مصنوعی: گفتند که خداوند به آدم فرمود که به دور درخت (شجره ممنوعه) نرود، اما او از فرمان خدا تخلف کرد. از سوی دیگر، به ابلیس دستور داده شد که سجده کند، اما او این کار را نکرد و از فرمان خداپیروی نکرد. بنابراین، هر دو مورد نافرمانی قرار گرفتند، اما ابلیس مورد لعنت قرار گرفت و آدم نه. علت این مسأله این است که نافرمانی آدم به خاطر شهوت و تمایل او بود، در حالی که نافرمانی ابلیس ناشی از عجب و تکبر او بود. تکبر و خودپسندی مانع از فرمانبرداری از خداوند می‌شود و مجازات را به دنبال دارد. گفته شده که آدم به خاطر یک لغزش از بهشت بیرون رانده شد، در حالی که فرزندان او هر روز مرتکب معاصی و گناهان زیادی می‌شوند، اما مجازاتی برایشان در نظر گرفته نمی‌شود. پاسخ این است که نافرمانی آدم در حال قرب او به خدا رخ داد و این خطا بسیار جدی‌تر از هزاران معصیتی است که فرزندانش انجام می‌دهند و در وضعیت عادی به سر می‌برند. به همین دلیل ابراهیم به خداوند گفت: «پروردگارا، چرا آدم را از بهشت بیرون کردی؟» و خداوند پاسخ داد: «آیا نمی‌دانی که دوری از دوست سخت است؟» همچنین گفته شده که آدم از بهشت بیرون رفت چون بهشت، محل توبه نیست و او باید به دنیا بیاید، توبه کند و سپس دوباره به بهشت بازگردد.
روی انّ اللَّه عزّ و جلّ قال یا آدم لو غفرت لک فی الجنّة لغفرت لرجل واحد فکیف یتبیّن کرمی و رحمتی، اخرج الی الدنیا و ائت بالعصاة من ذریتک حتی اغفر لک معهم لیتبیّن کرمی و جودی و رحمتی.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: ای آدم، اگر من در بهشت تو را ببخشم، تنها به خاطر یک نفر خواهد بود، پس چطور می‌توانم کرم و رحمت خود را نشان دهم؟ بنابراین تو را به دنیا می‌فرستم و از نسل تو افرادی را به دنیا می‌فرستم تا با آن‌ها نیز ببخشم و این‌گونه کرم و generosity و رحمت خود را نشان دهم.
أَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ میگوید نافرمانی کرد ابلیس و بر آدم برتری جست که او را سجود نکرد و گفت انا خیر منه ابو العالیة گفت لمّا رکب نوح السفینة اذا هو بابلیس علی کوثلها و هی مؤخّر السفینة. فقال له ویحک قد غرق الناس من اجلک قال فما تأمرنی قال تب قال سل ربّک هل لی من توبة قال فقیل له انّ توبته ان یسجد لقبر آدم، فقال ترکته حیّا و اسجد له میّتا؟ و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اذا قرأ ابن آدم السّجدة فسجد اعتزل الشیطان یبکی یقول یا ویله أمر ابن آدم بالسجود فسجد فله الجنّة، و امرت بالسجود فعصیت فلی النّار
هوش مصنوعی: ابلیس نافرمانی کرد و بر آدم برتری جست زیرا او به آدم سجده نکرد و گفت من از او بهترم. ابو العالیه می‌گوید زمانی که نوح بر کشتی سوار شد، ناگهان ابلیس را در پایان کشتی دید. او به ابلیس گفت: وای بر تو! مردم به خاطر تو غرق شدند. ابلیس در جواب گفت: چه کاری کنم؟ او به ابلیس گفت: از خدا بپرس آیا برای تو توبه‌ای وجود دارد؟ سپس به او گفته شد که توبه او به سجده کردن بر قبر آدم است. ابلیس پاسخ داد: من او را زنده ترک کردم و حالا بر او مرده سجده کنم؟ پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز فرمودند: هنگامی که ابن آدم آیه سجده را می‌خواند و سجده می‌کند، شیطان از او دور می‌شود و گریه می‌کند و می‌گوید: وا خیسم! به ابن آدم فرمان سجود داده شد و او سجده کرد و به بهشت می‌رود، اما من مأمور به سجود شدم و نافرمانی کردم و برایم آتش هست.
وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ میگوید در علم خدا پیش از آفرینش وی از جمله کافران بود، و قیل، صار من الکافرین حین ابی السجود و معنی کان در قرآن بر وجوه است بمعنی مستقبل چنانک گفت وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ و بمعنی حال چنانک گفت کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا و بمعنی وقوع چنانک گفت وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ و بمعنی صیرورت چنانک گفت فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ. وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و بمعنی ماضی و حال و مستقبل چنانک گفت وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً.
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به این دارد که فرد مورد نظر در علم خداوند، قبل از ایجاد، از جمله کافران محسوب می‌شد. همچنین گفته شده که واژه "کان" در قرآن معانی مختلفی دارد. به عنوان مثال، ممکن است به معنای آینده باشد، مانند جمله‌ای که در آن به روز قیامت اشاره شده است. همچنین می‌تواند به معنای حال یا وقوع باشد، و نمونه‌هایی نیز از جمله "فرد روزگار به ایشان خواهد رسید" و دیگر جملات مشابه ذکر شده است. در اینجا، عبارت "و کان مِنَ الْکافِرِینَ" به نوعی به وضعیت او در آن زمان اشاره می‌کند.
وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ این آیت رد است بر معتزله که میگویند بهشت نیافریدند هنوز، و موجود نیست. و وجه دلالت روشن است که اگر موجود نبودی ربّ العالمین آدم را نگفتی اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ.
هوش مصنوعی: به آدم گفته شد که تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. این جمله نشان دهنده این است که بهشت از قبل وجود داشته است و این نظریه معتزله که می‌گویند بهشت هنوز خلق نشده و وجود ندارد را رد می‌کند. دلیل روشن است: اگر بهشت موجود نبود، خداوند به آدم نمی‌فرمود که در آنجا سکونت کند.
یقال للمرأة زوج و زوجة، و الزّوج افصح و هو لغة القرآن، و الزّوج اثنان و واحد قال اللَّه تعالی وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی‌ فجعل کل واحد منهما زوجا.
هوش مصنوعی: برای زن و شوهر گفته می‌شود «زوج» و «زوجة». واژه «زوج» در زبان فارسی و عربی رایج‌تر و صحیح‌تر است و همچنین در قرآن نیز به این شکل به کار رفته‌است. «زوج» به معنای دو چیز است که در کنار هم قرار دارند و یکی از آن‌ها «ذکر» (مرد) و دیگری «أنثى» (زن) است، و خداوند در قرآن فرموده که او هر دو را خلق کرده و آن‌ها را یک زوج قرار داده است.
و الزوج بمعنی الصّنف فی قوله خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها یعنی الاصناف، و فی قوله ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ ای ثمانیة اصناف و فی قوله کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ. ای من کل صنف حسن. و الزوج القرین فی قوله تعالی وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها و فی قوله احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ ای قرناءهم، و فی قوله وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ای قرنت نفوس الکفار بعضها ببعض».
هوش مصنوعی: در این متن به معنای واژه «زوجه» و کاربردهای مختلف آن در آیات قرآن اشاره شده است. این واژه می‌تواند به معنای «صنف» باشد، مانند زمانی که گفته می‌شود «خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها»، که به معنای «اصناف» است. همچنین در اشاره به «ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ» به معنای «هشت نوع» یا «هشت صنف» است. دیگر مثال‌ها شامل این است که «زوجه» به معنی «قرین» نیز به کار می‌رود، مانند آیه‌ای که می‌گوید «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» که به معنای «قرین او» است. همچنین، در جایی دیگر به «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» اشاره می‌شود که به معنای «قرینان آنها» است و نیز در جمله «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» اشاره به ترکیب نفوس کافران با یکدیگر دارد.
امّا قصه آیت آنست که مفسّران گفتند آدم در بهشت مونسی هم جنس خویش نداشت مستوحش میشد، خواب بروی افتاد بخفت. رب العالمین از استخوان پهلوی وی از جانب چپ آن یکی زیرترین که قصیری خوانند حوا را بیافرید و آدم از آن هیچ خبر نداشت، و هیچ رنج بوی نرسید که اگر رنج رسیدی بوی مهربان نبودی.
هوش مصنوعی: اما داستان اینگونه است که مفسران گفته‌اند آدم در بهشت احساس تنهایی می‌کرد زیرا هیچ موجود هم‌جنس و هم‌قامتی نداشت. او تحت تأثیر این تنهایی به خواب رفت. خداوند از یک استخوان از پهلوی چپ او، که به آن «قصیر» گفته می‌شود، حوا را خلق کرد و آدم از این موضوع هیچ اطلاعی نداشت و هیچ دردی از این وضعیت حس نکرد زیرا اگر او دردی را احساس می‌کرد، به یقین به حوا محبت می‌ورزید.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انّ اللَّه تعالی خلق الرجال من التراب فنهمتهم فی التراب یعنی فی العمارة، و خلق النساء من الرجال فنهمتهن فی الرجال.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند که خداوند مردان را از خاک خلق کرده و به آنان کار در زمینه آبادانی را الهام کرده است، و زنان را از مردان خلق کرده و به آنان محبت و وابستگی به مردان را نشان داده است.
پس چون آدم بیدار شد زنی را دید بر بالین وی نشسته سخت با جمال و با نیکویی، او را پرسید که تو کیستی؟ گفت من هم جفت توام مرا بدان آفریدند تا ترا مونس باشم و بمن آرام گیری. گفته‌اند که نخست آدم فرا حوا خاست و او را پاسید ازینجاست که خطبة یعنی زن خواستن از جانب مردانست، و اگر نخست حوا خاستی فرا آدم خطبة از جانب زنان بودی. و گفته‌اند که حوا از آدم درخواست که دعا کن تا اللَّه تعالی مرا رفیقی سازد که مرا انیس و دمساز بود تا با وی برون می‌آیم و در بهشت میگردم. قال فجعل معها العنقاء فکانت تخرج فتطوف هی و العنقاء آن گه ملائکه امتحان علم آدم را پرسیدند از وی یا آدم ما هذه؟ این چیست؟ گفت زنی.
هوش مصنوعی: زمانی که آدم به هوش آمد، زنی را دید که در کنار او نشسته و بسیار زیبا بود. او از زن پرسید که تو کیستی؟ زن پاسخ داد که من نیز همسر تو هستم و برای آرامش تو آفریده شده‌ام. گفته شده که ابتدا آدم از حوا درخواست کرد و به همین دلیل است که سنت خواستگاری از مردان آغاز شد. اگر این درخواست ابتدا از سوی حوا بود، سنت خواستگاری از زنان شکل می‌گرفت. همچنین گفته‌اند که حوا از آدم خواسته بود تا دعا کند خداوند او را رفیقی عطا کند که با او به آرامش برسد و در بهشت با هم بگردند. در ادامه، جن و فرشتگان از آدم پرسیدند که این چه چیزی است که در کنارت است؟ و او پاسخ داد: این یک زن است.
گفتند نام وی چیست؟ گفت حوا گفتند چرا حوا نام است؟ گفت لانّها خلقت من حی گفتند او را دوست داری؟ گفت آری. پس حوا را پرسیدند که تو او را دوست داری؟ گفت نه و دوستی وی آدم را بیشتر بود و تمامتر، لکن راست نگفت فقالوا لو صدقت امرأة فی حبّها لزوجها لصدقت حواء. و قال النبی ص ان المرأة خلقت من ضلع، لن تستقیم لک علی طریقة، فان ذهبت تقیمها کسرتها و ان استمتعت بها استمتعت بها و فیها عوج.
هوش مصنوعی: از او پرسیدند نامت چیست؟ پاسخ داد: حوا. سپس پرسیدند چرا نامش حوا است؟ گفت زیرا او از من ساخته شده است. از او پرسیدند آیا او را دوست داری؟ پاسخ داد: بله. بعد از حوا پرسیدند آیا او را دوست داری؟ او گفت: نه و عشق به آدم در دل من بیشتر است و قوی‌تر، اما راست نمی‌گوید. آنان گفتند اگر زنی در عشقش به شوهرش راست بگوید، حوا راست می‌گوید. پیامبر (ص) فرمودند: زن از دنده ساخته شده است، او هرگز به درستی در مسیر زندگی شما قرار نخواهد گرفت، اگر تلاش کنی او را به سمت درستی سوق دهی، شکسته خواهد شد و اگر از او لذت ببری، لذت خواهی برد اما در او انحراف وجود دارد.
وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما و عیشی فراخ و خوش بی رنج میکنید درین بهشت، و هی الفردوس وسط الجنّة و اعلاها، و میخورید بی حساب هر چه خواهید، چنانک خواهید، هر جا که خواهید لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ درختی نمود بایشان گفت گرد این درخت مگردید و ازین مخورید که آن گه از جمله ظالمان باشید، یعنی: ان عملتما باعمال الظالمین صرتما منهم و کنتما من الناقصین لانفسکما الضّارّین لها اما آن درخت منهی، میگویند که آن درخت علم بود که از آن بخوردی چیزها بدانستی و میوه‌های گوناگون در آن بود. سعید بن جبیر گفت درخت انگور بود. ابن عباس و جماعتی گویند گندم بود و دانه آن گندم از روغن نرمتر بود و از عسل شیرینتر، معتزله گفتند درخت منهی دلیلست که آن نه بهشت بود بلکه بوستانی بود از بستانهای دنیا، و اگر بهشت بودی در آن هیچ چیز حرام نبودی. جواب ایشان آنست که در بهشت ولدان و غلمان هستند و استمتاع بایشان حرامست و این بمثابت آنست. معتزلی گفت اگر بهشت بودی با آدم در آن تکلیف نرفتی که بهشت جای تکلیف نیست. جواب آنست که دنیا جای تکلیف است علی العموم، و پس قومی را بتکلیف از آن بیرون کرد و هم الاطفان و المجانین. همچنین جایز باشد که بهشت در حق همگنان نه جای تکلیف باشد و در حق آدم علی الخصوص فی وقت دون وقت جای تکلیف بود، و اللَّه را رسد که در ملک و ملک خود آن کند که خود خواهد هر چند که تکلیف در بهشت مستبعد نیست، که اجتماع مسلمانان آنست که اهل بهشت بمعرفت اللَّه همه مأمورند و مکلّف، معتزلی گفت بهشت سرای اندوه و بلا نیست، و آدم اندوه و بلا دید! گوئیم عجب نیست از قدرت خداوند عزّ و جلّ که جمع کند میان دو ضد، چنانک آتش سوزنده است و خلیل را نسوخت، و در حق وی چون بستان و ریحان شد. محنت در بهشت در حق آدم چنانست که نعمت در آتش در حق خلیل. و سرّ این آنست که تابنده در محنت نومید نشود و در نعمت ایمن نگردد. معتزلی گفت اگر بهشت بودی آدم بیرون نیامدی که اللَّه میگوید و ما هم منها بمخرجین جواب آنست که هر که ثواب را در بهشت شود هرگز بیرون نیاید، و آدم که در بهشت بود نه ثواب اعمال را در بهشت بود همچون رضوان و خازنان بهشت، که ایشان از بهشت بیرون میآیند از بهر آنک نه جزاء اعمال و ثواب را در بهشت‌اند.
هوش مصنوعی: در این بهشت، شما زندگی آسوده و خوشی خواهید داشت و می‌توانید از هر آنچه که می‌خواهید به وفور استفاده کنید، بدون هیچگونه محدودیتی. اما به شما گفته می‌شود که به درخت خاصی نزدیک نشوید و از آن میوه نخورید، زیرا در این صورت خود را به جمع ظالمان می‌پیوستید. گفته می‌شود که این درخت میوه‌هایی داشت که علم و معرفت به همراه آورد. برخی می‌گویند که آن درخت، درخت انگور بود و برخی دیگر آن را گندم می‌دانند. بحث‌هایی درباره ماهیت این درخت و حرام بودن میوه‌اش وجود دارد و این که آیا واقعاً بهشت است یا تنها باغی در دنیا. برخی معتقدند که در بهشت هیچگونه حرامی وجود ندارد، در حالی که دیگران بر این باورند که در بهشت هم ممکن است اموری باشد که حرام شوند. همچنین بحث شده که آیا آدم در بهشت باید وظایفی داشته باشد یا نه، و آیا شرایط بهشت می‌تواند با حالات دنیوی او در تعارض باشد. در نهایت، ذکر شده که آدم از بهشت بیرون رفته است، ولی این موضوع نشان‌دهنده فقدان ثواب در آنجا نیست و او نه به خاطر عمل خود، بلکه به دلایل خاصی از بهشت خارج شده است.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ این همچنانست که جای دیگر گفته إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ و ذلک من الزلل الذی هو الخطاء ای طلب زللهم و کسبه لهم. حمزه خواند تنها فازالهما الشیطان ای نحّاهما عنها یعنی عن الجنة، و قیل عن الطاعة، و اضاف الفعل الی الشیطان لانه سبب ذلک، کقوله تعالی رب انهن اضللن کثیرا من النّاس اضاف الاضلال الی الاصنام لانهنّ سبب الضّلالة. میگوید شیطان ایشان را از بهشت بیوکند و از فرمانبرداری ایشان را بنافرمانی درآورد، یا آنک ایشان را وسوسه کرد، و ذلک فی قوله تعالی فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ دیو در دل ایشان داد، و بر ایستاد کرد بر اندیشه ایشان تا ایشان را بآنروز آورد که پیدا کرد آنچه پوشیده بود از عورتهای ایشان. گفته‌اند این وسوسه شیطان از بیرون بهشت بآدم رسید که شیطان را پس از آنکه از بهشت بیرون کردند به بهشت باز نرسید. و گفته‌اند که از دهان مار با وی سخن گفت. وهب منبه گفت ما را چهار دست و پای بود بر مثال شتر بختی، و نیکوتر چهار پای در دنیا آن گه مار بود، و شیطان در شکم وی شد تا چون بر خزنه بهشت گذر کند ایشان ندانند که یک بار پیش از آن رفته بود و خزنه او را منع کرده بودند، پس در شکم مار شد آن گه در بهشت از شکم وی بیرون آمد، و آن لذت و رایحه که بهشتیان یابند وی را نبود و نیافت آن گه از آن درخت منهی چیزی گرفت و نخست به حوا داد، گفت می‌بینی که چه نیکوست رنگ و بوی و طعم این میوه و هر که ازین میوه بخورد جاوید در بهشت بماند و شما را نهی از آن کردند تا جاوید در بهشت نمایند. ابن اسحاق گفت ابتداء کید وی آن بود که نوحه در گرفت و بر آدم و حوا میگریست ایشان گفتند چرا می‌گریی؟
هوش مصنوعی: شیطان آنها را به خطا انداخت و این خطا به معنای منحرف کردن آنها از مسیر درست و صحیح است. برخی گفته‌اند که شیطان آنها را از بهشت دور کرد و از فرمانبری به نافرمانی کشاند. در واقع، عمل انجام شده به شیطان نسبت داده می‌شود چون او عامل این انحراف بوده است. مانند این که خداوند در جایی می‌فرماید که برخی از انسان‌ها توسط بت‌ها گمراه شدند، زیرا بت‌ها خود عامل گمراهی بودند. در حقیقت، شیطان باعث شد که آنها از بهشت بیرون بروند و به نافرمانی بگرایند یا آنها را وسوسه کرد. برخی گفته‌اند که وسوسه شیطان از دور به آدم رسید، زیرا پس از طرد شدنش از بهشت نتوانسته بود دوباره به آنجا بازگردد. همچنین گفته شده که او از دهان یک مار با آدم و حوا سخن گفت. برخی نیز روایت می‌کنند که شیطان در دل ماری شد که بر روی دروازه بهشت رفت و با وسوسه‌هایش آنها را فریب داد تا از میوه‌ای که خداوند به آنها شادی کرده بود، بخورند. در ابتدا، او با ناله و شیون بر آن دو می‌گریست و وقتی از او پرسیدند چرا گریه می‌کنی، به آنها پاسخ نداد.
گفت بر شما میگریم که بمیرید و از چنین ناز و نعیم و از چندین نعمت و کرامت بیفتید! و آن سخن دریشان اثر کرد، و در دل ایشان افتاد آن گه ابلیس گفت یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی‌؟.» گفته‌اند که آنچه گرفته بود از درخت منهی اول بحوا داد و حوا از آن بخورد آن گه حوّا به آدم داد و گفت من خوردم و زیان نکرد پس چون آدم بخورد بدت لهما سوآتهما عورت ایشان پیدا شد هر دو را عقوبت رسید. اگر کسی گوید چه حکمت بود چون حوا تنها خورد او را عقوبت نرسید؟ پس چون آدم بخورد هر دو را عقوبت کردند؟ جواب آنست که آدم اصل بود و پیش رو و حوا رعیت وی، و ما دام که پیشرو بر صفت صلاح رود فساد رعیت را اثری نبود، ببرکت صلاح پیش رو. و الیه اشار النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «انّ اللَّه لا یهلک الرعیّة و ان کانت ظالمة اذا کانت الأئمّة هادیة».
هوش مصنوعی: او گفت که بر شما می‌گریم که بمیرید و از این همه نعمت و خوشی دور شوید! این سخنش بر ایشان تأثیر گذاشت و در دلشان جا گرفت. سپس ابلیس گفت: «آیا به تو بگویم که به کدام درخت جاودانگی و سلطنتی که هرگز زائل نمی‌شود، دسترسی پیدا کنی؟» گفته شده است که آنچه را که از درخت ممنوعه گرفت، به حوا داد و حوا آن را خورد و بعد به آدم داد و گفت که من خوردم و ضرری ندیدم. وقتی آدم نیز خورد، آری که عوراتشان نمایان شد و هر دو مورد عذاب قرار گرفتند. اگر کسی بپرسد که چرا حوا که تنها خورد، مجازات نشد اما وقتی آدم خورد، هر دو عذاب شدند؟ پاسخ این است که آدم اصل و پیشرو بود و حوا تبع او بود. تا زمانی که پیشرو در صفت خوبی باشد، فساد رعیت بر او تأثیر نمی‌گذارد و از برکت صلاح او محفوظ می‌مانند. و نبی اکرم (ص) نیز به این موضوع اشاره کرده است که «خداوند رعیّت را اگرچه ظالم باشند هلاک نمی‌کند، اگر که رهبرانشان هدایت کنند.»
پس چون عورت ایشان پیدا شد، آدم شرمسار شد، در میان درختان گریخت.
هوش مصنوعی: زمانی که بدن آن‌ها نمایان شد، آدم احساس شرمندگی کرد و به میان درختان رفت تا پنهان شود.
رب العالمین ندا کرد یا آدم این انت؟ کجایی ای آدم؟ و خود داناتر بود. آدم گفت انا هذا رب اینک منم خداوندا! در میان درخت. قال ألا تخرج یا آدم بیرون نیایی؟ قال استحیی منک، گفت از تو شرم دارم خداوندا قال الم انهکما عن تلکما الشّجرة؟ نه شما را گفتم که ازین درخت مخورید؟ فقال آدم انّه حلف لی بک و لم اکن اظن ان احدا من خلقک یحلف بک کاذبا، فذلک قوله وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ پس رب العالمین حوا را گفت «انت غررت عبدی، فانک لا تحملین حملا الّا حملته کرها، فاذا اردت ان تضعی ما فی بطنک اشرفت علی الموت مرارا. ثم قال للحیّه انت التی دخل الملعون فی جوفک حتی غرّ عبدی، ملعونة انت لا رزق لک الّا التّراب، انت عدو بنی آدم و هم اعداؤک. وهب بن منبه گفت اللَّه تعالی پس از آن که آدم را در بهشت بنشاند انگشتری بوی داد و گفت یا آدم هذا خاتم العز خلقته لک لا تنس فیه عهدی، فاخلعه. یا آدم این انگشتری بتو دادم و عزّ تو درین بستم نگر تا عهد من فراموش نکنی، که اگر عهد من فراموش کنی من این خاتم عز تو از تو واستانم و بدیگری دهم.
هوش مصنوعی: خداوند خطاب به آدم گفت: "کجایی؟" و خود می‌دانست که او کجاست. آدم پاسخ داد: "من اینجا هستم، خداوند!" در کنار درخت. خداوند گفت: "آیا از اینجا بیرون نمی‌آیی؟" آدم در جواب گفت: "از تو شرم دارم." خداوند گفت: "آیا به شما نگفتم که به این درخت نزدیک نشوید؟" آدم گفت: "او با قسم خوردن من را فریب داد و من نمی‌پنداشتم که کسی از مخلوقات تو این‌گونه دروغ بگوید." سپس خداوند به حوا گفت: "تو باعث فریب خوردن آدم شدی، تو نمی‌توانی باری را تحمل کنی مگر با زحمت و وقتی که بخواهی فرزندت را به دنیا بیاوری، با مرگ چندین بار روبرو خواهی شد. سپس خدا به مار گفت: "تو همان کسی هستی که شیطان در وجود تو نفوذ کرد و آدم را فریب داد. تو ملعون هستی و بهره‌ات جز خاک نخواهد بود و دشمن فرزندان آدم خواهی بود." وهب بن منبه گفت که بعد از آنکه خداوند آدم را در بهشت قرار داد، انگشتر عزتی به او داد و گفت: "این انگشتر را به تو دادم تا عهد من را فراموش نکنی، و اگر عهد من را فراموش کنی، این انگشتر را از تو می‌ستانم و به دیگری می‌دهم."
عکرمه گفت مربع بود چهار سوی بر یک جانب نبشته انا اللَّه لم ازل و بر دیگر جانب نبشته انا الحی القیّوم بر سه دیگر جانب نبشته انا اللَّه العزیز لا عزیز غیری الّا من البسته خاتمی یعزّ بعزّی، بر جانب چهارم نبشته آیة الکرسی و بآخر گفته محمد رسول اللَّه خاتم الانبیاء پس گرد این حرفها نبشته لن یستقرّ هذا الخاتم علی من عصی الرحمن گفته‌اند چون آدم آن انگشتری در انگشت کرد از انگشت آدم چنان می‌تافت که آفتاب در دنیا می‌تابد درختان و دیوار بهشت از آن روشن شده و زمین بهشت از آن بویا گشته، پس چون آدم عاصی شد طار الخاتم من اصبعه از انگشت وی انگشتری بپرید، گفته‌اند که در شاخ سدرة المنتهی آویخت و گفته‌اند بر کن عرش در آویخت، گفت الهی هذا آدم قد نقض عهدک، و انک جعلتنی لاهل الطّهارة. فقیل له استقر، فلک الامان و انک تبعث الی ولیّ من اولیائی یقال له سلیمان بن داود، لتدخل الدنیا کلها راغمة فی طاعته و لا یملکه بعده احد.
هوش مصنوعی: عکرمه گفت که یک مربع وجود داشت که در هر طرف آن نوشته‌هایی بود. در یک سمت نوشته شده بود "انا اللَّه لم ازل" و در سمت دیگر "انا الحی القیّوم"؛ در سه سمت دیگر نوشته شده بود "انا اللَّه العزیز لا عزیز غیری الّا من البسته خاتمی یعزّ بعزّی" و در سمت چهارم "آیة الکرسی" نقش بسته بود و در آخر این جمله نوشته شده بود "محمد رسول اللَّه خاتم الانبیاء". اطراف این نوشته‌ها آمده بود "لن یستقرّ هذا الخاتم علی من عصی الرحمن". گفته‌اند که وقتی آدم آن انگشتر را در دست کرد، نوری مانند تابش آفتاب از آن ساطع شد و درختان و دیوارهای بهشت را روشن کرد و بوی خوشی در زمین بهشت پخش شد. اما وقتی آدم نافرمانی کرد، انگشتر از دستش افتاد. گفته می‌شود که آن انگشتر به درختی در بالا‌ترین نقطه آویزان شد و یا بر دوش عرش قرار گرفت و گفت: "پروردگارا، این آدم عهد تو را شکسته و تو او را برای اهل طهارت قرار دادی." گفته شده به او پاسخ دادند: "استقر، تو در امان هستی و برای تو یکی از دوستان من به نام سلیمان بن داود فرستاده می‌شود تا دنیا را در طاعت خود بیاورد و پس از او هیچ‌کس دیگری آن را نخواهد داشت."
وَ قُلْنَا اهْبِطُوا گفتیم همه فرود روید. آدم بکوه سرندیب در زمین هند فرو آمد و طعام وی از این جوز هندی بود و حوا بجده فرود آمد و مار باصفهان و ابلیس بابله سوی مشرق. و گفته‌اند که آدم چون بزمین فرو آمد بالای وی از زمین تا آسمان بود از بس که سر بآسمان باز می‌نهاد پاره موی سر وی باز شد. این صلع در فرزند آدم از آنست، آدم آواز فریشتگان می‌شنید، و طواف فریشتگان گرد عرش مجید می‌دید، و بوی بهشت می‌یافت و استیناس بآن می‌گرفت.
هوش مصنوعی: خداوند به همه فرمان داد که فرود آیند. آدم به کوهی در سرندیب (هند) فرود آمد و غذای او از جوز هندی بود. حوا در جده (یک مکان در عربستان) فرود آمد و مار در اصفهان و ابلیس به سوی شرق رفت. گفته‌اند زمانی که آدم به زمین آمد، تا آسمان بالای او فضای زیادی وجود داشت، به طوری که سرش به آسمان می‌رسید و موهایش باز می‌شد. این احساس به خاطر آن است که آدم صدای فرشتگان را می‌شنید، گرد عرش الهی می‌چرخید و بوی بهشت را استشمام می‌کرد و به آن عادت کرده بود.
روی جابر بن عبد اللَّه انّ آدم (ع) لما اهبط الی الارض هبط با لهند و انّ رأسه کان ینال السّماء، و ان الارض شکت الی ربها ثقل آدم، فوضع الجبار یده علی رأسه فانحط منه سبعون ذراعا. فلما اهبط قال ربّ هذا العبد الذی جعلت بینی و بینه الشّیطان عداوة و ان لم تعن علیه لا اقوی علیه. فقال لا یولد لک ولد الا وکّلت به ملکا. قال رب زدنی. قال اجازی بالسّیئة السّیئة و بالحسنة عشرا الا ما ازید. قال ربّ زدنی قال باب التوبة مفتوح ما دام الرّوح فی الجسد. فقال ابلیس یا ربّ هذا العبد الذی اکرمته علی ان لم تعنّی علیه لا اقوی علیه، قال لا یولد له ولد الا ولد لک ولد، قال ربّ زدنی، قال تجری فیه مجری الدّم و تتّخذ فی صدورهم بیوتا، قال رب زدنی، قال اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد.
هوش مصنوعی: روزی جابر بن عبد اللَّه گفت که وقتی آدم (ع) به زمین فرستاده شد، با قدی بسیار بلند به زمین آمد تا جایی که سر او به آسمان می‌رسید. اما زمین به پروردگارش شکایت کرد که وزن آدم (ع) بر او سنگینی می‌کند. بنابراین، خداوند دست خود را بر سر آدم گذاشت و او را به اندازه هفتاد ذراع کوتاه کرد. وقتی به زمین فرود آمد، گفت: "پروردگارا! این بنده‌ای است که بین من و شیطان دشمنی قرار دادی، و اگر به من کمک نکنی، بر او پیروز نخواهم شد." خداوند فرمود: "هیچ فرزندی نخواهی داشت مگر اینکه به او فرشته‌ای محول می‌کنم." آدم گفت: "پروردگارا! بر من بیفزا." خداوند پاسخ داد: "کار نیک را ده برابر پاداش می‌دهم، اما کار بد را فقط همانند آن مجازات می‌کنم، جز این که چیزی بر آن بیفزایم." آدم دوباره خواست: "پروردگارا! بر من بیفزا." خداوند گفت: "درست است که درهای توبه باز است تا زمانی که روح در بدن است." سپس ابلیس گفت: "پروردگارا! این بنده‌ای که او را گرامی داشتی، اگر کمکم نکنی، بر او نخواهم توانست." خداوند فرمود: "هیچ فرزندی برای او نخواهد بود، مگر اینکه برای تو فرزندی خواهد بود." آدم دوباره درخواست کرد: "پروردگارا! بر من بیفزا." خداوند گفت: "خطراتی بر آن‌ها می‌فرستم، همچون خون که در رگ‌ها جاری است و در دل‌ها جایگاه می‌یابد." آدم باز هم گفت: "پروردگارا! بر من بیفزا." و خداوند افزود: "با اسب‌ها و پیاده‌های خود بر آن‌ها هجوم ببر و با آن‌ها در اموال و فرزندانشان شریک شو."
قوله تعالی بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ شما دشمن یکدیگر و بر یکدیگر گماشته، دشمنی ابلیس و آدم و فرزندان آنست که بوی حسد برد او را سجود نکرد و گفت انا خیر منه و دشمنی آدم و فرزندان و ابلیس از آنست که ابلیس باللّه کافر شد و نافرمانی کرد و دشمن داشتن کافران و مخالفان حق واجبست لقوله تعالی لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ، و قال تعالی لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و دشمنی آدمیان و امار آنست که ابلیس را در بهشت برد تا آدم را وسوسه کرد. و سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عن قتل الحیّات، فقال «خلقت هی و الانسان کلّ واحد منهما عدو لصاحبه، ان رآها افزعته، و ان لدغته اوجعته، فاقتلها حیث وجدتها»
هوش مصنوعی: در این آیه آمده است که شما دشمن یکدیگر هستید و دلیل آن دشمنی ابلیس با آدم و فرزندان اوست. ابلیس به خاطر حسدی که به آدم داشت، از سجده کردن به او خودداری کرد و گفت من از او بهترم. این دشمنی بین آدم و فرزندان او و ابلیس ناشی از کفر و نافرمانی ابلیس است. بر اساس دستورات الهی، دشمنی با کافران و مخالفان حق ضروری است، زیرا در قرآن آمده که نباید دشمنان خدا و خودتان را دوست بگیرید. همچنین بیان شده که کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی می‌کنند، رابطه دوستانه داشته باشد. دشمنی انسان‌ها نیز به خاطر وسوسه‌های ابلیس است، که او را به بهشت کشاند تا آدم را وسوسه کند. وقتی از پیامبر اسلام درباره کشتن مارها پرسیدند، ایشان اشاره کردند که این دو موجود (مار و انسان) هر کدام دشمن یکدیگر هستند و اگر انسان مار را ببیند، ترسیده و اگر نیشش بزند، درد خواهد کشید، بنابراین باید مارها را در هر جایی که دیدید بکشید.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا ظهرت الحیة فی المسکن، فقولوا لها انا نسألک بعهد نوح و بعهد سلیمان بن داود ألّا تؤذینا، فان عادت فاقتلوها»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: «اگر ماری در خانه ظاهر شد، به آن بگویید که ما از تو می‌خواهیم به عهد نوح و عهد سلیمان پسر داوود، ما را آزار نرسانی. اگر دوباره برگشت و به ما آسیب رساند، آن را بکشید.»
وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ مستقر و متاع گیتی است، قرارگاه و معیشت. و حِینٍ مرگ است و قیامت، گیتی بخلق سپرد و خلق را بمرگ سپرد، میگوید شما را در زمین است قرارگاهی و معیشتی، هر کس را تا مرگ و خلق را تا قیامت و اصل متاع منفعت است، چنانک گفت جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ، غیر مسکونة فیها متاع لکم و منه متعة المطلقة، و المتاع الآلات ینتفع بها کقوله تعالی ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ و اصل حین هنگام است، چنانک گفت حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ پس آن هنگام باشد که قیامت بود چنانک درین آیت گفت وَ مَتاعٌ إِلی‌ حِینٍ. و باشد که مرگ خواهد، چنانک گفت أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی‌ حِینٍ. بعضی علما گفتند که اللَّه تعالی آدم را از بهشت آن روز بیرون کرد که با فریشتگان میگفت إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً آدم که در زمین خلیفه می‌بایست که باشد در بهشت چون بماندی؟ و خبر درست است از مصطفی (ع) که گفت: التقی آدم و موسی فقال موسی یا آدم «انت ابونا خلقک اللَّه بیده و نفخ فیک من روحه، و اسجد لک ملائکته خیبتنا و اخرجتنا من الجنّة.»
هوش مصنوعی: شما در زمین محل استقرار و معیشت دارید، جایی برای زندگی و تأمین نیازها. مرگ و روز قیامت نیز در این زمینه به عنوان پایان زندگی در نظر گرفته شده است. در واقع، زندگی در زمین به معنای فراهم کردن امکانات و نعمت‌ها برای انسان‌هاست، به ویژه تا زمان مرگ. همچنین زمین و نعمت‌های آن به عنوان تذکره‌ای برای کسانی که از آن بهره می‌برند معرفی شده است. در این زمینه به تأمین نیازها و استفاده‌های مختلف از منابع موجود اشاره شده است، که به نوعی متعلق به زندگی روزمره انسان‌ها و حیوانات است. در نهایت، برخی از دانشمندان معتقدند که خداوند انسان را از بهشت به زمین فرستاد تا در اینجا به عنوان جانشین و خلیفه او عمل کند. در این راستا، پیامبر اسلام نیز به گفت‌وگویی میان حضرت آدم و حضرت موسی اشاره کرده و بر اهمیت مقام آدم تأکید می‌کند.
فقال آدم «انت موسی کلمک اللَّه تکلیما، و خط لک التوریة بیده و اصطفاک برسالته فبکم وجدت فی کتاب اللَّه وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌ قال باربعین سنة. قال أ فتلومنی علی امر قدره اللَّه علی قبل ان یخلقنی باربعین سنة؟ فقال فحجّ آدم موسی (ع)
هوش مصنوعی: آدم گفت: «تو موسی هستی، که خدا با تو صحبت کرد و تورات را به دست خود نوشت و تو را برای پیامبری برگزید. من در کتاب خدا می‌یابم که آدم مرتکب خطا شد و به این خاطر گمراه گردید و این امر چهل سال طول کشید. آیا تو مرا به خاطر امری که خدا پیش از این که مرا خلق کند مقرر کرده بود، سرزنش می‌کنی؟» و در نهایت، آدم از موسی عذرخواهی کرد.
خلافست میان علما که بر انبیا معاصی رود یا نه و مذهب اهل حق درین مسئله آنست که کبایر بریشان البته روا نیست که ایشان پاکان و گزیدگان حق‌اند. یقول اللَّه تعالی اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ و صاحب الکبایر فاسق است، و نسبت پیغامبران با فسق کفرست و الحاد و انکس که از وی کبیره آید در دنیا محدود است و در عقبی معذّب، و پیغامبران ازین معصوم‌اند، و رب العالمین خلق را بر طاعت رسول خواند. و فرمان وی بردن، و رسالت وی شنیدن و قبول کردن، واجب کرد و گفت وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ جای دیگر گفت إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا یعنی لا تقبلوا من الفساق شیئا این دلیل است که بریشان فسق و کبایر نرود، اما نوعی صغایر بریشان روا داشته‌اند بحکم ظاهر قرآن که چند جایگه دلالت میکند در حق آدم گفت وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌ و حکایت از وی رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا و در حق یونس گفت سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و در حق موسی إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی و در حق مصطفی لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ و در حق داود فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ. و در حق یوسف وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی‌ بُرْهانَ رَبِّهِ و قال تعالی وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی الی غیر ذلک من الآیات الدّالّة علی انّ صغائر الذنوب تجری علیهم. و من استوحش من ذکرها کان ذلک من قصور رأی و ضعف علم، اذ لیس فی تلک الصّغائر للانبیاء معاب و لا ینسبون الی سباب، اذ لم یکن ذلک عن اعتقاد متقدّم و لا نیة صحیحة، و لا همّة بمعاودة، و لهذا یقال عصی آدم ربّه فغوی و لا یقال هو عاص و غاو و هذا حسن لمن تامّله.
هوش مصنوعی: در میان علما دربارهٔ این که آیا انبیا مرتکب گناه می‌شوند یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. رای صحیح در این باره این است که ارتکاب کبائر از جانب انبیا حرام است، چرا که آن‌ها انسان‌های پاک و برگزیده‌ای هستند. خداوند در قرآن می‌فرماید که او از میان ملائکه و مردم، پیامبرانی را انتخاب می‌کند. کسی که مرتکب کبائر شود، فاسق است و نسبت دادن فسق به پیامبران به معنای کفر و الحاد است. پیامبران از این گناهان معصوم بوده و خداوند همه را به اطاعت از رسولانش دعوت کرده است. در جاهای مختلف قرآن آمده که اگر خبر فاسقانی برای شما آوردند، باید درستی آن را بررسی کنید. این نشان می‌دهد که هیچ گناهی بزرگ از پیامبران سر نمی‌زند، اما برخی از گناهان کوچک به عنوان صغائر از آنان پذیرفته شده است، بر اساس آیات قرآن. در مواردی از انبیا نظیر آدم، یونس، موسی، و داود، ذکر شده که آنها به اشتباهات خود اعتراف کرده‌اند. این نشان می‌دهد که آنان به هیچ وجه نسبت به گناهان کوچک خود مورد سرزنش قرار نمی‌گیرند، زیرا این گناهان از روی عمد یا نیت بد نیستند و در واقع به نیت پاکی صورت گرفته‌اند. به همین دلیل گفته می‌شود که آدم از خداوند عصیان کرده و گمراه شده، اما هیچ‌گاه او به عنوان یک گناهکار و گمراه شناخته نمی‌شود.
اما وجه حکمت در زلات انبیا گفته‌اند که تا بخود معجب نشوند و همواره در حالت انکسار بزبان افتقار عذری میخواهند و نیازی می‌نمایند. روی انّ داود (ع) قال یا ربّ لم اوقعتنی فی الذّنب؟ قال لانک قبل الذنب کنت تدخل علیّ کما تدخل الملوک علی عبیدهم، و الان تدخل علیّ کدخول العبید علی ملوکهم. و نیز کسی که هرگز هیچ زلت از وی نیاید و پیوسته بر طهارت و عصمت رود حال عاصیان نداند و ز شکستگی و سوختگی ایشان خبر ندارد، و از بهر ایشان شفاعت نکند، ألا تری؟ ان داود (ع) کان قبل الذنب یقول اللهم اهلک العصاة فلمّا وقع فی الذّنب قال اللهم اغفر للعصاة و اغفر لداود معهم» اما سهو و غلط اگر کسی پرسد که در انبیا جایز است یا نه؟ جواب آنست که هر پیغام که از اللَّه گزارند و هر چه از وحی حق گویند در ابتدا غلط و سهو بریشان در آن روا نیست در هیچ چیز، که اگر در یک چیز غلط روا باشد پس در همه محتمل بود اما هر آنچه در دلها و بر زبانها مقرر شد وجوب آن، و ثابت گشت حکم آن، پس از آن اگر ایشان را در آن سهو افتد یا غلطی رود جائز بود، غیر انهم لا یقرّون علیه. و الدلیل علی ذلک‌
هوش مصنوعی: حکمت این زلات از سوی پیامبران این است که آنان به خودشان مغرور نشوند و همیشه در حالت تذلل و طلب درخواست از خداوند باشند. به عنوان مثال، حضرت داود (ع) زمانی که در گناه افتاد گفت: «پروردگارا، چرا مرا در گناه قرار دادی؟» و خداوند پاسخ داد: «زیرا قبل از گناه، تو مانند پادشاهان به من نزدیک می‌شدی، اما حالا مانند بندگان به من نزدیک شده‌ای.» همچنین، کسی که هرگز خطا نمی‌کند و همواره در حال پاکی و عصمت است، نمی‌تواند به حال گناهکاران پی ببرد و از شکست و درد آنها آگاه نیست، بنابراین نمی‌تواند برای آنها شفاعت کند. برای مثال، داود (ع) قبل از گناه می‌گفت: «خداوندا، گناهکاران را هلاک کن»، ولی بعد از اینکه خود مرتکب گناه شد گفت: «پروردگارا، برای گناهکاران و برای خودم بیامرزشان.» درباره سهو و خطا در پیامبران اگر کسی بپرسد که آیا جایز است یا نه، پاسخ این است که هیچ‌گونه خطا و سهو در رسالت و وحی الهی برای آنان روا نیست، زیرا اگر در یک مورد خطا اجازه داده شود، در موارد دیگر نیز ممکن است اتفاق بیفتد. اما اگر بعد از این‌که احکام در دل‌ها و زبان‌ها تثبیت شد، به اشتباهی دچار شوند، این مورد قابل پذیرش است، به شرط اینکه بر آن اذعان نکنند.
حدیث ذی الیدین: فانّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اقتصر فی احدی صلوتی النهار علی رکعتین فلما ذکر تذکّر فبنی علیها حتی اتمها اربعا لان وجوبها کان متقررا علی اربع رکعات، و لم یکن ذلک فی ابتداء ما یبلغ عن اللَّه فجاز له فیه السهو و الغلط.
هوش مصنوعی: حدیث ذی الیدین درباره این است که پیامبر اسلام (ص) در یکی از نمازهای روزانه فقط دو رکعت خواند. اما بعداً به خاطر یادآوری به چهار رکعت ادامه داد. این نشان می‌دهد که واجب بودن این نماز به چهار رکعت مشخص شده و ممکن است در ابتدای دین برخی موارد به دلیل عدم اطلاع دقیق از سوی خداوند دچار سهواً و اشتباه شده باشد.
مسئله اگر کسی گوید که خوردن آدم از آن شجره بارادت حق بود و ابلیس را همان ارادت بود از کجا مستوجب لعنت گشت؟ و ارادت وی مخالف ارادت حق نبود؟
هوش مصنوعی: اگر کسی ادعا کند که خوردن انسان از آن درخت ناشی از محبت خداوند بود و ابلیس نیز همین محبت را داشت، پس چگونه او مستحق لعنت شد؟ و این محبت او نمی‌تواند با محبت خداوند در تضاد باشد؟
جواب وی از دو وجه است: یکی آنست که خالق را رسد بحجت آفریدگاری و پادشاهی که خلق خود را عقوبت کند بی سبب معصیت، یا عقوبت کند بسبب معصیت، اما آن عقوبت که بی سابقه معصیت است تعذیب اطفال است و بهائم و دیوانگان را که عقل ندارند ایشان را گاهگاه تعذیب کند بگرسنگی و تشنگی و وبا و بلا و غرق و حرق و امثال این، و ایشان را سابقه معصیت و مقدمه جرم نیست. و قومی را بسبب معصیت تعذیب کند چنانک در حق قومی گفت فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ و هر دو وجه از خدا راست است و عدل و در آن بیداد نه، بیداد آن بود که کسی کاری کند که وی را آن کار نرسد، یا حقی بر وی لازم است که آن حق می‌فرو گذارد، و رب العالمین ازین هر دو پاک است و منزّه، پس لعن و طرد ابلیس نه بمقابله جرمی است یا از آنک مراد وی مخالف مراد حق بود یا موافق بود، بلکه بسابقه ازلی است و در ازل حکم کرد بشقاوت وی، و او را برانداز درگاه خود. چنانک خلقی را گفت «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» و ابلیس را علی الخصوص گفت وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و قد قال فی محکم تنزیله لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ جواب دیگر آنست که ارادت ابلیس موافق ارادت حق نبود در کار آدم، که ارادت آن بود که آدم از آن درخت بخورد تا مستحق آن شود که وی را از بهشت بیرون کند، و با چیزی نقل کند از بهشت شریفتر و عالیتر، و آن اصطفائیّت و اجتبائیّت و توبت و رسالت و کمال محبت است. و ارادت ابلیس آن بود که از آن درخت بخورد تا بسخط و غضب حق رسد و کافر شود و بدبخت گردد، پس ابلیس بآن مراد خود نرسید و ملعون و مطرود گشت و آدم بمراد حق رسید و بعنایت حق بتوبت و رسالت رسید.
هوش مصنوعی: پاسخ به سوال مطرح شده از دو جنبه قابل بررسی است. یکی این است که خالق، در مقام حاکمیت و آفریدگاری، اختیار دارد که بندگانش را بی‌دلیل مجازات کند یا به سبب گناه کیفر دهد. مجازات‌هایی که بدون سابقه گناه انجام می‌شوند شامل تنبیه کودکانی هستند که هنوز معصیتی ندارند، و همچنین حیوانات و دیوانگانی که عقل ندارند و گاه به دلایل مختلف دچار مشکلاتی همچون گرسنگی، تشنگی، بیماری و بلایای طبیعی می‌شوند. در این حالت‌ها، هیچ قبلی از گناه وجود ندارد. اما برخی دیگر به دلیل گناهان خود مجازات می‌شوند، مانند قومی که به خاطر گناهانشان هلاک می‌شوند. بنابراین، هر دو جنبه در اختیار خداوند است و در اینجا نشانی از بی‌عدالتی وجود ندارد. بی‌عدالتی این است که کسی دچار عواقبی شود که شایسته آن نیست، یا حقی بر گردن او باشد و آن حق را نادیده بگیرد. پروردگار از همه اینها پاک و منزّه است. در مورد ابلیس نیز، لعنت و طرد او به دلیل اینکه نقشه‌اش با مقصود الهی در تناقض بود نبوده، بلکه این مسأله از پیش در علم الهی تعیین شده بود. همچنین، در قرآن به وضوح مطرح شده که خداوند بسیاری از جن و انسان‌ها را برای جهنم آفریده است و ابلیس نیز خاصاً مورد اشاره قرار گرفته و به عنوان یکی از کافران معرفی شده است. در جنبه دوم، باید گفت که خواسته ابلیس با خواسته الهی در مورد آدم ناسازگار بود. در حقیقت، هدف الهی این بود که آدم از درخت ممنوع بخورد تا به خاطر آن از بهشت خارج شود، اما به درجات بالاتری از خداوند دست یابد، از جمله توبه، رسالت و محبت الهی. اما هدف ابلیس این بود که آدم را به گناه بیندازد تا او را مشمول غضب خدا کند و در نتیجه کافر و بدبخت شود. در نهایت، ابلیس به خواسته‌اش نرسید و ملعون و طرد شد، در حالی که آدم به رحمت و عبادت خدا رسید و مورد لطف و محبت الهی قرار گرفت.
فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ تلقّی و تلقّن یکی است، روی انّ النبی کان یتلقی الوحی من جبریل ای یأخذه و یتقبله. فَتَلَقَّی آدَمُ میگوید فرا گرفت آدم از تلقین اللَّه سخنانی. ابن کثیر خواند: آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ آدم بنصب و کلمات برفع. ابن کثیر چنین خوانده است یعنی رسید بآدم و بر وی آمد از خداوند او سخنانی. علما را اختلافست که آن سخنان چه بود؟ عکرمه و سعید جبیر و حسن گفتند: رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا تا آخر آیت بود، و این موافق قرآن است و بحال آدم لایق. عبد اللَّه مسعود گفت «ان احب الکلام الی اللَّه ما قال ابونا حین اقترف الخطیئة سبحانک اللّهم و بحمدک تبارک اسمک و تعالی جدّک، لا اله الّا انت ظلمت نفسی، فاغفر لی انّه لا یغفر الذّنوب الّا أنت » اینست کلمات که از حق گرفت یقول ابن مسعود. اما قول ابن عباس آنست که کلمات آن بود که آدم گفت «یا ربّ الم تخلقنی بیدک؟ قال بلی، قال الم تنفخ فیّ من روحک؟ قال بلی، قال الم تسبق رحمتک لی غضبک؟ قال بلی، قال الم تسکنی جنّتک قال؟ بلی، قال فلم اخرجتنی منها؟
هوش مصنوعی: آدم از پروردگارش سخنانی آموخت. این واژه‌ها به معنای دریافت و پذیرش وحی هستند. گفته شده که این سخنان از طرف خداوند به آدم رسید. علمای دین در مورد محتوای این سخنان نظریات مختلفی دارند. برخی از جمله عکرمه و سعید جبیر و حسن گفته‌اند که این جملات شامل بخش‌هایی از آیه‌ای است که آدم در آن از خداوند طلب آمرزش کرده است. همچنین عبدالله مسعود به نقل از کلمات نیکو اشاره کرده که آدم در زمان ارتکاب خطا به زبان آورده است. طبق قول دیگری از ابن عباس، این سخنان شامل سوالاتی است که آدم از خداوند در مورد آفرینش و رحمتش پرسیده است.
قال فبشؤم معصیتک. قال یا رب أ رأیت ان تبت و اصلحت أراجعی انت الی الجنة؟ قال بلی قال فهذه الکلمات» عبید بن عمیر گفت «قال آدم یا رب ما اتیت أ شی‌ء کتبته علیّ قبل ان تخلقنی او شی‌ء ابتدعته من قبل نفسی؟ قال بل شی‌ء کتبته علیک قبل ان اخلقک قال فکما کتبته علیّ فاغفر لی.» و گفتند آدم بر ساق عرش نبشته دید لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» چون در زلت افتاد مصطفی را شفیع گرفت و گفت خداوندا بحق محمد که مرا بیامرزی! رب العالمین گفت از چه شناختی او را و بمن شفیع آوردی؟ گفت بر ساق عرش نام وی قرین نام تو دیدم، دانستم که بنده ایست بر تو عزیز، اللَّه گفت رو کت آمرزیدم. ازینجا گفت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم‌
هوش مصنوعی: در این گفت‌وگو، آدم از خداوند می‌خواهد که اگر توبه کند و خود را اصلاح کند، آیا او را به بهشت بازمی‌گرداند؟ خداوند تأیید می‌کند که اگر آدم چنین کند، او را می‌بخشد. آدم از خدا می‌پرسد که آیا چیزی که بر او نوشته شده، قبل از خلقش بوده یا چیزی که خود به وجود آورده است. خدا می‌گوید که آن چیزی که بر او نوشته شده، قبل از خلقش بوده است. سپس آدم از خدا می‌خواهد که او را ببخشد. در ادامه، گفته می‌شود که آدم نام رسول خدا (ص) را در بالای عرش مشاهده کرده و در زمان خطایش، به او شفاعت می‌گیرد و از خدا می‌خواهد که به حق پیامبر او را ببخشاید. خدا از آدم می‌پرسد که چگونه او را شفیع آورده است. آدم توضیح می‌دهد که نام پیامبر را در کنار نام خدا در بالای عرش دیده است و از این رو فهمیده که او بنده‌ای عزیز نزد خداوند است. خداوند به آدم می‌گوید که او را بخشیده است.
«کنت نبیا و آدم مجبول فی طینته، و لقد کنت وسیلته الی ربّی».
هوش مصنوعی: «من نبی هستم و آدم از خاک تشکیل شده است و من وسیله‌ای برای رسیدن به پروردگارہ‌ام هستم.»
و گفته‌اند کلمات کی آدم از حق گرفت حروف تهجی است که مفردات الفاظ و مقدمات از آن مرکب است، و از مفردات و مقدمات ادلّه و اخبار مرکب است، و از ادله صحیحه و اخبار صادقه بحقایق علوم رسند، و از حقایق علوم باعمال صالحه رسند، آن گه بمجموع علم و عمل ایمان حاصل شود و محقق گردد؟ و بتحقیق ایمان بنده بحقیقت توبه رسد، و محبوب رب العزه گردد، چنانک گفت إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ اینست که رب العالمین گفت: فَتابَ عَلَیْهِ توبه پذیرفت خدای عز و جل از آدم و با خود آورد او را، توبه نامیست پسند را و نواخت را، و توّاب نامیست از نامهای اللَّه و هو الّذی یرجع الی تیسیر اسباب التوبة لعباده مرّة بعد اخری بما یظهر لهم من آیاته، و یسوق الیهم من تنبیهاته، و یطلعهم علیه من تخفیفاته و تحذیراته، حتی اذا اطّلعوا بتعریفه علی غوائل الذنوب استشعروا الخوف بتخویفه، فرجعوا الی التوبة فرجع الیهم فضل اللَّه بالقبول.
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع پرداخته شده که کلمات و حروف، اساساً از ترکیب الفاظ و مفردات تشکیل شده‌اند و این مفردات و مقدمات به ادله و اخبار منجر می‌شود. از این ادله‌ و اخبار صحیح، حقایق علوم به دست می‌آید که در نهایت با اعمال صالح، به ایمان و تحقیق در ایمان منجر می‌شود. با تحقق ایمان، انسان به توبه واقعی دست می‌زند و محبوب خداوند می‌شود. در اینجا به خصوصیت توبه و اینکه خداوند توبه‌کنندگان و پاکان را دوست دارد، اشاره شده است. همچنین ذکر شده که خداوند از آدم توبه‌اش را پذیرفت و بر رحمت و نواخت خود او را در آغوش گرفت. خداوند به بندگان خود از طریق آیات و نشانه‌های مختلف، بارها راه توبه را نشان می‌دهد و آنها را از عواقب گناهان آگاه می‌کند. در نتیجه، وقتی بندگان به عواقب گناهان خود پی می‌برند، احساس ترس می‌کنند و به توبه روی می‌آورند و خداوند هم با رحمت خود آن‌ها را می‌پذیرد.
توّاب اوست که اسباب توبه بندگان را میسر گرداند و بنده را بر توبه دارد، آن گه بفضل و رحمت خود آن توبه وی قبول کند، تواب اوست که باز پذیرد باز آیندگان را و نیکو نیوشد عذر خواهان را و بنوازد صلح‌جویان را، آن گه نام «رحیم» در «تواب» پیوست که آنچه کرد از نواخت بنده و پذیرفتن توبه برحمت و فضل خود کرد، نه باستحقاق بنده، که بنده را بر خداوند حقی نیست.
هوش مصنوعی: خداوندی است که شرایط توبه را برای بندگانش فراهم می‌کند و آنها را به توبه کردن ترغیب می‌نماید. سپس با رحمت و لطف خود، توبه‌های آنان را می‌پذیرد. او کسی است که به توبه‌کنندگان دوباره خوش آمد می‌گوید و عذر آنان را می‌شنود و به صلح‌طلبان محبت می‌کند. نام «رحیم» به «تواب» پیوند خورده است تا نشان دهد که محبت و پذیرش توبه از سوی او ناشی از رحمت و لطفش است و نه به دلیل شایستگی بندگان، زیرا هیچ حقی برای بندگان بر خداوند وجود ندارد.
روی عن قتاده «انّ الیوم الذی تاب اللَّه فیه علی آدم کان یوم عاشوراء».
هوش مصنوعی: بر اساس روایت قتاده، روزی که خداوند بر آدم توبه کرد، همان روز عاشورا بود.
و منه قول النبی «ان نوحا هبط من السفینة علی الجودی فی یوم عاشوراء فصام نوح و امر من معه بالصیام شکر اللَّه عزّ و جلّ، قال و فی یوم عاشوراء تاب اللَّه عز و جل علی آدم، و علی اهل مدینة یونس، و فیه فلق البحر لبنی اسرائیل، و فیه ولد ابراهیم و عیسی علیهما السلام.
هوش مصنوعی: در روز عاشورا، حضرت نوح از کشتی خارج شد و به کوه جودی رفت و او و همراهانش روزه گرفتند تا از خداوند سپاسگزاری کنند. همچنین در این روز، خداوند به حضرت آدم توبه کرد و به مردم شهر یونس رحم کرد. روز عاشورا همچنین روزی است که دریای سرخ برای بنی اسرائیل شکافته شد و همچنین در این روز، حضرت ابراهیم و حضرت عیسی به دنیا آمدند.
و عن عایشه قال «لما اراد اللَّه تعالی ان یتوب علی آدم (ع) طاف سبعا بالبیت و البیت یومئذ لیس بمبنی هی ربوة حمراء، ثم قام و صلّی رکعتین، ثم قال اللهّم انک تعلم سریرتی و علانیتی فاقبل معذرتی، و تعلم حاجتی فاعطنی سؤلی، و تعلم ما فی نفسی فاغفر لی ذنوبی، اللهم انی اسألک ایمانا ثابتا یباشر قلبی، و یقینا صادقا حتی اعلم انه لا یصیبنی الا ما کتبت لی، و الرضا بما قسمت لی فاوحی اللَّه تعالی الیه انی قد غفرت لک و لن یأتینی احد من ذریتک فیدعونی بمثل الذی دعوتنی به الا غفرت له و کشفت غمومه و همومه، و نزعت الفقر من بین عینیه، و انجزت له من وراء کلّ ناجز، و جاءته الدنیا و هی راغمة و ان کانت لا یریدها.»
هوش مصنوعی: عایشه نقل می‌کند که وقتی خداوند خواست به آدم (ع) توبه‌اش را بپذیرد، به دور خانه (کعبه) هفت بار طواف کرد. در آن زمان، خانه هنوز ساخته نشده بود و فقط یک تپه سرخ رنگ بود. سپس ایستاد و دو رکعت نماز خواند و گفت: «خداوندا، تو از رازها و ظاهر من آگاهی، پس از من عذرخواهی را بپذیر، و نیازم را می‌دانی، پس خواسته‌ام را برآورده کن، و آنچه در وجودم است می‌دانی، پس گناهانم را ببخش. خداوندا، از تو ایمان ثابتی می‌طلبم که به قلبم برسد و یقینی راستین که به من بفهماند هیچ چیزی به جز آنچه برایم نوشته‌ای به من نخواهد رسید، و راضی بودن به آنچه برایم قسمت کرده‌ای.» خداوند به او وحی کرد که «من تو را آمرزیدم و هیچ کس از نسل تو به من نخواهد رسید و همانند آنچه تو از من خواستی، بخواهد، جز اینکه من او را می‌آمرزم و غم‌ها و مشکلاتش را برطرف می‌کنم و فقر را از چشمانش دور می‌کنم و به او آنچه را که از آن خواسته است، می‌رسانم؛ حتی اگر او به دنبال آن نباشد.»
و قد روی ذلک مرفوعا ایضا الی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.
هوش مصنوعی: این موضوع همچنین به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) نسبت داده شده است.
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً» این هبوط از بهشت است تا بآسمان. و در آیت اول گفت وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ آن هبوط از آسمان است تا بزمین تا معلوم شود که هر دو یکسان نیست، و در قرآن تکرار بی فایده نیست. قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً گفتیم فرو روید همگان بهم آدم و حوا و ابلیس و مار فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ ما صلت است و نون مبالغت. صلت سخن فان یأتکم است. میگوید اگر بشما آید یعنی چون بشما آید چنانک فارسی گویان گویند اگر یک بار باد سرد بر خیزد خود بینی، یعنی چون باد سرد برخیزد خود بینی هُدیً پیغامی و بیانی و نشانی پیغام کتابست و بیان حلال و حرام، نشان معجزه. قتاده گفت «هدی» یعنی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع هبوط آدم و حوا از بهشت و همچنین اختلاف در مفهوم هبوط از آسمان به زمین پرداخته شده است. گفته شده که در ابتدا به همه فرمان داده شده تا از بهشت پایین بیایند و همچنین نشان داده شده که در ادامه به برخی دیگر گفته شده است که شما دشمن یکدیگر هستید. این دو نوع هبوط به یک اندازه اهمیت دارند و تکرار در قرآن هدفمند است. در ادامه، بر اهمیت پیام‌ها و هدایت‌هایی که به انسان‌ها ارائه می‌شود تأکید شده و اشاره شده که این هدایت شامل حلال و حرام و نشانه‌هایی از معجزات است. در نهایت، به پیامبر اسلام به عنوان هادی اشاره شده است.
فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ لفظ عام است و معنی خاص، ای من تبع هدای من بنی آدم دون ابلیس، فانه خارج منه لانه آیس من رحمة اللَّه عزّ و جلّ. قال اللَّه تعلم وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی‌ یَوْمِ الدِّینِ، و قال لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ میگوید هر کس که پی برد بپیغام و نشان من، و برایستد بر پی راهنمونی من بر زبان فرستاده من.
هوش مصنوعی: هر کس که از راهنمایی‌های من پیروی کند، مورد رحمت من قرار می‌گیرد. این نکته فقط شامل انسان‌ها می‌شود و بی‌شک ابلیس از این رحمت بی‌بهره است. زیرا او از رحمت خداوند مأیوس شده و همواره مورد لعنت قرار خواهد گرفت تا روز قیامت. خداوند به او گفته است که جهنم را از او و کسانی که تحت تأثیر او قرار می‌گیرند، پر خواهد کرد. بنابراین، هر کس که به پیام و نشانه‌های من توجه کند و از راهنمایی‌های من پیروی نماید، می‌تواند به سعادت دست یابد.
فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ فلا خوف منصوب بی تنوین قراءة یعقوب است. میگوید بیمی نیست و ریشان و هیچ اندوهگن نباشند فردا در قیامت چنانک جای دیگر گفت لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ. هر چه اصناف خیر و عافیت است و ضروب نعمت در تحت این دو کلمه است. از بهر آنک تا از هر چه آفات است نرهد بی بیم نشود، و تا بهر چه لذات است نرسد اندوه فوت از وی زائل نشود. اگر کسی گوید چونست که اللَّه تعالی اینجا نفی خوف از دوستان خود کرد و بگردانید خوف ازیشان از کمال نعمت شمرد و جای دیگر ایشان را در خوف بستود و گفت یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ. جواب آنست که: این لا خوف هر چند در لفظ خبر است امّا بمعنی نهی است، ای لا تخافوا و لا تحزنوا. جواب دیگر آن است که آن خوف که ایشان را بستود در دنیا است، اما در عقبی ایشان را همه ام و راحت است چنانک در خبر است من خاف اللَّه فی الدّنیا آمنه اللَّه فی الآخرة و علی ذلک قال اللَّه عز و جل حکایة عنهم وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ و قال تعالی لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ.
هوش مصنوعی: ترسی بر آن‌ها نیست و غمگین نخواهند بود. به این معناست که در روز قیامت، هیچ‌گونه نگرانی یا اندوهی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. در واقع، تمام انواع خیر و خوشی در قالب این دو کلمه خلاصه می‌شود تا از هر آسیبی در امان باشند و از هیچ لذتی نیز محروم نگردند. اگر کسی بپرسد چرا خداوند در اینجا ترس را از دوستان خود نفی کرده و آن را نشانه کمال نعمت می‌داند، در حالی که در جاهای دیگر از ترس ایشان تعریف کرده، باید گفت که این نفی ترس در حقیقت به معنای نهی از ترس و غم است. همچنین، ترسی که از آن تعریف شده، مربوط به دنیا است، اما در آخرت آن‌ها در آرامش و راحتی خواهند بود. مانند این قول که کسی که در دنیا از خدا می‌ترسد، در آخرت در امان خواهد بود و اشاره‌ای به این موضوع در قرآن است که آن‌ها می‌گویند: «حمد برای خداوندی است که غم را از ما دور کرد».
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا الکفر ضربان: احدهما کفران النعمة، و الثانی تکذیب باللّه عز و جل، کفر بر دو قسم است یکی کفران نعمت چنانک در قصه سلیمان پیغامبر گفت لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ دیگر سرباز زدن از توحید، چنانک کفر کافران، پس یکی از اقرار به یگانگی اللَّه سر باز زد چنانک بت‌پرستان‌اند، و یکی از اقرار به نبوت محمد ع سر باز زد چنانک ترسایان و جهودان‌اند، و یکی از فرمان اللَّه سرباز زد چنانک ابلیس است. پس رب العالمین درین آیت همه فراهم گرفت و گفت وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ای ستروا نعم اللَّه عنهم وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و آیات اللَّه حججه و ادلّته علی وحدانیّته و ما جاءت به الرسل من الاعلام و الشّواهد علی ذلک. میگوید ایشان که نعمت خداوند خود را ناسپاس آمدند و منت و افضال او بر خود بپوشیدند و سخنان و نشان او دروغ شمردند و رساننده را استوار نداشتند و فرمان نبردند.
هوش مصنوعی: کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، کفر آنها به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی ناسپاسی نعمت و دیگری انکار خداوند متعال. کفر به دو شکل است؛ یکی ناسپاسی نسبت به نعمت‌هاست، همانطور که در داستان سلیمان پیامبر آمده که فرمود: «بگذارید ببینم آیا شکرگزاری می‌کنم یا کافر می‌شوم». نوع دیگر کفر، سرباز زدن از توحید است، مانند کافران که به وحدانیت خداوند اعتراف نمی‌کنند، همانند بت‌پرستان. همچنین عده‌ای از پیامبری محمد (ص) سرباز می‌زنند، مانند مسیحیان و یهودیان. علاوه بر این، بعضی از فرمان‌های خدا را نیز قبول نمی‌کنند، مانند ابلیس. در این آیه، خداوند به طور کلی درباره کسانی صحبت می‌کند که نعمت‌هایش را نادیده گرفته و سخنان و دلایل او را دروغ شمرده‌اند و رسالت او را نپذیرفته و فرمان‌هایش را اطاعت نکرده‌اند.
أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ اهل آتش ایشان‌اند که جاوید در آنند، ایشان را هرگز از آن رهایی نه، و زان بیرون آمدن نه. و این در قرآن نه جای است جز زانک گفت فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ این نهایت قصه آدم است و ازینجا قصه بنی اسرائیل در گرفت و سخن در آن رود ان شاء اللَّه تعالی.
هوش مصنوعی: آن‌ها اهل آتش‌اند و در آن جاویدان خواهند بود. هیچ‌گاه از آن رهایی نخواهند یافت و نمی‌توانند از آن خارج شوند. در قرآن نیز چنین آمده است که آن‌ها در جهنم جاودانه خواهند بود و درد و عذاب را احساس خواهند کرد. این داستان نشان‌دهنده‌ی سرنوشت انسان‌هاست و از این نقطه داستان بنی‌اسرائیل آغاز می‌شود و ان‌شاءالله در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.