گنجور

بخش ۱۶۷ - ۵۲ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ الآیة... سبب نزول این‌ آیت آن بود که مادر اسما بنت ابی بکر مشرکه بود، بیامد و چیزی از دختر خود خواست، اسما گفت تو نه بر دین اسلامی، بتو هیچیز ندهم تا نخست از رسول خدا بپرسم، بیامد تا بپرسد، و چیزی که دهد بفرمان وی دهد، جبرئیل آمد در آن فورت و این آیت آورد: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ راه نمودن بر تو نیست که صدقه ازیشان می‌بازگیری تا در دین اسلام آیند، تو باز خواننده نه راه نماینده، راه نماینده منم، او را راه نمایم که خود خواهم.

وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ همانست که جای دیگر گفت: ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «بعثت داعیا و مبلغا و لیس الی من الهدایة شی‌ء، و خلق ابلیس مزینا و لیس الیه من الاضلال شی‌ء»

پس مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم اسما را فرمود تا با مادر خود نیکویی کرد و صدقه داد. و جماعتی مسلمانان همچنین قرابت جهود درویش داشتند، و پیش از اسلام با ایشان نیکوئیها کردندی، و صدقه‌ها دادندید، و بعد از اسلام آن صدقه‌ها ازیشان باز گرفتند، و با اختلاف ملت مواساة کراهیت میداشتند، تا آن گه که این آیت فرو آمد، پس بسر قاعده خویش باز شدند و بخویشان جهود صدقه میدادند. و مراد باین صدقه تطوع است نه زکاة فرض، که زکاة فرض جز بمسلمانان روا نباشد که دهند، لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «امرت ان آخذ الصدقة من اغنیائکم، و اردّها فی فقرائکم»

و همچنین کفارت سوگند و کفارت ظهار و مانند آن، جز باهل اسلام و توحید صرف نکند، از بهر آنک حقوق اللَّه است، و مقدرات شرعی جز باهل شرع و ارباب توحید نه روا باشد که صرف کنند.

وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ الآیة.... ای مال فَلِأَنْفُسِکُمْ ای ثوابه، میگوید هر چه کنید از خیرات و دهید از صدقات، رستگاری خود را می‌کنید، که ثواب آن بشما رسد و بدان رستگار شوید. مال را خیرات نام کرد این جایگه، یعنی تا بنده را تنبیه باشد که صدقه از مال حلال پاک دهد، که تا حلال نبود نام خیر در آن نیفتد، وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ این ماء نفی است، بمعنی نهی، میگوید نفقه مکنید جز که بدان وجه اللَّه خواهید، یعنی که تا اللَّه شما را بآن ثواب دهد و بدیدار خود رساند. اهل تحقیق گفته‌اند وجه اللَّه در آیات و اخبار بر دو وجه است: یکی وجه حقیقت ذات، دیگر وجه بمعنی ثواب، اما وجه حقیقت آنست که گفت عز جلاله وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ ای یبقی ربک بوجه، فقامت الصفة مقام الذات، کقوله تعالی کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ای الا ربّک بوجهه. و منه قوله تعالی وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. قالت ائمة اهل السنة، ای الی وجه ربها، این وجه حقیقت است، همچنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «اللهم انی اعوذ بنور وجهک الذی اضاءت له نور السماوات» و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «اللهم انی اسالک الرضاء بعد القضاء و برد العیش بعد الموت، و اسألک لذة النظر الی وجهک.»

و کان صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول «اللهم انی اعوذ بوجهک الکریم و اسمک العظیم من الکفر و الفقر.»

و قال فی سجوده «جل وجهک لا احصی ثناء علیک»

الی غیر ذلک من اشباهه. اما وجه بمعنی ثواب آنست که اللَّه در قرآن جایها گفت إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی‌ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ.

وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ای لا تنقصون من ثواب اعمالکم شیئا. آن گاه در آموخت که این صدقات بکه دهید، گفت للفقراء، این فقرا درویشان مهاجران‌اند. ابن مسعود و ابو هریره و خباب و عمار و بلال قریب چهارصد مرد بودند که ایشان را در مدینه خان و مان و اسباب و ضیاع نبود، و املاک و معاش نبود، و بذکر خدای و عبادت وی چنان مستغرق بودند، که پروای کسب و تجارت نداشتند، و نیز با سؤال و طلب روزی نپرداختند، مسکن ایشان بشب صفه مسجد بود و بروز حضرت مصطفی، در سفر و در حضر از وی غائب نه، و در دل ایشان جز دوستی خدا و رسول نه. در خبر است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در مصعب بن عمیر نگرست که پوست میش بخود در گرفته بود، گفت «انظروا الی هذا الذی نور اللَّه قلبه، لقد رأیته بین ابویه یغذوانه باطیب الطعام و الشراب، و لقد رأیت حلة شریت بمأتی درهم فدعاه حب اللَّه و حب رسوله الی ما ترون»

و در خبر است که عمر خطاب هزار درم بسعید بن عامر فرستاد، سعید با اهل خویش شد دلتنگ و اندوهگن. اهل وی گفت چه افتاد که چنین دلتنگی، مگر کاری صعب افتاد؟ سعید گفت چه صعب تر ازین که ما را پیش آمد، آن جامه کهن بیار. جامه بوی داد پاره پاره کرد و آن درم جمله فرو کرد، صرّه صرّه دربست، شب بود در نماز شد، تا بامداد نماز میکرد و میگریست، بامداد بر سر کوی نشست، و آن صره‌ها می‌بخشید تا هیچ نماند، پس گفت از رسول خدا شنیدم که درویشان مهاجران را روز قیامت بر حساب خوانند، ایشان گویند ما را چه دادند از مال که امروز حساب می‌خواهند؟ پس ایشان در بهشت شوند پیش از توانگران به پانصد سال، مردی بیاید ازین توانگران و در غمار ایشان شود، و او را دست گیرند و از میان ایشان بیرون کنند. سعید گفت عمر مگر میخواهد که من آن مرد باشم، اگر دنیا و هر چه در آنست بمن دهند و آن مرد باشم نخواهم! مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم این درویشان را صعالیک المهاجرین خواند، وانگه ایشان را صفت کرد در آن خبر که گفت: «حوضی ما بین عدن الی عمان شرابه ابیض من اللبن و احلی من العسل، من شرب منه شربة لم یظمأ بعدها ابدا، و اول من یرده صعالیک المهاجرین» قلنا و من هم یا رسول اللَّه؟

قال «الدنس الثیاب، الشعث الرؤوس، الذین لا تفتح لهم ابواب السدد، و لا یزوجون المنعمات، الذین یعطون ما علیهم و لا یعطون ما لهم»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنور التام یوم القیمة، تدخلون الجنة قبل اغنیاء الناس بنصف یوم و ذلک خمس مائة سنة»

و عن الحسن قال اوحی اللَّه تعالی الی موسی ع یا موسی لو یعلم الخلائق اکرامی الفقراء فی محل قدسی و دار کرامتی، للحسوا اقدامهم و صاروا ترابا یمشون علیهم، فو عزتی و مجدی و علوّی فی ارتفاع مکانی لاسفرن لهم عن وجهی الکریم، و اعتذر الیهم بنفسی و اجعل فی شفاعتهم من برهم فیّ او آواهم فیّ، و لو کان عشّارا، و عزتی و لا اعز منی و جلالی و لا اجل منی! لا طلب ثارهم ممن ناواهم او عاداهم، حتی اهلکه فی الهالکین.

لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ رب العالمین ایشان را درین آیت بستود و به پنج چیز از اخلاق پسندیده ایشان را نشان کرد: یکی دوام افتقار بحق، دیگر حبس نفس ایشان در راه حق، سدیگر نهان داشتن فقر از بهر حق، چهارم تازه رویی و شادمانی بشکر نعمت حق، پنجم بی نیازی از خلق توانگری را بحق. أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ یعنی حبسوا انفسهم فی طاعة اللَّه و فی الغزو لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ للتجارة و طلب المعاش. میگوید خود را چنان بر طاعت اللَّه داشته‌اند و دل بر جهاد و غزو نهاده که نمی‌توانند که جایی بتجارت شوند و طلب معاش کنند.

یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ بفتح سین قراءة شامی و عاصم و حمزه است، باقی بکسر سین خوانند، و کسر سین نیکوتر که گفت رسول است صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، میگوید کسی که حال ایشان نداند، و ایشان را نشناسد، توانگران پنداردشان و بینیازان، از آنک عفت کار فرمایند، و از کس چیزی نخواهند، قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه یحب ان یری اثر نعمه علی عبده، و یکره البؤس و التباؤس، و یحب الحلیم المتعفف من عباده، و یبغض الفاحش البذیّ السّال الملحف.»

و روی انه قال «من استعفّ اعفه اللَّه، و من استغنی اغناه اللَّه، و من سألنا لم ندّ خر عنه شیئا نجده»

حقیقت عفت بازداشتن نفس است از فضول شهوات، و اقتصاد کردن بر آن قدر که شرع دستوری داد در قرآن و در خبر. اما در قرآن: إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْری‌ و در خبر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اربع من جاوزهن ففیه الحساب: ما سد الجوع و کف العطشة و ستر العورة و اکن البدن»

هر چه زیادت ازین بود آن نه عفت باشد، که آن فضول شهوت باشد، حلالها حساب و حرامها عذاب. و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لیس لابن آدم حق فیما سوی هذه الخصال: بیت یکنّه، و ثوب یواری عورته و جرف الخبز و الماء»

یقال هی قطع الخبز الیابس الذی لیس بلین و لا ما دوم تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ ای بطیب قلوبهم و بشاشة وجوههم و استقامة احوالهم و نور اسرارهم و جولان ارواحهم فی ملکوت ربهم. چون درنگری بایشان ایشان را بینی و شناسی بآن نشان که بر ایشانست از خوش دلی و تازه رویی و قوت احوال و نور اسرار، با درویشی و گرسنگی در ساخته، و دل با راز حق پرداخته، و با خلق در تواضع و خشوع بیفزوده. لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً ای لا یسألون الناس الحاحا، و لا بغیر الحاح، لانه تعالی وصفهم بالتعفّف و هو ترک السؤال، میگوید ایشان خود سؤال نکنند از مردمان تا در آن الحاح باشد یا لجاج، چنانک عادت اهل سؤال باشد. بزرگان دین گفته‌اند این غایت شفقت است بر مسلمانان، چنانک یکی را دیدند درویش و گرسنه و هیچ سؤال نمی‌کرد، او را گفتند چرا سؤال نکنی؟ و ترا درین حال سؤال مباح است، گفت منعنی عن ذلک‌

حدیث رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لو صدق السائل ما افلح من ردهم»

فکرهت ان یردنی مسلم فلا یفلح.

آن گه گفت: وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ هر چه باصحاب صفه دهید و بر ایشان نفقه کنید، اللَّه بآن داناست، میداند و می‌بیند و فردا بدان پاداش دهد.

ابتداء آیت و انتهاء آن حثّ مسلمانان است بر نفقه کردن بر اصحاب صفه، و بمواساة ایشان فرمودن و صدقه‌ها بایشان دادن. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را گفت: «لا اعطیکم و ادع اهل الصفة تطوی بطونهم من الجوع»

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً این آیت در شأن علی بن ابی طالب ع آمد: چهار درم داشت و در همه خاندان وی جز آن نبود، هر چهار درم بدرویشان داد، یک درم بشب داد، یکی بروز، یکی بنهان، یکی آشکارا.

رب العالمین او را بدان بستود و در شأن وی آیت فرستاد، این آن صدقه است که در خبر می‌آید که یک درم بیشی دارد بر صد هزار درم سبق درهم مائة الف درهم گفتند یا رسول اللَّه این چگونه باشد؟ گفت رجل له درهمان فاخذ اجودهما و تصدق به، و رجل له مال کثیر فاخرج من عرضها مائة الف فتصدق بها»

و گفته‌اند که رب العزة چون مسلمانان را تحریض کرد بر نفقه اصحاب صفه، عبد الرحمن عوف مال بسیار بایشان داد بروز، چنانک هر کس میدید، و علی بن ابی طالب ع یک وسق خرما که شصت صاع باشد بایشان برد بشب، و هیچکس آن ندید، رب العالمین در شأن ایشان هر دو این آیت فرستاد، و گفته‌اند که این آیت در علف دادن ستور آمده که راه غزا بسته باشند، تا بدان جهاد کنند. ابو هریره هر گه که بستوری فربه بگذشتی این آیت برخواندی. و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفته‌

«المنفق فی سبیل اللَّه علی فرسه، الباسط کفیه بالصدقه»

و قال «من ارتبط فرسا فی سبیل اللَّه فانفق علیه احتسابا کان شبعه و ریّه و ظماؤه و بوله و روثه فی میزانه یوم القیمة.»

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا الآیة... ای یعاملون به الاکل و غیره. ایشان که معاملت میکنند بربوا خوردن را و بکار داشتن زر را، فردا در قیامت که از گور برخیزند، همچون آن دیوانه برخیزند که دیو زند وی را بدست و پای خود. خبط و تخبّط دست و پای زدن شتر است بر چیزی، چنانک آید و آنجا که رسد، همچنین کسی که بشتاب رود، یا بخشم رود، گام می‌نهد و پای میزند چنانک آید، و آنجا که رسد هم خبط گویند. مِنَ الْمَسِّ اینجا دیوانگی است یقال «به مس» ای جنون.

یعنی که ربوا خواران را فردا در قیامت این نشان باشد که چون دیوانگان آیند و از خلق پنهان نباشند، که باین نشان هر کس بداند که ایشان ربوا خواران بودند مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت شب معراج قومی را دیدم که ایشان را شکمهای بزرگ بود همچون خانها، و در راه آل فرعون افتاده، هر بامداد و شبانگاه که آل فرعون را بآتش بردند به این قوم بر می‌گذشتند، میخواستند که برخیزند، آن شکم بزرگ ایشان را با زمین می‌افکنند تا آل فرعون ایشان را در زیر پای میگرفتند و میکوفتند، گفتم یا جبرئیل اینان که‌اند؟

گفت‌ «هؤلاء اکلة الربوا»

و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الربوا سبعون بابا، اهونها عند اللَّه عز و جل کالّذی ینکح امه»

و عن ابن مسعود رض قال «لعن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آکل الربوا و موکله و شاهده و کاتبه»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من اکل الرّبا ملا اللَّه بطنه نارا بقدر ما اکل منه، و ان اکتسب منه مالا لم یقبل اللَّه منه شیئا، و لم یزل فی لعنة اللَّه و الملائکة ما دام عنده قیراط».

رسول خدا درین خبر لعنت کرد بر ربوا خواران از بهر آنک حرام خورد، و بر آن کس که ربوا داد، و بر آن کس که نبشت و گواه بود، از بهر آن که به خوردن مال ربوا همه کوشیدند و یکدیگر را معاونت دادند. و رب العالمین در محکم تنزیل میگوید: وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‌ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ و در خبر می‌آید که ربوا خواران را روز قیامت بر صورت خوگان و سگان رانند، که در باب ربوا حیلت کردند، همچون قوم داود که در گرفتن ماهی حیلت کردند تا مستوجب مسخ گشتند. و حیلت در ربوا آنست که ابن عباس بآن اشارت کرد، و گفته یأتی علی الناس زمان یستحل فیه الربوا بالبیع و الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة» حکایت کنند که در اصفهان مردی از دنیا بیرون می‌شد و او را مال فراوان بود و فرزندان داشت، و ایشان را نمی‌گفت که مال کجا نهاده، جماعتی در پیش او رفتند و درخواستند تا بگوید که مال کجا نهاده، اشارت کرد که فلان جایگه چیزی نهاده، بنگرستند در می‌چند بود اندک، بر گرفتند و گفتند چیزی دیگر بگوی، گفت ایشان را آن بس باشد و هم در آن حال از دنیا بیرون شد، او را دفن کردند، و بعد از دفن صیحه از گور وی شنیدند و خشتی فرو شد، در نگرستند او را بصورت خوک دیدند و دو چشم وی ازرق، فرزندانش را گفتند که کار و حرفت وی چه بود؟ گفتند «کان یأکل الربوا و لا یرحم الناس.»

وهب منبه گفت در روزگار بنی اسرائیل چهار گروه مردم اندر یک شب از میان خلق برخاستند و ناپدید گشتند، چنانک نام و نشان ایشان نیز کس نشنید: کیّالان و محتکران و صیرفیان و ربوا خواران. عبد الرحمن التائب گفت مردی بود از بزرگان سلف که رسول خدا را صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در خواب بسیار دیدی، و هر بار بشکر آن با درویشان مواساة کردی وقتی ببازار بغداد میگذشت درمی چند داشت، بآن چیزی خرید درویشان را، و آن درم بصرف ببقال داد، بعد از آن روزگاری بگذشت که رسول را بخواب ندید. پس بعد از مدتی دراز دید و گفت یا رسول اللَّه، طال عهدی برؤیتک فی المنام، دیر بر آمد تا ترا در خواب ندیدم، رسول گفت ندانستی که چون درویشان را چیزی خری و درم بصرف دهی مرا نبینی؟

قوله: یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ دلیل است که دیو را اندر آدمی تأثیر است، خلاف معتزله که گفته‌اند نیست، و در قرآن از این دلائل فراوان آمد، حکایت میکند اللَّه جل جلاله از ایوب پیغامبر که گفت مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ و از موسی کلیم که گفت «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ.» و رب العزة ایشان را در آنچه گفته‌اند دروغ زن نکرد، و قال مخبرا من الشیطان: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و قال إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ این دلیلها روشن است که دیو را در آدمی تأثیر است، و آن تأثیر از دو وجه است: یکی وسوسه، یعنی که در دل آدمی تأثیر است تا آدمی آن را پیش گیرد و بجای آرد، و هو المشار الیه بقوله مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ. وجه دیگر آنست که دیو را در تن آدمی مدخل است، چنانک گفت یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری دمه»

و این تأثیر شیطان نه با همه کس بود و نه در همه حال، نبینی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم خالد ولید را بفرستاد تا درخت عزی که معبود بعضی کفار بود نیست کند و هر کس که قصد عزی کردی شیطان در راه وی آمدی و او را بترسانیدی تا برگشتی، خالد برفت و آن را نیست کرد، و شیطان را بر وی هیچ دست نبود، پس معلوم گشت که شیطان را دست بر قومی باشد که ضعیف دل و ضعیف ایمان باشند، و لهذا قال تعالی إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا این چنان بود که مشرکان معاملت میکردند و بوقت حلول دین غریم بر مال بیفزودی، تا صاحب حق بر اجل بیفزاید، چون ایشان را گفتند این ربوا است و ربوا حرام است، جواب دادند که چون در اول بیع طلب ربح رواست در آخر که وقت حلول باشد هم رواست. اینست که رب العالمین گفت ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا. میگوید آن عقوبت و آن عذاب ایشان بآنست که گفتند، یعنی چنان دانستند و شمردند، که بیع همچون ربواست و ربوا همچون بیع، و چون هم نیست، که اللَّه تعالی بیع حلال کرد و ربوا حرام، فذلک قوله وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا.

فصل فی البیع‌

هر مسلمانی که خرید و فروخت کند، بر وی واجب است و فریضه که علم بیع بیاموزد، بحکم آن خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم»

و عمر در بازار شدی و مردم را دره میزدی، گفتی هیچکس مباد درین بازار که معاملت کند پیش از آنک علم بیع بیاموزد، که اگر نیاموزد در ربوا افتد. و درین باب آنچه مهم است و لا بد باید که بداند که با پنج کس معاملت نباید کرد: با کودک و با دیوانه و با نابینا و با بنده و با حرام خوار.

اما کودک نابالغ بیع وی باطل بود اگر چه بدستوری ولیّ باشد. و بیع دیوانه همچنین، هر که ازیشان چیزی فرا ستاند در ضمان وی باشد اگر تلف آید، و هر چه بایشان دهد و هلاک شود بر ایشان تاوان نبود، که وی خود ضایع کرد که بایشان داد. اما بنده خرید و فروخت وی بی دستوری سید باطل بود، و چون دستوری نیافته باشد هر که چیزی از وی فراستاند در ضمان وی بود، و اگر بوی دهد تاوان نتواند خواست، تا آن گه که از بندگی آزاد شود. اما نابینا معاملت با وی بظاهر مذهب باطل باشد مگر وکیلی بینا فرا کند و آنچه فراستاند در ضمان وی شود که وی مکلف است و آزاد. اما حرام خواران چون ترکان و ظالمان و دزدان و کسانی که ربوا دهند و رشوت ستانند، هر چند که معاملت با ایشان روا نیست، اما بظاهر شرع درست باشد، پس اگر داند بحقیقت که آنچه میفروشد ملک وی نیست بیع باطل بود، و اگر در شک بود بیع درست است، اما از شبهت خالی نبود.

و در خبر است که حلال روشن است و حرام روشن و میان آن هر دو شبهتهاست که بر مردم مشکل شود و پوشیده، هر که گرد آن گردد بیم آن باشد که در حرام افتد. و در خبر است که هر که چهل روز چیزی بشبهت خورد دل وی تاریک شود و زنگار گیرد.

و در عقد بیع پنج شرط نگاه دارد: یکی آنک مبیع پاک بود، بیع سگ و خوک و سرگین و استخوان پیل و خمر و گوشت مردار و روغن مردار باطل بود، که این همه نجس است، اما روغن پاک که نجاست در آن افتد بیع آن حرام نباشد، و جامه که بنجاست پلید شود همچنین. نافه مشک و تخم کرم قز خرید و فروخت این هر دو رواست، که درست آنست که این هر دو پاک است. شرط دیگر آنست که در مبیع منفعتی باشد که آن مقصود بود، بیع مار و کژدم و موش و حشرات زمین باطل است، که در آن هیچ منفعت نیست که مقصود بود، اما بیع گربه و زنبور انگبین و یوز و شیر و هر چه در وی یا در پوست وی منفعتی بود رواست، همچنین بیع طاوس و مرغهای نیکو که در دیدار ایشان منفعت بود رواست، اما بیع بربط و چنگ و رباب و مانند آن باطل است که منفعت آن حرام است. همچنین صورتها که از گل کرده باشند تا کودکان بدان بازی کنند، هر چه صورت جانوران دارد بیع آن باطل است و بهای آن حرام و شکستن آن واجب، و هر چه صورت درخت و نبات دارد رواست، و طبق و جامه که بر آن صورتها باشد خرید و فروخت آن درست بود، و از آن جامه فرش و بالشت کردن رواست و پوشیدن آن حرام. شرط سوم آنست که مبیع مال و ملک فروشنده بود هر آن کس که مال دیگری بفروشد آن بیع باطل است الا اگر بولایت بفروشد یا به وکالت، و اگر پس از آن دستوری دهد بیع درست نشود که دستوری پیش از بیع باید. شرط چهارم آنک فروشنده قادر بود بر تسلیم مبیع، بیع بنده گریخته و ماهی در آب و مرغ در هوا و وحش در صحرا و بچه در شکم باطل است که فروشنده در حال بر تسلیم آن قادر نیست، همچنین بیع مرهون بی دستوری مرتهن و بیع مستولده که مادر فرزند است باطل بود که تسلیم وی روانیست، و بیع کنیزک که فرزند خرد دارد مادر بی فرزند یا فرزند بی مادر درست نبود، که جدایی افکندن میان ایشان حرام است‌

لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «من فرق بین والدة و ولدها فرق اللَّه بینه و بین احبائه یوم القیمة»

شرط پنجم آنست که مقدار مبیع و عین آن و جایگاه آن معلوم باشد، اگر سرایی خرد و یک خانه از آن سرای نه بیند یا پیش از آن ندیده باشد، بیع باطل بود، و اگر کنیزکی خرد باید که موی سر و دست و پای و آنچه عادت نخاس است که عرض کند بیند، اگر بعضی نه بیند بیع باطل بود، و بیع فقاع باطل بود که پوشیده است و ندیده، لکن خوردن آن بدستوری مباح شود. و در عقد بیع از لفظ چاره نیست، بایع گوید این بتو فروختم. و مشتری گوید خریدم، یا گوید این بتو دادم، وی گوید استدم یا پذیرفتم.

یا لفظی که معنی بیع از آن مفهوم شود اگر چه صریح نبود. و اگر میان خریدار و فروختگار جز معاطاتی نرود، دادن و استدن و لفظ ایجاب و قبول نگویند روا نیست، و ملک مشتری نمیشود. اما جماعتی از اصحاب شافعی در محقرات چون نان و گوشت و حوائج بقال بمعاطاة فتوی داده‌اند و این بعید نیست سه سبب را: یکی آنک حاجت بدین عام شده است. دیگر آنک گمان چنانست که در روزگار صحابه رض همین عادت بوده است که اگر تکلیف بیع معتاد بودی کار بریشان دشخوار بودی، و نقل کردندی و پوشیده نماندی. سبب سوم آنک محال نیست فعل بجای قول نهادن چون عادت گردد چنانک یکدیگر را تحفها دهند و هدیها دهند و تکلیف ایجاب و قبول نه، چون محال نیست حصول ملک بمجرد فعل و حکم عادت بی لفظ ایجاب و قبول آنجا که عوض نیست، پس آنجا که عوض است هم محال نیست و روا باشد، لکن در هدیه فرق نیست میان اندک و بسیار، و در بیع این فرق هست از بهر آنک بنای این کار بر عادت و عرفت سلف است و ایشان چنین کرده‌اند.

ثم قال تعالی فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ این موعظه نهی و تحریم است، یعنی باز داشتن از ربوا و حرام کردن آن، میگوید هر کرا باز دارند از ربوا فَانْتَهی‌ و از آن باز ایستد و نهی حق بر کار گیرد فَلَهُ ما سَلَفَ ای ما مضی مغفور له، آنچه گذشت از ربوا دادن و خوردن آمرزیدند و از وی در گذاشتند وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ ای و اجره علی اللَّه، و مزد وی بر خداست، باین فرمانبرداری که کرد و نهی که بر کار گرفت.

معنی دیگر وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ کار وی با خداست، اگر خواهد در مستقبل نگه دارد عصمت خود بر بنده و در ربوا نیفکند، و اگر خواهد بر وی خذلان آرد و در ربوا افکند، وَ مَنْ عادَ و هر که باستحلال ربوا باز گردد، و پس از آنک اللَّه تعالی حرام کرد و از آن باز زد ربوا دهد و ستاند و خورد. فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ایشان دوزخیانند، جاویدان در آن بمانند.

یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ مال ربوا اگر چه فراوان بود، عاقبت آن نقصان و خسران بود، چنانک در خبر است‌ «ان الربوا و ان کثر فان عاقبته الی قل»

ابن عباس گفت معنی یمحق آنست که اگر بصدقه دهند، یا در راه غزاة.

و حج خرج کنند، یا بمصلحتی از مصالح مسلمانان صرف کنند هیچ پذیرفته نمود و خیر و برکت از عین آن برود، و روی در کاستن نهد، تا هیچ بنماند. وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ و مال حلال که بصدقه دهند، اگر چه اندک بود عاقبت آن افزونی و زیادتی بود، تا یک لقمه چند کوه احد شود. و قال یحیی بن معاذ ما اعرف حبة تزن جبال الدنیا الّا الحبة من الصدقة و گفته‌اند یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا ای یمحق اللَّه المال بالربوا، وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ معنی همانست که جای دیگر گفت وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ، وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ این یمحق که اینجا گفت «فَلا یَرْبُوا» است که آنجا گفت، و یربی الصدقات که اینجا گفت فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ است که آنجا گفت.

وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ بتحریم الربوا. مستحل له، أَثِیمٍ ای فاجر بأکله.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ حقیقت ایمان در لغت عرب تصدیق است، و معنی تصدیق استوار گرفتن است و براست داشتن، و آن استوار گرفتن هشت چیز است: بحکم آن خبر درست که عمر روایت کرد، قال جاء رجل الی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فقال یا رسول اللَّه ادنو منک؟ قال «نعم» فجاء حتی وضع یده علی رکبته، فقال ما الایمان؟ قال ان تؤمن باللَّه و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و الجنة و النار و البعث بعد الموت و القدر کله قال اذا فعلت ذلک فقد آمنت؟ قال نعم قال صدقت.

اول استوار گرفتن خداست و اعتقاد داشتن که یگانه و یکتاست و معبود بسزاست، بی شریک و انباز است، بی نظیر و بی نیازست، موجود بذات، موصوف بصفات، ذات او صمدی، و صفات او سرمدی. دو دیگر استوار گرفتن رسولان وی، پیشروان خلق و گماشتگان حق، و براست داشتن ایشان بپیغام که آوردند و رسالت که گزاردند و شریعت که نهادند. سدیگر استوار گرفتن و براست داشتن کتاب خدای که سخن وی است، و علم وی تا آفریده، فرو فرستاده از نزدیک خود در زمین بحقیقت موجود، شنیدنی و خواندنی و نبشتنی و دیدنی. و اعتقاد کردن که بنده را بحق وسیلت است و ممکن معرفت است و منبع برکات و دائره نجات، مونس گور و شفیع روز حشر و نشر، و نه خود قرآن کلام حق است و بس، که توریة و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و غیر آن همه کلام حق است، تعظیم آن فریضه، و حرمت داشتن آن واجب. چهارم استوار گرفتن فریشتگان و اعتقاد داشتن که ایشان بندگان حق‌اند و سفیران درگاه عزت برسولان وی، و گماشتگان بر آسمان و زمین و عباد و بلاد وی، هر کسی ازیشان بر کاری داشته و بر مقامی بداشته، و ما منّا الّا له مقام معلوم. پنجم استوار گرفتن روز رستاخیز، روز پاداش و جزا، روز فضل و قضا، یوم تبلی السرائر و ظهرت الضمائر و کشفت الاستار و خشعت الأبصار و سکنت الاصوات فلا تسمع الّا همسا. ششم ایمان آوردن به بعث و نشور و باز انگیختن مردگان و سؤال کردن ازیشان و در مقامات قیامت ایشان را بداشتن و کار میان ایشان برگزاردن و هر کس را آنچه سزاست دادن. هفتم اعتقاد داشتن و استوار گرفتن بهشت و دوزخ که هر دو آفریده‌اند بندگان را، بهشت جای ناز دوستان و دوزخ جای عقوبت بیگانگان، اهل سعادت را بنوازد بفضل خود و ایشان را ببهشت رساند، و اهل شقاوت را براند بعدل خود و ایشان را بدوزخ فرستد، فریق فی الجنة و فریق فی السعیر. هشتم براست داشتن قدر، و ایمان آوردن که خیر و شر و نفع و ضرر و کفر و ایمان توفیق و خذلان طاعت و معصیت وفاق و نفاق محبوب و مکروه همه از خداست، بخواست و تقدیر و آفرینش او، و خیر بارادت و مشیت و قضا و قدر و فرمان و رضا و محبت او، و شر بارادت و مشیت و قضا و قدر او. و هر چه اللَّه کرد و خواست، ببندگان، از وی ستم نیست و در آن با وی کس را سخن نیست، لا یسئل عما یفعل، فللّه الحجة البالغة، هر چه کند وی را حجت تمام است که آفریدگار است از نیست هست کننده و پدید آورنده و پادشاه بر بنده.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا میگوید ایشان که در دل این جمله اعتقاد گرفتند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و آن گه اعمال جوارح ظاهر بجای آوردند آنچه فرمودیم کردند، و از آنچه نهی کردیم باز ایستادند، پس تفضیل نماز و زکاة را باز جداگانه یاد کرد گفت: وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ که از عبادات بدنی نماز شریفتر و از عبادات مالی زکاة شریفتر، و معنی زکاة نماست افزودن از بهر آن زکاة نام کرد که از آن برکت افزاید در مال.

لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ایشان را که این صفت باشد مزد ایشان بنزدیک خداوند است، ایشان را بپاداش خود رساند و مزد ایشان ضایع نکند. در توریة موسی است ما ذا علیکم لو صدقتم فی صدقاتکم و صلواتکم و اقبلتم علیّ بطهارة قلوبکم، کان ذلک یضیع لکم عندی و انا الواسع الکریم؟

اکافی المتصدقین و اجزیهم جنات النعیم.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا این آیت در شأن عباس بن عبد المطلب و عثمان بن عفان آمد که خرما بسلف خریده بودند، چون وقت خرما رسیدن در آمد حق خویش طلب کردند از آن کس که بر وی داشتند، آن کس گفت اگر آنچه شما را استدنی است بتمامی بدهم عیال من بی برگ مانند و از قوت درمانند، یک نیمه حق خویش بستانید و دیگر نیمه مضاعف کنم و شما در اجل بیفزائید، ایشان چنان کردند که آیت تحریم ربوا هنوز نیامده بود، آن روز که اجل بسر آمد و ایشان طلب آن زیادت کردند، رب العالمین این آیت فرستاد و ربوا حرام کرد، گفت ای شما که مؤمنان‌اید بپرهیزید از خشم و عذاب خدای و بگذارید آنچه زیادت است بر اصل مال إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ اگر شما مومنان‌اید، حکم مومنان اینست بپذیرید و کاربند آن باشید، ایشان بحکم خدای و رسول فرو آمدند و فرمانبرداری کردند، طلب اصل مال کردند و زیادتی بر اصل مال بگذاشتند

فصل

چون اللَّه تعالی ربوا بر جمله حرام کرد و آیت تحریم مجمل فرستاد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آن را مفسر کرد و شرح آن بتفصیل باز داد، در آن خبر که عبادة بن الصامت روایت کرد

قال سمعت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ینهی عن بیع الذهب بالذهب و الفضة بالفضة و التمر بالتمر و البر بالبر و الشعیر بالشعیر و الملح بالملح الّا سواء بسواء عینا بعین، یدا بید، و اذا اختلف الجنسان فبیعوا کیف شئتم یدا بید.»

مفهوم خبر آنست که ربا هم در نقد رود و هم در طعام، اما در بیع نقد دو چیز حرام است: یکی بنسیه فروختن اگر زر فروشد بزر یا بسیم، یا سیم فروشد بسیم یا بزر، تا هر دو در مجلس عقد حاضر نکنند، و پیش از آن که بایع و مشتری از یکدیگر جدا شوند میان ایشان تقابض نرود، آن بیع درست نباشد و ربوا بود، و دیگر چون بجنس خویش فرو شد، زر بزر یا سیم بسیم زیادتی حرام بود. نشاید که دیناری درست بدیناری و حبه قراضه بفروشد، یا دیناری که صنعت و ضربش نیک بود بدیناری و حبه که صنعت و ضربش بد بود بفروشد، بل که نیک و بد، شکسته و درست برابر باید، پس اگر جامه بدیناری درست بخرد و آن جامه بدیناری و دانگی قراضه هم با وی فرو شد، درست بود و مقصود حاصل شود. و زر هریوه که در وی نقره باشد نشاید بزر خالص فروختن، و نه بسیم خالص و نه بزر هریوه، بل که چیزی در میان باید کرد، و هر زرینه که زر وی خالص نبود همچنین. و عقد مروارید که در وی زر بود نشاید بزر فروختن و جامه که بزر بود همچنین، مگر که زر جامه آن قدر بود که اگر بر آتش عرضه کنند چیزی از آن بحاصل نیاید که مقصود بود، این بیان بیع نقود است و باز نمودن کیفیت ربا در آن، و بیش ازین نگوئیم که دراز شود اما طعام بطعام نشاید بنسیه فروختن اگر چه دو جنس باشد، بلکه هم در مجلس عقد باید که تقابل برود، لکن زیادتی شاید چون دو جنس بود، و اگر یک جنس باشد چنانک گندم بگندم، یا جو بجو یا خرما بخرما، هم بنسیه فروختن نشاید، و نیز زیادتی نشاید، بل که برابر باید به پیمانه یا بتر ازو، و برابری در هر چیز بدان نگاه دارند که عادت آن بود، و گوسپند بقصاب دادن بگوشت، و گندم بخباز دادن بنان، و کنجید و کوز مغز بعصار دادن بروغن این هیچ نشاید و بیع نه بندد. لکن اگر آن بدهد و این فراستاند و از یکدیگر بشرط خود حلالی خواهند وی را مباح بود خوردن، و نشاید مویز بانگور فروختن و نه خرمای خشک برطب و نه انگور بانگور و نه رطب برطب و نه سرکه بسرکه و نه عسل بعسل و نه کنجید بروغن و نه گوسپند بگوشت و نه نان بآرد و نه آرد بآرد و نه گندم بآرد، از بهر آنک در بیع این طعامها مماثلت شرط است و مماثلت میان آن معلوم می‌نشود، و مماثلت برابری است چون معلوم می‌نشود که برابراند همچون زیادتی باشد در یک جانب، و زیادتی ربوا است، چنانک در خبر گفت «من زاد او استزاد فقد اربی»

و علی الجملة کار ربا، کاری دشخوار است محظور و دریافت آن دقیق و پرهیز کردن از آن فریضه. ابن مسعود گفت الربوا سبعون بابا فدعوا ما یریبکم الی ما لا یریبکم و عمر خطاب گفت آخر ما انزل اللَّه عز و جل آیات الربوا، و ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم مات‌ قبل ان یستقصی علیهم، فذروا الربوا و الریبة.

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا الایة... ممدود و مقطوع قراءت ابو بکر است و حمزه، و معنی آنست که ار بس نکنید و ربا بنگذارید، چنانک فرمودیم، یکدیگر را آگاه کنید که شما جنگیان اید با خدا و رسول خدا، قراءة باقی فَأْذَنُوا مقصور و موصول بفتح ذال، میگوید آگاه بید بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. ابن عباس گفت روز قیامت ربا خوار را گویند خذ سلاحک للحرب و یقال حرب اللَّه النار و حرب رسوله السیف. وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ و اگر توبه کنید از ربا دادن و حکم اللَّه بر خود بپسندید، شما راست رأس المال خود، آنچه دادید بتمامی واستانید.

لا تَظْلِمُونَ چنانک نه شما ظلم کنید که طلب زیادت کنید وَ لا تُظْلَمُونَ و نه ایشان بر شما ظلم کنند که از رأس المال چیزی بکاهند.

وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ نظرة و نظرة بکسر ظا و سکون آن هر دو زمان دادن است، و میسرة و میسره بفتح سین و ضم آن توانایی است، قراءة نافع بضم سین است و قراءة باقی بفتح سین، و این حکم نه خود ربا راست که همه افام داران را هست علی العموم، میگوید اگر افام داری افتد با ناتوانی و تنگ دستی او را زمان باید داد تا بتوان خویش رسد و موسر گردد.

قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من انظر معسرا او ترک له، کان فی ظل اللَّه و کنفه یوم القیمة»

و روی عنه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من شدد علی امری فی التقاضی اذا کان معسرا شدد اللَّه عز و جل علیه فی قبره»

و قال «من احب ان تستجاب دعوته و تکشف کربته فلییسر علی المعسر»

و قال «من نفس عن مؤمن کربة من کرب الدنیا نفس اللَّه عنه کربة من کرب یوم القیمة، و من یسّر علی معسر یسر اللَّه علیه فی الدنیا و الآخرة، و من ستر مسلما ستره اللَّه فی الدنیا و الآخرة، و اللَّه فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه»

بحکم آنکه رب العزة گفت: وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ رب المال را نرسد که مطالبت معسر کند بحق خویش، تا آن گه که او را یساری پدید آید و تواند که کار گزارد، پس چون یسار پدید آمد بر وی لازم بود که حق صاحب حق باز دهد و اگر تواند که باز دهد و ندهد، در شمار دزدان بود و بزه وی عظیم، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت‌ «من ادان دینا و هو ینوی ان لا یؤدّیه فهو سارق» و قال «ما من خطیئة اعظم عند اللَّه بعد الکبائر من ان یموت الرجل و علیه اموال الناس دنیا فی عنقه لا یوجد له قضاء»

و اگر کسی صلاح خود را و نفقه عیال را حاجت افتد با فام گرفتن، و افام گیرد و در دل دارد که چون تواند باز دهد، ما دام که آن افام بر وی بود اللَّه تعالی بعنایت و رعایت با وی بود، اینست معنی آن خبر که مصطفی گفت «ان اللَّه مع الدّائن حتی یقضی دینه ما لم تکن فیما یکره اللَّه عز و جل»

و کان عبد اللَّه بن جعفر راوی هذا الحدیث یقول لخازنه: اذهب فخذ لنا بدین فانّی اکره ان ابیت لیلة الّا و اللَّه معی منذ سمعت هذا الحدیث من رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، و بدان که حقوق مردمان بر دو قسم است: یکی آنک واجب شود بعوض مالی، دیگر آن که واجب شود بی عوض مالی، و حکم هر دو متفاوت است، اما آنچه بعوض واجب شود چنانک افام دهد بکسی یا سلعتی بوی فرو شد، اگر آن کس دعوی اعسار کند از وی نپذیرند، تا آن گه که بینتی شرعی اقامت کند بر اعسار خود، که اصل آنست که وی موسر است بقدر افام که گرفت، و ان سلعت که خرید، تا آن گه که اعسار به بیّنت درست کند، و قسم دیگر آنست که بی عوضی مالی واجب شود، چنانک مهر زن و ضمان دیگری کردن بمالی که بر وی است، اینجا اگر دعوی اعسار کند از وی پذیرند، که اصل نایافت است و ناتوانی، تا آن گه که صاحب حق بیّنتی شرعی اقامت کند بر یسار وی.

وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ قراءة عاصم تخفیف صاد است: باقی بتشدید خوانند، و اصل آن تتصدقوا است، تشدید صاد از تا است که درو نهان شد ادغام را، و آن تاء دوم است و تخفیف صاد از حذف این تا است. إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ای ان کنتم تصدقون بثواب اللَّه فی الآخرة، میگوید اگر آنچه بر آن معسر ناتوان دارید بصدقه بوی بخشید آن شما را بهتر بود، اگر وعده خدای در ثواب آن جهانی براست میدارید و میدانید که اللَّه آن بپسندد و پاداش بنیکی دهد.

بخش ۱۶۶ - ۵۲ - ‏النوبة الاولى: قوله تعالی: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ بر تو نیست راه نمودن ایشان وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ لکن خدای راه نماید او را که خواهد وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ و هر چه نفقت کنید از مال فَلِأَنْفُسِکُمْ آن خود را میکنید وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ و نفقت مکنید مگر خواستن وجه خدای را وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ و هر چه نفقت کنید از مال، پاداش آن بتمامی بشما رسانند وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (۲۷۲) و از آن چیزی کاسته و باز گرفته نماند از شما.بخش ۱۶۸ - ۵۲ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ جل اللَّه العظیم، و تعالی الواحد الصمد القدیم، لا اله الّا هو رب العرش الکریم. بزرگ است و بزرگوار، خداوند کردگار، جبار کامگار، رسنده بهر چیز و دانا بهر کار، پاک از انباز و بی نیاز از یار، خود بی یار و همه عالم را یار، دارنده هر کس سازنده هر چیز، کننده هر هست چنان که سزاوار، نه در پادشاهی او را وزیر، نه در کاردانی او را مشیر، نه در کردگاری او را نظیر، خود پادشاهست و خود داور، گشاینده هر در، آغاز کننده هر سر، دل که گشاید خود گشاید، بچشمها حق خود آراید، راه که نماید خود نماید. خطاب آمد بآن مهتر کائنات، نقطه دایره حادثات، زین زمین و سماوات، که ای مهتر! کلاه دولت بر فرق نبوت تو نهادیم، و عالمیان را متابعت تو فرمودیم، و کارها همه در پی تو بستیم، و آیین هر دو سرای در کوی تو پیوستیم، مقام محمود جای تو، لواء معقود نشان شرف تو، حوض مورود وعده گاه نواخت تو، این همه ترا دادیم و دریغ نداشتیم، اما هدایت بندگان و تعریف ایشان نه کار تو است، از تو برداشتیم. لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ تو ایشان را خواننده‌ای و من ره نماینده، تو ایشان را بیم دهنده‌ای و من سزای ایشان بایشان رساننده! این هدایت و ضلالت بندگان، و این سعادت و شقاوت ایشان، کار الهیت ماست، کس را با ما در آن مشارکت نه، و ما را در آن حاجت بمشاورت نه، اگر بمراد تو بودی تا از عمّ قرشی پسر نیامدی به بلال حبشی نرسیدی، این بلال نواخته ما، و درویشی و بی حسبی وی را زیان نه، و این دیگر رانده ما و حسب و نسب قریش او را سود نه، آن مهتر عالم و سید ولد آدم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بر بالین عم خود نشسته بود و میگفت یا عم چه باشد اگر کلمه‌ی بگویی بحق، تا فردا مرا حجتی بود بنزدیک اللَّه و عم میگفت با محمد من صدق تو میدانم، لکن در دل خود ازین حدیث نفرتی می‌بینم چه سود دارد که بزبان بگویم و دل از آن بی خبر بود. آری، عروس معرفت نه هر جای نقاب تعزز فرو گشاید، که نه هر کس را کفو خودشناسد، نه هر جای سرای و مسکن اوست، نه هر کویی مخیم جلال اوست، نه هر سری شایسته وصال اوست،

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ الآیة... سبب نزول این‌ آیت آن بود که مادر اسما بنت ابی بکر مشرکه بود، بیامد و چیزی از دختر خود خواست، اسما گفت تو نه بر دین اسلامی، بتو هیچیز ندهم تا نخست از رسول خدا بپرسم، بیامد تا بپرسد، و چیزی که دهد بفرمان وی دهد، جبرئیل آمد در آن فورت و این آیت آورد: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ راه نمودن بر تو نیست که صدقه ازیشان می‌بازگیری تا در دین اسلام آیند، تو باز خواننده نه راه نماینده، راه نماینده منم، او را راه نمایم که خود خواهم.
هوش مصنوعی: این آیه به این اشاره دارد که هدایت مردم بر عهده پیامبر نیست و او نباید احساس مسئولیتی در مورد هدایت کافران داشته باشد. داستان به این صورت است که مادر اسما بنت ابی بکر که مشرک بود، به دیدن دخترش آمده و از او خواسته بود تا چیزی به او بدهد. اسما به او گفت که چون تو مسلمان نیستی، چیزی به تو نخواهم داد و اول باید از پیامبر بپرسم. سپس به نزد پیامبر رفت تا این موضوع را مطرح کند و در این حین جبرئیل نازل شده و این آیه را آورد. این آیه به پیامبر یادآوری می‌کند که او وظیفه‌اش هدایت مردم نیست و خداوند خود هدایت‌کننده است.
وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ همانست که جای دیگر گفت: ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «بعثت داعیا و مبلغا و لیس الی من الهدایة شی‌ء، و خلق ابلیس مزینا و لیس الیه من الاضلال شی‌ء»
هوش مصنوعی: خداوند هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می‌کند. همانطور که در جایی دیگر گفته شده، این هدایت الهی است که به هرکسی از بندگانش که بخواهد عطا می‌کند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «من به عنوان یک دعوت‌گر و مبلّغ فرستاده شدم و هیچ تسلطی بر هدایت مردم ندارم، همچنین شیطان به عنوان فریبنده خلق شده و در کار گمراهی وابسته به من نیست.»
پس مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم اسما را فرمود تا با مادر خود نیکویی کرد و صدقه داد. و جماعتی مسلمانان همچنین قرابت جهود درویش داشتند، و پیش از اسلام با ایشان نیکوئیها کردندی، و صدقه‌ها دادندید، و بعد از اسلام آن صدقه‌ها ازیشان باز گرفتند، و با اختلاف ملت مواساة کراهیت میداشتند، تا آن گه که این آیت فرو آمد، پس بسر قاعده خویش باز شدند و بخویشان جهود صدقه میدادند. و مراد باین صدقه تطوع است نه زکاة فرض، که زکاة فرض جز بمسلمانان روا نباشد که دهند، لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «امرت ان آخذ الصدقة من اغنیائکم، و اردّها فی فقرائکم»
هوش مصنوعی: مصطفی، پیامبر اسلام، به افراد دستور داد که با مادرشان به نیکی رفتار کنند و صدقه بدهند. برخی از مسلمانان نیز با یهودیان درویش ارتباط نزدیک داشتند و قبل از اسلام به آن‌ها نیکی و صدقه می‌دادند. اما بعد از اسلام این صدقات را از آن‌ها گرفتند و به دلیل تفاوت دین، ارتباطاتشان کاهش یافت. تا اینکه آیه‌ای نازل شد که به آن‌ها اجازه داد مجدداً به یهودیان صدقه بدهند. در اینجا منظور از صدقه، کمک‌های اختیاری است و نه زکات واجب، چون زکات واجب تنها به مسلمانان داده می‌شود. پیامبر نیز فرموده‌اند که از ثروتمندان شما صدقه گرفته و به فقیران شما بدهید.
و همچنین کفارت سوگند و کفارت ظهار و مانند آن، جز باهل اسلام و توحید صرف نکند، از بهر آنک حقوق اللَّه است، و مقدرات شرعی جز باهل شرع و ارباب توحید نه روا باشد که صرف کنند.
هوش مصنوعی: کفاره‌های مربوط به سوگند و ظهار و مشابه آن‌ها تنها باید به افرادی که به اسلام و توحید اعتقاد دارند پرداخت شود، زیرا این حقوق متعلق به خداوند است. همچنین، احکام شرعی تنها باید به افرادی که به شریعت و اصول توحید پایبند هستند داده شود و نمی‌توان آن‌ها را به غیر از این افراد اختصاص داد.
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ الآیة.... ای مال فَلِأَنْفُسِکُمْ ای ثوابه، میگوید هر چه کنید از خیرات و دهید از صدقات، رستگاری خود را می‌کنید، که ثواب آن بشما رسد و بدان رستگار شوید. مال را خیرات نام کرد این جایگه، یعنی تا بنده را تنبیه باشد که صدقه از مال حلال پاک دهد، که تا حلال نبود نام خیر در آن نیفتد، وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ این ماء نفی است، بمعنی نهی، میگوید نفقه مکنید جز که بدان وجه اللَّه خواهید، یعنی که تا اللَّه شما را بآن ثواب دهد و بدیدار خود رساند. اهل تحقیق گفته‌اند وجه اللَّه در آیات و اخبار بر دو وجه است: یکی وجه حقیقت ذات، دیگر وجه بمعنی ثواب، اما وجه حقیقت آنست که گفت عز جلاله وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ ای یبقی ربک بوجه، فقامت الصفة مقام الذات، کقوله تعالی کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ای الا ربّک بوجهه. و منه قوله تعالی وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. قالت ائمة اهل السنة، ای الی وجه ربها، این وجه حقیقت است، همچنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «اللهم انی اعوذ بنور وجهک الذی اضاءت له نور السماوات» و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «اللهم انی اسالک الرضاء بعد القضاء و برد العیش بعد الموت، و اسألک لذة النظر الی وجهک.»
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد به اینکه هر چیزی که از مال خود انفاق کنید، در واقع برای نجات خودتان این کار را انجام می‌دهید. ثواب این کار به شما خواهد رسید و باعث رستگاری‌تان می‌شود. در اینجا، ذکر شده که انفاق از مال حلال و پاک انجام شود، زیرا اگر مال حلال نباشد، نام خیر بر آن نمی‌افتد. همچنین گفته شده که نفقه نکنید مگر به امید رضایت خداوند، که در این صورت خدا شما را به ثواب خواهد رساند. در تفسیر واژه "وجه الله" دو معنا وجود دارد: یکی به معنای ذات و حقیقت خداوند و دیگری به معنای ثواب و پاداش. در آیات و روایات به این نکته اشاره شده است که وجه خداوند باقی و پایدار است و این وجه می‌تواند نمادی از صفات خداوند باشد. بسیاری از علمای اهل سنت نیز به وجه حقیقت اشاره کرده‌اند که به معنای نزدیک شدن به ذات خداوند است.
و کان صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول «اللهم انی اعوذ بوجهک الکریم و اسمک العظیم من الکفر و الفقر.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمود: «پروردگارا، به وجه کریم و نام بزرگت پناه می‌برم از کفر و فقر.»
و قال فی سجوده «جل وجهک لا احصی ثناء علیک»
هوش مصنوعی: در حال سجده گفت: «چهره‌ات پاک و بزرگ است و من نمی‌توانم ستایش‌های تو را به شمارش بیاورم.»
الی غیر ذلک من اشباهه. اما وجه بمعنی ثواب آنست که اللَّه در قرآن جایها گفت إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی‌ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: به غیر از موارد مشابه، معنای ثواب در اینجا این است که خداوند در قرآن در چندین جا اشاره کرده است: "ما شما را تنها برای رضای خدا و به امید رسیدن به وجه او اطعام می‌کنیم" و "آنها که فقط به دنبال رضای خدا هستند".
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ای لا تنقصون من ثواب اعمالکم شیئا. آن گاه در آموخت که این صدقات بکه دهید، گفت للفقراء، این فقرا درویشان مهاجران‌اند. ابن مسعود و ابو هریره و خباب و عمار و بلال قریب چهارصد مرد بودند که ایشان را در مدینه خان و مان و اسباب و ضیاع نبود، و املاک و معاش نبود، و بذکر خدای و عبادت وی چنان مستغرق بودند، که پروای کسب و تجارت نداشتند، و نیز با سؤال و طلب روزی نپرداختند، مسکن ایشان بشب صفه مسجد بود و بروز حضرت مصطفی، در سفر و در حضر از وی غائب نه، و در دل ایشان جز دوستی خدا و رسول نه. در خبر است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در مصعب بن عمیر نگرست که پوست میش بخود در گرفته بود، گفت «انظروا الی هذا الذی نور اللَّه قلبه، لقد رأیته بین ابویه یغذوانه باطیب الطعام و الشراب، و لقد رأیت حلة شریت بمأتی درهم فدعاه حب اللَّه و حب رسوله الی ما ترون»
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خیرات خرج می‌کنید، به شما برگردانده خواهد شد و در این مورد به شما ستمی نخواهد شد، یعنی از پاداش اعمال شما چیزی کم نخواهد شد. سپس در این زمینه یاد شده که این صدقات برای گروهی از فقرا است، که این فقرا در واقع درویشان مهاجر هستند. ابن مسعود، ابوهریره، خباب، عمار و بلال، تقریباً چهارصد نفر از این افراد بودند که در مدینه نه خانه و زندگی و نه مال و املاکی داشتند و تمام وقت خود را به ذکر خدا و عبادت او مشغول بودند و به کسب و کار و تجارت توجهی نداشتند و همچنین در پی درخواست روزی هم نبودند. محل زندگی آنها در شب، صفه مسجد بود و در روزهای سفر و حضر از آن حضرت غائب نمی‌شدند و در دل‌هایشان جز محبت خدا و رسول او چیز دیگری نبود. در روایت آمده است که رسول خدا (ص) به مصعب بن عمیر که پوست میش بر تن داشت، نگاه کرد و گفت: "بنگرید به این فرد که خداوند قلبش را نورانی کرده است. او را در حالی دیدم که پدر و مادرش او را با بهترین غذاها و نوشیدنی‌ها پرورش می‌دادند و من مشاهده کردم که او یک ردا به قیمت صد درهم داشت، اما عشق به خدا و رسولش او را به آنچه می‌بینید، سوق داد."
و در خبر است که عمر خطاب هزار درم بسعید بن عامر فرستاد، سعید با اهل خویش شد دلتنگ و اندوهگن. اهل وی گفت چه افتاد که چنین دلتنگی، مگر کاری صعب افتاد؟ سعید گفت چه صعب تر ازین که ما را پیش آمد، آن جامه کهن بیار. جامه بوی داد پاره پاره کرد و آن درم جمله فرو کرد، صرّه صرّه دربست، شب بود در نماز شد، تا بامداد نماز میکرد و میگریست، بامداد بر سر کوی نشست، و آن صره‌ها می‌بخشید تا هیچ نماند، پس گفت از رسول خدا شنیدم که درویشان مهاجران را روز قیامت بر حساب خوانند، ایشان گویند ما را چه دادند از مال که امروز حساب می‌خواهند؟ پس ایشان در بهشت شوند پیش از توانگران به پانصد سال، مردی بیاید ازین توانگران و در غمار ایشان شود، و او را دست گیرند و از میان ایشان بیرون کنند. سعید گفت عمر مگر میخواهد که من آن مرد باشم، اگر دنیا و هر چه در آنست بمن دهند و آن مرد باشم نخواهم! مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم این درویشان را صعالیک المهاجرین خواند، وانگه ایشان را صفت کرد در آن خبر که گفت: «حوضی ما بین عدن الی عمان شرابه ابیض من اللبن و احلی من العسل، من شرب منه شربة لم یظمأ بعدها ابدا، و اول من یرده صعالیک المهاجرین» قلنا و من هم یا رسول اللَّه؟
هوش مصنوعی: عمر خطاب هزار درم به سعید بن عامر فرستاد. سعید از رفتن آن درم‌ها ناراحت و دلگیر شد. خانواده‌اش از او پرسیدند که چه شده که این‌قدر دلتنگ است. سعید پاسخ داد که هیچ چیز سخت‌تر از این نیست که به او بگویند جامه کهن را بیاورد. او آن لباس را پاره کرد و تمامی درم‌ها را دو دست کرد و در شب به نماز پرداخت و تا صبح نماز می‌خواند و می‌گریست. صبح زود در کنار کوچه نشست و آن صره‌ها را بین مردم تقسیم کرد تا هیچ چیزی از آن‌ها باقی نماند. سپس گفت که از پیامبر خدا شنیده است که درویشان مهاجر در روز قیامت مورد حسابرسی قرار می‌گیرند و آنان می‌پرسند که چه چیزی از مال به آن‌ها داده‌اند که حالا حساب می‌خواهند. در آن روز درویشان قبل از توانگران به بهشت می‌روند و یک مرد از توانمندان می‌آید و در کناره آن‌ها قرار می‌گیرد و از میان‌شان بیرون می‌آید. سعید گفت که آیا عمر می‌خواهد من آن مرد باشم؟ اگر دنیا و هر چه در آن باشد به من بدهند، نمی‌خواهم که آن مرد باشم. پیامبر اکرم (ص) درویشان را صعالیک المهاجرین نامید و در یک حدیث درباره آن‌ها گفت: «حوضی ما بین عدن الی عمان شرابه ابیض من اللبن و احلی من العسل، من شرب منه شربة لم یظمأ بعدها ابدا، و اول من یرده صعالیک المهاجرین» و ما هم پرسیدیم: یا رسول‌الله، ما نیز از ایشان خواهیم بود؟
قال «الدنس الثیاب، الشعث الرؤوس، الذین لا تفتح لهم ابواب السدد، و لا یزوجون المنعمات، الذین یعطون ما علیهم و لا یعطون ما لهم»
هوش مصنوعی: فرسودگی لباس‌ها، پریشان‌حالی موها، افرادی که درهای برکت به روی آن‌ها باز نمی‌شود و نمی‌توانند با زنان با نعمت ازدواج کنند. این افراد فقط به تعهدات خود عمل می‌کنند اما چیزی را از حقوق حقه خود نمی‌گیرند.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنور التام یوم القیمة، تدخلون الجنة قبل اغنیاء الناس بنصف یوم و ذلک خمس مائة سنة»
هوش مصنوعی: حضرت پیامبر (ص) فرمودند: "ای جمعیت مهاجران فقیر خوشحال باشید، زیرا در روز قیامت با نور کامل خواهید آمد و قبل از ثروتمندان مردم نیم روز، یعنی پنجاه سال زودتر، وارد بهشت خواهید شد."
و عن الحسن قال اوحی اللَّه تعالی الی موسی ع یا موسی لو یعلم الخلائق اکرامی الفقراء فی محل قدسی و دار کرامتی، للحسوا اقدامهم و صاروا ترابا یمشون علیهم، فو عزتی و مجدی و علوّی فی ارتفاع مکانی لاسفرن لهم عن وجهی الکریم، و اعتذر الیهم بنفسی و اجعل فی شفاعتهم من برهم فیّ او آواهم فیّ، و لو کان عشّارا، و عزتی و لا اعز منی و جلالی و لا اجل منی! لا طلب ثارهم ممن ناواهم او عاداهم، حتی اهلکه فی الهالکین.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی وحی کرد: ای موسی، اگر مخلوقات می‌دانستند که چه اندازه من به فقرا در مکان مقدس و خانه کرامت خود احترام می‌گذارم، آنگاه با شتاب به سوی من می‌آمدند و بر زمین راه می‌رفتند. به عزت و جلال و عظمت من، در مکان بلند و رفیع خود، محال است که از چهره کرم خود از آنها دور شوم و از خودم به آنها عذرخواهی نکنم. من از کسانی که به آنان احترام گذاشته‌اند، شفاعت می‌کنم، حتی اگر آنها فقط یک دهمی باشند. هیچ عزتی بالاتر از عزت من و هیچ جلالی بزرگ‌تر از جلال من نیست! من انتقام کسی را که با آنها دشمنی کرده است نمی‌گیرم، حتی اگر او به هلاکت برسد.
لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ رب العالمین ایشان را درین آیت بستود و به پنج چیز از اخلاق پسندیده ایشان را نشان کرد: یکی دوام افتقار بحق، دیگر حبس نفس ایشان در راه حق، سدیگر نهان داشتن فقر از بهر حق، چهارم تازه رویی و شادمانی بشکر نعمت حق، پنجم بی نیازی از خلق توانگری را بحق. أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ یعنی حبسوا انفسهم فی طاعة اللَّه و فی الغزو لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ للتجارة و طلب المعاش. میگوید خود را چنان بر طاعت اللَّه داشته‌اند و دل بر جهاد و غزو نهاده که نمی‌توانند که جایی بتجارت شوند و طلب معاش کنند.
هوش مصنوعی: این گروه از فقرا که در راه حق به سر می‌برند، دارای ویژگی‌های برجسته‌ای هستند که در این آیه به آنها اشاره شده است. اولاً، آنها به خاطر حق همواره به نیازمندی خود افتخار می‌کنند. ثانیاً، خود را در راه خدا نگه داشته‌اند و به تلاش و جهاد مشغول هستند. ثالثاً، فقر خود را به خاطر خدا پنهان می‌کنند. چهارم، در برابر نعمت‌های خداوند شاد و خوشحال هستند. و پنجم، از دیگران بی‌نیاز هستند و به حق وابسته‌اند. این آیه اشاره می‌کند که این افراد تا حدی خود را در گوشه‌ای از طاعت خدا قرار داده‌اند که حتی قادر به تجارت و تأمین معیشت نیستند و تمام تمرکزشان بر جهاد و خدمت به خداوند است.
یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ بفتح سین قراءة شامی و عاصم و حمزه است، باقی بکسر سین خوانند، و کسر سین نیکوتر که گفت رسول است صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، میگوید کسی که حال ایشان نداند، و ایشان را نشناسد، توانگران پنداردشان و بینیازان، از آنک عفت کار فرمایند، و از کس چیزی نخواهند، قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه یحب ان یری اثر نعمه علی عبده، و یکره البؤس و التباؤس، و یحب الحلیم المتعفف من عباده، و یبغض الفاحش البذیّ السّال الملحف.»
هوش مصنوعی: جاهلان گمان می‌کنند که اینها توانگر و بی‌نیازند، زیرا عفت و وقار دارند و از کسی چیزی نمی‌طلبند. رسول خدا (ص) فرمودند که خداوند دوست دارد آثار نعمت‌هایش بر بندگانش دیده شود و ناراضی است از فقر و تهیدستی، و دوست دارد بندگان مؤمن و باعفت را، و ناپسند می‌دارد کسانی را که بی‌پروایی کرده و پرافتخارند.
و روی انه قال «من استعفّ اعفه اللَّه، و من استغنی اغناه اللَّه، و من سألنا لم ندّ خر عنه شیئا نجده»
هوش مصنوعی: کسی که درخواست عفو کند، خدا او را عفو می‌کند. کسی که خود را بی‌نیاز بداند، خدا او را بی‌نیاز می‌کند و هرکسی که از ما درخواست کند، ما چیزی از او را دریغ نخواهیم کرد و آنچه را که بخواهد به او خواهیم داد.
حقیقت عفت بازداشتن نفس است از فضول شهوات، و اقتصاد کردن بر آن قدر که شرع دستوری داد در قرآن و در خبر. اما در قرآن: إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْری‌ و در خبر مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اربع من جاوزهن ففیه الحساب: ما سد الجوع و کف العطشة و ستر العورة و اکن البدن»
هوش مصنوعی: عفت به معنای جلوگیری از افراط در تمایلات و شهوات است و باید به اندازه‌ای که دین دستور داده، در آن احتیاط شود. در قرآن اشاره شده که نباید گرسنه و عریان بمانی، و در روایتی از پیامبر(ص) آمده که چهار چیز هستند که اگر کسی از آنها فراتر رود، باید پاسخگوی آنها باشد: کنترل گرسنگی، جلوگیری از تشنگی، پوشانیدن عورات و حفظ بدن.
هر چه زیادت ازین بود آن نه عفت باشد، که آن فضول شهوت باشد، حلالها حساب و حرامها عذاب. و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لیس لابن آدم حق فیما سوی هذه الخصال: بیت یکنّه، و ثوب یواری عورته و جرف الخبز و الماء»
هوش مصنوعی: هرچه فراتر از این امور باشد، عفت به شمار نمی‌آید و صرفاً خواسته‌های بی‌جا و شهوت‌های نفسانی است. هر چیزی که حلال باشد، جزو حقوق است و هر چیزی که حرمت دارد، عذاب خواهد داشت. همچنین طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص)، انسان هیچ حقی جز بر روی این چیزها ندارد: خانه‌ای که در آن سکونت کند، لباسی برای پوشاندن عورته و غذایی مانند نان و آب.
یقال هی قطع الخبز الیابس الذی لیس بلین و لا ما دوم تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ ای بطیب قلوبهم و بشاشة وجوههم و استقامة احوالهم و نور اسرارهم و جولان ارواحهم فی ملکوت ربهم. چون درنگری بایشان ایشان را بینی و شناسی بآن نشان که بر ایشانست از خوش دلی و تازه رویی و قوت احوال و نور اسرار، با درویشی و گرسنگی در ساخته، و دل با راز حق پرداخته، و با خلق در تواضع و خشوع بیفزوده. لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً ای لا یسألون الناس الحاحا، و لا بغیر الحاح، لانه تعالی وصفهم بالتعفّف و هو ترک السؤال، میگوید ایشان خود سؤال نکنند از مردمان تا در آن الحاح باشد یا لجاج، چنانک عادت اهل سؤال باشد. بزرگان دین گفته‌اند این غایت شفقت است بر مسلمانان، چنانک یکی را دیدند درویش و گرسنه و هیچ سؤال نمی‌کرد، او را گفتند چرا سؤال نکنی؟ و ترا درین حال سؤال مباح است، گفت منعنی عن ذلک‌
هوش مصنوعی: این متن درباره ویژگی‌های افرادی صحبت می‌کند که از نظر روحی و اخلاقی در وضعیت بسیار خوبی هستند. این افراد به دلیل خلوص قلب و چهره‌های بشاش، حالت‌های نیک و سرشار از نور و آرامش، شناخته می‌شوند. آنها با تواضع و خشوع در کنار دیگران زندگی می‌کنند و به هیچ عنوان از دیگران درخواست نمی‌کنند، چه به طور صریح و چه به طور غیرمستقیم. این رفتار نشان‌دهنده عفت و خودداری آنهاست. بزرگان دین نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که این ویژگی‌ها نماد شفقت و محبت به دیگر مسلمانان است. داستانی نیز نقل شده است از درویشی که با وجود گرسنگی، هیچ‌گاه از دیگران درخواست نمی‌کرد و وقتی از او پرسیده می‌شود که چرا سوال نمی‌کنی، به طور صریح پاسخ می‌دهد که از این کار پرهیز می‌کند.
حدیث رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لو صدق السائل ما افلح من ردهم»
هوش مصنوعی: پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: اگر درخواست‌کننده به راستی سخن بگوید، کسانی که او را رد کنند، موفق نخواهند شد.
فکرهت ان یردنی مسلم فلا یفلح.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به من آسیب برساند، موفق نخواهد شد.
آن گه گفت: وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ هر چه باصحاب صفه دهید و بر ایشان نفقه کنید، اللَّه بآن داناست، میداند و می‌بیند و فردا بدان پاداش دهد.
هوش مصنوعی: سپس گفت: هر چیزی که برای کمک و نیاش به دیگران خرج کنید، خداوند به آن آگاه است؛ او می‌داند و می‌بیند و در آینده برای آن پاداش خواهد داد.
ابتداء آیت و انتهاء آن حثّ مسلمانان است بر نفقه کردن بر اصحاب صفه، و بمواساة ایشان فرمودن و صدقه‌ها بایشان دادن. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را گفت: «لا اعطیکم و ادع اهل الصفة تطوی بطونهم من الجوع»
هوش مصنوعی: آغاز و پایان این آیه مسلمانان را تشویق می‌کند که به یاری اصحاب صفه بشتابند، با آن‌ها همدردی کنند و به آن‌ها صدقه دهند. پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، فرمود: "من به شما نمی‌دهم تا اینکه از اهل صفه درخواست کنم که شکم‌هایشان از گرسنگی پر شود."
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً این آیت در شأن علی بن ابی طالب ع آمد: چهار درم داشت و در همه خاندان وی جز آن نبود، هر چهار درم بدرویشان داد، یک درم بشب داد، یکی بروز، یکی بنهان، یکی آشکارا.
هوش مصنوعی: کسانی که اموال خود را در شب و روز، پنهانی و آشکار خرج می‌کنند. درباره علی بن ابی‌طالب روایت شده است که او چهار درهم داشت و هیچ چیز دیگری در خانواده‌اش نبود. او تمام آن چهار درهم را به مسکینان داد: یک درهم را در شب، یک درهم را در روز، یک درهم را به طور پنهانی و یک درهم را به طور آشکار.
رب العالمین او را بدان بستود و در شأن وی آیت فرستاد، این آن صدقه است که در خبر می‌آید که یک درم بیشی دارد بر صد هزار درم سبق درهم مائة الف درهم گفتند یا رسول اللَّه این چگونه باشد؟ گفت رجل له درهمان فاخذ اجودهما و تصدق به، و رجل له مال کثیر فاخرج من عرضها مائة الف فتصدق بها»
هوش مصنوعی: خداوند او را به خاطر این عملش ستود و نشانه‌هایی در مورد مقام او فرستاد. در روایتی آمده که صدقه‌ای که او داد، از صد هزار درهم ارزش بیشتری دارد. وقتی از پیامبر (ص) پرسیدند که چگونه ممکن است چنین چیزی باشد، ایشان توضیح دادند که یک مرد با داشتن دو درهم، بهترین آن‌ها را انتخاب کرده و صدقه داده، در حالی که مردی دیگر با مال زیاد، از دارایی‌اش صد هزار درهم صدقه داده است.
و گفته‌اند که رب العزة چون مسلمانان را تحریض کرد بر نفقه اصحاب صفه، عبد الرحمن عوف مال بسیار بایشان داد بروز، چنانک هر کس میدید، و علی بن ابی طالب ع یک وسق خرما که شصت صاع باشد بایشان برد بشب، و هیچکس آن ندید، رب العالمین در شأن ایشان هر دو این آیت فرستاد، و گفته‌اند که این آیت در علف دادن ستور آمده که راه غزا بسته باشند، تا بدان جهاد کنند. ابو هریره هر گه که بستوری فربه بگذشتی این آیت برخواندی. و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفته‌
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند مسلمانان را به حمایت از اصحاب صفه تشویق کرد، عبد الرحمن عوف با سخاوت بسیار به آن‌ها کمک کرد و مقدار زیادی مال به آن‌ها داد به‌طوری‌که همه آن را مشاهده کردند. همچنین علی بن ابی‌طالب یک وسق خرما که معادل شصت صاع است، شبانه به آن‌ها رساند و هیچ‌کس این را ندید. خداوند در مورد این اقدام آنان این آیه را نازل کرد. گفته شده این آیه در زمینه تأمین غذا برای حیوانات هم ذکر شده که مانع از جهاد آن‌ها شده باشد. ابو هریره هر بار که حیوانی فربه می‌گذشت، این آیه را می‌خواند. همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز صحبت‌هایی در این زمینه داشتند.
«المنفق فی سبیل اللَّه علی فرسه، الباسط کفیه بالصدقه»
هوش مصنوعی: «کسی که در راه خدا برای اسبش هزینه می‌کند و دستش را برای دادن صدقه باز می‌گذارد.»
و قال «من ارتبط فرسا فی سبیل اللَّه فانفق علیه احتسابا کان شبعه و ریّه و ظماؤه و بوله و روثه فی میزانه یوم القیمة.»
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر خدا اسبی را در راه خدا تربیت کند و برای او هزینه کند، باید بداند که خوردن و نوشیدن و تشنگی و ادرار و مدفوع آن اسب در روز قیامت در میزان اعمال او به حساب خواهد آمد.
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا الآیة... ای یعاملون به الاکل و غیره. ایشان که معاملت میکنند بربوا خوردن را و بکار داشتن زر را، فردا در قیامت که از گور برخیزند، همچون آن دیوانه برخیزند که دیو زند وی را بدست و پای خود. خبط و تخبّط دست و پای زدن شتر است بر چیزی، چنانک آید و آنجا که رسد، همچنین کسی که بشتاب رود، یا بخشم رود، گام می‌نهد و پای میزند چنانک آید، و آنجا که رسد هم خبط گویند. مِنَ الْمَسِّ اینجا دیوانگی است یقال «به مس» ای جنون.
هوش مصنوعی: کسانی که به ربای‌خواری مشغول هستند و در کارهای مالی خود از این روش استفاده می‌کنند، در قیامت وقتی از مرگ برمی‌خیزند، مانند دیوانه‌ای خواهند بود که دیوانگی او را به هر سو می‌کشد. حالتی که در آن دست و پایش به طور غیر ارادی و بی‌نظم حرکت می‌کند، مشابه به این است که شتری به طور بی‌هدف و بی‌خود در جایی راه برود. در اینجا، واژه «مَسّ» به معنی دیوانگی است و به نوعی جنون اشاره دارد.
یعنی که ربوا خواران را فردا در قیامت این نشان باشد که چون دیوانگان آیند و از خلق پنهان نباشند، که باین نشان هر کس بداند که ایشان ربوا خواران بودند مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت شب معراج قومی را دیدم که ایشان را شکمهای بزرگ بود همچون خانها، و در راه آل فرعون افتاده، هر بامداد و شبانگاه که آل فرعون را بآتش بردند به این قوم بر می‌گذشتند، میخواستند که برخیزند، آن شکم بزرگ ایشان را با زمین می‌افکنند تا آل فرعون ایشان را در زیر پای میگرفتند و میکوفتند، گفتم یا جبرئیل اینان که‌اند؟
هوش مصنوعی: در روز قیامت، افرادی که رباخوار بوده‌اند به گونه‌ای شناسایی خواهند شد که مانند دیوانگان به نظر می‌رسند و نمی‌توانند خود را از دیگران پنهان کنند. پیامبر اسلام، حضرت Muhammad، در شب معراج گروهی را مشاهده کرد که شکم‌های بزرگی داشتند و در حالتی قرار داشتند که به ماجرای آل فرعون دچار شده بودند. هر بار که آل فرعون به آتش فرستاده می‌شدند، این افراد هم به خاطر شکم‌های بزرگشان نمی‌توانستند برخیزند و زیر پای آل فرعون به ضرب و شتم دچار می‌شدند. پیامبر از جبرئیل پرسید که این افراد چه کسانی هستند.
گفت‌ «هؤلاء اکلة الربوا»
هوش مصنوعی: او گفت: «این‌ها خورندگان ربا هستند.»
و روی انه قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الربوا سبعون بابا، اهونها عند اللَّه عز و جل کالّذی ینکح امه»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند که ربا هفتاد دروازه دارد و آسان‌ترین آنها در نظر خداوند مانند رابطه‌ای است که یک نفر با کنیز خود برقرار می‌کند.
و عن ابن مسعود رض قال «لعن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آکل الربوا و موکله و شاهده و کاتبه»
هوش مصنوعی: ابن مسعود نقل می‌کند که رسول الله (ص) افراد زیر را مورد لعن قرار دادند: کسی که ربا می‌خورد، کسی که ربا را به او بدهند، شاهدان این معامله و نویسنده آن.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من اکل الرّبا ملا اللَّه بطنه نارا بقدر ما اکل منه، و ان اکتسب منه مالا لم یقبل اللَّه منه شیئا، و لم یزل فی لعنة اللَّه و الملائکة ما دام عنده قیراط».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «کسی که ربا بخورد، خداوند شکم او را به اندازه‌ای که ربا خورده است، به آتش خواهد سوزاند. و اگر از این طریق مالی به دست آورد، خداوند چیزی از آن را نخواهد پذیرفت و او تا زمانی که حتی یک درهم ربا در دستش باشد، در لعنت خدا و فرشتگان باقی خواهد ماند.»
رسول خدا درین خبر لعنت کرد بر ربوا خواران از بهر آنک حرام خورد، و بر آن کس که ربوا داد، و بر آن کس که نبشت و گواه بود، از بهر آن که به خوردن مال ربوا همه کوشیدند و یکدیگر را معاونت دادند. و رب العالمین در محکم تنزیل میگوید: وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‌ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ و در خبر می‌آید که ربوا خواران را روز قیامت بر صورت خوگان و سگان رانند، که در باب ربوا حیلت کردند، همچون قوم داود که در گرفتن ماهی حیلت کردند تا مستوجب مسخ گشتند. و حیلت در ربوا آنست که ابن عباس بآن اشارت کرد، و گفته یأتی علی الناس زمان یستحل فیه الربوا بالبیع و الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة» حکایت کنند که در اصفهان مردی از دنیا بیرون می‌شد و او را مال فراوان بود و فرزندان داشت، و ایشان را نمی‌گفت که مال کجا نهاده، جماعتی در پیش او رفتند و درخواستند تا بگوید که مال کجا نهاده، اشارت کرد که فلان جایگه چیزی نهاده، بنگرستند در می‌چند بود اندک، بر گرفتند و گفتند چیزی دیگر بگوی، گفت ایشان را آن بس باشد و هم در آن حال از دنیا بیرون شد، او را دفن کردند، و بعد از دفن صیحه از گور وی شنیدند و خشتی فرو شد، در نگرستند او را بصورت خوک دیدند و دو چشم وی ازرق، فرزندانش را گفتند که کار و حرفت وی چه بود؟ گفتند «کان یأکل الربوا و لا یرحم الناس.»
هوش مصنوعی: پیامبر خدا در این روایت به کسانی که به دریافت و پرداخت ربوا (سود در قرض) مشغول اند، لعنت کرده است، زیرا آن‌ها مال حرام می‌خورند. همچنین او به نویسندگان و شاهدان این معاملات نیز لعنت کرده است، زیرا همه آن‌ها در این گناه شریک‌اند و یکدیگر را در این کار کمک می‌کنند. خداوند در قرآن می‌فرماید که باید به یکدیگر در کارهای نیک و پرهیز از گناه و ظلم کمک کنید و نه در کارهای نادرست و ظلم. در روایت‌ها آمده است که افرادی که به ربوا مشغولند، در روز قیامت به شکلی ذلیل مانند خوک‌ها راندیده خواهند شد، زیرا در معاملات ربوی به فریبکاری پرداخته‌اند. همچنین در مورد یکی از افراد در اصفهان گفته شده که او ثروت زیادی داشته و هنگام مرگ، فرزندانش را از مکان مال‌هایش آگاه نکرده است. پس از دفن او، صداهایی از قبر شنیده شده و در نهایت دیده‌اند که او به شکلی از خوک در آمده است. فرزندانش با تعجب از او پرسیدند که چرا چنین عاقبتی برایش پیش آمده و او پاسخ داد که در زندگی‌اش از ربوا استفاده کرده و به دیگران رحم نکرده است.
وهب منبه گفت در روزگار بنی اسرائیل چهار گروه مردم اندر یک شب از میان خلق برخاستند و ناپدید گشتند، چنانک نام و نشان ایشان نیز کس نشنید: کیّالان و محتکران و صیرفیان و ربوا خواران. عبد الرحمن التائب گفت مردی بود از بزرگان سلف که رسول خدا را صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در خواب بسیار دیدی، و هر بار بشکر آن با درویشان مواساة کردی وقتی ببازار بغداد میگذشت درمی چند داشت، بآن چیزی خرید درویشان را، و آن درم بصرف ببقال داد، بعد از آن روزگاری بگذشت که رسول را بخواب ندید. پس بعد از مدتی دراز دید و گفت یا رسول اللَّه، طال عهدی برؤیتک فی المنام، دیر بر آمد تا ترا در خواب ندیدم، رسول گفت ندانستی که چون درویشان را چیزی خری و درم بصرف دهی مرا نبینی؟
هوش مصنوعی: وهب منبه روایت کرده که در زمان بنی اسرائیل، چهار گروه از مردم در یک شب از میان جامعه ناپدید شدند و هیچ کس از آن‌ها خبری نداشت: کیّالان، محتکران، صیرفیان و ربا خواران. همچنین، عبد الرحمن تائب گفته که یکی از بزرگان گذشته، بارها رسول خدا را در خواب دیده و هر بار به شکرانه این رویا، با درویشان مهربانی کرده است. وقتی که او از بازار بغداد می‌گذشت، درهم‌هایی داشت و با آن‌ها برای درویشان چیزی خرید و آن درهم‌ها را به بقال داد. پس از مدتی طولانی، او دیگر رسول را در خواب ندید. اما بعد از مدتی دوباره آن حضرت را در خواب دید و گفت: "یا رسول اللَّه، مدت زمان زیادی است که تو را در خواب نمی‌بینم." رسول خدا در پاسخ گفت: "نمی‌دانی که وقتی برای درویشان چیزی می‌خری و درهم‌ها را صرف می‌کنی، من را نمی‌بینی؟"
قوله: یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ دلیل است که دیو را اندر آدمی تأثیر است، خلاف معتزله که گفته‌اند نیست، و در قرآن از این دلائل فراوان آمد، حکایت میکند اللَّه جل جلاله از ایوب پیغامبر که گفت مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ و از موسی کلیم که گفت «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ.» و رب العزة ایشان را در آنچه گفته‌اند دروغ زن نکرد، و قال مخبرا من الشیطان: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و قال إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ این دلیلها روشن است که دیو را در آدمی تأثیر است، و آن تأثیر از دو وجه است: یکی وسوسه، یعنی که در دل آدمی تأثیر است تا آدمی آن را پیش گیرد و بجای آرد، و هو المشار الیه بقوله مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ. وجه دیگر آنست که دیو را در تن آدمی مدخل است، چنانک گفت یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری دمه»
هوش مصنوعی: در این متن به تأثیر شیطان بر انسان‌ها اشاره شده است. گفته شده که شیطان می‌تواند بر افکار و دل‌های انسان‌ها تأثیر بگذارد و انسان‌ها را وسوسه کند. در قرآن کریم، نمونه‌هایی از پیامبران نیز آورده شده که این تأثیر را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، ایوب پیامبر به تأثیر منفی شیطان اشاره کرده و موسی نیز گفته است که برخی از اعمال از شیطان ناشی می‌شود. همچنین، گفته شده که شیطان دشمن انسان‌هاست و می‌تواند در جسم آن‌ها نیز نفوذ کند. به طور کلی، این متن بر این نکته تأکید دارد که شیطان در زندگی انسان‌ها نقشی دارد که از طریق وسوسه و تأثیر بر بدن آن‌ها manifest می‌شود.
و این تأثیر شیطان نه با همه کس بود و نه در همه حال، نبینی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم خالد ولید را بفرستاد تا درخت عزی که معبود بعضی کفار بود نیست کند و هر کس که قصد عزی کردی شیطان در راه وی آمدی و او را بترسانیدی تا برگشتی، خالد برفت و آن را نیست کرد، و شیطان را بر وی هیچ دست نبود، پس معلوم گشت که شیطان را دست بر قومی باشد که ضعیف دل و ضعیف ایمان باشند، و لهذا قال تعالی إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ.
هوش مصنوعی: تأثیر شیطان تنها بر برخی افراد و در برخی شرایط خاص است. به عنوان مثال، رسول خدا (ص) خالد ولید را به منظور نابود کردن درخت عزی که معبود گروهی از کفار بود، فرستاد. هر کسی که قصد نزدیک شدن به عزی را داشت، شیطان در مسیر او ظاهر می‌شد و او را می‌ترساند تا از اقدام خود منصرف شود. اما خالد با عزم و اراده قوی به این مأموریت رفت و درخت را نابود کرد و هیچ تأثیری از شیطان بر او وجود نداشت. این موضوع نشان می‌دهد که شیطان بیشتر بر افرادی که ضعف ایمان یا دل دارند، تسلط دارد. به همین دلیل در قرآن آمده است که خداوند می‌فرماید: «قطعاً بر بندگان من تسلطی نداری.»
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا این چنان بود که مشرکان معاملت میکردند و بوقت حلول دین غریم بر مال بیفزودی، تا صاحب حق بر اجل بیفزاید، چون ایشان را گفتند این ربوا است و ربوا حرام است، جواب دادند که چون در اول بیع طلب ربح رواست در آخر که وقت حلول باشد هم رواست. اینست که رب العالمین گفت ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا. میگوید آن عقوبت و آن عذاب ایشان بآنست که گفتند، یعنی چنان دانستند و شمردند، که بیع همچون ربواست و ربوا همچون بیع، و چون هم نیست، که اللَّه تعالی بیع حلال کرد و ربوا حرام، فذلک قوله وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا.
هوش مصنوعی: این اتفاق به این دلیل بود که مشرکان معتقد بودند که معامله مانند رباست. زمانی که موعد پرداخت دین فرا می‌رسید و بر مال افزوده می‌شد، آنها می‌گفتند که چون در آغاز معامله کسب سود مجاز است، در پایان نیز مجاز خواهد بود. این طرز فکر باعث شد که خداوند بیان کند که عقوبت آنها به خاطر این ادعای نادرست است، زیرا با این باور که معامله و ربا یکسان هستند، در حقیقت واقعیت را انکار کردند. در حالی که خداوند معامله را حلال و ربا را حرام اعلام کرده است.
فصل فی البیع‌
هوش مصنوعی: فصل در مورد خرید و فروش است.
هر مسلمانی که خرید و فروخت کند، بر وی واجب است و فریضه که علم بیع بیاموزد، بحکم آن خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم»
هوش مصنوعی: هر مسلمانی که به داد و ستد مشغول است، لازم است که درباره معاملات و اصول فروش اطلاعات کسب کند، زیرا بر اساس حدیثی از پیامبر اسلام، طلب علم یک وظیفه ضروری برای هر مسلمان است.
و عمر در بازار شدی و مردم را دره میزدی، گفتی هیچکس مباد درین بازار که معاملت کند پیش از آنک علم بیع بیاموزد، که اگر نیاموزد در ربوا افتد. و درین باب آنچه مهم است و لا بد باید که بداند که با پنج کس معاملت نباید کرد: با کودک و با دیوانه و با نابینا و با بنده و با حرام خوار.
هوش مصنوعی: عمر در بازار حضور داشت و به مردم می‌گفت که قبل از یادگیری علم خرید و فروش، نباید به هیچ کس در این بازار معامله کرد؛ زیرا در غیر این صورت ممکن است در دام ربا بیفتند. او همچنین تأکید می‌کرد که برخی افراد وجود دارند که نباید با آن‌ها معامله کرد: کودکان، دیوانگان، نابینایان، بندگان و کسانی که از راه حرام کسب درآمد می‌کنند.
اما کودک نابالغ بیع وی باطل بود اگر چه بدستوری ولیّ باشد. و بیع دیوانه همچنین، هر که ازیشان چیزی فرا ستاند در ضمان وی باشد اگر تلف آید، و هر چه بایشان دهد و هلاک شود بر ایشان تاوان نبود، که وی خود ضایع کرد که بایشان داد. اما بنده خرید و فروخت وی بی دستوری سید باطل بود، و چون دستوری نیافته باشد هر که چیزی از وی فراستاند در ضمان وی بود، و اگر بوی دهد تاوان نتواند خواست، تا آن گه که از بندگی آزاد شود. اما نابینا معاملت با وی بظاهر مذهب باطل باشد مگر وکیلی بینا فرا کند و آنچه فراستاند در ضمان وی شود که وی مکلف است و آزاد. اما حرام خواران چون ترکان و ظالمان و دزدان و کسانی که ربوا دهند و رشوت ستانند، هر چند که معاملت با ایشان روا نیست، اما بظاهر شرع درست باشد، پس اگر داند بحقیقت که آنچه میفروشد ملک وی نیست بیع باطل بود، و اگر در شک بود بیع درست است، اما از شبهت خالی نبود.
هوش مصنوعی: کودک نابالغ نمی‌تواند به طور قانونی در معاملات شرکت کند و اگرچه تحت نظر ولی خود باشد، قراردادهای او اعتبار ندارند. همچنین فروش افرادی که دیوانه هستند هم معتبر نیست و هر چیزی که از آن‌ها گرفته شود، در صورت از بین رفتن، مسئولیتش بر عهده خود فرد خواهد بود. در مورد خرید و فروش برده‌ها نیز، اگر بدون اجازه صاحبشان انجام گیرد، اعتبار ندارد و اگر چیزی از آن‌ها گرفته شود، مسئولیتش بر عهده واسطه خواهد بود تا زمانی که این فرد آزاد شود. برای افراد نابینا، قراردادها نیز فقط در صورتی معتبر است که یک وکیل بینا مسئولیت انجام آن را بر عهده بگیرد. در مورد افرادی که کارهای حرام انجام می‌دهند، معاملات آن‌ها باوجود اینکه از نظر شرع قابل قبول به نظر می‌رسد، اگر مشخص شود که شیء فروخته‌شده متعلق به آن‌ها نیست، قرارداد باطل است، اما در شرایط شک، قرارداد معتبر خواهد بود، هرچند باز هم شبهه‌ناک است.
و در خبر است که حلال روشن است و حرام روشن و میان آن هر دو شبهتهاست که بر مردم مشکل شود و پوشیده، هر که گرد آن گردد بیم آن باشد که در حرام افتد. و در خبر است که هر که چهل روز چیزی بشبهت خورد دل وی تاریک شود و زنگار گیرد.
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که حلال و حرام به وضوح مشخص هستند و آنچه در بین این دو قرار دارد، چیزهایی است که ممکن است برای مردم مشکل و مبهم باشد. افرادی که در این امور شبهه‌ناک قرار بگیرند، ممکن است به حرام دچار شوند. همچنین در روایت‌ها ذکر شده که اگر کسی به مدت چهل روز از چیزهایی که شبهه‌ناک است استفاده کند، دل او تیره و زنگ‌زده می‌شود.
و در عقد بیع پنج شرط نگاه دارد: یکی آنک مبیع پاک بود، بیع سگ و خوک و سرگین و استخوان پیل و خمر و گوشت مردار و روغن مردار باطل بود، که این همه نجس است، اما روغن پاک که نجاست در آن افتد بیع آن حرام نباشد، و جامه که بنجاست پلید شود همچنین. نافه مشک و تخم کرم قز خرید و فروخت این هر دو رواست، که درست آنست که این هر دو پاک است. شرط دیگر آنست که در مبیع منفعتی باشد که آن مقصود بود، بیع مار و کژدم و موش و حشرات زمین باطل است، که در آن هیچ منفعت نیست که مقصود بود، اما بیع گربه و زنبور انگبین و یوز و شیر و هر چه در وی یا در پوست وی منفعتی بود رواست، همچنین بیع طاوس و مرغهای نیکو که در دیدار ایشان منفعت بود رواست، اما بیع بربط و چنگ و رباب و مانند آن باطل است که منفعت آن حرام است. همچنین صورتها که از گل کرده باشند تا کودکان بدان بازی کنند، هر چه صورت جانوران دارد بیع آن باطل است و بهای آن حرام و شکستن آن واجب، و هر چه صورت درخت و نبات دارد رواست، و طبق و جامه که بر آن صورتها باشد خرید و فروخت آن درست بود، و از آن جامه فرش و بالشت کردن رواست و پوشیدن آن حرام. شرط سوم آنست که مبیع مال و ملک فروشنده بود هر آن کس که مال دیگری بفروشد آن بیع باطل است الا اگر بولایت بفروشد یا به وکالت، و اگر پس از آن دستوری دهد بیع درست نشود که دستوری پیش از بیع باید. شرط چهارم آنک فروشنده قادر بود بر تسلیم مبیع، بیع بنده گریخته و ماهی در آب و مرغ در هوا و وحش در صحرا و بچه در شکم باطل است که فروشنده در حال بر تسلیم آن قادر نیست، همچنین بیع مرهون بی دستوری مرتهن و بیع مستولده که مادر فرزند است باطل بود که تسلیم وی روانیست، و بیع کنیزک که فرزند خرد دارد مادر بی فرزند یا فرزند بی مادر درست نبود، که جدایی افکندن میان ایشان حرام است‌
هوش مصنوعی: در عقد فروش، پنج شرط باید رعایت شود: اول اینکه کالا باید پاک باشد. فروش موادی مانند سگ، خوک، مدفوع، استخوان فیل، شراب، گوشت مردار و روغن مردار باطل است، زیرا همه این‌ها نجس محسوب می‌شوند. اما اگر روغن پاکی نجاستی به آن بیفتد، فروش آن حرام نیست. دوم اینکه باید کالا منفعتی داشته باشد که هدف از خرید آن باشد. مثلا فروش مار، کژدم، موش و حشرات زمین باطل است زیرا منفعتی ندارند، اما فروش گربه، زنبور عسل، یوز و شیر که سودی در آنها هست، جایز است. همچنین فروش طاووس و مرغ‌های زیبا که لذت دیدن آنها است نیز درست است، در حالی که فروش سازهایی مانند بربط و رباب باطل و حرام است. همچنین اگر اشکالی از گل درست کنند که شبیه جانور باشد، فروش آن باطل و قیمت‌گذاری بر آن حرام است، اما اگر شکل درخت یا گیاه داشته باشد، فروشش مجاز است. شرط سوم این است که کالا باید متعلق به فروشنده باشد. هر کس که مال دیگری را بفروشد، این فروش باطل است مگر اینکه با اجازه فروشنده یا با وکالت باشد. همچنین اگر بعد از فروش دستوری بدهد، این فروش درست نیست چون دستور باید قبل از فروش باشد. شرط چهارم این است که فروشنده باید قادر به تحویل کالا باشد. فروش بنده فراری، ماهی در آب یا پرنده در هوا و وحشی در صحرا باطل است زیرا فروشنده نمی‌تواند آن‌ها را تحویل دهد. همچنین فروش کالاهای ربوده‌شده یا فرزندانی که در شکم مادر هستند نیز باطل است چون تسلیم آنها ممکن نیست. خرید و فروش کنیزکی که فرزند کوچکی دارد، و همچنین مادر بی‌فرزند یا فرزند بی‌مادر هم صحیح نیست، زیرا جدایی آنها حرام است.
لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «من فرق بین والدة و ولدها فرق اللَّه بینه و بین احبائه یوم القیمة»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس که میان مادر و فرزندش جدا کند، خداوند در روز قیامت او را از دوستداران خود دور خواهد کرد.»
شرط پنجم آنست که مقدار مبیع و عین آن و جایگاه آن معلوم باشد، اگر سرایی خرد و یک خانه از آن سرای نه بیند یا پیش از آن ندیده باشد، بیع باطل بود، و اگر کنیزکی خرد باید که موی سر و دست و پای و آنچه عادت نخاس است که عرض کند بیند، اگر بعضی نه بیند بیع باطل بود، و بیع فقاع باطل بود که پوشیده است و ندیده، لکن خوردن آن بدستوری مباح شود. و در عقد بیع از لفظ چاره نیست، بایع گوید این بتو فروختم. و مشتری گوید خریدم، یا گوید این بتو دادم، وی گوید استدم یا پذیرفتم.
هوش مصنوعی: شرط پنجم این است که مقدار کالا، نوع آن و مکان آن باید مشخص باشد. اگر کسی یک خانه را در یک مجموعه ببیند یا قبلاً آن را ندیده باشد، معامله باطل است. همچنین اگر کسی کنیزکی را بخرد، باید تمامی جزئیات او مانند مو، دست و پا و چیزهایی که معمولاً بررسی می‌شود را ببیند. اگر نتواند بعضی از این جزئیات را مشاهده کند، معامله باطل خواهد بود. همچنین اگر کالایی که فروخته می‌شود، پنهان باشد و دیده نشود، معامله باطل است، اما در این وضعیت خوردن آن با رعایت اصول مجاز خواهد بود. در قرارداد خرید و فروش، استفاده از اصطلاحات مشخص ضروری است؛ فروشنده باید بگوید "این را به تو فروختم" و خریدار باید پاسخ دهد "خریدم" یا "این را به تو دادم" و فروشنده تأیید کند یا بپذیرد.
یا لفظی که معنی بیع از آن مفهوم شود اگر چه صریح نبود. و اگر میان خریدار و فروختگار جز معاطاتی نرود، دادن و استدن و لفظ ایجاب و قبول نگویند روا نیست، و ملک مشتری نمیشود. اما جماعتی از اصحاب شافعی در محقرات چون نان و گوشت و حوائج بقال بمعاطاة فتوی داده‌اند و این بعید نیست سه سبب را: یکی آنک حاجت بدین عام شده است. دیگر آنک گمان چنانست که در روزگار صحابه رض همین عادت بوده است که اگر تکلیف بیع معتاد بودی کار بریشان دشخوار بودی، و نقل کردندی و پوشیده نماندی. سبب سوم آنک محال نیست فعل بجای قول نهادن چون عادت گردد چنانک یکدیگر را تحفها دهند و هدیها دهند و تکلیف ایجاب و قبول نه، چون محال نیست حصول ملک بمجرد فعل و حکم عادت بی لفظ ایجاب و قبول آنجا که عوض نیست، پس آنجا که عوض است هم محال نیست و روا باشد، لکن در هدیه فرق نیست میان اندک و بسیار، و در بیع این فرق هست از بهر آنک بنای این کار بر عادت و عرفت سلف است و ایشان چنین کرده‌اند.
هوش مصنوعی: اگرچه لفظی که به معنای فروش اشاره کند، لازم نیست صریح باشد اما اگر فقط بین خریدار و فروشنده تبادل بدون کلام (معاطات) انجام شود و هیچ‌گونه گفت‌وگویی درباره پیشنهاد و قبول صورت نگیرد، این عمل صحیح نیست و مشتری مالک نمی‌شود. با این حال، برخی از فقهای شافعی در مورد مسائل کوچک مانند نان و گوشت و نیازهای روزمره فتوا داده‌اند که معاطات جایز است. دلایل این فتوا شامل سه مورد است: نخست این‌که نیاز به این نوع معاملات در جامعه عادی شده است. دوم این‌که بر اساس روایات، در زمان صحابه (صحابه پیامبر) این عادت وجود داشت و اگر انجام معامله‌ای به این شکل پرخطر بود، قطعاً نقل شده و پوشیده نمی‌ماند. سوم این‌که اگر عملی به عنوان یک عادت مرسوم شود، می‌تواند جایگزین لفظ‌ها شود، مانند تبادل هدایا و هدایایی که بدون نیاز به ارائه پیشنهاد و قبول انجام می‌شود. به همین دلیل، در مورد هدیه، تفاوتی بین کم و زیاد وجود ندارد، اما در مورد خرید و فروش تفاوت‌هایی هست زیرا اصول و روش‌های این کار بر اساس عادت و رفتار پیشینیان ما قرار دارد و آن‌ها چنین کارهایی انجام می‌دادند.
ثم قال تعالی فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ این موعظه نهی و تحریم است، یعنی باز داشتن از ربوا و حرام کردن آن، میگوید هر کرا باز دارند از ربوا فَانْتَهی‌ و از آن باز ایستد و نهی حق بر کار گیرد فَلَهُ ما سَلَفَ ای ما مضی مغفور له، آنچه گذشت از ربوا دادن و خوردن آمرزیدند و از وی در گذاشتند وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ ای و اجره علی اللَّه، و مزد وی بر خداست، باین فرمانبرداری که کرد و نهی که بر کار گرفت.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که هرکس که از طرف پروردگارش موعظه‌ای دریافت کند، این موعظه شامل نهی و تحریم است، به این معنا که از ربا باز داشته می‌شود و ربا حرام شده است. پس هر کسی که از ربا دوری کند و از آن بازایستد و از دستورات خدا پیروی کند، آنچه در گذشته از ربا داده یا گرفته است، برای او بخشوده می‌شود. همچنین، سرنوشت او به خدا بستگی دارد و پاداشش بر عهده خداست، به خاطر اطاعتی که از دستورات الهی کرده و نهی را قبول کرده است.
معنی دیگر وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ کار وی با خداست، اگر خواهد در مستقبل نگه دارد عصمت خود بر بنده و در ربوا نیفکند، و اگر خواهد بر وی خذلان آرد و در ربوا افکند، وَ مَنْ عادَ و هر که باستحلال ربوا باز گردد، و پس از آنک اللَّه تعالی حرام کرد و از آن باز زد ربوا دهد و ستاند و خورد. فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ایشان دوزخیانند، جاویدان در آن بمانند.
هوش مصنوعی: معنی دیگر این است که کار او به خدا ارتباط دارد. اگر خدا بخواهد، می‌تواند خود را از گناهان حفظ کند و بنده را در معرض ربا قرار ندهد. اما اگر بخواهد او را به بی‌کاری و شکست دچار کند و در دام ربا بیندازد، این هم ممکن است. هر کسی که به ربا بازگردد و پس از آن که خداوند آن را حرام کرده، از آن استفاده کند، در زمره دوزخیان قرار می‌گیرد و در آتش جهنم همیشه خواهد بود.
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ مال ربوا اگر چه فراوان بود، عاقبت آن نقصان و خسران بود، چنانک در خبر است‌ «ان الربوا و ان کثر فان عاقبته الی قل»
هوش مصنوعی: خداوند ربا را نابود می‌کند و صدقه‌ها را افزایش می‌دهد. مال ربا هرچقدر هم که زیاد باشد، در نهایت به نقصان و ضرر منتهی می‌شود. همچنان که در احادیث نیز آمده است که ربا هرچقدر هم که زیاد باشد، پایان آن به کاستی خواهد انجامید.
ابن عباس گفت معنی یمحق آنست که اگر بصدقه دهند، یا در راه غزاة.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفت که منظور از "یمحق" این است که اگر صدقه بدهند یا در راه جهاد هزینه کنند، اثر این عمل از بین می‌رود.
و حج خرج کنند، یا بمصلحتی از مصالح مسلمانان صرف کنند هیچ پذیرفته نمود و خیر و برکت از عین آن برود، و روی در کاستن نهد، تا هیچ بنماند. وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ و مال حلال که بصدقه دهند، اگر چه اندک بود عاقبت آن افزونی و زیادتی بود، تا یک لقمه چند کوه احد شود. و قال یحیی بن معاذ ما اعرف حبة تزن جبال الدنیا الّا الحبة من الصدقة و گفته‌اند یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا ای یمحق اللَّه المال بالربوا، وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ معنی همانست که جای دیگر گفت وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ، وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ این یمحق که اینجا گفت «فَلا یَرْبُوا» است که آنجا گفت، و یربی الصدقات که اینجا گفت فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ است که آنجا گفت.
هوش مصنوعی: اگر کسی مال خود را در راه حج صرف کند یا برای مصالح مسلمانان خرج کند، اگر این کار به درستی انجام نشود، خیر و برکت از آن می‌رود و ممکن است کاهشی در آن ایجاد شود تا جایی که چیزی باقی نماند. اما صدقه دادن با مال حلال، هرچند که اندک باشد، در نهایت به افزونی و برکت می‌انجامد. به طوری که یک لقمه می‌تواند به اندازه کوهی بزرگ شود. یحیی بن معاذ گفته که هیچ دانه‌ای را نمی‌شناسم که به اندازه کوه‌های دنیا ارزش داشته باشد، مگر دانه‌ای که از صدقه باشد. همچنین گفته شده که خداوند ربا را از بین می‌برد و برکت را به صدقات می‌دهد. به این معنا که اگر شما از مردم ربا بگیرید، این مال پیش خدا رشد نخواهد کرد، اما اگر زکات بدهید به اراده خدا، آن‌ها هستند که برکت می‌گیرند.
وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ بتحریم الربوا. مستحل له، أَثِیمٍ ای فاجر بأکله.
هوش مصنوعی: خداوند هرگز کافران را دوست ندارد، به ویژه کسانی که ربا را حلال می‌دانند و به گناهان خود ادامه می‌دهند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ حقیقت ایمان در لغت عرب تصدیق است، و معنی تصدیق استوار گرفتن است و براست داشتن، و آن استوار گرفتن هشت چیز است: بحکم آن خبر درست که عمر روایت کرد، قال جاء رجل الی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فقال یا رسول اللَّه ادنو منک؟ قال «نعم» فجاء حتی وضع یده علی رکبته، فقال ما الایمان؟ قال ان تؤمن باللَّه و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و الجنة و النار و البعث بعد الموت و القدر کله قال اذا فعلت ذلک فقد آمنت؟ قال نعم قال صدقت.
هوش مصنوعی: کسانی که به خداوند و روز قیامت و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران و بهشت و جهنم و برانگیخته شدن بعد از مرگ و سرنوشت ایمان دارند، در حقیقت ایمان خود را به اثبات رسانده‌اند. ایمان در زبان عربی به معنای تصدیق و تأیید است و این تأیید شامل هشت چیز می‌شود. به نقل از عمر، شخصی به حضور پیامبر اسلام (ص) آمد و از ایشان خواست که به او نزدیک‌تر شود. پیامبر پاسخ دادند و او نزدیک شد و دستش را بر زانوی پیامبر گذاشت و از ایشان پرسید ایمان چیست. پیامبر فرمودند: ایمان به خداوند، روز قیامت، فرشتگان، کتاب‌ها، پیامبران، بهشت، جهنم، برانگیخته شدن بعد از مرگ و تقدیر. وقتی آن شخص گفت: اگر اینها را انجام دهم، آیا مؤمن هستم؟ پیامبر پاسخ دادند: بله، و او صدق کرد.
اول استوار گرفتن خداست و اعتقاد داشتن که یگانه و یکتاست و معبود بسزاست، بی شریک و انباز است، بی نظیر و بی نیازست، موجود بذات، موصوف بصفات، ذات او صمدی، و صفات او سرمدی. دو دیگر استوار گرفتن رسولان وی، پیشروان خلق و گماشتگان حق، و براست داشتن ایشان بپیغام که آوردند و رسالت که گزاردند و شریعت که نهادند. سدیگر استوار گرفتن و براست داشتن کتاب خدای که سخن وی است، و علم وی تا آفریده، فرو فرستاده از نزدیک خود در زمین بحقیقت موجود، شنیدنی و خواندنی و نبشتنی و دیدنی. و اعتقاد کردن که بنده را بحق وسیلت است و ممکن معرفت است و منبع برکات و دائره نجات، مونس گور و شفیع روز حشر و نشر، و نه خود قرآن کلام حق است و بس، که توریة و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و غیر آن همه کلام حق است، تعظیم آن فریضه، و حرمت داشتن آن واجب. چهارم استوار گرفتن فریشتگان و اعتقاد داشتن که ایشان بندگان حق‌اند و سفیران درگاه عزت برسولان وی، و گماشتگان بر آسمان و زمین و عباد و بلاد وی، هر کسی ازیشان بر کاری داشته و بر مقامی بداشته، و ما منّا الّا له مقام معلوم. پنجم استوار گرفتن روز رستاخیز، روز پاداش و جزا، روز فضل و قضا، یوم تبلی السرائر و ظهرت الضمائر و کشفت الاستار و خشعت الأبصار و سکنت الاصوات فلا تسمع الّا همسا. ششم ایمان آوردن به بعث و نشور و باز انگیختن مردگان و سؤال کردن ازیشان و در مقامات قیامت ایشان را بداشتن و کار میان ایشان برگزاردن و هر کس را آنچه سزاست دادن. هفتم اعتقاد داشتن و استوار گرفتن بهشت و دوزخ که هر دو آفریده‌اند بندگان را، بهشت جای ناز دوستان و دوزخ جای عقوبت بیگانگان، اهل سعادت را بنوازد بفضل خود و ایشان را ببهشت رساند، و اهل شقاوت را براند بعدل خود و ایشان را بدوزخ فرستد، فریق فی الجنة و فریق فی السعیر. هشتم براست داشتن قدر، و ایمان آوردن که خیر و شر و نفع و ضرر و کفر و ایمان توفیق و خذلان طاعت و معصیت وفاق و نفاق محبوب و مکروه همه از خداست، بخواست و تقدیر و آفرینش او، و خیر بارادت و مشیت و قضا و قدر و فرمان و رضا و محبت او، و شر بارادت و مشیت و قضا و قدر او. و هر چه اللَّه کرد و خواست، ببندگان، از وی ستم نیست و در آن با وی کس را سخن نیست، لا یسئل عما یفعل، فللّه الحجة البالغة، هر چه کند وی را حجت تمام است که آفریدگار است از نیست هست کننده و پدید آورنده و پادشاه بر بنده.
هوش مصنوعی: معتقد بودن به خداوند است که او یگانه و بی‌همتا، موجود بی‌نیاز و تمام صفاتش جاودانه است. همچنین، باید به پیامبران او ایمان داشت که فرستادگان او هستند و رسالت‌ای که به عهده دارند را پذیرفت. باور به کتاب‌های آسمانی نیز ضروری است، به‌خصوص قرآن که کلام خداست و راهنمایی برای بشریت به شمار می‌آید. همچنین اعتقاد به فرشتگان به عنوان بندگان خدا و واسطه‌هایی برای او بین آسمان و زمین لازم است. باید به روز رستاخیز ایمان داشت که روز پاداش و جزا خواهد بود و در آن روز همه رازها آشکار خواهد شد. همچنین، باور به بعث و زندگی دوباره مردگان و محاسبه اعمال آن‌ها در قیامت اهمیت دارد. بهشت و دوزخ نیز مکان‌های خاصی برای پاداش و عذاب موجودات هستند و هر یک برای گروه خاصی از مردم طراحی شده‌اند. در نهایت، اعتقاد به قضا و قدر خداوند و اینکه همه امور چه خوب و چه بد بر اساس اراده او پیش می‌رود، از اصول ایمان است. خداوند در کارهایش حکمت و عدالت دارد و هیچ کس نمی‌تواند از او در این مورد سوال کند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا میگوید ایشان که در دل این جمله اعتقاد گرفتند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و آن گه اعمال جوارح ظاهر بجای آوردند آنچه فرمودیم کردند، و از آنچه نهی کردیم باز ایستادند، پس تفضیل نماز و زکاة را باز جداگانه یاد کرد گفت: وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ که از عبادات بدنی نماز شریفتر و از عبادات مالی زکاة شریفتر، و معنی زکاة نماست افزودن از بهر آن زکاة نام کرد که از آن برکت افزاید در مال.
هوش مصنوعی: کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به آنچه گفته شده عمل کردند و از آنچه نهی شد، دوری کردند. سپس به طور خاص به دو عبادت مهم، نماز و زکات اشاره شد. نماز به عنوان عبادتی بدنی و زکات به عنوان عبادتی مالی از اهمیت خاصی برخوردارند. زکات به معنای افزودن برکات به مال است و به همین دلیل به این نام شناخته می‌شود.
لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ایشان را که این صفت باشد مزد ایشان بنزدیک خداوند است، ایشان را بپاداش خود رساند و مزد ایشان ضایع نکند. در توریة موسی است ما ذا علیکم لو صدقتم فی صدقاتکم و صلواتکم و اقبلتم علیّ بطهارة قلوبکم، کان ذلک یضیع لکم عندی و انا الواسع الکریم؟
هوش مصنوعی: ایشان که چنین صفاتی داشته باشند، نزد خداوند پاداشی خواهند داشت و بر ایشان ترسی نیست و غمی نخواهند داشت. در تورات موسی آمده است که اگر در صدقات و نمازهای خود راستگو باشید و با پاکی دل به من روی آورید، آیا این پاداش برای شما ضایع می‌شود در حالی که من وسعت و کرامت بی‌نظیری دارم؟
اکافی المتصدقین و اجزیهم جنات النعیم.
هوش مصنوعی: خداوند به نیکوکاران و صدقه‌دهندگان پاداش می‌دهد و آن‌ها را در باغ‌های بهشتی قرار می‌دهد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا این آیت در شأن عباس بن عبد المطلب و عثمان بن عفان آمد که خرما بسلف خریده بودند، چون وقت خرما رسیدن در آمد حق خویش طلب کردند از آن کس که بر وی داشتند، آن کس گفت اگر آنچه شما را استدنی است بتمامی بدهم عیال من بی برگ مانند و از قوت درمانند، یک نیمه حق خویش بستانید و دیگر نیمه مضاعف کنم و شما در اجل بیفزائید، ایشان چنان کردند که آیت تحریم ربوا هنوز نیامده بود، آن روز که اجل بسر آمد و ایشان طلب آن زیادت کردند، رب العالمین این آیت فرستاد و ربوا حرام کرد، گفت ای شما که مؤمنان‌اید بپرهیزید از خشم و عذاب خدای و بگذارید آنچه زیادت است بر اصل مال إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ اگر شما مومنان‌اید، حکم مومنان اینست بپذیرید و کاربند آن باشید، ایشان بحکم خدای و رسول فرو آمدند و فرمانبرداری کردند، طلب اصل مال کردند و زیادتی بر اصل مال بگذاشتند
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خداوند ترس داشته باشید و هر چیزی که از ربا باقی مانده است را ترک کنید. این آیه درباره عباس بن عبدالمطلب و عثمان بن عفان نازل شد؛ آن‌ها خرما را به صورت نسیه خریده بودند. زمانی که زمان برداشت خرما فرا رسید، حق خود را از شخصی که به او بدهکار بودند، طلب کردند. آن شخص گفت اگر حق شما را به طور کامل پرداخت کنم، خانواده‌ام در تنگنا خواهند افتاد. او پیشنهاد کرد که نیمی از حق خود را بپذیرند و نیمی دیگر را به عنوان قرض مضاعف دهند تا مدت زمان بازپرداخت آن را طولانی‌تر کنند. آن‌ها این کار را کردند در حالیکه هنوز آیه تحریم ربا نازل نشده بود. زمانی که موعد بازپرداخت فرا رسید و آن‌ها درخواست افزایش را کردند، خداوند این آیه را نازل کرد و ربا را حرام کرد. خداوند به مؤمنان می‌فرماید که از خشم و عذاب او بپرهیزند و اگر مؤمن هستید، باید با این حکم کنار آمده و آن را بپذیرید. آن‌ها به فرمان خدا و پیامبر پاسخ مثبت دادند و فقط اصل مال را طلب کردند و هر گونه افزایش را رها کردند.
چون اللَّه تعالی ربوا بر جمله حرام کرد و آیت تحریم مجمل فرستاد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آن را مفسر کرد و شرح آن بتفصیل باز داد، در آن خبر که عبادة بن الصامت روایت کرد
هوش مصنوعی: چون خداوند متعال ربا را به طور کلی حرام اعلام کرد و آیه‌ای کلی در مورد تحریم آن نازل نمود، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این حکم را تبیین و توضیح دادند. این توضیحات در گزارشی که عبادة بن الصامت نقل کرده است، آمده است.
قال سمعت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ینهی عن بیع الذهب بالذهب و الفضة بالفضة و التمر بالتمر و البر بالبر و الشعیر بالشعیر و الملح بالملح الّا سواء بسواء عینا بعین، یدا بید، و اذا اختلف الجنسان فبیعوا کیف شئتم یدا بید.»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند که خرید و فروش طلا با طلا، نقره با نقره، خرما با خرما، گندم با گندم، جو با جو و نمک با نمک مگر اینکه مساوی و برابر باشد جایز نیست. این معاملات باید به صورت نقدی و در همان زمان انجام شود. اما اگر دو جنس مختلف باشند، می‌توانید به هر شیوه‌ای که بخواهید، به صورت نقدی و در همان زمان معامله کنید.
مفهوم خبر آنست که ربا هم در نقد رود و هم در طعام، اما در بیع نقد دو چیز حرام است: یکی بنسیه فروختن اگر زر فروشد بزر یا بسیم، یا سیم فروشد بسیم یا بزر، تا هر دو در مجلس عقد حاضر نکنند، و پیش از آن که بایع و مشتری از یکدیگر جدا شوند میان ایشان تقابض نرود، آن بیع درست نباشد و ربوا بود، و دیگر چون بجنس خویش فرو شد، زر بزر یا سیم بسیم زیادتی حرام بود. نشاید که دیناری درست بدیناری و حبه قراضه بفروشد، یا دیناری که صنعت و ضربش نیک بود بدیناری و حبه که صنعت و ضربش بد بود بفروشد، بل که نیک و بد، شکسته و درست برابر باید، پس اگر جامه بدیناری درست بخرد و آن جامه بدیناری و دانگی قراضه هم با وی فرو شد، درست بود و مقصود حاصل شود. و زر هریوه که در وی نقره باشد نشاید بزر خالص فروختن، و نه بسیم خالص و نه بزر هریوه، بل که چیزی در میان باید کرد، و هر زرینه که زر وی خالص نبود همچنین. و عقد مروارید که در وی زر بود نشاید بزر فروختن و جامه که بزر بود همچنین، مگر که زر جامه آن قدر بود که اگر بر آتش عرضه کنند چیزی از آن بحاصل نیاید که مقصود بود، این بیان بیع نقود است و باز نمودن کیفیت ربا در آن، و بیش ازین نگوئیم که دراز شود اما طعام بطعام نشاید بنسیه فروختن اگر چه دو جنس باشد، بلکه هم در مجلس عقد باید که تقابل برود، لکن زیادتی شاید چون دو جنس بود، و اگر یک جنس باشد چنانک گندم بگندم، یا جو بجو یا خرما بخرما، هم بنسیه فروختن نشاید، و نیز زیادتی نشاید، بل که برابر باید به پیمانه یا بتر ازو، و برابری در هر چیز بدان نگاه دارند که عادت آن بود، و گوسپند بقصاب دادن بگوشت، و گندم بخباز دادن بنان، و کنجید و کوز مغز بعصار دادن بروغن این هیچ نشاید و بیع نه بندد. لکن اگر آن بدهد و این فراستاند و از یکدیگر بشرط خود حلالی خواهند وی را مباح بود خوردن، و نشاید مویز بانگور فروختن و نه خرمای خشک برطب و نه انگور بانگور و نه رطب برطب و نه سرکه بسرکه و نه عسل بعسل و نه کنجید بروغن و نه گوسپند بگوشت و نه نان بآرد و نه آرد بآرد و نه گندم بآرد، از بهر آنک در بیع این طعامها مماثلت شرط است و مماثلت میان آن معلوم می‌نشود، و مماثلت برابری است چون معلوم می‌نشود که برابراند همچون زیادتی باشد در یک جانب، و زیادتی ربوا است، چنانک در خبر گفت «من زاد او استزاد فقد اربی»
هوش مصنوعی: خبر می‌گوید که ربا هم در معاملات نقدی و هم در خرید و فروش غذا وجود دارد. در معاملات نقدی، دو چیز حرام است: یکی اینکه اگر طلا یا نقره به صورت اقساطی فروخته شود و هر دو جنس در هنگام عقد حاضر نباشند، و همچنین اگر قبل از اینکه فروشنده و خریدار از هم جدا شوند، تبادل ارزشی صورت نگرفته باشد، معامله صحیح نیست و ربا محسوب می‌شود. دوم اینکه اگر دو جنس مشابه مثل طلا و نقره در مبادله وجود داشته باشد، افزایش مقدار یکی از آنها نیز حرام است. بنابراین، فروشنده نمی‌تواند طلا یا نقره با کیفیت بهتر را با طلا یا نقره با کیفیت کمتر مبادله کند. همچنین اگر شخصی لباس را با پول بدهد و در عوض لباس دیگری دریافت کند که کیفیت پایین‌تری دارد، این معامله صحیح است و مقصود انجام شده است. همچنین در مورد طلا و نقره، اگر در محصولات خالص و زینتی مانند مروارید نقره وجود داشته باشد، نمی‌توان آنها را به صورت خالص مبادله کرد و باید مقداری اضافی در نظر گرفته شود. در معاملات غذا، فروش کالا به صورت اقساطی مجاز نیست و باید در زمان عقد مبادله صورت گیرد. اما اگر دو جنس مختلف باشند، می‌توان در آن موارد تفاوت قیمتی قائل شد. برای مثال، در مورد گندم و جو یا خرما، نباید آنها به صورت قرضی فروخته شوند و برابری می‌بایست رعایت شود. غذاهایی مانند گوشت و نان نیز شرایط خاص خود را دارند و در معاملات آنها نمی‌توان از مقدار و نوع مبادله عدول کرد. در نهایت، اگر مبادلات بدون رعایت شرایط و مشابهت انجام گیرد، از نظر شرع حرام است.
و علی الجملة کار ربا، کاری دشخوار است محظور و دریافت آن دقیق و پرهیز کردن از آن فریضه. ابن مسعود گفت الربوا سبعون بابا فدعوا ما یریبکم الی ما لا یریبکم و عمر خطاب گفت آخر ما انزل اللَّه عز و جل آیات الربوا، و ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم مات‌ قبل ان یستقصی علیهم، فذروا الربوا و الریبة.
هوش مصنوعی: به طور کلی، ربا یک عمل دشوار و ناپسند است و پرهیز از آن بسیار مهم و لازم است. ابن مسعود می‌گوید ربا هفتاد نوع دارد، بنابراین از آنچه شک دارید دوری کنید و به چیزهایی که شک ندارید روی آورید. همچنین، عمر بن خطاب بیان کرده که آخرین آیات نازل شده درباره ربا بود و پیامبر اسلامی قبل از اینکه به طور کامل توضیح دهد، از دنیا رفت. به همین دلیل، باید از ربا و هرگونه تردید پرهیز کرد.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا الایة... ممدود و مقطوع قراءت ابو بکر است و حمزه، و معنی آنست که ار بس نکنید و ربا بنگذارید، چنانک فرمودیم، یکدیگر را آگاه کنید که شما جنگیان اید با خدا و رسول خدا، قراءة باقی فَأْذَنُوا مقصور و موصول بفتح ذال، میگوید آگاه بید بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. ابن عباس گفت روز قیامت ربا خوار را گویند خذ سلاحک للحرب و یقال حرب اللَّه النار و حرب رسوله السیف. وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ و اگر توبه کنید از ربا دادن و حکم اللَّه بر خود بپسندید، شما راست رأس المال خود، آنچه دادید بتمامی واستانید.
هوش مصنوعی: اگر شما این کار را انجام ندهید، اعلام جنگ کرده‌اید به خدا و رسول او. در این جا قرائت‌های مختلفی وجود دارد: بعضی از قرائت‌ها به معنی این است که خود را از ربا باز دارید و یکدیگر را از این موضوع آگاه کنید، که به معنای جنگ با خدا و رسول خداست. ابن عباس می‌گوید در روز قیامت به رباخوار گفته می‌شود که سلاح خود را برای جنگ بگیرد و جنگ خدا در آنجا آتش است و جنگ رسولش با شمشیر. اما اگر توبه کنید و از ربا دادن دست بکشید، حق دارید که فقط اصل سرمایه‌تان را پس بگیرید؛ یعنی آنچه که قبلاً داده‌اید.
لا تَظْلِمُونَ چنانک نه شما ظلم کنید که طلب زیادت کنید وَ لا تُظْلَمُونَ و نه ایشان بر شما ظلم کنند که از رأس المال چیزی بکاهند.
هوش مصنوعی: نه شما ظلم کنید و چیزی بیشتر از حق و حقوق خود بخواهید و نه آنها بر شما ظلم کنند و از سرمایه شما چیزی کم کنند.
وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ نظرة و نظرة بکسر ظا و سکون آن هر دو زمان دادن است، و میسرة و میسره بفتح سین و ضم آن توانایی است، قراءة نافع بضم سین است و قراءة باقی بفتح سین، و این حکم نه خود ربا راست که همه افام داران را هست علی العموم، میگوید اگر افام داری افتد با ناتوانی و تنگ دستی او را زمان باید داد تا بتوان خویش رسد و موسر گردد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در شرایط سختی به سر ببرد، باید به او مهلت داده شود تا به وضعیت بهتری برسد. این مهلت به معنای زمان دادن به او برای بازپرداخت دینش است. واژه "میسر" به توانایی و قدرت مالی اشاره دارد. در اینجا گفته شده که اگر فردی دچار تنگدستی شود، باید زمان کافی به او داده شود تا بتواند به وضعیت مالی مناسب‌تری دست یابد و از تنگنای مالی خارج شود.
قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من انظر معسرا او ترک له، کان فی ظل اللَّه و کنفه یوم القیمة»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس به کسی که به مشکل افتاده مهلت دهد یا بدهی او را ببخشد، در روز قیامت تحت حمایت و سایه خداوند خواهد بود.»
و روی عنه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من شدد علی امری فی التقاضی اذا کان معسرا شدد اللَّه عز و جل علیه فی قبره»
هوش مصنوعی: پیام این روایت به این مضمون است که کسی که در امور مربوط به قضاوت و درخواست‌های مالی، سخت‌گیری کند و بر شخصی که در شرایط مالی دشواری قرار دارد، فشار آورد، خداوند متعال در عالم قبر بر او سخت خواهد گرفت.
و قال «من احب ان تستجاب دعوته و تکشف کربته فلییسر علی المعسر»
هوش مصنوعی: کسی که می‌خواهد دعایش مستجاب شود و مشکلاتش برطرف گردد، باید به نیازمندان کمک کند و برای آن‌ها آسانی فراهم کند.
و قال «من نفس عن مؤمن کربة من کرب الدنیا نفس اللَّه عنه کربة من کرب یوم القیمة، و من یسّر علی معسر یسر اللَّه علیه فی الدنیا و الآخرة، و من ستر مسلما ستره اللَّه فی الدنیا و الآخرة، و اللَّه فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه»
هوش مصنوعی: هر کس که به یک مؤمن در مشکلات دنیا کمک کند، خداوند نیز در روز قیامت به او کمک خواهد کرد. و اگر کسی به فردی که تحت فشار مالی است کمک کند، خداوند نیز در دنیا و آخرت به او آسانی می‌بخشد. همچنین اگر کسی عیوب یک مسلمان را بپوشاند، خداوند نیز در دنیا و آخرت او را می‌پوشاند. خداوند همیشه در کمک به بندگانش است، به شرطی که بندگان نیز در کمک به یکدیگر باشند.
بحکم آنکه رب العزة گفت: وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیْسَرَةٍ رب المال را نرسد که مطالبت معسر کند بحق خویش، تا آن گه که او را یساری پدید آید و تواند که کار گزارد، پس چون یسار پدید آمد بر وی لازم بود که حق صاحب حق باز دهد و اگر تواند که باز دهد و ندهد، در شمار دزدان بود و بزه وی عظیم، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت‌ «من ادان دینا و هو ینوی ان لا یؤدّیه فهو سارق» و قال «ما من خطیئة اعظم عند اللَّه بعد الکبائر من ان یموت الرجل و علیه اموال الناس دنیا فی عنقه لا یوجد له قضاء»
هوش مصنوعی: بر اساس گفته‌های خداوند متعال، اگر کسی در وضعیت مالی سختی قرار داشته باشد، صاحب ملک مجاز نیست که از او مطالبه مال کند تا زمانی که او توانایی پرداخت بدهی‌اش را پیدا کند. پس از اینکه فرد توانست بدهی‌اش را بپردازد، بر او واجب است که حق صاحب حق را بازگرداند و اگر توانایی پرداخت دارد ولی این کار را انجام ندهد، در زمره دزدان قرار می‌گیرد و این جرم بسیار بزرگی است. رسول اکرم (ص) فرمودند: «هر کس دینی را بگیرد و قصد نداشته باشد که آن را برگرداند، او سارق است» و همچنین فرمودند: «هیچ خطایی نزد خداوند بعد از گناهان بزرگ، بزرگ‌تر از این نیست که فردی فوت کند در حالی که بدهی مردم بر گردن اوست و کسی نتواند حقوقشان را از او بگیرد.»
و اگر کسی صلاح خود را و نفقه عیال را حاجت افتد با فام گرفتن، و افام گیرد و در دل دارد که چون تواند باز دهد، ما دام که آن افام بر وی بود اللَّه تعالی بعنایت و رعایت با وی بود، اینست معنی آن خبر که مصطفی گفت «ان اللَّه مع الدّائن حتی یقضی دینه ما لم تکن فیما یکره اللَّه عز و جل»
هوش مصنوعی: اگر کسی به دلیل نیاز مالی و تأمین مخارج خانواده‌اش، قرض بگیرد و در دلش نیت کند که در آینده توانایی پرداخت آن را دارد، تا زمانی که این قرض بر دوش اوست، خداوند به او توجه و کمک می‌کند. این همان معنای حدیثی است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "خداوند با قرض‌گیرنده است تا زمانی که او قرضش را به‌درستی پرداخت کند، مشروط بر اینکه در آنچه که خداوند آن را ناپسند می‌داند، نباشد."
و کان عبد اللَّه بن جعفر راوی هذا الحدیث یقول لخازنه: اذهب فخذ لنا بدین فانّی اکره ان ابیت لیلة الّا و اللَّه معی منذ سمعت هذا الحدیث من رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، و بدان که حقوق مردمان بر دو قسم است: یکی آنک واجب شود بعوض مالی، دیگر آن که واجب شود بی عوض مالی، و حکم هر دو متفاوت است، اما آنچه بعوض واجب شود چنانک افام دهد بکسی یا سلعتی بوی فرو شد، اگر آن کس دعوی اعسار کند از وی نپذیرند، تا آن گه که بینتی شرعی اقامت کند بر اعسار خود، که اصل آنست که وی موسر است بقدر افام که گرفت، و ان سلعت که خرید، تا آن گه که اعسار به بیّنت درست کند، و قسم دیگر آنست که بی عوضی مالی واجب شود، چنانک مهر زن و ضمان دیگری کردن بمالی که بر وی است، اینجا اگر دعوی اعسار کند از وی پذیرند، که اصل نایافت است و ناتوانی، تا آن گه که صاحب حق بیّنتی شرعی اقامت کند بر یسار وی.
هوش مصنوعی: عبدالله بن جعفر که راوی این حدیث است، به خازن خود می‌گوید: برو و برای ما دین بگیر، چرا که من دوست ندارم شبی را بگذرانم مگر اینکه خداوند با من باشد؛ از زمانی که این حدیث را از رسول خدا شنیدم. او همچنین بیان می‌کند که حقوق مردم به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی حقوقی که به عوض مالی واجب می‌شود و دیگری حقوقی که بدون عوض مالی واجب می‌گردد. حکم هر دو نوع متفاوت است. درباره حقوقی که با عوض واجب می‌شود، مانند مال یا کالایی که به کسی داده شده، اگر آن شخص ادعای ناتوانی مالی کند، این ادعا پذیرفته نمی‌شود، تا زمانی که دلیل معتبر شرعی بر ناتوانی خود ارائه دهد. اصل این است که او توانایی دارد به اندازه‌ همان مالی که دریافت کرده است و همچنین کالایی که خریده است. اما در مورد حقوقی که بدون عوض مالی واجب می‌شود، مانند مهر زن یا تضمین مالی، اگر کسی ادعای ناتوانی کند، این ادعا پذیرفته می‌شود، زیرا اصل بر ناتوانی است تا زمانی که صاحب حق دلیل معتبر شرعی بر توانایی او ارائه دهد.
وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ قراءة عاصم تخفیف صاد است: باقی بتشدید خوانند، و اصل آن تتصدقوا است، تشدید صاد از تا است که درو نهان شد ادغام را، و آن تاء دوم است و تخفیف صاد از حذف این تا است. إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ای ان کنتم تصدقون بثواب اللَّه فی الآخرة، میگوید اگر آنچه بر آن معسر ناتوان دارید بصدقه بوی بخشید آن شما را بهتر بود، اگر وعده خدای در ثواب آن جهانی براست میدارید و میدانید که اللَّه آن بپسندد و پاداش بنیکی دهد.
هوش مصنوعی: انجام صدقه بهتر از نگه داشتن مال برای شماست. در اینجا گفته می‌شود که فعل "تصدقوا" به شکل مخفف بیان شده، و در واقع به شکل اصلی خود "تتصدقوا" است. در اینجا حذف تاء دوم به خاطر ادغام صورت گرفته است. همچنین، گفته شده اگر شما می‌دانید که صدقه دادن به خاطر ثواب الهی در آخرت چه فوائدی دارد، بنابراین اگر آنچه را که برای افراد ناتوان دارید به صدقه بدهید، برای شما بهتر خواهد بود. این موضوع اشاره به این دارد که اگر وعده‌های خداوند در مورد پاداش‌های آخرت را می‌پذیرید و می‌دانید که خداوند صدقه دادن را می‌پسندد و به نیکوکاری پاداش می‌دهد، پس باید به صدقه دادن اهمیت بیشتری بدهید.

حاشیه ها

1402/02/08 03:05
یزدانپناه عسکری

37- قوله: یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ دلیل است که دیو را اندر آدمی تأثیر است، خلاف معتزله که گفته‌اند نیست، و در قرآن از این دلائل فراوان آمد، حکایت میکند اللَّه جل جلاله از ایوب پیغامبر که گفت مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ و از موسی کلیم که گفت «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ.» و رب العزة ایشان را در آنچه گفته‌اند دروغ زن نکرد، و قال مخبرا من الشیطان: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و قال إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ این دلیلها روشن است که دیو را در آدمی تأثیر است، و آن تأثیر از دو وجه است: یکی وسوسه، یعنی که در دل آدمی تأثیر است تا آدمی آن را پیش گیرد و بجای آرد، و هو المشار الیه بقوله مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ. وجه دیگر آنست که دیو را در تن آدمی مدخل است، چنانک گفت یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری دمه»

***

[عین القضات همدانی ، نامه‌ها جلد سوم ص 295]

فهذه سنّة اللّه فی عباده و طریقته‌

این است روشِ کار خدا در راه بندگانش

و اگر نفسِ حَرون سرکش ‌سرکشی کند، لگام صبر بر سر کند، و چنان باشد کار خود فراهم گیرد که به‌زودی ‌درگذرد؛ چه اگر نه چنین کند و در وقت حِران او سایه بر سر افکند، مستولی گردد و از آنِ خود قوتْ خوردن گیرد و هر وقت، در طلب قوت خود، حِران اظهار می‌کند. و چون وقت حِران التفاتی به وی نکنند و عدم و وجودش یکی انگارند، به‌زودی ‌درگذرد و معاودت نکند. و آن حران ازو ضرورت است و لابد.

[یزدانپناه عسکری]*

به گاه سرکشی نفس حَرون (اینستال شده، چسبیده، مقیم) یا لگام بر سایه حِران (برافروزنده حرارت) با صبر و نهیب و بی‌عیب و نقص بودن، یا سایه او بر سر و قوتْ خوردن گرفتن.

***

شمس : روزی رمز‍ می‌گفتم ، در معنی این آیت، هذا من عمل الشیطان ( سوره 28 آیه 15 ) گفتم رسول می‌فرماید، ان الشیطان لیجری فی بنی آدم مجری الدم فی العروق، پس این شیطان آن صورت ترکمان با برطله نباشد که نقش می‌کنند . گرمیی درآمد در موسی ، که مشت زد مر قبطی را ، آن گرمی شیطان بود . نقل است  ابوالحسن خرقانی گفت که : مصطفی صلّی الله علیه وسلّم می‌گوید هر که دو رکعت نماز کند که در آن دو رکعت نماز هیچ اندیشه دنیاوی بر خاطرش نگذرد همه گناه از وی دور کنند چنانک آن روز که از مادر آمده است . احمد بن حنبل به حکم این حدیث نماز می‌کرد چون سلام دادی پسر خود را بشارت دادی که نمازی بگزاردم که هیچ اندیشه دنیاوی در خاطرم نگذشت و بوالحسن درین کلاته نشسته است سی سال است تا بدون حق یک اندیشه دنیاوی در خاطر وی نگذشته است . خرقانی را گفتند کار تو چیست ؟ گفت : همه روز نشسته‌ام و بردابرد می‌زنم . گفتند : این چگونه بود ؟ گفت : آن که هر اندیشه که بدون خدا در دل آید آن را از دل می‌رانم.  وانگهی با سر بگو / کای مبارک کاسه سر عشق را پیمانه باش/  بانگ بر طوفان بزن تا او نباشد خیره کش /  شمع را تهدید کن کای شمع چون پروانه باش/غزل1248 دیوان شمس.