گنجور

بخش ۱۶۵ - ۵۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ قال ابن عباس لا تبطلوا صدقاتکم بالمن علی اللَّه. خدای عز و جل میگوید ای شما که ایمان آوردید و دست بحلقه بندگی ما زدید، و بحبل عصمت ما در آویختید، راه بندگی نه آنست که بگرد خود نگرید، و در طاعت منت بر ما نهید، که هر چه شما کنید بتوفیق و ارادت ماست: دلت. که گشاده شد ما گشادیم، توفیق که یافتی ما دادیم، مواساة که کردی با درویش ما خواستیم، و ما راندیم، پس همه منت ماراست، که ساختن همه از ماست و پرداختن بر ما. براء بن عازب گفت رسول خدا را دیدم روز خندق که این کلمات ابن رواحه میگفت «اللهم لو لا انت ما اهتدینا و لا تصدقنا و لا صلّینا فانزل سکینة علینا و ثبت الاقدام ان لاقینا» میگوید بار خدایا اگر نه عنایت تو بودی، ما را در کوی توحید چه راه بودی؟ و رنه توفیق تو بودی، ما را به کار خیر چه توان بودی؟

آن بیچاره که در طاعت منت بر اللَّه می‌نهد از آنست که راه بندگی گم کرده، طاعت خود را وزن می‌نهد و آن را بزرگ می‌بیند و نظر دل و دیده از آن می‌بنگرداند، و در راه جوانمردی خود را در طاعت دیدن گبرکی است، و از آن نگرستن عین دوگانگی!

اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی ، چو خود را در میان بینی‌

و گفته‌اند لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ یعنی بالمن علی السائل میگوید صدقه‌های خویش تباه مکنید بآنک منت بر درویش نهید، مرد توانگر که منت بر درویش مینهد بآنچه بوی میدهد، از آنست که شرف درویشی و رتبت درویشان نشناخته و ندانسته که ایشان امروز ملوک جهانند، چنانک در خبرست‌

«ملوک تحت اطمار»

و فردا بپانصد سال پیش از توانگران در بهشت شوند، کدام شرف ازین بزرگوارتر! کدام نعمت ازین تمامتر! قال ابو الدرداء احب الفقر تواضعا لربی و احب الموت اشتیاقا الی ربّی و احب المرض تکفیرا لخطیئتی و روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال لعلی یا علی انک فقیر اللَّه فلا تنهر الفقراء و قرّبهم تقرّبا من اللَّه عزّ و جلّ، رسول خدای علی را گفت ای علی، تو درویش خدایی، نگر تا درویشان را باز نزنی و بایشان تقرب کنی و نزدیکی جویی، تا باللّه نزدیک شوی. پس سزای توانگر آنست که منت بر درویش ننهد بل که از درویش منت پذیرد، و او را تحفه حق بنزدیک خود داند، که در خبرست: «هدیة اللَّه الی المؤمن السائل علی بابه»

و چرا منت باید نهاد بر درویش که نه او بدرویش میدهد یا درویش از وی می‌ستاند، لا بل که وی بخدای میدهد و خدای بدرویش می‌سپارد. کذا قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان الصدقة لتقع فی ید اللَّه قبل ان تقع فی ید السائل»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ بر زبان اشارت این خطاب با جوانمردان طریقت است، ایشان که چون دیگران تحصیل مال کردند، ایشان تصفیت حال جستند، دیگران بخرج مال بنعیم و ناز بهشت رسیدند، و ایشان بانفاق حال نسیم وصال حق یافتند، اگر جوینده بهشت تا طیّبات کسب خویش انفاق نکند ببهشت نمی‌رسد، پس جوینده حق اولی‌تر، که تا کسب احوال و طیّبات اعمال در نبازد بحق نرسد. و باختن احوال و اعمال نه آنست که نیارد، بل که بیارد و بگزارد، اگر عمل ثقلین در آرد در آن ننگرد و آرامگاه و تکیه گاه خویش نسازد، و بر طاعت خویش بیش از آن ترسد که عاصی بر معصیت خویش، تا غرور و پندار در راه وی نیاید و راه بر وی نزند.

سلطان طریقت بو یزید بسطامی قدس اللَّه روحه گفت وقتی نشسته بودم بخاطرم در آمد که من امروز پیر وقتم و وحید عصر خویش، پس با خود افتادم، دانستم که آن غرور است و پندار که بر من راه میزند، برخاستم براه خراسان فرو رفتم، در میان بیابان سوگند یاد کردم که از اینجا نروم، تا مر او امن ننمایند، سه شبانروز آنجا بماندم، روز چهارم مردی اعور دیدم بر راحله نشسته و می‌آمد و بر وی نشان آشنایان پیدا، دست بیرون بردم و باشتر اشارت کردم که باش، هم در ساعت دو پای اشتر بزمین فرو رفت، آن مرد اعور در من نگرست، گفت هان هان ای با یزید! بدان می‌آری که چشم فراز کرده باز کنم، و در بسته بگشایم و بسطام را با اهل بسطام و با یزید را غرقه کنم، گفتا هیبتی از وی بر من افتاد، آن گه گفتم از کجا می‌آیی؟ گفت از آن که باز که تو آن عهد کردی و پیمان بستی، سه هزار فرسنگ آمده‌ام، پس گفت زینهار ای بایزید که فریفته نشوی و با پندار نمانی که آن گه از جاده حقیقت بیفتی! این بگفت و روی از من بگردانید و رفت. بو یزید گفت آن گاه از روی الهام بسرّم فرو گفتند که ای بایزید در خزینه فضل ما بسی طاعت مطیعان است و خدمت خدمتکاران، گر زانک ما را خواهی سوز و نیاز باید و در دو گداز، شکستگی تن و زبان و غارت دل و جان!

وی را نتوان یافت به تسبیح و نماز
تا بتکده از بتان تو خالی نکنی

الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ لفقره، و اللَّه عز و جل یعدکم المغفرة لکرمه.

شیطان که خود از حق درویش است، می وعده درویشی دهد، که همان دارد و دستش بدان میرسد، خود خرمن سوخته است، دیگران را خرمن سوخته خواهد رب العالمین که آمرزگارست و بنده نواز وعده مغفرت و کرم میدهد. آری هر کس آن کند که، سزای اوست، وز کوزه همان برون تراود که دروست. کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی‌ شاکِلَتِهِ دعوت خداوند عز جلاله آنست که گفت یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و دعوت شیطان، آنست که گفت إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ شیطان بر حرص و رغبت دنیا میخواند و این بحقیقت درویشی است، و اللَّه بر قناعت و طلب عقبی میخواند و این عین توانگری است. در دین وجه توانگری مه، از آن که در دنیا قانع بود، از خلق بی‌نیاز، و بدل با حق هام راز، و فردا در بستان فضل و کرم در بحر عیان غرقه نور اعظم.

شیخ الاسلام انصاری گفت قدس اللَّه روحه توانگری سه چیز است: توانگری مال، و توانگری خوی، و توانگری دل. توانگری مال سه چیز است: آنچه حلال است محنت است، و آنچه حرام است لعنت است، و آنچه افزونی است عقوبت است.

و توانگری خو سه چیز است: خرسندی و خشنودی و جوانمردی. و توانگری دل سه چیز است: همتی مه از دنیا، مرادی به از عقبی، اشتیاقی فا دیدار مولی.

یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ الآیة... گفته‌اند که حکمت را حقیقتی است و ثمرتی، اما حقیقت حکمت شناختن کاری است سزای آن کار، و بنهادن چیزی است بر جای آن چیز، و شناخت هر کس در قالب آن کس، و بدیدن آخر هر سخنی با اول آن، و شناختن باطن هر سخنی در ظاهر آن، و ثمره حکمت و زن معاملت با خلق نگه داشتن است میان شفقت و مداهنت، و وزن معاملت با خود نگه داشتن است میان بیم و امید، و وزن معاملت با حق نگه داشتن است میان هیبت و انس، حکمت آن نور است که چون شعاع آن بر تو زد، زبان بصواب ذکر بیاراید، و دل بصواب فکر بیاراید، و ارکان بصواب حرکت بیاراید. سخن که گوید بحکمت گوید، دلها رباید، جانها را صید کند، فکرت که کند بحکمت کند، بازوار پرواز کند، در ملکوت اعلی جولان کند، و جز در حضرت عندیت آشیان نسازد.

فدیت رجالا فی الغیوب نزول
و اسرارهم فیما هناک تجول‌
بحکمتها قوی پر کن تو مر طاوس عرشی را
که تا زین دامگاه او را نشاط آشیان بینی‌
و گر زی حضرت قدسی خرامان گردی از عزت
ز دار الملک ربانی جنیبتها روان بینی

آری! و حرکت که کند بحکمت کند، در حظیره رضاء محبوب جمع کرده، و مراد خود را در آن فداء مراد اللَّه کرده، و انس خود در ذکر وی دیده، و نظر خود تبع نظر وی داشته، و با یاد وی بهر چه رسد بیاسوده، گه در میدان جلال بر مقام نیاز از عشق او سوخته، گه در روضه وصال بر تخت ناز با لطف او آرمیده.

گه بقهر از زلف مشکین تیغها افراخته
گه بلطف از لعل نوشین شمعها افروخته‌
ای کمالت کم زنان را صره‌ها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسه‌ها بر دوخته
بخش ۱۶۴ - ۵۱ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ ای شما که مؤمنانید و گرویدگانید مواساة که با درویشان کنید از فرائض زکاة و تطوّع صدقات و انواع برّ و مکرمات، نگرید تا منّ و اذی فرا پی آن ندارید، و درویش را نرنجانید، بآنک روی ترش کنید، و پیشانی فراهم کشید، و سخن با وی بعنف گوئید، و وی را بدان عطا کار فرمائید، و بسبب درویشی خوار دارید، و بچشم حقارت بوی نگرید، که اگر چنین کنید عمل شما باطل شود و ثواب آن ضایع گردد.بخش ۱۶۶ - ۵۲ - ‏النوبة الاولى: قوله تعالی: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ بر تو نیست راه نمودن ایشان وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ لکن خدای راه نماید او را که خواهد وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ و هر چه نفقت کنید از مال فَلِأَنْفُسِکُمْ آن خود را میکنید وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ و نفقت مکنید مگر خواستن وجه خدای را وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ و هر چه نفقت کنید از مال، پاداش آن بتمامی بشما رسانند وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (۲۷۲) و از آن چیزی کاسته و باز گرفته نماند از شما.

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ قال ابن عباس لا تبطلوا صدقاتکم بالمن علی اللَّه. خدای عز و جل میگوید ای شما که ایمان آوردید و دست بحلقه بندگی ما زدید، و بحبل عصمت ما در آویختید، راه بندگی نه آنست که بگرد خود نگرید، و در طاعت منت بر ما نهید، که هر چه شما کنید بتوفیق و ارادت ماست: دلت. که گشاده شد ما گشادیم، توفیق که یافتی ما دادیم، مواساة که کردی با درویش ما خواستیم، و ما راندیم، پس همه منت ماراست، که ساختن همه از ماست و پرداختن بر ما. براء بن عازب گفت رسول خدا را دیدم روز خندق که این کلمات ابن رواحه میگفت «اللهم لو لا انت ما اهتدینا و لا تصدقنا و لا صلّینا فانزل سکینة علینا و ثبت الاقدام ان لاقینا» میگوید بار خدایا اگر نه عنایت تو بودی، ما را در کوی توحید چه راه بودی؟ و رنه توفیق تو بودی، ما را به کار خیر چه توان بودی؟
هوش مصنوعی: خدای عز و جل به مؤمنان می‌فرماید که صدقات خود را با منت گذاشتن و آزار رساندن باطل نکنند. ابن عباس نقل می‌کند که نباید اعمال خیر خود را با یادآوری نعمت‌های خداوند تحت الشعاع قرار بدهید. کسانی که به خدا ایمان آورده‌اند و به بندگی او پرداخته‌اند، باید بدانند که راه بندگی این نیست که به کارهای خود نگاه کنند و بر خدا منت بگذارند. هر عمل خیری که انجام می‌دهند، از لطف و اراده خداست. اگر دل‌ها گشوده باشد، این نتیجه عنایت الهی است و هر توفیقی که نصیب‌شان شده، از جانب اوست. براء بن عازب نیز یادآور شده که روز خندق، پیامبر خدا را دید که آیه‌ای را تلاوت می‌کرد که نشان می‌دهد اگر خداوند کمک نکند، هیچ‌کس توان هدایت و انجام کارهای نیک را نخواهد داشت.
آن بیچاره که در طاعت منت بر اللَّه می‌نهد از آنست که راه بندگی گم کرده، طاعت خود را وزن می‌نهد و آن را بزرگ می‌بیند و نظر دل و دیده از آن می‌بنگرداند، و در راه جوانمردی خود را در طاعت دیدن گبرکی است، و از آن نگرستن عین دوگانگی!
هوش مصنوعی: آن فرد ناتوان که خدمت به خدا را به عنوان لطف و منت خود بر او می‌داند، به این دلیل است که راه صحیح بندگی را گم کرده است. او خود را در حال اطاعت می‌سنجد و آن را بزرگ و مهم تلقی می‌کند و دیدگان و دلش را به سوی آن معطوف می‌سازد. در حقیقت، او از طریق جوانمردی خود را صرفاً در اطاعت می‌بیند که این نشانه‌ای از دوگانگی است.
اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی ، چو خود را در میان بینی‌
هوش مصنوعی: اگر در روز صد بار هم به خاطر حقیقت جان خود را فدای کنی، باز هم مثل یک کافر خواهی بود، زیرا وقتی خود را در میان خود ببینی، به ارزش واقعی خود پی نخواهی برد.
و گفته‌اند لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ یعنی بالمن علی السائل میگوید صدقه‌های خویش تباه مکنید بآنک منت بر درویش نهید، مرد توانگر که منت بر درویش مینهد بآنچه بوی میدهد، از آنست که شرف درویشی و رتبت درویشان نشناخته و ندانسته که ایشان امروز ملوک جهانند، چنانک در خبرست‌
هوش مصنوعی: گفته شده است که صدقه‌های خود را با منت‌گذاری و آزار دادن دیگران تباه نکنید. یعنی وقتی به نیازمندان کمک می‌کنید، نباید بر آن‌ها منت بگذارید. فرد ثروتمندی که بر نیازمند منت می‌گذارد، از مقام و منزلت درویشی آگاه نیست و نمی‌داند که درویشان امروز ملوک و فرمانروایان این جهان‌اند.
«ملوک تحت اطمار»
هوش مصنوعی: «ملوک تحت اطمار» به معنای حکومت‌ها یا حاکمان در سایه یا پوشش خاصی هستند. این عبارت می‌تواند به وضعیتی اشاره کند که در آن قدرت یا فرمانروایی به طور ظاهری یا غیر مستقیم در حال اداره است و ممکن است تحت تأثیر عوامل یا شرایط خاصی قرار داشته باشد.
و فردا بپانصد سال پیش از توانگران در بهشت شوند، کدام شرف ازین بزرگوارتر! کدام نعمت ازین تمامتر! قال ابو الدرداء احب الفقر تواضعا لربی و احب الموت اشتیاقا الی ربّی و احب المرض تکفیرا لخطیئتی و روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال لعلی یا علی انک فقیر اللَّه فلا تنهر الفقراء و قرّبهم تقرّبا من اللَّه عزّ و جلّ، رسول خدای علی را گفت ای علی، تو درویش خدایی، نگر تا درویشان را باز نزنی و بایشان تقرب کنی و نزدیکی جویی، تا باللّه نزدیک شوی. پس سزای توانگر آنست که منت بر درویش ننهد بل که از درویش منت پذیرد، و او را تحفه حق بنزدیک خود داند، که در خبرست: «هدیة اللَّه الی المؤمن السائل علی بابه»
هوش مصنوعی: فردا، کسانی که در پنج‌صد سال پیش به عنوان توانگر شناخته می‌شدند، در بهشت قرار خواهند گرفت. چه افتخاری بالاتر از این وجود دارد؟ چه نعمتی کامل‌تر از این؟ ابو الدردا می‌گوید: من فقر را به خاطر تواضع نسبت به پروردگارم دوست دارم و مرگ را به دلیل اشتیاق به ملاقات با خدایم می‌پسندم و بیماری را به عنوان وسیله‌ای برای بخشش خطاهایم. همچنین روایت شده است که پیامبر اسلام به علی فرمود: "ای علی، تو درویش خدا هستی، پس مراقب باش که فقرا را نرنجانی و به آنان نزدیک شوی تا به خداوند نزدیک‌تر بشوی." بنابراین، وظیفه ثروتمند این است که بر درویش منت نگذارد، بلکه از او منت بپذیرد و او را به عنوان یک هدیه از جانب خدا در نزدیک خود بداند، چرا که در روایتی آمده است: "هدیه خدا به مؤمن، درویشی است که در درب او درخواست می‌کند."
و چرا منت باید نهاد بر درویش که نه او بدرویش میدهد یا درویش از وی می‌ستاند، لا بل که وی بخدای میدهد و خدای بدرویش می‌سپارد. کذا قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان الصدقة لتقع فی ید اللَّه قبل ان تقع فی ید السائل»
هوش مصنوعی: چرا باید نسبت به درویش یا شخص نیازمندی احساس منت بکنیم، در حالی که نه او از ما چیزی می‌گیرد و نه ما به او چیزی می‌دهیم؟ در واقع، ما کمک‌های خود را به خدا می‌دهیم و خدا این کمک‌ها را به نیازمندان می‌سپرد. همانطور که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: «صدقه ابتدا به دست خدا می‌رسد قبل از اینکه به دست درخواست‌کننده بیفتد».
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ بر زبان اشارت این خطاب با جوانمردان طریقت است، ایشان که چون دیگران تحصیل مال کردند، ایشان تصفیت حال جستند، دیگران بخرج مال بنعیم و ناز بهشت رسیدند، و ایشان بانفاق حال نسیم وصال حق یافتند، اگر جوینده بهشت تا طیّبات کسب خویش انفاق نکند ببهشت نمی‌رسد، پس جوینده حق اولی‌تر، که تا کسب احوال و طیّبات اعمال در نبازد بحق نرسد. و باختن احوال و اعمال نه آنست که نیارد، بل که بیارد و بگزارد، اگر عمل ثقلین در آرد در آن ننگرد و آرامگاه و تکیه گاه خویش نسازد، و بر طاعت خویش بیش از آن ترسد که عاصی بر معصیت خویش، تا غرور و پندار در راه وی نیاید و راه بر وی نزند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بهترین و پاکیزه‌ترین چیزی که به دست آورده‌اید، انفاق کنید. این سخن به جوانمردان طریقت خطاب دارد؛ افرادی که در کنار دیگران به‌دست‌آوردن مال را دنبال کردند، اما هدف آنان خالص‌سازی روح و حال خود بوده است. در حالی که دیگران با هزینه کردن مال، به نعمت‌ها و خوشی‌های دنیوی می‌رسند، این افراد با انفاق و بخشش، به وصال و نزدیکی به حقیقت و حق می‌رسند. کسی که به دنبال بهشت است، باید از آنچه به دست آورده است، انفاق کند تا به بهشت برسد. جوینده حقیقت نیز باید اعمال و حالات نیکو را از دست ندهد تا به حق نزدیک شود. از دست دادن اعمال و حالات نه به این معناست که نتواند انجام دهد، بلکه به این معناست که او باید با دوری از خودخواهی و خودپسندی، فقط به انجام وظایف و طاعت بپردازد و نگذارد که غرور و پندار مانع رسیدن او به هدف حقیقی‌اش شود.
سلطان طریقت بو یزید بسطامی قدس اللَّه روحه گفت وقتی نشسته بودم بخاطرم در آمد که من امروز پیر وقتم و وحید عصر خویش، پس با خود افتادم، دانستم که آن غرور است و پندار که بر من راه میزند، برخاستم براه خراسان فرو رفتم، در میان بیابان سوگند یاد کردم که از اینجا نروم، تا مر او امن ننمایند، سه شبانروز آنجا بماندم، روز چهارم مردی اعور دیدم بر راحله نشسته و می‌آمد و بر وی نشان آشنایان پیدا، دست بیرون بردم و باشتر اشارت کردم که باش، هم در ساعت دو پای اشتر بزمین فرو رفت، آن مرد اعور در من نگرست، گفت هان هان ای با یزید! بدان می‌آری که چشم فراز کرده باز کنم، و در بسته بگشایم و بسطام را با اهل بسطام و با یزید را غرقه کنم، گفتا هیبتی از وی بر من افتاد، آن گه گفتم از کجا می‌آیی؟ گفت از آن که باز که تو آن عهد کردی و پیمان بستی، سه هزار فرسنگ آمده‌ام، پس گفت زینهار ای بایزید که فریفته نشوی و با پندار نمانی که آن گه از جاده حقیقت بیفتی! این بگفت و روی از من بگردانید و رفت. بو یزید گفت آن گاه از روی الهام بسرّم فرو گفتند که ای بایزید در خزینه فضل ما بسی طاعت مطیعان است و خدمت خدمتکاران، گر زانک ما را خواهی سوز و نیاز باید و در دو گداز، شکستگی تن و زبان و غارت دل و جان!
هوش مصنوعی: سلطان طریقت بویزید بسطامی، در حالی که نشسته بود به این فکر افتاده بود که امروز او پیر و زمان خود است. او متوجه شد که این احساس، ناشی از غرور و خودبزرگ‌بینی اوست و تصمیم گرفت که از این حس رهایی یابد. لذا به راه افتاد و به سوی خراسان رفت. در میان بیابان قسم خورد که تا زمانی که به او امنیت ندهند، از آنجا نرود. او به مدت سه روز و سه شب در آنجا ماند. در روز چهارم، مردی نابینا را دید که بر روی شتری نشسته و به او نزدیک می‌شد. بویزید با دست به شتر اشاره کرد که توقف کند و در همان لحظه، شتر در زمین فرو رفت. آن مرد نابینا به او نگریست و گفت: «ای بویزید! آیا می‌دانی که می‌خواهم چه کنم؟ می‌خواهم چشمانم را باز کنم و درها را بگشایم و تو و اهل بسطام را غرق در حقیقت کنم.» بویزید از سخنان او دچار هیبت شد و پرسید: «از کجا می‌آیی؟» مرد پاسخ داد: «از جایی آمده‌ام که تو عهد و پیمان بستی، سه هزار فرسنگ راه آمده‌ام. اما ای بویزید، مواظب باش که فریفته نشوی و در پندار نمانی، زیرا در این صورت از جاده حقیقت دور می‌شوی.» بعد از این سخنان، مرد رویش را از بویزید برگرداند و رفت. سپس بویزید فهمید که در الهاماتی به او گفته شده که در خزانه فضل ما بسیار طاعت است و آنچه که نیاز است، سوز و نیاز است، یعنی باید در دل و جان خود احساس شکستگی و نیاز کند.
وی را نتوان یافت به تسبیح و نماز
تا بتکده از بتان تو خالی نکنی
هوش مصنوعی: او را نمی‌توان در عبادت و نماز پیدا کرد، تا زمانی که دل خود را از محبت بتان پر نکنید.
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ لفقره، و اللَّه عز و جل یعدکم المغفرة لکرمه.
هوش مصنوعی: شیطان شما را به فقری که در انتظار شماست، تهدید می‌کند، در حالی که خداوند متعال شما را به آمرزش و بخشش خود وعده می‌دهد.
شیطان که خود از حق درویش است، می وعده درویشی دهد، که همان دارد و دستش بدان میرسد، خود خرمن سوخته است، دیگران را خرمن سوخته خواهد رب العالمین که آمرزگارست و بنده نواز وعده مغفرت و کرم میدهد. آری هر کس آن کند که، سزای اوست، وز کوزه همان برون تراود که دروست. کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی‌ شاکِلَتِهِ دعوت خداوند عز جلاله آنست که گفت یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و دعوت شیطان، آنست که گفت إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ شیطان بر حرص و رغبت دنیا میخواند و این بحقیقت درویشی است، و اللَّه بر قناعت و طلب عقبی میخواند و این عین توانگری است. در دین وجه توانگری مه، از آن که در دنیا قانع بود، از خلق بی‌نیاز، و بدل با حق هام راز، و فردا در بستان فضل و کرم در بحر عیان غرقه نور اعظم.
هوش مصنوعی: شیطان که خود از دنیای حقیقی دور است، به درویشی وعده می‌دهد که چیزی ندارد و نمی‌تواند به آن برسد. او خود از چیزی بی‌بهره است و فقط می‌خواهد دیگران را هم به همین وضعیت سوق دهد. اما خداوند، که آمرزنده و مهربان است، وعده آمرزش و فضل می‌دهد. هرکسی اعمال خود را بر اساس لیاقت خود انجام می‌دهد و از او همان چیزهایی بیرون می‌آید که در درونش وجود دارد. دعوت خداوند این است که می‌خواهد شما را برای آمرزش از گناهان‌تان دعوت کند، در حالی که دعوت شیطان به گروه خود این است که شما را به آتش دوزخ بکشاند. شیطان مردم را به دنیاطلبی و حرص می‌کشاند که در واقع این درست نوعی درویشی است، اما خداوند به قناعت و طلب آخرت دعوت می‌کند که حقیقتاً نشانه توانگری است. در دین، توانگری این است که کسی در دنیا قانع باشد، از مردم بی‌نیاز باشد و در ارتباطش با حق رازهایی داشته باشد، و در روز قیامت در باغ فضل و کرم خدا غرق در نور خواهد شد.
شیخ الاسلام انصاری گفت قدس اللَّه روحه توانگری سه چیز است: توانگری مال، و توانگری خوی، و توانگری دل. توانگری مال سه چیز است: آنچه حلال است محنت است، و آنچه حرام است لعنت است، و آنچه افزونی است عقوبت است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام انصاری بیان کرد که ثروتمندی به سه صورت وجود دارد: ثروت مالی، ثروت اخلاقی و ثروت معنوی. ثروت مالی خود به سه دسته تقسیم می‌شود: آنچه که حلال است، مشقت‌آور است؛ آنچه که حرام است، نفرین‌شده است؛ و آنچه که زیاد است، عذاب‌آور است.
و توانگری خو سه چیز است: خرسندی و خشنودی و جوانمردی. و توانگری دل سه چیز است: همتی مه از دنیا، مرادی به از عقبی، اشتیاقی فا دیدار مولی.
هوش مصنوعی: توانگری واقعی شامل سه عنصر است: رضایت، خوشنودی و جوانمردی. همچنین، دل توانمند نیز به سه چیز وابسته است: انگیزه‌ای برای دنیا، آرزویی برتر از دنیای دیگر و اشتیاقی شدید برای دیدار با محبوب.
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ الآیة... گفته‌اند که حکمت را حقیقتی است و ثمرتی، اما حقیقت حکمت شناختن کاری است سزای آن کار، و بنهادن چیزی است بر جای آن چیز، و شناخت هر کس در قالب آن کس، و بدیدن آخر هر سخنی با اول آن، و شناختن باطن هر سخنی در ظاهر آن، و ثمره حکمت و زن معاملت با خلق نگه داشتن است میان شفقت و مداهنت، و وزن معاملت با خود نگه داشتن است میان بیم و امید، و وزن معاملت با حق نگه داشتن است میان هیبت و انس، حکمت آن نور است که چون شعاع آن بر تو زد، زبان بصواب ذکر بیاراید، و دل بصواب فکر بیاراید، و ارکان بصواب حرکت بیاراید. سخن که گوید بحکمت گوید، دلها رباید، جانها را صید کند، فکرت که کند بحکمت کند، بازوار پرواز کند، در ملکوت اعلی جولان کند، و جز در حضرت عندیت آشیان نسازد.
هوش مصنوعی: حکمت به معنای درک درست و مناسب از امور است. حکمت بر این است که هر کاری را با توجه به شایستگی آن بشناسیم و به درستی جایگاه هر چیز را تعیین کنیم. این شامل درک از یک فرد در چارچوب شخصیت او و همچنین شناخت رابطه بین آغاز و پایان هر گفتار و نیز فهم عمق معناهای نهفته در ظاهر کلمات می‌شود. علاوه بر این، ثمره حکمت در تعامل با مردم، نگه داشتن تعادل میان محبت و سیاست است، در تعامل با خود نیز باید بین ترس و امید توازن برقرار کرد، و در رابطه با حق باید میان احترام و صمیمیت تعادل داشت. حکمت نور و روشنی است که وقتی بر فردی می‌تابد، زبان او به بیان صواب و دلش به تفکر صحیح هدایت می‌شود و حرکاتش بر اساس درست عمل می‌کند. سخنانی که با حکمت بیان می‌شوند، دل‌ها را جذب کرده و جان‌ها را به سوی خود می‌کشانند. تفکر حکیمانه به انسان امکان می‌دهد تا در کمالات و زیبایی‌های عوالم بالا گردش کند و جز در نزدیکی و حضور حق هیچ‌کجا آرام نگیرد.
فدیت رجالا فی الغیوب نزول
و اسرارهم فیما هناک تجول‌
هوش مصنوعی: من فدای مردانی می‌شوم که در غیبت‌ها حضور دارند و رازهایشان در آن عالم به گردش در می‌آید.
بحکمتها قوی پر کن تو مر طاوس عرشی را
که تا زین دامگاه او را نشاط آشیان بینی‌
هوش مصنوعی: با حکمت های خود، تو می‌توانی طاووس عرش را پر کنند، تا از دامی که در آن قرار دارد، نشاط آشیانه‌اش را مشاهده کنی.
و گر زی حضرت قدسی خرامان گردی از عزت
ز دار الملک ربانی جنیبتها روان بینی
هوش مصنوعی: اگر با قدم‌های نرم و با وقار به محضر قدسیان بروی، از بزرگی و عظمت، در ملکوت الهی بدی‌ها و زشتی‌ها را دور خواهی دید.
آری! و حرکت که کند بحکمت کند، در حظیره رضاء محبوب جمع کرده، و مراد خود را در آن فداء مراد اللَّه کرده، و انس خود در ذکر وی دیده، و نظر خود تبع نظر وی داشته، و با یاد وی بهر چه رسد بیاسوده، گه در میدان جلال بر مقام نیاز از عشق او سوخته، گه در روضه وصال بر تخت ناز با لطف او آرمیده.
هوش مصنوعی: بله! در حرکت که با خرد و حکمت باشد، در آغوش رضایت محبوب خود جمع شده و آرزوهایش را در راه آرزوهای خدا فدای می‌کند. او در ذکر خداوند به آرامش دست می‌یابد و نگاهش پیرو نگاه خداوند است. با یاد او، هرجا که بتواند آسوده خاطر است، گاهی در میدان جلال، از عشق خداوند سوخته و گاهی در باغ وصال، با لطف او در آرامش استراحت می‌کند.
گه بقهر از زلف مشکین تیغها افراخته
گه بلطف از لعل نوشین شمعها افروخته‌
هوش مصنوعی: هر لحظه می‌تواند به دو شکل متفاوت باشد؛ گاهی از زلف سیاه و خوی پرخاشگر عشق نازک‌طبعی به وجود می‌آید و گاهی با مهر و محبت، شمع‌هایی به رنگ قرمز و زیبا روشن می‌شود.
ای کمالت کم زنان را صره‌ها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسه‌ها بر دوخته
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو در دل‌ها ایجاد شگفتی کرده‌ای و کمال تو در دل‌های بی‌چیزان امید و آرزو به وجود آورده است.