گنجور

بخش ۱۶۴ - ۵۱ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ ای شما که مؤمنانید و گرویدگانید مواساة که با درویشان کنید از فرائض زکاة و تطوّع صدقات و انواع برّ و مکرمات، نگرید تا منّ و اذی فرا پی آن ندارید، و درویش را نرنجانید، بآنک روی ترش کنید، و پیشانی فراهم کشید، و سخن با وی بعنف گوئید، و وی را بدان عطا کار فرمائید، و بسبب درویشی خوار دارید، و بچشم حقارت بوی نگرید، که اگر چنین کنید عمل شما باطل شود و ثواب آن ضایع گردد.

عایشه و ام سلمه را عادت بودی که چون درویش را چیزی فرستادندی، گفتندی یاد گیر تا چه دعا کند، تا هر دعائی بدعایی مکافات کنیم، تا صدقه خالص بماند مکافات ناکرده، بنگر! که از درویش دعا روا نداشتند بدان احسان که کردند، فضل از آنک بر وی منت نهادندی یا آذی نمودندی. و گفته‌اند منت بر نهادن آنست که چون صدقه داد باز گوید که من با فلان نیکی کردم، و او را بپای آوردم، و شکستگی وی را جبر کردم. و اذی نمودن آنست که احسان خود با درویش فاکسی گوید که درویش نخواهد که آن کس از حال وی خبر دارد و نام و ننگ وی داند.

کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ الآیة... کابطال الذی ینفق ماله رئاء الناس و هو المنافق یعطی، لیوم انه مؤمن. میگوید شما که مؤمنان اید صدقات خویش بمنّ و اذی باطل مکنید چنانک آن منافق که ایمان بخدای و روز رستاخیز ندارد صدقات خود بریاء مردم باطل میکند، و ریاء وی آنست که بمردم می‌نماید که وی مؤمن است بآن صدقه که میدهد، پس رب العالمین این منافق را و آن منت بر نهنده را مثل زد گفت: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ» ای فمثل صدقته، مثل صدقه ایشان راست مثل سنگی نرم است سخت که بر آن خاک خشک باشد و بارانی تیز بوی رسد، چنانک از آن خاک بر سنگ هیچیز بنماند و نتوانند که از آن چیزی با دست آرند، فردا در قیامت کردارهای ایشان همه باطل و نیست شود، و نتوانند که از ثواب آن نفقه ایشان چیزی با دست آرند. اینست که اللَّه گفت لا یَقْدِرُونَ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا همانست که جای دیگر گفت مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی‌ شَیْ‌ءٍ جای دیگر گفت وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ الآیة.

روی عن ابن عباس رض ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «اذا کان یوم القیمة نادی منادیا یسمع اهل الجمع این الذین کانوا یعبدون الناس؟ قوموا فخذوا اجورکم ممّن عملتم له، فانّی لا اقبل عملا خالطه شی‌ء من الدنیا و اهلها»

و عن ابی هریرة رض قال سمعت النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول «اذا کان یوم القیمة یؤتی برجل قد کان خوّل مالا، فیقال له کیف صنعت فیما خوّلناک؟ فیقول انفقت و اعطیت، فیقال له اردت ان یقال فلان سخی و قد قیل لک ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یؤتی برجل شجاع فیقول اللَّه له أ لم اشجع قلبک؟ فیقول بلی یا ربّ، فیقول کیف صنعت؟ فیقول قاتلت حتی احرقت مهجتی، فیقال له اردت ان یقال فلان شجاع و قد قیل ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یؤتی برجل قد کان اوتی علما، فیقول اللَّه له الم استحفظک العلم؟ فیقول بلی فیقول اللَّه کیف صنعت؟ فیقول تعلّمت و علّمت. فیقال اردت ان یقال فلان عالم و قد قیل ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یقال اذهبوا بهم الی النار»

وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ این مثلی دیگرست که اللَّه تعالی مؤمنانرا زد، آن مؤمنان که نفقه از بهر خدای و در خشنودی وی کنند و من و اذی فرا پس آن ندارند، میگوید نمون نفقه ایشان که در طلب رضاء خدا نفقه میکنند و در آن وجه خدا خواهند، و من و اذی فرا پس آن ندارند و تثبیتا من انفسهم یقینا و تصدیقا من انفسهم بالثواب، لا کالمنافق الذی لا یؤمن بالثواب. در آن نفقه که کنند دانند که اللَّه ایشان را بر آن داشت و در دل ایشان مقرر و محقق کرد، پس در آن خوش دل و خوش تن باشند، و بی گمان در ثواب آن، نه چون آن منافق که ایمان بثواب ندارد، و آنچه کند بکراهیت کند، و گفته‌اند این تثبیت بمعنی تثبت است، فکان الرجل اذا همّ بصدقة تثبّت، فان کان للَّه امضی و ان خالطه شی‌ء امسک، و این قول موافق آن خبرست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اذا اردت امرا فتدبّر عاقبته، فان کان رشدا فامضه و ان کان غیّا فانته».

کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ الآیة... بفتح راء قراءت شامی و عاصم است، دیگران بضم راء خوانند. و «بربوة» بکسر را و «برباوة» هر دو قراءت شاذ است، و این همه لغات مختلف‌اند، یک معنی را. میگوید مثل و سان نفقه مؤمن راست برسان بستانی است در بالایی که آفتاب و باد بیش یابد، و از آفت و عاهت و عفونت رسته‌تر بود و ریع آن بیشتر.

أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو أُکُلَها بسکون و تخفیف خوانند، دیگران بتثقیل. و معنی هر دو یکسانست، میگوید چون باران قوی بآن بستان رسد میوه و بر دو چندان دهد که دیگر جایها.

یعنی بیک سال چندان بر دهد که دیگر جایها بدو سال. فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ پس اگر باران تیز نیاید بل که باران ضعیف خرد بود هم چنان ریع و نزل دهد که بباران قوی دهد. رب العالمین ثواب صدقه مؤمن را این مثل زد میگوید ثواب وی مضاعف بود اگر صدقه بسیار باشد یا اندک، همچنانک آن بستان میوه مضاعف دهد اگر باران قوی بود یا ضعیف.

أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ الآیة... این تقریری دیگرست مثل منافق مرائی را در آن نفقه که میکند، میگوید دوست دارد یکی از شما که وی را رزی بود، گرداگرد آن خرما استان، و میانه آن انگورها، زیر درختان آن میرود جویها، و وی را در آن بود همه میوه‌ها. آن گه این مرد پیر شده و از کسب و تکاپوی درمانده، و اطفال دارد کودکان خرد، همه خورنده و هیچ ازیشان بگاه کار کردن نرسیده، و معیشت ایشان همین بستانست و بس، ناگاه سموم آن را بزند، و همه را بسوزاند و نیست کند، بنگر که حال این مرد چون بود، نه توان آن دارد که سموم را دفع کند، نه وقت آنک دیگر باره رنج بر دو درخت کارد! نه کودکان بدان رسیدند که پدر را بکار آیند و یاری دهند، نه جای دیگر معیشت دارد که با آن گردد، همی عاجز بماند و در آن هنگام که حاجت وی بآن بستان بیشتر است و ضرورت وی تمامتر، از آن نومید شود اینست مثل عمل منافق و مرائی، فردا برستخیز که ایشان را حاجت افتد بثواب اعمال، از آن درمانند و نومید شوند، و عملهای خویش همه باطل و تباه بینند. شداد اوس گفت رسول خدا را دیدم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که میگریست، گفتم چرا میگریی؟ گفت می‌ترسم که امت من شرک آرند نه آنک بت پرستند یا آفتاب و ماه، لکن عبادت بریاء کنند و اللَّه تعالی نپذیرد کرداری که در وی ذره‌ای ریا بود. روایت کنند که ابن مسعود رض نشسته بود یکی گفت دوش سورة البقره بر خواندم، ابن مسعود گفت نصیب وی از آن عبادت همین بود. یعنی که چون اظهار کرد ثواب آن باطل شد. قتاده گفت چون بنده عمل بر پا کند رب العالمین گوید می‌نگرید آن بنده را که بما می‌استهزاء کند. امیر المؤمنین علی ع گفت مرائی را سه نشانست که تنها باشد کاهل بود، و که مردمان را بیند بنشاط بود، که او را بستایند در عمل بیفزاید، و که بنکوهند از آن بکاهد. رب العزة درین آیت مثل زد کردارهایی را که تباه گردد بر کارگران و ثواب آن ازیشان فائت شود از بهر فساد در نیت، یا ریاء در فعل، یا منت یا اذی در پی آن، آن جنّة عمرو دل آدمی است و آن جویها جهدهای اوست، و نخیل و اعناب مهینه کردارهای اوست از فریضها و واجبها، و آن ثمرات تطوعها و نافله‌های اوست، و آن پیری اجل او و بآخرت شدن او، و آن ذریه امیدهای او، و آن ضعف بیم او، آمیخته در امیدهای او، و آن اعصار اخلاص جستن اللَّه ست ازو ثم قال فی آخر الآیة. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ همانست که جای دیگر گفت وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ تفکر سه قسم است: یکی حرام، یکی مستحبّ، یکی واجب، آنک حرام است تفکر است در ذات و صفات رب العزة و در چرایی کار وی، این تفکر حرام است و تخم حیرت و نقمت است، از آن جز تاریکی و گمراهی نزاید، و آنچه مستحبّ است تفکر در صنایع صانع است و در اقسام آلاء وی. ازین تفکر روشنایی دل زاید و قوت ایمان. و آنچه واجب است تفکر در کردار و گفتار خویش است، بیندیشد که کردارش چونست و گفتارش چیست؟

بر وفق شرع است یا بر وفق طبع؟ اتّباع است یا ابتداع، اخلاص است یا ریاء؟ این تفکر است که در خبر می‌آید

«تفکر ساعة خیر من عبادة سنة»

و روی «خیر من عبادة سبع سنین»

و روی «من عبادة سبعین سنة».

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ‌

الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که خداوندان که زکاة و صدقه میدادند آن بترینه میدادند، میوه ناخوش و حبوب نا و نقود نبهره، و آنچه بهینه بود خود بر میداشتند، رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ان اللَّه قسّم بینکم اخلاقکم کما قسم بینکم ارزاقکم و ان اللَّه طیّب لا یقبل الّا طیّبا، لا یکسب عبد مالا من حرام فتصدق منه فیقبل منه و لا ینفق منه فیبارک له فیه، و لا یترکه خلف ظهره الا کان زاده الی النار، و ان اللَّه لا یمحو السّیّئ بالسّیّئ و لکنه یمحو السّیّئ بالحسن، و ان الخبیث لا یمحوه الخبیث.

أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ مفسران گفتند این نفقت زکاة مال تجارت است و مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ زکاة خرما و انگور و انواع حبوب.

فصل فی زکاة

اما زکاة مال تجارت همچون زکاة نقود است. مال تجارت بآخر سال قیمت کنند و ربع العشر از آن بیرون کنند، هر بیست دینار زر خالص نیم دینار، اگر بیست دینار تمام نبود زکاة واجب نشود که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «لیس فیما دون عشرین مثقالا من الذهب شی‌ء»

و اگر بدرم قیمت کنند، بدویست درم سیم خالص پنج درم واجب شود که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اذا بلغ مال احدکم خمس اواق مائتی درهم، ففیه خمسة دراهم»

نصاب درم پنج اوقیه نهاد، هر اوقیه چهل درم باشد، و درست آنست که اعتبار نصاب در مال تجارت بآخر سال است نه باول سال، اگر در ابتداء سال بده دینار متاعی خرد بنیت تجارت، ابتداء سال آن روز گیرد که متاع خرید، یک سال گذشت و قیمت آن به بیست دینار نرسید بر وی زکاة نیست، و اگر به بیست دینار رسید زکاة واجب شود، و اگر بیست دینار در ملک وی آید و شش ماه با وی بود، پس بآن متاعی خرد تجارت را ابتداء سال از آن گیرد که آن قدر در ملک وی آمد، پس چون شش ماه دیگر بگذرد و قیمت آن متاع بیفزاید بسی دینار شود، زکاة سی دینار واجب شود، و این ده دینار ربح که زیادت آمد، تبع اصل شود بوجوب زکاة. همچون سخال که تبع امهات است، در زکاة سائمه، و اگر در آن متاع خرید و فروخت میکند و بآخر سال با نقد شود و همان سی دینار بود، بیست اصل و ده ربح، اینجا دو قول است: بیک قول ربح تبع اصل است چنانک گفتیم، و بقول دیگر مال ربح مفرد کنند و از آن روز باز که با نقد شود یک سال بشمرند، آن گه زکاة ربح واجب شود. و اگر در میان سال عزم تجارت منفسخ گردد زکاة واجب نشود. اینست شرح زکاة تجارت بر سبیل اختصار.

و در فضیلت تجارت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «الخیر عشرة اجزاء، افضلها التجارة، اذا اخذ الحق و اعطاه»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «تسعة اعشار الرزق فی التجارة و الجزء الباقی فی السّابیا»

یعنی النساج و قال «یا معشر قریش لا یغلبنّکم هذه الموالی علی التجارة فان البرکة فی التجارة و صاحبها لا یفتقر الّا تاجر حلاف مهین»

و عن ابی وائل قال «درهم من تجارة احب الیّ من عشرة من عطاء» وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ الآیة... این زکاة معشرات است از میوه‌ها، خرما و انگور، و از انواع حبوب هر چه قوت را بشاید و بدان کفایت توان کرد، چون گندم و جو و گاو رس و نخود و باقلی و مانند آن، و نصاب او پنج وسق است بحکم خبر، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لیس فیما دون خمسة اوسق من التمر صدقة»

و پنج وسق سیصد صاع باشد، هشتصد من بقبان، هر کرا هشتصد من مویز بیاید از انگور و همچندین خرمای خشک از رطب و از انواع حبوب و همچندین پاک کرده عشر آن بدادن واجب شود، هر ده من نه من آن ویست، و یک من آن درویشان. و اگر این نصاب از دو جنس باشد، چنانک چهارصد من گندم و چهار صد من جویا چهار صد من مویز و چهار صد من خرما بر وی زکاة واجب نیست، و اگر درختان و کشت زار خویش به دولاب آب دهد که آب آسمان و کاریز نبود، بر وی نصف العشر بود، چنانک در خبرست‌

فیما سقت السماء و الانهار و العیون او کان بعلا العشر، و فیما سقی بالنضح نصف العشر، و البعل من النخل یشرب بعروقه من الارض من غیر سقی»

و چون خرما و انگور رنگ گرفت و گندم و جو دانه سخت کرد، در ان هیچ تصرف نکند تا بیشتر حرز کند، و بداند که نصیب درویشان چند است، آن گه چون آن مقدار پذیرفت اگر تصرف کند در جمله رواست.

روی عتاب بن اسید انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال فی الکرم «انها تخرص کما تخرص النخل فتؤدّی زکاته زبیبا کما تؤدی زکاة النخل تمرا»

و این زکاة معشر بر مالک زرع است نه بر مالک زمین، کسی که زمین کسی باجارت داد زکاة آن کشته بر مستاجر است نه بر موجر وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ قراءة بزی تشدید تا است، اشارت کند بآن تا که تخفیف را بیوکنده است، که اصل او وَ لا تَیَمَّمُوا بدو تا است مِنْهُ تُنْفِقُونَ ای تنفقونه. میگوید چون زکاة میدهید قصد بدترینه مکنید، آن گه گفت وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ ای لستم بآخذی ذلک الخبیث لو اعطیتم فی حق لکم الّا باغماض و تساهل.

خواهی بایجاب خوان خواهی باستفهام، میگوید از بدترینه مدهید و در ستد و داد بدترینه میتانید مگر بتساهل و محابا در قیمت چشم بر چیزی فرا کرده إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ ای الّا ان یغمض لکم فیه، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ بدانید که اللَّه بی نیازست، و با بی نیازی کارساز و بنده نواز، حمید ستوده یعنی ستوده خود بی ستاینده، تمام قدر نه کاهنده نه افزاینده، بزرگ عزّ بی پرستش بنده.

الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ ای یخوّفکم به، یقول امسکوا مالکم فانکم ان تصدقتم افتقرتم، میگوید شیطان شما را بدرویشی می‌ترساند، میگوید مال نگاه دارید و دست از صدقه دادن فرو گیرید، که اگر شما صدقه دهید درویش و درمانده شوید و بخلق نیازمند گردید، بنده مؤمن که این شنود داند که وعده شیطان دروغ است، و بیم دادن وی بدرویشی باطل و خلاف شرع، که در خبر است‌

«ما نقص مال من صدقة»

پس اتباع خبر بمؤمن سزاوارتر از فرو گرفتن دست به بیم دادن شیطان.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان للشیطان لمّة بابن آدم، و للملک لمّة، فامّا لمّة الشیطان فایعاد بالشر و تکذیب بالحق، و اما لمّة الملک فایعاد بالخیر و تصدیق بالحق، فمن وجد ذلک فلیعلم انّه من اللَّه و لیحمد اللَّه، و من وجد الأخری فلیتعوذ باللّه من الشیطان» ثم قرء الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ الایة...

فحشاء اینجا بخل است چنانک طرفه گفت:

اری الموت یعتام الکرام و یصطفی

عقیلة مال الفاحش المتشدّد

این فاحش در بیت بخیل است و این متشدد هم بخیل است، چنانک گفت: وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ای لبخیل.

فصل فی مذمّة البخل‌

این بخل آفتی عظیم است در راه دین و خلقی نکوهیده و خصلتی ناپسندیده، و تابنده بدان گرفتار است از پیروزی و رستگاری دور است، اینست که رب العالمین گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و در خبرست که رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلم طواف میکرد، مردی را دید دست در حلقه کعبه زده و میگوید: خداوندا بحرمت این خانه که گناه من بیامرزی، رسول گفت گناه تو چیست؟ گفت نتوانم که گویم که بس عظیم است، رسول گفت ویحک عظیم‌تر از زمین است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از آسمان است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از عرش است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از خداست؟ گفت نه که خدای بزرگوارتر، گفت پس بگوی که آن چه گناهست؟ گفت مال بسیار دارم و هر گاه که سائلی از دور پدید آید پندارم آتشیست که در من می‌افتد، رسول خدا گفت دور شو از من تا مرا بآتش خویش نسوزی، بآن خدای که مرا براستی بخلق فرستاد که اگر میان رکن و مقام هزار سال نماز کنی، تا از چشمهای تو جویها روان گردد، و درختها از آن برآید، و آن گاه که میری بر بخل میری، جای تو جز دوزخ نبود، ویحک بخل از کفر است و در آتش است، ویحک نشنیده که اللَّه گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت سه چیز مهلک است: یکی بخل مطاع یعنی که تو بفرمان وی کار کنی و با وی خلاف نکنی، دیگر هوای باطل که از پی آن فرا شوی، سدیگر عجب مرد بخویشتن. یحیی زکریا بر ابلیس رسید، گفت ای ابلیس تو کرا دوستر داری و کرا دشمن‌تر؟ گفت پارسای بخیل را دوستر دارم که عمل او ببخل باطل گردد، و فاسق سخی را دشمن‌تر دارم که سخاوت او را از دست من برهاند و جان ببرد و بزبان اشارت گویند «بخل توانگران بمنع نعمت است و بخل درویشان بمنع همت.»

وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا و اللَّه شما را وعده میدهد آمرزش از خود و افزونی پاداش صدقه بر سر، بیامرزد بفضل خود، و پاداش صدقه دهد در دنیا،که هم در مال بیفزاید و هم در روزی، همانست که جای دیگر گفت وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. و روی زبیر بن العوام قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یا زبیر انی رسول اللَّه الیک خاصّة و الی الناس عامّة، أ تدرون ما ذا قال ربکم؟

قلنا اللَّه و رسوله اعلم، قال قال ربکم حین استوی علی عرشه و نظر الی خلقه: عبادی انتم خلقی و انا ربکم، ارزاقکم بیدی، فلا تتعبوا فیما تکفلت لکم به اطلبوا ارزاقکم منی و الیّ فارفعوا حوائجکم، أ تدرون ما ذا قال ربکم؟ قال عبدی انفق الیک انفق، وسع اوسع علیک، لا تضیق فاضیق علیک، لا تقتر فیقتر علیک، لا تعسّر فیعسّر علیک یا زبیر ان اللَّه یحب الانفاق و یبغض الاقتار، و ان السخاء من الیقین و البخل من الشک، و لا یدخل النار من انفق، و لا یدخل الجنّة من امسک یا زبیر ان اللَّه یحب السخاء و لو بشق تمرة و یحب الشجاعة و لو بقتل حیّة او عقرب.

یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ الآیة.... بقول سدی حکمت اینجا نبوت است، میگوید کرامت نبوت و شرف رسالت و قربت درگاه عزت، اللَّه آن کس را دهد که خود خواهد. مهتران قریش و سران عرب پنداشتند که این کار بسروری و مهتری دنیا میگردد، هر که سرافرازتر نبوت را سزاوارتر، تا آن حد که ولید مغیره روزی گفت لو کان ما یقول محمد حقا انزل علی او علی ابی مسعود الثقفی. رب العالمین گفت: قسمت رحمت و کرامت نبوت نه ایشان میکنند ما کردیم و ما دهیم آن را که شایسته‌تر و بدان سزاوارتر. اهم یقسمون رحمة ربک؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا» اللَّه باز نمود که قسمت مال و معیشت که فرود از نبوت است هم درخواست و دربایست ایشان ننهادم، هر کسی را چنانک سزا بود و دربایست از درویشی و توانگری دادم، و خود ساختم و پرداختم، و با رأی ایشان نیفکندم، پس درجه نبوت و کرامت رسالت که شریفتر است و بزرگوارتر اولی تر که با ایشان نیفکنم و خود دهم آن را که خود خواهم.

و بقول ابن عباس و قتاده حکمت اینجا علم قرآن است و فقه آن، شناخت ناسخ و منسوخ و حلال و حرام و احکام و امثال، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یفقه الرجل الفقه حتی یری للقرآن وجوها کثیرة»

و قال ابن عباس ان هذا القرآن ذو شجون و فنون و ظهور و بطون، فظاهره التلاوة و باطنه التأویل، فجالسوا به العلماء و جانبوا به السفهاء، و ایاکم و زلّة العالم و قال مجاهد احب الخلق الی اللَّه عز و جل اعلمهم بما انزل، و قال ابو موسی الاشعری:... من علمه اللَّه عز و جل علما فیعلّمه الناس و لا یقل لا اعلم فیمرق من الدین، و اللَّه یختصّ برحمته من یشاء، و ینطق بحکمته الخلفاء فی ارضه و الامناء علی وحیه و العلماء بامره و نهیه، و یستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعملون و بقول ربیع انس حکمت خشیت است چنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «خشیة اللَّه رأس کل حکمة»

یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ میگوید اللَّه خشیت آن را دهد که خود خواهد و نشان آن که اللَّه وی را خشیت داد آنست که کم خورد و کم خسبد و کم گوید، از کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن بیداری فزاید، وز بیداری نور دل آید، وز نور دل حکمت زاید. حاتم اصم را گفتند بم اصبت الحکمة؟ قال بقلة الاکل و قلة النوم و قلة الکلام، و کل ما رزقنی اللَّه لم اکن احبسه. و بقول حسن حکمت اینجا ورع است و ورع پرهیزگاریست و پارسایی و خویشتن داری از هر چه ناشایست و ناپسندیده، چون دل از آلایش پاک شد، و اعمال وی باخلاص و صدق پیوست سخن وی جز حکمت نبود و نظر وی جز عبرت نبود، و اندیشه وی جز فکرت نبود. و اصل ورع زهد است هم در دنیا و هم در خلق و هم در خود، هر که بچشم پسند در خود ننگرد، در خود زاهد است، و هر که با خلق در حق مداهنت نکند در خلق زاهد است، و تا از دنیا اعراض نکند در خلق و در خود زاهد نشود. پس اصل طاعت و تخم ورع زهد است در دنیا، و تا این زهد نبود نور حکمت در دل و بر زبان نیفتد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت «من زهد فی الدنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه».

وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً هر کرا این حکمت دادند او را خیر فراوان دادند وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ بکسر تاء قراءة یعقوب است یعنی هر که اللَّه او را حکمت داد او را خیر فراوان دادند وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ لب هر چیز مغز آنست و لب العقل ما صفی من دواعی الهوی، میگوید پند نگیرد مگر خداوندان مغز، ایشان که عقل دارند، از دواعی هوا صافی و از فتنه نفس خالی.

وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ الآیة... این خطاب با مؤمنانست، میگوید آنچه دهید و نفقه کنید از زکاة فریضه یا تطوعات صدقه یا نذری که پذیرید، چنانک مثلا یکی گوید، اگر بیمار مرا شفا آید یا فلان مسافر در رسد، یا فلان کار بر آید، بر منست که چندین نماز کنم یا چندین روزه دارم، یا حج کنم و چندین بنده آزاد کنم، و چندین صدقه دهم، این آن نذرست که وفاء آن لازم است و بجای آوردن آن واجب.

رب العالمین در قرآن ثنا کرد بر ایشان که بوفاء آن نذر باز آمدند، گفت یُوفُونَ بِالنَّذْرِ جای دیگر بوفاء آن فرمود گفت وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم عمر را بوفاء نذر فرمود لمّا

قال له «انی نذرت ان اعتکف لیلة فی الجاهلیة، فقال له صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «اوف بنذرک»

در خبر است که «من نذر ان یطیع اللَّه فلیطعه و من نذر ان یعصی اللَّه فلا یعصه»

این خبر دلیل است که نذر جز در طاعات و قربان نرود. اما انواع معاصی نذر در آن نرود و درست نیاید، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «لا نذر فی معصیة اللَّه و لا فیما لا یملکه ابن آدم.»

اگر کسی بمعصیتی نذر کند، وفاء آن بر وی نیست و کفارت لازم نیاید، و همچنین در مباحات نذر نرود، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم جایی بگذشت مردی را دید بآفتاب ایستاده، پرسید که این را چه حالت است؟ گفتند نذر کرده که از آفتاب با سایه نشود و ننشیند و سخن نگوید و روزه دارد، رسول گفت تا با سایه شود، و بنشیند و سخن گوید و روزه نگشاید، بل که تمام کند. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم وی را روزه فرمود از بهر آنک روزه از امهات طاعات است، و بآن دیگر هیچیز نفرمود، که آن همه مباحات است نه طاعات، و اگر نذر کند بر سبیل لجاج و غضب، چنانک گوید اگر من در فلان جای روم یا فلان سخن گویم، بر منست که چندین صدقه دهم یا روزه دارم، اینجا مخیر است، اگر خواهد بوفاء نذر باز آید و صدقه دهد، یا روزه دارد چنانک پذیرفته است، و اگر خواهد کفارت سوگند کند که او را کفایت بود مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت «کفّارة النذر کفارة الیمین»

و گفته‌اند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نذر کردن کراهیت داشتی، و نذر کننده را بخیل خواند، و بیان این در خبر بو هریره است‌

قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «النذر لا یأتی ابن آدم بشی‌ء الّا ما قدر له، و لکن یلقیه النذر القدر، فلیستخرج به من البخیل»

وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ میگوید نفقه که کنید و نذر که پذیرید اللَّه میداند، بر وی پوشیده نیست نیت و همت شما، هم در آن نفقه و هم در آن نذر، وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ و ایشان را که نفقه بریا کنند نه باخلاص، و نذر بمعصیت کنند نه بطاعت، یاری دهی نیست ایشان را که ایشان را یاری دهد، و عذاب خدای ازیشان باز دارد.

إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ الآیة... قراءة ابو عمرو و قالون و اسماعیل و ابو بکر کسر نون است و سکون عین، ابو عبید گفت این لغت رسول خدا است صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که عمرو عاص را گفت «نعمّا بالمال الصالح للرجل الصالح!»

و قراءة مکی و ورش و حفص و یعقوب کسر نون و عین است، و قراءت شامی و حمزه و کسایی فتح نون و کسر عین است، و در تشدید میم هیچ خلاف نیست، و معنی همه یکسانست، و ما نکرت است. بمعنی شی‌ء، و در موضع نصب است، و این را نصب علی التفسیر گویند یعنی نعم شیئا هی و اگر خواهی ماء صلت نه، یعنی فنعم هی، و معنی آیت آنست که اگر صدقه آشکارا دهید نیکوست، و اگر پنهان دهید، نیکوتر، یعنی که هر دو مقبول است، چون نیت درست باشد و باخلاص دهد. لکن بحکم خبر صدقه سر فاضلتر و ثواب آن بیشتر. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «افضل الصدقة جهد المقل الی فقیر فی سرّ»

و قال «صدقة السرّ تطفئ غضب الرب و تطفئ الخطیئة، کما یطفئ الماء النار، و تدفع سبعین بابا من البلاء»

و قال «سبعة یظلّهم اللَّه فی ظله، یوم لا ظل الّا ظلّه، امام عادل و شاب نشأ بعبادة اللَّه، و رجل قلبه متعلق بالمساجد، و رجلان تحابا فی اللَّه فاجتمعا علیه، و تفرقا علیه، و رجل دعته امرأة ذات منصب و جمال، فقال انی اخاف اللَّه، و رجل تصدق بصدقة فاخفاها حتی لن تعلم یمینه ما تنفق شماله، و رجل ذکر اللَّه خالیا ففاضت عیناه».

و قال «ان العبد لیعمل عملا فی السّر، فیکتبه اللَّه تعالی له سرّا، فان اظهره نقل من السر و کتب فی العلانیة، فان تحدث به نقل من السر و العلانیة و کتب ریاء»

این اخبار جمله دلائل‌اند که صدقه سر فاضلتر و ثواب آن تمامتر، و نیز صدقه سر از آفت ریا و سمعة رسته‌تر باشد، که چون آشکارا دهد، بیم آن باشد که ریا در آن شود و عمل باطل گردد، و نامقبول.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یقبل اللَّه من مسمع و لا مراء و لا منّان.»

مفسران در خصوص و عموم این آیت اختلاف دارند، قومی بر آنند که بصدقات تطوع مخصوص است، اما زکاة فرض اظهار آن فاضلتر و نیکوتر علی الاطلاق، دو معنی را: یکی آنک تا دیگران بوی اقتدا کنند، دیگر معنی آنست که تا از راه تهمت برخیزد و مسلمانان بوی گمان بد نبرند، و بیشترین علما بر آنند که آیت بصدقه تطوع مخصوص نیست بلکه عام است فرائض و نوافل را.

وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ الآیة... بیا و رفع راء قراءة شامی و حفص است و بنون و رفع راء قراءة ابن کثیر و ابو عمرو و ابو بکر و یعقوب، و بنون و جزم راء قراءت نافع و حمزة و کسایی، میگوید گناه شما از شما بهتریم، و اگر بیا خوانند، معنی آنست که اللَّه گناه شما از شما بسترد مِنْ سَیِّئاتِکُمْ این من همانست که گفت یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ مِنْ والٍ جز از این فراوانست در قرآن، وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ معنی خبیر دوربین است و نزدیک دان و از نهان آگاه، بینا بهر چیز، دانا بهر کار آگاه بهر گاه.

بخش ۱۶۳ - ۵۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ تباه مکنید صدقه‌های خویش بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ بسپاس بر نهادن و رنج نمودن کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ چون کسی که نفقت میکند مال خویش رِئاءَ النَّاسِ بر دیدار مردمان وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ناگرویده بخدای و بروز رستاخیز فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ نمون وی همچون نمون سنگی خاره نرم عَلَیْهِ تُرابٌ که بر آن سنگ خاک خشک بود فَأَصابَهُ وابِلٌ بآن رسید بارانی سخت فَتَرَکَهُ صَلْداً آن را گذاشت تهی پاک لا یَقْدِرُونَ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا که هیچیز نتوانند که از آن با دست آرند وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (۲۶۴) و اللَّه یاری ده گروه ناگرویدگان نیست.بخش ۱۶۵ - ۵۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ قال ابن عباس لا تبطلوا صدقاتکم بالمن علی اللَّه. خدای عز و جل میگوید ای شما که ایمان آوردید و دست بحلقه بندگی ما زدید، و بحبل عصمت ما در آویختید، راه بندگی نه آنست که بگرد خود نگرید، و در طاعت منت بر ما نهید، که هر چه شما کنید بتوفیق و ارادت ماست: دلت. که گشاده شد ما گشادیم، توفیق که یافتی ما دادیم، مواساة که کردی با درویش ما خواستیم، و ما راندیم، پس همه منت ماراست، که ساختن همه از ماست و پرداختن بر ما. براء بن عازب گفت رسول خدا را دیدم روز خندق که این کلمات ابن رواحه میگفت «اللهم لو لا انت ما اهتدینا و لا تصدقنا و لا صلّینا فانزل سکینة علینا و ثبت الاقدام ان لاقینا» میگوید بار خدایا اگر نه عنایت تو بودی، ما را در کوی توحید چه راه بودی؟ و رنه توفیق تو بودی، ما را به کار خیر چه توان بودی؟

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‌ ای شما که مؤمنانید و گرویدگانید مواساة که با درویشان کنید از فرائض زکاة و تطوّع صدقات و انواع برّ و مکرمات، نگرید تا منّ و اذی فرا پی آن ندارید، و درویش را نرنجانید، بآنک روی ترش کنید، و پیشانی فراهم کشید، و سخن با وی بعنف گوئید، و وی را بدان عطا کار فرمائید، و بسبب درویشی خوار دارید، و بچشم حقارت بوی نگرید، که اگر چنین کنید عمل شما باطل شود و ثواب آن ضایع گردد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدقات و کمک‌های خود را با منت‌گذاری و آزار دادن باطل نکنید. اگر به نیازمندان کمک می‌کنید، باید در انجام این عمل از هر گونه منّت و آزاری پرهیز کنید. نباید به آن‌ها روی ترش کرده و با چهره‌ای عبوس و زبانی خشن با آن‌ها سخن بگویید یا به خاطر فقرشان آن‌ها را تحقیر کنید، زیرا این کارها باعث می‌شود که اعمال خوب شما بی‌فایده شده و پاداش آن از بین برود.
عایشه و ام سلمه را عادت بودی که چون درویش را چیزی فرستادندی، گفتندی یاد گیر تا چه دعا کند، تا هر دعائی بدعایی مکافات کنیم، تا صدقه خالص بماند مکافات ناکرده، بنگر! که از درویش دعا روا نداشتند بدان احسان که کردند، فضل از آنک بر وی منت نهادندی یا آذی نمودندی. و گفته‌اند منت بر نهادن آنست که چون صدقه داد باز گوید که من با فلان نیکی کردم، و او را بپای آوردم، و شکستگی وی را جبر کردم. و اذی نمودن آنست که احسان خود با درویش فاکسی گوید که درویش نخواهد که آن کس از حال وی خبر دارد و نام و ننگ وی داند.
هوش مصنوعی: عایشه و ام سلمه معمولاً وقتی که چیزی به درویش می‌دادند، می‌گفتند مراقب باشید دعاهای او را یاد بگیرید تا دعاهای او را با دعاهای خود جبران کنیم و صدقه‌مان خالص بماند. آن‌ها تأکید می‌کردند که نباید به درویش اجازه داده شود که دعا کند، چون این کار به خاطر احسانی که به او کرده‌اند، ممکن است نیت صدقه را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین گفته‌اند که وقتی کسی به دیگری احسانی می‌کند، نباید بعداً به او یادآوری کند که من به تو نیکی کرده‌ام یا مشکلاتت را حل کرده‌ام؛ چنین کاری نشانه منت گذاشتن است. اذیت کردن هم به این معناست که فرد احسان خود را به گونه‌ای بیان کند که درویش نخواهد کسی از وضعیت او آگاه باشد و نام او را بداند.
کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ الآیة... کابطال الذی ینفق ماله رئاء الناس و هو المنافق یعطی، لیوم انه مؤمن. میگوید شما که مؤمنان اید صدقات خویش بمنّ و اذی باطل مکنید چنانک آن منافق که ایمان بخدای و روز رستاخیز ندارد صدقات خود بریاء مردم باطل میکند، و ریاء وی آنست که بمردم می‌نماید که وی مؤمن است بآن صدقه که میدهد، پس رب العالمین این منافق را و آن منت بر نهنده را مثل زد گفت: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ» ای فمثل صدقته، مثل صدقه ایشان راست مثل سنگی نرم است سخت که بر آن خاک خشک باشد و بارانی تیز بوی رسد، چنانک از آن خاک بر سنگ هیچیز بنماند و نتوانند که از آن چیزی با دست آرند، فردا در قیامت کردارهای ایشان همه باطل و نیست شود، و نتوانند که از ثواب آن نفقه ایشان چیزی با دست آرند. اینست که اللَّه گفت لا یَقْدِرُونَ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا همانست که جای دیگر گفت مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی‌ شَیْ‌ءٍ جای دیگر گفت وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ الآیة.
هوش مصنوعی: آیه به منافقانی اشاره دارد که اموال خود را صرف ریا و نشان دادن وفاداری به دیگران می‌کنند. این افراد در واقع به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و از صدقات خود برای تحریک نظر مردم استفاده می‌کنند. خداوند به مؤمنان می‌گوید که نباید به کسی منت بگذارند یا آزار برسانند، چرا که این نوع عمل شباهتی به رفتار منافقان دارد. به این گروه، مانند سنگی که روی آن خاک خشک است و وقتی باران می‌بارد هیچ‌چیزی بر آن نمی‌ماند، تشبیه شده و بیان می‌شود که اعمال نیک آن‌ها در قیامت بی‌ارزش خواهد بود و نمی‌توانند از آن بهره‌ای ببرند. خداوند به وضوح می‌فرماید که آنان هیچ‌چیزی از آنچه کسب کرده‌اند به دست نخواهند آورد و اعمالشان بی‌ارزش خواهد بود.
روی عن ابن عباس رض ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «اذا کان یوم القیمة نادی منادیا یسمع اهل الجمع این الذین کانوا یعبدون الناس؟ قوموا فخذوا اجورکم ممّن عملتم له، فانّی لا اقبل عملا خالطه شی‌ء من الدنیا و اهلها»
هوش مصنوعی: در روز قیامت، صدایی شنیده می‌شود که به اهل محشر می‌گوید: «کسانی که مردم را عبادت می‌کردند، برstand شوید و پاداش‌های خود را از کسانی که برای آنها کار کرده‌اید، بگیرید؛ زیرا من هیچ عملی را که با چیزی از دنیا و اهل آن آغشته باشد، قبول نمی‌کنم.»
و عن ابی هریرة رض قال سمعت النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول «اذا کان یوم القیمة یؤتی برجل قد کان خوّل مالا، فیقال له کیف صنعت فیما خوّلناک؟ فیقول انفقت و اعطیت، فیقال له اردت ان یقال فلان سخی و قد قیل لک ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یؤتی برجل شجاع فیقول اللَّه له أ لم اشجع قلبک؟ فیقول بلی یا ربّ، فیقول کیف صنعت؟ فیقول قاتلت حتی احرقت مهجتی، فیقال له اردت ان یقال فلان شجاع و قد قیل ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یؤتی برجل قد کان اوتی علما، فیقول اللَّه له الم استحفظک العلم؟ فیقول بلی فیقول اللَّه کیف صنعت؟ فیقول تعلّمت و علّمت. فیقال اردت ان یقال فلان عالم و قد قیل ذلک فما ذا یغنی عنک؟ ثم یقال اذهبوا بهم الی النار»
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردی که به او مالی سپرده شده بود، پیش خداوند می‌آید و از او سؤال می‌شود که با آن مال چه کار کرده است. او پاسخ می‌دهد که آن را خرج کرده و به دیگران داده است، ولی به او می‌گویند که آیا هدفش این بود که بگویند فلانی سخاوتمند است و این لقب درباره‌اش گفته شده است؛ پس اینچه سودی برای او دارد؟ سپس مرد دیگری که شجاعت داشته، آورده می‌شود و از او می‌پرسند که آیا قلبش شجاع بود؟ او تأیید می‌کند و می‌گوید که تا جایی fought کرد که جانش را فدای شجاعتش کرد. به او هم می‌گویند که آیا هدفش این بود که بگویند فلانی شجاع است و از او تقدیر شده است؛ پس اینچه سودی برای او دارد؟ بعد از آن، مرد دیگری که علم داشت، می‌آید و از او پرسیده می‌شود که آیا به او علم سپرده نشده بود؟ او هم تأیید می‌کند که آری و می‌گوید که یاد گرفته و به دیگران آموخته است. سپس به او گفته می‌شود که آیا هدفش این بود که بگویند فلانی عالم است و این لقب درباره‌اش گفته شده است؛ پس اینچه سودی برای او دارد؟ در پایان، این مردان به جهنم فرستاده می‌شوند.
وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ این مثلی دیگرست که اللَّه تعالی مؤمنانرا زد، آن مؤمنان که نفقه از بهر خدای و در خشنودی وی کنند و من و اذی فرا پس آن ندارند، میگوید نمون نفقه ایشان که در طلب رضاء خدا نفقه میکنند و در آن وجه خدا خواهند، و من و اذی فرا پس آن ندارند و تثبیتا من انفسهم یقینا و تصدیقا من انفسهم بالثواب، لا کالمنافق الذی لا یؤمن بالثواب. در آن نفقه که کنند دانند که اللَّه ایشان را بر آن داشت و در دل ایشان مقرر و محقق کرد، پس در آن خوش دل و خوش تن باشند، و بی گمان در ثواب آن، نه چون آن منافق که ایمان بثواب ندارد، و آنچه کند بکراهیت کند، و گفته‌اند این تثبیت بمعنی تثبت است، فکان الرجل اذا همّ بصدقة تثبّت، فان کان للَّه امضی و ان خالطه شی‌ء امسک، و این قول موافق آن خبرست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اذا اردت امرا فتدبّر عاقبته، فان کان رشدا فامضه و ان کان غیّا فانته».
هوش مصنوعی: مثل کسانی که اموال خود را به منظور جلب رضایت خداوند خرج می‌کنند، مثالی دیگر است که خداوند متعال برای مؤمنان می‌زند. این مؤمنان نفقه را برای خشنودی خدا انجام می‌دهند و از آن انتظار نتیجه‌ای جز رضایت الهی ندارند. خداوند در اینجا به نفقه آنها اشاره می‌کند که با نیت خالص و در جستجوی رضایت خداوند انجام می‌گیرد و آنها به خوبی می‌دانند که خداوند در دلشان این محبت و اراده را نهاده است. بنابراین، با دل خوش و آرام به نفقه خود ادامه می‌دهند و به پاداش آن یقین دارند، در حالی که برعکس، منافقین به پاداش اعتقادی ندارند و کارهایشان را با اکراه انجام می‌دهند. همچنین گفته شده است که این تثبیت به معنای استحکام است، به طوری که وقتی فردی قصد صدقه دادن دارد، استحکام قلب پیدا می‌کند و اگر نیتش خالص برای خدا باشد، عمل خود را ادامه می‌دهد و اگر چیزی در آن دخالت کند، از آن منصرف می‌شود. این بیان با سخنی از پیامبر نیز هماهنگ است که می‌فرماید: «هرگاه تصمیم به کاری گرفتی، عاقبت آن را شناسایی کن؛ اگر شایسته بود، اقدام کن و اگر نادرست بود، اجتناب کن.»
کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ الآیة... بفتح راء قراءت شامی و عاصم است، دیگران بضم راء خوانند. و «بربوة» بکسر را و «برباوة» هر دو قراءت شاذ است، و این همه لغات مختلف‌اند، یک معنی را. میگوید مثل و سان نفقه مؤمن راست برسان بستانی است در بالایی که آفتاب و باد بیش یابد، و از آفت و عاهت و عفونت رسته‌تر بود و ریع آن بیشتر.
هوش مصنوعی: مانند باغی در بلندی... با فتح حرف "راء" به نداشته شامی و عاصم است و دیگران آن را با ضم "راء" می‌خوانند. "بربوة" با کسر و "برباوة" هم هر دو خوانش نادری هستند، اما همه این لغات معناهای مشابهی دارند. می‌گوید که نفقه مؤمن مانند باغی است که در مکان بلندی واقع شده و در معرض آفتاب و باد بیشتری قرار دارد و از آسیب‌ها و آلودگی‌ها دورتر است و محصولاتش بیشتر خواهد بود.
أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو أُکُلَها بسکون و تخفیف خوانند، دیگران بتثقیل. و معنی هر دو یکسانست، میگوید چون باران قوی بآن بستان رسد میوه و بر دو چندان دهد که دیگر جایها.
هوش مصنوعی: باران شدیدی به آن باغ رسید و میوه‌های آن دو برابر میوه‌های سایر جاها می‌شود. برخی از قاریان مانند ابن‌کثیر، نافع و ابو عمرو میوه را با آرامی و بدون تأکید می‌خوانند، در حالی که دیگران با تأکید می‌خوانند. اما در هر صورت، معنی هر دو یکی است و به این معناست که باران قوی به آن باغ می‌رسد و میوه‌هایش دو برابر دیگر جاها تولید می‌کند.
یعنی بیک سال چندان بر دهد که دیگر جایها بدو سال. فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ پس اگر باران تیز نیاید بل که باران ضعیف خرد بود هم چنان ریع و نزل دهد که بباران قوی دهد. رب العالمین ثواب صدقه مؤمن را این مثل زد میگوید ثواب وی مضاعف بود اگر صدقه بسیار باشد یا اندک، همچنانک آن بستان میوه مضاعف دهد اگر باران قوی بود یا ضعیف.
هوش مصنوعی: در یک سال ممکن است محصولی به دست آید که در سال‌های دیگر به دست نخواهد آمد. اگر باران به شدت نبارد و فقط به صورت خفیف ببارد، باز هم درختان میوه می‌دهند، همان‌طور که در باران شدید نیز چنین می‌کنند. خداوند می‌گوید که پاداش صدقه مؤمن به این شکل است؛ پاداش او مضاعف خواهد بود، چه صدقه‌اش زیاد باشد یا کم. همان‌طور که درختان میوه بیشتری می‌دهند، چه باران زیاد باشد و چه کم، پاداش صدقه نیز به همین صورت است.
أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ الآیة... این تقریری دیگرست مثل منافق مرائی را در آن نفقه که میکند، میگوید دوست دارد یکی از شما که وی را رزی بود، گرداگرد آن خرما استان، و میانه آن انگورها، زیر درختان آن میرود جویها، و وی را در آن بود همه میوه‌ها. آن گه این مرد پیر شده و از کسب و تکاپوی درمانده، و اطفال دارد کودکان خرد، همه خورنده و هیچ ازیشان بگاه کار کردن نرسیده، و معیشت ایشان همین بستانست و بس، ناگاه سموم آن را بزند، و همه را بسوزاند و نیست کند، بنگر که حال این مرد چون بود، نه توان آن دارد که سموم را دفع کند، نه وقت آنک دیگر باره رنج بر دو درخت کارد! نه کودکان بدان رسیدند که پدر را بکار آیند و یاری دهند، نه جای دیگر معیشت دارد که با آن گردد، همی عاجز بماند و در آن هنگام که حاجت وی بآن بستان بیشتر است و ضرورت وی تمامتر، از آن نومید شود اینست مثل عمل منافق و مرائی، فردا برستخیز که ایشان را حاجت افتد بثواب اعمال، از آن درمانند و نومید شوند، و عملهای خویش همه باطل و تباه بینند. شداد اوس گفت رسول خدا را دیدم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که میگریست، گفتم چرا میگریی؟ گفت می‌ترسم که امت من شرک آرند نه آنک بت پرستند یا آفتاب و ماه، لکن عبادت بریاء کنند و اللَّه تعالی نپذیرد کرداری که در وی ذره‌ای ریا بود. روایت کنند که ابن مسعود رض نشسته بود یکی گفت دوش سورة البقره بر خواندم، ابن مسعود گفت نصیب وی از آن عبادت همین بود. یعنی که چون اظهار کرد ثواب آن باطل شد. قتاده گفت چون بنده عمل بر پا کند رب العالمین گوید می‌نگرید آن بنده را که بما می‌استهزاء کند. امیر المؤمنین علی ع گفت مرائی را سه نشانست که تنها باشد کاهل بود، و که مردمان را بیند بنشاط بود، که او را بستایند در عمل بیفزاید، و که بنکوهند از آن بکاهد. رب العزة درین آیت مثل زد کردارهایی را که تباه گردد بر کارگران و ثواب آن ازیشان فائت شود از بهر فساد در نیت، یا ریاء در فعل، یا منت یا اذی در پی آن، آن جنّة عمرو دل آدمی است و آن جویها جهدهای اوست، و نخیل و اعناب مهینه کردارهای اوست از فریضها و واجبها، و آن ثمرات تطوعها و نافله‌های اوست، و آن پیری اجل او و بآخرت شدن او، و آن ذریه امیدهای او، و آن ضعف بیم او، آمیخته در امیدهای او، و آن اعصار اخلاص جستن اللَّه ست ازو ثم قال فی آخر الآیة. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ همانست که جای دیگر گفت وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ تفکر سه قسم است: یکی حرام، یکی مستحبّ، یکی واجب، آنک حرام است تفکر است در ذات و صفات رب العزة و در چرایی کار وی، این تفکر حرام است و تخم حیرت و نقمت است، از آن جز تاریکی و گمراهی نزاید، و آنچه مستحبّ است تفکر در صنایع صانع است و در اقسام آلاء وی. ازین تفکر روشنایی دل زاید و قوت ایمان. و آنچه واجب است تفکر در کردار و گفتار خویش است، بیندیشد که کردارش چونست و گفتارش چیست؟
هوش مصنوعی: آیا کسی از شما دوست دارد که درخت خرما و انگورهایی به همراه جوی‌هایی پرآب داشته باشد، در حالی که زندگی‌اش به همین باغ وابسته است؟ حال تصور کنید این شخص پیر شده و توان کار و تلاش را ندارد. بچه‌های کوچک او هم نمی‌توانند به او کمک کنند و ناگهان بلایی بر سر باغش بیفتد و تمام آن میوه‌ها نابود شود. در آن لحظه که به شدت به باغ نیاز دارد، ناامید می‌شود. این وضعیت مشابه اعمال نفاق و ریا است؛ افرادی که فردا به عمل خود امیدوارند، اما با آن بلا مواجه می‌شوند و می‌بینند که اعمالشان باطل شده است. همچنین، رسول خدا (ص) از ترس شرک در امتش گریسته و فرمود که حتی عبادت به شکل ریا هم پذیرفته نیست. ریاکاری نشانه‌های خاصی دارد: فرد در ابتدای کار به تنهایی و بی‌فکری عمل می‌کند، اما زمانی که مردم او را می‌بینند، به شور و نشاط بیشتری می‌پردازد و زمانی که مورد انتقاد قرار می‌گیرد، کم‌کم از کار خود می‌کاهد. در این آیات، خداوند به توصیف اعمالی می‌پردازد که به خاطر نیت نادرست یا ریا باطل می‌شوند. تفکر به سه دسته تقسیم می‌شود: تفکر حرام درباره ذات و صفات خدا، تفکر مستحب در آفریده‌ها و نعمت‌های خدا و تفکر واجب در اعمال و گفتار فرد.
بر وفق شرع است یا بر وفق طبع؟ اتّباع است یا ابتداع، اخلاص است یا ریاء؟ این تفکر است که در خبر می‌آید
هوش مصنوعی: آیا این کار بر اساس دستورات دینی است یا بر اساس خواسته‌های طبیعی؟ آیا پیروی از چیزی است یا نوآوری؟ آیا این عمل با اخلاص انجام می‌شود یا مربوط به ریاکاری است؟ این نوع تفکر در اخبار و اطلاعات مطرح می‌شود.
«تفکر ساعة خیر من عبادة سنة»
هوش مصنوعی: تفکر در یک ساعت بهتر از عبادت یک سال است.
و روی «خیر من عبادة سبع سنین»
هوش مصنوعی: و درباره «خیر من عباده هفت سال»
و روی «من عبادة سبعین سنة».
هوش مصنوعی: و بر روی «من عبادت کردن هفتاد سال».
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ‌
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از چیزهای پاکیزه‌ای که به دست آورده‌اید و از آنچه برای شما از زمین بیرون آورده‌ایم، هزینه کنید.
الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که خداوندان که زکاة و صدقه میدادند آن بترینه میدادند، میوه ناخوش و حبوب نا و نقود نبهره، و آنچه بهینه بود خود بر میداشتند، رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ان اللَّه قسّم بینکم اخلاقکم کما قسم بینکم ارزاقکم و ان اللَّه طیّب لا یقبل الّا طیّبا، لا یکسب عبد مالا من حرام فتصدق منه فیقبل منه و لا ینفق منه فیبارک له فیه، و لا یترکه خلف ظهره الا کان زاده الی النار، و ان اللَّه لا یمحو السّیّئ بالسّیّئ و لکنه یمحو السّیّئ بالحسن، و ان الخبیث لا یمحوه الخبیث.
هوش مصنوعی: علت نزول این آیه این بود که برخی از مردم که زکات و صدقه می‌دادند، به جای بهترین‌های خود، میوه‌های بی‌کیفیت و دانه‌های ناچیز و پول‌های نامطلوب را اهدا می‌کردند و بهترین‌ها را برای خود نگه می‌داشتند. خداوند در مورد این رفتار آنان این آیه را نازل کرد. همچنین پیامبر اسلام، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، فرمودند که خداوند خلق و خوی شما را همان‌گونه تقسیم کرده است که روزی‌تان را تقسیم کرده است و خداوند پاک است و جز چیزهای پاک را نمی‌پذیرد. هیچ بنده‌ای نمی‌تواند از مال حرام به‌دست آمده صدقه دهد و آن را قبول کند یا از آن آورده‌ای داشته باشد که برکت در آن باشد. پولی که در پشت سر گذاشته شود، مانند آبرویی است که به شعله‌های آتش افزوده می‌شود. خداوند بدی را با بدی محو نمی‌کند، بلکه بدی را با خوبی از بین می‌برد و ناپاکی با ناپاکی محو نمی‌شود.
أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ مفسران گفتند این نفقت زکاة مال تجارت است و مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ زکاة خرما و انگور و انواع حبوب.
هوش مصنوعی: از بهترین چیزهایی که به دست آورده‌اید، خرج کنید. مفسران بیان کرده‌اند که این خرج کردن به معنای پرداخت زکات بر دارایی‌های تجاری است و همچنین اشاره به زکات بر خرما، انگور و انواع حبوبات دارد که از زمین به دست می‌آید.
فصل فی زکاة
هوش مصنوعی: فصل زکات یکی از موضوعات مهم در دین اسلام است که به معنای بخشش مقداری از مال به نیازمندان و فقراست. زکات به عنوان یک فرض دینی، باید به صورت دوره‌ای پرداخت شود و هدف آن کمک به ایجاد عدالت اجتماعی و کاهش فقر در جامعه است. این عمل همچنین به مسلمانان تاکید می‌کند که بخشی از دارایی‌های خود را برای کمک به دیگران صرف کنند و به این ترتیب روح گذشت و همکاری را در جامعه تقویت می‌کند.
اما زکاة مال تجارت همچون زکاة نقود است. مال تجارت بآخر سال قیمت کنند و ربع العشر از آن بیرون کنند، هر بیست دینار زر خالص نیم دینار، اگر بیست دینار تمام نبود زکاة واجب نشود که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «لیس فیما دون عشرین مثقالا من الذهب شی‌ء»
هوش مصنوعی: زکات مال تجارت مشابه زکات پول نقد است. ارزش مال تجارت در پایان سال محاسبه شده و یک‌چهارم از آن اخذ می‌شود. برای مثال، اگر 20 دینار طلا دارید، باید نصف دینار زکات بدهید. اما اگر مقدار آن کمتر از 20 دینار باشد، زکات واجب نمی‌شود، زیرا پیامبر اسلام فرمودند: «در کمتر از 20 مثقال طلا زکاتی وجود ندارد.»
و اگر بدرم قیمت کنند، بدویست درم سیم خالص پنج درم واجب شود که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «اذا بلغ مال احدکم خمس اواق مائتی درهم، ففیه خمسة دراهم»
هوش مصنوعی: اگر ارزش طلا را تعیین کنند، باید به ازای هر پنج درم خالص، یک درم به عنوان زکات پرداخت شود. این موضوع به نقل از مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمود: «اگر مال کسی به پنج اوقیه از دویست درهم برسد، باید پنج درم زکات بدهد.»
نصاب درم پنج اوقیه نهاد، هر اوقیه چهل درم باشد، و درست آنست که اعتبار نصاب در مال تجارت بآخر سال است نه باول سال، اگر در ابتداء سال بده دینار متاعی خرد بنیت تجارت، ابتداء سال آن روز گیرد که متاع خرید، یک سال گذشت و قیمت آن به بیست دینار نرسید بر وی زکاة نیست، و اگر به بیست دینار رسید زکاة واجب شود، و اگر بیست دینار در ملک وی آید و شش ماه با وی بود، پس بآن متاعی خرد تجارت را ابتداء سال از آن گیرد که آن قدر در ملک وی آمد، پس چون شش ماه دیگر بگذرد و قیمت آن متاع بیفزاید بسی دینار شود، زکاة سی دینار واجب شود، و این ده دینار ربح که زیادت آمد، تبع اصل شود بوجوب زکاة. همچون سخال که تبع امهات است، در زکاة سائمه، و اگر در آن متاع خرید و فروخت میکند و بآخر سال با نقد شود و همان سی دینار بود، بیست اصل و ده ربح، اینجا دو قول است: بیک قول ربح تبع اصل است چنانک گفتیم، و بقول دیگر مال ربح مفرد کنند و از آن روز باز که با نقد شود یک سال بشمرند، آن گه زکاة ربح واجب شود. و اگر در میان سال عزم تجارت منفسخ گردد زکاة واجب نشود. اینست شرح زکاة تجارت بر سبیل اختصار.
هوش مصنوعی: نصاب در زکات تجارت پنج اوقیه تعیین شده است که هر اوقیه معادل چهل درم است. نکته مهم این است که اعتبار نصاب برای مال تجارت در پایان سال محاسبه می‌شود و نه در ابتدای سال. اگر شخصی در ابتدای سال به قصد تجارت، کالایی خریداری کند و یک سال بگذرد اما قیمت آن کالا به بیست دینار نرسد، زکات بر او واجب نیست. اما اگر قیمت به بیست دینار رسید، زکات واجب می‌شود. اگر در این مدت بیست دینار به دارایی‌اش اضافه شود و شش ماه در اختیارش باشد، ارزش کالا به اصلی که در ابتدای سال داشت مربوط می‌شود. پس از شش ماه، اگر قیمت کالا افزایش یابد و به سی دینار برسد، زکات بر آن واجب می‌شود. در این حالت، ده دینار سود اضافی نیز مشمول زکات می‌گردد و مانند اصل کالا است. اگر شخص در این مدت کالا را خرید و فروش کند و در پایان سال به نقدی معادل سی دینار برسد، در این موقع دو نظر متفاوت وجود دارد: بر اساس یک نظر، سود به اصل وابسته است و زکات بر اساس این اصل محاسبه می‌شود، و در نظر دیگر، سود به صورت جداگانه محاسبه و یک سال از روزی که به نقد رسید، به آن زکات تعلق می‌گیرد. اگر قصد تجارت در میانه سال تغییر کند، زکات بر او واجب نیست. این خلاصه‌ای از قوانین زکات در تجارت است.
و در فضیلت تجارت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «الخیر عشرة اجزاء، افضلها التجارة، اذا اخذ الحق و اعطاه»
هوش مصنوعی: در فضیلت تجارت، پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند که «خیر و نیکی به ده بخش تقسیم می‌شود و بهترین آن‌ها تجارت است، به شرطی که حق رعایت شود و به درستی داده و گرفته شود.»
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «تسعة اعشار الرزق فی التجارة و الجزء الباقی فی السّابیا»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که نُه دهم از روزی در تجارت و فقط یک دهم باقی‌مانده در راه‌های دیگر به دست می‌آید.
یعنی النساج و قال «یا معشر قریش لا یغلبنّکم هذه الموالی علی التجارة فان البرکة فی التجارة و صاحبها لا یفتقر الّا تاجر حلاف مهین»
هوش مصنوعی: یعنی النساج گفت: «ای گروه قریش! نگذارید این غلامان و خدمتکاران بر تجارت شما تسلط پیدا کنند، زیرا برکت در تجارت است و صاحب تجارت هرگز در تنگدستی نخواهد بود مگر اینکه تاجر دروغگو و بی‌احترامی باشد.»
و عن ابی وائل قال «درهم من تجارة احب الیّ من عشرة من عطاء» وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ الآیة... این زکاة معشرات است از میوه‌ها، خرما و انگور، و از انواع حبوب هر چه قوت را بشاید و بدان کفایت توان کرد، چون گندم و جو و گاو رس و نخود و باقلی و مانند آن، و نصاب او پنج وسق است بحکم خبر، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لیس فیما دون خمسة اوسق من التمر صدقة»
هوش مصنوعی: ابو وائل می‌گوید: «یک درهم از تجارت برای من عزیزتر از ده درهم از صدقه است.» در ادامه گفته شده است که زکات معشرت‌ها از میوه‌ها، خرما و انگور و همچنین انواع حبوباتی که به تأمین نیازها کمک می‌کند، مانند گندم، جو، گاو رس، نخود و باقلی، واجب است. نصاب این زکات پنج وسق است، بر اساس قول پیامبر که فرمودند: «در چیزی که کمتر از پنج وسق خرما باشد، زکاتی وجود ندارد.»
و پنج وسق سیصد صاع باشد، هشتصد من بقبان، هر کرا هشتصد من مویز بیاید از انگور و همچندین خرمای خشک از رطب و از انواع حبوب و همچندین پاک کرده عشر آن بدادن واجب شود، هر ده من نه من آن ویست، و یک من آن درویشان. و اگر این نصاب از دو جنس باشد، چنانک چهارصد من گندم و چهار صد من جویا چهار صد من مویز و چهار صد من خرما بر وی زکاة واجب نیست، و اگر درختان و کشت زار خویش به دولاب آب دهد که آب آسمان و کاریز نبود، بر وی نصف العشر بود، چنانک در خبرست‌
هوش مصنوعی: پنج وسق معادل سیصد صاع است و هشتصد من می‌شود. هر کس که هشتصد من مویز از انگور یا همان مقدار خرما از رطب و همچنین از انواع حبوبات داشته باشد، ملزم است که یک دهم (عشر) آن را پرداخت کند. هر ده من، نه من آن شخص است و یک من آن را به درویشان می‌دهد. اگر این مقدار از دو جنس مختلف باشد، مثلاً چهارصد من گندم و چهارصد من جو یا چهارصد من مویز و چهارصد من خرما، در این صورت زکات بر او واجب نیست. همچنین اگر درختان و مزارع خود را با آبی که از چاه یا کاریز تأمین می‌شود آبیاری کند و نه از باران، ملزم به پرداخت نصف یک‌دهم است.
فیما سقت السماء و الانهار و العیون او کان بعلا العشر، و فیما سقی بالنضح نصف العشر، و البعل من النخل یشرب بعروقه من الارض من غیر سقی»
هوش مصنوعی: باران، رودها و چشمه‌ها، اگر از طریق آبیاری طبیعی تأمین شوند، حداکثر یک دهم از محصول باید پرداخت شود. اما اگر آب با روش‌هایی مانند پاشیدن تأمین شود، تنها نصف یک دهم باید پرداخت گردد. در مورد نخل‌ها نیز، باید گفت که آنها از ریشه‌های خود آب را از زمین می‌گیرند و نیاز به آبیاری دستی ندارند.
و چون خرما و انگور رنگ گرفت و گندم و جو دانه سخت کرد، در ان هیچ تصرف نکند تا بیشتر حرز کند، و بداند که نصیب درویشان چند است، آن گه چون آن مقدار پذیرفت اگر تصرف کند در جمله رواست.
هوش مصنوعی: وقتی که خرما و انگور به رنگ رسیدند و دانه‌های گندم و جو سخت شدند، نباید در آن‌ها دخل و تصرفی انجام دهد تا بیشتر از آن‌ها بهره‌برداری کند و بداند که سهم نیازمندان چقدر است. پس از آنکه مقدار مشخصی را برداشت کرد، می‌تواند در باقی‌مانده تصرف کند و این کار کاملاً مجاز است.
روی عتاب بن اسید انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال فی الکرم «انها تخرص کما تخرص النخل فتؤدّی زکاته زبیبا کما تؤدی زکاة النخل تمرا»
هوش مصنوعی: حضرت رسول اکرم(ص) درباره کرم و بخشندگی فرمودند: همان‌طور که درختان نخل نتیجه می‌دهند و ثمره آنها تعیین می‌شود، در مورد کرم نیز چنین است که باید زکات آن پرداخت شود و به صورت انگور به عنوان زکات کرم ارائه گردد، همان‌طور که زکات درخت نخل به صورت خرما پرداخت می‌شود.
و این زکاة معشر بر مالک زرع است نه بر مالک زمین، کسی که زمین کسی باجارت داد زکاة آن کشته بر مستاجر است نه بر موجر وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ قراءة بزی تشدید تا است، اشارت کند بآن تا که تخفیف را بیوکنده است، که اصل او وَ لا تَیَمَّمُوا بدو تا است مِنْهُ تُنْفِقُونَ ای تنفقونه. میگوید چون زکاة میدهید قصد بدترینه مکنید، آن گه گفت وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ ای لستم بآخذی ذلک الخبیث لو اعطیتم فی حق لکم الّا باغماض و تساهل.
هوش مصنوعی: زکات مربوط به محصول کشاورزی بر عهده مالک محصول است و نه مالک زمین. اگر کسی زمین را اجاره دهد، زکات محصول بر عهده مستأجر است نه موجر. همچنین در هنگام پرداخت زکات، نباید از بدترین محصولات انتخاب کنید. این به این معناست که زمانی که زکات می‌دهید، نباید به سمت بدترین و بی‌کیفیت‌ترین کالا بروید. اگر قرار است چیزی به عنوان زکات بدهید، باید از کالاهای خوب و باکیفیت باشد وگرنه شما هیچ بهره‌ای از آن نخواهید برد.
خواهی بایجاب خوان خواهی باستفهام، میگوید از بدترینه مدهید و در ستد و داد بدترینه میتانید مگر بتساهل و محابا در قیمت چشم بر چیزی فرا کرده إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ ای الّا ان یغمض لکم فیه، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ بدانید که اللَّه بی نیازست، و با بی نیازی کارساز و بنده نواز، حمید ستوده یعنی ستوده خود بی ستاینده، تمام قدر نه کاهنده نه افزاینده، بزرگ عزّ بی پرستش بنده.
هوش مصنوعی: هرگاه خواسته باشید که سوالی بپرسید یا چیزی بخواهید، بگویید از بدترین‌ها دوری کنید و در معامله و خرید و فروش، به بدترین‌ها نپردازید، مگر اینکه با مدارا و انعطاف در قیمت‌ها، چشم‌پوشی کنید. بدانید که خداوند بی‌نیاز و سزاوار ستایش است. او بی‌نیاز از ستایش دیگران است و از نظر بزرگی و عظمت، نه کم می‌کند و نه زیاد. او بزرگ و پرعظمت است و نیازی به پرستش بندگان ندارد.
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ ای یخوّفکم به، یقول امسکوا مالکم فانکم ان تصدقتم افتقرتم، میگوید شیطان شما را بدرویشی می‌ترساند، میگوید مال نگاه دارید و دست از صدقه دادن فرو گیرید، که اگر شما صدقه دهید درویش و درمانده شوید و بخلق نیازمند گردید، بنده مؤمن که این شنود داند که وعده شیطان دروغ است، و بیم دادن وی بدرویشی باطل و خلاف شرع، که در خبر است‌
هوش مصنوعی: شیطان به شما وعده می‌دهد که فقیر خواهید شد و شما را از صدقه دادن می‌ترساند. او می‌گوید پولتان را نگه دارید و از بخشش امتناع کنید، زیرا اگر صدقه بدهید، فقیر و نیازمند خواهید شد. اما مؤمنانی که این را می‌دانند، به دروغ بودن وعده شیطان پی می‌برند و می‌دانند که ترساندن او از فقر، نادرست و مخالف با اصول دین است.
«ما نقص مال من صدقة»
هوش مصنوعی: اگر بخواهید از مال خود صرف‌نظر کرده یا چیزی ببخشید، این کار باعث کاهش آن مال نخواهد شد؛ بلکه برکت و پاداش آن افزایش خواهد یافت.
پس اتباع خبر بمؤمن سزاوارتر از فرو گرفتن دست به بیم دادن شیطان.
هوش مصنوعی: افراد با ایمان باید بیشتر از آنکه به ترس از شیطان توجه کنند، به اخبار خوب و مثبت توجه داشته باشند.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان للشیطان لمّة بابن آدم، و للملک لمّة، فامّا لمّة الشیطان فایعاد بالشر و تکذیب بالحق، و اما لمّة الملک فایعاد بالخیر و تصدیق بالحق، فمن وجد ذلک فلیعلم انّه من اللَّه و لیحمد اللَّه، و من وجد الأخری فلیتعوذ باللّه من الشیطان» ثم قرء الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ الایة...
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «شیطان به انسان الهاماتی می‌کند و همچنین فرشتگان. الهامات شیطان موجب وسوسه به کارهای بد و انکار حقیقت می‌شوند، اما الهامات فرشتگان آدمی را به سوی کارهای نیک و تصدیق حقیقت هدایت می‌کنند. کسی که الهامات نیک را حس کرد، باید بداند که این از سوی خداست و باید خدا را شکر کند. اما اگر الهامات بد را احساس کرد، باید به خدا پناه ببرد از شیطان.» سپس قرآن را تلاوت کردند که می‌گوید: «شیطان شما را به فقر تهدید می‌کند و به کارهای زشت فرمان می‌دهد.»
فحشاء اینجا بخل است چنانک طرفه گفت:
هوش مصنوعی: فحشاء در اینجا به معنای بخل و حقارت است، همان‌طور که گفته شده است.
اری الموت یعتام الکرام و یصطفی
هوش مصنوعی: مرگ به سراغ بزرگواران می‌آید و آن‌ها را برمی‌گزیند.
عقیلة مال الفاحش المتشدّد
هوش مصنوعی: عقیله، مال شخصی است که از رفتارهای ناپسند و افراطی خودداری می‌کند.
این فاحش در بیت بخیل است و این متشدد هم بخیل است، چنانک گفت: وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ای لبخیل.
هوش مصنوعی: این بیره به شدت بخیل است و همچنین این آدم متعصب هم بخیل است، همان‌طور که گفته شده: "او نسبت به دوست داشتن خوبی‌ها بسیار سختگیر است، ای بخیل."
فصل فی مذمّة البخل‌
هوش مصنوعی: فصل در نکوهش بخل و سخت‌گیری در دادن مال.
این بخل آفتی عظیم است در راه دین و خلقی نکوهیده و خصلتی ناپسندیده، و تابنده بدان گرفتار است از پیروزی و رستگاری دور است، اینست که رب العالمین گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و در خبرست که رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلم طواف میکرد، مردی را دید دست در حلقه کعبه زده و میگوید: خداوندا بحرمت این خانه که گناه من بیامرزی، رسول گفت گناه تو چیست؟ گفت نتوانم که گویم که بس عظیم است، رسول گفت ویحک عظیم‌تر از زمین است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از آسمان است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از عرش است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از خداست؟ گفت نه که خدای بزرگوارتر، گفت پس بگوی که آن چه گناهست؟ گفت مال بسیار دارم و هر گاه که سائلی از دور پدید آید پندارم آتشیست که در من می‌افتد، رسول خدا گفت دور شو از من تا مرا بآتش خویش نسوزی، بآن خدای که مرا براستی بخلق فرستاد که اگر میان رکن و مقام هزار سال نماز کنی، تا از چشمهای تو جویها روان گردد، و درختها از آن برآید، و آن گاه که میری بر بخل میری، جای تو جز دوزخ نبود، ویحک بخل از کفر است و در آتش است، ویحک نشنیده که اللَّه گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت سه چیز مهلک است: یکی بخل مطاع یعنی که تو بفرمان وی کار کنی و با وی خلاف نکنی، دیگر هوای باطل که از پی آن فرا شوی، سدیگر عجب مرد بخویشتن. یحیی زکریا بر ابلیس رسید، گفت ای ابلیس تو کرا دوستر داری و کرا دشمن‌تر؟ گفت پارسای بخیل را دوستر دارم که عمل او ببخل باطل گردد، و فاسق سخی را دشمن‌تر دارم که سخاوت او را از دست من برهاند و جان ببرد و بزبان اشارت گویند «بخل توانگران بمنع نعمت است و بخل درویشان بمنع همت.»
هوش مصنوعی: بخل یک آسیب جدی است که نه تنها به دین ضربه می‌زند بلکه ویژگی‌ای ناپسند در انسان‌ها به شمار می‌آید. افرادی که به این صفت گرفتارند، از موفقیت و رستگاری دور می‌شوند. به همین خاطر خداوند در قرآن می‌فرماید: «و هر کس از بخل نفس خود محافظت کند، آنانند که رستگار خواهند شد». در روایتی آمده که پیامبر خدا (ص) در حال طواف بود که مردی را دید که به حلقه کعبه چسبیده و از خدا می‌خواست که گناهانش را ببخشاید. پیامبر از او پرسید که گناهش چیست و مرد پاسخ داد که نمی‌تواند بگوید چون بسیار بزرگ است. پیامبر گفت آیا بزرگ‌تر از زمین است؟ مرد گفت بله. سپس پرسید آیا بزرگ‌تر از آسمان است؟ او گفت بله و اینگونه ادامه داد تا به درک رسیدند که بخل از همه اینها بزرگ‌تر است. پیامبر به او گفت دور شو زیرا بخل تو آتش است. اگر هزار سال هم نماز بخوانی، در صورت بخل تو، جای تو جز دوزخ نخواهد بود. پیامبر همچنین سه صفت مهلک را معرفی کرد: بخل، پیروی از خواسته‌های باطل و عجب به خود. یکی از حکایت‌ها نشان می‌دهد که ابلیس می‌گوید که بیشتر از همه از پارسای بخیل می‌ترسد زیرا اعمال او به دلیل بخل باطل می‌شود. در نهایت، بخل را مانعی در راه نعمت و همت می‌دانند.
وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا و اللَّه شما را وعده میدهد آمرزش از خود و افزونی پاداش صدقه بر سر، بیامرزد بفضل خود، و پاداش صدقه دهد در دنیا،که هم در مال بیفزاید و هم در روزی، همانست که جای دیگر گفت وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. و روی زبیر بن العوام قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یا زبیر انی رسول اللَّه الیک خاصّة و الی الناس عامّة، أ تدرون ما ذا قال ربکم؟
هوش مصنوعی: خداوند به شما وعده می‌دهد آمرزش و افزونی پاداش. او به لطف خود شما را می‌بخشد و در دنیا به خاطر صدقه‌ای که می‌دهید، پاداش شما را افزایش می‌دهد؛ به گونه‌ای که هم در مال شما افزوده می‌شود و هم در رزق و روزی‌تان. این همان چیزی است که در جایی دیگر آمده است که هر چیزی که انفاق کنید، خداوند آن را جبران می‌کند و او بهترین روزی‌دهندگان است. همچنین زبیر بن عوام نقل می‌کند که پیامبر اسلام، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمود: «ای زبیر، من رسول خدا به سوی تو هستم و از طرف او به مردم نیز پیام می‌دهم. آیا می‌دانید خدای شما چه فرموده است؟»
قلنا اللَّه و رسوله اعلم، قال قال ربکم حین استوی علی عرشه و نظر الی خلقه: عبادی انتم خلقی و انا ربکم، ارزاقکم بیدی، فلا تتعبوا فیما تکفلت لکم به اطلبوا ارزاقکم منی و الیّ فارفعوا حوائجکم، أ تدرون ما ذا قال ربکم؟ قال عبدی انفق الیک انفق، وسع اوسع علیک، لا تضیق فاضیق علیک، لا تقتر فیقتر علیک، لا تعسّر فیعسّر علیک یا زبیر ان اللَّه یحب الانفاق و یبغض الاقتار، و ان السخاء من الیقین و البخل من الشک، و لا یدخل النار من انفق، و لا یدخل الجنّة من امسک یا زبیر ان اللَّه یحب السخاء و لو بشق تمرة و یحب الشجاعة و لو بقتل حیّة او عقرب.
هوش مصنوعی: خداوند و پیامبرش بهتر از ما می‌دانند. خداوند وقتی بر عرش قرار گرفت و به خلقش نگاه کرد، گفت: "ای بندگان من، شما خلق من هستید و من پروردگار شما هستم. روزی‌های شما در دست من است، پس در آنچه را که برایتان تضمین کرده‌ام سختی نکشید. روزی‌های خود را از من بخواهید و نیازهای خود را به من برسانید. آیا می‌دانید پروردگارتان چه گفت؟ فرمود: "بنده‌ام، انفاق کن تا به تو انفاق شود. اگر گشاده‌دل باشی، وسعت بیشتری بر تو می‌افزایم؛ اگر تنگ‌نظر باشی، تنگدستی بر تو می‌آورم؛ اگر در انفاق سخت بگیری، گرفتاری بر تو عارض می‌شود. ای زبیر، خداوند انفاق را دوست دارد و تنگ‌نظری را دشمن می‌دارد. و یقین داشته باشید، انفاق‌کننده به آتش دوزخ نمی‌رود و آنکه بخل ورزد، به بهشت نمی‌رسد. ای زبیر، خداوند سخاوت را دوست دارد حتی اگر به اندازه نصف خرما باشد، و شجاعت را دوست دارد حتی اگر به کشتن یک مار یا عقرب باشد."
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ الآیة.... بقول سدی حکمت اینجا نبوت است، میگوید کرامت نبوت و شرف رسالت و قربت درگاه عزت، اللَّه آن کس را دهد که خود خواهد. مهتران قریش و سران عرب پنداشتند که این کار بسروری و مهتری دنیا میگردد، هر که سرافرازتر نبوت را سزاوارتر، تا آن حد که ولید مغیره روزی گفت لو کان ما یقول محمد حقا انزل علی او علی ابی مسعود الثقفی. رب العالمین گفت: قسمت رحمت و کرامت نبوت نه ایشان میکنند ما کردیم و ما دهیم آن را که شایسته‌تر و بدان سزاوارتر. اهم یقسمون رحمة ربک؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا» اللَّه باز نمود که قسمت مال و معیشت که فرود از نبوت است هم درخواست و دربایست ایشان ننهادم، هر کسی را چنانک سزا بود و دربایست از درویشی و توانگری دادم، و خود ساختم و پرداختم، و با رأی ایشان نیفکندم، پس درجه نبوت و کرامت رسالت که شریفتر است و بزرگوارتر اولی تر که با ایشان نیفکنم و خود دهم آن را که خود خواهم.
هوش مصنوعی: خداوند حکمت را به هر کسی که بخواهد عطا می‌کند. برخی از مفسران، مانند سدی، می‌گویند که در اینجا حکمت به معنای نبوت است. به این معنا که کرامت نبوت و شرافت رسالت و نزدیکی به درگاه الهی به کسانی اعطا می‌شود که خود خدا بخواهد. رهبران قریش و سران عرب تصور کردند که مقام نبوت به معنای برتری و قدرت دنیوی است و هر کس سزاوارتر باشد، باید به این مقام دست یابد. برای مثال، ولید بن مغیره یک بار گفت: اگر آنچه محمد می‌گوید حق است، باید بر او یا بر ابی مسعود ثقفی نازل شود. اما خداوند اعلام می‌کند که رحمت و کرامت نبوت در اختیار ایشان نیست و آن را به هر کس که لایق‌تر باشد، عطا می‌کند. او همچنین توضیح می‌دهد که تقسیم مال و معیشت، که به مراتب پایین‌تر از نبوت است نیز طبق درک و شایستگی افراد انجام می‌شود و خداوند به هر کس آنچه سزاوار اوست می‌دهد. بنابراین، مقام نبوت و کرامت رسالت که عظیم‌تر و والاتر است به اختیار خداوند است و او به هر کس که بخواهد این مقام را می‌دهد.
و بقول ابن عباس و قتاده حکمت اینجا علم قرآن است و فقه آن، شناخت ناسخ و منسوخ و حلال و حرام و احکام و امثال، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یفقه الرجل الفقه حتی یری للقرآن وجوها کثیرة»
هوش مصنوعی: به گفته ابن عباس و قتاده، در اینجا منظور از حکمت، دانش قرآن و فقه آن است. این شامل شناخت آیات نسخ شده و غیر نسخ شده، حلال و حرام و سایر احکام است. پیامبر اسلام (ص) فرموده است: «مرد به درستی فقه را نمی‌فهمد مگر زمانی که دیدگاه‌های مختلف قرآن را مشاهده کند.»
و قال ابن عباس ان هذا القرآن ذو شجون و فنون و ظهور و بطون، فظاهره التلاوة و باطنه التأویل، فجالسوا به العلماء و جانبوا به السفهاء، و ایاکم و زلّة العالم و قال مجاهد احب الخلق الی اللَّه عز و جل اعلمهم بما انزل، و قال ابو موسی الاشعری:... من علمه اللَّه عز و جل علما فیعلّمه الناس و لا یقل لا اعلم فیمرق من الدین، و اللَّه یختصّ برحمته من یشاء، و ینطق بحکمته الخلفاء فی ارضه و الامناء علی وحیه و العلماء بامره و نهیه، و یستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعملون و بقول ربیع انس حکمت خشیت است چنانک مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «خشیة اللَّه رأس کل حکمة»
هوش مصنوعی: ابن عباس درباره قرآن می‌گوید که این کتاب دارای موضوعات و نکات بسیاری است و شامل مراتب واضح و پنهان است. معنای ظاهری آن به تلاوت مربوط می‌شود و معنای باطنی‌اش به تأویل. او توصیه می‌کند که با علمای دین بنشینید و از نادانان دوری کنید. مجاهد نیز می‌گوید که محبوب‌ترین خلق نزد خداوند، کسی است که از آنچه نازل شده آگاهی دارد. ابو موسی اشعری می‌فرماید که کسی که به علم خدا آگاه شده، باید آن را به مردم آموزش دهد و نباید بگوید که نمی‌داند؛ زیرا این افراد از دین خارج می‌شوند. خداوند برحمت خود هر کس را بخواهد خاص می‌سازد و حکمت را به خلفای خود در زمین می‌دهد. این علمای دین هستند که مسئول اجرای دستورات و نهی‌های خدا هستند و از آن‌ها خواسته می‌شود تا در زمین فعالیت کنند و خداوند ناظر بر عمل آن‌هاست. ربیع، انس، نیز می‌گوید که حکمت در خوف از خداوند نهفته است، چنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «ترس از خداوند، اساس هر حکمت است».
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ میگوید اللَّه خشیت آن را دهد که خود خواهد و نشان آن که اللَّه وی را خشیت داد آنست که کم خورد و کم خسبد و کم گوید، از کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن بیداری فزاید، وز بیداری نور دل آید، وز نور دل حکمت زاید. حاتم اصم را گفتند بم اصبت الحکمة؟ قال بقلة الاکل و قلة النوم و قلة الکلام، و کل ما رزقنی اللَّه لم اکن احبسه. و بقول حسن حکمت اینجا ورع است و ورع پرهیزگاریست و پارسایی و خویشتن داری از هر چه ناشایست و ناپسندیده، چون دل از آلایش پاک شد، و اعمال وی باخلاص و صدق پیوست سخن وی جز حکمت نبود و نظر وی جز عبرت نبود، و اندیشه وی جز فکرت نبود. و اصل ورع زهد است هم در دنیا و هم در خلق و هم در خود، هر که بچشم پسند در خود ننگرد، در خود زاهد است، و هر که با خلق در حق مداهنت نکند در خلق زاهد است، و تا از دنیا اعراض نکند در خلق و در خود زاهد نشود. پس اصل طاعت و تخم ورع زهد است در دنیا، و تا این زهد نبود نور حکمت در دل و بر زبان نیفتد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت «من زهد فی الدنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه».
هوش مصنوعی: خداوند حکمت را به هر کسی که بخواهد می‌دهد. نشانه این که خداوند به کسی حکمت داده، این است که او کم می‌خورد، کم می‌خوابد و کم صحبت می‌کند. با کم خوردن و کم خوابیدن و کم گفتن، بیداری بیشتری حاصل می‌شود و از بیداری، نور دل به وجود می‌آید و از نور دل، حکمت زاییده می‌شود. حاتم اصم گفته است که حکمت از کم خوردن، کم خوابیدن و کم صحبت کردن به دست می‌آید و هر آنچه خداوند به او داده، او آن را نگه نداشته است. به گفته حسن، حکمت در این زمینه به معنای پرهیزگاری و خودداری از هر چیزی است که ناپسند است. وقتی دل از آلودگی پاک شود و اعمال انسان با اخلاص و صداقت همراه باشد، سخن او جز حکمت نخواهد بود و نگاه و اندیشه‌اش جز عبرت نخواهد بود. اصل پرهیزگاری همان زهد است، چه در دنیا و چه در برخورد با مردم و خود. کسی که به خود ننگرد، زاهد است و کسی که در برخورد با دیگران به مداهنت و تملق رو نیاورد، زاهد به شمار می‌آید. و تا زمانی که از دنیا دور نماند، نه تنها در برخورد با دیگران، بلکه در مورد خود نیز زاهد نخواهد بود. بنابراین، بنیاد اطاعت و تخم پرهیزگاری، زهد در دنیا است و بدون این زهد، نور حکمت نه در دل خواهد بود و نه بر زبان جاری می‌شود. پیامبر اسلام (ص) نیز فرمود: «هر کس از دنیا بپرهیزد، خداوند حکمت را در دلش قرار می‌دهد و به زبانش جاری می‌سازد».
وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً هر کرا این حکمت دادند او را خیر فراوان دادند وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ بکسر تاء قراءة یعقوب است یعنی هر که اللَّه او را حکمت داد او را خیر فراوان دادند وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ لب هر چیز مغز آنست و لب العقل ما صفی من دواعی الهوی، میگوید پند نگیرد مگر خداوندان مغز، ایشان که عقل دارند، از دواعی هوا صافی و از فتنه نفس خالی.
هوش مصنوعی: هر کسی که به او حکمت داده شود، به حقیقت خیر بسیاری به او عطا شده است. حکمت باعث خیر و برکت فراوانی می‌شود. تنها کسانی که از عقل و فهم درست برخوردارند، می‌توانند از این حکمت بهره‌مند شوند و درس بگیرند. این افراد دارای تفکر عمیق هستند و از تمایلات نفسانی و وسوسه‌ها خود را پاک نگه می‌دارند.
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ الآیة... این خطاب با مؤمنانست، میگوید آنچه دهید و نفقه کنید از زکاة فریضه یا تطوعات صدقه یا نذری که پذیرید، چنانک مثلا یکی گوید، اگر بیمار مرا شفا آید یا فلان مسافر در رسد، یا فلان کار بر آید، بر منست که چندین نماز کنم یا چندین روزه دارم، یا حج کنم و چندین بنده آزاد کنم، و چندین صدقه دهم، این آن نذرست که وفاء آن لازم است و بجای آوردن آن واجب.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که به آن اشاره شده، خطاب به مؤمنان است و بیان می‌کند که هر آنچه که در راه خیر خرج کنید، چه از زکات واجب باشد یا صدقات و نذری‌هایی که می‌پذیرید، اهمیت دارد. به عنوان مثال، اگر کسی نذری کند که در صورت بهبودی یک بیمار، یا بازگشت مسافری، یا تحقق یک کار خاص، نمازهایی به جا آورد، روزه‌هایی بگیرد، به حج برود، یا چندین بندۀ آزاد کند و صدقه دهد، این نذر از اهمیت زیادی برخوردار است و وفای به آن لازم و واجب است.
رب العالمین در قرآن ثنا کرد بر ایشان که بوفاء آن نذر باز آمدند، گفت یُوفُونَ بِالنَّذْرِ جای دیگر بوفاء آن فرمود گفت وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم عمر را بوفاء نذر فرمود لمّا
هوش مصنوعی: پروردگار جهانیان در قرآن به ستایش افرادی پرداخته است که به وعده‌های خود وفا کرده‌اند. در جایی به این وفای به وعده اشاره شده و در جایی دیگر نیز به تأکید می‌فرماید که باید به نذورات خود عمل کنند. همچنین پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، نیز در مورد وفای به نذر از حضرت عمر یاد کرده‌اند.
قال له «انی نذرت ان اعتکف لیلة فی الجاهلیة، فقال له صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «اوف بنذرک»
هوش مصنوعی: او به او گفت: «من نذر کرده‌ام که یک شب در دوران جاهلیت اعتکاف کنم.» پیامبر (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) به او پاسخ داد: «به نذرت وفا کن.»
در خبر است که «من نذر ان یطیع اللَّه فلیطعه و من نذر ان یعصی اللَّه فلا یعصه»
هوش مصنوعی: در خبری آمده است که کسی که نذر می‌کند تا از خدا اطاعت کند، باید به نذر خود عمل کند و کسی که نذر می‌کند تا از خدا نافرمانی کند، نباید نافرمانی کند.
این خبر دلیل است که نذر جز در طاعات و قربان نرود. اما انواع معاصی نذر در آن نرود و درست نیاید، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «لا نذر فی معصیة اللَّه و لا فیما لا یملکه ابن آدم.»
هوش مصنوعی: این خبر نشان‌دهنده این است که نذر فقط در کارهای خوب و اعمال عبادی مقبول است و در مواردی که خلاف دستور خدا باشد، نذر محلی از اعراب ندارد و صحیح نیست. پیامبر اسلام، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بیان کردند که «در کارهای خلاف خدا و همچنین در چیزهایی که انسان مالک آن نیست، نذری نیست.»
اگر کسی بمعصیتی نذر کند، وفاء آن بر وی نیست و کفارت لازم نیاید، و همچنین در مباحات نذر نرود، که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم جایی بگذشت مردی را دید بآفتاب ایستاده، پرسید که این را چه حالت است؟ گفتند نذر کرده که از آفتاب با سایه نشود و ننشیند و سخن نگوید و روزه دارد، رسول گفت تا با سایه شود، و بنشیند و سخن گوید و روزه نگشاید، بل که تمام کند. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم وی را روزه فرمود از بهر آنک روزه از امهات طاعات است، و بآن دیگر هیچیز نفرمود، که آن همه مباحات است نه طاعات، و اگر نذر کند بر سبیل لجاج و غضب، چنانک گوید اگر من در فلان جای روم یا فلان سخن گویم، بر منست که چندین صدقه دهم یا روزه دارم، اینجا مخیر است، اگر خواهد بوفاء نذر باز آید و صدقه دهد، یا روزه دارد چنانک پذیرفته است، و اگر خواهد کفارت سوگند کند که او را کفایت بود مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت «کفّارة النذر کفارة الیمین»
هوش مصنوعی: اگر کسی نذری برای گناهی کند، ملزم به انجام آن نیست و نیازی به کفاره نیز ندارد. همچنین در مورد کارهای مباح، نذر نکنید. در زمان رسول الله، مردی را دیدند که زیر آفتاب ایستاده و گفتند که او نذر کرده که در سایه نرود و ننشیند و سخن نگوید و روزه دارد. پیامبر فرمودند که باید به سایه برود، بنشیند و صحبت کند، و روزه‌اش را ادامه دهد. ایشان فرمودند روزه از مهم‌ترین عبادات است و در مورد سایر چیزها هیچ دستوری ندادند چون آن‌ها تنها مباح هستند و عبادت محسوب نمی‌شوند. اگر کسی نذری به‌خاطر لجاجت یا عصبانیت بکند، مثلاً بگوید اگر به فلان جا بروم یا فلان حرف را بزنم، بر من واجب است که صدقه بدهم یا روزه بگیرم، در این صورت آزاد است که یا به نذرش عمل کند و صدقه بدهد یا روزه بگیرد، یا اینکه به‌جای آن کفاره سوگند بدهد که این نیز برایش کفایت می‌کند. پیامبر فرمودند که کفاره نذر، همانند کفاره قسم است.
و گفته‌اند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نذر کردن کراهیت داشتی، و نذر کننده را بخیل خواند، و بیان این در خبر بو هریره است‌
هوش مصنوعی: گفته شده که پیامبر اسلام (ص) نسبت به نذر کردن نظر منفی داشته و نذر کننده را بخیل نامیده است. این مطلب در روایتی از ابوهریره آمده است.
قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «النذر لا یأتی ابن آدم بشی‌ء الّا ما قدر له، و لکن یلقیه النذر القدر، فلیستخرج به من البخیل»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «نذر هرگز برای انسان چیزی را به ارمغان نمی‌آورد جز آنچه مقدر شده است، اما نذر باعث می‌شود که قضا و قدر موردی تحقق یابد؛ بنابراین، می‌تواند انسان را از بخیل بودن خارج کند.»
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ میگوید نفقه که کنید و نذر که پذیرید اللَّه میداند، بر وی پوشیده نیست نیت و همت شما، هم در آن نفقه و هم در آن نذر، وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ و ایشان را که نفقه بریا کنند نه باخلاص، و نذر بمعصیت کنند نه بطاعت، یاری دهی نیست ایشان را که ایشان را یاری دهد، و عذاب خدای ازیشان باز دارد.
هوش مصنوعی: هر مقداری که خرج کنید یا نذری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است و هیچ چیز بر او پنهان نیست. او نیت و قصد شما را در مورد نفقه و نذرتان می‌داند. اما برای ظالمین یا کسانی که نذر و نفقه را با نیت بد انجام می‌دهند، هیچ یاوری نخواهد بود تا آنها را یاری کند و عذاب خداوند از آنها دور نخواهد شد.
إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ الآیة... قراءة ابو عمرو و قالون و اسماعیل و ابو بکر کسر نون است و سکون عین، ابو عبید گفت این لغت رسول خدا است صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که عمرو عاص را گفت «نعمّا بالمال الصالح للرجل الصالح!»
هوش مصنوعی: اگر صدقات را آشکار کنید، پس واقعاً کار خوبی است... قرائت أبو عمرو و قالون و اسماعیل و ابو بکر به شکسته شدن نون و ساکن بودن عین است. أبو عبید گفت این عبارت از رسول خدا (ص) است که به عمرو عاص فرمود: «چه خوب است مال نیک برای مرد نیک!»
و قراءة مکی و ورش و حفص و یعقوب کسر نون و عین است، و قراءت شامی و حمزه و کسایی فتح نون و کسر عین است، و در تشدید میم هیچ خلاف نیست، و معنی همه یکسانست، و ما نکرت است. بمعنی شی‌ء، و در موضع نصب است، و این را نصب علی التفسیر گویند یعنی نعم شیئا هی و اگر خواهی ماء صلت نه، یعنی فنعم هی، و معنی آیت آنست که اگر صدقه آشکارا دهید نیکوست، و اگر پنهان دهید، نیکوتر، یعنی که هر دو مقبول است، چون نیت درست باشد و باخلاص دهد. لکن بحکم خبر صدقه سر فاضلتر و ثواب آن بیشتر. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «افضل الصدقة جهد المقل الی فقیر فی سرّ»
هوش مصنوعی: در قرائت‌های مختلف، تفاوت‌هایی در نحوه‌ی تلفظ برخی حروف وجود دارد. به‌عنوان مثال، در قرائت مکی و ورش و حفص و یعقوب حرف نون و عین به‌صورت شکسته تلفظ می‌شود، در حالی که در قرائت شامی و حمزه و کسایی، نون به‌صورت فتح و عین به‌صورت شکسته خوانده می‌شود. در مورد تشدید حرف میم، هیچ اختلافی وجود ندارد و همه‌ی قراءت‌ها به یک معنا هستند. واژه "ما" به‌معنای "چیزی" است و در موقعیتی خاص از نظر دستوری قرار دارد که به آن نصب علی التفسیر گفته می‌شود. به این معنی که اگر گفته شود "نعم شیئا هی" یا "فنعم هی"، معنی آن به نیکی صدقه دادن اشاره دارد. در قرآن آمده است که صدقه دادن به‌صورت آشکار خوب است، اما اگر پنهانی داده شود، بهتر است. هر دو نوع صدقه پذیرفته شده است، به شرطی که نیت درست و خالص باشد. اما بر اساس اخبار، صدقه‌ای که به‌صورت پنهانی داده می‌شود، برتر و اجر آن بیشتر است. پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده‌اند که بهترین صدقه، صدقه‌ای است که شخص فقیر از کسی که در تنگدستی است، به‌طور پنهانی دریافت کند.
و قال «صدقة السرّ تطفئ غضب الرب و تطفئ الخطیئة، کما یطفئ الماء النار، و تدفع سبعین بابا من البلاء»
هوش مصنوعی: صدقه پنهانی خشم خدا را خاموش می‌کند و گناه را مانند آبی که آتش را خاموش می‌کند، خاموش می‌سازد و همچنین هفتاد در به روی بلاها را باز می‌کند.
و قال «سبعة یظلّهم اللَّه فی ظله، یوم لا ظل الّا ظلّه، امام عادل و شاب نشأ بعبادة اللَّه، و رجل قلبه متعلق بالمساجد، و رجلان تحابا فی اللَّه فاجتمعا علیه، و تفرقا علیه، و رجل دعته امرأة ذات منصب و جمال، فقال انی اخاف اللَّه، و رجل تصدق بصدقة فاخفاها حتی لن تعلم یمینه ما تنفق شماله، و رجل ذکر اللَّه خالیا ففاضت عیناه».
هوش مصنوعی: هفت گروه هستند که در روز قیامت تحت سایه خداوند قرار می‌گیرند، در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه او وجود ندارد: 1. امامی عادل 2. جوانی که در عبادت خدا بزرگ شده است 3. فردی که قلبش به مساجد وابسته است 4. دو نفر که به خاطر خدا دوست یکدیگر هستند، و با هم ملاقات می‌کنند و در نهایت از هم جدا می‌شوند 5. مردی که زن زیبایی با مقام و منزلت او را به خود دعوت می‌کند، اما او می‌گوید: «از خدا می‌ترسم» 6. فردی که صدقه‌ای می‌دهد و آن را به قدری پنهان می‌کند که حتی دست راستش نمی‌داند چه ‌مقدار خرج کرده است 7. کسی که در خلوت خودش خدا را یاد می‌کند و اشکش میریزد.
و قال «ان العبد لیعمل عملا فی السّر، فیکتبه اللَّه تعالی له سرّا، فان اظهره نقل من السر و کتب فی العلانیة، فان تحدث به نقل من السر و العلانیة و کتب ریاء»
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان ممکن است در خفا و به دور از چشم دیگران کاری انجام دهد و خداوند نیز آن عمل را به صورت مخفیانه برای او ثبت می‌کند. اما اگر آن عمل را علنی کند و به دیگران بگوید، آن‌گاه آن عمل از حالت پنهانی خارج شده و به صورت علنی ثبت می‌شود و در نتیجه اگر او درباره آن عمل صحبت کند، عملش به لحاظ نیت دچار تغییر می‌شود و ممکن است به خاطر ریاکاری ثبت گردد.
این اخبار جمله دلائل‌اند که صدقه سر فاضلتر و ثواب آن تمامتر، و نیز صدقه سر از آفت ریا و سمعة رسته‌تر باشد، که چون آشکارا دهد، بیم آن باشد که ریا در آن شود و عمل باطل گردد، و نامقبول.
هوش مصنوعی: این خبرها نشان‌دهنده این است که صدقه‌ای که با نیت خالص و به طور خصوصی داده می‌شود، از نظر کیفیت و پاداش بیشتر است. همچنین، این نوع صدقه‌ها از خطر ریا و نمایش خودخوش‌نشان‌دهنده دورتر هستند؛ زیرا اگر صدقه علنی داده شود، احتمال ریا و باطل شدن عمل وجود دارد و ممکن است پذیرفته نشود.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یقبل اللَّه من مسمع و لا مراء و لا منّان.»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند که خداوند از کسانی که شنوا نیستند، جدل و اختلاف می‌کنند یا نیکوکاری خود را به رخ می‌کشند، پذیرفته نمی‌کند.
مفسران در خصوص و عموم این آیت اختلاف دارند، قومی بر آنند که بصدقات تطوع مخصوص است، اما زکاة فرض اظهار آن فاضلتر و نیکوتر علی الاطلاق، دو معنی را: یکی آنک تا دیگران بوی اقتدا کنند، دیگر معنی آنست که تا از راه تهمت برخیزد و مسلمانان بوی گمان بد نبرند، و بیشترین علما بر آنند که آیت بصدقه تطوع مخصوص نیست بلکه عام است فرائض و نوافل را.
هوش مصنوعی: مفسران در مورد این آیه نظرات متفاوتی دارند. گروهی معتقدند که صدقات تطوع به آن اشاره دارد، در حالی که زکات واجب آن را بهتر و پسندیده‌تر می‌دانند. این دو معنی شامل این است که یکی از آنها این است که دیگران الگو بگیرند و به انجام صدقه تشویق شوند و دیگربرای جلوگیری از اتهام و ایجاد سوءظن در میان مسلمانان است. بیشتر علمای اسلامی بر این باورند که این آیه تنها به صدقه تطوع محدود نمی‌شود، بلکه به واجبات و مستحبات نیز اشاره دارد.
وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ الآیة... بیا و رفع راء قراءة شامی و حفص است و بنون و رفع راء قراءة ابن کثیر و ابو عمرو و ابو بکر و یعقوب، و بنون و جزم راء قراءت نافع و حمزة و کسایی، میگوید گناه شما از شما بهتریم، و اگر بیا خوانند، معنی آنست که اللَّه گناه شما از شما بسترد مِنْ سَیِّئاتِکُمْ این من همانست که گفت یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ مِنْ والٍ جز از این فراوانست در قرآن، وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ معنی خبیر دوربین است و نزدیک دان و از نهان آگاه، بینا بهر چیز، دانا بهر کار آگاه بهر گاه.
هوش مصنوعی: آیه‌ای می‌گوید که خداوند گناهان شما را می‌پوشاند. در مورد قرائت این آیه، در قرائت شامی و حفص، حرف "راء" به صورت رفع آمده است، در حالی که ابن کثیر، ابو عمرو، ابو بکر و یعقوب آن را به شکل بنون و رفع "راء" خوانده‌اند. خوانندگان نافع، حمزه و کسایی نیز "راء" را به شکل بنون و جزم می‌خوانند. مفهوم این آیه این است که خداوند گناهان شما را از شما می‌پوشاند و در ادامه به گناهان دیگر اشاره می‌کند. همچنین، خداوند از اعمال شما آگاه است و به خوبی از وضعیت شما باخبر است. در اینجا "خبیر" به معنای آگاه و بینا به تمام کارها و اسرار است.

حاشیه ها

1400/08/16 17:11
توفیق عبدالهی

نحن قسمنا بینهم فی الحیات الدنیا