گنجور

بخش ۱۵۷ - ۴۹ - النوبة الاولى

قوله تعالی: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا اللَّه یار ایشانست که بگرویدند یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ایشان را می‌بیرون آرد از تاریکیها بروشنایی وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یاران ایشان معبودان باطل یُخْرِجُونَهُمْ ایشان را می‌بیرون آرند مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ از روشنایی بتاریکیها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ ایشان اند که آتشبان‌اند هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵۷) ایشان در آن دوزخ جاویدانند.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ نه بینی آن مرد که حجت جست با ابراهیم فِی رَبِّهِ در دین خداوند ابراهیم أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ که اللَّه او را پادشاهی داد إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ وی را گفت ابراهیم رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای من آنست که مرده زنده کند و زنده بمیراند قالَ گفت آن جبار انا احیی و امیت من هم مرده زنده کنم و هم زنده میرانم قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ اللَّه هر روز آفتاب می‌آرد از جای بر آمدن آن فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ تو آن را یک روز بر آر از جای فرو شدن آن فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ آن کافر درماند، بی پاسخ و بی سامان گشت وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ و خدای یاری دهنده نیست گروه ستمکاران را

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی‌ قَرْیَةٍ یا چنان مرد دیگر که برگذشت بر آن شهر وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها و آن کارها فرو افتاده و دیوارها بر کارها افتاده قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها گفت چون زنده میکند اللَّه این شهر را پس تباهی آن و مرگ مردم آن فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ انگه بمیرانید اللَّه وی را صد سال ثُمَّ بَعَثَهُ آن گه وی را زنده کرد و برانگیخت قالَ کَمْ لَبِثْتَ جبرئیل وی را گفت چند بودی ایندو در درنگ؟ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ گفت بودم من روزی یا پاره از روزی قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ جبرئیل گفت وی را نه که بودی ایدر صد سال فَانْظُرْ إِلی‌ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ در طعام و شراب خویش نگر لَمْ یَتَسَنَّهْ که از درنگ گندا نگشته وَ انْظُرْ إِلی‌ حِمارِکَ و بخر خویش نگر وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ و ترا شگفتی گردانیم باز گفت مردمان را وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ و در استخوانهای خز نگر کَیْفَ نُنْشِزُها که چون آن را زنده میگردانیم ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً و آن گه او را گوشت می‌پوشانیم فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ چون وی را آن حال و قصه پیدا گشت و دیده ور بدید قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۵۹) گفت میدانم که اللَّه بر همه چیز تواناست.

بخش ۱۵۶ - ۴۸ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الآیة... اللَّه من له الالهیة و الربوبیة، اللَّه من له الاحدیة و الصمدیة، ثبوته احدی، و کونه صمدی، بقاؤه ازلی و سناؤه سرمدی. اللَّه نام خداوندی که ذات او صمدی و صفات او سرمدی، بقاء او ازلی و بهاء او ابدی، جمال او قیومی، و جلال او دیمومی، نامداری بزرگوار، در قدر بزرگ و در کردار، در نام بزرگ و در گفتار، برتر از خرد و پیش از کی، و مه از مقدار، جلیلا خدایا که کرد کارست و خوب نگار، عالم را آفریدگار و خلق را نگهدار، دشمن را دارنده و دوست را یار، امیدها را نقد و ضمانها را بسنده، و کار هر خصم را پذیرنده و هر جرم را آمرزگار، مرید را قبله و دل عارف را یادگار.بخش ۱۵۸ - ۴۹ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا الآیة.... ای ولیهم فی هدایتهم و اقامة البرهان لهم، یزیدهم بایمانهم هدایة و ولیّهم فی نصرهم علی عدوهم و اظهار دینهم علی دین مخالفهم و ولیهم فی تولی ثوابهم و مجازاتهم بحسن اعمالهم میگوید اللَّه دوست و یار مؤمنان است، یعنی از سه روی: یکی از روی هدایت، یکی از روی نصرت، یکی از روی جزاء طاعت، اما آنچه از روی هدایت است، میگوید اللَّه خداوند مؤمنان است، ایشان را راه می‌نماید و بر راه دین خود میدارد، و حجت توحید بریشان روشن میدارد، تا ایشان را ایمان و راست راهی می‌افزاید، همانست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت در دعا

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا اللَّه یار ایشانست که بگرویدند یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ایشان را می‌بیرون آرد از تاریکیها بروشنایی وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یاران ایشان معبودان باطل یُخْرِجُونَهُمْ ایشان را می‌بیرون آرند مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ از روشنایی بتاریکیها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ ایشان اند که آتشبان‌اند هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵۷) ایشان در آن دوزخ جاویدانند.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند بیان می‌کند که او حمایت‌کننده و سرپرست مؤمنان است. او آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی هدایت می‌کند. در مقابل، کسانی که کافر هستند، سرپرستانشان طاغوت‌ها یا معبودان باطل هستند که آن‌ها را از روشنایی به سمت تاریکی می‌برند. این افراد در واقع اهل آتش هستند و در آنجا، جاودانه خواهند ماند.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ نه بینی آن مرد که حجت جست با ابراهیم فِی رَبِّهِ در دین خداوند ابراهیم أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ که اللَّه او را پادشاهی داد إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ وی را گفت ابراهیم رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای من آنست که مرده زنده کند و زنده بمیراند قالَ گفت آن جبار انا احیی و امیت من هم مرده زنده کنم و هم زنده میرانم قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ اللَّه هر روز آفتاب می‌آرد از جای بر آمدن آن فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ تو آن را یک روز بر آر از جای فرو شدن آن فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ آن کافر درماند، بی پاسخ و بی سامان گشت وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ و خدای یاری دهنده نیست گروه ستمکاران را
هوش مصنوعی: آیا ندیدی مردی را که با ابراهیم در مورد خداوندش بحث کرد، زیرا خداوند به او سلطنتی عطا کرده بود؟ وقتی ابراهیم به او گفت: "پروردگار من کسی است که مرده را زنده می‌کند و زنده را می‌میرد." آن مرد در پاسخ گفت: "من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم." ابراهیم سپس گفت: "خداوند هر روز خورشید را از سمت شرق می‌آورد، حال تو آن را از سمت غرب بیاور." در اینجا آن کافر حیرت‌زده شد و نتوانست پاسخی بدهد و خداوند برای قوم ستمکاران هدایت‌کننده نیست.
أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی‌ قَرْیَةٍ یا چنان مرد دیگر که برگذشت بر آن شهر وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها و آن کارها فرو افتاده و دیوارها بر کارها افتاده قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها گفت چون زنده میکند اللَّه این شهر را پس تباهی آن و مرگ مردم آن فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ انگه بمیرانید اللَّه وی را صد سال ثُمَّ بَعَثَهُ آن گه وی را زنده کرد و برانگیخت قالَ کَمْ لَبِثْتَ جبرئیل وی را گفت چند بودی ایندو در درنگ؟ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ گفت بودم من روزی یا پاره از روزی قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ جبرئیل گفت وی را نه که بودی ایدر صد سال فَانْظُرْ إِلی‌ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ در طعام و شراب خویش نگر لَمْ یَتَسَنَّهْ که از درنگ گندا نگشته وَ انْظُرْ إِلی‌ حِمارِکَ و بخر خویش نگر وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ و ترا شگفتی گردانیم باز گفت مردمان را وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ و در استخوانهای خز نگر کَیْفَ نُنْشِزُها که چون آن را زنده میگردانیم ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً و آن گه او را گوشت می‌پوشانیم فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ چون وی را آن حال و قصه پیدا گشت و دیده ور بدید قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۵۹) گفت میدانم که اللَّه بر همه چیز تواناست.
هوش مصنوعی: شخصی بر یک روستا عبور کرد که ویران و خراب شده بود، دیوارها فرو ریخته و هیچ کس در آنجا زندگی نمی‌کرد. او با خود گفت: «چگونه خدا می‌تواند این شهر را بعد از نابودی‌اش زنده کند؟» خدا او را به مدت صد سال می‌مرد و سپس زنده‌اش می‌کرد. زمانی که به هوش آمد، از او پرسیدند که چه مدت در آنجا مانده است. او پاسخ داد: «فکر می‌کنم یک روز یا بخشی از یک روز.» اما به او گفتند: «درواقع تو صد سال در اینجا بوده‌ای.» سپس به او نشان دادند که غذا و نوشیدنی‌اش خراب نشده است و همچنین به او گفتند که به اسبش نگاه کند و ببیند چگونه از آن زمان گذشته، همچنین به او نشان دادند که استخوان‌ها چگونه دوباره زنده می‌شوند و سپس گوشت بر روی آن‌ها پوشانده می‌شود. وقتی همه این موضوعات برای او روشن شد، گفت: «اکنون می‌دانم که خدا بر همه چیز قادر است.»