گنجور

بخش ۱۵۵ - ۴۸ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الآیة... ابی کعب گفت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از من پرسید که ای آیة فی کتاب اللَّه عز و جل اعظم؟ گفت در کتاب خدای کدام آیة بزرگوارتر و شریفتر یا ابا المنذر گفتم خدا داناتر بآن و پس رسول وی، گفت سه بار این بپرسید، پس من گفتم، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ‌

فضرب فی صدری، ثم قال «هنیئا لک العلم ابا المنذر! و الذی نفسی بیده، ان لها لسانا، یقدس الملک عند ساق العرش»

و خبر درست است که ابو هریره گفت کلید بیت الصدقه در دست من بود، و آنجا خرما نهاده، یک روز چون در بگشادم، دیدم که از آن خرما چیزی بر گرفته بودند، یک دو بار باز رفتم، هم چنان دیدم، با رسول خدا بگفتم، رسول گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم این بار چون در روی، بگوی سبحان من سخرک لمحمد یعنی که آن شیطانست، و باین کلمه آشکارا شود. بو هریره چون در بگشاد این تسبیح بگفت، نگه کرد شیطان پیش وی ایستاده بود، بو هریره گفت یا عدو اللَّه انت صاحب هذا؟ این تو کردی؟ گفت آری من کردم، و من بر گرفتم برای قومی درویشان جن، و از تو پذیرفتم که نیز نیایم. بو هریره دست از وی باز گرفت و رفت، پس دیگر بار باز آمد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بو هریره را گفت چون در شوی همان تسبیح گوی تا وی را در بند خود آری، بو هریره همان تسبیح گفت و وی را بگرفت وی بزینهار آمد و در پذیرفت که باز نیایم، پس خلاف کرد و باز آمد، بو هریره گفت این بار آنست که ترا بر رسول خدا برم، شیطان گفت مکن تا ترا چند کلمت بیاموزم: دعنی اعلمک کلمات ینفعک اللَّه بها اذا اویت الی فراشک، فاقرأ آیة الکرسی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ حتی تختم الآیة فانک لن یزال علیک من اللَّه حافظ و لا یقرّبک شیطان حتی تصبح، قال فخلیت سبیله، فاصبحت، فقال لی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ما فعل اسیرک؟ قلت زعم انه یعلمنی کلمات ینفعنی اللَّه بها، قال اما انّه صدقک و هو کذوب، تعلم من تخاطب منذ ثلاث لیال ذاک شیطان.

و بخبری دیگر می‌آید از مصطفی گفت هر آن کس که آیة الکرسی برخواند از پس نماز فریضه بثواب شهیدان رسد، و اللَّه تعالی بخودی خود قبض روح وی کند، گفتا و هر آن کس که از خانه بیرون شود، و این آیت میخواند، رب العزة هفتاد هزار فریشته بر وی گمارد تا از بهر او استغفار میکنند، و مرو را دعا میگویند، چون بخانه باز آید و این آیت بر خواند، وی را درویشی و بی کامی پیش نیاید. و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «سید القرآن البقرة، و سید البقرة آیة الکرسی، یا علی ان فیها لخمسین کلمة فی کل کلمة خمسون برکة».

و قال علی بن ابی طالب ع «ما اری رجلا ولد فی الاسلام او ادرک عقله الاسلام یبیت ابدا حتی یقرأ هذه الآیة: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ... و لو تعلمون ماهی انما اعطیها نبیّکم من کنز تحت العرش لم یعطها احد قبل نبیّکم و ما بث لیلة قط حتی اقرء بها ثلاث مرّات، اقرأها فی الرکعتین بعد العشاء الآخرة و فی وتری و حین آخذ مضجعی من فراشی».

آورده‌اند که راه زنی وقتی در راهی حزمه‌ای ببرد، که در آن حزمه مال فراوان بود و در ضمن آن رقعه دید بر آن آیة الکرسی نبشته، آن حزمه برمّت بخداوند خویش باز رسانید. یاران وی گفتند چرا رد کردی؟ و میدانی که مال فراوان در آن بود، گفت صاحب آن حزمه از علما شنیده که هر چه آیت الکرسی بصحبت آن بود دزد نبرد، باین اعتقاد آن نبشته در میان حزمه نهاد، اکنون اگر من ببرم اعتقاد وی بعلما بد شود، و دین وی بخلل آید و من که آمده‌ام بآن آمده‌ام که راه دنیا زنم نه راه دین.

اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وحّد نفسه و شهدها انّه لا اله الّا هو، خود را خود ستود و بر خود ثنا کرد، دانست که افهام و اوهام خلایق در مبادی اشراق جلال وی برسد و بمدح و ثنای وی نرسد، گواهی داد خود را بیکتایی در ذات، و پاکی در صفات، بزرگواری در قدر و توان و برتری در نام و نشان، اللَّه اوست که نامور بیش از نام برانست و راست نام ترا از همه نامورانست، و سازنده آئین جهانیانست. بار خدای همه بار خدایان و کامگار بر جهانیان، و دارنده همگان. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ کلمه اخلاص است، که بندگان را بدان خلاص است، سی و هفت جایگه در قرآن این کلمه بگفته، و عالمیان را بآن بخوانده و عملها بدان پذیرفته، و پیغامبران بآن فرستاده. یقول تعالی و تقدس وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ان افضل ما اقول انا و ما قال النبیّون من قبلی لا اله الا اللَّه»

و عن ابی بکر انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال علیکم بلا اله الا اللَّه و الاستغفار و اکثروا منهما، فان ابلیس قال اهلکت الناس بالذنوب و اهلکونی بلا اله الا اللَّه و الاستغفار».

بکر بن عبد اللَّه المزنی روایت کند که پادشاهی بود در روزگار گذشته ازین متمردی بد مرد، طاغیی شوخگن، جباری بت پرست، که تا بود آئین کفر و بت پرستی راست میداشت و آن را می‌برزید و خلق را بر آن میخواند و مسلمانان را می‌رنجانید.

مسلمانان بغزاء وی شدند و نصرت مسلمانان را بود، و او را بگرفتند بقهر و خواستند که او را تعذیب کنند تا در عذاب هلاک شود، قمقمه عظیم بساختند و او را در آن نشاندند در میان آب، و آتش در زیر آن کردند، آن مرد طاغی در آن عذاب بتان را یکان یکان می‌خواند، و ازیشان فریاد رسی همی جست، میگفت یا فلان و یا فلان أ لم اکن اعبدک، الم امسح وجهک و افعل و افعل؟ چون ازیشان درماند و فریاد رسی نبود، روی سوی آسمان کرد و باخلاص گفت لا اله الا اللَّه همان ساعت بفرمان اللَّه بر مثال ناودانی در هوا پیدا شد، آبی سرد از آن روان شد، بسر وی فرود آمد، بادی عاصف فرو گشاد، آن آتش را بکشت و قمقمه برداشت و هم چنان در هوا می‌برد تا در میان قوم خویش بزمین آمد، و هم چنان میگفت لا اله الّا اللَّه قوم وی او را از قمقمه بیرون آوردند و گفتند ما امرک و ما شأنک؟ وی قصه خویش بگفت، و آن قوم همه مسلمان شدند. مؤمنانرا آن حال عجب آمد، یکی ازیشان بخواب دید که رب العزة جل جلاله ندا کرد و گفت «انه دعا آلهته فلم تجبه، و دعانی فاجبته و لم اکن کالصّم البکم الذین لا یعقلون» عبد العزیز بن ابی داود گفت مردی در بادیه خدای را عز و جل عبادت میکرد، و در نماز گاه خویش هفت سنگک نهاده بود، هر گه ورد خود بگزاردی، گفتی، یا احجار! اشهد کنّ ان لا اله الا اللَّه پس در بیماری مرگ گفت بخواب دیدم، که مرا سوی دوزخ راندند، بهر در که رسیدم از درهای دوزخ، از آن سنگها یکی دیدم که در دوزخ بآن استوار کرده و بر بسته، دانستم و واشناختم، که آن سنگهااند که بر کلمه توحید گواه کرده بودم. ابو معشر گفت مردی از دنیا بیرون شد، او را در خاک نهادند، دو فریشته بر وی آمدند، یکی ازیشان گفت انظر ما تری، بنگر تا چه بینی، یعنی که کلمه شهادت از ظاهر و باطن وی بجوی، تا و ازو هست یا نه، آن فریشته در درون و بیرون وی بگشت، هیچیز ندید، هر دو نومید شدند. آخر یکی گفت آنک انگشتری در انگشت دارد، بنگر تا نقش نگین وی چیست؟ بنگرست نقش آن لا اله الا اللَّه بود، بحرمت و برکت آن، خدای وی را بیامرزید. ابو عبد اللَّه نباجی مردی بود از بزرگان دین و متعبدان روزگار، زبیده را بخواب دید، گونه و رویش بگشته و زرد شده، گفت یا زبیده رنگ روی تو زرد نبود، این زردی از چیست؟ گفت از آنست که بشر مریسی سر معتزلیان امروز از بغداد او را بیاوردند و دوزخ زفیری کرد برو، ما همه از سیاست آن زفیر چنین زرد روی گشتیم. گفتم حال تو چیست؟ گفت حال من نیکوست، که رب العزة مرا بیامرزید و بزنی بعثمان عفان داد و با من کرامتها کرد، گفتم هیچ دانی که آن کرامتها را سبب چه بود؟ گفت آن بود که پیوسته این کلمات میگفتم «لا اله الا اللَّه یقینا و حقا، لا اله الا اللَّه ایمانا و صدقا، لا اله الا اللَّه عبودیّة و رقّا، لا اله الا اللَّه ارضی به ربی، لا اله الا اللَّه افنی به عمری، لا اله الا اللَّه مونسی فی قبری، لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له، لا اله الا اللَّه، له الملک و له الحمد، لا اله الّا اللَّه و لا حول و لا قوة الا باللّه». و خبر درست است از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که گویندگان «لا اله الّا اللَّه» را در گور وحشت و اندوه نیست، و نه در قیامت ایشان را ترسی و بیمی، و گویی در ایشان می‌نگرم که از خاک بیرون آیند و گرد و خاک از سرهای خویش می‌افشانند و میگویند

الحمد للَّه الذی اذهب عنّا الحزن

و روی ان اللَّه تعالی اطّلع علی جهنم، فقال یا جهنم، فصرخت و اکل بعضها بعضا خوفا، حیث قال لها یا جهنم، ان یعذبها باشد منها، ثم قال لها اسکنی، فانت محرمة علی من قال لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ.

هر چند که ابتداء این کلمه نفی است از روی لفظ، اما از روی معنی غایت اثبات و نهایت تحقیق است، چنانک تو گویی بضرب مثل «لا اخ لی سواک و لا معین لی غیرک» این در اثبات تمامتر است از آنک گویی انت اخی و انت معینی. طریق عامه مسلمانان در توحید ایشان اینست. اما طریق اهل خصوص چنانست که حکایت کنند از آن پیر طریقت، در عموم احوال گفتی: اللَّه و لا اله الا اللَّه کمتر گفتی، سرّ آن از وی پرسیدند، جواب داد که نفی العیب حیث یستحیل العیب عیب.

اما هُوَ کلمتی است که باین کلمت اشارت فرا هستی اللَّه کنند، نه نامست و نه صفت، بلکه فرا نام اشارتست و از صفت کتابت است، و باین حرف اشارت فرانیست محالست، چون بنده گوید هو او، شنونده داند که هست، گوش بدان دارد، و جوینده بدان راه یابد و نگرنده فرا آن بیند. و گفته‌اند که هو دو حرف است: ها و واو و مخرج‌ها آخر مخارج حروفست یعنی اقصی حلق، و مخرج واو اول مخارج حروف است یعنی لب. گوینده چنانستی که میگوید، اللَّه اوست که در آمد حادثات و ابتداء مکنونات ازوست، و باز گشت حادثات و مکنونات و اوست، و او را خود نه ابتدا و نه انتها، اولست بی ابتداء و آخرست بی انتهاء. الْحَیُّ خداوندی زنده، همیشه بیش از همه زندگان زنده، و بر زندگانی و زندگان خداونده، همه فانی گردند و او ماند زنده کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ، کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ باقی است ببقاء ازلی، حی است بحیاة ازلی، حیاة وی نه چون حیاة آفریدگان، ایشان بنفس و غذا زنده اند باندازه و هنگام، و اللَّه بحیاة خویش و بقاء خویش و اوّلیت و آخریّت خویش، بی کی و بی چند و بی کیف. و گفته‌اند حقیقت حیّ فعال است و درّاک هر کرا فعل نیست و ادراک نیست جز مرده نیست، و ادنی درجات ادراک آنست که خود را داند که هر که خود را نداند جز جماد نیست! فالحی الکامل المطلق هو الذی یندرج جمیع المدرکات تحت ادراکه، و جمیع الموجودات تحت فعله، حتی لا یشدّ عن علمه مدرک و لا عن فعله مفعول، و کل ذلک للَّه عز و جل، فهو الحی المطلق، و هو الحی الباقی جل جلاله و عزّ کبریاؤه. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت‌ «انت الحی الذی لا تموت و الجن و الانس یموتون».

ابو بکر کتانی پیر حرم بود، گفت مصطفی را صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در خواب دیدم، گفتم یا رسول اللَّه دعائی در آموز مرا تا اللَّه تعالی دل من زنده دارد و نمیراند، گفت هر روز چهل بار بگو یا حیّ یا قیوم یا لا اله الّا انت و در دعاء رسول است‌ «ای حیّ ای قیّوم». الْقَیُّومُ پاینده است، یعنی در ذات و صفات پاینده، نه حال گرد است نه حال گیر نه روز گردست نه هنگام پذیر، نه نو صفت نه نو تدبیر قیّوم و قیّام بمعنی یکسانست.

عمر خطاب رض همه قیّومها در قرآن قیّام خواندست. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در میانه شب چون برخاستی تهجد را، گفتی‌

«اللهم لک الحمد، انت نور السّماوات و الارض، و لک الحمد انت قیّام السماوات و الارض».

و گفته‌اند قیّوم بمعنی قائم است ای هو قائم علی عباده بارزاقهم و آجالهم، یربّی صغیرهم و یهرم کبیرهم، و ینشئ سحابهم و یرسل ریاعهم و ینزل غیثهم کقوله عز و جل «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ». ابو امامه روایت کرد از

مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «ان اسم اللَّه الاعظم لفی سور من القرآن ثلاثا: البقرة و آل عمران و طه» گفت نام اعظم درین سه سورة است. بزرگان دین گفتند این دو نام است. یعنی: حیّ و قیّوم که در هر سه سورة موجود است.

لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ خفته که چشم و دل وی فرا خواب شود نائم است، و چون چشم بی دل فرا خواب شود و سنان است، رب العالمین از هر دو پاک است و منزّه مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که بخفتی، خواب وی تا حد سنة بودی بیش نه که گفته است، «تنام عینای و لا ینام قلبی»

و مصطفی را پرسیدند که بهشتیان خواب کنند یا نه؟ گفت نه! که خواب شه مرگ است و بهشتیان هرگز نمیرند. و ابو هریره گفت شنیدم از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم حکایت می‌کرد از موسی ع گفت در دلش افتاد روزی که «هل ینام اللَّه» قال «فارسل سبحانه الیه ملکا فارقه ملشا و اعطاه قارورتین ثلاثا فی کل ید قارورة و امره ان یتحفظ بهما» قال «فنام نومة و اصطکّت یداه فانکسرت القارورتان» قال «ضرب اللَّه مثلا ان اللَّه سبحانه لو نام لم یستمسک السماء و الارض»

گفت مثلی است این که اللَّه زد یعنی که دارنده و نگهبان آسمان و زمین منم، قوام آن بداشت من، کار آن بحکم من، تدبیر آن بعلم من، اگر بخسبم بهم بر افتد و زیر و زبر گردد. و عن ابی موسی قال، قال رسول اللَّه فینا باربع، فقال «ان اللَّه لا ینام و لا ینبغی له ان ینام، یخفض القسط و یرفعه، یرفع الیه عمل اللیل قبل النهار و عمل النهار قبل اللیل، حجابه النور، لو کشفه لا حرقت سبحات وجهه کل شی‌ء ادرکه بصره».

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمانها و هر چه در زمین همه ملک و ملک اوست، همه رهی و بنده اوست، همه مقهور و مأسور اوست. مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ چون کافران قریش گفتند بتان را که هؤلاء شفعاؤنا عند اللَّه اینان شفیعان مااند بنزدیک اللَّه، رب العالمین گفت: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ کیست آن کس که شفاعت کند بنزدیک اللَّه، مگر بدستوری اللَّه؟ همانست که جای دیگر گفت وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ و قال یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ و قال وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌. این آیتها دلیل اند که در قیامت شفاعت خواهد بود و درست است خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی».

و عن ابی موسی الاشعری قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «خیّرت بین الشفاعة و بین ان یدخل نصف امتی الجنة، فاخترت الشفاعه لانها اعم و اکفی. أ ترونها للمتقین المؤمنین، لا و لکنها للمذنبین الخطائین المتلویین»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «انا خیر الناس لشرار امتی، قالوا و کیف انت لاخوانک؟»

و روی «و کیف انت لخیارهم؟» قال «اخوانی یدخلون الجنة باعمالهم و انا شفیع شرار امتی»

و روی عن حفصه «ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم دخل علیها ذات یوم فقام یصلی، فدخل علی اثره الحسن و الحسین، فلما فرغ النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم من صلوته اجلس احدهما علی فخذه الیمنی، و الآخر علی فخذه الیسری، و جعل یقبّل هذا مرّة و یقبّل هذا اخری، فاذا قد سد ما بین السماء و الارض جبرئیل فنزل، فقال الجبار یقرئک یا محمد السلام، و یقول قد قضینا قضاء، و جعلناک فیه بالخیار، قضینا علی هذین و اشار الی الحسن و الحسین، ان احدهما یقتل بالسیف عطشا، و الآخر یقتل بالسّم، فان شئت صرفته عنهما و لا شفاعة لک یوم القیمة و أن شئت امضیت ذلک علیهما و لک الشفاعة، قال بل اختار الشفاعة»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یشفع یوم القیمة ثلاثة: الانبیاء و العلماء و الشهداء»

و قال «یشفع الشهید فی سبعین من اقاربه، و من قرأ القرآن و استظهره و حفظه ادخله اللَّه عز و جل الجنة و شفّعه فی عشرة من اهل بیته»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من امتی من یشفع للقیام و منهم من یشفع للقبیلة و منهم من یشفع للعصبة و منهم من یشفع للرجل حتی یدخلوا الجنة»

و روی ابو سعید الخدری عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «یقول اللَّه عز و جل قد شفع النبیون و الملائکة و المؤمنون، و بقی ارحم الراحمین»

قال «فیقبض قبضة او قبضتین من النار فیخرج خلقا کثیرا لم یعملوا خیرا»

شفاعت بخواستن است و تشفیع ببخشیدن است و تشفع شفیع بودن است، و شفاعت از شفع گرفته‌اند یعنی جفت کردن که شفیع یگانه بشود و دو باز آید، آن بخواسته با خود می‌آرد.

معنی دیگر گفته‌اند: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ای لا یدعوا الداعی حتی بإذن اللَّه عز و جل له فی الدعاء، میگوید کیست آن کس که دعا کند مگر بدستوری اللَّه. و دعا را بلفظ شفاعت از آن گفت که دعا کننده فرداست، و اجابت اللَّه شفیع آن، پس دعا و اجابت جفت یکدیگر اند. و آن کس که برین وجه حمل کند، من یشفع شفاعة حسنة، هم برین حمل کند، یعنی من یدع لاخیه بظهر الغیب یکن له نصیب من دعائه کما جاء فی الخبر، اذا دعا الرجل لاخیه یظهر الغیب یقول الملک و لک مثله او مثلاه، و من یشفع شفاعة سیئه ای من یدع علی من لا یستحق ان یدعا علیه، یکن له کفیل من الوزر.

یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مجاهد و سدی گفتند ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ من امر الدنیا وَ ما خَلْفَهُمْ من امر الآخرة. میگوید خدای میداند آنچه هست از کار دنیا و آنچه خواهد بود از کار آخرت. و گفته‌اند ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ کردار خلق است آنچه کرده‌اند از خیر و شر میداند. وَ ما خَلْفَهُمْ و آنچه اکنون کنند که هنوز نکرده‌اند همه میداند.

وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ هذا کقوله وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً جای دیگر گفت عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‌ مِنْ رَسُولٍ هیچ پیغامبر و هیچ فریشته بهیچ چیز از علم و دانش اللَّه نرسند مگر بآن که اللَّه خواهد که دانند، ایشان را بر آن دارد و بآن بیاگاهاند تا بدانند و دلیل باشد بر ثبوت نبوت و صحت رسالت ایشان.

وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ یقال وسع فلان الشّی‌ء یسعه سعة اذا احتمله و اطاقه و امکنه القیام به. و یقال لا یسعک هذا ای لا تطیقه و لا تحتمله.

وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ معنی آنست که هفت آسمان و هفت زمین در کرسی می‌گنجد و بآن میرسند. روی کرسی اللَّه زبر هفتم آسمان است زیر عرش، و کرسی از زراست، و گویند از مروارید. حسن بصری گفت: کرسی عرش است و عرش کرسی، و درستر آنست که عرش سقف بهشت است و کرسی بیرون از آنست، و حمله عرش دیگراند و حمله کرسی دیگر، و حمله کرسی چهار فریشته‌اند: یکی بصورت آدمی، دیگر بصورت گاو، سوم بصورت شیر، چهارم بصورت کرکس، و میان حمله عرش و حمله کرسی حجابها فراوانست از نور و ظلمت و آب و برف، از حجاب تا بحجاب پانصد ساله راه، و اگر نه این حجب بودی، حمله کرسی در نور حمله عرش بسوختندی. و در خبر است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بو ذر را گفت «یا با ذر ما السماوات و الارض و ما فیهن الکرسی الا کحلقة القاها ملق فی فلاة. و ما الکرسی فی العرش الا کحلقة القاها ملق فی فلاة، و جمیع ذلک فی قبضة اللَّه عز و جل کالحبّة، و اصغر من الحبّة فی کف احدکم»

آن روز که این آیت آمد. جماعتی از یاران گفتند یا رسول اللَّه هذا الکرسی وسع السماوات و الارض فکیف بالعرش؟ فانزل اللَّه عز و جل ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ و درست از ابن عباس که گفت الکرسی موضع قدمیه، و العرش لا یقدر قدره احد و روی عمارة بن عمیر عن ابی موسی قال الکرسی موضع القدمین و له اطیط کاطیط الرجل. و عن محمد بن جبیر بن مطعم عن ابیه قال قام اعرابی الی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فقال یا رسول اللَّه اجدبت بلادنا و هلکت مواشینا فادع اللَّه لنا یغثنا و اشفع لنا الی ربک و لیشفع ربنا الیک. قال ویلک هذا شفعت لک الی ربی فمن ذا یشفع ربنا الیه؟ سبحان اللَّه لا اله الا اللَّه العظیم وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فهو یئط لعظمته و جلاله کما تئط الرحل الجدید.

وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما ای لا یثقله و لا یشقّ علیه وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ای الرفیع فوق خلقه، العظیم سلطانه، الجلیل شأنه، سبحانه سبحانه.

این آیة الکرسی سیّد آیات قرآن است: از بهر آنک مقصد و غایت علوم قرآن سه چیز است: اول معرفت ذات حق، دیگر معرفت صفات، سدیگر معرفت افعال، و این آیت برین سه چیز مشتمل است، باین معنی سید آیات قرآن است.

لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ بنا کام در دین آوردن نیست. برین وجه این کلمت منسوخ است بآیت فرمان بقتال، و سبب نزول این آیت بر قول ایشان که گفتند منسوخ است، آن بود که مردی انصاری نام وی ابو الحصین دو پسر داشت در مدینه، ترسایان شام که بمدینه آمده بودند ببازرگانی، آن دو پسر را بفریفتند و با دین ترسایی دعوت کردند، پس ایشان را با خود بشام بردند، ابو الحصین گفت یا رسول اللَّه ایشان را باز خوان و با کفر بمگذار، در آن حال رب العزة آیت فرستاد لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ...

الآیة رسول خدا ایشان را فرو گذاشت و گفت ابعدهما اللَّه، هما اول من کفر، بو الحصین خشم گرفت، از آنک کس بطلب ایشان نفرستاد، رب العزة آیت دیگر فرستاد فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ الآیة. پس از آن لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ... الآیة منسوخ شد و فرمان آمد بقتال اهل کتاب در سورة براءة.

قتاده و ضحاک و جماعتی مفسران گفتند: معنی آیت آنست که لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ بعد اسلام العرب اذا قبلوا الجزیة. میگوید پس از آن که عرب باسلام در آمدند، امّا طوعا و اما کرها بر هیچکس اکراه نیست از اهل کتاب و مجوس و صائبان اگر جزیت در پذیرند. و آن عرب که بر ایشان اکراه رفت از آن بود که امتی امّی بودند و ایشان را کتابی نبود که میخواندند، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم میگفت‌

«اهل هذه الجزیرة! لا یقبل منهم الّا الاسلام»

اکنون مسلمانان با اهل کتاب قتال کنید، تا مسلمان شوند، یا جزیت در پذیرند، چون جزیت پذیرفتند، ایشان را بر دین خویش بگذارند و بر دین اسلام اکراه نکنند. و گفته‌اند معنی اکراه آنست که هر چه مسلمانان را بناکام بر آن دارند از بیع و طلاق و نکاح و سوگند و عتق، آن لازم نیست و الیه الاشارة

بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «رفع عن امتی الخطاء و النسیان و ما استکرهوا علیه»

و تفسیر اول در حکم آیت ظاهرترست، از بهر آن که بقیت آیت با آن موافق ترست.

قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ای قد ظهر الایمان من الکفر و الهدی من الضلال و الحق من الباطل، حق از باطل پدید آمد و راست راهی از کژ راهی پدید شد بکتاب خدا و بیان مصطفی، راست راهی در متابعت است، و کژ راهی در مخالفت.

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد»

فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ الآیة... هر پرستیده که پرستند جز از اللَّه، همه طاغوت‌اند، اگر از شیطان است یا صنم یا سنگ یا درخت یا حیوان یا جماد. و گفته‌اند طاغوت هر کسی نفس اماره اوست که ببدی فرماید و از راه ببرد و الطاغوت ما یطغی الانسان، فاعول من الطغیان میگوید هر که بطاغوت کافر شود و باللّه مؤمن دست در عروه وثقی زد، عروه وثقی دین اسلام است با شرائط و ارکان آن.

و گفته‌اند قرآن است. قال مجاهد بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ الایمان. لَا انْفِصامَ لَها قال لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ یعنی انها لا تنقطع ما دام مستمسکا بها الّا ان یدعها هو و قال مقاتل بن حیان: لَا انْفِصامَ لَها دون دخول الجنة. و قیل «العروة الوثقی اتباع السنة» یدل علیه ما

روی علی بن ابی طالب ع قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یصلح قول و لا عمل و نیّة الّا بالسنة، فاذا عرف اللَّه بقلبه و اقر بلسانه و عمل بجوارحه و ارکانه بما افترض علیه و خالف السنة. سنن رسول اللَّه، کان بذلک خارجا من الاسلام، و اذا عرف اللَّه بقلبه و اقرّ بلسانه و عمل بجوارحه و ارکانه بما افترض علیه و لم یخالف السنة، سنن رسول اللَّه، کان مؤمنا و ذلک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ لَا انْفِصامَ لَها ثم قال: وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ای سمیع لدعائک ایاه یا محمد باسلام اهل الکتاب. و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یحب اسلام الیهود الذین حول المدینة، و یسأل اللَّه تعالی ذلک.

عَلِیمٌ بحرصک و اجتهادک.

بخش ۱۵۴ - ۴۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خدای اوست که نیست هیچ خدا مگر وی الْحَیُّ الْقَیُّومُ زنده پاینده لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ نگیرد وی را نه نیم خواب و نه خواب لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمان و زمین چیزست ویراست مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ کیست آنک شفاعة کند بنزدیک وی مگر بدستوری وی یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ میداند آنچه پیش خلق فاست از بودنی و آنچه پس خلق واست از بوده وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ و نرسند خلق بچیزی از دانش خدای إِلَّا بِما شاءَ مگر بآنچه خواست که دانند وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ و رسیده است کرسی وی بهفت آسمان و هفت زمین، وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما و گران نمی‌آید بر خدای نگاه داشت آسمان و زمین، وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ و اوست برتر و مهتر.بخش ۱۵۶ - ۴۸ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الآیة... اللَّه من له الالهیة و الربوبیة، اللَّه من له الاحدیة و الصمدیة، ثبوته احدی، و کونه صمدی، بقاؤه ازلی و سناؤه سرمدی. اللَّه نام خداوندی که ذات او صمدی و صفات او سرمدی، بقاء او ازلی و بهاء او ابدی، جمال او قیومی، و جلال او دیمومی، نامداری بزرگوار، در قدر بزرگ و در کردار، در نام بزرگ و در گفتار، برتر از خرد و پیش از کی، و مه از مقدار، جلیلا خدایا که کرد کارست و خوب نگار، عالم را آفریدگار و خلق را نگهدار، دشمن را دارنده و دوست را یار، امیدها را نقد و ضمانها را بسنده، و کار هر خصم را پذیرنده و هر جرم را آمرزگار، مرید را قبله و دل عارف را یادگار.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الآیة... ابی کعب گفت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از من پرسید که ای آیة فی کتاب اللَّه عز و جل اعظم؟ گفت در کتاب خدای کدام آیة بزرگوارتر و شریفتر یا ابا المنذر گفتم خدا داناتر بآن و پس رسول وی، گفت سه بار این بپرسید، پس من گفتم، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ‌
هوش مصنوعی: خداوند تنها معبودی است و هیچ معبودی جز او وجود ندارد. ابی کعب نقل می‌کند که پیامبر خدا از او پرسید: بزرگ‌ترین آیه در کتاب خدا کدام است؟ او در پاسخ گفت که خداوند خود از این موضوع آگاه‌تر است. پیامبر بار دیگر این سوال را تکرار کرد و در نهایت ابی کعب پاسخ داد که بزرگ‌ترین آیه، آیه‌ای است که به توحید و حیات خدا اشاره دارد.
فضرب فی صدری، ثم قال «هنیئا لک العلم ابا المنذر! و الذی نفسی بیده، ان لها لسانا، یقدس الملک عند ساق العرش»
هوش مصنوعی: در دل من شوقی ایجاد شد و سپس گفت: «آفرین بر تو ای ابا المنذر! به جانم قسم، این علم دارای زبانی است که ملکه را در نزد پای عرش تقدیس می‌کند.»
و خبر درست است که ابو هریره گفت کلید بیت الصدقه در دست من بود، و آنجا خرما نهاده، یک روز چون در بگشادم، دیدم که از آن خرما چیزی بر گرفته بودند، یک دو بار باز رفتم، هم چنان دیدم، با رسول خدا بگفتم، رسول گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم این بار چون در روی، بگوی سبحان من سخرک لمحمد یعنی که آن شیطانست، و باین کلمه آشکارا شود. بو هریره چون در بگشاد این تسبیح بگفت، نگه کرد شیطان پیش وی ایستاده بود، بو هریره گفت یا عدو اللَّه انت صاحب هذا؟ این تو کردی؟ گفت آری من کردم، و من بر گرفتم برای قومی درویشان جن، و از تو پذیرفتم که نیز نیایم. بو هریره دست از وی باز گرفت و رفت، پس دیگر بار باز آمد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بو هریره را گفت چون در شوی همان تسبیح گوی تا وی را در بند خود آری، بو هریره همان تسبیح گفت و وی را بگرفت وی بزینهار آمد و در پذیرفت که باز نیایم، پس خلاف کرد و باز آمد، بو هریره گفت این بار آنست که ترا بر رسول خدا برم، شیطان گفت مکن تا ترا چند کلمت بیاموزم: دعنی اعلمک کلمات ینفعک اللَّه بها اذا اویت الی فراشک، فاقرأ آیة الکرسی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ حتی تختم الآیة فانک لن یزال علیک من اللَّه حافظ و لا یقرّبک شیطان حتی تصبح، قال فخلیت سبیله، فاصبحت، فقال لی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ما فعل اسیرک؟ قلت زعم انه یعلمنی کلمات ینفعنی اللَّه بها، قال اما انّه صدقک و هو کذوب، تعلم من تخاطب منذ ثلاث لیال ذاک شیطان.
هوش مصنوعی: ابو هریره بیان می‌کند که کلید بیت الصدقه در دست او بوده است و در آنجا خرما نگهداری می‌کرده است. روزی که در را باز می‌کند، متوجه می‌شود که کسی از آن خرما برمی‌دارد. پس از چند بار تکرار این موضوع، این خبر را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌گوید. پیامبر به او توصیه می‌کند که وقتی در را باز کرد، بگوید «سبحان من سخرک لمحمد» تا شیطان نمایان شود. وقتی ابو هریره این ذکر را می‌گوید، شیطان در برابرش ظاهر می‌شود، و او از شیطان می‌پرسد که آیا او همان کسی است که این کار را کرده. شیطان تایید می‌کند و می‌گوید که این کار را برای گروهی از درویشان جن انجام داده است. ابو هریره از دست او رها می‌شود و دوباره به نزد پیامبر می‌آید. پیامبر به او می‌گوید که هر بار که وارد شود، این ذکر را بگوید تا شیطان را در بند خود آورد. ابو هریره این کار را انجام می‌دهد و شیطان می‌پذیرد که دیگر نیاید، اما نهایتا به وعده‌اش عمل نمی‌کند. او به ابو هریره می‌گوید که می‌خواهد به او کلماتی یاد دهد که به او فایده می‌رساند. شیطان آیه‌ای از قرآن، یعنی آیه کرسی، را به ابو هریره آموزش می‌دهد و می‌گوید که اگر این آیه را بخواند، خداوند او را حفظ خواهد کرد و شیطان به او نزدیک نخواهد شد. وقتی صبح می‌شود، ابو هریره این موضوع را به پیامبر می‌گوید و پیامبر به او می‌گوید که شیطان در آنچه گفته راست بوده، اما دروغگو است و این که او از سه شب پیش با شیطان صحبت کرده است.
و بخبری دیگر می‌آید از مصطفی گفت هر آن کس که آیة الکرسی برخواند از پس نماز فریضه بثواب شهیدان رسد، و اللَّه تعالی بخودی خود قبض روح وی کند، گفتا و هر آن کس که از خانه بیرون شود، و این آیت میخواند، رب العزة هفتاد هزار فریشته بر وی گمارد تا از بهر او استغفار میکنند، و مرو را دعا میگویند، چون بخانه باز آید و این آیت بر خواند، وی را درویشی و بی کامی پیش نیاید. و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «سید القرآن البقرة، و سید البقرة آیة الکرسی، یا علی ان فیها لخمسین کلمة فی کل کلمة خمسون برکة».
هوش مصنوعی: هر کس که آیه الکرسی را پس از نماز واجب بخواند، ثواب شهیدان را خواهد داشت و خداوند خود به قبض روح او می‌پردازد. همچنین هر کس که از خانه بیرون می‌رود و این آیه را می‌خواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به او می‌فرستد تا برای او استغفار کنند و دعا نمایند. وقتی او به خانه بازمی‌گردد و این آیه را می‌خواند، هیچ فقر و نیازمندی برای او پیش نخواهد آمد. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که «سرسوره‌های قرآن سوره بقره است و سرسوره بقره آیه الکرسی است، ای علی! در این آیه پنجاه کلمه وجود دارد و در هر کلمه پنجاه برکت نهفته است».
و قال علی بن ابی طالب ع «ما اری رجلا ولد فی الاسلام او ادرک عقله الاسلام یبیت ابدا حتی یقرأ هذه الآیة: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ... و لو تعلمون ماهی انما اعطیها نبیّکم من کنز تحت العرش لم یعطها احد قبل نبیّکم و ما بث لیلة قط حتی اقرء بها ثلاث مرّات، اقرأها فی الرکعتین بعد العشاء الآخرة و فی وتری و حین آخذ مضجعی من فراشی».
هوش مصنوعی: علی بن ابی‌طالب (ع) فرمودند: "هیچ مردی را نمی‌بینم که در اسلام به دنیا آمده یا به عقلش اسلام را درک کرده باشد و شب را به خواب برود، مگر اینکه این آیه را نخوانده باشد: «اللَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ...» و اگر می‌دانستید که این آیه چه ارزش و معنایی دارد، یقیناً نبی شما آن را از گنجی که زیر عرش است به شما عطا کرده و هیچ‌کس قبل از نبی شما چنین چیز مهمی را نداشت. من هرگز شبی را نگذرانیدم تا اینکه این آیه را سه بار نخوانده باشم؛ آن را در دو رکعت نماز بعد از نماز عشاء و در نماز وتر و وقتی که به بستر می‌روم می‌خوانم."
آورده‌اند که راه زنی وقتی در راهی حزمه‌ای ببرد، که در آن حزمه مال فراوان بود و در ضمن آن رقعه دید بر آن آیة الکرسی نبشته، آن حزمه برمّت بخداوند خویش باز رسانید. یاران وی گفتند چرا رد کردی؟ و میدانی که مال فراوان در آن بود، گفت صاحب آن حزمه از علما شنیده که هر چه آیت الکرسی بصحبت آن بود دزد نبرد، باین اعتقاد آن نبشته در میان حزمه نهاد، اکنون اگر من ببرم اعتقاد وی بعلما بد شود، و دین وی بخلل آید و من که آمده‌ام بآن آمده‌ام که راه دنیا زنم نه راه دین.
هوش مصنوعی: روزی زنی در مسیری حرکت می‌کرد و بار سنگینی را حمل می‌کرد که در آن چیزهای ارزشمندی وجود داشت. در حین راه، او ورقه‌ای را دید که آیه الکرسی بر روی آن نوشته شده بود. به خاطر احترام به این نوشته، او بار را به صاحبش بازگرداند. دوستانش از او پرسیدند که چرا این کار را کرد، در حالی که بار ارزشمندی در آن بود. او پاسخ داد که صاحب آن بار از علمای دین شنیده بود که هر چیزی که آیه الکرسی با آن باشد، دزدی نمی‌شود. به این خاطر، او این نوشته را در میان بار قرار داده بود. حال اگر من بار را ببرم، اعتقاد او نسبت به علمای دین آسیب می‌بیند و دین او دچار خدشه می‌شود. من به اینجا آمده‌ام تا در مسیر دنیوی قدم بردارم، نه اینکه در کار دین مداخله کنم.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وحّد نفسه و شهدها انّه لا اله الّا هو، خود را خود ستود و بر خود ثنا کرد، دانست که افهام و اوهام خلایق در مبادی اشراق جلال وی برسد و بمدح و ثنای وی نرسد، گواهی داد خود را بیکتایی در ذات، و پاکی در صفات، بزرگواری در قدر و توان و برتری در نام و نشان، اللَّه اوست که نامور بیش از نام برانست و راست نام ترا از همه نامورانست، و سازنده آئین جهانیانست. بار خدای همه بار خدایان و کامگار بر جهانیان، و دارنده همگان. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ کلمه اخلاص است، که بندگان را بدان خلاص است، سی و هفت جایگه در قرآن این کلمه بگفته، و عالمیان را بآن بخوانده و عملها بدان پذیرفته، و پیغامبران بآن فرستاده. یقول تعالی و تقدس وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ان افضل ما اقول انا و ما قال النبیّون من قبلی لا اله الا اللَّه»
هوش مصنوعی: خداوند یگانه‌ای است که جز او هیچ معبودی وجود ندارد. او خود را ستوده و به یکتایی‌اش گواهی داده است. خداوند می‌داند که درک و فهم انسان‌ها نمی‌تواند به جلال و عظمت او برسد و ستایش او حقیقتاً به هیچ وجه کامل نیست. او به یکتایی‌اش در ذات و پاکی‌اش در صفات، و به بزرگی و قدرتش بر دیگران شهادت می‌دهد. اوست که برترین نام را دارد و سازنده‌ٔ نظام جهانیان است. او پروردگار همه و مدبر امور آنان است. «لا إله إلا هو» کلمه‌ای است که باعث رهایی بندگان می‌شود و در قرآن در سی و هفت جا ذکر شده است. از طریق این کلمه، انسان‌ها به خداوند خوانده شده و اعمالشان پذیرفته می‌شود و پیامبران با همین کلمه فرستاده شده‌اند. خداوند می‌فرماید: «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که جز من هیچ معبودی نیست، پس مرا پرستش کنید». همچنین پیامبر اسلام فرموده‌اند که بهترین چیزی که من و دیگر پیامبران قبل از من بیان کرده‌ایم، «لا إله إلا الله» است.
و عن ابی بکر انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال علیکم بلا اله الا اللَّه و الاستغفار و اکثروا منهما، فان ابلیس قال اهلکت الناس بالذنوب و اهلکونی بلا اله الا اللَّه و الاستغفار».
هوش مصنوعی: ابوبکر نقل می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: بر شما لازم است بر گفتن «لا اله الا اللَّه» و استغفار تاکید داشته باشید و بیشتر از این دو بهره ببرید، زیرا ابلیس گفت: من مردم را با گناهان به هلاکت می‌رسانم، اما خودم با گفتن «لا اله الا اللَّه» و استغفار نابود شدم.
بکر بن عبد اللَّه المزنی روایت کند که پادشاهی بود در روزگار گذشته ازین متمردی بد مرد، طاغیی شوخگن، جباری بت پرست، که تا بود آئین کفر و بت پرستی راست میداشت و آن را می‌برزید و خلق را بر آن میخواند و مسلمانان را می‌رنجانید.
هوش مصنوعی: بکر بن عبد اللَّه المزنی نقل می‌کند که در زمان‌های قدیم، پادشاهی وجود داشت که مردی نافرمان، بی‌رحم و سرکش بود. او بت‌پرست بود و در پی آن بود که آئین کفر و بت‌پرستی را حفظ کند و به دیگران نیز دعوت به پیروی از آن می‌کرد و مسلمانان را آزرده خاطر می‌ساخت.
مسلمانان بغزاء وی شدند و نصرت مسلمانان را بود، و او را بگرفتند بقهر و خواستند که او را تعذیب کنند تا در عذاب هلاک شود، قمقمه عظیم بساختند و او را در آن نشاندند در میان آب، و آتش در زیر آن کردند، آن مرد طاغی در آن عذاب بتان را یکان یکان می‌خواند، و ازیشان فریاد رسی همی جست، میگفت یا فلان و یا فلان أ لم اکن اعبدک، الم امسح وجهک و افعل و افعل؟ چون ازیشان درماند و فریاد رسی نبود، روی سوی آسمان کرد و باخلاص گفت لا اله الا اللَّه همان ساعت بفرمان اللَّه بر مثال ناودانی در هوا پیدا شد، آبی سرد از آن روان شد، بسر وی فرود آمد، بادی عاصف فرو گشاد، آن آتش را بکشت و قمقمه برداشت و هم چنان در هوا می‌برد تا در میان قوم خویش بزمین آمد، و هم چنان میگفت لا اله الّا اللَّه قوم وی او را از قمقمه بیرون آوردند و گفتند ما امرک و ما شأنک؟ وی قصه خویش بگفت، و آن قوم همه مسلمان شدند. مؤمنانرا آن حال عجب آمد، یکی ازیشان بخواب دید که رب العزة جل جلاله ندا کرد و گفت «انه دعا آلهته فلم تجبه، و دعانی فاجبته و لم اکن کالصّم البکم الذین لا یعقلون» عبد العزیز بن ابی داود گفت مردی در بادیه خدای را عز و جل عبادت میکرد، و در نماز گاه خویش هفت سنگک نهاده بود، هر گه ورد خود بگزاردی، گفتی، یا احجار! اشهد کنّ ان لا اله الا اللَّه پس در بیماری مرگ گفت بخواب دیدم، که مرا سوی دوزخ راندند، بهر در که رسیدم از درهای دوزخ، از آن سنگها یکی دیدم که در دوزخ بآن استوار کرده و بر بسته، دانستم و واشناختم، که آن سنگهااند که بر کلمه توحید گواه کرده بودم. ابو معشر گفت مردی از دنیا بیرون شد، او را در خاک نهادند، دو فریشته بر وی آمدند، یکی ازیشان گفت انظر ما تری، بنگر تا چه بینی، یعنی که کلمه شهادت از ظاهر و باطن وی بجوی، تا و ازو هست یا نه، آن فریشته در درون و بیرون وی بگشت، هیچیز ندید، هر دو نومید شدند. آخر یکی گفت آنک انگشتری در انگشت دارد، بنگر تا نقش نگین وی چیست؟ بنگرست نقش آن لا اله الا اللَّه بود، بحرمت و برکت آن، خدای وی را بیامرزید. ابو عبد اللَّه نباجی مردی بود از بزرگان دین و متعبدان روزگار، زبیده را بخواب دید، گونه و رویش بگشته و زرد شده، گفت یا زبیده رنگ روی تو زرد نبود، این زردی از چیست؟ گفت از آنست که بشر مریسی سر معتزلیان امروز از بغداد او را بیاوردند و دوزخ زفیری کرد برو، ما همه از سیاست آن زفیر چنین زرد روی گشتیم. گفتم حال تو چیست؟ گفت حال من نیکوست، که رب العزة مرا بیامرزید و بزنی بعثمان عفان داد و با من کرامتها کرد، گفتم هیچ دانی که آن کرامتها را سبب چه بود؟ گفت آن بود که پیوسته این کلمات میگفتم «لا اله الا اللَّه یقینا و حقا، لا اله الا اللَّه ایمانا و صدقا، لا اله الا اللَّه عبودیّة و رقّا، لا اله الا اللَّه ارضی به ربی، لا اله الا اللَّه افنی به عمری، لا اله الا اللَّه مونسی فی قبری، لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له، لا اله الا اللَّه، له الملک و له الحمد، لا اله الّا اللَّه و لا حول و لا قوة الا باللّه». و خبر درست است از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که گویندگان «لا اله الّا اللَّه» را در گور وحشت و اندوه نیست، و نه در قیامت ایشان را ترسی و بیمی، و گویی در ایشان می‌نگرم که از خاک بیرون آیند و گرد و خاک از سرهای خویش می‌افشانند و میگویند
هوش مصنوعی: مسلمانان به او حمله کردند و خواستند وی را تنبیه کنند تا عذاب ببیند. آنها یک قمقمه بزرگ درست کردند و او را در آب گذاشتند و زیر آن آتش روشن کردند. این مرد در آن عذاب، خدایان خود را یکی یکی می‌خواند و از آنها کمک می‌خواست، اما وقتی پاسخ نگرفت، رو به آسمان کرد و با اخلاص گفت: "لا اله الا اللَّه." ناگهان به فرمان خدا، یک ابر پدیدار شد و آب سردی از آن نازل شد و باد شدیدی وزید که آتش را خاموش کرد. قمقمه نیز به آسمان برده شد تا اینکه او در میان قومش فرود آمد و همچنان می‌گفت: "لا اله الا اللَّه." قوم او او را از قمقمه بیرون آوردند و پرسیدند چه بر تو گذشته است. او داستانش را گفت و تمامی آن قوم مسلمان شدند. مؤمنان از این رخداد شگفت‌زده شدند و یکی از آنها در خواب دید که خداوند گفت: "او به خدایان خود دعا کرد و جوابی نیافت، اما به من دعا کرد و من به او پاسخ دادم." عبدالعزیز بن ابی داود نقل می‌کند که مردی از بادیه نشین خدا را عبادت می‌کرد و در محل نماز خود هفت سنگ گذاشته بود. هر زمان که دعا می‌کرد می‌گفت: "ای سنگ‌ها! گواه باشید که هیچ معبودی جز خدا نیست." در هنگام مرگ، در خواب دید که به سوی جهنم می‌رانده می‌شود و در هر دری که می‌رسید، یکی از سنگ‌ها را می‌دید که در جهنم بر آن استوار شده است. ابو معشر نیز بیان می‌کند که مردی از دنیا رفت و در خاک نهاده شد. دو فرشته به نزد او آمدند و یکی گفت: "بنگر تا چه می‌بینی." یعنی که کلمه شهادت را در او بیابند. آن فرشته درون و بیرون او را جستجو کرد اما چیزی نیافت. ناامید شدند و یکی از آنها گفت: "این انگشتر یادگاری دارد، بیاب ببین نقش آن چیست." نقش آن کلمه "لا اله الا اللَّه" بود و به برکت آن، خدا او را مورد آمرزش قرار داد. ابو عبدالله نباجی مردی پرهیزگار و بزرگ‌منش بود که زبیده را در خواب دید که چهره‌اش زرد شده است. از او پرسید چرا اینطور شده و او پاسخ داد که به خاطر سیاست جهنمی است که بر بشر مریسی از معتزلیان وارد شده‌اند و ما نیز از این سیاست، نگران شده‌ایم. او گفت حالش خوب است چون خدا او را آمرزیده و با او نعمت‌هایی کرده است، و این به خاطر گفتن پیوسته کلماتی مانند "لا اله الا اللَّه" بود. این روایت به این نکته اشاره دارد که کسانی که "لا اله الا اللَّه" را می‌گویند در قبر آرامش دارند و در قیامت نگران نخواهند بود و گویی از خاک بیرون آمده و گرد و غبار را از سرهای خود می‌افشانند.
الحمد للَّه الذی اذهب عنّا الحزن
هوش مصنوعی: سپاس خداوند را که غم و اندوه را از ما دور کرد.
و روی ان اللَّه تعالی اطّلع علی جهنم، فقال یا جهنم، فصرخت و اکل بعضها بعضا خوفا، حیث قال لها یا جهنم، ان یعذبها باشد منها، ثم قال لها اسکنی، فانت محرمة علی من قال لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال به جهنم نگاهی انداخت و گفت: ای جهنم! در پاسخ، جهنم فریاد زد و برخی از اعضای خود را به خاطر ترس از عذاب، یکی پس از دیگری بلعید. سپس خداوند به جهنم گفت که آرام بگیر، زیرا بر کسی که بگوید "هیچ معبودی جز الله نیست" حرام شده‌ای.
هر چند که ابتداء این کلمه نفی است از روی لفظ، اما از روی معنی غایت اثبات و نهایت تحقیق است، چنانک تو گویی بضرب مثل «لا اخ لی سواک و لا معین لی غیرک» این در اثبات تمامتر است از آنک گویی انت اخی و انت معینی. طریق عامه مسلمانان در توحید ایشان اینست. اما طریق اهل خصوص چنانست که حکایت کنند از آن پیر طریقت، در عموم احوال گفتی: اللَّه و لا اله الا اللَّه کمتر گفتی، سرّ آن از وی پرسیدند، جواب داد که نفی العیب حیث یستحیل العیب عیب.
هوش مصنوعی: هرچند در ابتدا این کلمه به معنای نفی است، اما از لحاظ معنا به نهایت اثبات و تحقیق اشاره دارد. به گونه‌ای که اگر بگویید «هیچ برادری جز تو ندارم و هیچ یاری غیر از تو ندارم»، این بیان به نوعی بیشتر بر اثبات تاکید دارد تا اینکه بگویید «تو برادر من هستی و تو کمک من هستی». رویکرد عمومی مسلمانان در بحث توحید چنین است. اما روش اهل خاص به این صورت است که از یک پیر طریقت نقل می‌کنند که در اغلب حالتها کمتر می‌گوید «خداوند است و جز خداوند معبودی نیست». وقتی از او درباره این راز پرسیدند، پاسخ داد که نفی عیب در جایی که امکان وجود عیب وجود ندارد، خود عیب است.
اما هُوَ کلمتی است که باین کلمت اشارت فرا هستی اللَّه کنند، نه نامست و نه صفت، بلکه فرا نام اشارتست و از صفت کتابت است، و باین حرف اشارت فرانیست محالست، چون بنده گوید هو او، شنونده داند که هست، گوش بدان دارد، و جوینده بدان راه یابد و نگرنده فرا آن بیند. و گفته‌اند که هو دو حرف است: ها و واو و مخرج‌ها آخر مخارج حروفست یعنی اقصی حلق، و مخرج واو اول مخارج حروف است یعنی لب. گوینده چنانستی که میگوید، اللَّه اوست که در آمد حادثات و ابتداء مکنونات ازوست، و باز گشت حادثات و مکنونات و اوست، و او را خود نه ابتدا و نه انتها، اولست بی ابتداء و آخرست بی انتهاء. الْحَیُّ خداوندی زنده، همیشه بیش از همه زندگان زنده، و بر زندگانی و زندگان خداونده، همه فانی گردند و او ماند زنده کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ، کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ باقی است ببقاء ازلی، حی است بحیاة ازلی، حیاة وی نه چون حیاة آفریدگان، ایشان بنفس و غذا زنده اند باندازه و هنگام، و اللَّه بحیاة خویش و بقاء خویش و اوّلیت و آخریّت خویش، بی کی و بی چند و بی کیف. و گفته‌اند حقیقت حیّ فعال است و درّاک هر کرا فعل نیست و ادراک نیست جز مرده نیست، و ادنی درجات ادراک آنست که خود را داند که هر که خود را نداند جز جماد نیست! فالحی الکامل المطلق هو الذی یندرج جمیع المدرکات تحت ادراکه، و جمیع الموجودات تحت فعله، حتی لا یشدّ عن علمه مدرک و لا عن فعله مفعول، و کل ذلک للَّه عز و جل، فهو الحی المطلق، و هو الحی الباقی جل جلاله و عزّ کبریاؤه. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت‌ «انت الحی الذی لا تموت و الجن و الانس یموتون».
هوش مصنوعی: مفهوم این متن به‌طور کلی به وجود و صفات خداوند اشاره دارد. در اینجا، "هو" به عنوان یک کلمه اشاره به وجود خداوند است و نه صرفاً یک نام یا صفت. این کلمه نشان‌دهنده ذات الهی است که از ابتدا و انتها فارغ است و همواره وجود دارد. خداوند زنده‌ای است که زندگی‌اش از هر زندگانی دیگر فراتر است و هیچ موجودی پایدارتر از او نیست. در مقابل، همه موجودات دیگر فانی هستند و تنها وجود الهی پایدار می‌ماند. خداوند به‌صورتی است که هستی و آگاهی‌اش از محدودیت‌ها و زمان آزاد است. در نهایت، به این نکته اشاره می‌شود که خداوند معرفت و کارکردش شامل همه موجودات می‌شود و هیچ‌چیز نمی‌تواند از علم و عمل او خارج باشد. پیامبر اسلام نیز بر این نکته تأکید کرده که خداوند همیشه زنده است و هیچ‌گاه نمی‌میرد.
ابو بکر کتانی پیر حرم بود، گفت مصطفی را صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در خواب دیدم، گفتم یا رسول اللَّه دعائی در آموز مرا تا اللَّه تعالی دل من زنده دارد و نمیراند، گفت هر روز چهل بار بگو یا حیّ یا قیوم یا لا اله الّا انت و در دعاء رسول است‌ «ای حیّ ای قیّوم». الْقَیُّومُ پاینده است، یعنی در ذات و صفات پاینده، نه حال گرد است نه حال گیر نه روز گردست نه هنگام پذیر، نه نو صفت نه نو تدبیر قیّوم و قیّام بمعنی یکسانست.
هوش مصنوعی: ابو بکر کتانی، عالم بزرگ و پیر حرم، می‌گوید که در خواب پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) را دید. از ایشان خواستم که دعایی به من یاد بدهند تا خداوند قلبم را زنده نگه دارد و مرا نمیرد. پیامبر فرمودند که هر روز چهل بار بگو «یا حیّ یا قیوم یا لا اله الّا انت». در این دعا، نام «حی» و «قیوم» ذکر شده است. «قیوم» به معنای پایندگی است، به این معنا که در ذات و صفات خود پایدار است و نه به وضعیتی وابسته است و نه به زمان خاصی محدود می‌شود. قیوم و قیام هر دو به یک معنا هستند.
عمر خطاب رض همه قیّومها در قرآن قیّام خواندست. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در میانه شب چون برخاستی تهجد را، گفتی‌
هوش مصنوعی: عمر خطاب رض به قرآن اشاره کرده و قیّام را در آن مهم برشمرده است. همچنین، پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص)، در نیمه‌های شب هنگامی که برای تهجد بیدار می‌شد، به این موضوع اشاره می‌کرد.
«اللهم لک الحمد، انت نور السّماوات و الارض، و لک الحمد انت قیّام السماوات و الارض».
هوش مصنوعی: خداوندا، ستایش فقط برای توست. تو نور آسمان‌ها و زمین هستی و تویی که نگهدارنده و سرپرست آسمان‌ها و زمین هستی.
و گفته‌اند قیّوم بمعنی قائم است ای هو قائم علی عباده بارزاقهم و آجالهم، یربّی صغیرهم و یهرم کبیرهم، و ینشئ سحابهم و یرسل ریاعهم و ینزل غیثهم کقوله عز و جل «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ». ابو امامه روایت کرد از
هوش مصنوعی: در این متن به معنای قیّوم اشاره شده که به معنای "قائم" است. این واژه به خداوند نسبت داده می‌شود که بر عبادت‌کنندگانش نظارت دارد و روزی و مدت عمر آنها را تعیین می‌کند. او به تربیت کودکان و رسیدگی به بزرگان پرداخته و همچنین باران و نعمت‌های آسمانی را برای آنها می‌فرستد. به عبارت دیگر، خداوند متعال به تمامی جزئیات زندگی انسان‌ها و موجودات نظارت دارد و آنها را هدایت و تأمین می‌کند.
مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «ان اسم اللَّه الاعظم لفی سور من القرآن ثلاثا: البقرة و آل عمران و طه» گفت نام اعظم درین سه سورة است. بزرگان دین گفتند این دو نام است. یعنی: حیّ و قیّوم که در هر سه سورة موجود است.
هوش مصنوعی: مصطفی، صلی الله علیه و آله و سلم، فرمودند که نام اعظم خداوند در سه سوره از قرآن وجود دارد: سوره بقره، سوره آل عمران و سوره طه. علمای دین گفته‌اند که این نام دو مورد است و آن‌ها عبارتند از "حیّ" و "قیّوم"، که در همه این سه سوره یافت می‌شود.
لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ خفته که چشم و دل وی فرا خواب شود نائم است، و چون چشم بی دل فرا خواب شود و سنان است، رب العالمین از هر دو پاک است و منزّه مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم که بخفتی، خواب وی تا حد سنة بودی بیش نه که گفته است، «تنام عینای و لا ینام قلبی»
هوش مصنوعی: خداوند نه خوابش می‌برد و نه چرتش می‌زند. اگر چشمان او به خواب بروند، دل او بیدار است و اگر دل او خوابش ببرد، چشمانش بیدارند. پروردگار جهانیان از هر نقصی پاک و دور است. پیامبر خاتم، صلی‌الله علیه و آله و سلّم، نیز وقتی می‌خوابید، خوابش تنها به اندازه‌ای بود که گفته شده: «چشمان من خواب می‌روند، اما قلب من بیدار است».
و مصطفی را پرسیدند که بهشتیان خواب کنند یا نه؟ گفت نه! که خواب شه مرگ است و بهشتیان هرگز نمیرند. و ابو هریره گفت شنیدم از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم حکایت می‌کرد از موسی ع گفت در دلش افتاد روزی که «هل ینام اللَّه» قال «فارسل سبحانه الیه ملکا فارقه ملشا و اعطاه قارورتین ثلاثا فی کل ید قارورة و امره ان یتحفظ بهما» قال «فنام نومة و اصطکّت یداه فانکسرت القارورتان» قال «ضرب اللَّه مثلا ان اللَّه سبحانه لو نام لم یستمسک السماء و الارض»
هوش مصنوعی: از مصطفی سوال کردند که آیا بهشتیان خواب می‌کنند یا نه؟ او پاسخ داد: نه! زیرا خواب مرگ است و بهشتیان هرگز نمی‌میرند. ابو هریره نیز گفت که از پیامبر خدا شنیده است که روزی موسی در دلش افتاد که «آیا خداوند خواب می‌بیند؟» بنابراین خداوند فرشته‌ای به سوی او فرستاد تا او را بیدار کند و به او دو شیشه تقدیم کرد، در هر دست یک شیشه. او موظف شد که از آن‌ها مراقبت کند. سپس او مدتی خوابش برد و دستانش به هم برخورد کرد و شیشه‌ها شکستند. در نهایت خداوند مثالی مطرح کرد و فرمود که اگر خداوند خواب می‌دید، آسمان و زمین برپا نمی‌ماندند.
گفت مثلی است این که اللَّه زد یعنی که دارنده و نگهبان آسمان و زمین منم، قوام آن بداشت من، کار آن بحکم من، تدبیر آن بعلم من، اگر بخسبم بهم بر افتد و زیر و زبر گردد. و عن ابی موسی قال، قال رسول اللَّه فینا باربع، فقال «ان اللَّه لا ینام و لا ینبغی له ان ینام، یخفض القسط و یرفعه، یرفع الیه عمل اللیل قبل النهار و عمل النهار قبل اللیل، حجابه النور، لو کشفه لا حرقت سبحات وجهه کل شی‌ء ادرکه بصره».
هوش مصنوعی: این گفتار به این معناست که خداوند مالک و نگهبان آسمان‌ها و زمین است و همه چیز تحت تدبیر و فرمان اوست. اگر خداوند بخوابد، همه چیز فرو می‌ریزد و دگرگون می‌شود. همچنین، در روایتی آمده که خدا هرگز نمی‌خوابد و خوابیدن برای او مناسب نیست. او عدالت را پایین می‌آورد و بالا می‌برد و اعمال شب را قبل از روز و اعمال روز را قبل از شب به خود می‌قبولاند. نور خداوند مانند حجابی است که اگر برداشته شود، نور چهره‌اش تمامی چیزها را نابود می‌کند.
لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمانها و هر چه در زمین همه ملک و ملک اوست، همه رهی و بنده اوست، همه مقهور و مأسور اوست. مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ چون کافران قریش گفتند بتان را که هؤلاء شفعاؤنا عند اللَّه اینان شفیعان مااند بنزدیک اللَّه، رب العالمین گفت: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ کیست آن کس که شفاعت کند بنزدیک اللَّه، مگر بدستوری اللَّه؟ همانست که جای دیگر گفت وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ و قال یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ و قال وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌. این آیتها دلیل اند که در قیامت شفاعت خواهد بود و درست است خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی».
هوش مصنوعی: هر چه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، متعلق به اوست و همه تابع و زیر سلطه او هستند. هیچ کس نمی‌تواند در پیشگاه او شفاعت کند مگر اینکه او اجازه دهد. زمانی که کافران قریش به بتان خود می‌بالیدند و می‌گفتند این‌ها شفیعان ما در نزد خدا هستند، خداوند پاسخ داد که هیچ کس نمی‌تواند در نزد او شفاعت کند مگر با فرمان او. همچنین آیات دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد در روز قیامت شفاعت وجود دارد و پیامبر اسلام نیز گفته است که شفاعت من برای گناهکاران از امت من خواهد بود.
و عن ابی موسی الاشعری قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «خیّرت بین الشفاعة و بین ان یدخل نصف امتی الجنة، فاخترت الشفاعه لانها اعم و اکفی. أ ترونها للمتقین المؤمنین، لا و لکنها للمذنبین الخطائین المتلویین»
هوش مصنوعی: حضرت ابی موسی اشعری روایت کرده که پیامبر اسلام فرمودند: «من بین شفاعت و این‌که نیمی از امتم وارد بهشت شوند، انتخاب کردم شفاعت را زیرا که جامع‌تر و کافی‌تر است. آیا فکر می‌کنید شفاعت فقط برای پرهیزکاران و ایمانداران است؟ نه، بلکه این شفاعت برای گناهکاران و خطاکاران است که در حال تردید و آشفتگی هستند.»
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «انا خیر الناس لشرار امتی، قالوا و کیف انت لاخوانک؟»
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) فرمودند: «من بهترین مردم برای بدترین افراد از امت خود هستم.» گفتند: «چگونه این امر برای برادرانت برقرار است؟»
و روی «و کیف انت لخیارهم؟» قال «اخوانی یدخلون الجنة باعمالهم و انا شفیع شرار امتی»
هوش مصنوعی: ایشان در پاسخ به سؤال در مورد حال خوب‌کاران فرمودند: «برادران من، کسانی هستند که با اعمال خوبشان وارد بهشت می‌شوند و من شفیع و واسطه‌ی گنه‌کاران از امتم هستم.»
و روی عن حفصه «ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم دخل علیها ذات یوم فقام یصلی، فدخل علی اثره الحسن و الحسین، فلما فرغ النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم من صلوته اجلس احدهما علی فخذه الیمنی، و الآخر علی فخذه الیسری، و جعل یقبّل هذا مرّة و یقبّل هذا اخری، فاذا قد سد ما بین السماء و الارض جبرئیل فنزل، فقال الجبار یقرئک یا محمد السلام، و یقول قد قضینا قضاء، و جعلناک فیه بالخیار، قضینا علی هذین و اشار الی الحسن و الحسین، ان احدهما یقتل بالسیف عطشا، و الآخر یقتل بالسّم، فان شئت صرفته عنهما و لا شفاعة لک یوم القیمة و أن شئت امضیت ذلک علیهما و لک الشفاعة، قال بل اختار الشفاعة»
هوش مصنوعی: روزی پیامبر اسلام (ص) به خانه حفصه وارد شد و مشغول نماز خواندن شد. در همین حین، حسن و حسین به او ملحق شدند. بعد از اینکه پیامبر (ص) از نماز فارغ شد، یکی از آنها را بر پای راستش نشاند و دیگری را بر پای چپش، و نوبتی آنها را بوسید. در این هنگام، جبرئیل از آسمان نزول کرد و پیام خدا را به پیامبر (ص) ابلاغ کرد و گفت که خداوند به او سلام می‌رساند و حکمی را بیان می‌کند. خداوند درباره حسن و حسین فرمود که یکی از آنها با شمشیر تشنه خواهد مرد و دیگری با سم. به پیامبر (ص) اختیار داده شده بود که اگر بخواهد می‌تواند این سرنوشت را از آنها دور کند، اما اگر بخواهد می‌تواند آن را به آنها اجازه دهد و در روز قیامت شفاعت کند. پیامبر (ص) پاسخ داد که شفاعت را انتخاب می‌کند.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «یشفع یوم القیمة ثلاثة: الانبیاء و العلماء و الشهداء»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، فرمودند: «در روز قیامت سه گروه شفاعت خواهند کرد: پیامبران، دانشمندان و شهداء.»
و قال «یشفع الشهید فی سبعین من اقاربه، و من قرأ القرآن و استظهره و حفظه ادخله اللَّه عز و جل الجنة و شفّعه فی عشرة من اهل بیته»
هوش مصنوعی: شهید می‌تواند برای هفتاد نفر از خویشاوندانش شفاعت کند. همچنین کسی که قرآن را بخواند، حفظ کند و به خاطر بسپارد، خداوند او را به بهشت وارد کرده و به او فرصت شفاعت برای ده نفر از اهل بیتش را می‌دهد.
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من امتی من یشفع للقیام و منهم من یشفع للقبیلة و منهم من یشفع للعصبة و منهم من یشفع للرجل حتی یدخلوا الجنة»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «از امتم، افرادی هستند که برای قیامت شفاعت می‌کنند و برخی دیگر برای قبیله خود شفاعت می‌کنند. همچنین، کسانی هستند که برای گروهی از افراد شفاعت خواهند کرد و افرادی هم هستند که برای یک نفر شفاعت می‌کنند تا او بتواند وارد بهشت شود.»
و روی ابو سعید الخدری عن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «یقول اللَّه عز و جل قد شفع النبیون و الملائکة و المؤمنون، و بقی ارحم الراحمین»
هوش مصنوعی: ابو سعید خدری از رسول خدا نقل کرده است که خداوند می‌فرماید: «پیامبران، فرشتگان و مؤمنان شفاعت کرده‌اند، اما من، مهربان‌ترین مهربانان هستم.»
قال «فیقبض قبضة او قبضتین من النار فیخرج خلقا کثیرا لم یعملوا خیرا»
هوش مصنوعی: او می‌گوید: «پس یک مشت یا دو مشت از آتش (جهنم) می‌گیرد و از آن، خلقی بسیار خارج می‌شود که هیچ کار نیکی انجام نداده‌اند.»
شفاعت بخواستن است و تشفیع ببخشیدن است و تشفع شفیع بودن است، و شفاعت از شفع گرفته‌اند یعنی جفت کردن که شفیع یگانه بشود و دو باز آید، آن بخواسته با خود می‌آرد.
هوش مصنوعی: شفاعت به معنای درخواست کمک و یاری است، و بخشش و حمایت از طرف شفیع به شمار می‌آید. در واقع، شفاعت به مفهوم جفت کردن است، یعنی شفیع باید به گونه‌ای عمل کند که به کمک شخصی که به او نیاز دارد، بیاید و او را به نتیجه برساند. شفیع به یک معنا به شخصی تبدیل می‌شود که دوگانگی را از بین می‌برد و یاری را به فردی که در تنگنا قرار دارد، می‌آورد.
معنی دیگر گفته‌اند: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ای لا یدعوا الداعی حتی بإذن اللَّه عز و جل له فی الدعاء، میگوید کیست آن کس که دعا کند مگر بدستوری اللَّه. و دعا را بلفظ شفاعت از آن گفت که دعا کننده فرداست، و اجابت اللَّه شفیع آن، پس دعا و اجابت جفت یکدیگر اند. و آن کس که برین وجه حمل کند، من یشفع شفاعة حسنة، هم برین حمل کند، یعنی من یدع لاخیه بظهر الغیب یکن له نصیب من دعائه کما جاء فی الخبر، اذا دعا الرجل لاخیه یظهر الغیب یقول الملک و لک مثله او مثلاه، و من یشفع شفاعة سیئه ای من یدع علی من لا یستحق ان یدعا علیه، یکن له کفیل من الوزر.
هوش مصنوعی: معنای دیگری که گفته شده این است: آیا کسی هست که بتواند در کنار خداوند شفاعت کند، مگر با اجازه و فرمان او؟ یعنی هیچ دعایی نمی‌تواند بدون دستوری از سوی خداوند انجام شود. در اینجا آمده است که دعا به عنوان شفاعت ذکر شده، زیرا دعا کننده خود فرد است و اجابت خداوند به عنوان شفیع او محسوب می‌شود. به همین ترتیب، دعا و اجابت همیشه با یکدیگر مرتبط هستند. اگر کسی این مفهوم را درک کند، می‌توان گفت که آن کس که شفاعت خوب انجام می‌دهد، نیز به این معنا عمل می‌کند، یعنی وقتی کسی در غیاب دیگری برای او دعا کند، او نیز سهمی از دعا خواهد داشت، چنان که در یکی از روایات آمده است: وقتی کسی برای برادرش در غیاب او دعا کند، فرشتگان می‌گویند: و برای تو نیز همانند آن. از طرف دیگر، اگر کسی شفاعت بدی کند یا بر کسی دعا کند که سزاوار نیست، برای او گناهی خواهد بود که باید پاسخگو باشد.
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مجاهد و سدی گفتند ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ من امر الدنیا وَ ما خَلْفَهُمْ من امر الآخرة. میگوید خدای میداند آنچه هست از کار دنیا و آنچه خواهد بود از کار آخرت. و گفته‌اند ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ کردار خلق است آنچه کرده‌اند از خیر و شر میداند. وَ ما خَلْفَهُمْ و آنچه اکنون کنند که هنوز نکرده‌اند همه میداند.
هوش مصنوعی: خداوند از آنچه در دستان مردم است و آنچه در پشت سرشان قرار دارد آگاه است. برخی گفته‌اند که آنچه در دستان مردم است به امور دنیوی مربوط می‌شود و آنچه در پشت سرشان وجود دارد به امور آخرت مربوط است. این بدان معناست که خداوند به همه کارهای دنیا و آنچه در آینده از امور آخرت خواهد بود، آگاه است. همچنین گفته شده که آنچه در دستان مردم است، شامل اعمالشان است، چه کارهای خوبی انجام داده باشند و چه کارهای بد. و آنچه که اکنون انجام می‌دهند و هنوز انجام نداده‌اند نیز مورد علم خداست.
وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ هذا کقوله وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً جای دیگر گفت عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‌ مِنْ رَسُولٍ هیچ پیغامبر و هیچ فریشته بهیچ چیز از علم و دانش اللَّه نرسند مگر بآن که اللَّه خواهد که دانند، ایشان را بر آن دارد و بآن بیاگاهاند تا بدانند و دلیل باشد بر ثبوت نبوت و صحت رسالت ایشان.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به تمامی جوانب علم خداوند آگاهی پیدا کند، مگر آنچه که خدا بخواهد. به عبارتی دیگر، خداوند علم غیب را برای هیچ کس فاش نمی‌کند، جز کسانی را که از میان پیامبران خود برگزیده و آن‌ها را به این علم آگاه می‌سازد. این حقیقت در تأسیس نبوت و صحت رسالت ایشان نیز دلیلی روشن است.
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ یقال وسع فلان الشّی‌ء یسعه سعة اذا احتمله و اطاقه و امکنه القیام به. و یقال لا یسعک هذا ای لا تطیقه و لا تحتمله.
هوش مصنوعی: عرش او آسمان‌ها و زمین را دربرگرفته است. گفته می‌شود که فلان چیز از نظر ظرفیت قابل تحمل است و می‌تواند به خوبی آن را نگه دارد. همچنین، اگر گفته شود که چیزی شما را نمی‌پوشاند، به این معناست که نمی‌توانید آن را تحمل کنید یا قادر به داشتن آن نیستید.
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ معنی آنست که هفت آسمان و هفت زمین در کرسی می‌گنجد و بآن میرسند. روی کرسی اللَّه زبر هفتم آسمان است زیر عرش، و کرسی از زراست، و گویند از مروارید. حسن بصری گفت: کرسی عرش است و عرش کرسی، و درستر آنست که عرش سقف بهشت است و کرسی بیرون از آنست، و حمله عرش دیگراند و حمله کرسی دیگر، و حمله کرسی چهار فریشته‌اند: یکی بصورت آدمی، دیگر بصورت گاو، سوم بصورت شیر، چهارم بصورت کرکس، و میان حمله عرش و حمله کرسی حجابها فراوانست از نور و ظلمت و آب و برف، از حجاب تا بحجاب پانصد ساله راه، و اگر نه این حجب بودی، حمله کرسی در نور حمله عرش بسوختندی. و در خبر است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بو ذر را گفت «یا با ذر ما السماوات و الارض و ما فیهن الکرسی الا کحلقة القاها ملق فی فلاة. و ما الکرسی فی العرش الا کحلقة القاها ملق فی فلاة، و جمیع ذلک فی قبضة اللَّه عز و جل کالحبّة، و اصغر من الحبّة فی کف احدکم»
هوش مصنوعی: کرسی خداوند وسعتش تمام آسمان‌ها و زمین‌ها را دربرمی‌گیرد. این کرسی در واقع زیر عرش قرار دارد و گفته می‌شود از ماده‌ای به مانند مروارید ساخته شده است. برخی بر این باورند که کرسی همان عرش است و برخی دیگر معتقدند که عرش سقف بهشت و کرسی خارج از آن قرار دارد. نگهبانان عرش و کرسی نیز از ملائک متفاوت هستند؛ چهار فرشته بر کرسی هستند که یکی به شکل انسان، دیگری به شکل گاو، سومی به شکل شیر و چهارمی به شکل کرکس است. بین عرش و کرسی حجاب‌های زیادی وجود دارد که شامل نور، ظلمت، آب و برف می‌شود و فاصله بین این حجاب‌ها بسیار زیاد است. اگر این حجاب‌ها نبودند، نور عرش ریختن بر کرسی را می‌سوزاند. همچنین پیامبر اسلام به ابذر فرمودند که آسمان‌ها و زمین و آنچه در آن‌هاست، در مقایسه با کرسی مانند حلقه‌ای است که در دشت انداخته شده و مقایسه کرسی با عرش نیز به همین صورت است و همه این‌ها در قبضه قدرت خداوند مانند دانه‌ای در دست یکی از شماست.
آن روز که این آیت آمد. جماعتی از یاران گفتند یا رسول اللَّه هذا الکرسی وسع السماوات و الارض فکیف بالعرش؟ فانزل اللَّه عز و جل ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ و درست از ابن عباس که گفت الکرسی موضع قدمیه، و العرش لا یقدر قدره احد و روی عمارة بن عمیر عن ابی موسی قال الکرسی موضع القدمین و له اطیط کاطیط الرجل. و عن محمد بن جبیر بن مطعم عن ابیه قال قام اعرابی الی النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فقال یا رسول اللَّه اجدبت بلادنا و هلکت مواشینا فادع اللَّه لنا یغثنا و اشفع لنا الی ربک و لیشفع ربنا الیک. قال ویلک هذا شفعت لک الی ربی فمن ذا یشفع ربنا الیه؟ سبحان اللَّه لا اله الا اللَّه العظیم وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فهو یئط لعظمته و جلاله کما تئط الرحل الجدید.
هوش مصنوعی: روزی که این آیه فرود آمد، عده‌ای از همراهان پیامبر پرسیدند: ای رسول خدا، آیا این کرسی وسعتی به اندازه آسمان‌ها و زمین دارد، پس عرش چگونه است؟ خداوند این آیه را نازل کرد که: «آن‌ها خداوند را به درستی نشناخته‌اند». ابن عباس نقل کرده که کرسی محل قرار پاهاست و هیچ‌کس قادر به درک عظمت عرش نیست. عماره بن عمیر از ابی موسی نقل می‌کند که کرسی محل قرار پاهاست و به اندازه آغوش انسان است. همچنین محمد بن جبیر بن مطعم از پدرش روایت می‌کند که یک عرب بدوی به نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا، زمین ما خشک شده و دام‌هایمان هلاک شده‌اند، از خداوند بخواه که به ما باران بدهد و شفاعت کن تا پروردگار به ما رحم کند. پیامبر فرمود: «وای بر تو! این من هستم که به پروردگارم شفاعت می‌کنم، اما چه کسی می‌تواند به پروردگار شفاعت کند؟» به راستی خداوندی بزرگ‌تر از او وجود ندارد. کرسی او وسعت آسمان‌ها و زمین را در بر می‌گیرد و به خاطر عظمت و جلالش، همانند صدای باریکه گلی که در زیر بار سنگین قرار دارد، می‌لرزد.
وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما ای لا یثقله و لا یشقّ علیه وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ای الرفیع فوق خلقه، العظیم سلطانه، الجلیل شأنه، سبحانه سبحانه.
هوش مصنوعی: حفظ زمین و آسمان برای او مشکلی ایجاد نمی‌کند و او هیچ زحمتی را احساس نمی‌کند. او برتر و بزرگ است، بالاتر از مخلوقاتش، سلطنتش عظیم و شأنش جلیل است. پاک و منزه از هر نقصی است.
این آیة الکرسی سیّد آیات قرآن است: از بهر آنک مقصد و غایت علوم قرآن سه چیز است: اول معرفت ذات حق، دیگر معرفت صفات، سدیگر معرفت افعال، و این آیت برین سه چیز مشتمل است، باین معنی سید آیات قرآن است.
هوش مصنوعی: آیة الکرسی بهترین آیات قرآن است، زیرا هدف و نهایی‌ترین مقاصد علوم قرآن به سه امر بستگی دارد: اول شناخت ذات خداوند، دوم شناخت صفات او و سوم شناخت اعمال او. این آیه شامل هر سه موضوع است و به همین دلیل بهترین آیات قرآن به شمار می‌آید.
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ بنا کام در دین آوردن نیست. برین وجه این کلمت منسوخ است بآیت فرمان بقتال، و سبب نزول این آیت بر قول ایشان که گفتند منسوخ است، آن بود که مردی انصاری نام وی ابو الحصین دو پسر داشت در مدینه، ترسایان شام که بمدینه آمده بودند ببازرگانی، آن دو پسر را بفریفتند و با دین ترسایی دعوت کردند، پس ایشان را با خود بشام بردند، ابو الحصین گفت یا رسول اللَّه ایشان را باز خوان و با کفر بمگذار، در آن حال رب العزة آیت فرستاد لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ...
هوش مصنوعی: در دین هیچ گونه اجباری وجود ندارد. این موضوع به این معناست که هیچ کس نمی‌تواند دیگران را به قبول دینی خاص مجبور کند. این آیه به دلیل اتفاقی که برای دو پسر یک مرد انصاری به نام ابو الحصین رخ داد که توسط گروهی از مسیحیان شام فریب خورده و به مسیحیت دعوت شدند، نازل شد. ابو الحصین از پیامبر خواست تا آن‌ها را دوباره به سوی حق دعوت کند و در این لحظه، آیه‌ای نازل شد که تأکید می‌کند در پذیرش دین باید آزادی وجود داشته باشد.
الآیة رسول خدا ایشان را فرو گذاشت و گفت ابعدهما اللَّه، هما اول من کفر، بو الحصین خشم گرفت، از آنک کس بطلب ایشان نفرستاد، رب العزة آیت دیگر فرستاد فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ الآیة. پس از آن لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ... الآیة منسوخ شد و فرمان آمد بقتال اهل کتاب در سورة براءة.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا آن‌ها را رها کرد و فرمود: خداوند دورشان کند، آن‌ها نخستین کسانی هستند که کافر شدند. بو الحصین از اینکه کسی به دنبال آن‌ها نیامد، خشمگین شد. سپس خداوند آیه دیگری نازل کرد: «هرگز، به پروردگارت قسم، آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه تو را در مورد آنچه بین آنها اختلاف دارد، داور قرار دهند.» بعد از آن، آیه «هیچ اجباری در دین نیست» منسوخ شد و دستور جنگ با اهل کتاب در سوره برأه صادر گردید.
قتاده و ضحاک و جماعتی مفسران گفتند: معنی آیت آنست که لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ بعد اسلام العرب اذا قبلوا الجزیة. میگوید پس از آن که عرب باسلام در آمدند، امّا طوعا و اما کرها بر هیچکس اکراه نیست از اهل کتاب و مجوس و صائبان اگر جزیت در پذیرند. و آن عرب که بر ایشان اکراه رفت از آن بود که امتی امّی بودند و ایشان را کتابی نبود که میخواندند، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم میگفت‌
هوش مصنوعی: قتاده، ضحاک و برخی مفسران توضیح داده‌اند که معنای این آیه این است که پس از آنکه عرب‌ها به اسلام پذیرفتند، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند به در دین مجبور شود، به ویژه اهل کتاب، مجوس و صابئین، به شرطی که جزیه را پذیرفته باشند. در واقع، اکراهی که بر عرب‌ها وارد می‌شد به این دلیل بود که آن‌ها قومی بی‌سواد بودند و کتابی نداشتند که بخوانند. پیامبر اسلام نیز می‌فرمود.
«اهل هذه الجزیرة! لا یقبل منهم الّا الاسلام»
هوش مصنوعی: «ساکنان این جزیره! تنها اسلام مورد قبول است.»
اکنون مسلمانان با اهل کتاب قتال کنید، تا مسلمان شوند، یا جزیت در پذیرند، چون جزیت پذیرفتند، ایشان را بر دین خویش بگذارند و بر دین اسلام اکراه نکنند. و گفته‌اند معنی اکراه آنست که هر چه مسلمانان را بناکام بر آن دارند از بیع و طلاق و نکاح و سوگند و عتق، آن لازم نیست و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: اکنون مسلمانان موظف‌اند با اهل کتاب جنگ کنند تا آن‌ها مسلمان شوند یا پذیرفتن جزیت را انتخاب کنند. وقتی که جزیت را قبول کردند، باید اجازه دهند که به دین خود ادامه دهند و آن‌ها را به پذیرش دین اسلام مجبور نکنند. همچنین گفته شده است که معنی اکراه این است که هیچ‌یک از امور مانند خرید و فروش، طلاق، ازدواج، سوگند یا آزاد کردن برده‌ها که مسلمانان به آن‌ها فشار می‌آورند، بر آن‌ها الزامی نیست.
بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «رفع عن امتی الخطاء و النسیان و ما استکرهوا علیه»
هوش مصنوعی: به گفته او، خطا، فراموشی و آنچه که به اجبار بر آن‌ها تحمیل شده است از امت من برداشته شده است.
و تفسیر اول در حکم آیت ظاهرترست، از بهر آن که بقیت آیت با آن موافق ترست.
هوش مصنوعی: تفسیر اول نسبت به آیه بسیار واضح‌تر است، زیرا با باقی‌مانده آیه بیشتر همخوانی دارد.
قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ای قد ظهر الایمان من الکفر و الهدی من الضلال و الحق من الباطل، حق از باطل پدید آمد و راست راهی از کژ راهی پدید شد بکتاب خدا و بیان مصطفی، راست راهی در متابعت است، و کژ راهی در مخالفت.
هوش مصنوعی: هدایت از گمراهی مشخص شده و ایمان از کفر نمایان گشته است. حق و باطل از یکدیگر تفکیک شده‌اند، و راه راست بر اساس کتاب خدا و سخنان پیامبر مشخص شده است. راه درست در پیروی از اصول دین است و راه نادرست در مخالفت با آن.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من یطع اللَّه و رسوله فقد رشد»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هرکسی که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به راه راست هدایت شده است.»
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ الآیة... هر پرستیده که پرستند جز از اللَّه، همه طاغوت‌اند، اگر از شیطان است یا صنم یا سنگ یا درخت یا حیوان یا جماد. و گفته‌اند طاغوت هر کسی نفس اماره اوست که ببدی فرماید و از راه ببرد و الطاغوت ما یطغی الانسان، فاعول من الطغیان میگوید هر که بطاغوت کافر شود و باللّه مؤمن دست در عروه وثقی زد، عروه وثقی دین اسلام است با شرائط و ارکان آن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز خداوند پرستیده شود، طاغوت به حساب می‌آید؛ چه این چیز شیطان باشد، چه بت، سنگ، درخت، حیوان یا هر شیء بی‌جان دیگری. طاغوت به معنای نفس سرکش انسان است که او را به بدی و انحراف از مسیر صحیح رهنمون می‌شود. بنابراین، هر کسی که به طاغوت کافر شده و به خداوند ایمان بیاورد، در واقع به دین اسلام؛ که شامل شرایط و ارکان خاص خود است، پناه آورده است.
و گفته‌اند قرآن است. قال مجاهد بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ الایمان. لَا انْفِصامَ لَها قال لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ یعنی انها لا تنقطع ما دام مستمسکا بها الّا ان یدعها هو و قال مقاتل بن حیان: لَا انْفِصامَ لَها دون دخول الجنة. و قیل «العروة الوثقی اتباع السنة» یدل علیه ما
هوش مصنوعی: در مورد قرآن گفته شده است که ایمان به عنوان «عروه الوثقی» محسوب می‌شود. این ایمان هیچ گونه جداشدنی ندارد مگر این که شخص خودش آن را رها کند. همچنین گفته شده که تغییر در سرنوشت یک قوم تنها در صورتی اتفاق می‌افتد که آن قوم خودشان تغییراتی در درون خود ایجاد کنند. بعضی نیز بر این باورند که «عروه الوثقی» به معنای پیروی از سنت است.
روی علی بن ابی طالب ع قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «لا یصلح قول و لا عمل و نیّة الّا بالسنة، فاذا عرف اللَّه بقلبه و اقر بلسانه و عمل بجوارحه و ارکانه بما افترض علیه و خالف السنة. سنن رسول اللَّه، کان بذلک خارجا من الاسلام، و اذا عرف اللَّه بقلبه و اقرّ بلسانه و عمل بجوارحه و ارکانه بما افترض علیه و لم یخالف السنة، سنن رسول اللَّه، کان مؤمنا و ذلک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ لَا انْفِصامَ لَها ثم قال: وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ای سمیع لدعائک ایاه یا محمد باسلام اهل الکتاب. و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یحب اسلام الیهود الذین حول المدینة، و یسأل اللَّه تعالی ذلک.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، فرمودند که هیچ گفتار و عملی صحیح نیست مگر اینکه با سنت (روش و سیره) او هماهنگ باشد. اگر کسی خداوند را با قلبش شناخت، با زبانش اعتراف کرد و با اعضای بدنش به وظایف خود عمل نمود اما با سنت پیامبر مخالفت کرد، از دایره اسلام خارج شده است. اما اگر کسی خداوند را با قلبش شناخته، با زبانش اعتراف کرده و با اعضای بدنش به وظایفش عمل کرده و در عین حال با سنت پیامبر همخوانی دارد، او مؤمن است. این ایمان مانند رشته محکم و ناگسستنی است. همچنین خداوند به دعاهای پیامبر گوش می‌دهد و او خواستار اسلام آوردن یهودیانی بود که در اطراف مدینه زندگی می‌کردند و از خداوند برای آنان درخواست می‌کرد.
عَلِیمٌ بحرصک و اجتهادک.
هوش مصنوعی: آگاه به تلاش و کوشش تو هستم.

حاشیه ها

1402/02/04 05:05
یزدانپناه عسکری

قرآن کریم

 یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ 

***

[یزدانپناه عسکری*]

آگاهی قلبی معطوف به اراده معرفت سرمدی را پیامد دارد.