گنجور

بخش ۱۴ - ۳ - النوبة الثانیة

قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی اقوال مفسّران مختلف است در سبب نزول این آیت، بعضی گفتند چون رب العالمین منافقان را مثل زد که مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً و گفت أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ منافقان گفتند این نه سخن خداست که اللَّه تعالی از آن بزرگوارتر است که چنین مثل زند فانزل اللَّه هذه الآیة. و گفته‌اند سبب نزول آنست که جهودان در قرآن ذکر عنکبوت و مگس شنیدند و ذلک فی قوله تعالی مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ...

الآیة و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً... جهودان چون ذکر مگس و تننده درین هر دو آیت شنیدند بطریق استهزاء گفتند این چه سخن است! و چه مثل! و خدای را عزّ و جلّ چه حاجت بذکر مگس و عنکبوت؟ پس ایشان را این جواب آمد که: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما اللَّه شرم نکند اگر مثل به پشّه زند یا کم از پشّه. اینست که گفت بَعُوضَةً فَما فَوْقَها ای فما فوقها فی الصّغر کما تقول فلان صغیر فتقول و فوق ذلک ای هو اصغر مما تری. گفته‌اند که ربّ العالمین این مثل به پشه از بهر آن زد که از عجائب و لطائف در پشه بدان کوچکی وضعیتی بیش از آنست که در پیل بدان بزرگی و عظیمی. و تفاوت در جسم و اعضاء پشه بیش از آنست که در جسم و اعضاء پیل، و پیل را چندان رنگ نیست که پشّه را که بر همه رنگهای دنیا بسته است، و و از آنکه عمرش اندک است دنیا همیشه از و پر است، و هر چه پیل را هست از قوایم و خرطوم و دیگر اعضاء همه پشه را هست و زیادت، که پشه بینی‌ که دو دنب دارد و دو پر و باشد که چهار دارد و دست و پای بسیار، و پیل و شیر و نهنگ و مار و کژدم ازو گریزان و بر حذر. و او را متورّع آورده‌اند که در نجاست نیفتد چنانک مگس افتد، و غذاء وی در پوست آدمی نهاده‌اند خرطومی دارد سر آن تیز بپوست آدمی فرو برد و خون بر کشد و تا گرسنه است زندگی می‌یابد چون سیر شود در حال بمیرد. یقال «اذا جاعت البعوضة قویت فطارت و اذا شبعت تشققت و تلفت کذلک الانسان لیطغی ان رآه استغنی».

شعبی را پرسیدند که هیچ چیز از حکمت خالی نیست در آفرینش آن، در این پیشه و عنکبوت آفریدن چه حکمت است؟ جواب داد که حکمت اندر آفرینش آن اگر خود آن بودی که نمرود طاغی بپشه هلاک کرد و مصطفی را بخانه عنکبوت که بر در غار ساخت از دشمن برهانید اگر همین بودی حکمت اندر آفرینش آن کفایت بودی. شافعی پیش هارون الرشید نشسته بود مگسی بر روی هارون نشست هارون براند دیگر باره باز آمد، هارون گفت «یا ابن ادریس لم خلق اللَّه الذّباب؟» اللَّه مگس را از بهر چه آفرید؟ شافعی گفت: «مذلة للملوک» خواری و بیچارگی ملوک زمین را قال «فاستحسنه و وصله». اینجا لطیفه نیکو گفته‌اند اللَّه تعالی مگس را ضعیف آفرید و با ضعف وی وقاحت آفرید و شیر را قوی آفرید و با قوت وی نفرت آفرید اگر آن وقاحت که در مگس است در شیر بودی در زمین کس از زخم وی نرستی، لیکن بکمال حکمت و نفاذ قدرت هر چیز را سزای خویش بداد و با ضعف مگس وقاحت سزا بود و با قوت شیر نفرت سزا بود، همه چیز بجای خویش آفرید و بسزای خویش بداشت. یقول تعالی ادبر عبادی بعلمی انی بعبادی خبیر بصیر. جهودان می‌پنداشتند که هر چه بزرگتر باشد و عظیمتر قدر آن بنزدیک اللَّه بیشتر و آفرینش آن عظیمتر، و هر که کهتر و حقیرتر آفرینش آن سهلتر و قدر آن کمتر. و نیز می‌پنداشتند که ربّ العالمین از ذکر چیزهای حقیر شرم دارد چنانک ایشان از آن شرم میداشتند. اللَّه تعالی ایشان را جواب داد که من شرم نکنم و مثل زنم به پشه یا کم از پشّه، چون دانم که مؤمنان را در آن پندست و زیادت بصیرت و بر معاندان دین حجت و دلالت.

بعضی مفسران در تأویل آیت گفته‌اند إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی ای لا یخشی گفتند استحیا بمعنی خشیت آید چنانک خشیت بمعنی استحیا. و ذلک فی قوله تعالی وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ و اشتقاق حیا از حیاة است، و حیا اول منزل عقل است نه بینی که کودک را اول که امارت عقل وی پدید آید حیا بود، پس اول منزل عقل حیاست و آخر منزل عقل ایمان و مصطفی ع گفت: «لا ایمان لمن لا حیاء له»

یعنی که چون باول منزل نرسد آخر منزل در حق وی محال بود.

و معنی ضرب اینجا وصف است أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا یعنی ان یصف شبها شبّهه به کما قال ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ ای وصف لکم. هر جا که ضرب مثلست در قرآن و در لغت عرب آن ضرب بمعنی وصف و بیان است و در قرآن ضرب است بمعنی الزام چنانک گفت ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ و ضرب است بمعنی سیر چنانک گفت وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ و الضرب بالعصا معروف است چنانک گفت اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ.

مَثَلًا ما بَعُوضَةً این ما نکرت گویند بمعنی شی‌ء است تقدیره. مثلا شیئا بعوضة کقوله تعالی هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ ای هذا شی‌ء لدیّ عتید و بَعُوضَةً را نصب است بر بدل یعنی بدل ما و البعوض صغار البقّ واحدة منها بعوضة.

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ نظیر این در سورة المدثر وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ...

الآیة میگوید مؤمنان و گرویدگان راست می‌شنوند و بسزا می‌بینند، و بیمار دلان عیب می‌جویند و نادریافتنی می‌پرسند، مؤمنان میدانند که این مثلها دلها را چون آئینه است رویها را چنانک در آئینه نگرند هر چه در وی است بینند، دلهای ایشان درین مثلها نگرد هر چه غیب است و بودنی بچشم دل به بینند، یقین ایشان در غیب پدید آید و ایمان بیفزاید و بیمار دلان را شور دل بیفزاید. پس ربّ العالمین خبر داد این دریافت جز دانایان و زیرکان را نیست وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.

و مثل زدن پدید کردن مانند است، و اللَّه را رسد که مثل زند بندگان را و بندگان را نیست که مثل زنند اللَّه را. چنانک گفت: فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ ای الاشباه خدای را عزّ و جلّ هامتا مسازید و انباز مگویید، و جز آنک اللَّه خویشتن را گفت صفت مکنید، که بآن شناخت که وی خود را شناسد شما وی را نشناسید.

یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً این جواب ایشانست که گفتند اللَّه چه خواست باین مثل که زد؟ ربّ العالمین گفت این مثل بدان زد تا گروهی را از رسیدن بعین حکمت آن بیراه کند، و گروهی را راه نماید بدانستن و رسیدن بعین حکمت آن.

وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ فاسقان ایشانند که از فرمانبرداری بیرون‌اند، فسوق خروج است از طاعت یقال فسقت الرطبه اذا خرجت عن الکوی، و سمیت الفارة فویسقة لخروجها عن جحرها. و قال تعالی فی صفة ابلیس ففسق عن امر ربه ای خرج عن طاعته. آن گه ایشان را صفت کرد به نعتهای مذموم و گفت: الَّذِینَ یَنْقُضُونَ ایشان که پیمان اللَّه را می‌شکنند و عهدی که اللَّه وریشان گرفت در توریت و در زبور بر زبان موسی و داود بوفاء آن باز نیامدند. و عهد آن بود که «ان یعبدوه و لا یشرکوا به شیئا و ان یؤمنوا بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و یخبروا بنعته و صفته و یؤمنوا بجمیع الانبیاء علیهم السلم» پیمان ستدند ازیشان بتوحید اللَّه و بتصدیق مصطفی ع و قبول بلاغ او ازو، و اللَّه بریشان در آن عهد و پیمان گواه.

«مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» العهد، و قیل من بعد میثاق اللَّه. و المیثاق مفعال من الوثوق و اصله موثاق فانقلبت الواو یاء لانکسار ما قبلها کمیزان و میقات. نظیر این در سورة الاعراف أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ و گفته‌اند.

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ... اخبار است از جمله کافران و منافقان علی العموم و عهد که بریشان گرفته بودند آنست که روز میثاق رب العزة ایشان را از کتف آدم بیرون آورد و گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی‌ و در قرآن جایها فرمود است که بعهد وفا کنید و به پیمانها باز آئید قال اللَّه تعالی وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ، وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا

میگوید اگر عهدی کنید یا عقدی بندید با خالق یا با مخلوق بوفاء آن باز آئید. و عهد با خالق نذر باشد و توبه و سوگندان و با مخلوق شرطها و عقدها که در معاملات میان ایشان رود و وعده‌ها که یکدیگر را دهند.

وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ و می‌برند آنچه اللَّه فرمود که آن را به پیوندند از تصدیق انبیاء که فراهم پیوندند، و تصدیق محمد فرا تصدیق موسی پیوندند و تعظیم آدینه امروز فرا تعظیم شنبه بروزگار پیوندند، و روی دادن بکعبه امروز فرا روی دادن به بیت المقدس بروزگار پیوندند، و گردن نهادن قرآن را فرا گردن نهادن تورة و انجیل و زبور پیوندند. قتاده گفت «امروا بالقول و العمل فقالوا فلم یعملوا فلم یصلوا القول بالعمل» ایشان را فرمودند که عمل را فرا قول پیوندند که ایمان قول و عمل است، و نه پیوستند. و قیل یرید بذلک قطع الرّحم فانّ قریشا قطعوا رحم النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بالمعاداة معه. و گفته‌اند که ایشان را فرمودند که پیغامبران را همه براست دارید فآمنوا بالبعض و کفروا بالبعض، و المؤمنون و صلوا، فقالوا لا نفرّق بین احد من رسله.

وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ تباهکاری ایشان آن بود که عامّه خویش را از اسلام باز میداشتند، و ضعیفان مسلمانان را در شک می‌افکندند و دلها را می‌شورانیدند و راهها به بیم میکردند و راه میزدند و سخن چینی میکردند و ببد گویی مردم را در هم می‌افکندند.

أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ زیان کاران ایشانند که نقص و خسران در حظّ خویش آوردند، که ایشان را هر یکی در بهشت مسکنی بود چنانک در خبر است، و فردا ازیشان فاستانند و بمؤمنان دهند.

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ کیف استفهام عن حال الشّی‌ء، و لم استفهام عن علة الشی‌ء و ما عن جنس الشی‌ء کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ این خطاب با جهودان و مشرکان عرب است هر چند که آن مشرکان بوجود صانع و آفریدگار معترف بودند چنانک اللَّه گفت وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ و مصطفی ع پدر عمران حصین را پرسید آن گه که هنوز مشرک بود

«کم تعبد الیوم الها قال سبعة واحدا فی السّماء و ستة فی الارض قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فایهم تعدّه لیوم رغبتک و رهبتک؟ قال الّذی فی السماء.»

این خبر دلیل است که ایشان بوجود صانع ایمان داشتند اما نبوت مصطفی را صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم منکر بودند و بوی کافر، و هر که بفرستاده کافر بود بفرستنده کافر باشد ازین جهت گفت: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ و این سخن را دو مخرج است: یکی تعجب و التعجب هو الاخبار عن عظیم فعلهم. یقول ایها المؤمنون تعجبوا من هؤلاء کیف یکفرون اللَّه و قد ثبتت حجة اللَّه علیهم میگوید شگفت مانید و تعجب کنید ازین کافران که حجت توحید و ریشان ثابت است و روشن، و نمی گروند، و مخرج دیگر توبیخ است و ملامت، میگوید ای پیغامبر من وای مؤمنان این کافران را ملامت کنید و گوئید چون است که باللّه نمیگروید و نشانهای هستی و یکتایی و دانایی و توانایی وی شما را پیداست آن گه نشانهای روشن بر شمرد و گفت وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ قومی گفتند این و او حال است و قد در آن مضمر یعنی کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ و قد کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ. قومی گفتند نه واو حال است که واو ابتدا است و برین قول تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وقف کنی جائز است، آن گه ابتدا کنی وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً و الاموات جمع الموت. و الموت یکون اسما و مصدرا کالصّوم و العدل و الفطر. وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً ای لم تکونوا شیئا حتی خلقکم. عرب موت بجای خمول الذکر نهند، و حیاة بجای شهرگی یقال للشّی‌ء الدارس و للامر خامل الذکر هذا شی‌ء میّت و امر میّت. و للذکر و الامر المتعالم فی النّاس هذا امر حی. میگوید شما چیزی یاد کرده و یاد کردنی نبودید نام و نشان و رسم و طلل شما نبود تا بیافرید شما را و مردمان زنده گردانید که شما را می‌شناسند و ذکر میکنند. این موت اول است و احیاء اول. پس گفت ثُمَّ یُمِیتُکُمْ یعنی یقبض ارواحکم عند انقضاء آجالکم پس چون روزگار عمر شما برسد می‌میراند شما را تا چنان گرداند که در اول که نبودید ثُمَّ یُحْیِیکُمْ یعنی للبعث و القیمة پس آن گه شما را زنده گرداند بعث و نشورا. اینست دو مرگ و دو حیاة که آنجا گفت: أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ. این قول ابن عباس است و مجاهد. و قال قتاده کُنْتُمْ أَمْواتاً ای نطفا فی الارحام لانها تکون میّتة بعد مفارقتها الرّجل

لقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ما ابین من حیّ فهو میّت »

میگوید شما نطفه‌های مرده بودید در رحم مادران اول نطفه پس علقه، پس مضغه پس استخوان و گوشت، پس شما را زنده گردانید بنفخ ارواح. و به‌

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یدخل الملک علی النطفة بعد ما تستقرّ فی الرّحم باربعین او بخمس و اربعین، فیقول ای رب اشقی ام سعید؟ اذکر ام انثی؟ فیقول اللَّه تعالی و یکتبان ثم یکتب عمله و رزقه و اجله و اثره و مصیبته ثم تطوی الصحیفة فلا یزداد فیها و لا ینقص منها».

ثُمَّ یُمِیتُکُمْ آن گه شما را می‌میراند بخواب، و زنده میگرداند به بیداری وانگه شما را آخر بمیراند و فردا شما را زنده گرداند. و قیل وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً یعنی بعد اخذ المیثاق ردّهم الی ظهره فاماتهم فاحیاکم بان اخرجکم من بطون امّهاتکم ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ میگوید آن گه شما را با او خواهند گردانید و سوی او خواهند برد. این همچنانست که گفت ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ و اگر تُرْجَعُونَ خوانی بفتح تا بر قراءت یعقوب، معنی آنست که آن گه وازوشید «۱» و کردار شما را پاداش دهند و این کلمه دلیل است که اللَّه تعالی بر جهتی است از جهتهای عالم و آن جهت بالاست بدلیل ده آیت از قرآن یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ و هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ ءامنتم من فی السماء ام امنتم فی السماء إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی‌ إِلهِ مُوسی‌ و خبر درست است که مصطفی ع گفت: «ارحموا من فی الارض یر حکم من فی السّماء

اما معتزلی که عذاب گور را منکر است دست درین آیة میزند و میگوید دو زندگی گفت: یکی در دنیا و یکی در قیامت و زندگی در گور و عذاب‌ نگفت. جواب وی آنست که زندگی قوم موسی پس از صاعقه که رسید ایشان را نگفت درین آیة و دلالت نکرد که نیست و ذلک فی قوله تعالی ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ و همچنین امّت حزقیل که از بنی اسرائیل بمردند به طاعون و رب العالمین ایشان را زنده کرد، آن زندگی ایشان پس از مردن هم نگفت درین آیة و دلیل نبود و ذلک قوله أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ الآیة زندگی در گور و عذاب قبر اگر درین آیت منصوص نیست نفی آن در آیت هم نیست. آن گه در اخبار درست بروایت ثقات و بزرگان صحابه چون عمر خطاب و علی بن ابی طالب و عبد اللَّه مسعود و عبد اللَّه بن عباس و عبد اللَّه بن عمر و جریر بن عبد اللَّه و جابر و ابو هریره و ابو سعید خدری و ابو ایوب انصاری و انس بن مالک و براء بن عازب بروایت ایشان درست شده است از مصطفی ع حیاة و عذاب قبر، و هر که آن را منکر است ضالّست و مبتدع.

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مشرکان عرب چون حدیث مرده زنده گردانیدن و بعث و نشور شنیدند منکر شدند گفتند من یعیدنا اذا متنا و کنا ترابا و عظاما؟ کیست که ما را برانگیزاند و زنده گرداند پس از آنکه خاک شدیم؟

اللَّه گفت بجواب ایشان هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً آن کس که هر چه در زمین چیز است از آدمی و غیر آدمی همه بیافرید، قادر است که شما را پس آنکه خاک شدید باز آفریند. هُوَ الَّذِی در قرآن بیست جایست و وَ هُوَ الَّذِی با واو نوزده جایست هو اشارة فرا موجود است اگر موجود نبودی هو معنی نداشتی و هُوَ بآن گفت تا شنونده گوش باز دارد و جوینده بآن راه یابد و نگرنده فرا آن بیند.

پس اینکلمه نه نام نه صفت اشارتست فرا هست. «الّذی» کنایتست از هست تا شنونده آشنا گردد و جوینده بینا و خواهنده دانا، و گفته‌اند هُوَ اشارتست به ذات، الَّذِی اشارت به صفت، خَلَقَ اشارت به فعل. خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً میگوید بیافرید هر چه در زمینست‌ از کوه و دریا و هر چه در آنست از جواهر و معادن و چشمها و جویها و نبات و حیوان صامت و ناطق و پرنده و زنده و چرنده و گرما و سرما و نور و ظلمت و سکون و حرکت. این همه نعمت برای شما آفریدم و شما خود شمردن آن طاقت ندارید چنانک فرمود وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها، و این جمله نعمت و شما را از بهر دو چیز آفریدم یکی آنکه تا به نعمت من دنیا بسر میبرید و روزگار میرانید و منفعت میگیرید. دیگر آنکه منعم را بآن میشناسید و از مصنوعات به وحدانیت صانع دلیل میگیرید.

و گفته‌اند این آیت ردّ است بر قدریان که علی الاطلاق بی تقیید گفت خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً و کفر و فساد و معاصی در تحت آن شود لا محالة، و نه چنانست که قدری گفت آن در اجسام مخصوص است و افعال و اعراض از آن بیرونست که در آیت تغییر و تخصیص نیست، و مقتضی لفظ اطلاق جز عموم و استغراق نیست بعضی متکلمان گفتند خَلَقَ لَکُمْ دلیلست که حظر نیست و هر چه در دنیاست هر کسرا مباح است! جواب آنست که این لام نه لام تملیک است و نه اضافت تخصیص بکله اضافت بیان و تعریفست، فکانّه یعرفنا انه خلقها لاجل منافعنا و موقع حاجاتنا، بعضها لانتفاع و بعضها لاعتبار. فکیف که حظر و منع درین آیت نیست در نصوص اخبار و سنن هست، که بعد ازین آیة نصوص اخبار و آثار بیان کرد و تفصیل داد بعضی حرام کرد و بعضی حلال و گشاده. و سنت را رسد که بر کتاب حکم کند کقوله تعالی وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ و لیس هذا موضع شرحه. قومی گفتند این خطاب با مؤمنانست و بحکم این آیت هر چه کافرانند در زمین و مال ایشان فی مسلمانانست.

ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ استوی در قرآن نه جایست دو از آن به الی پیوسته یکی اینست و یکی در حم السجده. و آن هفت دیگر به علی پیوسته یکی در سورة الاعراف، دوم در یونس، سوم در رعد، چهارم در طه، پنجم در فرقان، ششم در الم تنزیل، هفتم در سورة الحدید.

و استوی در لغت سه معنی دارد. و از آن سه معروفتر و مشهورتر استقرار است چنان که جای دیگر گفت وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ ای: (استقرّت). و سوار را که بر پشت ستور آرام گیرد میگویند «لتستوا علی ظهوره» دیگر معنی استوا راست شدنست از کژی و راست ایستادن. سه دیگر معنی علوّ است چنان که گویند استوی رسول اللَّه علی المنبر ثم استوی الی السّماء که در قرآن است هر دو جایگه بمعنی علو است میگوید بر شد و آهنگ بالا کرد.

فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ و هر هفت آسمان راست کرد. خلیل با یاری از آن خود نزد ابو ربیعه کلابی شدند که از فصحاء عرب بود از و پرسید که: «استوی الی» معنی چیست؟ او را بر بامی یافتند ایشان را دید که روی بوی داشتند گفت (استویا الی) یعنی ارتفعا الیّ ایشان باز گشتند گفتند لهذا جئنا؟ فاخذ الخلیل هذه الکلمة فوضعها فی تفسیر القرآن.

اگر کسی گوید ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ در هر دو آیة پس از آفرینش زمین گفت و این دلیل است که پیشتر زمین آفرید آن گه آسمان پس آنچه گفت وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها چه معنی دارد؟ جواب وی آنست که: ابن عباس گفت آن گه که از وی همین مسئله پرسیدند و این خبر در صحیح است گفت اول زمین را بدو روز بیافرید یعنی یکشنبه و دوشنبه، چنانک گفت قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ پس قصد بالا کرد و آسمانها را راست کرد به دو روز یعنی سه شنبه و چهار شنبه، چنانک گفت فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ پس بزمین نزول کرد و دحی زمین کرد، و دحی آن بود که گیاهزار و مرغزار و کوه و دشت و راهها پیدا کرد و جویها براند پس زمین و هر چه در آنست‌ به چهار روز آفریده باشد اینست که میگوید فی اربعة ایام سواء للسّائلین پس آسمانها و زمینها بشش روز آفرید است چنانک گفت فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثم قال فی آخر الآیة وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ خود را در قرآن از علم چهار نام گفت: عالم و علیم و علّام و اعلم علیم از عالم مه است و علّام از هر دو مه معنی آنست که من خداوندم که هفت طبقه آسمان و هفت طبقه زمین بیافریدم و هر چه در آنست از حرکات و سکنات جانوران تا آن مورچه که در زیر هفتم طبقه زمین است و در خود بجنبد همه میدانم، پس بدانید که اعمال و ضمائر شما نیز میدانم، بطاعت مشغول شوید تا از عقوبت من برهید.

بخش ۱۳ - ۳ - النوبة الاولی‏: قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی اللَّه تعالی شرم نکند أَنْ یَضْرِبَ که زند مَثَلًا ما مثلی هر چه بود بَعُوضَةً به پشه فَما فَوْقَها یا چیزی که فزون از آن بود فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا اما ایشان که گرویدگانند فَیَعْلَمُونَ میدانند أَنَّهُ الْحَقُّ که آن مثل راست است و نیکو و بر عیار حکمت مِنْ رَبِّهِمْ از خداوند ایشان. وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا و اما ایشان که کافرانند فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ چه خواست اللَّه؟ بِهذا مَثَلًا باین مثل که زد یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً بآن مثل که میزند فراوانی را بی راه میکند از رسیدن بمعنی حکمت آن وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً و فراوانی را بآن راه مینماید. وَ ما یُضِلُّ بِهِ و بی راه نکند بآن إِلَّا الْفاسِقِینَ مگر ایشان را که از فرمانبرداری بیرون شده‌اند.بخش ۱۵ - ۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا الآیة بدانک خدای را عزّ و جلّ نامهای بزرگوار است. و صفتهای پاک، نامهای نیکو و صفتهای پسندیده، نامهای ازلی و صفتهای سرمدی، خود را بآن صفتها بستود و در پیغام و نامه خویش آن صفتها و اخلق نمود. از آنها یکی حیاست اللَّه تعالی بآن موصوف و اثبات آن در آیت و در خبر معلوم. آیت آنست که گفت جلّ جلاله: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا جای دیگر گفت وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ و خبر درست است از مصطفی صلع که روزی نشسته بود با یاران سخن میرفت در میان ایشان سه مرد از دور می‌آمدند روی بوی داده، یکی از آن سه بکران آنجایگه نزدیک مردمان رسید. هم آنجا بنشست، رسول خدا گفت «استحیی فاستحیی اللَّه منه» و هم در خبر است که‌ «ان اللَّه حیی کریم، یستحیی من عبده اذا مدّ یده» الحدیث این صفت حیا و امثال این هر چه درست شود بنصوص کتاب و سنت واجب است بر بنده خدا که چون آن شنود یا خواند بر نام و صفت بیستد و زبان و دل از معنی آن خاموش دارد و از دریافت چگونگی آن نومید باشد که خرد را فرا دریافت آن بتکلف و تأویل راه نیست، میگوید جلّ جلاله: وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً معنی آنست که خلق بخود و بعقل خود وی را در نیابند، مگر که وی را بآن صفت که خود کرد خود را و بآن نام که خود را برد خود را بشناسد، شناختنی و تصدیقی و تسلیمی گردن نهاده، و نادر یافته پذیرفته، و تهمت بر عقل خود نهاده، هر که این راه رود و بجز این طریق خود را نپسندد سنّی عقیدت است پاکیزه سیرت پسندیده طریقت از اینجا گشاید چشمه حکمت و صدق فراست و نور معرفت، و این منزلت کسی را بود که چون دیگران از خلق شرم دارند و قبول خلق طلبند وی از حق شرم دارد، و قبول حق طلبد، و از حق کسی شرم دارد که در دل بینایی دارد و در سرّ آشنایی، و داند بهر حال که باشد که اللَّه بوی نگرانست و بر کردار وی دیده ور و نگه‌بان. یقول تعالی أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی اقوال مفسّران مختلف است در سبب نزول این آیت، بعضی گفتند چون رب العالمین منافقان را مثل زد که مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً و گفت أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ منافقان گفتند این نه سخن خداست که اللَّه تعالی از آن بزرگوارتر است که چنین مثل زند فانزل اللَّه هذه الآیة. و گفته‌اند سبب نزول آنست که جهودان در قرآن ذکر عنکبوت و مگس شنیدند و ذلک فی قوله تعالی مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ...
هوش مصنوعی: پروردگار عالم در این آیه به تأمل در رفتار منافقان پرداخته است. برخی مفسران اظهار کرده‌اند که آن‌ها وقتی شاهد مثال‌های خداوند بودند، به خاطر احساس حقارت و نادرستی آن‌ها نسبت به کلام خداوند، به تمسخر این مثال‌ها پرداختند و گفتند که خداوند بزرگ‌تر از آن است که چنین مثالی بیاورد. به همین دلیل، آیه نازل شد و همچنین گفته شده است که یکی از دلایل نزول این آیه این بوده که یهودیان به شنیدن مثال‌هایی از قرآن مثل عنکبوت و مگس اعتراض کردند و این موضوع در آیه‌ای دیگر اشاره شده است که درباره کسانی است که غیر از خداوند، سرپرستانی برای خود انتخاب کرده‌اند.
الآیة و قال تعالی إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً... جهودان چون ذکر مگس و تننده درین هر دو آیت شنیدند بطریق استهزاء گفتند این چه سخن است! و چه مثل! و خدای را عزّ و جلّ چه حاجت بذکر مگس و عنکبوت؟ پس ایشان را این جواب آمد که: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما اللَّه شرم نکند اگر مثل به پشّه زند یا کم از پشّه. اینست که گفت بَعُوضَةً فَما فَوْقَها ای فما فوقها فی الصّغر کما تقول فلان صغیر فتقول و فوق ذلک ای هو اصغر مما تری. گفته‌اند که ربّ العالمین این مثل به پشه از بهر آن زد که از عجائب و لطائف در پشه بدان کوچکی وضعیتی بیش از آنست که در پیل بدان بزرگی و عظیمی. و تفاوت در جسم و اعضاء پشه بیش از آنست که در جسم و اعضاء پیل، و پیل را چندان رنگ نیست که پشّه را که بر همه رنگهای دنیا بسته است، و و از آنکه عمرش اندک است دنیا همیشه از و پر است، و هر چه پیل را هست از قوایم و خرطوم و دیگر اعضاء همه پشه را هست و زیادت، که پشه بینی‌ که دو دنب دارد و دو پر و باشد که چهار دارد و دست و پای بسیار، و پیل و شیر و نهنگ و مار و کژدم ازو گریزان و بر حذر. و او را متورّع آورده‌اند که در نجاست نیفتد چنانک مگس افتد، و غذاء وی در پوست آدمی نهاده‌اند خرطومی دارد سر آن تیز بپوست آدمی فرو برد و خون بر کشد و تا گرسنه است زندگی می‌یابد چون سیر شود در حال بمیرد. یقال «اذا جاعت البعوضة قویت فطارت و اذا شبعت تشققت و تلفت کذلک الانسان لیطغی ان رآه استغنی».
هوش مصنوعی: در این متن به قدرت و خصوصیات مگس و پشه نسبت به سایر موجودات اشاره شده است. افرادی که به آیات قرآن نمی‌پردازند، با تمسخر به ذکر مگس و پشه اعتراض می‌کنند و می‌پرسند که چرا خداوند باید از آن‌ها مثال بزند. اما پاسخ این است که خدا در ارائه مثال هیچ شرم نیست و حتی می‌تواند از مگس یا کوچک‌تر از آن مثال بزند. این مثال‌ها برای نشان دادن شگفتی‌ها و لطایف موجودات کوچک مانند پشه ارائه شده‌اند. پشه، به رغم کوچک بودن، ویژگی‌ها و قدرت‌هایی دارد که در بعضی موارد حتی از فیل و شیر و سایر موجودات بزرگ هم بیشتر است. توضیحات به این صورت ادامه می‌یابد که پشه دارای عضوهایی است که به آن حساسیت و قابلیت می‌دهد و به آسانی می‌تواند از خطرات فرار کند و نمونه‌هایی از رفتارهای خاص آن نیز ذکر شده است. در نهایت به این نکته اشاره می‌شود که انسان‌ها نیز با مشاهده اطمینان و ثروت، تنش‌های مختلفی را تجربه می‌کنند.
شعبی را پرسیدند که هیچ چیز از حکمت خالی نیست در آفرینش آن، در این پیشه و عنکبوت آفریدن چه حکمت است؟ جواب داد که حکمت اندر آفرینش آن اگر خود آن بودی که نمرود طاغی بپشه هلاک کرد و مصطفی را بخانه عنکبوت که بر در غار ساخت از دشمن برهانید اگر همین بودی حکمت اندر آفرینش آن کفایت بودی. شافعی پیش هارون الرشید نشسته بود مگسی بر روی هارون نشست هارون براند دیگر باره باز آمد، هارون گفت «یا ابن ادریس لم خلق اللَّه الذّباب؟» اللَّه مگس را از بهر چه آفرید؟ شافعی گفت: «مذلة للملوک» خواری و بیچارگی ملوک زمین را قال «فاستحسنه و وصله». اینجا لطیفه نیکو گفته‌اند اللَّه تعالی مگس را ضعیف آفرید و با ضعف وی وقاحت آفرید و شیر را قوی آفرید و با قوت وی نفرت آفرید اگر آن وقاحت که در مگس است در شیر بودی در زمین کس از زخم وی نرستی، لیکن بکمال حکمت و نفاذ قدرت هر چیز را سزای خویش بداد و با ضعف مگس وقاحت سزا بود و با قوت شیر نفرت سزا بود، همه چیز بجای خویش آفرید و بسزای خویش بداشت. یقول تعالی ادبر عبادی بعلمی انی بعبادی خبیر بصیر. جهودان می‌پنداشتند که هر چه بزرگتر باشد و عظیمتر قدر آن بنزدیک اللَّه بیشتر و آفرینش آن عظیمتر، و هر که کهتر و حقیرتر آفرینش آن سهلتر و قدر آن کمتر. و نیز می‌پنداشتند که ربّ العالمین از ذکر چیزهای حقیر شرم دارد چنانک ایشان از آن شرم میداشتند. اللَّه تعالی ایشان را جواب داد که من شرم نکنم و مثل زنم به پشه یا کم از پشّه، چون دانم که مؤمنان را در آن پندست و زیادت بصیرت و بر معاندان دین حجت و دلالت.
هوش مصنوعی: شخصی از شعبی پرسید که در آفرینش هر چیز حکمت وجود دارد، پس حکمت آفریدن پشه و عنکبوت چیست؟ شعبی پاسخ داد که حکمت در این آفرینش این است که نمرود طاغی با پشه هلاک شد و پیامبر را عنکبوت در غار پناه داد. اگر همین حکمت کافی بود، برای آفرینش آن کفایت می‌کرد. سپس اشاره‌ای به شافعی و هارون الرشید شد. هارون گفت که مگسی بر او نشسته است و از شافعی پرسید که چرا خدا مگس را آفرید. شافعی پاسخ داد که مگس نشانه‌ای از ذلت پادشاهان است. او گفت که خدا مگس را ضعیف آفرید و این ضعف همراه با وقاحت است، در حالی که شیر را قوی آفرید و این قوت با خود نفرت به همراه دارد. اگر وقاحت مگس در شیر وجود داشت، هیچ کس نمی‌توانست از آسیب او در امان بماند. خداوند به هر چیز ارزشی متناسب با طبیعتش داده است. درواقع، برخی مردم فکر می‌کنند هرچه بزرگ‌تر باشد نزد خدا ارزش بیشتری دارد و چیزهای کوچک بدون اهمیت هستند. اما خداوند فرمود که او از آفریدن چیزهای کوچک شرم ندارد و حتی در آن‌ها نیز حکمت‌های فراوانی وجود دارد که برای مؤمنان پندآموز و برای دشمنان دین حجت است.
بعضی مفسران در تأویل آیت گفته‌اند إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی ای لا یخشی گفتند استحیا بمعنی خشیت آید چنانک خشیت بمعنی استحیا. و ذلک فی قوله تعالی وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ و اشتقاق حیا از حیاة است، و حیا اول منزل عقل است نه بینی که کودک را اول که امارت عقل وی پدید آید حیا بود، پس اول منزل عقل حیاست و آخر منزل عقل ایمان و مصطفی ع گفت: «لا ایمان لمن لا حیاء له»
هوش مصنوعی: برخی از مفسران در تفسیر آیه گفته‌اند که خداوند از شرم و حیا برخوردار نیست و این واژه به معنای ترس نیز آمده است. به همین ترتیب، ترس نیز به معنای حیا است. در این زمینه به آیه‌ای اشاره می‌شود که می‌فرماید: «تو از مردم می‌ترسی و خدا سزاوارتر است که از او بترسی». همچنین گفته شده که حیا از واژه حیات گرفته شده و حیا نخستین مرحله عقل است. به عبارت دیگر، زمانی که عقل کودک شروع به شکل‌گیری می‌کند، حیا نمایان می‌شود. بنابراین، حیا به عنوان اولین مرحله عقل و ایمان به عنوان آخرین مرحله آن شناخته می‌شوند. پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده‌اند: «برای کسی که حیا ندارد، ایمانی وجود ندارد».
یعنی که چون باول منزل نرسد آخر منزل در حق وی محال بود.
هوش مصنوعی: این بدان معناست که اگر فرد به مقصد نهایی و کامل خود نرسد، رسیدن به آن مقصد برای او غیرممکن است.
و معنی ضرب اینجا وصف است أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا یعنی ان یصف شبها شبّهه به کما قال ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ ای وصف لکم. هر جا که ضرب مثلست در قرآن و در لغت عرب آن ضرب بمعنی وصف و بیان است و در قرآن ضرب است بمعنی الزام چنانک گفت ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ و ضرب است بمعنی سیر چنانک گفت وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ و الضرب بالعصا معروف است چنانک گفت اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ.
هوش مصنوعی: در این متن، واژه "ضرب" به معنای توصیف و بیان مثال استفاده شده است. به عنوان نمونه، وقتی گفته می‌شود که مثالی از خودتان می‌زنید، به معنای توصیف کردن است. هر زمان که در قرآن یا زبان عربی از "ضرب مثل" استفاده شود، در واقع به معنای توصیف است. همچنین، "ضرب" می‌تواند به معنای الزام و تحمیل نیز به کار رود، مانند جمله‌ای که به ذلت اشاره دارد. علاوه بر این، "ضرب" می‌تواند به معنای حرکت و رفتن باشد، مانند زمانی که گفته می‌شود مردم در زمین می‌خزند. در نهایت، "ضرب" به معنای زدن با چوب یا عصا نیز هست، مانند جمله‌ای که به زدن عصا به دریا اشاره دارد.
مَثَلًا ما بَعُوضَةً این ما نکرت گویند بمعنی شی‌ء است تقدیره. مثلا شیئا بعوضة کقوله تعالی هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ ای هذا شی‌ء لدیّ عتید و بَعُوضَةً را نصب است بر بدل یعنی بدل ما و البعوض صغار البقّ واحدة منها بعوضة.
هوش مصنوعی: مثلاً در عبارت "ما بَعُوضَةً"، واژه "ما" به معنای چیزی است که به آن اشاره می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت "شیء بعوضة" که به معنای "این چیزی است که من دارم" است، و در اینجا "بَعُوضَةً" به عنوان بدل قرار گرفته است. همچنین "بَعُوض" به معنی مگس‌های کوچک است و "بعوضة" به عنوان یکی از آن‌ها به کار رفته است.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ نظیر این در سورة المدثر وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ...
هوش مصنوعی: افرادی که ایمان آورده‌اند، می‌دانند که این حقیقتی است از سوی پروردگارشان. همان‌طور که در سوره المدثر نیز آمده، کسانی که کتاب‌های آسمانی به آن‌ها داده شده و مؤمنان، نباید در این موضوع شک و تردیدی داشته باشند. اما کسانی که در دل‌هایشان بیماری دارند، باید چیزی بگویند.
الآیة میگوید مؤمنان و گرویدگان راست می‌شنوند و بسزا می‌بینند، و بیمار دلان عیب می‌جویند و نادریافتنی می‌پرسند، مؤمنان میدانند که این مثلها دلها را چون آئینه است رویها را چنانک در آئینه نگرند هر چه در وی است بینند، دلهای ایشان درین مثلها نگرد هر چه غیب است و بودنی بچشم دل به بینند، یقین ایشان در غیب پدید آید و ایمان بیفزاید و بیمار دلان را شور دل بیفزاید. پس ربّ العالمین خبر داد این دریافت جز دانایان و زیرکان را نیست وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.
هوش مصنوعی: این متن به تفکیک می‌پردازد که مؤمنان با دل و جان به حقایق و نشانه‌ها گوش می‌دهند و آنها را با درک درستی می‌نگرند. در مقابل، افرادی که دلشان بیمار است، تنها به جستجوی عیوب و نارسایی‌ها مشغول هستند و به درستی نمی‌توانند درک کنند. مؤمنان به وضوح می‌دانند که مثال‌ها و نشانه‌های الهی مانند آینه‌ای هستند که با نگاه به آنها می‌توانند باطن خود و حقایق غیبی را ببینند. ایمان و یقین آنها با توجه به این مثال‌ها تقویت می‌شود و در عوض، افراد بیمار دل بیشتر مضطرب و ناراحت می‌شوند. همچنین، رب‌العالمین اعلام می‌کند که فهم عمیق این نشانه‌ها فقط برای دانایان و افراد زیرک میسر است و سایرین نمی‌توانند به خوبی آنها را درک کنند.
و مثل زدن پدید کردن مانند است، و اللَّه را رسد که مثل زند بندگان را و بندگان را نیست که مثل زنند اللَّه را. چنانک گفت: فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ ای الاشباه خدای را عزّ و جلّ هامتا مسازید و انباز مگویید، و جز آنک اللَّه خویشتن را گفت صفت مکنید، که بآن شناخت که وی خود را شناسد شما وی را نشناسید.
هوش مصنوعی: تشبیه و مثال زدن برای خداوند نادرست است و خداوند نمی‌تواند مشبه بلندی از بندگانش قرار گیرد. خداوند شایسته است که به او مانند و مثالی داده نشود. همان‌طور که در قرآن آمده، نباید برای خداوند مثال‌هایی بزنید؛ زیرا او فراتر از آن است که با کلمات و تشبیهات بشر توصیف شود. تنها چیزی که می‌توان درباره خدا گفت، صفات اوست و این صفات او را می‌شناساند، در حالی که ما به طور کامل او را درک نمی‌کنیم.
یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً این جواب ایشانست که گفتند اللَّه چه خواست باین مثل که زد؟ ربّ العالمین گفت این مثل بدان زد تا گروهی را از رسیدن بعین حکمت آن بیراه کند، و گروهی را راه نماید بدانستن و رسیدن بعین حکمت آن.
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که با این مثال، خداوند برخی افراد را از درک حقیقت واقعی آن بازمی‌دارد و برای عده‌ای دیگر راهی را برای شناخت و دست‌یابی به حقیقت فراهم می‌کند.
وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ فاسقان ایشانند که از فرمانبرداری بیرون‌اند، فسوق خروج است از طاعت یقال فسقت الرطبه اذا خرجت عن الکوی، و سمیت الفارة فویسقة لخروجها عن جحرها. و قال تعالی فی صفة ابلیس ففسق عن امر ربه ای خرج عن طاعته. آن گه ایشان را صفت کرد به نعتهای مذموم و گفت: الَّذِینَ یَنْقُضُونَ ایشان که پیمان اللَّه را می‌شکنند و عهدی که اللَّه وریشان گرفت در توریت و در زبور بر زبان موسی و داود بوفاء آن باز نیامدند. و عهد آن بود که «ان یعبدوه و لا یشرکوا به شیئا و ان یؤمنوا بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و یخبروا بنعته و صفته و یؤمنوا بجمیع الانبیاء علیهم السلم» پیمان ستدند ازیشان بتوحید اللَّه و بتصدیق مصطفی ع و قبول بلاغ او ازو، و اللَّه بریشان در آن عهد و پیمان گواه.
هوش مصنوعی: این متن به توضیح معنای "فسق" می‌پردازد که به معنی خروج از فرمانبرداری و اطاعت است. افرادی که تحت این عنوان قرار می‌گیرند، کسانی هستند که از دستورات خداوند سرپیچی می‌کنند. در آیات قرآن به وصف ابلیس اشاره می‌شود که او نیز از اطاعت خداوند خارج شد. سپس به ویژگی‌های منفی این افراد اشاره می‌شود که از جمله آن‌ها نقض پیمان‌های الهی و عدم وفای به عهدی است که خداوند با آن‌ها در تورات و زبور دارد. این پیمان شامل عبادت خداوند، عدم شرک، ایمان به پیامبر محمد (ص) و اعتقاد به تمامی پیامبران است. خداوند در این عهد بر آن‌ها گواهی داده است.
«مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» العهد، و قیل من بعد میثاق اللَّه. و المیثاق مفعال من الوثوق و اصله موثاق فانقلبت الواو یاء لانکسار ما قبلها کمیزان و میقات. نظیر این در سورة الاعراف أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ و گفته‌اند.
هوش مصنوعی: پس از پیمان او، و گفته شده که منظور از بعد، پیمان خداوند است. میثاق به معنای توافق و قرار است و اصل آن "موثاق" است که به خاطر وجود حروف خاص، واو آن تغییر به یاء داده شده است. مشابه این موضوع در سوره اعراف نیز آمده است که آیا از آنها پیمان کتاب گرفته نشده که جز به حق درباره خداوند سخن نگویند؟
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ... اخبار است از جمله کافران و منافقان علی العموم و عهد که بریشان گرفته بودند آنست که روز میثاق رب العزة ایشان را از کتف آدم بیرون آورد و گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی‌ و در قرآن جایها فرمود است که بعهد وفا کنید و به پیمانها باز آئید قال اللَّه تعالی وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ، وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا
هوش مصنوعی: افرادی که پیمان‌ها را می‌شکنند و از موعودهای خود تخلف می‌کنند، در زمره کافران و منافقان قرار می‌گیرند. این موضوع به عهدی برمی‌گردد که از آفرینش انسان و در روز میثاق با خداوند برقرار شده است، زمانی که خداوند از آدم سوال کرد: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آنها پاسخ مثبت دادند. در قرآن هم بارها به این موضوع اشاره شده که انسان‌ها باید به عهد و پیمان‌های خود وفا کنند. خداوند در قرآن می‌فرماید که هنگام عهذ و پیمان، به عهد خداوند وفا کنید و به تعهدات خود پایبند باشید.
میگوید اگر عهدی کنید یا عقدی بندید با خالق یا با مخلوق بوفاء آن باز آئید. و عهد با خالق نذر باشد و توبه و سوگندان و با مخلوق شرطها و عقدها که در معاملات میان ایشان رود و وعده‌ها که یکدیگر را دهند.
هوش مصنوعی: اگر به خدا یا انسان‌ها عهد و پیمانی ببندید، باید به آن وفا کنید. عهدی که با خدا بسته می‌شود، شامل نذری، توبه و قسم‌هاست، و عهدهایی که با دیگران می‌زنید، شامل شروط و قراردادهایی است که در معاملات میان شما برقرار می‌شود و وعده‌هایی که به یکدیگر می‌دهید.
وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ و می‌برند آنچه اللَّه فرمود که آن را به پیوندند از تصدیق انبیاء که فراهم پیوندند، و تصدیق محمد فرا تصدیق موسی پیوندند و تعظیم آدینه امروز فرا تعظیم شنبه بروزگار پیوندند، و روی دادن بکعبه امروز فرا روی دادن به بیت المقدس بروزگار پیوندند، و گردن نهادن قرآن را فرا گردن نهادن تورة و انجیل و زبور پیوندند. قتاده گفت «امروا بالقول و العمل فقالوا فلم یعملوا فلم یصلوا القول بالعمل» ایشان را فرمودند که عمل را فرا قول پیوندند که ایمان قول و عمل است، و نه پیوستند. و قیل یرید بذلک قطع الرّحم فانّ قریشا قطعوا رحم النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بالمعاداة معه. و گفته‌اند که ایشان را فرمودند که پیغامبران را همه براست دارید فآمنوا بالبعض و کفروا بالبعض، و المؤمنون و صلوا، فقالوا لا نفرّق بین احد من رسله.
هوش مصنوعی: آنان ارتباطاتی را که خداوند دستور داده تا برقرار شوند، قطع می‌کنند. این ارتباطات شامل تصدیق انبیاء و پیوند دادن تصدیق پیامبر محمد به تصدیق موسی و همچنین بزرگداشت روز جمعه در مقابل بزرگداشت روز شنبه است. همچنین در این متن به تبديل سمت قبله از بیت المقدس به کعبه و گردن نهادن به قرآن به جای تورات، انجیل و زبور اشاره می‌شود. قتاده می‌گوید که به آنان گفته شده باید گفتار و رفتارشان یکی باشد، اما اینگونه نبود و آنان این دو را پیوند ندادند. برخی می‌گویند که منظور از این قطع، قطع رحم است، زیرا قریش با نبوت پیامبر (ص) به مخالفت برخاستند. همچنین ذکر شده که برخی از آنان به تصدیق همه پیامبران تأکید داشتند و به تفکیک میان آنها اعتقادی نداشتند.
وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ تباهکاری ایشان آن بود که عامّه خویش را از اسلام باز میداشتند، و ضعیفان مسلمانان را در شک می‌افکندند و دلها را می‌شورانیدند و راهها به بیم میکردند و راه میزدند و سخن چینی میکردند و ببد گویی مردم را در هم می‌افکندند.
هوش مصنوعی: ایشان در زمین فساد می‌کردند و عوام مردم را از دین اسلام منحرف می‌ساختند. همچنین به مسلمانان ضعیف شک و تردید وارد می‌کردند و دل‌ها را مضطرب می‌نمودند. در راه‌ها ایجاد ناامنی می‌کردند، به سرقت می‌پرداختند و دروغ و بدگویی را در میان مردم رواج می‌دادند.
أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ زیان کاران ایشانند که نقص و خسران در حظّ خویش آوردند، که ایشان را هر یکی در بهشت مسکنی بود چنانک در خبر است، و فردا ازیشان فاستانند و بمؤمنان دهند.
هوش مصنوعی: آنها زیان‌کارانی هستند که در سهم خود نقص و خسارت را به همراه دارند. هر یک از آنها در بهشت جایی دارد، همانطور که در روایت آمده است، و در فردا از آنها گرفته خواهد شد و به مؤمنان داده خواهد شد.
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ کیف استفهام عن حال الشّی‌ء، و لم استفهام عن علة الشی‌ء و ما عن جنس الشی‌ء کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ این خطاب با جهودان و مشرکان عرب است هر چند که آن مشرکان بوجود صانع و آفریدگار معترف بودند چنانک اللَّه گفت وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ و مصطفی ع پدر عمران حصین را پرسید آن گه که هنوز مشرک بود
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانید به خدا کافر شوید در حالی که حالتی از وجود او را درک می‌کنید؟ این سوال به وضعیت یهودیان و مشرکان عرب اشاره دارد، هرچند که آن‌ها به وجود یک خالق و آفریدگار اعتراف داشتند. همانطور که خداوند فرموده است: "و اگر از آن‌ها بپرسی که کی آن‌ها را خلق کرده است، به یقین خواهند گفت: خدا." علاوه بر این، پیامبر اسلام (ص) از پدر عمران حصین در زمانی که هنوز مشرک بود، سوال کرده بود.
«کم تعبد الیوم الها قال سبعة واحدا فی السّماء و ستة فی الارض قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فایهم تعدّه لیوم رغبتک و رهبتک؟ قال الّذی فی السماء.»
هوش مصنوعی: امروز تنها یک خدا وجود دارد که آن یکی در آسمان و شش تا در زمین هستند. رسول خدا (ص) پرسید: کدام یک از آنها را در روز خواست و ترس خود می‌شماری؟ او گفت: همان که در آسمان است.
این خبر دلیل است که ایشان بوجود صانع ایمان داشتند اما نبوت مصطفی را صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم منکر بودند و بوی کافر، و هر که بفرستاده کافر بود بفرستنده کافر باشد ازین جهت گفت: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ و این سخن را دو مخرج است: یکی تعجب و التعجب هو الاخبار عن عظیم فعلهم. یقول ایها المؤمنون تعجبوا من هؤلاء کیف یکفرون اللَّه و قد ثبتت حجة اللَّه علیهم میگوید شگفت مانید و تعجب کنید ازین کافران که حجت توحید و ریشان ثابت است و روشن، و نمی گروند، و مخرج دیگر توبیخ است و ملامت، میگوید ای پیغامبر من وای مؤمنان این کافران را ملامت کنید و گوئید چون است که باللّه نمیگروید و نشانهای هستی و یکتایی و دانایی و توانایی وی شما را پیداست آن گه نشانهای روشن بر شمرد و گفت وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ قومی گفتند این و او حال است و قد در آن مضمر یعنی کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ و قد کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ. قومی گفتند نه واو حال است که واو ابتدا است و برین قول تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وقف کنی جائز است، آن گه ابتدا کنی وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً و الاموات جمع الموت. و الموت یکون اسما و مصدرا کالصّوم و العدل و الفطر. وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً ای لم تکونوا شیئا حتی خلقکم. عرب موت بجای خمول الذکر نهند، و حیاة بجای شهرگی یقال للشّی‌ء الدارس و للامر خامل الذکر هذا شی‌ء میّت و امر میّت. و للذکر و الامر المتعالم فی النّاس هذا امر حی. میگوید شما چیزی یاد کرده و یاد کردنی نبودید نام و نشان و رسم و طلل شما نبود تا بیافرید شما را و مردمان زنده گردانید که شما را می‌شناسند و ذکر میکنند. این موت اول است و احیاء اول. پس گفت ثُمَّ یُمِیتُکُمْ یعنی یقبض ارواحکم عند انقضاء آجالکم پس چون روزگار عمر شما برسد می‌میراند شما را تا چنان گرداند که در اول که نبودید ثُمَّ یُحْیِیکُمْ یعنی للبعث و القیمة پس آن گه شما را زنده گرداند بعث و نشورا. اینست دو مرگ و دو حیاة که آنجا گفت: أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ. این قول ابن عباس است و مجاهد. و قال قتاده کُنْتُمْ أَمْواتاً ای نطفا فی الارحام لانها تکون میّتة بعد مفارقتها الرّجل
هوش مصنوعی: این خبر نشان می‌دهد که آن‌ها به وجود خدا معتقد بودند، اما نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را انکار می‌کردند و بنابراین کافر به حساب می‌آمدند. کسی که نسبت به فرستاده خدا کافر باشد، به فرستنده نیز کافر است. از این رو، در اینجا پرسشی مطرح می‌شود که چگونه می‌توانید به خدا کافر باشید. این جمله دارای دو معناست: یکی تعجب از کار بزرگ آن‌ها و دیگری ملامت بر بی‌ایمانی‌شان. درواقع، به مؤمنان می‌گوید که باید از این کافران شگفت‌زده شوند، زیرا حجت خدا بر آن‌ها ثابت و روشن است و با این حال ایمان نمی‌آورند. همچنین می‌گوید که پیامبر و مؤمنان باید این کافران را سرزنش کنند و بپرسند چگونه به خدا باور ندارند در حالی که نشانه‌های قدرت و یکتایی او را می‌بینند. سپس به یادآوری می‌کند که شما قبلاً مرده بودید و خدا شما را زنده کرد. این بیان به نوعی است که شما هیچ‌گاه وجود نداشتید تا اینکه خدا شما را خلق کرد و به شما حیات بخشید. درواقع، منظور از "مردن" همان عدم وجود پیش از آفرینش است و "حیات" به معنای وجود و شناختن شما در بین مردم است. در ادامه بیان می‌شود که خداوند پس از پایان عمر شما، شما را می‌میراند و سپس در روز قیامت دوباره زنده می‌کند. این دو مرگ و دو زندگی به معنای آغاز و پایان حیات شماست که در آیات دیگر نیز به آن اشاره شده است.
لقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ما ابین من حیّ فهو میّت »
هوش مصنوعی: به گفته او، هر موجود زنده‌ای که نشانه‌های زندگی‌اش مشخص باشد، قطعاً زنده است.
میگوید شما نطفه‌های مرده بودید در رحم مادران اول نطفه پس علقه، پس مضغه پس استخوان و گوشت، پس شما را زنده گردانید بنفخ ارواح. و به‌
هوش مصنوعی: می‌گوید که شما در ابتدا به شکل نطفه‌های مرده‌ای در رحم مادران بوده‌اید. ابتدا نطفه، سپس علقه و بعد از آن مضغه، و در نهایت به شکل استخوان و گوشت درآمده‌اید. سپس با دمیدن روح، زنده شده‌اید.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یدخل الملک علی النطفة بعد ما تستقرّ فی الرّحم باربعین او بخمس و اربعین، فیقول ای رب اشقی ام سعید؟ اذکر ام انثی؟ فیقول اللَّه تعالی و یکتبان ثم یکتب عمله و رزقه و اجله و اثره و مصیبته ثم تطوی الصحیفة فلا یزداد فیها و لا ینقص منها».
هوش مصنوعی: پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمودند: پس از چهار یا چهل و پنج روز از استقرار جنین در رحم، فرشته‌ای به آن وارد می‌شود و از خداوند می‌پرسد: آیا او از اهل شقاوت است یا سعادت؟ آیا پسر خواهد بود یا دختر؟ سپس خداوند پاسخ می‌دهد و این نکات نوشته می‌شود: اعمال، رزق، مدت عمر، سرنوشت و مصیبت او. سپس این نوشته جمع می‌شود و دیگر در آن تغییر و تحولی ایجاد نخواهد شد.
ثُمَّ یُمِیتُکُمْ آن گه شما را می‌میراند بخواب، و زنده میگرداند به بیداری وانگه شما را آخر بمیراند و فردا شما را زنده گرداند. و قیل وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً یعنی بعد اخذ المیثاق ردّهم الی ظهره فاماتهم فاحیاکم بان اخرجکم من بطون امّهاتکم ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ میگوید آن گه شما را با او خواهند گردانید و سوی او خواهند برد. این همچنانست که گفت ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ و اگر تُرْجَعُونَ خوانی بفتح تا بر قراءت یعقوب، معنی آنست که آن گه وازوشید «۱» و کردار شما را پاداش دهند و این کلمه دلیل است که اللَّه تعالی بر جهتی است از جهتهای عالم و آن جهت بالاست بدلیل ده آیت از قرآن یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ و هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ ءامنتم من فی السماء ام امنتم فی السماء إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی‌ إِلهِ مُوسی‌ و خبر درست است که مصطفی ع گفت: «ارحموا من فی الارض یر حکم من فی السّماء
هوش مصنوعی: سپس شما را در خواب می‌میراند و وقتی بیدار می‌شوید، دوباره زنده می‌شوید. در نهایت، شما را می‌میراند و در روز قیامت زنده می‌سازد. گفته شده که شما مانند موجوداتی بودید که هیچ نبودند و بعد از گرفتن میثاق، به دنیا آورده شدید. سپس شما را می‌میراند و دوباره زنده می‌سازد و به سوی او برمی‌گردید. همچنین بیان شده که در نهایت به سوی خداوند خواهید رفت و اعمال شما مورد پاداش قرار می‌گیرد. این کلمات نشان می‌دهد که خداوند در مقام بالایی قرار دارد و از بالا به بندگانش توجه می‌کند. در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده که خداوند دائماً بر امور نظارت دارد و مسائل را از آسمان به زمین مدیریت می‌کند. در نهایت، پیامبر اسلام (ص) نیز توصیه کرده است که به موجودات روی زمین رحمت داشته باشیم، چرا که در آسمان خداوند نیز بر ما رحمت می‌کند.
اما معتزلی که عذاب گور را منکر است دست درین آیة میزند و میگوید دو زندگی گفت: یکی در دنیا و یکی در قیامت و زندگی در گور و عذاب‌ نگفت. جواب وی آنست که زندگی قوم موسی پس از صاعقه که رسید ایشان را نگفت درین آیة و دلالت نکرد که نیست و ذلک فی قوله تعالی ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ و همچنین امّت حزقیل که از بنی اسرائیل بمردند به طاعون و رب العالمین ایشان را زنده کرد، آن زندگی ایشان پس از مردن هم نگفت درین آیة و دلیل نبود و ذلک قوله أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ الآیة زندگی در گور و عذاب قبر اگر درین آیت منصوص نیست نفی آن در آیت هم نیست. آن گه در اخبار درست بروایت ثقات و بزرگان صحابه چون عمر خطاب و علی بن ابی طالب و عبد اللَّه مسعود و عبد اللَّه بن عباس و عبد اللَّه بن عمر و جریر بن عبد اللَّه و جابر و ابو هریره و ابو سعید خدری و ابو ایوب انصاری و انس بن مالک و براء بن عازب بروایت ایشان درست شده است از مصطفی ع حیاة و عذاب قبر، و هر که آن را منکر است ضالّست و مبتدع.
هوش مصنوعی: معتزله‌ای که عذاب قبر را انکار می‌کند، می‌گوید که در قرآن تنها به دو نوع زندگی اشاره شده: یکی در دنیا و دیگری در قیامت، و هیچ صحبتی از زندگی یا عذاب در قبر نشده است. پاسخ به این ادعا این است که داستان زندگی قوم موسی پس از صاعقه، در این آیات ذکر نشده و این دلیل بر عدم وجود آن نیست. هم‌چنین، زندگی امّت حزقیل که به طاعون مرده بودند و دوباره زنده شدند نیز در این آیات اشاره‌ای به آن نشده است. از طرفی، اگر زندگی و عذاب قبر در این آیات ذکر نشده باشد، نمی‌توان وجود آن را نفی کرد. در روایات معتبر از صحابه بزرگی همچون عمر، علی، عبدالله مسعود، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، جریر بن عبدالله، جابر، ابوهریره، ابوسعید خدری، ابویوب انصاری، انس بن مالک و براء بن عازب، به زندگی و عذاب قبر اشاره شده است. بنابراین، هر کس این موضوع را انکار کند، گمراه و دارای بدعت است.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مشرکان عرب چون حدیث مرده زنده گردانیدن و بعث و نشور شنیدند منکر شدند گفتند من یعیدنا اذا متنا و کنا ترابا و عظاما؟ کیست که ما را برانگیزاند و زنده گرداند پس از آنکه خاک شدیم؟
هوش مصنوعی: او کسی است که برای شما هر آنچه در زمین است را آفرید. مشرکان عرب زمانی که درباره زنده کردن مردگان و قیامت شنیدند، انکار کردند و گفتند: چه کسی ما را پس از مرگ و تبدیل شدن به خاک و استخوان زنده می‌کند؟
اللَّه گفت بجواب ایشان هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً آن کس که هر چه در زمین چیز است از آدمی و غیر آدمی همه بیافرید، قادر است که شما را پس آنکه خاک شدید باز آفریند. هُوَ الَّذِی در قرآن بیست جایست و وَ هُوَ الَّذِی با واو نوزده جایست هو اشارة فرا موجود است اگر موجود نبودی هو معنی نداشتی و هُوَ بآن گفت تا شنونده گوش باز دارد و جوینده بآن راه یابد و نگرنده فرا آن بیند.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: او کسی است که همه چیزهایی را که در زمین وجود دارد، برای شما خلق کرده است. همانطور که او قادر است هر چیزی را بیافریند، می‌تواند شما را نیز بعد از اینکه به خاک تبدیل شدید، دوباره زنده کند. عبارت "او" در قرآن بیست بار و "و او" نوزده بار آمده است. این کلمه به موجودیت اشاره دارد و اگر موجود نبود، معنایی نداشت. خداوند این را به کار برد تا شنونده توجه کند و جوینده راه درست را پیدا کند و ناظر به چیزهای فراتر از آن بیندیشد.
پس اینکلمه نه نام نه صفت اشارتست فرا هست. «الّذی» کنایتست از هست تا شنونده آشنا گردد و جوینده بینا و خواهنده دانا، و گفته‌اند هُوَ اشارتست به ذات، الَّذِی اشارت به صفت، خَلَقَ اشارت به فعل. خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً میگوید بیافرید هر چه در زمینست‌ از کوه و دریا و هر چه در آنست از جواهر و معادن و چشمها و جویها و نبات و حیوان صامت و ناطق و پرنده و زنده و چرنده و گرما و سرما و نور و ظلمت و سکون و حرکت. این همه نعمت برای شما آفریدم و شما خود شمردن آن طاقت ندارید چنانک فرمود وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها، و این جمله نعمت و شما را از بهر دو چیز آفریدم یکی آنکه تا به نعمت من دنیا بسر میبرید و روزگار میرانید و منفعت میگیرید. دیگر آنکه منعم را بآن میشناسید و از مصنوعات به وحدانیت صانع دلیل میگیرید.
هوش مصنوعی: این کلمه نه تنها نام است و نه فقط صفتی برای اشاره به موجودات، بلکه نشانه‌ای از وجود خداوند است. واژه «الّذی» برای آشنا کردن شنونده و هدایت‌گر و جوینده، به کار می‌رود. گفته‌اند که «هُوَ» اشاره به ذات خدا دارد، «الَّذی» به صفات او و «خَلَقَ» به افعال او اشاره می‌کند. خداوند می‌فرماید که هر چیزی که در زمین وجود دارد، از کوه‌ها و دریاها تا جواهرات، معادن، گیاهان، حیوانات، پرندگان، و حتی گرما و سرما، برای شما آفریده شده است. این همه نعمت‌ها برای شماست و شما قادر نیستید آنها را به طور کامل بشمارید، همان‌طور که در قرآن آمده است: «و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، نمی‌توانید آنها را آمار کنید». خداوند شما را برای دو هدف آفریده است: یکی اینکه در این دنیا از نعمت‌های او بهره‌مند شوید و زندگی کنید، و دیگری اینکه جاودانی او را بشناسید و از خلقت‌ها و آثارش، به واحد بودن خالق استدلال کنید.
و گفته‌اند این آیت ردّ است بر قدریان که علی الاطلاق بی تقیید گفت خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً و کفر و فساد و معاصی در تحت آن شود لا محالة، و نه چنانست که قدری گفت آن در اجسام مخصوص است و افعال و اعراض از آن بیرونست که در آیت تغییر و تخصیص نیست، و مقتضی لفظ اطلاق جز عموم و استغراق نیست بعضی متکلمان گفتند خَلَقَ لَکُمْ دلیلست که حظر نیست و هر چه در دنیاست هر کسرا مباح است! جواب آنست که این لام نه لام تملیک است و نه اضافت تخصیص بکله اضافت بیان و تعریفست، فکانّه یعرفنا انه خلقها لاجل منافعنا و موقع حاجاتنا، بعضها لانتفاع و بعضها لاعتبار. فکیف که حظر و منع درین آیت نیست در نصوص اخبار و سنن هست، که بعد ازین آیة نصوص اخبار و آثار بیان کرد و تفصیل داد بعضی حرام کرد و بعضی حلال و گشاده. و سنت را رسد که بر کتاب حکم کند کقوله تعالی وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ و لیس هذا موضع شرحه. قومی گفتند این خطاب با مؤمنانست و بحکم این آیت هر چه کافرانند در زمین و مال ایشان فی مسلمانانست.
هوش مصنوعی: در این متن به بحثی درباره آیه‌ای از قرآن اشاره شده که به نظر می‌رسد ناقض نظریه قدری‌ها باشد. طبق این آیه، خداوند همه چیز را برای انسان‌ها خلق کرده است و این شامل نعمت‌ها و امکاناتی است که ممکن است در نظر برخی افراد غیرمجاز یا ناپسند به نظر برسد. نظریه قدری‌ها معتقد است که این خلق، محدود به چیزهای خاصی است و اعمال انسانی را شامل نمی‌شود. در اینجا گفته می‌شود که ارتباط و معنای این آیه واضح است و نشان‌دهنده‌ی هدف خداوند از خلق برابر منافع انسان‌هاست، در حالی که محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها در متون دیگر وجود دارد که توضیحات بیشتری درباره حلال و حرام ارائه می‌دهند. این آیه به مومنان خطاب شده و تأکید می‌کند که همه چیز در زمین از آن مسلمانان است و حتی می‌تواند شامل دارایی‌های کافران نیز باشد.
ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ استوی در قرآن نه جایست دو از آن به الی پیوسته یکی اینست و یکی در حم السجده. و آن هفت دیگر به علی پیوسته یکی در سورة الاعراف، دوم در یونس، سوم در رعد، چهارم در طه، پنجم در فرقان، ششم در الم تنزیل، هفتم در سورة الحدید.
هوش مصنوعی: آیه‌ای در قرآن وجود دارد که در آن به موضوع "استوا" اشاره شده است. این واژه در دو مورد به "الی" وصل شده و در هفت مورد دیگر به "علی" نسبت داده شده است. مواردی که به "الی" متصل هستند عبارتند از: یکی در سوره یوسف و دیگری در سوره حم السجده. همچنین مواردی که به "علی" مرتبط هستند شامل: سوره الاعراف، یونس، رعد، طه، فرقان، الم تنزیل و حدید می‌باشند.
و استوی در لغت سه معنی دارد. و از آن سه معروفتر و مشهورتر استقرار است چنان که جای دیگر گفت وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ ای: (استقرّت). و سوار را که بر پشت ستور آرام گیرد میگویند «لتستوا علی ظهوره» دیگر معنی استوا راست شدنست از کژی و راست ایستادن. سه دیگر معنی علوّ است چنان که گویند استوی رسول اللَّه علی المنبر ثم استوی الی السّماء که در قرآن است هر دو جایگه بمعنی علو است میگوید بر شد و آهنگ بالا کرد.
هوش مصنوعی: کلمه "استوی" در زبان عربی دارای سه معنا است. مشهورترین و معروف‌ترین آن، به معنای استقرار یا آرام گرفتن در جایی است، مانند زمانی که گفته می‌شود "بر کوه جودی قرار گرفت." همچنین، زمانی که سوار بر حیوانی آرام می‌نشیند، از او می‌گویند که "روی او راست شد." دیگر معنای آن، به معنای راست ایستادن یا خارج شدن از کجاست. سومین معنی، به معنای بلندی و علوّ است، به‌طوری که در متونی مثل سخن گفتن پیامبر بر منبر یا بالا رفتن به سمت آسمان به کار می‌رود و در این حالت نیز به معنای علو به شمار می‌آید.
فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ و هر هفت آسمان راست کرد. خلیل با یاری از آن خود نزد ابو ربیعه کلابی شدند که از فصحاء عرب بود از و پرسید که: «استوی الی» معنی چیست؟ او را بر بامی یافتند ایشان را دید که روی بوی داشتند گفت (استویا الی) یعنی ارتفعا الیّ ایشان باز گشتند گفتند لهذا جئنا؟ فاخذ الخلیل هذه الکلمة فوضعها فی تفسیر القرآن.
هوش مصنوعی: او هر هفت آسمان را به یک اندازه ساخت. خلیل به همراه دوست خود به سراغ ابو ربیعه کلابی رفتند که از سخنوران برجسته عرب بود و از او پرسیدند که «استوی الی» چه معنی دارد. آن‌ها او را بر بام یافتند و متوجه شدند که او در حال صحبت است. او گفت که «استوی الی» یعنی به سوی من آمدند. آن‌ها پس از شنیدن این توضیح گفتند، همین دلیل برای ما کافی است. خلیل این کلمه را برداشت و در تفسیر قرآن به کار برد.
اگر کسی گوید ثُمَّ اسْتَوی‌ إِلَی السَّماءِ در هر دو آیة پس از آفرینش زمین گفت و این دلیل است که پیشتر زمین آفرید آن گه آسمان پس آنچه گفت وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها چه معنی دارد؟ جواب وی آنست که: ابن عباس گفت آن گه که از وی همین مسئله پرسیدند و این خبر در صحیح است گفت اول زمین را بدو روز بیافرید یعنی یکشنبه و دوشنبه، چنانک گفت قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ پس قصد بالا کرد و آسمانها را راست کرد به دو روز یعنی سه شنبه و چهار شنبه، چنانک گفت فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ پس بزمین نزول کرد و دحی زمین کرد، و دحی آن بود که گیاهزار و مرغزار و کوه و دشت و راهها پیدا کرد و جویها براند پس زمین و هر چه در آنست‌ به چهار روز آفریده باشد اینست که میگوید فی اربعة ایام سواء للسّائلین پس آسمانها و زمینها بشش روز آفرید است چنانک گفت فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثم قال فی آخر الآیة وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ خود را در قرآن از علم چهار نام گفت: عالم و علیم و علّام و اعلم علیم از عالم مه است و علّام از هر دو مه معنی آنست که من خداوندم که هفت طبقه آسمان و هفت طبقه زمین بیافریدم و هر چه در آنست از حرکات و سکنات جانوران تا آن مورچه که در زیر هفتم طبقه زمین است و در خود بجنبد همه میدانم، پس بدانید که اعمال و ضمائر شما نیز میدانم، بطاعت مشغول شوید تا از عقوبت من برهید.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که در آیات اشاره شده، خداوند ابتدا به آفرینش زمین پرداخته و سپس به آسمان، این موضوعی است که ابن عباس در پاسخ به پرسشی مشابه بیان کرده است. او می‌گوید که خداوند زمین را در دو روز خلق کرد و پس از آن، آسمان‌ها را در دو روز دیگر خلق کرد. به این ترتیب، زمین و همه موجودات آن در چهار روز آفریده شده‌اند. آسمان‌ها و زمین نیز در شش روز خلق شده‌اند. خداوند در قرآن خود را با نام‌هایی چون عالم و علیم و علّام معرفی کرده است. او بر تمام حرکات و سکنات موجودات آگاه است و بر اعمال و نیت‌های انسان‌ها نیز احاطه دارد. بنابراین، انسان‌ها باید به طاعت و عبادت خدا بپردازند تا از عذاب او در امان باشند.