گنجور

بخش ۱۲۶ - ۳۹ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... مال باختن در راه شریعت نیکوست، لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت، بوقت مشاهدت از غیر جدا شدن، و بشرط وفا بودن نیکوست، لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن و قدم بر بساط صفا نهادن.

از غیر جدا شدن سر میدانست
کار آن دارد که در خم چوگانست‌

یکی میپرسد که از مال چه دهیم؟ و چون خرج کنیم؟ شریعت او را جواب میدهد از دویست درم پنجدرم و از بیست دینار نیم دینار. دیگری می‌پرسد و حقیقت او را جواب میدهد که با تو بجان و تن هم قناعت نکنند. آری حدیث مزدوران دیگرست و داستان عارفان دیگر، معرفت مزدور تا جان شناختن است، و معرفت عارف تا جان باختن‌

مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت

آن دولتیان صحابه نه بآن می‌پرسیدند از کیفیت انفاق که راه بدرویشی نمی بردند، لکن بامید آنک تا از حضرت عزت این نواخت بایشان رسد که: وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ هر چه شما دادید و میدهید من که خداوندم میدانم، و بدان آگاهم. این چنانست که موسی را آن شب دیجور در بیابان طور بر خواندند که یا مُوسی‌! موسی از لذت این خطاب سوخته این ندا شد، از سر سوز و اشتیاق گفت من الذی یکلمنی؟ کیست این که با من سخن میگوید؟ میدانست، لکن موسی در بحر اشتیاق دیدار حق غرق شده بود، دستگیری طلب میکرد گفت: درین یک ندا بسوختم باشد که یک بار دیگرم بر خواند مگر بر افروزم، فرمان آمد که یا موسی! نمیدانی که ترا که میخواند؟ گفت «دانم! لکن منتظر آنم که خواننده گوید انّی انا اللَّه رب العالمین.

لبیّک عبدی و انت فی کنفی
فکلّما قلت قد علمناه!
سلنی بلا حشمة و لا رهب
و لا تخف، اننی أنا اللَّه!

دو آیت است: یکی در اول و رد اشارتست بانفاق عابدان از مال خویش تا بمعرفت رسند. دیگر آیت بآخر ورد اشارتست. بانفاق عارفان از جان خویش بحکم جهاد تا بمعروف رسند. و ذلک قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بعد از ایمان حدیث هجرت کرد، و هجرت بر دو قسم است یکی ظاهر، و دیگر باطن. اما هجرت ظاهر دو طرف دارد: یکی آنک از دیار و اوطان و اسباب خویش هجرت کند، و بطلب علم شود، و طرف دیگر آنست که بطلب معلوم شود، و هر آن روش که ازین دو طرف بیرونست آن را خطری و وزنی نیست.

و الیه الاشارة

بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الناس عالم او متعلم و سائر الناس همج»

و تا نگویی که طالب علم و طالب معلوم هر دو بر یک رتبه‌اند، که طالب علم در روش خود است، و طالب معلوم در کشش حق. و آن کس که در روش خود بود در رنج و ماندگی و گرسنگی بماند. چنانک موسی در آن سفر که طالب علم بود گفت آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً باز وقتی دیگر که بطلب معلوم می‌شد، چنان مؤید بود بتأیید عصمت و کشش حق، که سی روز در انتظار سماع کلام حق بماند، که نه از ماندگی خبر داشت نه از گرسنگی استاد بو علی دقاق گفت برحمة اللَّه: نواخت طلبه علم بجایی رسید که فردا چون از خاک برآیند، مرکب ایشان پرهای فریشتگان بود، لقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضا بما یصنع»

گفتا: چون مرکب طلبه علم پر فریشتگان بود مرکب طلبه معلوم خود در وهم چه آید که چون بود؟

لو علمنا ان الزیارة حق
لفرشنا الخدود ارضا لترضی‌
رفتار بتان خوب بر خاک حرام
من دیده زمین کنم تو بر دیده خرام

این خود بیان هجرت ظاهرست. و هجرت باطن آنست که از نفس بدل رود و از دل بسر رود، و از سر بجان رود، و از جان بحق رود. نفس منزل اسلام است، و دل منزل ایمان، و سر منزل معرفت، و جان منزل توحید. در روش سالکان از اسلام بایمان هجرت باید، و از ایمان بمعرفت، و از معرفت بتوحید، نه آن توحید عام میگویم که بشواهد درست گردد، و بناء اسلام و ایمان بر آنست، بل که این توحید از آب و خاک پاکست، و از آدم و حوا صافست، علایق از آن منقطع، و اسباب مضمحل، و رسوم باطل، و حدود متلاشی، و اشارات متناهی، و عبارات منتفی، و تاریخ مستحیل! استاد امام بو علی قدس اللَّه روحه روزی غریق دریای محبت شده بود و در توحید سخن میگفت که: اگر از جواهر حرمت یکی را بینی که قدم در کوی دعوی نهد و حدیث توحید کند، نگر تا فریفته نشوی، و از آب و خاک آن معنی پاک دانی، که آن جمال احدیت بود که در میدان ازل بنظاره جلال صمدیت شد، و با خود بنعت تعزز رازی گفت آن راز را توحید نام نهادند، که روستم را هم رخش روستم کشد! شیخ الاسلام انصاری قدس اللَّه روحه باین توحید اشارت کرده و گفته:

ما وحد الواحد من واحد
اذ کلّ من وحّده جاحد
توحید من ینطق عن نعته
عاریة أبطلها الواحد
توحیده ایاه توحیده
و نعت من ینعته لاحد!
بخش ۱۲۵ - ۳۹ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... فرمان آمد در قرآن چند جایگه که أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ و أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ نفقت کنید، و از آنچه شما را روزی کردیم چیزی بیرون دهید، پرسیدند که چه دهیم؟ و چند دهیم؟ و فرا که دهیم؟ و این پرسنده گویند که عمرو بن الجموح بوده درین آیت جواب آمد که فرا که دهید: گفت هر چه نفقت کنید از مال خیر اینجا بمعنی مال است، فَلِلْوالِدَیْنِ یعنی علی الوالدین، ابتدا به پدر و مادر کنید، و این یکی در نفقات واجب منسوخ گشت، اکنون نفقه پدر و مادر بر فرزندان واجب است، و زکاة و صدقه و وصیّت ایشان را حرام. دلیل قرآن بر وجوب نفقه پدر و مادر آنست که گفت: وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً و من الاحسان الانفاق علیهما.بخش ۱۲۷ - ۴۰ - النوبة الاولى: قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ترا می‌پرسند عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ از می و قمار قُلْ بگوی فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ در می و قمار بزه بزرگ است وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ و مردمان را در آن منفعتهاست، وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما اما بزه‌مندی آن مهتر است از منفعت آن، وَ یَسْئَلُونَکَ و ترا می‌پرسند ما ذا یُنْفِقُونَ که چند نفقه کنیم قُلِ الْعَفْوَ بگوی آنچه بسر آید از شما و ازیشان که داشت ایشان واجب است بر شما، کَذلِکَ چنین هن یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ پیدا میکند خدای شما را سخنان خویش، و نشانهای مهربانی خویش.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... مال باختن در راه شریعت نیکوست، لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت، بوقت مشاهدت از غیر جدا شدن، و بشرط وفا بودن نیکوست، لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن و قدم بر بساط صفا نهادن.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن اشاره دارد که مردم از پیامبر درباره اینکه چه چیزی را انفاق کنند سوال می‌کنند. در اینجا اشاره می‌شود که انفاق مال در مسیر شریعت امری خوب و پسندیده است، اما بهتر از آن جان باختن در راه حقیقت و در زمان مشاهده واقعیت‌هاست. جدا شدن از غیر و واگذاری نفی خویشتن در این مسیر شرط لازم است، اما این جدا شدن باید به گونه‌ای باشد که فرد به بساط حقیقت و صفا قدم بگذارد.
از غیر جدا شدن سر میدانست
کار آن دارد که در خم چوگانست‌
هوش مصنوعی: فردی که با ویژگی‌های خاص خود از دیگران جدا شده، باید بداند که این جدایی نتیجه‌ی تلاش‌های اوست و به مانند توپ چوگان است که در کارزار خود به سمت هدف حرکت می‌کند.
یکی میپرسد که از مال چه دهیم؟ و چون خرج کنیم؟ شریعت او را جواب میدهد از دویست درم پنجدرم و از بیست دینار نیم دینار. دیگری می‌پرسد و حقیقت او را جواب میدهد که با تو بجان و تن هم قناعت نکنند. آری حدیث مزدوران دیگرست و داستان عارفان دیگر، معرفت مزدور تا جان شناختن است، و معرفت عارف تا جان باختن‌
هوش مصنوعی: یکی از افراد سؤال می‌کند که چه مقدار از اموال خود را باید بدهیم و کی باید این کار را انجام دهیم. شریعت به او پاسخ می‌دهد که از دویست درم باید پنج درم و از بیست دینار باید نیم دینار بدهد. فرد دیگری سؤال می‌کند و پاسخ حقیقتی به او داده می‌شود که حتی با جان و تن خود نیز قناعت نکنند. بله، حدیث مزدوران موضوعی متفاوت دارد و داستان عارفان موضوعی دیگر است. معرفت مزدور تا جایی پیش می‌رود که جان را بشناسد، اما معرفت عارف به جایی می‌رسد که جان را فدای عشق می‌کند.
مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت
هوش مصنوعی: وقتی زندگی در خطر است، باید همه چیزهایی که داریم، حتی ثروت و دارایی، را فدای جان کنیم. در شرایط بحرانی، اهمیت جان بر هر چیز دیگری ترجیح دارد.
آن دولتیان صحابه نه بآن می‌پرسیدند از کیفیت انفاق که راه بدرویشی نمی بردند، لکن بامید آنک تا از حضرت عزت این نواخت بایشان رسد که: وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ هر چه شما دادید و میدهید من که خداوندم میدانم، و بدان آگاهم. این چنانست که موسی را آن شب دیجور در بیابان طور بر خواندند که یا مُوسی‌! موسی از لذت این خطاب سوخته این ندا شد، از سر سوز و اشتیاق گفت من الذی یکلمنی؟ کیست این که با من سخن میگوید؟ میدانست، لکن موسی در بحر اشتیاق دیدار حق غرق شده بود، دستگیری طلب میکرد گفت: درین یک ندا بسوختم باشد که یک بار دیگرم بر خواند مگر بر افروزم، فرمان آمد که یا موسی! نمیدانی که ترا که میخواند؟ گفت «دانم! لکن منتظر آنم که خواننده گوید انّی انا اللَّه رب العالمین.
هوش مصنوعی: صحابه، یعنی یاران پیامبر، در مورد چگونگی انفاق از دیگران نمی‌پرسیدند چون به دنبال سیر و سلوک در راه درویشی نبودند. اما آنها امیدوار بودند که خداوند از آن‌ها با لطف و محبت یاد کند و به این آیه اشاره داشتند که: «هر کار خیری که انجام دهید، من (خدا) به آن آگاه هستم.» یعنی هر چیزی که شما می‌دهید یا انجام می‌دهید، من هم میدانم و از آن مطلع هستم. این موضوع مشابه داستان حضرت موسی است که شب تاریکی در بیابان طور، ندا شنید: «ای موسی!» موسی از شنیدن این ندا چنان شور و شوقی داشت که از شدت اشتیاق پرسید: «کیست این که با من سخن می‌گوید؟» گرچه او می‌دانست که چه کسی خطابش کرده، اما در عمق اشتیاقش به دیدار خدا غرق شده بود و در جستجوی کمک بود. او گفت: «این ندا مرا به شدت می‌سوزاند و امیدوارم که بار دیگر به من ندا دهند تا دوباره روحانیت و شوقم را افزایش دهند.» و در پاسخ به سوالش، فرمان رسید: «آیا نمی‌دانی که کسی که تو را می‌خواند، کیست؟» و موسی پاسخ داد: «می‌دانم! اما منتظر هستم که بگوید من خداوند، پروردگار جهانیان هستم.»
لبیّک عبدی و انت فی کنفی
فکلّما قلت قد علمناه!
هوش مصنوعی: من در خدمت تو هستم، و تو در آغوش منی. هر بار که بگویی ما آن را می‌دانیم!
سلنی بلا حشمة و لا رهب
و لا تخف، اننی أنا اللَّه!
هوش مصنوعی: از من بپرس، بدون نگرانی و ترس، زیرا من خود خدا هستم!
دو آیت است: یکی در اول و رد اشارتست بانفاق عابدان از مال خویش تا بمعرفت رسند. دیگر آیت بآخر ورد اشارتست. بانفاق عارفان از جان خویش بحکم جهاد تا بمعروف رسند. و ذلک قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بعد از ایمان حدیث هجرت کرد، و هجرت بر دو قسم است یکی ظاهر، و دیگر باطن. اما هجرت ظاهر دو طرف دارد: یکی آنک از دیار و اوطان و اسباب خویش هجرت کند، و بطلب علم شود، و طرف دیگر آنست که بطلب معلوم شود، و هر آن روش که ازین دو طرف بیرونست آن را خطری و وزنی نیست.
هوش مصنوعی: دو نشانه در این متن وجود دارد: یکی مربوط به انفاق عابدان است به مال خویش تا به معرفت دست یابند و دیگری مربوط به انفاق عارفان است که از جان خود در جهت جهاد می‌گذرانند تا به معروف برسند. در حقیقت، مؤمنان و مهاجران که در راه خدا جهاد می‌کنند، بعد از ایمان به حدیث هجرت پرداخته‌اند. هجرت به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی هجرت ظاهری و دیگری هجرت باطنی. هجرت ظاهری، دو جنبه دارد: یکی اینکه شخص از دیار و محل زندگی‌اش هجرت کند و به دنبال علم برود و دیگری اینکه به دنبال حقیقت‌ها و معارف برود. هر روشی که فراتر از این دو حالت باشد، جایگاه و ارجحیتی ندارد.
بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الناس عالم او متعلم و سائر الناس همج»
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «افراد به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یا عالم و دانشمند هستند، یا دانش‌آموز و در حال یادگیری. و باقی مردم مانند حیواناتی هستند که بدون هدف زندگی می‌کنند.»
و تا نگویی که طالب علم و طالب معلوم هر دو بر یک رتبه‌اند، که طالب علم در روش خود است، و طالب معلوم در کشش حق. و آن کس که در روش خود بود در رنج و ماندگی و گرسنگی بماند. چنانک موسی در آن سفر که طالب علم بود گفت آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً باز وقتی دیگر که بطلب معلوم می‌شد، چنان مؤید بود بتأیید عصمت و کشش حق، که سی روز در انتظار سماع کلام حق بماند، که نه از ماندگی خبر داشت نه از گرسنگی استاد بو علی دقاق گفت برحمة اللَّه: نواخت طلبه علم بجایی رسید که فردا چون از خاک برآیند، مرکب ایشان پرهای فریشتگان بود، لقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضا بما یصنع»
هوش مصنوعی: هر دو گروه، یعنی کسانی که در جستجوی علم هستند و کسانی که به دنبال فهم حقایق می‌باشند، در یک سطح قرار ندارند. کسی که به دنبال علم است، در روش خود با دشواری‌ها، ناامیدی‌ها و گرسنگی‌ها روبرو می‌شود. به عنوان مثال، موسی در سفری که به دنبال علم بود، از خداوند خواسته بود که غذا به او بدهد، زیرا از سفر خود خسته و خسته شده بود. اما زمانی که او در جستجوی حقیقت قرار گرفت، به قدری از حمایت الهی برخوردار شد که می‌توانست سی روز بدون توجه به خستگی و گرسنگی منتظر دریافت کلام حق باشد. بو علی دقاق، عالم بزرگ، می‌گوید که طلاب علم به جایی می‌رسند که وقتی از خاک برمی‌خیزند، مرکب آن‌ها به گونه‌ای است که مانند بال‌های فرشتگان می‌باشد، زیرا فرشتگان به خاطر کار آن‌ها بال‌های خود را می‌گسترانند.
گفتا: چون مرکب طلبه علم پر فریشتگان بود مرکب طلبه معلوم خود در وهم چه آید که چون بود؟
هوش مصنوعی: گفت: وقتی که وسیله‌ی جست‌وجوی علم، سرشار از فرشتگان است، آنگاه تصور آنچه برای جست‌وجوگر علم به‌عنوان وسیله‌اش می‌آید، چگونه خواهد بود؟
لو علمنا ان الزیارة حق
لفرشنا الخدود ارضا لترضی‌
هوش مصنوعی: اگر می‌دانستیم که زیارت حقیقی است، در راه آن به احترام آن، زمین را فرش می‌کردیم تا خوشنود شود.
رفتار بتان خوب بر خاک حرام
من دیده زمین کنم تو بر دیده خرام
هوش مصنوعی: رفتار زیبا و جذاب معشوقان مرا به سجده واداشته، من در برابر زیبایی تو سر به زیر می‌آورم و به زمین نگاه می‌کنم.
این خود بیان هجرت ظاهرست. و هجرت باطن آنست که از نفس بدل رود و از دل بسر رود، و از سر بجان رود، و از جان بحق رود. نفس منزل اسلام است، و دل منزل ایمان، و سر منزل معرفت، و جان منزل توحید. در روش سالکان از اسلام بایمان هجرت باید، و از ایمان بمعرفت، و از معرفت بتوحید، نه آن توحید عام میگویم که بشواهد درست گردد، و بناء اسلام و ایمان بر آنست، بل که این توحید از آب و خاک پاکست، و از آدم و حوا صافست، علایق از آن منقطع، و اسباب مضمحل، و رسوم باطل، و حدود متلاشی، و اشارات متناهی، و عبارات منتفی، و تاریخ مستحیل! استاد امام بو علی قدس اللَّه روحه روزی غریق دریای محبت شده بود و در توحید سخن میگفت که: اگر از جواهر حرمت یکی را بینی که قدم در کوی دعوی نهد و حدیث توحید کند، نگر تا فریفته نشوی، و از آب و خاک آن معنی پاک دانی، که آن جمال احدیت بود که در میدان ازل بنظاره جلال صمدیت شد، و با خود بنعت تعزز رازی گفت آن راز را توحید نام نهادند، که روستم را هم رخش روستم کشد! شیخ الاسلام انصاری قدس اللَّه روحه باین توحید اشارت کرده و گفته:
هوش مصنوعی: این متن به بیان مفهوم هجرت در زندگی روحانی می‌پردازد. هجرت به معنای ترک نشانه‌های ظاهری و حرکت به سمت عمق درونی‌تری از وجود است. نفس به عنوان اولین مرحله در اسلام شناخته می‌شود، سپس دل که نشانه ایمان است، بعد سر که معرفت را نشان می‌دهد و در نهایت جان که به توحید می‌رسد. این حرکت، انتقال از مراحل مختلف روحانی به سمت حقیقت مطلق و شناخت عمیق‌تری از خداوند و یگانگی اوست. در واقع، این نوع توحید فراتر از مفاهیم عمومی و ظاهری است و به یک حقیقت بنیادی و عمیق اشاره دارد. همچنین به تجربه عشق و محبت در این مسیر تأکید می‌شود و هشدار داده می‌شود که باید از نفسانیات و تعلقات دنیوی دور شد تا به درک واقعی‌تر و خالص‌تری از توحید دست یافت.
ما وحد الواحد من واحد
اذ کلّ من وحّده جاحد
هوش مصنوعی: ما تنها یک خدا داریم و او یگانه است، زیرا هر کسی که او را یگانه بداند، در واقع این را انکار کرده است.
توحید من ینطق عن نعته
عاریة أبطلها الواحد
هوش مصنوعی: یگانگی من به گونه‌ای است که هر وصف و ویژگی‌ای که برای آن بیان شود، نادرست و بی‌اساس است و فقط حقیقت واحد قابل قبول است.
توحیده ایاه توحیده
و نعت من ینعته لاحد!
هوش مصنوعی: ای خداوند یکتا، تو یگانه‌ای و وصف من کسی را نمی‌تواند توصیف کند!