گنجور

بخش ۱۲۰ - ۳۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ الآیة... آنجا که عنایت است پیروزی را چه نهایت است، فضل خدا نهانی نیست، و بر فعل وی چون و چرایی نیست و معرفت وی جز عطائی نیست، بو جهل قرشی و بو طالب هاشمی در آتش قطعیت سوختند، و ذره معرفت ازیشان دریغ داشتند، و طلیعت آن دولت باستقبال صهیب و بلال به روم و حبشه فرستادند، و قرآن مجید جلوه‌گاه ایشان کردند که وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ. دو قوم را دو آیت بهم یاد کردند، یکی را سوخته آتش قطعیت کرد، یکی را افروخته شمع محبت: آن یکی را گفت: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ این یکی را گفت وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ، سرانجام یکی را گفت وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ بد جایگاهی که جایگاه ایشانست، عذاب آتش و فرقت جاودان! و نواخت این یکی را گفت وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ مهربانست بر بندگان، خدای جهان و جهانیان. آری با دولت بازی نیست! و نواخت الهی مجازی نیست! و از رأفت و رحمت احدیت بر ایشان آنست که غیرت عزت ایشان را متواری دارد، در حفظ خویش بداشت و بنعت محبت در خلوت وَ هُوَ مَعَکُمْ به پرورد، و قدر شریعت مصطفی ایشان دانستند، و حق سنت ایشان گزاردند، و نسبت آدم در عالم حقائق بایشان زنده شد،و منهج صدق به ثبات قدم ایشان معمور گشت، دلها بذکر سیر ایشان شاد و خرم، و روی زمین بچراغ علم ایشان روشن: «اصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم».

روزی مصطفی از حجره مبارک خویش بیرون آمد، بر جماعتی ازیشان گذر کرد، جوان مردانی را دید همه صدف اسرار ربوبیّت، همه مقبول شواهد الهیت، همه انصار نبوت و رسالت. هر یکی را سوزی و نیازی! هر یکی را دردی و گدازی! هر یکی کان حسرت شده، و اندوه دین بجان و دل باز گرفته، و با درویشی و بینوایی در ساخته، بظاهر شوریده و بباطن آسوده! قلاده معیشت و نعمت از هم بگسسته! و راز ولی نعمت بدل ایشان پیوسته!

ازین مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید
مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بو دردا

مصطفی چون حال ایشان چنان دید، و آن نیاز و گداز و آن راز و ناز ایشان دید، گفت: ابشروا یا اصحاب الصّفة! فمن بقی منکم علی النعت الذی انتم علیه الیوم، راضیا بما فیه، فان من رفقایی یوم القیمة»

قوله تعالی: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ این آیت جای ناز عارفانست، و چراغ دل موحدانست و روشنایی چشم سنیّان است، و خس در دیده مبتدعانست. سنّیی را که راه می‌جوید راه است، وی را می‌راند، بزمام حق، در راه صدق، در سنن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات نهاده، وادی بوادی منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مقعد صدق عند ملیک مقتدر. و مبتدع که راه تسلیم گم کرد، و در وهده تأویل افتاد، وی را با این آیت آشنایی نه، که در دل وی از سنّت هیچ روشنایی نه! وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. خبر ندارد آن مسکین که تأویل می‌نهد و از تسلیم می‌گریزد، که درک تسلیم را ضامن خدا است، و درک تأویل را ضامن رأی هر چه از تأویل آید بر ماست، هر چه از تسلیم آید بر خداست، تسلیم راهیست آسان، به بهشت نزدیک، منازل آن آبادان، تأویل راهیست دشوار، بضلالت نزدیک، منازل آن ویران، تأویل بر پی رائی رفتن است: و بر پی رای رفتن شوم‌تر از آنک بر پی شک رفتن، تسلیم از پی رسول رفتن است و سنت او را نگاه داشتن، و او را در آن استوار گرفتن، ظاهر آن پذیرفتن، و باطل بحق سپردن!

سنت ز هوای بدعت آرای توبه!
لفظ نبوی ز لفظ بد رای توبه!

من از سخن رسول گویم تو ز رأی، آخر سخن رسول از رای توبه! برو! در پی تسلیم باش که سلامت در تسلیم است، و راه تسلیم بی هراس و بیم است، فرّ اهل سنت دانی هر روز چرا بیش است؟ که چراغ تسلیم ایشان را در پیش است.

هر که راه تسلیم گرفت از خود برست و بمولی پیوست. آن دین که جبرئیل بآن آمد و مصطفی با آن خواند، و قرآن بآن آمد، و بهشت بآن یافتند، و ناجیان بآن رستند، تسلیمست! آن کار که اللَّه بدان راضی، و بنده بآن پیروز، و گیتی بدان روشن، تسلیم است! راه تسلیم! راه تسلیم! زینهار تا بمانی بر دین قدیم! چون اللَّه خود را فعل ذات گفت نزول و اتیان بعرصات روز حشر، اظهار هیبت و عزت را و نزول بآسمان دنیا، هر شب اظهار لطف و کرم را بجان و دل قبول کن، ظاهر آن پذیرفته و شناخته، شناختنی تصدیقی، و تسلیمی گردن نهاده، و گوش فرا داشته، و تهمت بر خرد خود نهاده، و زبان و دل از معنی آن خاموش داشته، و از دریافت چگونگی آن نومید شده، که خرد را فرا دریافت آن به تکلف راه نیست، و پیچیدن را روی نیست: مصطفی از جبرئیل نام و نشان شنید، و سخن شنید، برو نه پیچید که حقیقت و غایت و کیف در عقل وی نگنجید آنچه چهل سال در تیه بنی اسرائیل آمد از یک پیچ آمد آنچه بر اصحاب سبت بارید از یک حیلت بارید، آنچه ابلیس دید از یک لجاج دید، آنچه بلعم آزمود از یک قصد آزمود، تقصیر را روی هست و پیچیدن را روی نیست، تقصیر از بیچارگیست و پیچیدن از شوخی! بیچارگی صفت آدمیست و شوخی نشان بیگانگی!

دع الخبط فالدین دین العجوز
علیک بذلک و دین الغلام‌

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من احب سنّتی فقد احبّنی، و من احبّنی فهو معی فی الجنة، من تمسک بسنتی عند فساد امتی فله اجر مائة شهید، من تمسک بسنتی عند اختلاف امتی کالقابض علی الجمر، من رغب عن سنتی صرفت الملائکة وجهه عن حوضی، من رغب عن سنتی فلیس منی، من خالف سنتی فقد کفر»

و قال ع «یجی‌ء قوم یمیتون السنة و یدغلون فی الدین فعلی اولئک لعنة اللَّه و لعنة اللاعنین من الملائکة و الناس اجمعین‌

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: ستة لعنتهم و لعنهم اللَّه و کلّ نبیّ مجاب: الزاید فی کتاب اللَّه، و المکذب بقدر اللَّه، و المتسلط بالجبروت، یذل بذلک من اعز اللَّه، و یعزّ به من اذل اللَّه، و المستحلّ لحرم اللَّه و المستحل من عترتی ما حرّم اللَّه و التارک لسنتی.

قوله: سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ کَمْ آتَیْناهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ الآیة... چندان که دادیم و نمودیم ایشان را ازین نشانهای روشن! لختی آثار رحمت، لختی آیات و روایات قدرت، لختی بدایع و عجائب و حکمت، لختی دلائل و امارات نبوت، لکن چه سود که دیده ادراک ایشان در حجاب است! و سلطان بصائر در بند! «و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون»

و ما انتفاع اخی الدنیا بمقلته
اذا استوت عنده الانوار و الظلم

اگر خواستی آن بند مذلت ازیشان برداشتی، تا در عالم حقائق روان شدندید لکن لم یرد اللَّه ان یطهّر قلوبهم». آن سر اشقیا را گفتند: چه خواستی که فرمان نه بردی؟ و سجود نه کردی؟ گفت: فرمان دیگرست و نهاد دیگر، فرمان بر من بود و نهاد در من، و من تغییر نهاد را درمانی ندانم.

دانی که سر کوی تو بد معدن من
دانی که بنا کام بد این رفتن من

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا الآیة... مشتی بیگانگان ناخواستگان بی علت که دنیا بر ایشان آراستند، و شیطان بر ایشان گماشتند، تا بهر ناسزای پیوستند وز راه وفا بر گشتند، زبان طعن بر مؤمنان دراز کردند، هر ساعت تیز سخریت در دل و دیده ایشان زدند، و ایشان خود در شهود جلال و کشف جمال حق چنان مستغرق بودند که پروای زخم و طعن ایشان نداشتند، و با جواب ایشان نه پرداختند. لا جرم ربوبیت ایشان را نیابت داشت و جواب داد که: وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ الآیة... این آنست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «من کان للَّه کان اللَّه له»

آن گه خبر داد که استقاء منهل ایشان از کدام مشرب است؟ فقال تعالی: وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ...

یکی از بزرگان طریقت گفت: این رزق بی حساب نه رزق اشباح است، و حظوظ نفس، که هر چند بسیار بود آخر سر بغایتی باز نهد، و حصر پذیرد، بل که آن رزق ارواح است، و غذاء اسرار، که مؤمنانرا بر دوام است، و با درار ایشان را روانست، و آن دو چیز است: استغراق دل از ذکر حق، و امتلاء سرّ از نظر حق و ذلک فی حقّهم دائم غیر منقطع و منه قول بعضهم: لو حجبت عنه ساعة لمت‌

بخش ۱۱۹ - ۳۷ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ الایة... این آیت در شأن صهیب بن سنان الرومی آمده است. مردی بود از جمله صحابه از عرب ابن نمر بن قاسط کنیت وی ابو یحیی دو پسر بود او را یکی حمزه نام، و یکی یحیی، و مصطفی او را باین کنیت خواند، بکودکی در غارت بدست روم افتاد، در میان ایشان بالید، وی را بدان رومی خواندند. عمر خطاب وصیت کرد تا وی بر او نماز کرد رسول خدا وی را دوست داشت و از وی راضی مرد، آن گه که بر رسول خدا می‌آمد بهجرت، مشرکان وی را در راه بگرفتند، قصد کردند که وی را بکشند یا باز گردانند، آنچه از مال دنیا با خود داشت فرا ایشان داد، و آنچه بخانه داشت نشان فرا داد تا بستدند، و خویشتن را ازیشان باز خرید اسلام را، و هجرت را برسول خدا آمد بوی. در خبر آورده‌اند که چون پیش وی آمد مصطفی او را گفت: «صهیب ربح البیع ربح البیع»، و گفته‌اند که مشرکان او را روزگاری در مکه تعذیب کردند، گفت «انی شیخ کبیر فهل لکم ان تأخذوا مالی و تذرونی و دینی، ففعلوا، ثم خرج الی المدینة، فتلقاه ابو بکر و عمر فی رجال، فقال له ابو بکر ربح بیعک ابا یحیی و قرأ علیه هذه الآیة. یشری و یشتری و یبیع و یبتاع همه یکی است خرید را و فروخت را عرب هر چهار گویند. ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ طلبا لمرضاته، مشرکان صهیب را عذاب میکردند تا مرتد شود، گفت: من پیر مردیم، اگر من با شما باشم هیچ نفعی بشما عاید نگردد و هیچ مضرتی نرسد، مرا بگذارید و مالم فرا گیرید، پس مال ازو بستدند و او مراجعت بمدینه کرد.بخش ۱۲۱ - ۳۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً مردمان همه یک گروه بودند بر یک ملت فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ فرستاد خدای پیغامبران را مُبَشِّرِینَ مؤمنانرا بشارت دهندگان وَ مُنْذِرِینَ و کافران را بیم کنندگان، وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ و با ایشان نامه فرستاد بِالْحَقِّ براستی و درستی و پاکی لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ تا حکم کند خدای بکتاب و رسول میان خلق فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ در آنچه ایشان بخلاف افتادند در آن وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ و در خلاف نیفتادند و دو گروه نگشتند در آن کتاب إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مگر هم ایشان که کتاب دادند ایشان را مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ پس از آنک پیغامهای درست نیکوی پاک بایشان آمد بَغْیاً بَیْنَهُمْ بحسد که در میان ایشان پدید آمد فَهَدَی اللَّهُ تا خدای راه نمود الَّذِینَ آمَنُوا ایشان را که در علم وی اهل ایمان بودند لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ تا بگرویدند بآنچ دیگران مختلف و دو گروه بودند در آن مِنَ الْحَقِّ از پیغام راست و دین پاک بِإِذْنِهِ بتوفیق و خواست وی وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ و خدای راه نماید آن را که خواهد إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ براه راست درست.

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ الآیة... آنجا که عنایت است پیروزی را چه نهایت است، فضل خدا نهانی نیست، و بر فعل وی چون و چرایی نیست و معرفت وی جز عطائی نیست، بو جهل قرشی و بو طالب هاشمی در آتش قطعیت سوختند، و ذره معرفت ازیشان دریغ داشتند، و طلیعت آن دولت باستقبال صهیب و بلال به روم و حبشه فرستادند، و قرآن مجید جلوه‌گاه ایشان کردند که وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ. دو قوم را دو آیت بهم یاد کردند، یکی را سوخته آتش قطعیت کرد، یکی را افروخته شمع محبت: آن یکی را گفت: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ این یکی را گفت وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ، سرانجام یکی را گفت وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ بد جایگاهی که جایگاه ایشانست، عذاب آتش و فرقت جاودان! و نواخت این یکی را گفت وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ مهربانست بر بندگان، خدای جهان و جهانیان. آری با دولت بازی نیست! و نواخت الهی مجازی نیست! و از رأفت و رحمت احدیت بر ایشان آنست که غیرت عزت ایشان را متواری دارد، در حفظ خویش بداشت و بنعت محبت در خلوت وَ هُوَ مَعَکُمْ به پرورد، و قدر شریعت مصطفی ایشان دانستند، و حق سنت ایشان گزاردند، و نسبت آدم در عالم حقائق بایشان زنده شد،و منهج صدق به ثبات قدم ایشان معمور گشت، دلها بذکر سیر ایشان شاد و خرم، و روی زمین بچراغ علم ایشان روشن: «اصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم».
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت انسان‌هایی اشاره می‌شود که جان خود را برای رضایت خدا می‌فروشند. این سخن از پیروزی و لطف الهی یاد می‌کند و می‌گوید که این نعمت‌ها به‌طور نامحسوس به آنها ارزانی شده است. انسان‌هایی مانند ابوبکر و عمر که در آتش مشکلات و سختی‌ها سوزانده شدند، از درک کامل حقیقت و معرفت خداوند محروم ماندند. اما در مقابل، افرادی مانند صهیب و بلال با عشق و محبت به خدا به سوی سرزمین‌های جدید فرستاده شدند و قرآن مجید نیز برای آنها روشنایی بخشید. دو گروه متفاوت با دو سرنوشت متفاوت، یکی با عذاب و دیگری با رحمت الهی مواجه شدند. در نهایت، هشدار می‌دهد که نعمت‌های الهی با بازی و شوخی نیست و این امر نشان‌دهنده محبت و رحمت خداوند بر بندگانش است. آنهایی که به شریعت و سنت پیامبر (ص) احترام می‌گذارند، در حقیقت در مسیری درست گام برمی‌دارند و یاد و نام آنها الهام‌بخش دیگران خواهد بود.
روزی مصطفی از حجره مبارک خویش بیرون آمد، بر جماعتی ازیشان گذر کرد، جوان مردانی را دید همه صدف اسرار ربوبیّت، همه مقبول شواهد الهیت، همه انصار نبوت و رسالت. هر یکی را سوزی و نیازی! هر یکی را دردی و گدازی! هر یکی کان حسرت شده، و اندوه دین بجان و دل باز گرفته، و با درویشی و بینوایی در ساخته، بظاهر شوریده و بباطن آسوده! قلاده معیشت و نعمت از هم بگسسته! و راز ولی نعمت بدل ایشان پیوسته!
هوش مصنوعی: روزی مصطفی از حجره‌اش خارج شد و با جمعی از جوانمردان روبرو شد. آن‌ها حاملان اسرار الهی و نشانه‌های الهیت بودند و در حمایت از نبوت و رسالت ایستاده بودند. هر کدام از آن‌ها دردی داشتند و نیازمند چیزی بودند. همه به نوعی حسرتی در دل داشتند و اندوه دین را در جان خود احساس می‌کردند. ظاهرشان آشفته و با روحی رنجور به نظر می‌رسید، اما باطناً آرام و آسوده بودند. زندگی و نعمت‌های دنیوی را کنار گذاشته بودند و راز نعمت‌بخش آن‌ها در دلشان بارز بود.
ازین مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید
مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بو دردا
هوش مصنوعی: از این جمعیت که به دنبال مقام و ریاست هستند، هیچ مسلمانی نمی‌تواند از سلمان خیبر و درد دین بو درد را بیابد.
مصطفی چون حال ایشان چنان دید، و آن نیاز و گداز و آن راز و ناز ایشان دید، گفت: ابشروا یا اصحاب الصّفة! فمن بقی منکم علی النعت الذی انتم علیه الیوم، راضیا بما فیه، فان من رفقایی یوم القیمة»
هوش مصنوعی: مصطفی وقتی حال آن‌ها را چنین دید و آن نیاز و خواسته و لطافت احساساتشان را مشاهده کرد، گفت: "خوشحال باشید ای دوستان صفه! هرکدام از شما که همچنان به حالت امروزتان ادامه دهید و از آن راضی باشید، در روز قیامت از رفقای من خواهید بود."
قوله تعالی: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ این آیت جای ناز عارفانست، و چراغ دل موحدانست و روشنایی چشم سنیّان است، و خس در دیده مبتدعانست. سنّیی را که راه می‌جوید راه است، وی را می‌راند، بزمام حق، در راه صدق، در سنن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات نهاده، وادی بوادی منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مقعد صدق عند ملیک مقتدر. و مبتدع که راه تسلیم گم کرد، و در وهده تأویل افتاد، وی را با این آیت آشنایی نه، که در دل وی از سنّت هیچ روشنایی نه! وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. خبر ندارد آن مسکین که تأویل می‌نهد و از تسلیم می‌گریزد، که درک تسلیم را ضامن خدا است، و درک تأویل را ضامن رأی هر چه از تأویل آید بر ماست، هر چه از تسلیم آید بر خداست، تسلیم راهیست آسان، به بهشت نزدیک، منازل آن آبادان، تأویل راهیست دشوار، بضلالت نزدیک، منازل آن ویران، تأویل بر پی رائی رفتن است: و بر پی رای رفتن شوم‌تر از آنک بر پی شک رفتن، تسلیم از پی رسول رفتن است و سنت او را نگاه داشتن، و او را در آن استوار گرفتن، ظاهر آن پذیرفتن، و باطل بحق سپردن!
هوش مصنوعی: در این متن بیان می‌شود که آیه‌ای از قرآن به عنوان نشانه‌ای برای عارفان و مؤمنان معرفی می‌شود و به عنوان روشنی و هدایت برای آنها محسوب می‌گردد. کسانی که راه حق را جستجو می‌کنند، می‌توانند با استفاده از این آیه، به سمت صدق و راست‌گویی هدایت شوند و در نهایت به مقام والایی دست یابند. در مقابل، افرادی که در فهم دین دچار اشتباه شده‌اند و از تسلیم به خداوند دور شده‌اند، با این آیه آشنا نیستند و در دل آنها از سنت‌های درست نور و روشنی وجود ندارد. این افراد با تأویل و تفاسیر خود، از تسلیم که راهی آسان و نزدیک به بهشت است، دور می‌شوند. در نهایت، تسلیم به معنای پیروی از پیامبر و حفظ سنت‌های اوست، در حالی که تأویل و جستجوی نظرات شخصی، انسان را به سختی و گمراهی می‌کشاند.
سنت ز هوای بدعت آرای توبه!
لفظ نبوی ز لفظ بد رای توبه!
هوش مصنوعی: آداب و رسوم تو به خاطر تمایلات نوگرایانه‌ات آسیب دیده است! سخنان پیامبر به خاطر سخنان غیر صحیح و مشکل‌ساز تضعیف شده‌اند!
من از سخن رسول گویم تو ز رأی، آخر سخن رسول از رای توبه! برو! در پی تسلیم باش که سلامت در تسلیم است، و راه تسلیم بی هراس و بیم است، فرّ اهل سنت دانی هر روز چرا بیش است؟ که چراغ تسلیم ایشان را در پیش است.
هوش مصنوعی: من درباره کلام پیامبر صحبت می‌کنم، تو در مورد نظر خودت. در نهایت، کلام پیامبر برتر از هر نظری است. پس برو! در پی تسلیم باش، زیرا سلامت در تسلیم است و مسیر تسلیم بدون ترس و نگرانی است. آیا می‌دانی که چرا اهل سنت هر روز بیشتر رشد می‌کنند؟ چون چراغ تسلیم آنان در جلویشان روشن است.
هر که راه تسلیم گرفت از خود برست و بمولی پیوست. آن دین که جبرئیل بآن آمد و مصطفی با آن خواند، و قرآن بآن آمد، و بهشت بآن یافتند، و ناجیان بآن رستند، تسلیمست! آن کار که اللَّه بدان راضی، و بنده بآن پیروز، و گیتی بدان روشن، تسلیم است! راه تسلیم! راه تسلیم! زینهار تا بمانی بر دین قدیم! چون اللَّه خود را فعل ذات گفت نزول و اتیان بعرصات روز حشر، اظهار هیبت و عزت را و نزول بآسمان دنیا، هر شب اظهار لطف و کرم را بجان و دل قبول کن، ظاهر آن پذیرفته و شناخته، شناختنی تصدیقی، و تسلیمی گردن نهاده، و گوش فرا داشته، و تهمت بر خرد خود نهاده، و زبان و دل از معنی آن خاموش داشته، و از دریافت چگونگی آن نومید شده، که خرد را فرا دریافت آن به تکلف راه نیست، و پیچیدن را روی نیست: مصطفی از جبرئیل نام و نشان شنید، و سخن شنید، برو نه پیچید که حقیقت و غایت و کیف در عقل وی نگنجید آنچه چهل سال در تیه بنی اسرائیل آمد از یک پیچ آمد آنچه بر اصحاب سبت بارید از یک حیلت بارید، آنچه ابلیس دید از یک لجاج دید، آنچه بلعم آزمود از یک قصد آزمود، تقصیر را روی هست و پیچیدن را روی نیست، تقصیر از بیچارگیست و پیچیدن از شوخی! بیچارگی صفت آدمیست و شوخی نشان بیگانگی!
هوش مصنوعی: هر کسی که به راه تسلیم قدم بگذارد، از خود فاصله می‌گیرد و به حالت حقایق پیوسته می‌شود. دینی که جبرئیل به سوی آن آمد و مصطفی (ص) به آن دعوت کرد و قرآن برای آن نازل شد، و ناجیان با آن رستگار شدند، همان تسلیم است. آن عملی که خدا از آن راضی است، بنده را در آن موفق می‌سازد و زندگی را روشن می‌کند، تسلیم است. این راه باید در پیش گرفت! باید با تمام وجود بر دین پایدار ماند! وقتی خداوند خود را به عنوان فعل ذات معرفی می‌کند و در روز محشر به صورت احترامی و عظمت ظاهر می‌شود و شب‌ها در آسمان دنیا با لطف و محبت خود ظاهر می‌گردد، باید آن را با جان و دل پذیرفت. شناختن حقیقت باید بر اساس تسلیم و پذیرش باشد، بدون هیچ گونه تردید و دقت بیهوده. انسان باید از درک عمیق آن ناامید شود چرا که عقل نمی‌تواند به تنهایی به حقیقت برسد. مصطفی از جبرئیل نام و نشانه‌ها را شنید و به او پیچیدگی نگفت زیرا حقیقت فراتر از درک عقل او بود. آنچه در چهل سال در بیابان بر بنی اسرائیل گذشت و چه بسا حوادث دیگر، همگی نشان از تقصیر و ناتوانی انسان‌هاست. تقصیر از بیچارگی ناشی می‌شود و پیچیدگی و تردید ناشی از بیگانگی با حقیقت است.
دع الخبط فالدین دین العجوز
علیک بذلک و دین الغلام‌
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید که از اشتباهات و انحرافات دوری کن، چون دیانت و ایمان هر فردی مانند یک آموزگاری است که به تو یاد داده می‌شود و باید با دقت و آگاهی به آن احترام بگذاری.
قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «من احب سنّتی فقد احبّنی، و من احبّنی فهو معی فی الجنة، من تمسک بسنتی عند فساد امتی فله اجر مائة شهید، من تمسک بسنتی عند اختلاف امتی کالقابض علی الجمر، من رغب عن سنتی صرفت الملائکة وجهه عن حوضی، من رغب عن سنتی فلیس منی، من خالف سنتی فقد کفر»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرموده‌اند: «هر کس سنت من را دوست داشته باشد، در واقع من را دوست دارد. و هر کس مرا دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود. کسی که در زمان فساد امت من به سنت من پایبند باشد، پاداش او مانند پاداش صد شهید است. و کسی که در زمان اختلاف میان امت من به سنت من بچسبد، مانند کسی است که بر روی آتش دستانش را نگه داشته باشد. کسی که از سنت من رویگردان شود، فرشتگان چهره‌اش را از حوض من برمی‌گردانند. هر کسی که از سنت من فاصله بگیرد، جزء من نیست. و کسی که با سنت من مخالفت کند، کافر است.»
و قال ع «یجی‌ء قوم یمیتون السنة و یدغلون فی الدین فعلی اولئک لعنة اللَّه و لعنة اللاعنین من الملائکة و الناس اجمعین‌
هوش مصنوعی: و فرمود: «قوم‌هایی خواهند آمد که دین را تغییر می‌دهند و بر اساس هوا و هوس‌های خود عمل می‌کنند. برای این افراد لعنت خدا و لعنت تمام لعنت‌کنندگان از ملائکه و مردم بر آن‌ها خواهد بود.»
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: ستة لعنتهم و لعنهم اللَّه و کلّ نبیّ مجاب: الزاید فی کتاب اللَّه، و المکذب بقدر اللَّه، و المتسلط بالجبروت، یذل بذلک من اعز اللَّه، و یعزّ به من اذل اللَّه، و المستحلّ لحرم اللَّه و المستحل من عترتی ما حرّم اللَّه و التارک لسنتی.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند: شش گروه هستند که خداوند آنها را لعنت کرده و لعنت ایشان نیز مورد تایید تمام پیامبران است. این شش گروه عبارتند از: کسی که بر کتاب خدا افزوده می‌کند، کسی که به قدر الهی کافر است، کسی که با قدرت‌نمایی خود بر دیگران سلطه پیدا می‌کند و به واسطه آن به افراد عزت می‌بخشد و به کسانی که مورد اهانت قرار گرفته‌اند، توهین می‌کند، کسی که حرمت‌های خداوند را زیر پا می‌گذارد و آنچه را که از خاندان من حرام شده است روا می‌دارد، و کسی که سنت من را ترک می‌کند.
قوله: سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ کَمْ آتَیْناهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ الآیة... چندان که دادیم و نمودیم ایشان را ازین نشانهای روشن! لختی آثار رحمت، لختی آیات و روایات قدرت، لختی بدایع و عجائب و حکمت، لختی دلائل و امارات نبوت، لکن چه سود که دیده ادراک ایشان در حجاب است! و سلطان بصائر در بند! «و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون»
هوش مصنوعی: بپرس از بنی‌اسرائیل که چه تعداد از نشانه‌های روشن را به آنها داده‌ایم! ما به آنها آثار رحمت و آیات قدرت، شگفتی‌ها و حکمت‌ها، نشانه‌ها و مدارک نبوت را نشان دادیم، ولی چه فایده که آنها قادر به درک این نشانه‌ها نیستند و بصیرتشان در بند است. آیات و هشدارها برای قومی که ایمان نمی‌آورند، سودی نمی‌بخشد.
و ما انتفاع اخی الدنیا بمقلته
اذا استوت عنده الانوار و الظلم
هوش مصنوعی: منفعت برادر دنیا از دیدنش چیست زمانی که نور و ظلمت برای او برابر شده‌اند؟
اگر خواستی آن بند مذلت ازیشان برداشتی، تا در عالم حقائق روان شدندید لکن لم یرد اللَّه ان یطهّر قلوبهم». آن سر اشقیا را گفتند: چه خواستی که فرمان نه بردی؟ و سجود نه کردی؟ گفت: فرمان دیگرست و نهاد دیگر، فرمان بر من بود و نهاد در من، و من تغییر نهاد را درمانی ندانم.
هوش مصنوعی: اگر خواستی آن بند ذلت را از آنها برطرف کنی تا در دنیای حقایق حرکت کنند، اما خداوند نخواست که دل‌هایشان پاک شود. به سر اشقیا گفتند: چرا خواسته‌ای که فرمان را اجرا نکردی و سجود نکردی؟ او پاسخ داد: فرمان چیز دیگری است و نهاد من چیز دیگری، بر من فرمانی نازل شده و من چنین نهادی دارم و نمی‌توانم نهاد خود را تغییر دهم.
دانی که سر کوی تو بد معدن من
دانی که بنا کام بد این رفتن من
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که در کوچه‌ی تو، من چه گنجی پنهان کرده‌ام؟ آیا می‌دانی که این سفر من به سوی تو، نتیجه‌ی تلاش‌های ناکام من است؟
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا الآیة... مشتی بیگانگان ناخواستگان بی علت که دنیا بر ایشان آراستند، و شیطان بر ایشان گماشتند، تا بهر ناسزای پیوستند وز راه وفا بر گشتند، زبان طعن بر مؤمنان دراز کردند، هر ساعت تیز سخریت در دل و دیده ایشان زدند، و ایشان خود در شهود جلال و کشف جمال حق چنان مستغرق بودند که پروای زخم و طعن ایشان نداشتند، و با جواب ایشان نه پرداختند. لا جرم ربوبیت ایشان را نیابت داشت و جواب داد که: وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ الآیة... این آنست که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «من کان للَّه کان اللَّه له»
هوش مصنوعی: زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است. گروهی از بیگانگان که بدون دلیل به زندگی دنیا دل بسته‌اند و تحت تأثیر شیطان قرار گرفته‌اند، با ناسزاگویی به مؤمنان پرداخته و از راه راست منحرف شده‌اند. آن‌ها هر لحظه به تحقیر دیگران مشغول‌اند و دل و دیده‌شان را با قضاوت‌های نادرست پر کرده‌اند. اما مؤمنان در افراز جلال خدا غرق شده‌اند و به این طعنه‌ها اهمیت نمی‌دهند و به آن‌ها پاسخ نمی‌دهند. در نتیجه، خداوند به آن‌ها پاسخ می‌دهد که در روز قیامت، پرهیزکاران برتر خواهند بود. این همان چیزی است که پیامبر اکرم فرموده‌اند: «هر کس برای خدا باشد، خدا هم برای او خواهد بود.»
آن گه خبر داد که استقاء منهل ایشان از کدام مشرب است؟ فقال تعالی: وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ...
هوش مصنوعی: سپس از او پرسیدند که منبع و سرچشمه آنها از کجا است؟ او پاسخ داد: خداوند به هرکس که بخواهد، بدون حساب و کتاب، روزی می‌دهد...
یکی از بزرگان طریقت گفت: این رزق بی حساب نه رزق اشباح است، و حظوظ نفس، که هر چند بسیار بود آخر سر بغایتی باز نهد، و حصر پذیرد، بل که آن رزق ارواح است، و غذاء اسرار، که مؤمنانرا بر دوام است، و با درار ایشان را روانست، و آن دو چیز است: استغراق دل از ذکر حق، و امتلاء سرّ از نظر حق و ذلک فی حقّهم دائم غیر منقطع و منه قول بعضهم: لو حجبت عنه ساعة لمت‌
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان در راه عرفان می‌گوید: این روزی که بی‌حساب است، نه متعلق به روح‌های غیر واقعی و نه به خواسته‌های نفس است. هرچند این نوع روزی ممکن است فراوان باشد، در نهایت محدودیت‌هایی دارد. اما این روزی که مورد نظر است، روزی ارواح و غذای اسرار است که برای مؤمنان دائمی و همیشگی است و همواره با آنها همراه است. این روزی شامل دو چیز است: یکی غرق شدن دل در ذکر خداوند و دیگری پر شدن باطن از دیدن حق. و این حالت در حق مؤمنان همیشه ادامه دارد و قطع نمی‌شود. برخی می‌گویند: اگر برای یک لحظه از آن محروم شوم، می‌میرم.