گنجور

بخش ۱۱۳ - ۳۵ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ و روی انّ النبی قال تابعوا بین الحج و العمرة، فانهما ینفیان الفقر و الذنوب، کما ینفی الکیر خبث الحدید و الذهب و الفضة، و لیس للحج المبرور ثواب دون الجنة

گفت: حج و عمره هر دو بر پی یکدیگر دارید و شرط آن بتمامی بجای آرید، که هم چنان که آتش زر و سیم و آهن باخلاص برد، و فضلها که بکار نیاید بسوزاند، حج و عمره فقر ناپسندیده و گناهان نکوهیده را از بنده هم چنان فرو ریزاند، و صفاء دل و طهارت نفس در بنده پدید کند. و در بعضی اخبار بیاید: که بسیاری گناه است بنده را که کفارت آن نیست مگر ایستادن بعرفات، و هیچ وقت نیست که شیطان را بینند درمانده‌تر و زرد روتر از آن وقت که حاجیان در عرفات بیستند، از بس که بیند رحمت و فضل خدای بر سر ایشان باران و ریزان! و از گناه کبایر یکی آنست که بنده در آن روز بخداوند عز و جل بد گمان بود، وز رحمت وی نومید، و عن جابر رض قال قال رسول اللَّه «اذا کان یوم عرفة ینزل اللَّه تعالی الی سماء الدنیا فیباهی بهم الملائکة، فیقول انظروا الی عبادی اتونی شعثا غبرا من کل فج عمیق، اشهدکم انی قد غفرت لهم، فتقول الملائکة یا رب! فلان مرهق فیقول قد غفرت لهم، فما من یوم اکثر عتیقا من النار من یوم عرفه»

و روی العباس بن مرداس: ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم دعا عشیة عرفة لامّته بالمغفرة و الرحمة، و اکثر الدعاء فاجابه انی قد فعلت الّا ظلم بعضهم بعضا، فاما ذنوبهم فیما بینی و بینهم فقد غفرتها، فقال ای ربّ! انک قادر ان تثیب هذا المظلوم خیرا من مظلمته و تغفر لهذا الظالم، فلم یجیبه تلک العشیة، فلما کان غداة المزدلفة اعاد الدعاء، فاجابه اللَّه انی قد غفرت لهم، فتبسم رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال له بعض اصحابه یا رسول اللَّه تبسمت فی ساعة ما کنت تبسّم فیها؟ قال تبسّمت من عدوّ اللَّه ابلیس انّه لما علم انّ اللَّه عز و جل قد استجاب لی فی امتی، اهوی یدعو بالویل و الثبور، و یحثو التراب علی رأسه. و عن ابن عمر قال لا یبقی یوم عرفة احد فی قلبه مثقال ذرة من الایمان الّا غفر له، فقال له رجل لاهل عرفات خاصة ام للناس عامة؟

فقال ابن عمر: کنت عند النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فسمعته یقول ذلک، فساله سائل للناس عامة او لاهل عرفات فقال بل للناس عامة.

وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ الآیة... خلافست میان علماء دین که عمره واجب است یا سنت، و قول جدید شافعی آنست، و بیشتر علما بر آنند که واجب است همچون حج، از بهر آن که لفظ امر بر هر دو مطلق است و مقتضی امر وجوب است، یدلّ علیه ما روی زید بن ثابت مرفوعا ان الحج و العمرة فریضتان لا یضرک بایهما بدأت. و فی الکتاب الذی کتبه النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لعمرو بن حزم انّ العمرة هی الحج الاصغر و قال ابن عباس: و اللَّه ان العمرة لقرینة الحج فی کتاب اللَّه.

وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ الآیة... میگوید تمام کنید حج و عمره را یعنی مناسک و حدود و شرائط و فرائض و سنن آن بتمامی بجای آرید، و اگر تمامتر خواهید، از خانه خویش چون بیرون آئید احرام گرفته بیرون آئید، و بمال حلال بی شبهت حج کنید، که چون مال حرام بود بیم آن باشد که حج نامقبول بود. و در حج بجز حج و زیارت کاری و مقصودی دیگر در پیش مگیرید، و حج خود بمیالائید

قال رسول اللَّه: یأتی علی الناس زمان یحج اغنیاء الناس للنزهة و اوساطهم للتجارة و قرّاؤهم للریاء و السمعة و فقراؤهم للمسألة».

و در لغت عرب عمره زیارت است و حج آهنگ اگر کسی پرسید چرا حج و عمره را گفت اللَّه و نماز و زکاة را نگفت: و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة للَّه؟ جواب آنست که حج و عمره در جاهلیت کاری معروف و مشهور بود، و مشرکان حج و طواف که میکردند و تلبیه که میگفتند بتان را در آن می‌گرفتند و میگفتند: اینان انبازان خدای‌اند، تعالی اللَّه عن ذلک. پس رب العالمین مسلمانان را فرمود که شما خالصا اللَّه حج کنید، و کس را با من در آن انباز مگیرید، تا مشرکان را تنبیهی باشد، و براه توحید راه نمونی کنید، نظیر این آنست که گفت وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً، جهودان و ترسایان کلیسیاها و کنیسها میساختند، و میگفتند این خدایراست، آن گه خدای را عز و جل به یگانگی و بی همتایی در آن نمی‌پرستیدند، و بدان اقرار نمی‌دادند. رب العالمین مسلمانان را گفت شما مرا در آن باخلاص پرستید، و دیگری را با من در آن مخوانید، تا ایشان بدانند که در گمراهی‌اند و براه باز آیند.

فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ احصار منع است و حصر حبس، جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً ای محبسا و هدی و هدّی هر دو یکی است، چون میت و میّت، و لین و لیّن، و آن را هدی نام کردند از بهر آن که آن را به منا برند و آنجا بکشند، و بدرویشان دهند، و بخدای عز و جل بدان تقرب کنند، همچنانک کسی هدیه برد بدوستی و در آن بوی تقرب کند. و خلافست میان علما در معنی احصار که آن سبب تحلّل است. قومی گفتند هر مانعی که پدید آید و او را از اعمال حج باز دارد، چون بیماری و ماندگی و ترس و بیم دشمن، و نرسیدن نفقه، و گم شدن شتر و مانند این، هر چه ازین عذرها بود چون پدید آید بر جای بیستد محرم، و گوسپندی بمنا فرستد تا بکشد، آن گه از احرام بیرون آید و حلال شود. و جماعتی از محققان گفتند که آن احصار که مبیح تحلّل است منع است از جهت دشمن، یا از جهت سلطان قاهر. چنانک مصطفی را بیفتاد در حدیبیه، و دیگر عذرها چون بیماری و جز آن سبب تحلّل نیست. پس چون باز داشته شد از جهت دشمن یا سلطان قاهر، گوسپندی بکشد همانجای که محصر شود، اگر در حل باشد یا در حرم، آن گه از احرام بیرون آید، و بر وی قضا نه. الا اگر نسک واجب باشد.

اینست که رب العالمین گفت: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ الایه ای فواجب علیکم ما تیسّر من الهدی و ادناه شاة و اعلاه بدنة، و اوسطه بقرة، و الاحسن هو الشاة لانه اقرب الی الیسر. و اللَّه تعالی سمّی الشاة هدیا، فی قوله هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ.

وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ میگوید موی سرباز مکنید تا آن گه که گوسپند بکشند، و بمحل انتفاع رسد. و تناول، اگر در حلّ باشد یا در حرم، این بر قول ایشانست که احصار احصار دشمن نهند و محل محل انتفاع و اکل و تناول نهند، و مثال این آنست که مصطفی گفت: در آن گوشت که بریره را دادند بصدقه، قال «قرّبوه فقد بلغ محله» ای بلغ محل طیبه و حلاله بالهدیة الینا بعد أن کانت صدقة علی بریرة.

فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ الآیة این در شأن کعب بن عجرة الانصاری فرو آمد. دیگ می‌پخت و مصطفی ع بروی بگذشت وی را دید! جمنده از سروی می فرو ریخت گفت ای کعب جمنده سرت را می‌رنجاند؟ گفت آری گفت گوسپندی بکش و درویشان را بخوران، یا سه روز روزه‌دار، یا فرقی طعام بشش درویش ده، و موسی بستر، این فرق به نزدیک اهل حجاز سه صاع باشد هر درویشی را دو مدّ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ الآیة بدانک گزاردن حج و عمره را سه وجه است: یکی افراد و دیگر قران و سدیگر تمتع. بمذهب شافعی افراد فاضل‌تر، و بمذهب بو حنیفه قران فاضلتر، و بمذهب مالک تمتع فاضل‌تر، و این خلاف از آن افتاد که در حجة الوداع که رسول خدا بآخر عمره کرد، نیز مختلف شدند. مالک گفت تمتع بود، بو حنیفه گفت قران بود، شافعی گفت افراد بود. و حجت شافعی درین آنست که جابر بن زید گفت: سمعت رسول اللَّه فی حجة الوداع یقول: لبیّک بحجة مفردة.»

و بروایتی دیگر گفت: «افردوا بالحج فانه اتمّ لحجّتکم و عمرتکم».

افراد آنست که حج و عمره از یکدیگر باز برد، اول حج کند بوقت خویش و شرائط آن بتمامی بجای آرد، پس چون تمام شود و از احرام بیرون آید، به جعرانه شود، یا به تنعیم یا بحدیبیه، و عمره را احرام گیرد و باعمال آن مشغول شود. و قران آنست که هر دو درهم پیوندد و در احرام گوید لبیک بحجة و عمرة معا» پس بر اعمال حج اقتصار کند، که عمره خود در وی مندرج شود، چنانک وضو در غسل. و تمتع آنست که چون بمیقات رسد بوقت حج، اوّل احرام بعمره گیرد، پس چون در مکه شود و از اعمال عمره فارغ گردد، و از احرام بیرون آید، و متحلّل شود، و بمحظورات متمتع، آن گه از جوف مکه احرام گیرد بحج، و بدان مشغول شود این کس را متمتع گویند و بر وی گوسپندی واجب شود، آن گه که از عمره فارغ شده باشد، و باعمال حج شروع کرده، پس اگر روز نحر ذبح کند و بدرویشان دهد شاید.

اینست که رب العالمین گفت: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ پس اگر گوسپند نیابد فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ سه روز روزه دارد پیش از روز نحر، و اگر پیوسته دارد یا گسسته هر دو شاید. اما در روز نحر البته روا نیست که متمتع روزه دارد، و در ایام التشریق رخصت هست. قالت عایشه: رخص رسول اللَّه للمتمتع اذا لم یجد الهدی، و لم یصم الثلاثة فی العشران یصوم ایام التشریق وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ پس چون از حج بوطن خویش باز شود هفت روز دیگر روزه دارد تا تمامی ده روز باشد. اینست که گفت تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ این عشرة کامله بسطی است، در سخن مانند تأکید هر چند که از آن بی نیازیست، چنانک جای دیگر گفت «وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ» و نبشتن خود بدست راست بود، و کذلک قوله ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ و سخن خود بدهن بود، و قال تعالی یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً و خوردن در شکم بود. آن گه بیان کرد که این حکم نه هر کسی راست، که قومی را مخصوص است: یعنی ایشان که نه مکیان باشند، و نه ایشان که از مکه فرود از مسافت قطع نشینند، بلکه غریبانراست از اهل آفاق که آنجا فرود آیند.

ثمّ حذرهم شدة عذابه لو ضیّعوا ما امرهم و ترکوا ما فرض علیهم فقال سبحانه: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ الآیة... ای وقت الحج اشهر معروفات، میگوید وقت حج ماههایی است معروف، و آن شوال است و ذو القعده و نه روز از ذی الحجه و شب نحر تا بوقت بام، این مذهب شافعی است، و بمذهب بو حنیفه ده روز است از ذو الحجة که روز نحر در شمار آرد، و بمذهب مالک ماه ذی الحجة تا بآخر از اشهر الحج است، و هر که بیرون ازین روزگار احرام گیرد آن احرام عمره را باشد نه حج را بمذهب شافعی و احمد و اسحاق و اوزاعی، و بمذهب مالک و بو حنیفه بحج منعقد شود، اما مکروه دارند.

فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فرض در قرآن بر چهار وجه است: بمعنی بیان چنانک اللَّه گفت: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ یعنی قد بین لکم کفارة ایمانکم، جای دیگر گفت سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها یعنی و بینّاها. وجه دوم فرض بمعنی احلّ و ذلک فی قوله: ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ای احلّ اللَّه له. وجه سیم فرض بمعنی انزل و ذلک فی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ ای انزله. وجه چهارم فرض بمعنی اوجب و ذلک فی قوله: فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ ای اوجبتم علی انفسکم، جای دیگر گفت: قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْناعَلَیْهِمْ‌

ای اوجبنا علیهم و کذلک قوله تعالی فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ ای اوجب فیهن الحج فاحرم به. میگوید: هر که درین ماهها حج بر خود فریضه گرداند، یعنی باحرام و تلبیه، و احرام آن باشد که چون بمیقات رسد غسل کند، آن گه از اری سپید در بندد، و ردائی سپید بر افکند، و نعلین در پوشد، و بوی خوش بکار دارد، و دو رکعت نماز کند. آن گه در دل نیت حج کند، و حقیقت احرام این نیّت است، پس اگر راکب باشد بر نشیند، و چون اشتر برخیزد و رفتن را راست بیستد، تلبیه کند و گوید لبّیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمة لک، و الملک، لا شریک لک » و ازین جمله خود احرام فریضه است آن دیگر همه سنن و هیأت است.

و علی الجملة، فرائض و ارکان حج پنج چیز است: احرام، و طواف، و سعی بعد از طواف، و وقوف بعرفات، و موی سر ستردن بیک قول، اگر یکی ازین ارکان بگذارد حج درست نیاید و ارکان عمره همین است الا وقوف بعرفات که آن در عمره نیست. و واجبات حج شش چیز است: احرام گرفتن در میقات، و بعرفات بیستادن تا فرو شدن آفتاب، و بشب مقام کردن در مزدلفه، و همچنین در منا مقام کردن بشب و طواف وداع، و سنگ انداختن. اگر یکی ازین شش بگذارد حج باطل نشود اما گوسپندی لازم آید که بقربان کند. و محظورات حج که محرم را از آن پرهیز باید کرد هم شش چیز است: جامه پوشیدن چون پیراهن و ازار پای و موزه و دستار، دوم بوی خوش بکار داشتن، سیم موی سر و ناخن باز کردن، چهارم با اهل خویش مباشرت کردن، پنجم مقدمات مباشرت چون لمس و تقبیل و مانند آن، و همچنین نکاح نشاید نه خود را و نه دیگری را، اگر کند درست نباشد، ششم صید برّ نشاید محرم را، اگر کند جزا لازم آید، ماننده آن صید که کشته بود از شتر و گاو و گوسپند.

فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ هر که درین ماههای حج احرام گرفت و حج بر خود فریضه کرد.

فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ علما را اختلاف است در معنی این هر سه کلمت: قومی گفتند رفث عین جماع است، قومی گفتند حدیث جماع است بتعریض نزدیک زنان، قومی گفتند سخن نافرزام است و کلمات نکوهیده و فسوق انواع معاصیست بجملگی، قومی گفتند لقب دادن است، که رب العزه جای دیگر گفت: وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ، قومی گفتند: فسوق همانست که در سورة الانعام گفت وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ، و هو الذبح للاصنام.

روی ابو هریرة عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «من حجّ هذا البیت فلم یرفث و لم یفسق، خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه» و عن وهیب بن الورد قال «کنت اطوف أنا و سفیان الثوری لیلا، فانقلب سفیان و بقیت فی الطواف، قد خلت الحجر فصلیت تحت المیزاب، فبینما انا ساجد اذ سمعت کلاما بین استار البیت و الحجارة» و هو یقول یا جبرئیل اشکو الی اللَّه ثم الیک ما یفعل هؤلاء الطائفون حولی من تفکّههم فی الحدیث و لغطهم و سومهم. قال وهیب فاوّلت انّ البیت یشکو الی جبرئیل.»

ابن عمر گفت: فسوق درین آیت به کار داشتن محظورات حج است در حال احرام، چون قتل صید، و موی سر و ناخن گرفتن، و مانند آن. و جدال آنست که قریش با یکدیگر در منا خصومت می‌گرفتند، و خود را بر یکدیگر به می‌آوردند این میگفت حج من بهتر و نیکوتر، و آن میگفت حج من تمامتر و بکار آمده تر، و نیز در مواقف مختلف شدند، هر قومی را موقفی بود، و میگفتند که این موقف ابراهیم است، پس رب العالمین ایشان را ازین مجادلت باز زد، و پیغامبر خود را خبر کرد از موقف ابراهیم، و مشاعر، و مناسک حج، و پیغامبر ایشان را بیان کرد و باز نمود، و گفت «خذوا عنّی مناسککم و لا تجادلوا».

و آن کس که فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ بر قراءة مکی و بصری خواند جِدالَ از نظم اول آیت جدا کند، و معنی آنست که لا شکّ فی الحج انه فی ذی الحجة شک نیست در حج که آن در ذی الحجة است، و موقف عرفات، و نسی‌ء باطل، و به قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فی حجة الوداع: «ان الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق اللَّه السماوات و الارض، السنة اثنی عشر شهرا: منها اربعة حرم ثلاثة متوالیات ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم و رجب شهر مضر الذی بین جمادی و شعبان.»

وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ این لفظیست از الفاظ وعده، چنانک گویند گوید اگر مرا ایدون کنی بدانم آن از تو، یعنی پاداش کنم وَ تَزَوَّدُوا و قومی از عرب یمن بحج می‌آمدند بی زاد و تکیه ایشان بر صدقات حاج بود، رب العالمین ایشان را گفت وَ تَزَوَّدُوا زاد بر گیرید، تا بر دل مردمان گران نباشید، و وبال ایشان نگردید، آن گه سفر آخرت با یاد ایشان داد، و زاد آن سفر بر زاد این سفر دنیا افزونی نهاد، و شرف داد و گفت: فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی‌ بهتر زادی زاد سفر آخرت است یعنی تقوی قال سهل بن عبد اللَّه لا معین الا اللَّه، و لا دلیل الّا رسول اللَّه، و لا زاد الّا التقوی.» بو مطیع بلخی حاتم اصم را گفت که بما چنان رسید که تو بی زاد بادیه باز می‌بری؟ جواب داد: که من در بادیه بی زاد نباشم، اما زاد من چهار چیز است: اول آنست که همه دنیا ملک و ملک اللَّه دانم، دیگر همه خلق را بندگان و رهیکان اللَّه دانم، سدیگر هر چه مخلوقات و محدثات است همه در ید اللَّه دانم، چهارم قضاء اللَّه در همه زمین روان دانم. بو مطیع گفت نیکو زادی که زادتست! بادیه قیامت باین زاد توان بریدن.

لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ قومی از اعراب بحج می‌آمدند و براه در تجارت روا نمی‌داشتند، گفتند حج خویش بمنفعت دنیوی نیامیزیم، در دهه ذی الحجة دست از بیع و شری باز گرفتند، و در بازار و معاملت بخود در بستند، رب العالمین آن بر ایشان فراخ کرد، و رخصت تجارت بداد، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ایشان را بمغفرت امید داد، و خبر کرد فقال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا کان یوم عرفة غفر اللَّه للحاج الخلّص و اذا کان لیلة عرفه غفر اللَّه للتجّار، و اذا کان یوم منا غفر اللَّه للجمالین، و اذا کان عند جمرة العقبة غفر اللَّه للسّؤال، و لا یشهد ذلک الموقف خلق ممن قال «لا اله الا اللَّه» الّا غفر له» فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ خلافست میان علما که موقف چه معنی را عرفات گویند؟ و آن روز چرا عرفه گویند؟ قومی گفتند از بهر آنک ترویه ابراهیم را نمودند در خواب که فرزند را قربان کن، پس همه روز در ترویه و تفکر بود، تا این خواب از حق است یا از شیطان... ازین جهت است که آن روز را ترویه گویند، و ترویه تفکر باشد. پس شب عرفه دیگر باره او را نمودند.، و روز عرفه بشناخت که آن خواب نموده حق است نه نموده شیطان. ازین جهت آن روز را عرفه نام نهادند و آن بقعه را عرفات. و گفته‌اند که ترویه از آب دادن است، یعنی که رب العزة روز ترویة چشمه زمزم پدید کرد، و اسماعیل از آن سیراب شد، فسمّی الترویة لذلک و عرفات از آنست که جبرئیل فرو آمد و ابراهیم را مناسک و مشاعر می‌نمود، و ابراهیم پذیرفت. و میگفت «قد عرفت قد عرفت» پس بدین معنی عرفات خواندند. ضحاک گفت آدم که بزمین آمد بهندوستان فرو آمد و حوا بجده، و هر دو یکدیگر را می‌جستند تا بعرفات بر یکدیگر رسیدند، و یکدیگر را وا شناختند، ازین جهت او را عرفات گویند. و گفته‌اند که اعتراف آدم بگناه خویش درین روز بود اندر آن بقعه، و از خداوند عز و جل مغفرت خواست بآن که گفت رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا و مردم نیز که بآن موقف رسند اتباع سنت آدم را همه بگناه خویش معترف شوند، و می تضرع و زاری کنند، پس عرفه و عرفات از اعتراف گرفته‌اند یعنی که گناهکاران در آن موقف ایستاده بگناه خویش معترف شوند. و گفته‌اند که عرفات از آنست که دوستان خدای آن روز در آن موسم بر یکدیگر رسند و یکدیگر را بشناسند. پیر بزرگ بو علی سیاه قدس اللَّه روحه گفت: در موسم ایستاده بودم و مردمان را دیدم که اندر عرفات کاری از پیش نمی‌بردند، برگشتم و روی بکوه نهادم، چندان بر شدم که گفتم مگر اینجا هرگز کس نرسیدست، گفتا چون بر سر ان کوه شدم عالم خود بر آنجا دیدم، چنانک صحرا سر کوه بود، همه جوانان دیدم موسی سرشان تا سفتشان فرو آمده و چنان مراقب حق بودند که اگرشان بجنبانیدندی آگاهیشان نبودی، و آفتاب صورت را هیچ شعاع نمانده بود از شعاع آفتاب معرفت ایشان. کسی سؤال کرد از پیر بزرگ که ای شیخ هر که بر آن کوه شود ایشان را بیند؟ گفت اگر بدیدندیشان فرود آرندیشان، نه هر چشمی ایشان را بیند، و نه هر کسی بایشان رسد. گفت چون آفتاب فرو شد مؤذن بانگ نماز گفت، و امام در پیش شد، و من با ایشان بیستادم در نماز، گفت اندر میانه نماز بر باطن من بگذشت که اهل عرفات خود از کدام سو شدند، آن یک اندیشه مخالف بریشان فرو نشد. چون سلام باز دادند، امام از آنجا که بود بمن باز نگرست، و اشارت کرد که بازگرد. با خود گفتم که این آن جماعت نیستند.

که پشت بریشان شاید کرد، هم چنان روی سوی ایشان باز پس آمدم، از کرامت ایشان همان ساعت چون باز نگرستم بزمین عرفات رسیده بودم، و کرامتی دیگر دیدم، آن گه بر من پوشیده بود که قوم بکدام سو شده‌اند، همی از گزاف سر در نهادم، و زود بقوم در افتادم، و نخست قطاری که دیدم شتران رهیان خود دیدم، و از ایشان هیچکس نگفت که بو علی تو کجا بودی؟ بدانستم که رب العزه مرا از چشم و دیدار ایشان غایب نگردانیده بود.

روایت کنند از ابوذر غفاری رض که گفت: ترویه از آب دادنست، و عرفه نام زمین سیم گفتا نام زمین اول دمکا است، و دوم خلده، سیم عرفه، چهارم جردا، پنجم ملثا، ششم سجین، هفتم عجیبا. و هم بوذر گوید که فضل روز عرفه از مصطفی پرسیدم فقال «صیامه کفارة سنتین و من ادخل فیه سرورا علی اهله ادخل الجنة، و من صلّی فی یوم العرفة اربع رکعات قبل العصر بفاتحة الکتاب، و خمس مرات قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ شارک فی ثواب من وقف بعرفات، و من طلب علما یوم عرفة خاض فی رحمة اللَّه و أدخل الجنة بغیر حساب، و استغفر له الکرسی و الشمس و القمر و الکواکب الدرّی، و من اضاف مؤمنا عشیّة عرفة کتب اللَّه له اجر سبعین شهیدا، و للَّه عز و جل فی یوم عرفة ثلاثمائة و ستون نظرة الی خلقه.» و کان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم یقرأ کل صبیحة عرفة ثلاث آیات من سورة الانعام: اولها و خمسین مرة قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و آیة الکرسی و یس، فالاعمال صاعدة فیها. علی بن ابی طالب ع روایت کرد از مصطفی که گفت «روز عرفه اندر عرفات جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و خضر حاضر آیند. جبرئیل گوید ما شاء اللَّه لا قوة الا باللّه» میکائیل گوید «ما شاء اللَّه کل نعمة من اللَّه» اسرافیل گوید «ما شاء اللَّه الخیر کلّه بید اللَّه» خضر گوید «ما شاء اللَّه لا یدفع السوء الا اللَّه» رسول خدا گفت هر آن کس که روز عرفه بعد از نماز دیگر این چهار کلمه صد بار بگوید، بهر رحمتی و برّی و کرامتی که رب العزة باهل منا و عرفات فرو فرستد و بجمله بندگان که در شرق و غرب‌اند، وی با ایشان در آن انبازست، گفتا و چون مردم از عرفات سوی منا روند رب العزة به جبرئیل فرماید تا ندا کند که «الا انّ المغفرة لکل واقف بعرفات، و الرحمة لکل مذنب تائب.»

گفتا: و در وقت افاضت اللَّه گوید اشهدکم ملائکتی قد غفرت لهم التبعات و اعوّض اهلها، افیضوا علی برکة اللَّه.

فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ میگوید چون از عرفات بر گردید بعد از فرو شدن آفتاب، روز عرفه و رو بمنا نهاده خدای را یاد کنید بنزدیک مشعر الحرام، آنجا که قرح گویند، یعنی که بعد از صبح که نماز گزارده باشید، و از مبیت بمزدلفه فارغ شده و سنگها بر گرفته وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ و یاد کنید خدای را چنانک شما را راه نمود بحج راست، و شریعت پاک و ملت ابراهیم.

وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ای و ما کنتم من قبله الّا من الضّالّین.

این ها خواه با هدی بر و خواه با رسول، فیکون کنایة عن غیر مذکور ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ الآیة... قریش را میگوید که ایشان در افاضت از عرفات راهی دیگر می‌گزیدند، که ما خاصه اهل شهریم و سکّان حرم، و بر زنان خانه، تا نه باد دیگران هام راه باشیم. و از مشعر حرام از راه می‌بگشتند، ایشان را از آن باز زد، آن گه ایشان را فرمود که با این مخالفت که کردید در افاضت از خدای آمرزش خواهید، که وی آمرزگارست و بخشاینده، قال رسول اللَّه «الحجاج و العمّار وفد اللَّه عز و جل، ان دعوه اجابهم و ان استغفروه غفر لهم» و قال «اللّهم اغفر الحاج و لمن استغفر له الحاج.»

بخش ۱۱۲ - ۳۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ تمام کنید حج و عمره خدای را فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ اگر شما را باز دارند به بیمی یا بیماریی فَمَا اسْتَیْسَرَ برین باز داشته است چیزی آسان مِنَ الْهَدْیِ از قربان وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ و موی سر خویش بمسترید حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ تا آن وقت که قربان رسد مَحِلَّهُ بجای کشتن آن فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً هر که از شما بیمار بود أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ یا در سر وی جمنده یا درد سر بود و خواهد که موی سترد، فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ خویشتن از حرج باز خرد بسه روز روزه أَوْ صَدَقَةٍ یا فرقی از طعام که بدرویشان دهد، أَوْ نُسُکٍ یا ریختن خون گوسپندی، فَإِذا أَمِنْتُمْ و چون ایمن شوید فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ هر که احرام گرفته بود عمره را إِلَی الْحَجِّ و خواهد که حج را بعمره در آرد فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ تا گوسپندی بکشد فَمَنْ لَمْ یَجِدْ هر که گوسپندی نیابد فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ تا سه روز روزه دارد فِی الْحَجِّ در آن روزها که حج میکند وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ و هفت روز پس آنک باز آئید. تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ آن ده باشد تمام، ذلِکَ این شرع لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ نه مکّیان اهل حرم راست وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم خدای بپرهیزید وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ و بدانید که اللَّه در عقوبت سخت گیرست.بخش ۱۱۴ - ۳۵ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ الآیة... روی عن وهب بن منبه قال: اوحی اللَّه عز و جل الی آدم ع أنا اللَّه ذو بکة اهلها جیرتی، و زوارها و فدی و اضیافی و فی کنفی، اعمّره باهل السماء و اهل الارض، یأتونه افواجا شعثا غبرا، یعجّون بالتکبیر عجیجا، و یضجّون بالتلبیة ضجیجا، و شجون الدماء شجا، فمن اعتمره لا یرید غیره، فقد زارنی و ضافنی و وفد الیّ، و نزل بی، و حق لی ان اتحفه بکرامتی، اجعل ذلک البیت و شرفه و ذکره و سناه و مجده لنبی من ولدک یقال له ابراهیم ارفع به قواعده، و اقضی علی یدیه عمارته، و انبط له سقایته، و اریه حلّه و حرمه، و اعلمه مشاعره، ثم یعمّره الامم من بعده حتی ینتهی الی نبیّ من ولدک یقال له محمد، هو خاتم النبیین فاجعله من سکّانه و ولاته و حجّابه و سقاته، فمن سأل عنّی یومئذ فانا مع الشعث الغبر الموفین بنذورهم، المقبلین الی ربهم.» معنی حدیث آنست که خداوند بزرگوار کردگار نامبردار بآدم صفی وحی فرستاد، که ای آدم منم خداوند جهان و جهانیان، آفریدگار همگان، پادشاه کامران، منم خداوند بکة، نشینندگان در آن همسایگان منند، و زوّار آن وفد من‌اند، و مهمانان من اند، و در پناه من اند، باهل آسمان و زمین آبادان دارم و بزرگ گردانم این بقعه، تا از هر سویی و هر قطری جوک جوک می‌آیند مویهاشان از هم بر کرده، و رویها گرد گرفته از رنج راه، تکبیر گویان و لبیک زنان، روی بدان صحرای مبارک نهاده، و بخون قربان زمین آن رنگین کرده، ای آدم! هر که این خانه را زیارت کند، و در آن مخلص بود، وی مهمان منست، و از کسان منست، و از نزدیکان بمن است. سزای جلال من آنست که وی را گرامی کنم، و با تحفه رحمت و عطاء مغفرت باز گردانم، ای آدم! در فرزندان تو پیغامبریست نام وی ابراهیم، خلیل من و گزیده من، بدست وی بنیاد این خانه بر آرم، و عمارت فرمایم، و شرف آن پیدا کنم، و سقایه آن پدید آرم، و حرم آن را نشان کنم، و پرستش خود در آن وی را بیاموزم. پس از وی جهانیان را فرا عمارت آن دارم، و توقیر و تعظیم آن در دلشان نهم، تا نوبت به محمد عربی رسد، خاتم پیغامبران، و چراغ زمین و آسمان، مولد و منشأ وی گردانم، مهبط وحی منزل کرامت وی کنم، سقایة و نقابة و ولایت آن بدست وی مقرر کنم، وانگه مؤمنانرا از اطراف عالم عشق آن در دل نهم، تا سر و پای برهنه، ضیاع و اسباب بگذاشته، جان بر کف دست نهاده، مویها از هم بر کرده، رویها گرد گرفته، همی روند و گرد آن خانه طواف میکنند، و از ما آمرزش میخواهند. ای آدم! هر که ترا پرسد از ما که تا با ایشان چکنم؟ گوی که من بعلم با ایشانم، موجود نفس و حاضر دل ایشانم، و آن درد ایشان را درمانم، از دیده‌هاشان نهانم، اما جانهای ایشان را عیانم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ و روی انّ النبی قال تابعوا بین الحج و العمرة، فانهما ینفیان الفقر و الذنوب، کما ینفی الکیر خبث الحدید و الذهب و الفضة، و لیس للحج المبرور ثواب دون الجنة
هوش مصنوعی: خداوند فرموده است: "حج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید." همچنین روایت شده که پیامبر(ص) فرمودند: "بین حج و عمره تداوم داشته باشید، زیرا این دو عمل فقر و گناهان را از بین می‌برند، همان‌طور که کوره زغال، impurities را از آهن، طلا و نقره می‌زداید. و برای حج پذیرفته شده، پاداشی جز بهشت وجود ندارد."
گفت: حج و عمره هر دو بر پی یکدیگر دارید و شرط آن بتمامی بجای آرید، که هم چنان که آتش زر و سیم و آهن باخلاص برد، و فضلها که بکار نیاید بسوزاند، حج و عمره فقر ناپسندیده و گناهان نکوهیده را از بنده هم چنان فرو ریزاند، و صفاء دل و طهارت نفس در بنده پدید کند. و در بعضی اخبار بیاید: که بسیاری گناه است بنده را که کفارت آن نیست مگر ایستادن بعرفات، و هیچ وقت نیست که شیطان را بینند درمانده‌تر و زرد روتر از آن وقت که حاجیان در عرفات بیستند، از بس که بیند رحمت و فضل خدای بر سر ایشان باران و ریزان! و از گناه کبایر یکی آنست که بنده در آن روز بخداوند عز و جل بد گمان بود، وز رحمت وی نومید، و عن جابر رض قال قال رسول اللَّه «اذا کان یوم عرفة ینزل اللَّه تعالی الی سماء الدنیا فیباهی بهم الملائکة، فیقول انظروا الی عبادی اتونی شعثا غبرا من کل فج عمیق، اشهدکم انی قد غفرت لهم، فتقول الملائکة یا رب! فلان مرهق فیقول قد غفرت لهم، فما من یوم اکثر عتیقا من النار من یوم عرفه»
هوش مصنوعی: ایشان فرمودند: حج و عمره هر دو به یکدیگر مرتبط هستند و لازم است که تمامی شرایط آن‌ها به‌درستی انجام گیرد. همان‌طور که آتش طلا، نقره و آهن را با خلوص می‌سوزاند و چیزهای زائد را از بین می‌برد، حج و عمره نیز فقرهای ناپسند و گناهان زشت را از بنده دور می‌سازد و در دل او صفا و پاکی ایجاد می‌کند. در برخی از روایات آمده است که بسیاری از گناهان بنده تنها با ایستادن در عرفات کفاره می‌شود و در آن روز شیطان را درمانده‌تر و زردتر از زمانی می‌بینند که حاجیان در عرفات ایستاده‌اند، به‌خاطر رحمت و لطف خدا که بر سر آن‌ها نازل می‌شود. یکی از گناهانی که در آن روز بزرگ خواهد بود، بدگمانی بنده به خداوند و ناامیدی از رحمت او است. جابر رضی الله عنه از پیامبر اسلام نقل کرده که در روز عرفه، خداوند به آسمان دنیا نازل می‌شود و به ملائکه می‌فرماید که به بنده‌های من که با ظاهری خاک‌آلود و پریشان از راه‌های دور آمده‌اند نگاه کنید. خداوند می‌فرماید: «شاهد باشید که من آنها را بخشیدم». ملائکه می‌پرسند: «پروردگارا، فلانی در مشکلات است» و خداوند پاسخ می‌دهد: «من او را نیز بخشیدم». هیچ روزی بیشتر از روز عرفه بنده‌ها را از آتش دوزخ آزاد نمی‌کند.
و روی العباس بن مرداس: ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم دعا عشیة عرفة لامّته بالمغفرة و الرحمة، و اکثر الدعاء فاجابه انی قد فعلت الّا ظلم بعضهم بعضا، فاما ذنوبهم فیما بینی و بینهم فقد غفرتها، فقال ای ربّ! انک قادر ان تثیب هذا المظلوم خیرا من مظلمته و تغفر لهذا الظالم، فلم یجیبه تلک العشیة، فلما کان غداة المزدلفة اعاد الدعاء، فاجابه اللَّه انی قد غفرت لهم، فتبسم رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال له بعض اصحابه یا رسول اللَّه تبسمت فی ساعة ما کنت تبسّم فیها؟ قال تبسّمت من عدوّ اللَّه ابلیس انّه لما علم انّ اللَّه عز و جل قد استجاب لی فی امتی، اهوی یدعو بالویل و الثبور، و یحثو التراب علی رأسه. و عن ابن عمر قال لا یبقی یوم عرفة احد فی قلبه مثقال ذرة من الایمان الّا غفر له، فقال له رجل لاهل عرفات خاصة ام للناس عامة؟
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) در عصر روز عرفه برای امت خود دعا کرد و از خداوند طلب مغفرت و رحمت نمود. او در دعا زیاد اصرار کرد و خداوند پاسخ داد که من این دعا را پذیرفتم به جز ظلم‌هایی که برخی به یکدیگر کرده‌اند. او از خداوند خواست که مظلوم را بهتر از ظلمش پاداش دهد و به ظالم بیامرزند، اما پاسخی دریافت نکرد. سپس، در صبح روز مزدلفه، دوباره دعا را تکرار کرد و این بار خداوند فرمود که من آنها را بخشیدم. رسول خدا (ص) در این لحظه خندید و برخی از یارانش از او پرسیدند که چرا در چنین زمانی تبسّم کرده است. او پاسخ داد که تبسمش به خاطر ناراحتی ابلیس بود، زیرا او متوجه شده بود که خداوند دعای او را برای امت پذیرفته و در نتیجه به خاک می‌افکند. همچنین، ابن عمر نقل می‌کند که در روز عرفه هیچ‌کس که حتی به اندازه یک دانه کوچک ایمان در قلبش باشد، نخواهد ماند مگر اینکه مورد بخشش قرار گیرد. یکی از افراد سوال کرد که آیا این خاص اهل عرفات است یا برای همه مردم عمومی است؟
فقال ابن عمر: کنت عند النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فسمعته یقول ذلک، فساله سائل للناس عامة او لاهل عرفات فقال بل للناس عامة.
هوش مصنوعی: ابن عمر گفت: من در حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بودم و او را شنیدم که این را می‌فرمود. کسی از مردم یا اهل عرفات از او پرسید، آیا این سخن برای همه مردم است یا فقط برای اهل عرفات؟ پیامبر پاسخ داد: بلکه این سخن برای همه مردم است.
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ الآیة... خلافست میان علماء دین که عمره واجب است یا سنت، و قول جدید شافعی آنست، و بیشتر علما بر آنند که واجب است همچون حج، از بهر آن که لفظ امر بر هر دو مطلق است و مقتضی امر وجوب است، یدلّ علیه ما روی زید بن ثابت مرفوعا ان الحج و العمرة فریضتان لا یضرک بایهما بدأت. و فی الکتاب الذی کتبه النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم لعمرو بن حزم انّ العمرة هی الحج الاصغر و قال ابن عباس: و اللَّه ان العمرة لقرینة الحج فی کتاب اللَّه.
هوش مصنوعی: در متون دینی، بحثی بین علمای دین درباره واجب بودن یا سنت بودن عمره وجود دارد. به‌طور خاص، نظر جدید شافعیان این است که عمره واجب است و بسیاری از علما با این نظر هم‌نظرند، به این دلیل که کلمه «امر» به‌طور کلی شامل هر دو (حج و عمره) می‌شود و این نشان‌دهنده وجوب آنهاست. همچنین، حدیثی از زید بن ثابت نقل شده که بیان می‌کند حج و عمره هر دو فریضه هستند و شروع کردن به هر کدام مشکلی ندارد. در نوشتۀ رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) برای عمرو بن حزم نیز آمده که عمره مانند حج کوچک است و ابن عباس نیز بیان کرده که عمره در کتاب خدا هم‌ردیف حج است.
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ الآیة... میگوید تمام کنید حج و عمره را یعنی مناسک و حدود و شرائط و فرائض و سنن آن بتمامی بجای آرید، و اگر تمامتر خواهید، از خانه خویش چون بیرون آئید احرام گرفته بیرون آئید، و بمال حلال بی شبهت حج کنید، که چون مال حرام بود بیم آن باشد که حج نامقبول بود. و در حج بجز حج و زیارت کاری و مقصودی دیگر در پیش مگیرید، و حج خود بمیالائید
هوش مصنوعی: حج و عمره را به طور کامل و به خوبی انجام دهید. یعنی همه مراحل، شرایط، واجبات و سنت‌های آن را به طور کامل رعایت کنید. اگر می‌خواهید بهتر عمل کنید، از زمانی که از خانه خارج می‌شوید، احرام ببندید و با مال حلال در حج شرکت کنید؛ زیرا اگر مال شما حرام باشد، ممکن است حج شما پذیرفته نشود. در طول حج، تنها به انجام مناسک و زیارت فکر کنید و به هیچ کار یا هدف دیگری نپردازید.
قال رسول اللَّه: یأتی علی الناس زمان یحج اغنیاء الناس للنزهة و اوساطهم للتجارة و قرّاؤهم للریاء و السمعة و فقراؤهم للمسألة».
هوش مصنوعی: پیامبر خدا فرمود: زمانی بر مردم خواهد گذشت که ثروتمندان برای تفریح به سفر حج می‌روند، افراد متوسط برای تجارت، قاریان برای نمایش و شهرت، و فقرا برای درخواست کمک.
و در لغت عرب عمره زیارت است و حج آهنگ اگر کسی پرسید چرا حج و عمره را گفت اللَّه و نماز و زکاة را نگفت: و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة للَّه؟ جواب آنست که حج و عمره در جاهلیت کاری معروف و مشهور بود، و مشرکان حج و طواف که میکردند و تلبیه که میگفتند بتان را در آن می‌گرفتند و میگفتند: اینان انبازان خدای‌اند، تعالی اللَّه عن ذلک. پس رب العالمین مسلمانان را فرمود که شما خالصا اللَّه حج کنید، و کس را با من در آن انباز مگیرید، تا مشرکان را تنبیهی باشد، و براه توحید راه نمونی کنید، نظیر این آنست که گفت وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً، جهودان و ترسایان کلیسیاها و کنیسها میساختند، و میگفتند این خدایراست، آن گه خدای را عز و جل به یگانگی و بی همتایی در آن نمی‌پرستیدند، و بدان اقرار نمی‌دادند. رب العالمین مسلمانان را گفت شما مرا در آن باخلاص پرستید، و دیگری را با من در آن مخوانید، تا ایشان بدانند که در گمراهی‌اند و براه باز آیند.
هوش مصنوعی: در زبان عربی، عمره به معنی زیارت است. اگر کسی بپرسد چرا در قرآن به حج و عمره اشاره شده و به نماز و زکات اشاره نشده است، باید گفت که حج و عمره در زمان جاهلیت عملی معروف و شناخته شده بودند. مشرکان وقتی که به حج می‌رفتند و طواف می‌کردند، به جای اینکه عبادت خالصانه‌ای داشته باشند، معبودهای خود را در آن می‌گنجیدند و با تلبیه، آنها را شریک خدا می‌دانستند. به همین دلیل، خداوند به مسلمانان دستور داد که حج را فقط برای خودش و خالصانه انجام دهند و هیچ کس دیگری را در این عبادت شریک نکنند. این دستور به نوعی به مشرکان یادآوری می‌کند که در اشتباهند و باید به سوی توحید برگردند. مشابه این موضوع در مورد مساجد نیز وجود دارد؛ مسیحیان و یهودیان مکان‌هایی برای عبادت می‌ساختند اما در عین حال به یگانگی خدا اعتقاد نداشتند. خداوند به مسلمانان می‌گوید که او را با اخلاص عبادت کنند و هیچ کس دیگری را در این عبادت شریک نکنند تا دیگران متوجه گمراهی خود شوند و به راه حق باز گردند.
فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ احصار منع است و حصر حبس، جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً ای محبسا و هدی و هدّی هر دو یکی است، چون میت و میّت، و لین و لیّن، و آن را هدی نام کردند از بهر آن که آن را به منا برند و آنجا بکشند، و بدرویشان دهند، و بخدای عز و جل بدان تقرب کنند، همچنانک کسی هدیه برد بدوستی و در آن بوی تقرب کند. و خلافست میان علما در معنی احصار که آن سبب تحلّل است. قومی گفتند هر مانعی که پدید آید و او را از اعمال حج باز دارد، چون بیماری و ماندگی و ترس و بیم دشمن، و نرسیدن نفقه، و گم شدن شتر و مانند این، هر چه ازین عذرها بود چون پدید آید بر جای بیستد محرم، و گوسپندی بمنا فرستد تا بکشد، آن گه از احرام بیرون آید و حلال شود. و جماعتی از محققان گفتند که آن احصار که مبیح تحلّل است منع است از جهت دشمن، یا از جهت سلطان قاهر. چنانک مصطفی را بیفتاد در حدیبیه، و دیگر عذرها چون بیماری و جز آن سبب تحلّل نیست. پس چون باز داشته شد از جهت دشمن یا سلطان قاهر، گوسپندی بکشد همانجای که محصر شود، اگر در حل باشد یا در حرم، آن گه از احرام بیرون آید، و بر وی قضا نه. الا اگر نسک واجب باشد.
هوش مصنوعی: اگر در سفر حج به دلیلی متوقف شدید، می‌توانید از قربانی کردن آنچه که برایتان آسان است بهره‌مند شوید. "احصار" به معنای مانع و "حصر" به معنای حبس است. خداوند جهنم را برای کافران مکانی حبس کرده است. قربانی و قربانی کردن به هم معنا هستند، درست مثل "میت" و "مرده" یا "لین" و "لین". قربانی به این دلیل قربانی نامیده شده است که آن را به منا می‌برند و در آنجا ذبح می‌کنند و آن را به درویش‌ها می‌دهند تا به خداوند تقرب جویند، مانند کسی که هدیه‌ای برای دوستی می‌برد تا به او نزدیک‌تر شود. در مورد معنای "احصار" میان علمای دین اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی می‌گویند هر مانعی که شما را از انجام اعمال حج باز دارد، مانند بیماری، ترس از دشمن، یا عدم توانایی مالی، سبب می‌شود که محرم بایستد و یک گوسفند را به منا بفرستد تا قربانی کند و سپس از احرام خارج شود. در حالی که گروهی دیگر می‌گویند "احصار" که سبب خروج از احرام است، باید به دلیل موانع ناشی از دشمن یا سلطانی قاهر باشد، مانند آنچه که برای پیامبر در حدیبیه اتفاق افتاد. همچنین، اگر به علت موانع مانند بیماری متوقف شوید، این سبب خروج از احرام نیست. در صورتی که به دلیل دشمن یا سلطان قاهر متوقف شوید، باید قربانی را در همان محل ذبح کنید، چه در حرم باشد چه در جایی دیگر، و سپس می‌توانید از احرام خارج شوید و بر او قضا نیست، مگر اینکه قربانی واجب باشد.
اینست که رب العالمین گفت: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ الایه ای فواجب علیکم ما تیسّر من الهدی و ادناه شاة و اعلاه بدنة، و اوسطه بقرة، و الاحسن هو الشاة لانه اقرب الی الیسر. و اللَّه تعالی سمّی الشاة هدیا، فی قوله هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ.
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که خداوند فرموده است: اگر در مسیر حج به مشکل برخوردید، لازم است که هر چه می‌توانید از قربانی را تهیه کنید. حداقل باید یک گوسفند قربانی کنید، و حداکثر یک شتر، و در میان این دو یک گاو می‌تواند انتخاب شود. بهترین گزینه گوسفند است زیرا راحت‌تر و آسان‌تر به دست می‌آید. همچنین خداوند، گوسفند را به عنوان قربانی معرفی کرده و گفته است که قربانی باید به خانه کعبه برسد.
وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ میگوید موی سرباز مکنید تا آن گه که گوسپند بکشند، و بمحل انتفاع رسد. و تناول، اگر در حلّ باشد یا در حرم، این بر قول ایشانست که احصار احصار دشمن نهند و محل محل انتفاع و اکل و تناول نهند، و مثال این آنست که مصطفی گفت: در آن گوشت که بریره را دادند بصدقه، قال «قرّبوه فقد بلغ محله» ای بلغ محل طیبه و حلاله بالهدیة الینا بعد أن کانت صدقة علی بریرة.
هوش مصنوعی: موهای سرتان را نزنید تا زمانی که قربانی به محل ذبح برسد. این به این معناست که باید تا رسیدن گوسفند به مکان مشخصی که باید ذبح شود، از این کار خودداری کنید. همچنین، اگر در حرم یا جای حلال باشید، این موضوع به گفته کسانی است که در حال احصار یا محاصره دشمن هستند. به عبارت دیگر، شما نمی‌توانید از چیزی که در حال حاضر تنها برای خوراک یا استفاده مناسب است، استفاده کنید تا آن چیز به جای معینش برسد. این مسأله مشابه به گفته پیامبر (ص) است که در مورد گوشت صدقه‌ای که به بریره داده شده، اشاره کردند که «این را به ما نزدیک کنید، زیرا به محل خود رسیده است»، به این معنی که در نهایت آن گوشت حلال و مناسب است بعد از اینکه به مکان خاص خود رسید.
فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ الآیة این در شأن کعب بن عجرة الانصاری فرو آمد. دیگ می‌پخت و مصطفی ع بروی بگذشت وی را دید! جمنده از سروی می فرو ریخت گفت ای کعب جمنده سرت را می‌رنجاند؟ گفت آری گفت گوسپندی بکش و درویشان را بخوران، یا سه روز روزه‌دار، یا فرقی طعام بشش درویش ده، و موسی بستر، این فرق به نزدیک اهل حجاز سه صاع باشد هر درویشی را دو مدّ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ الآیة بدانک گزاردن حج و عمره را سه وجه است: یکی افراد و دیگر قران و سدیگر تمتع. بمذهب شافعی افراد فاضل‌تر، و بمذهب بو حنیفه قران فاضلتر، و بمذهب مالک تمتع فاضل‌تر، و این خلاف از آن افتاد که در حجة الوداع که رسول خدا بآخر عمره کرد، نیز مختلف شدند. مالک گفت تمتع بود، بو حنیفه گفت قران بود، شافعی گفت افراد بود. و حجت شافعی درین آنست که جابر بن زید گفت: سمعت رسول اللَّه فی حجة الوداع یقول: لبیّک بحجة مفردة.»
هوش مصنوعی: اگر کسی از شما بیمار باشد یا از سرش آسیب ببیند، این آیه در مورد کعب بن عجرة انصاری نازل شده است. او برای پختن دیگ به سوی پیامبر (ص) رفت و پیامبر به او نگاه کرد و متوجه شد که موهایش از سرش رفته است. پس از او پرسید که آیا این مشکل سر تو را آزار می‌دهد؟ کعب پاسخ داد بله. پیامبر فرمود: یا باید یک گوسفند قربانی کنی و آن را به درویشان بدهی، یا سه روز روزه‌داری کنی، یا به شش درویش غذا بدهی. همچنین در اینجا گفته شده که هر درویش باید دو مدّ غذا دریافت کند. برای حج و عمره سه نوع احرام وجود دارد: افراد، قران، و تمتع. از نظر شافعی، احرام افراد برتر است، در حالی که ابوحنیفه احرام قران را برتر می‌داند و مالک احرام تمتع را برتر می‌خواند. وقتی پیامبر در حجة الوداع عمل عمره را انجام داد، نظرها متفاوت بود؛ مالک گفت تمتع بود، ابوحنیفه گفت قران بود و شافعی گفت افراد بود. شافعی استدلال می‌کند که جابر بن زید گفت: من از پیامبر در حجة الوداع شنیدم که می‌گفت: لبیّک بحجة مفردة.
و بروایتی دیگر گفت: «افردوا بالحج فانه اتمّ لحجّتکم و عمرتکم».
هوش مصنوعی: و در روایت دیگری آمده است: «فرد حج را به‌جا آورید، زیرا این عمل کامل‌کننده حج و عمره شماست».
افراد آنست که حج و عمره از یکدیگر باز برد، اول حج کند بوقت خویش و شرائط آن بتمامی بجای آرد، پس چون تمام شود و از احرام بیرون آید، به جعرانه شود، یا به تنعیم یا بحدیبیه، و عمره را احرام گیرد و باعمال آن مشغول شود. و قران آنست که هر دو درهم پیوندد و در احرام گوید لبیک بحجة و عمرة معا» پس بر اعمال حج اقتصار کند، که عمره خود در وی مندرج شود، چنانک وضو در غسل. و تمتع آنست که چون بمیقات رسد بوقت حج، اوّل احرام بعمره گیرد، پس چون در مکه شود و از اعمال عمره فارغ گردد، و از احرام بیرون آید، و متحلّل شود، و بمحظورات متمتع، آن گه از جوف مکه احرام گیرد بحج، و بدان مشغول شود این کس را متمتع گویند و بر وی گوسپندی واجب شود، آن گه که از عمره فارغ شده باشد، و باعمال حج شروع کرده، پس اگر روز نحر ذبح کند و بدرویشان دهد شاید.
هوش مصنوعی: افرادی که می‌خواهند حج و عمره را به طور همزمان انجام بدهند، ابتدا باید مناسک حج را در زمان مشخص خودشان به طور کامل انجام دهند. پس از اینکه مناسک حج را به پایان رساندند و از احرام خارج شدند، می‌توانند به مکان‌هایی مانند جعرانه، تنعیم یا حدیبیه بروند و برای عمره احرام ببندند و مناسک آن را انجام دهند. اگر کسی بخواهد هر دو مناسک را در یک احرام انجام دهد، باید در زمان احرام بگوید که قصد انجام حج و عمره را دارم، سپس باید به اعمال حج پردازد؛ در این صورت عمره‌اش در مناسک حج گنجانده می‌شود، مانند اینکه وضو در غسل قرار می‌گیرد. تمتع به این معناست که وقتی شخص به میقات حج می‌رسد، ابتدا برای عمره احرام می‌بندد، سپس در مکه مناسک عمره را انجام داده و از احرام خارج می‌شود و می‌تواند به محظورات دینی بپردازد. بعد از آن، از داخل مکه برای حج احرام می‌بندد و مناسک آن را انجام می‌دهد. چنین فردی را متمتع می‌نامند و بر او واجب است که پس از انجام عمره و شروع به کارهای حج، قربانی بکند و قسمت‌هایی از آن را به فقرا بدهد.
اینست که رب العالمین گفت: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ پس اگر گوسپند نیابد فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ سه روز روزه دارد پیش از روز نحر، و اگر پیوسته دارد یا گسسته هر دو شاید. اما در روز نحر البته روا نیست که متمتع روزه دارد، و در ایام التشریق رخصت هست. قالت عایشه: رخص رسول اللَّه للمتمتع اذا لم یجد الهدی، و لم یصم الثلاثة فی العشران یصوم ایام التشریق وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ پس چون از حج بوطن خویش باز شود هفت روز دیگر روزه دارد تا تمامی ده روز باشد. اینست که گفت تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ این عشرة کامله بسطی است، در سخن مانند تأکید هر چند که از آن بی نیازیست، چنانک جای دیگر گفت «وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ» و نبشتن خود بدست راست بود، و کذلک قوله ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ و سخن خود بدهن بود، و قال تعالی یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً و خوردن در شکم بود. آن گه بیان کرد که این حکم نه هر کسی راست، که قومی را مخصوص است: یعنی ایشان که نه مکیان باشند، و نه ایشان که از مکه فرود از مسافت قطع نشینند، بلکه غریبانراست از اهل آفاق که آنجا فرود آیند.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: اگر کسی از عمره به حج بهره‌مند شود، باید هر چیزی که برای قربانی کردن به دست آورد، انجام دهد. اگر نتوانست گوسفند تهیه کند، باید سه روز قبل از روز نحر روزه بگیرد. این روزه می‌تواند پیوسته یا جدا باشد. اما در روز نحر، روزه گرفتن برای او مجاز نیست و در ایام تشریق، روزه گرفتن جایز است. عایشه گفت: پیامبر به متمتعین اجازه داده است که اگر قربانی نیافتند و در روزهای دهه، آن سه روز را روزه نگرفته باشند، در روزهای تشریق روزه بگیرند و همچنین پس از بازگشت به وطن، هفت روز دیگر روزه بگیرند تا مجموعاً به ده روز برسد. این به معنای کامل بودن این ده روز است، اشاره به تأکید دارد، هرچند ممکن است نیازی به آن نباشد. همچنین بیان شد که این حکم برای همه افراد نیست و مخصوص کسانی است که مکی نیستند یا کسانی که از مکه دور نشده‌اند، بلکه برای غریبه‌هایی است که از مناطق دور به آنجا سفر می‌کنند.
ثمّ حذرهم شدة عذابه لو ضیّعوا ما امرهم و ترکوا ما فرض علیهم فقال سبحانه: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.
هوش مصنوعی: سپس خداوند آن‌ها را از شدت عذابش برحذر داشت اگر آنچه را که به آن‌ها امر کرده است، رها کنند و آنچه را که بر آن‌ها فرض شده است، ترک نمایند. پس فرمود: از خدا بترسید و بدانید که خداوند عذابش شدید است.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ الآیة... ای وقت الحج اشهر معروفات، میگوید وقت حج ماههایی است معروف، و آن شوال است و ذو القعده و نه روز از ذی الحجه و شب نحر تا بوقت بام، این مذهب شافعی است، و بمذهب بو حنیفه ده روز است از ذو الحجة که روز نحر در شمار آرد، و بمذهب مالک ماه ذی الحجة تا بآخر از اشهر الحج است، و هر که بیرون ازین روزگار احرام گیرد آن احرام عمره را باشد نه حج را بمذهب شافعی و احمد و اسحاق و اوزاعی، و بمذهب مالک و بو حنیفه بحج منعقد شود، اما مکروه دارند.
هوش مصنوعی: زمان مناسک حج در ماه‌های مشخصی است که شامل ماه شوال، ماه ذو القعدة و نه روز از ماه ذی الحجه به همراه شب نحر تا صبح آن می‌شود. این نظر طبق مذهب شافعی است. در مذهب ابوحنیفه، مدت زمان حج ده روز از ذی الحجه است که روز نحر نیز در آن حساب می‌شود. مذهب مالک بر این اعتقاد است که ماه ذی الحجه تا انتهای آن از ماه‌های حج به شمار می‌رود. اگر کسی خارج از این زمان احرام ببندد، از نظر شافعی، این احرام به عنوان عمره و نه حج در نظر گرفته می‌شود. در حالی که طبق نظر مالک و ابوحنیفه، این احرام می‌تواند برای حج باشد، هرچند که در این مورد نظر دارند که مکروه است.
فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فرض در قرآن بر چهار وجه است: بمعنی بیان چنانک اللَّه گفت: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ یعنی قد بین لکم کفارة ایمانکم، جای دیگر گفت سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها یعنی و بینّاها. وجه دوم فرض بمعنی احلّ و ذلک فی قوله: ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ای احلّ اللَّه له. وجه سیم فرض بمعنی انزل و ذلک فی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ ای انزله. وجه چهارم فرض بمعنی اوجب و ذلک فی قوله: فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ ای اوجبتم علی انفسکم، جای دیگر گفت: قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْناعَلَیْهِمْ‌
هوش مصنوعی: در قرآن، واژه "فرض" به چهار معنا آمده است. معنای اول آن بیان است؛ مانند جایی که خدا می‌فرماید: «خدا برای شما کفاره‌ی قسم‌های‌تان را بیان کرده است.» معنای دوم "احلّ" است؛ چنان که در آیه‌ای دیگر آمده: «هیچ سختی بر پیامبر در آنچه خدا برایش حلال کرده، نیست.» معنای سوم "انزال" است، زیرا در آیه‌ای دیگر گفته شده: «آنچه را که بر تو نازل کرده‌ایم.» و معنای چهارم "اوجاب" است، مانند جایی که گفته شده: «نصف آنچه را که شما بر خود واجب کرده‌اید.» همچنین در جای دیگر نیز آمده: «ما می‌دانیم چه چیزی را بر آنها واجب کرده‌ایم.»
ای اوجبنا علیهم و کذلک قوله تعالی فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ ای اوجب فیهن الحج فاحرم به. میگوید: هر که درین ماهها حج بر خود فریضه گرداند، یعنی باحرام و تلبیه، و احرام آن باشد که چون بمیقات رسد غسل کند، آن گه از اری سپید در بندد، و ردائی سپید بر افکند، و نعلین در پوشد، و بوی خوش بکار دارد، و دو رکعت نماز کند. آن گه در دل نیت حج کند، و حقیقت احرام این نیّت است، پس اگر راکب باشد بر نشیند، و چون اشتر برخیزد و رفتن را راست بیستد، تلبیه کند و گوید لبّیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمة لک، و الملک، لا شریک لک » و ازین جمله خود احرام فریضه است آن دیگر همه سنن و هیأت است.
هوش مصنوعی: هر کس در این ماه‌ها برای خود فریضه انجام حج را واجب کند، باید با احرام و تلبیه شروع کند. احرام به این معناست که وقتی به میقات می‌رسد، غسل کند و سپس لباس سپید بپوشد، و یک ردای سپید بر دوش بیندازد، کفش به پا کند و بوی خوش به خود بزند. بعد از آن دو رکعت نماز می‌خواند و در دل نیت انجام حج می‌کند که اساساً همان نیت، احرام به حساب می‌آید. اگر سوار است، بر می‌خیزد و وقتی شتر راه می‌افتد، تلبیه را آغاز کرده و می‌گوید: "لبّیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمة لک، و الملک، لا شریک لک". در واقع، خود احرام همان نیت است و باقی کارها سنن و آداب انجام حج محسوب می‌شوند.
و علی الجملة، فرائض و ارکان حج پنج چیز است: احرام، و طواف، و سعی بعد از طواف، و وقوف بعرفات، و موی سر ستردن بیک قول، اگر یکی ازین ارکان بگذارد حج درست نیاید و ارکان عمره همین است الا وقوف بعرفات که آن در عمره نیست. و واجبات حج شش چیز است: احرام گرفتن در میقات، و بعرفات بیستادن تا فرو شدن آفتاب، و بشب مقام کردن در مزدلفه، و همچنین در منا مقام کردن بشب و طواف وداع، و سنگ انداختن. اگر یکی ازین شش بگذارد حج باطل نشود اما گوسپندی لازم آید که بقربان کند. و محظورات حج که محرم را از آن پرهیز باید کرد هم شش چیز است: جامه پوشیدن چون پیراهن و ازار پای و موزه و دستار، دوم بوی خوش بکار داشتن، سیم موی سر و ناخن باز کردن، چهارم با اهل خویش مباشرت کردن، پنجم مقدمات مباشرت چون لمس و تقبیل و مانند آن، و همچنین نکاح نشاید نه خود را و نه دیگری را، اگر کند درست نباشد، ششم صید برّ نشاید محرم را، اگر کند جزا لازم آید، ماننده آن صید که کشته بود از شتر و گاو و گوسپند.
هوش مصنوعی: به طور کلی، فریضه‌ها و ارکان حج شامل پنج مورد است: احرام، طواف، سعی پس از طواف، وقوف در عرفات و کوتاه کردن مو. اگر یکی از این ارکان ترک شود، حج صحیح نخواهد بود. ارکان عمره نیز همین‌ها هستند به جز وقوف در عرفات که در عمره وجود ندارد. واجبات حج شامل شش مورد است: احرام گرفتن در میقات، ایستادن در عرفات تا غروب خورشید، ماندن در مزدلفه در شب، ماندن در منا در شب، طواف وداع و سنگ‌اندازی. اگر یکی از این واجبات فراموش شود، حج باطل نمی‌شود اما باید گوسفندی قربانی کرد. همچنین محرم باید از شش چیز پرهیز کند: پوشیدن لباس‌هایی مانند پیراهن و شلوار، استفاده از عطر، کوتاه کردن مو و ناخن، رابطه با همسر، مقدمات رابطه مانند لمس و بوسه و همچنین ازدواج. اگر ازدواج کند، معتبر نخواهد بود. همچنین، شکار بر روی زمین برای محرم جایز نیست و در صورت تخلف، باید جزا دهد، مشابه آنچه که برای شکار شتر، گاو و گوسفند در نظر گرفته شده است.
فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ هر که درین ماههای حج احرام گرفت و حج بر خود فریضه کرد.
هوش مصنوعی: هر کس در این ماه‌های ویژه احرام بندد و حج را بر خود واجب کند.
فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ علما را اختلاف است در معنی این هر سه کلمت: قومی گفتند رفث عین جماع است، قومی گفتند حدیث جماع است بتعریض نزدیک زنان، قومی گفتند سخن نافرزام است و کلمات نکوهیده و فسوق انواع معاصیست بجملگی، قومی گفتند لقب دادن است، که رب العزه جای دیگر گفت: وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ، قومی گفتند: فسوق همانست که در سورة الانعام گفت وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ، و هو الذبح للاصنام.
هوش مصنوعی: در مورد حج، سه واژه "رفث"، "فسوق" و "جدال" تفسیرهای مختلفی از سوی علما وجود دارد. برخی بر این باورند که "رفث" مشخصاً به معنای رابطه جنسی است، در حالی که عده‌ای دیگر آن را به صحبت‌های غیرمناسب و نزدیک شدن به زنان تعبیر کرده‌اند. همچنین، برخی "رفث" را به معنای گفت‌وگوهای ناپسند و کلمات زشت می‌دانند. درباره "فسوق" نیز نظرات متفاوتی وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند که به معنای لقب دادن به دیگران است و به این نکته اشاره می‌کنند که خداوند در جایی دیگر گفته است که به همدیگر لقب ندهید، زیرا این خود نوعی فساد است. دیگران "فسوق" را به کارهای معصیت‌آمیز تعبیر می‌کنند، به ویژه به این آیه که اشاره دارد که گوشت‌هایی که نام خدا بر آنها ذکر نشده، فساد به شمار می‌رود و شامل ذبح برای بت‌هاست.
روی ابو هریرة عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «من حجّ هذا البیت فلم یرفث و لم یفسق، خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه» و عن وهیب بن الورد قال «کنت اطوف أنا و سفیان الثوری لیلا، فانقلب سفیان و بقیت فی الطواف، قد خلت الحجر فصلیت تحت المیزاب، فبینما انا ساجد اذ سمعت کلاما بین استار البیت و الحجارة» و هو یقول یا جبرئیل اشکو الی اللَّه ثم الیک ما یفعل هؤلاء الطائفون حولی من تفکّههم فی الحدیث و لغطهم و سومهم. قال وهیب فاوّلت انّ البیت یشکو الی جبرئیل.»
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر اسلام فرمودند: «کسی که به این خانه (کعبه) حج کند و در آن حال نه کلام زشتی بگوید و نه گناهی مرتکب شود، مانند روزی خواهد بود که از مادرش متولد شده است.» وهیب بن الورد نیز می‌گوید: «من و سفیان ثوری در شب مشغول طواف بودیم. سفیان برگشت و من به طواف ادامه دادم، و وقتی که در مقام سادگی نماز می‌گزیدم، ناگهان صدایی را شنیدم که در بین پرده‌های کعبه و سنگ‌ها می‌آمد. صدایی که می‌گفت: ای جبرئیل، به خداوند و سپس به تو شکایت می‌کنم از رفتار این طواف‌کنندگان در اطراف من که در حال گفتگو و سر و صدای بی‌معنا هستند.» وهیب در نهایت به این نتیجه رسید که کعبه به جبرئیل شکایت می‌کند.
ابن عمر گفت: فسوق درین آیت به کار داشتن محظورات حج است در حال احرام، چون قتل صید، و موی سر و ناخن گرفتن، و مانند آن. و جدال آنست که قریش با یکدیگر در منا خصومت می‌گرفتند، و خود را بر یکدیگر به می‌آوردند این میگفت حج من بهتر و نیکوتر، و آن میگفت حج من تمامتر و بکار آمده تر، و نیز در مواقف مختلف شدند، هر قومی را موقفی بود، و میگفتند که این موقف ابراهیم است، پس رب العالمین ایشان را ازین مجادلت باز زد، و پیغامبر خود را خبر کرد از موقف ابراهیم، و مشاعر، و مناسک حج، و پیغامبر ایشان را بیان کرد و باز نمود، و گفت «خذوا عنّی مناسککم و لا تجادلوا».
هوش مصنوعی: ابن عمر بیان می‌کند که در این آیه، فسوق به معنای مرتکب شدن به کارهایی است که در حالت احرام حج ممنوع است، مانند شکار حیوانات، کوتاه کردن مو و ناخن و موارد مشابه. همچنین جدال به این معنی است که قریش در منطقه منا با یکدیگر درگیر می‌شدند و هر کس می‌گفت که حج او بهتر و کامل‌تر است. آنها در مکان‌های مختلف از مراسم حج قرار می‌گرفتند و هر قومی مکانی را به عنوان موقعیت ابراهیم معرفی می‌کرد. در نتیجه، خداوند آنها را از این مجادله نهی کرد و پیامبر خود را از مناسک و مکان‌های حج مطلع ساخت و گفت: «از من مناسک حج خود را بیاموزید و با یکدیگر مشاجره نکنید».
و آن کس که فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ بر قراءة مکی و بصری خواند جِدالَ از نظم اول آیت جدا کند، و معنی آنست که لا شکّ فی الحج انه فی ذی الحجة شک نیست در حج که آن در ذی الحجة است، و موقف عرفات، و نسی‌ء باطل، و به قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فی حجة الوداع: «ان الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق اللَّه السماوات و الارض، السنة اثنی عشر شهرا: منها اربعة حرم ثلاثة متوالیات ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم و رجب شهر مضر الذی بین جمادی و شعبان.»
هوش مصنوعی: کسی که در مناسک حج از بی‌احترامی، نافرمانی و مجادله دوری کند، به معنای حقیقی آیه اشاره دارد. در واقع، شکی نیست که حج در ماه ذی‌الحجه انجام می‌شود. همچنین، جایگاه عرفات و موضوع نسیء (تأخیر در زمان حج) نیز مورد اشاره قرار گرفته است. پیامبر اکرم (ص) در آخرین حج خود فرمودند که زمان به شکل روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را خلق کرده، بازگشته است و سال دوازده ماه دارد که از این تعداد چهار ماه نیز حرام هستند: سه ماه متوالی ذوالقعدة، ذوالحجه و محرم و همچنین رجب، که ماه قبیله مضر است و بین جمادی و شعبان قرار دارد.
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ این لفظیست از الفاظ وعده، چنانک گویند گوید اگر مرا ایدون کنی بدانم آن از تو، یعنی پاداش کنم وَ تَزَوَّدُوا و قومی از عرب یمن بحج می‌آمدند بی زاد و تکیه ایشان بر صدقات حاج بود، رب العالمین ایشان را گفت وَ تَزَوَّدُوا زاد بر گیرید، تا بر دل مردمان گران نباشید، و وبال ایشان نگردید، آن گه سفر آخرت با یاد ایشان داد، و زاد آن سفر بر زاد این سفر دنیا افزونی نهاد، و شرف داد و گفت: فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی‌ بهتر زادی زاد سفر آخرت است یعنی تقوی قال سهل بن عبد اللَّه لا معین الا اللَّه، و لا دلیل الّا رسول اللَّه، و لا زاد الّا التقوی.» بو مطیع بلخی حاتم اصم را گفت که بما چنان رسید که تو بی زاد بادیه باز می‌بری؟ جواب داد: که من در بادیه بی زاد نباشم، اما زاد من چهار چیز است: اول آنست که همه دنیا ملک و ملک اللَّه دانم، دیگر همه خلق را بندگان و رهیکان اللَّه دانم، سدیگر هر چه مخلوقات و محدثات است همه در ید اللَّه دانم، چهارم قضاء اللَّه در همه زمین روان دانم. بو مطیع گفت نیکو زادی که زادتست! بادیه قیامت باین زاد توان بریدن.
هوش مصنوعی: هر کار خیری که انجام دهید، خداوند آن را می‌داند. این جمله به نوعی وعده الهی است که اگر به روشی خاص عمل کنید، پاداشی از سوی خداوند در انتظار شماست. بر اساس دستور خداوند، افرادی از یمن که به حج می‌رفتند، باید زاد و توشه‌ای با خود می‌بردند تا بار اضافی بر دوش مردم نگذارند و موجب زحمت دیگران نشوند. این توجه به سفر آخرت و اهمیت توشه‌ بردن از دنیای مادی به سوی معنوی باعث می‌شود که انسان متوجه شود بهترین توشه برای سفر آخرت تقوی است. سهل بن عبدالله می‌گوید: «هیچ یاری جز خداوند نیست، هیچ دلیلی جز رسول خدا وجود ندارد و هیچ توشه‌ای جز تقوی نخواهد بود.» شخصی از بلخ از حاتم اصم پرسید که چگونه می‌توان بی‌توشه به بیابان رفت؟ او پاسخ داد که من در بیابان بدون توشه بیکار نخواهم بود، چون توشه من چهار چیز است: اول اینکه تمام دنیا ملک خداوند است؛ دوم اینکه همه موجودات بندگان و مخلوق خداوند هستند؛ سوم اینکه همه مخلوقات تحت قدرت خداوند قرار دارند و چهارم اینکه قضا و قدر خداوند در همه جا جاری است. بو مطیع به او گفت که توشه خوبی را برگزیده‌ای و با این توشه می‌توان به سرمنزلی در قیامت رسید.
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ قومی از اعراب بحج می‌آمدند و براه در تجارت روا نمی‌داشتند، گفتند حج خویش بمنفعت دنیوی نیامیزیم، در دهه ذی الحجة دست از بیع و شری باز گرفتند، و در بازار و معاملت بخود در بستند، رب العالمین آن بر ایشان فراخ کرد، و رخصت تجارت بداد، و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ایشان را بمغفرت امید داد، و خبر کرد فقال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا کان یوم عرفة غفر اللَّه للحاج الخلّص و اذا کان لیلة عرفه غفر اللَّه للتجّار، و اذا کان یوم منا غفر اللَّه للجمالین، و اذا کان عند جمرة العقبة غفر اللَّه للسّؤال، و لا یشهد ذلک الموقف خلق ممن قال «لا اله الا اللَّه» الّا غفر له» فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ خلافست میان علما که موقف چه معنی را عرفات گویند؟ و آن روز چرا عرفه گویند؟ قومی گفتند از بهر آنک ترویه ابراهیم را نمودند در خواب که فرزند را قربان کن، پس همه روز در ترویه و تفکر بود، تا این خواب از حق است یا از شیطان... ازین جهت است که آن روز را ترویه گویند، و ترویه تفکر باشد. پس شب عرفه دیگر باره او را نمودند.، و روز عرفه بشناخت که آن خواب نموده حق است نه نموده شیطان. ازین جهت آن روز را عرفه نام نهادند و آن بقعه را عرفات. و گفته‌اند که ترویه از آب دادن است، یعنی که رب العزة روز ترویة چشمه زمزم پدید کرد، و اسماعیل از آن سیراب شد، فسمّی الترویة لذلک و عرفات از آنست که جبرئیل فرو آمد و ابراهیم را مناسک و مشاعر می‌نمود، و ابراهیم پذیرفت. و میگفت «قد عرفت قد عرفت» پس بدین معنی عرفات خواندند. ضحاک گفت آدم که بزمین آمد بهندوستان فرو آمد و حوا بجده، و هر دو یکدیگر را می‌جستند تا بعرفات بر یکدیگر رسیدند، و یکدیگر را وا شناختند، ازین جهت او را عرفات گویند. و گفته‌اند که اعتراف آدم بگناه خویش درین روز بود اندر آن بقعه، و از خداوند عز و جل مغفرت خواست بآن که گفت رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا و مردم نیز که بآن موقف رسند اتباع سنت آدم را همه بگناه خویش معترف شوند، و می تضرع و زاری کنند، پس عرفه و عرفات از اعتراف گرفته‌اند یعنی که گناهکاران در آن موقف ایستاده بگناه خویش معترف شوند. و گفته‌اند که عرفات از آنست که دوستان خدای آن روز در آن موسم بر یکدیگر رسند و یکدیگر را بشناسند. پیر بزرگ بو علی سیاه قدس اللَّه روحه گفت: در موسم ایستاده بودم و مردمان را دیدم که اندر عرفات کاری از پیش نمی‌بردند، برگشتم و روی بکوه نهادم، چندان بر شدم که گفتم مگر اینجا هرگز کس نرسیدست، گفتا چون بر سر ان کوه شدم عالم خود بر آنجا دیدم، چنانک صحرا سر کوه بود، همه جوانان دیدم موسی سرشان تا سفتشان فرو آمده و چنان مراقب حق بودند که اگرشان بجنبانیدندی آگاهیشان نبودی، و آفتاب صورت را هیچ شعاع نمانده بود از شعاع آفتاب معرفت ایشان. کسی سؤال کرد از پیر بزرگ که ای شیخ هر که بر آن کوه شود ایشان را بیند؟ گفت اگر بدیدندیشان فرود آرندیشان، نه هر چشمی ایشان را بیند، و نه هر کسی بایشان رسد. گفت چون آفتاب فرو شد مؤذن بانگ نماز گفت، و امام در پیش شد، و من با ایشان بیستادم در نماز، گفت اندر میانه نماز بر باطن من بگذشت که اهل عرفات خود از کدام سو شدند، آن یک اندیشه مخالف بریشان فرو نشد. چون سلام باز دادند، امام از آنجا که بود بمن باز نگرست، و اشارت کرد که بازگرد. با خود گفتم که این آن جماعت نیستند.
هوش مصنوعی: بر شما گناهی نیست که از پروردگار خود فضل و روزی طلب کنید. گروهی از عرب‌ها وقتی به حج می‌آمدند، به تجارت نمی‌پرداختند و می‌گفتند که حج خود را با منافع دنیوی آلوده نمی‌کنند. در دهه ذی الحجة از خرید و فروش خودداری می‌کردند. خداوند متعال برای آن‌ها وسعت بخشید و اجازه تجارت داد. پیامبر اسلام (ص) به آن‌ها نوید بخشید که خداوند آنان را می‌آمرزد و فرمود: «در روز عرفه خداوند برنامه کسی که در حج است را می‌بخشد و در شب عرفه، تاجران را می‌بخشد و در روز منا، افرادی که با شتر هستند را می‌بخشد و در نزد جمره عقبه، سوال‌کنندگان را می‌بخشد و هیچ‌کس که در آن موقف بگوید 'لا اله الا اللَّه' جز آنکه آمرزیده خواهد شد.» سپس درباره مفهوم روز عرفه و موقعیتی که به آن عرفات می‌گویند، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی می‌گویند که نام این روز به خاطر ترویۀ ابراهیم در خواب است که به او گفتند فرزندش را قربانی کند. او در این روز در حال فکر و تأمل بود که این خواب از طرف خداوند است یا از شیطان. از این رو آن روز را ترویه نامیدند. در شب عرفه دوباره آن خواب به او نشان داده شد و در روز عرفه پی برد که این خواب حقیقت دارد. برخی نیز می‌گویند که ترویه به آبیاری مربوط می‌شود و به این خاطر نامیده شده که خداوند در این روز چشمه زمزم را پدید آورد و اسماعیل را سیراب کرد. عرفات نیز از این نظر نامگذاری شده که جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم آموخت و او پذیرفت. همچنین نظراتی وجود دارد که توضیح می‌دهد آدم و حوا در روز عرفه یکدیگر را در عرفات پیدا کردند و از این جهت این مکان را عرفات می‌نامند. در این روز آدم به خاطر گناهانش اعتراف کرد و از خداوند مغفرت خواست، و بدین ترتیب مردم هم که به آنجا می‌رسند، به گناهان خود اعتراف می‌کنند. در روز عرفه دوستان خدا یکدیگر را ملاقات کرده و یکدیگر را می‌شناسند. یکی از عارفان در این مراسم مشاهده‌های جالبی داشت و به این نتیجه رسید که اهل عرفات فقط از راهی خاص قابل دیدن هستند و نه هر چشمی می‌تواند آن‌ها را ببیند. در نهایت، وقتی زمان نماز فرا رسید، او نیز با آن‌ها نماز خواند و در دلش گذشت که اهل عرفات از کجا آمده‌اند، و با این فکر، از آن‌ها دور شد.
که پشت بریشان شاید کرد، هم چنان روی سوی ایشان باز پس آمدم، از کرامت ایشان همان ساعت چون باز نگرستم بزمین عرفات رسیده بودم، و کرامتی دیگر دیدم، آن گه بر من پوشیده بود که قوم بکدام سو شده‌اند، همی از گزاف سر در نهادم، و زود بقوم در افتادم، و نخست قطاری که دیدم شتران رهیان خود دیدم، و از ایشان هیچکس نگفت که بو علی تو کجا بودی؟ بدانستم که رب العزه مرا از چشم و دیدار ایشان غایب نگردانیده بود.
هوش مصنوعی: به محض اینکه به سمت آن‌ها بازگشتم، ناگهان متوجه شدم که به زمین عرفات رسیده‌ام و کرامت دیگری را تجربه کردم. آن‌گاه متوجه شدم که مردم به سمت‌های مختلف رفته‌اند و من نیز بدون فکر در میان آن‌ها افتادم. اولین گروهی که دیدم شتران خود را که آزاد بودند، مشاهده کردم و هیچ‌کدام از آن‌ها از من نپرسیدند که کجا بودی. فهمیدم که پروردگار مرا از چشم و دیدار آن‌ها پنهان نکرده بود.
روایت کنند از ابوذر غفاری رض که گفت: ترویه از آب دادنست، و عرفه نام زمین سیم گفتا نام زمین اول دمکا است، و دوم خلده، سیم عرفه، چهارم جردا، پنجم ملثا، ششم سجین، هفتم عجیبا. و هم بوذر گوید که فضل روز عرفه از مصطفی پرسیدم فقال «صیامه کفارة سنتین و من ادخل فیه سرورا علی اهله ادخل الجنة، و من صلّی فی یوم العرفة اربع رکعات قبل العصر بفاتحة الکتاب، و خمس مرات قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ شارک فی ثواب من وقف بعرفات، و من طلب علما یوم عرفة خاض فی رحمة اللَّه و أدخل الجنة بغیر حساب، و استغفر له الکرسی و الشمس و القمر و الکواکب الدرّی، و من اضاف مؤمنا عشیّة عرفة کتب اللَّه له اجر سبعین شهیدا، و للَّه عز و جل فی یوم عرفة ثلاثمائة و ستون نظرة الی خلقه.» و کان النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم یقرأ کل صبیحة عرفة ثلاث آیات من سورة الانعام: اولها و خمسین مرة قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و آیة الکرسی و یس، فالاعمال صاعدة فیها. علی بن ابی طالب ع روایت کرد از مصطفی که گفت «روز عرفه اندر عرفات جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و خضر حاضر آیند. جبرئیل گوید ما شاء اللَّه لا قوة الا باللّه» میکائیل گوید «ما شاء اللَّه کل نعمة من اللَّه» اسرافیل گوید «ما شاء اللَّه الخیر کلّه بید اللَّه» خضر گوید «ما شاء اللَّه لا یدفع السوء الا اللَّه» رسول خدا گفت هر آن کس که روز عرفه بعد از نماز دیگر این چهار کلمه صد بار بگوید، بهر رحمتی و برّی و کرامتی که رب العزة باهل منا و عرفات فرو فرستد و بجمله بندگان که در شرق و غرب‌اند، وی با ایشان در آن انبازست، گفتا و چون مردم از عرفات سوی منا روند رب العزة به جبرئیل فرماید تا ندا کند که «الا انّ المغفرة لکل واقف بعرفات، و الرحمة لکل مذنب تائب.»
هوش مصنوعی: ابوذر غفاری نقل می‌کند که ترویه به معنای آب دادن است و زمین عرفه به ترتیب نام‌های مختلفی دارد. او همچنین از پیامبر خدا سؤالی درباره فضیلت روز عرفه کرد. پیامبر فرمود که روز عرفه روزی است که روزه‌دار، گناهان دو ساله‌اش بخشیده می‌شود و هر کسی که در این روز خوشحالی برای خانواده‌اش بیاورد، به بهشت وارد می‌شود. اگر کسی در روز عرفه چهار رکعت نماز قبل از عصر بخواند و بعد از آن پنج بار "قل هو الله احد" بخواند، ثوابش برابر با کسی است که در عرفات ایستاده است. کسانی که در این روز علم بیاموزند در رحمت خدا غوطه‌ور می‌شوند و بدون حساب به بهشت وارد می‌شوند. همچنین افرادی که در عصر روز عرفه مهمان مؤمنی شوند، پاداش هفتاد شهید را دریافت می‌کنند. پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هر صبح عرفه سه آیه از سوره انعام و 50 بار "قل هو الله احد" و آیه کرسی و یس را می‌خواند. حضرت علی نیز نقل می‌کند که در روز عرفه جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و خضر در عرفات حاضر می‌شوند و هر یک جمله‌ای زیبا می‌گویند. پیامبر فرمود که هر کس پس از نماز در روز عرفه این چهار جمله را صد بار بگوید، از رحمت و کرامت‌های خدا بهره‌مند خواهد شد. زمانی که مردم از عرفات به منا می‌روند، خداوند به جبرئیل می‌فرماید که ندا کند که مغفرت برای هر کسی که در عرفات ایستاده است و رحمت برای هر توبه‌کننده‌ای هست.
گفتا: و در وقت افاضت اللَّه گوید اشهدکم ملائکتی قد غفرت لهم التبعات و اعوّض اهلها، افیضوا علی برکة اللَّه.
هوش مصنوعی: او گفت: زمانی که خداوند رحمت خود را نازل کند، می‌فرماید: "شما را شاهد می‌گیرم که ملایکتم گواهند که من بارهای سنگین را برای آنها بخشیدم و به اهل آن‌ها پاداش می‌دهم؛ بنابراین از برکات خداوند بر خود سرازیر شوید."
فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ میگوید چون از عرفات بر گردید بعد از فرو شدن آفتاب، روز عرفه و رو بمنا نهاده خدای را یاد کنید بنزدیک مشعر الحرام، آنجا که قرح گویند، یعنی که بعد از صبح که نماز گزارده باشید، و از مبیت بمزدلفه فارغ شده و سنگها بر گرفته وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ و یاد کنید خدای را چنانک شما را راه نمود بحج راست، و شریعت پاک و ملت ابراهیم.
هوش مصنوعی: زمانی که از عرفات بازگشتید، در هنگام غروب آفتاب، روز عرفه و بعد از آن به سمت منا بروید و خدا را در مشعر الحرام یاد کنید. این مکان در واقع جایی است که پس از نماز صبح و اتمام شب‌گذاری در مزدلفه، با سنگ‌ها به یاد خداوند باشید. خدا را به همان شکلی یاد کنید که شما را به راه حج راست و شریعت پاک و دین ابراهیم هدایت کرده است.
وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ای و ما کنتم من قبله الّا من الضّالّین.
هوش مصنوعی: و اگر قبلاً از این مسئله بی‌خبر بودید، در حقیقت از گمراهان بوده‌اید.
این ها خواه با هدی بر و خواه با رسول، فیکون کنایة عن غیر مذکور ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ الآیة... قریش را میگوید که ایشان در افاضت از عرفات راهی دیگر می‌گزیدند، که ما خاصه اهل شهریم و سکّان حرم، و بر زنان خانه، تا نه باد دیگران هام راه باشیم. و از مشعر حرام از راه می‌بگشتند، ایشان را از آن باز زد، آن گه ایشان را فرمود که با این مخالفت که کردید در افاضت از خدای آمرزش خواهید، که وی آمرزگارست و بخشاینده، قال رسول اللَّه «الحجاج و العمّار وفد اللَّه عز و جل، ان دعوه اجابهم و ان استغفروه غفر لهم» و قال «اللّهم اغفر الحاج و لمن استغفر له الحاج.»
هوش مصنوعی: این متن در مورد تفاوت رفتار مردم قریش در مراسم حج و افاضت از عرفات صحبت می‌کند. به نظر می‌رسد قریش از روش خاصی پیروی می‌کردند که با دیگر زائران متفاوت بود. آن‌ها به گونه‌ای عمل می‌کردند که سریع‌تر به خانه‌های خود برگردند وفضای حرم را برای خود حفظ کنند. این اختلاف در رفتارشان موجب انتقاد شده و به آن‌ها یادآوری می‌شود که اگر در این مناسک با خالفتی رفتار کنند، از رحمت خداوند بی‌بهره نمی‌مانند؛ زیرا خداوند آمرزنده است. همچنین به نقل از پیامبر اسلام اشاره می‌شود که حجاج و زائران، نمایندگان خدا هستند و دعای آن‌ها مورد استجابت قرار می‌گیرد. این متن در واقع به اهمیت تواضع و انصافی که در مراسم مذهبی ضروری است تأکید دارد.