گنجور

بخش ۱۱۱ - ۳۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ اشارت آیت آنست که کردگار قدیم و داور حکیم مطلع است بر اسرار بندگان، و عالم بحال ایشان، هر چند که داور زمین و حاکم مخلوق بظاهر حکم کند، داور آسمان بباطن نگرد، و نهانیها داند. نگر تا راستی در باطن بکار داری، و صدق در معاملت پیشه گیری و از خداوند نهان دان شرم داری، که جز حق خود طلب کنی، که امروز آب رویت نزدیک خلق ببرد، و فردا بتازیانه عتاب ادب طلب کند. و گوید ای بی شرم فرزند آدم! أ لم تعلم انّی انا الرب الذی اعلم غیب السماوات و الارض، و ما انا بغافل عما یعمل الظالمون؟

بداود ع وحی آمد یا داود طهّر ثیابک الباطنة، فان الظاهرة لا تنفعک عندی، و انا بکل شی‌ء محیط، یا داود مر بنی اسرائیل الّا یجمع المال من الحرام، فتؤذیهم النار و لا ارفع صلاة لاکلة الحرام، و لا اقبل بوجهی علی اکلة الحرام، اهجر ایاک ان اکل الحرام، و لا توال اخاک ان اکل الحرام.

یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ... زیادت و نقصان قمر و افزودن و کاستن آن اشارتست بقبض و بسط عارفان، و هیبت و انس محبان. و قبض و بسط مر خواص را چنانست که خوف و رجا مر عوام راست. چندان که قبض و بسط از خوف و رجا برتر آمد هیبت و انس از قبض و بسط برتر آمد. خوف و رجا عوام راست و قبض و بسط خواص را، هیبت و انس خاص الخاص را. اول مقام ظالمان است، دیگر مقام مقتصدان، سدیگر مقام سابقان، و غایت همه انس محبان است. و مرد در حالت انس بغایتی رسد که اگر در میان آتش شود از آتش خبر ندارد، و حرارت آتش روح انس او را هیچ اثر نکند. چنانک بو حفص حداد رحمه اللَّه آهنگر بود و آتشی بغایت تیزی بر افروخته و آهن در آن نهاده، چنانک عادت آهنگران باشد، کسی بگذشت و آیتی از قرآن بر خواند، شیخ را بآن آیت وقت خوش گشت، و حالت انس بر وی غالب شد دست در کوره برد و آهن گرم بدست بیرون آورد، و هم چنان میداشت تا شاگرد در وی نگرست و گفت یا شیخ این چیست که آهن گرم بر دست نهاده؟ شیخ از سر آن برخاست، و حرف بگذاشت، گفت چندین بار ما حرفت بگذاشتیم باز دیگر باره بسر آن باز شدیم تا این بار که حرفت ما را بگذاشت.

وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الآیة... بزبان عارفان و طریق جوانمردان این قتل و قتال منزلی دیگرست ره روان را و حالتی دیگر است محبان را، اما تا بشمشیر مجاهدت در راه شریعت کشته نشوی، و بآتش محبت سوخته نگردی، مسلّم نیست که درین باب شروع کنی. و نگر تا اعتقاد نکنی که آتش همین چراغست که تو دانی و بس، یا کشتن خود این حالت که تو شناسی، که کشتگان حق دیگرانند و کشتگان حلق دیگر، و سوختن بآتش عقوبت دیگر است، و سوختن بآتش محبّت دیگر. چنانک آن پیر بزرگوار گفت: من چه دانستم که این دود آتش داغ است! من پنداشتم که هر جا که آتشی است چراغ است! من چه دانستم که در دوستی کشته را گناهست! و قاضی خصم را پناهست! من چه دانستم که حیرت بوصال تو طریق است! و ترا او بیش جوید که در تو غریق است! شبلی رحمه اللَّه روزی بصحرا بیرون شد، چهل کس را دید از والهان و عاشقان، که درد این حدیث ایشان را فرو گرفته بود، و در آن صحرا همه افتاده هر یکی خشتی در زیر سر نهاده، و جان بچنبر گردن رسیده، رقت جنسیت در سینه وی پدید آمد گفت الهی ازیشان چه میخواهی! بار درد بر دلشان نهادی، آتش عشق در خرمن شان زدی، بعاقبت ایشان را بتیغ غیرت می‌بکشی؟ خطاب آمد بسرّ شبلی که ایشان را بکشم، چون کشته باشم دیت‌شان بدهم! شبلی گفت دیت ایشان چه باشد؟

خطاب آمد که من کان قتیل سیف جلالنا فدیته لقیا جمالنا هر که کشته تیغ جلال ما باشد دیت او دیدار جمال ما باشد.

با لشکر عشق تو مرا پیکارست
تا کشته شوم که کشته را مقدار است
گر کشته دست را دیت دینارست
مر کشته عشق را دیت دیدار است

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ... الآیة... قتال کنید ای مسلمانان در راه دین، که اللَّه جنگیان و غازیان را دوست دارد إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا دوست دارد خدای آن مردان مبارزان خون ریزان، در مقام جهاد و قتال، و در معارک ابطال ایستاده، جان بذل کرده، و تن سبیل، و دل فدا، از بهر اعزاز دین و اعلاء کلمه حق، و حفظ بیضه جماعت، و ذبّ از حریم شرع مقدس، روی بمعاندان دین آورده، و روی عزیز نشانه تیر کرده، و سینه منور بنور اسلام سپر ساخته.

شراب از خون و جام از کاسه سر
بجای بانگ رود آواز اسبان
بجای دسته گل دسته تیغ
بجای قرطه بر تن درع و خفتان

وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... توانگران مال از کیسه بیرون کنند و درویشان توانگران از دل بیرون کنند، و موحّدان جمله خلایق از سر بیرون کنند، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جل قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ... کیسه از مال وا پردازند، ثواب آن جهانی را دل از توانگران وا پردازند دین ربانی را، سر از خلق وا پردازند دیدار سبحانی را، توانگران از مال هزینه کنند بزکاة و صدقات تا از دوزخ برهند، عابدان از نفس هزینه کنند بوظائف عبادات تا به بهشت رسند، عارفان از جان و دل هزینه کنند بحقائق شهود تا بوصال حق رسند.

وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «الاحسان ان تعبد اللَّه کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک»

احسان آنست که خدای را در بیداری و هشیاری پرستی، چنانک گویی در وی می‌نگری، و خدمت که کنی چنان کنی که وی را می‌بینی. این حدیث اشارت است بملاقات دل با حق، و معارضه سرّ با غیب، و مشاهده جان با مولی، و حث کردن بر اخلاص عمل، و کوتاهی امل، و وفا کردن به پذیرفته روز اوّل، پذیرفته روز اول چیست؟ شنیدن أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و گفتن بَلی‌! وفاء آن پذیرفته چیست؟ خدمت مولی! کوتاهی امل در چیست؟ در «کانک تراه،» اخلاص عمل در چیست؟ در «فانه یراک»! آن دیده که او را دید بملاحظه اغیار کی پردازد؟ و آن جان که با وی صحبت یافت با آب و خاک چند سازد؟ از آنست که خطاب ارجعی با روح پاک است. که منزل او در قالب آب و خاک است، خو کرده در آن حضرت مذلت حجاب چند برتابد، والی بر شهر خویش در غربت عمر چون بسر آرد؟

جان در صفت بقاست، و آب و خاک فانی، او که بحق زنده نه چون زنده این جهانی.

از سر حق محقق آگاهست، حق دیدنی است و کانک تراه در خبر برین گواه است‌

بخش ۱۱۰ - ۳۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ الآیة ... این آیت را دو معنی گفته‌اند یکی آنست که مال یکدیگر بباطل و ناشایست مخورید، چنانک دزدی و خیانت و غصب، همچنانک جای دیگر گفت وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ تنهای خود را مکشید، یعنی که یکدیگر را مکشید، و این در لغت عرب روا و روانست. معنی دیگر آنست که مال خود را بباطل و اسراف هزینه مکنید، چنانک زنا و قمار و انواع فسق.بخش ۱۱۲ - ۳۵ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ تمام کنید حج و عمره خدای را فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ اگر شما را باز دارند به بیمی یا بیماریی فَمَا اسْتَیْسَرَ برین باز داشته است چیزی آسان مِنَ الْهَدْیِ از قربان وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ و موی سر خویش بمسترید حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ تا آن وقت که قربان رسد مَحِلَّهُ بجای کشتن آن فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً هر که از شما بیمار بود أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ یا در سر وی جمنده یا درد سر بود و خواهد که موی سترد، فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ خویشتن از حرج باز خرد بسه روز روزه أَوْ صَدَقَةٍ یا فرقی از طعام که بدرویشان دهد، أَوْ نُسُکٍ یا ریختن خون گوسپندی، فَإِذا أَمِنْتُمْ و چون ایمن شوید فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ هر که احرام گرفته بود عمره را إِلَی الْحَجِّ و خواهد که حج را بعمره در آرد فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ تا گوسپندی بکشد فَمَنْ لَمْ یَجِدْ هر که گوسپندی نیابد فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ تا سه روز روزه دارد فِی الْحَجِّ در آن روزها که حج میکند وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ و هفت روز پس آنک باز آئید. تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ آن ده باشد تمام، ذلِکَ این شرع لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ نه مکّیان اهل حرم راست وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم خدای بپرهیزید وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ و بدانید که اللَّه در عقوبت سخت گیرست.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ اشارت آیت آنست که کردگار قدیم و داور حکیم مطلع است بر اسرار بندگان، و عالم بحال ایشان، هر چند که داور زمین و حاکم مخلوق بظاهر حکم کند، داور آسمان بباطن نگرد، و نهانیها داند. نگر تا راستی در باطن بکار داری، و صدق در معاملت پیشه گیری و از خداوند نهان دان شرم داری، که جز حق خود طلب کنی، که امروز آب رویت نزدیک خلق ببرد، و فردا بتازیانه عتاب ادب طلب کند. و گوید ای بی شرم فرزند آدم! أ لم تعلم انّی انا الرب الذی اعلم غیب السماوات و الارض، و ما انا بغافل عما یعمل الظالمون؟
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به انسان‌ها هشدار می‌دهد که نباید اموال یکدیگر را به شیوه‌های نادرست و ناحق تصاحب کنند. خداوند از افکار و اعمال بندگان آگاه است و بر حالات آنها نظارت دارد، هرچند که حاکمان زمین ممکن است به ظاهر بر اساس ظواهر قضاوت کنند. خداوند به باطن امور آگاه است و از نیت‌های پنهانی خبر دارد. لذا باید در رفتار و معاملات خود صداقت داشته باشند و از خداوند در خفا شرمندگی داشته باشند. باید مطمئن باشند که جز حق خود را نطلبند، زیرا این کار می‌تواند باعث رسوایی آنها در چشم دیگران شود و در آینده عواقب بدی برایشان به همراه داشته باشد. در نهایت، یادآوری می‌شود که خداوند کسی است که به همه چیز آگاه است و هیچ‌چیز از اعمال ظالمین بر او پنهان نیست.
بداود ع وحی آمد یا داود طهّر ثیابک الباطنة، فان الظاهرة لا تنفعک عندی، و انا بکل شی‌ء محیط، یا داود مر بنی اسرائیل الّا یجمع المال من الحرام، فتؤذیهم النار و لا ارفع صلاة لاکلة الحرام، و لا اقبل بوجهی علی اکلة الحرام، اهجر ایاک ان اکل الحرام، و لا توال اخاک ان اکل الحرام.
هوش مصنوعی: ای داود، وحی به تو نازل شد که لباس‌های قلبی‌ات را پاک کن، زیرا ظاهر برای من فایده‌ای ندارد و من به همه‌چیز آگاه هستم. ای داود، به بنی‌اسرائیل بگو که از مال حرام جمع‌آوری نکنند، چرا که آتش به آنها آسیب می‌زند. من هیچ نمازی را که غذایی حرام در آن باشد نمی‌پذیرم و به غذایی که حرام باشد، توجهی نمی‌کنم. از خوردن حرام اجتناب کن و با برادرت که حرام می‌خورد، دوستی مکن.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ... زیادت و نقصان قمر و افزودن و کاستن آن اشارتست بقبض و بسط عارفان، و هیبت و انس محبان. و قبض و بسط مر خواص را چنانست که خوف و رجا مر عوام راست. چندان که قبض و بسط از خوف و رجا برتر آمد هیبت و انس از قبض و بسط برتر آمد. خوف و رجا عوام راست و قبض و بسط خواص را، هیبت و انس خاص الخاص را. اول مقام ظالمان است، دیگر مقام مقتصدان، سدیگر مقام سابقان، و غایت همه انس محبان است. و مرد در حالت انس بغایتی رسد که اگر در میان آتش شود از آتش خبر ندارد، و حرارت آتش روح انس او را هیچ اثر نکند. چنانک بو حفص حداد رحمه اللَّه آهنگر بود و آتشی بغایت تیزی بر افروخته و آهن در آن نهاده، چنانک عادت آهنگران باشد، کسی بگذشت و آیتی از قرآن بر خواند، شیخ را بآن آیت وقت خوش گشت، و حالت انس بر وی غالب شد دست در کوره برد و آهن گرم بدست بیرون آورد، و هم چنان میداشت تا شاگرد در وی نگرست و گفت یا شیخ این چیست که آهن گرم بر دست نهاده؟ شیخ از سر آن برخاست، و حرف بگذاشت، گفت چندین بار ما حرفت بگذاشتیم باز دیگر باره بسر آن باز شدیم تا این بار که حرفت ما را بگذاشت.
هوش مصنوعی: این متن درباره تأثیرات عواطف و حالات روحانی بر انسان‌ها صحبت می‌کند. اشاره می‌شود که تغییرات در ماه را می‌توان به تغییرات در حالات عارفان و محبان تعبیر کرد. ترس و امید به عوام مربوط است، در حالی که خاصان بیشتر به قبض و بسط روحانی توجه دارند. در نهایت، بالاترین مقام برای عاشقان است که در حالت انس با معشوق به حدی می‌رسند که حتی وقتی در آتش هستند، شدت حرارت آن‌ها را به خود معطوف نمی‌کند. مثالی از یک آهنگر می‌آورد که در حین کار و جذب بودن به آیات قرآن، آهن داغ را در دست گرفته و متوجه نیست. این نشان می‌دهد که عشق و انس با حقیقت می‌تواند انسان را از سختی‌های مادی غافل کند.
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الآیة... بزبان عارفان و طریق جوانمردان این قتل و قتال منزلی دیگرست ره روان را و حالتی دیگر است محبان را، اما تا بشمشیر مجاهدت در راه شریعت کشته نشوی، و بآتش محبت سوخته نگردی، مسلّم نیست که درین باب شروع کنی. و نگر تا اعتقاد نکنی که آتش همین چراغست که تو دانی و بس، یا کشتن خود این حالت که تو شناسی، که کشتگان حق دیگرانند و کشتگان حلق دیگر، و سوختن بآتش عقوبت دیگر است، و سوختن بآتش محبّت دیگر. چنانک آن پیر بزرگوار گفت: من چه دانستم که این دود آتش داغ است! من پنداشتم که هر جا که آتشی است چراغ است! من چه دانستم که در دوستی کشته را گناهست! و قاضی خصم را پناهست! من چه دانستم که حیرت بوصال تو طریق است! و ترا او بیش جوید که در تو غریق است! شبلی رحمه اللَّه روزی بصحرا بیرون شد، چهل کس را دید از والهان و عاشقان، که درد این حدیث ایشان را فرو گرفته بود، و در آن صحرا همه افتاده هر یکی خشتی در زیر سر نهاده، و جان بچنبر گردن رسیده، رقت جنسیت در سینه وی پدید آمد گفت الهی ازیشان چه میخواهی! بار درد بر دلشان نهادی، آتش عشق در خرمن شان زدی، بعاقبت ایشان را بتیغ غیرت می‌بکشی؟ خطاب آمد بسرّ شبلی که ایشان را بکشم، چون کشته باشم دیت‌شان بدهم! شبلی گفت دیت ایشان چه باشد؟
هوش مصنوعی: در زبان عارفان و جوانمردان، مفهوم جنگ و مبارزه معنایی عمیق‌تر دارد. کسی که در راه دین و شریعت جان خود را فدای محبت کند، به حقیقت به مقام و مرتبه‌ای می‌رسد که دیگران نمی‌توانند آن را درک کنند. اما تا زمانی که شخص با شجاعت و اراده در این راه قدم نگذارد و در آتش عشق بسوزد، نمی‌تواند به این مرحله دست یابد. بسیاری ممکن است تصور کنند که آتش عشق همانند یک چراغ است، یا اینکه خودکشی در عشق گناهان دیگران محسوب می‌شود. در اینجا داستان مردی به نام شبلی مطرح می‌شود که در بیابان گروهی از والهان و عاشقان را می‌بیند که در رنج عشق غرق شده‌اند. او از خداوند می‌پرسد که هدف از این رنج چیست و در این میان، صدایی به او می‌رسد که می‌گوید: من آن‌ها را می‌کشم و دیه‌شان را می‌پردازم. شبلی در پاسخ به این صدا از دیه آن‌ها سؤال می‌کند.
خطاب آمد که من کان قتیل سیف جلالنا فدیته لقیا جمالنا هر که کشته تیغ جلال ما باشد دیت او دیدار جمال ما باشد.
هوش مصنوعی: پیام آمده است که هر کسی که به دست شمشیر جلال ما کشته شود، جانش را با دیدار زیبایی ما فدای می‌کند.
با لشکر عشق تو مرا پیکارست
تا کشته شوم که کشته را مقدار است
هوش مصنوعی: من در نبردی با لشکر عشق تو هستم و تا زمانی که کشته نشوم، این جنگ ادامه خواهد داشت؛ زیرا کشته برای من ارزش و اهمیت دارد.
گر کشته دست را دیت دینارست
مر کشته عشق را دیت دیدار است
هوش مصنوعی: اگر کسی با پول کشته شود، ارزش آن پول است، اما اگر فردی به خاطر عشق کشته شود، ارزش او به خاطر دیدار معشوق است.
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ... الآیة... قتال کنید ای مسلمانان در راه دین، که اللَّه جنگیان و غازیان را دوست دارد إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا دوست دارد خدای آن مردان مبارزان خون ریزان، در مقام جهاد و قتال، و در معارک ابطال ایستاده، جان بذل کرده، و تن سبیل، و دل فدا، از بهر اعزاز دین و اعلاء کلمه حق، و حفظ بیضه جماعت، و ذبّ از حریم شرع مقدس، روی بمعاندان دین آورده، و روی عزیز نشانه تیر کرده، و سینه منور بنور اسلام سپر ساخته.
هوش مصنوعی: با کمال شجاعت و ایستادگی در راه دین، مسلمانان باید به مبارزه بپردازند. خداوند جنگجویان و مجاهدانی را که برای اعتلای کلمه حق و حفظ هویت جماعت خود تلاش می‌کنند، دوست دارد. این مردان با دل و جان در میدان جنگ حاضر می‌شوند و برای حفظ اصول و ارزش‌های دین خود، از جان می‌گذرند. آنها در برابر دشمنان دین می‌ایستند و جان خود را در این راه فدای اعلای کلمه حق می‌کنند.
شراب از خون و جام از کاسه سر
بجای بانگ رود آواز اسبان
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تضاد و تغییرات در زندگی اشاره دارد. در اینجا شراب به معنای شادی و زندگی است که از خون نماد جان و زندگی می‌آید. همچنین، جام که جایگزین کاسه سر شده، نشانه‌ی تغییرات عمیق در وجود انسان است. به جای صدای رود که معمولاً آرامش‌بخش است، صدای اسب‌ها که به حرکت و جنب و جوش اشاره دارد، به گوش می‌رسد. در مجموع، این تصاویر به نوعی از دست دادن آرامش و ورود به دنیای پرشور و پرتحرک تعبیر می‌شود.
بجای دسته گل دسته تیغ
بجای قرطه بر تن درع و خفتان
هوش مصنوعی: به جای این که با گل و طلا تزیین شود، در واقع با درد و زخم مواجه هستیم و لباس‌های جنگی پوشیده‌ایم.
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... توانگران مال از کیسه بیرون کنند و درویشان توانگران از دل بیرون کنند، و موحّدان جمله خلایق از سر بیرون کنند، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جل قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ... کیسه از مال وا پردازند، ثواب آن جهانی را دل از توانگران وا پردازند دین ربانی را، سر از خلق وا پردازند دیدار سبحانی را، توانگران از مال هزینه کنند بزکاة و صدقات تا از دوزخ برهند، عابدان از نفس هزینه کنند بوظائف عبادات تا به بهشت رسند، عارفان از جان و دل هزینه کنند بحقائق شهود تا بوصال حق رسند.
هوش مصنوعی: با مال خود در راه خدا انفاق کنید... افراد ثروتمند باید از دارایی‌های خود خرج کنند و فقرا باید از دل و روح خود ببخشند. مومنان واقعی باید از خودشان بگذرند. همان‌طور که در آیه‌ای آمده است: "بگو تنها خدا". کسانی که ثروت دارند باید از اموالشان بگذرند تا به پاداش‌های آخرت برسند و فقرا باید از دل و وجود خود بگذرند تا دین الهی را دریابند. آنها باید از خود بگذرند تا به مشاهده خداوند نایل آیند. ثروتمندان باید اموال خود را از طریق زکات و صدقات خرج کنند تا از عذاب آخرت نجات یابند، عابدان باید از نفس خود بگذرند و با انجام عبادات به بهشت بروند، و عارفان باید از جان و دل خود بگذرند تا به حقیقت و وصال حق دست یابند.
وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «الاحسان ان تعبد اللَّه کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک»
هوش مصنوعی: و نیکی کنید، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «نیکی این است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویی او را می‌بینی و اگر نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.»
احسان آنست که خدای را در بیداری و هشیاری پرستی، چنانک گویی در وی می‌نگری، و خدمت که کنی چنان کنی که وی را می‌بینی. این حدیث اشارت است بملاقات دل با حق، و معارضه سرّ با غیب، و مشاهده جان با مولی، و حث کردن بر اخلاص عمل، و کوتاهی امل، و وفا کردن به پذیرفته روز اوّل، پذیرفته روز اول چیست؟ شنیدن أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و گفتن بَلی‌! وفاء آن پذیرفته چیست؟ خدمت مولی! کوتاهی امل در چیست؟ در «کانک تراه،» اخلاص عمل در چیست؟ در «فانه یراک»! آن دیده که او را دید بملاحظه اغیار کی پردازد؟ و آن جان که با وی صحبت یافت با آب و خاک چند سازد؟ از آنست که خطاب ارجعی با روح پاک است. که منزل او در قالب آب و خاک است، خو کرده در آن حضرت مذلت حجاب چند برتابد، والی بر شهر خویش در غربت عمر چون بسر آرد؟
هوش مصنوعی: احسان یعنی این که خداوند را در حالت بیداری و آگاهی عبادت کنی، گویی که او را می‌نگری. وقتی به خدمت مشغول می‌شوی، باید چنان عمل کنی که گویی او را می‌بینی. این سخن به ارتباط دل با حق و مبارزه راز با ناشناخته‌ها اشاره دارد و به مشاهده روح با پروردگار و تشویق به خلوص نیت و کاستی آرزوها و وفاداری به آنچه در ابتدا پذیرفته شده، اشاره می‌کند. آنچه در ابتدا پذیرفته شده، یعنی شنیدن "آیا من پروردگار شما نیستم؟" و پاسخ دادن "بله!" وفاداری به آن چیست؟ خدمت به پروردگار است. کاستی آرزوها به این معناست که گویی او را می‌بینی و خلوص عمل یعنی اینکه او تو را می‌بیند. چشمی که خداوند را می‌بیند چگونه به چیزهای دیگر توجه خواهد کرد؟ و روحی که با او ارتباط دارد چگونه با جهان مادی سازگاری پیدا خواهد کرد؟ این به این دلیل است که دعوت به بازگشت به سوی خداوند با روح پاک انجام می‌شود، زیرا محل او در وجود مادی است و در آنجا با حجاب‌های مختلفی مواجه است. در این حالت، چگونه کسی می‌تواند در غربت عمر خود در شهر خویش زندگی کند؟
جان در صفت بقاست، و آب و خاک فانی، او که بحق زنده نه چون زنده این جهانی.
هوش مصنوعی: جان در اصل موجودیت است و آب و خاک تنها دارای عمر مادی هستند. او که به راستی زندگی می‌کند، نه به معنی زندگی در این دنیا.
از سر حق محقق آگاهست، حق دیدنی است و کانک تراه در خبر برین گواه است‌
هوش مصنوعی: حق به گونه‌ای وجود دارد که محققان و دانشمندان به آن آگاهی دارند و این حق قابل مشاهده است. هر گاه که به اطلاعات و اخبار مربوط به آن توجه کنید، شواهدی برای اثبات آن وجود دارد.