گنجور

بخش ۱۰۸ - ۳۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی... میگوید چون بندگان من مرا از تو پرسند، آن بندگانی که بحلقه حرمت ما در آویختند. و در کوی ما گریختند، هر چه دون ماست گذاشتند، و خدمت ما برداشتند، با ما گرویدند و از اسباب ببریدند، عمامه بلا بر سر پیچیدند و مهر ما بجان و دل خریدند، عاشق در وجود آمدند و با عشق بیرون شدند.

با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا باز عدم خشک نیابی لب ما

این چنین بندگان، و این چنین دوستان چون مرا از تو پرسند، و نشان ما از تو طلبند، بدانک من بایشان نزدیکم ناخوانده و ناجسته، نزدیکم تا پیوسیده و نادریافته نزدیکم، باولیت خود، در صفت خود قیوم و قریبم، نه سزای بنده را که من بنعت خود نزدیکم! این همانست که کلیم خود را گفت موسی ع، آن شب دیجور در آن پایان طور، «نودی من شاطئ الوادی الایمن» موسی را آواز دادند از کران وادی مبارک از سوی راست.

بزرگوارا موسی! که از پس آمد کس بگوش سر خویش سخن حق نشنیده بود مگر موسی، خدا ندا داد او را که یا موسی موسی بیقرار شد طاقتش برسید و صبرش برمید صبر با مهر کی برآید، جاوید دست مهر صبر رباید، موسی از سر سوز و وله و بی طاقتی گفت خواننده را شنوانیدی أین اطلبک؟ کجات جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانک خواهی می‌جوی، که من با توام، نزدیک ترم بتو از جان تو در کالبد تو، و از رگ جان تو بتو، و ز سخن تو بدهن تو، الکلام کلامی، و النور نوری، و انا رب العالمین. از روی اشارت چنانستی که رب العزة گفتی یا موسی بعلم ترا نزدیکم، و زو همت دور! ای موسی بهره محبان خودم و بهره رسان مزدور، یاد من عیش است و مهر من سور، شناخت من ملک است و یافت من سرور، صحبت من روح روح است و قرب من نور، دوستان را بجای جانم و عارفان را رستاخیز بی صور.

گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
بی جان گردم اگر ز من بر گردی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی

فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ... میگوید من به بندگان نزدیکم نزدیکان را دوست دارم، خوانندگان را پاسخ کنم، جویندگان را بخود راه دهم، متقربان را بپسندم. بنده من! بمن نزدیک شو تا بتو نزدیک شوم، من تقرب الی شبرا تقربت الیه ذراعا بنده من! تو مرا میخوانی من اجابت میکنم، من نیز ترا بر نصرت دین خود میخوانم، و بر پذیرفتن رسالت رسول خود میخوانم، اجابت کن. بنده من! دری بر گشای تا دری بر گشایم، در دعا بر گشای تا در اجابت برگشایم ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ در انابت بر گشای تا در بشارت بر گشایم وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری‌ در هزینه بر گشای تا در خلف بر گشایم وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ در مجاهدت بر گشای تا در هدایت بر گشایم وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا در توکل بر گشای تا در کفایت بر گشایم وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، در استغفار بر گشای تا در مغفرت بر گشایم ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً

آن گه گفت: لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ این بار حکم که بر تو نهادم مصلحت ترا و ساختن کار ترا نهادم، تا بر راه راست بمانی و بنعیم جاودانه رسی، و از ما بر سود باشی که ما خلق را نه بدان آفریدیم تا بریشان سود کنیم بلکه تا ایشان بر ما سود کنند

«ما خلقت الخلق لاربح علیهم و انما خلقتهم لیربحوا علیّ».

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ.... الآیة هم پیغام است و هم تفضیل و هم تخفیف، پیغام راست، و تفضیل نیکو، و تخفیف بسزا، پیغام خداوند برهیکان، و تفضیل روزه ماه رمضان بر دیگر اعمال بندگان، و تخفیف ایشان در اباحت عشرت با هم جفتان.

گفت: لَیْلَةَ الصِّیامِ شب را در روزه پیوست، و شب طعام را بود نه روزه را، لکن چون از اول شب نیّت کند در عداد روزه داران است، و ثواب روزه از وقت نیّت او را در دیوان است، باین وجه روزه بر همه عبادات فضل دارد، که در همه عبادات تا نیّت در عمل نه پیوندی ثواب عمل حاصل نشود، و در روزه چون شب در آمد و نیت در دل آمد، عقد روزه بسته شد، هر چند که تا وقت بام طعام و شراب خورد و عشرت کند او را از جمله روزه داران شمرند، و ثواب وی هیچیز بنکاهند.

کریما! خداوندا! مهربانا! که بنده طعام و شراب می‌خورد، و با اهل خود عشرت میکند و او را در آن ثواب روزه داران میدهد، ازین عجب‌تر که او را طعام خوردن فرماید در وقت سحر، آن گه بنده را از آن سحور خوردن تعبیه‌های لطیف از غیب بیرون آرد، و رقم دوستی کشد. آری مقصود نه نان خوردن است، مقصود آنست تا بنده در کمند دوستی افتد، پس طعام خوردن بهانه است و سحور دام دوستی را دانه است. این همچنانست که موسی را لیلة النار آتش نمودند، آتش بهانه بود و کمند لطف در میان، آن تعبیه بود، ابر سیاه بر آمد، و شب تاریک در آمد، و باد عاصف در جستن آمد، بانگ گرگ برخاست و گله در رفتن آمد، و اهل موسی در نالیدن آمد، جهان همه تاریک شده و ظلمت فرو گرفته، موسی بیطاقت شده و ز جان خویش بفریاد آمده که:

وقتست کنون اگر بخواهی بخشود
چون کشته شوم دریغ کی دارد سود

موسی آتشزنه برداشت، سنگ زد بر آن و آتش ندید، آن گه از دور آتشی بدید و آن همه آشوب و شور بهانه بود، و مقصود در میان آن تعبیه بود. همچنین بنده را در میانه شب بطعام خوردن فرماید، بزبان شرع گوید تسحروا فان فی السحور برکة و گوید صلوات اللَّه علی المتسحّرین و گوید اللهم بارک لامّتی فی سحورهم، ما انعم اللَّه علی عبد من نعمة الّا و هو سائله عنها یوم القیمة الا السحور، استعینوا باکلة السحر علی صیام النهار این همه ترغیب و تحریض که شرع مصطفی بدان ناطق است نه عین خوردن راست، بلکه کاری دیگر و نواختی دیگر راست چنانستی که خدای گفتی بنده من! این سحور خوردن دام وصلت است که من نهادم، تا تو بر خیزی و در دام دوستی ما افتی! فریشتگان را گوئیم در نگرید بنده من از شب خیر انست، بسم اللَّه بر زبان تو برانم گویم بنویسید که بنده من از ذاکرانست، عطسه بر تو گمارم تا گویی الحمد للَّه گویم به بینید بنده من از شاکرانست، سوزی در دلت پدید آرم تا از سر آن سوز گویی آه! گویم بنده من بمهر ما سوزانست. بنده می‌سوزد و می‌زارد، و خدای او را می‌نوازد، و اللَّه در دلش نور معرفت می‌فزاید، وحقیقت کرم بزبان لطف با بنده میگوید.

من آن توام تو آن من باش ز دل
بستاخی کن چرا نشینی تو خجل
گر جرم همه خلق کنم پاک بحل
در مملکتم چه کم شود؟ مشتی گل!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی... میگوید چون بندگان من مرا از تو پرسند، آن بندگانی که بحلقه حرمت ما در آویختند. و در کوی ما گریختند، هر چه دون ماست گذاشتند، و خدمت ما برداشتند، با ما گرویدند و از اسباب ببریدند، عمامه بلا بر سر پیچیدند و مهر ما بجان و دل خریدند، عاشق در وجود آمدند و با عشق بیرون شدند.
هوش مصنوعی: این متن بیان می‌کند که وقتی بندگان خدا از او می‌پرسند، این سوال از سوی کسانی مطرح می‌شود که خود را در آغوش محبت الهی قرار داده‌اند و به سوی خداوند پناه آورده‌اند. آن‌ها همه چیزهای ناچیز را رها کرده و در خدمت خداوند هستند. بر سر خود بار گناه و مصیبت را قبول کرده‌اند و عشق به خدا را با جان و دل خریده‌اند. این بندگان عاشق و دل‌باخته، به عشق پروردگار در وجودشان زندگی می‌کنند و با این احساس عشق، از دنیا خارج شده‌اند.
با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
هوش مصنوعی: با عشق، سوار بر مرکب وجودمان شدیم و وجودمان از شراب وصل دائمی شب، روشن گردید.
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا باز عدم خشک نیابی لب ما
هوش مصنوعی: از آن مشروب که در دین ما حرام نیست، بنوشید تا زمانی که لب‌های ما خشک نشود و به بی‌حالی نرسیم.
این چنین بندگان، و این چنین دوستان چون مرا از تو پرسند، و نشان ما از تو طلبند، بدانک من بایشان نزدیکم ناخوانده و ناجسته، نزدیکم تا پیوسیده و نادریافته نزدیکم، باولیت خود، در صفت خود قیوم و قریبم، نه سزای بنده را که من بنعت خود نزدیکم! این همانست که کلیم خود را گفت موسی ع، آن شب دیجور در آن پایان طور، «نودی من شاطئ الوادی الایمن» موسی را آواز دادند از کران وادی مبارک از سوی راست.
هوش مصنوعی: بندگان و دوستانی که از من درباره تو می‌پرسند و نشانه‌ای از تو طلب می‌کنند، بدان که من به آنها نزدیکم، حتی بدون اینکه آنها من را بخوانند یا بیابند. من به آنها نزدیکم چون آنها به من وابسته هستند و من در ذات خود نگهدارنده و نزدیکم. این رابطه به گونه‌ای است که شایسته بنده نیست، زیرا من به خودی خود نزدیکم. این موضوع همان چیزی است که موسی(ع) در شب تاریک در کوه طور شنید، وقتی که از سوی راست وادی مقدس ندایی به او رسید.
بزرگوارا موسی! که از پس آمد کس بگوش سر خویش سخن حق نشنیده بود مگر موسی، خدا ندا داد او را که یا موسی موسی بیقرار شد طاقتش برسید و صبرش برمید صبر با مهر کی برآید، جاوید دست مهر صبر رباید، موسی از سر سوز و وله و بی طاقتی گفت خواننده را شنوانیدی أین اطلبک؟ کجات جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانک خواهی می‌جوی، که من با توام، نزدیک ترم بتو از جان تو در کالبد تو، و از رگ جان تو بتو، و ز سخن تو بدهن تو، الکلام کلامی، و النور نوری، و انا رب العالمین. از روی اشارت چنانستی که رب العزة گفتی یا موسی بعلم ترا نزدیکم، و زو همت دور! ای موسی بهره محبان خودم و بهره رسان مزدور، یاد من عیش است و مهر من سور، شناخت من ملک است و یافت من سرور، صحبت من روح روح است و قرب من نور، دوستان را بجای جانم و عارفان را رستاخیز بی صور.
هوش مصنوعی: ای موسی بزرگوار! تو تنها کسی بودی که صدای حق را شنیدی. خدا به تو ندا داد و تو با قلبی مضطرب جواب دادی. صبر و طاقت تو تمام شده بود و عشق و محبت نمی‌توانند از این حال بگذرند. موسی از عمق وجودش فریاد زد: "کجا باید تو را جستجو کنم؟" صدای خدا به او رسید و فرمود: "ای موسی، بدان که من نزدیک‌تر از جان تو به تو هستم. من از رگ و استخوان تو به تو نزدیک‌ترم. سخن من، سخن توست و نور من، نور توست. من پروردگار جهانیان هستم." خدا به موسی گفت که او به معرفتی عمیق نزدیک است و از آن طرف، همت و کوشش او دور است. محبت من مایهٔ زندگی است و آگاهی از من شادی و سرور به ارمغان می‌آورد. ملاقات با من مانند روحی است که زندگی را متجلی می‌کند و نزدیکی به من نور و روشنی است. دوستان من جایگزین جانم هستند و عارفان در آگاهی از من، به رستاخیزی بدون شکل می‌رسند.
گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
هوش مصنوعی: گفتم ای محبوب، آیا تو جانان منی؟ اکنون که به تو نگاه می‌کنم، می‌بینم که جان منی.
بی جان گردم اگر ز من بر گردی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی
هوش مصنوعی: اگر تو از من دور شوی، جانم بی‌جان می‌شود. تو برای من همه چیز هستی و ایمان و کفر من در تو خلاصه می‌شود.
فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ... میگوید من به بندگان نزدیکم نزدیکان را دوست دارم، خوانندگان را پاسخ کنم، جویندگان را بخود راه دهم، متقربان را بپسندم. بنده من! بمن نزدیک شو تا بتو نزدیک شوم، من تقرب الی شبرا تقربت الیه ذراعا بنده من! تو مرا میخوانی من اجابت میکنم، من نیز ترا بر نصرت دین خود میخوانم، و بر پذیرفتن رسالت رسول خود میخوانم، اجابت کن. بنده من! دری بر گشای تا دری بر گشایم، در دعا بر گشای تا در اجابت برگشایم ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ در انابت بر گشای تا در بشارت بر گشایم وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری‌ در هزینه بر گشای تا در خلف بر گشایم وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ در مجاهدت بر گشای تا در هدایت بر گشایم وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا در توکل بر گشای تا در کفایت بر گشایم وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، در استغفار بر گشای تا در مغفرت بر گشایم ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً
هوش مصنوعی: من به بندگانم نزدیک هستم و آنان را دوست می‌دارم. وقتی بندگانم مرا می‌خوانند، پاسخشان می‌دهم و آن‌ها را به سوی خود راهنمایی می‌کنم. به بندگانم می‌گویم که به سوی من بیایند تا من نیز به آن‌ها نزدیک شوم؛ اگر به اندازه‌ای به من نزدیک شوند، من به اندازه‌ای به آن‌ها نزدیک‌تر می‌شوم. زمانی که شما مرا می‌خوانید، من دعایتان را اجابت می‌کنم و شما را به مجاهدت در راه دینم دعوت می‌کنم. همچنین شما را به پذیرش رسالت پیامبرم دعوت می‌کنم. من می‌گویم که اگر شما در زندگی‌تان درها را به رویم باز کنید، من نیز درها را به روی شما می‌گشایم. در دعا کردن و بازگشتن به سمت من، بشارت‌هایی خواهید یافت. اگر در هزینه کردن از مال خود تلاش کنید، من به شما برکت می‌دهم و اگر در راه مجاهدت قدم بردارید، به شما هدایت می‌دهم. همچنین اگر به من توکل کنید، کافی‌تان هستم. در نهایت، اگر از من طلب بخشش کنید، مرا بخشنده و مهربان خواهید یافت.
آن گه گفت: لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ این بار حکم که بر تو نهادم مصلحت ترا و ساختن کار ترا نهادم، تا بر راه راست بمانی و بنعیم جاودانه رسی، و از ما بر سود باشی که ما خلق را نه بدان آفریدیم تا بریشان سود کنیم بلکه تا ایشان بر ما سود کنند
هوش مصنوعی: سپس فرمود: شاید آن‌ها راه راست را پیدا کنند. بار دیگر، این حکمی که برای تو قرار دادم، در راستای مصلحت تو و سامان‌دهی کارهایت است، تا بر مسیر درست باقی بمانی و به آرامش ابدی دست یابی و از ما بهره‌مند باشی. ما انسان‌ها را نه برای این آفریده‌ایم که به آن‌ها سود برسانیم، بلکه برای این که آن‌ها به ما سود برسانند.
«ما خلقت الخلق لاربح علیهم و انما خلقتهم لیربحوا علیّ».
هوش مصنوعی: من مخلوقات را نیافریدم تا از آن‌ها سود ببرم، بلکه آن‌ها را آفریدم تا به من سود برسانند.
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ.... الآیة هم پیغام است و هم تفضیل و هم تخفیف، پیغام راست، و تفضیل نیکو، و تخفیف بسزا، پیغام خداوند برهیکان، و تفضیل روزه ماه رمضان بر دیگر اعمال بندگان، و تخفیف ایشان در اباحت عشرت با هم جفتان.
هوش مصنوعی: در شب‌های ماه رمضان، خداوند برای مؤمنان اجازه داده است که از همسران خود بهره‌مند شوند. این آیه پیام مهمی دارد؛ هم به معنای بیان الوهیت و سخاوت خداوند است و هم برتری روزه در رمضان را نسبت به دیگر اعمال نشان می‌دهد. همچنین، این آیه تخفیفی برای بندگان است تا بتوانند در این شب‌ها از لذت‌های حلال استفاده کنند.
گفت: لَیْلَةَ الصِّیامِ شب را در روزه پیوست، و شب طعام را بود نه روزه را، لکن چون از اول شب نیّت کند در عداد روزه داران است، و ثواب روزه از وقت نیّت او را در دیوان است، باین وجه روزه بر همه عبادات فضل دارد، که در همه عبادات تا نیّت در عمل نه پیوندی ثواب عمل حاصل نشود، و در روزه چون شب در آمد و نیت در دل آمد، عقد روزه بسته شد، هر چند که تا وقت بام طعام و شراب خورد و عشرت کند او را از جمله روزه داران شمرند، و ثواب وی هیچیز بنکاهند.
هوش مصنوعی: گفت که در شب روزه، شب به روزه مربوط است و شب جزء روزه به حساب نمی‌آید. اما اگر کسی از ابتدای شب نیت کند، در شمار روزه‌دارها قرار می‌گیرد و پاداش روزه از لحظه نیت او ثبت می‌شود. به این ترتیب، روزه نسبت به سایر عبادات برتری دارد، زیرا در سایر عبادات تا زمانی که نیت وجود نداشته باشد، پاداش عمل حاصل نمی‌شود. اما در روزه، با ورود شب و نیت در دل، روزه ثبت می‌شود؛ حتی اگر تا صبح غذا و نوشیدنی مصرف کند و به تفریح بپردازد، باز هم او را جزو روزه‌داران محسوب می‌کنند و پاداش او از بین نمی‌رود.
کریما! خداوندا! مهربانا! که بنده طعام و شراب می‌خورد، و با اهل خود عشرت میکند و او را در آن ثواب روزه داران میدهد، ازین عجب‌تر که او را طعام خوردن فرماید در وقت سحر، آن گه بنده را از آن سحور خوردن تعبیه‌های لطیف از غیب بیرون آرد، و رقم دوستی کشد. آری مقصود نه نان خوردن است، مقصود آنست تا بنده در کمند دوستی افتد، پس طعام خوردن بهانه است و سحور دام دوستی را دانه است. این همچنانست که موسی را لیلة النار آتش نمودند، آتش بهانه بود و کمند لطف در میان، آن تعبیه بود، ابر سیاه بر آمد، و شب تاریک در آمد، و باد عاصف در جستن آمد، بانگ گرگ برخاست و گله در رفتن آمد، و اهل موسی در نالیدن آمد، جهان همه تاریک شده و ظلمت فرو گرفته، موسی بیطاقت شده و ز جان خویش بفریاد آمده که:
هوش مصنوعی: پروردگارا! ای مهربان! بنده‌ای که غذای خود را می‌خورد و با دوستانش خوش می‌گذرانند، تو به او پاداش روزه‌داران را عطا می‌کنی. اما جالب‌تر این است که او را در وقت سحر به خوردن غذا دعوت می‌کنی و پس از آن، از طریق ناز و لطافت، او را به دوستی خود نزدیک می‌نمایی. هدف اصلی، صرفاً خوردن نیست؛ بلکه هدف این است که بنده در دام دوستی تو بیفتد. بنابراین، خوردن غذا فقط بهانه‌ای است و سحر نیز فرصتی است برای نزدیک‌تر شدن به تو. این مسأله مشابه داستان موسی است که آتش در شب او را فرامی‌گیرد. آتش به خودی خود اهمیت ندارد، بلکه زمینه‌ای است برای بروز محبت و لطف الهی، با تمام نگرانی‌ها و تاریکی‌های اطراف، موسی در نهایت به شدت نگران و در طلب یاری خداوند می‌افتد.
وقتست کنون اگر بخواهی بخشود
چون کشته شوم دریغ کی دارد سود
هوش مصنوعی: حال که وقتش رسیده، اگر بخواهی من را ببخشی، مانند کسی که به قتل رسیده است، این بخشش برایت چه سودی دارد؟
موسی آتشزنه برداشت، سنگ زد بر آن و آتش ندید، آن گه از دور آتشی بدید و آن همه آشوب و شور بهانه بود، و مقصود در میان آن تعبیه بود. همچنین بنده را در میانه شب بطعام خوردن فرماید، بزبان شرع گوید تسحروا فان فی السحور برکة و گوید صلوات اللَّه علی المتسحّرین و گوید اللهم بارک لامّتی فی سحورهم، ما انعم اللَّه علی عبد من نعمة الّا و هو سائله عنها یوم القیمة الا السحور، استعینوا باکلة السحر علی صیام النهار این همه ترغیب و تحریض که شرع مصطفی بدان ناطق است نه عین خوردن راست، بلکه کاری دیگر و نواختی دیگر راست چنانستی که خدای گفتی بنده من! این سحور خوردن دام وصلت است که من نهادم، تا تو بر خیزی و در دام دوستی ما افتی! فریشتگان را گوئیم در نگرید بنده من از شب خیر انست، بسم اللَّه بر زبان تو برانم گویم بنویسید که بنده من از ذاکرانست، عطسه بر تو گمارم تا گویی الحمد للَّه گویم به بینید بنده من از شاکرانست، سوزی در دلت پدید آرم تا از سر آن سوز گویی آه! گویم بنده من بمهر ما سوزانست. بنده می‌سوزد و می‌زارد، و خدای او را می‌نوازد، و اللَّه در دلش نور معرفت می‌فزاید، وحقیقت کرم بزبان لطف با بنده میگوید.
هوش مصنوعی: موسی آتشزنه‌ای برداشت و به آن سنگی زد اما آتش نمی‌بیند. سپس از دور شعله‌ای مشاهده می‌کند و تمام هیاهو و شوری که می‌بیند، بهانه‌ای است برای مقصود اصلی که در میان آن نهفته است. همچنین بنده را در نیمه‌های شب به خوردن غذا دعوت می‌کند و به زبان شرع می‌گوید: "سحری بخورید که در سحری برکت است". او همچنین می‌فرماید: "درود خدا بر کسانی که سحری می‌خورند" و دعا می‌کند: "خداوندا بر امت من در سحری برکت عطا کن". هیچ نعمتی از سوی خداوند به بنده‌ای داده نمی‌شود مگر اینکه او را در روز قیامت از او می‌پرسد، جز در مورد سحری. بر بنده‌ام در سحر می‌نگرم و او را برای روزه‌داری که در پیش دارد یاری کنید. این همه تشویق و ترغیب که شرع به آن اشاره دارد، تنها به معنای خوردن نیست، بلکه به معنای کاری دیگر و نوازشی متفاوت است. خداوند می‌گوید: "ای بنده من! خوردن سحری دام وصال توست که من قرار داده‌ام تا بیدار شوی و در دام محبت من بیفتی". به ملائک می‌گویم: "نگران نباشید، بنده من از شب خیر می‌بیند". بر زبانش می‌گویم بسم‌الله و به شما می‌گویم که بنویسید: "بنده من از یادکنندگان است". همچنین عطسه‌ای به او می‌زنم تا بگوید الحمدلله و به شما می‌گویم: "بنده من از شاکران است". سوزی را در دلش می‌افکنم تا از آن آهی بکشد و به شما می‌گویم: "بنده من به محبت ما می‌سوزد". بنده می‌سوزد و می‌نالد، و خداوند او را نوازش می‌کند، و خداوند در دلش نور معرفت می‌افزاید و حقیقت کرم را با زبان لطف به او می‌گوید.
من آن توام تو آن من باش ز دل
بستاخی کن چرا نشینی تو خجل
هوش مصنوعی: من و تو یکدیگر هستیم، پس چرا از خودت دوری می‌کنی؟ چرا خجالت می‌کشی و نمی‌آیی؟
گر جرم همه خلق کنم پاک بحل
در مملکتم چه کم شود؟ مشتی گل!
هوش مصنوعی: اگر تمام مخلوقات را از هر گونه گناه و عیبی پاک کنم، در حکومتم چه چیزی از ارزش و زیبایی کم می‌شود؟ فقط یک مشت گل!