گنجور

النوبة الثالثة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء بهاء اللَّه، و السین سناء اللَّه، و المیم ملک اللَّه، از روی اشارت بر مذاق خداوندان معرفت باء بسم اللَّه اشارت دارد ببهاء احدیت، سین بسناء صمدیت، میم بملک آلهیّت. بهاء او قیمومی، و سناء او دیمومی، و ملک او سرمدی. بهاء او قدیم و سناء او کریم و ملک او عظیم. بهاء او باجلال، و سناء او با جمال، و ملک او بی زوال. بهاء او دل ربا، و سناء او مهر فزا، و ملک او بی فنا.

ای پیش‌رو از هر چه بخوبیست جلالت
ای دور شده آفت نقصان ز کمالت‌
زهره بنشاط آید چون یافت سماعت
خورشید برشک آید چون دید جمالت‌

الباء برّه باولیائه، و السّین سرّه مع اصفیائه و المیم منّه علی اهل ولائه. باء برّ او بر بندگان او، سین سرّ او با دوستان او، میم منّت او بر مشتاقان او. اگر نه برّ او بودی رهی را چه جای تعبیه سرّ او بودی، و رنه منّت او بودی رهی را چه جای وصل او بودی، رهی را بر درگاه جلال چه محل بودی. و رنه مهر ازل بودی رهی آشنا لم یزل چون بودی؟

آب و گل را زهره مهر تو کی بودی اگر
هم بلطف خود نکردی در ازل‌شان اختیار
مهر ذات تست الهی دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار

ما طابت الدنیا الّا باسمه و ما طابت العقبی الّا بعفوه و ما طابت الجنة الا برؤیته.

در دنیا اگر نه پیغام و نام اللَّه بودی رهی را چه جای منزل بودی، در عقبی اگر نه عفو و کرمش بودی کار رهی مشکل بودی، در بهشت اگر نه دیدار دل افروز بودی شادی درویش بچه بودی؟ یکی از پیران طریقت گفت الهی بنشان تو بینندگانیم، بشناخت تو زندگانیم، بنام تو آبادانیم، بیاد تو شادانیم، بیافت تو نازانیم، مست مهر از جام تو مائیم، صید عشق در دام تو مائیم.

زنجیر معنبر تو دام دل ماست
عنبر ز نسیم تو غلام دل ماست‌
در عشق تو چون خطبه بنام دل ماست
گویی که همه جهان بکام دل ماست‌

بسم اللَّه گفته‌اند که اسم از سمت گرفته‌اند و سمت داغ است، یعنی گوینده بسم اللَّه دارنده آن رقم و نشان کرده آن داغ است.

بنده خاص ملک باش که با داغ ملک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس‌
هر که او نام کسی یافت، از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش ز کس‌

علی بن موسی الرّضا ع گفت‌:«اذا قال العبد بسم اللَّه فمعناه و سمت نفسی بسمة ربّی.»

خداوندا داغ تو دارم و بدان شادم اما از بود خود بفریادم، کریما بود من از پیش من برگیر که بود تو راست کرد همه کارم.

پیر طریقت گفت: الهی! نور تو چراغ معرفت بیفروخت دل من افزونی است.

گواهی تو ترجمانی من بکردند نداء من افزونی است، قرب تو چراغ وجد بیفروخت همت من افزونی است، ارادت تو کار من بساخت جهد من افزونی است، بود تو کار من راست کرد بود من افزونی است. الهی از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟ و از بود تو همه عطا است و وفا ای ببرّ پیدا و بکرم هویدا، ناکرده کرده گیر کرد رهی و آن کن که از تو سزا.»

اگر کسی گوید نامهای خدا فراوانند در نصوص کتاب و سنّت و همه بزرگوارند و ازلی و پاک و نیکو چه حکمت را ایتاء قرآن عظیم باین سه نام کرد؟ و از همه این اختیار کرد و برین نیفزود؟ جواب آنست که دو معنی را این سه نام اختیار کرد و بر ان اقتصار افتاد: یکی که تا کار بر بندگان خود در نام خود آسان کند و از ثواب ایشان هیچیز نکاهد، دانست که ایشان طاقت ذکر و حفظ آن نامهای فراوان ندارند، و اگر بعضی توانند بیشترین آنند که درمانند، و در حسرت فوت آن بمانند، پس معانی آن نامها درین سه نام جمع کرده و معانی آن سه قسم است: قسمی جلال و هیبت راست، قسمتی نعمت و تربیت راست، قسمی رحمت و مغفرت راست. هر چه جلال و هیبت است در نام اللَّه تعبیه کرد، و هر چه نعمت و تربیت است در نام رحمن هر چه رحمت و مغفرت است در نام رحیم تا گفتن آن بر بنده آسان باشد و ثواب وی فراوان، و رأفت و رحمت اللَّه بر وی بی‌کران.

معنی دیگر آنست که ربّ العالمین مصطفی را بخلق فرستاد و خلق در آن زمان‌ سه گروه بودند: بت پرستان بودند و جهودان و ترسایان. اما بت پرستان از نام خالق اللَّه میدانستند، و این نام در میان ایشان مشهور بود. و لهذا قال تعالی «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» و جهودان در میان ایشان نام رحمن معروف بود، و لهذا

قال عبد اللَّه بن سلام لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا أری فی القرآن اسما کنّا نقرأه فی التوریة قال و ما هو؟ قال الرّحمن فانزل اللَّه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ»

و در میان ترسایان نام معروف رحیم بود. چون خطاب با این سه گروه بود و در میان ایشان معروف این سه نام بود، اللَّه تعالی بر وفق دانش و دریافت ایشان این سه نام فرو فرستاد در ابتداء قرآن، و بر آن نیفزود.

امّا حکمت در آن که ابتدا باللَّه کرد پس برحمن پس برحیم آنست: که این بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد و ایشان را سه حال است اول آفرینش، پس پرورش، پس آمرزش، اللَّه اشارت است بآفرینش در ابتدا بقدرت، رحمن اشارت است بپرورش در دوام نعمت، رحیم اشارت است بآمرزش در انتها برحمت. چنان استی که اللَّه گفتی اول بیافریدم بقدرت پس بپروریدم بنعمت آخر بیامرزم برحمت.

پیر طریقت گفت: «الهی نام تو ما را جواز، و مهر تو ما را جهاز. الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان. الهی فضل تو ما را لوا و کنف تو ما را ماوی. الهی ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنانرا گواهی، چه بود که افزایی و نکاهی! الهی چه عزیزست او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آیی. طوبی آن کس را که تو او رائی آیا که تا از ما خود کرائی؟» الحمد للَّه ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان.

خداوندی که ناجسته یابند، و نادریافته شناسند، و نادیده دوست دارند. قادر است بی احتیال، قیوم است بی‌گشتن حال، در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال، لم یزل و لا یزال، موصوف بوصف جلال و نعمت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود، و دانست که اگر چند کوشند نرسند، و هر چند بیوسند نشناسند. و عزّت قرآن بعجز ایشان گواهی داد که وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ بکمال تعزّز و جلال و تقدس ایشان را نیابت داشت و خود را ثنا گفت، و ستایش خود ایشان را در آموخت و بآن دستوری داد، و رنه که یارستی بخواب اندر بدیدن اگر نه خود گفتی خود را که الحمد للَّه و در کلّ عالم که زهره آن داشتی که گفتی الحمد للَّه.

فلوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل‌

ترا که داند که ترا تو دانی، ترا نداند کس، ترا تو دانی بس. ای سزاوار ثناء خویش و ای شکر کننده عطاء خویش! رهی بذات خود از خدمت تو عاجز و بعقل خود از شناخت منت تو عاجز، و بکلّ خود از شادی بتو عاجز، و بتوان خود از سزای تو عاجز.

کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی، بنده آن ثنا ام که تو سزای آنی، من در تو چه دانم تو دانی، تو آنی که گفتی که من آنم آنی.

و بدان که حمد بر دو وجه است: یکی بر دیدار نعمت دیگر بر دیدار منعم.

آنچه بر دیدار نعمت است از وی آزادی کردن و نعمت وی بطاعت وی بکار بردن، و شکر وی را میان در بستن. تا امروز در نعمت بیفزاید و فردا ببهشت رساند. و به‌

قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اوّل من یدعی الی الجنّة الحمّادون للَّه علی کلّ حال.»

این عاقبت آن کس که حمد وی بر دیدار نعمت بود اما آن کس که حمد وی بر دیدار منعم بود بزبان حال میگوید:

و ما الفقر من ارض العشیرة ساقنا
و لکنّنا جئنا بلقیاک نسعد

ع صنما ما نه بدیدار جهان آمده‌ایم.

این جوانمرد در اشراب شوق دادند و با شرم هام دیدار کردند تا از خود فانی شد. یکی شنید و یکی دید و بیکی رسید. چه شنید و چه دید و بچه رسید؟ ذکر حق شنید، چراغ آشنایی دید، و با روز نخستین رسید. اجابت لطف شنید، توقیع دوستی دید، و بدوستی لم یزل رسید. این جوانمرد اول نشانی یافت بی دل شد، پس باز یافت همه دل شد، پس دوست دید و در سر دل شد.

پیر طریقت گفت: دو گیتی در سردوستی شد و دوستی در سر دوست، اکنون نمی‌یارم گفت که اوست.

چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست تا دوست دروست‌
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست‌

رب العالمین پروردگار جهانیان و روزی گمار ایشان، یکی را پرورش تن روزی یکی را پرورش دل روزی، یکی تن پرور بنعمت یکی دل پرور بران ولی نعمت.

نعمت حظّ کسی است که جهد در خدمت فرو نگذارد، و راز ولی نعمت حظ اوست کش امید بدیدار اوست. طمع دیدار دوست صفت مردان است، پیروزتر از آن بنده کیست که دوست او را عیانست.

عظمت همّة عین طمعت فی أن تراکا
او ما یکفی لعین ان تری من قدر آکا

آن غذاء دل دوستان که در پرورش جان بکار دارند و شبانروز از حضرت عزت بادرار؟ بایشان میرسانند آنست که مهتر عالم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت‌ «أظلّ عند ربی یطعمنی و یسقینی»

طعامهای لذیذ و شراب‌های روشن مروّق می نخورد و دیگران را نیز میگفت‌ «ایّاکم و النّعم فانّ عباد اللَّه لیسوا بالمتنعّمین»

گفتند یا سید چرا می‌نخوری؟ گفت ما را از شراب مطالعه جمع چنان مست کرده‌اند که پروای شراب مروّق شما نیست. صد هزار و بیست و چهار هزار نقطه عصمت تاختن بخلوت خانه او بردند که تا مگر جرعه یابند از آن شراب، این پشت دست بروی ایشان وانهاد، که‌ «انّ لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبیّ مرسل.»

گفتند این شرب خاصّ آن کس است که آیات کبری در راه دیده او تجلی کرد و او برین ادب بود که ما زاغ البصر و ما طغی.

ای منظر تو نظاره گاه همگان
پیش تو در او فتاده راه همگان
ای زهره شهرها و ماه همگان
حسن تو ببرد آب و جاه همگان‌‌

رَبِّ الْعالَمِینَ یعنی یربّی نفوس العابدین بالتأیید و یربّی قلوب الطاهرین بالتشدید و یربّی احوال العارفین بالتوحید کسی که تربیت وی از راه توحید یابد مطعومات عالمیان او را چه بکار آید؟

کسی کش مار نیشی بر جگر زد
و را تریاق سازد نی طبرزد

عالمیان در آرزوی طعام‌اند و این جوانمردان طعام در آرزوی ایشان. عتبة بن الغلام شاگرد یزید هارون بود او را فرمود که خرما نخورد، مادر عتبه روزی در نزدیک یزید هارون شد خرما میخورد گفت پس چرا پسرم را ازین باز زنی که خود میخوری؟ یزید گفت پسرت در آرزوی خرماست و خرما در آرزوی ما، ما را مسلم است و او را نه. خلق عالم در آرزوی بهشت‌اند و بهشت در آرزوی سلمان، چنانک در خبر است‌

«انّ الجنّة لتشتاق الی سلمان.»

لا جرم فردا او را بهشت ندهند که از آتش ور گذرانند، و در حضرت احدیت بمقام معاینتش فرو آرند

فالفقراء الصّبر جلساء اللَّه عزّ و جل یوم القیامة.

اگرت این روز آرزوست از خود برون آی چنانک مار از پوست، جز از درگاه او خود را مپسند که قرارگاه دل دوستان فناء قدس اوست.

چهره عذرات باید بر در وامق نشین
عشق بو دردات باید گام سلمان وار زن‌

الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الرّحمن بما روّح، و الرّحیم بما لوّح، فالتّرویح بالمبار و التلویح بالانوار. رحمن است که راه مزدوری آسان کند، رحیم است که شمع دوستی برافروزد. در راه دوستان مزدور همیشه رنجور، در آرزوی حور و قصور، و دوست خود در بحر عیان غرقه نور.

روزی که مرا وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید

رحمن است که قاصدان را توفیق مجاهدت داد، رحیم است که واجدانرا تحقیق مشاهدت داد. آن حال مرید است و این صفت مراد. مرید بچراغ توفیق رفت به مشاهده رسید، مراد بشمع تحقیق رفت بمعاینه رسید. مشاهده برخاستن عوائق است میان بنده و میان حق، و معاینه هام دیداری است. چنانک بنده یک چشم زخم غائب نشود بچشم اجابت فرا محبت می‌نگرد، بچشم حضور فرا حاضر می‌نگرد، و بچشم انفراد فرا فرد می‌نگرد، بدوری از خود نزدیکی وی را نزدیک شود و بگم‌شدن از خود آشکارایی وی را آشنا گردد، بغیبت از خود حضور وی را بکرم حاضر بود، که او نه از قاصدان دور است نه از طالبان گم، نه از مریدان غایب.

رحمتی کن بر دل خلق و برون آی از حجاب
تا شود کوته‌بینان ز هفتاد و دو ملت داوری‌

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: اشارت است بدوام ملک احدیت و بقاء جبروت الهیت.

یعنی که هر ملکی را روزی مملکت بآخر رسد و زوال پذیرد و ملکش بسر آید و حالش بگردد، و ملک اللَّه بر دوام است امروز و فردا، که هرگز بسر نیاید و زوال نپذیرد. در هر دو عالم هیچ چیز و هیچکس از ملک و سلطان وی بیرون نیست و کس را چون ملک وی ملک نیست. امروز ربّ العالمین و فردا مالک یوم الدّین، و کس را نبود از خلقان چنین. عجبا کار رهی چون میداند؟ که در کونین ملک و ملک اللَّه راست بی شریک و بی‌انباز و بی حاجت و بی‌نیاز، پس اختیار رهی از کجاست؟ آن را که ملک نیست حکم نیست، و آن را که حکم نیست اختیار نیست، و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة.

و گفته‌اند: معنی دین اینجا شمار است و پاداش میگوید مالک و متولّی حساب بندگان منم تا کس را بر عیوب ایشان وقوف نیفتد که شرمسار شوند، هر چند که حساب کردن راندن قهر است، اما پرده از روی کار برنگرفتن در حساب عین کرم است، خواهد تا کرم نماید پس از آنک قهر راند. اینست سنّت خدای جلّ جلاله هر جای که ضربت قهر زند مرهم کرم برنهد.

پیر طریقت گفت: فردا در موقف حساب اگر مرا نوایی بود و سخن را جایی بود گویم بار خدایا از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن اول سجودی که هرگز جز ترا از دل نخواست است. دیگر تصدیقی که هر چه گفتی گفتم که راست است. سدیگر چون باد کرم برخاست است دل و جان جز ترا نخواست است.

جز خدمت روی تو ندارم هوسی
من بی تو نخواهم که بر آرم نفسی‌

إیّاک نعبد و إیّاک نستعین اشارت بدو رکن عظیم است از ارکان دین و مدار روش دین داران باین هر دو رکن است: اول تحلیة النفس بالعبادة و الاخلاص، خود را آراسته داشتن بعبادت بی ریا و طاعت بی نفاق. رکن دیگر تزکیة النّفس عن الشرک و الالتفات الی الحول و القوّة. نفس خود را منزی کردن، و از شرک و فساد پاک داشتن، و تکیه بر حول و قوت خود ناکردن. آن تحلیت اشارت است بهر چه می‌بباید در شرع، و این تزکیت اشارت است بهر چه می نباید در شرع. درنگر باین دو کلمه مختصر که جمله شرایع دین از این دو کلمه مفهوم میشود کسی را که در دل آشنایی و روشنایی دارد، تا ترا محقق شود آنچه مصطفی گفت علیه السّلام: «اوتیت جوامع الکلم و اختصر لی الکلام اختصارا.»

و گفته‌اند ایّاک نعبد توحید محض است، و هو الاعتقاد ان لا یستحقّ للعبادة سواه. داند که خداوندی اللَّه را سزاوار است، و معبود بی‌همتا اوست که یگانه و یکتاست و ایّاک نستعین اشارت است بمعرفت عارفان و هو العرفان بانّه سبحانه متفرّد بالافعال کلّها، و انّ العبد لا یستقلّ بنفسه دون معونته. و اصل آن توحید و مادّه این معرفت آنست که حق را جلّ جلاله بشناسی بهستی و یکتایی، پس بتوانایی و دانایی و مهربانی، پس به نیکوکاری و دوستداری و نزدیکی. اوّل بناء اسلامست، دوم بناء ایمان است سوم بناء اخلاص. راه معرفت اول بدیدار تدبیر صانع است در گشاد و بند صنایع راه معرفت، دوم بدیدار حکمت صانع است در خود شناختن نظائر راه معرفت، سوم بدیدار لطف مولی است در ساختن کارها و در فراگذاشتن جرمها، و این میدان عارفان است و کیمیاء محبان و طریق خاصگیان.

اگر کسی گوید چه حکمت را ایّاک در پیش کلمه نهاد و نعبدک نگفت با آن که لفظ نعبدک موجزتر است و معنی هم چنان میدهد؟ جواب آنست که این از اللَّه، بنده را تنبیه است تا بهیچ چیز بر اللَّه پیشی نکند و نظر که کند از اللَّه بخود کند نه از خود باللَّه، از اللَّه بعبادت خود نگرد نه از عبادت خود باللَّه.

پیر طریقت شیخ الاسلام انصاری گفت: ازینجاست که عارف طلب از یافتن یافت نه یافتن از طلب، و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب. مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت، عاصی را معصیت از عذاب رسید نه عذاب از معصیت. برای آنک رهی رفته سابقه است بدست او نه استطاعت و نه عجز است. بهیچ کار بر اللَّه بیشی نتوان یافت. او که پنداشت بر اللَّه بیشی توان یافت وی از اللَّه خبر نداشت. از اینجا بود که مصطفی ع گفت به ابو بکر چون در غار بودند لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ذکر معبود فرا پیش داشت و ادب خطاب در آن نگه داشت لا جرم او را فضل آمد بر موسی که گفت انّ معی ربّی موسی از خود به اللَّه نگرست و مصطفی از اللَّه بخود نگرست. این نقطه جمع است و آن عین تفرقه، و شتّان ما بینهما پیر طریقت گفت از او به او نگرند نه از خود به او که دیده با دیده ور پیشین است و دل با دوست نخستین.

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ عین عبادت است و مخ طاعت، دعا و سؤال و تضرّع و ابتهال مؤمنان، و طلب استقامت و ثبات در دین یعنی دلّنا علیه و اسلک بنافیه و ثبّتنا علیه. مؤمنان میگویند بار خدایا راه خود بما نمای وانگه ما را در آن راه بر روش دار وانگه از روش بکشش رسان. سه اصل عظیم است: اول نمایش، پس روش، پس کشش، نمایش آنست که رب العزة گفت یُرِیکُمْ آیاتِهِ.

روش آنست که گفت لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ. کشش آنست که گفت وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا مصطفی ع از اللَّه نمایش خواست گفت‌ «اللّهم أرنا الاشیاء کما هی»

و روش را گفت‌ «سیر و اسبق المفرّدون»

و کشش را گفت‌ «جذبة من الحق توازی عمل الثقلین»

مؤمنان درین آیت از اللَّه هر سه میخواهند که نه هر که راه دید در راه برفت، و نه هر که رفت بمقصد رسید. و بس کس که شنید و ندید و بس کس که دید و نشناخت و بس کس که شناخت و نیافت.

بسا پیر مناجاتی که از مرکب فرو ماند
بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد

و یقال فی قوله اهدنا اقطع اسرارنا عن شهود الاغیار، و لوّح فی قلوبنا طوالع الانوار و افرد قصورنا الیک عن دنس الآثار، و رقّنا عن منازل الطلب و الاستدلال، الی ساحات القرب و الوصال، و حلّ بیننا و بین مساکنة الامثال و الاشکال بما تلاطفنا به من وجود الوصال، و تکاشفنا به من شهود الجلال و الجمال.

صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ گفته‌اند این راه و روش اصحاب الکهف است که مؤمنان خواستند گفتند خداوندا راه خود بر ما بی ما تو بسر بر، چنانک بر جوانمردان اصحاب الکهف فضل کردی، و نواخت خود برایشان نهادی، ایشان را سر ببالین انس باز نهادی، و تولّی کشش ایشان خود کردی، و گفتی در این غار شوید و خوش بخسبید که ما خواب شما بعبادت جهانیان برگرفتیم، خداوندا ما را از آن نعمت و نواخت بهره کن، و چنانک بی‌ایشان کار ایشان بفضل خود بسر بردی بی ما کار ما بفضل خود بسربر، که هر چه ما کنیم بر ما تاوان بود، و هر چه تو کنی ما را اساس عزّ در جهان بود.

پیر طریقت گفت: الهی نمیتوانیم که این کار بی تو بسر بریم نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم، هر گه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شمار واسر بریم. خداوندا کجا باز یابیم آن روز که تو ما را بودی و ما نبودیم تا باز بآن روز رسیم میان آتش و دودیم، اگر بدو گیتی آن روز یابیم بر سودیم، ور بود خود را دریابیم به نبود خود خشنودیم.

و گفته‌اند: انعمت علیهم بالاسلام و السنّة اسلام و سنّت درهم بست که تا هر دو بهم نشوند بنده را استقامت دین نبود. در آثار بیارند که شافعی گفت: حقّ را جلّ جلاله بخواب دیدم که مرا گفت: تمنّ علیّ یا بن ادریس. از من آرزوی خواه ای پسر ادریس گفتم امتنی علی الاسلام. یا رب مرا میرانی بر اسلام میران گفتا اللَّه گفت قل و علی السّنة بگو و بر سنّت بیکدیگر خواه از من، که اسلام بی سنّت نیست، و هر چه نه با سنّت است آن دین حق نیست. مصطفی ع از اینجا گفت: لا قول الّا بعمل و لا قول و عمل الّا بنیّة و لا قول و عمل و نیّة الّا باصابة السّنّة

گفته‌اند اسلام بر مثال شجره است و سنّت بر مثال چشمه آب، درخت را از چشمه آب گریز نیست همچنین اسلام را از سنّت گزیر نیست. هر سینه که بعزّت اسلام آراسته گشت مدد گاهی از نور سنّت آن اسلام را پدید کرده آمد، اینست که رب العالمین گفت أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. یقال هو نور السنّة. و در خبر است که فردا در انجمن قیامت و مجمع سیاست که اهل هفت آسمان و هفت زمین را حشر کنند هر کسی را پای بکردار خویش فرو شده و سر در پیش افکنده و بکار خویش درمانده، مدهوش و حیران، افتان و خیزان، تشنه و عریان، همی ناگاه شخصی مروّح و مطیّب از مکنونات غیب بیرون خرامد و تجلی کند نسیم آن روح بمشام اهل سعادت رسد همه خوش بوی شوند و در طرب آیند، گویند بار خدایا این چه روح و راحت است؟ این چه جمال و کمال است؟ خطاب درآید که این چهره جمال سنّت رسول ماست، هر کس که در سرای حکم متابع سنّت بودست او را بار دهید تا قدم امن در سرا پرده عزّ او نهد، و هر که در آن سرای از سنّت بیگانه بودست ردّوه الی النّار او را بدوزخ دهید که امروز هم بیگانه است، و هم رانده.

سنّی و دین دار شو تا زنده مانی زانک هست
هر چه جز دین مردگی و هر چه جز سنت حزن‌

غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ خداوندا ما را از آنان مگردان که ایشان را بخود باز گذاشتی، تا به تیغ هجران خسته گشتند و بمیخ ردّ بسته شدند. آری چه بار کشد حبلی گسسته؟ و چه بکار آید کوشش از بنده نبایسته؟ و در بیگانگی زیسته؟ امروز از راه بیفتاده، و راه کژ راه راستی پنداشته، و فردا درخت نومیدی ببر آمده، و اشخاص بیزاری بدر آمده، و منادی عدل بانک بیزاری در گرفته که ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً

گفتم که بر از اوج برین شد بختم
و ز ملک نهاده چون سلیمان تختم‌
خود را چو بمیزان خرد بر سختم
از بنگه دونیان کم آمد رختم

اکنون ختم کنیم سورة الحمد را بلطیفه از لطایف دین: بدانک این سوره را مفتاح الجنّة گویند، کلید بهشت از انک درهای بهشت هشت است: و گشاد هر دری را قسمی از اقسام علوم قران معیّن است. تا آن هشت قسم تحصیل نکنی و بآن معتقد نشوی این درها بر تو گشاده نشود. و سورة الحمد مشتمل است بر آن هشت قسم که کلیدهای بهشت است: یکی از آن ذکر ذات خداوند جلّ جلاله (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ)، دوم ذکر صفات (الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ)، سیم ذکر افعال (إِیَّاکَ نَعْبُدُ)، چهارم ذکر معاد (وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) پنجم ذکر تزکیه نفس از آفات (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ)، ششم تحلیه نفس بخیرات، و این تحلیه و آن تزکیه هر دو بیان صراط مستقیم است، هفتم ذکر احوال دوستان و رضاء خداوند در حق ایشان (صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ)، هشتم ذکر احوال بیگانگان و غضب خداوند بریشان (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ)، این هشت قسم از اقسام علوم بدلایل اخبار و آثار هر یکی دری است از درهای بهشت و جمله درین سورة موجود است پس هر آن کس که این سوره باخلاص برخواند در هشت بهشت بروی گشاده شود. امروز بهشت عرفان و فردا بهشت رضوان، در جوار رحمان، و ما بینهم و بین ان ینظروا الی ربّهم الّا رداء الکبریاء علی وجهه فی جنة عدن. هکذا صحّ عن النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء بهاء اللَّه، و السین سناء اللَّه، و المیم ملک اللَّه، از روی اشارت بر مذاق خداوندان معرفت باء بسم اللَّه اشارت دارد ببهاء احدیت، سین بسناء صمدیت، میم بملک آلهیّت. بهاء او قیمومی، و سناء او دیمومی، و ملک او سرمدی. بهاء او قدیم و سناء او کریم و ملک او عظیم. بهاء او باجلال، و سناء او با جمال، و ملک او بی زوال. بهاء او دل ربا، و سناء او مهر فزا، و ملک او بی فنا.
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و شکوه خداوند اشاره دارد و هر حرف از کلمات را نمادی از صفات الهی می‌داند. حرف "ب" به معنای زیبایی و جلال خداوند است، "س" به معنای روشنایی و شکوه الهی، و "م" به معنای پادشاهی و سلطنت خداوند اشاره می‌کند. این صفات نه تنها تا ابد باقی خواهند ماند بلکه همواره بر عظمت و زیبایی خود افزوده می‌شوند. خداوند همیشه با جلال و زیبایی خود جهان را می‌سازد و محبت و مهرش هیچ‌گاه تمام نمی‌شود.
ای پیش‌رو از هر چه بخوبیست جلالت
ای دور شده آفت نقصان ز کمالت‌
هوش مصنوعی: ای کسی که از هر چیز خوب پیشتاز هستی، جلال و شکوه تو بی‌نظیر است و تو از کمبودها و نقص‌ها دوری و کمالی کامل داری.
زهره بنشاط آید چون یافت سماعت
خورشید برشک آید چون دید جمالت‌
هوش مصنوعی: زهره با شور و نشاط به ملاقات می‌آید، مثل اینکه وقتی خورشید می‌درخشد و زیبایی تو را می‌بیند، همگی را به شگفتی می‌کشاند.
الباء برّه باولیائه، و السّین سرّه مع اصفیائه و المیم منّه علی اهل ولائه. باء برّ او بر بندگان او، سین سرّ او با دوستان او، میم منّت او بر مشتاقان او. اگر نه برّ او بودی رهی را چه جای تعبیه سرّ او بودی، و رنه منّت او بودی رهی را چه جای وصل او بودی، رهی را بر درگاه جلال چه محل بودی. و رنه مهر ازل بودی رهی آشنا لم یزل چون بودی؟
هوش مصنوعی: برای فهم این متن می‌توان گفت: حرف "ب" نشان‌دهنده رحمت و خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش است، حرف "س" اشاره به راز و اسرار او دارد که تنها با نیکان و برگزیدگانش در میان می‌گذارد، و حرف "م" نمایان‌گر نعمت و لطف او بر دوستدارانش است. اگر رحمت او نبود، چه جایی برای برقراری ارتباط با اسرار او وجود می‌داشت؟ و بدون منّت و لطف او، چگونه ممکن بود کسی به وصال او برسد؟ همچنین، چگونه می‌توانستیم از محبت ازلی او بهره‌مند شویم، در حالی که هیچ آشنایی ازلی دیگری وجود نداشت؟
آب و گل را زهره مهر تو کی بودی اگر
هم بلطف خود نکردی در ازل‌شان اختیار
هوش مصنوعی: اگر تو محبت و زیبایی خود را به آب و گل نمی‌داد، آن‌ها چگونه می‌توانستند چنین زیبایی از خود نشان دهند؟ این نشان می‌دهد که همه چیز به لطف و اراده تو است.
مهر ذات تست الهی دوستان را اعتقاد
یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
هوش مصنوعی: خداوند، مهر و محبت تو ذاتاً در دل دوستانت جا دارد و آنها به تو ایمان دارند و متصف به زیبایی‌هایت هستند. ای پروردگار، تو خوشحال کننده‌ی دل‌های غمگین هستی.
ما طابت الدنیا الّا باسمه و ما طابت العقبی الّا بعفوه و ما طابت الجنة الا برؤیته.
هوش مصنوعی: دنیا فقط با نام او زیباست و آخرت تنها با بخشش او خوشایند می‌شود و بهشت تنها با دیدار او لذت‌بخش خواهد بود.
در دنیا اگر نه پیغام و نام اللَّه بودی رهی را چه جای منزل بودی، در عقبی اگر نه عفو و کرمش بودی کار رهی مشکل بودی، در بهشت اگر نه دیدار دل افروز بودی شادی درویش بچه بودی؟ یکی از پیران طریقت گفت الهی بنشان تو بینندگانیم، بشناخت تو زندگانیم، بنام تو آبادانیم، بیاد تو شادانیم، بیافت تو نازانیم، مست مهر از جام تو مائیم، صید عشق در دام تو مائیم.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا پیام و نام خداوند وجود نداشت، کسی نمی‌دانست کجا باید برود. اگر در آخرت بخشش و کرم او نباشد، راه سفر سخت خواهد بود. در بهشت اگر دیدار دل‌انگیز او نباشد، شادی درویش چه ارزشی دارد؟ یکی از سالکان گفت: بار خدایا، ما بینندگان را در کنار خود بنشان، به شناخت تو زنده‌ایم، نام تو برای ما زندگی‌بخش است، به یاد تو شاد و خوشحالیم، با یاد تو نازکدل شده‌ایم و در مستی عشق تو غرق هستیم، ما در دام محبت تو صید شده‌ایم.
زنجیر معنبر تو دام دل ماست
عنبر ز نسیم تو غلام دل ماست‌
هوش مصنوعی: زنجیری که دل ما را به خود کشیده، از عطر و رایحه‌ی تو نشأت می‌گیرد و نسیم وجود تو، گویی خدمتگزاری برای دل ماست.
در عشق تو چون خطبه بنام دل ماست
گویی که همه جهان بکام دل ماست‌
هوش مصنوعی: در عشق تو، مثل خطبه‌ای می‌ماند که با دل ما آغاز شده و به نظر می‌رسد همه چیز در دنیا برای رضایت دل ماست.
بسم اللَّه گفته‌اند که اسم از سمت گرفته‌اند و سمت داغ است، یعنی گوینده بسم اللَّه دارنده آن رقم و نشان کرده آن داغ است.
هوش مصنوعی: بسم اللَّه گفته شده است که اسم از طرفی گرفته می‌شود و این سمت در واقع داغ و مشخص است. به این معنا که کسی که بسم اللَّه را می‌گوید، به نوعی این نام و نشانه را به خود اختصاص داده و آن را با خود حمل می‌کند.
بنده خاص ملک باش که با داغ ملک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس‌
هوش مصنوعی: هیچ‌چیز نمی‌تواند مرا در روزها از خطرها و در شب‌ها از نگهبانان محافظت کند، جز این‌که به خدمت شاه درآیم و به مقام ویژه‌ای در نزد او برسم.
هر که او نام کسی یافت، از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش ز کس‌
هوش مصنوعی: هر کسی که نامی از فردی شنید، از این درگاه به او نزدیکتر شده است. پس ای برادر، مانند او باش و نگران هیچ کس دیگری نباش.
علی بن موسی الرّضا ع گفت‌:«اذا قال العبد بسم اللَّه فمعناه و سمت نفسی بسمة ربّی.»
هوش مصنوعی: علی بن موسی الرضا (ع) فرمودند: «هنگامی که بنده‌ای می‌گوید بسم‌الله، به معنای این است که من خود را تحت نام و حمایت پروردگارم قرار می‌دهم.»
خداوندا داغ تو دارم و بدان شادم اما از بود خود بفریادم، کریما بود من از پیش من برگیر که بود تو راست کرد همه کارم.
هوش مصنوعی: خدایا، دلی از غم تو دارم و این باعث خوشحالی من است، اما از وجود خودم ناله و فریاد می‌زنم. ای مهربان! تو وجود من را از من دور کن، زیرا وجود تو همه کارهای من را سامان بخشیده است.
پیر طریقت گفت: الهی! نور تو چراغ معرفت بیفروخت دل من افزونی است.
هوش مصنوعی: عالم راه و روش بیان کرد: خداوندا! نور تو روشنایی بخش شناخت و آگاهی است و دل من را پر از محبت کرده است.
گواهی تو ترجمانی من بکردند نداء من افزونی است، قرب تو چراغ وجد بیفروخت همت من افزونی است، ارادت تو کار من بساخت جهد من افزونی است، بود تو کار من راست کرد بود من افزونی است. الهی از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟ و از بود تو همه عطا است و وفا ای ببرّ پیدا و بکرم هویدا، ناکرده کرده گیر کرد رهی و آن کن که از تو سزا.»
هوش مصنوعی: گواهی تو نشانه‌ای از عشق و اشتیاق من است. نزدیکی به تو شعله‌ای از وجد و شور را در وجودم روشن کرده است. عشق تو باعث شکل‌گیری کارهای من شده و تلاش من در این راه افزون‌تر شده است. وجود تو کارهای من را سامان می‌بخشد و من هم در برابر این وضعیت بیشتر خود را می‌یابم. پروردگارا، از وجود خود چه چیزی جز مصیبت و رنج دیده‌ام؟ و از وجود تو همه چیز خیر و وفاست، ای جهانی از نیکی و بزرگواری! بی‌آنکه دست به کاری زنم، راهی در پیش گرفتم؛ پس آنچه شایسته است از تو بخواه.
اگر کسی گوید نامهای خدا فراوانند در نصوص کتاب و سنّت و همه بزرگوارند و ازلی و پاک و نیکو چه حکمت را ایتاء قرآن عظیم باین سه نام کرد؟ و از همه این اختیار کرد و برین نیفزود؟ جواب آنست که دو معنی را این سه نام اختیار کرد و بر ان اقتصار افتاد: یکی که تا کار بر بندگان خود در نام خود آسان کند و از ثواب ایشان هیچیز نکاهد، دانست که ایشان طاقت ذکر و حفظ آن نامهای فراوان ندارند، و اگر بعضی توانند بیشترین آنند که درمانند، و در حسرت فوت آن بمانند، پس معانی آن نامها درین سه نام جمع کرده و معانی آن سه قسم است: قسمی جلال و هیبت راست، قسمتی نعمت و تربیت راست، قسمی رحمت و مغفرت راست. هر چه جلال و هیبت است در نام اللَّه تعبیه کرد، و هر چه نعمت و تربیت است در نام رحمن هر چه رحمت و مغفرت است در نام رحیم تا گفتن آن بر بنده آسان باشد و ثواب وی فراوان، و رأفت و رحمت اللَّه بر وی بی‌کران.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که نام‌های خدا بسیارند و همگی بزرگ و پاک هستند، چه دلیلی دارد که قرآن تنها به سه نام از آنها اشاره کرده است؟ پاسخ این است که این سه نام به دو دلیل انتخاب شده‌اند: نخست اینکه برای بندگان خدا ذکر و حفظ این نام‌ها آسان‌تر باشد و ثواب ایشان کم نشود. زیرا بندگان نمی‌توانند تمام نام‌های فراوان را به یاد داشته باشند و برخی از آنها ممکن است بیشتر از دیگران نتوانند. به همین دلیل معانی تمامی نام‌ها در این سه نام گنجانده شده است: یکی از این نام‌ها نمایانگر جلال و هیبت خداست، دیگری بیانگر نعمت و تربیت، و سومی نشان‌دهنده رحمت و مغفرت. به این ترتیب، هر آنچه که جلال و هیبت دارد در نام "الله" قرار گرفته، نعمت و تربیت در نام "رحمن" و رحمت و مغفرت در نام "رحیم" آمده است تا گفتن این نام‌ها بر بندگان آسان باشد و ثواب بیشتری برای آنها داشته باشد و الفت و رحمت خداوند بر آنها بی‌پایان باشد.
معنی دیگر آنست که ربّ العالمین مصطفی را بخلق فرستاد و خلق در آن زمان‌ سه گروه بودند: بت پرستان بودند و جهودان و ترسایان. اما بت پرستان از نام خالق اللَّه میدانستند، و این نام در میان ایشان مشهور بود. و لهذا قال تعالی «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» و جهودان در میان ایشان نام رحمن معروف بود، و لهذا
هوش مصنوعی: خداوند عالم، پیامبرش مصطفی را به میان مردم فرستاد. در آن زمان، مردم به سه دسته تقسیم می‌شدند: بت‌پرستان، یهودیان و مسیحیان. بت‌پرستان به نام خالق جهان، یعنی خدا شناخته می‌شدند و این نام در میان آن‌ها معروف بود. به همین خاطر است که قرآن می‌فرماید: اگر از آن‌ها بپرسی که چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است، به یقین خواهند گفت: خدا. یهودیان نیز در میان این مردم، به نام رحمن شناخته می‌شدند.
قال عبد اللَّه بن سلام لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا أری فی القرآن اسما کنّا نقرأه فی التوریة قال و ما هو؟ قال الرّحمن فانزل اللَّه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ»
هوش مصنوعی: عبد الله بن سلام به پیامبر اسلام گفت: «در قرآن نامی نمی‌بینم که ما در تورات آن را می‌خواندیم.» پیامبر پرسید: «آن نام چیست؟» او پاسخ داد: «الرحمن (رحمان).» سپس خداوند فرمود: «بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید.»
و در میان ترسایان نام معروف رحیم بود. چون خطاب با این سه گروه بود و در میان ایشان معروف این سه نام بود، اللَّه تعالی بر وفق دانش و دریافت ایشان این سه نام فرو فرستاد در ابتداء قرآن، و بر آن نیفزود.
هوش مصنوعی: در میان مسیحیان، نام رحیم شهرت زیادی داشت. چون این سه گروه خطاب بودند و در میان آن‌ها این سه نام بر سر زبان‌ها بود، خداوند بر اساس دانش و فهم آن‌ها این سه نام را در ابتدای قرآن نازل کرد و بر آن افزوده نشد.
امّا حکمت در آن که ابتدا باللَّه کرد پس برحمن پس برحیم آنست: که این بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد و ایشان را سه حال است اول آفرینش، پس پرورش، پس آمرزش، اللَّه اشارت است بآفرینش در ابتدا بقدرت، رحمن اشارت است بپرورش در دوام نعمت، رحیم اشارت است بآمرزش در انتها برحمت. چنان استی که اللَّه گفتی اول بیافریدم بقدرت پس بپروریدم بنعمت آخر بیامرزم برحمت.
هوش مصنوعی: در این متن به توضیح مفهوم نام‌های خداوند می‌پردازد. ابتدا به نام «الله» اشاره می‌شود که نماد قدرت و آفرینش در آغاز کار است. سپس نام «رحمن» آمده که نشان‌دهنده پرورش و استمرار نعمت‌هاست، و در نهایت نام «رحیم» به معنای آمرزش و رحمت در پایان مراحل زندگی انسان‌ها معرفی شده است. در واقع، ترتیب نام‌ها به سه مرحله‌ای اشاره دارد: خلق، پرورش و بخشش. این مفهوم تأکید می‌کند که خداوند ابتدا جهان را با قدرت آفرید، سپس آن را به وسیله نعمت‌ها پرورش داد و در نهایت با رحمت خود بندگانش را می‌بخشد.
پیر طریقت گفت: «الهی نام تو ما را جواز، و مهر تو ما را جهاز. الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان. الهی فضل تو ما را لوا و کنف تو ما را ماوی. الهی ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنانرا گواهی، چه بود که افزایی و نکاهی! الهی چه عزیزست او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آیی. طوبی آن کس را که تو او رائی آیا که تا از ما خود کرائی؟» الحمد للَّه ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان.
هوش مصنوعی: پیر راه و رهبر گفت: «پروردگارا، نام تو برای ما مجوزی است و محبت تو، ابزار سفر ماست. شناختن تو برای ما امنیت می‌آورد و لطف تو ما را در روشنایی قرار می‌دهد. بخشندگی تو ما را زیر پوشش می‌آورد و حمایت تو، پناهگاهی برای ماست. تو پناهی برای ناتوانان و راهنمایی برای مسافران هستی. مؤمنان را تو آفریده‌ای که گواهی می‌دهند. چه چیز می‌تواند بر افزون شدن و پرهیز کردن اثر بگذارد! ای خدا، چه عزیز است کسی که مورد محبت تو قرار گیرد، و اگر از تو دوری کند، تو به او بازخواهی گشت. خوشا به حال کسی که تو او را هدایت کنی، آیا که او از ما خود را نجات دهد؟» ستایش خداوند مهربان که روزی‌رسان و یگانه است.
خداوندی که ناجسته یابند، و نادریافته شناسند، و نادیده دوست دارند. قادر است بی احتیال، قیوم است بی‌گشتن حال، در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال، لم یزل و لا یزال، موصوف بوصف جلال و نعمت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود، و دانست که اگر چند کوشند نرسند، و هر چند بیوسند نشناسند. و عزّت قرآن بعجز ایشان گواهی داد که وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ بکمال تعزّز و جلال و تقدس ایشان را نیابت داشت و خود را ثنا گفت، و ستایش خود ایشان را در آموخت و بآن دستوری داد، و رنه که یارستی بخواب اندر بدیدن اگر نه خود گفتی خود را که الحمد للَّه و در کلّ عالم که زهره آن داشتی که گفتی الحمد للَّه.
هوش مصنوعی: خداوندی هست که هیچ‌کس نتوانسته او را بشناسد و او را نادیده می‌گیرند در حالی که به او عشق می‌ورزند. او قادر است و همیشه پایدار است، در جهانی که از زوال در امان است و در ذات و نعمتش عظیم و بی‌پایان است. او همیشه موجود است و به وصف جلال و زیبایی توصیف می‌شود. بندگان توانایی شناخت حقیقت خود را ندارند و می‌دانند که هرچقدر هم تلاش کنند، نمی‌توانند به درک کامل برسند و حتی اگر از تلاش دست بردارند، نخواهند توانست او را بشناسند. عزت قرآن گواهی می‌دهد که انسان‌ها نتوانسته‌اند حق خدا را به‌درستی بشناسند و او خود را با صفاتی بزرگ می‌ستاید و به بندگانش یاد می‌دهد که چگونه باید او را ستایش کنند. او به نوعی دستور می‌دهد که بگویند "الحمدلله" و در تمامی عالم، کسی نیست که جرأت چنین گفتن را داشته باشد مگر اینکه خود خداوند آن را به او بشناساند.
فلوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل‌
هوش مصنوعی: صورتش مانند ماه و چشم‌هایش مانند سرمه است.
ترا که داند که ترا تو دانی، ترا نداند کس، ترا تو دانی بس. ای سزاوار ثناء خویش و ای شکر کننده عطاء خویش! رهی بذات خود از خدمت تو عاجز و بعقل خود از شناخت منت تو عاجز، و بکلّ خود از شادی بتو عاجز، و بتوان خود از سزای تو عاجز.
هوش مصنوعی: تو را کسی نمی‌شناسد جز خودت، و فقط تو هستی که شناختی از خودت داری. ای شایسته ثنا و ای سپاس‌گزار نعمت‌های خود! من در برابر وجود تو ناتوانم و حتی با عقل خود نمی‌توانم منت تو را بشناسم. در کل وجودم نمی‌توانم از شادی که به تو مرتبط است بی‌نصیب بمانم و برای فهم شایستگی‌های تو نیز ناتوانم.
کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی، بنده آن ثنا ام که تو سزای آنی، من در تو چه دانم تو دانی، تو آنی که گفتی که من آنم آنی.
هوش مصنوعی: ای کریما! من به درد و رنجی دچارم که تو تنها درمان آنی. من بنده آن ستایشی هستم که تو شایسته‌اش هستی. من نمی‌دانم در تو چه می‌گذرد، ولی تو خود می‌دانی. تو همان هستی که گفتی: من آنم.
و بدان که حمد بر دو وجه است: یکی بر دیدار نعمت دیگر بر دیدار منعم.
هوش مصنوعی: از این موضوع آگاه باش که ستایش به دو صورت انجام می‌شود: یکی به خاطر دیدن نعمت‌ها و دیگری به خاطر مشاهده بخشنده و عطا کننده این نعمت‌ها.
آنچه بر دیدار نعمت است از وی آزادی کردن و نعمت وی بطاعت وی بکار بردن، و شکر وی را میان در بستن. تا امروز در نعمت بیفزاید و فردا ببهشت رساند. و به‌
هوش مصنوعی: هرچه دریافت می‌کنیم، باید به خاطر آن شکرگزاری کنیم و آن را به درستی مصرف کنیم. با این کار، نه تنها نعمت‌های امروز ما بیشتر می‌شود، بلکه در آینده نیز به سوی بهشت راه پیدا خواهیم کرد.
قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «اوّل من یدعی الی الجنّة الحمّادون للَّه علی کلّ حال.»
هوش مصنوعی: ایشان فرمودند: «نخستین افرادی که به بهشت دعوت می‌شوند، افرادی هستند که در هر حال و شرایطی، خدا را ستایش می‌کنند.»
این عاقبت آن کس که حمد وی بر دیدار نعمت بود اما آن کس که حمد وی بر دیدار منعم بود بزبان حال میگوید:
هوش مصنوعی: این سرنوشت کسی است که از نعمت‌ها سپاسگزاری می‌کند، اما کسی که از خود بخشنده سپاسگزار است، با زبان حال می‌گوید:
و ما الفقر من ارض العشیرة ساقنا
و لکنّنا جئنا بلقیاک نسعد
هوش مصنوعی: فقر ناشی از جایی که به آن تعلق داریم نیست، اما ما به خاطر دیدار تو آمده‌ایم تا خوشحال شویم.
ع صنما ما نه بدیدار جهان آمده‌ایم.
هوش مصنوعی: ای محبوب، ما برای دیدار از این دنیا به اینجا آمده‌ایم.
این جوانمرد در اشراب شوق دادند و با شرم هام دیدار کردند تا از خود فانی شد. یکی شنید و یکی دید و بیکی رسید. چه شنید و چه دید و بچه رسید؟ ذکر حق شنید، چراغ آشنایی دید، و با روز نخستین رسید. اجابت لطف شنید، توقیع دوستی دید، و بدوستی لم یزل رسید. این جوانمرد اول نشانی یافت بی دل شد، پس باز یافت همه دل شد، پس دوست دید و در سر دل شد.
هوش مصنوعی: این جوانمرد با شوق و خجالت با همدیگر ملاقات کردند تا به حالت فنا درآیند. یکی چیزهایی شنید، یکی دید و دیگری به حقیقت رسید. او چه شنید و چه دید؟ ذکر خدا را شنید، نور آگاهی را مشاهده کرد و به آغاز نخستین رسید. لطف خدا را دریافت کرد، نشانه دوستی را دید و به دوستی همیشگی دست یافت. این جوانمرد ابتدا نشانه‌ای یافت و بی‌دل شد، سپس به دنبال آن همه دل خود را یافت و در عشق دوست غرق گردید.
پیر طریقت گفت: دو گیتی در سردوستی شد و دوستی در سر دوست، اکنون نمی‌یارم گفت که اوست.
هوش مصنوعی: استاد طریقت گفت: دو دنیا به واسطه دوستی شکل گرفته و دوستی در خود دوست وجود دارد، اکنون نمی‌توانم بگویم که او خودش است.
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست تا دوست دروست‌
هوش مصنوعی: چشمی دارم که پیوسته پر از تصویر دوست است و من با دیدن آن خیلی خوشحالم، زیرا دوست در آن تصویر وجود دارد.
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست‌
هوش مصنوعی: تفکیک کردن بین دیدن و دوستی کار نیکی نیست؛ یا خود اوست که جای دیدن قرار دارد، یا آنکه آنچه می‌بینیم خود اوست.
رب العالمین پروردگار جهانیان و روزی گمار ایشان، یکی را پرورش تن روزی یکی را پرورش دل روزی، یکی تن پرور بنعمت یکی دل پرور بران ولی نعمت.
هوش مصنوعی: پروردگار کل عالم، خالق و روزی‌دهنده به جهانیان است. او به برخی جسم را مورد توجه قرار می‌دهد و به برخی دیگر روح را می‌پرورد. برخی از بندگانش از نعمت‌های مادی بهره‌مند می‌شوند و برخی دیگر به رشد معنوی و روحانی می‌رسند.
نعمت حظّ کسی است که جهد در خدمت فرو نگذارد، و راز ولی نعمت حظ اوست کش امید بدیدار اوست. طمع دیدار دوست صفت مردان است، پیروزتر از آن بنده کیست که دوست او را عیانست.
هوش مصنوعی: برکت و خوشبختی از آن کسی است که در خدمت کردن تلاش خود را از دست ندهد و راز نعمت او در امید به دیدار محبوبش نهفته است. آرزوی دیدار دوست، ویژگی مردان بزرگ است و هیچ بنده‌ای پیروزتر از کسی نیست که دوستش را به وضوح مشاهده می‌کند.
عظمت همّة عین طمعت فی أن تراکا
او ما یکفی لعین ان تری من قدر آکا
هوش مصنوعی: عظمت اراده و همت تو چنان است که چشم به دیدنت دوخته و آرزوی تماشای تو را دارد. آیا فقط دیدن تو برای چشمی که به قدر و ارزش تو پی برده، کافی است؟
آن غذاء دل دوستان که در پرورش جان بکار دارند و شبانروز از حضرت عزت بادرار؟ بایشان میرسانند آنست که مهتر عالم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت‌ «أظلّ عند ربی یطعمنی و یسقینی»
هوش مصنوعی: غذای دل دوستان که در رشد و پرورش روحشان به کار می‌رود و در هر لحظه از جانب خداوند به آن‌ها می‌رسد، همان چیزی است که پیامبر بزرگوار اسلام، صلّی الله علیه و آله و سلّم، فرمودند: «من در سایه پروردگارم هستم که به من غذا می‌دهد و سیرابم می‌کند».
طعامهای لذیذ و شراب‌های روشن مروّق می نخورد و دیگران را نیز میگفت‌ «ایّاکم و النّعم فانّ عباد اللَّه لیسوا بالمتنعّمین»
هوش مصنوعی: غذاهای خوشمزه و شراب‌های شفاف نمی‌نوشید و به دیگران نیز می‌گفت: «از نعمت‌ها دوری کنید زیرا بندگان خدا اهل تجمل و راحت‌طلبی نیستند.»
گفتند یا سید چرا می‌نخوری؟ گفت ما را از شراب مطالعه جمع چنان مست کرده‌اند که پروای شراب مروّق شما نیست. صد هزار و بیست و چهار هزار نقطه عصمت تاختن بخلوت خانه او بردند که تا مگر جرعه یابند از آن شراب، این پشت دست بروی ایشان وانهاد، که‌ «انّ لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبیّ مرسل.»
هوش مصنوعی: گفتند ای سید چرا شراب نمی‌نوشی؟ او پاسخ داد که ما از شراب علم و مطالعه چنان مست شده‌ایم که دیگر به شراب شما توجهی نداریم. صد هزار و بیست و چهار هزار نقطه از عصمت و پاکی در خلوت خانه او به گردش درآمده‌اند تا شاید جرعه‌ای از آن شراب بیابند. او دستش را به پشت گذاشته و گفت: «برای من زمانی با خدا وجود دارد که در آن زمان حتی ملک مقرب و نبی مرسل نیز نمی‌توانند وارد شوند.»
گفتند این شرب خاصّ آن کس است که آیات کبری در راه دیده او تجلی کرد و او برین ادب بود که ما زاغ البصر و ما طغی.
هوش مصنوعی: گفتند این نوشیدنی خاص کسی است که آیات بزرگ خداوند در مسیر او تجلی یافته و او به این حالتی بود که از خود بینش و سرکشیدن دوری کند.
ای منظر تو نظاره گاه همگان
پیش تو در او فتاده راه همگان
هوش مصنوعی: ای چهره تو، همه چشم‌ها به تو دوخته شده و همه مردم برای دیدن تو به سمت تو می‌آیند.
ای زهره شهرها و ماه همگان
حسن تو ببرد آب و جاه همگان‌‌
هوش مصنوعی: ای زهره، تو زیباترین در شهرها و ماهی برای همه، زیبایی و مقام تو تمام آب و آبروها را می‌برد.
رَبِّ الْعالَمِینَ یعنی یربّی نفوس العابدین بالتأیید و یربّی قلوب الطاهرین بالتشدید و یربّی احوال العارفین بالتوحید کسی که تربیت وی از راه توحید یابد مطعومات عالمیان او را چه بکار آید؟
هوش مصنوعی: پروردگار جهانیان به این معناست که او روح‌های بندگان را با حمایت و کمک خود تربیت می‌کند، دل‌های پاکان را با سختی و تلاش تقویت می‌کند و حالت‌های دانایان را با توحید و یکتاپرستی هدایت می‌نماید. کسی که با اصل توحید تربیت می‌شود، به چیزهای این دنیا نیاز ندارد.
کسی کش مار نیشی بر جگر زد
و را تریاق سازد نی طبرزد
هوش مصنوعی: اگر کسی بر جگر کسی زخم جدی بزند، نمی‌تواند با یک درمان ساده مشکل را برطرف کند و بهبودی حاصل کند.
عالمیان در آرزوی طعام‌اند و این جوانمردان طعام در آرزوی ایشان. عتبة بن الغلام شاگرد یزید هارون بود او را فرمود که خرما نخورد، مادر عتبه روزی در نزدیک یزید هارون شد خرما میخورد گفت پس چرا پسرم را ازین باز زنی که خود میخوری؟ یزید گفت پسرت در آرزوی خرماست و خرما در آرزوی ما، ما را مسلم است و او را نه. خلق عالم در آرزوی بهشت‌اند و بهشت در آرزوی سلمان، چنانک در خبر است‌
هوش مصنوعی: عالمیان در آرزوی غذا هستند و این جوانمردان نیز غذا در آرزوی ایشانند. عتبه بن الغلام که شاگرد یزید هارون بود، به او گفت که خرما نخورد. روزی مادر عتبه در کنار یزید هارون بود و خرما می‌خورد. به او گفت چرا پسرت را از خوردن خرما منع می‌کنی در حالی که خودت آن را می‌خوری؟ یزید پاسخ داد که پسرت در آرزوی خرماست و خرما نیز در آرزوی ماست. ما از آن آگاهیم اما او نه. مردم عالم در آرزوی بهشت هستند و بهشت هم در آرزوی سلمان است، همان‌طور که در اخبار آمده است.
«انّ الجنّة لتشتاق الی سلمان.»
هوش مصنوعی: بهشت به سلمان علاقه‌مند و مشتاق است.
لا جرم فردا او را بهشت ندهند که از آتش ور گذرانند، و در حضرت احدیت بمقام معاینتش فرو آرند
هوش مصنوعی: پس بدون شک فردا او را به بهشت نمی‌برند و از آتش می‌گذرانند، و در حضور خداوند او را به مقام مشاهده‌اش می‌رسانند.
فالفقراء الصّبر جلساء اللَّه عزّ و جل یوم القیامة.
هوش مصنوعی: فقرا در روز قیامت دوستان صبر هستند و در کنار خدای عز و جل می‌نشینند.
اگرت این روز آرزوست از خود برون آی چنانک مار از پوست، جز از درگاه او خود را مپسند که قرارگاه دل دوستان فناء قدس اوست.
هوش مصنوعی: اگر امروز آرزویی داری، از خودت خارج شو مانند اینکه مار از پوست خود بیرون می‌آید. جز در نزد او خودت را نپسند، زیرا محل آرامش دل‌های دوستان او، فنا در حضور قدس اوست.
چهره عذرات باید بر در وامق نشین
عشق بو دردات باید گام سلمان وار زن‌
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربا باید در آستان عشق قرار بگیرد و برای تحمل دردهای عشق، باید مانند سلمان، استقامت و صبوری داشته باشی.
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الرّحمن بما روّح، و الرّحیم بما لوّح، فالتّرویح بالمبار و التلویح بالانوار. رحمن است که راه مزدوری آسان کند، رحیم است که شمع دوستی برافروزد. در راه دوستان مزدور همیشه رنجور، در آرزوی حور و قصور، و دوست خود در بحر عیان غرقه نور.
هوش مصنوعی: خدای رحمن و رحیم، رحمن است که آرامش را فراهم می‌آورد و رحیم است که عشق و محبت را برافروخته نگه می‌دارد. به این ترتیب، آرامش از طریق برکت به دست می‌آید و عشق از طریق نور. او رحمن است که کارکردن را آسان می‌کند و رحیم است که شمع دوستی را روشن نگه می‌دارد. در مسیر دوستانی که کار می‌کنند، همیشه با دشواری‌ها رو به رو هستند و به دنبال بهشت و نعمت‌های آن هستند و در کنار این، دوست خود را در آبی روشن و پرتوی نور می‌بینند.
روزی که مرا وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
هوش مصنوعی: روزی که من به تو نزدیک شوم و وصال تو نصیبم شود، احساس خوشبختی و سعادت بهشتیان را تجربه می‌کنم، و در آن لحظه از زندگی قبلی خودم شرمنده خواهم شد.
رحمن است که قاصدان را توفیق مجاهدت داد، رحیم است که واجدانرا تحقیق مشاهدت داد. آن حال مرید است و این صفت مراد. مرید بچراغ توفیق رفت به مشاهده رسید، مراد بشمع تحقیق رفت بمعاینه رسید. مشاهده برخاستن عوائق است میان بنده و میان حق، و معاینه هام دیداری است. چنانک بنده یک چشم زخم غائب نشود بچشم اجابت فرا محبت می‌نگرد، بچشم حضور فرا حاضر می‌نگرد، و بچشم انفراد فرا فرد می‌نگرد، بدوری از خود نزدیکی وی را نزدیک شود و بگم‌شدن از خود آشکارایی وی را آشنا گردد، بغیبت از خود حضور وی را بکرم حاضر بود، که او نه از قاصدان دور است نه از طالبان گم، نه از مریدان غایب.
هوش مصنوعی: رحمت خداوند به قاصدان الهی کمک می‌کند تا در راه جهاد و تلاش موفق شوند و رحمت او به افرادی که به معرفت دست یافته‌اند، امکان دیدار و شناخت نزدیکتر را می‌دهد. در اینجا، مرید به لطف توفیق به دیدار رسیده و مراد از طریق تحقیق به مشاهدات واقعی نائل آمده است. مشاهده به معنای برطرف شدن موانع میان انسان و خداوند است و معاینه به معنی دیدن واقعی است. به این ترتیب، انسان با دیده‌ای متفاوت به خداوند نگاه می‌کند؛ با چشم محبت به او نظر می‌کند، با چشم حضور به او نزدیک می‌شود و با دیدگاه فردی به خویشتن نزدیک‌تر می‌گردد. با کنار گذاشتن خود، به نزدیکی و آشنایی خداوند دست می‌یابد و با غیبت از خود، به حضور او با کرامت نایل می‌شود، زیرا او نه از قاصدان دور است و نه از طالبان گم شده، و نه از مریدان غایب.
رحمتی کن بر دل خلق و برون آی از حجاب
تا شود کوته‌بینان ز هفتاد و دو ملت داوری‌
هوش مصنوعی: بر دل مردم رحم کن و از پرده بیرون بیای. این کار باعث می‌شود که کسانی که دیدگاه محدودی دارند، از میان هفتاد و دو ملت حقیقت را بشناسند و داوری کنند.
مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: اشارت است بدوام ملک احدیت و بقاء جبروت الهیت.
هوش مصنوعی: مالک روز جزا: این عبارت اشاره به استمرار و دائمی بودن سلطنت و قدرت خداوند دارد.
یعنی که هر ملکی را روزی مملکت بآخر رسد و زوال پذیرد و ملکش بسر آید و حالش بگردد، و ملک اللَّه بر دوام است امروز و فردا، که هرگز بسر نیاید و زوال نپذیرد. در هر دو عالم هیچ چیز و هیچکس از ملک و سلطان وی بیرون نیست و کس را چون ملک وی ملک نیست. امروز ربّ العالمین و فردا مالک یوم الدّین، و کس را نبود از خلقان چنین. عجبا کار رهی چون میداند؟ که در کونین ملک و ملک اللَّه راست بی شریک و بی‌انباز و بی حاجت و بی‌نیاز، پس اختیار رهی از کجاست؟ آن را که ملک نیست حکم نیست، و آن را که حکم نیست اختیار نیست، و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة.
هوش مصنوعی: هر ملک و سلطنتی روزی به پایان می‌رسد و زوال می‌یابد، اما سلطنت خداوند همیشگی است و هیچگاه به پایان نمی‌رسد. در این دو جهان هیچ چیز و هیچ کس خارج از ملک و سلطنت او نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند مانند او را داشته باشد. امروز او پروردگار جهانیان و فردا صاحب روز جزاست، و هیچ‌کسی از مخلوقات چنین سلطنتی ندارد. این شگفتی است که چگونه کسی می‌تواند در این مسائل دقت کند. در جهان، سلطنت و حکومت خدا بدون شراکت و نیاز به دیگران وجود دارد، پس اختیار انسان از کجا ناشی می‌شود؟ کسی که سلطنت ندارد، حکمی ندارد و کسی که حکمی ندارد، اختیاری ندارد. پروردگارت هرچه بخواهد خلق می‌کند و هرچه بخواهد انتخاب می‌کند، زیرا هیچ اختیاری برای مخلوقات وجود ندارد.
و گفته‌اند: معنی دین اینجا شمار است و پاداش میگوید مالک و متولّی حساب بندگان منم تا کس را بر عیوب ایشان وقوف نیفتد که شرمسار شوند، هر چند که حساب کردن راندن قهر است، اما پرده از روی کار برنگرفتن در حساب عین کرم است، خواهد تا کرم نماید پس از آنک قهر راند. اینست سنّت خدای جلّ جلاله هر جای که ضربت قهر زند مرهم کرم برنهد.
هوش مصنوعی: می‌گویند معنای دین در اینجا به شمارشی مرتبط است و پاداش‌دهنده‌ای وجود دارد که مالک و مسئول حسابرسی بندگان من است تا کسی از عیوب آن‌ها باخبر نشود و شرمنده نشوند. هر چند حسابرسی ممکن است به عنوان قهر و سخت‌گیری تلقی شود، اما عدم فاش کردن عیوب در واقع نشان‌دهنده بخشش و کرم است. خدا می‌خواهد که بعد از قهر، کرم و رحمتش را نشان دهد. این از سنت‌های خداوند است که هر جا قهر و تنبیه وجود دارد، مرهم و رحمت نیز به همراه آن قرار می‌گیرد.
پیر طریقت گفت: فردا در موقف حساب اگر مرا نوایی بود و سخن را جایی بود گویم بار خدایا از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن اول سجودی که هرگز جز ترا از دل نخواست است. دیگر تصدیقی که هر چه گفتی گفتم که راست است. سدیگر چون باد کرم برخاست است دل و جان جز ترا نخواست است.
هوش مصنوعی: پیر راه و روش بیان کرد: فردا در روز حسابرسی، اگر من صدایی داشته باشم و صحبت کردن جایی داشته باشد، از خدا می‌خواهم به سه چیز من توجه کند. اول از سجده‌ای که هرگز جز تو را در دل نخواسته‌ام. دوم به تصدیق من که هرچه تو گفتی، من گفتم که حقیقت دارد. و سوم اینکه چون بادی از کرم و لطف تو وزیده، دل و جان من جز تو را نخواسته است.
جز خدمت روی تو ندارم هوسی
من بی تو نخواهم که بر آرم نفسی‌
هوش مصنوعی: جز خدمت به تو آرزویی ندارم و بدون تو هرگز تمایلی به ادامه زندگی ندارم.
إیّاک نعبد و إیّاک نستعین اشارت بدو رکن عظیم است از ارکان دین و مدار روش دین داران باین هر دو رکن است: اول تحلیة النفس بالعبادة و الاخلاص، خود را آراسته داشتن بعبادت بی ریا و طاعت بی نفاق. رکن دیگر تزکیة النّفس عن الشرک و الالتفات الی الحول و القوّة. نفس خود را منزی کردن، و از شرک و فساد پاک داشتن، و تکیه بر حول و قوت خود ناکردن. آن تحلیت اشارت است بهر چه می‌بباید در شرع، و این تزکیت اشارت است بهر چه می نباید در شرع. درنگر باین دو کلمه مختصر که جمله شرایع دین از این دو کلمه مفهوم میشود کسی را که در دل آشنایی و روشنایی دارد، تا ترا محقق شود آنچه مصطفی گفت علیه السّلام: «اوتیت جوامع الکلم و اختصر لی الکلام اختصارا.»
هوش مصنوعی: عبادت فقط برای خداوند است و از او یاری می‌طلبیم. این جمله به دو اصل اساسی از ارکان دین اشاره دارد. اصل اول درونی کردن عبادت و اخلاص است، یعنی اینکه فرد باید خود را با عبادت بدون ریا و اطاعت خالص بیاراسته کند. اصل دوم پاکسازی نفس از هر نوع شرک و وابستگی به قدرت و توانایی‌های خود است. فرد باید نفس خود را از آلودگی‌ها و فساد دور نگه دارد و به جای تکیه بر قدرت خود، به خداوند اعتماد کند. تحلیه نشان‌دهنده‌ی آن چیزی است که باید در دین انجام داد، و تزکیه نشان‌دهنده‌ی آن چیزی است که باید از آن دوری کرد. اگر به این دو کلمه دقت کنیم، می‌توانیم بفهمیم که تمام اصول دین در این دو مفهوم خلاصه می‌شود. این موضوع به سخن پیامبر اشاره دارد که بیان کرده است: «من جامع‌ترین سخنان را به من داده‌اند و به اختصار کلام به من آموخته شده است».
و گفته‌اند ایّاک نعبد توحید محض است، و هو الاعتقاد ان لا یستحقّ للعبادة سواه. داند که خداوندی اللَّه را سزاوار است، و معبود بی‌همتا اوست که یگانه و یکتاست و ایّاک نستعین اشارت است بمعرفت عارفان و هو العرفان بانّه سبحانه متفرّد بالافعال کلّها، و انّ العبد لا یستقلّ بنفسه دون معونته. و اصل آن توحید و مادّه این معرفت آنست که حق را جلّ جلاله بشناسی بهستی و یکتایی، پس بتوانایی و دانایی و مهربانی، پس به نیکوکاری و دوستداری و نزدیکی. اوّل بناء اسلامست، دوم بناء ایمان است سوم بناء اخلاص. راه معرفت اول بدیدار تدبیر صانع است در گشاد و بند صنایع راه معرفت، دوم بدیدار حکمت صانع است در خود شناختن نظائر راه معرفت، سوم بدیدار لطف مولی است در ساختن کارها و در فراگذاشتن جرمها، و این میدان عارفان است و کیمیاء محبان و طریق خاصگیان.
هوش مصنوعی: عبادت فقط برای خداوند است و هیچ کس دیگری شایستگی عبادت ندارد. خداوند یکتاست و تنها اوست که سزاوار پرستش است. درخواست کمک از او نیز به این معناست که تنها اوست که تمامی امور را در دست دارد و انسان بدون یاری او نمی‌تواند به تنهایی بر مشکلاتش غلبه کند. شناخت صحیح و حقیقی از خداوند به معنای درک یکتایی و بی‌همتایی او، و همچنین آگاهی از قدرت و حکمت و محبت اوست که انسان را به انجام کارهای نیکی و نزدیکی به او ترغیب می‌کند. این شناخت همچنان پایه‌های اصلی اسلام و ایمان و صداقت را تشکیل می‌دهد. در مسیر معرفت، ابتدا باید آثار و تدبیر خدا در آفرینش را دید، سپس حکمت او را در شناخت خود و دیگران درک کرد، و بالاخره لطف و مهربانی خدا را در مدیریت امور و عذرآوری از خطاها مشاهده کرد. این مسیر، راه عارفان و جویندگان حقیقت است.
اگر کسی گوید چه حکمت را ایّاک در پیش کلمه نهاد و نعبدک نگفت با آن که لفظ نعبدک موجزتر است و معنی هم چنان میدهد؟ جواب آنست که این از اللَّه، بنده را تنبیه است تا بهیچ چیز بر اللَّه پیشی نکند و نظر که کند از اللَّه بخود کند نه از خود باللَّه، از اللَّه بعبادت خود نگرد نه از عبادت خود باللَّه.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد چرا در جمله «ایاک» به جای «نعبدک» آمده است با اینکه عبارت «نعبدک» خلاصه‌تر و معنی‌اش هم مشابه است، پاسخ این است که این امر از طرف خداوند به بندگانش تذکری است تا هیچ چیز را بر خداوند مقدم ندانند. بنابراین، انسان باید توجهش به خداوند باشد و عبادتش را به خاطر خود خدا انجام دهد، نه بر اساس عبادت یا اعمال خود.
پیر طریقت شیخ الاسلام انصاری گفت: ازینجاست که عارف طلب از یافتن یافت نه یافتن از طلب، و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب. مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت، عاصی را معصیت از عذاب رسید نه عذاب از معصیت. برای آنک رهی رفته سابقه است بدست او نه استطاعت و نه عجز است. بهیچ کار بر اللَّه بیشی نتوان یافت. او که پنداشت بر اللَّه بیشی توان یافت وی از اللَّه خبر نداشت. از اینجا بود که مصطفی ع گفت به ابو بکر چون در غار بودند لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ذکر معبود فرا پیش داشت و ادب خطاب در آن نگه داشت لا جرم او را فضل آمد بر موسی که گفت انّ معی ربّی موسی از خود به اللَّه نگرست و مصطفی از اللَّه بخود نگرست. این نقطه جمع است و آن عین تفرقه، و شتّان ما بینهما پیر طریقت گفت از او به او نگرند نه از خود به او که دیده با دیده ور پیشین است و دل با دوست نخستین.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام انصاری می‌گوید: عارفانی که به جستجوی حقیقت می‌پردازند، به این مفهوم رسیده‌اند که «یافتن» اتفاقی است که از «طلب» ناشی نمی‌شود، بلکه «طلب» نتیجه‌ای است از «یافتن». اطاعت از روی اخلاص به دست می‌آید، نه اینکه اخلاص از اطاعت پدید آید. در مورد گنهکاران نیز، عذاب به خاطر گناه است و نه اینکه گناه به دلیل عذاب باشد. زیرا آنکه در مسیر حقیقت قدم گذاشته، تسلط یا ناتوانی ندارد. هیچ‌کس نمی‌تواند برای خداوند مزیتی قائل شود. هر کس فکر کند می‌تواند چیزی بالاتر از خداوند بیابد، از حقیقت او بی‌خبر است. در این راستا، زمانی که پیامبر اسلام و ابوبکر در غار بودند، پیامبر به او گفت نگران نباش، زیرا خداوند با ماست و این نشان‌دهنده آگاهی و ادب در کلام بود. اینجا فضل بر موسی تجلی یافته است، زیرا موسی از خود به خداوند نگاه کرد، در حالی که پیامبر اسلام از خداوند به خود نظر داشت. اینجا نقطه‌ ای است برای جمع شدن و آنجا عین تفرقه است. بنابراین، باید از او به او نگاه کرد نه از خود به او، زیرا بینش با باطن ارتباط دارد و دل با دوست اول.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ عین عبادت است و مخ طاعت، دعا و سؤال و تضرّع و ابتهال مؤمنان، و طلب استقامت و ثبات در دین یعنی دلّنا علیه و اسلک بنافیه و ثبّتنا علیه. مؤمنان میگویند بار خدایا راه خود بما نمای وانگه ما را در آن راه بر روش دار وانگه از روش بکشش رسان. سه اصل عظیم است: اول نمایش، پس روش، پس کشش، نمایش آنست که رب العزة گفت یُرِیکُمْ آیاتِهِ.
هوش مصنوعی: رهنمود دادن به راه راست خود عبادت است و همچنین از نشانه‌های بندگی، دعا و درخواست و اشکالات مؤمنان به درگاه خداوند است. این درخواست به معنای طلب استقامت و ثبات در دین است، یعنی خواهش می‌کنند که خداوند آن‌ها را در این راه هدایت کند و در آن ثابت قدم نگه دارد. مؤمنان می‌گویند: «بار خدایا، مسیر خود را به ما نشان بده، سپس ما را در آن مسیر ثابت قدم نگه‌دار و ما را به سوی خودت بکش.» این شامل سه اصل کلیدی است: اول نشان دادن راه، سپس هدایت در آن، و در نهایت کشش به سوی خود. نشان دادن راه، همانطور که خداوند در آیاتش فرموده، است.
روش آنست که گفت لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ. کشش آنست که گفت وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا مصطفی ع از اللَّه نمایش خواست گفت‌ «اللّهم أرنا الاشیاء کما هی»
هوش مصنوعی: روش این است که گفته شده: «قطعاً شما مرحله‌ای پس از مرحله دیگر خواهید داشت.» معنای این جمله نشان‌دهنده این است که زندگی انسان شامل مراحل و چالش‌های متوالی است. همچنین، کشش این جمله به احساس نزدیکی و دسترسی به حقیقت اشاره دارد. امام مصطفی (ع) از خداوند درخواست کرد که چیزها را به همان شکل که هستند به او نشان دهد.
و روش را گفت‌ «سیر و اسبق المفرّدون»
هوش مصنوعی: او به روش اشاره کرد و گفت: "روش سیر و اسبق افراد".
و کشش را گفت‌ «جذبة من الحق توازی عمل الثقلین»
هوش مصنوعی: و کشش گفت: «جذبۀ حقی که ایجاد می‌شود برابر است با عمل دو نهاد بزرگ.»
مؤمنان درین آیت از اللَّه هر سه میخواهند که نه هر که راه دید در راه برفت، و نه هر که رفت بمقصد رسید. و بس کس که شنید و ندید و بس کس که دید و نشناخت و بس کس که شناخت و نیافت.
هوش مصنوعی: مؤمنان در اینجا از خداوند می‌خواهند که همه کسانی که به راه می‌روند، به مقصد نمی‌رسند و فقط افرادی خاص هستند که می‌شنوند اما نمی‌بینند، یا می‌بینند ولی نمی‌شناسند، یا شناختی دارند ولی به هدفی نمی‌رسند.
بسا پیر مناجاتی که از مرکب فرو ماند
بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد سالخورده و مجذوب عبادت که در زندگی خود به خوبی عبادت کرده‌اند، ممکن است در میانسالی یا پیری نتوانند به اهداف خود برسند. همچنین، افرادی که به زندگی پرتلاطم و شاداب مشغولند، ممکن است به راحتی بر مشکلات غلبه کنند و بر موقعیت‌های چالش‌برانگیز فائق آیند.
و یقال فی قوله اهدنا اقطع اسرارنا عن شهود الاغیار، و لوّح فی قلوبنا طوالع الانوار و افرد قصورنا الیک عن دنس الآثار، و رقّنا عن منازل الطلب و الاستدلال، الی ساحات القرب و الوصال، و حلّ بیننا و بین مساکنة الامثال و الاشکال بما تلاطفنا به من وجود الوصال، و تکاشفنا به من شهود الجلال و الجمال.
هوش مصنوعی: در این دعای پرمعنا، از خداوند درخواست می‌شود که پرده‌های اسرار ما را از مشاهده دیگران کنار بزند و نورهای دل‌افزای خود را در قلب‌های ما بتاباند. همچنین، خواسته شده است که ما را از آلودگی‌ها دور کرده و به سمت قرب و نزدیکی به خود هدایت کند. از خداوند خواسته می‌شود که فاصله‌مان با حالت‌های مشابه و نشانه‌ها را با لطافت وجود ارتباط و نزدیکی، کاهش دهد و ما را با مشاهدات زیبایی و جلال، به وحدت و عشق نزدیک‌تر کند.
صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ گفته‌اند این راه و روش اصحاب الکهف است که مؤمنان خواستند گفتند خداوندا راه خود بر ما بی ما تو بسر بر، چنانک بر جوانمردان اصحاب الکهف فضل کردی، و نواخت خود برایشان نهادی، ایشان را سر ببالین انس باز نهادی، و تولّی کشش ایشان خود کردی، و گفتی در این غار شوید و خوش بخسبید که ما خواب شما بعبادت جهانیان برگرفتیم، خداوندا ما را از آن نعمت و نواخت بهره کن، و چنانک بی‌ایشان کار ایشان بفضل خود بسر بردی بی ما کار ما بفضل خود بسربر، که هر چه ما کنیم بر ما تاوان بود، و هر چه تو کنی ما را اساس عزّ در جهان بود.
هوش مصنوعی: مؤمنان در درخواست خود از خداوند می‌گویند که آن‌ها را به راهی هدایت کن که به بندگانت انعام کرده‌ای. آنان به این ترتیب به داستان اصحاب الکهف اشاره می‌کنند و از خدا می‌خواهند که همان‌گونه که به آنان لطف کردی، بر آن‌ها نیز رحمت و فضل نازل کند. آن‌ها از خدا می‌خواهند که مانند اصحاب الکهف، به آن‌ها آرامش بدهد و در پناه خود نگه‌دارد، تا جایی که بتوانند به عبادت و بندگی continuar دهند. به این ترتیب، درخواست می‌کنند که هر کاری که انجام می‌دهند تحت نظر و رحمت خدا باشد، زیرا هر عمل آن‌ها ممکن است عواقب داشته باشد و تنها عمل خداوند است که موجب عزت و کرامت در زندگی آن‌ها خواهد شد.
پیر طریقت گفت: الهی نمیتوانیم که این کار بی تو بسر بریم نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم، هر گه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شمار واسر بریم. خداوندا کجا باز یابیم آن روز که تو ما را بودی و ما نبودیم تا باز بآن روز رسیم میان آتش و دودیم، اگر بدو گیتی آن روز یابیم بر سودیم، ور بود خود را دریابیم به نبود خود خشنودیم.
هوش مصنوعی: عالم طریقت می‌گوید: خدایا، بدون تو نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم و توانایی دوری از تو را نداریم. هر زمان که فکر می‌کنیم به حقیقتی رسیده‌ایم، در حیرت و شگفتی غرق می‌شویم. ای خدا، چگونه می‌توانیم آن روز را که تو در کنار ما بودی و ما غایب بودیم بیابیم؟ اکنون در میان آتش و دود درگیریم. اگر بتوانیم آن روز را در دنیا دوباره پیدا کنیم، بهره‌مند خواهیم شد، و اگر خود را پیدا کنیم، به نبودن خود رضایت خواهیم داد.
و گفته‌اند: انعمت علیهم بالاسلام و السنّة اسلام و سنّت درهم بست که تا هر دو بهم نشوند بنده را استقامت دین نبود. در آثار بیارند که شافعی گفت: حقّ را جلّ جلاله بخواب دیدم که مرا گفت: تمنّ علیّ یا بن ادریس. از من آرزوی خواه ای پسر ادریس گفتم امتنی علی الاسلام. یا رب مرا میرانی بر اسلام میران گفتا اللَّه گفت قل و علی السّنة بگو و بر سنّت بیکدیگر خواه از من، که اسلام بی سنّت نیست، و هر چه نه با سنّت است آن دین حق نیست. مصطفی ع از اینجا گفت: لا قول الّا بعمل و لا قول و عمل الّا بنیّة و لا قول و عمل و نیّة الّا باصابة السّنّة
هوش مصنوعی: گفته‌اند که اسلام و سنّت به‌هم پیوسته‌اند و اگر این دو با یکدیگر ترکیب نشوند، فرد نمی‌تواند بر دین خود استقامت داشته باشد. در این باره داستانی نقل شده که شافعی می‌گوید: خداوند را در خواب دیدم و به من گفت: «از من آرزو کن، ای پسر ادریس.» من گفتم: «مرا بر اسلام ببر.» خداوند فرمود: «بگو و بر سنّت نیز.» یعنی اسلام بدون سنّت وجود ندارد و هر چیزی که با سنّت همراه نباشد، دین حقیقی نیست. پیامبر اسلام نیز فرمود: «گفتار بدون عمل ارزشی ندارد و عمل باید با نیت باشد و نیت و عمل باید با پیروی از سنّت انجام شوند.»
گفته‌اند اسلام بر مثال شجره است و سنّت بر مثال چشمه آب، درخت را از چشمه آب گریز نیست همچنین اسلام را از سنّت گزیر نیست. هر سینه که بعزّت اسلام آراسته گشت مدد گاهی از نور سنّت آن اسلام را پدید کرده آمد، اینست که رب العالمین گفت أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. یقال هو نور السنّة. و در خبر است که فردا در انجمن قیامت و مجمع سیاست که اهل هفت آسمان و هفت زمین را حشر کنند هر کسی را پای بکردار خویش فرو شده و سر در پیش افکنده و بکار خویش درمانده، مدهوش و حیران، افتان و خیزان، تشنه و عریان، همی ناگاه شخصی مروّح و مطیّب از مکنونات غیب بیرون خرامد و تجلی کند نسیم آن روح بمشام اهل سعادت رسد همه خوش بوی شوند و در طرب آیند، گویند بار خدایا این چه روح و راحت است؟ این چه جمال و کمال است؟ خطاب درآید که این چهره جمال سنّت رسول ماست، هر کس که در سرای حکم متابع سنّت بودست او را بار دهید تا قدم امن در سرا پرده عزّ او نهد، و هر که در آن سرای از سنّت بیگانه بودست ردّوه الی النّار او را بدوزخ دهید که امروز هم بیگانه است، و هم رانده.
هوش مصنوعی: گفته شده که اسلام مانند درختی است و سنت مانند چشمه آبی که به درخت حیات می‌بخشد. همان‌طور که درخت نمی‌تواند بدون چشمه آب زنده بماند، اسلام نیز بدون سنت نمی‌تواند وجود داشته باشد. هر دل که به زینت اسلام آراسته شده، از نور سنت بهره‌مند شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «آیا کسی که خداوند صدری برایش گشوده تا به اسلام ایمان بیاورد، او بر نوری از پروردگارش است؟» این نور، نور سنت است. در روز قیامت، زمانی که تمامی انسان‌ها جمع می‌شوند و هر کس به کردار خود محاسبه می‌شود و در حیرت و درماندگی به سر می‌برد، ناگهان شخصی خوشبو و لطیف نمایان می‌شود که نسیم روح او به مشام اهل سعادت می‌رسد و آن‌ها را شاداب می‌کند. می‌پرسند: «پروردگارا، این چه روح و زیبایی است؟» پاسخ می‌آید که این چهره زیبای سنت پیامبر ماست. کسانی که در دنیا پیرو سنت بوده‌اند، به آن‌ها اجازه داده می‌شود تا وارد سرای عزت پروردگار شوند و کسانی که از سنت دور بوده‌اند، به دوزخ رانده می‌شوند، چرا که امروز نیز بیگانه و طرد شده‌اند.
سنّی و دین دار شو تا زنده مانی زانک هست
هر چه جز دین مردگی و هر چه جز سنت حزن‌
هوش مصنوعی: برای اینکه در زندگی بمانی و شاداب بمانی، به مذهب و اصول دینی پایبند باش. زیرا هر چیزی که خارج از دین باشد، به نوعی به مرگ و نابودی می‌انجامد و هر چیزی که از سنت‌های دینی دور باشد، باعث اندوه و غم می‌شود.
غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ خداوندا ما را از آنان مگردان که ایشان را بخود باز گذاشتی، تا به تیغ هجران خسته گشتند و بمیخ ردّ بسته شدند. آری چه بار کشد حبلی گسسته؟ و چه بکار آید کوشش از بنده نبایسته؟ و در بیگانگی زیسته؟ امروز از راه بیفتاده، و راه کژ راه راستی پنداشته، و فردا درخت نومیدی ببر آمده، و اشخاص بیزاری بدر آمده، و منادی عدل بانک بیزاری در گرفته که ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً
هوش مصنوعی: خدایاه، ما را از کسانی دور کن که خود را به حال خود رها کرده‌ای و به خاطر جدایی و فاصله‌ای که ایجاد کرده‌اند، دچار خستگی و ناامیدی شده‌اند. آیا انسانی که امیدش قطع شده، می‌تواند بار سنگینی را به دوش بکشد؟ تلاش بیهوده از کسی که در بی‌خبری زندگی می‌کند، چه سودی دارد؟ امروز از مسیر اصلی منحرف شده‌اند و راه نادرست را درست می‌پندارند، و فردا با درخت ناامیدی مواجه خواهند شد. افرادی که از همدیگر بیزارند سربرآورده،‌ و صدای عدالت به زنگ بیزاری تبدیل شده است، در حالی که در زندگی دنیا زحماتشان بی‌فایده بوده و خود را در حال انجام کار خیر می‌دانند.
گفتم که بر از اوج برین شد بختم
و ز ملک نهاده چون سلیمان تختم‌
هوش مصنوعی: گفتم که سرنوشتم به اوج بلندی رسید و مانند سلیمان که بر تخت سلطنت نشسته است، خود را قدرتمند و سرافراز احساس می‌کنم.
خود را چو بمیزان خرد بر سختم
از بنگه دونیان کم آمد رختم
هوش مصنوعی: شخصیت و ارزش خود را با عقل و فهم خود می‌سنجم و در مقایسه با افراد کم‌خرد، احساس می‌کنم که از نظر ظاهری ضعیف‌تر به نظر می‌رسم.
اکنون ختم کنیم سورة الحمد را بلطیفه از لطایف دین: بدانک این سوره را مفتاح الجنّة گویند، کلید بهشت از انک درهای بهشت هشت است: و گشاد هر دری را قسمی از اقسام علوم قران معیّن است. تا آن هشت قسم تحصیل نکنی و بآن معتقد نشوی این درها بر تو گشاده نشود. و سورة الحمد مشتمل است بر آن هشت قسم که کلیدهای بهشت است: یکی از آن ذکر ذات خداوند جلّ جلاله (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ)، دوم ذکر صفات (الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ)، سیم ذکر افعال (إِیَّاکَ نَعْبُدُ)، چهارم ذکر معاد (وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) پنجم ذکر تزکیه نفس از آفات (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ)، ششم تحلیه نفس بخیرات، و این تحلیه و آن تزکیه هر دو بیان صراط مستقیم است، هفتم ذکر احوال دوستان و رضاء خداوند در حق ایشان (صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ)، هشتم ذکر احوال بیگانگان و غضب خداوند بریشان (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ)، این هشت قسم از اقسام علوم بدلایل اخبار و آثار هر یکی دری است از درهای بهشت و جمله درین سورة موجود است پس هر آن کس که این سوره باخلاص برخواند در هشت بهشت بروی گشاده شود. امروز بهشت عرفان و فردا بهشت رضوان، در جوار رحمان، و ما بینهم و بین ان ینظروا الی ربّهم الّا رداء الکبریاء علی وجهه فی جنة عدن. هکذا صحّ عن النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم.
هوش مصنوعی: سوره حمد به عنوان کلید بهشت شناخته می‌شود و در حقیقت شامل هشت بخش است که هر کدام درهای بهشت را می‌گشاید. این هشت بخش به نوعی علوم قرآن هستند و تا زمانی که به آن‌ها دست نیابید و به آن‌ها باور نداشته باشید، این درها برای شما گشوده نخواهند شد. بخش اول به ذکر ذات خداوند اختصاص دارد، دومی به صفات او، سومی به اعمال و عبادت، چهارمی به مسأله معاد، و پنجم به پاکسازی نفس از آفات می‌پردازد. ششمی به تزکیه و تحلیه نفس با خوبی‌ها مربوط می‌شود. هفتم به حال بندگان خاص خدا و رضایت او از آن‌ها اشاره دارد و هشتم به حال کسانی که مورد خشم خدا هستند، می‌پردازد. هر یک از این بخش‌ها، به مانند درهایی به سوی بهشت محسوب می‌شود و در سوره حمد به خوبی بیان شده‌اند. هر کسی که سوره حمد را با گرمی و خلوص قرائت کند، در هشت بهشت به روی او گشوده خواهد شد؛ بهشت‌های مختلفی که شامل رضایت خدا و در کنار رحمت اوست.