گنجور

النوبة الثانیة

روی ابو هریره رضی اللَّه عنه قال قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول اللَّه تعالی قسّمت الصّلاة بینی و بین عبدی فنصفها لی، و نصفها لعبدی، و لعبدی ما سال، فاذا قال العبد بسم اللَّه الرّحمن الرحیم یقول اللَّه تعالی سمّانی عبدی، و اذا قال العبد الحمد اللَّه ربّ العالمین، یقول اللَّه تعالی حمدنی عبدی، و إذا قال العبد الرحمن الرّحیم یقول اللَّه تعالی أثنی علیّ عبدی، و اذا قال العبد ملک یوم الدّین یقول اللَّه تعالی، مجّدنی عبدی، و فی روایة فوّض إلیّ عبدی، و اذا قال العبد ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، یقول اللَّه تعالی ایّای یعبدنی عبدی و بی یستعین، فهذا لی و باقی السورة لعبدی و لعبدی ما سأل.»

مصطفی صلوات اللَّه علیه درین حدیث خبر داد از کردگار قدیم و خداوند مهربان عزّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته، که از بنده نوازی و مهربانی و بزرگواری خود گفت: قسمت کردم خواندن سوره الحمد میان من و میان بنده من نیمه از آن مر است و نیمه از آن بنده من، و بنده مر است آنچه خواهد. چون بنده گوید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌، اللَّه گوید بنده من مرا نام نهاد و بنام نیکو خواند، چون بنده گوید الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اللَّه گوید بنده من مرا سپاس داری کرد و از من آزادی نمود، چون بنده گوید الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّه گوید بنده من مرا ستایش نیکو و ثنای بسزا گفت چون بنده گوید مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ اللَّه گوید بنده من مرا ببزرگواری و پاکی بستود، بنده من پشت وا من داد، و کار وا من گذاشت، دانست که بسر برنده کار وی مائیم، تمام کننده نعمت بروی مائیم، سازنده کار وی و روزی رساننده بوی مائیم، ما را میپرستد و از ما میخواهد، و دست نیاز سوی ما برداشت که اهْدِنَا تا آخر سوره همه بنده را دعاست، و او راست آنچه خواست. درین خبر سورة الحمد را صلاة نام نهاد تا تنبیه بود بنده را که نماز بی سورة الحمد درست نیست و به‌ قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا صلاة الّا بقرائة فاتحة الکتاب». و روی «من صلّی صلاة فلم یقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهی خداج هی خداج غیر تمام» مذهب شافعی رض آنست که خواندن سورة الحمد در همه رکعات نماز واجب است هم بر امام و بر ماموم و بر منفرد در نماز جهری و در نماز اسرار.

و بدانک درین سورة نه ناسخ است و نه منسوخ و بعدد کوفیان صد و چهل و دو حرفست، و بیست و نه کلمه، و هفت آیت، از آن هفت یکی آیت تسمیت است چنان که مذهب شافعی است و روایت بو هریره از رسول خدا و ذکر قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الحمد للَّه رب العالمین سبع آیات احدیهنّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم و هی السبع المثانی و هی ام القرآن و هی فاتحة الکتاب»

این خبر دلیل است که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ از سورة فاتحه آیتی است و عین قرآن است، خواندن آن در نماز واجب، و جهر آن در نماز جهری سنّت، و مصطفی علیه السّلام این سوره را درین خبر سه نام نهاد یکی سبع مثانی، دیگر فاتحة الکتاب، سدیگر امّ القرآن، سبع مثانی آنست که هفت آیت است و در هر رکعتی نماز بخواندن بوی بازگردند. و نیز گفته‌اند از بهر آنک جبرئیل دو بار بآن فروآمد یک بار بمکه و یک بار بمدینه تعظیم آن را، پس این سورة هم مکی است و هم مدنی. و گفته‌اند سبع مثانی بآن گفت که این امت را مستثنی است، فلم یخرجها اللَّه تعالی لغیرهم، هیچ امّت دیگر را نبوده این سورة، از اینجا بود که جبرئیل آمد به مصطفی (ص) و گفت‌ «یا رسول اللَّه ابشر بسورتین أوتیتهما لم یؤتهما من قبلک، فاتحة الکتاب و خاتمة سورة البقرة»

و فاتحه بآن گفت که در مصحفها ابتدا بآن کنند و کودکان را بتعلیم، و در نمازها ابتدا بآن کنند، و در هر کاری که بنده در آن شروع کند اول گوید بسم اللَّه و بسم اللَّه اول سورة است. و گفته‌اند که فاتحه بآنست که اول سورتی که از آسمان فروآمد این بود و به قال ابو میسرة: «اول ما قرأ جبرئیل النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بمکة فاتحة الکتاب الی خاتمتها.»

و ام القرآن از آنست که اصل علوم قرآن و جمله کتابهای خداوند است. هر چه در کتابها است از علوم دینی و مکارم الاخلاق معظم آن در این سورة از روی اشارت موجود است و مثله الدّماغ سمّی أمّ الرأس لانّه یجمع الحواسّ و المنافع، و امّ القری اصل لجمیع البلدان حیث دحیت من تحتها. و گفته‌اند رأیت سلطان که در معسکر قبله لشکر باشد أمّ گویند پس این سورة را ام القرآن از اینجا گفتند. یعنی که مفزع اهل ایمانست و مرجع اهل قرآن، و مصطفی (ع) در بعضی اخبار این سورة را شفا خواند و ذلک‌ قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «هی أمّ القرآن و شفاء من کلّ داء» و روی أنّه قال صلّی اللَّه علیه «فاتحة الکتاب شفاء من السم».

اکنون تفسیر گوئیم و معانی: بِسْمِ اللَّهِ، معناه بدأت بسم اللَّه فابدؤا. میگوید، در گرفتم بنام خویش، در پیوستم بنام خویش و آغاز کردم بنام خویش درگیرید بنام من، در پیوندید بنام من، آغاز کنید بنام من. اسم اینجا بمعنی ذاتست چنانک جایی دیگر گفت سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ یعنی میگوید «بپاکی بستای نام خداوند خویش را» نام زیادت است و معنی آنست که بپاکی بستای خداوند خویش را، جای دیگر گفت «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ»، با برکت و با بزرگواری و برتری است نام خداوند تو. نام زیادت است و معنی آنست که با برکت و با بزرگواری و برتری است خداوند تو و این در علم توحید و در لغت روان است و روا. در لغت عرب آنست که‌ لبید گفت:

الی الحول ثمّ اسم السّلام علیکما
و من یبک حولا کاملا فقد اعتذر

و در علم توحید آنست که بنزدیک اهل حق اسم و مسمّی یکی است نام و نامور و اللَّه بناء همه نامهای خداوند است، و نام حقیقی مهین است با آنک همه نامهای وی مه‌اند و حقیقی، و پاک، و ازلی، و نیکو، و بزرگ، قال الخلیل بن احمد البصری «اللَّه هو الاسم الاکبر» اما هر نامی از صفتی شکافته چون علیم از علم و قدیر از قدرت و رحیم از رحمت، یا بر کردی نهاده چون صانع از صنع، و خالق از خلق، و قابض از قبض و باسط از بسط. مگر این نام حقیقی که نه بر کرد نهاده و نه از صفت شکافته، و بناء همه نامها است، نبینی که هر جایی گوید اللَّه غفور است و رحیم، اللَّه سمیع است و بصیر، اللَّه لطیف است و خبیر، اللَّه بنا نهد و دیگر نامها بران اوصاف بندد. و در قرآن سه هزار و بیست و هفت جای خود را نام اللَّه گفت و خویشتن را با آن نام برد و ایشان که بت را لات نام کردند ایشان را گفت «یلحدون فی اسمائه» در نام من الحاد می‌آرند و نام من بکژی می بیرون دهند، و می کژ گردانند، و می فرا ناسزا دهند، خواستند دشمنان وی که بت را هام نام وی کنند، اللَّه تعالی آن را بریشان شکست و بریشان تباه کرد، تا چون خواستند؟

که اللَّه نام کنند لات نام کردند. لات بت است و اللَّه خدای آنست، و آفریدگار آن. یقول جلّ جلاله هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا او را هام نام دانی؟ یعنی که هیچکس را جز از وی اللَّه نخوانند، و نه رحمن. و در اشتقاق نام اللَّه علما مختلف‌اند، و سخن در آن مشتبه است. و خلقی از مهتران علما و بزرگان دین از آن پرهیزیده‌اند و آن را کاره‌اند. و قومی در آن شروع کرده، بعضی گفتند اشتقاق آن از اله است یقال الهت الیه ای سکنت الیه، فکان الخلق یسکنون عند ذکره و یطمئنّون الیه و به قال عزّ و جل أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ میگوید اللَّه اوست که آرام خلق بذکر اوست سکون دل دوستان بنام اوست شادی جان مؤمنان بیاد اوست، ذکر وی آیین زبان، نام وی راحت جان، یافت وی سور دل و سرور دوستان. و گفته‌اند اشتقاق آن از «الهت فی الشّی‌ء یعنی تحیّرت فیه فکأنّ العقول تتحیر فی کنه صفته و عظمته و الاحاطة بکیفیته» میگوید اللَّه اوست که عقلهای زیرکان و فهم‌های دانایان در مبادی اشراق جلال وی حیران است، و از دریافت چگونگی صفات و افعال وی نومید. شعر

تحیّر القلب فی آثار قدرته
تحیّر الطّرف فی انوار لألاء

قدر خویش برداشت. و صفت خویش در حجب عزت نگه داشت، تا هر نامحرمی نااهلی باسرار قدم بینا نگردد، و دست هر متمنّی متعنّتی بدریافت آن نرسد. آن دست که تو داری خود کجا رسد و آن دیده که تراست خود چه بیند؟ سازهای کرّ و بیان پرورده هفتصد هزار ساله تسبیح قاصر بود از ادراک جلال لم یزل و لا یزال. اطماع ایشان از دریافت آن گسسته، اقدام ایشان بسلاسل قهر و بمسامیر هیبت در مقرّ عزت خود دوخته. و این در بایشان در بسته و جمال لم یزل و لا یزال متعزّز بصفات کمال ناطق باین کلمات که «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً.»

الذّات و النّعت و الاسماء و الکلم
جلّت عن الوهم و الادراک لو علموا

اینان که در اشتقاق این نام سخن گفتند قومی اصل آن از اله نهادند کالمکتوب یسمّی کتابا و المحسوب یسمّی حسابا، پس الف و لام تفخیم و تعظیم را در افزودند پس حذف همزه استثقال را پسندیدند، و کسره آن با لام تعظیم نقل کردند، آن گه دو لام متحرک یکی مدغم کردند، و گفتند «اللَّه».

و اختلاف است علما را که اللَّه اسم علم است یا اسم صفت. و درست آنست که اسم علم است از بهر آن که خدای را عزّ و جل اسماء صفات فراوانست. لا بد اسم علم باید تا آن اسماء صفات در آن برود و بر آن بسته شود. چنانک در ابتدا بآن اشارت کردیم. و تا فرق بود میان اسم ذات و اسم صفات، و علم اسم ذات است که اسماء صفات بر آن روانست و در ازل آزال و ابد آباد مستحق این نام است. بذات بزرگوار و کمال تعزّز و جلال تقدّس خویش نه بعبادت متعبّدان و طاعة مطیعان.

امّا نام رحمن در جاهلیّت نشناختند که اللَّه میگوید وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ. چون ایشان را گویند سجود کنید رحمن را گویند رحمن چیست؟ جایی دیگر گفت وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ ایشان می کافر شوند برحمن و می‌پرسند که چیست و کیست؟ قل هو ربّی لا اله الّا هو. ای سیّد پاسخ کن ایشان را که او خدای منست ان خدای که جز وی خدای نیست. دیگر جای پاسخ فرمود و گفت قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ، از اینجاست که بعضی علما گفتند رحمن اسمی عبرانی است و قریش از آن نمی‌شناختند. و قول درست آنست که رحمن لفظ عربی است مشتق از رحمت، امّا در توریة و در میان اهل کتاب معروفتر بوده است. و لهذا روی انّ عبد اللَّه بن سلام قال للنّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کنّا نقرأ فی التوریة الرّحمن فانزل اللَّه تعالی قل ادعوا اللَّه او ادعوا الرّحمن، أیّاما تدعوا فله الأسماء الحسنی»، میگوید او را اللَّه خوانید و رحمن خوانید ازین دو بهرچه خوانید نام نیکو خوانید. و رحمن مطلق جز خدای را عزّ و جل نگویند و مخلوق را بر اطلاق این نام نه نهند، نه بینی که کافران مسیلمه کذاب را این نام نهادند بر اطلاق ننهادند بل که مقید کردند و گفتند رحمن یمامه. و رحمن در معنی فراخ رحمت‌تر است از رحیم. و در بعضی دعا آورده‌اند. «رحمن الدّنیا و رحیم الآخرة» یعنی بخشاینده درین گیتی بر همگنان و در آن گیتی خاصّه بر مؤمنان.

روایت کنند از ابن عباس که گفت «انّهما اسمان رقیقان احدهما أرقّ من الآخر» حسین بن الفضل گفت که مگر را وی را درین خبر و هم افتاد که در این، رفیقان احدهما ارفق من الآخر، ظاهرتر است از بهر آنکه رقّت در صفات خدا نیست و رفق هست. و ذلک فی‌ قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ان اللَّه رفیق یحب الرفق».

علما مختلف اند که ارفق کدام یکی است سعید جبیر گفت رحمن است که رحمت و نعمت وی بر مؤمن و کافر و بر دوست و دشمن روانست. وکیع جراح گفت رحیم است از آنک اشارت بآن رحمت دارد که هم در دنیا است و هم در عقبی. مفسّران ازینجا گفتند «الرحمن العاطف علی جمیع خلقه بأن خلقهم و رزقهم و به قال تعالی، و رحمتی وسعت کل شی‌ء و الرحیم بالمؤمنین خاصّة بالهدایة و التوفیق فی الدنیا، و بالجنّة و الرؤیة فی العقبی قال تعالی وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً رحمن مهربان است بر همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن و رحیم مهربان است خاصّه بر مؤمنان از روی هدایت و توفیق طاعت در دنیا و بهشت و رؤیت در عقبی. رحمن از روی معنی عام است، بمعنی آفریدن و روزی دادن است همه خلق را، و از روی لفظ خاص است که مخلوق را این نام نیست.

و رحیم از روی لفظ عام است که مخلوق را این نام گویند، و از روی معنی خاصّ است که بمعنی هدایت و توفیق طاعت است، و این جز مؤمنانرا نیست، معنی‌ قول جعفر بن محمّد ع فقد قال: «الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحیم اسم عام بصفة خاصة».

و اللَّه خود را در قرآن به پنج نام از رحمت باز خواند رحمن، و رحیم، و خیر الراحمین، و ارحم الراحمین، و ذو الرحمة رحمن فراخ بخشایش است، و رحیم فراخ بخشاینده و ذو الرحمة با بخشودن، خیر الراحمین بهترین بخشایندگان، ارحم الراحمین بخشاینده‌تر بخشایندگان، هر پنج نام خداوند ماست و بآن صفت اوست نه صفت بروتنگ، نه رحمت از کس دریغ. میگوید جلّ جلاله «رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ» و در ثنای فریشتگان است: «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» و چون صفت عذاب کرد گفت «عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ» عذاب خود باو رسانم که خود خواهم «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ» و رحمت من خود بهر چیز رسیده است. و تفسیر این آیت در حدیث سلمان فارسی و ابو هریره دوسی است در صحیح مسلم‌ قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ان للَّه عزّ و جل مائة رحمة و أنّه انزل منها واحدة الی الأرض فقسّمها بین خلقه فبها یتعاطفون و بها یتراحمون، و أخر تسعا و تسعین لنفسه. و ان اللَّه قابض هذه الی تلک فیکملها مائة یرحم بها عباده یوم القیامة.»

گفت اللَّه را صد رحمت است که از آن صد یکی فرو فرستاد در هفت آسمان و در هفت زمین، بآن یک رحمت بر خلق می‌بخشاید و خلق بآن بر یکدیگر می‌بخشایند، و نود و نه رحمت بنزدیک خود میدارد، تا روز رستاخیز آن یک رحمت را و از نگرد، و آن را نافرسوده یابد و ناکاسته، آن را به نود و نه باز آرد تا صد تمام کند، و انبازان از مؤمن و از کند و آن بریشان ریزد، پس درنگر تا مؤمن درین گیتی وا چندین انبازان از صد یکی در دل و دین و دنیا چه یافت، اعتبار گیر و قیاس کن که فردا بی انبازان از صد چه یابد.

و در بیان فضیلت این آیت مصطفی ع گفت «من کتب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ تعظیما للَّه عزّ و جل غفر اللَّه له، و من رفع قرطاسا من الارض فیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اجلالا للَّه عزّ و جل ان یداس کتب عند اللَّه من الصدیقین و خفّف عن والدیه و ان کانا مشرکین یعنی العذاب. و قال «لا یردّ دعاء أوّله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ گفت هر آن کس که تعظیم اللَّه را بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نیکو بنویسد اللَّه وی را بیامرزد، و هر آن کس که رقعه از زمین بردارد که آیت تسمیت بر آن نبشته بود اجلال نام اللَّه را تا بپای فرو نگیرند، وی را بنزدیک اللَّه در زمره صدّیقان آرند و پدر و مادر وی که در عذاب باشند ایشان را تخفیف کنند اگر چه مشرک باشند. و دعائی که در اول آن گویند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آن دعا رد نکنند و باجابت مقرون دارند.

و گفته‌اند آیت تسمیت نوزده حرف است گفت «من قرأ حرفا من القرآن کتب له به عشر حسنات بالباء و التاء و الواو» و گفته‌اند زبانیه دوزخ نودزه‌اند چنانک رب العالمین گفت عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ و این آیت تسمیت نوزده حرف است، هر آن کس که باخلاص برخواند رب العالمین بهر حرفی از آن زبانیه از وی باز دارد، و او را از سیاست وی ایمن کند، و عن سلمان قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا یدخل احد الجنة الا بجواز بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذا کتاب من اللَّه لفلان بن فلان ادخلوه جنة عالیة، قطوفها دانیة»

و عن ابن عباس انه قال «ان لکل شی‌ء اساسا و اساس الدنیا مکة لانه منها دحیت الارض، و اساس السماوات غریبا و هی السابعة العلیا، و اساس الارض عجیبا و هی السابعة السفلی، و اساس الجنان جنة عدن و هی سرّة الجنان علیها اسست الجنان، و اساس النار جهنم و هی الدّرکة السّفلی علیها أسّست الدرکات، و اساس الخلق آدم و اساس الانبیاء نوح، و اساس بنی اسرائیل یعقوب، و اساس الکتب القرآن و اساس القرآن الفاتحة، و اساس الفاتحة بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، فاذا اعتللت او اشتکیت فعلیک بالاساس تشفیت باذن اللَّه عزّ و جل».

قوله تعالی الحمد اللَّه تقدیره قولوا «الحمد للَّه» کقوله تعالی وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً و قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌ معنی آنست که من خود را ستایش بسزا گفتم شما نیز بستائید و ثنا گوئید که من ستایش و ثنا دوست دارم. مصطفی ع گفت‌ «لا شخص احبّ الیه المدحة من اللَّه عز و جلّ، و قال ما من شی‌ء أحبّ الی اللَّه من الحمد. و قال ما من عبد یقول الحمد للَّه الّا قال اللَّه جل ذکره صدق عبدی، منی بدأ الحمد و الیّ یعود.»

مفسران گفتند الحمد للَّه الثناء علیه بجمیل افعاله و جزیل نواله و کریم صفاته و اسمائه. و الحمد الثناء علیه بصفاته العلی و اسمائه الحسنی، و الشکر الثناء علیه بانعامه و احسانه الی خلقه.» خدای را عز و جل حمد گویند و مدح گویند و شکر گویند: حمدمه است از مدح، که حمد بجای مدح ایستد و مدح بجای حمد نایستاد، و حمدمه است از شکر که حمدهم در ابتدا رود و هم در مکافات، و شکر جز در مکافات نرود. هر چه در مدح و شکر یابند در حمد یابند و نه هر چه در حمد یابند در مدح و شکر یابند.

حمد ستایش خداوندست و ثنا گفتن بروی و بزرگ داشتن بنام پاک و صفت بزرگوار و صنع نیکو و مهر تمام و نواخت بیکران. و مدح ستایش است و ثنا گفتن بر اللَّه علی الخصوص بر نام و صفت، و شکر آزادی است از اللَّه به نیکو کاری و روان داشتن نعمت.

و الحمد بالف و لام معرّف جز خدای را عزّ و جل روا نیست که گویند. بمقتضی آنچه گفت الحمد للَّه یعنی الحمد بالحقیقة للَّه، و الحمد کلّه للَّه، و الحمد بالدّوام و فی کلّ الاوقات للَّه دون غیره. گفته‌اند این الف و لام سه معنی راست: تعریف را و تعظیم را و جنس را. و تعریف عهد را گویند، و تعظیم جلال را، و جنس استغراق عموم را، و معنی عهد آنست که مشرکان بتان و خدایان خود را مدح و حمد میگفتند، اللَّه گفت آن حمد که معهود ایشان است مر بتان خود را آن نه حق بتان است و نه سزای ایشان، که آن حق و سزای اللَّه است بهمگی آن و تمامی آن، کس را در آن با وی منازعت نیست که جلال و عظمت که ویراست دیگری را نیست. اما شکر مشترک است میان خالق و مخلوق. و به قال عزّ و جل اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ. اگر کسی گوید اللَّه تزکیت نفس نه پسندیده است آنجا که گفت فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ پس مدح خود گفتن اینجا از چه وجه است؟ جواب آنست که وی جل جلاله مستحق حمد است و مستوجب حمد، و دیگران را استحقاق نیست، که دیگران تزکیت نفس دفع مضرت خویش را کنند یا جلب منفعت را، و رب العالمین از هر دو خصلت مقدس است و منزه. و گفته‌اند این بر سبیل تعلیم بندگان گفت، و قد ذکرنا انّ معناه قولوا الحمد للَّه.

و گفته‌اند الحمد از روی ظاهر اخبار است اما در ضمن آن سؤال است و تعرض عفو اللَّه است بر طریق تعظیم و اجلال، بر مقتضی آن خبر که مصطفی (ع) گفت‌ «من شغل بذکری عن مسئلتی اعطیته افضل ما اعطی السائلین»

و اللَّه خود را در قران هفده جای حمید خواند و حمید ستودنی است و ستوده. و معنی حمید در نامهای او آنست که او را البته نام نتوان برد و نشان نتوان داد و سخن نتوان گفت مگر بستایش. قال بعضهم: «الحمد اسم الفردانیّة لا یوصف الا بالمجد و لا ینسب الیه الّا الشکر و لا یتکلّم فیه و لا یسمّی الا بالمدح».

و الحمد للَّه ربّ العالمین در قرآن شش جای است: یکی اینست، و دوّم در سورة الانعام فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا مشرکان مکه را میگوید بریده شد دنبال ایشان و بیخ آن گروهی که بر خویشتن ستم کردند. بآنچه ما را انباز گفتند، پس گفت وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. این کار را پس آوردی نیست و نه از آن پشیمانی. این هم چنان است که گفت وَ لا یَخافُ عُقْباها. و سوّم در سورة یونس در صفت بهشتیان گفت وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ آخر گفت ایشان در هر سخن که گویند الحمد للَّه رب العالمین یعنی در هر چه در خواهند و باز خواهند بجای آزادی‌اند هر چه خواهند یابند و بهرچه پیوسند رسند بجای شکراند و بجای تهنیت. و چهارم در آخر سورة الزّمر وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کار بر گزاردند میان آفریدگان براستی و داد. یعنی اللَّه بر گزارد و خود گفت الْحَمْدُ لِلَّهِ که در این برگزاردن نه تردد است نه از آن پشیمانی. و پنجم در سورة المؤمن فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. و ششم در خاتمت و الصّافات وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.

و روی انّ النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «کلّ امر ذی بال لم یبدأ فیه بالحمد اقطع.»

ابو بکر وراق گفت: «دو حرف است در ابتداء کتاب خداوند جلّ جلاله باء بسم اللَّه و لام الحمد للَّه که وجود همه موجودات و ثبوت همه مخلوقات در معنی آن بست، کانّه‌ یقول عزّ جلاله «بی تکوّنت الاشیاء و لی ملکها.» قوله تعالی رَبِّ الْعالَمِینَ.

ای خالق الخلق و سیّدهم و مالکهم و القائم بامورهم آفریننده خلقان و دارنده ایشان و سازنده کار و روزی رسان بایشان. و سئل الواسطی عن معنی الرّب فقال «هو الخالق ابتداء و المربّی غذاء و الغافر انتهاء» ربّ اوست که اول بیافریند بقدرت، پس بپروراند بنعمت، پس بیامرزد برحمت. ابو الدرداء گفت: ربّ نام اعظم است خدای را عز و جل، و مخلوق را ربّ البیت و ربّ الدار بر سبیل اضافت گویند، اما علی الاطلاق بر سبیل تعریف چنانک گویند «الرّب» کس را نرسد و نه سزاست مگر اللَّه را.

و رب در کلام عرب بر چهار وجه است: یکی از آن بمعنی سیّد چنانک اللَّه گفت فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً ای سیّده. دیگر بمعنی مالک چنانک مصطفی (ع) گفت که‌ «أ ربّ ابل انت ام رب غنم؟ «فقال من کل قد آتانی اللَّه فاکثروا طیب.»

سدیگر بمعنی مدبّر و مصلح و به سمّی الربانی ربانیا لانه یدبر الأمور الّتی الیه قال اللَّه تعالی وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ. چهارم بمعنی مربی یقال ربیته و ربیته بمعنی واحد و گفته‌اند اشتقاق ابن از ربّ فلان بالمکان است، یعنی اقام به و ثبت. فسمّی الرّب ربّا لانّه دائم الوجود لم یزل و لا یزال.

و «عالمین» نامی است روحانیان را فریشتگان و آدمیان و پریان پس دیگر جانوران بدین سه ملحق‌اند که همه مربوب‌اند و اللَّه ربّ ایشان. قول حسن و مجاهد و قتاده آنست که عالمین نامی است همه مخلوقات را. بیان این در آن آیت است که اللَّه گفت «قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ، قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا.»

و برین قول اشتقاق عالمین از علامت است یعنی که نشان کردگاری اللَّه در همه پیداست و روشن. اما ابو عبیده و فراء و اخفش گفتند: اشتقاق عالمین از علم است یعنی ایشانند که تمییز و خرد دارند، و هم الملائکة و الجنّ و الانس. سعید جبیر گفت عالمین جنّ است و انس. که مصطفی (ع) مبعوث بایشان بود، و به قال تعالی لیکون للعالمین نذیرا. ابو العالیه گفت: جنّ جداگانه عالمی است و انس عالمی و بیرون ازین هشتده هزار عالم است از فریشتگان بر روی زمین بهر گوشه از گوشهای زمین، چهار هزار و پانصد. همه آنند که خدای را عزّ و جل می‌پرستند و بیگانگی وی اقرار میدهند.

ابی کعب درین بیفزود و گفت: «و من ورائهم ارض بیضاء کالرخام» عرضها مسیرة الشمس، اربعین یوما طولها، لا یعلمه إلّا اللَّه عز و جلّ، مملوّة ملائکة یقال لهم الروحانیّون لهم زجل بالتسبیح و التهلیل، لو کشف عن صوت احدهم لهلک اهل الأرض من هول صوته فهم العالمون.» وهب منبه گفت: هشتده هزار عالم است این دنیا که تو می‌بینی، از دور آدم تا منتهای عالم یکی است از جمله آن. مقاتل حیان گفت: هشتاد هزار عالم است چهل هزار در برّ و چهل هزار در بحر. و روایت کرده‌اند از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که گفت: هزار امّت‌اند ششصد در دریا و چهار صد بر خشک زمین عبد اللَّه بن عمر در تفسیر عالمین گفت خلق خدا ده جزءاند نه از ایشان کرّوبیان‌اند: الذین یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ. و یک جزء از ایشان رسولان‌اند بر پیغمبران و گماشتگان بر خلق و امر اللَّه. و دیگر گفت و آدمیان ده جزءاند نه از ایشان یأجوج و مأجوج‌اند و یک جزء دیگران. و آنکه هر فرزندی که از آدمیان در وجود آید نه فرزند از جنّ در وجود آیند. سبحانه ما اعظم شانه و اعلی سلطانه.

الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ دو نام‌اند از رحمت و تأکید را بدو لفظ مختلف بر هم داشت چنانک ندمان و ندیم و لهفان و لهیف و سلمان و سلیم. و مثله قوله تعالی یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ. امیر المؤمنین علی (ع) گفت: الرحمن الرحیم ینفی بهما القنوط عن خلقه فله الحمد.»

اگر کسی گوید چون در ابتداء سورة در آیت تسمیت الرحمن الرحیم گفت چه فایده را و چه حکمت را اینجا باز گفت و مکرّر گردانید؟ جواب آنست که در ابتدا بیان قصد تبرّک است، یعنی که ابتدا بذکر اللَّه کنید و بنام وی تبرّک گیرید که وی بر شما مهربان است و بخشاینده، و در بیان مدح و ثنا است بر اللَّه جلّ جلاله و اظهار رأفت و رحمت از پس ترهیب و تهویل که در ذکر عالمین اشارت کرد. و نیز از پیش رفته است که الحمد للَّه یعنی انّما وجب الحمد للَّه لانه الرحمن الرحیم.

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ رسول خدا صلوات اللَّه علیه مالک بالف خوانده است بروایت انس بن مالک و ملک بی الف خوانده بروایت بو هریره مالک بالف قراءة عاصم و کسایی و یعقوب است و بی الف قراءة باقی. مالک از ملک است و ملک از ملک. یقال هذا ملک عظیم الملک و هذا مالک صحیح الملک» و معنی این آیت بر قراءة مالک بر سه وجه است: یکی آنست که یملک فی یوم الدین الاحکام و الجزاء وحده میگوید بروز رستخیز پادشاه اوست، داوری دار، و کار برگزار، و پاداش دهنده، وجه دیگر آنست که یملک یوم الدین بما فیه من القضاء و الحساب. مالک روز رستخیز و هر چه در آن از قضا و حساب اوست همه در تحت ملک و ملک او، همه در توان و فرمان او. وجه سوم آنست که مالک احداث یوم الدین و القادر علی تکوینه دون غیره. اللَّه است که بآفرینش روز رستخیز توانا است و پدید کردن آن و قدرت نمودن در آن.

امّا بر قراءة ملک بی الف معنی آنست که هو الملک فی یوم الدّین وحده لا ملک فیه غیره. اما سخن در بیان فرق میان کلمتین آنست که گروهی از علما مالک بالف اختیار کرده‌اند و گفتند در معنی بلیغ‌تر است و بمدح نزدیکتر. که مالک هر چیز را بر عموم گویند یقال مالک الطیور و الوحوش و الحیوانات و غیرها و ملک بی الف علی الخصوص بر مردم استعمال کنند فیقال ملک الناس و نیز مالک آن باشد که ملک دارد و تصرّف ملکی کند و ملک باشد که ملک ندارد اگر چه تصرف کند بامر و نهی چنانک گویند ملک العرب و العجم و الرّوم و گفتند در مالک یک حرف افزونی است و در خبر می‌آید که بکلّ حرف عشر حسنات بحکم این خبر خواننده مالک ده نیکی دارد در جریده ثواب که خواننده ملک ندارد. اما بعضی علمای دین و اهل تحصیل قرائت ملک بی الف اختیار کرده و در معنی مدح و ثنا بلیغ‌تر دانسته‌اند گفتند در ملک تعظیم است که در مالک نیست، و لهذا قال تعالی لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ و لمن الملک نگفت که ملک مصدر ملک است و با ملک تعظیم است و با ملک نه. و قال تعالی الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ ملک الناس فتعالی اللَّه الملک الحق و قال النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا ملک إلّا اللَّه عزّ و جل.»

قال بعضهم اسم الملک یجمع المالک و الملک و الملیک و علی الجملة خدای عز و جل خود را در قرآن ملک گفت و مالک گفت و ملیک گفت و مالک الملک گفت: فالملک هو الّذی یستغنی فی ذاته و صفاته عن کل موجود و یحتاج الیه کلّ موجود. ملک اوست که بذات و صفات از همه موجودات مستغنی است و بی نیاز، و همه موجودات را بوی حاجت است و نیاز. و ملیک مبالغت مالک است چنانک علیم مبالغت عالم است و مالک اوست که قادر است بر ابداع و اختراع، یعنی که از آغاز آفریند بی مثال و کارها نو سازد بی ساز و بی یار.

مالک بحقیقت جز اللَّه نیست که ابداع و اختراع جز در قدرت و توان اللَّه نیست. و مالک الملک هو الذی ینفذ مشیّته فی مملکته کیف شاء و کما شاء ایجادا و اعداما و ابقاء و افناء. مالک الملک اوست که مشیّت او در مملکت او روانست اگر خواهند از نیست هست کند یا هست به نیست برد، یا از عدم بوجود آرد یا وجود با عدم برد.

اگر کسی گوید چون مالک الملک و الملوک در همه احیان و اوقات اوست تخصیص یوم الدین را چه معنی است؟ جواب آنست که از ابن عباس نقل کردند گفت: آن روز کس را از مخلوقات حکم نیست و پادشاهی نیست چنانک ایشان را بود در دنیا از طریق مجاز و دعوی آن روز آن دعوی و آن مجازی هم نیست و بدست کس هیچیز نیست، بل که کارها آن روز همه خدایراست و حکم او راست، چنانک گفت: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» اینست وجه تخصیص، و قومی گفتند اینجا خود تخصیص نیست که مملکت از دو بیرون نیست: دنیا است و عقبی، اما دنیا و هر چه در آنست در تحت این کلمت شود که رب العالمین و عقبی و هر چه در آن در ضمن این شود که ملک یوم الدین چون ازین دو چیزی بسر نیاید تخصیص را چه معنی بود. اما قول ابن عباس و مقاتل و ضحاک و سدی در تفسیر مالک یوم الدین آنست که قاضی یوم الحساب و الجزاء یوفّیهم جزاء اعمالهم کقوله «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ» ثم یغفر لمن یشاء الذنب العظیم، و یعذّب من یشاء، الذنب الصغیر، و هو مالک ذلک کلّه فی ارضه و سمائه مجاهد گفت: مالک یوم الخضوع و الاذعان اذعنت الوجوه للحیّ القیّوم. و قیل مالک یوم لا ینفع فیه الّا الدین کقوله تعالی یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ..

و گفته‌اند دین در قرآن بر دوازده وجه است: بمعنی توحید کقوله تعالی إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و بمعنی حساب کقوله تعالی یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (الی) ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ الی الحساب المستقیم و کقوله «غَیْرَ مَدِینِینَ» ای غیر محاسبین و بمعنی حکم کقوله فی دین الملک ای فی حکمه و بمعنی ملّت کقوله «وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ» و «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» و بمعنی طاعت کقوله وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» و بمعنی جزا کقوله «إِنَّا لَمَدِینُونَ» ای مجزیّون و بمعنی حدّ کقوله «وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ» ای فی حدود اللَّه علی الزنا و بمعنی شریعت کقوله الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ و بمعنی شرک کقوله لَکُمْ دِینَکُمْ و بمعنی دعا کقوله مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و بمعنی عید مشرکان کقوله وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً و بمعنی قهر و غلبه کقوله ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ.

و خدای را عزّ و جل دیّان خوانند بمعنی داور است و شمار خواه و پاداش ده. مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ. اینجا ستایش تمام شد.

آن گه گفت إِیَّاکَ نَعْبُدُ و حقیقت عبادت از روی لغت خضوع است و تذلّل بر اعظام و اجلال معبود، یقال «طریق معبّد» ای مذلّل بالوطی و منه قوله تعالی أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ ای ذللتهم. و از روی تفسیر عبادت بمعنی توحید است چنانک گفت یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ و بمعنی دعاست چنانک گفت إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ای عن دعائی، و بمعنی جمله عبادت است بهمه اوقات چنانک گفت ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ. إیاک نعبد تقدیر آن است که قولوا ایاک نعبد. سدی گفت ایاک نعبد، اذ لا ربّ لنا غیرک و لا شریک لک فاذ عرفنا ذلک و آمنا بک فایاک نستعین علی ما لا طاقة لنا به و لا حیلة لنا فیه الا بک»: میگوید شما که مؤمنانید از سر خضوع و خشوع و تذلّل و زاری و تضرّع گوئید: خداوندا ترا پرستیم نه کسی دیگر را که خداوند آفریدگار و کردگار و پروردگار بی شریک و انباز به حقیقت تویی نه کسی دیگر. خداوندا اکنون که این بشناختیم و به آن ایمان آوردیم از تو یاری خواهیم بر هر چه ما را در آن توان و حیلت نیست، جز بارادت و تقدیر تو بر آمدن آن نیست.

روی انّ جبرئیل علیه السلام قال للنبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «قل یا محمّد ایّاک نعبد، و ایاک نوحّد، و ایّاک نرجو، و ایّاک نخاف، لا غیرک یا ربنا، و ایاک نستعین علی امورنا کلها و علی طاعتک.»

و ابو طلحه گفت از رسول خدا شنیدم که میگفت‌ «یا حیّ یا قیوم یا مالک یوم الدین، ایّاک نعبد و ایاک نستعین»

و در خبر است که مصطفی (ع) فرا ابن عباس گفت: «إذا سألت فاسئل اللَّه، و اذا استعنت فاستعن باللّه» اگر کسی گوید حق استعانت تقدم دارد بر عبادت که از معونت اللَّه بعبادت وی رسند نه از عبادت بمعونت رسند، پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت؟ جواب اهل لغت آنست: که و او اقتضاء ترتیب نکند و از روی معنی استعانت در پیش عبادت است. و جواب اهل تحقیق آنست که اللَّه تعالی خلق را در آموخت که چون سؤال کنید نخست حق من فرا پیش دارید، که چون حق من فرا پیش داشتید مستحق اجابت گشتید.

و گفته‌اند «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» دلیل است که بنده بی تقدیر و توفیق اللَّه بر هیچ فعل قادر نیست. و بنده را استطاعت قبل الفعل بهیچ حال نیست. و آنچه معتزله گفتند درین باب جز باطل و خلاف ظاهر قرآن نیست، اگر بنده بفعل خود مستقل بودی و برادر آن فعل حاجت باستعانت نبودی، و در ایاک نستعین هیچ فایده و حکمت ظاهر نگشتی. و جلّ کلام الحکیم جلّ جلاله آن یعری عن فائدة مستجدة و حکمة مستحسنة. از سر سوره تا یوم الدین ثناست، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» میان بنده و میان خداست، باقی سورة تا آخر دعاست، آن ثنا و این دعا، آن ستایش و این خواهش.

آن گه گفت: «اهْدِنَا» ای قولوا اهدنا، تلقین کرد و فرمود که مرا چنین گوئید: اهدنا، یقال هدیت الرّجل الدّین و هدیته الی الدّین هدایة و هدیت العروس الی زوجها هداء، و اهدیت الهدیّة اهداء، و اهدیت الی البیت هدیا. حقیقت این کلمت از روی لغت بیان و تعریف است و عرب هر چه دلالت و دعوت و ارشاد و بیان و تعریف بود همه «هدی» خواند، و هر چه فرا پیش بود «هادی» خواند. و منه قول النبی (ع) هادیة الشاة ابعدها من الاذی ای رقبتها.

و یقال للعصا هاد لانّها تهدی الانسان متقدّمة. اگر کسی گوید طلب هدایت بعد از یافت هدایت چه معنی دارد؟ و بر چه وجه حمل کنند؟

جواب آنست: که هدایت اینجا بمعنی تثبیت و تقریر است یعنی «ثبّتنا علی الهدایة الّتی اهتدینا بها علی الاسلام.» میگوید بار خدایا ما را بر اسلام که دادی و ایمان که کرامت کردی پاینده دار، این همچنانست که جایی دیگر گفت یا ایّها الذین آمنوا آمنوا باللّه و رسوله ای اثبتوا علی الایمان و الزموه و لا تفارقوه. جایی دیگر گفت: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی‌» یعنی داوم علی الایمان و ثبت. جایی دیگر گفت «إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا» یعنی ثمّ داموا علی التقوی و الایمان مرّة بعد اخری و لزموه و ثبتوا علیه. اینجا همچنانست که ایشان که بحمد و ثناء اللَّه رسیدند، و خدای را عزّ و جلّ عبادت میکنند، و از وی معونت بر اداء طاعة میخواهند میگویند ما را برین هدی پاینده و محکم دار و از ان بمگردان. از اینجا گفت مصطفی (ع) «اللهمّ انی اسألک الهدی و التقی و العفة و الغنی.» و معلومست که وی براه راست بود و در تقوی و عفت بر کمال بود. و قال (ع) لعلیّ «قل اللّهم انّی اسألک الهدی و السّداد.»

و گفته‌اند در جواب این مسئله که مؤمنان از اللَّه راه بهشت میخواهند که مقتضی حمد و عبادت و استعانت ایشان آنست که طلب ثواب کنند، و ثواب ایشان بهشت جاوید است و نعیم مقیم. و برین تأویل هدایت بمعنی تقدیم است و «صراط مستقیم» طریق بهشت یعنی یستقیم باهله الی الجنة. بوبکر نقاش حکایت کرد از امام مسلمانان علی مرتضی (ع) که روزی جهودی مرا گفت «در کتاب شما آیتی است بر من مشکل شده اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود من مسلمان شوم». امام گفت «آن چه آیت است؟» گفت اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ نه شما می‌گویید که براه راستیم و دین روشن اگر چنین است و بر شک نه‌اید در دین خویش چرا میخواهید و آنچه دارید چرا می‌جوئید؟» امام گفت «قومی از پیغمبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و به سعادت ابد رسیدند ما از اللَّه میخواهیم تا آن راه که بایشان نمود بما نماید، و آن طاعت که ایشان را بر آن داشت تا به بهشت رسیدند ما را بر آن دارد، تا ما نیز بر ایشان در نسیم و در بهشت شویم.» گفتا آن اشکال وی حل شد و مرد مسلمان گشت.

و هم در جواب مسئله گفته‌اند این زیادت و هدایت و ایمان است که مؤمنان از اللَّه میخواهند و اللَّه ایشان را باین زیادت وعده داده و گفته «و الذین اهتدوا زادهم هدی و من یؤمن باللَّه یهد قلبه فاما الذین آمنوا فزادتهم ایمانا» و امثال این در قرآن فراوانست. و گفته‌اند «صراط مستقیم» شرایع اسلام است و فرایض و سنن دین، و نه هر کس که در دین اسلام آمد به حقایق فرایض و شرایع آن قیام کرد. اللَّه فرمود بندگان خود را که از من خواهید تا شما را باین شرایع راه نمایم، تا به شرط خویش بجای آرید و به آن رستگار شوید.

بکر بن عبد اللَّه بن مزنی مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به خواب دید و از وی صراط مستقیم پرسید. فقال علیه السّلام «سنّتی و سنّة الخلفاء الرّاشدین من بعدی» و به روایتی دیگر امیر المؤمنین علی (ع) از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پرسید، فقال «کتاب اللَّه عزّ و جلّ»

پس برین موجب صراط مستقیم هم کتاب خداست و هم سنّة مصطفی. ابو العالیة ازینجا گفت: «تعلّموا القرآن فاذا تعلّمتم القرآن فتعلّموا السنّة فانه الصراط المستقیم، و ایّاکم ان تحرفوا الصراط یمینا و شمالا یعنی اصحاب البدع». حسن بصری گفت «هو طریق الحج» عبید بن عمیر گفت: «هو الجسر المعروف بین الجنة و النّار الذی‌

وصفه النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال «الصراط کحدّ السیف مزلّة مدحضة ذات حد و کلالیب فالنّاس علیه کالبرق و کالطّیر و کاجود الخیل فناج مسلم و ناج مخدوش و مکدوش فی النّار.»

«صراط» بصاد خالص و سین خالص و باشمام سین و بزای خالص و باشمام زای همه قرانست و لغت عرب. یعقوب بسین خالص خواند، و حمزه باشمام زای و باقی بصاد خالص، و قرءات معروف همین اند، و اصل سین است که استراط گذر کردن است و مسترط و سراط راه گذر و المستقیم هو الصّواب من کل قول و فعل و الطّریق المستقیم هو القائم الذی لا عوج فیه و لا یعوج بصاحبه حتّی یهجم به علی اللَّه فیدخله جنّته.

آن گه تفسیر کرد و بدل نهاد گفت: صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ و هم الّذین انعم اللَّه علیهم بالتوفیق و الرّعایة و التّوحید و الهدایة من النبیّین و الصدّیقین و الشّهداء و الصّالحین. چون راه بشناخت حق بسیار بود بیان کرد که مؤمنان کدام راه میجویند راه نواختگان از پیغامبران و صدّیقان و شهیدان همانست که اللَّه مصطفی و مؤمنان را فرمود جای دیگر که «فبهدیهم اقتده» حسن گفت «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» یعنی ابابکر و عمر یؤیّده‌

قوله علیه السّلام اقتدوا بالذین من بعدی ابی بکر و عمر.

ابن عباس گفت هم قوم موسی و عیسی قبل آن یغیّروا نعم اللَّه علیهم. شهر بن حوشب گفت «هم اصحاب رسول اللَّه و اهل بیته» و معناه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» بمتابعة سنة محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و قیل بالشکر علی السّراء، و الصبر علی الضّراء، و الثبات علی الایمان، و الاستقامة و اتمام هذه النعمة، فکم من منعم علیه مسلوب. اهل تحقیق و خداوندان تحصیل را درین آیت سخنی نغز است و قاعده نیکو که معظم اقوال مفسران که بر شمردیم در آن بیاید: گفتند این صراط مستقیم که مؤمنان خواستند از دو وجه صورت بندد یکی آنک راههای ضلالت بسیار اند و راه راست درست با ضافت بآن راهها یکی است. مؤمنان از یک راه راست میخواهند همان یک راه است که اللَّه جای دیگر مؤمنان را با آن خواند و گفت: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ و مصطفی (ع) آن را بیان کرد و گفت‌ «ضرب اللَّه مثلا صراطا مستقیما و علی جنبی الصراط ستور مرخاة و علی رأس الصراط داع یقول ادخلوا الصراط و لا تعوجوا ثم قال الصراط الاسلام و الستور المرخاة محارم اللَّه و ذلک الداعی القرآن.»

مفسّران ازینجا تفسیر صراط مستقیم کردند: یکی گفت قرآن است یکی گفت اسلام است یکی گفت سنّة و جماعة است. وجه دیگر آنست که راههای به خدا بسیارند بعضی راست‌تر و نزدیکتر و بعضی دورتر، از اینجاست که قومی مؤمنان پیشتر به بهشت شوند، و قومی بسالها ازیشان دیرتر شوند، چنانک در خبر است. و همچنین راه سابقان خلافی نیست که به حق نزدیکتر است از راه مقتصدان و راه مقتصدان نزدیکتر از راه‌ ظالمان هر چند که هر سه قوم رستگارند بحکم خبر اما راه ایشان بر تفاوت است، مؤمنان از خدا آن را میخواهند که راست‌تر است و بخدای نزدیکتر و آن راه انبیا و صدیقان و شهیدان است چنان که بعضی مفسران تفسیر کرده‌اند.

و در «علیهم» سه قراءة مشهورست بصری و نافع و عاصم بکسرها و ضمّ میم. در درج موصول بواو و در وقف بسکون میم. و «علی» در لغت عرب چند معنی دارد: در وی معنی الزام است چنانک گویند لی علیک کذا ای وجب علیک و لزمک و معنی تمکن چنان که گویند: فلان علی رأس امره، و معنی فی کقوله تعالی عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ و بمعنی عند کقوله «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ» و بمعین من کقوله «إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ».

غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ غیر تفسیر الّذین است یعنی آن نواختگان که جز از مغضوب علیهم‌اند، و جز از ضالین. سهل تستری گفت: «و غیر المغضوب علیهم بالبدعة، و لا الضّالین غیر السنّة» نه راه مبتدعان که خشم است از تو بر ایشان به آوردن بدعت و گم شدن از راه سنّت. تفسیر مصطفی به روایت عدی حاتم آنست که المغضوب علیهم جهودان اند، و لا الضّالین ترسایان. و هر چند که اللَّه بر فراوان کس بخشم است اما بر جهودان دو خشم است و بر دیگران یکی که گفت: «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی‌ غَضَبٍ» یکی خشم وریشان از بهر تکذیب ایشان عیسی را و دیگر خشم به تکذیب ایشان محمّد را از بهر این بود که المغضوب علیهم جهودان نهاد خاصّة.

و این که «ضالّین» ترسایان نهاد از آن بود که همه بی راهان بیک ضلالت موصوف‌اند و ایشان بدو ضلالت که گفت «قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ» پیشین ضلوا گم گشتن ایشان است در افراط در کار عیسی، و دیگر تفریط ایشان بجحود بمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. قال الحسین بن الفضل «کل مغضوب علیه بکفر او شرک فهو داخل فی هذه الآیة.» و فی بعض الکتب یقول اللَّه عزّ و جل «قد اعطیتکم ما سألتمونی، و انقذتکم من ضلالة الیهود و النصاری، و صرفت عنکم سخطی و غضبی، و اعطیتکم الاستغفار، فلن امنعکم المغفرة، فابشروا بالجنة التی کنتم توعدون.»

پس از خواندن سورة الحمد سنت را و اتباع مصطفی را گوید بآواز بلند «آمین» که مصطفی(ع) چنین کردی و گفت: «لقننی جبرئیل آمین عند فراغی من قراءة فاتحة الکتاب».

و آمین و امین ممدود و مقصور هر دو رواست: مقصور مستقیم تر است، و ممدود مشهورتر است. ابن عباس گفت از مصطفی پرسیدم معنی آمین فقال «معناه افعل» قتاده گفت: معناه کذلک یکون. و قیل معناه اللهم اسمع و استجب. و این کلمه سه معنی راست: یکی ختم دعا را، و دیگر ابتهال و تضرع فرادعا پیوستن، سه‌دیگر استدراک است فرا دعا که آن کس که بر دعاء دیگر کس آمین گوید در هر چه دعا کننده خواست انباز است. و گفته‌اند چنانک در وضع لغت صه اسمی است اسکت را و مه اسمی است اکفف را آمین اسمی است استجب را، یعنی استجب یا ربنا. الاصل فیه السکون لانّه مبنی، فحرّک لالتقاء السّاکنین و علی الفتح لانّه اخفّ الحرکات، و مثله این و کیف و لیت. و گفته‌اند این نامی است از نامهای اللَّه که دعا کننده بخاتمت دعا او را نام برد. و اصل آن یا آمین است پس کثرت استعمال را حرف ندا بیوکندند. و این نام بردن اللَّه در آخر دعا همچنانست که جای دیگر گفت. «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا.» ابتداء دعا بنام اللَّه و ختم بنام اللَّه. و همچنانک از ابراهیم حکایت کرد: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ.» ربّنا دعائی است ابتدا بنام اللَّه و انتها و ختم بنام اللَّه. و از حمله عرش حکایت کرد «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً، فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا». و گفته‌اند: آمین پیوند دعا است و اصل‌ آن عبری است موسی (ع) دعا میکرد و میگفت «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ» و هارون میگفت: «آمین رب العالمین». هر دو را دعا نام کرد، و گفت: اجیبت دعوتکما فاستقیما.

و درست است خبر از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که چون امام فاتحة الکتاب تمام کند و در نماز شما گوئید آمین که فرشتگان همچنین میگویند، و هر که برابر افتد آمین وی با آمین گفتن فرشتگان گذشته گناه وی بیامرزند. و هم خبر است که «ما حسدکم الیهود علی شی‌ء ما حسدوکم علی آمین و تسلیم بعضکم علی بعض»

علی (ع) گفت‌ «آمین خاتم رب العالمین یختم به دعاء عبده المؤمن»

و قیل «یختم به براءة اهل الجنة من النار» گفت آمین مهر خداوند جهانیانست دعاء بنده مؤمن را با آن مهر نهد و بهشتیان را از آتش برات نویسد و بآن مهر نهد. عبد الرحمن بن زید گفت: «کنز من کنوز العرش لا یعلم تأویله الّا اللَّه» وهب منبه گفت آمین چهار حرف است رب العزة هر حرفی را فرشته آفریده تا میگوید «اللّهم اغفر لمن قال آمین». و گفته‌اند آمین دلیل است بر فضل و شرف سورة الحمد بر همه سورتها که در هیچ سورة این نیست و در خبر است که‌ «اختموا الدعاء بآمین فان اللَّه عزّ و جل یستجیبه لکم.»

فصل فی بیان فضیلة سورة الفاتحه‌

روی حفص بن عاصم عن ابی سعید بن المعلی انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کان فی المسجد و انا اصلّی، قال فدعانی. قال فصلیت ثم جئت فقال ما منعک ان تجیبنی حین دعوتک، اما سمعت اللَّه یقول یا ایّها الّذین امنوا استجیبوا اللَّه و للرّسول اذا دعاکم لما یحییکم، لأعلمنّک اعظم سورة من القرآن قبل ان اخرج من المسجد. قال فمشیت معه فلمّا بلغنا قریبا من الباب ذکرته، قلت یا رسول اللَّه انک قلت کذا و کذا. فقال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «الحمد للَّه رب العالمین هی السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اوتیته – و روی انه قال و الذی نفسی بیده ما انزل اللَّه فی التوریة و لا فی الانجیل و لا فی الزبور و لا فی القرآن مثلها و انها السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اعطیت. و روی انه قال ام القرآن عوض من غیرها و لیس غیرها منها عوضا امّ القرآن اعظم عند اللَّه ممّا دون العرش ایّما مسلم قرأ فاتحة الکتاب فکانما قرأ ثلثی القرآن. و کانما تصدّق علی کل مؤمن و مؤمنة: ابو سعید خدری گفت: جماعتی یاران با یکدیگر بودیم بقبیله از قبایل عرب بگذشتیم ما را میزبانی نکردند و مراعاتی و مواساتی نفرمودند. تقدیر الهی چنان بود که سیّد قبیله را آن روز مار گزید. قوم وی آمدند و گفتند اگر در میان شما افسونگری هست تا بیاید و سیّد ما را افسون کند مگر شفا پدید آید. یاران گفتند نیائیم که شما ما را میزبانی نکردید مگر که جعل سازید و ما را در آن مزد دهید. گفت گله گوسفند جعل ما ساختند آن گه یکی از ما رفت و بروی سوره فاتحة الکتاب خواند و دست بوی فرود آورد اللَّه تعالی ببرکت سورة الحمد آن مرد را شفا داد، پس آن گوسپندان بایشان فرستادند. یاران گفتند تا از رسول خدا نپرسیم نپذیریم. آمدند بحضرت نبوت و قصه باز گفتند رسول خدا بخندید، آن گه گفت آن مرد را که سورة فاتحة الکتاب خوانده بود: «و ما یدریک انها رقیة»

تو چه دانستی که آن رقیه است و شفاء دردها پس گفت خذوها و اضربوا لی فیها بسهم‌

روید و آن گوسپندان بستانید و مرا نیز از آن نصیب دهید.

و گفته‌اند قیصر ملک روم نامه نبشت به عمر خطاب در روزگار خلافت وی و گفت مادر کتاب خویش میخوانیم که در کتاب شما سورتی است که در آن سورة خا و ثا و ظا و شین و زا و جیم و فانیست، و هر کس که آن سورة بر خواند اللَّه تعالی وی را بیامرزد، عمر خطاب صحابه را جمع کرد و بحث کردند و همه متفق شدند که آن سوره فاتحه الکتاب است.

گویند که قیصر آن گه در سرّ مسلمان شد و از اسلام خویش عمر را خبر کرد.

و در خبرست که شب معراج مصطفی را گفتند «یا احمد اخطب الانبیاء بلغتک هذه اللّتی فضّلتها علی اللّغات، و اقرأ علیهم امّ القرآن، و خواتیم البقرة الّتی اعطیتک و هما کنزان من کنوز عرشی لم یسبقک الیهما احد من النبیّین الّا آدم و ابراهیم.»

گفتند یا احمد پیغامبران را خطیبی کن بلغت خویش یعنی بلغت عرب که بر همه لغتها شرف دارد و بریشان خوان سورة الحمد و خاتمة سورة البقرة، این دو کنز است که ترا دادم از کنزهای عرش خویش، پیش از تو کس را نداده‌ام مگر آدم را و ابراهیم را.

وهب منبه گفت: «مردی کنیزکی اعجمی خرید بامدادی ناگاه از خواب فصیح برخاست و گفت «یا مولای علّمنی امّ القرآن» خواجه گفت ای کنیزک چه افتاد که شب اعجمی خفتی و بامداد فصیح برخاستی؟ کنیزک گفت در خواب چنان نمودند سرا که همه دنیا آتش گرفته بود و در میان آتش راهی باریک همچون شراک نعلین سوی بهشت داشت، موسی ع را دیدم که در آن راه می‌شد و جهودان بر اثر وی میرفتند موسی روی سوی ایشان کرد و گفت «سوأة لکم أنا لم آمرکم ان تتهوّدوا» این بگفت و ایشان از راست و چپ همه در آتش افتادند، و موسی تنها رفت و در بهشت شد. آن گه عیسی را دیدم که در آن راه می‌شد و ترسایان را دیدم که هم چنان بر اثر وی میرفتند. عیسی باز نگرست و ایشان را گفت «سوأة لکم أنا لم آمر کم ان تنصّروا» این بگفت و ایشان از چپ و راست همه در آتش افتادند و عیسی تنها رفت تا در بهشت شد. از آن پس مصطفی را دیدم که می‌آمد و امّت وی را دیدم بر اثر وی، و همه عالم بنور ایشان روشن شده مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بایشان نگرست گفت «أنا امرتکم أن تؤمنوا و قد آمنتم فلا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» آن گه مصطفی رفت و امت وی با وی همه در بهشت شدند، من ماندم و دو زن دیگر بر در بهشت، فرمان آمد از رب العزة که بنگرید تا سوره ام القرآن میخوانند یا نه؟ خازنان بهشت آن دو زن را گفتند که سوره ام القرآن دانید و خوانید؟

ایشان گفتند دانیم پس در بهشت شدند، من ماندم که این سورة ندانستم. مرا گفتند چرا نیاموزی سوره ام القرآن تا در بهشت شوی؟ فعلّمنی یا مولای ام القرآن.»

اما سخن در بیان نزول این سورة: علما در آن مختلف‌اند قول بو هریره و مجاهد و حسن آنست که بمدینه فرو آمد، یدلّ علیه ما روی فی بعض الآثار «انّ ابلیس رنّ اربع رنّات، او قال اربع مرات حین لعن و حین اخرج من ملکوت السماء و حین بعث محمّد (ص) و بعث علی فترة من الرسل، و حین انزلت فاتحة الکتاب، و انزلت بالمدینة.»

و قول علی (ع) و ابن عباس و جماعتی آنست که بمکه فرود آمد در ابتداء وحی. اما قتادة بن دعامه و جمعی از علماء دین تلفیق کردند میان هر دو قول و گفتند هم مکی است و هم مدنی در ابتداء نزول قرآن بمکه فرو آمد، و در ابتداء هجرت مصطفی بمدینه فرو آمد، تعظیم و تفصیل این سوره را بر دیگر سوره‌ها. و حدیث ابو میسره و عمر بن شرحبیل بر قول علی و ابن عباس دلالت میکند و ذلک‌ أن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال لخدیجة «اذا خلوت وحدی سمعت نداء و قد و اللَّه خشیت ان یکون هذا امرا قالت معاذ اللَّه ما کان اللَّه لیفعل بک ذلک، فو اللَّه انک لتؤدّی الامانة و تصل الرحم... الحدیث بطوله.

رسول خدا گفت با خدیجه: من چون از خلق باز بریده میگردم و تنها میشوم یعنی در غار حرا آوازی میشنوم که از آن می‌بترسم، خدیجه گفت معاذ اللَّه که ترا کاری پیش آید یا اللَّه با تو کاری کند که از آن اندوهگن شوی از آنک تو امانت گزاری، و رحم پیوندی، راست سخن، راست رو، مهمان دار، درویش نواز. آن گه بوبکر صدیق درآمد، خدیجه بوبکر را با وی بفرستاد پیش ورقة بن نوفل بن اسعد بن عبد العزی بن قصی، و هو ابن عمّ خدیجه، تا قصه خویش با وی بگوید. رفت و با وی گفت که «در خلوت آوازی میشنوم که یا محمّد یا محمّد و مرا از آن ترسی و هراسی در دل میآید میخواهم که بگریزم و بر جای نمانم.» ورقه گفت این بار که ترا برخواند دل قوی دار و هو برجای می‌باش تا با تو چه گویند. رسول خدا به خلوت باز رفت جبرئیل آمد و او را برخواند آن گه وی را تلقین کرد که قل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. تا آخر سورة. آن گه گفت «قل لا اله الا اللَّه» پس رسول خدا آنچه رفت بورقه گفت. ورقه چون این قصّه بشنید گفت «ابشر ثم ابشر» بشارتت بادا یا محمّد که این نشان نبوّت است، آن نبوّت که موسی کلیم و عیسی مریم را دادند، یا محمّد ترا کاری عظیم درگیرد و جهانیان منقاد تو شوند و سر بر خط تو نهند، اما قوم تو ترا برانند و برنجانند، ای کاشک مرا تا آن روز زندگی بودی و ترا دریافتمی در آن حال، تا با تو دست یکی داشتمی و نصرت کردمی.» پس ورقه وفات کرد و روزگار بعثت وی در نیافت. رسول خدا گفت «او را در بهشت یافتم با نواخت نیکو و کرامت بزرگوار فانّه آمن بی و صدّقنی.»

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی ابو هریره رضی اللَّه عنه قال قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یقول اللَّه تعالی قسّمت الصّلاة بینی و بین عبدی فنصفها لی، و نصفها لعبدی، و لعبدی ما سال، فاذا قال العبد بسم اللَّه الرّحمن الرحیم یقول اللَّه تعالی سمّانی عبدی، و اذا قال العبد الحمد اللَّه ربّ العالمین، یقول اللَّه تعالی حمدنی عبدی، و إذا قال العبد الرحمن الرّحیم یقول اللَّه تعالی أثنی علیّ عبدی، و اذا قال العبد ملک یوم الدّین یقول اللَّه تعالی، مجّدنی عبدی، و فی روایة فوّض إلیّ عبدی، و اذا قال العبد ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، یقول اللَّه تعالی ایّای یعبدنی عبدی و بی یستعین، فهذا لی و باقی السورة لعبدی و لعبدی ما سأل.»
هوش مصنوعی: در این حدیث، پیامبر (صلى الله عليه وسلم) نقل می‌کنند که خداوند می‌فرماید: نماز را بین خود و بنده‌ام تقسیم کردم. نیمی از آن برای من است و نیمه دیگر برای بنده. و بنده‌ام آنچه را که بخواهد به دست می‌آورد. زمانی که بنده می‌گوید «بسم‌الله الرحمن الرحیم»، خداوند می‌فرماید: «بنده‌ام مرا نام برد». وقتی بنده می‌گوید «الحمدلله رب العالمین»، خداوند می‌فرماید: «بنده‌ام مرا ستایش کرد». و هنگامی که بنده می‌گوید «الرحمن الرحیم»، خداوند می‌گوید: «بنده‌ام مرا مدح کرد». وقتی بنده می‌گوید «مالک یوم الدین»، خداوند می‌فرماید: «بنده‌ام مرا بزرگ شمرد». وقتی بنده می‌گوید «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، خداوند می‌فرماید: «بنده‌ام فقط مرا می‌پرستد و از من کمک می‌خواهد». این بخش از نماز متعلق به من است و باقی سوره برای بنده‌ام و بنده‌ام آنچه را که بخواهد، دریافت خواهد کرد.
مصطفی صلوات اللَّه علیه درین حدیث خبر داد از کردگار قدیم و خداوند مهربان عزّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته، که از بنده نوازی و مهربانی و بزرگواری خود گفت: قسمت کردم خواندن سوره الحمد میان من و میان بنده من نیمه از آن مر است و نیمه از آن بنده من، و بنده مر است آنچه خواهد. چون بنده گوید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌، اللَّه گوید بنده من مرا نام نهاد و بنام نیکو خواند، چون بنده گوید الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اللَّه گوید بنده من مرا سپاس داری کرد و از من آزادی نمود، چون بنده گوید الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّه گوید بنده من مرا ستایش نیکو و ثنای بسزا گفت چون بنده گوید مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ اللَّه گوید بنده من مرا ببزرگواری و پاکی بستود، بنده من پشت وا من داد، و کار وا من گذاشت، دانست که بسر برنده کار وی مائیم، تمام کننده نعمت بروی مائیم، سازنده کار وی و روزی رساننده بوی مائیم، ما را میپرستد و از ما میخواهد، و دست نیاز سوی ما برداشت که اهْدِنَا تا آخر سوره همه بنده را دعاست، و او راست آنچه خواست. درین خبر سورة الحمد را صلاة نام نهاد تا تنبیه بود بنده را که نماز بی سورة الحمد درست نیست و به‌ قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا صلاة الّا بقرائة فاتحة الکتاب». و روی «من صلّی صلاة فلم یقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهی خداج هی خداج غیر تمام» مذهب شافعی رض آنست که خواندن سورة الحمد در همه رکعات نماز واجب است هم بر امام و بر ماموم و بر منفرد در نماز جهری و در نماز اسرار.
هوش مصنوعی: مصطفی (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در این حدیث به رحمت و بزرگواری خداوند اشاره می‌کند. خداوند در سخن خود می‌گوید: من سوره حمد را بین خود و بنده‌ام تقسیم کرده‌ام، به طوری که نیمی از آن از جانب من و نیمی از آن از جانب بنده‌ام است. زمانی که بنده می‌گوید «بسم‌الله الرحمن الرحیم»، خداوند می‌گوید که بنده‌ام مرا به نام نیکو خوانده است. هنگامی که بنده می‌گوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»، خداوند می‌فرماید که بنده‌ام مرا سپاس گفته و به من آزادی بخشیده است. همچنین با گفتن «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، بنده نیکوستایش کرده و با گفتن «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»، به خداوند بزرگواری و پاکی را ستوده است. بنده به خداوند اعتماد می‌کند و می‌داند که اوست که امور او را به سرانجام می‌رساند و روزیش می‌دهد. در این متن، سوره حمد به عنوان منبع دعا و درخواست از خداوند معرفی می‌شود و تاکید می‌شود که نماز بدون قرائت سوره حمد صحیح نیست. در این راستا، مذهب شافعی بر خواندن سوره حمد در تمام رکعات نماز، چه برای امام و چه برای نمازگزاران تاکید می‌کند.
و بدانک درین سورة نه ناسخ است و نه منسوخ و بعدد کوفیان صد و چهل و دو حرفست، و بیست و نه کلمه، و هفت آیت، از آن هفت یکی آیت تسمیت است چنان که مذهب شافعی است و روایت بو هریره از رسول خدا و ذکر قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم «الحمد للَّه رب العالمین سبع آیات احدیهنّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم و هی السبع المثانی و هی ام القرآن و هی فاتحة الکتاب»
هوش مصنوعی: در این سوره هیچ جزء جدیدی وجود ندارد که بخواهد قسمتی را لغو کند و همچنین تعداد حروف آن به طور دقیق 142، واژه‌ها 29 و آیات آن 7 است. از این 7 آیه، یکی آیه بسم الله است که طبق نظر شافعی‌ها چنین است. همچنین این روایت از ابوهریره از پیامبر اکرم نقل شده که فرموده‌اند: "ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است، که 7 آیه دارد، یکی از آن‌ها بسم الله الرحمن الرحیم است و این 7 آیه، سوره‌های مثانی، سوره اصلی قرآن و سوره فاتحه کتاب به شمار می‌آیند."
این خبر دلیل است که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ از سورة فاتحه آیتی است و عین قرآن است، خواندن آن در نماز واجب، و جهر آن در نماز جهری سنّت، و مصطفی علیه السّلام این سوره را درین خبر سه نام نهاد یکی سبع مثانی، دیگر فاتحة الکتاب، سدیگر امّ القرآن، سبع مثانی آنست که هفت آیت است و در هر رکعتی نماز بخواندن بوی بازگردند. و نیز گفته‌اند از بهر آنک جبرئیل دو بار بآن فروآمد یک بار بمکه و یک بار بمدینه تعظیم آن را، پس این سورة هم مکی است و هم مدنی. و گفته‌اند سبع مثانی بآن گفت که این امت را مستثنی است، فلم یخرجها اللَّه تعالی لغیرهم، هیچ امّت دیگر را نبوده این سورة، از اینجا بود که جبرئیل آمد به مصطفی (ص) و گفت‌ «یا رسول اللَّه ابشر بسورتین أوتیتهما لم یؤتهما من قبلک، فاتحة الکتاب و خاتمة سورة البقرة»
هوش مصنوعی: این خبر نشان می‌دهد که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ از سوره فاتحه یک آیه است و جزئی از قرآن به حساب می‌آید. خواندن آن در نماز واجب است و بلند خواندنش در نمازهای جهری از سنت‌هاست. پیامبر اسلام (ص) در این خبر سه نام برای این سوره ذکر کرده است: سبع مثانی، فاتحة الکتاب و امّ القرآن. سبع مثانی به دلیل وجود هفت آیه آن است که در هر رکعت نماز تکرار می‌شود. همچنین گفته شده که جبرئیل دو بار به این سوره نازل شده، یک بار در مکه و یک بار در مدینه، که نشان‌دهنده اهمیت آن است. این سوره هم مکی است و هم مدنی. همچنین بیان شده که سبع مثانی به این دلیل نامیده شده که این امت را به طور خاص از آن بهره‌مند کرده و هیچ امتی دیگر چنین سوره‌ای ندارد. از این رو، جبرئیل به پیامبر (ص) اعلام کرد که «ای رسول خدا، خوشحال باش که دو سوره را به تو داده‌اند که به کسی قبل از تو داده نشده است: فاتحة الکتاب و خاتمه سوره البقرة».
و فاتحه بآن گفت که در مصحفها ابتدا بآن کنند و کودکان را بتعلیم، و در نمازها ابتدا بآن کنند، و در هر کاری که بنده در آن شروع کند اول گوید بسم اللَّه و بسم اللَّه اول سورة است. و گفته‌اند که فاتحه بآنست که اول سورتی که از آسمان فروآمد این بود و به قال ابو میسرة: «اول ما قرأ جبرئیل النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بمکة فاتحة الکتاب الی خاتمتها.»
هوش مصنوعی: به اعتقاد برخی، سوره فاتحه باید در ابتدای مصحف‌ها قرار گیرد و به کودکان آموزش داده شود. همچنین در نمازها نیز باید از آن شروع کرد. در هر کار دیگری که شخص انجام می‌دهد، نخستین جمله باید "بسم اللَّه" باشد و این جمله به عنوان اولین آیه سوره است. برخی نیز معتقدند که سوره فاتحه اولین سوره‌ای بود که از آسمان نازل شد. بر اساس گفته ابو میسره، جبرئیل در اولین بار که پیامبر (ص) را در مکه قرائت کرد، سوره فاتحه را تا پایانش خواند.
و ام القرآن از آنست که اصل علوم قرآن و جمله کتابهای خداوند است. هر چه در کتابها است از علوم دینی و مکارم الاخلاق معظم آن در این سورة از روی اشارت موجود است و مثله الدّماغ سمّی أمّ الرأس لانّه یجمع الحواسّ و المنافع، و امّ القری اصل لجمیع البلدان حیث دحیت من تحتها. و گفته‌اند رأیت سلطان که در معسکر قبله لشکر باشد أمّ گویند پس این سورة را ام القرآن از اینجا گفتند. یعنی که مفزع اهل ایمانست و مرجع اهل قرآن، و مصطفی (ع) در بعضی اخبار این سورة را شفا خواند و ذلک‌ قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «هی أمّ القرآن و شفاء من کلّ داء» و روی أنّه قال صلّی اللَّه علیه «فاتحة الکتاب شفاء من السم».
هوش مصنوعی: سوره فاتحه، که به عنوان مادر قرآن شناخته می‌شود، اساس و پایه‌گذار تمام علوم قرآنی و سایر کتاب‌های الهی است. تمام دانش‌های دینی و ویژگی‌های اخلاقی مهم در این سوره به طور اشاره‌ای وجود دارد. همچنین، همان‌طور که مغز مرکز حواس و منافع است، این سوره نیز به عنوان منبع اصلی و مادر تمام شهرها شناخته می‌شود. برخی گفته‌اند که وقتی سلطان در مرکز اردو لشکرش قرار می‌گیرد، به او "ام" می‌گویند، بنابراین این سوره به عنوان مادر قرآن نامیده شده است. این سوره مأمن مؤمنان و مرجع اهل قرآن به شمار می‌رود و پیامبر اکرم (ص) در برخی روایت‌ها آن را شفا بخش دانسته است و فرموده که "فاتحه الکتاب شفا از هر بیماری است."
اکنون تفسیر گوئیم و معانی: بِسْمِ اللَّهِ، معناه بدأت بسم اللَّه فابدؤا. میگوید، در گرفتم بنام خویش، در پیوستم بنام خویش و آغاز کردم بنام خویش درگیرید بنام من، در پیوندید بنام من، آغاز کنید بنام من. اسم اینجا بمعنی ذاتست چنانک جایی دیگر گفت سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ یعنی میگوید «بپاکی بستای نام خداوند خویش را» نام زیادت است و معنی آنست که بپاکی بستای خداوند خویش را، جای دیگر گفت «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ»، با برکت و با بزرگواری و برتری است نام خداوند تو. نام زیادت است و معنی آنست که با برکت و با بزرگواری و برتری است خداوند تو و این در علم توحید و در لغت روان است و روا. در لغت عرب آنست که‌ لبید گفت:
هوش مصنوعی: اکنون بیایید به تفسیر و معانی بپردازیم: "بِسْمِ اللَّهِ" به معنی این است که من با نام خدا شروع می‌کنم. این عبارت به نوعی بیانگر این است که در همه کارها باید به نام خدا شروع کرد و به او پیوند داشت. "اسم" در اینجا به معنای خود خداست، به گونه‌ای که در جایی دیگر گفته شده است "سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ"، به معنای ستایش و پاکی نام خداوند است. بنابراین، در واقع این نام به معنای خداوند است که باید با برکت و بزرگی یاد شود. این موضوع به وضوح در علم توحید و زبان عربی قابل درک است.
الی الحول ثمّ اسم السّلام علیکما
و من یبک حولا کاملا فقد اعتذر
هوش مصنوعی: «ای گردن‌ها، سپس، سلام بر شما! و کسی که یک سال تمام گریه کند، به راستی عذرخواهی کرده است.»
و در علم توحید آنست که بنزدیک اهل حق اسم و مسمّی یکی است نام و نامور و اللَّه بناء همه نامهای خداوند است، و نام حقیقی مهین است با آنک همه نامهای وی مه‌اند و حقیقی، و پاک، و ازلی، و نیکو، و بزرگ، قال الخلیل بن احمد البصری «اللَّه هو الاسم الاکبر» اما هر نامی از صفتی شکافته چون علیم از علم و قدیر از قدرت و رحیم از رحمت، یا بر کردی نهاده چون صانع از صنع، و خالق از خلق، و قابض از قبض و باسط از بسط. مگر این نام حقیقی که نه بر کرد نهاده و نه از صفت شکافته، و بناء همه نامها است، نبینی که هر جایی گوید اللَّه غفور است و رحیم، اللَّه سمیع است و بصیر، اللَّه لطیف است و خبیر، اللَّه بنا نهد و دیگر نامها بران اوصاف بندد. و در قرآن سه هزار و بیست و هفت جای خود را نام اللَّه گفت و خویشتن را با آن نام برد و ایشان که بت را لات نام کردند ایشان را گفت «یلحدون فی اسمائه» در نام من الحاد می‌آرند و نام من بکژی می بیرون دهند، و می کژ گردانند، و می فرا ناسزا دهند، خواستند دشمنان وی که بت را هام نام وی کنند، اللَّه تعالی آن را بریشان شکست و بریشان تباه کرد، تا چون خواستند؟
هوش مصنوعی: در علم توحید، نزد اهل حق اسم و معانی آن یکی است و نام "خداوند" اساس تمامی نام‌ها و صفات اوست. این نام حقیقت دارد و با وجود اینکه نام‌های دیگر نیز حقیقی، پاک، ازلی، نیکو و بزرگ هستند، نام اصلی "خدا" است. برخی افراد مانند خلیل بن احمد بصری می‌گویند "خدا" بزرگ‌ترین نام است. هر نامی که خدا دارد، از یکی از صفات او نشأت می‌گیرد؛ مانند "علیم" که از علم و "قدیر" که از قدرت است. همچنین، برخی نام‌ها مستقیماً بر روی خداوند قرار می‌گیرد مانند "صانع" و "خالق". اما نام حقیقی خداوند نه از صفات جدا شده و نه بر ویژگی خاصی بنا شده است. به همین دلیل، در قرآن خداوند به خود نام "غفور"، "رحیم"، "سمیع" و "بصیر" داده و سایر نام‌ها به خصوصیات او نسبت داده شده است. در قرآن در بیش از سه هزار و بیست و هفت جا از نام "خدا" استفاده شده و دشمنان نیز سعی کردند نام‌های نادرست دیگری بر او بگذارند که خداوند آن‌ها را شکست داد و تباه کرد.
که اللَّه نام کنند لات نام کردند. لات بت است و اللَّه خدای آنست، و آفریدگار آن. یقول جلّ جلاله هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا او را هام نام دانی؟ یعنی که هیچکس را جز از وی اللَّه نخوانند، و نه رحمن. و در اشتقاق نام اللَّه علما مختلف‌اند، و سخن در آن مشتبه است. و خلقی از مهتران علما و بزرگان دین از آن پرهیزیده‌اند و آن را کاره‌اند. و قومی در آن شروع کرده، بعضی گفتند اشتقاق آن از اله است یقال الهت الیه ای سکنت الیه، فکان الخلق یسکنون عند ذکره و یطمئنّون الیه و به قال عزّ و جل أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ میگوید اللَّه اوست که آرام خلق بذکر اوست سکون دل دوستان بنام اوست شادی جان مؤمنان بیاد اوست، ذکر وی آیین زبان، نام وی راحت جان، یافت وی سور دل و سرور دوستان. و گفته‌اند اشتقاق آن از «الهت فی الشّی‌ء یعنی تحیّرت فیه فکأنّ العقول تتحیر فی کنه صفته و عظمته و الاحاطة بکیفیته» میگوید اللَّه اوست که عقلهای زیرکان و فهم‌های دانایان در مبادی اشراق جلال وی حیران است، و از دریافت چگونگی صفات و افعال وی نومید. شعر
هوش مصنوعی: خداوند به نام "اللَّه" معروف است و نام "لات" نیز به یک بت اشاره دارد که خالق و فرستنده آن خود اللَّه است. در آیات الهی اشاره شده که آیا کسی می‌تواند نامی مشابه به اللَّه پیدا کند؟ به این معنا که هیچ موجودی را نمی‌توان به جز اللَّه خداوند خواند. در مورد ریشه نام اللَّه، علمای دین نظرات متفاوتی دارند و این موضوع به وضوح مشخص نیست. برخی از بزرگ‌ترین دانشمندان دین از ورود به این بحث پرهیز کرده‌اند. بعضی دیگر بر این باورند که نام اللَّه از واژه "اله" مشتق شده و به معنای آرامش و سکون دل‌ها در هنگام یاد خدا است. این بدان معناست که ذکر اللَّه باعث آرامش و خوشحالی مؤمنان می‌شود و یاد او مایه تسلی و سکون دل‌های دوستانش است. علاوه بر این، برخی معتقدند که واژه اللَّه به معنای حیرت و شگفتی در برابر صفات و عظمت اوست، به طوری که عقل‌ها و درک‌های انسان‌ها در شناخت ذات و صفات او ناتوان و حیران می‌مانند.
تحیّر القلب فی آثار قدرته
تحیّر الطّرف فی انوار لألاء
هوش مصنوعی: دل در آثار قدرتش حیرت‌زده می‌شود، همان‌طور که چشم در نور درخشانش به حیرت می‌افتد.
قدر خویش برداشت. و صفت خویش در حجب عزت نگه داشت، تا هر نامحرمی نااهلی باسرار قدم بینا نگردد، و دست هر متمنّی متعنّتی بدریافت آن نرسد. آن دست که تو داری خود کجا رسد و آن دیده که تراست خود چه بیند؟ سازهای کرّ و بیان پرورده هفتصد هزار ساله تسبیح قاصر بود از ادراک جلال لم یزل و لا یزال. اطماع ایشان از دریافت آن گسسته، اقدام ایشان بسلاسل قهر و بمسامیر هیبت در مقرّ عزت خود دوخته. و این در بایشان در بسته و جمال لم یزل و لا یزال متعزّز بصفات کمال ناطق باین کلمات که «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً.»
هوش مصنوعی: خود را ارزشمند دانسته و ویژگی‌هایش را در پرده‌ای از عزت حفظ کرد، به طوری که هیچ کس بی‌احترام و نادرستی نتواند به رازهایش دسترسی پیدا کند و دست هر کسی که به دنبال دستیابی به آن است، به آن مقامات نرسد. آن دستی که تو داری، چه موقعیتی دارد و آن چشمی که به تو وابسته است، چه چیزی می‌تواند ببیند؟ ابزارهای کلامی و بیانی که به مدت هفتصد هزار سال پرورده شده‌اند، از درک عظمت بی‌پایانی که دارد، قاصر هستند. آرزوهای آنها از دستیابی به این حقایق ناکام مانده و اقداماتشان به زنجیرهای قهر و میخ‌های هیبت در مقر عزت خود بسته شده است. این درها بر روی آنها بسته است و جمال بی‌انتها که با صفات کمال متعالی است، با این کلمات به آنها ندا می‌دهد: «عزت همه از آن خداوند است.»
الذّات و النّعت و الاسماء و الکلم
جلّت عن الوهم و الادراک لو علموا
هوش مصنوعی: ساحت‌های حقیقت، صفات، نام‌ها و کلمات، فراتر از تخیل و درک بشری‌اند، اگر آن‌ها را می‌شناختند.
اینان که در اشتقاق این نام سخن گفتند قومی اصل آن از اله نهادند کالمکتوب یسمّی کتابا و المحسوب یسمّی حسابا، پس الف و لام تفخیم و تعظیم را در افزودند پس حذف همزه استثقال را پسندیدند، و کسره آن با لام تعظیم نقل کردند، آن گه دو لام متحرک یکی مدغم کردند، و گفتند «اللَّه».
هوش مصنوعی: افرادی که درباره ریشه این نام صحبت کرده‌اند، بر این باورند که اصل آن از واژه‌ای الهی گرفته شده است، مشابه به این که کلمه "مکتوب" به معنی کتاب و "محسوب" به معنی حساب است. سپس حرف "الف" و "لام" برای عظمت و بزرگداشت به آن اضافه شده و حذف همزه به دلیل سختی تلفظ مورد پسند واقع شده است. کسره‌ای که بر لام تعظیم قرار دارد نیز به همین ترتیب منتقل شده و بعد از آن، دو لام متحرک یکی در دیگری ادغام شده و به این ترتیب گفته می‌شود "اللَّه".
و اختلاف است علما را که اللَّه اسم علم است یا اسم صفت. و درست آنست که اسم علم است از بهر آن که خدای را عزّ و جل اسماء صفات فراوانست. لا بد اسم علم باید تا آن اسماء صفات در آن برود و بر آن بسته شود. چنانک در ابتدا بآن اشارت کردیم. و تا فرق بود میان اسم ذات و اسم صفات، و علم اسم ذات است که اسماء صفات بر آن روانست و در ازل آزال و ابد آباد مستحق این نام است. بذات بزرگوار و کمال تعزّز و جلال تقدّس خویش نه بعبادت متعبّدان و طاعة مطیعان.
هوش مصنوعی: اختلاف نظر در میان علما وجود دارد که آیا "الله" اسم علم است یا اسم صفت. نظر صحیح این است که "الله" اسم علم است، زیرا خداوند عز و جل دارای اسماء و صفات متعددی است. بنابراین، اسم علم باید به گونه‌ای باشد که این اسماء و صفات بر روی آن ناحیه قرار بگیرد و به آن مربوط باشد. به همین خاطر، باید تفاوتی میان اسم ذات و اسم صفات وجود داشته باشد. "علم" اسم ذات است که اسماء صفات بر آن جاری هستند و در ازل و ابد، شایستگی این نام را دارد. این ذات بزرگوار و کمال جلال و تقدس اوست که به خوبی خود را نمایش می‌دهد، نه به دلیل عبادت مومنان و اطاعت اطاعت‌کنندگان.
امّا نام رحمن در جاهلیّت نشناختند که اللَّه میگوید وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ. چون ایشان را گویند سجود کنید رحمن را گویند رحمن چیست؟ جایی دیگر گفت وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ ایشان می کافر شوند برحمن و می‌پرسند که چیست و کیست؟ قل هو ربّی لا اله الّا هو. ای سیّد پاسخ کن ایشان را که او خدای منست ان خدای که جز وی خدای نیست. دیگر جای پاسخ فرمود و گفت قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ، از اینجاست که بعضی علما گفتند رحمن اسمی عبرانی است و قریش از آن نمی‌شناختند. و قول درست آنست که رحمن لفظ عربی است مشتق از رحمت، امّا در توریة و در میان اهل کتاب معروفتر بوده است. و لهذا روی انّ عبد اللَّه بن سلام قال للنّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کنّا نقرأ فی التوریة الرّحمن فانزل اللَّه تعالی قل ادعوا اللَّه او ادعوا الرّحمن، أیّاما تدعوا فله الأسماء الحسنی»، میگوید او را اللَّه خوانید و رحمن خوانید ازین دو بهرچه خوانید نام نیکو خوانید. و رحمن مطلق جز خدای را عزّ و جل نگویند و مخلوق را بر اطلاق این نام نه نهند، نه بینی که کافران مسیلمه کذاب را این نام نهادند بر اطلاق ننهادند بل که مقید کردند و گفتند رحمن یمامه. و رحمن در معنی فراخ رحمت‌تر است از رحیم. و در بعضی دعا آورده‌اند. «رحمن الدّنیا و رحیم الآخرة» یعنی بخشاینده درین گیتی بر همگنان و در آن گیتی خاصّه بر مؤمنان.
هوش مصنوعی: در دوران جاهلیت، نام "رحمن" شناخته نشده بود و وقتی به افراد می‌گفتند که برای "رحمن" سجده کنند، می‌پرسیدند که رحمن چیست. همچنین در جای دیگری اشاره شده که برخی به رحمن کافر می‌شوند و می‌پرسند او کیست. در پاسخ به این پرسش، باید گفت که رحمن خداوند من است و هیچ خدایی جز او وجود ندارد. به همین دلیل برخی از علما معتقدند که واژه رحمن یک نام عبری است که قریش از آن اطلاع نداشتند، اما نظرات دیگری نیز وجود دارد که رحمن یک واژه عربی است که از "رحمت" مشتق شده و بیشتر در تورات و میان اهل کتاب شناخته شده بود. عبد اللَّه بن سلام به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفته بود که در تورات خوانده‌اند "رحمن". خداوند در ادامه فرموده است که او را به نام‌های مختلفی می‌توان خواند، هر نامی که برگزینید نیکو است. "رحمن" به‌طور کلی تنها مختص خداوند است و نمی‌توان آن را به مخلوقات نسبت داد. همچنین کافران، مانند مسیلمه کذاب، این نام را بر مخلوقات قرار ندادند و تنها به آن اشاره خاصی کردند. "رحمن" معنی وسیع‌تری از "رحیم" دارد و در برخی دعاها آمده است که "رحمن" به معانی بخشاینده در دنیا و "رحیم" به معانی بخشاینده در آخرت اشاره دارد.
روایت کنند از ابن عباس که گفت «انّهما اسمان رقیقان احدهما أرقّ من الآخر» حسین بن الفضل گفت که مگر را وی را درین خبر و هم افتاد که در این، رفیقان احدهما ارفق من الآخر، ظاهرتر است از بهر آنکه رقّت در صفات خدا نیست و رفق هست. و ذلک فی‌ قوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ان اللَّه رفیق یحب الرفق».
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که دو نام در اینجا وجود دارد که یکی از دیگری نرم‌تر است. حسین بن الفضل اضافه می‌کند که در این خبر، دوستان نیز به همین شکل هستند و یکی از دیگری مهربان‌تر است. این به این دلیل است که نرمی در صفات خداوند وجود ندارد، اما مهربانی وجود دارد. این مطلب در سخن پیامبر اسلام که خداوند مهربان است و مهربانی را دوست دارد نیز دیده می‌شود.
علما مختلف اند که ارفق کدام یکی است سعید جبیر گفت رحمن است که رحمت و نعمت وی بر مؤمن و کافر و بر دوست و دشمن روانست. وکیع جراح گفت رحیم است از آنک اشارت بآن رحمت دارد که هم در دنیا است و هم در عقبی. مفسّران ازینجا گفتند «الرحمن العاطف علی جمیع خلقه بأن خلقهم و رزقهم و به قال تعالی، و رحمتی وسعت کل شی‌ء و الرحیم بالمؤمنین خاصّة بالهدایة و التوفیق فی الدنیا، و بالجنّة و الرؤیة فی العقبی قال تعالی وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً رحمن مهربان است بر همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن و رحیم مهربان است خاصّه بر مؤمنان از روی هدایت و توفیق طاعت در دنیا و بهشت و رؤیت در عقبی. رحمن از روی معنی عام است، بمعنی آفریدن و روزی دادن است همه خلق را، و از روی لفظ خاص است که مخلوق را این نام نیست.
هوش مصنوعی: علمای مختلف در مورد اینکه کدام یک از نام‌های خداوند برای توصیف رحمت او مناسب‌تر است، نظرات متفاوتی دارند. سعید جبیر می‌گوید که "رحمن" است چرا که رحمت و نعمت او بر مؤمن و کافر، دوست و دشمن جاری است. وکیع جراح معتقد است که "رحیم" مناسب‌تر است زیرا به رحمت ویژه‌ای اشاره دارد که هم در دنیا و هم در آخرت وجود دارد. مفسران در اینجا می‌گویند که "رحمن" به معنای محبت و لطف نسبت به تمام مخلوقات است، زیرا خداوند آنها را آفریده و روزی می‌دهد، و همچنین می‌فرماید که رحمت من شامل همه چیز است. در حالی که "رحیم" به معنای محبت ویژه‌ای است که بر مؤمنان (خاص) نازل می‌شود، از روی هدایت و توفیق در دنیا و پاداش در آخرت. به طور کلی، "رحمن" به معنای عمومی و شامل همه مخلوقات است، در حالی که "رحیم" به یک معنا خاص و مرتبط با مؤمنان اشاره دارد.
و رحیم از روی لفظ عام است که مخلوق را این نام گویند، و از روی معنی خاصّ است که بمعنی هدایت و توفیق طاعت است، و این جز مؤمنانرا نیست، معنی‌ قول جعفر بن محمّد ع فقد قال: «الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحیم اسم عام بصفة خاصة».
هوش مصنوعی: رحیم به معنای عمومی است که به مخلوقان اطلاق می‌شود و در معنای خاص به معنی هدایت و کمک به عبادت و اطاعت است، که این ویژه مؤمنان است. به عبارت دیگر، جعفر بن محمد (ع) گفته است: «الرحمن نامی است که به صفتی عمومی تعلق دارد و الرحیم نامی است که به صفتی خاص مربوط می‌شود.»
و اللَّه خود را در قرآن به پنج نام از رحمت باز خواند رحمن، و رحیم، و خیر الراحمین، و ارحم الراحمین، و ذو الرحمة رحمن فراخ بخشایش است، و رحیم فراخ بخشاینده و ذو الرحمة با بخشودن، خیر الراحمین بهترین بخشایندگان، ارحم الراحمین بخشاینده‌تر بخشایندگان، هر پنج نام خداوند ماست و بآن صفت اوست نه صفت بروتنگ، نه رحمت از کس دریغ. میگوید جلّ جلاله «رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ» و در ثنای فریشتگان است: «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» و چون صفت عذاب کرد گفت «عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ» عذاب خود باو رسانم که خود خواهم «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ» و رحمت من خود بهر چیز رسیده است. و تفسیر این آیت در حدیث سلمان فارسی و ابو هریره دوسی است در صحیح مسلم‌ قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ان للَّه عزّ و جل مائة رحمة و أنّه انزل منها واحدة الی الأرض فقسّمها بین خلقه فبها یتعاطفون و بها یتراحمون، و أخر تسعا و تسعین لنفسه. و ان اللَّه قابض هذه الی تلک فیکملها مائة یرحم بها عباده یوم القیامة.»
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن خود را با پنج اسم از نام‌های رحمت معرفی کرده است: رحمن، رحیم، خیر الراحمین، ارحم الراحمین و ذو الرحمة. رحمن به معنای بخشاینده بزرگ و رحیم به معنای بخشاینده بسیار است. خیر الراحمین بهترین بخشاینده‌ها و ارحم الراحمین بخشاینده‌تر از همه است. این پنج اسم نشان‌دهنده ویژگی‌های رحمت خداوند هستند که هیچ تنگنایی در آن وجود ندارد و رحمتش از کسی دریغ نخواهد شد. خداوند می‌فرماید: «پروردگارتان دارای رحمت وسیع است» و فرشتگان نیز در Stamphar می‌گویند: «پروردگارا، رحمت و علم تو همه چیز را در بر گرفته است.» هنگامی که به عذاب اشاره می‌کند، می‌فرماید: «عذاب من به هر کسی که بخواهم می‌رسد»، اما می‌افزاید که «رحمت من همه چیز را در بر می‌گیرد». همچنین در حدیثی از سلمان فارسی و ابوهریره در صحیح مسلم آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: خداوند مایست رحمت را به صد بخش تقسیم کرده است که یکی از آن‌ها را به زمین فرستاده و میان بندگانش تقسیم کرده تا به واسطه آن به یکدیگر محبت ورزند و به هم رحم کنند. نود و نه رحمت دیگر برای خود نگه داشته است و روز قیامت رحمت‌هایش را به بندگانش عطا خواهد کرد.
گفت اللَّه را صد رحمت است که از آن صد یکی فرو فرستاد در هفت آسمان و در هفت زمین، بآن یک رحمت بر خلق می‌بخشاید و خلق بآن بر یکدیگر می‌بخشایند، و نود و نه رحمت بنزدیک خود میدارد، تا روز رستاخیز آن یک رحمت را و از نگرد، و آن را نافرسوده یابد و ناکاسته، آن را به نود و نه باز آرد تا صد تمام کند، و انبازان از مؤمن و از کند و آن بریشان ریزد، پس درنگر تا مؤمن درین گیتی وا چندین انبازان از صد یکی در دل و دین و دنیا چه یافت، اعتبار گیر و قیاس کن که فردا بی انبازان از صد چه یابد.
هوش مصنوعی: خداوند به اندازه صد رحمت دارد که از این تعداد، فقط یکی را به زمین و آسمان‌ها فرستاده است. این رحمت به موجودات زنده داده شده و آنها نیز با آن به یکدیگر محبت می‌کنند. نود و نه رحمت دیگر نزد خداوند محفوظ است تا روز قیامت، و این یک رحمت هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. خداوند آن را دوباره به نود و نه رحمت تبدیل می‌کند تا به صد برسد و آن را بین مؤمنان توزیع می‌کند. بنابراین، به اطراف خود توجه کن و ببین که مؤمنان در این دنیا با همین یک رحمت چه دستاوردهایی دارند، و در روز قیامت بدون آن یک رحمت چه چیزی نصیبشان خواهد شد.
و در بیان فضیلت این آیت مصطفی ع گفت «من کتب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ تعظیما للَّه عزّ و جل غفر اللَّه له، و من رفع قرطاسا من الارض فیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اجلالا للَّه عزّ و جل ان یداس کتب عند اللَّه من الصدیقین و خفّف عن والدیه و ان کانا مشرکین یعنی العذاب. و قال «لا یردّ دعاء أوّله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ گفت هر آن کس که تعظیم اللَّه را بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نیکو بنویسد اللَّه وی را بیامرزد، و هر آن کس که رقعه از زمین بردارد که آیت تسمیت بر آن نبشته بود اجلال نام اللَّه را تا بپای فرو نگیرند، وی را بنزدیک اللَّه در زمره صدّیقان آرند و پدر و مادر وی که در عذاب باشند ایشان را تخفیف کنند اگر چه مشرک باشند. و دعائی که در اول آن گویند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آن دعا رد نکنند و باجابت مقرون دارند.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) در مورد فضیلت ذکر "بسم‌الله الرحمن الرحیم" می‌فرماید که هر کس این عبارت را با احترام و به نیّت تعظیم خداوند بنویسد، خدا او را می‌بخشد. همچنین اگر کسی برگی از زمین را که این عبارت در آن نوشته شده، بلند کند تا از زیر پا رفتن آن جلوگیری کند، او در نزد خداوند از صدیقین شمرده می‌شود و عذاب والدینش، هرچند مشرک باشند، کاهش می‌یابد. علاوه بر این، دعایی که با "بسم‌الله الرحمن الرحیم" آغاز شود، رد نخواهد شد و مورد قبول قرار می‌گیرد.
و گفته‌اند آیت تسمیت نوزده حرف است گفت «من قرأ حرفا من القرآن کتب له به عشر حسنات بالباء و التاء و الواو» و گفته‌اند زبانیه دوزخ نودزه‌اند چنانک رب العالمین گفت عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ و این آیت تسمیت نوزده حرف است، هر آن کس که باخلاص برخواند رب العالمین بهر حرفی از آن زبانیه از وی باز دارد، و او را از سیاست وی ایمن کند، و عن سلمان قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا یدخل احد الجنة الا بجواز بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذا کتاب من اللَّه لفلان بن فلان ادخلوه جنة عالیة، قطوفها دانیة»
هوش مصنوعی: در این متن آمده که آیه‌ای به نام "تسمیت" وجود دارد که شامل نوزده حرف است. گفته شده است هر کس یک حرف از قرآن را بخواند، ده حسنه برای او نوشته می‌شود. همچنین اشاره شده که زبان‌های عذاب جهنم نود و نه عدد هستند و در قرآن نیز به تعداد نوزده اشاره شده است. کسانی که با نیت خالص این آیه را بخوانند، از عذاب آن زبان‌ها محفوظ می‌مانند. به نقل از سلمان گفته شده که پیامبر اسلام فرموده است هیچ‌کس به بهشت وارد نمی‌شود مگر آنکه با اجازه‌ای که به نام خداوند بخشنده و مهربان است، باشد و این اجازه به گونه‌ای است که نوشته می‌شود "این کتاب از سوی خداوند برای فلان شخص است، او را به بهشت عالی وارد کنید که میوه‌هایش نزدیک است."
و عن ابن عباس انه قال «ان لکل شی‌ء اساسا و اساس الدنیا مکة لانه منها دحیت الارض، و اساس السماوات غریبا و هی السابعة العلیا، و اساس الارض عجیبا و هی السابعة السفلی، و اساس الجنان جنة عدن و هی سرّة الجنان علیها اسست الجنان، و اساس النار جهنم و هی الدّرکة السّفلی علیها أسّست الدرکات، و اساس الخلق آدم و اساس الانبیاء نوح، و اساس بنی اسرائیل یعقوب، و اساس الکتب القرآن و اساس القرآن الفاتحة، و اساس الفاتحة بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، فاذا اعتللت او اشتکیت فعلیک بالاساس تشفیت باذن اللَّه عزّ و جل».
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: «برای هر چیزی یک اساس وجود دارد و اساس دنیا مکه است، زیرا زمین از آنجا گسترده شده است. اساس آسمان‌ها نیز عرش است که بالاترین آسمان‌هاست و اساس زمین، زمین عجیبی است که پایین‌ترین سطح است. اساس بهشت‌ها، بهشت عدن است که بهترین و زیباترین بهشت‌ها به شمار می‌رود و نازل‌تر از آن‌ها است. همچنین، اساس آتش جهنم است که پایین‌ترین سطح دوزخ محسوب می‌شود. اساس خلقت، آدم و اساس پیامبران، نوح است. اساس بنی‌اسرائیل، یعقوب است و اساس کتب آسمانی، قرآن است و اساس قرآن نیز سور البقره (فاتحه) است. و اساس سور البقره، «بسم الله الرحمن الرحیم» است. پس اگر دچار بیماری یا ناراحتی شدی، به این اساس مراجعه کن که با خواست خدا، شفا خواهی یافت.»
قوله تعالی الحمد اللَّه تقدیره قولوا «الحمد للَّه» کقوله تعالی وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً و قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌ معنی آنست که من خود را ستایش بسزا گفتم شما نیز بستائید و ثنا گوئید که من ستایش و ثنا دوست دارم. مصطفی ع گفت‌ «لا شخص احبّ الیه المدحة من اللَّه عز و جلّ، و قال ما من شی‌ء أحبّ الی اللَّه من الحمد. و قال ما من عبد یقول الحمد للَّه الّا قال اللَّه جل ذکره صدق عبدی، منی بدأ الحمد و الیّ یعود.»
هوش مصنوعی: خداوند خود را مورد ستایش قرار داده و از بندگانش می‌خواهد که نیز او را ستایش کنند. او می‌فرماید: «بگویید الحمد لله» و از بندگانش می‌خواهد که شکرگزار باشند. پیامبر اسلام نیز فرمود که هیچ چیز برای خداوند از ستایش محبوب‌تر نیست و هر بندهای که الحمد لله بگوید، خداوند به او جواب می‌دهد که این بنده‌اش راست می‌گوید و ستایش آغاز از او بوده و به سوی او بازمی‌گردد.
مفسران گفتند الحمد للَّه الثناء علیه بجمیل افعاله و جزیل نواله و کریم صفاته و اسمائه. و الحمد الثناء علیه بصفاته العلی و اسمائه الحسنی، و الشکر الثناء علیه بانعامه و احسانه الی خلقه.» خدای را عز و جل حمد گویند و مدح گویند و شکر گویند: حمدمه است از مدح، که حمد بجای مدح ایستد و مدح بجای حمد نایستاد، و حمدمه است از شکر که حمدهم در ابتدا رود و هم در مکافات، و شکر جز در مکافات نرود. هر چه در مدح و شکر یابند در حمد یابند و نه هر چه در حمد یابند در مدح و شکر یابند.
هوش مصنوعی: مفسران بر این باورند که خداوند را باید به خاطر ستایش زیبا و نعمت‌های فراوانش، و همچنین صفات و اسم‌های بزرگوارش، ستایش کرد. حمد به معنای ستایش خداوند به خاطر صفات عالی و نام‌های نیکوست، در حالی که شکر به خاطر نعمت‌ها و احسان‌های او به مخلوقش ابراز می‌شود. حمد به معنای ستایش است، که می‌تواند جایگزین مدح شود، اما مدح نمی‌تواند جای حمد را بگیرد. همچنین حمد در هر دو حالت، چه در آغاز و چه در پاداش، وجود دارد، در حالی که شکر فقط در مورد پاداش مطرح می‌شود. به طور کلی، آنچه در مدح و شکر وجود دارد، در حمد نیز یافت می‌شود، اما نه همه چیزهایی که در حمد مشاهده می‌شود در مدح و شکر قابل وجود است.
حمد ستایش خداوندست و ثنا گفتن بروی و بزرگ داشتن بنام پاک و صفت بزرگوار و صنع نیکو و مهر تمام و نواخت بیکران. و مدح ستایش است و ثنا گفتن بر اللَّه علی الخصوص بر نام و صفت، و شکر آزادی است از اللَّه به نیکو کاری و روان داشتن نعمت.
هوش مصنوعی: ستایش به معنای قدردانی و شکرگزاری از خداوند است و شامل بزرگداشت نام و صفات نیکوی او می‌باشد. مدح نیز به معنای ستایش ویژه خداوند و اشاره به ویژگی‌ها و نعمت‌های اوست که موجب سپاسگزاری از او می‌شود.
و الحمد بالف و لام معرّف جز خدای را عزّ و جل روا نیست که گویند. بمقتضی آنچه گفت الحمد للَّه یعنی الحمد بالحقیقة للَّه، و الحمد کلّه للَّه، و الحمد بالدّوام و فی کلّ الاوقات للَّه دون غیره. گفته‌اند این الف و لام سه معنی راست: تعریف را و تعظیم را و جنس را. و تعریف عهد را گویند، و تعظیم جلال را، و جنس استغراق عموم را، و معنی عهد آنست که مشرکان بتان و خدایان خود را مدح و حمد میگفتند، اللَّه گفت آن حمد که معهود ایشان است مر بتان خود را آن نه حق بتان است و نه سزای ایشان، که آن حق و سزای اللَّه است بهمگی آن و تمامی آن، کس را در آن با وی منازعت نیست که جلال و عظمت که ویراست دیگری را نیست. اما شکر مشترک است میان خالق و مخلوق. و به قال عزّ و جل اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ. اگر کسی گوید اللَّه تزکیت نفس نه پسندیده است آنجا که گفت فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ پس مدح خود گفتن اینجا از چه وجه است؟ جواب آنست که وی جل جلاله مستحق حمد است و مستوجب حمد، و دیگران را استحقاق نیست، که دیگران تزکیت نفس دفع مضرت خویش را کنند یا جلب منفعت را، و رب العالمین از هر دو خصلت مقدس است و منزه. و گفته‌اند این بر سبیل تعلیم بندگان گفت، و قد ذکرنا انّ معناه قولوا الحمد للَّه.
هوش مصنوعی: حمد الهی، فقط برای خداوند عزّ و جلّ شایسته است و هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند مورد تمجید قرار گیرد. وقتی می‌گوییم "حمد لله"، به معنای واقعی حمد برای خداوند است و تمام حمدها باید به او تعلق داشته باشد و در هر زمانی و به طور مداوم برای او اجرا شود، نه برای دیگران. الف و لام در "الحمد" معانی خاصی دارد: تعریف، تعظیم و جنس عمومی. این به معنای این است که مشرکان به بت‌های خود حمد و ستایش می‌کردند، اما خداوند می‌فرماید آن حمدی که آنها برای بت‌های خود قائلند، شایسته آنها نیست و تنها سزاوار خداوند است. همچنین، شکرگزاری میان خالق و مخلوق مشترک است و خداوند از بندگانش خواسته است که شکر او و والدینشان را بجای آورند. اگر کسی بگوید که خداوند تزکیه نفس را ناپسند می‌داند، باید گفت که خداوند خود مستحق حمد است و هیچ‌کس دیگری چنین استحقاقی ندارد، زیرا مخلوقات تنها به خاطر دوری از آسیب یا جلب منفعت، خود را می‌ستایند، در حالی که خداوند از همه این مسائل پاک و منزه است. این بیان، به عنوان راهنمایی برای بندگان است تا بگویند "حمد برای خداوند است".
و گفته‌اند الحمد از روی ظاهر اخبار است اما در ضمن آن سؤال است و تعرض عفو اللَّه است بر طریق تعظیم و اجلال، بر مقتضی آن خبر که مصطفی (ع) گفت‌ «من شغل بذکری عن مسئلتی اعطیته افضل ما اعطی السائلین»
هوش مصنوعی: گفته شده است که "الحمد" از روی ظاهر اخبار بیان شده، اما در واقع در آن یک سؤال نهفته است و همچنین نوعی ابراز بزرگی و احترام به خداوند محسوب می‌شود. این موضوع مطابق با حکمی است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس به ذکر من مشغول شود و از درخواست کمک باز بماند، بهترین چیزی که به درخواست‌کنندگان داده می‌شود، به او عطا خواهد شد.»
و اللَّه خود را در قران هفده جای حمید خواند و حمید ستودنی است و ستوده. و معنی حمید در نامهای او آنست که او را البته نام نتوان برد و نشان نتوان داد و سخن نتوان گفت مگر بستایش. قال بعضهم: «الحمد اسم الفردانیّة لا یوصف الا بالمجد و لا ینسب الیه الّا الشکر و لا یتکلّم فیه و لا یسمّی الا بالمدح».
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن خود را در هفده مورد «حمید» توصیف کرده که به معنای ستودنی و شایسته ستایش است. این نام به گونه‌ای است که نمی‌توان به جز ستایش از او یاد کرد و هیچ وصفی غیر از عظمت و بزرگی برای او مناسب نیست. برخی گفته‌اند: «ستایش نامی است که تنها متعلق به یکتایی اوست و فقط به عظمتی که دارد نسبت داده می‌شود و درباره‌اش نمی‌توان جز با تحسین سخن گفت.»
و الحمد للَّه ربّ العالمین در قرآن شش جای است: یکی اینست، و دوّم در سورة الانعام فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا مشرکان مکه را میگوید بریده شد دنبال ایشان و بیخ آن گروهی که بر خویشتن ستم کردند. بآنچه ما را انباز گفتند، پس گفت وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. این کار را پس آوردی نیست و نه از آن پشیمانی. این هم چنان است که گفت وَ لا یَخافُ عُقْباها. و سوّم در سورة یونس در صفت بهشتیان گفت وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ آخر گفت ایشان در هر سخن که گویند الحمد للَّه رب العالمین یعنی در هر چه در خواهند و باز خواهند بجای آزادی‌اند هر چه خواهند یابند و بهرچه پیوسند رسند بجای شکراند و بجای تهنیت. و چهارم در آخر سورة الزّمر وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کار بر گزاردند میان آفریدگان براستی و داد. یعنی اللَّه بر گزارد و خود گفت الْحَمْدُ لِلَّهِ که در این برگزاردن نه تردد است نه از آن پشیمانی. و پنجم در سورة المؤمن فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. و ششم در خاتمت و الصّافات وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
هوش مصنوعی: در قرآن، عبارت "الحمد لله رب العالمین" شش بار ذکر شده است. یکی از این موارد در سوره فاتحه است و دوّم در سوره انعام که به عاقبت قوم ظالم و مشرکان مکه اشاره دارد، و در آنجا می‌گوید: "دنبال آن‌ها قطع شد". همچنین درباره‌ای که به ما نسبت داده‌اند، می‌فرماید: "و الحمد لله رب العالمین". این موضوع به معنای عدم تردید و پشیمانی است. مورد سوم در سوره یونس است که به وصف بهشتیان می‌پردازد و می‌گوید: "آخرین سخن آن‌ها این است که: الحمد لله رب العالمین". این جمله نشان‌دهنده شکر و سپاس به خاطر هر آنچه که در زندگی می‌یابند است. در چهارمین مورد در پایان سوره زمر، گفت‌وگو درباره عدالت و دادگری خداوند است که بیان می‌کند: "الحمد لله رب العالمین"، و نشان‌دهنده عدم تردید و پشیمانی در این انتخاب است. پنجمین بار در سوره مؤمن است که درخواست دعا به سوی اوست و بعد از آن جمله "الحمد لله رب العالمین" ذکر شده است. و در آخرین مورد نیز، در سوره صافات به آن اشاره می‌شود که سلام بر پیامبران و "الحمد لله رب العالمین" گفته می‌شود.
و روی انّ النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «کلّ امر ذی بال لم یبدأ فیه بالحمد اقطع.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند: «هر کار مهمی که با حمد و ستایش آغاز نشود، ناقص و بریده است.»
ابو بکر وراق گفت: «دو حرف است در ابتداء کتاب خداوند جلّ جلاله باء بسم اللَّه و لام الحمد للَّه که وجود همه موجودات و ثبوت همه مخلوقات در معنی آن بست، کانّه‌ یقول عزّ جلاله «بی تکوّنت الاشیاء و لی ملکها.» قوله تعالی رَبِّ الْعالَمِینَ.
هوش مصنوعی: ابو بکر وراق می‌گوید: «دو حرف در آغاز کتاب خداوند وجود دارد: حرف باء در "بسم اللَّه" و حرف لام در "الحمد للَّه". معنای این دو حرف نشان‌دهنده وجود همه موجودات و ثبات همه مخلوقات است، گویا خداوند می‌گوید: "به وسیله من همه چیز به وجود آمده و سلطنت آن نیز با من است." این جمله به خداوندی اشاره دارد که ربّ همه جهانیان است.»
ای خالق الخلق و سیّدهم و مالکهم و القائم بامورهم آفریننده خلقان و دارنده ایشان و سازنده کار و روزی رسان بایشان. و سئل الواسطی عن معنی الرّب فقال «هو الخالق ابتداء و المربّی غذاء و الغافر انتهاء» ربّ اوست که اول بیافریند بقدرت، پس بپروراند بنعمت، پس بیامرزد برحمت. ابو الدرداء گفت: ربّ نام اعظم است خدای را عز و جل، و مخلوق را ربّ البیت و ربّ الدار بر سبیل اضافت گویند، اما علی الاطلاق بر سبیل تعریف چنانک گویند «الرّب» کس را نرسد و نه سزاست مگر اللَّه را.
هوش مصنوعی: ای آفریدگار موجودات و سرور آنها و مالکشان و کسی که به امورشان رسیدگی می‌کند. او خالق همه موجودات، نگهدار و روزی‌بر آنهاست. درباره معنای «رب» از واسطی پرسیده شد و او گفت: «او ابتدا خالق است، سپس پرورنده و در نهایت آمرزنده.» رب همان کسی است که با قدرت آغاز به آفرینش می‌کند، سپس با نعمت‌ها پرورش می‌دهد و در نهایت با رحمت می‌بخشد. ابو الدرداء گفت: نام «رب» بزرگ‌ترین نام خداوند متعال است و مخلوقین را می‌توان به عنوان «ربّ البیت» و «ربّ الدار» خطاب کرد، اما به طور مطلق و در معنا، این نام فقط شایسته خداوند است.
و رب در کلام عرب بر چهار وجه است: یکی از آن بمعنی سیّد چنانک اللَّه گفت فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً ای سیّده. دیگر بمعنی مالک چنانک مصطفی (ع) گفت که‌ «أ ربّ ابل انت ام رب غنم؟ «فقال من کل قد آتانی اللَّه فاکثروا طیب.»
هوش مصنوعی: کلمه "رب" در زبان عربی به چهار معنا به کار می‌رود. یکی از معانی آن، "سید" است، مانند جمله‌ای که خداوند فرموده: "او سید خود را شراب می‌نوشاند". دیگری معنی "مالک" است، چنان‌که پیامبر (ص) سوال کرده: "آیا تو مالک شتر هستی یا مالک گوسفند؟". در پاسخ آمده: "از هر کدام که خدا به ما داده است، باید از آن خیر کثیر بهره‌مند شویم".
سدیگر بمعنی مدبّر و مصلح و به سمّی الربانی ربانیا لانه یدبر الأمور الّتی الیه قال اللَّه تعالی وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ. چهارم بمعنی مربی یقال ربیته و ربیته بمعنی واحد و گفته‌اند اشتقاق ابن از ربّ فلان بالمکان است، یعنی اقام به و ثبت. فسمّی الرّب ربّا لانّه دائم الوجود لم یزل و لا یزال.
هوش مصنوعی: سدیگر به معنای تدبیرکننده و مصلح است و به خداوند نیز اشاره دارد زیرا اوست که امور را تدبیر می‌کند. در قرآن درباره کسانی که نقش تربیتی و علمی دارند، از «ربّانیون» و «احبار» سخن به میان آمده است. همچنین کلمه «ربی» به معنای مربی است که ریشه‌اش به فعل تربیت مرتبط است. در واقع، «رب» به معنای کسی است که دائماً وجود دارد و هیچ زمانی از وجود خارج نمی‌شود.
و «عالمین» نامی است روحانیان را فریشتگان و آدمیان و پریان پس دیگر جانوران بدین سه ملحق‌اند که همه مربوب‌اند و اللَّه ربّ ایشان. قول حسن و مجاهد و قتاده آنست که عالمین نامی است همه مخلوقات را. بیان این در آن آیت است که اللَّه گفت «قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ، قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا.»
هوش مصنوعی: «عالمین» به معنای تمام موجودات است، از جمله فرشتگان، انسان‌ها و جن‌ها، و دیگر موجودات نیز به این سه گروه وابسته‌اند، زیرا همگی تحت سرپرستی خداوند قرار دارند. طبق نظرات حسن، مجاهد و قتاده، این واژه به تمامی مخلوقات اشاره دارد. این مفهوم در آیه‌ای که در آن فرعون می‌گوید «پروردگار جهانیان کیست؟» و پاسخ داده می‌شود «پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آن‌هاست» نیز آمده است.
و برین قول اشتقاق عالمین از علامت است یعنی که نشان کردگاری اللَّه در همه پیداست و روشن. اما ابو عبیده و فراء و اخفش گفتند: اشتقاق عالمین از علم است یعنی ایشانند که تمییز و خرد دارند، و هم الملائکة و الجنّ و الانس. سعید جبیر گفت عالمین جنّ است و انس. که مصطفی (ع) مبعوث بایشان بود، و به قال تعالی لیکون للعالمین نذیرا. ابو العالیه گفت: جنّ جداگانه عالمی است و انس عالمی و بیرون ازین هشتده هزار عالم است از فریشتگان بر روی زمین بهر گوشه از گوشهای زمین، چهار هزار و پانصد. همه آنند که خدای را عزّ و جل می‌پرستند و بیگانگی وی اقرار میدهند.
هوش مصنوعی: این متن به بیان مفهوم عالمین و رابطه آن با علم و شناخت می‌پردازد. نظر برخی از مفسران این است که عالمین به نشانه‌ای از خداوند اشاره دارد که در تمام موجودات قابل مشاهده است. برخی دیگر اعتقاد دارند که عالمین به موجوداتی که دارای عقل و تفکّر هستند، اشاره می‌کند و شامل فرشتگان، جن و انسان‌ها می‌شود. سعید جبیر معتقد است که عالمین به جن و انسان اشاره دارد، در حالی که ابو العالیه بر این باور است که هر یک از جن و انسان جهانی جداگانه دارند و فرشتگان نیز به تعداد زیادی در زمین پراکنده‌اند و همه آن‌ها خداوند را عبادت می‌کنند و به یگانگی او اعتراف دارند.
ابی کعب درین بیفزود و گفت: «و من ورائهم ارض بیضاء کالرخام» عرضها مسیرة الشمس، اربعین یوما طولها، لا یعلمه إلّا اللَّه عز و جلّ، مملوّة ملائکة یقال لهم الروحانیّون لهم زجل بالتسبیح و التهلیل، لو کشف عن صوت احدهم لهلک اهل الأرض من هول صوته فهم العالمون.» وهب منبه گفت: هشتده هزار عالم است این دنیا که تو می‌بینی، از دور آدم تا منتهای عالم یکی است از جمله آن. مقاتل حیان گفت: هشتاد هزار عالم است چهل هزار در برّ و چهل هزار در بحر. و روایت کرده‌اند از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که گفت: هزار امّت‌اند ششصد در دریا و چهار صد بر خشک زمین عبد اللَّه بن عمر در تفسیر عالمین گفت خلق خدا ده جزءاند نه از ایشان کرّوبیان‌اند: الذین یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ. و یک جزء از ایشان رسولان‌اند بر پیغمبران و گماشتگان بر خلق و امر اللَّه. و دیگر گفت و آدمیان ده جزءاند نه از ایشان یأجوج و مأجوج‌اند و یک جزء دیگران. و آنکه هر فرزندی که از آدمیان در وجود آید نه فرزند از جنّ در وجود آیند. سبحانه ما اعظم شانه و اعلی سلطانه.
هوش مصنوعی: ابی کعب در ادامه صحبت‌هایش گفت: «و در آن سو، زمینی سفید به مانند رخام وجود دارد که عریضی به اندازه‌ی مسافت تابش خورشید در چهل روز و طولی نامعلوم دارد که تنها خداوند عز و جل از آن آگاه است. این زمین پر از ملایکه‌ای است که به آنها روحانیون گفته می‌شود و با زجلی از تسبیح و تهلیل خدا، زبان به ستایش او می‌گشایند. اگر صدای یکی از آنها شنیده شود، اهل زمین از شدت صدا هلاک می‌شوند، زیرا آنها از علمای بزرگ هستند.» وهب منبه بیان کرد که این دنیا هشتاد هزار عالم دارد که از زمان آدم تا انتهای جهانی که می‌بینید، یکی از آن عالم‌هاست. مقاتل حیان تصریح کرد که این هشتاد هزار عالم شامل چهل هزار در خشکی و چهل هزار در دریا است. همچنین روایت شده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند که از این امّت‌ها هزار وجود دارند: ششصد در دریا و چهارصد در خشکی. عبد اللَّه بن عمر در تفسیر عالمین گفت که خلق خدا به ده جزء تقسیم می‌شوند که نه جزء از آنها کرّوبیان هستند؛ کسانی که شب و روز تسبیح خدا می‌گویند و از این کار خسته نمی‌شوند. و یک جزء از آنها پیامبران و فرستادگان خدا برای مردم هستند. او همچنین افزود که انسان‌ها نیز به ده جزء تقسیم می‌شوند، که نه جزء از آنها یأجوج و مأجوج هستند و یک جزء دیگر شامل باقی انسان‌ها می‌شود. بر این اساس، هر فرزندی که از نسل آدم در می‌آید، فرزندی از جن نخواهد بود. خداوند ما عظیم و سلطه‌اش بالا است.
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ دو نام‌اند از رحمت و تأکید را بدو لفظ مختلف بر هم داشت چنانک ندمان و ندیم و لهفان و لهیف و سلمان و سلیم. و مثله قوله تعالی یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ. امیر المؤمنین علی (ع) گفت: الرحمن الرحیم ینفی بهما القنوط عن خلقه فله الحمد.»
هوش مصنوعی: "الرحمن" و "الرحیم" دو نام هستند که به مفهوم رحمت اشاره دارند و با دو لفظ متفاوت بر هم دلالت می‌کنند، همان‌طور که در مثال‌هایی چون ندمان و ندیم یا لهفان و لهیف مشاهده می‌شود. همچنین برای توضیح این موضوع به آیه‌ای اشاره می‌شود که می‌فرماید: "او از رازها و حرف‌های پنهانی آنها آگاه است." امیرالمؤمنین علی (ع) نیز فرمودند که "الرحمن" و "الرحیم" مفهوم ناامیدی را از مخلوقات خدا دور می‌سازند و بدین‌وسیله خداوند سزاوار ستایش است.
اگر کسی گوید چون در ابتداء سورة در آیت تسمیت الرحمن الرحیم گفت چه فایده را و چه حکمت را اینجا باز گفت و مکرّر گردانید؟ جواب آنست که در ابتدا بیان قصد تبرّک است، یعنی که ابتدا بذکر اللَّه کنید و بنام وی تبرّک گیرید که وی بر شما مهربان است و بخشاینده، و در بیان مدح و ثنا است بر اللَّه جلّ جلاله و اظهار رأفت و رحمت از پس ترهیب و تهویل که در ذکر عالمین اشارت کرد. و نیز از پیش رفته است که الحمد للَّه یعنی انّما وجب الحمد للَّه لانه الرحمن الرحیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که چرا در آغاز سوره، آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» دوباره تکرار شده و چه فایده‌ای دارد، پاسخ این است که هدف از آن، تبرّک جستن و یادآوری نام خداوند در آغاز کارهاست. این جمله نشان‌دهنده مهربانی و بخشندگی خداوند است و مدح و ستایش ایشان را به نمایش می‌گذارد. همچنین، این آیه پیش درآمدی بر ترسیم رحمت و رأفت خداوند است که در آیات بعدی نیز به آن اشاره شده است. در واقع، می‌توان گفت که شکرگزاری و ستایش، تنها اختصاص به خداوند دارد به دلیل رحمت و بزرگی او.
مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ رسول خدا صلوات اللَّه علیه مالک بالف خوانده است بروایت انس بن مالک و ملک بی الف خوانده بروایت بو هریره مالک بالف قراءة عاصم و کسایی و یعقوب است و بی الف قراءة باقی. مالک از ملک است و ملک از ملک. یقال هذا ملک عظیم الملک و هذا مالک صحیح الملک» و معنی این آیت بر قراءة مالک بر سه وجه است: یکی آنست که یملک فی یوم الدین الاحکام و الجزاء وحده میگوید بروز رستخیز پادشاه اوست، داوری دار، و کار برگزار، و پاداش دهنده، وجه دیگر آنست که یملک یوم الدین بما فیه من القضاء و الحساب. مالک روز رستخیز و هر چه در آن از قضا و حساب اوست همه در تحت ملک و ملک او، همه در توان و فرمان او. وجه سوم آنست که مالک احداث یوم الدین و القادر علی تکوینه دون غیره. اللَّه است که بآفرینش روز رستخیز توانا است و پدید کردن آن و قدرت نمودن در آن.
هوش مصنوعی: مالک روز جزا، به معنای صاحب و سرپرست آن روز است. در تفاسیر مختلف، روایت‌هایی وجود دارد که برخی از مفسرین نام او را با حرف "الف" و برخی دیگر بدون آن ذکر کرده‌اند. در تعبیرات گوناگون، مالک به معنای توانایی در قضاوت و پاداش‌دهی در روز قیامت است. او تنها کسی است که در آن روز حکم می‌کند و هر اقدامی تحت اختیار و اراده او قرار دارد. همچنین، مالک به معنای ایجادکننده و توانای روز جزا نیز به کار رفته، که تنها خداوند است که قادر به آفریدن و شکل‌دهی به آن روز می‌باشد.
امّا بر قراءة ملک بی الف معنی آنست که هو الملک فی یوم الدّین وحده لا ملک فیه غیره. اما سخن در بیان فرق میان کلمتین آنست که گروهی از علما مالک بالف اختیار کرده‌اند و گفتند در معنی بلیغ‌تر است و بمدح نزدیکتر. که مالک هر چیز را بر عموم گویند یقال مالک الطیور و الوحوش و الحیوانات و غیرها و ملک بی الف علی الخصوص بر مردم استعمال کنند فیقال ملک الناس و نیز مالک آن باشد که ملک دارد و تصرّف ملکی کند و ملک باشد که ملک ندارد اگر چه تصرف کند بامر و نهی چنانک گویند ملک العرب و العجم و الرّوم و گفتند در مالک یک حرف افزونی است و در خبر می‌آید که بکلّ حرف عشر حسنات بحکم این خبر خواننده مالک ده نیکی دارد در جریده ثواب که خواننده ملک ندارد. اما بعضی علمای دین و اهل تحصیل قرائت ملک بی الف اختیار کرده و در معنی مدح و ثنا بلیغ‌تر دانسته‌اند گفتند در ملک تعظیم است که در مالک نیست، و لهذا قال تعالی لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ و لمن الملک نگفت که ملک مصدر ملک است و با ملک تعظیم است و با ملک نه. و قال تعالی الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ ملک الناس فتعالی اللَّه الملک الحق و قال النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا ملک إلّا اللَّه عزّ و جل.»
هوش مصنوعی: برخی از دانشمندان در تفسیر کلمه "ملک" با الف، بر این باورند که این کلمه به معنای خداوند در روز جزا اشاره دارد و هیچ حکمرانی دیگری در آن روز وجود ندارد. در توضیح تفاوت بین "ملک" و "مالک" ذکر شده که برخی علمای اسلامی "مالک" را به دلیل معنای عمیق‌تر و نزدیک‌تر به مدح انتخاب کرده‌اند. آن‌ها معتقدند "مالک" به معنای کسی است که بر چیزهایی مانند پرندگان، حیوانات و دیگر موجودات تصرف دارد، در حالی که "ملک" به‌خصوص به مردم اشاره دارد و می‌تواند به کسی اطلاق شود که تصرفاتی دارد اما ممکن است مالک بالفعل نباشد. همچنین "ملک" برای تعظیم و احترام به کار می‌رود و به همین دلیل در آیات قرآن به عظمت خداوند اشاره شده است که تنها او حقیقی‌ترین ملک است و هیچ حکومتی غیر از او وجود ندارد.
قال بعضهم اسم الملک یجمع المالک و الملک و الملیک و علی الجملة خدای عز و جل خود را در قرآن ملک گفت و مالک گفت و ملیک گفت و مالک الملک گفت: فالملک هو الّذی یستغنی فی ذاته و صفاته عن کل موجود و یحتاج الیه کلّ موجود. ملک اوست که بذات و صفات از همه موجودات مستغنی است و بی نیاز، و همه موجودات را بوی حاجت است و نیاز. و ملیک مبالغت مالک است چنانک علیم مبالغت عالم است و مالک اوست که قادر است بر ابداع و اختراع، یعنی که از آغاز آفریند بی مثال و کارها نو سازد بی ساز و بی یار.
هوش مصنوعی: برخی گفته‌اند که نام خداوند به نوعی شامل ویژگی‌های مختلفی است. به‌طور کلی، خداوند در قرآن به عنوان "ملک"، "مالک"، "ملیک" و "مالک الملک" توصیف شده است. ملک به کسی گفته می‌شود که به ذات و صفات خود از تمامی موجودات بی‌نیاز است و همه موجودات به او نیازمندند. همچنین، "ملیک" به معنای شدت در مالکیت است، مشابه "علیم" که به معنای شدت در علم است. "مالک" به کسی گفته می‌شود که قادر است چیزهایی را بیافریند و اختراعاتی انجام دهد بدون اینکه به چیزی نیاز داشته باشد یا از چیزی تبعیت کند.
مالک بحقیقت جز اللَّه نیست که ابداع و اختراع جز در قدرت و توان اللَّه نیست. و مالک الملک هو الذی ینفذ مشیّته فی مملکته کیف شاء و کما شاء ایجادا و اعداما و ابقاء و افناء. مالک الملک اوست که مشیّت او در مملکت او روانست اگر خواهند از نیست هست کند یا هست به نیست برد، یا از عدم بوجود آرد یا وجود با عدم برد.
هوش مصنوعی: مالک واقعی و حقیقی جز خداوند نیست و هیچ نوع آفرینش و اختراعی جز به اراده و قدرت او امکان‌پذیر نیست. اوست که به عنوان مالک واقعی، خواسته‌اش را در قلمرو خود به هر طور که بخواهد، اجرا می‌کند؛ چه در آفرینش، چه در نابودی، و چه در حفظ و زوال موجودات. خداوند می‌تواند به اراده خود چیزی را از عدم به وجود بیاورد یا موجودی را از بین ببرد.
اگر کسی گوید چون مالک الملک و الملوک در همه احیان و اوقات اوست تخصیص یوم الدین را چه معنی است؟ جواب آنست که از ابن عباس نقل کردند گفت: آن روز کس را از مخلوقات حکم نیست و پادشاهی نیست چنانک ایشان را بود در دنیا از طریق مجاز و دعوی آن روز آن دعوی و آن مجازی هم نیست و بدست کس هیچیز نیست، بل که کارها آن روز همه خدایراست و حکم او راست، چنانک گفت: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» اینست وجه تخصیص، و قومی گفتند اینجا خود تخصیص نیست که مملکت از دو بیرون نیست: دنیا است و عقبی، اما دنیا و هر چه در آنست در تحت این کلمت شود که رب العالمین و عقبی و هر چه در آن در ضمن این شود که ملک یوم الدین چون ازین دو چیزی بسر نیاید تخصیص را چه معنی بود. اما قول ابن عباس و مقاتل و ضحاک و سدی در تفسیر مالک یوم الدین آنست که قاضی یوم الحساب و الجزاء یوفّیهم جزاء اعمالهم کقوله «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ» ثم یغفر لمن یشاء الذنب العظیم، و یعذّب من یشاء، الذنب الصغیر، و هو مالک ذلک کلّه فی ارضه و سمائه مجاهد گفت: مالک یوم الخضوع و الاذعان اذعنت الوجوه للحیّ القیّوم. و قیل مالک یوم لا ینفع فیه الّا الدین کقوله تعالی یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ..
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که با توجه به اینکه خداوند مالک همه چیز در همه زمان‌هاست، چه معنایی دارد که روز قیامت خاص است؟ پاسخ این است که از ابن عباس نقل شده که گفته است در آن روز هیچ یک از مخلوقات قدرتی نخواهند داشت و سلطه‌ای نخواهند داشت، همان‌طور که در دنیا در موقعیت‌های مختلف ادعا می‌کنند، اما در آن روز چنین ادعایی وجود نخواهد داشت و به دست هیچ‌کس چیزی نخواهد بود. در آن روز همه کارها تحت حاکمیت و اراده خداوند خواهد بود، همان‌طور که در قرآن آمده است که «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ». این به نوعی به توضیح مفهوم خاص بودن روز قیامت مربوط می‌شود. برخی دیگر معتقدند که اینجا هیچ گونه مشخص‌کردنی وجود ندارد، زیرا حکومت فقط در دو عرصه وجود دارد: دنیا و آخرت. دنیا و هر چه در آن است در حیطه پروردگار عالمین است و آخرت نیز همانند این است. بنابراین، وقتی که روز قیامت از این دو حوزه خارج نمی‌شود، تخصیص چه معنایی دارد؟ اما بر اساس نظرات ابن عباس و دیگر مفسران، معنای مالک یوم دین این است که او قاضی روز حساب و پاداش است و به هر کس جزای اعمالش داده می‌شود، همانطور که در قرآن آمده است: «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ». سپس خداوند برای هر که بخواهد، بزرگ‌ترین گناهان را می‌آمرزد و هر که بخواهد، گناهان کوچک را عذاب می‌کند. در هر حال، او مالک همه چیز در زمین و آسمان است. مجاهد می‌گوید: مالک روز خضوع و تسلیم است، زمانی که همه چهره‌ها در برابر خداوند زنده و پاینده تسلیم خواهند شد. همچنین گفته شده که مالک روزی است که در آن تنها ایمان نجات‌بخش خواهد بود، همان‌طور که خداوند در قرآن فرموده است: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ».
و گفته‌اند دین در قرآن بر دوازده وجه است: بمعنی توحید کقوله تعالی إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و بمعنی حساب کقوله تعالی یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (الی) ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ الی الحساب المستقیم و کقوله «غَیْرَ مَدِینِینَ» ای غیر محاسبین و بمعنی حکم کقوله فی دین الملک ای فی حکمه و بمعنی ملّت کقوله «وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ» و «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» و بمعنی طاعت کقوله وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» و بمعنی جزا کقوله «إِنَّا لَمَدِینُونَ» ای مجزیّون و بمعنی حدّ کقوله «وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ» ای فی حدود اللَّه علی الزنا و بمعنی شریعت کقوله الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ و بمعنی شرک کقوله لَکُمْ دِینَکُمْ و بمعنی دعا کقوله مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و بمعنی عید مشرکان کقوله وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً و بمعنی قهر و غلبه کقوله ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ.
هوش مصنوعی: در قرآن، دین به دوازده معنا مطرح شده است. اولین معنا، توحید است که در آیه‌ای آمده: «اینکه دین در پیش خدا اسلام است». دومین معنا، حسابرسی در روز قیامت است که در آیه‌ای دیگر ذکر شده: «روزى که مال و فرزندان فایده‌ای نمی‌رسانند». همچنین به معنای حکم و قانونی است که در جامعه جاری می‌شود. دیگر معناها شامل ملت و پیروان یک دین، اطاعت از دستورات دین، پاداش و جزا به خاطر اعمال، حد و مرزهایی که دین تعیین می‌کند، شریعت و احکام دینی، شرک به معنای عبادت غیر خدا، دعا و نذر به درستی، و در نهایت قهر و غلبه بر دشمنان دین است.
و خدای را عزّ و جل دیّان خوانند بمعنی داور است و شمار خواه و پاداش ده. مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ. اینجا ستایش تمام شد.
هوش مصنوعی: خداوند را به عنوان داور و کسی که اعمال را حسابرسی می‌کند و پاداش می‌دهد، می‌شناسند. همچنین او مالک روز جزاست. در اینجا ستایش به پایان رسید.
آن گه گفت إِیَّاکَ نَعْبُدُ و حقیقت عبادت از روی لغت خضوع است و تذلّل بر اعظام و اجلال معبود، یقال «طریق معبّد» ای مذلّل بالوطی و منه قوله تعالی أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ ای ذللتهم. و از روی تفسیر عبادت بمعنی توحید است چنانک گفت یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ و بمعنی دعاست چنانک گفت إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ای عن دعائی، و بمعنی جمله عبادت است بهمه اوقات چنانک گفت ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ. إیاک نعبد تقدیر آن است که قولوا ایاک نعبد. سدی گفت ایاک نعبد، اذ لا ربّ لنا غیرک و لا شریک لک فاذ عرفنا ذلک و آمنا بک فایاک نستعین علی ما لا طاقة لنا به و لا حیلة لنا فیه الا بک»: میگوید شما که مؤمنانید از سر خضوع و خشوع و تذلّل و زاری و تضرّع گوئید: خداوندا ترا پرستیم نه کسی دیگر را که خداوند آفریدگار و کردگار و پروردگار بی شریک و انباز به حقیقت تویی نه کسی دیگر. خداوندا اکنون که این بشناختیم و به آن ایمان آوردیم از تو یاری خواهیم بر هر چه ما را در آن توان و حیلت نیست، جز بارادت و تقدیر تو بر آمدن آن نیست.
هوش مصنوعی: این عبارت به مفهوم عبادت و پرستش خداوند اشاره می‌کند. عبادت به معنای خضوع و تذلل در برابر عظمت و بزرگی معبود است. در واقع، انسان به جایی می‌رسد که می‌گوید: «فقط تو را می‌پرستیم» و این بیانگر این است که هیچ معبود دیگری جز خداوند وجود ندارد. از این رو، وقتی که ما به این حقیقت پی می‌بریم و به آن ایمان می‌آوریم، از خداوند کمک می‌خواهیم در همه امور که برای ما سنگین و خارج از توان ماست، زیرا تنها اوست که می‌تواند به ما یاری رساند.
روی انّ جبرئیل علیه السلام قال للنبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «قل یا محمّد ایّاک نعبد، و ایاک نوحّد، و ایّاک نرجو، و ایّاک نخاف، لا غیرک یا ربنا، و ایاک نستعین علی امورنا کلها و علی طاعتک.»
هوش مصنوعی: جبرئیل علیه السلام به پیامبر اسلام گفت: «ای محمد، بگو ما فقط تو را می‌پرستیم و تنها تو را یگانه می‌دانیم، و تنها به تو امید داریم و تنها از تو می‌ترسیم، ای پروردگار ما، و تنها از تو در تمام امور و در انجام وظایفمان یاری می‌طلبیم.»
و ابو طلحه گفت از رسول خدا شنیدم که میگفت‌ «یا حیّ یا قیوم یا مالک یوم الدین، ایّاک نعبد و ایاک نستعین»
هوش مصنوعی: ابو طلحه می‌گوید که از رسول خدا شنیده است: «ای زندگی‌بخش و پاینده، ای صاحب روز قیامت، تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌طلبیم».
و در خبر است که مصطفی (ع) فرا ابن عباس گفت: «إذا سألت فاسئل اللَّه، و اذا استعنت فاستعن باللّه» اگر کسی گوید حق استعانت تقدم دارد بر عبادت که از معونت اللَّه بعبادت وی رسند نه از عبادت بمعونت رسند، پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت؟ جواب اهل لغت آنست: که و او اقتضاء ترتیب نکند و از روی معنی استعانت در پیش عبادت است. و جواب اهل تحقیق آنست که اللَّه تعالی خلق را در آموخت که چون سؤال کنید نخست حق من فرا پیش دارید، که چون حق من فرا پیش داشتید مستحق اجابت گشتید.
هوش مصنوعی: مصطفی (ع) به ابن عباس فرمود: «اگر سوالی داری، از خدا بپرس و اگر به کمک نیاز داری، از خدا یاری بجوی.» اگر کسی بگوید که حق یاری جستن بر عبادت مقدم است، زیرا کمک خدا به عبادت می‌رسد نه عبادت به کمک. پس چرا عبادت بر یاری جستن مقدم شده است؟ پاسخ اهل زبان این است که ترتیب خاصی در اینجا وجود ندارد و از لحاظ معنایی، یاری جستن مقدم است. اما پاسخ اهل تحقیق این است که خداوند به انسان‌ها آموخته که در هر خواسته‌ای ابتدا حق او را در نظر بگیرند، زیرا زمانی که حق او را در اولویت قرار دهی، شایسته پاسخگویی خواهی بود.
و گفته‌اند «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» دلیل است که بنده بی تقدیر و توفیق اللَّه بر هیچ فعل قادر نیست. و بنده را استطاعت قبل الفعل بهیچ حال نیست. و آنچه معتزله گفتند درین باب جز باطل و خلاف ظاهر قرآن نیست، اگر بنده بفعل خود مستقل بودی و برادر آن فعل حاجت باستعانت نبودی، و در ایاک نستعین هیچ فایده و حکمت ظاهر نگشتی. و جلّ کلام الحکیم جلّ جلاله آن یعری عن فائدة مستجدة و حکمة مستحسنة. از سر سوره تا یوم الدین ثناست، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» میان بنده و میان خداست، باقی سورة تا آخر دعاست، آن ثنا و این دعا، آن ستایش و این خواهش.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که وقتی گفته می‌شود «تنها از تو یاری می‌طلبیم»، این نشان‌دهنده این است که بنده بدون تقدیر و توفیق خداوند هیچ توانایی در انجام کارها ندارد. همچنین بنده در هیچ حالتی نمی‌تواند قبل از عمل، استقلال و توانایی لازم را داشته باشد. نظرات معتزله در این مورد نادرست و مخالف ظاهر قرآن است. اگر بنده بتواند به تنهایی عمل کند و نیازی به یاری نداشته باشد، دیگر نیازی به این عبارت نخواهد بود و هیچ فایده‌ای ندارد. تمام سخنان خداوند به نوعی به حکمت و فایده‌ای اشاره دارند. شروع سوره تا روز قیامت حمد و ستایش است، و عبارت «تنها تو را عبادت می‌کنیم» ارتباطی بین بنده و خداوند ایجاد می‌کند در حالی که ادامه سوره تا انتها دعا و درخواست بنده است؛ در واقع ستایش و دعا، دو جنبه مختلف از ارتباط با خداوند را نشان می‌دهد.
آن گه گفت: «اهْدِنَا» ای قولوا اهدنا، تلقین کرد و فرمود که مرا چنین گوئید: اهدنا، یقال هدیت الرّجل الدّین و هدیته الی الدّین هدایة و هدیت العروس الی زوجها هداء، و اهدیت الهدیّة اهداء، و اهدیت الی البیت هدیا. حقیقت این کلمت از روی لغت بیان و تعریف است و عرب هر چه دلالت و دعوت و ارشاد و بیان و تعریف بود همه «هدی» خواند، و هر چه فرا پیش بود «هادی» خواند. و منه قول النبی (ع) هادیة الشاة ابعدها من الاذی ای رقبتها.
هوش مصنوعی: سپس گفت: «ما را هدایت کن» یعنی اینگونه بگویید: ما را هدایت کن. در واقع به ما آموخته شده که این را بگوییم. کلمه "هدایت" به معنای راهنمایی و ارشاد است. به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم کسی را به دین هدایت کردم، یعنی او را به راه درست نشان داده‌ام. همچنین، وقتی می‌گوییم عروس را به شوهرش هدایت کردم، به معنای مناسب‌ترین راه برای اوست. حقیقت این کلمه در زبان عربی به معنای بیان و تعریف است و هر چیزی که دلالت و دعوت و راهنمایی داشت، به آن "هدی" می‌گویند و هر چیزی که در پیش است "هادی" نامیده می‌شود. به عنوان نمونه، در حدیثی نقل شده که "هادی" برای گوسفند به معنای دور نگه داشتن آن از آسیب است.
و یقال للعصا هاد لانّها تهدی الانسان متقدّمة. اگر کسی گوید طلب هدایت بعد از یافت هدایت چه معنی دارد؟ و بر چه وجه حمل کنند؟
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که عصا به عنوان راهنمایی عمل می‌کند زیرا می‌تواند فرد را هدایت کند. اگر کسی بپرسد که درخواست هدایت پس از دریافت آن چه معنایی دارد، باید بررسی کرد که این سوال از چه جنبه‌ای مطرح می‌شود.
جواب آنست: که هدایت اینجا بمعنی تثبیت و تقریر است یعنی «ثبّتنا علی الهدایة الّتی اهتدینا بها علی الاسلام.» میگوید بار خدایا ما را بر اسلام که دادی و ایمان که کرامت کردی پاینده دار، این همچنانست که جایی دیگر گفت یا ایّها الذین آمنوا آمنوا باللّه و رسوله ای اثبتوا علی الایمان و الزموه و لا تفارقوه. جایی دیگر گفت: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی‌» یعنی داوم علی الایمان و ثبت. جایی دیگر گفت «إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا» یعنی ثمّ داموا علی التقوی و الایمان مرّة بعد اخری و لزموه و ثبتوا علیه. اینجا همچنانست که ایشان که بحمد و ثناء اللَّه رسیدند، و خدای را عزّ و جلّ عبادت میکنند، و از وی معونت بر اداء طاعة میخواهند میگویند ما را برین هدی پاینده و محکم دار و از ان بمگردان. از اینجا گفت مصطفی (ع) «اللهمّ انی اسألک الهدی و التقی و العفة و الغنی.» و معلومست که وی براه راست بود و در تقوی و عفت بر کمال بود. و قال (ع) لعلیّ «قل اللّهم انّی اسألک الهدی و السّداد.»
هوش مصنوعی: هدایت در اینجا به معنای تثبیت و تقویت است. به این معنا که از خداوند می‌خواهیم ما را بر اسلام و ایمانی که به ما عطا کرده است، استوار نگه دارد. به این موضوع در جاهای دیگری نیز اشاره شده است، جایی که از مؤمنان خواسته می‌شود تا بر ایمان خود ثابت قدم بمانند و آن را ترک نکنند. همچنین یادآوری شده که خداوند را برای توبه، ایمان و انجام اعمال نیک طلب کمک می‌کنیم و بایستی در ایمان و تقوا ثبات داشته باشیم. در واقع، کسانی که به خداوند نزدیک شده و او را عبادت می‌کنند، خواهان این هستند که بر مسیر هدایت ثابت بمانند و از انحراف در امان باشند. در دعای پیامبر (ص) نیز درخواست هدایت و تقوا و پاکی وجود دارد و این نشان‌دهنده عمق ایمان و تقوی اوست.
و گفته‌اند در جواب این مسئله که مؤمنان از اللَّه راه بهشت میخواهند که مقتضی حمد و عبادت و استعانت ایشان آنست که طلب ثواب کنند، و ثواب ایشان بهشت جاوید است و نعیم مقیم. و برین تأویل هدایت بمعنی تقدیم است و «صراط مستقیم» طریق بهشت یعنی یستقیم باهله الی الجنة. بوبکر نقاش حکایت کرد از امام مسلمانان علی مرتضی (ع) که روزی جهودی مرا گفت «در کتاب شما آیتی است بر من مشکل شده اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود من مسلمان شوم». امام گفت «آن چه آیت است؟» گفت اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ نه شما می‌گویید که براه راستیم و دین روشن اگر چنین است و بر شک نه‌اید در دین خویش چرا میخواهید و آنچه دارید چرا می‌جوئید؟» امام گفت «قومی از پیغمبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و به سعادت ابد رسیدند ما از اللَّه میخواهیم تا آن راه که بایشان نمود بما نماید، و آن طاعت که ایشان را بر آن داشت تا به بهشت رسیدند ما را بر آن دارد، تا ما نیز بر ایشان در نسیم و در بهشت شویم.» گفتا آن اشکال وی حل شد و مرد مسلمان گشت.
هوش مصنوعی: در پاسخ به این سوال که مؤمنان از خداوند درخواست راهی به بهشت دارند، گفته شده است که این درخواست ناشی از حمد و عبادت و نیاز به کمک آن‌هاست که اساساً به دنبال پاداش هستند و پاداش آن‌ها بهشت ابدی و نعمت‌های پایدار است. بر این اساس، "هدایت" به معنای پیشکش و "صراط مستقیم" به عنوان راه بهشت در نظر گرفته می‌شود، یعنی راهی که به آنجا منتهی می‌شود. روایت شده که روزی یک یهودی از امام علی (ع) پرسید آیه‌ای در قرآن وجود دارد که برای او دشوار است؛ اگر کسی بتواند این آیه را تفسیر کند، او مسلمان خواهد شد. امام از او پرسید که آن آیه چیست، و او گفت: "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ". او ادامه داد که اگر شما ادعا می‌کنید که در راه راست و دین روشنی هستید، چرا به دنبال هدایت هستید و آنچه را که دارید جستجو می‌کنید؟ امام پاسخ داد که برخی از پیامبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفته‌اند و به سعادت رسیده‌اند، و ما از خدا می‌خواهیم که راهی که به آن‌ها نشان داده شده را به ما نماید و ما را به طاعتی رهنمون کند که آن‌ها را به بهشت رسانده است، تا ما نیز در کنار آن‌ها در بهشت باشیم. با این تفسیر، مشکل آن یهودی حل شد و او مسلمان شد.
و هم در جواب مسئله گفته‌اند این زیادت و هدایت و ایمان است که مؤمنان از اللَّه میخواهند و اللَّه ایشان را باین زیادت وعده داده و گفته «و الذین اهتدوا زادهم هدی و من یؤمن باللَّه یهد قلبه فاما الذین آمنوا فزادتهم ایمانا» و امثال این در قرآن فراوانست. و گفته‌اند «صراط مستقیم» شرایع اسلام است و فرایض و سنن دین، و نه هر کس که در دین اسلام آمد به حقایق فرایض و شرایع آن قیام کرد. اللَّه فرمود بندگان خود را که از من خواهید تا شما را باین شرایع راه نمایم، تا به شرط خویش بجای آرید و به آن رستگار شوید.
هوش مصنوعی: مؤمنان از خداوند طلبیده‌اند که به آنها بیشتری از هدایت و ایمان عطا کند و خداوند به آنها وعده داده که این درخواست را برآورده خواهد کرد. در آیات قرآن آمده است که کسانی که به هدایت دست پیدا کرده‌اند، ایمانشان افزوده می‌شود و کسی که به خدا ایمان بیاورد، قلبش هدایت می‌شود. همچنین، «صراط مستقیم» به معنای احکام و آداب دین اسلام است و تنها ورود به دین اسلام کافی نیست؛ بلکه باید به حقایق و اصول آن عمل کرد. خداوند به بندگانش فرمود که اگر از او طلب هدایت کنند، او آنها را به سوی این احکام رهنمون خواهد ساخت تا به زندگی نیکو و رستگاری دست یابند.
بکر بن عبد اللَّه بن مزنی مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به خواب دید و از وی صراط مستقیم پرسید. فقال علیه السّلام «سنّتی و سنّة الخلفاء الرّاشدین من بعدی» و به روایتی دیگر امیر المؤمنین علی (ع) از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پرسید، فقال «کتاب اللَّه عزّ و جلّ»
هوش مصنوعی: بکر بن عبد اللَّه بن مزنی در خواب پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، را دید و از او درباره صراط مستقیم سوال کرد. آن حضرت فرمود: «طریقه من و روش خلفای راشد بعد از من». در روایت دیگری، امیرالمؤمنین، علی (ع)، از پیامبر پرسید و او پاسخ داد: «کتاب خداوند عزّ و جلّ».
پس برین موجب صراط مستقیم هم کتاب خداست و هم سنّة مصطفی. ابو العالیة ازینجا گفت: «تعلّموا القرآن فاذا تعلّمتم القرآن فتعلّموا السنّة فانه الصراط المستقیم، و ایّاکم ان تحرفوا الصراط یمینا و شمالا یعنی اصحاب البدع». حسن بصری گفت «هو طریق الحج» عبید بن عمیر گفت: «هو الجسر المعروف بین الجنة و النّار الذی‌
هوش مصنوعی: بنابراین، راه درست و صحیح همان‌طور که ذکر شده، به کتاب خدا و سنّت پیامبر بستگی دارد. ابو العالیة به این نکته اشاره کرده که باید قرآن را بیاموزید، و پس از آن به یادگیری سنّت بپردازید، زیرا این دو راه را به سوی حقیقت و درست هدایت می‌کنند. او همچنین هشدار می‌دهد که از انحراف به چپ و راست به سمت برداشت‌های نادرست یا بدعت‌ها دوری کنید. حسن بصری این مسیر را به عنوان راهی برای انجام مناسک حج معرفی کرده و عبید بن عمیر نیز آن را به پلی میان بهشت و جهنم تشبیه کرده است.
وصفه النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فقال «الصراط کحدّ السیف مزلّة مدحضة ذات حد و کلالیب فالنّاس علیه کالبرق و کالطّیر و کاجود الخیل فناج مسلم و ناج مخدوش و مکدوش فی النّار.»
هوش مصنوعی: پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم توصیف می‌کند که راه مستقیم مانند برنده شمشیر است و لغزنده و پرخطر می‌باشد. این راه دارای مرز و کمندهایی است. مردم در این مسیر مانند برق و پرندگان و اسب‌های تندرو حرکت می‌کنند. برخی از آن‌ها نجات می‌یابند، برخی دیگر زخمی می‌شوند و افرادی نیز به آتش دچار می‌شوند.
«صراط» بصاد خالص و سین خالص و باشمام سین و بزای خالص و باشمام زای همه قرانست و لغت عرب. یعقوب بسین خالص خواند، و حمزه باشمام زای و باقی بصاد خالص، و قرءات معروف همین اند، و اصل سین است که استراط گذر کردن است و مسترط و سراط راه گذر و المستقیم هو الصّواب من کل قول و فعل و الطّریق المستقیم هو القائم الذی لا عوج فیه و لا یعوج بصاحبه حتّی یهجم به علی اللَّه فیدخله جنّته.
هوش مصنوعی: «صراط» به معنای راهی است که در زبان عربی به کار می‌رود و به روش‌های مختلفی هم خوانده شده است. یکی از معانی اصلی این کلمه، به ویژه در اصطلاح دینی، راهی مستقیم و درست است که انسان را به خداوند و به بهشت هدایت می‌کند. این راه هیچ‌گونه انحرافی ندارد و افرادی که در آن سیر می‌کنند، به راحتی به مقصد نهایی خود می‌رسند. به عبارت دیگر، صراط نماد راهی است که انسان را به سمت صحیح‌ترین و بهترین تصمیمات و اعمال ر هدایت می‌کند.
آن گه تفسیر کرد و بدل نهاد گفت: صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ و هم الّذین انعم اللَّه علیهم بالتوفیق و الرّعایة و التّوحید و الهدایة من النبیّین و الصدّیقین و الشّهداء و الصّالحین. چون راه بشناخت حق بسیار بود بیان کرد که مؤمنان کدام راه میجویند راه نواختگان از پیغامبران و صدّیقان و شهیدان همانست که اللَّه مصطفی و مؤمنان را فرمود جای دیگر که «فبهدیهم اقتده» حسن گفت «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» یعنی ابابکر و عمر یؤیّده‌
هوش مصنوعی: سپس او تفسیر کرد و گفت: «صراط کسانی که بر آنها نعمت داده‌ای» اشاره به کسانی است که خداوند به آنها موفقیت، مراقبت، توحید و هدایت داده است، مانند پیامبران، صدیقین، شهیدان و صالحان. وقتی که حقایق را شناخت، توضیح داد که مؤمنان به دنبال کدام راه هستند. این همان راهی است که نواختگان، پیامبران و صدیقین می‌پیمایند و خداوند به مؤمنان در جای دیگری فرموده است: «پس به هدایت آنها اقتدا کن». حسن می‌گوید «صراط کسانی که بر آنها نعمت دادی» به ابوبکر و عمر اشاره دارد.
قوله علیه السّلام اقتدوا بالذین من بعدی ابی بکر و عمر.
هوش مصنوعی: حضرت فرمودند: از کسانی که بعد از من هستند، ابوبکر و عمر را الگو قرار دهید.
ابن عباس گفت هم قوم موسی و عیسی قبل آن یغیّروا نعم اللَّه علیهم. شهر بن حوشب گفت «هم اصحاب رسول اللَّه و اهل بیته» و معناه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» بمتابعة سنة محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، و قیل بالشکر علی السّراء، و الصبر علی الضّراء، و الثبات علی الایمان، و الاستقامة و اتمام هذه النعمة، فکم من منعم علیه مسلوب. اهل تحقیق و خداوندان تحصیل را درین آیت سخنی نغز است و قاعده نیکو که معظم اقوال مفسران که بر شمردیم در آن بیاید: گفتند این صراط مستقیم که مؤمنان خواستند از دو وجه صورت بندد یکی آنک راههای ضلالت بسیار اند و راه راست درست با ضافت بآن راهها یکی است. مؤمنان از یک راه راست میخواهند همان یک راه است که اللَّه جای دیگر مؤمنان را با آن خواند و گفت: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ و مصطفی (ع) آن را بیان کرد و گفت‌ «ضرب اللَّه مثلا صراطا مستقیما و علی جنبی الصراط ستور مرخاة و علی رأس الصراط داع یقول ادخلوا الصراط و لا تعوجوا ثم قال الصراط الاسلام و الستور المرخاة محارم اللَّه و ذلک الداعی القرآن.»
هوش مصنوعی: ابن عباس گفت که قوم موسی و عیسی، قبل از وقتی که نعمت‌های خداوند را تغییر دهند، به یادآوری این نکته اشاره کرده‌اند. شهر بن حوشب اضافه کرد که این موضوع درباره یاران پیامبر و خانواده او نیز صدق می‌کند. به معنای اینکه خداوند بر آنها نعمت‌هایی عطا کرده و این نعمت‌ها را باید با پیروی از سنت محمد (ص) حفظ کرد. این به معنای شکرگزاری در زمان خوشی و صبر در هنگام سختی، پایداری در ایمان و حفظ این نعمت‌هاست. بسیاری از افراد نسبت به نعمت‌ها بی‌توجه می‌شوند. اهل علم و افرادی که به دنبال حقایق هستند، در این آیه نکته ظریفی می‌بینند و قاعده‌ای خوب؛ زیرا بسیاری از تفسیرها به این نکته اشاره دارند که صراط مستقیم که مؤمنان خواستار آن هستند از دو جنبه قابل درک است. یکی اینکه راه‌های متعدد ضلالت وجود دارد، اما راه راست تنها یکی است. مؤمنان خواهان این یک راه راست هستند که خداوند در جای دیگر نیز به آن اشاره کرده و فرموده: «این است راه مستقیم من، از آن پیروی کنید و از راه‌های دیگر پیروی نکنید.» پیامبر اکرم (ص) نیز این موضوع را بیان کرده و فرمود: «خداوند مثالی از یک صراط مستقیم زده و در کنار آن ستون‌هایی قرار داده و در بالای آن داعیی است که می‌گوید وارد این صراط شوید و از آن منحرف نشوید. سپس فرمود صراط، اسلام است و ستون‌ها محارم خداوند هستند و آن داعی، قرآن است.»
مفسّران ازینجا تفسیر صراط مستقیم کردند: یکی گفت قرآن است یکی گفت اسلام است یکی گفت سنّة و جماعة است. وجه دیگر آنست که راههای به خدا بسیارند بعضی راست‌تر و نزدیکتر و بعضی دورتر، از اینجاست که قومی مؤمنان پیشتر به بهشت شوند، و قومی بسالها ازیشان دیرتر شوند، چنانک در خبر است. و همچنین راه سابقان خلافی نیست که به حق نزدیکتر است از راه مقتصدان و راه مقتصدان نزدیکتر از راه‌ ظالمان هر چند که هر سه قوم رستگارند بحکم خبر اما راه ایشان بر تفاوت است، مؤمنان از خدا آن را میخواهند که راست‌تر است و بخدای نزدیکتر و آن راه انبیا و صدیقان و شهیدان است چنان که بعضی مفسران تفسیر کرده‌اند.
هوش مصنوعی: مفسران در اینجا به معنی صراط مستقیم پرداخته‌اند. برخی آن را به قرآن تفسیر کرده‌اند، برخی دیگر آن را به اسلام و شماری دیگر به سنت و جماعت نسبت داده‌اند. همچنین می‌توان گفت که راه‌های گوناگونی به سوی خدا وجود دارد؛ برخی از این راه‌ها مستقیم‌تر و نزدیک‌ترند و برخی دیگر فاصله بیشتری دارند. بر همین اساس، برخی از مؤمنان به بهشت زودتر می‌رسند و گروهی دیگر مدت‌های طولانی‌تری در این مسیر انتظار می‌کشند. بنا بر روایت‌ها، راه کسانی که در صدر اسلام بودند، به حق نزدیک‌تر از راه کسانی است که اعتدال را پیشه کرده‌اند و این نیز نزدیک‌تر از راه ظالمان است. هرچند همه این گروه‌ها در نهایت نجات خواهند یافت، اما راه آن‌ها متفاوت است. مؤمنان همواره از خدا درخواست می‌کنند که بهترین و نزدیک‌ترین راه را به آن‌ها نشان دهد که همان راه انبیا، صدیقان و شهیدان است، چنان‌که برخی مفسران به آن اشاره کرده‌اند.
و در «علیهم» سه قراءة مشهورست بصری و نافع و عاصم بکسرها و ضمّ میم. در درج موصول بواو و در وقف بسکون میم. و «علی» در لغت عرب چند معنی دارد: در وی معنی الزام است چنانک گویند لی علیک کذا ای وجب علیک و لزمک و معنی تمکن چنان که گویند: فلان علی رأس امره، و معنی فی کقوله تعالی عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ و بمعنی عند کقوله «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ» و بمعین من کقوله «إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ».
هوش مصنوعی: در مورد کلمه «علیهم» سه قرائت معروف وجود دارد که مربوط به بصری، نافع و عاصم هستند و این قرائت‌ها در نوع تلفظ میم با کسر و ضمه متفاوتند. همچنین، در حالت وقف، میم نگه‌داشته می‌شود. کلمه «علی» در زبان عربی معانی مختلفی دارد؛ یکی از این معانی الزام است، مانند اینکه گفته شود «لی علیک کذا» که به معنای «بر تو واجب است» است. همچنین به معنای تمکن نیز به کار می‌رود، مانند جمله «فلان علی رأس امره»، که به معنای «فلان در صدر کارش است» می‌باشد. همچنین می‌تواند به معنای «در» باشد، به‌طور مثال در آیه‌ای که می‌گوید «عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ» و به معنای «در نزد» نیز کاربرد دارد، مثل جمله‌ای که می‌گوید «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ». در نهایت، به معنای «از» نیز به کار می‌رود، مانند جمله «إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ».
غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ غیر تفسیر الّذین است یعنی آن نواختگان که جز از مغضوب علیهم‌اند، و جز از ضالین. سهل تستری گفت: «و غیر المغضوب علیهم بالبدعة، و لا الضّالین غیر السنّة» نه راه مبتدعان که خشم است از تو بر ایشان به آوردن بدعت و گم شدن از راه سنّت. تفسیر مصطفی به روایت عدی حاتم آنست که المغضوب علیهم جهودان اند، و لا الضّالین ترسایان. و هر چند که اللَّه بر فراوان کس بخشم است اما بر جهودان دو خشم است و بر دیگران یکی که گفت: «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی‌ غَضَبٍ» یکی خشم وریشان از بهر تکذیب ایشان عیسی را و دیگر خشم به تکذیب ایشان محمّد را از بهر این بود که المغضوب علیهم جهودان نهاد خاصّة.
هوش مصنوعی: عبارت "غیر المغضوب علیهم" به معنای کسانی است که تحت خشم خداوند قرار ندارند و همچنین به کسانی که گمراه شده‌اند، تعلق نمی‌گیرد. سهل تستری بیان کرده است که این گروه کسانی هستند که به بدعت‌گذاری گرایش ندارند و از راه سنت منحرف نشده‌اند. تفسیر دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید "المغضوب علیهم" به معنای یهودیان و "الضّالین" به معنای مسیحیان است. هرچند خداوند بر بسیاری از افراد خشم دارد، اما بر یهودیان دو نوع خشم وجود دارد؛ یکی به خاطر انکار عیسی و دیگری به خاطر انکار محمد. این نظر تأکید می‌کند که یهودیان به طور خاص مشمول خشم الهی هستند.
و این که «ضالّین» ترسایان نهاد از آن بود که همه بی راهان بیک ضلالت موصوف‌اند و ایشان بدو ضلالت که گفت «قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ» پیشین ضلوا گم گشتن ایشان است در افراط در کار عیسی، و دیگر تفریط ایشان بجحود بمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. قال الحسین بن الفضل «کل مغضوب علیه بکفر او شرک فهو داخل فی هذه الآیة.» و فی بعض الکتب یقول اللَّه عزّ و جل «قد اعطیتکم ما سألتمونی، و انقذتکم من ضلالة الیهود و النصاری، و صرفت عنکم سخطی و غضبی، و اعطیتکم الاستغفار، فلن امنعکم المغفرة، فابشروا بالجنة التی کنتم توعدون.»
هوش مصنوعی: ترسایان به دلیل این که تمامی کسانی که رها شده یا گمراهند، به نوعی در ضلالت قرار دارند، به عنوان «ضالّین» شناخته می‌شوند. این ضلالت به دو گونه رخ می‌دهد: یکی افراط در عقاید مربوط به عیسی و دیگری عدم احترام و اعتراف به پیامبری محمد (ص). حسین بن فضل می‌گوید که هر کسی که به کفری یا شرکی دچار است، در این دسته قرار می‌گیرد. در برخی نوشته‌ها آمده است که خداوند به بندگانش می‌فرماید: «من آنچه را که خواستید به شما داده‌ام و شما را از ضلالت یهود و نصاری نجات داده‌ام، خشم و غضب خود را از شما دور کرده‌ام و شما را به استغفار برگزیده‌ام، پس از بخشش من ناامید نشوید و به بهشتی که وعده داده شده، امیدوار باشید.»
پس از خواندن سورة الحمد سنت را و اتباع مصطفی را گوید بآواز بلند «آمین» که مصطفی(ع) چنین کردی و گفت: «لقننی جبرئیل آمین عند فراغی من قراءة فاتحة الکتاب».
هوش مصنوعی: پس از خواندن سوره حمد، سنت این است که با صدای بلند «آمین» بگویید، زیرا پیامبر اکرم (ص) این کار را انجام دادند و گفتند: «جبرییل پس از پایان خواندن سوره فاتحه، به من آمین آموخت.»
و آمین و امین ممدود و مقصور هر دو رواست: مقصور مستقیم تر است، و ممدود مشهورتر است. ابن عباس گفت از مصطفی پرسیدم معنی آمین فقال «معناه افعل» قتاده گفت: معناه کذلک یکون. و قیل معناه اللهم اسمع و استجب. و این کلمه سه معنی راست: یکی ختم دعا را، و دیگر ابتهال و تضرع فرادعا پیوستن، سه‌دیگر استدراک است فرا دعا که آن کس که بر دعاء دیگر کس آمین گوید در هر چه دعا کننده خواست انباز است. و گفته‌اند چنانک در وضع لغت صه اسمی است اسکت را و مه اسمی است اکفف را آمین اسمی است استجب را، یعنی استجب یا ربنا. الاصل فیه السکون لانّه مبنی، فحرّک لالتقاء السّاکنین و علی الفتح لانّه اخفّ الحرکات، و مثله این و کیف و لیت. و گفته‌اند این نامی است از نامهای اللَّه که دعا کننده بخاتمت دعا او را نام برد. و اصل آن یا آمین است پس کثرت استعمال را حرف ندا بیوکندند. و این نام بردن اللَّه در آخر دعا همچنانست که جای دیگر گفت. «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا.» ابتداء دعا بنام اللَّه و ختم بنام اللَّه. و همچنانک از ابراهیم حکایت کرد: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ.» ربّنا دعائی است ابتدا بنام اللَّه و انتها و ختم بنام اللَّه. و از حمله عرش حکایت کرد «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً، فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا». و گفته‌اند: آمین پیوند دعا است و اصل‌ آن عبری است موسی (ع) دعا میکرد و میگفت «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ» و هارون میگفت: «آمین رب العالمین». هر دو را دعا نام کرد، و گفت: اجیبت دعوتکما فاستقیما.
هوش مصنوعی: کلمات "آمین" و "امین" هر دو صحیح هستند، اما "امین" محبوب‌تر است. ابن عباس نقل کرده که از پیامبر پرسیدم معنی "آمین" چیست و او پاسخ داد "به معنی بکنید". قتاده نیز گفته معنی آن این است که "چنین باشد". برخی نیز معتقدند این کلمه به معنای "خدایا بشنو و اجابت کن" است. "آمین" سه معنی دارد: یکی پایان دعا، دیگری تضرع و وابستگی به دعا، و سومی این که کسی که "آمین" می‌گوید، در هر چیزی که دعا کننده خواسته، شریک است. گفته شده است "آمین" به معنای "اجابت کن" است و به نوعی به سکون مربوط می‌شود. این لغت در آخر دعا نام بردن از خداوند را نشان می‌دهد. در دعاها، ابتدا نام خدا ذکر می‌شود و در انتها نیز به همین شکل، مانند دعای ابراهیم. "آمین" پیونددهنده دعاهاست و ریشه‌اش به زبان عبری برمی‌گردد، جایی که موسی دعا می‌کرد و هارون به "آمین" پاسخ می‌داد و هر دو دعا نامیده می‌شدند.
و درست است خبر از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که چون امام فاتحة الکتاب تمام کند و در نماز شما گوئید آمین که فرشتگان همچنین میگویند، و هر که برابر افتد آمین وی با آمین گفتن فرشتگان گذشته گناه وی بیامرزند. و هم خبر است که «ما حسدکم الیهود علی شی‌ء ما حسدوکم علی آمین و تسلیم بعضکم علی بعض»
هوش مصنوعی: وقتی امام در نماز سوره فاتحه را به پایان می‌رساند و شما کلمه "آمین" را می‌گویید، فرشتگان نیز این کلمه را به همراه شما می‌گویند. هرکس که در این لحظه با "آمین" گفتن فرشتگان همزمان باشد، گناهانش بخشیده می‌شود. همچنین بیان شده که یهودیان به هیچ چیزی به اندازه "آمین" و "سلام" شما بر یکدیگر حسادت نمی‌ورزند.
علی (ع) گفت‌ «آمین خاتم رب العالمین یختم به دعاء عبده المؤمن»
هوش مصنوعی: علی (ع) فرمود: «آمین، پروردگار عالمیان، دعای بنده مؤمن را با این کلمه ختم می‌کند.»
و قیل «یختم به براءة اهل الجنة من النار» گفت آمین مهر خداوند جهانیانست دعاء بنده مؤمن را با آن مهر نهد و بهشتیان را از آتش برات نویسد و بآن مهر نهد. عبد الرحمن بن زید گفت: «کنز من کنوز العرش لا یعلم تأویله الّا اللَّه» وهب منبه گفت آمین چهار حرف است رب العزة هر حرفی را فرشته آفریده تا میگوید «اللّهم اغفر لمن قال آمین». و گفته‌اند آمین دلیل است بر فضل و شرف سورة الحمد بر همه سورتها که در هیچ سورة این نیست و در خبر است که‌ «اختموا الدعاء بآمین فان اللَّه عزّ و جل یستجیبه لکم.»
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده است که گفته شده است که با گفتن "آمین" به دعای بنده مؤمن، خداوند برکت و مهر خود را می‌نهد و موجب نجات بهشتیان از آتش می‌شود. همچنین بیان شده است که "آمین" یکی از گنجینه‌های عرش خداوند است و تنها خداوند معنای آن را می‌داند. همچنین گفته شده که "آمین" به عنوان نشانه‌ای از برتری سوره حمد نسبت به سایر سوره‌ها است و در دعای خالصانه، باید با "آمین" ختم شود تا خداوند به آن پاسخ دهد.
فصل فی بیان فضیلة سورة الفاتحه‌
هوش مصنوعی: فصل در توضیح فضیلت سوره فاتحه.
روی حفص بن عاصم عن ابی سعید بن المعلی انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم کان فی المسجد و انا اصلّی، قال فدعانی. قال فصلیت ثم جئت فقال ما منعک ان تجیبنی حین دعوتک، اما سمعت اللَّه یقول یا ایّها الّذین امنوا استجیبوا اللَّه و للرّسول اذا دعاکم لما یحییکم، لأعلمنّک اعظم سورة من القرآن قبل ان اخرج من المسجد. قال فمشیت معه فلمّا بلغنا قریبا من الباب ذکرته، قلت یا رسول اللَّه انک قلت کذا و کذا. فقال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «الحمد للَّه رب العالمین هی السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اوتیته – و روی انه قال و الذی نفسی بیده ما انزل اللَّه فی التوریة و لا فی الانجیل و لا فی الزبور و لا فی القرآن مثلها و انها السّبع المثانی و القرآن العظیم الذی اعطیت. و روی انه قال ام القرآن عوض من غیرها و لیس غیرها منها عوضا امّ القرآن اعظم عند اللَّه ممّا دون العرش ایّما مسلم قرأ فاتحة الکتاب فکانما قرأ ثلثی القرآن. و کانما تصدّق علی کل مؤمن و مؤمنة: ابو سعید خدری گفت: جماعتی یاران با یکدیگر بودیم بقبیله از قبایل عرب بگذشتیم ما را میزبانی نکردند و مراعاتی و مواساتی نفرمودند. تقدیر الهی چنان بود که سیّد قبیله را آن روز مار گزید. قوم وی آمدند و گفتند اگر در میان شما افسونگری هست تا بیاید و سیّد ما را افسون کند مگر شفا پدید آید. یاران گفتند نیائیم که شما ما را میزبانی نکردید مگر که جعل سازید و ما را در آن مزد دهید. گفت گله گوسفند جعل ما ساختند آن گه یکی از ما رفت و بروی سوره فاتحة الکتاب خواند و دست بوی فرود آورد اللَّه تعالی ببرکت سورة الحمد آن مرد را شفا داد، پس آن گوسپندان بایشان فرستادند. یاران گفتند تا از رسول خدا نپرسیم نپذیریم. آمدند بحضرت نبوت و قصه باز گفتند رسول خدا بخندید، آن گه گفت آن مرد را که سورة فاتحة الکتاب خوانده بود: «و ما یدریک انها رقیة»
هوش مصنوعی: روایتی از حفص بن عاصم نقل شده که می‌گوید: پیامبر (ص) در مسجد بود و من در حال نماز بودم، که ایشان مرا صدا زدند. بعد از اتمام نماز، به ایشان نزدیکی کردم و پرسیدم که چرا دعوت من را نپذیرفتی و آیا نشنیدی که خداوند می‌فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبر پاسخ دهید وقتی شما را به چیزی دعوت می‌کنند که باعث حیات شما می‌شود." سپس پیامبر (ص) فرمودند که قبل از خروج از مسجد، به تو بزرگ‌ترین سوره قرآن را نشان می‌دهم. وقتی به درب مسجد نزدیک شدیم، به یاد آوردم و به پیامبر (ص) گفتم که شما چنین فرمودید. ایشان در پاسخ فرمودند: "الحمدلله رب العالمین، این سوره، سوره سبع مثانی و قرآن عظیم است که به من داده شده است." پیامبر (ص) افزودند که این سوره در هیچ یک از کتاب‌های آسمانی دیگر مانند تورات، انجیل و زبور چیزی مشابه نداشته و این سوره، بهترین بخش قرآن است. همچنین فرمودند که اگر یک مسلمان فاتحة الکتاب را بخواند، مانند این است که دو سوم قرآن را خوانده است و ثواب آن به همه مؤمنان و مؤمنات می‌رسد. سپس روایت دیگری از ابو سعید خدری آمده که می‌گوید: ما گروهی از یاران بودیم و در بین قبایل عربی سفر می‌کردیم که هیچ‌کس از ما پذیرایی نکرد. تقدیر الهی به گونه‌ای بود که سید قبیله گرفتار مارگزیدگی شد. قوم او به دنبال کمکی رفتند و گفتند که اگر کسی در میان ما باشد که بتواند او را شفا دهد. یاران ما در جواب گفتند که ما تنها در صورتی می‌آییم که براساس میزبانی که نکردید، مزد به ما داده شود. در نتیجه، آنها گوسفندانی را به عنوان مزد پیشنهاد کردند و یکی از ما به سراغ سوره فاتحة الکتاب رفت و با خواندن آن بر سیّد قبیله، دعا کرد و او شفا گرفت. پس از آن، به عنوان پاداش، گوسفندها را به ما فرستادند. یاران ما گفتند که تا از پیامبر (ص) در این مورد نپرسیم، چیزی را نمی‌پذیریم. بعد از اینکه به حضور پیامبر (ص) رفتند و قصه را بیان کردند، پیامبر (ص) خندیدند و سپس گفتند: "و ما یدریک انها رقیة" یعنی چه می‌دانی این سوره می‌تواند شفابخش باشد؟
تو چه دانستی که آن رقیه است و شفاء دردها پس گفت خذوها و اضربوا لی فیها بسهم‌
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که آن، رقیه و درمان‌کننده دردهاست؟ بنابراین گفت: آن را بگیرید و برای من در آن سهیم شوید.
روید و آن گوسپندان بستانید و مرا نیز از آن نصیب دهید.
هوش مصنوعی: برو و آن گوسپندها را بگیر و هم به من هم سهمی از آن بده.
و گفته‌اند قیصر ملک روم نامه نبشت به عمر خطاب در روزگار خلافت وی و گفت مادر کتاب خویش میخوانیم که در کتاب شما سورتی است که در آن سورة خا و ثا و ظا و شین و زا و جیم و فانیست، و هر کس که آن سورة بر خواند اللَّه تعالی وی را بیامرزد، عمر خطاب صحابه را جمع کرد و بحث کردند و همه متفق شدند که آن سوره فاتحه الکتاب است.
هوش مصنوعی: قیصر روم در دوران خلافت عمر خطاب نامه‌ای نوشت و گفت که در کتاب‌های ما سوره‌ای وجود دارد که شامل حروف خاصی است: خ، ث، ظ، ش، ز، ج و ف. او افزود که هر کس این سوره را بخواند، خداوند او را می‌بخشد. عمر خطاب صحابه را جمع کرد و درباره‌ی این موضوع بحث کردند و در نهایت تصمیم گرفتند که این سوره همان فاتحه الکتاب است.
گویند که قیصر آن گه در سرّ مسلمان شد و از اسلام خویش عمر را خبر کرد.
هوش مصنوعی: می‌گویند که در آن زمان قیصر به طور پنهانی مسلمان شد و به عمر خبر داد که به اسلام روی آورده است.
و در خبرست که شب معراج مصطفی را گفتند «یا احمد اخطب الانبیاء بلغتک هذه اللّتی فضّلتها علی اللّغات، و اقرأ علیهم امّ القرآن، و خواتیم البقرة الّتی اعطیتک و هما کنزان من کنوز عرشی لم یسبقک الیهما احد من النبیّین الّا آدم و ابراهیم.»
هوش مصنوعی: در شب معراج، به پیامبر مصطفی گفته شد: «ای احمد، تو بهترین سخنگوی پیامبران هستی. این سوره‌ای که به تو داده شده، بر زبان‌ها برتری یافته است. حالا به آن‌ها سوره فاتحه و آخرین آیات سوره بقره را بخوان که این دو، گنجینه‌هایی از گنجینه‌های عرش هستند و هیچ‌یک از پیامبران قبل از تو به چنین مقامی نرسیده‌اند جز آدم و ابراهیم.»
گفتند یا احمد پیغامبران را خطیبی کن بلغت خویش یعنی بلغت عرب که بر همه لغتها شرف دارد و بریشان خوان سورة الحمد و خاتمة سورة البقرة، این دو کنز است که ترا دادم از کنزهای عرش خویش، پیش از تو کس را نداده‌ام مگر آدم را و ابراهیم را.
هوش مصنوعی: به احمد گفتند که پیامبران را با زبان خود، یعنی زبان عربی، که بر تمام زبان‌ها برتری دارد، وعظ و خطابه کن. سپس آیات آغاز سوره حمد و پایان سوره بقره را خواند. این دو آیه، گنجینه‌هایی هستند که من به تو داده‌ام و پیش از تو به کسی دیگر نداده‌ام جز آدم و ابراهیم.
وهب منبه گفت: «مردی کنیزکی اعجمی خرید بامدادی ناگاه از خواب فصیح برخاست و گفت «یا مولای علّمنی امّ القرآن» خواجه گفت ای کنیزک چه افتاد که شب اعجمی خفتی و بامداد فصیح برخاستی؟ کنیزک گفت در خواب چنان نمودند سرا که همه دنیا آتش گرفته بود و در میان آتش راهی باریک همچون شراک نعلین سوی بهشت داشت، موسی ع را دیدم که در آن راه می‌شد و جهودان بر اثر وی میرفتند موسی روی سوی ایشان کرد و گفت «سوأة لکم أنا لم آمرکم ان تتهوّدوا» این بگفت و ایشان از راست و چپ همه در آتش افتادند، و موسی تنها رفت و در بهشت شد. آن گه عیسی را دیدم که در آن راه می‌شد و ترسایان را دیدم که هم چنان بر اثر وی میرفتند. عیسی باز نگرست و ایشان را گفت «سوأة لکم أنا لم آمر کم ان تنصّروا» این بگفت و ایشان از چپ و راست همه در آتش افتادند و عیسی تنها رفت تا در بهشت شد. از آن پس مصطفی را دیدم که می‌آمد و امّت وی را دیدم بر اثر وی، و همه عالم بنور ایشان روشن شده مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بایشان نگرست گفت «أنا امرتکم أن تؤمنوا و قد آمنتم فلا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» آن گه مصطفی رفت و امت وی با وی همه در بهشت شدند، من ماندم و دو زن دیگر بر در بهشت، فرمان آمد از رب العزة که بنگرید تا سوره ام القرآن میخوانند یا نه؟ خازنان بهشت آن دو زن را گفتند که سوره ام القرآن دانید و خوانید؟
هوش مصنوعی: وهب منبه داستانی را تعریف می‌کند که مردی یک کنیز از سرزمین‌های دیگر خرید. بامداد ناگهان کنیزک از خواب بیدار شد و به زبان فصیح صحبت کرد و از صاحبش خواست که سوره «ام القرآن» را به او یاد بدهد. صاحبش متعجب شد و از کنیزک پرسید که چه اتفاقی افتاده که شب به زبان غیر فصیح خوابیده و حالا بیدار شده و صحبت می‌کند. کنیزک توضیح داد که در خواب دید که دنیا در آتش است و راه باریک و نازکی به سوی بهشت دارد. او موسی (علیه السلام) را دید که در آن راه قدم می‌زند و یهودیان در پی او هستند. موسی به آن‌ها گفت که او از آن‌ها نخواسته که یهودی شوند و پس از این جملات، یهودیان در آتش افتاده و موسی به تنهایی به بهشت رفت. سپس کنیزک عیسی (علیه السلام) را دید که در همان راه می‌رفت و ترسایان پشت سر او بودند. عیسی هم به آن‌ها گفت که او نخواسته که آن‌ها مسیحی شوند و در نتیجه، ترسایان نیز به آتش افتادند و عیسی به بهشت رفت. بعد از آن کنیزک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید که می‌آمد و پیروان او را در پی خود می‌دید. آن زمان، عالم به نور پیامبر روشن شده و او به پیروانش گفت که به آن‌ها دستور داده که ایمان بیاورند و حالا که ایمان آورده‌اند، نترسند و غمگین نباشند و بشارت دهد به بهشتی که وعده داده شده است. در نهایت، پیامبر به بهشت رفت و پیروانش نیز با او وارد بهشت شدند و کنیزک همراه دو زن دیگر در در بهشت باقی ماندند. در آن لحظه، فرمانی از سوی پروردگار آمد که ببیند آیا آن‌ها سوره «ام القرآن» می‌خوانند یا نه؟ فرشتگان به دو زن گفتند که آیا آن‌ها این سوره را می‌دانند و می‌خوانند؟
ایشان گفتند دانیم پس در بهشت شدند، من ماندم که این سورة ندانستم. مرا گفتند چرا نیاموزی سوره ام القرآن تا در بهشت شوی؟ فعلّمنی یا مولای ام القرآن.»
هوش مصنوعی: ایشان فرمودند که ما آگاه شدیم و به بهشت رفتیم، اما من ماندم و ندانستم این سوره چیست. به من گفتند چرا سوره‌ی ام‌الکتاب را نمی‌آموزی تا به بهشت بروی؟ پس از آن از مولایم خواستم که ام‌الکتاب را به من یاد دهد.
اما سخن در بیان نزول این سورة: علما در آن مختلف‌اند قول بو هریره و مجاهد و حسن آنست که بمدینه فرو آمد، یدلّ علیه ما روی فی بعض الآثار «انّ ابلیس رنّ اربع رنّات، او قال اربع مرات حین لعن و حین اخرج من ملکوت السماء و حین بعث محمّد (ص) و بعث علی فترة من الرسل، و حین انزلت فاتحة الکتاب، و انزلت بالمدینة.»
هوش مصنوعی: علما درباره زمان نزول این سوره نظرات متفاوتی دارند. بر اساس گفته‌های ابوهریره، مجاهد و حسن، این سوره در مدینه نازل شده است. دلیل این مطلب، روایت‌هایی است که در برخی منابع آمده؛ از جمله اینکه ابلیس چهار بار فریاد زده است: اولین بار زمانی که لعن شد، دومین بار وقتی که از ملکوت آسمان بیرون رانده شد، سومین بار هنگامی که پیامبر (ص) در زمانی که پیامبری پس از مدت زمانی طولانی فرستاده شد، به بعثت درآمد و چهارمین بار زمانی که فاتحه کتاب نازل شد و آن هم در مدینه بود.
و قول علی (ع) و ابن عباس و جماعتی آنست که بمکه فرود آمد در ابتداء وحی. اما قتادة بن دعامه و جمعی از علماء دین تلفیق کردند میان هر دو قول و گفتند هم مکی است و هم مدنی در ابتداء نزول قرآن بمکه فرو آمد، و در ابتداء هجرت مصطفی بمدینه فرو آمد، تعظیم و تفصیل این سوره را بر دیگر سوره‌ها. و حدیث ابو میسره و عمر بن شرحبیل بر قول علی و ابن عباس دلالت میکند و ذلک‌ أن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال لخدیجة «اذا خلوت وحدی سمعت نداء و قد و اللَّه خشیت ان یکون هذا امرا قالت معاذ اللَّه ما کان اللَّه لیفعل بک ذلک، فو اللَّه انک لتؤدّی الامانة و تصل الرحم... الحدیث بطوله.
هوش مصنوعی: علی (ع) و ابن عباس و گروهی دیگر بر این باورند که قرآن در ابتدا در مکه نازل شد. اما قتاده بن دعامه و برخی دیگر از علمای دین به تلفیق این دو نظر پرداخته و اظهار کردند که قرآن هم مکی و هم مدنی است؛ به این معنی که در آغاز نزول، در مکه نازل شده و سپس در شروع هجرت پیامبر به مدینه ادامه یافته است و این سوره نسبت به سایر سوره‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین حدیثی از ابو میسره و عمر بن شرحبیل به نظر علی و ابن عباس اشاره دارد. در این حدیث آمده که رسول خدا (ص) به خدیجه (س) گفته است که وقتی تنها می‌شوم، صدایی می‌شنوم و نگران هستم که ممکن است این موضوع جدی باشد. خدیجه (س) پاسخ می‌دهد که خداوند هرگز اینگونه با تو رفتار نخواهد کرد، زیرا تو همواره امانت را ادا می‌کنی و صله رحم داری.
رسول خدا گفت با خدیجه: من چون از خلق باز بریده میگردم و تنها میشوم یعنی در غار حرا آوازی میشنوم که از آن می‌بترسم، خدیجه گفت معاذ اللَّه که ترا کاری پیش آید یا اللَّه با تو کاری کند که از آن اندوهگن شوی از آنک تو امانت گزاری، و رحم پیوندی، راست سخن، راست رو، مهمان دار، درویش نواز. آن گه بوبکر صدیق درآمد، خدیجه بوبکر را با وی بفرستاد پیش ورقة بن نوفل بن اسعد بن عبد العزی بن قصی، و هو ابن عمّ خدیجه، تا قصه خویش با وی بگوید. رفت و با وی گفت که «در خلوت آوازی میشنوم که یا محمّد یا محمّد و مرا از آن ترسی و هراسی در دل میآید میخواهم که بگریزم و بر جای نمانم.» ورقه گفت این بار که ترا برخواند دل قوی دار و هو برجای می‌باش تا با تو چه گویند. رسول خدا به خلوت باز رفت جبرئیل آمد و او را برخواند آن گه وی را تلقین کرد که قل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. تا آخر سورة. آن گه گفت «قل لا اله الا اللَّه» پس رسول خدا آنچه رفت بورقه گفت. ورقه چون این قصّه بشنید گفت «ابشر ثم ابشر» بشارتت بادا یا محمّد که این نشان نبوّت است، آن نبوّت که موسی کلیم و عیسی مریم را دادند، یا محمّد ترا کاری عظیم درگیرد و جهانیان منقاد تو شوند و سر بر خط تو نهند، اما قوم تو ترا برانند و برنجانند، ای کاشک مرا تا آن روز زندگی بودی و ترا دریافتمی در آن حال، تا با تو دست یکی داشتمی و نصرت کردمی.» پس ورقه وفات کرد و روزگار بعثت وی در نیافت. رسول خدا گفت «او را در بهشت یافتم با نواخت نیکو و کرامت بزرگوار فانّه آمن بی و صدّقنی.»
هوش مصنوعی: رسول خدا به همسرش خدیجه گفت که در غار حرا صدایی می‌شنود که او را می‌ترساند و احساس تنهایی می‌کند. خدیجه او را دلداری داد و این موضوع را نگران‌کننده ندانست، بلکه او را به خاطر ویژگی‌های نیکش ستایش کرد. سپس خدیجه پیشنهاد کرد که به ورقه بن نوفل، پسر عمویش، مراجعه کنند. پس از آنکه پیامبر به ورقه گفت که چه می‌بیند و می‌شنود، ورقه او را به آرامش دعوت کرد و گفت که باید قوی باشد. وقتی جبرئیل دوباره به پیامبر فرمان داد، او دستورات را گرفت و ورقه پس از شنیدن داستان، پیامبر را بشارت داد که این نشانه نبوّت است و گفت که ویژگی نبوّت‌هایی چون نبوّت موسی و عیسی را خواهد داشت. ورقه ابراز آرزو کرد که ای کاش تا آن زمان زنده می‌بود و می‌توانست به پیامبر کمک کند. پس از آن ورقه از دنیا رفت و پیامبر فرمود که او را در بهشت با احترام و کرامت بزرگ یافتم چرا که او به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد.

حاشیه ها

1399/08/04 18:11
رضا محمودی

در عبارت
یعنی در هر چه در خواهند و باز خواهند بجای آزادی‌اند هر چه خواهند یابند و بهرچه پیوسند رسند
بپویند درست نیست ؟
از این جهت که در کیبورد هم س و ی کنار همدیگر هستند.