شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رشیدالدین
نوبهاری عروس کردارست
سرو بالا و لاله رخسارست
باغ پر پیکران کشمیرست
راغ پر لعبتان فرخارست
کسوت این ز دیبه روم است
زیور آن ز در شهوارست
حله دست باف نیسان را
بسدش پود و زمردش تارست
بخشش باد را به گلها بر
گردش کردگار پرگارست
چمن و برگ را به ذات و به طبع
نقش دیبا و مهر دینارست
آب تیغ زدوده داشت چرا
چهره خاک پر ز رنگارست
عاشق گل هزاردستان شد
پس چرا شب شکوفه بیدارست
زار بلبل چرا همی نالد
که گل زرد زار و بیمارست
باغ پر کار کرد شد شاید
که بهر خاک طبع پرکارست
***
چرخ چون دستبرد بنماید
زینت بوستان بیفزاید
تخت گلبن چو افسر کسری
به جواهر همی بیاراید
ابر بر گل گلابها ریزد
باد بر مل عبیرها ساید
بی فسان ابر تیره صیقل وار
زنگ تیغ درخش بزداید
طبع بی داس هر زمان گویی
سرو آزاد را بپیراید
آهوی مشک نافه گشت نسیم
که ز جستن همی نیاساید
گرد طبعش نگشت عشق چرا
روی لاله به خون بینداید
تا نبندد نقاب بچه بحر
مادر گل نقاب نگشاید
از مه و مهر بارور شد باغ
زهره و مشتری از آن زاید
هر چه جاییست بزم را زیبد
هر چه جامیست باده را شاید
***
بوستان با سپهر همتا شد
که پر ز شعری و ثریا شد
کوه چون تکیه گاه خسرو گشت
دشت چون بزمگاه دارا شد
باد رنگ ابر نقشبندی کرد
خاک بر هفت رنگ دیبا شد
هر دو شاخی صلیب وار و درخت
از شکوفه به شکل جوزا شد
تا هوا در بخار پنهان گشت
راز پنهان سبزه پیدا شد
شاد شد سرو و مورد پنداری
پهلوی سرو مورد بالا شد
آمد از بید در لغز ناژو
بلبل از سرو در معما شد
اشک چشم سبل گرفته ابر
تا روان گشت سوی صحرا شد
زلفهای بنفشه پیچان گشت
چشم های شکوفه بینا شد
چشم بد دور باد ازین عالم
که به دیدار سخت زیبا شد
***
پرده گل همه صبا بدرید
کرد چهره به شرم شرم پدید
ابر پوشید روی ماه وز برق
رایت روی ماه بدرخشید
با صیادوار دست گشاد
ابرآذار دام حلقه کشید
کرد بدرود باغ و راغ ضرور
کاندرو پای بند خویش ندید
قصر و کاخ رشید خاصه نگر
که ز بس کبر بر جهان خندید
تا که بنیاد او به ماهی رفت
سرو بالای او به ماه رسید
طبع پر گرد و مشک بید همه
راست چون عنکبوت پرده تنید
باغش از خرمی بهشتی شد
کوثرش جانفزای جام نبید
صورتش را روان به حرص بخواست
صحبتش را خرد به جان بخرید
خواست گردون شکوفهاش به چشم
دیده هایش همه از آن بکفید
***
طرفه حالا که بوستان دارد
عمر پیر و تن جوان دارد
پاسبان کرد باغ قمری را
که بسی گنج شایگان دارد
از خوی ابر گل صدف کردار
در ناسفته در دهان دارد
چشم ساغر به باده می افروز
که صبا جسم و شاخ جان دارد
بی قرارست ابر و شاید از آنک
باره تند زیر ران دارد
در سخاوت همی بیاساید
خوی خاص خدایگان دارد
عمده مملکت رشید که ملک
مدح او بر سر زبان دارد
نامداری که آفتاب نهاد
همتش سر بر آسمان دارد
پس ازو آرد آنکه چرخ آرد
کم ازو دارد آنچه کان دارد
وصف او را بنان قلم گیرد
شکر او را زبان بیان دارد
***
ای به تو سرفراخته شاهی
مشتری رای و آسمان جاهی
کوه در حلم و ابر در جودی
شیر در رزم و ماه بر گاهی
تا تو چون چرخ بر زمین گشتی
مملکت بازیافت برناهی
تا هژبری کند سیاست تو
ننماید زمانه روباهی
هر درازی که از درازان داشت
یافت از نعمت تو کوتاهی
تا جهان شاد شد به دولت تو
کس ندارد ز انده آگاهی
تا کند خاطر تو راهبری
کی بترسد خرد ز گمراهی
موج زد کفت و نماند همی
مکرمت چون به خشک در ماهی
کند از بهر عمر تو عالم
هر شبی دعوی سحرگاهی
بینی از چرخ هر چه می جویی
یابی از دهر هر چه می خواهی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوبهاری عروس کردارست
سرو بالا و لاله رخسارست
هوش مصنوعی: بهار، زمان زیبایی و شادابی است. در این فصل، درخت سرو قد بلند و لالههایی با چهرههای زیبا هستند که جلوه خاصی به طبیعت میبخشند.
باغ پر پیکران کشمیرست
راغ پر لعبتان فرخارست
هوش مصنوعی: باغ پر از پیکرها و زیباییهای کشمیر است و باغچه مملو از بازیگران و سرگرمیها است.
کسوت این ز دیبه روم است
زیور آن ز در شهوارست
هوش مصنوعی: لباسی که بر تن دارم از دیبای روم است و زینتی که به همراه دارد از دُر و گوهرهای ارزشمند است.
حله دست باف نیسان را
بسدش پود و زمردش تارست
هوش مصنوعی: حله دست باف نیسان، به معنای لباس یا قالیچهای ساخته شده با دست است که در آن از پود و تار استفاده شده است. در اینجا، اشاره به زیبایی و کیفیت این محصول دارد که با استفاده از مواد ارزشمندی چون زمرد و پود ایجاد شده است. این جمله به نوعی نمادگرایی از دقت و هنر دستساز در خلق یک اثر زیبا را نشان میدهد.
بخشش باد را به گلها بر
گردش کردگار پرگارست
هوش مصنوعی: خداوند به گلها زیبایی و زندگی میبخشد و این نشاندهنده دقت و نظم او در آفرینش است.
چمن و برگ را به ذات و به طبع
نقش دیبا و مهر دینارست
هوش مصنوعی: چمن و برگ به طور طبیعی و به ذات خود، زیبایی و ارزش خاصی دارند که شبیه به نقش پارچههای گرانبها و سکههای طلا است.
آب تیغ زدوده داشت چرا
چهره خاک پر ز رنگارست
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که با وجود برش و تیغزنی آب، چرا چهره زمین اینقدر پررنگ و زیبایی دارد. به نوعی این جمله به تضاد میان سختی و زیبایی اشاره میکند، و نشان میدهد که حتی در شرایط سخت، زیباییهایی در دنیا وجود دارد.
عاشق گل هزاردستان شد
پس چرا شب شکوفه بیدارست
هوش مصنوعی: عاشق گلهای رنگارنگ و زیبا شده است، پس چرا در نیمه شب، زمانی که باید خواب باشد، شکوفهها بیدارند و در حال گل دادن؟
زار بلبل چرا همی نالد
که گل زرد زار و بیمارست
هوش مصنوعی: پرنده زار زار مینالد و میگوید که گل زرد و بیمار شده است.
باغ پر کار کرد شد شاید
که بهر خاک طبع پرکارست
هوش مصنوعی: باغ پر از گل و گیاه شد، شاید به خاطر این است که خاک آن برای رشد و شکوفایی بسیار مناسب و حاصلخیز است.
***
هوش مصنوعی: شما تا اواخر مهر ماه 1402 با اطلاعات و دادهها آشنا هستید.
چرخ چون دستبرد بنماید
زینت بوستان بیفزاید
هوش مصنوعی: اگر زمان به سمتی برود که زیباییهای باغ را تحت تأثیر قرار دهد، این زیباییها بیشتر از قبل نمایان خواهد شد.
تخت گلبن چو افسر کسری
به جواهر همی بیاراید
هوش مصنوعی: تختی که در گلبن قرار دارد، همچون تاج پادشاهی کسری با جواهرات میدرخشد و زینت مییابد.
ابر بر گل گلابها ریزد
باد بر مل عبیرها ساید
هوش مصنوعی: ابر باران خود را بر روی گلهای خوشبو میریزد و باد عطر این گلها را در فضا پخش میکند.
بی فسان ابر تیره صیقل وار
زنگ تیغ درخش بزداید
هوش مصنوعی: ابر تیره بدون غبار و آلودگی، مانند صیقلی که زنگ تیغ را برطرف میکند، ظاهر میشود و درخشندگی آن را بازمیگرداند.
طبع بی داس هر زمان گویی
سرو آزاد را بپیراید
هوش مصنوعی: هر چه زمان میگذرد، روح خلاق همیشه باید به فکر زیبایی و شکوفایی باشد تا مانند سرو آزاد، جوان و تازه باقی بماند.
آهوی مشک نافه گشت نسیم
که ز جستن همی نیاساید
هوش مصنوعی: نسیم همچون آهویی که از بوهای خوش عطر میگذراند، مدام در حال حرکت است و لحظهای آرام نمیگیرد.
گرد طبعش نگشت عشق چرا
روی لاله به خون بینداید
هوش مصنوعی: چرا عشق به طبع او نمیرسد که لاله در خون خود غوطهور است؟
تا نبندد نقاب بچه بحر
مادر گل نقاب نگشاید
هوش مصنوعی: تا زمانی که کودک از دامن مادر جدا نشود و به دنیا نیاید، گل نیز شکوفا نخواهد شد.
از مه و مهر بارور شد باغ
زهره و مشتری از آن زاید
هوش مصنوعی: از نور و زیبایی ماه و خورشید، باغی پررونق شکل میگیرد و سیارههای زهره و مشتری از آن سرچشمه میگیرند.
هر چه جاییست بزم را زیبد
هر چه جامیست باده را شاید
هوش مصنوعی: هر آنچه که باشد در میخانه، به مجالس شادی میآید و هر جامی که پر از شراب باشد، مناسب این خوشی است.
بوستان با سپهر همتا شد
که پر ز شعری و ثریا شد
هوش مصنوعی: باغ به آسمان شبیه شد و پر از شعر و زیبایی مانند ثریا گردید.
کوه چون تکیه گاه خسرو گشت
دشت چون بزمگاه دارا شد
هوش مصنوعی: کوه به عنوان پناهگاهی برای پادشاه قرار گرفت و دشت به جایی شاداب و خوشگذران تبدیل شد.
باد رنگ ابر نقشبندی کرد
خاک بر هفت رنگ دیبا شد
هوش مصنوعی: باد، مانند زنی هنرمند و نقاش، دانههای رنگی ابر را به هم دوخته و در نهایت خاک را به زیبایی و رنگهایی چون دیبا تبدیل کرده است.
هر دو شاخی صلیب وار و درخت
از شکوفه به شکل جوزا شد
هوش مصنوعی: درخت به فرمی زیبا و با شکوفههایی همچون نماد یک صلیب در دو طرف خود، نمایان شده است.
تا هوا در بخار پنهان گشت
راز پنهان سبزه پیدا شد
هوش مصنوعی: زمانی که بخار در هوا پنهان شد، رازی که در دل سبزه بود، نمایان شد.
شاد شد سرو و مورد پنداری
پهلوی سرو مورد بالا شد
هوش مصنوعی: سرو و گل در خوشحالی به همدیگر نگاه کردند و تو را تصور کردند که در کنار آنها ایستادهای.
آمد از بید در لغز ناژو
بلبل از سرو در معما شد
هوش مصنوعی: پرندهای از درخت بید به آرامی و با ناز گذر کرد و بلبل از درخت سرو در حالتی پیچیده و اسرارآمیز به نظر رسید.
اشک چشم سبل گرفته ابر
تا روان گشت سوی صحرا شد
هوش مصنوعی: چشم به خاطر غم و اندوه، مانند ابری که باران میبارد، اشک میریزد و این اشکها به سوی صحرا روانه میشوند.
زلفهای بنفشه پیچان گشت
چشم های شکوفه بینا شد
هوش مصنوعی: زلفهای بنفشه مانند پیچ و تاب خوردهاند و چشمهای شکوفهها روشن و دیدارگر شدهاند.
چشم بد دور باد ازین عالم
که به دیدار سخت زیبا شد
هوش مصنوعی: از این دنیا دور باد چشم بد، زیرا که دیدار با زیباییهای او بسیار دشوار و سخت است.
***
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که ما در زمینههای مختلف به اطلاعات و دادههایی که تا مهر 1402 جمعآوری شده، آموزش دیدهایم.
پرده گل همه صبا بدرید
کرد چهره به شرم شرم پدید
هوش مصنوعی: نسیم بهاری تمام گلها را از هم باز کرد و چهرهاش از شرم به قرمزی گرایید.
ابر پوشید روی ماه وز برق
رایت روی ماه بدرخشید
هوش مصنوعی: ابر بر روی ماه سایه انداخته و درخشندگی پرچم آن مانند نور ماه دیده میشود.
با صیادوار دست گشاد
ابرآذار دام حلقه کشید
هوش مصنوعی: ابر، با دستانی گشاد و مانند صیاد، دام خود را گسترده و آماده کرده است.
کرد بدرود باغ و راغ ضرور
کاندرو پای بند خویش ندید
هوش مصنوعی: باغ و دشت را وداع کرد، چرا که در آنجا پایبند خود را ندید.
قصر و کاخ رشید خاصه نگر
که ز بس کبر بر جهان خندید
هوش مصنوعی: بنای بزرگ و باشکوهی را تماشا کن که به خاطر خودبزرگبینیاش، به دنیا میخندد.
تا که بنیاد او به ماهی رفت
سرو بالای او به ماه رسید
هوش مصنوعی: وقتی که اصل و بنیان او به دریا منتقل شد، قامت زیبایش به صورت ماه در آمد.
طبع پر گرد و مشک بید همه
راست چون عنکبوت پرده تنید
هوش مصنوعی: خوی پرشور و لطیف او مانند عنکبوت، نازک و ظریف، در دنیای خود با مهارت و سلیقه بافته شده است.
باغش از خرمی بهشتی شد
کوثرش جانفزای جام نبید
هوش مصنوعی: باغ او به قدری سرسبز و زیباست که انگار بهشتی است، و نوشیدنیاش جان انسان را شاداب میکند.
صورتش را روان به حرص بخواست
صحبتش را خرد به جان بخرید
هوش مصنوعی: زیباییاش آنقدر دلربا بود که کسی به شدت مشتاق گفتوگو با او شد و صحبتهایش آنقدر عاقلانه و ارزشمند بود که دل هر کسی را به خود جلب میکرد.
خواست گردون شکوفهاش به چشم
دیده هایش همه از آن بکفید
هوش مصنوعی: آسمان آرزوهایش را با چشمانش میبیند و همه آنها را در دستانش میخواهد.
طرفه حالا که بوستان دارد
عمر پیر و تن جوان دارد
هوش مصنوعی: عجب اینکه در حالی که باغ بهار را تجربه میکند، عمر و تجربهاش به پیری رسیده و جسمش همچنان جوان است.
پاسبان کرد باغ قمری را
که بسی گنج شایگان دارد
هوش مصنوعی: نگهبان، باغی را مراقبت میکند که پر از treasures (گنجهای) باارزش و بینظیر است.
از خوی ابر گل صدف کردار
در ناسفته در دهان دارد
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به ویژگیهای خاص موجودات اشاره میکند. به این صورت که مانند ابری که ظاهری زیبا و لطیف دارد، درون آن رازهایی نهفته است. مانند صدف که در خود گوهر را پنهان کرده و از نظرها مخفی است. به این ترتیب، هر چیز زیبا ممکن است درون خود واقعیتهای عمیق و ناگفتهای داشته باشد.
چشم ساغر به باده می افروز
که صبا جسم و شاخ جان دارد
هوش مصنوعی: به چشم ساغر نگاه کن و آن را با باده روشن کن، زیرا نسیم صبح شوق و زندگی را به همراه دارد.
بی قرارست ابر و شاید از آنک
باره تند زیر ران دارد
هوش مصنوعی: ابر در حال ناپایداری و بیقراری است و ممکن است به خاطر این باشد که باران سنگینی را در دل دارد.
در سخاوت همی بیاساید
خوی خاص خدایگان دارد
هوش مصنوعی: در بخشندگی و سخاوت، کسانی که وضع ویژه و خاصی دارند، بیوقفه آرامش مییابند.
عمده مملکت رشید که ملک
مدح او بر سر زبان دارد
هوش مصنوعی: کشوری بزرگ و آباد که همه از خوبیهای آن سخن میگویند و به ستایش او میپردازند.
نامداری که آفتاب نهاد
همتش سر بر آسمان دارد
هوش مصنوعی: شخصیتی بزرگ و نامدار که مانند خورشید بلند پرواز و با عزت است و بلندای آرزوهایش بالاتر از آسمانهاست.
پس ازو آرد آنکه چرخ آرد
کم ازو دارد آنچه کان دارد
هوش مصنوعی: پس از او کسی را میآورد که مدار زندگیاش کم است، زیرا او از موجودی که دارد، کمتر دارد.
وصف او را بنان قلم گیرد
شکر او را زبان بیان دارد
هوش مصنوعی: توصیف او را قلم به شکلی زیبا مینویسد و زبان از شیرینی او سخن میگوید.
***
هوش مصنوعی: شما بر اساس اطلاعات تا مهرماه ۱۴۰۲ آموزش دیدهاید.
ای به تو سرفراخته شاهی
مشتری رای و آسمان جاهی
هوش مصنوعی: ای شاهی که به تو افتخار میشود، مانند سیاره مشتری با اندیشهای روشن و در آسمان مقام والایی داری.
کوه در حلم و ابر در جودی
شیر در رزم و ماه بر گاهی
هوش مصنوعی: کوه آرام و صبور است، ابرها در غفلت و بیخیالی به سر میبرند، شیر آماده نبرد و در حال جنگ است، و ماه به آرامی و زیبایی در آسمان میدرخشد.
تا تو چون چرخ بر زمین گشتی
مملکت بازیافت برناهی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مانند چرخ بر دشت و زمین بچرخی، سرزمین (و کشور) دوباره به حیات خود ادامه میدهد و به روزهای خوبش برمیگردد.
تا هژبری کند سیاست تو
ننماید زمانه روباهی
هوش مصنوعی: زمانی که سیاست تو به خوبی پیش برود، دنیاست که خود را همانند روباهی نشان نمیدهد.
هر درازی که از درازان داشت
یافت از نعمت تو کوتاهی
هوش مصنوعی: هر بلندی و درازی که داشت، از نعمت تو کوتاهتر شد و از زیبایی و لطف تو کم شد.
تا جهان شاد شد به دولت تو
کس ندارد ز انده آگاهی
هوش مصنوعی: تا وقتی که خوشحالی و موفقیت تو در دنیا برقرار است، هیچ کس از غصه و اندوه خبر ندارد.
تا کند خاطر تو راهبری
کی بترسد خرد ز گمراهی
هوش مصنوعی: هرگاه کسی بخواهد تو را هدایت کند و به راه راست بکشاند، نگران از گمراهی نخواهی بود.
موج زد کفت و نماند همی
مکرمت چون به خشک در ماهی
هوش مصنوعی: به خاطر یک عمل نیکو، دوستی را از دست داد و از کرامت او چیزی باقی نماند، مانند ماهی که از آب دور شود.
کند از بهر عمر تو عالم
هر شبی دعوی سحرگاهی
هوش مصنوعی: به خاطر عمر تو، هر شب جهان از بیداریاش میگوید که صبح زود کار سحر را آغاز میکند.
بینی از چرخ هر چه می جویی
یابی از دهر هر چه می خواهی
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به دنبال چیزی باشی، از زمان و دنیا هر آنچه که بخواهی به دست میآوری.