شمارهٔ ۵ - مدح خواجه ابونصر
خواجه بونصر پارسی که جهان
هیچ همتا نداردش ز مهان
آن دبیری که تا قلم برداشت
همه بر صحن درج سحر نگاشت
و آن سواری که تا سوار شدست
زو دل کفر بی قرار شدست
شاه را بوده نایب کاری
کرده شغل سپاهسالاری
سرکشان را نموده در پیکار
که چگونه کنند مردان کار
هر سخن کو بگوید از هر در
چون گهر بایدش نشاند به زر
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
چون ز می دلش مست و خرم شد
جد و هزلش تمام در هم شد
طیبتی طرفه در میان افکند
ثلث شهنامه در زبان افکند
ساتگینی گرفت و پس برخاست
دولت شه ز پاک یزدان خواست
مرکز حشمت و سیادت باد
دولتش هر زمان زیادت باد
سر همت بلند باد بدو
شادمان شاه شیرزاد بدو
شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود: پدری کز همه ملوک جهانشمارهٔ ۶ - مدح امیر بهمن: باز کس چون امیر بهمن نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه بونصر پارسی که جهان
هیچ همتا نداردش ز مهان
هوش مصنوعی: خواجه بونصر پارسی، یکی از بزرگترین شخصیتهای جهان است که هیچکس نمیتواند با او برابری کند و او به اندازه مهمانان دیگر بینظیر و منحصر به فرد است.
آن دبیری که تا قلم برداشت
همه بر صحن درج سحر نگاشت
هوش مصنوعی: آنجا که نویسنده قلم به دست گرفت، همه چیز را در صحن زیبایی و هنر نگاشت.
و آن سواری که تا سوار شدست
زو دل کفر بی قرار شدست
هوش مصنوعی: و آن سوار که بر اسب نشسته، دل کافر به شدت نگران و آشفته شده است.
شاه را بوده نایب کاری
کرده شغل سپاهسالاری
هوش مصنوعی: شاه دارای نایبی بوده که مسئولیت اداره کارهای نظامی و سپاه را بر عهده داشته است.
سرکشان را نموده در پیکار
که چگونه کنند مردان کار
هوش مصنوعی: زخمیها و چالشهای ناشی از نبرد، مردان را به این فکر واداشته است که چگونه در چنین شرایطی باید عمل کنند و با مشکلات مواجه شوند.
هر سخن کو بگوید از هر در
چون گهر بایدش نشاند به زر
هوش مصنوعی: هر سخنی که ارزش دارد و از دل برمیآید، باید با احترامی خاص و با ارزش گذاشتن، به دیگران منتقل شود. مانند جواهری که باید در ظرف طلا قرار گیرد تا ارزشش نمایان شود.
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
هوش مصنوعی: مجلس شاه به مانند روحی است که در بدن جای دارد و به آن زندگی میبخشد.
چون ز می دلش مست و خرم شد
جد و هزلش تمام در هم شد
هوش مصنوعی: وقتی قلبش از شراب سرشار و شاداب شد، همه جدیّت و شوخیاش به هم ریخت.
طیبتی طرفه در میان افکند
ثلث شهنامه در زبان افکند
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف زیبایی و جاذبهای اشاره شده است که در یک اثر ادبی وجود دارد. این اثر، به ویژه شاهنامه، آنقدر دلنشین و جذاب است که گویا یک سوم از آن را در زبان جاری میسازد و زیبایی خاصی به هر کسی که آن را میشنود، میبخشد.
ساتگینی گرفت و پس برخاست
دولت شه ز پاک یزدان خواست
هوش مصنوعی: با اراده پاک خداوند، دولت پادشاهی به او روی آورد و او از این موقعیت بهرهبرداری کرد.
مرکز حشمت و سیادت باد
دولتش هر زمان زیادت باد
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که قدرت و مقام او همیشه افزون باشد و به شکوه او افزوده گردد.
سر همت بلند باد بدو
شادمان شاه شیرزاد بدو
هوش مصنوعی: با تمام قدرت و اراده، به سوی او برو که شاه شیرزاد خوشحال و شاداب است.